دیوان شمس/عید آمد و خوش آمد دلدار دلکش آمد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۱۴ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (عید آمد و خوش آمد دلدار دلکش آمد)
از مولوی
'


عید آمد و خوش آمد دلدار دلکش آمد هر مرده‌ای ز گوری برجست و پیشش آمد دل را زبان بباید تا جان به چنگش آرد جان پاکشان بیاید کان یار سرکش آمد جان غرق شهد و شکر از منبع نباتش مه در میان خرمن زان ترک مه وش آمد خاک از فروغ نفخش قبله فرشته آمد کب از جوار آتش همطبع آتش آمد جان و دل فرشته جفت هوای حق شد گردون فرشتگان را زان روی مفرش آمد نر باش و صیقلی کن دل را و نقش برخوان بی نقش و بی‌جهات این شش سو منقش آمد آن لعل را در آخر در جیب خویش یابی بر جیب پاک جیبان نورش مر شش آمد ز افیون شربت او سرمست خفت بدعت ز استون رحمت او دولت منعش آمد ای هوشمند گوشی کو را کشید دستش وی روسپید رویی کز وی مخمش آمد خاموش پنج نوبت مشنو ز آسمانی کان آسمان برون این پنج و این شش آمد