دیوان شمس/زشت کسی کو نشد مسخره یار خوب
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (زشت کسی کو نشد مسخره یار خوب) از مولوی |
' |
زشت کسی کو نشد مسخره یار خوب دست نگر پا نگر دست بزن پا بکوب مسخره باد گشت هر چه درختست و کشت و آنچ کشد سر ز باد خار بود خشک و چوب هر چه ز اجزای تو رو ننهد سر کشد پای بزن بر سرش هین سر و پایش بکوب چونک نخواهی رهید از دم هر گول گیر خاک کسی شو کز او چاره ندارد قلوب