بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۳۰

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو


۱۳۳۰ یازدهمین سال


دربرابر طوفان مشکلات، دولت علاء بیش از دو ماه دوام نکرد و بدین گونه دکتر مصدق زمامدار شد!


شاهنشاه به سفیر انگلیس هشداردادند که هرگاه به حق حاکمیت ایران دست‌اندازی شود، خود در پیشاپیش نیروهای ایران در برابر هر گونه مرزشکنی خواهندایستاد ...


در محیط تیره و لغزنده‌ای که در پی ترورهای پی‌درپی به وجود آمده‌بود، آقای علاء کوشید که با کمک گرفتن از جایگاه و جاه و مقام شخصی خود، با مشکلات روز دست و پنجه نرم کند اما طوفان شدیدتر از آن بود که پیش‌بینی می‌شد و سرانجام پس از دو ماه زمامداری، آقای علاء نیز کناره گرفت.


زمامداری دکتر مصدق


در این زمان دکتر مصدق که از دوره چهاردهم همواره یک گام با صندلی نخست‌وزیری فاصله داشت، بیش از هر هنگام مورد توجه قرارگرفت، زیرا امکان نداشت که هیچ دولتی بدون جلب توجه جبهه ملی بتواند بیش از چند روز پایدار بماند.

در جریان انتخابات هنگامی که چند تن از اعضای جبهه ملی در زندان به سر می‌بردند به طور آشکار و پنهان با برخی از مقامات امریکایی ارتباط داشتند تا جایی که برای آنها سیگار و شیرینی و شکلات به زندان فرستاده می‌شد و این روابط از سویی جلب پشتیبانی گروههای گوناگون مردم و از سوی دیگر وضع خارجی و داخلی جبهه ملی را چنان محکم کرده‌بود که لگام اختیار مجلس نیز به طور کامل در دست شش نفر وکیل جبهه ملی قرارداشت. به این جهت هنگامی که کناره‌گیری دولت علاء از سوی رئیس مجلس شورای ملی در جلسه خصوصی به آگاهی رسید و خواست نمایندگان نسبت به زمامدار آینده بیان شد، آقای جمال امامی پیشنهادکرد این وظیفه به شخص دکتر مصدق سپرده شود تا شاید مشکلاتی که ایجاد شده‌بود به دست خود ایشان پایان یابند. بیشتر نمایندگان مجلس نیز پیشنهاد مزبور را پذیرفتند و روز هفتم اردیبهشت‌ماه خواست مجلس به حضور ملوکانه رسید و روز هشتم اردیبهشت‌ماه فرمان نخست‌وزیری به نام آقای دکتر مصدق صادرگشت.

شاهنشاه در خاطرات خود از دست‌اندرکاران و مشکلاتی که منجر به روی کار آمدن دکتر مصدق شد، چنین نوشته‌اند:

«... من به جای رزم‌آرا، حسین علاء را که از سیاستمداران مورد احترام و دارای سابقه طولانی بود، به نخست‌وزیری برگزیدم.

حسین علاء طرفدار راه حل مسالمت‌آمیزی بود که بتوان در عین ملی‌شدن صنعت نفت، تأسیسات و استخراج و بهره‌برداری با کمک متخصصین خارجی اداره شود و کار ادامه یابد ولی افراطیون با چنین قراری موافق نبودند و عده‌ای آشوبگر به مناطق نفتی جنوب اعزام شدند که در میان کارگران تشنج و هیجان ایجادکنند و حزب توده نیز که در عین غیر قانونی بودن باز تشکیل شده‌بود با این آشوبگران دستیاری کرد. در نتیجه چند نفر از مردم و سه نفر از اتباع انگلیس به قتل رسیدند و شرکت نفت عملیات خود را قطع کرد و پرداخت کلیه وجوهی که از این ممر به دولت ایران می‌رسید متوقف گردید.

مصدق به مردم وعده داده‌بود که دوره فراوانی و رفاه فرامی‌رسد و هزینه آن از درآمد نفت که قانوناً حق ملت ایران است، تأمین خواهدشد ...

با چنین وعده‌ها مصدق وجهه خاصی پیداکرد و علاء که بیش از دو ماه از زمامداری او نگذشته‌بود، کناره گرفت و من مصدق را به نخست‌وزیری منصوب نمودم.

در آن هنگام کسی نبود که بتواند در برابر وی ایستاده و با او برای احراز این مقام رقابت نماید. اکنون دیگر فرصت بزرگ برای مصدق فرا رسیده‌بود و مدتی در حدود دو سال در پیش داشت و می‌توانست از این فرصت به حد کفایت استفاده کند و از حمایت و پشتیبانی من با آنکه یک چنین حمایتی برای من ملال‌انگیز بود، برخوردار باشد.»

آقای دکتر مصدق پیش از آنکه کابینه خود را تشکیل دهد، کوشید تا پیروزشود که در زمان چهل‌وهشت ساعت آئین‌نامه نه ماده‌ای مربوط به اجرای قانون ملی‌شدن نفت و کوتاه کردن دست شرکت پیشین نفت را مورد پذیرش مجلسها قراردهد و سپس دولت خویش را معرفی کرد.

در کابینه نخست دکتر مصدق، این آقایان همکاری داشتند:

حکیم‌الدوله ادهم، وزیر بهداری – یوسف مشار، وزیر پست و تلگراف – باقر کاظمی، وزیر خارجه – جواد بوشهری، وزیر راه – محمدعلی وارسته، وزیر دارایی – علی هیئت، وزیر دادگستری – ضیاءالملک فرمند، وزیر کشاورزی – سپهبد نقدی، وزیر جنگ – سرلشگر زاهدی، وزیر کشور – امیرتیمور کلالی، وزیر کار – دکتر سنجابی، وزیر فرهنگ – دکتر فاطمی، معاون نخست‌وزیر.


هشدار شاهنشاه ...


هنوز عملیات مربوط به اجرای نه ماده آغاز نشده‌بود که در خوزستان کارگران نفت دست از کار کشیدند. آنان به عنوان اینکه شرکت نفت جلوی پاداش آنها را گرفته‌است، به طور گروهی دست از کار کشیدند. این کار رفته‌رفته به شورش تبدیل شد. زدوخوردهایی میان کارگران و نیروهای انتظامی و همچنین برخوردهایی میان کارگران با شهروندان خارجی روی داد.

دولت در قسمتی از مناطق جنوب قوانین حکومت نظامی اعلام کرد و در همین خلال، رزم‌ناوهای جنگی انگلیس به عنوان حفظ جان و مال شهروندان خود از پایگاه عدن به خلیج فارس وارد شدند.

شاهنشاه یادآور می‌شوند:

«... در آن هنگام دولت انگلیس اعلام داشت که نیروی چترباز خود را به قبرس روانه خواهدکرد و شهرت یافت که این نیرو برای اعزام به ایران آماده می‌شود.

رزم‌ناو انگلیسی به نام موریتوس درمقابل آبادان لنگر انداخته و شایع بود که قسمت دیگری از نیروی دریایی انگلیس به سوی آبهای ایران به حرکت درآمده‌است ...

سفیر انگلیس را احضارکردم و به او خاطرنشان ساختم که اگر دولت انگلستان قصد تجاوز به حق حاکمیت ایران را داشته‌باشد، من شخصاً در رأس نیروی ایران قرارگرفته و در برابر هر تجاوزی ایستادگی خواهم نمود.

شایعات مزبور به علت این اظهار صریح من یا به علل دیگر، صورت عمل پیدا نکرد.»


سیاست نفت


در خردادماه گروهی به نام "هیأت مدیره موقت" که اعضای آن از سوی دولت و مجلسها انتخاب شده‌بود، از تهران به خوزستان رفتند و مراسم کوتاه کردن دست شرکت پیشین نفت، انجام شد. دفاتر شرکت نفت در تهران نیز زیر نظر نیروهای دادگستری و شهربانی قرارگرفت و پیرامون سیاست نفتی دکتر مصدق، شاهنشاه در پی خاطرات خود درباره هشدار آشکار به سفیر انگلیس چنین اظهار عقیده می‌فرمایند:

«... مصدق نیز می‌توانست برای به دست آوردن راه حل مثبت در مسئله اختلاف نفت چنین رویه صریح و محکمی را در پیش گیرد ولی ابتکار عمل را به شرکت نفت گذاشته، تمام وقت خود را صرف مبارزه ناشیانه با شرکت سابق نمود و نسبت به تأثیری که اقدامات او به حال کشور داشت، بی‌اعتنا ماند و تا روزی که از مقام نخست‌وزیری معزول گردید یک قدم به حل مسئه نزدیکتر از روز نخست نشده بود ...

شورای امنیت سازمان ملل متحد و بانک بین‌المللی و دادگاه بین‌المللی و پرزیدنت ترومن و بعد از او پرزیدنت آیزنهاور و چندین مؤسسه جهانی و مأمورین وابسته به آنها سعی کردند که در رفع اختلافات موجود راه حلی پیداکنند ولی نتیجه نبخشید، زیرا مصدق که هم کاملاً در دست مشاورین خود و هم مقهور افکار لجوجانه خویش واقع شده و رویه منفی پیش گرفته‌بود، امکان هرگونه توافق را از بین برده و به جای آنکه وقت خود را به اصلاحات و عمران کشور صرف کند، به پرخاشجویی می‌گذرانید ...

مصدق در سیاست خود نسبت به دولت انگلیس و شرکت سابق نفت مرتکب دو اشتباه عظیم گردید:

یکی اینکه اعتقادداشت دنیا بدون نفت ایران قادر به ادامه حیات اقتصادی و صنعتی خود نیست و به همین مناسبت استدلال می‌کرد که به زودی شرکت سابق و سایر حامیان آن در مقابل وی به زانو درآمده و تسلیم خواهندشد ولی وقتی تولید نفت در ایران متوقف شد سایر کشورهای نفت‌خیز به منظور جبران این کسر، میزان تولید خود را بالاتر بردند.

اشتباه دیگر مصدق آن بود که تصور می‌کرد نفت ایران را می‌تواند بدون کمک و استعانت خارجیان به بازار جهان عرضه نماید. در حالی که آن زمان ایران حتی دارای یک کشتی نفتکش نبود و سازمان فروش بین‌المللی نفت نیز نداشت.»


هریمن در تهران


روز بیست‌وسوم تیرماه، آقای "اورل هریمن" به نمایندگی از سوی رئیس‌جمهوری امریکا برای میانجیگری در چالش نفت به تهران وارد شد. اما هم زمان با ورود هریمن، گروههای چپ، که در این هنگام آزادی زیادی پیدا کرده‌بودند، دست به راهپیمایی گسترده‌ای برضد هریمن زدند و درنتیجه دخالت نیروهای انتظامی زدوخورد خونینی درگرفت که به کشته‌شدن ۱۹ نفر و زخمی‌شدن شماری نزدیک به ۱۵۰ نفر منتهی گردید.


کم‌شدن درآمد و افزایش هزینه زندگی


در این هنگام با قطع صدور نفت، درآمد ارزی مملکت به سرعت پایین آمد و در نتیجه بالارفتن قیمت ارز، قیمت کالاها افزایش پیداکرد و با آنکه در تیرماه دکتر مصدق با فرستادن پیامی برای کارشناسان خارجی، از آنها درخواست کرد در خدمت صنایع نفت ایران باقی بمانند و از حقوق و مزایای گذشته خود استفاده کنند، کارشناسان پیشنهاد مزبور را نپذیرفتند و آخرین دسته آنها نیز در همین ماه از ایران خارج شد.

در مردادماه، دولت ناگزیرشد برای استفاده از محل اندوخته‌های نفت که ویژه امور عمرانی بود، نظر مجلسها را جلب کند و مجلسها پذیرفتند که چهارده‌میلیون لیره از این محل برای مصارف امور جاری و نگهداری سازمانهای مربوط به صنایع نفت و سایر هزینه‌های مملکتی در اختیار دولت قرارگیرد.


میسیون استوکس


گر چه هریمن از کارهای خود در تهران نتیجه نگرفت، اما دولت امریکا همچنان به تلاش خود ادامه داد تا سرانجام در مردادماه دولت انگلیس ملی‌شدن نفت ایران را به رسمیت شناخت و قرارشد گروهی به رهبری "استوکس"، مهردار ویژه سلطنتی انگلستان، به ایران بیایند و پیشنهاد جدیدی در زمینه حل چالش نفت به دولت ایران بدهند.

استوکس نیز مدتی در تهران با نمایندگان ایران به گفتگو پرداخت اما پیشنهادات وی از سوی دولت بر خلاف اصول ملی‌شدن نفت تشخیص داده‌شد و گفتگوها شکست خورد.

استوکس پیشنهادی بر اصل تقسیم تمام درآمد نفت به طور پنجاه‌ – پنجاه و واگذاری تمام تأسیسات پالایشگاه و غیره در منطقه عملیات شرکت پیشین را، به دولت ایران داده‌بود.

پس از شکست گفتگوهای میسیون استوکس در تهران، دولت انگلیس و شرکت پیشین نفت، هر کدام جداگانه بر ضد دولت ایران به دادگاه بین‌المللی لاهه شکایت کردند وبه پشتوانه قرارداد ۱۹۳۳ از دیوان بین‌المللی درخواست میانجیگری نمودند و در نتیجه، این جریان به شورای امنیت سازمان ملل سپرده شد.

دکتر مصدق با گروهی در شورای امنیت حضوریافت و سرانجام شورای امنیت پس از گفتگوهای فراوانی در مهرماه ۱۳۳۰ قرارگردید قضیه تا اعلام رأی دادگاه بین‌المللی درباره شایستگی یا نداشتن این شایستگی، خاموش بماند.


شهر ناآرام ...


طی این مدت، ناآرامیهای داخلی هر روز افزایش می‌یافت. روزی نبود که به مناسبتی راهپیمایی در خیابانهای تهران صورت نگیرد و این راهپیمایی بیشتر به جنگ گروههای مخالف و موافق، و چپ و راست کشیده می‌شد و شماری اوباش از موقعیت استفاده کرده به چپاول و غارت خیابانها می‌پرداختند. به طوری که همه‌روزه خیابانها به صورت نیمه‌تعطیل درآمده و کسب و کار فلج گشته بود. دامنه این ناآرامیها رفته‌رفته از خیابانها به مدارس و دانشگاه کشیده‌شد و دانشگاه و مدارس نیز محل زدوخورد و کشمکش و رقابتهای سیاسی گشت. چنانکه در آبان‌ماه همان سال، گروهی از دانشجویان و اشخاص غیر دانشجو، شماری از استادان را در دانشگاه زندانی کردند و دانشگاه به عنوان خرده‌گیری نسبت به این کار، تعطیل شد.

روز چهاردهم آذرماه، دانشجویان و دانش‌آموزان وابسته به گروههای چپ، کلاسهای درس را تعطیل کرده به عنوان اعتراض به بیرون‌کردن چند دانش‌آموز از مدرسه، در خیابانها دست به راهپیمایی زدند و بار دیگر جنگ سختی میان گروههای مخالف و موافق درگرفت و نیروهای انتظامی نیز برای جلوگیری از راهپیمایی اقدام نمودند. درنتیجه این رویداد نیز بیش از یک‌صد نفر به سختی مجروح شدند، یک سرهنگ شهربانی کشته شد و ادارات روزنامه‌های گوناگون دولت مورد هجوم قرارگرفت و زیرورو شد.

پس از این رویداد، شماری از مدیران روزنامه‌ها به عنوان نبودنِ آرامش در مجلس بست نشستند و به طرفداری از ایشان، شماری از نمایندگان مخالف دولت نیز گرد آنها آمدند.


بستن کنسولگریها


در دی‌ماه، دولت ایران به عنوان دخالت کنسولگریهای انگلیس در امور داخلی ایران، طی یادداشتی از دولت انگلیس خواست که تا پایان دی‌ماه تمامی کنسولگریهای انگلیس در ایران بسته شود.


ترور دکتر فاطمی


روز بیست‌وپنجم بهمن‌ماه، طی مراسمی که به مناسبت پنجمین سال کشته‌شدن محمدمسعود، مدیر مرد امروز، بر سر مزار وی در آرامگاه ظهیرالدوله برگزارمی‌شد، دکتر حسین فاطمی، مدیر روزنامه باخترامروز و همکار و مشاور نزدیک دکتر مصدق، در حالی که مشغول سخنرانی بود، با گلوله‌ای که از یک اسلحه "کولت" شلیک شد، ترور گردید.

تروریست، جوان هفده ساله‌ای به نام محمدمهدی عبدخدائی و از پیروان گروه تروریستی به نام "فداییان اسلام" بود.

دکتر فاطمی که به سختی مجروح شده‌بود، به بیمارستان برده‌شد و پس از چند روز درمان، از مرگ نجات پیدا کرد.

عبدخدائی به دلیل کم سن بودن، پس از بازپرسی، به سه سال زندان محکوم گردید.


اینجا مجلس است!


با پایان سال ۱۳۳۰، عمر مجلس شانزدهم نیز به پایان رسید. اقلیت مجلس شانزدهم که رهبر آنها جمال امامی بود، طی چند ماهه پایان عمر مجلس، به مخالفتها و راهپیمایی‌های سختی بر ضد دولت دست زد و یک بار زمانی که نمایندگان مجلس در جلسه آشکارمجلس به انتظار رئیس دولت نشسته‌بودند، شنیده‌شد که دکتر مصدق در برابر مجلس سخنرانی می‌کند. وکلا نخست این سخن‌پراکنی را باور نمی‌کردند اما هنگامی که از تالار جلسه خارج شدند، مشاهده کردند نخست‌وزیر در میدان بهارستان روی چهارپایه‌ای ایستاده و می‌گوید:

«آنجا مجلس نیست، اینجا مجلس است!»


(زیرنویس عکسها):

در سال ۱۳۳۰ اعلیحضرت همایونی فرمانی حاکی بر تقسیم و فروش بیش از دوهزار روستا و آبادی از املاک سلطنتی را صادر فرمودند و در سال ۱۳۳۱ دستور به تشکیل بانک عمران دادند.

اما در زمان حکومت دکتر مصدق به دلیل مخالفت رئیس دولت، برنامه تقسیم املاک که تازه آغاز شده‌بود، متوقف ماند و سپس در سالهای آینده، شاهنشاه این اقدام خیرخواهانه را از سر گرفتند.

این عکس که از نخستین روزهای تقسیم املاک در سال ۱۳۳۰ گرفته شده، شاهنشاه را هنگام دادن سند مالکیت به یکی از کشاورزان منطقه ورامین نشان می‌دهد. آقایان دکتر شفق و سرلشگر گرزن نیز در عکس دیده می‌شوند.


این منظره‌ای از خروج کارشناسان خارجی است که پس از کوتاه‌شدن دست شرکت پیشین نفت، آبادان را ترک گفتند. آنها پس از چندین سال اقامت در ایران، از روی اسکله فلزی به سوی قایقهای موتوری می‌روند تا ایران را بدرود گویند.


این منظره‌ای است که بیش از دو سال، همه روزه در خیابانهای تهران به چشم می‌خورد. راهپیمایی‌های گروهی، نشستها، برخورد راهپیمایی‌کنندگان با نیروی نظامی، زدوخورد و فرار ...