خاقانی (غزلیات)/دلبر آن به که کسش نشناسد
نسخهٔ تاریخ ۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۴۱ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | خاقانی (غزلیات) (دلبر آن به که کسش نشناسد) از خاقانی |
' |
دلبر آن به که کسش نشناسد | نوبر آن به که خسش نشناسد | |
ماه سی روزه به از چارده شب | که نه سگ نه عسسش نشناسد | |
مست به عاشق و پوشیده چنانک | کس خمار هوسش نشناسد | |
دل هم از درد به جانی به از آنک | هر طبیبی مجسش نشناسد | |
بخبخ آن بختی سرمست که کس | های و هوی جرسش نشناسد | |
کو سواری که شود کشتهی عشق | عقل داغ فرسش نشناسد | |
عاشق از روی شناسی به بلاست | خرم آن کس که کسش نشناسد | |
عشق را مرغ هوایی باید | کاین هوا گون قفسش نشناسد | |
استخوانی طلبد جان همای | که به صحرا مگسش نشناسد | |
آسمان هرچه بزاید بکشد | زانکه فریاد رسش نشناسد | |
روستم بین که به خون ریز پسر | کند آهنگ و پسش نشناسد | |
خوش نفس دارد خاقانی لیک | چرخ، قدر نفسش نشناسد |