گلشن فردوس بیدل شیرازی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
تا یکی زلف به رخساره پریشان داری | دل سودازدگان بی سر و سامان داری |
روی بنمای و بپوشان رخ خورشید ز شرم | ای که از روی چو مه مهر درخشان داری |
باغ اگر سرو و گل و سنبل و ریحان دارد | تو قد و زلف و خط و عارض تابان داری |
بنگر آینه و گلشن فردوس ببین | ای که در دل هوس روضۀ رضوان داری |
صورتی باید و معنی که شود حسن تمام | تو پری روی همین داری و هم آن داری |
منع از می کنی و عشق بتان خاصه بهار | کافرم من اگر ای شیخ تو ایمان داری |
گل به بار آمد و معشوقه به بر ساقی مست | فرصت از دست مده هر قدر امکان داری |
باده مینوش و بنوشان و بده جام بگیر | دور ساقیست چه اندیشه ز دوران داری |
دود آه تو ز افلاک گذشت آتش عشق | چند آخر به دل سوخته پنهان داری |
جان اگر رفت ز تن گو برود باکی نیست | غم جان چند خوری گر غم جانان داری |
سوخت برق اجلت خرمن هستی و هنوز | چشم بیدل به ره قطرۀ باران داری |
در ویکیپدیا موجود است:
M rastgar ۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۱۶ (UTC)––––