عطار (غزلیات)/غیرت آمد بر دلم زد دور باش
نسخهٔ تاریخ ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۵۷ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | عطار (غزلیات) (غیرت آمد بر دلم زد دور باش) از عطار |
' |
غیرت آمد بر دلم زد دور باش | یعنی ای نااهل ازین در دور باش | |
تو گدایی دور شو از پادشاه | ورنه بر جان تو آید دور باش | |
گر وصال شاه میداری طمع | از وجود خویشتن مهجور باش | |
ترک جانت گوی آخر این که گفت | کز ضلالت نفس را مزدور باش | |
تو درافکن خویش و قسم تو ز دوست | خواه ماتم باش و خواهی سور باش | |
چون بسوزی همچو پروانه ز شمع | دایما نظارگی نور باش | |
گر می وصلش به دریا درکشی | مست لایعقل مشو مخمور باش | |
نه چو بی مغزان به یک می مست شو | نه به یک دردی همه معذور باش | |
ور به دریاها درآشامی شراب | تا ابد از تشنگی رنجور باش | |
همچو آن حلاج بدمستی مکن | یا حسینی باش یا منصور باش | |
چون نفخت فیه من روحی توراست | روح پاکی فوق نفخ صور باش | |
کنج وحدت گیر چون عطار پیش | پس به کنجی درشو و مستور باش |