دیوان شمس/عشق را با گفت و با ایما چه کار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (عشق را با گفت و با ایما چه کار) از مولوی |
' |
عشق را با گفت و با ایما چه کار روح را با صورت اسما چه کار عاشقان گویاند در چوگان یار گوی را با دست و یا با پا چه کار هر کجا چوگانش راند میرود گوی را با پست و با بالا چه کار آینهست و مظهر روی بتان با نکوسیماش و بدسیما چه کار سوسمار از آب خوردن فارغست مر ورا با چشمه و سقا چه کار آن خیالی که ضمیر اوطان اوست پاش را با مسکن و با جا چه کار عیسیی که برگذشت او از اثیر با غم سرماش و یا گرما چه کار ای رسایل کشته با نادی غیب رو تو را با گفت و با غوغا چه کار