خاقانی (غزلیات)/سر زلفت چو در جولان بیاید

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۴۴ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (سر زلفت چو در جولان بیاید)
از خاقانی
'


سر زلفت چو در جولان بیاید به ساعت فتنه در میدان بیاید
ز چشم کافر تو هر زمانی هزاران رخنه در ایمان بیاید
گل رخسار تو تا جیب بگشاد خرد را خار در دامان بیاید
لب لعل تو تا در خنده آید اجل را سنگ در دندان بیاید
ز دست ناوک اندازان چشمت نخستین ضربتی بر جان بیاید
در جان می‌زند هجر تو دیری است که بانگ حلقه و سندان بیاید
دل خاقانی از تو نامزد شد بهر دردی که بی‌درمان بیاید