نقش بدیع فخر شیرازی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
خدا چو نقش وجود جهان برای تو بست | گشاد و بست قضا و قدر به رای تو بست |
هر آنچه صانع عالم ببست نقش بدیع | ز نوک خامه و دست گره گشای تو بست |
به من هر آنچه برفت از قضا رضا دادم | که نقش جمله به امضا و هم رضای تو بست |
اگر به بند و قفس بست خوی مرغ دلم | قسم به جان عزیزت که در هوای تو بست |
خلاف رسم کرم باشد ار کنی محروم | کسی که از ازل امید بر عطای تو بست |
نه از طریق وفا باشد اینکه بنوازی | کسی که دل به صد امید در وفای تو بست |
نشانی از قصب زرکش سپهر نبود | به کارگاه نه گر اطلس قبای تو بست |
عجب که هرگزم از دیده نقش او نرود | بر آب اگر چه نظر نقش دلربای تو بست |
فلک بدین عظمت آمدش به چشم حقیر | چو نقش در نظر فخر کبریای تو بست |
در ویکیپدیا موجود است:
M rastgar ۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۳۱ (UTC)