امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/ای شمع رخ تو مطلع نور
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات) (ای شمع رخ تو مطلع نور) از امیر خسرو دهلوی |
' |
ای شمع رخ تو مطلع نور | زین حسن و جمال چشم بددور | |
با پرتو عارض توخورشید | چون شمع درآفتاب بی نور | |
رخسار تو در جهان فروزی | مانندهی آفتاب مشهور | |
از روی تو شام صبح گردد | ور زلف تو صبح شام دیجور | |
انگیخته شام را ز خورشید | آمیخته مشک را ز کافور | |
از دست غم ت در زمانه | یک خانهی دل نماند معمور | |
خاطر نرود به گلستانی | آن را که جمال تست منظور | |
خسرو که همیشه بردر تست | ازدرگه خود مکن ورا دور | |
در چشمهی خورشید اگر آبی ندیدستی گهی | خیزند چون از خواب خوش روشنتن خوبان نگر | |
خفته بهشت نرگست ور بگشاییش دمی | شهر تمام کو به کو پر ز بلا شود مگر | |
جان من از صبر می پرسی دل ما را مپرس | زانکه این معنی ندارد در گمان او گذر |