جامی (اورنگ سوم تحفة الا حرار)/روز بهان فارس میدان عشق
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | جامی (اورنگ سوم تحفة الا حرار) (روز بهان فارس میدان عشق) از جامی |
' |
روز بهان فارس میدان عشق | فارسیان را شه ایوان عشق | |
پیش در پردهسرایی رسید | از پس آن پردهنوایی شنید | |
کز سر مهر و شفقت مادری | گفت به خورشید لقا دختری | |
کای به جمال از همه خوبان فزون! | پای منه هردم از ایوان برون! | |
ترسم از افزونی دیدار تو | کم شود اندوه خریدار تو | |
نرخ متاعی که فراوان بود | گر به مثل جان بود، ارزان بود | |
شیخ چو آن زمزمه راگوش کرد | سر محبت ز دلش جوش کرد | |
بانگ برآورد که: ای گنده پیر! | از دلت این بیخ هوس کندهگیر! | |
حسن نه آنست که ماند نهان | گرچه برد پردهی جهان در جهان | |
حسن که در پرده مستوری است | زخم هوس خوردهی منظوری است | |
تا ندرد چادر مستوریاش | جا نشود منظر منظوریاش | |
جلوه که هر لحظه تقاضا کند | بهر دلی دان که تماشا کند | |
تا ز غم عشق چو شیدا شود | کوکبهی حسن هویدا شود | |
جامی! اگر زندهی بینندهای | در صف عشاق نشینندهای، | |
سرمه ز خاک قدم عشق گیر! | زنده به زیر علم عشق میر! |