دیوان شمس/گفتی که در چه کاری با تو چه کار ماند

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۱۴ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (گفتی که در چه کاری با تو چه کار ماند)
از مولوی
'


گفتی که در چه کاری با تو چه کار ماند کاری که بی‌تو گیرم والله که زار ماند گر خمر خلد نوشم با جام‌های زرین جمله صداع گردد جمله خمار ماند در کارگاه عشقت بی‌تو هر آنچ بافم والله نه پود ماند والله نه تار ماند تو جوی بی‌کرانی پیشت جهان چو پولی حاشا که با چنین جو بر پل گذار ماند عالم چهار فصلست فصلی خلاف فصلی با جنگ چار دشمن هرگز قرار ماند پیش آ بهار خوبی تو اصل فصل‌هایی تا فصل‌ها بسوزد جمله بهار ماند