عطار (غزلیات)/یک غمت را هزار جان گفتم
نسخهٔ تاریخ ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۱۳ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | عطار (غزلیات) (یک غمت را هزار جان گفتم) از عطار |
' |
یک غمت را هزار جان گفتم | شادی عمر جاودان گفتم | |
عاشق ذرهای غمت دیدم | هر دلی را که شادمان گفتم | |
بر درت آفتاب را همه شب | عاشقی سر بر آستان گفتم | |
باز چون سایهای همه روزش | در بدر از پیت دوان گفتم | |
ذرهای عکس را که از رخ توست | آفتاب همه جهان گفتم | |
تا که وصف دهان تو کردم | قصهای بس شکرفشان گفتم | |
چون بدو وصف را طریق نبود | ظلم کردم کزان دهان گفتم | |
زان سبب شد مرا سخن باریک | کز میان تو هر زمان گفتم | |
ماه رویا هنوز یک موی است | هرچه در وصل آن میان گفتم | |
گفته بودم که در تو بازم سر | بی توام ترک سر از آن گفتم | |
گفتی از دل نگویی این هرگز | راست گفتی که من ز جان گفتم | |
باد بیتو سر زبانم شق | گر من این از سر زبان گفتم | |
خواستم ذرهای وصال از تو | وین سخن هم به امتحان گفتم | |
در تو نگرفت از هزار یکی | گرچه صد گونه داستان گفتم | |
چون نشان بردهای دل عطار | هرچه گفتم بدان نشان گفتم |