شیخ بهایی (غزلیات)/عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود
نسخهٔ تاریخ ۳ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۵۲ توسط otr>KashCool (صفحهای جدید حاوی 'عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود کارکنان سپهر، ...' ایجاد کرد)
عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود
نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود
کارکنان سپهر، بر سر دعوی شدند
آنچه بدادند دیر، باز گرفتند زود
حاصل ما از جهان نیست بجز درد و غم
هیچ ندانم چراست این همه رشک حسود
نیست عجب گر شدیم شهره به زرق و ریا
پردهٔ تزویر ما، سد سکندر نبود
نام جنون را به خود داد بهائی قرار
نیست بجز راه عشق، زیر سپهر کبود