یاران مخالف بیدل شیرازی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
شب مهتاب و گلستان و به بر ماه تمام | خوش بهشتی است ولی گر بگذارد ایام |
از پی دانه برفتیم و به دام افتادیم | خرم آن کس که ز آغاز ندانست انجام |
سخت دلتنگ شدم ساقی گلچهره کجاست | تا بریزد می گلرنگ پیاپی در جام |
گر نویسم که به من آتش هجر تو چه کرد | سر کشد تا به فلک شعله همی از اقلام |
ور غم و درد دل سوخته را شرح دهم | ترسم آتش به جهان افکندم سوز کلام |
گوید از لطف طبیبم که بگو دردت چیست | درد افزون ز شمار است بگویم ز کدام |
رمقی هست ولی قوت تقریرم نیست | ور نه خود بود مرا نزد تو بسیار پیام |
هر چه از آن لب شیرین بر من شیرین است | چه تفاوت کند ار بوسه دهی یا دشنام |
من کجا وصفت حسن جمال تو کجا | در نیایی به خیالم که برونی زاوهام |
خاطر از صحبت یاران مخالف افسرد | ای خوش آن عهد که بودم به بر دوست مقام |
نتوان بود به شهری که در آنجا بیدل | خون عشاق حلالست و می ناب حرام |
در ویکیپدیا موجود است:
M rastgar ۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۳۷ (UTC)––––