مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۳ دی (جدی) ۱۳۰۳ نشست ۱۰۴

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۰۳ توسط Bijan (گفتگو | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری پنجم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری پنجم

قوانین بنیان ایران نوین مصوب مجلس شورای ملی
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری پنجم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۳ دی (جدی) ۱۳۰۳ نشست ۱۰۴

مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۳ دی (جدی) ۱۳۰۳ نشست ۱۰۴

صورت مشروح مجلس یوم شنبه ۱۳ برج جدی ۱۳۰۳ مطابق ۷ جمادی – الثانیه ۱۳۴۳ مجلس دو ساعت قبل از ظهر بریاست آقای مؤتمن الملک تشکیل گردید صورت مجلس روز پنجشنبه یازدهم جدی را آقای اقبال الممالک قرائت نمودند رئیس – آقای تدین ( اجازه ) تدین – بنده قبل از دستور عرضی دارم . رئیس – آقای آقا سید یعقوب ( اجازه ) آقا سید یعقوب – بنده هم قبل از دستور عرضی دارم . رئیس – آقای طهرانی ( اجازه ) آقا شیخ محمد علی طهرانی – بنده قبل از تعیین دستور جلسه آتیه عرضی داشتم . رئیس – آقای کازرونی کازرونی – بنده قبل از دستور عرضی دارم . رئیس – نسبت بصورت مجلس مخالفی نیست ؟ ( گفتند خیر ) رئیس – آقای تدین ( اجازه ) تدین مقصود از عرایض بنده جلب توجهات خاصه آقایان نمایندگان محترم است بوضعیات اسف انگیزی که اخیراً در حدود قاینات و بیرجند روی داده است .


البته همه آقایان مسبوق شده اند ازاین قضیه تأثر آمیز و بدبختی هائی که برای اهالی و سکنه آن حدود روی داده است برطبق تلگرافاتی که بوسیله بنده تقدیم مجلس شده و تلگرافات خصوصی که بخود بنده رسیده است مختصراً عرض می کنم که شهر قائن دچار سیل شدیدی شده و در اثر سیل زدگی قریب ششصد باب خانه بکلی منهدم شده و از بین رفته است و در بیرجند در اثر چهار شبانه روز بارندگی متصل و آمدن سیل قریب سیصد باب دکان و منزل بکلی منهدم شده است . و در اثر همین سیلهای مهیب قنوات زیادی بکلی معدوم و خراب شده و بر طبق اطلاعات اخیره که رسما از طرف شعبه شیر و خورشید خراسان رسیده است و بازدیدی که شده قریب ده هزار نفر از سکنه بیرجند و قاینات بکلی بی خانمان شده اند و در اینموقع زمستان معلوم نیست دچار چه بدبختی هستند ؟ بنده میخواستم جلب توجهات خاصه و احساسات نوع پرورانه آقایان نمایندگان را بنمایم که اصولا در این باب یک فکری بکنند ( بعضی از نمایندگان صحیح است ) ولی قبل از آنکه از طرف مجلس یکفکر اساسی در این خصوص بشود و میخواستم تقاضا کنم درصورتیکه آقایان تصویب بفرمایند از طرف مجلس شرحی بدولت نوشته شود و تقاضا شود که دولت سریعاً در این باب اقداماتی بفرمایند .


علاوه بر اطلاعاتی که اخیراً ازقاین رسیده معلوم می شود که در حدود یزد هم همین صدمات و سختیها بسکنه آن حدود وارد آمده است ( بعضی از نمایندگان صحیح است ) این است که بنده علاوه می کنم نسبت به یزد هم تذکری به دولت داده شود که در اسرع اوقات نسبت بمجموع این نقاط اقدام عاجلی بنمایند که شاید در این موقع زمستان و سختی وسائل راحتی هرچه زودتر از برای این بدبختیها فراهم شود .


( جمعی از نمایندگان صحیح است ) دست غیب – شیراز هم همینطور است . رئیس – آقای آسید یعقوب ( اجازه ) آقا سید یعقوب – بنده مفصل عرض نمی کنم لیکن خیلی تحسین می کنم از آقای تدین که این تذکر را دادند بنده هم برای اطلاع خاطر آقایان اضافه میکنم بفرمایشات ایشان که کازرون سابقاً یک شهری بود و در اثر مشروطیت قصبه شد و در این ایام ده شده است . هزار و پانصد نفر از بچه های کازرون در اثر آبله و نبودن مایه آبله از بین رفته اند و هی در مجلس مذاکره می شود که چه چیز اهم است در مملکت .


بنده می گویم اهم از همه چیز صحیه است تا صحیه نباشد معارف – نظام – عدلیه – هیچ چیز در مملکت نیست . خوب است در این باب یک فکری بفرمائید که هزار و پانصد نفر بچه بواسطه نبودن مایه آبله از بین رفته اند خواستم مجلس مقدس را مطلع کنم شاید یک انعکاسی پیدا کند که وزراء در این خیال بیفتند . و یک فکری برای آنجا بکنند . همین بود عرض بنده . رئیس – آقای شیروانی ( اجازه ) شیروانی – در ضمن لایحه بودجه پیشنهادی از طرف اکثر نمایندگان راجع به پنجاه هزار تومانی که پیش بینی شده بود از برای یک مصارفی از شهریه ها کسر شود تقدیم مجلس شد . بنده تمنی می کنم . قبلا جزو دستور گذارده شود که رجوع بشعب شده و در جریان بیفتد تا انشاء الله برای اول حمل اقلا حاضر شده باشد طبع و توضیع هم شده است .


رئیس – آقای کازرونی ( اجازه ) کازرونی – بنده خواستم راجع بقانون البسه وطنی باز بمجلس تذکر بدهم . بنده چندین فقره سؤال از دولت کردم راجع بهمین قضیه ایشان هم یک جوابهائی دادند . خود بنده هم نظر بعلاقه مفرطی که باین قانون داشتم و نظر باینکه می بینم اثرات فوق العاده در امر اقتصادیات مملکت دارد غالباً بوزارتخانه ها می روم و میبینم مدیران لباس وطنی نمی پوشند . درصورتیکه مدیر نپوشد یک نفر ثبات بیچاره ممکن است بگوئیم مقدورش نشده است که بپوشد یا اصلا آن هم نپوشد . چنانچه همه آقایان می دانند مکرر در اینجا گفته شده که اگر جریمه اخذ شده صورت آن را بدهند در صورتیکه نگرفته اند و این قانون بطور بی اعتنائی تلقی شده است از طرف دیگر تجار باطمینان این قانون پارچه هائی تهیه نموده بسایر ولایاتهم فرستاده اند و از ولایات مرچوع میدارند و مینویسند که ابداً از این قانون اسمی در اینجا نیست و مستخدمین دولت هیچ معتاد نیستند باستعمال البسه خودشان و بعلاوه البسه خارجی هم ارزانتر شده است .


حالا در اثر این قانون است یا چیز دیگر نمیدانم مثلا پارچه که در سابق ذرعی شش تومان بوده حالا ذرعی دو تومان شده است . غرض تا این اندازه ترحم باقتصادیات نمیشود . این است که بنده از آقایان نمایندگان استدعا می کنم که در این خصوص بذل اعتمامی فرموده و یک رأی عملی جهت اجرای این قانون پیدا کنند و تأکیدی بفرمایند که وزارتخانه هااز این البسه پاکیزه و شفاف اروپا دست بردارند و پارچه های خشن وطن خودشان را بپوشند والا گمان نمیکنم این قانون باترتیب فعلی عملی شود .


بعضی از نمایندگان – وارد دستور شویم . رئیس – آقای تقی زاده از وزارت داخله سؤالی داشتند – حاضر نیستند رئیس – لایحه عوارض ورودی بلدی مطرح است . آقای مدرس ( اجازه ) مدرس – البته آقایان این لایحه عوارض ورودی بلدیرا مطالعه فرموده اند من مخالفم با عوارض بلدی و غیر بلدی که بر ارزاق عمومی تحمیل شود ( بعضی از نمایندگان صحیح است ) این دعوی من است اصل مالیات یعنی گرفتن وجهی از عموم جهت مصارف عموم این معنی مالیات است البته مملکت یک مخارجی دارد و هرکس مدیر مملکت است و اداره کننده مملکت است و مدیر جمعیت به هر اسمی و رسمی چه سماوی باشند چه ارضی باید از عموم یک وجوهاتی بگیرد و بمصرف لازمه همان عموم برساند البته مملکت یک مخارجی دارد شهر هم یک مخارجی دارد . ده هم یک خرجی دارد .


حالا داخل در فلسفه مالیات و مخارج مملکتی نمیشویم که باید از کیها و چه اشخاص گرفته شود . آن قسمت باشد انشاء الله الرحمن در قانون ممیزی مفصلا عرض میکنم فقط آنچه متعلق باین لایحه است مخارج شهر است که باید مخارج لازمه شهر از کجا گرفته شود ؟


یقیناً باید از خود اهل شهر گرفته شود . برای خرج اینجا نمیشود یک تحمیلی بر اهالی آذربایجان کرد اگر بخواهند خندق طهران را تعمیر کنند من بعد هم اگر مدیر باشم مخارج خندق شهر طهران را از شهر طهران میگیریم ( فلسفه میخواهم بگویم ) نظمیه طهران باید مخارجش رااز اهل طهران گرفته شود چون این مخارج مملکتی نیست . مخارج شهری است .


حالا کلام در این است که چطور باید گرفته شود . یک دفعه این طور است که می آیند و از هر سری یک چیزی میگیرند و میگویند هرکس که توی کوچه ها راه میرود یا توی خیابانها یا توی این شهر باید سالی یک قرآن یا تومانی بدهد یک قسمت دیگر این طور است که ( بعقیده من این قسم خیلی خوب است ) از اراضی میگیرند . این عقیده شخصی من است که مخارج شهر را از اراضی شهر باید گرفت خصوص از این خاکی که ما در آن ایستاده ایم که

خاک ری است و مفتوح العنوه است و زمینش مال تمام مسلمین است ( بعضی از نمایندگان صحیح است ) هروقت بنا شد من پیشنهاد کنم که مخارج شهر طهران را ا کجا باید گرفت این مخارج را تحمیل بر اراضی میکنم . اگر یک خانه من در طهران دارم که هزار ذرع است درسال برای هر ذرعی صد دینار سه شاهی پنجشاهی بدهم از روی عدل و انصاف است فلسفه هم دارد . ( گفتند صحیح است ) حالا آقایانیهم که اولیای امورند البته میدانند از این فلسفه هم میگذرم حالا اگر نه بر سر میخواهید تحمیل کنید نه باراضی بسیار خوب . بعادیات هم تحمیل نمیکنید بسیار خوب بمخارج میخواهید تحمیل کنید چون این چیزهائیکه توی این لایحه نوشته است تمام یعنی قسمت اعظمش تحمیل بر مخارج است یعنی منکه سالی یک خروار آرد میخورم باید یکتومان بدهم یا سالی دو خروار ذغال خرج میکنم باید یک تومان بدهم این عوایدی که توی این لایحه نوشته اند تمام تحمیل بر مخارج است . یعنی در مقابل آن فلسفه که آقای اصفهانی گفتند مالیات باید بر عواید باشد این برمخارج است .


حالا از همه اینها هم بگذریم از سرانه و اراضی و مالیات برعادیات هم که تنزل بکنیم و بخواهیم بر مخارج تحمیل کنیم . میگوئیم یک خرجی داریم و یک برجی و بعقیده من باید بر برج تحمیل شود نه بر خرج بر قلم تراش کار را جز باید تحمیل کرد نه بر چاقوی من که از شاخ بز است و صد دینار قیمتش است . فقط بعقیده من در این لایحه دو قلم است که بر برج تحمیل شده یکی خربوزه و به اصفهان و گلابی نطنز دیگری قماش و چای و خرازی و بلور آلات آنوقت اینها را هم نوشته اند .


باری پنجقران و یک تومان و در مقابل اینها گندم را نوشته اند باری دو قران عدس را باری چقدر لوبیا را چقدر نخود را چقدر چقدر چقدر اینها صد تا دویست تا مفتش می خواهد آدم میخواهد که جمع آوری و تفتیتش را بکند و من عقیده ام این است که این تحمیلات را نباید بر ارزاق عمومی کرد خوب است یک عرضی از قضیه کار خودم خدمت آقایان بکنم دو هفته قبل که برف آمد و روز سردی بود یک شخص از اهل کوهستان بره میآورده است شهر بفروشد شخصی باو گفته است این بره را که حالا میبری دم دروازه پول از تو میخواهند و اسباب زحمتت میشوند گفته بود من نمیدانستم پول ندارم گفته بود بگو میبرم برای مدرس ( خنده نمایندگان ) این شخص هم که دم دروازه رسیده بود جلویش را می گیرند که بره را کجا می بری باید برد به قصابخانه تا معاینه نمایند . این مرد هم قصابخانه را غسال خانه خیال کرده بود گفته بود این بره را داده اند تعارف ببرم . گفته بودند برای کی گفته بود برای مدرس . گفته بودند بسیار خوب بره را بردار و برو .


ولی این بالا پوشت را اینجا بگذار و یک نوشته ای از مدرس بیاور که این بره مال من است . این بیچاره بنده خدا که بره برای من نیاورده بود ! گرفتار شده بوده آمده بود درب خانه من را سراغ گرفته بود . منهم در منزل نبودم غروب آمدم دیدم یک دهاتی تر شده درب منزل نشسته است و به من گفت که قضیه ما این طورشده است . منهم یک چیزی برای مأمور دروازه نوشتم بابا تو هر کسی هستی عبای اینشخص را بده همین نوشته من را داشته باش و بعد بمن ارائه بده هرچه میخواهی من خودم میدهم دو قران پول هم احتیاطاً گفتم به او دادند که اگر باین نوشته قناعت نکردند پول بدهد چون نمی دانستم اینجا یک قران نوشته اند .


گفتم این نوشته را ببر بده بمامور حالا بره را چکار کرده گفت می خواهم که ببرم بفروشم . خلاصه رفت حالا ببینید از این قبیل قضایا هرروز چقدر برای مردم اتفاق می افتد . اهل مملکت هم تصدیق میفرمائید عالم نیستند . مثلا قصابخانه را غسالی فهمیده . غسالخانه را هم نمیداند یعنی چه . پس غرض عرض من اینست که البته باید مخارج شهر را داد باید هم تحمیل بر عموم کرد . اما باید حسابش را کرد چه تحمیلی بر مردم زحمتش کمتر است و در عین حال برای اقتصادیات مملکت هم نافع است .


مثلا بر بلور آلات خیلی خوب است یک تحمیلی بشود چون بلور یک برجی است و زحمتش هم بر عموم نیست . یک واردات تجارتی است صندوقست و ممکنست از هر صندوقی فلان قدر بگیرند نه اینکه برماش و گاودانه و نخود و لوبیا و عدس و سنگنک و گندم و جو و سایر ارزاق عمومی که زحمتش بر افراد است وچقدر هم خرج اداره و مامور و مفتش و غیره می خواهد . بنابراین عقیده من اینست که اگر بردو سه قلم از اینها تحمیل کنید بهتر است .


منتهی باری پنجقران را یک تومان کنید یک تومان را دو تومان کنید آنهم بر برج که هم برای اقتصادیات نافع است هم زحمتش برعموم نیست . براجناس خرازی و بلور آلات و از چیزهائی که اگر یکقدری برش تحمیل شود پر احتیاط نداشته باشد که مالیات ببندید و از ارزاق عمومی بردارید . خیال نکنید یکقران کم است خیر اگر یکقران دو قرانی که بر گندم و جو و ماش و لوبیا و غیره تحمیل شده حساب کنید من گمانم اینست که خیلی تحمیل زیادی است عوض این تحمیل خورده ها تحمیل درشت بکنید ضررش هم کمتر است انضباتش هم بهتر است زود هم میشود گرفت . از یکقران گندم صرفنظر کنید و ببلور یا خرازی آلات اضافه کنید . مثلا یکی از چیزهائی که بنده بکلی مخالف هستم اسباب و لوازم نباتی است از قبیل خاک و آجر و آهک و گچ که از او هم می گیرند . بنائی یکی از لوازم ضروری زندگانی اجتماعی است .


باید مصالحش را مهماامکن ارزان کرد که اگر خانه یک بیچاره خراب شد از عهده تعمیرش برآید . حالا غیر از مالیاتی که از کوره پز و از یوشن و غیره میگیرند دم دروازه هم می گیرند و یک تحمیل فوق العاده ای است و باید سعی کرد که این تحمیلات را رفع کرد فقط دو قلم است که بعقیده من اگر بر آنها تحمیل کند ضرری ندارد . خرازی و بلور آلات براینها تحمیل کنید آنهم جهت مخارج بلدیه و مصارف شهر نه برای خوردن اجزای یلدیه برای دار الایتام – تنظیفات شهردار المساکین و غیره . اگر از چای باری دو تومان بگیرید و از برنج نگیرید از ماش و نخود لوبیا نگیرید چه عیبی دارد ؟ ده تا یکقران را بردارید و روی چای بیندازید .


چای که جزو اوراق عمومی نیست اگر ما همه مان چای خوردیم یکقدری کمرنگش می کنیم هیچ ضرری هم ندارد – نه برای دنیا – نه برای آخرت . اما از نان و گوشت نمی شود گرفت . و بنده یک عیب اساسی هم در این کار میبینم و آن اینست که ما کلیتاً اینطور معرفی می شویم که هیچ صلاح و فساد را تشخیص نمی دهیم . بر ارزاق عمومی نباید تحمیل کرد خصوص برای اهل تهران من یک شخصی هستم که اکثر جاهای ایران را دیده ام و به عقیده من اهل تهران فقیر ترین مردم ایرانند . ( بعضی از نمایندگان – صحیح است )


هرکس از روحیات مردم اطلاع داشته باشد . ار حال خانه و دکان اینشهر خبر داشته باشد و بیاید پیشش اظهار حاجت بنمایند . می دانند که اهل تهران از تمام جاهای ایران فقیرترند نه کسب دارند و نه راه عایدی دارند و همین اختلافاتی هم که ما شب و روز داریم مزید بر فقر آنها شده است . پس باید ارزاق این ها را توسعه داد و لااقل نگذاشت به ارزاق عمومی تحمیل شود .


نگوئید یکقران چیزی نیست . خیر یک قران خیلی است حتی بعقیده بنده سه شاهی هم خیلی است . دلیل هم دارم در دوره چهارم که ما در کمیسیون بودجه بودیم خیلی از آقایان – هم تشریف داشتند . آمدیم شهریه هائی که می خواستیم تغییری بدهیم خورده پیدا می کرد رأی دادیم که خورده ها را بزنند . مثلا پنجقران و سه شاهی یا سه قران و ده شاهی خورده اش را بزنند .

اهمیتی ندارد – آقا . هفته بعدش چند نفر آمدند منزل بنده گفتند که این دفعه حقوق ما را کم کرده اند زن ها – فقرا – از این قبیل اشخاص بودند .


گفتم چطور کسر کرده اند ؟ گفتند بلی از حقوق ما هفتصد دینار کسر شده است . این مبلغ را که ما در کمیسیون اهمیت نمی دادیم این بیچاره ها آنقدر اهمیت میدادند حق هم داشتند . پس یک قران برای اینها خیلی پول است . صد دینار هم خیلی است برای یک فقیر . آنوقت ببینید چقدر از این صد دینارها یک قرانها جمع شود تا خرج میدان توپ خانه بشود و یکذرع کل جمع شود سابقاً زمین شل بود آبها فرو میرفت ولی حالا که سفت کرده اند یک ذرع کل جمع میشود . ( خنده نمایندگان ) پس چقدر یکقران میخواهند تا در این میدان به این بزرگی یک ذرع کل جمع شود . در چهارده پانزده سال پیش از این وقتی باران میآمد آبها فرو میرفت و فردایش میشد عبور کرد . اما ببینید چقدر یکقران خرج شده وباین محکمی شده است تا حالا یک ذرع کل توی این میدان می ایستد . پس از ارزاق عمومی خصوص از اهل تهران که خیلی پریشانند بنده مناسب نمی دانم چیزی گرفته شود و بهتر این است برچای تحمیل کنید . بر خرازی بر بلور بر قماش خارجه و


غیره تحمیل کنید . چای یک من پنج تومان است پنج تومان و نیم شش تومان باشد – هفت تومان باشد ضرری ندارد و گمانم اینست مقتضای عدل و انصاف هم باشد . داور ( مخبر کمیسیون ) –گمان می کنم اساساً کار مخبر مخصوصاً مخبر کمیسیون قوانین مالیه آنهم بعد از بیانات یکنفر ناطق زبر دستی مثل آقای مدرس خیلی مشکل باشد بخصوص در مملکت ما که روی هم رفته میل مالیات دادن یکی از آن میل هائی است که باید خیلی در اعماق قلوب مردم گشت تا شاید یک تیکه اش را پیدا کرد .


اساسا روح عمومی متمایل باینست که نباید چیزی داد . باین مناسبت هروقت صحبت یک مالیاتی بشود یا به مجلس پیشنهاد بشود کسانی که نمیخواهند با آن موافقت نمایند باید پیه این را بتن خودشان بمالند که یک عده از مردم فوراً بگویند عجب مردم بدی هستند هیچ خیرخواه نیستند . خیر خواه کسانی هستند که می آیند و از فقر و بدبختی مردم صحبت می کنند و شرح می دهند و طرفداری از فقرا می کنند .


همه هم شاید رویهمرفته این عقیده را داشته باشند که مالیات ندهند . خلاصه همانطور که آقای مدرس فرمودند غالب مردم در ایران و همینطور در تهران فقیرند و البته مردم فقیر هم نمی خواهند چیزی بدهند اغنیاء هم رویهمرفته چندان میل ندارند بدهند . وقتی هم که صحبت مالیات می شود اغنیاء از خودشان صحبت نمیکنند فقط یادآوری می کنند که مردم فقیرند و فقر مردم را در نظر مجسم میکنند بالاخره باتکاء اشخاص فقیر خودشان را هم از دادن مالیات معاف میکنند .


نظیرش را هم در مواقع دیگر در مالیات هائی که ابداً تحمیل بر فقراء نمی شد دیدیم که فوراً صدای اغنیاء بلند شد . مثلا همین مالیات اراضی را که آقای مدرس میفرمایند اگر یک وقتی اتفاق افتاد که بعنوان مالیات مستغلات صاحبان خانها وجهی بدهند . مثل اینکه همچو لایحه ای بر کمیسیون آمده آنوقت هم همین صحبت ها می شود حالا پیش بینی نمی کنم ولی قطع دارم آن روز هم یک ناطق زبر دستی میآید اینجا و فقر و فلاکت و بدبختی مردم را میگوید بقسمی که آدم متأثر میشود .


مثل اینکه الان بنده از بیانات آقای مدرس متأثر هستم و فکر میکنم که چطور خودم را از تحت این تأثیر خارج کنم . لکن بعد از همه این مسائل برمیگردم باصل قضیه که عبارت باشد از عوارض ورودی بلدی . چند سال است که این عوارض گرفته می شود . ما هم هی میگفتیم اینعوارض باید قانونی باشد این ترتیب که نمیشود که بدلیه هرچه دلش میخواهد بگیرد و باید از روی یک قانونی باشد تا حالا قانونش به مجلس آمده است .


ما مکرر در مجلس دیده ایم و هر کدام خودمان از این کارها کرده ایم که وقتی یک کاری را نمیخواهیم پیش برود می گوئیم اساساً موافق هستیم اما ولی یک امائی هم دارد ( اما ) در ایران از آنچیزهائی است که وقتی در یک کاری . در یک مطلبی . اما آمد یقین داشته باشید که آن کار از بین رفته است . دو قلم را نماینده محترم فرمودند قبول دارم . بنده نگاه میکنم یکی قماش و بلور آلات و قالی و خرازی است یکی هم خربوزه و به اصفهان و گلابی نطنز ۰۰ مدرس – بنزین و چای هم هست . داوری - بلی - بنزین و چای هم هست سه قلم . آنوقت یکی از آقایان محترم می فرمایند که خوب خربوزه اصفهان را برد که زحمت میکشد و میآورد بطهران که یک فایده ببرد گلابی نطنز را هم یکی دیگر از آقایان میفرمایند که با هزار زحمت یک بار گلابی از نطنز میآورد برای تهران یک مقدارش هم در راه یخ می زند و یکمقداری برایش میماند و بطهران میرساند . این را هم شما میخواهید از او مالیات بگیرید . هیکلش را هم جلوی چشم ما مجسم می کند یک آدم فقیر و پریشانی با لباس پاره که واقعاً آدم متأثر میشود . شیروانی – همینطور هم هست . داور – بسیار خوب راجع بچای و خرازی و غیره هم وقتی نگاه کنیم می بینیم در سال عایدش آنقدر نیست که کفایت مخارج بلدیه را بکند یعنی آنها را قلم بگیریم این دو سه قلم هم کفایت نمیکند پس برچه تحمیل کنیم ؟ میفرمایند یکتومان بلور را هم دو تومان کنید بسیار خوب اینها را هم که جمع بزنیم در سال . مثلا عایدی می دهد چهار هزار و هفتصد و پنجاه و شش تومان . آقایان با این مبلغ بلدیه درست میشود ؟


مدرس – خیر دویست هزار تومان میشود . داور – خوب بالاخره این از جدیت خارج می شود که ما بگوئیم از یکبار چای چهارصد تومان عوارض بگیرند . بالاخره بنده بر می گردم باصل قضیه و از جای دیگر شروع میکنم . غائب فقراء که آقایان مثال میزنند واسطه اند . آنکسی که بره را آورده است درب خانه آقای مدرس و یک هیکل فقیر و مفلوکی در نظر ما مجسم میشود خودش بره را نمی خورد بره را کسانیکه پول دارند میخورند .


پس از این شخص فقیر واسطه است آن کسانیکه گلابی نطنز را میآورند خودشان نمی خورند اشخاص پول دار میخورند و آن ها واسطه هستند . پس باید آن پول دار ها بدهند حالا کار ندارم آن کسانیکه گلابی نطنز یا خربوزه اصفهان میخورند حتماً دارائی دارند یا ندارند و قرض و قوله می کنند بهر شکلی است میخواهند سر سفره شان گلابی باشد پس همانها باید بدهند چون استطاعت خوردنش را دارند .


باید آن مبلغی هم که روی گلابی کشیده شده بدهد اینجا واسطه را نباید آورد جلو و گفت گلابی را از دادن مالیات ورودی باید معاف کرد و بالاخره مثالی زدند و فرمودند از برج باید گرفت معلوم شد که برج یک چیزهای تجملی است . مثلا فرمودند از چای باید مالیات گرفت چای بیشتر طرف احتیاج مردم است همان عمله که بره را آورده است از برنج میتواند صرف نظر بکند صرف نظر هم می کند .


ولی اگر در سرمای سخت زمستان چای نخورد باو خیلی سخت می گذرد حالا اگر آقا عادت بچای ندارند و اهمیت هم نمی دهند و تصور میفرمایند چای از نقطه نظر احتیاج قابل ملاحظه نیست و طرف احتیاج مردم نیست این مسئله غیر از این است که مردم عادت بآن کرده اند مردم معتادند بچای و بیشتر طرف احتیاج مردم خورده پا است تا برنج که اصلاً دسترسی بآن ندارند چون پول ندارند .


ولی چای طرف احتیاج شان است بروید درب قهوه خانها و به بیند که همین مردم فقیر چقدر خرج چای میکنند . پس از غالب این صحبت ها ا وقتی که درش دقت کنیم یک قسمتش از برای تولیدی احساسات است از برای زمینه حاضر کردن برای آن رأی آخری یعنی رأی منفی . این قضیه را هم کنار میگذارم . برمیگردم باصل قضیه .


اگر در این دو سه قلمی که آقا فرمودند . مثلا میفرمایند از چای مالیات باید گرفت بسیار خوب میرویم راجع به بلور آلات دقت کنیم . می بینم آنجا هم خیلی چیزها هست که طرف احتیاج واقعی مردم است استکان است نعلبکی است . لوله است . چراغ است . و وقتی که دقت کنیم می بینیم فقیر ترین مردم هم این احتیاجات را دارند . و بالاخره هرقدر هم که این مالیات عادلانه باشد و بقول آقا یک تومان کنیم معهذا نمی توانیم بگوئیم چهار صد تومان بده برای یکبار یا دوبار بلور آلات . این نه عادله است نه عاقلانه .


پس وقتیکه کاملا پیشنهادایشان را مطالعه نمائیم عبارت از این میشود که در سال شما بیائید و عوارض ورودی بلدی را بر چند چیز معین تحمیل نمائید عایدیش را هم وقتی پیش بینی کنیم چقدر میشود چهار پنچهزار تومان و باین ترتیب دیگر نمی شود اصلا تقاضا داشت که شهر تمیز بشود روشن باشد . البته بنده انکار نمی کنم بلدیه نواقصی دارد مثل سایر چیزهای مملکت . ولی با این عایدات غیر از این هم نمی شود کرد با این عایداتی که الان دارد نمی شود شهر ولنک و از طهران را مثل کف دست صاف و تمیز و روشن کرد و در تمام نقاطش دارالعجزء دار المساکین درست کرد . این تقاضا را نمی شود کرد زیرا عایدات این قدر نیست .


اگر آقایان بصورتیکه از بلدیه آمده مراجعه بفرمایند می بینید مخارج اداری بلدیه ( بالنسبه بیک مملکتی که از هر طرف فشار وارد می آید که باید فلان آدم سرکار باشد چون فقیر است و چه و چه و متصل متصل توصیه نوشته میشود ) خیلی کم است و مخارج اداری زیادی ندارد البته زحماتی هم در این مدت کشیده شده بی انصاف هم نباید بود کلیه در مملکتی که ما میخواهیم کار کنیم باید تمام اطراف را در نظر داشته باشیم .


و بی انصافی نکنیم البته ایراد بهمه چیز میشود گرفت و هر چیز را میشود گفت نواقص دارد و خراب است ولی یک معایبی و یک فوائدی هم که باید از آنها هم تعریف کرد . و آنها را هم در نظر داشت . برای این که اشخاص تشویق بشوند بنده نمی خواهم این جا راجع باشخاص صحبت کنم و یا از کسی تعریف و تمجید کنم هیچ وقت هم میل ندارم عادت هم ندارم ولی بالاخره بطور کلی نباید هر مسئله که پیش می آید فوراً رفت وآنطرفی را که ناقص است چسبید


و صحبت کرد . مثلا گلهای میدان توپ خانه را پنج ماه پیش دیدید که یک تل خاک بود خوب بود ؟ بنده نمی گویم که حالا بهترین میدان های دنیا است ولی وضع آن تا پنجماه یا پنجسال پیش فرق نکرده ؟ شهر طهران چراغش بیشتر نشده ؟ آخر اینها یک چیزهائی است که منکر محسوسات شدن است چرا باید اعتراضاتی کرد و داخل شد در مسائلی که بیشتر شباهت باعتراضات شخصی دارد بنده عرض میکنم راجع باین مالیات تصور می کنم باید از اینجا شروع کرد که آیا بلدیه باید داشت یا خیر اگر یک مخارجی یابد کرد یک عایدی برای آن مخارج از اهل طهران باید گرفت . یا از جای دیگر ؟ و اگر چنانچه یک عایداتی از مردم طهران بخواهیم بگیریم چطور باید باشد ؟ آقا می فرمایند از ارزاق عمومی نگیریم .


مثلا از اراضی بگیریم بنده عرض می کنم شاید این ترتیب هم بشود و در کمیسیون قوانین مالیه هم یک چیزی شبیه باین هست لکن آنروز هم که بمجلس بیاید در آن موضوع هم می بینیم موافقین کیها هستند و مخالفین کی ها و من تصور می کنم که آنروز هم مخالفتی خواهند کرد و یک صحبتهائی هم می کنند . حرف این است که هر وقت یک قضیه را شما بگیرید رویهمرفته ممکن است برله و علیه آن یک حرفهائی زد مثلا راجع بهمان مالیات اراضی هم ممکن است بگوئید آقا این مردم طهران خانه ندارند . خانه دارائی نیست خانه برای این است که باید چند جا گرو بگذارند بالاخره باید درش زندگانی کنند .


چطور میشود از خانه مالیات گرفت مردم بقدری مستأصل هستند که نمیتوانند خانه خراب خود را تعمیر کنند . درهر حال امروز ما از آنها صحبت نمیکنیم که آن دلائل را بیاوریم و بنده هم کاری بآن صحبتها ندارم . آقا چند قسم مالیات خودشان فرض کردند یک قسم از اشخاص بود که خودشان هم رد کردند یک قسم دیگر مالیات اراضی بود که آن مالیات اراضی هم خواهد آمد و انشا الله برای اینکه بلدیه بیشتر توسعه پیدا کند و بیشتر بتواند فقرا را جمع کند شاید تصویب شود . یک قسم هم راجع بود بمالیات بر برج آن هم تشخیصش خیلی مشکل است مثلا آقا چای را جزو برج میدانند .


بنده چای را برای عامه از چیزهای ضروری میدانم بعلاوه اشکال دیگر این است اشیاء تجملی که میفرمایند اینقدر زیاد نیست که اگر یک مالیاتی هم تحمیل بآنها بشود پس بنابراین برمیگردیم بهمین مالیاتی که الان این جا هست و عرض میکنم یک قسمت زیاد از آن تحمیل میشود براشخاصی که مصرف می کنند نه بر آن کسی که واسطه است آن رعیتی که درهر دروازه یک ساعت معطل میشود توی راه هم زحمت میکشد او را نباید دلیل آورد .


او مالیات نمی دهد معطلی او هم مثل سایر زحماتی است که میکشد بار میاندازد بار بر میدارد مشتری پیدا می کند ولی بالاخره این مالیات را از او نمی گیرند از کسی میگیرند که خرج می کند اما اینکه میفرمایند مالیات از ارزاق نگیرند :

خوب آقا مالیات ملکی را که از مردم میگیرند پس چیست روی همرفته تمام حبوبات و اینها یک مالیاتی میدهند بلی این یک اصلی است که باید سعی کرد از ارزاقی که نان فقراء است خیلی مالیات نگیرند ولی همه اینها یک صورت ندارد .

مثلا مرکبات آیا اینها یک چیزهائیست که فقراء میخورند و صرف میکنند ؟ شیروانی – مالیاتش کم است . مخبر – کم است اضافه کنید همچنین راجع بسایر مالیات هائی که این جا هست یا همان بره که آقا صحبت کردند .

مرغ تخم مرغ خیلی از اینها را اشخاصی مصرف می کنند که عایداتی داشته باشند بنابراین تصور میکنم آقایان لطف بفرمایند و باین ترتیبی که در مجلس معمول شده توجه بفرمایند چون هروقت یک عوارض را میگیرند فریاد بلند است که قانونی نیست بیاورند قانونیش در آورند این ایرادات گرفته میشود و این باعث این میشود که دولت آن مالیات هائی راکه میگیرند غالباً جرأت نکند بمجلس بیاورد برای اینکه هروقت بمجلس بیاورد برمی خورد باشکالات .

چرخهای مملکت را هم که نمیشود خوابانید بنابراین خوبست موافقت بفرمایند واگر در بعضی مواد اصلاحاتی دارند البته پیشنهاد بکنند و بالاخره یک طوری بشود که عوارض ورودی یک صورت قانونی پیدا کند . بعضی از نمایندگان – مذاکرات کافی است . بعضی دیگر – کافی نیست رئیس – آقایانیکه مذاکرات را کافی میدانند قیام فرمایند . ( عده برخاستند ) رئیس – معلوم میشود کافی نیست آقای زعیم ( اجازه )


زعیم – آقای داور در جواب بیانات آقای مدرس شرحی فرمودند که بنده قبلا یک قسمتی از آنها را باید جواب عرض کنم بعد دلیل مخالفت خودم را عرض میکنم . ابتدا فرمودند میل مالیات دادن درکسی نیست و هر کسی که در این مملکت بخواهد یک مالیاتی وضع کند شاید منفور واقع میشود و هر کسی که طرف مخالف را بگیرد شاید محبوب باشد بنده بکلی در این مملکت غیر از این می بینم مردم ایران بالاخص نسبت به سایر نقاط شرق بواسطه ارتفاعی که از سطح دریا دارد یک اخلاق خیلی مطیعی دارند و هر قسم مالیاتیکه بر آنها تحمیل شده خیلی زود قبول کرده اند انصاف بدهید مالیاتهائی که در مملکت ما معمول است و میگیرند که در موقع بودجه یک قسمتی از آنها گفته شد .


استخوان پولی . سرشماری . چه . چه و فلان اینها در هیچیک از نقاط شرق معمول نیست فقط منحصر است بایران . پس اینقسمت که هرکس بگوید مالیات نگیرد مردم طرفدار او میشود نیست . ولی مالیات باید فلسفه داشته باشد بنده یکوقتی می شنیدم ( آقای داور هم متأسفانه تشریف ندارند ) که یک حزب رادیکال در طهران تشکیل شده . بنده بزحمت مرامش را گیر آوردم دیدم مخصوصاً در آنجا ارزاق استثناء شده از دادن مالیات


آقا شیخ محمد علی طهرانی – عده کافی نیست برای مذاکره . رئیس – کافی است . زعیم – باری عرض میکنم مذاکراتی که در این مجلس از طرف اشخاص میشود غالباً بنده می بینم چند روزش با چند روز بعد اختلاف کلی پیدا می کند . یک وقتی بنده می بینم مثلا آقای داور عقیده شان باین می شود که تمدن اروپا را باید استقبال کرد و برروی این فلسفه در آن قانونی که مطرح است مذاکرات میکنند آنوقت یکدفعه می بینیم طرفدار این قضیه می شوند که وضع مالیات پر ارزاق است .


اساساً در کجای دنیا این شکل مالیات درب دروازه می گیرند در همان جا هائی که الاغ دارند و راه آهن ندارند که بیاید توی استاسیون بایستد و این جوری مثل مملکت ما قاطر و خر دارند کجا دم دروازه بچه یکی را می گیرند که بارش را ببینند چقدر است و چقدر باید بگیرند بنده نمی خواهم اینجا یخه دری کنم و بگویم بیچاره بدبخت برزگر . بیچاره مکاری . ایوای ملت بیچاره و بدبخت که این مالیاتها برش تحمیل می شود .


بنده از این قسمت دورم . اما یک قسمتی که میخواهم نظر آقایان را بآن توجه بدهم این است که هنوز در مملکت ما مشروطه تعمیم پیدا نکرده و آن طوری که باید ریشه دوانده باشد ندوانده است . ما باید خیلی سعی بکنیم که در این قسمت ها تنفر مردم را حاصل نکنیم . این قسمت مالیات که میآمد درب دروازه جلومکاری را می گیرند .


شولایش را بر می دارند تا برود پول تهیه بکند بیاورد اسبات تنفر عومی است . خودتان هم ملاحظه فرموده اید یا روی انصاف نگذارید به بینید تا چه حدی یک مکاری که از چند فرسخ می آید اینجا در بین راه در تابستان گرما و در زمستان سرما می خورد خرجیش تمام می شود . آمده است اینجا که از پس کرایه اش یک عایدی پیدا کند یا از فروش بارش یک عایدی ببرد آنوقت درب دروازه او را چند ساعت معطل می کنند و زنجیرش را از او می گیرند بنده خودم تمام مراحل مالیه را طی کرده ام برای تفتیش درب دروازه هم رفته ام و دیده ام که چقدر اسباب زحمت مکاری است این قبیل مالیات بالاخص که یک چیز تازه ایست . اگرچه معمول است . نمیگویم نیست ولی حالا میخواهم صورت قانونی بدهیم .


مخالفت من هم از این جهت است که می خواهم صورت قانونی پیدا نکند . بنده منتظر بودم وقتی این لایحه به کمیسیون قوانین مالیه می آید قانون مستغلات را براین مقدم بدارند و اگر احتیاجات بلدیه پر می شود و تمام می شود دیگر این را مسکوت بگذارند و موقوف کنند . آقای داور میفرمایند از این قضایا برگردیم و بیائیم ببینیم بلدیه باید داشته باشیم یا نه . مخارجی برای بلدیه باید کرد یا نه و عادیات این را باید از شهر تهران جمع کرد یا نه . بنده عرض می کنم البته باید بلدیه داشت باید عایداتش هم از تهران باشد ولی عایدی منطقی . این احزابی که در دنیا تمام درست شده که مقدمه آن و کوچکترش یعنی ابتدای آن از دموکرات شروع میشود تا انتهایش که میرود بالا هیچکدام وضع مالیات بر این اقسام کرده اند ؟ مگر این که نهی کرده اند . آخر ما در سیاست پیرو کدام یک میشویم . آقای داور میفرمایند بعد از این اگر قانون مستغلات هم آمد اینجا یک اشخاصی مخالفت میکنند . البته هر چیزی دو جنبه دارد خوب و زشت .


Page 5 – 10 missing