متاع فانی بیدل شیرازی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
از عجز سر نهادیم بر خاک آستانت | بر مقدمی فشاندیم از شوق نقد جانی |
بگرفته ایم کاری دادیم دل به یاری | ما و نشاط عشقی خلق و غم جهانی |
بس جهد کردم اول تا سرّ دل بپوشم | سر زد ز سینه آخر این آتش نهانی |
ساقی بیار جامی زان آب آتشین رنگ | کز بیخودی زمانی ما را ز ما ستانی |
نه دینی است باقی نه هر چه هست در وی | گامی دو بیشتر نه از این سرای فانی |
ترکیب آدمی را از چار خصم کردند | تا عاقلان نجویند از خصم مهربانی |
بیدل چو داده ای خویش گیتی ستاند آخر | زاول نبست باید دل بر متاع فانی |
در ویکیپدیا موجود است:
M rastgar ۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۸:۰۵ (UTC)––––