دیوان شمس/تو را در دلبری دستی تمامست

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۲۰ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (تو را در دلبری دستی تمامست)
از مولوی
'


تو را در دلبری دستی تمامست مرا در بی‌دلی درد و سقامست بجز با روی خوبت عشقبازی حرامست و حرامست و حرامست همه فانی و خوان وحدت تو مدامست و مدامست و مدامست چو چشم خود بمالم خود جز تو کدامست و کدامست و کدامست جهان بر روی تو از بهر روپوش لثامست و لثامست و لثامست به هر دم از زبان عشق بر ما سلامست و سلامست و سلامست ز هر ذره به گفت بی‌زبانی پیامست و پیامست و پیامست غم و شادی ما در پیش تختت غلامست و غلامست و غلامست اگر چه اشتر غم هست گرگین امامست و امامست و امامست پس آن اشتر شادی پرشیر ختامست و ختامست و ختامست تو را در بینی این هر دو اشتر زمامست و زمامست و زمامست نه آن شیری که آخر طفل جان را فطامست و فطامست و فطامست از آن شیری که جوی خلد از وی نظامست و نظامست و نظامست خمش کردم که غیرت بر دهانم لگامست و لگامست و لگامست