مردی ز ما در باستان
نسخهٔ تاریخ ۲۹ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۴۳ توسط Bellavista (گفتگو | مشارکتها)
' | مردی ز ما در باستان از ابراهیم پورداوود |
' |
برگرفته از بخش شعرهای وبگاه آذرگشنسب. متن شعر از این نشانی گرفته شده است. |
آمد بهار ای نازنین، گیتی به کام خویش بین | بر گیر شادان ساتکین، بشنو سرودی دلنشین | |
در فروردین جامی ز می، یاد آورد از فر کی | وز زرتهشت نیک پی، پیغمبر ایرانزمین | |
مردی ز ما در باستان، بر خاست از آذربایجان | از دوده اسپنتمان، وز خاندان آبتین | |
گفتا که من پیغمبرم، زرتشت والا گوهرم | فرخنده پیک داورم، وخشور دین راستین | |
دستور مینو بارگاه، آرم سوی گشتاسپ شاه | باشد مرا یار و پناه، آن مرد با تخت و نگین | |
رخشنده پندار آمدم، زیبنده گفتار آمدم | فرخنده کردار آمدم، آری بود پیک این چنین | |
دادار من مزدا بود، یکتا و بی همتا بود | در روشنی پیدا بود، نه در دیو تارکی گزین | |
بپذیر دین ار بخردی، این دین پاک ایزدی | تا چیره گردی بر بدی، با رستگاری همنشین | |
پندار نیکو گفتن، گفتار نیک آموختن | کردار به اندوختن، این است فرمان مهین | |
زین خاندان تا گر سمان، وز مردمان تا ایزدان | جز راستی راهی مدان، آن راه فردوس برین |