دیوان شمس/چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۱۸ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم)
از مولوی
'


چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم گه از آن سوی کشندم گه از این سوی کشندم ز کشاکش چو کمانم به کف گوش کشانم قدر از بام درافتد چو در خانه ببندم مگر استاره چرخم که ز برجی سوی برجی به نحوسیش بگریم به سعودیش بخندم به سما و به بروجش به هبوط و به عروجش نفسی همتک بادم نفسی من هلپندم نفسی آتش سوزان نفسی سیل گریزان ز چه اصلم ز چه فصلم به چه بازار خرندم نفسی فوق طباقم نفسی شام و عراقم نفسی غرق فراقم نفسی راز تو رندم نفسی همره ماهم نفسی مست الهم نفسی یوسف چاهم نفسی جمله گزندم نفسی رهزن و غولم نفسی تند و ملولم نفسی زین دو برونم که بر آن بام بلندم بزن ای مطرب قانون هوس لیلی و مجنون که من از سلسله جستم وتد هوش بکندم به خدا که نگریزی قدح مهر نریزی چه شود ای شه خوبان که کنی گوش به پندم هله ای اول و آخر بده آن باده فاخر که شد این بزم منور به تو ای عشق پسندم بده آن باده جانی ز خرابات معانی که بدان ارزد چاکر که از آن باده دهندم بپران ناطق جان را تو از این منطق رسمی که نمی‌یابد میدان بگو حرف سمندم