خاقانی (غزلیات)/ما پیشکش تو جان فرستیم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۱۸ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (ما پیشکش تو جان فرستیم)
از خاقانی
'


ما پیشکش تو جان فرستیم ور دست رسد جهان فرستیم
جان خود چه سگ و جهان چه خاک است تا بر درت این و آن فرستیم
یک وام لبت نداده باشیم آنگه که هزار جان فرستیم
در قیمت لعل تو چه ارزد ما ارچه هزار کان فرستیم
دندان مزد سگان کویت بپذیری اگر روان فرستیم
این لاشه‌ی تن کشیده در جل بر آخور پاسبان فرستیم
بس عذر کز آخور تو خواهیم گر ابلق آسمان فرستیم
قصه به تو هر نفس نویسیم قاصد به تو هر زمان فرستیم
دیده هم از آن توست بگذار تا مرغ به آشیان فرستیم
خاقانی را هزار گنج است یک یک به تو رایگان فرستیم