شیخ بهایی (غزلیات)/تا سرو قباپوش تو را دیده‌ام امروز

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۵۵ توسط otr>KashCool (صفحه‌ای جدید حاوی 'تا سرو قباپوش تو را دیده‌ام امروز در پیرهن از ذوق نگنجیده‌ام امروز من دانم و د...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

تا سرو قباپوش تو را دیده‌ام امروز

در پیرهن از ذوق نگنجیده‌ام امروز

من دانم و دل، غیر چه داند که در این بزم

از طرز نگاه تو چه فهمیده‌ام امروز

تا باد صبا پیچ سر زلف تو وا کرد

بر خود، چو سر زلف تو پیچیده‌ام امروز

هشیاریم افتاد به فردای قیامت

زان باده که از دست تو نوشیده‌ام امروز

صد خنده زند بر حلل قیصر و دارا

این ژندهٔ پر بخیه که پوشیده‌ام امروز

افسوس که برهم زده خواهد شد از آن روی

شیخانه بساطی که فرو چیده‌ام امروز

بر باد دهد توبهٔ صد همچو بهائی

آن طرهٔ طرار که من دیده‌ام امروز