دیوان شمس/آتشی از تو در دهان دارم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (آتشی از تو در دهان دارم) از مولوی |
' |
آتشی از تو در دهان دارم | لیک صد مهر بر زبان دارم | |
دو جهان را کند یکی لقمه | شعلههایی که در نهان دارم | |
گر جهان جملگی فنا گردد | بیجهان ملک صد جهان دارم | |
کاروانها که بار آن شکر است | من ز مصر عدم روان دارم | |
من ز مستی عشق بیخبرم | که از آن سود یا زیان دارم | |
چشم تن بود درفشان از عشق | تا کنون جان درفشان دارم | |
بند خانه نیم که چون عیسی | خانه بر چارم آسمان دارم | |
شکر آن را که جان دهد تن را | گر بشد جان جان جان دارم | |
آنچ دادهست شمس تبریزی | ز من آن جو که من همان دارم |