عطار (غزلیات)/عشق آمد و آتشی به دل در زد
نسخهٔ تاریخ ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۴۳ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | عطار (غزلیات) (عشق آمد و آتشی به دل در زد) از عطار |
' |
عشق آمد و آتشی به دل در زد | تا دل به گزاف لاف دلبر زد | |
آسوده بدم نشسته در کنجی | کامد غم عشق و حلقه بر در زد | |
شاخ طربم ز بیخ و بن برکند | هر چیز که داشتم به هم بر زد | |
گفتند که سیمبر نگار است او | تا رویم از آرزوی او زر زد | |
طاوس رخش چو کرد یک جلوه | عقلم چو مگس دو دست بر سر زد | |
از چهرهی او دلم چو دریا شد | دریا دیدی که موج گوهر زد | |
عطار چو آتشین دل آمد زو | هر دم که زد از میان اخگر زد |