حافظ (غزلیات)/آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۰۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است) از حافظ |
' |
آن شب قدری که گویند اهل خلوت، امشب است یارب! این تاثیر دولت در کدامین کوکب است؟ تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد هر دلی از حلقهای در ذکر یارب یارب است کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف صد هزارش گردن جان زیر طوق غبغب است شهسوار من، که مه آیینه دار روی اوست تاج خورشید بلندش، خاک نعل مرکب است عکس خوی بر عارضش بین، کآفتاب گرم رو در هوای آن عَرَق تا هست هر روزش تب است من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می زاهدان! معذور داریدم که اینم مذهب است اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین با سلیمان چون برانم من که مورم مَرکَب است؟ آن که ناوک بر دل من زیر چشمی میزند قوت جان حافظش در خندهی زیر لب است آب حیوانش ز منقارِ بَلاغت میچکد زاغ کلک من، بهنامایزد، چه عالی مشرب است