|
|
خط ۲: |
خط ۲: |
| <onlyinclude> | | <onlyinclude> |
| * | | * |
− | [[پرونده:Ettelaat13570512a.pdf|thumb|left|260px|انقلاب مشروطه ایران را بخوانید]] | + | [[پرونده:ShahanshahAryamehr1356Interview.jpg|thumb|left|240px|اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر در مصاحبه با نمایندگان رسانههای همگانی ایران]] |
− | [[پرونده:MashrutehRevBagheShahPrisoners.jpg|thumb|left|260px|اعدام شدگان از سوی محمدعلی قاجار در باغشاه - یادشان گرامی]]
| |
− | '''[[انقلاب مشروطه|انقلاب مشروطه بخش نخست]]'''- مبارزه علیه اسلام سیاسی و استعمار که از سال ۱۲۸۵ آغاز شد هنوز پایان نیافته است. به یاد داشته باشیم که پدر بزرگان ما برای داشتن پارلمان، قانون اساسی و شاهنشاهی پارلمانی جنگیدند. پدربزرگان ما در چارچوب قانون اساسی مشروطه با اسلام سیاسی سازشی یافتند. بر پایه این قانون اساسی رضا شاه بزرگ و محمدرضا شاه پهلوی آریامهر توانستند حکومتی بر پا سازند که برای ایرانیان رفاه و آسایش و امنیت و احترام بینالمللی به ارمغان آورد. خمینی و همدستانش این سازش را بی اعتبار خواندند و حکومتی که رفاه و آسایش و امنیت واحترام دستآورد آن بود را تکه پاره کردند و ویران ساختند و به جای آن حکومتی همانند استبداد قاجاریان بیگانه برپا کردند که پایههای آن را در سال ۱۲۸۵ خورشیدی شیخ فضل الله نوری با شناساندن تفاوت میان "مشروعه" و "مشروطه" را چنین اعلام کرد: مشروطه واژگان برابری و آزادی را در برابر قانون نوشته است این در تناقض با اسلام است، اسلام اطاعت و فرمانبرداری کامل میخواهد و ضدیت با آزادی دارد. اسلام میان مسلمانان و غیر مسلمانان تفاوت میگذارد یعنی آنان حق برابر در جلوی قانون را ندارند. تصمیمگیری بر پایه اراده الله است و نه ملت. مردم حق برگزیدن حکومت را ندارند، زیرا که تنها فقها که نماینده امام دوازدهم بر روی زمین هستند این حق را دارا هستند. خمینی از این ایدهها ولایت فقیه را به راه انداخت.
| |
| | | |
− | پدر بزرگان ما در ۹ امرداد ماه ۱۲۸۸ بزرگترین دشمن شاهنشاهی پارلمانی شیخ فضل الله نوری را به دار آویختند. ولی ۷۲ سال پس از آن ایرانیان برای جانشین فضل الله نوری، خمینی غریو شادی کشیدند او را رهبر خود خواندند، مجلس شورای ملی را بستندند، شاهنشاه ایران را از کشور بیرون راندند، دولت بختیار را سرنگون کردند، و دولتی غیرقانونی برپا ساختند. پس از شش ماه دریافتند که چه اشتباهی کردهاند ولی دیگر دیر شده بود، همه دریافتند که اسلام است که حکومت میکند اعدامها، تجاوزها، و وحشیگریهای اسلامی به ایرانیان نشان داد که چه گوهری را از دست دادند. همانگونه که نوری گفت، دولت کنونی نیز اطاعت از امت میخواهد. آزادیهای شخصی برانداخته شدند و بندهای بندگی اسلامی به گردن ایرانیان انداخته شد. برابری انسانها در برابر قانون از میان برداشته شد، زنان دوباره نیمه انسان شدند، غیرمسلمانان مردمان درجه دو در اجتماع با حقوق محدود گردیدند، فقها حقوق داده شده از سوی الله به آنان را "قدرت حکومتی" نامیدند و بر کشور پهناور ثروتمند ایران حکومت اسلامی را پراکندند. کسانی که علیه حکومت اسلام هستند، نمیبینند که آنچه را که امروز برای ایران میخواهند، داشتند و به جای اینکه دوباره برقراری مشروطه یا شاهنشاهی پارلمانی را دوباره بخواهند، نوشتارهایی نوین با ۱۶ ماده یا ۹۱ ماده مینویسند. ایرانیان میهنپرست! راهی را که پدربزرگان ما در پیش گرفتند بیابید، بیاموزید چگونه آنان استبداد قاجار را برانداختند، سپس با پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان، دوباره مشروطه یعنی پارلمان، قانون اساسی و شاهنشاهی پارلمانی را برقرار سازید تا دوباره ایرانی با رفاه و آرامش و امنیت و احترام بین المللی برای ایرانیان به دست ایران ساختهشود.
| + | '''مصاحبه مطبوعاتی شاهنشاه آریامهر درباره رستاخیز ملت ایران در ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲ و دستآوردهای پانزده سال انقلاب شاه و مردم ۲۶ امرداد ۲۵۳۷ شاهنشاهی''' |
| | | |
− | انقلاب مشروطه یک انقلاب سکولار بود که از سوی ملت ایران، بازرگانان، پیشهوران، شاهزادگان و برخی از روحانیون به انجام رسید. نیروهای پیشبرنده انقلاب مشروطه، اراده ملت ایران علیه چپاول کشور ایران از سوی قدرتهای استعماری روسیه و انگلیس و حفظ ملت علیه دستگیریها، تازیانهها، سر بریدنها، تجاوز به زن و مرد ایرانی، چیاول مال و دارایی ملت از سوی حکومت قاجار و ملایان و زمینداران بزرگ پیش بردند و انقلاب مشروطه را به انجام رساندند.
| + | '''متن کامل مصاحبه شاهنشاه آریامهر با نمایندگان رسانههای گروهی ایران''' |
| | | |
− | درخواستهای مبارزین مشروطه ایرانی چنین بود: ایران میباید کشوری مدرن و سکولار بشود که در آن آزادیهای فردی مردان و زنان این سرزمین باید مورد احترام قرارگیرد. ایران باید قانون اساسی و پارلمان داشته باشد. نمایندگان پارلمان میباید از سوی ملت برگزیده شوند. قدرت شاهنشاه از سوی ملت به وی داده میشود. وزیران در برابر پارلمان و ملت جوابگو هستند. جایگزین ساختن حکومت مطلقه سلطنتی مشروعه با حکومت سلطنتی پارلمانی (کونستیتوسیونل) با برقراری دادگستری بر پایه قوانین مدرن تصویب شده از سوی پارلمان به جای شریعت؛ بنیان یک سامانه مدرن مالی برای سامان و سازمان دادن مالیاتها و درآمد کشور؛ برگزیدن نمایندگان با تصویب پارلمان با دادن اعتبارنامه؛ دادن رای اعتماد به دولت؛ بنیان بانک ملی ایران برای براندازی استعمار؛ برقراری سیستم مالیاتی مدرن؛ ایجاد ارتش ملی؛ برپایی یک سیستم آموزشی سکولار ؛ بنیان سیستم بهداشتی و درمانی؛ ساختن راههای ترابری؛ جلوگیری از فروش زنان و دختران ایران؛ جلوگیری از فروش سرزمین ایران در مرزهای کشور و جلوگیری از فروش منابع آبی و زیرزمینی ایران.
| + | شاهنشاه آریامهر روز پنجشنبه گذشته (پریروز) نمایندگان وسایل ارتباط جمعی را در کاخ سعدآباد به حضور پذیرفتند و به پرسشهای آنان پاسخ گفتند. |
| | | |
− | کوششهای فراوانی علیه انقلاب مشروطه سازمان داده شد تا ضد انقلاب را بوجود بیاورند. این توطئهها با کوشش محمدعلی شاه با پشتیبانی بخش بزرگی از علما به رهبری شیخ فضلالله نوری و با پشتیبانی ارتش روسیه آغاز شد. مجلس به توپ بسته شد و نمایندگان مجلس و مشروطه خواهان دستگیر و زندانی و اعدام شدند. این جنبشهای ضد انقلاب ادامه داشت تا ۱۳۵۷ ضد انقلاب به رهبری سید روحالله موسوی خمینی با پشتیبانی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و سازمانهای تروریستی اسلامی و کمونیستی با پشتیبانی شوروی و از همه مهمتر امت در ایران توانست قانون اساسی سکولار مشروطه و پارلمان را براندازد و نمایندگان ملت در پارلمان و هواداران سلطنت را دستگیر و اعدام کند. شریعت جایگزین قانون اساسی مشروطه شد، سیستم آموزش و پرورش اسلامی شد، حقوق اجتماعی و سیاسی زنان دوباره در چارچوب اسلامی تعریف شد. در کنار ارتش ایران که برای نگاهبانی از کشور بنیان شده بود؛ نیروهای نظامی دیگری چون سپاه پاسداران و بسیج ایجاد شدند تا دارایی خصوصی روضه خوانان و ملایان و منافع سیاسی آنان را حفاظت کنند. شیر و خورشید سرخ ایران نشان سه هزار ساله ایران از پرچم ایران برداشته شد و به جای آن نشان بیگانه بر پرچم سه رنگ ایران دوخته شد. پرچم جمهوری اسلامی تنها پرچمی است در گیتی که واژگان بیگانه یعنی واژگانی جدا از زبان مردم آن کشور در آن بکار برده شده است.
| + | '''شاهنشاه آریامهر در آغاز این جلسه فرمودند:''' |
| | | |
− | وضعیت ایران در زمان مظفرالدینشاه - بخش بزرگ مردم ایران کشاورز بودند. این کشاورزان در روی زمینهایی که به زمینداران بزرگ تعلق داشت کار میکردند. از دسترنج کار کشاورزان شاهزادگان قاجار و علما که زمینداران بزرگ ایران بودند زندگی با آسایشی را می گذراندند. با رخنه استعمار روسیه و انگلیس در ایران، بانکهای روسی و انگلیسی در ایران گشایش یافتند. این دو بانک با دست و دلبازی وام به مظفرالدین شاه و شاهزادگان قاجار دادند. به سبب بدهی سرسامآوری که قاجاریان به این دو بانک شاهنشاهی و بانک استقراضی روسیه داشتند، این بانکها به چپاول ایران پرداختند. محصول زمینهای کشاورزی را زمینداران و یا مباشران آنها گردآوری میکردند و به برزگران رسید نمیدادند و این سبب میشد که دوباره و یا سه باره از این کشاورزان نگونبخت محصول جمعآوری کنند. دختران و زنان کشاورزان را در خارج از کشور و بخشهای بزرگی از سرزمین ایران در مرزهای شمالی و خاوری و باختری را قاجاریان فروختند. دولتهای روس و انگلیس نیز به سبب این وامها به خانواده قاجار از دیدگاه سیاسی آنها را به خود وابسته ساختند و بر پایه منبع وام که از کدام بانک بود، دو گروه بوجود آمدند، روسوفیل (طرفدار روسیه) و انگلوفیل (طرفدار انگلستان). روسوفیلها و انگلوفیلها از سوی روسیه و انگلستان پشتیبانی می شدند و همواره حافظ منافع سیاسی و مالی روسیه و انگلستان در ایران بودند.
| + | :قبل از هر چیز از این موقعیت استفاده میکنم که راجع به بیست و هشتم امرداد صحبتهای سالیانه خودم را انجام دهم. |
| + | :قبل از هر چیز درود به روان شهدای بیست و هشتم امرداد که اگر این فداکاری را آن روز نمیکردند، امروز برای همه روشن هست که ما چی بودیم. |
| + | :ولی چون اطلاعات و وقایع نزد من محفوظ است، لازم است که چند چیز را گوشزد بکنم. دولت عاجز وقت که عملاً با تودهایها در هر جبههای همکاری میکرد روز بیست و پنجم امرداد که بر خلاف تمام اصول قانون اساسی ایران شروع به یاغی گری کرد و بطور واضحی ائتلاف آنها با تودهایها روشن شد. |
| + | :اتفاقاً من تابستان آن سال در سعدآباد زندگی میکردم خبرهایی که میرسید، حکایت از نقشههایی میکرد که توسط تودهایها، کمونیستها طرح شده بود. برای حفظ این محل چهار تانک مأمور شده بود که حتماً قبل از وقایع بیست و پنجم امرداد تانکها برای حظ مقر آن دولت یاغی منتقل شدند. من خودم شخصاً در کلاردشت بودم و از دور ناظر جریانات. |
| + | :همانطوری که در کتاب مأموریت برای وطنم نوشتهام، پس از تفکر زیاد آن موقع نقشهای کشیدیم که اگر فرمان قانونی پادشاه مشروطه ایران را دولت وقت اجرا نکند با ترک کشور مردم ایران را مختار به اتخاذ رویه مطابق میلشان بکنیم. |
| + | :آن موقع شاید غیر از این چارهای نبود. یک عده میگفتند که چرا اینقدر صبر کردید، چرا قبلاً عمل نکردید ولی شاید جریانات آن زمان غیر از این اجازه نمیداد. |
| + | :ملت ایران هم انتخاب خودش را کرد و با قیام مردم و پیوستن به قوای مسلح، آن بساط را بر هم زد. |
| + | :در بیست و پنجم امرداد ۲۵۱۲ یا ۱۳۳۲ تعداد افسرهای تودهای و کمونیست ارتش ایران به ظاهر ۱۱۰ نفر بود، بعد که حکومت قانونی دو مرتبه برقرار شد و دسترسی پیدا کردیم به اسناد و مدارک تشکیلات نظامی حزب توده، این اطلاع کشف شد که تعداد آنها در آن روز به ۶۴۰ نفر میرسید. |
| + | :کما اینکه از همان نوشتجات اطلاع به دست آمد که نقشه آنها این بود که دو هفته بعد خود آنها آن دولت پوشالی را سرنگون میکردند و اگر مردم قیام نمیکردند، آن روز ایران، ایرانستان میشد، کما اینکه امروز هم نقشه همین است. |
| + | :ما باز اطلاعات زیادی داریم که بین خیلی از تظاهر کنندگان قبلاً تراکتهایی منتشر میشود با دستورهای صریح که هر کس چکار بکند. دستورات تمام مارکسیستی و کمونیستی است ولی همانطور که در مشدهد گفتند در موقع زیارت مرقد مطهر حضرت رضا (ع) این دفعه دیگر آن دفعه نیست. این دفعه من و میهن پرستان و نیروهای مسلح این مملکت اجازه چنین کاری را نخواهیم داد. |
| + | :مقصود پر واضح است برای اینکه ایرانستان بشود، اساس، بر هم زدن و از بین بردن ارتش شاهنشاهی و نیروهای مسلح است. |
| | | |
− | در سال ۱۲۷۸ خورشیدی مطفرالدین شاه درخواست ۲،۴۰۰،۰۰۰ پوند انگلیسی وام با بهره ۵٪ از بانک استقراضی روسیه کرد. با این وام مظفرالدین شاه برآن بود که هزینه سفر خود به نمایشگاه بینالمللی در پاریس و معاینههای پزشکی و استراحت در جاهای ویژه برای آرامش درمانی در اروپا را بپردازد. میرزا علی اصغر اتابک نخستوزیر وقت شناخته شده به امینالدوله برآن شد که بازپرداخت وام و بهره آن، از راه بستن مالیات گمرکی بر کالاهای وارداتی انجام شود. در همان سال سه بلژیکی به استخدام گمرک ایران درآمدند. این سه به سرکردگی مسیو نوز از مزدوران روسیه بودند. ۲۱ آذر ماه ۱۲۸۰ علاءالدوله سید هاشم قندی بزرگترین بازرگان قند ایران و پسرش را در دیدگاه همگان به فلک بست و به پای آنها چوب زدند. علاءالدوله به این بسنده نکرد و انبار قند وی را مصادره کرد. مردم در برابر کار نابجای علاءالدوله سر به شورش برداشتند و بازار تهران بسته شد. در ۲۳ آذر بازرگانان، برخی از علما و انبوهی از مردم تهران به سرکردگی آیتالله عبدالله بهبهانی و آیتالله سید محمد طباطبایی در حضرت عبدالعظیم بست نشستند. بستنشینان درخواستهای خود را نوشتند: برکناری عینالدوله نخستوزیر وقت و علاءالدوله حکمران تهران؛ بیرون کردن مسیو نوز و بنیاد کردن "عدالتخانه" در سراسر ایران. پس از ۲۵ روز بستنشینی مظفرالدین شاه سرانجام خواستهای بستنشینان را پذیرفت و به آقایان دستخط داد که "عدالتخانه" بنیاد خواهد شد. ... سعدالدوله وزیر تجارت به پشتیبانی بازاریان برخاست و درخواست برکناری مسیو نوز را نمود و به همین سبب در روز ۱۸ دی ماه ۱۲۸۴ از وزارت برکنار شد و به یزد به تبعید فرستاده شد. در روز ۳۰ بهمن ۱۲۸۴ عینالدوله نخستوزیر دستور به دستگیری سید جمال واعظ اصفهانی از هواداران مشروطه داد و وی را به قم تبعید کرد تا از هر گونه خردهگیری و نکوهش جلوگیری کند. | + | :قبل از بیست و هشتم امرداد ۲۵۱۲ تا بحال نیروهای مسلح ایران که تقریباً فاقد تجهیزات بودند و اگر بخواهم ارقام را بگویم قیاسش درست مثل قیاس چند رقمی است که در صحبتهایی که به مناسبت سالروز مشروطیت ایران کردم به همان اندازه برای شما تعجب آور خواهد بود. |
| + | :امروز ارتش نیرومندی داریم. ۵ سال دیگر ارتش ایران در حدود خودش برای یک مملکت چهل میلیونی یکی از ارتشهای مهمی دنیا خواهد بود. با این دستگاه پر از عواطف میهنی و پر از عشق میهنی شوخی نمیشود کرد. |
| + | :با وجود این ارتش، ایرانستان درست نمیشود. خیلی هم خلاصه به شما بگویم، قیام ۲۸ امرداد به من اجازه به چیزهایی را داد یکی، همانطور که می دانید ملی کردن به تمام معنی کلمه صنعت نفت ایران کما اینکه این صنعت به دست ایرانی و با دستور ایرانی به مرحلهای رسیده است که فکر میکنم زبانزد خاص و عام در خارج از ایران که هیچی در داخل ایران نیز به اهمیت آن پی بردهاند. حالا درآمدها به کجا رسیده و سطح زندگی مردم از چی به کجا رسیده اینها را میدانید تکرار نمیکنم. |
| + | :دو مطلب است فقط گوشزد میکنم به اینکه آثار استعماری که در مملکت ما موجود بود یکی همین موضوع نفت بود که این دستگاه رسید به جایی که پیشنهاد فروش با پنجاه درصد تخفیف نفت کرد که باز این مطلب تکراری است ولی باید گفت نتیجه اش مآلاً از قرارداد (گلشائیان) از لحاظ مالی بدتر بود. بعد چون خرید نفت در جاهای دیگر برای کمپانیها راحت تر بود این است که مجبور شدند در چاههای نفت ایران را ببندند و برای دادن مواجب کارکنان شرکت نفت ایران همانهایی که با چاپ انتشار اسکناس با پشتوانه طلا مخالفت میکردند هم آنها سیصد میلیون تومان آن روز برای پرداخت حقوق بدون پشتوانه اسکناس چاپ کردند این آثار استعماری را ما به این طریقی که میبینید به بهترین وجهی که حتی دشمن اذعان دارد حل کردیم. |
| | | |
− | شامگاه پنجشنبه ۲۷ تیر ماه، نخست پنجاه تن از بازرگانان و طلبهها به سفارت انگلیس در شهر رفته و آنجا بست نشستند. فردای آن روز گروهی از پیشهوران چادر دیگری در پهنه سفارتخانه افراشتند و از بازار دیگهای دستهدار بزرگی آورده و آشپزخانه درست کردند. بیش از پانصد چادر برپا شده بود همه اصناف از پینهدوز و گردوفروش و کاسهبندزن تا صنفهای بزرگ مانند پارچهفروش و بلورفروش و سقط فروش و...، هر یک برای خود چادری بر پا کردند همه در آرامش و سامان در سفارت بست نشستند. بیش از صد هزار تومان بازرگانان برای اعتصاب و بستن بازار و مغازهها جمعآوری کردند. بستنشینان درخواستهای خود از دولت را به میانجی مستر گرانتدف شارژدافر انگلیس دادند: ۱- یاری به علمای کوچ کرده از تهران ۲- امان از اینکه هیچ کس دستگیر و شکنجه نشود ۳- امنیت کشور زیرا که امروز کسی دارای مال و جان خود نیست. ۴- بنیاد عدالت خانه که در آن همه طبقههای جامعه بازرگان و پیشهوران برای رسیدگی در آن شرکت داشته باشند. ۵- دستگیری و قصاص قاتل دو سید بزرگوار. ... تلگرافهایی از اسپهان و شیراز و دیگر شهرها به تهران فرستاده شد. سربازان و توپچیان نگاهبان در برابر سفارت انگلیس نیز به مردم و بستنشینان پیوستند. درخواست مشروطه و آزادی در ایران همهگیر شد. این بار درخواستهای بستنشینان بدین سان بودند: ۱- بازگشت علما از قم ۲- برکناری شاهزاده اتابک (عینالدوله) ۳- بنیاد دارالشورا ۴- قصاص قاتلین شهدای وطن ۵- بازگرداندن رشدیه و دیگران
| + | :یک آثار دیگر استعماری قرارداد تحمیلی قسطنطنیه بود که آن زمان انگلیسها و دیگران و بعد انگلیسها تنها وارث استعمار خودشان در عراق تحمیل کردند که شط العرب یک پارچه مسئولیتش به عهده آن طرف است آن طرف هم که دست انگلیسها بود. پدرم سعی کرد که کاری بکند ولی خوب زورش نمیرسید. توانست جلوی آبادان و خرمشهر آبهای ایران را تا نصف رودخانه برساند ولی مابقی شطالعرب یکپارچه روی به اصطلاح آن قرارداد در تحت اختیار طرف دیگر بود. |
| + | :که بالاخره در الجزیره با حسن تفاهم کامل با جناب صدام حسین که دیگر فکر میکنم هم من و هم ایشان در این جا سیاستمداری خود را نشان دادیم و مآلاً به ذکر اینکه دو مملکت همسایه باید با دوستی و صفا زندگی بکند و آثار استعمار از بین برود، قبول شد که رژیم شط العرب مثل هر رودخانه مرزی دیگر در دنیا یا بر روی خط منصف است یا عمیق ترین مسیر. |
| + | :یک آثار دیگر استعماری اینکه توانستیم انجام بدهیم برگشت دو جزیره از ایران جدا شده باز زمان استعمار انگلیس است. خوب اگر بیست و هشتم امرداد نمیشد، این اتفاقات هم نمیافتاد. ایران ایرانستانی امروز چی بود دو سئوال است استقلال ما کجا بود؟ دین ما کجا بود؟ |
| + | :جوابش گمان میکنم برای شما روشن باشد. |
| + | :آنهایی که در جستجوی ارقام هستند به آسانی میتوانند دنبال ارقام و مقایسه هم باشند که در بست و پنجم و بیست و هشتم امرداد ۲۵۱۲ چه بودیم چه داشتیم و امروز چه هستیم و چه خواهیم داشت. |
| + | :ما به شما نوید و وعده تمدن بزرگ با جزئیاتش را میدهیم و دیگران فکر میکنم که به شما وعده وحشت بزرگ بدهند. مقایسهاش با ملت ایران است. |
| + | :منتها باز هم تکرار میکنم تا من و میهن پرستان و قوای مسلح این مملکت هستیم این کار عملی نخواهد شد. حالا میل دارم اگر آقایان سئوالی داشته باشند سئوال بکنید منم هم به نوبه خود به آن سئوالها جواب میدهم. |
| | | |
− | پیش از این رویدادها عینالدوله خواسته بود که محمدعلی میرزا را از ولیعهدی بردارد و از این زمان کینه ژرفی به دل محمدعلی میرزا از عینالدوله وجود داشت. محمدعلی میرزا که در تبریز زندگی میکرد علمای بزرگ شهر را حاجی میرزا حسن مجتهد، امام جمعه، میرزا صادق، حاجی میرزا محسن و ثقهالاسلام را به نزد خود خواند و با آنها گفتگو کرد و به تلگرافخانه فرستاد. آنان نخست تلگراف پشتیبانی از بستنشینان قم به شاه و سپس تلگرافی به قم برای بستنشینان فرستادند و چون میدانستند که پاسخهای رسیده از شاه نیست دوباره و سه بار تلگرافهای بلندتری به تهران فرستادند تا اینکه محمدعلی میرزا ولیعهد نیز تلگرافی به پدرش مظفرالدینشاه فرستاد. شاه در روز ششم امرداد ۱۲۸۵ به تلگراف علما و ولیعهد پاسخ داد و عینالدوله را از نخستوزیری برداشت. از اینجا محمدعلی میرزا که به هدف خود یعنی برکناری عینالدوله رسیده بود دیگر خاموش شد و علمای تبریز را نیز خاموش کرد.
| + | حوادث اخیر - ''غلامحسین صالح یار سردبیر روزنامه اطلاعات:'' |
− | در روز ۶ امرداد ۱۲۸۵ مظفرالدینشاه عینالدوله را برکنار و نصرالله مشیرالدوله را به نخستوزیری برگزید. مشیرالدوله نیز عضدالملک رییس ایل مغول قاجار و حاجی نظامالدوله را برای رفتن به قم و بازگرداندن علما برگزید ولی به درخواستهای دیگر بستنشینان توجهی نکرد. ناآرامیها روز به روز گستردهتر میشد و شمار بستنشینان در سفارت انگلیس به بیش از چهارده هزار تن رسیده بود. دولت انگلیس به میانجیگری پرداخت و از دولت ایران خواستار پاسخ به درخواستهای بستنشینان و پایان به ناآرامیها شد. بازار و مغازهها از زمان آغاز بستنشینی بسته بودند و کشور در اعتصاب همگانی فرورفت و دچار رکود اقتصادی بزرگی شد. تا سرانجام مظفرالدینشاه که در کاخ صاحبقرانیه در نیاوران زندگی میکرد از اوضاع آگاهی کامل یافته بود در روز یکشنبه سیزدهم امرداد ماه ۱۲۸۵ فرمان مشروطیت را بیرون داد. در این روز بستنشینان سفارت انگلیس را آذین بسته و پرچمهای شیر و خورشید را در همه جا آویختند و زنان نیز در این جشن شرکت داشتند. فرمان مشروطه چاپ شد و به دیوارها چسبانیده شد. مشروطهخواهان نوشتار فرمان را نپسندیدند و با خواستهای خود سازگار ندیدند و چاپ شدهها را از دیوار کندند زیرا که در آن نامی از ملت برده نشده بود. مشروطهخواهان به در خانه مشیرالدوله در قلهک رفتند و سرانجام شاه فرمان را تغییر داد و فرمانی بیرون داد که: در تکمیل دستخط سابق خودمان مورخه ۱۴ جمادیالثانیه ۱۳۲۴ که امروز فرمان صریحا در تاسیس مجلس منتخبین ملت فرموده بودیم مجددا برای آنکه عموم اهالی و افراد ملت از توجهات کامله همیون ما واقف باشند امر و مقرر میداریم که فصول و شرایط نظام مجلس شورای اسلامی را موافق تصویب و امضای منتخبین به طوری که شایسته ملت و مملکت و قوانین شرع مقدس باشد مرتب نمایند که به شرف عرض و امضای همایونی ما موشح و مطابق نظامناممه مزبور این مقصود مقدس صورت و انجام پذیرد.
| |
| | | |
− | روز ۲۶ امرداد ۱۲۸۵ در ساختمان "مدرسه نظام" نشست با شکوهی برگزار شد. نزدیک به دو هزار تن از مشروطهخواهان و علما و وزیران و درباریان در آنجا گردآمدند. عضدالملک از سوی دولت پذیرایی میکرد. این نشست برای گشایش مجلس موقت برای نوشتن نظامنامه (آییننامه) انتخابات بود. گام دیگر برای برقراری مشروطه بنیاد "دارالشورا" بود. نخست مشیرالدوله سخنانی ایراد کرد سپس حاجی میرزا نصرالله ملکالمتکلمین نیز به نام مردم سخن گفت و سپاسگزاری نمود. صنیعالملک، مخبرالسلطنه، محتشمالدوله و دو پسر مشیرالدوله و مشیرالدوله به سرپرستی عضدالملک رییس ایل قاجار بکار آغاز کردند و نظامنامه انتخابات را نوشته و روز ۱۷ شهریور ۱۲۸۵ برابر با ۱۹ رجب ۱۳۲۴ به امضای مظفرالدینشاه رساندند.
| + | همانطور که اعلیحضرت استحضار دارند، اخیراً در سخنرانیهای مذهبی که میشود و در مطالبی که در مساجد عنوان میشود انتقاداتی از دولت میشود. با توجه به اینکه ایران مرکز تشیع است و شاهنشاهی ایران بطور طبیعی پاسدار مذهب تشیع است و از طرف دیگر همیشه بین روحانیت و دولت روابط خوبی وجود داشته، آیا با توجه به این حملاتی که اخیراً از طرف روحانیون میشود میخواستم بدانم که سوء تفاهماتی بین دولت بوجود آمده با روحانیون و اگر این سوء تفاهمات بوجود آمده آیا اقدامی در رفع این سوء تفاهمات شده یا نه؟ |
− |
| |
− | خیزش تبریز - یک سال و نیم کوشش مردم به یاری آیت الله بهبهانی و طباطبایی به برقراری مشروطه در تهران انجامید. پس از تهران، مهمترین شهر در ایران در آن زمان تبریز بود زیرا که جای فرمانروایی ولیعهد بود و قصرهای باشکوه سلطنتی در این شهر قرار داشت. در زمان ناصرالدینشاه و دیگر شاهان قاجار از یک سو ناصرالدینشاه حکومت میکرد و از سوی دیگر ملایان به نام شریعت. .... ملایان و ناصرالدینشاه مخالفین خود را میکشتند و میگفتند "اینها بابی بودند". دیگر اینکه محمدعلی میرزا و دیگر بازرگانان همواره با احتکار گندم و جو نان را کمیاب و گران میکردند و سبب چندین بار آشوب در تبریز شد. محمدعلی شاه با آنکه خود را پادشاه آینده میدانست به جنبش و خواستهای مردم ارج نمیگذاشت و گرایش بسیاری به روسیه نشان میداد. جوان روسی به نام شاپشال آموزنده زبان روسی به محمدعلی میرزا بود و همه کارهای وی را در دست داشت. افزون بر این محمدعلی میرزا جاسوس در میان مردم پراکنده کرده بود که هر که حرفی مخالف وی زد به آگاهی وی برسانند. مردم از ترس این جاسوسان که به آنها راپورتچی میگفتند در خانه هایشان از گفتگو خودداری میکردند.
| |
| | | |
− | در تهران فرمان مشروطه داده شد و مجلس موقت شورای ملی برپا شد و آغاز به نوشتن "نظامنامه انتخابات" کردند ولی در تبریز و دیگر شهرها نشانی از مشروطیت دیده نمیشد. در آخرین روزهای شهریور نامههایی رسید که دربار همچنان دشمنی میکنند و شاه از دستینه نمودن نظامنامه انتخابات خودداری مینمایند. دوباره در تبریز بازارها بسته شدند و شهر تکان خورد. بازرگانان پیشنهاد کردند که صندوقی به نام "صندوق مصارف انجمن عدالت و مشروطهخواهان" پدیدآورند و مُهر و رسیدهای چاپی نیز آماده نمودند. ده روز تبریز در اعتصاب بود و مردم سنی و شیعه، ارمنیان و همه کینهها و دشمنیهایی که میانشان بود به کناری نهادند و متحد شدند. و کینههای شیخی و متشرع و کریمخانی از میان برداشته شد. توانگران، از بازرگانان و دیگران در پول دادن به صندوق مشروطهخواهان از یکدیگر پیشی میجستند. مردم از کنسول انگلیس پروانه یافتند در کنسولگری انگلیس در تبریز بست بنشینند. ده روز مانند تهران، در کنسولگری مردم شام و ناهار میپختند ولی شبها بیشتر مشروطهخواهان به خانههایشان میرفتند ولی سران و پیشروان جنبش در کنسولگری میماندند. تا اینکه دولت خواه ناخواه گردن گذاشت و روز پنجشنبه چهاردهم مهر ۱۲۸۵ تلگرافی از مظفرالدینشاه به محمدعلی میرزا فرستاده شد. بدینسان تبریز آزاد شد و مشروطه در همه جا آشکار شد. از تهران نظامنامه انتخابات و دستور برگزیدند نمایندگان را به همه شهرها فرستادند. بیست تن از سران جنبش در آذربایجان برگزیده شدند که در انجمن را بنیاد کنند. پیشهوران مانند چیتفروشان، زیندوزان، میوهفروشان، توتونچیان، قندفروشان و دیگران نمایندهای برای خود برگزیدند. علی مسیو و دیگر مشروطهخواهان دسته مجاهدین را در تبریز پدیدآوردند و "دستور نامه" نوشتند و آن را به زبان پارسی برگرداندند و به دست مجاهدان دادند تا با مشروطه و پدافند از آن آشنا شوند. | + | سئوال دیگرم این است در مورد حوادث اخیر دو نوع اظهار نظر میشود، یک اظهار نظر این است که این حوادث را جمعی خرابکار و گروه مارکسیستهای اسلامی براه انداختهاند اظهار دیگر حتی یک جناح از حزب رستاخیز پشت سرش هست معتقد است که حوادث به این وسعت نمیتواند فقط از طرف چند نفر گروه خرابکار و عناصر مارکسیست اسلامی براه افتاده باشد. میخواستم بدانم گزارشی که به شرفعرض رسیده کدام یک از این دو نظر را ثابت میکند؟ |
| | | |
− | روز یکشنبه ۱۴ مهر ۱۲۸۵ در آیین باشکوهی، وزیران، درباریان، سفیران و کنسولها و بسیاری از اعیان با لباسهای رسمی در کاخ گلستان گردآمدند و گشایش مجلس شورای ملی را جشن گرفتند. مجلس شورای ملی با سخنرانی مظفرالدین شاه در گشایش مجلس شورای ملی گشایش یافت و سپس موزیک نواخته شد و در همان هنگام یک صد و ده توپ شلیک شد. روز پسین دوشنبه ۱۵ مهر نمایندگان به جایگاه مجلس چندگاهه (موقت) گردآمدند و صنیعالدوله رییس و وثوقالدوله نایب رییس نخست و حاج حسین آقا امینالضرب نایب رییس دوم را برگزیدند. ...مظفرالدین شاه در روز چهارشنبه ۱۸ دی ماه ۱۲۸۵ ساعت شش شامگاه درگذشت و پسرش محمدعلی میرزا در ۲۸ دی ۱۲۸۵ تاجگذاری کرد. وزیران و اعیان و علما و سفیران و کنسولها در آیین تاجگذاری بودند ولی نمایندگان مجلس فراخوانده نشدند. مشیرالدوله نخستوزیر به آیین باستان تاج را بر سر محمدعلی شاه نهاد و در همان هنگام موزیک و شلیک توپ آغاز گردید و سه روز تهران و دیگر شهرها چراغانی شد. از آنجا که مجلس شورای ملی قرارداد گرفتن وام از بانک استقراضی روسیه را رد کرده بود، همگی درباریان دست به دست داده به خشم و بدخواهی محمدعلی شاه علیه مشروطه و مجلس افزودند. محمدعلی شاه که برآن بود که مجلس و مشروطه را براندازد. حکمرانان از یک سو آغاز به دشمنی با مشروطه کردند و در شهرهای ایران هر که را انجمن برای برگزیدن نماینده مجلس برپا می کرد، دستگیر می کردند و به وی آزار بدنی می رساندند. مانند شیخ محمد در تنکابن، و از سوی دیگر به نام اینکه ما مسلمانیم و مشروطه با مسلمانی نمیسازد واژه مشروعه را بکار بردند.
| + | '''شاهنشاه فرمودند:''' |
| | | |
− | ۱۳ بهمن ۱۲۸۵ نخستوزیر نصرالله خان مشیرالدوله نامهای به مجلس شورای ملی نوشت و در این نامه وزیران کابینه خود را شناساند. مشیرالدوله در نامه خود یادآور شد که این وزیران تنها در برابر محمدعلی شاه جوابگو خواهند بود. نمایندگان حدود مسئولیت وزیران را پرسیدند و خواستار برکناری مسیو نوز عامل روسیه و وزیر گمرکات ایران بود، همچنین اداره پستخانه و تلگرافخانه و صندوق مالیه همه در چنگ او بود. مسیو پریم نیز رییس گمرک آذربایجان بود. مسیو نوز و پریم از آنجا که درآمدهای کشور در دستشان بود به مجلس ارج نمیگذاشتند. مردم آذربایجان از آنچه که در مجلس شورای ملی میگذشت آگاهی یافتند، از بدرفتاری حکمرانان با مردم، بیپروایی محمدعلی شاه در برابر مجلس شورای ملی و سوگند نخوردن در برابر آن، پافشاری برای نگهداری بلژیکیان در کنترل درآمد کشور، نپذیرفتن پاسخگو بودن وزیران در برابر مجلس و دیگر بیآذرمیهای وزیران و درباریان. تبریزان دریافتند که محمدعلی شاه دشمن مشروطه در پی براندازی مشروطه و مجلس است. بر پایه قانون اساسی مشروطه، محمدعلی شاه میبایستی که در برابر مجلس شورای ملی، سوگند پادشاهی را بخواند تا از دیدگاه قانونی شاه ایران بشود. وزیران کابینه نیز میبایستی که از سوی مجلس شورای ملی مورد تصویب قرارگیرند تا جایگاه آنان قانونی شود. از آنجا که محمدعلی شاه این آیین را زیر پا گذاشت و انجام نداد، بازاریان تبریز روز چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۲۸۵ به اعتراض به دشمنیهای محمدعلی شاه با مشروطه بازار را بستند و تلگرافی در روز پنج شنبه ۱۷ بهمن ماه ۱۲۸۵ دربرگیرنده درخواستهای هفتگانه تبریزیان را به محمدعلی شاه فرستادند. آدینه نمایندگان تبریز به تهران وارد شدند. این هفت تن در خانه مشیرالدوله با بودن صنیعالدوله، سعدالدوله، حاجی معین و مرتضوی و امینالضرب و حاجی محمد اسماعیل درباره درخواستهای هفتگانه تبریز گفتگو کردند. سعدالدوله از سوی تبریزیان سخن میگفت. مشیرالدوله گفت: "دولت میخواهد هزار وزیر داشته باشد شما با وزرایی که دولت به شما معرفی میکند طرف هستید، شما چکار دارید که دولت فلان قدر وزیر دارد؟" سعدالدوله در پاسخ گفت: "در دولت مشروطه باید وزرا مسول باشند و غیر از وزرای معین هیچ وزیری خواه افتخاری یا رسمی نباید باشد. مگر ما دولت مشروطه نیستیم؟ مگر دولت بما مشروطه نداده؟" مشیرالدوله گفت: "خیر ما دولت مشروطه نیستیم و دولت بشما مشروطه نداده. مجلسی که دارید جهت وضع قوانین است."
| + | : مسلم است که در مواقع ادای سوگند در بدو پادشاهی خود، به دو چیز سوگند یاد کردهام حالا تقدم و تأخر این جا مطرح نیست یکی حفظ مذهب شیعه اثناعشری یکی حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران. حالا اینکه خود من هم مسلمان معتقدی هستم به جای خودش، ولی از لحاظ زمامداری هم این وظیفه را من دارم و فکر میکنم هیچ مملکتی به اندازه ایران در ادای فرائض دینی آزاد نیست. |
| + | :و ما نه فقط این کار را تشویق میکنیم بلکه تمام بقاع متبرکهای که یا نیمه مخروبه بوده یا اینکه احتیاج به تعمیر داشتند، تمام را انجام دادهایم. مشهد مقدس که آستان حضرت رضا (ع) مقروض بود، امروز یکی از مفاخر اسلام شده. همین شاه چراغ شیراز که تا چند سال پیش لابد آنهایی که دیدهاند یادشان هست امروز تبدیل به یک مرکز اسلامی بسیار زیبایی شده و نقشههایی که برای آن جا داریم این است که یکی از مجموعههای بزرگ اسلام خواهد شد. این است که باید تشخیص داد کسانی که حمله میکنند کی هستند و از طرف کی. حمله به دولت که تازه مهم نیست ما که صحبت از آزادیهای سیاسی میکنیم همه نوع آزادیها را در نظر داریم. کما اینکه قبلاً هم گفته بودم ما آزادی اجتماعات، آزادی گفتار، آزادی نوشتن به محض اینکه مجلس باز بشود لوایحی که به مجلس خواهیم داد این دو لایحه خواهد بود ولی در هر مملکت متمدن دنیا، آزادی گفتار، آزادی دروغ و تهمت و افترا نیست. |
| | | |
− | روز دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۲۸۵ از بامداد مجلس برپا گردید. مخبرالسطنه آمد و این بار چنین گفت: "دیروز مامور به گفتن بودم امروز مامور به شنیدن هستم. ولی من باب خیرخواهی عرض میکنم که مشروطه بودن دولت ایران صلاح نیست. جهت اینکه در دولت مشروطه آزادی همه چیز هست در این صورت آزادی ادیان هم لابد باید بشود. آنهایی که در میان ما عددشان کم نیست، ما آنها را نمیشناسیم آنوقت دستاویز میکنند که ما را آزادی باید و در هیچ مواقع مانع نباید شد و شرر این بر اسلام است." آیتالله بهبهانی و آیتالله طباطبایی که از نمایندگان مجلس دوره نخست قانونگذاری بودند نیز تایید کردند که سخنان مخبرالسلطنه درست نیست که قانون اساسی علیه اسلام است. مشروطهخواهان از آغاز میدانستند که زمانی خواهد آمد که آنها را بهایی یا ضد اسلام بخوانند به همین روی از دو روحانی فقیه خوشنام آیتالله بهبهانی و آیتالله طباطبایی درخواست کردند که از آنها مشاوره بگیرند و گام به گام در رعایت قوانین اسلام از ایشان همفکری خواستند. در گزارش کمیسیون مالی مجلس شورای ملی در بودجه کشور ۱۷ آبان ۱۲۸۶ برای نخستین بار درآمد کشور و هزینههای دولت یک سان گردانیده شده بود، که با کاهش ریخت و پاشهای شاهزادگان قاجار و کوتاه کردن دست مستوفیان از مالیات و چند قلم دیگر، هزینههای سالانه هشت کرور پایین آمد. کم کردن بودجه دربار به محمدعلی شاه گران آمد و خطابهای به مجلس فرستاد. ولی به این کار ایرادی نگرفت. در روز ۱۹ آبان محمدعلی شاه به مجلس وارد شد و سخنرانی کرد و با... امروز را میتوان اول روز سعادت این مملکت بدانیم و در حقیقت امروز مشروطیت را بورود خودمان در مجلس شورای ملی تکمیل نمودیم. به سخنرانی خود پایان داد. محمدعلی شاه که پس از تاجگذاری به مجلس نیامده بود و این نخستین بار بود که به مجلس میآمد، از ناآرامیها در کشور برای برقراری مشروطه بیمناک بود، برای حفظ ظاهر و فریب مردم سوگند به نگهبانی مشروطه خورد.
| + | :این مرز شما که رسانههای دسته جمعی هستید شما باید تشخیص بدهید که این افترا است دروغ است یا صحیح. اگر صحیح بود باید جوابگویش بود و حساب پس داد اگر دروغ و افترا است که آن هم باید روشن بشود. |
| | | |
− | در روز یکشنبه ۲۳ آذر ۱۲۸۶ گروهی از اوباشان محله سنگلج تهران (پارک شهر) به سرکردگی مقتدر نظام و گروهی دیگر از لاتها و ولگردان چاله میدان به سردستگی صنیع حضرت به سوی مسجد سپسالار روانه شدند. ناگهان آغاز به دشنام دادن به مجلس شورای ملی و مشروطه کردند. درهای بزرگ مجلس را بستند و اوباشان چند گلوله به در مجلس شلیک کردند و سپس مجلس را سنگباران کردند. در این میان تنی چند از مشروطهخواهان با تفنگ از منارههای مسجد بالا رفتند و چند تیر هوایی شلیک کردند. آشوبگران عربدهکشان و دشنامگویان رو به میدان توپخانه نهادند جایی که پیشتر به دستور محمد علی شاه استرداران و شترداران و زنبورکچیان و فراشان و توپچیان و غلامان و سربازان فوج امیربهادر و دیگر بدخواهان مشروطه در آنجا گردآمده بودند و آشپزخانه بزرگی برپا کرده و چادرهایشان را افراشته بودند و پیاپی به مشروطه دشنام میدادند و نفرین میکردند و عربده میکشیدند: "ما دین نبی خواهیم، مشروطه نمیخواهیم." از سوی دیگر امیربهادر و سعدالدوله مست از پیروزی خود در دربار این سو و آن سو میشتافتند. لیاخوف و قزاقان که قرار بود برای پدافند ساوجبلاغ در برابر ارتش عثمانی به آن دیار روانه شوند را محمدعلی شاه برای چنین روزی در تهران نگاهداشت و نیروی قزاق در میدان توپخانه جای گرفتند. سه شنبه ۲۵ آذر ماه بر انبوه مردم در بهارستان و پیرامون آن افزوده شد و شمار تفنگها نیز به دو هزار و هفتصد قبضه رسید. نمایندگان مجلس نامهای به همه سفارتخانهها برای "یاری معنوی" فرستادند. از سوی دیگر دسته بزرگی از ورامین به اوباشان در میدان توپخانه پیوستند. روزنامه صوراسرافیل مینویسد که یکی از سردستگان اوباشان عربده میکشید و میگفت:" مجلس را خراب میکنیم و قالیهای آنجا را میدهیم پالان الاغهای ورامین کنند. " یکی از جوانان مشروطهخواه یه نام میرزا عنایت زنجانی را که به چادر اوباشان رفته بود و به یاوههای سیدمحمد یزدی گوش میداد را تکه تکه کردند و جسدش را به درختی آویزان کردند. از پس از نیمروز سهشنبه سیل تلگرافها از شهرها در پشتیبانی مشروطه و مشروطهخواهان به تهران جاری شد. دستههای تفنگچی از عبدالعظیم، شمیران، شهریار و دیگر شهرهای پیرامون روانه تهران شدند. از سوی دیگر در آغاز آشوب، انجمن تبریز کار بسیار بخردانهای با راهنمایی سران مجاهد ستارخان و باقر خان و دیگران انجام داد و آن فرستادن تلگراف به تهران و مجلس شورا و خود محمد علی شاه بود، دایر بر اینکه محمدعلی شاه سوگند خود به مشروطه را شکسته است و بایستی از پادشاهی برکنار شود. سران آزادی در تبریز خود در تلگرافخانه نشستند و به همه شهرهای رشت، قزوین ، اسپهان، یزد، شیراز، مشهد، خوی، ارومیه و ... تلگراف کردند و خواستار همداستانی مردم در این باره شدند. در پاسخ تلگرافهای بیزاری مردم از شاهی محمدعلی شاه سرازیر شد. ...عضدالملک رییس ایل قاجار (اصلیت قاجاریان از مغولستان است و ایرانی نیستند) و شعاعالسلطنه برادر شاه ترسیدند که پادشاهی از دست قاجاریان بیرون رود. سرانجام به دست و پای محمدعلی شاه افتادند و فرجام دشمنیهای وی را با مجلس برای وی روشن کردند و شاه را به دلجویی از مجلس واداشتند. روز دوشنبه ۲۳ دی ماه ۱۲۸۶ در نشستی در دربار با بودن دو آیتالله بهبهانی و طباطبایی، احتشامالسلطنه رییس مجلس شورای ملی و ۹ تن دیگر از نمایندگان، محمدعلی شاه در کنار آنان بر روی زمین نشست و با فروتنی به دلجویی از آنها و روزنامهنویسان و آزادیخواهان پرداخت و برای بار سوم به قران سوگند وفاداری به ملت و مجلس خورد. محمدعلی شاه نیز دستور به دستگیری اوباشان و ملایان آشوب برپاکننده داد و بسیاری از آنان بازداشت شدند و در عدلیه دادگاهی شدند و به سزای خود رسیدند و پادافره (مجازات) دادهشدند. | + | '''شاهنشاه آریامهر در پاسخ سئوال دوم سردبیر اطلاعات فرمودند:''' |
| | | |
− | در این میان دو کاپیتن روس بی آنکه به گمرک ایران آگاهی دهند با شش سوار روس از مرز گذشته و چندین کیلومتر وارد خاک ایران شدند و دو تن از ایل قوجه بیگلو را کشتند. دستهای از این ایل که در نزدیکی بازار بیله بودند از کشته شدن کسان خود آگاه شدند و در درگیری با روسها، دو تن از آنان کشته شدند. پاسداران روس به بیله تاختند و ۳۷ تن را کشتند و گمرکخانه و ۱۳۵ خانه را آتش زدند و سراسر دهات پیرامون را تاراج کردند. چهار روز پس از آن دوباره به خاک ایران یورش آوردند و در دهات "زرگر" ۱۷ تن را کشتند و ۲۷۰ خانه را آتش زدند. سپس به "شیرین سو" تاختند و ۲۰ تن را هم در آنجا کشتند. سه روز دیگر به "جواد کندی" ریختند و پس از تاراج و کشتار، ۷۵ خانه را آتش زدند.[۷۶] دولت این کشتارها و چپاول را از نمایندگان پنهان کرد و نیروی نظامی برای آذربایجان نفرستاد زیرا که در کشیدن نقشه برای بمباران مجلس بودند. این میوه قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس[۷۷] و روی آوردن محمدعلی شاه به روسیه بود. روسها سپاه خود را در مرز با ایران نگاه داشتند. ... مخبرالسلطنه، انجمن تبریز را فریب داد و رحیم خان با هشتصد تفنگ و دو توپ و هیجده هزار تومان پول روانه قراهداغ شد که نیروی سرباز و سواره گردآورد و آنجا ماند تا اینکه با دستور محمدعلی شاه به تبریز آمد و انجمن تبریز را ویران ساخت. نیرنگ دیگر محمدعلی شاه، فرستادن حاجی میرزا امام جمعه و مجتهد همدست شیخ فضلالله نوری در پدیدآوردن بست نشینی عبدالعظیم بدون آگاهی تبریزیان به آن دیار بود. ... روز پنجشنبه ۱۱ خرداد محمدعلی شاه از کاخ گلستان به پادگان باغشاه رفت و در آنجا ماند. سربازان سیلاخوری ساعت هشت و نه روز عربدهکشان به خیابانها ریخته و هر کسی را که در سر راهشان بود کتک زدند و لخت کردند. پشت سر آنان دو فوج قزاق سوار، تفنگ بر دست، با یک توپ که به همراه خود میکشیدند، به سوی مجلس شورای ملی تاختند. در همان هنگام یک تیپ قزاق پیاده در میدان توپخانه جای گرفت. مردم تهران هراسان شدند و میپنداشتند که جنگ شده است. در گرماگرم این آشفتگی، ناگهان کالسکه شش اسبه شاهی از درالماسی بیرون تاخت و محمدعلی شاه با لیاخوف و شاپشال با شمشیرهای بیرون کشیده در چپ و راست و سواران قزاق در پس و پیش روانه توپخانه شد. به میدان توپخانه که رسیدند به دست چپ پیچیدند و به خیابان فرمانفرما (خیابان سپه) و از آنجا به قزاقخانه (جای وزارت خارجه و باغ ملی) وارد شدند و قزاقان برایشان "سلام نظامی" نواختند ولی در آنجا درنگ نکردند و به سوی باغشاه روانه شدند. ابزار جنگی بسیاری نیز به باغشاه جا به جا شد. آشکار بود که نقشه هراسناکی در پیش است و محمدعلی شاه آخرین زور خود را در برانداختن مجلس بکار برده و به همه سوگندهای خود پشت پا زده است. انجمن ایالتی آذربایجان چاره را در ابراز بیزاری به پادشاهی محمدعلی شاه مانند چند ماه پیش دید و تلگرافی در روز ۲۰ خرداد ۱۲۸۶ به انجمنهای شیراز و خراسان و اسپهان و کرمان فرستاد. مجلس یک کمیسیون "رفع اختلاف" تشکیل داده بود. از ۲۳ خرداد در تهران آرامش بود و بازار بسته بود. قزاقان در شهر میگشتند و تفنگها و ابزار جنگی را از مردم میگرفتند. در این میان نیز توپهای قزاقخانه را بیرون آوردند و به باغشاه فرستادند و از ذخیره نظامی، تفنگ و فشنگ و رخت به سربازان و سواران بخشیدند. ۲۵ خرداد میرزا سلیمان خان رییس "انجمن برادران دروازه قزوین" که مستوفی لشگر و دستیار وزیر جنگ نیز بود را دستگیر کردند و به باغشاه بردند و در آنجا زنجیر به گردنش انداختند. او نخستین کسی از آزادیخواهان بود که دستگیر شد.
| + | :نظریه اول که حتمی است مارکسیستهای اسلامی که برو برگرد ندارد. تمام نوشتجات و سبکها و تمام چیزهایی که منتشر میشود یک قدری بخوانید لازم نیست لابلای خطوط بگردید خیلی روشن است ولی حرف آن جناحی که این حرف را زده آن هم صحیح است. یعنی حتماً بین ۳۵ میلیون جمعیت دو نفر با خودی یا بیخودی، خیلی اوقات با خودی، ناراضی هم هستند و کدام مملکت در دنیا هست که در آن ناراضی نباشد. شما میشناسید؟ اگر میشناسید به من هم معرفی بکنید. خوب طبیعی است که سعی قوه مجریه و دولت و سایرین همیشه باید این باشد که نارضایتیها را آن چیزی که هست و آن چیزی که ممکن است از بین ببرند. |
| | | |
− | ۲۶ خرداد پس از دیدار هیات رفع اختلاف با محمدعلی شاه و دادن لایحه به وی، محمدعلی شاه لایحه را گرفت و هیات را برگرداند و گفت که جواب آن را در چند روز آینده خواهد داد. پس از رفتن هیات محمدعلی شاه وزیران را به باغشاه خواست و با خشم بسیار چنین گفت: '''این کشور را پدران من با شمشیر گشادند. من نیز پسر همان پدرانم و کشور را دوباره با شمشیر خواهم گشاد. چنان که انجمنها مرا از پادشاهی بر میدارند من نیز خود را پادشاه نمیشناسم تا دوباره تاج و تخت را بدست آورم.'''
| + | ''امیر طاهری نماینده کیهان پرسید:'' |
| | | |
− | روز سهشنبه دوم تیر ماه ۱۲۸۷ کشمکش دو ساله آزادیخواهی و خودکامگی در این روز به جنگ و خونریزی بدل شد و مشروطه و مجلس پس از دو سال ایستادگی از پای درآمد. روز سهشنبه با برآمدن آفتاب قزاقان و سربازان گرد مجلس و مسجد سپهسالار را گرفتند و راهها و خیابانها را بستند. لیاخوف روسی پیرامون مجلس را بازدید کرد و دستور داد که چهار توپ آتشبار یکی در خیابان دروازه دولت، دیگری در خیابان روبروی آن، سومی و چهارمی در خیابان شاهآباد گزارده شوند و دهانه توپها به سوی مجلس شورای ملی گردانده شود. گرداگرد هر توپی دسته قزاق از سواره و پیاده جای گرفتند. بیش از دو هزار تن سرباز قزاق پیرامون مجلس بودند افزون بر آن یک فوج سربازان سیلاخوری همراه قزاقان بودند که لیاخوف آنان را به نگهداری از درهای شرقی مسجد سپهسالار و مجلس و آن نزدیکیها گمارده بود. قزاقان و سربازان پروانه نمیدادند که کسی از مجلس بیرون رود یا به مجلس وارد شود. ... لیاخوف دستور داد که توپها را از خیابان شاهآباد به میدان بهارستان بکِشند و دهانه توپها به سوی انجمن و خانههای بانو عظمی بگردانند. دستهای از قزاقها را نیز بر روی بام قزاقخانه برای جنگ فرستاد. آتشبارهای لیاخوف پیوسته به مجلس و انجمن شلیک میکردند تا اینکه نیم ساعت به نیمروز انجمن آذربایجان و دستگاه میرزا صالح خاموش شد و جنگ پس از چهار ساعت پایان یافت. با وجود این ساعتها توپها همچنان بر پهنه انجمن و خانههای بانو عظمی و ظلالسلطان میباریدند. پس از ویران ساختن نوبت به چپاول رسید. سربازان سیلاخوری و دستههای قزاق به مجلس شورای ملی ریختند و هر چه یافتند، به تاراج بردند. خانه ظلالسلطان و بانو عظمی و انجمن آذربایجان و انجمن مظفریه هم به همین سرنوشت دچار شدند و سربازان حتی درها و پنجرهها را کَندند و بردند.
| + | شاهنشاه در تجزیه و تحلیلی که فرمودید نشان دادید که ما با دو مسئله روبرو هستیم. یکی مسئله براندازی خیلی مشخص و یکی هم مسئله نارضایتیهای مردم. بنابراین احتمالاً دو تا راه حل هم برای این دو مسئله متفاوت لازم خواهیم داشت. ممکن است شاهنشاه بفرمایند چه پیش بینیها و چه اقداماتی خواهد شد برای حل این دو مسئله جدا؟ |
| | | |
− | محمدعلی شاه پافشاری داشت که بیدرنگ میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل و ملکالمتکلمین را نابود کند. به همین روی همان روز دوم تیر که آنان را به باغشاه بردند کنار فواره نگاه داشتند. بدون بازپرسی و خواندن اینکه جرم این دو چه بوده است، دو دژخیم محمدعلی شاه طناب به گردن میرزا جهانگیر خان و ملک المتکلمین انداختند و از دو سو به چپ و راست کشیدند تا از دهانشان خون بالا آمد در این زمان دژخیم سومی خنجر به دلهای ایشان فرو کرد. بدین سان، روز تیره دوم تیر ماه ۱۲۸۶ به پایان رسید و جنبش چند ساله تهران خاموش گردید. شگفتا که در دیگر شهرها بجز تبریز بدون چون و چرا مشروطه را برچیدند. مردمی که از سه سال پیشتر به جنبش آزادیخواهی برخاسته و آوازه شورش به سراسر جهان انداخته و نمایندگان آن در مجلس سخرانی میکردند که "ما پیمان با خون بستهایم" و روزنامهها آن نوشتارها را چاپ کردند در برابر چند هزار قزاق و سرباز از پا افتاد و رنجهای سه ساله در چهار ساعت از بین رفت. با این رویداد و نابودی مشروطه، ایرانیان میبایستی که دوباره به یوغ بردگی سلطنت استبدادی مشروعه گردن گزارند و تقسیم ایران برای همیشه میان روس و انگلیس را به جان بخرند. روزنامه تایمس لندن درباره رخداد دوم تیر نوشت: "این نمونهای به دست داد از آن که شرقیان شایسته زندگانی آزاد نمیباشند." سالی که از دوم تیر ۱۲۸۷ پیش روی ایرانیان بود، در تاریخ ایران به نام [[انقلاب مشروطه - از استبداد صغیر تا فتح تهران|استبداد صغیر]] ثبت شد. ... '''[[انقلاب مشروطه|بخش نخست انقلاب مشروطه دستاورد جنبش آزادی خواهی پدربزرگانمان را بخوانیم و بدانیم که چه ارزان و ساده نوادگانشان گوهر آزادی و استقلال ایران و ایرانیان را از دست دادند]]
| + | '''شاهنشاه فرمودند:''' |
| + | |
| + | :منظور شما همان نقشه است راجع به ایرانستان. اینکه گفتم تا من و شما که امیدوارم که همه تان وطن پرست هستید و قوای مسلح هست، نمیگذاریم این کار بشود و فکر میکنم میشود گفت کوچکترین تغییری در ژئوپولیتیک ایران اصلاً ممکن است که تمام نقشه دنیا را بهم بزند دوم برای از بین بردن نارضایتی، اول تشخیص آن است و بعد تجهیز برای از بین بردن آن. بعضی نارضایتیها را فوری میشود از بین برد و بعضیها را طولانی. آنکه فوری است مثلاً حالا همینطوری صحبت میکنم برای مثال ممکن است صد هزار پرونده گرانفروشی در این مدت برای اصناف درست کردند. شاید این طبقه ناراضی باشد به این پروندهها اگر دادگستری بخواهد رسیدگی کند شاید بیشتر از ده سال طول بکشد یک اقدام فوری این است که اتاق اصناف جدید که انتخاب خواهد شد به این پروندهها رسیدگی کند ولی این هم که شاید سال گذشته است ولی در هر حال یک فکری برای این پروندهها باید کرد مثلاً قلم بطلانی روی آن کشید ولی به شرطی که بعد همان گرانفروش سابق به ا ین نتیجه برسد که گرانفروشی بالاخره به نفع خودش هم نیست. به ضرر خودش است. چون او یک جنس، دو جنس، ده جنس را گران میفروشد. ولی نمی دانم حساب شم برای احتیاجات جاری مردم چند جنس است. دویست تا سیصد تاست چقدر است؟ باید گران بخرد پس کورس و مسابقه است که برای تأمین زندگی خودش بر روی قیمتش بکشد. برای اینکه چیزهای دیگر را که مورد احتیاجش است گرانتر بخرد یکی موضوع مسکن بود که اصل ۱۸ انقلاب این کار را تمام کرد و حتماً شماها شاهد این هستید که حداقل ۳۵ درصد و در بعضی نقاط پنجاه درصد قیمت ساختمان و قیمت کرایه پائین آمده، الآن هم که میگویند تقریباً معاملات زمین نمیشود راکد راکد است. |
| + | |
| + | :یک عده ترسو که یک خورده سر و صدا شنیدهاند، شنیدهام که دارند خانه هایشان را تند تند میفروشند و از این مملکت فرار میکنند میروند بیرون این هم باعث این خواهد شد که قیمتها بیاید پایین و اما عدالت اجتماعی که اساس فلسفه رستاخیز است در دو چیز است یک حقوق بشر. متوجه باشید یکی از اصول حقوق بشر حق داشتن شغل است که در ایران امروز انقدر کار زیاد داریم، حتی اهالی خود ایران برای اشتغال تمام مشاغل کافی نیست مجبور شدیم از خارج آدم بیاورم و حقوقها هم خودتان می دانید در چه پایهای است اگر کسی در این مملکت کار بکند، میتواند زندگی بکند شاید هم خوب اینکه میگویند هی از دهات میآیند به شهر برای اینکه درآمد شهر بقدری بالاست که او را جلب میکند. ولی از طرف دیگر یک مملکت مترقی در دنیا هر چه که من میبینم آن مملکتی است که با حداقل زارع حداکثر محصول را تولید بکند ولی باید در نظر داشته باشیم آن کسی که در ده باقی میماند باید سطح درآمد ماهیانه یا سالیانهاش آنقدر باشد که او را در زمین نگهدارد. ما اول آمدیم اصلاحات ارضی کردیم به هر کسی که زمین را زراعت میکرد زمین را دادیم به خودش ولی خوب بعضیها ۲ هکتار سه هکتار، چهار هکتار زمین رسید. با چهار هکتار زمین که زندگی نمیشود کرد اگر هم سه چهار تا بچه داشته باشد. |
| + | :پس باید یا تعاونی بشود و مخارج کلی آن را بدهد یا بین همدیگر (به شرطی که از خارج به دهات نیاید) آنقدر خرید و فروش بکند که باصطلاح پایه یک مزرعه به اندازهای باشد از لحاظ اراضی که درآمدش کفاف خرج آن خانواده را بدهد. |
| + | |
| + | :یکی دیگر صنعتی کردن مملکت است. بخش دولتی مسئول تمام صنایع سنگین نفت و فولاد و مس معادن بزرگ ذغال و پتروشیمی و چیزهای دیگر است. جزو عدالت اجتماعی گفتیم حتی مزارع، مراتع و آن مزارعی که سابق به اسم حقیقتاً مرتع بوده ولی باز میگفتند مزرعه اینها همه ملی میشود. بر اساس عدالت اجتماعی، یعنی چیزی که خداوند خلق کرده و بشر در آن دخالتی نداشته، این باید مال جامعه باشد و متعلق به جامعه و مملکت باشد. جنگل ملی شده، مراتع ملی شده، آب ملی شده. اینها جزو عدالت اجتماعی است. |
| + | :صنعت که ایجاد میشود و صنعت بخش خصوصی طبیعتاً اگر اینها استفاده نکنند کسی دنبال صنعت نمیرود اگر استفاده نکنند دنبال صنعت نروند شغل برای کارگر ایجاد نمیشود. کارگری که بیست درصد در سود کارخانه شریک است همانطور که گفتم چهار پنج ماه حقوقش میشود در سال و بعد میتواند تا ۲۹ درصد صاحب سهم بشود. این عدالت اجتماعی در ایران تقریباً بی همتاست. |
| + | :هنوز در ممالک مترقی دنیا این عمومیت پیدا نکرده. بعضی کارخانجات ممکن است بطور علیحده این کار را کرده باشند ولی قانون مملکت نیست آن کسی هم که از امنیت مملکت، از صنعت مملکت، از تجارت با هر مواهب دیگر استفاده میکند برای برقراری عدالت اجتماعی باید مالیات حقه خودش را بپردازد. با این مالیات حقه البته پسر و یا بچههای خودش هم میتوانند تحصیل مجانی بکنند ولی با این مالیات حقه تمام اهالی این مملکت میتوانند تحصیلات مجانی بکنند. فرض کنید یک خانواده ۵ تا بچه دارد اگر بنا بود که ا ین خرج تحصیل بچههایش را میداد در ماه چقدر برایش تمام میشد؟ پس اگر از عهده مخارج بر نمیآمد بچههایش را نمیگذاشت برود مدرسه کما اینکه در این مملکت همینطور هم بود. در روز انقلاب ششم بهمن ۱۳۴۱ شمسی ما ۳ میلیون مدرسه برو داشتیم که تازه یک کارهائی از مرداد ۳۲ تا آن موقع شده بود امروز نزدیک ده میلیون است. این در واقع با پول کیست؟ ممکن است بفرمائید پول نفت ولی قضیه پول نفت نیست این پول مالیات است. آنکه بیشتر میبرد باید مالیاتش را بدهد تا آنکه کمتر دارد بچههایش برایگان تحصیل بکنند. حتی ما چیزی صبح به آنها میدهیم بخورند. ممکن است عدهای نخورند بریزند دور ولی عدهای میخورند و آمار به ما نشان میدهد که در بعضی نقاط که هنوز سطح درآمد مردم زیاد نبود و در آن جا به شاگردها صبحانه میدادند فوراً سطح درسشان رفت بالا نتیجه درس و امتحاناتشان فوراً بعد از چند ماه رفت بالا یعنی تغذیه تا چه حدی لازم هست؟ حالا بگذریم از اینکه در کتاب تمدن بزرگ گفتهام که تا وقتی بچه در شکم مادرش است حتی باید مراقب تغذیه مادر باشیم و تا دو سال اولی که به دنیا میآید باید مراقبش باشیم. این البته جزو تمدن بزرگ است. ... '''[[مصاحبه مطبوعاتی شاهنشاه آریامهر درباره دستآوردهای پانزده سال انقلاب شاه و مردم ۲۶ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی|دنباله مصاحبه شاهنشاه آریامهر با رسانهها را بخوانید و میان هم میهنان پخش کنید]] |
| </onlyinclude> | | </onlyinclude> |
| | | |
| [[رده:مشروطه:صفحه اصلی]] | | [[رده:مشروطه:صفحه اصلی]] |
اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر در مصاحبه با نمایندگان رسانههای همگانی ایران
مصاحبه مطبوعاتی شاهنشاه آریامهر درباره رستاخیز ملت ایران در ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲ و دستآوردهای پانزده سال انقلاب شاه و مردم ۲۶ امرداد ۲۵۳۷ شاهنشاهی
متن کامل مصاحبه شاهنشاه آریامهر با نمایندگان رسانههای گروهی ایران
شاهنشاه آریامهر روز پنجشنبه گذشته (پریروز) نمایندگان وسایل ارتباط جمعی را در کاخ سعدآباد به حضور پذیرفتند و به پرسشهای آنان پاسخ گفتند.
شاهنشاه آریامهر در آغاز این جلسه فرمودند:
- قبل از هر چیز از این موقعیت استفاده میکنم که راجع به بیست و هشتم امرداد صحبتهای سالیانه خودم را انجام دهم.
- قبل از هر چیز درود به روان شهدای بیست و هشتم امرداد که اگر این فداکاری را آن روز نمیکردند، امروز برای همه روشن هست که ما چی بودیم.
- ولی چون اطلاعات و وقایع نزد من محفوظ است، لازم است که چند چیز را گوشزد بکنم. دولت عاجز وقت که عملاً با تودهایها در هر جبههای همکاری میکرد روز بیست و پنجم امرداد که بر خلاف تمام اصول قانون اساسی ایران شروع به یاغی گری کرد و بطور واضحی ائتلاف آنها با تودهایها روشن شد.
- اتفاقاً من تابستان آن سال در سعدآباد زندگی میکردم خبرهایی که میرسید، حکایت از نقشههایی میکرد که توسط تودهایها، کمونیستها طرح شده بود. برای حفظ این محل چهار تانک مأمور شده بود که حتماً قبل از وقایع بیست و پنجم امرداد تانکها برای حظ مقر آن دولت یاغی منتقل شدند. من خودم شخصاً در کلاردشت بودم و از دور ناظر جریانات.
- همانطوری که در کتاب مأموریت برای وطنم نوشتهام، پس از تفکر زیاد آن موقع نقشهای کشیدیم که اگر فرمان قانونی پادشاه مشروطه ایران را دولت وقت اجرا نکند با ترک کشور مردم ایران را مختار به اتخاذ رویه مطابق میلشان بکنیم.
- آن موقع شاید غیر از این چارهای نبود. یک عده میگفتند که چرا اینقدر صبر کردید، چرا قبلاً عمل نکردید ولی شاید جریانات آن زمان غیر از این اجازه نمیداد.
- ملت ایران هم انتخاب خودش را کرد و با قیام مردم و پیوستن به قوای مسلح، آن بساط را بر هم زد.
- در بیست و پنجم امرداد ۲۵۱۲ یا ۱۳۳۲ تعداد افسرهای تودهای و کمونیست ارتش ایران به ظاهر ۱۱۰ نفر بود، بعد که حکومت قانونی دو مرتبه برقرار شد و دسترسی پیدا کردیم به اسناد و مدارک تشکیلات نظامی حزب توده، این اطلاع کشف شد که تعداد آنها در آن روز به ۶۴۰ نفر میرسید.
- کما اینکه از همان نوشتجات اطلاع به دست آمد که نقشه آنها این بود که دو هفته بعد خود آنها آن دولت پوشالی را سرنگون میکردند و اگر مردم قیام نمیکردند، آن روز ایران، ایرانستان میشد، کما اینکه امروز هم نقشه همین است.
- ما باز اطلاعات زیادی داریم که بین خیلی از تظاهر کنندگان قبلاً تراکتهایی منتشر میشود با دستورهای صریح که هر کس چکار بکند. دستورات تمام مارکسیستی و کمونیستی است ولی همانطور که در مشدهد گفتند در موقع زیارت مرقد مطهر حضرت رضا (ع) این دفعه دیگر آن دفعه نیست. این دفعه من و میهن پرستان و نیروهای مسلح این مملکت اجازه چنین کاری را نخواهیم داد.
- مقصود پر واضح است برای اینکه ایرانستان بشود، اساس، بر هم زدن و از بین بردن ارتش شاهنشاهی و نیروهای مسلح است.
- قبل از بیست و هشتم امرداد ۲۵۱۲ تا بحال نیروهای مسلح ایران که تقریباً فاقد تجهیزات بودند و اگر بخواهم ارقام را بگویم قیاسش درست مثل قیاس چند رقمی است که در صحبتهایی که به مناسبت سالروز مشروطیت ایران کردم به همان اندازه برای شما تعجب آور خواهد بود.
- امروز ارتش نیرومندی داریم. ۵ سال دیگر ارتش ایران در حدود خودش برای یک مملکت چهل میلیونی یکی از ارتشهای مهمی دنیا خواهد بود. با این دستگاه پر از عواطف میهنی و پر از عشق میهنی شوخی نمیشود کرد.
- با وجود این ارتش، ایرانستان درست نمیشود. خیلی هم خلاصه به شما بگویم، قیام ۲۸ امرداد به من اجازه به چیزهایی را داد یکی، همانطور که می دانید ملی کردن به تمام معنی کلمه صنعت نفت ایران کما اینکه این صنعت به دست ایرانی و با دستور ایرانی به مرحلهای رسیده است که فکر میکنم زبانزد خاص و عام در خارج از ایران که هیچی در داخل ایران نیز به اهمیت آن پی بردهاند. حالا درآمدها به کجا رسیده و سطح زندگی مردم از چی به کجا رسیده اینها را میدانید تکرار نمیکنم.
- دو مطلب است فقط گوشزد میکنم به اینکه آثار استعماری که در مملکت ما موجود بود یکی همین موضوع نفت بود که این دستگاه رسید به جایی که پیشنهاد فروش با پنجاه درصد تخفیف نفت کرد که باز این مطلب تکراری است ولی باید گفت نتیجه اش مآلاً از قرارداد (گلشائیان) از لحاظ مالی بدتر بود. بعد چون خرید نفت در جاهای دیگر برای کمپانیها راحت تر بود این است که مجبور شدند در چاههای نفت ایران را ببندند و برای دادن مواجب کارکنان شرکت نفت ایران همانهایی که با چاپ انتشار اسکناس با پشتوانه طلا مخالفت میکردند هم آنها سیصد میلیون تومان آن روز برای پرداخت حقوق بدون پشتوانه اسکناس چاپ کردند این آثار استعماری را ما به این طریقی که میبینید به بهترین وجهی که حتی دشمن اذعان دارد حل کردیم.
- یک آثار دیگر استعماری قرارداد تحمیلی قسطنطنیه بود که آن زمان انگلیسها و دیگران و بعد انگلیسها تنها وارث استعمار خودشان در عراق تحمیل کردند که شط العرب یک پارچه مسئولیتش به عهده آن طرف است آن طرف هم که دست انگلیسها بود. پدرم سعی کرد که کاری بکند ولی خوب زورش نمیرسید. توانست جلوی آبادان و خرمشهر آبهای ایران را تا نصف رودخانه برساند ولی مابقی شطالعرب یکپارچه روی به اصطلاح آن قرارداد در تحت اختیار طرف دیگر بود.
- که بالاخره در الجزیره با حسن تفاهم کامل با جناب صدام حسین که دیگر فکر میکنم هم من و هم ایشان در این جا سیاستمداری خود را نشان دادیم و مآلاً به ذکر اینکه دو مملکت همسایه باید با دوستی و صفا زندگی بکند و آثار استعمار از بین برود، قبول شد که رژیم شط العرب مثل هر رودخانه مرزی دیگر در دنیا یا بر روی خط منصف است یا عمیق ترین مسیر.
- یک آثار دیگر استعماری اینکه توانستیم انجام بدهیم برگشت دو جزیره از ایران جدا شده باز زمان استعمار انگلیس است. خوب اگر بیست و هشتم امرداد نمیشد، این اتفاقات هم نمیافتاد. ایران ایرانستانی امروز چی بود دو سئوال است استقلال ما کجا بود؟ دین ما کجا بود؟
- جوابش گمان میکنم برای شما روشن باشد.
- آنهایی که در جستجوی ارقام هستند به آسانی میتوانند دنبال ارقام و مقایسه هم باشند که در بست و پنجم و بیست و هشتم امرداد ۲۵۱۲ چه بودیم چه داشتیم و امروز چه هستیم و چه خواهیم داشت.
- ما به شما نوید و وعده تمدن بزرگ با جزئیاتش را میدهیم و دیگران فکر میکنم که به شما وعده وحشت بزرگ بدهند. مقایسهاش با ملت ایران است.
- منتها باز هم تکرار میکنم تا من و میهن پرستان و قوای مسلح این مملکت هستیم این کار عملی نخواهد شد. حالا میل دارم اگر آقایان سئوالی داشته باشند سئوال بکنید منم هم به نوبه خود به آن سئوالها جواب میدهم.
حوادث اخیر - غلامحسین صالح یار سردبیر روزنامه اطلاعات:
همانطور که اعلیحضرت استحضار دارند، اخیراً در سخنرانیهای مذهبی که میشود و در مطالبی که در مساجد عنوان میشود انتقاداتی از دولت میشود. با توجه به اینکه ایران مرکز تشیع است و شاهنشاهی ایران بطور طبیعی پاسدار مذهب تشیع است و از طرف دیگر همیشه بین روحانیت و دولت روابط خوبی وجود داشته، آیا با توجه به این حملاتی که اخیراً از طرف روحانیون میشود میخواستم بدانم که سوء تفاهماتی بین دولت بوجود آمده با روحانیون و اگر این سوء تفاهمات بوجود آمده آیا اقدامی در رفع این سوء تفاهمات شده یا نه؟
سئوال دیگرم این است در مورد حوادث اخیر دو نوع اظهار نظر میشود، یک اظهار نظر این است که این حوادث را جمعی خرابکار و گروه مارکسیستهای اسلامی براه انداختهاند اظهار دیگر حتی یک جناح از حزب رستاخیز پشت سرش هست معتقد است که حوادث به این وسعت نمیتواند فقط از طرف چند نفر گروه خرابکار و عناصر مارکسیست اسلامی براه افتاده باشد. میخواستم بدانم گزارشی که به شرفعرض رسیده کدام یک از این دو نظر را ثابت میکند؟
شاهنشاه فرمودند:
- مسلم است که در مواقع ادای سوگند در بدو پادشاهی خود، به دو چیز سوگند یاد کردهام حالا تقدم و تأخر این جا مطرح نیست یکی حفظ مذهب شیعه اثناعشری یکی حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران. حالا اینکه خود من هم مسلمان معتقدی هستم به جای خودش، ولی از لحاظ زمامداری هم این وظیفه را من دارم و فکر میکنم هیچ مملکتی به اندازه ایران در ادای فرائض دینی آزاد نیست.
- و ما نه فقط این کار را تشویق میکنیم بلکه تمام بقاع متبرکهای که یا نیمه مخروبه بوده یا اینکه احتیاج به تعمیر داشتند، تمام را انجام دادهایم. مشهد مقدس که آستان حضرت رضا (ع) مقروض بود، امروز یکی از مفاخر اسلام شده. همین شاه چراغ شیراز که تا چند سال پیش لابد آنهایی که دیدهاند یادشان هست امروز تبدیل به یک مرکز اسلامی بسیار زیبایی شده و نقشههایی که برای آن جا داریم این است که یکی از مجموعههای بزرگ اسلام خواهد شد. این است که باید تشخیص داد کسانی که حمله میکنند کی هستند و از طرف کی. حمله به دولت که تازه مهم نیست ما که صحبت از آزادیهای سیاسی میکنیم همه نوع آزادیها را در نظر داریم. کما اینکه قبلاً هم گفته بودم ما آزادی اجتماعات، آزادی گفتار، آزادی نوشتن به محض اینکه مجلس باز بشود لوایحی که به مجلس خواهیم داد این دو لایحه خواهد بود ولی در هر مملکت متمدن دنیا، آزادی گفتار، آزادی دروغ و تهمت و افترا نیست.
- این مرز شما که رسانههای دسته جمعی هستید شما باید تشخیص بدهید که این افترا است دروغ است یا صحیح. اگر صحیح بود باید جوابگویش بود و حساب پس داد اگر دروغ و افترا است که آن هم باید روشن بشود.
شاهنشاه آریامهر در پاسخ سئوال دوم سردبیر اطلاعات فرمودند:
- نظریه اول که حتمی است مارکسیستهای اسلامی که برو برگرد ندارد. تمام نوشتجات و سبکها و تمام چیزهایی که منتشر میشود یک قدری بخوانید لازم نیست لابلای خطوط بگردید خیلی روشن است ولی حرف آن جناحی که این حرف را زده آن هم صحیح است. یعنی حتماً بین ۳۵ میلیون جمعیت دو نفر با خودی یا بیخودی، خیلی اوقات با خودی، ناراضی هم هستند و کدام مملکت در دنیا هست که در آن ناراضی نباشد. شما میشناسید؟ اگر میشناسید به من هم معرفی بکنید. خوب طبیعی است که سعی قوه مجریه و دولت و سایرین همیشه باید این باشد که نارضایتیها را آن چیزی که هست و آن چیزی که ممکن است از بین ببرند.
امیر طاهری نماینده کیهان پرسید:
شاهنشاه در تجزیه و تحلیلی که فرمودید نشان دادید که ما با دو مسئله روبرو هستیم. یکی مسئله براندازی خیلی مشخص و یکی هم مسئله نارضایتیهای مردم. بنابراین احتمالاً دو تا راه حل هم برای این دو مسئله متفاوت لازم خواهیم داشت. ممکن است شاهنشاه بفرمایند چه پیش بینیها و چه اقداماتی خواهد شد برای حل این دو مسئله جدا؟
شاهنشاه فرمودند:
- منظور شما همان نقشه است راجع به ایرانستان. اینکه گفتم تا من و شما که امیدوارم که همه تان وطن پرست هستید و قوای مسلح هست، نمیگذاریم این کار بشود و فکر میکنم میشود گفت کوچکترین تغییری در ژئوپولیتیک ایران اصلاً ممکن است که تمام نقشه دنیا را بهم بزند دوم برای از بین بردن نارضایتی، اول تشخیص آن است و بعد تجهیز برای از بین بردن آن. بعضی نارضایتیها را فوری میشود از بین برد و بعضیها را طولانی. آنکه فوری است مثلاً حالا همینطوری صحبت میکنم برای مثال ممکن است صد هزار پرونده گرانفروشی در این مدت برای اصناف درست کردند. شاید این طبقه ناراضی باشد به این پروندهها اگر دادگستری بخواهد رسیدگی کند شاید بیشتر از ده سال طول بکشد یک اقدام فوری این است که اتاق اصناف جدید که انتخاب خواهد شد به این پروندهها رسیدگی کند ولی این هم که شاید سال گذشته است ولی در هر حال یک فکری برای این پروندهها باید کرد مثلاً قلم بطلانی روی آن کشید ولی به شرطی که بعد همان گرانفروش سابق به ا ین نتیجه برسد که گرانفروشی بالاخره به نفع خودش هم نیست. به ضرر خودش است. چون او یک جنس، دو جنس، ده جنس را گران میفروشد. ولی نمی دانم حساب شم برای احتیاجات جاری مردم چند جنس است. دویست تا سیصد تاست چقدر است؟ باید گران بخرد پس کورس و مسابقه است که برای تأمین زندگی خودش بر روی قیمتش بکشد. برای اینکه چیزهای دیگر را که مورد احتیاجش است گرانتر بخرد یکی موضوع مسکن بود که اصل ۱۸ انقلاب این کار را تمام کرد و حتماً شماها شاهد این هستید که حداقل ۳۵ درصد و در بعضی نقاط پنجاه درصد قیمت ساختمان و قیمت کرایه پائین آمده، الآن هم که میگویند تقریباً معاملات زمین نمیشود راکد راکد است.
- یک عده ترسو که یک خورده سر و صدا شنیدهاند، شنیدهام که دارند خانه هایشان را تند تند میفروشند و از این مملکت فرار میکنند میروند بیرون این هم باعث این خواهد شد که قیمتها بیاید پایین و اما عدالت اجتماعی که اساس فلسفه رستاخیز است در دو چیز است یک حقوق بشر. متوجه باشید یکی از اصول حقوق بشر حق داشتن شغل است که در ایران امروز انقدر کار زیاد داریم، حتی اهالی خود ایران برای اشتغال تمام مشاغل کافی نیست مجبور شدیم از خارج آدم بیاورم و حقوقها هم خودتان می دانید در چه پایهای است اگر کسی در این مملکت کار بکند، میتواند زندگی بکند شاید هم خوب اینکه میگویند هی از دهات میآیند به شهر برای اینکه درآمد شهر بقدری بالاست که او را جلب میکند. ولی از طرف دیگر یک مملکت مترقی در دنیا هر چه که من میبینم آن مملکتی است که با حداقل زارع حداکثر محصول را تولید بکند ولی باید در نظر داشته باشیم آن کسی که در ده باقی میماند باید سطح درآمد ماهیانه یا سالیانهاش آنقدر باشد که او را در زمین نگهدارد. ما اول آمدیم اصلاحات ارضی کردیم به هر کسی که زمین را زراعت میکرد زمین را دادیم به خودش ولی خوب بعضیها ۲ هکتار سه هکتار، چهار هکتار زمین رسید. با چهار هکتار زمین که زندگی نمیشود کرد اگر هم سه چهار تا بچه داشته باشد.
- پس باید یا تعاونی بشود و مخارج کلی آن را بدهد یا بین همدیگر (به شرطی که از خارج به دهات نیاید) آنقدر خرید و فروش بکند که باصطلاح پایه یک مزرعه به اندازهای باشد از لحاظ اراضی که درآمدش کفاف خرج آن خانواده را بدهد.
- یکی دیگر صنعتی کردن مملکت است. بخش دولتی مسئول تمام صنایع سنگین نفت و فولاد و مس معادن بزرگ ذغال و پتروشیمی و چیزهای دیگر است. جزو عدالت اجتماعی گفتیم حتی مزارع، مراتع و آن مزارعی که سابق به اسم حقیقتاً مرتع بوده ولی باز میگفتند مزرعه اینها همه ملی میشود. بر اساس عدالت اجتماعی، یعنی چیزی که خداوند خلق کرده و بشر در آن دخالتی نداشته، این باید مال جامعه باشد و متعلق به جامعه و مملکت باشد. جنگل ملی شده، مراتع ملی شده، آب ملی شده. اینها جزو عدالت اجتماعی است.
- صنعت که ایجاد میشود و صنعت بخش خصوصی طبیعتاً اگر اینها استفاده نکنند کسی دنبال صنعت نمیرود اگر استفاده نکنند دنبال صنعت نروند شغل برای کارگر ایجاد نمیشود. کارگری که بیست درصد در سود کارخانه شریک است همانطور که گفتم چهار پنج ماه حقوقش میشود در سال و بعد میتواند تا ۲۹ درصد صاحب سهم بشود. این عدالت اجتماعی در ایران تقریباً بی همتاست.
- هنوز در ممالک مترقی دنیا این عمومیت پیدا نکرده. بعضی کارخانجات ممکن است بطور علیحده این کار را کرده باشند ولی قانون مملکت نیست آن کسی هم که از امنیت مملکت، از صنعت مملکت، از تجارت با هر مواهب دیگر استفاده میکند برای برقراری عدالت اجتماعی باید مالیات حقه خودش را بپردازد. با این مالیات حقه البته پسر و یا بچههای خودش هم میتوانند تحصیل مجانی بکنند ولی با این مالیات حقه تمام اهالی این مملکت میتوانند تحصیلات مجانی بکنند. فرض کنید یک خانواده ۵ تا بچه دارد اگر بنا بود که ا ین خرج تحصیل بچههایش را میداد در ماه چقدر برایش تمام میشد؟ پس اگر از عهده مخارج بر نمیآمد بچههایش را نمیگذاشت برود مدرسه کما اینکه در این مملکت همینطور هم بود. در روز انقلاب ششم بهمن ۱۳۴۱ شمسی ما ۳ میلیون مدرسه برو داشتیم که تازه یک کارهائی از مرداد ۳۲ تا آن موقع شده بود امروز نزدیک ده میلیون است. این در واقع با پول کیست؟ ممکن است بفرمائید پول نفت ولی قضیه پول نفت نیست این پول مالیات است. آنکه بیشتر میبرد باید مالیاتش را بدهد تا آنکه کمتر دارد بچههایش برایگان تحصیل بکنند. حتی ما چیزی صبح به آنها میدهیم بخورند. ممکن است عدهای نخورند بریزند دور ولی عدهای میخورند و آمار به ما نشان میدهد که در بعضی نقاط که هنوز سطح درآمد مردم زیاد نبود و در آن جا به شاگردها صبحانه میدادند فوراً سطح درسشان رفت بالا نتیجه درس و امتحاناتشان فوراً بعد از چند ماه رفت بالا یعنی تغذیه تا چه حدی لازم هست؟ حالا بگذریم از اینکه در کتاب تمدن بزرگ گفتهام که تا وقتی بچه در شکم مادرش است حتی باید مراقب تغذیه مادر باشیم و تا دو سال اولی که به دنیا میآید باید مراقبش باشیم. این البته جزو تمدن بزرگ است. ... دنباله مصاحبه شاهنشاه آریامهر با رسانهها را بخوانید و میان هم میهنان پخش کنید