خاقانی (غزلیات)/به خرد راه عشق می‌پوئی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۵۳ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (به خرد راه عشق می‌پوئی)
از خاقانی
'


به خرد راه عشق می‌پوئی به چراغ آفتاب می‌جوئی
تو هنوز ابجد خرد خوانی وز معمای عشق می‌گوئی
مرد کامی و عشق می‌ورزی در زکامی و مشک می‌پوئی
زلف جانان ترازوی عشق است رنگ خالش محک دل جوئی
جو زرین شدی ز آتش عشق سرخ شو گر در این ترازوئی
ورنه رسوا شوی به سنگ سیاه از سپیدی رسد سیه روئی
بر محک بلال چهره زرست بولهب روی به ز نیکوئی
خون بکری کجاست گر دادی گریه و دیده را زناشوئی
به وفا جمع را چو صابون باش نیست گردی چو گردها شوئی
بس کن از جان خشک خاقانی که نه بس صید چرب پهلوئی