سرنوشت صندوقهای بازنشستگی در ایران
نزدیک به هشت ماه است که از مرگ جانکاه مهسا دختر زیبای ایران میگذرد. مهسا دختر جوانی که برای دیداری کوتاه به تهران آمد، از سوی مشتی قاتل دستگیر شد زیرا که روسری اش برابر میل این مردان تهی مغز اسلامی روی سر مهسا ننشسته بود. برای اینکه به مهسا نشان دهند که جای روسری کجاست بر سر این دختر جوان کوفتند و مهسا به کوما رفت و جانسپرد.
از این تاریخ انقلاب ملی ایران آغاز شد و تا سرنگونی رژیم سفاک اسلامی ادامه خواهد یافت.
تا به امروز رژیم اسلامی از پافشاری بر حجاب اجباری دست برنداشته است. برای رژیم اسلامی زندگی مردم و اقتصاد ایران اهمیتی ندارد. کشور ایران بدترین بحران اقتصادی تاریخ اش را میگذراند اما رژیم تنها توجه به حجاب اجباری برای زنان ایران دارد. نه کارگران ایران توان آن دارند که با دستمزدی که به آنان داده میشود (اگر داده شود) خانواده خود را نان و سیر کنند، و نه جوانان ایران میتوانند برای آینده خود اندیشه کنند و آن را بسازند. بسیاری از خانوادهها از پس انداز خود زندگی میکنند و آنچه را که داشتند در بانکهای جمهوری اسلامی به امانت گزاردند تا شاید بتوانند از بهره آن زندگی خود را بگذرانند. اما این پس اندازها به سبب تورم افسار گسیخته در ایران شتابان ارزش خود را از دست دادند و میدهند. کارشناسان اقتصاد برای این پدیده ، یعنی تورمی که دولت آن را بوجود میآورد و هدایت میکند، واژه سلب مالکیت سرد را به کار میبرند. که بدان چم است که کم کم دارایی مردم ناپدید میشود، به بیان دیگر، رقم در دفترچه پس انداز همان است اما ارزش آن پول روز به روز کمتر میشود. پس انداز کننده رقم موجودی را میبیند اما نمیداند که رفته رفته تهی دست میشود. این کسان در خیال خود دارا هستند ولی نمیدانند که آن را از دست دادهاند. پس از آنکه دولت اسلامی با موفقیت هر چه تمامتر با ایجاد تورم و بی ارزش کردن پول مردم ایران یا همان گرفتن مالکیت سرد، اکنون بازنشستگان کشور را مورد هدف قرار داده است. در روز دوازدهم اردیبهشت ماه ۲۵۸۲ شاهنشاهی سجاد پادام مدیر کل بیمههای اجتماعی وزارت کار از بحران پرداخت به بازنشستگان گفت. آشکار است که سجاد پادام میخواهد که مردم را آگاه سازد که بازنشستگان در چند ماه آینده بازنشستگی اشان پرداخت نخواهد شد. درآمدهایی که بیمههای اجتماعی وزارت کار دارد کمتر از پرداختیهایش میباشد. حتی اگر ۳ میلیون بشکه نفت را بدون تحریم بفروشیم و پولش را کامل بگیریم باز هم نمیتوان بحران بازنشستگان را حل کنیم.
بیشتر ایرانیان نمیدانند که حقوق بازنشستگی که دریافت میکنند از کجا میآید؟ آنچه میدانند که پس از بیست تا سی سال کار و پرداخت به صندوق بیمه بازنشستگی میتوانند حقوق بازنشستگی خود را دریافت دارند. بر پایه قانون استخدامی کشوری تصویب شده در ۲۲ ماه قوس ۱۳۰۱ تصویب مجلس شورای ملی، صندوق تامین اجتماعی در ایران در سال ۱۳۰۱ خورشیدی بنیاد نهاده شد. بر خلاف کشورهای غربی که دریافت حقوق بازنشستگی به سن شخص وابسته است. یعنی در بیشتر کشورهای غربی با سن ۶۵ میتوان درخواست بازنشستگی کرد. در ایران اما، درخواست بازنشستگی به سالهای خدمت وابسته است و سالهایی که سهم خود را به صندوق بازنشستگی پرداخت کرده باشد.
در فصل هشتم قانون استخدام کشوری تصویب شده سال ۱۳۴۵ - در بازنشستگی و وظیفه ماده ۷۰ آمده است - اداره کل بازنشستگی فعلی با کلیه دارایی و موجودی صندوق بازنشستگی و اسناد و اوراق و بودجه و تعهدات خود از وزارت دارایی جدا و وابسته به سازمان امور اداری و استخدامی کشور میشود. این بدان چم است که از این تاریخ صندوق بازنشستگی بنیاد نهاده شد و حقوق بازنشستگی از این صندوق پرداخته میشود. این صندوق که برای کارمندان دولت ویژه شده بود مدلی شد برای دیگر گروههای کاری. دولت مشروطه شاهنشاهی ایران با این مدل یک سرمایه گذاری استوار که هیچ گونه بحرانی به صندوق بازنشستگی رخنه نداشت را پیاده کردند. با افتادن کشور به دست دشمن و در دست گرفتن قوانین و سرنوشت ملت ایران از سوی توده ایها و اسلامیون دزدیها و اختلاسها از صندوقهای بازنشستگی کشور آغاز شد. برای نمونه در از صندوق ذخیره فرهنگیان اختلاس هشت هزار میلیاردی رخ داد. و چند تن از وزیران صندوق را چپاول کردند.
در صندوق بازنشستگی کشوری اختلاسی بیش از ۴۱۰ هزار میلیارد تومان انجام یافته است. و بسیاری اختلاسهای دیگر و دزدیهای دیگر که از بانکها و داراییهای مردم به دست رژیم اسلامی در این چهل و چهار سال انجام شده است
دهه هاست که از حقوق بازنشستگان و مستمری بگیران سازمان تامین اجتماعی میلیاردها تومان دزدیهای کلان میشود. مدیر عامل صندوق بازنشستگی فولاد نیز خبر داد که مسولان حکومتی فرزندان وزیران و توله سگهای آخونده ده هزار میلیارد تومان از صندوق بازنشستگی فولاد بالا کشیدهاند. این فقط یک نمونه از وضعیت صندوق بازنشستگی فولاد، رانتخواری، دزدی، فساد و عارتی که است که از زبان این مقام حکومت اسلامی اعلام میشود. فرزندان وزرای پیشین، وزیران کار و تولههای آخوندها و باندها و نهادهای دور و بر حکومت همگی دست به غارت و چپاول صندوقهای بازنشستگی زدهاند. از میلیونها بازنشسته امکان یک زندگی ساده نیز گرفته شده است.
دزدیها و اختلاسها از کسانی انجام یافته است که حداقل سی سال کار کردهاند و بخشی از حقوق خود را به صندوق بازنشستگی ریختهاند به امید آنکه زمانی که بازنشسته میشوند با حقوق بازنشستگی خود زندگی کنند. در واقع رژیم اسلامی، میوههای سی سال کار و زندگی مردم میچیند و به یغما میبرد. در ایران بیش از ۶ میلیون بازنشسته زندگی میکنند که از صندوق بازنشستگی حقوق میگیرند. اما جمعیت که بالای ۶۰ سال سن دارند بیش از ۱۲ میلیون میباشند. این بدان چم است که نیمی از کسانی که باید حقوق بازنشستگی بگیرند، زیر پوشش بازنشستگی نیستند. پرسش این است که چه زمانی صندوقهای بازنشستگی ورشکسته کامل میشوند و فرو میریزند. سجاد پادام مدیر کل بیمههای اجتماعی وزارت کار در روز ۱۲ اردیبهشت ماه ۲۵۸۲ شاهنشاهی گفت حتی اگر روزانه ۳ میلیون بشکه نفت را بدون تحریم بفروشیم و پولش را کامل بگیریم باز هم نمیتوانیم بحران بازنشستگان را حل کنیم. باید در پنج ماه ۸۵ هزار میلیارد کار عمرانی میکردیم ولی فقط ۱۳ هزار میلیارد اجرایی شده، یعنی ۲۰ درصد. این بدان چم است که نه درآمد نفت به صندوقهای بازنشستگی ریخته میشود و نه پولهایی که خود مردم چه کارمندان دولت و چه دیگر کسانی که بازنشستگی بگیر هستند به صندوقهای بازنشستگی اشان ریختهاند، درست در پروژههای صندوق بازنشستگی سرمایه گذاری نشده است بلکه این پول برای پروژههای رژیم برای حمص و حزب الله و سوریه و دیگر تروریستها هزینه شده است.
روشن تر بگوییم دولت نه تنها از کسانی که هم اکنون حقوق بازنشستگی بگیر هستند میدزدد بلکه دولت اسلامی از نسل جوانی که کار میکنند و بخشی از درآمد خود را به صندوق بازنشستگی میریزند دزدی میکند. یعنی به بیان دیگر کسانی که روزی بازنشسته خواهند شد، دیناری از بازنشستگی نخواهد دید.
سجاد پادام برای اینکه ابعاد این فاجعه را روشن سازد گفت به زودی مجبوریم کیش، قشم و خوزستان را بفروشیم تا بتوانیم حقوق بازنشستگان را بدهیم.
ایده فروش جزیرهها و یک استان را سجاد پادام از یونان بر گرفته است. در یونان چندین جزیره سنگی بی آب و علف بدون مردمان وجود داشت که خواستند بفروشند ولی جلوی آن گرفته شد. یونانیان دریافتند که مشکلی که دارند با فروش جزیره پایان نمییابد بلکه دولت و حکومت باید از نو سازمان داده شوند. یونان در سال ۲۰۱۰ در شرایط همانندی چون ایران بود. دولت ورشکسته بود و خطر این بود که دولت دیگر نتواند حقوق کارمندان دولت و بازنشستگی کارمندان دولت را بپردازد. در یک همکاری نمونه که تا کنون رخ نداده است، کشورهای اروپایی و صندوق پول بین المللی به یونان ۳۳۰ میلیارد یورو برای هشت سال وام دادند. هم زمان دولت یونان ناچار شد که حقوق کارمندان دولت و بازنشستگان را بیست در صد کاهش دهد. ماکزیمم حقوق کارمند دولت ۲۰۰۰ یورو شد و هفتاددرصد کارمندان اداری شهرداریها و استانداریها و غیره اخراج شدند. به سن بازنشستگی دو سال دیگر افزوده شد. بسیاری از سازمانها و موسسههایی که دولتی بودند به بخش خصوصی فروخته شد. رویهم رفته هفت برنامه صرفه جویی از سوی دولت تصویب شد.
هنگامی که پادام میگوید که کشور یونان ۱۰۰ جزیره فروخت تا بتواند مطالبات بازنشستگانش را بدهد. یک دروغ بزرگ است. دولت یونان نشان داد که از ورشکستگی دولت جلوگیری کند اما باید آشکارا گفت که باید دولتهایی باشند که وام بدهند و با این وامها ، دولتهای وام دهنده دیده ورانی میفرستند که دولت و اقتصاد را از نو سازمان دهند. در یونان دولت کاملا عوض شد و حکومت از سوی کمیسیون ویژه برای یونان در بروکسل دوباره سازمان داده شد.
برای ایران بدان چم است که حکومت جمهوری اسلامی باید برود، و حکومت مشروطه شاهنشاهی بر سر کار آید. در واقع جمهوری اسلامی به آنجا رسیده است که مورگان شوستر به درخواست مجلس شورای ملی به ایران آمد تا به دزدیهای قاجاریان پایان دهد. ما به مورگان شوسترهای بسیاری نیاز داریم تا به چپاول و غارت ایران از سوی بیگانگان تازی و کمونیست و وابستگان چین و روسیه پایان دهد.
همانگونه که مورگان شوستر جایزه برای سر محمدعلی سلطان قاجار تعیین کرد بزرگترین دزد و عارتگر ایران تعیین کرد، همانگونه ایران برای دستگیری بزرگترین دزد جمهوری اسلامی به در و دیوار بچسبانند.