دیوان شمس/عشق را با گفت و با ایما چه کار

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۲۴ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (عشق را با گفت و با ایما چه کار)
از مولوی
'


عشق را با گفت و با ایما چه کار روح را با صورت اسما چه کار عاشقان گوی‌اند در چوگان یار گوی را با دست و یا با پا چه کار هر کجا چوگانش راند می‌رود گوی را با پست و با بالا چه کار آینه‌ست و مظهر روی بتان با نکوسیماش و بدسیما چه کار سوسمار از آب خوردن فارغست مر ورا با چشمه و سقا چه کار آن خیالی که ضمیر اوطان اوست پاش را با مسکن و با جا چه کار عیسیی که برگذشت او از اثیر با غم سرماش و یا گرما چه کار ای رسایل کشته با نادی غیب رو تو را با گفت و با غوغا چه کار