عطار (غزلیات)/همه عالم خروش و جوش از آن است
نسخهٔ تاریخ ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۴۹ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | عطار (غزلیات) (همه عالم خروش و جوش از آن است) از عطار |
' |
همه عالم خروش و جوش از آن است | که معشوقی چنین پیدا، نهان است | |
ز هر یک ذره خورشیدی مهیاست | ز هر یک قطرهای بحری روان است | |
اگر یک ذره را دل برشکافی | ببینی تا که اندر وی چه جان است | |
از آن اجسام پیوسته است درهم | که هر ذره به دیگر مهربان است | |
نه توحید است اینجا و نه تشبیه | نه کفر است و نه دین نه هر دوان است | |
اگر جمله بدانی هیچ دانی | که این جمله نشان از بی نشان است | |
دلی را کش از آنجا نیست قوتی | میان اهل دل دستار خوان است | |
دل عطار تا شد غرق این راه | همه پنهانیش عین عیان است |