دیوان شمس/همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۵ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۱۰:۳۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (ویرایش 213.233.186.211 (بحث) به آخرین تغییری که PedramBot انجام داده بود واگردانده شد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد)
از مولوی
'


همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد چو فروشدم به دریا چو تو گوهرم نیامد سر خنب‌ها گشادم ز هزار خم چشیدم چو شراب سرکش تو به لب و سرم نیامد چه عجب که در دل من گل و یاسمن بخندد که سمن بری لطیفی چو تو در برم نیامد ز پیت مراد خود را دو سه روز ترک کردم چه مراد ماند زان پس که میسرم نیامد دو سه روز شاهیت را چو شدم غلام و چاکر به جهان نماند شاهی که چو چاکرم نیامد خردم گفت برپر ز مسافران گردون چه شکسته پا نشستی که مسافرم نیامد چو پرید سوی بامت ز تنم کبوتر دل به فغان شدم چو بلبل که کبوترم نیامد چو پی کبوتر دل به هوا شدم چو بازان چه همای ماند و عنقا که برابرم نیامد برو ای تن پریشان تو وان دل پشیمان که ز هر دو تا نرستم دل دیگرم نیامد