تفاوت میان نسخههای «مذاکرات مجلس شورای ملی ۳۱ شهریور ۱۳۲۶ نشست ۱۸»
Bellavista (گفتگو | مشارکتها) (اصلاح فاصلهٔ مجازی) |
|||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
فهرست مطالب: | فهرست مطالب: | ||
+ | |||
+ | مجلس یک ساعت و چهل دقیقه پیش از ظهر بریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید. | ||
+ | == - تصویب صورت مجلس == | ||
+ | 1- تصویب صورت مجلس صورت مجلس روز یکشنبه بیست نهم شهرویور ماه را آقای معتمد دماوندی (منشی) قرائت نمودند. | ||
+ | |||
+ | مجلس یک ساعت و نیم پیش از ظهر به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل و صورت جلسه قبل قرائت و پس از تذکرات آقایان آشتیانی زاده – رضوی- کشاورز صدر- نورالدین امامی- سزاوار- اردلان بعنوان اعتراض همچنین پاسخ مقام ریاست تصویب شد . | ||
+ | |||
+ | اسامی غائبین جلسه گذشته که ضمن صورت مجلس خوانده شده: غائب با اجازه- آقای: عامری غائبین بی اجازه – آقایان: گنابادی- پالیزی-تولیت – دکتر عبده- ملک پور- تقی زاده-علی وکیلی- فرامرزی. | ||
+ | |||
+ | دیرآمدگان بی اجازه- آقایان:محمد حسن قشقایی- آشتیانی زاده - حسن اکبر-دکتر اعتبار- سلطانی- آقاخان بختیار- دکتر طبا- دکتر آشتیانی- ناصری- شریعت زاده- اسلامی- شهاب خسروانی- قهرمان- اسدی. | ||
+ | |||
+ | آقای حاذقی پیشنهاد جلسه گذشته خود را مشعر بر طرح اعتبار نامه آقای ارسنجانی مسترد داشته و آقای حائری زاده طبق ماده 108 نظامنامه اخطار نموده و عقیده داشتند وزراء و معاونین و مخبرین کمیسیونها مذکوریه در این ماده هم در حکم سایر ناطقین میباشند والا حق اقلیت ممکن است تضییع بشود، پس از پاسخ مقام ریاست بقیه مذاکره در برنامه دولت شروع شد. | ||
+ | |||
+ | آقای ممقانی به عنوان مخالف دولت پس از اشاره به اهمیت مقام نمایندگی شرح مبسوطی در باره عظمت حکومت اسلامی و ذکر خصائص آن از قبیل لزوم جها و دفاع از نظر اقتصادی و نظامی و همچنین ذکر امثله و شواهد تاریخی از طرز حکومت صدر اسلام و احترام قضات اسلامی و نیز لزوم حفظ بیت المال مسلمین و اشاره به اهمیت ومقام حاکمیت ملت و استناد بقول علمای حقوق که حق حاکمیت قابل تجزیه نبوده و منحصراً در دست دارالشورای ملی میباشد. | ||
+ | |||
+ | سپس با اشاره به نظر علمای حقوق دائر بر تقسیم حاکمیت دولت به سیاست داخلی و خارجی و ضرورت توجه به مسائل مربوط به استقلال مملکتی شرحی راجع به قضایای زمان تصدی دولت حاضر و مستقل و مسئول بودن وزراء در مقابل مجلس ولزوم عدم مداخله نخست وزیر در امور وزارت خانهها و شهرداری به منظور رعایت حفظ اصول بیان نموده وراجع به قانون استخدام عقیده داشتن بایستی بعوض اعطای رتبههای زیادی اشل را بالا میبردند و همچنین پس از تذکر در موضوع گرانی هزینه زندگی و ترقی ارز خارجی و لزوم جلوگیری از ورود اشیاء لوکس به منظور حفظ ثروت کشور و انتقاد از بازرسی نخست وزیری که مؤسسه زایدی است راجع به بودجه مملکتی با اشاره به لزوم تأدیه مخارج ضروری در زمان فترت عقیده داشتد با وجود فقر عمومی از تحمیل مخارج زاید از قبیل مخارج تبلیغات بایستی جلوگیری نمود. | ||
+ | |||
+ | در خصوص قضایای آذربایجان با مقایسه قیام ستار خان و باقر خان و با قیام پیشه وری و همچنین انتقاد از مندرجات جراید عملیات و اقدامات معاون سابق نخست وزیری در اصفهان و آذربایجان و تمجید از وطن پرستی آذربایجانیها عقیده داشتند اختلاف زبان به هیچ وجه ارتباط با وحدمت ملی ندارد راجع به مطبوعات نیز با تصدیق لزوم هفت قلم اظهار داشتند دولت هم نباید آزادی مطبوعات را محدود نماید. | ||
+ | |||
+ | آقای دکتر فلسفی بعنوان موافق با برنامه بدواً در جواب بیانات آقای کشاورز صدر راجع به لزوم تقویت قوه قضائیه با تصدیق به کمی حقوق قضات حتی نمایندگان و لزوم تقلیل هزینه زندگی با اشاره به ماده 9 برنامه و ضرورت تجدید نظر و وضع قوانین مذکوره در آن نموده پس از تشریح اهمیت انقلاب آذربایجان و اضطراب عمومی در آن زمان و لزوم قدردانی از اقدامات آقای نخست وزیر دررفع غائله آنجا و حفط تعادل و توازن سیاسی راج به اسراف و تبذیرهای مالی از اقدامات آقایان وزیر دارایی و اقتصادر ملی اظهار امیدواری نمودند و سپس در جواب هر یک از ایرادات آقای ممقانی از قبیل موضوع اتومبیلهای دولتی و حاکمیت مجلس نسبت به دولت و وضع مستخدمین اداری وگرانی هزینه زندگی و خصوصاً قضیه آذربایجان به ترتیب شرح مختصری بیان نموده پس از آن به شرح نظریات اصلاحی خود در برنامه پرداخته راجع به لزوم حفظ روابط خارجی و احترام متقابل با اشاره به صدمات وارده به کشور در زمان جنگ و همچنین لزوم توجه در اقتصادیات و بانک صنعتی و کارخانجات و بهبود زندگی زارعین و بهداشت آنها و تقلیل کارمندان و موضوع مالیات شرحی بیان نمودند در خاتمه احتیاجات حوزه انتخابیه خودشان گرگان را از قبیل لزوم توجه به بیمارستان مینودشت و آب مشروب گمیشان و لزوم تفکیک دشت از گرگان گوشزد نمودند. | ||
+ | |||
+ | آقای دکتر اعتبار بعنوان مخالف پس از اشاره به موضوع اقلیت و انتظارات از دولت بدواً به شرح ایرادات خود از قبیل سنگینی بودجه مملکتی و عدم استطاعت پرداخت مردم و زیادی هزینه زندگی در نتیجه تصویبنامههای دولت و نیز تنزل شخصیتها و مقام رواج رشه و صدور یک فقره جواز جو و امر انتخابات شهریار و ساوجبلاغ پرداخته به برنامه معتقد بودند رسیدگی به عمال گذشته بی فایده و رأی اعتماد به دولت شامل برنامه آیندهاست پس از آن با اشاره به مسافرت آقای نخست وزیر به مسکو بدون رأی اعتماد مجلس عقیده داشتند اگر اسنادی امضاء شده رسمیت ندارد ولی دولت میتواند برای این که مشمول قانون آذر 1323 نشود برای افتتاح باب مذاکره استجازه از مجلس بنماید. | ||
+ | |||
+ | و پس از اشاره به سیاست خارجی و عدم اطلاع به ملت و همچنین اهمیت سازمان ملل متفق برای اصلاحات مملکتی معتقد به یک انقلات قانونی بوده، راجع به شخص آقایان وزراء هم با اشاره به اصول 60 و 61 قانون اساسی تذکراتی دادند. | ||
+ | |||
+ | آقای مهدی ارباب بعنوان موافق پس از اشاره به اهمیت مقام و وظایف نمایندگی و لزوم وجود اقلیت راجع به عملیات و اقدامات دولت و پایین آوردن هزینه زندگی و ایجاد امنیت و لزوم قدردانی از رئیس دولت و حسن انتخاب همکاران به مقتضای وقت و تمجید از زحمات آقایان وزیر دارایی و وزیر اقتصاد ملی و لزوم همکری مجلس برای پایین آوردن سطح زندگی و انتخابات شهریارو ساوجبلاغ توفیق دولت در رفع مشکلات و موضوع رأی اعتماد و آزادی انتخابات شرح مبسوطی بیان نمودند. | ||
+ | |||
+ | پس از آن راجع به هریک از تذکرا اصلاحی خود از قبیل لزوم سازمان مخصوص در ادارات برای رسیدگی به تقاضاهای نمایندگان و قطع تماس مأمورین دولتی با مردم و لزوم هم آهنگی ادارات و جلوگیری از دزدی و وضع مقررات زاید و لزوم امنیت قضایی و سپردن امور بدست اشخاص لایق و توجه به امنیت عمومی برای پیشرفت عمران و آبادی و وضع مقررات شدید برای رانندگی و دقت در تربیت عمومی و لزوم تشویق از صادرات و رسیدگی به وضع گمرک و لغو انحصارها و جلوگیری از رواج قاچاق و لزوم عرضه وتقاضا شرح مختصری بیان نمودند. | ||
+ | |||
+ | آقای رئیس نسبت به ماده 108 نظامنامه مورد اخطار آقای حائری زاده شرحی توضیحاً بیان و اظهر نمودند طبق همین ماده رفتار شدهاست. | ||
+ | |||
+ | آقای دکتر اقبال وزیر بهداری صدور پروانه جو را که آقای دکتر اعتبار اظهار داشته بودند تکذیب نموده و با اشاره به صدور دیپلمهای تقلبی اظهار داشتند ممکن است این جواز هم نظیر همانها باشد آقای رضا تجدد معاون وزارت دادگستری نیز در جواب آقای مهدی ارباب نسبت به امور قضایی توضیح مختصر دادند. | ||
+ | |||
+ | دو فقره سئوال از طرف آقای دهقان تقدیم و آقای رئیس اظهار داشتند برای اطلاع دولت ارسال میشود جلسه آینده به روز سه شنبه 31 شهریور ماه موکول و مجلس یک ساعت و سه ربع بعد از ظهر ختم شد. | ||
+ | |||
+ | رئیس- نظری به صورت مجلس نیست؟ مهدی ارباب- نسبت به صورت جلسه نظری نداریم، یک اخطار نظامنامهای دارم. | ||
+ | |||
+ | رئیس- نسبت به چه مادهای؟ مهدی ارباب- راجع به ماده 109. | ||
+ | |||
+ | رئیس- بعد بفرمائید صورت مجلس روز یکشنبه 29شهریور تصویب شد. | ||
+ | |||
+ | آقای ارباب بفرمائید. | ||
+ | |||
+ | مهدی ارباب- البته به پاس خدمات گرانبهای دولت آقای قوام بنده موافق با دولت بودم و هستم، ضمناً یک تذکرات اصلاحی دارم دیروز آقای تجدد معاون محترم وزارت دادگستری جوابی دادند که به نظر بنده قدری جنبه کم لطفی داشت ول فرمودند بنده دادگستری را ستایش کردم بنده قضات پاکدامنی که در مقابل تمام مشکلات فداکاری میکنند آنها را ستایش کردم و خواهم کرد دوم فرمودند قاضی وقتی که قضاوت میکند توجه به کسی ندارد (بعضی از نمایندگان- این 109 نیست) رئیس- آقای ارباب این با 109 تطبیق نمیکند، همان روز اگر اخطاری داشتید بایستی میفرمودید این سابقه میشود که بعد از چند جلسه آقایان بیایند بعنوان 109 صحبت کنند همان روز میبایست بفرمائید. | ||
+ | |||
+ | ارباب-… عرض کنم این سابقه حالا نسبت به بنده دارد جلوگیری میشود میفرمایید صحبت نکنم نمیکنم. | ||
+ | |||
+ | رئیس- چون این سابقه میشود خواهش میکنم این صحبتها را بعنوان ماده 109 نفرمایید، آقای منصف تقاضای نطق قبل از دستور کردهاند(نمایندگان- دستور، دستور) منصف- اجازه میفرمایید؟ رئیس- ممکن است به جلسه آینده بگذاریم جلسه بعد آقایان اگر حرفی داشته باشند بفرمایند. | ||
+ | |||
+ | منصف- بنده تقاضای نطق قبل از دستور کردم چون گفته شد دستور بنده مخالفم با دستور و چون عرایض بنده مورد علاقه تمام نمایندگان است اجازه بفرمائید. | ||
+ | |||
+ | رئیس- آقای منصف آخر جلسه بفرمائید ممکن است آقایان تشریف داشته باشند آخر جلسه همین امروز شما بیاناتتان را بفرمائید. آقای دکتر متین دفتری. | ||
+ | |||
+ | == - بقیه مذاکره در برنامه دولت دکتر متین دفتری == | ||
+ | 2- بقیه مذاکره در برنامه دولت | ||
+ | |||
+ | دکتر متین دفتری- نظر به اینکه مدت یک سال ونیم کشور ما دچار فترت بودهاست و در واقع اصول پارلمانی در این مدت تعطیل شده بود حالا که بحمدالله مجلس شورای ملی تشکیل شدهاست و دولت هم معرفی شدهاست و در مجلس یک اکثریتی هست و یک اقلیتی، بنده اجازه میخواهم از آقایان که یک چندکلمه راجع به این مسئله عرض کنم و در واقع حدود تکلیف این سه ارگان، این سه دستگاه که دستگاه هیئت دولت و اکثریت مجلس واقلیت مجلس است، روابطشان و حدودشان روی اصول ومقررات و رسوم پارلمانی مشخص بشود. | ||
+ | |||
+ | یک اکثریتی هست که قسمت اعظمش خودش رامتکی به یک حزبی میداند، یک اقلیتی هم هست که تشکیل شدهاست از یک فراکسیون موسوم به فراکسیون اتحاد ملی ویکعدهای هم از منفردین که منفردین با این فراکسیون اتجاد ملی در مشی اقلیت همکاری میکنند و ائتلاف دارند اما ما که در اقلیت هستیم از روش اکثریت یک قدری گله داریم، مثل اینکه کارها وارونه شده باشد، در پارلمانها همیشه اکثریت زمامداری میکند و اقلیت هم اعتراض میکند و این حق مشروع است و این حق را از اقلیت نمیشود سلب کرد در هر رژیمی یک اقلیتی، یک معترضی لازم است تااینکه تعدیل کند کارها را، بنده خوب خاطرم میآید یک شبی در هیئت وزیران اعلیحضرت فقید روکردند به ما فرمودند که دراین رژیم شما، در این دستگاه شما اقلیت نیست؟ این عین عبارتشان است، ما نمیدانستیم چه جواب بدهیم فرمودند چرا اقلیت هست، در اینجا هم اقلیت هست بعد خودشان فرمودند اقلیت در این دستگاه من هستم، شماها کارمیکنید و من هم به شما اعتراض میکنم و شما را تعدیل میکنم و با اعتراضات و مؤاخذههایی که از شما میکنم شما مجبور میشوید به کار کردن، پس وقتی که حتی در رژیم معروف به رژیم دیکتاتوری یک اقلیتی لازم باشد مسلماً در رژیم پارلمانی لازم است گله ما از اکثریت چیست؟ اکثریت، اتفاقاً در اکثریت بنده بعضی از آقایان را نمایندگان را میبینم که واقعاً حیف هستند برای اکثریت، حقش این بود که در اقلیت باشند(بعضی از نمایندگان – صحیح است) (بعضی از نمایندگان- خیر این طور نیست) (زنگ رئیس) ما اعتراض میکنیم رویه تا بحال این بوده که ما وقتی اعتراض میکنیم عوض اینکه جواب اعتراض رابدهند، شروع میکنند به ناسزا وبدگویی به معترض، به خودش، به پدرش، به کسانش، این رویه پارلمانی نسیت و ما حقیقتاً گله داریم از این مسئله اگر میخواهید اقلیت بشوید بیایید توی اقلیت و با ما همکاری کنید ما همه چیز را برای اکثریت قائل هستیم، همه وسایل دولتی، مزایا همه چیز دست شما است، یک اعتراضی هم برای ما است، این را عرض کنیم خدمت آقایان که اقلیت ما هم صرف این که یک عده دوره هم جمع شدهاند و اسمشان را گذاردهاند اقلیت نیست، همانطوری که آقایان اکثریت دارید و متکی به یک حزی هستید ما هم دارای فراکسیون اتحاد ملی که یک فراکسیون تشکیل شده ایست، یک مرامی دارد و روی یک اصولی ما جمع شدهایم و بقید شرافت متعهد شدهایم که این مرام را در مجلس شورای ملی تعقیب کنیم و بیاناتی که بنده امروز این جا میکنم، اعتراضاتی که بدولت خواهم کرد روی این مرام است و بنده انتظار دارم آقایان اکثریت هم در آتیه چون آنها متکی به مسلک حزبی هستند روی مرام به ما جواب بدهند و روی مرام با ما صحبت بکنند. | ||
+ | |||
+ | ما مخالف حزب نیستیم خیلی هم خوشوقت هستیم یک حزبی به اسم حزب دمکرات در ایران تشکیل شدهاست، ولی به شرط اینکه حزب به معنای احزابی که در کشورهای دمکرات است یعنی حق حیات برای دیگران هم قائل بشوند(صحیح است)و به وسائلی که در کشورهای دموکراسی مجاز نیست متشبث و متوسل نشوند، در این باب بیشتر توضیح عرض خواهم کرد، ما در این سرلوحه فراکسیون اتحاد ملی یک جملهای نوشتیم که میخواهم برای آقایان عرض کنم که درسیاست داخلی اولاً تقویت حکومت قانون، خیلی جای تأسف است که بعد از 42 سال مشروطیت یک امری که از بدیهیات باید باشد حکومت قانون، اصل مشروطیت حکومت ملی قانون است، ما مجبور شدیم که در سرلوحه مرام خودما بنویسیم حکومت قانون، برای چه؟ چی محرک ما شد که ما این را در سرلوحه مرام خودتان بنویسیم؟ این تجربیاتی است که درسنوات اخیر بخصوص در این یک سال و نیم فترت دیدهایم چندی پیش یکی از سران حزب یکی از احزاب آزادی خواه تهران صحبت میکرد و شکایت داشت از اوضاع و میگفت ملاحظه میکنید د این یک سال و نیم فترت صورت برداشته بود، که قریب 30 اصل از اصول قانون اساسی که به کلی نقص شدهاست در این مورد بحث کردیم او به من اینطور گفت که 41 اصل از اصول قانون اساسی در این دوره نقش شدهاست. | ||
+ | |||
+ | حالا بنده همه آنها را یادداشت نکردهام ولی او اینطور به من میگفت: میگفت مگر علی رغم اصل دوازدهم قانون اساسی در جلوی مجلس هتک مصونیت وکلا را در آخر در جلوی مجلس هتک مصونیت وکلا را در آخر مجلس نکرده و به ایشان، به آقای امیر تیمور ودیگران ضرب و شتم وارد نکردند؟ (محمد علی مسعودی- مظفر فیروز کرد) ما فعل را میگوییم به فاعل کاری نداریم. | ||
+ | |||
+ | آیا مرتکبین این عمل را مجازات کردند بعد از آن واقعه؟ میگفت مگر آزادی مطبوعات که بموجب اصل 20 متمم قانون اساسی تأمین شده محترم ماندهاست؟ مگر اصل شانزدهم قانون اساسی که وضع قوانین را از مختصات مجلس شورای ملی دانسته و با تصویبنامههای دولت زیر پا گذاشته نشدهاست؟ میگفت مگر جرح و تعدیل بودجه و تفسیر در وضع مالیاتها و رد و قبول عوارض بموجب اصل هیجدهم قانون اساسی و اصل نود و چهارم متمم قانون اساسی از حقوق مسلم مجلس شورای ملی نیست؟ و این حق در دوره فترت رعایت شدهاست؟ آیا بعضی مالیاتها را نسخ نکرده اندد مگر مطابق اصل نوزدهم قانون اساسی تقسیم ایالات ولایات کشور از وظایف مجلس نیست؟ بر خلاف قانون مصوب مجلس استانهای جدید در این دوره ایجادنکردهاند مطابق اصل هشتم متمم قانون اساسی اهالی مملکت در مقابل قانون مساوی نیستند در این حکومت در تقسیم مایحتاج زندگی بین مردم رعایت این موضوع را نکردهاند و با پروانهها برای معدودی بهشت و برای عامه مردم دوزخ فراهم نکردهاند مگر آزادی افراد مطابق اصل نهم و دهم و چهاردهم متمم قانون اساسی رعایت شده و افراد را بدون مجوز صحیح حبس و تبعید نکرده اندوقانون حکومت نظامی را بدون انطباق به موارد وسیله سلب آزادی افراد قرار ندادهاند مگر بر خلاف ال 62 متمم قانون اساسی وزارت کار و تبلیغات تأسیس نکردهاند و بعد آن را موجب اعمال نفوذ در امور انتخابات ننمودهاند؟ ما مخالف قانون کارنیستیم، قانون کار یکی از قوانین لازم بوده و ماهم با آن موافق هستیم ولی ممکن بود که به احترام قانون اساسی یک اداره مستقلی تابع وزارت پیشه و هنر به اسم اداره کار درست کنند چه لزومی داشت که وزارت کار و تبلیغات بدون تصویب مجلس در مملکت تأسیس بشود؟ اما حالا اگر از اینها بگذریم قانون اساسی، قانون اساسی است، واجب الاحترام است قابل زوال نیست(صحیح است) و اساس مملکت روی قانون اساسی است(صحیح است) ما یک گلهها بلکه اعتراضات مهمتر و اساسی تری داریم به آقای نخست وزیر، ایشان در مقدمه برنامه خودشان یک جملهای نوشتهاند که خیلی جلب توجه میکند مینویسند که« من اعتراف میکنم که هیچ گاه در صد سال اخیر ملت ایران تا این درجه عشق به میهن و وطن پرستی و وحد ت(مقصودم این کلمه وحدت است میخواهم آقایان بیشتر توجه بفرمایند) وحدت و اتفاق خویش را در مقابل مصائب خارجی آشکار نکرده» (صحیح است) بنده اعتراضی که میخواهم بکنم این است که آن موقعی که ایشان به زمامداری دعوت شدند همانطوری که خودشان در مقدمه برنامه شان اشاره کردند البته موقعی بحرانی بزرگی بود و اکثریت صلحای کشور، صلحای پایتخت معتقد شدند که برای نجات کشور در این موقع البته بایستی یک فکر اساسی کرد و اکثراً معتقد شدند که نظر بشیخوخیتی که آقای قوام دارند در بین رجال ایران ایشان توانایی شاید داشته باشند که همه را دور هم جمع کنند و وحدتی را که در همین جمله اشاره شدهاست آن وحدت را عملی بکنند وایجادبکنند که آن نقارها نقاصتهایی که بعد از شهریور در این چند سال این کشور را دچار بدبختی و مصائب کردهاست شاید ایشان آن توانایی را داشته باشند که وحدت را ایجاد بکنند، حالا ببینیم ایشان کردند یا خیر؟ متأسفانه این آرزوها حقیقت پیدا نکرد و ما انتظار داشتیم که ایشان وقتی که زمامدار میشوند تمام سوابق، هر چه سوابق و بغض دارند فراموش بکنند و همانطور که عرض کردم این وحدت را بین تمام ایرانیان و تمام صنوف و تمام طبقات و تمام دستجات ایجاد بکنند، ولی ایشان بر عکس از ابتدای زمامداری کار را طوری بر داشت کردند که با آن روحیهای که درمردم ایجاد شده بود، با آن روحیهای که حاضربودند استقبال بکنند هر کسی که بخواهد بوحدت کلمه ایران را جمع بکند این طور نشد.ایشان برعکس از ابتدای زمامداریشان شروع کردند به تولید نفاق و دودستگی و ترجیح دادن کی عده بر دیگران و جمع کردن دور خودشان یک اشخاصی را که اغلب آقایان میشناسند . بنده لازم نیست اسم ببرم. | ||
+ | |||
+ | پریروز آقای ممقانی اشاره به حجب آقای نخست وزیر کردند، من نمیدانم حجب است یا هر چه هست نتیجه اش یکی است، نتیجه اش این شد که در این کشور در هفده ماه یک حکومت ترور، یک حکومتی که زیر پا بگذارد تمام قوانین را بر پا کردند، رجال را حبس، تبعید کردند و آنهایی را هم که تبعید نکردند دچار یک وضعیتی مثل تبعید تحت نظر تفتیش بودند (مهندس رضوی- نمونه کوچکی از حکومت دوره رضا شاه) آن را باید جداگانه صحبت بکنیم (نراقی- زمان وزارت دادگستری شما) طوری طبقات را بجان هم انداخت این دستگاه سازمانهای چاقو کشی که حتی به جوانهای این کشور جوانهای دانشجوی این کشور هم رحم نکردند. | ||
+ | |||
+ | جوانها کشور در تمام دنیا مشعلدار اصلاحات هستند (صحیح است) مهندس رضوی- بنده تصدیق میکنم اما عملیات خود حضرتعالی را در آن دورهها فراموش نمیکنم. | ||
+ | |||
+ | دکتر متین دفتری-.هر وقت موضوع بنده طرح شد البته آن وقت دفاع خواهم کرد. حالا موضوع برنامهاست حتی کسانی که دور ایشان بودند که بر خلاف رژیم کشور بر علیه رژیم کشور با تجزیه طلبان مملکت توطئه داشتند تبانی داشتند، و اگر تکذیب بشود ما بتکذیب قانع نمیشویم وقتی که به پروندهها مراجعه شد آن وقت مطلب روشن میشود. | ||
+ | |||
+ | ممکن است آقای نخست وزیر بفرمایند که به من مربوط نیست، من مسئول اعمال کسانی که دور من بودند نیستم ولی این جواب دارد، مکرر در مکرر خیر خواهان ایشان به ایشان تذکر دادند ولی ایشان اظهار علاقه کردند به نگاهداری آنان و بعد هم ما فراموش نمیکنیم که آقای نخست وزیر در موقعی که یک قیامی در جنوب شد یک تلگرافی به ناصر خان قشقایی کردند، ایشان گفتند در آن تلگراف به ناصر خان که وزرای من ، وزرای کابینه من بدون اجازه من، هیچکاری نمیتوانند بکنند اطرافیان من بدون اجازه من هیچ کاری نمیتواند بکنند ، یعنی دولت من هستم. | ||
+ | |||
+ | حالا نمیدانم ایشان دراین عقیده خودشان باقی هستند؟ این حرف «دولت منم» آقایان همه میدانندکه «دولت منم» حرف یکی از مستبدین دنیا است و آیادر این عقیده خودشان باقی هستند؟ و ایا این هیئت وزرایی که امروز به مجلس معرفی کردند با این عقیده معرفی کردند؟ یا اینکه آقایان وزیر تمام مطابق قانون اساسی هستند. | ||
+ | |||
+ | باز هم تکرار میکنم که البته وجود حزب لازم است ما منفی باف نیستیم، ما خودمان که فراکسیون تشکیل دادیم روی یک مرامی فراکسیون تشکیل دادیم، بنده افتخار عضویت این فراکسیون را دار و همه مان در مجلس روی مرام همکاری میکنیم شما حزب دارید، حزبتان بایدروی یک اساس دموکراتیک باشد، ماهم شاید موفق بشویم، احزاب خارج، رفقای خارج، اینها با هم نزدیک شوند حزب درست کنند روی یک اساس شرافتمندانه مبارزه بکنند. | ||
+ | |||
+ | بنده قول میدهم که هر وقت مصالح عالیه کشور در خطر باشد حزب واختلافات حزبی را میگذاریم کنار، اختلافات فراکسیونی را میگذاریم کنار وبرای حفظ مصالح کشور حاضر به همکاری هستیم(صحیح است- انشاءالله) چندی قبل که در موضوع انتخابات صحبت بود یکی از نمایندگان محترم نسبت به فراکسیون دمکرات اینجا آمدند و اعتراف کردند که ما چاقو کش تجهیز کردیم، دستجات چاقو کشی تجهیز کردیم و گفتند که ما این چاقو کشها را تجهیز کردیم برای مبارزه با اشخاص ماجراجو،با دستجات ماجراجو با تجزیه طلبها بنده نتوانستم بفهمم در کشور، در یک کشور منظمی که دارای سازمان منظم باشداحتیاج به چاقو کشی نیست، چاقوکشی چاقو کش ایجاد میکند، آنوقت کارها سیاسی مملکت میافتد توی کوچهها، زنده باد مرده باد، خونریزی، آنوقت ما که فراموش نکردهایم آن روزهای آخر دوره چهاردهم را آن روزهایی که مجلس باید تصمیمات مهمی بگیرد لااقل یک تکلیفی برای دوره فترت معین بکند آمدند و ریختند و بعد هم به رئیس مجلس اخطار کردند که مجلس در خطر است مجلس حافظ و مستحفظ به قدر کفایت ندارد و وکلا را مرعوب کردند و وکلا متفرق شدند بدون آنک تعیین تکلیفی برای دوره فترت معین بکنند(صحیح است) حالا گذشتهها گذشت(دکتر معظمی- آقای دکتر وکیلی که میترسد لیاقت این کرسی را ندارد) (فولادوند- استدعا میکم این وکیل را اسمش را ببرید)(اردلان- ما تا آخرین دقیقه اینجا بودیم) حالا انتظار داریم که اقلا این تجهیزات این کارها بهش خاتمه داده شود. | ||
+ | |||
+ | حزب بایستی متکی به نیروی مالی هم نیروی سعی و عمل افراد خودشاباشد، روی مرام خودش تبلیغ بکند ما هم که اینجا مباحثه میکنیم اقلیت و اکثریت روی مرام باشد و این تجهیزات و تشکیلاتی که مملکت را به خطر میاندازد و مسائل سیاسی داخل کوچه و بازارها و زدو خوردها میشود اینها در این مملکت بایستی موقوف بشود، اینهایادگاریهایی است که متأسفانه از اشغال ایران پیش آمدهاست ما از این چیزها نداشتیم، خوب یادم میآید که یک شب اول سالی اروپایی بود شرکت هواپیمایی ایران دعوتی کرده بود در آنجا بعضی از نمایندگان خارجی هم بودند مصادف بود با زمان انتخابات تهران، آن هجومی که بدانشگاه آورده بودند و به جزب مردم و سایر دستجات هجوم آورده بودند، آنجا به اصطلاح موضوع صحبت روز بود وبعضی از آقایان صحبت میکردند، یکی از آقایان نمایندگان خارجی گفت من یک سئوالی دارم از شما گفتم چیست گفت آقا از شما میپرسم انتخابات شما انتخاباتی ایرانی نیست که شما اینقدر گله میکنید و یا این انتخابات ایرانی است یا تقلید از خارجهاست، ما گفتیم خیر انتخابات ایرانی نیست. | ||
+ | |||
+ | در دروههای گذشته هم انتخابات بود و این اتفاقات پیش نمیآمد چاقوکش نداشتیم این چاقوکشی در نتیجه اشغال ایران از طرف قوای خارجی بوجود آمده در این کشور . | ||
+ | |||
+ | در این کشور یک دستهای بوجود آمد دسته دیگر برای اینکه جواب او را بدهند تشکیل دادند، دسته دیگر هم برای اینکه همه اینها را از بین ببرد تشکیل دادند با این ترتیب نمیشود مملکت داری کرد، مملکت باید متکی به قانون باشند و به قوای تأمینیه کشور(صحیح است) تما احزاب هم که تابع قانون اساسی هستند و در حدود قانون اساسی فعالیت میکنند باید آزادی عمل داشت باشند و تحت حمایت قوانین باشند و دولت هم باید به همه آنها به یک نظر نگاه بکند و هر کدام خواستند از حقوق خودشان تجاوز بکنند قوای تأمینیه و محاکم تکلیفشان را معین کند(صحیح است) برای اینکه این بحث را خاتمه بدهم مجبور هستم به آقای نخست وزیر تذکربدهم که خاطرتان هست این دفعه اولی نبود که فترت در ایران پیش آمد فترتهایی طولانی تر ماداشتیم، درآن موقع باز یک رجال مملکت، رئیس الوزراهای وقت همیشه در مواقع فوق العاده مردم را باتحاد دعوت میکردند.بنده خوب بخاطرم میآید که وقتی مسائل مهمی در کشور پیش میآید نخست وزیرهای وقت از تمام رجال مملکت از تمام طبقات تجار، وزاری سابق، رئیس الوزراهای سابق، وکلای سابق، حتی وکلای آن آخرین دوره را که در تهران بودند جمع میکردند ، مشورت میکردند و با هم همکاری میکردند، حالا چطورشدهاست و ما به چه بدبختی گرفتار شدهایم که در مملکت ما عوض اینکه مسائل مشورتی رو به ترقی برود اینطور باید عقب برودم که در این دوره عوض اینکه رجال و طبقات مختلفه را دعوت به اتحاد بکنیم با این عنوانی که خودشان میکنند با این روحیهای که در ایرانیان بود عوض اینکه از مردم استفاده بکنند، همفکری بکنند و دعوت به اتحاد بکنند این کارها شد در این کشور؟ این مقدمهای از عرایض بنده بود، حالا وارد میشویم در بحث در مقدمات برنامه: آقای نخست وزیر در برنامه شان نوشتهاند که در این دوره فترت موقعیتهایی نصیبشان شده، لازم میدانم به اختصر موفقیتهایی که بدست آمدهاست گوشزد آقایان نمایندگان بسازم بنده راجع به همه اش صحبتی ندارم، بنده راجع به چند فقره از آن موفقیتها سه موضوع را آن را موفقیتها میخواهم صحبت بکنم. | ||
+ | |||
+ | اولیش راجع به این جملهاست مینویسد که «استقلال اقتصادی کشور که در مدت پنج سال لفظ بی معنایی شده بود کم کم مفهوم خود را بدست آورد مرزهای کشور تحت مراقبت و پاسبانی مأمورین ایرانی قرار گرفت تعرفه گمرکی که چند سال اجرا نمیشد به موقع اجرا در آمد و تجاوزات اقتصادی خاتمه پذیرفت» دست شما درد نکند(خنده نمایندگان) حقیقتاً که بایستی یک رئیس دولتی این طور اظهار خوشوقتی بکند و اعتراف بکند که ما راضی هستیم پنج سال کشور را اشغال کردند، تمام سازمان و استروکتور و تجهیزات و استقلال اقتصادی کشور ما را از هم پاشیدند، ما را بخاک سیاه نشاندند وحالا باید خوش وقت بشویم که دو سال و نیم بعد از جنگ الحمدالله مرزهایمان دست خودمان است؟، در صورتی که خیلی چیزهای دیگر هم هست خساراتی که به این کشور وارد آمدهاست باید جبران بشود. | ||
+ | |||
+ | در این مدت لااقل برای وصول خساراتی که به راه آهن وارد شده بود چه کردند؟ مطالبات راه آهن ما را بدهند ماهیچ کمک نمیخواهیم امروز حتی کشورهای مغلوب آنهایی که در صف مغلوبین بودند به آنها کمک میشود ولی ما در صف غالبین بودیم و لقب پل پیروزی به ما دادند(مهندس رضوی- خدا ما را به روز آنها نیندازد) موقعیت دوم که در برنامه اشاره شد موضوع مشکل و بغرنج آذربایجان و کردستان با تمام موانع و محظوراتی که در کار بود بحسن تدبیر و با زحمات و فداکاریهای شبانه روزی خاتمه پذیرفت(آصف- یعنی یک قسمت از کردستان)(اردلان- صحیح است، یعنی مهاباد) البته کسی نیست که از نجات آذربایجان خوشوقت نباشد، اگر کسی ایرنی باشد بایستی خوشوقت باشد که الحمدالله بعد از این مصائبی که به آذربایجان وارد شده بالاخره آذربایجان به ایران بر گشت. | ||
+ | |||
+ | اما اینجا مطلبی هست و آن این است که آذربایجانیها شکایت دارند، ناراضی هستند از اینکه نجات آذربایجان این مدت تأخیر افتاده، و معتقد هستند به دلایل که آذربایجان می بایسیتی در اول سال 1325 آزاد شده باشد، حالا بنده نمیخواهم وارد این مبحث بشوم که موجبان نجات آذربایجان چه بود، البته همه سعی کردند، هرکسی سهمی دارد در این کار تمام مقامات کشور البته سهمی دارند در این مسئله، ولی نمیشود انکار کرد که یک خبطهای بزرگی دولت کرد که نجات آذربایجان را به تأخیر انداخت و این خبطها طوری مؤثر بود که زبان من لال خدای نکرده ممکن بود آذربایجان از بین برود. | ||
+ | |||
+ | خبط بزرگ دولت همان تصمیمی بود که آن روز هم آقای ممقانی اشاره کردند به آن ، منتهی خیلی در پرده و آن را تفسیر کردند به کاپیتولاسیون. | ||
+ | |||
+ | یک دولتی دست خودش را ببندد، حاکمیت خودش را محدود بکند و بگوید من مکلف هستم با وسائل مسالمت آمیز قضیه آذربایجان را حل بکنم و به عبارت آخری خودش را منع بکند از استعمال قوه تأمینیه و این البته بدعت بزرگی است، بدعتی است که در حقوق بین المللی همچو چیزی سابقه ندارد. | ||
+ | |||
+ | پارسال دانشجویان از ما میپرسیدنداین چیست؟ این چه ترتیبی است؟ و با کدامیک از موازین حقوق بین المللی تطبیق میکند؟ و من نمیدانستم چه جواب بدهم به آنها، این خبط و خبطهای دیگری که حالا عرض میکنم اصولاً روحیه آذربایجان را متزلزی کرد در آذربایجان مردان و شیرانی هستند که میتوانند از خودشان دفاع بکنند و قتی که آنها مأیوس شدند از حمایت دولت، از مساعدتهای دولت و از تقویتهایی که دولت از متجاسرین و از تجزیه طلبان میکرد روحیه آذربایجانیها، قوه مقاومت اهالی آذربایجان از بین رفت، خبط دوم شناختن متجاسرین بود و مقاوله نامه بستن با آنها، اگر نمیبستند چه میکردند آنها؟ همان متجاسر باقی میماندند چه لزوم داشت دولت متجاسرین را بشناسد و با آنها مقاوله نامه و قرارداد ببندد؟ در اعلامیههای دولت چه لزوم آقای نخست وزیر بنویسد جناب آقای پیشه وری؟ برای خوش آمد آنها و برای اینکه فحش بدهند به وکلای دروه چهاردهم و به تمام رجال مملکت خودشان و آنها را مرتجع بخوانند فقط برای دلخوشی آقای پیشه وری؟ قدم سومش یعنی خبط سوم که باز روحیه آذربایجان را متزلزل کرد شرکت دادن طرفداران تجزیه آذربایجان را در کابینه خودشان بود، آقایان همه میدانند کسانی که طرفدار تجزیه طلبان بودند در کابینه ایشان وارد شدند و چندین ماه با ایشان همکاری میکردند، ملاحظه میفرمایید یک دولتی که طرفداران تجزیه طلبان در آن عضویت داشته باشند دیگر در آذربایجان چه روحیهای باقی میماند؟ خبط چهارم کمکهای مالی بود که به آنها میکردند، حتی از کمک مالی درباره متجاسرین دولت مضایقه نکرد، درست شاید یک ماه قبل از سقوط متجاسرین ود که به امر دولت مقرر شده بود دو میلیون تومان از تهران پول فرستاده شود بعنوان کمک به بودجه ادارات آذربایجان، در صورتی که متجاسرین را اگر به حال خودشان واگذار میکردند همه آقایان میدانند که دچار یک بحران مالی بزرگی شده بودند و همین بحران مالی ممکن بود آنها را از بین ببرد، خوشبختانه بواسطه مقاومت ادارات و آن کندیهایی که در ادارات هست موفق نشدند که این دو میلیون را بفرستند، یک قسمتش فرستاده شد و یک قسمتش هم ماند که لاوصول بود، قسمت کمش فرستاده شد.آقای هژیر در قسمت کمک مالی یک یادداشتی هم بنده داشتم که فراموش کردم عرض کنم چهار صد تن پروانه چای به آقای دکتر جاوید در مهر ماه 1325 داده شد(نقل از روزنامه کیهان حالا صحت و سقمش با روزنامه کیهان است و هیچ کس هم تکذیب نکرد) که تفاوت قیمتش با بازار هر کیلو یکصد ریال جمعاً مبلغ چهار میلیون ریال میشود و این یک کمک مالی است که به آقی دکتر جاوید شدهاست و اگر سکوت شدهاست باید جوابش را در روزنامه کیهان بدهد. | ||
+ | |||
+ | در صفحه چهار برنامه، آقای نخست وزیر مرقوم میفرمایند اگرچنان شده بود امروز معلوم نبود چه کسانی روی این صندلیها نشسته بودند این را ما نمیدانیم که باید ممنون ایشان باشیم یا ممنون حوادث ؟ برای اینکه ایشان تصمیم داشتند انتخابات آذربایجان را با حضور متجاسرین بدست متجاسرین انجام بدهند (مهدی ارباب- خیر اینطور نیست) مقاومت ملیون، مقاومت صلحای کشور، علما، تجار،فراموش نکردیم، آقای نیکپور کجا هستنداینجا تشریف دارند اینها تحریم انتخابات در آن دوره کردند، ما اینها را فراموش نکردهایم آقایان، بعد هم در مصاحبهای که دکتر جاوید در روز هشتم آبان 325 با مطبوعات طهران کرد در روزنامه کیهان منتشر شد عیناً همین عبارت را میگوید« انتخابات آذربایجان با دستور دولت عملی خواهد شد و حواله مخارج آن پس از مدتی دوندگی دیروز از طرف وزارت کشور بخزانه داری کل ارسال و امید است در این دو سه روزه به تبریز حواله شود» حالا از آقایان میپرسم انصاف هست با این تقویتهایی که دولت از متجاسرین کردهاست (مهندس رضوی – ما فکر میکنیم که اینها تاکتیک سیاسی بودهاست) (یکی از نمایندگان- بگذارید حرفش را بزند) (مکی- چطور از طرف شما مجاز است) با این تزلزل روحیه که در اهالی آذربایجان بود اگر یک بدبختهایی، چهار تا رعیت، کاسب، از نظر اضطرار و از نظر تأسی از دولت با دستگاه متجاسرین همکاری یعنی زندگی کرده باشد امروز اینها را تعقیب میکنند و بعضی از این اشخاص را حبس میکنند و آن مسببن واقعی این بساط تجزیه طلبی همینطور قرین افتخارات باشند و با کمال آزادی و خوشی زندگانی بکنند؟ حالا از اینها گذشته اینها تاکتیک سیاسی بود، بسیار خوب حالا ببینیم از زمان سقوط آذربایجان، در واقع برای این آذربایجانی که بیش از یک سال اینطور دچار زحمت شد، اینطور خونها ریخته شد و اموالش غارت شد برای مرمت این بدبختیها دولت چه کرده؟ از اطلاعاتی که به بنده رسیده از یک عده از شاگردان سابق خود بنده که از آذربایجان هستند از آنجا درد دلهایی میکنند و کاغذهایی مینویسند بنده یک قسمت از آنها را برای آقایان میخوانم میگوید که «عمال دولتی از روزی که پای بخاک آذربایجان گذاشتهاند به جای آنکه در جلب قلوب مردم بکوشند همچون غارتگران باگروهی از مالکین دست به یکی کرده و از هیچ ظلم و ستمی فروگذار نمیکنند، دهقانان نفهم و جاهل را که ندانسته وارد فرقه دمکرات شده بودند چون قرون وسطی و زمان تفتیش عقاید به چون میبندند و چهار میخ میکنند» (یکی از نمایندگان- اینطور نیست) بلی جوان است که نوشته (فولادوند- این را آقایان مالکین آذربایجان باید جواب بدهند) دیگری مینویسد « گله اهالی این است که مسببین اصلی نه تنها مجازات ندیدند(اسامی آنها را برده که بنده نمیخواه اسامی را بخوانم) و صدها نفر آنها آزادند همچنین دکتر جاوید و شبستری از طرف دولت حمایت میشوند (صحیح است) رسیدگی به وضع پروندههای متهمین و بازداشت شدگان بسیار کند پیش میرود» مینویسد که «مأمور خوی کسی که در خوی است از یک طرف کشاورزان را تهدید میکند که 15% حق شما است و از مالکین بگیرید و از طرف دیگر مالکین را تشویق میکند که چون هنوز تصویب نشده ندهید واین طور نفاق میاندازد و استفاده میکند» بلی بعد از توصیفهایی از طرف دارایی مینویسد« دیگر بالاخره صدور احشام از مرز به طرف ترکیه آذربایجان را دچار مضیفه زندگی خواهد کرد» و بالاخره میگوید« راههای آذربایجان در نتیجه کثرت رفت و آمد غیر قابل استفاده شدهاند خلاصه برای تهیه کار در آذربایجان اقدام مؤثری نشدهاست» راجع به بهداری مینویسد که «چهار ماهاست حقوق کارمندان بهداری آذربایجان را ندادهاند» اینطور مینویسد »از وزیر بهداری باید پرسید که این مأورین بیچاره از فروش داروهای شما نان بخوردن« بعد یک شرحی از مأمورد بهداری آنجا که راجع به شیر و خورشید سرخ یک مطالبی مینویسد و خلاصه آخرش این طور نتیجه میگیرد این جوان و میگوید که «اهالی آذربایجان با وجود تحمل اینهمه مفاسد یک نکته مهم را از نمایندگان خود انتظار دارند که به گوش ملت برسانند که علیرغم تمایلات بعضی از عناصر در تهران بساط پیشه وری به هیچ وجه و هیچ بهانه تکرار نخواه شد ولی اهالی آذربایجان بنام پاداش مقاومتها و خدمات خود انتظار توجه بیشتری دارند (صحیح است) یکی از انتظارات ما مسئله دانشگاه تبریز است که این متجاسرین با همه مظالمی که در آنجا کردند برای اینکه کار تبلیغاتی هم کرده باشند یک دانشگاهی تأسیس کردند که این دانشگاه همانطور بحال بلاتکلیفی مانده بالاخر هرچه هم دولت میگوید مقدمات دارد فراهم میشود، بالاخره امروز که روز آخر شهریور و اول سال تحصیلی است هنوز یک اقدام عملی برای تأسیس دانشگاه تبریز نشدهاست»(صحیح است) جوانها آنج بلاتکلیف هستند و دائماً به ماها مینویسند ولی ما گرفتار آن روتین وزارت فرهنگ و سایر دوایر مربوطه هستیم در صورتی که بایستی تصدیق بفرمائید آقایان که اساساً شهر تبریز نظر به اهمیتی که دارد میبایستی خیلی بیش از اینها در آنجا دانشگاه تأسیس شده باشد (صحیح است) بخصوص از همه قسمتها مهمتر دانشکده پزشکی است، بنده خاطرم میآید وقتی که خود بنده در کار دولت دخالت داشتم و در زمانی که در وزارت دادگستری بودم و ریاست کل بازرسی کشور با من بود در اغلب شهرستانهای ایران سرکشی میکردم نه فقط برای دستگاه قضایی بلکه برای تمام شئون کشور، مسئلهای که بیش از هر چیز توجه بنده را جلب میکرد مسئله بهداری بود چون بنده اساس اصلاحات این کشور را بهداری میدانم(صحیح است) تا ما مردم سالمی نداشته باشیم ممکن نیست هیچ اصلاحی در این کشور پیشرفت بکند،مثلاً بنده یادم می آی که یک وقتی در کردستان بودن در حوزه انتخابی آقای اردلان، گفتند به من که شهر سنندج بین چهار نفر کلیمی تقسیم شدهاست یعنی نقشه شهر را کشیدهاند گذاشتهاند جلو خودشان و شهر را تقسیم کردهاند به چهار منطقه که چهارنفر کلیمی که نمیدانم سابق عطا بودند اینها امور بهداری این شهر را به عده گرفتهاند و هیچ از مرز خودشان تجاوز نمیکنند و از صبح اول آفتاب این یهودی راه میافتد عقب مردم و آدم کشی باصطلاح، خیلی متأثر شده(آصف- حالا به کلی منع شدهاند) بنده عرض کردم این مال هشت سال پیش است آقا، بنده معتقد شدم که بایستی یک فکر اساسی برای بهداری کشور کرد، هر قدر بودجه به وزرت بهداری بدهند مادامی که عده کافی پزشک در کشور نباشد این عملی نیست، پولها تبذیر خواهد شد صرف امورد اداری و میز و صندلی و اتومبیل وسایر چیزها خواهد شد، به این مناسبت بود که دولت در آن وقت تصمیم گرفت اصلاح بهداری را از دانشکده پزشکی شروع کند وپرفسور ابرلین برای همین منظور خواسته شد و تمام اختیارات به پروفسور ابرلین داده شد برای اینکه بهداری را از پایه درست بکند. | ||
+ | |||
+ | برای بهداری یک ارتش طبیب لازم است برای مبارزه در این ولایات با این مرضهای بزرگ مثل مالاریا و سایر امراضی که هستند، اینها مبارزه بزرگ لازم دارد و ما بر خوردیم به این نکته که تکمیل دانشکده پزشکی در تهران کافی نیست برای اینکه فارغ التحصیهای دانشکده پزشکی در تهران اکثراً بیرون نمیروند، آقای حکمت هم یک قانون گذاردند مشروط بر اینکه دو سال در خارج توقیف کنند، و آن هم که وسائل تحریف قانون خیلی آسان است مثلاً میرفتند بیمارستان فیروز آبادی و میگفتند این خارج از تهران است، دو سال میماندند این بود که ما تصمیم گرفتیم که دانشکدههای پزشکی در پنج مرکز استان تأسیس کنیم و خود بنده مراقبت کردم و اولین دانشکده در شهر مشهد دایر شد به مناسبت بودن مریضخانه و بلافاصله در شهر تبریز و اصفهان و شیراز بنابود تأسیس بشود خلاصه مسئله دانشکده و بهداری چه برای آذربایجان باشد چه برای سایر جاها باشد خیلی لازم است وقتی که ما موفق بشویم که یک دانشکه پزشکی در شهر تبریز دائر بشود و اهالی آذربایجان آنجا تحصیل بکنند با این وضع وزارت بهداری موفق خواهدشد که در تمام نقاط جزء آذربایجان پزشک بفرستد ولی از تهران البته نمیروند… اینجا که اسم بهداری آوردم یک مطلبی یادم آمد که در آن مقدمه میبایستی عرض کرده باشم ولی فراموش کردم، برای بهداری کشور هر کس هر خدمتی میتواند بکند بایستی قابل تقدیر باشد، چند روز پیش به من خبر دادند که آقای حاج سید رضا فیروز آبادی مریضخانهای که باسم او است، مردم این شهر همه میدانند یک مریض خانهای است در در شهر ری و اسمش مریضخانه فیروز آبادی است و این مرد سالها درتأسیس این مریضخانه زحمت کشیده و شخصی هم هست که مورد احترام همه آقایان است در دوره پیش هم وکیل بودهاست در این مجلس ، بنده شنیدم که تصمیم گرفتهاند این مرد را به بیمارستان راه ندهند و چند روز پیش شاهدش ذکر میکرد که در حضور یکی از محترمین خواستهاست برود به مریضخانه و آنجا را دیدن کن حالا یا وزارت بهداری یا رئیس آنجا قدغن کرده که فیروز آبادی در مریضخانه فیروز آبادی نباید وار بشود بنده نمیدانم حالا این تشویقی است که از مردم میشود، بنده چه عرض کنم صحت و سقمش را باید آقای وزیر بهداری تحقیق کنند ازاین سه موضوع که گذشتیم وارد اصل برنامه میشویم بنده راجع به سه ماده از برنامه صحبت خواهم کرد یکی راجع به سیاست خارجی در برنامه این عبارت هست، مینویسند که : در روابط خارجی دوستی و اصل احترام کامل متقابل… این یک فرمول کهنه و کلاسیکی است که همیشه زینت تمام برنامههای دولت گذشته بود و در ادواری که فرشته صلح سرتاسر جهان را زیر بال و پر خود گرفته و به اصطلاح گرگ و بره ازیک جوی آب میخوردند یک همچو فرمولی برای سیاست خارجی در برنامه گذاشتن کافی است نه در عصری که رب النوع جنگ هنوز از آتشی که شش سال در جهان افتاده بود فارغ نشده باز ما را دچار دغدغه و اضطراب میکند، امروز تمام ملل عالم، اگر آقایان خوب توجه کرده باشند، تمام ملل عالم، متوجه یک نکته هستند وآن امنیت بین المللی است ، ملل نگران امنیت بین المللی خودشان هستند (صحیح است) حتی دولتهای آمریکا، دولت اتازونی حتی دولت اتازونی که آن ور اقیانوسها است از امنیت خودش اظهار نگرانی میکند چه رسد به ما با این وضعیت جغرافیایی که داریم، تشریح وضعیت جغرافیایی ایران مسائلی نیست که بنده بیاناتی بکنم، وقتیما تجربهای که در دوره جنگ بین المللی کردهایم در نظر بگیریم خوب مجسم میشود که وضعیت جغرافیایی ایران خیلی وضعیت دقیق و حساس و قابل توجهای است(بعضی از نمایندگان- همیشه بوده) بلی همیشه بودهاست در آن جنگ بین المللی اول البته دولت خودش را بی طرف اعلام کرد ولی بی طرفیش را رعیت نکردند و از همان اول کار قشونهای مختلف آمدند و ایران را اشغال کردند و فقط فرقی که آن جنگ با این جنگ داشت این بود که بواسطه تصادف و یا به واسطه عقل رجال و یا بواسطه انصاف متخاصمین آن اندازه ضرر اقتصادی در این جنگ که کشور مار وارد شد در آن جنگ واردنشد. | ||
+ | |||
+ | پول زیادی،بیشترش هم پول طلا، متخاصمین میآوردند در این کشور خرج میکردند به قیمت روز و پول فراوانی در این کشور جمع شد البته نمیخواهم عرض کنم که خساراتی باین کشور وارد نشد ولی بالنسبه در مقابل آن نهب وغارتهایی که در بعضی از نواحی ایران شده اقلا از نظر اقتصادی و از نظر پولی یک منافعی هم عاید این کشور شد، اما در این جنگ دوم بواسطه سهل انگاری دولتهای ما، دولتهای ضعیف یا مستضعف بگویم، طوری شالوده کار را ریختند از اول که واقعاً ما را سوق دادند به طرف انقراض اقتصادی (صحیح است) (مهندس رضوی- مخصوصاً لیره را از 8 تومان بردند به 13 تومان و خوردهای با یک دلایل واهی)(ملک مدنی-از 6 تومان و خوردهای) در این جنگ دوم تصمیم قطعی دولت حفظ بی طرفی بود و انصافاً بنده میتوانم به آقایان عرض کنم چون خودم قریب یک سال شاهد بودم و وارد بودم در کار و دیدم که واقعاً اعلیحضرت فقید بر حسب امر ایشان دولت ایران جازم و ساعی بود در حفظ بی طرفی این هیچ تردیدی ندارد (صحیح است) حتی در سال 1318، بنده یک مسائلی که شاید بعضیهایش هنوز افشا نشده باشد عرض کنم خدمتتان در سال 1318 موقعی بود که یک قوای بزرگی از طرف متفقین در سوریه جم شده بود و در تحت فرماندهی ژنرال ویگان، یک قوای زیادی هم در شوروی جمع کرده بود و مرز ایران ، در مرز آذربایجان، این دو قوه همدیگر را تهدید میکردند برای اینکه آن وقت آنها با هم متفق نبودند، اینها میخواستندی یک بهانهای بدست بیاورند که زودتر بتوانند خاک ایران را اشغال کنند و خودشان رازودتر به باد کوبه برسانند، آنها هم میخواستند پیش دستی بکنند و قبل از اینکه یک بهانهای بدست اینها بیفتد یک عملی بکنند زوتربیایند ، هر دو منتظر یک فرصت و یک بهانهای بودند و وضعیت ایران فوق العاده دچار مخاطره بود و ما هر روز انتظار اشغال ایران را داشتیم، خلاصه بنده خوب به خاطر دارم که آن روزها به حداکثر بحرانی رسید و انتظار وقوع این حادثه این سانحه را داشتیم حتی یک روزی اعلیحضرت فقید خیلی متأثر بودند و نگران بودند و به بنده مأموریت دادند که با بعضی از آقایان وزراء مشورتی بکنیم که هر چه باید کرد چه پیش بینیهایی باید کرد برای احتراز از این پیش آمد این پیش آمد حتمی الوقوع . | ||
+ | |||
+ | بنده با بعضی از آقایان صحبت کردم راجع به مناسبات خارجی و اینها که به ما حمله بکنند تکلیف ما چیست؟ و خلاصه بعضی از آقایان وزراء اخیراً این عقیده را دارند حالا چون جنگ تمام شده افشا این حرفها ضرورتی ندارد بعضی از آقایان وزراء این عقید ه را داشتند که ما به متفقین بفهمانیم که اگر به ما حمله کردند ما دفاع خواهیم کرد هیمن اندازه بنده گزارش کردم بعرض شاه رساندم شاه خیلی متغیر شدند فرمودند خیر ما از هرکاری از هر مذاکرهای که ما را وارد یک دسته بندیهایی بکند باید احتراز بکنیم، اگر بخواهیم وارد یک دسته بندیهای سیاسی بشویم حتماً در مخاطره واقع میشومی و ما را از بی طرفی خارج خواهد کرد و خیلی هم از این اظهار و از این تفوه ناراضی شدند، خوشبختانه مساعی بکار بردیم با حسن نیت (حالا این تفصیلی دارد) خوشبختانه موفق شدیم، که همان روز هایکه انتظار ورود قشون اجنبی را در ایران داشتیم و اگر واقعاً آمده بودند باور بفرمائید که یک اوضاع خیلی وخیمتر و بزرگتر از شهریور پیش میآمد برای اینکه در شهریور دو متفق ایران را اشغال کردند بر خلاف حق ولی آنجا صحبت بود که دو دشمت به هم میریختند، با هم مصادم میشدند و ایران وسط دو سنگ آسیا خورد و له میشد، موفقیتی پیداکردیم قراردادهایی بستیم و خلاصه تضمین کردیم، اطمینان دادیم چیزی که طرفین متخاصمین بخصوص دولت شوروی را قانع کرد اطمینان دادیم که ما وارد هیچکدام از دسته بندیهای بین المللی نیستیم مطمئن شدند که ما واقعاً بی طرفیم و میخواهیم بی طرف بمانیم در این جنگ، این سوابق را البته باید درنظر گرفت و بعقیده بنده همیشه مصلحت ایران تا هر وقت باشد اگر یک جنگی پیش آمد بایستی در درجه اول سعی کنیم بی طرف باشیم، وارد دسته بندی نباشیم، برای اینکه امتحانن کردیم که آن دفعه بی طرفی و در این جنگ اول بی طرفی بعد هم قرارداد اتحاد وارد جنگ شدیم ازاین کار هیچ چیزی عای ما نشد جز ضرر وزیان و هدف اصلی سیاست خارجی ما از امروز تا همیشه باید این باشد که امنیت بین المللی برای خودمان تأمین کنیم یعنی با وضعی جغرافیایی که ما داریم کاری بکنیم که در جنگهای آتیه خطراتی که ایران را اشغال بکند ازش احتراز بشود، این باید هدف اصلی سیاست خارجی ما باشد برای همیشه، بله بنده خوشوقتم که میبینم در این برنامه اضافه شدهاست که دولت ایران عضو صدیق سازمان ملل متفق میباشد اما بایستی بدانیم که برای اینکه اطمینان حاصل کنیم و از امنیت بین المللی خودمان بایستی متوجه دو نکته باشیم اولاً سازمان ملل متفق را درست بجا بیاوریم، بعد هم اشکالی نباشد، مبالغه نکنیم در این سازمان ملل متفق، بطور خیلی خلاصه عرض میکنم وقتی که هنوز جنگ تمام نشده بود و پیش بینی میکردندکه برای صلح یک زمینه همکاری بین المللی بیند دول متحد فراهم بکنند یک طرح منشوری که معروف شد به طرح دمبارتن اکس تهیه شد و فرستادند برای دول متحد که یکی هم ایران بود که خودشان را آماده کنند که در کنفرانس سانفرانسیسکو در انجمن سانفرانسیسکو این طرح تصویب بشود و قطعی بشود که زمینه همکاری بین المللی بین کشورهای دنیا برقرار بشود. | ||
+ | |||
+ | بجای جامعه ملل سابق در آن اوقات وزارت امور خارجه از بنده مشورت کرد این طرح را به من دادند و گفتند شما مطالعه کنید اظهار نظر بکنید بنده هم مطالعه کردم و مقایسه کردم با جامعه ملل سابق در موقع تشکیل دیدم که جامعه ملل سابق تشکیل میشود اساسش از دو هیئت یکی هیئت مجمع عمومی که همان دول درش شریک هستند، یکی هم یک شورایی که فقط دول بزرگ و چند تا دولت درجه دوم به تناوب در آنجا وارد میشوند منتها در آن جامعه ملل سابق این دو هیئت از حیث تکالیف و اختیارات و صلاحیت در واقع در عرض هم بودند بر خلاف در این طرحی که تهیه شده بود برای سازمان جدید متوجه شدم که تمام مرکز ثقل سازمان افتادهاست در شورای امنیت و مجمع عمومی تکالیف مهمی ندارد انتخاب تکالیف داخلی، انتخابات بعضی از قضات و از این چیزها، خلاصه در حفط امنیت بین المللی و حفظ صلح عالم این دستگاههایی که همه ملل درش شریک هستند یک رل مهمی بازی نمیکند بنده همان وقت اینها را تذکر دادم و گفتمی یک نکته مهم که باعث خوش وقتی ملل ضعیف بود و لااقل در اساسنامه جامعه ملل سابق دیده میشد این بود که تمام دول عضو جامعه متعهد شدند به مقابله به حفظ تمامیت ارضی و استقلال سیاسی خودشان و این اصل که معروف است به اصل امنیت دسته جمعی در این منشور نیست بعد راجع به حق وتو همین حق وتویی که امروز در اطرفش خیلی صحبت میشود و بعضیها هم هنوز نمیدانند که این حق وتو چیست در این موضوع ما اظهار نظرکردیم و تذکر دادیم که ما مسلماً از طرف مللی که در عرض ماهستند ملل کوچک به آنها همصدا بشویم و یک اصلاحاتی در این منشور بکنیم و به همت نمایندگان ما در سانفرانسیسکو و کمک سایر ملل تا اندازهای این اصلاحات در منشور سانفرانسیسکو که معروف است به منشور سازمان ملل متحد شداماباید بدانیم آقایان که آن امنیت دستجمعی بالاخره آن طوری که باید بشود نشد و فقط اصلاحی که کردند این بود که تمام دول در جامعه سازمان مل متفق احتراز میکنند از اینکه به تمامیت ارضی و استقلال سیاسی یک کشوری تعرض یا تجاوزی بکنند ولی اینکه ملتزم بشوند تمامیت ارضی وسیاسی یکدیگر را تضمین بکنند و تأمین بکنند همچو چیزی در منظور نیست، بنده حالا دیدم ، در سه روز قبل که تازه مستر مارشان باین فکر افتاده و در نطق خودش میگوید اعضاء انجمن ملل متحد بایستی در این فکر باشند که تمامیت ارضی و استقلال سیاسی یکدیگر را تأمین بکنند. | ||
+ | |||
+ | خلاصه وضع سازمان ملل متحد این است، آقایان متوجه باشید، درست به جا بیاورید سازمان ملل متحد را سازمان ملل متحد اختیاراتش دست شورای امنیت است شورای امنیت هم پایه اش روی اتفاق دول بزرگ است مادام که دول بزر گ با هم اتفاق دارند البته این سازمان مؤثر است ونافذ است و میشود کاملاً بهش اطمینان کرد اما آن روزی که بین دول بزرگ اختلاف شد آنوقت این یک اصل صحیحی در سازمان ملل متحد نیست مگر تدابیر سیاسی و مذاکرات دیپلماسی و از این قبیل (یکی از نمایندگان- کی اینجور نبوده؟) خلاصه این است نمیخواهم عرض کنم که اینجو نبوده میبایستی طوری دیگرباشد خواستم آنچه هست به آقایان عرض بکنم(صحیح است) البته تمام امیدواریهای ما امروز این است که همانطور که دولت در برنامه گفته ما عضو صدیق سازمان ملل متفق هستیم و البته باید عضو بی طرفی در سازمان ملل متفق باشیم و داخل هیچ گونه دسته بندیهایی نوشیم و از این سازمان مثل یک سازمان استفاده بکنیم(صحیح است) ولی البته این را هم باید بدانیم که آن روزی که پایه این سازمان که اتفاق دولت بزرگ است به هم خورد دیگر هر کس بایدفکر خودش باشد، خلاص اش این است، اگر خدای نخواسته در این دنیا جنگ شد بقول یکی از استادهای خودم که در اروپا در حقوق بین الملل میگفت که حقوق بین الملل در جنگ معنی ندارد. | ||
+ | |||
+ | جنگ که شد دیگر حقوقی در بین نیست،عرض کردم خدمت آقایان که فراکسیون اتحاد مالی روی مرامی است، ما درسیاست حارجی در فراکسیون اتحاد ملی در مرام خودمان اینطور نوشتیم ، مانوشتیم در ساست خارجی تعقیب یک سیاست مستقل ایرانی، البته خیلی موجز است این چند کلمه، خیلی ولی موجز است و مفید است وخیلی جامع و دارای معانی بسیاری است این اصل که ما اتخاذ کردیم، ما معتقدیم که کشوری مثل ایران با این وضع جغرافیایی که دارد بایستی در فکر امنیت خودش باشد، در ایران بایستی یک سیاست مستقل ایرانی یعنی حکومت ایران، دستگاه حکو مت ایران مطابق قانون اساسی بایستی همیشه در سیاست خارجی یک رویهای داشته باشد که آن رویه کاملاً ایرانی باشد، به این معنی که هیچ دولتی، دولتهای خارج که ذیعلاقه هستند در خاورمیانه بخصوص در ایران از نظر خودشان، بایستی اطمینان داشته باشند اینکه هر تصمیمی که دستگاه دولت ایران تمام دستگا کامل دولت ایران(دولت که بنده عرض میکنم مقصود دولت به معنای وسیع کلمهاست، وقتی دولت ایران عرض میکنم دولت و مجلس است، منظورم فقط دولت به معنای اخص نیست) تصمیماتی که اتخاذ میکند، تصمیمات ایرانی باشد یعنی ما طوری خودمان را معرفی کنیم طوری خودمان را نشان بدهیم، که هر تصمیمی مگیریم اگر یک روزی در مقابل یک دولتی مجبور شدیم یک تصمیمی اتخاذ کنیم هیچ وقت آن دولت فکر نکند، در فکرش خطور نکند که این تصمیم به تحریک یک دولت دیگراست(صحیح است)اگر موفق باین سیاست بشویم مطمئن باشید که کارهای ما پیشرفت میکند(صحیح است) بنده فراموش کردم ببخشید در قسمت امنیت بین المللی که عرض میکردم راجع به سازمان ملل متفق این نکته را فراموش کردم، یک نکته اساسی است، که بعد از اینکه سازمان ملل متحد در سانفرانسیسکو تشکیل شد یعنی اساسش ریخته شد صحبت از کنفرانس صلح پیش آمد یعنی جنگ تمام شد و بنا شد که کنفرانس صلحی تشکیل بشود آنجا البته همه ملل متوجه این بودند که در کنفرانس صلح چه نصیبشان میشود. | ||
+ | |||
+ | این مسئله در روزنامهها تهران هم طرح شد و در دو سال پیش روزنامه امید بود یک شرحی به بنده نوشت و تقاضا کرد بنده نظریات خودمرا راجع به اینکه دولت ایران که جزء متفقین بوده وبایستی در کنفرانس صلح دعوت بشود چه تقاضایی بکند؟ همان موقع که این دعوت به من رسید، بنده همیشه چون در این قسمت سازمان ملل متحد و مسائل مربوط به سازمان ملل متحد مطالعاتی دارم، متوجه یک نکته شدم و آن این است که ما بایستی فکری بکنیم که باز همان هدف اصلی ما که تأمین امنیت بین المللی ما است فراهم بشود، بنده به نظرم اینطور رسید آنوقت، باز نظر به تجربهای که در جنگ داشتم برای اینکه ایران همیشه در معرض اشغال هست مقایسه کردم این کنفرانس صلح را با کنفرانس وین، کنگره وین که اگر ما بتوانیم هیتلر را با ناپلئون مقایسه بکنیم و همان اوضاع که در زمان ناپلئون در اروپا پیش آمد شبیه آن هم دراین دوره پیش آمد، گفتند در آن موقع یک دولتی آمد و یک بلی گرفت وآن دولت سویس بود دولت سویس نظر به موقعیتی که شبیه به موقعیت ایران داشت از آن کنفرانس صلح تقاضا کرد که دول تضمین بکنند بیطرفی او را میگفت من اهل جنگ نیستم ما یک ملت کوچک و خیلی جزء هستیم که بین چند دولت بزرگ قرار گرفتهایم و ما میخواهیم که به صلح صفا زندگی کنیم و بیایید متعهد بشوید همه تان که دور این میز کنفرانس صلح نشستهاید متعهد بشوید که عیناً تقلید بکنید بکنم از وضیع بی طرفی سویس یا وضعیت دیگری، وضعیت خاصی داشتیم بنده به نظرم رسید که ما در کنفرانس صلح تقاضا بکنیم که ایران را یک منطقه ممنوعه بشناسند و برای اینکه هیچ لطمهای به استقلال سیاسی ما وارد نکنند این تقاضا را از طرف خود و ملت ایران بشود که ما میخواهیم باتمام همسایگن خودمان با تمام دول عالم، ما صلح و صفه زندگی کنیم، خاک ایران در معرض مخاطره نباشد اینجا چون سر راه واقع شدهاست صرفه همه در این است،صرفه دنیا در این است که همه تصدیق کنند ایرانی یک منطقه ممنوعه باشد، یعنی چه ممنوعه باشد، یعنی هیچ عملی در این سرزمین نشود که باعث تحریکات بین المللی بشود، نه درشمال، نه درجنوب، وسیله و بهانهای به دست همسایگان و دیگران که دراین ناحیه دنیا علاقمند هستند داده نشود. | ||
+ | |||
+ | تمام دول ملتزم بشوند که اینجا یک منطقه ممنوعه بشود، بی طرف به معنای منطقه ممنوعه، همه دول اقرار بکنند اینجااز یک کارهایی، یک تصمیماتی یک تأسیساتی نظامی و اقتصادی هرچه اسمش را بگذارید که دراینجا تحریکات و مسائل بغرنج بین المللی پیش میآید، اینجا ازش احتراز بکنند این نظر را بنده اظهار کردم و همینطور هم نوشتم و اتفاقاً در مطبوعات تهران هم خیلی انعکاس پیدا کرد، در اطرافش صحبت کردند، در مطبوعات خارجه درش صحبت کردند مورد بحث قرار دادند، ولی دولت ایران نمیدانم آنوقت مشغول چه کار بود باین نکته اساسی توجه نکرد؟ و متأسفانه در این دو ساله اوضاعی پیش آمده دردنیا که البته یک همچو نقشههایی راشاید مشکل بکند و ممکن است احتراز بکنند دولی که عضو سازمان دول متحد هستند که یک همچو سرزمین با این توصیف را قبل بکنند و شاید بگویند بی طرفی منافات داشته باشد با ورود در سازمان ملل متحد ولی این حرف است ، این حرف را راجع به سویس هم سابق میزدند در آن دورهای که جامعه ملل تأسیس شد و مملکت سویس با یک مهارتی توانسته یک فرمولی تهیه بکند که تطبیق بکند بی طرفی خودشان را باسازمان ملل متحد و آن را قبول کردند، حالا هم اینجا ما نباید ببینیم دیگران چه فکری میکنند، ما باید در فکر خودمان باشیم ماصلاحمان این است که ایران امنیتش تأمین بشود(صحیح است) و به هر قیمتی که هست تأمین بشود اساس سیاست خارجی ما باید این باشد و برای این کار برای که ما بتوانیم لااقل یک اقدامات اساسی بکنیم که ما را تا اندازهای به آینده خودمان، به امنیت خودمان مطمئن مکنند،ما بایستی سعی کنیم در سیاست خارجی خودمان همان طوری که در برنامه خودمان نوشته شده یک سیاست مستقل ایرانی داشته باشیم و بایستی سعی بکنیم که مورد اطمینان و ا حترام تمام دولی بشویم که با ماسروکار دارند،برای اینکار البته چند چیز لازم است، اولا صلاحیت رجال ما که در رأس سیاست خارجی ماهستند، رجال ما که در سیاست خارجی ما دخالت میکنند بایستی حتی المقدور رجال بی طرف و بیرنگی باشند (صحیح است) و شجاعت اخلاقی داشته باشند، صراحت لهجه داشته باشند، رفتارشان با مأمورین دول خارجی خیلی اهمیت دارد، بنده این جا مجبورم که باز یک پرانتزی باز کنم، در ایران قبل از الغاء رژیم کاپیتولاسیون، وقتی که ایران کاپیتولاسیون بود …آقایان تاوقتی که این مسئله را درک نکرده باشید که این کاپیتولاسیون دراین کشور ما را از دخالت در تمام شئون داخلی خودمان محروم میکرد تا اینرا کسی درک نکرده باشد نمیتواند بفهمد این یکی از یادگاریهای بزرگ سلطنت اعلیحضرت فقید است که این ننک را از ایران برداشت(صحیح است) و چون یاد کذشتکان میکنیم بایستی اینجا بند بگویم که دو نفر از رجال مملکت ما که امروز نیستند یکی مرحوم تیمور تاش و یکی مرحوم داور در این کار خدمت بسزایی کردند و سهم وافری داشتند و من خودم شاهد این کار بودم، خلاصه وقتی که کاپیتولاسیون دراین کشور برقرار بود رفتار مأمورین خارجه با مأمورین دولت هم البته در تحت تأثیر آن رژیم بود، بنده خوب خاطرم میآید یک تاجر باشی، یک کسی که معلوم نبود چه کارهاست که لقب تاجر باشی داشت بنده در وزارت خارجه بودم که این تاجر باشی میآمد آنجا جلو میز رئیس اداره و مشتش را محکم میزد روی میز برای اینکه یک تقاضایی داشت، در وزارت خارجه هر وقت میخواستند یک سفیری را ملاقات کنند، ولی بعد از الغاء کاپیتولاسیون و استقلال و استقرار حکومت رفتار ما با مأمورین خارجی تفاوت کلی کرد، مثل رفتاری که در تمام دول کشورهای راقیه میکنند،هر وقت(بنده خودم در وزارت خارجه بودم) هر وقت که کار داشتم با یک سفیری تلفن میکردم میخواستمش میآمد پیش ما، بر عکس آن زمان کاپیتولاسیون ولی بعد از وقایع شهریور 1320 و اشغال ایران یک قدری متأسفانه در بعضی از موارد رفتار و رویه مأمورین خارجی آنطوری که باید باشد نیست، مطابق رسوم بین المللی نیست البته شخصیت رجال ما است که اینها را نباید بگذارند که از حدود خودشان تجاوز بکنند، خود بنده در وقتی که رئیس دولت بودم یک روز وزیر مختار آلمان از بنده وقت خواست، آمد پیش بنده شروع کرد به گفتن یک مطلبی به محض اینکه شروع کرد به گفتن، گفتم آقای وزیر مختار شما این مطلب را به وزیر گفتهاید یا نگفتهاید؟ دیدم سرخ شد و گفت نگفتهام، گفتم پس به چه مناسبت با من صحبت میکنید برای امول خارجی؟ وزیر خارجه معین شدهاست من استیناف هستم شما باید حدود خودتان را بدانید، اگر شمامطالب را با وزیر خارجه میان گذاشتید و از آن ناراضی بودید و شکایت داشتید باید بیایید پیش من. | ||
+ | |||
+ | این تفکیک وزیر خارجه از رئیس الوزراء یک مسئله مهم اساسی است برای این کشور، من یکی از اعتراضاتی که به آقای نخست وزیر دارم این است که ایشان این مطلب اساسی را فراموش کردهاند که نخست وزیر حتی المقدور نبایستی خودش وزیر خارجه باشد، بایستی خودش را محفوظ نگهدارد که در موارد اختلافات سیاسی حکم بشود.(صحیح است) اگر بنا بشود که خود نخست وزیر با سفرا طرف مذاکره بشود اگر یک اشکالاتی مشاجراتی پیش آمد کی باید حل کند؟ ایشان وزیر خارجه نداشتند و اگر هم داشتند وزیر خارجهای به معنای وزیر خارجه مستقل نبوده خلاصه اساس این نکته که مأمورین خارجه را میشود در حدود خودش نگهداشت این است که شخصیت رئیس الوزراء یا وزیر خارجه بتواند آنها را بجای خودشان بنشاند، شخصیت را باید در مقابل اجانب نشان بدهند، شخصیت رئیس الوزراء در مقابل اجانب است والا اگر کسانی بخواهندوزرای مملکت را تحقیر کنند اجازه جلوس ندهند به یک وزیری، رئیس مجلس را در اطاق انتظار نگهدارند این شخصیت نمیخواهد (زنگ رئیس)( رئیس- هیچ همچو چیزی نبوده بنده تکذیب میکنم) در هر صورت اگر نبوده که بنده خیلی خوشوقتم رئیس مجلس باید خیلی محترم باشد، رئیس مجلس مظهر مجلس است… رئیس- اولا تا لازم نباشد بنده ملاقاتی نمی کن بعد هم این اظهاری که فرمودید تکذیب میکنم. | ||
+ | |||
+ | نخست وزیر- مقصودشان تفکیک کردن است. | ||
+ | |||
+ | دکتر متین دفتری- دوم مراقبت است در رفتار مستشاران خارجی البته اصولاً بایستی حتی المقدور ما خودمان را از داشتند مستشاران خارجی بی نیاز نشان بدهیم، (صحیح است) و یک ضرورتی الزام نکند که ما محتاج به داشتن مستشار باشیم ، در گذشه هم ما کاملاً ثابت کردیم که ایرانی وقتی وسائل کار برایش فراهم شود خیلی بهتراز اروپایی کار میکند(صحیح است) برای اینکه لااقل آن خارجیهایی که میآیند ایران آن صلاحیتی ، آن ازرشی که باید داشته باشند ندارند و ارزششان از ایرانیها خیلی کمتراست، سوم اینکه بایستی که وزارت خارجه مجهزی داشته باشیم، متأسفانه بنده خیلی متأثر هستم از اینکه میشنوم در وزارت خارجه ما که یک وقتی آشیانه بنده بودهاست و حق تربیت به بنده دارد آنگونه که باید و شاید از تحصیل کردهها و جوانها تشویق نشده تا بحال و بعضی از اشخاص از آنجا یک قدری ناراضی هستند و امیدوارم که وزارت خارجه ما یکطوری نباشد که بقول آن مثالی که سابق میزدند و بجای مینیستر دزافر اترانژه میگفتند مینیستر اترانژه اوزافر یعنی بیگانه از کار نباشد وزارت خارجه باید مرکز اطلاعات باشد، وزارت خارجه باید وزیر خارجه را بگرداند نه اینکه وزیر خارجه وزارتخانه را. | ||
+ | |||
+ | این مقدمات را برای این عرض کردم که در سیاست خارجی امروز بایستی مجلس شورای ملی یک توجه خاصی داشته باشد ما بایستی یک مطالعه دقیقی بکنیم و یک نقشه اساس بریزیم روی همین مرامی که ما نوشتیم یک سیاست مستقل ایرانی که تأمین امنیت بین المللی ایران باشد. | ||
+ | |||
+ | من باز هم تکرار میکنم ماباید تا وقتی که سازمان ملل متفق هست و کار میکند باید اتکاء مان به آنجا باشد، ولی در عین حال هم باید بدانیم که با توکل زانوی اشتر ببند صرف توکل نباشد باید فکر دیگرمان هم باشیم و مسئله امینت بین المللی خودمان را فراموش نکنیم امیدوارم که ما موفق بشویم در این دوره شبیه یک قطعنامه شبیه بدکتیرن منرو در دروه 15، یک دکترینی از نظر سیاست خارجی خودمان وضع بکنیم واین را بدنیا اعلام بکنیم و انتشار بدهیم که سیاست خارجی ما این است و با همه دول اینطور رفتارمیکنیم و سیاست ما یک سیاست مستقل ایرانی است و داخلی هیچ دسته بندی نمیشویم و فقط متوجه امنیت خودمان هستیم این عرایض بنده بود در قسمت سیاست خارجی اما قسم دوم راجع به سیاست اقتصادی، عرض کنم اینجا در برنامه نوشته شدهاست که سیاست اقتصادی کشور بر پایه اصلی و اساسی قانون انحصار تجارت خارجی و حمایت از صنایع داخلی قرارگرفته، ما چه نوشتیم در مرامنامه خودمان که تکیهام بر این مرامنامه فراکسیون اتحاد ملی است؟ما میگوییم تجدید نظر در رژیم اقتصادی کشور و تقویت صنایع ملی بطوریکه فعالیت افراد در مقدراتشان تأثیر داشته باشد و مداخله دولت در امور بازرگانی حتی المقدور سلب گردد و نفوذهای اقتصادی که منشاء مفاسد بزرگ است جای خود را به نفوذهای معنوی بدهد این شعار ما است وبنده هم مجبورم که روی این شعار صحبت کنم، البته یک هدف دیگری هم داریم که در اینجا بحث خواهم کرد و آن راجع به هزینه زندگی، پایین آوردن هزینه طاقت فرسای زندگی، و استقرار عدالت اجتماعی بطوری که مسکن و خوار وبار و پوشاک و بهداشت و فرهنگ برای طبقه سوم تأمین شود. | ||
+ | |||
+ | اینجا آقای نخست وزیر در برنام خودشان اشاره کردند بگرسنگی و به مرگ سیاه که مرجعش البته گرانی است و بنده میخواهم عرض کنم که سبب این گرانی غفلتهایی است که دولت در ایجاد گرانی کردهاست یعنی دولت دراین نوزده ماه زمامداری خودش نه فقط برای پائین آوردن هزینه زندگانی کاری نکرده بلکه اعمالی کرده که خود آن اعمال موجب گرانی شده البته این دلایل من دلایل عملی و دلایل اقتصادی است برای اینکه پایه گرانی روی وضعیت پول هر کشوری است. پول متعلق بدولت است وسیاست پول در دست همین دولت میباشد. | ||
+ | |||
+ | ما تردیدی نداریم که در نتیجه جنگ یک انفلاسیونی که حالا اسمش را تورم میگذارند یا انفلاسیون یا تورم خاصه پول زیاد توزیع شده و ارزش خودش را از دست دادهاست و اینرا نمیتوانیم ما فراموش کنیم که بهای اجناسی که ما میخریم با پولی که متورم است میدهیم و با این پولی که متورم هست اندازه گرفته میشود به اصطلاح اقتصادی بهترین قرینهای است که بنده دارم این است که طلا امروز در تهران، حتی خود بانک ملی طلا را تقریباً سه برابر بهای قانونی خودش میفروشد یعنی در واقع تنزل پول است یعنی اینقدر پول متورم است مثل اینکه سه برابر ارزشش کمتر شدهاست، در زمان اشغال کشور اختیار اقتصادیات و مثلاً گمرک و غیره در دست دولت نبود ودارندگان اجناس اعم از داخلی و خارجی برای تأمین سود خود از هیچ نوع اجحاف و گرانفروشی دریغ نکردند و اقداما غیر کافی دولتهای ضعیف مثمر ثمر نشده اما بعد از جنگ، ببینیم بعد از جنگ چه شده؟ دولت بجای اینکه بوسیله وصول مالیاتهای عادلانه و سایر تدابیر اقتصادی و مالی از تورم بکاهد، برای تبذیر و حاتم بخشیها خود را محتاج به پول دیدهاست و به وسیله دریافت عوارض قانونی و غیر قانونی بهای اجناس را ترقی دادهاست، عجب تر این است که دولت برای بدست آوردن پول کالاهای خودش را گران کردهاست، فراموش نمیکنم که در این دوره قیمت سیگار را دولت چقدر ترقی داد همینطور قند و همینطور بنزین، بنزین را نمیشود گفت که تأثیر ندارد در زندگی اقتصادی، تأثیر زیادی دارد، برای اینکه بنزین عامل مهم حمل و نقل است حمل و نقل هم تأثیر دارد بر زندگی اقتصادی، خود دولت شروع کرد به گرانفروشی، به گرانبازی، با این حال آیا انتظار داشتند که این عمل در نرخ سایر اجناس تأثیری نداشته باشد و لااقل گرانفروشان را جری تر نکند؟ الناس علی دین ملوکهم، بدیهی است وقتی که دولت فروشنده باشد و رحم نداشته باشد وخون مردم را بمکد سایر فروشندگان هم از دولت سرمشق گرفته برای بالا بردن قیمتها به همدیگر سبقت میجویند، خلاصه دولت زندگی را گرانتر کرد، با گرفتن این پولها، مخصوصاً طبقه زحمتکش را فقیر تر کرد، حالا هم همه این پولها را با این ولعی که دولت جمع آوری کرده صرف چی کردند؟ آیا بودجه را تأمین کردند، در بین هزینه و درآمد تعادل برقرار کردند؟ کسر بودجه را از بین بردند؟ البته خیر. | ||
+ | |||
+ | آقای نخست وزیر در چند ماه پیش در تاریخ 21 اردیبهشت همین امسال اعتراف کردند که میزان خرج مملکت در آخر سال 1324 به 456 میلیون تومان یعنی بیش از چهار میلیارد و نیم ریال رسیده بود و درسال 25 دولت ایشان این مبلغ را به 610 میلیون تومان ترقی دادند یعنی 154 میلیون تومان بر مخارج دولت اضافه کردند و با همه اجحافاتی که از راه گرانفروشی به مردم شد همین الان هم بیش از 200 میلیون تومان به اعتراف آقای وزیر دارایی در آن جلسه قبل تقریباً همین قدر کسر دارند(هژیر- که بنده همچو حرفی زدم) در قبال حرف آقای کشاورز صدر به ایشان گفتید سه میلیارد را ازکجا پیدا کردهاند و فرمودید دو میلیارد(هژیر- رقم را عرض نکردم که عملاً کسر است) حالا جواب میدهم در نتیجه این وضعی که در بودجه ما دارد یک اعتراف خیلی تلخی که آقای نخست وزیر کردند و بنده را ازخیلی از استدلالها بی نیاز کردند که خودشان در صفحه 11 برنامه شان میگویند« نه تنه حسن انتظام اداری مبدل به هرج و مرج شده بلکه قسمت کلی عواید دولت و بودجه مملکت به مصرف حقوق و مقرری رسیده و محل اعتبار کافی برای مصارف تولیدی و مخارج ضروری مملکتی در بودج باقی نماندهاست» بنده میخواهم اینجا ثابت بکنم روی موازین اقتصادی علم اقتصاد که علت العلل فلاکت مردم واین گرانی طاقت فرسای زندگی مردم در درجه اول همین بودجه ما است. | ||
+ | |||
+ | بنده وارد جزییات نمیشوم آقای نخست وزیر فقط یک نکته را توضیح میدهم ( نخست وزیر- بشوید آقا وارد جزئیات بشوید الان یک ساعت و نیم است ک وقت ما را گرفتهاید) اعتبار دولت به موجب آخرین بودجه مصوب مجلس آخرین بودجهای که به تصویب مجلس رسیده بود 14 میلیون ریال است، اعتبار یعنی یک مبلغی است دربودجه که به موجب تصویبنامه به مصرف برسد سابق که ما در کار بودیم سالی 200 هزار تومان بیشتر اعتبار نداشتهاست این اعتباری که 14 میلیون ریال بود به 60 میلیون ریال ترقی داده شد در این دوره فترت، نمیخواهم عرض کنم که این 60 میلیون ریال صرف چه چیزهایی شده،به عنوان پاداش حق السکوت این و آن خرید اتومبیل، از همه قابل تأسفف تر صرف دستگاهی شده که در نخست وزیری یک شهربانی جدید، یک شهربانی مخصوص خلاصه یک اداره جاسوسی برای مشوب کردن ذهن ایشان(نخست وزیر- چه شدهاست؟) خرج تجهیزات این دستگاه اطلاعاتی که در نخست وزیری هست (نخست وزیر-کجا شده؟) یعنی از این 60 میلیون ریالی که…(نخست وزیر- همچو چیزی نیست آقا) بنده آن بخششهایی که به موجب تصویبنامههای مختلف از این محل 60 میلیون ریال شدهاست واردش نمیشوم، فقط یکی رابرای نمونه خدمت آقایان عرض میکنم کاربخشش به جایی رسیدهاست یک تاجری یک قرض 60 هزار ریالی داشته و مقروض بوده ا ست به بانک رهنی ، لابد قرض بانک رهنی هم مربوط به قرضهای ساختمانی هست و بانک رهنی قرضهای دیگری نمیدهد تاجری که 600 هزار ریال قرض داشتهاست هیئت دولت بموجب تصویبنامه اگر آقای دکتر اقبال منشی هیئت بخواهند تکذیب کنند بنده نمره اش را هم ممکن است ارائه بدهم 600 هزار ریال به یک تاجری انعام میدهند که برود قرضش را به بانک رهنی بدهد، دولت ما اینقدر تمول پیدا کرده این قدر پول دار شده واین قدر دارایی پیدا کردهاست که میتواند به خودش اجاز بدهد که از این قبیل خرجها بکند(آشتیانی زاده – تاجر کی بودهاست آقا؟) بنده وارد اسم اشخاص نمیشوم از منشی هیئت خودتان بپرسید. | ||
+ | |||
+ | ما بخیل نیستیم که بخشش بکنند پول داشته باشند البته ببخشید عیب ندارداما فقط نتیجه اش این است که این ولخرجیها در کاستن ارزش پولی، پولی که بایستی اساس زندگی ما باشدتأثیر دارد هر تدبیر و هر اقدامیکه برای پایین آوردن هزینه زندگی باید بکنیم این است که باید پولمان را برایش ارزشی قائل شویم، پولمان را تثبت بکنیم، این حاتم بخشیهای دولت علت العلل کسر بودجهاست، علت العلل تمام این گرانبهایی است که لازم نیست بنده استناد بکنم بکتاب بانک ملی و شاخص بانک ملی را عرض کنم محتاج بدلیل نیست همه مردم که دراین شهر زندگی میکنند از نرخها اطلاع دارند، بنده محتاج به اقامه دلیل نیستم ولی چیزی که ثابت کنم این است که علت اصلی و اولی این کار همین بودجه این کشور است و میخواستم آقایان را متوجه بکنم که اساسیترین اقدامی که در این مجلس که باید بشود این است که یک بودجهای داشته باشیم که تعادل درش کاملاً محفوظ باشد به هر ترتیبی شده اولاً سازمان اداری وزاتخانهها را بایستی قانونی کرد و به موجب قانون معین کرد تا معلوم بشود هر وزارتخانهای چند مدیر کل دارد هر ادارهای چند کارمند رتبهای دارد و این به موجب قانون یک دفعه به تصویب مجلس برسد تا دیگر دولتها نتوانند از آن سازمان مصوب مجلس تجاوز بکنند و بودجه را هم روی آن سازمان منظم بکنند و مابایستی مقاومت بکنیم با این اصل یک دوازدهم و دو دوازدهم و مجلس پانزدهم دیگر اشتباه چهاردهم را نکند و قدم اول جلو دولت را ما بگیری و تقاضا بکنیم که هر کاری که دارند بگذارند کنار و بودجه مملکت را با تعادل هزینه و درآمد تقدیم مجلس کنند که یک دفعه تصویب بشود و کارهای مملکت به جریان بیفتد، این اولین قدمی است که شما میتوانید برای پایین آوردن هزینه زندگی مردم بردارید، اما البته علتها منحصر به این نیست ، علت گرانی علتهای دیگری هم دارد وقتی که شهرداری طهران بعناوین مختلف از بارفروشها برای مخارج سیاسی دولت روزی 20 الی 25 هزار تومان بگیرد مسلم است که البته آنوقت خوار و بار ارزان نمیشود (نخست وزیر- تکذیب میکنم آقا) با این تکذیبها قانع نمیشوم هر وقت که یک کمیسیون تحقیقی از مجلس تعیین شد و با بنده رفتیم این چیزها را تحقیق کردیم آنوقت معلوم میشود، بنده این حرفها را نمیفهمم فایده اش چیست؟ (ارسنجانی- انشاءالله همه چیز تحقیق بشود ) همه چیز باید تحقیق بشود. | ||
+ | |||
+ | بله دیگر حالا از جوازها و سایر چیزها صحبت نمیشود، یک مسئله اساسی که بنده در اینجا میخواهم عرض کنم این انحصار تجارت است، انحصار تجارت البته در آن روز آقای مهندس رضوی بودند که گفتند که انحصار خوب است البته از نظر تئوری اصول قابل دفا است اما در این کشور بدلائلی که بایستی یک ساعت صحبت بکنم انحصارها برای ما ضرر دارد در این کشور(صح بودند که گفتند که انحصار خوب است البته از نظر تئوری اصول قابل دفا است اما در این کشور بدلائلی که بایستی یک ساعت صحبت بکنم انحصارها برای ما ضرر دارد در این کشور(صحیح است) برای اینکه اساس انحصار داشتن یک دستگاه با تقوایی است که متأسفانه نیست(مهندس رضوی- کنترل نیست) وقتی که نیست ، نیست این است که ما حتی المقدور میبایستی انحصارها را محدود بکنیم و در مرامنامه فراکسیون اتحاد ملی هم درج شدهاست، ما نظرمان این است که انحصارهای دولت یعنی آنچه دخالتهای مستقیم و مباشرتهایی که دول در امور تجارت میکند حتی المقدور در صورت لزوم تنزل پیدا بکند، ولی اگر حالا انحصار را هم ما قبول کنیم بازار آزاد در مقابل انحصار مثل کوسه و ریش پهن است اینرا دیگر هیچ نمیشود هضمش کرد، یک چیزی که انحصاری باشد، تابع جیره بندی باشد، و در مقابلش بازار آزاد باشد، بازار آزاد برای این است که قاچاقهای انحصار را در آنجا آب بکنند(صحیح است) این را به هیچ وجه نمیتوانیم تحمل بکنیم، این باید بکلی از بین برود(ارسنجانی- این ربطی به انحصار ندارد) این مسئله مالی بود، و اما در قسمت اقتصادی با آنکه ناطقین قبل از بنده راجع به بانک صنعتی خیلی صحبت کردند بنده زیاد وارد جزئیات نمیشوم، وقتیکه این بانک را تأسیس میکردند بنده خیال میکردم بانکی است برای اینکه سرمایه بدهد به ارباب صنایع، به کسانی که بخواهند معادن را استخراج بکنند، وبرای اینکه در واقع کاپیتال برای پیشرفت صنایع بشود، ولی وقتی که شروع بکار کردند دیدیم که بکلی این انتظار ما بر خلاف بوده برای اینکه کارخانهها بموجب ماده 38 قانون متمم بودجه سال 1313 به وزیر پیشه وهنر سپرده شده بود که اوبیلان هر مؤسسهای را تهیه بکند و منتشر بکند، بعد در قانون 1321 برای احتراز از مقررات اداری که با کارهای صنعتی سازشی ندارد اجازه داده شد که این مؤسسات را با ترتیب بازرگانی اداره بکنند ابتدا یک بنگاه صنعتی درست کردند و بعد آن هم بهم زدند، خلاصه در خرداد 1325 بموجب تصویبنامه دیگری بانک صنعتی بوجود آمد، بانک با سرمایهای به مبلغ دویست و پنجاه میلیون تومان یک برآورد خیالی بود ازقیمت کارخانهها و متعلقاتش سرمایه نقدیش هم عبارت بود از محصولات موجود که سرآن نشستند و تدریجاً فروختند و خوردند خلاصه بنده حالا این جا نمیخواهم تنگ نظری بکنم و بگویم که مثلا بانک صنعتی بودجه اش قبل از تأسیس دویست هزا تومان اهمیتی ندارد، با اینکه اشخاص بانک اگر بانک بود و کارخانه و چرخهایش براه می افتا اینها حلالشان باشد اما وقتی که به معاملات بانک، به بضی از معاملات بانک بطرز نمونه مراجعه میشود آدم واقعاً متحیر میشود که چه جور میشود که یک بانک چنین معاملاتی میکند، مثلاً راجع به قند، سابق قندهایی که از کارخانجات دولتی به دست می آمده همه را تحویق وزارت دارایی میدادند که به نرخ دولتی توزیع میشد بعد بانک صنعتی اجازه گرفت که در حدود ماهی هزار تن به نرخ بازار، خودش به نرخ وقت بفروشد، حالا در این معاملات به چه اشخاصی فروخته شده اغلب آن اشخاص که طرف معامله بانک بودند هیچ کدامشان تاجر نبوده اندوازاین سیاست بافها بوده که بنده وارد آن نمیشوم(صحیح است) معامله راجع به پنبه، پیشنهاد اتی میگویند شده ، اینها را باید از روی پروندهها رسیدگی کرد، اینطور گفتند پیشنهاد اتی راجع به فروش پنب میشود 24 الی 25 ریال بعد از توش در میآید که پنبه را یک شخص معینی بخرد به قیمت 29 ریال حتی بیشتر از آن قیمتی که از مصر وارد ایران میشود. | ||
+ | |||
+ | راجع به گونی، میگویند گونیهایی که در کارخانه گونی بافی بوده آنها مورد احتیاج کارخانههای دیگر دولتی که محتاج به گونی هستند بود، آنها خریدار بودند بانک صنعتی ارزان تر از آن قیمتی که برای خودش تمام شده باز هم به یک شخص معینی میدهد بنده نمیفهمم این چه معاملهای است؟ خلاصه بنده از روی قرینه و مقایسه آنچه معاملاتی که این بانک کرده و معاملاتی که شنیدهام راجع به بانک صنعتی شدهاست میتوانیم اسم این بانک را بگذاریم بانک ملا نصرالدین، برای اینک ملانصرالدین از این کارها میکرد، حالا بودجه کارخانهها به صفر رسیدهاست کاری ندارم، خلاصه بنده این جا اینطور میخواهم نتیجه بگیرم که این بانک یک آلت معطله ایست که یک آلتی هست که روز به روز نکث پیدا خواهد کرد خلاصه یک عده از مهندسین شکایت داشتند و میگفتند که ما در این دستگاه بانک به کلی عاطل وباطل شدهایم، اصلا تئودولیت را فراموش کردهایم، تئودولیت را نمیتوانیم در دست نگهداریم، در صورتی که در مملکت ما اینقدر کار برای مهندسین هست میخواهم به عرض آقایان برسانم و توجه آقایان نمایندگان محترم را جلب بکنم مسئله اکتشاف معادن است، یکی از کارهای بزرگی که در مملکت باید بشود اکتشاف معادن است، وقتی این همه ذخایرتحت الارضی داریم و فقط یک اسمی است، معدن وقتی ارزشش معین میشود که از نظرفنی مهندسین بروند ارزشش را معلوم کنند این هم مهندس بیکار بنشینند در دوائر مختلفه بانک صنعتی یا جاهای دیگر و این همه کارها هم عاطل بماند خلاسه من نمیخواهم ایراد بگیرم به آن اشخاصی که این کارها را کردهاند و این بانک را ایجاد کردهاند و واقعاُ اینجور دولت به موجب دلایل متقنه که ما داریم دلائل علمی که ما داریم دوت نه تاجر خوبی است و نه کارخانه چی خوبی است هر کس وارد این کارخانه بشود من نمیخواهم ایرادی به اشخاص بگیرم که متصدی بانک هستند اصلا اینکارهای دولتی اینطور است که دولت نباید متصدی کارخانه بشود این کارخانهها را بایستی هر چه زودتر به وضعیتش خاتمه بدهیم این کارخانهها به عقیده بنده بایستی تبدیل بشود به یک شرکتهای سهامی اسهامش را بفروشند به اشخاصی که سرمایه کوچک دارند حتی بدهند به مستخدمین دولت، به مستخدمین بی بضاعت، به آنها یا در مقابل حقوقشان ویا با اقساط واگذار کنند تا دولت از شر این کارخانههای خلاص بشود(مهندس رضوی- بیفتیم گیر کارخانه چیهای عادی) بله موقعی که مردم ازش بهره نبرند، والا اگر قدری فکر کنید… بنده حالا نمیخواهم وارد خصوصیات اشخاص بشوم شما نمیدانید این کارخانجات با چه زحتمی برای ملت تهیه شده حالا دو نفر از وزراء در این هیئت دولت حاضرند یکی آقای حکمت ویکی آقای دکتر سجادی ایشان خاطرشان هست که اعلیحضرت فقید راجع به اسعار اجازه نمیداند …چون این کارخانهها باسعار تهیه شده چقدر ایشان دقیق بودن در مصرف اسعار حتی شما آقای حکمت نبودید که وزیر کشور بودید و برای معالجه رفتید به اروپا وبنده هرچه سعی کردم که اجازه خرید اسعار که یک وزیر مملکت بودید برای شمابدهند ندادند و نتوانستیم و آقای جم حاضرند که برای خانواده خودشان اجازه اسعار نمیدادند جز اینکه مصرف تجهیزات اقتصادی کشور بشود. | ||
+ | |||
+ | این کارخانهها اینطور تهیه شدهاست حالا بایستی که دست دولت و بانک صنعتی بیفتند ویک اشخاصی، سیاست بافهایی بیایند مبالغی یا بعنوان معامله ویا بعنوان حقوق بگیرند، بنده البته به مطبوعات خیلی احترام دارم خود بنده در مطبوعات سابقه زیادی دارم ولی هیچ انصاف هست که یک کارخانهای که به این خون جگر تهیه شده بدهند به یک اشخاصی، بنده سراغ دارم یک شخصی را که الان یک روزنامه دارد و دائماً هم به ما فحش میدهد که این شخص در عدلیه سوابقی داشت مدعی العموم بود یک وقتی یک جایی تمام پول صغار را برداشت برد بعد از آن رفت یک جای دیگر آنجا کارهایی کرد که نگفتنی است که رئیس استیناف محل میگفت وقتی که کارهایش کشف شد قرآنی پیش من آورد که آبروی من را نبرید و ما فقط اکتفا کردی که از عدلیه خارجش کردیم این آدم در آن یکساله روزنامه اش هم وقف تبلیغ برای پیشه وری و تجزیه طلبان بود و بعدمدلل 21 آذر گرفت حالا این شخص بایستی از بانک حقوق معنی در ماه بگیرد(یک نفر از نمایندگان- اتومبیل هم بهش میدهند) کسی که بایستی به موجب قانون 1310 تعقیب بشود.بنده این قانون را برای شما میخوانم میگوید: هر کسی به نحوی از انحاء برای جدا کردند قسمتی از ایران و یا برای لطمه آوردند به تمامیت و استقلال ایران اقدام نماید محکوم به حبس ابد با اعمال شاقه خواهد شده بعداً اینجور میگوید، هر کسی بنفع مجرمینی که مشمول این ماده هستند کوچکترین تبلیغی بکند محکوم به سه سال حبس میشود یک شخص یک چنین اشخاصی باید بروند به زندان، نباید دولت از یک چنین اشخاصی نگهداری کند، بهشان پول بدند، از بانک صنعتی که شریان حیاتی اقتصادی ما است اینجور انگلها بیایند واستفاده بکنند وبه ما فحش بدهند، ودر یک همچو موقعی روزنامههای آزادی خواه روزنامههایی که فقط گناهشان این است که بدولت اعتراض میکنند در همان موقعی که ما داریم در برنامه صحبت میکنیم توقیف میکنند؟ من از شما میپرسم روزنامه آتش چرا توقیف شدهاست؟ اگر راست گفتهاست که خوب بایستی اعتراض را بشنویم چرا توقیفش میکنید؟ اگر دروغ گفتهاست افترا زدهاست این محکمهاست، در موقعی که برنامه تان هنوز به تصویب مجلس شورای ملی نرسیده این کارها را میکنید(صحیح است) بعد چه خواهید کرد؟ خلاصه آقا بنده در مسئله اقتصادی راجع به گرانی زندگی معتقد هستم که دولت بایستی و خودم هم با جرأت این راادعا میکنم بوسیله یک نقشه اقتصادی نمیخواهم جزئیاتش را عرض کنم (نقشه اقتصادی که برای هزینه زندگی و پایین آوردند آن باشد اگر قبلاً افشاء شود دیگر اثری نخواهد داشت )بنده به شما اطمینان میدهم که دولت اگر یک تدابیر اقتصادی با حسن نیت شروع بکند میتوانیم در ظرف شش ماه حتماًهزینه زندگی را به میزان قبل از جنگ پایین بیاوریم، اما در آن حلسه آقای هژیز بی لطفیهایی کردند که مجبورم جوابشان را بدهم ایشان واقعاً مردی دانشمند فصیح، بلیغ هستند و من افسوس میخورم که حق این نعمتهای خداداد را خوب داده نکردید، فصاحت و بلاغت برای این است که در محل خودش اعمال بشود مجلس شورای ملی یک جایی است که هر کس ،وزیر، نخست وزیر، وکیل هر کسی که میآید پشت این تریبون بایستی که تمام حقیقت را بگوید و هیچ وقت حقیقت را کتمان نکند جنابعالی آقای هژیر آن روز راجع به قانون مالیات بر درآمد اظهاراتی فرموید که خلاصه قانون مالیات بر درآمد را ما زیاد نگرفتیم که گرفتیم همان قانون دکتر مسلپو است که ما کمتر گرفتیم، خلاصه یک بیاناتی فرمودید که خواستید بگویید هیچ کار بدی نشده در صورتی که کاری شدهاست که نقض صریح قانون اساسی و مشمول قوانین مجازات عمومی است(صحیح است) و جنابعالی که وزیر هستید این را نصب العین بکنید که آقا قوانین بایستی محترم باشند، لااقل توی مجلس یک حرفی زده نشود که دلیل بی احترامی و بی اعتنایی به قوانین بشد، شما قانون 1322 دکتر میلسپو (البته این مربوط به شمانیست) در کابینه اول آقای قوام این تصویبنامه صادر شده بنده الان خلاصه اش را برایتان میخوانم توجه بفرمائید این مسئله بسیار مهمی است حالابنده زیاد صحبت کردهام آقایان خسته شدهاند(نمایندگان- بفرمائید) در این تصویبنامهای که در فروردین 1325 صادر شده البته در کابینه اول آقای قوام مینویسد، از ابتدا سال جاری قانون مالیات بر درآمد مصوب آبان 322 که قانون دکتر میلسپو باشد و قانون اصلاحی آذر ماه 1324 که در مجلس 14 از کمیسیون قوانین دارایی گذشت برای واریز حساب دو سال مالیاتی 1323و1322 میگویند که این قانون ملغی و قانون مالیات بر درآمد سابق همان قانون منسوخ که مصوب 1312-1317 و آئین نامههای مربوط به قوانین مذکور با اصلاحات و تحقیقاتی که در طرح مصوب کمیسیون قوانین دارایی شده که به هیچ وجه صورت قانونی ندارد به موقع عمل و اجرا گذرارده میشود (هژیر- بنده آنوقت وزیر دارایی نبودم) گفتم آقا من خودم قبل از اینکه آقا بفرمائید عرض کردم در کابینه اول آقای قوام السلطنه شدهاست. | ||
+ | |||
+ | این نسخ صریعح و تغییر قانون اساسی است آقا(دکتر معظمی- هر کس کرده اشتباه کردن) قانون محاسبات عمومی یکی از قوانید صدر مشروطیت است قانون محاسبات عمومی میگوید هر کسی که مالیاتی غیراز مصوب مجلس شورای ملی وضع بکند یا امر به اخذ مالیاتهای غیر مصوب بدهد یا متصدی وصول آن شود در حکم سارقین اموال دولتی است و ماده 154 قانون مجازات عمومی مجازات این کار را تعیین کردهاست(عباس اسکندری- وزیر مالیه کی بودهاست؟) ماکه اشخاص را محاکمه نمیخواهیم بکنیم بنده تا بحال اسم هیچ کس را نبردم (عباس اسکندری- باید گفت پس شما مقصودتان چیست؟ ) بنده میخواستم متذکر بشوم که این کار نه فقط بر خلاف قانون اساسی است بلکه ماده 280قانون مجازات عمومی این عمل را جرم میداند میگوید هر گاه یکی از وزراء به وسیله وضع نظامنامه یا تصویبنامه قانون را تغییر بدهد یا تفسیر نماید از خدمات دولتی دائماً منفصل میشود، آقا قانون است شوخی که نیست، حالا ایرادی که به جنابعالی دارم که حقیقت را کامل بیان نفرمودید این است که فرمودید ما مالیات را زیادتر نگرفتیم کمتر گرفتیم اینطور نیست بنده ثابت میکنم که به موجب تصویبنامه شما زیادتر هم گرفتید در قانون دکتر میلسپو سه طبقه مردم بود که باید در نظرگرفت یکی از طبقه اول که تمول زیاد دارند و تمول سرشاری که میزانش زیاد بود اما طبقه دوم و سوم در طبقه سوم برای اشخاص یک میزان و یک حد بخشودگی داشت و بعد برای عیال و اولاد و اطفال یک میزانی تعیین کرده بود که از آنها کسر میشد و خلاصه در عمل طبقه سوم خیلی کم اتفاق میافتاد که مشمول مالیات بشوند(امیر تیمور- برعایا اصلاً تعلق نمیگرفت) طبقه دوم کسانی که یک درآمد کمی داشتند حداکثر مالیاتشان صدی پنج بود شما، شما که میگویم مقصود دولت است در این تصویبنامهای که صادر کردید میزان را تا صدی شش و صدی ده بالا بردید برای اشخاصی که عایدات کمتری دارند، عایدات متوسطی دارند چطور میفرمایید که ما قانون را نقص نکردیم و کمتر گرفتیم آن بیاناتی که راجع به مالیات بر درآمد فرمودید اخیراً سردفترهای اسناد رسمی شکایت میکنند که به موجب تصویبنامه هیئت دولت مقرر شدهاست که اولاً اینها مأمور مالیات بر درآمد بشوند و ثانیاً مالیات معاملات را حین المعامله از متعاملین بگیرند آن کسی که معامله میکند یک پولی قرض میدهد که یک سال دیگر منافعش را بگیرد یا این منافع وصول میشود یا نمیشود، موجب خواهد شد که حین المعامله سردفتر اسناد رسمی مأمور بشود که مالیات وصول کند، آقا در این وصول مالیات که نباید مردم را چاپید سردفتر که مأمور وصول مالیه نمیشود،سردفتر یک وظایفی دارد برای خودش، عرض سوم بنده در برنامه دولت راجع به قانون کار بود- البته در اساس قانون کار کاملاً موافقم و قدم خیلی مفیدی میدانستم که دولت برداشته و انشاءالله بزودی به تصویب مجلس برسد اما یک نکتهای را که میخواستم خدمت آقایان عرض کنم که البته برای حفظ طبقه کارگر و برای اینکه طبقه کارگر حداقل زندگی را داشته باشد خوراک و پوشاک و همه چیز داشته باشد منتها البته اساس قانون کار این است که باید حل اختلاف بین کارگر و کارفرما کرد نباید تولید اختلاف کرد، دراین موقع دنیا و در این موقع مملکت ما کاری نکنیم که طبقات مردم را به جان هم بیاندازیم ازاینکار احتراز بایستی کرد، کارگرها البته باید حمایت بشوند و امور خودشان حتی المقدور بخودشان واگذار شود، طبقه کارگر متولی و قیم حتی المقدور نباد داشته باشد، عرض میکنم که در این جا عرایض بنده راجع به برنامه تمام شد حالامیخواهم یک مسئلهای عرض کنم و آن توضیحی است که در اطراف رأی اعتماد بنده میخواهم بدهم البته آقایان میدانیدکه در همه کشورها بخصوص در کشورهای پارلمانی وزارت و صدارت برای کسی شغل دائم نمیشود یعنی تابع تحولات سیاسی است اگر کسی بخواهد شغل ثابتی داشته باشد باید مستخدم اداری باشد، مستخدم دولت باشد، استاد ناشگاه اداری باشد کار دیگری داشته باشد، آن وقت میتواند انتظار داشته باشد که همیشه سر این کارباشد اما خدمات سیاسی مخصوصاً مقام وزارت و صدارت اینها قابل تطبیق با استخدام نیست، رجال سیاسی مملکت مثل لباسهایی میمانند که هر کدام برای یک فصل دوخته میشوند، یک لباسی برای تابستان یک لباسی هم برای زمستان یک لباس هم برای فصلهای بهار و پاییز هیچ وقت لباس تابستان برای زمستان مصرف ندارد و همینطور هم لباس زمستان برای تابستان مصرف ندارد شما بهترین آستراکانها را که 50 هزار تومان قیمتش باشد اگر به شما بگویند چون این خیلی قیمت دارد این را در تابستان بپوشید البته نخواهید پوشید میگویید این را بگذارید کنار درصندوقخانه محفوظ بماند تا زمستان بیاید، البته رجال مملکت هم همینطور هستند، رجال مملکت هر کدام برای یک موقعی ذخیره میشوند، رجالی هستند که تندرو، رجالی هستند معتدل یک رجالی هستند که عقاید مختلف و مسلکهای مختلف دارند و هر وقت مقتضیات کشور اقتضا کرد آن رجلی که برای آن موق ذخیره شده میآید روی کار، هنوز چندی از جنگ نگذشته آقایان یک شخصی مثل مستر چرچیل با این خدمات بزرگ که به انگلستان کرد و در واقع عامل مؤثر پیروزی انگلستان بود همین که جنگ تمام شد ملت انگلیس تشخیص داد که این باید برود کنار، این دیگر مرد این کار نیست، رجلی بیاید، مرد دیگر بیاید ، کسی باید بیاید که آن چیزها را بگذارد کنار و حالا بساط صلح را فراهم بکند، تشکیلات صلح بدهد، البته این توهین نبود به چرچیل، وقتی به چرچیل گفتند آقا حالا نوبت شما تمام شد این توهین به او نیست پس به نظر بنده رأی اعتمادی که در مجالس به هیئت دولتها میدهند این هیچ دلالت بر این ندارد که وارد یک صلاحیت شخصی است از نظر قواعد عمومی هر رجل سیاسی یک شرایط اصلی باید داشته باشد صحت امانت و خیلی شرایط دیگر که برای رجال آن شرایط البته هست چه این دولت و چه دولتهای آینده اینها چیز بدیهی است البته هر رجل سیاسی بایدامین باشد هررجل سیاسی باید مطمئن باشد اینها را که نیمشود گفت جزء شرایط خصوصی قرار دارد اینها شرایط عمومی است اما شرایط خصوصی یک دولتی که بهش رأی اعتماد میدهند آن شرایط زمان است که این نخست وزیر و این هیئت متناسب با این زمان است والا در برنامهای که دولتها مینویسند ممکن است اختلاف مسلکی بعضی از اشخاص با برنامهها داشته باشند متأسفان اینها را به قدری کلی مینویسند و وارد جزئیات نمیشوند که اصطکاک با قسمتهای مسلکی پیدا نکند و این برنامه را همینطور نوشتند به طوری که در این برنامه ملاحظه میفرماید تمام برنامهها نسبتاً خوب نوشته شده اما نکته ایست که این برنامه آیاعملی هست یا نه؟ یا اینکه اطمینان به عملش هست یا نه؟ یعنی موجبات کار در دست این دولت هست دولتی که این برنامه را دادهاست شایستگی و وسائلش را دارد که این برنامه را عملی بکن یا خیر؟ چند روز قبل اینجا با همکاران محترم صحبت میکردیم منجمله آقای دکتر مصباح زاده رسیدند راجع به این برنامه و رأی اعتماد صحبت شد یک نظری اظهار کردند که قابل توجهاست به نظر بنده ایشان گفتند که من به دولتها کار ندارم این دولت یا هر دولتی که برنامه بدهد به شرطی که یک کار صجیح نشان بدهد ولو اینکه خیلی جزئی باشد یک کاری که جزئی باشدعمل بکند من به آن دولت رأی اعتماد میدهم مثلاً دولتی بگوید من چند کیلومترراه میسازم ولی بسازد این راه را واقعاَ بسازدو اطمینان باشد که این راه را میسازد و راه را با آن اسلوب علمی دنیا پسند بسازد من به هردولتی که یک چنین تصمیمی داشته باشد رأی اعتماد میدهم و الا برنامهها را نمیشود مأخد گرفت برای رأی اعتماد، رأی اعتمادی که به دولتها میدهند این است که این دولت با سوابقی که دارد با منشی که دارد با مسلکی که دارد این رجل سیاسی آیا متناسب با اوضاع امروز هست یا نیست اگر هست بهش رأی میدهند اگر نیست نمیدهند والا این رأی اعتماد در سوابق اشخاص اثری ندار مثلاَ اینجا آقای نخست وزیر در برنامه شان اشاره کردند که من عملیات گذشته خودم را در آینده گزارش خواهم داد و به اطلاع ملت و مجلس شورای ملی میرسانم البته هر وفت خواستند و دادند رسیدگی میشود و تحقیق میشود البته هر ذیحسابی وقتی که صورت حسابش را داد میتواند مفاصا حسابش را بگیرد تا ندادهاست آن حساب همانطور مراعی و معوق است و رأی اعتماد مجلس به هیئت دولت چه دولت حاضر و چه آینده این هیچ دلالتی بر گذشته و اعمال گذشته اشخاص ندارد و نخواهد داشت(صحیح است) اما نظر خودم را عرض کنم راجع به این هیئت دولت البته به دو دلیل وبه دو جهت بنده مخالفم و رأی اعتماد نمیتوانم بدهم. | ||
+ | |||
+ | یکی از لحاظ نگرانی است که دارم برای اینکه … باز برمیگردم روی مسئله حجب یا هرچه هست بنده از وضعیت کشور و امنیت مردم و آزادی افرا که حتی سرایت خواهد کرد به مجلس به سوابقی که داریم بنده نگرانم آقای نخست وزیر چگونه میتوانند به ما اطمینا بدهند آزادی افراد آزادی مطبوعات مصونیت مجلس را چطور تضمین میکنند که ما مطمئن باشیم که میتوانیم به آزادی کامل کار بکنیم و دچار یک حوادثی نظیر حوادثی که در دورههای چهارده اتفاق افتادنخواهیم شد از این جهت چون من تردید دارم و نگران هستم نمیتوانم رأی اعتماد بدهم دیگر مسئله سیاست خارجی است که بنده متأسفانه اینجا نمیتوانم زیاد توضیح بدهم کاشکی آقای نخست وزیر خودشان هم توجه میفرمودند به واسطه طول زمامداریشان یک پیشآمدهایی شدهاست و خلاصه حساب سیاست خارجی ما در این موضوع با وضع حسابهای شخص ایشان مخلوط شدهاست و بنده خیال میکنم با این بیاناتی که بنده عرض کردم خدمت آقایان ر اجع به مسئله امنیت بین المللی که ما باید هرچه زودتر در فکر آن باشیم و در تلاش این باشیم چه بهتر بود که این حسابها از هم تفکیک میشد یک شخص بیسابقهای (بنده هیچ کاندیدایی خودم ندارم خدا گواهاست)مثلاً یک نفر از آقایان وزرائی که اینجا هستند مأمور تشکیل کابینه شود یک آدمی باشد که فارغ باشد، آلوده به این سوابق نباشد، حسابهای شخصیش داخل حسابهای سیاسی مملکت نباشد، ما مسائل خیلی بغرنجی در پیش داریم و حق این است که یک آدم بیسابقهای بیاید تا اینکه بتواند یک سیاست مستقل ایرانی تعقیب بکند و امیدوارم که انشاءالله در این قسمت موفق بشویم بنده دیگر عرضی ندارم. | ||
+ | |||
+ | رئیس- آقای بهار بر طبق ماده 109 اجازه نطق خواستهاند همینطور آقای مشایخی بر طبق ماده 109 اجازه نطقی خواستهاند بفرمائید آقای بهار. | ||
+ | |||
+ | بهار- نو به نطق من حالا نبود لیکن ناطق محترم آقای دکتر درضمن فرمایشاتشان از لحاظ اینکه ایشان خیلی دقیقند که به همه جا دست ببرند و به همه جا اشاره بفرمایند و ذرهای فروگذار نمیکنند از بی مهری بی لطفی شرحی راجع به اکثریت و بعد هم شرحی راجع به حزب بیان فرمودند که ناچار شدم از لحاظ دفاع از فراکسیون اکثریت و همچنین دفاع از حزبی که منسوب به او است از ماده 109 استفاده کنم و از آقای رئیس وقت بخواهم (مکی ماده 109 برای شماهاست فقط خدا کند برای همه باشد) ناطق محترم شرحی از وحدت کلمه و اتفاق و اتحاد بیان فرمودند و خودشان را طرفدار و آرزومند اتحاد کلمه ملی نشان دادند لکن ملاحظه فرمودند که در عمل بدون جهت اظهاراتی نسبت به اکثریت مجلس و نسبت به حزبی که طرفدار اکثریت است نمودند که خود این دلیل بر این بود که از وحدت کلمه و اتفاق نظر که امروز یکی از امهات مسائل است و بعقیده من تنها درمان بدبختیهای مملکت است خودشان را دور کردند (صحیح است) فرمودند که از اکثریت گله دارم وبعد معلوم شد گله شان هم راجع به نطقی است که یکی از نمایندگان در دفاع از اعتبار نامه خودشان در اینجا نسبت به تاریخ زندگی بعضی از مهاجمین خودشان بیان کردند، آقای ارسنجانی باشد، وا لا اکثریت مجلس چنانکه مکرر عرض کردهام ما به افراد سپردهایم در موقعی که آقایان اقلیت صحبت میکنند به هیچ وجه تعرضی نکنند به آقایان و داد و فریاد راه نیندازند (صحیح است) چنانکه در عمل هم ملاحظه فرمودید به هیچ وجه ما عصبانی نمیشویم، همانطور هم که اشاره کردیم وظیفه مان نگهداری نظم مجلس و بالاخره قضاوت صحیح و دادن رأی قطعی است(صحیح است) ما به هیچ وجه نمیتوانیم اقلیت را تحبیب نکنیم، بزبان خودمان تمام میشود ما میل داریم که همیشه کاری بکنیم که اقلیت مجلس به ما محبت داشته باشند لکن متأسفانه از روزی که اکثریتی به وجود آمد و فراکسیونی سرو صورتی به خودش گرفت من حس میکنم از طرف بعضی از آقایان نه تمام آقایان اقلیت که یک عمدی در کار هست که نسبت به ما یعنی نسبت به فراکسیون مخصوصاً اهاناتی بشود و مخصوصاً مذمتهایی بشود، روزنامههایی که منسوب به اقلیت هستند دیگر چه دشنامی است آقای دکتر متین دفتری که به ما ندادند، انصاب بدهید خود جنابعالی مرد بزرگی هستند و روزنامه آتش که الان ازش اینطور دلسوزی فرمودند برداشت نوشت (محمد علی مسعودی- روزنامه آتش مستقل است مربوط به اقلیت نیست) آقا فرمایش نفرمایید، آقا ازش دفاع کردند و فرمودند منسوب به اقلیت است. | ||
+ | |||
+ | رئیس- آقای ملک راجع به همان بیاناتی که ایشان کردند بفرمائید. | ||
+ | |||
+ | بهار- همان بیانات است روزنامهها به اکثریت حمله کردند به افراد اکثریت بد گفتند مذمت کردند معذلک ما معارضه به مثل نکردیم یعنی اکثریت به هیچ وجه میل ندارد نسبت به اقلیت فشاری وارد سازد و یا تجاوزی بکند از روزی اول عرض کردم که بنا شد ما با هم متحد شویم و حالا و هم میگوییم و امیدوار هستیم افراد پاک اقلیت افرادی که واقعاً حیف است در اقلیت بمانند بیایند در اکثریت و مشغول حفظ مملکت باشند در چنین موقع مخوفی فرار نکنید از مسئولیت بیایید با ما همکاری کنید امیدوار هستم که اقلیت و اکثریتی در موقع رأی اعتماد ما نبینیم امیدوار هستم گلههایی که بعضی از آقایان مکرر و پی در پی میکنند اینها همه از لحاظ ادای وظیفه باشد و در عمل هم با هم برادرباشیم و همه با هم کار کنیم(انشاءالله) رئیس- آقای مشایخی طبق ماده 109 اجازه خواستهاند بفرمائید. | ||
+ | |||
+ | نورالدین امامی- بنده هم طبق ماده 109 اجازه دفاع میخواهم از طرف اقلیت میخواهم دفاع بکنم. | ||
+ | |||
+ | رئیس- به شما هم اجازه داده میشود. | ||
+ | |||
+ | مشایخی- آقای دکتر متین دفتری تحت اعتراضاتی که در برنامه دولت داشتند موضوع گرانی هزینه زندگی را متذکر شدند وعلل و دلایلی برای ما ذکر کردند گرچه من به استناد ماده 109 صحبت میکنم و نمیتوانم به تفصیل در اطراف این موضوع بحث کنم و فقط در حدود دفاع باید صحبت کنم ولی اجمالاً عرض میکنم که در زمان دولت جناب اشرف آقای قوام السلطنه به مراتب هزینه زندگی تنزل فوق العاده شدیدی کردهاست که به مراتب پایینتر از قبل از زمامداری ایشان بودهاست، با دلایل حاضر هستم ثابت کنم که در ظرف مدت نوزده ماه زمامداری آقای قوام السلطنه هزینه زندگانی در شهر تهران به هیچ وجه قابل مقایسه با سابق نبود برای نمونه میگویم شکر... (دهقان – بعد از ایشان نوبت یک مخالف است) (زنگ رئیس) اما راجع به موضوعی که متذکر شدند که شهرداری تهران روزی بیست و پنج هزار تومان ازصنف بار فروش دریافت میکردهاست و این موضوع یکی از علل گرانی هزینه زندگی بودهاست، بنده در دفاع از اعتبار نامه خودم در اطراف موضوعهایی که نسبت به شهرداری تهران اظهارمیشد و اتهاماتی که به شهرداری زده میشد آن طوری که باید وشاید جواب دادم و دفاع کردم و تمام آن اظهارات وارد نبود به همین دلیل که یکی بعدازدیگری را جوابهای مثبت و دندان شکن دادم به طوری که مورد قبول آقایان واقع شد. | ||
+ | |||
+ | اما راجع به این موضوع بنده میخواهم از آقایان تقاضا کنم که یک قضاوت منصفانه بکنید ببینید که اگر بیست و پنج هزار تومان در روز از طرف یک صنف بار فروش داده شود و در ازاء دادند بیست و پنج هزار تومان آن صنف چقدر باید استفاده بکند اگر بیست و پنج هزار تومان رشوه بدهد بیست و پنج هزار تومان رشوه به عقیده من حداقل برای این است که در روز دویست هزار تومان سوء استفاده کنند حالا ببینید بار فروش چه تأثیری در امر خواربار دارد در صورتی که بار و محصول متعلق به مالکین است بار فروش یک واسطه ایست بین مالک و کسی که خرده فروش یعنی موزعین کالای خورابار بین مردم بار فروش است فقط دلالی میگیرد و کمیسیون میگیرد بار فروش صاحب بار نیست که برای ترقی دادن قیمت بار خودش و برای اینکه محصول خودش را با علی القیم بفروشد واستفاده ببرد و سود نا مشروع ببرد بیاید به یک دستگاهی به یک سازمانی رشوه بدهد، بار فروش اگر رشوه بدهد برای این است که از کمیسیونی که میگیرد سوءاستفاده بکند و از کمیسیون قانونیش بیشتر بگیرد حالا من سئوال میکنم برای یک دستگاهی که دلال است و کمیسیون است از فروشنده و از خوارو بار فروش یعنی آن کسانی که این جنس را میخرند و به مصرف کننده توزیع میکنند آیا یک چنین دستگاه ارزش کارش اینقدر هست که بیست و پنج هزار تومان در روز رشوه بدهد؟ تصور میکنم نمیشود قبول بکنیم و منطق باید عقلایی باشد، گفتم 25000 تومان دستگاه بار فروشی تهران به شهرداری تهران میپرداخت مصرفش را هم تعیین نکردند اما این موضوع است که کراراً در جراید تهران بحث شده و موقع اعتراض به اعتبار نامه من هم گفتند 25000 تومان برای تقویت دستگاه حزبی از بارفروشهای تهران گرفته میشده من در آنجا توضیح دادم که بارفروشهای تهران از بدو زمامداری بنده در شهرداری از بنده شاکی بودند دلیلش چیست؟ وقتی بنده شهرداری تهران را در اختیار داشتم در شهرداری تهران خدمات فوق العاده گرانبها یی به شهر تهران کردم با ارقام و مدارک مثبت محرز و مسلم خواهد شد که به شهرداری تهران خدمت کردم اما راجع به پولی که گفتید بارفروشها به شهرداری تهران دادهاند بنده از آن اشخاصی بودم که معتقد بودم که دستگاه بار فروشی یکی از علل عمده گرانی خواروبار و تره بار در تهران خواهدبود، بر علیه بارفروشها که میدان شهرداری را اجاره کرده بودند عرضحال به دادگاه تعدیل مال الاجاره دادم و تقاضای خلع ید مستأجر را از میدان دادم دادکه تعدیل مال الاجاره حکم بر حقانیت شهرداری صادر شد و از این حکم تقاضای تجدید نظر کردند و در مراحل تجدید نظر باقیماند آقایان اینجا تشریف دارند اگر یک راه حل قانونی به نظر آقایان میرسد بنده حاضر هستم در مدت تصدی شهرداری عمل خلاف قانون نکردم و اینجا استفاده میکن که جواب آقای ممقانی را عرض کنم در آن موق که گزارش راحع به لوله کشی داده شد در آن موقع حناب اشرف سمت وزارت کشور را هم داشتند بنابراین در وقتی که بارفروشها ی تهران میآیند اقامه دعوی میکنند و میخواهن این شخص را از ملک متصرفیش خارج کنند آیا با این ترتیب میتوانند از دستگاه بار فروشی تهران سوء استفاده بکنند در زمان آقای آق اولی که وزیر کشور بودند در ظرف همان ده و پانزده روز همین بارفروشها شکایت مفصل و بلند بالایی از شخص بنده و دستگاه شهرداری به وزارت کشور دادند و در ماه خرداد گفتیم هزار و پانصد نفر از گران فروشان شهر تهران را که یک عدهای همین کمیسیونرها بودند . | ||
+ | |||
+ | رئیس- از حدود ماده 109 خارج نشوید و در حدود همان مطلب صحبت کنید. | ||
+ | |||
+ | مشایخی- بله در همان حدود است، بنده به دادگاه فرستادم مجازات کردند بنده در مدت تصدی خودم برای جلوگیری از گران فروشی از هر اقدامی که قانوناً مجوزی برایش داشت طبق قانون کیفر گران فروشان خودداری نکردم بناء علیهذا باستناد اینکه بنده برای تخلیه میدان بار فروشهای تهران به دادگاه تعدیل مال الاجاره رفتم و ورقه اجراییه برای اجاره معوقه بارفروشها صادر کردم و به وزارت کشور نوشتهام بایستی ید بار فروشها را از دستگاه شهرداری خارج کرد و خود صاحبان بار بایستی بارشان را در تهران بفروشند به این استناد میخواهم عرض کنم که فرمایشات آقای دکتر متین دفتری صد در صد خلاف قاعدهاست. | ||
+ | |||
+ | رئیس- آقای حکمت. | ||
+ | |||
+ | حکمت وزیر مشاور)- وقت خیلی گذشتهاست و آقایان هم خسته شدهاند و حال اینکه وارد مذاکرات مفصل بشویم نیست بعلاوه مذاکرات و بیانات آقای دکتر متین دفتری قسمتهای مختلف داشت که میبایستی اشخاص مختلف جواب بگویند آنچه بنده لازم میدانم که در همین موقع گفته شود دو موضوع است یکی موضوع آذربایجان بود. | ||
+ | |||
+ | در این دو ماه اخیر که افتخار شرکت در کابینه را داشتم خود بنده برحسب امر جناب آقای نخست وزیر وارد شدم در کارهای آذربایجان و شهادت میدهم آن طوری که ایشان گفتند که نسبت به کارهای آذربایجان اقدامات جدی نشدهاست تا یک حدی اینطور نیست و دولت از همان آذر 25 به این طرف که متجاسرین رفتند و اهالی شکایت زیادی کردند اقدامات جدی و مفیدی کردهاست چنانچه بعداً هم یک شکایاتی رسیدهاست و عدهای از شاگردهای آقای دکتر متین دفتری هم درد دلهایی کردهاند این شکایایت سه قسم است بعضی از اینها مربوط است به اشخاصی که بی غرضند و میل دارند واقعاً یک اقدامات سریع و عاجلی در کار آذربایجان بشود یک قسمت هم اشخاصی هستند ناراضی از انتخابات و میل داشتند وکیل شوند و وکیل نشدند و حالا این را شکایت عامه جلوه میدهند یک قسمت هم دعوای مالک و رعیت است که همیشه در آذربایجان بودهاست و حالا هم مأمورین دولت از طرف دولت دستور دارند که رسیدگی کنند نمایندگان آذربایجان هم شرکت دارند در این کار امیدوارم انشاءالله رفع شود، در این دو ماهه کمیسیونی بوده بسیاری از آقایان نمایندگان آذربایجان شرکت داشتند وبعضی از وزراء هم بودند و یک اقداماتی هم شد و هر کی که بگوید اقداماتی نشده خلاف واقع است و مخصوصاً بنده از آقای دکتر متین دفتری گله میکنم که چرا میگویند در آذربایجان بعضی عملیات در دوره پیشه وری شدهاست که حالا مردم یاد از آن میکنند(دکتر متین دفتری- بنده اینجور نگفتم بنده تکذیب میکنم) بنده گمال نمیکنم که هیچ وقت کسی یاد از پیشه وری بکند و اگر کسی بکندیاد او توأم است با نفرت و انزجار، و اما اینکه دانشگاهی که آنها ساختند واقدامی نشدهاست آقای وزیر فرهنگ بهتر میتوانند بگویند ولی بنده چون شاهدم میتوانم بگویم به مجرد اینکه قضیه آذربایجان خاتمه پیدا کرد دولت جناب آقای قوام علاقمند بودند به بقای دانشگاه البته کاری که آنها کردند یک ظاهرسازی بیشتر نبود(صحیح است) و چیزی نبود که اسمش را بشود گفت دانشگاه ونظر دولت این بود که یک دانشگاه به معنای حقیقی کلمه در آنجا درست بشود و افراد و جوانهای آذربایجان در آنجا درس بخوانند و بی نیاز باشند از آمدن به تهران و ورود به دانشگاه تهران، نه تنها از تبریز بلکه دانشگاهی بشود که از تمام آن ناحیه یعنی از قفقاز وترکیه و آنجاها هم بتوانند بیایند و در آنجا درس بخوانند و برای این مقصود فوراً بدون فوت وقت در صورتی که دولت پول کافی نداشت از برای دانشگاه آنجا هم اعتباری منظور شد که همه آقایان مسبوق هستند و جناب آقای وزیر فرهنگ با کمال عجله مشغول هستند برای انتخاب اساتید و دانشیارانی برای شعبه دانشگاه طب که مورد علاقه جنابعالی هست و همچنین برای دانشکده ادبیات ، انتخاب میکنند به زودی به تبریز میفرستند و ما امیدوار هستیم که در بدو سال تحصیلی همانطوری که مناسب مقام آقایان نمایندگان آذربایجان و بلکه تمام مردم ایران و علاقمندان بعلم و فرهنگ هست دانشگاه آذربایجان به زودی تشکیل بشود و ما امیدواری که هیچ کس خاصه آقایانی که منسوب به نمایندگی آذربایجان هستند هیچ وقت یاد از دوره متجاسرین و پیشه وری نکنند مگر با نفرت وانزجار که احساسات اهای آذربایجان است، اما موضوع دومی که بنده میخواهم عرض کنم موضوع سیاست خارجی بود سیاست خارجی یک مادهای دارد که در صدر برنامه واقع شده و آقای دکتر متین دفتری اسمش را گذاشتند یک فرمول آرکئیک و کلاسیک و آن این است که در روابط خارجی اصل دوستی با دول معظمه مراعات گردیده و در تشبید روابط حسنه و حسن تفاهم کامل با اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیای کبیر و ممالک متحده آمریکا با توجه به اصل مذکور سعی و کوشش لازم شده و خواهد شد بنده از آقایان انصاف میخواهم که آن فرمولی که ایشان گفتند که تعقیب سیاست مستقل ایرانی با این چه تفاوتی دارد؟ همین سیاست است هر ایرانی چه در اکثریت چه در اکثریت باشد چه در اقلیت باشد چه در شمال باشد چه در جنوب باشد همین رویه را تعقیب کردهاست که این سیاست مستقل ایرانی یعنی حفظ اصول در روابط خارجی و رعایت احترام متقابل اجرا بشود. | ||
+ | |||
+ | و اما اینکه چه جور اجرا بشود البته طریق ا جرایش مختلف است اینکه گفتهاند مسئولیت وزارت خارجه را بر دوش خودشان جناب آقای نخست وزیر گرفتهاند اینطور نیست برای اینکه در خود برنامه ملاحظه میفرمایید که ایشان وزیر خارجه تعیین کردهاند و در سابق هم وزیر خارجه داشتند و معرفی هم کردند و وزارت خارجه هم در سیاست خودش البته همان سیاست مستقل ایرانی راتعقیب خواهد کر و ما بحمدالله سرفراز هستیم که هیچوقت دولت ایران هیچ گونه تمایلی به هیچ یک از طرفین نداشته وبعد از این هم نخواهد داشت(صحیح است) و همیشه حافظ حدود و ثغور و گنجینههای مخفی زیر زمینی مملکت ما بوده و خواهد بود و هیچ گونه جای نگرانی نیست بنده خودم شاهد بودم و این شهادت را میدهم و با کمال انصاف عرض میکنم که آقای نخست وزیر به سفرای خارجی با کمال صراحت مکرر فرمودند که شما اگر حرف مشروع و مطلب مشروعی دارید ما حاضر از برای استماع آن هستیم والا گر بخواهید مثل ایام جنگ یا غیر ایام جنگ اعمال نفوذ بکنید یا تقاضاهای بی قاعده بکنید من به هیچ وجه من الوجوه گوش به حرف شما نمیدهم و نخواهم گذاشت آن مقاصدی که دارید اجرا شود(احسنت،احسنت) نمونه این منطق هم همان بیانیهای است که پارسال دادند و اجازه ندادند که هیچ کس هیچ گونه روابط نامشروعی یا هیچ گونه آمد و شد خلاف قاعدهای با مراکز خارجی داشته باشد امیدوارم این سیاست همیشه اقتضا بکند و یقین دارم که هر دولتی روی کار | ||
[[رده:مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری پانزدهم - ۲۵ تیر ۱۳۲۶ تا ۶ امرداد ۱۳۲۸]] | [[رده:مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری پانزدهم - ۲۵ تیر ۱۳۲۶ تا ۶ امرداد ۱۳۲۸]] |
نسخهٔ ۴ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۵۵
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری پانزدهم | تصمیمهای مجلس | قوانین برنامههای عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی |
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری پانزدهم |
روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران
شامل: متن قوانین - تصویبنامهها - صورت مفصل مذاکرات مجلس شورای ملی - سوالات - اخبار رسمی - فرامین - انتصابات - آییننامهها - بخشنامهها - آگهیهای رسمی
شماره تلفن: اداره ۵۴۴۸ - اطاق رئیس ۹۴۴۱
سال سوم
شماره
مدیر سید محمد هاشمی
شنبه ماه ۱۳۲۶
دوره پانزدهم قانونگذاری
شماره مسلسل
مذاکرات مجلس شورای ملی
جلسه
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز ۳۱ شهریور ۱۳۲۶ نشست ۱۸
فهرست مطالب:
مجلس یک ساعت و چهل دقیقه پیش از ظهر بریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید.
- تصویب صورت مجلس
1- تصویب صورت مجلس صورت مجلس روز یکشنبه بیست نهم شهرویور ماه را آقای معتمد دماوندی (منشی) قرائت نمودند.
مجلس یک ساعت و نیم پیش از ظهر به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل و صورت جلسه قبل قرائت و پس از تذکرات آقایان آشتیانی زاده – رضوی- کشاورز صدر- نورالدین امامی- سزاوار- اردلان بعنوان اعتراض همچنین پاسخ مقام ریاست تصویب شد .
اسامی غائبین جلسه گذشته که ضمن صورت مجلس خوانده شده: غائب با اجازه- آقای: عامری غائبین بی اجازه – آقایان: گنابادی- پالیزی-تولیت – دکتر عبده- ملک پور- تقی زاده-علی وکیلی- فرامرزی.
دیرآمدگان بی اجازه- آقایان:محمد حسن قشقایی- آشتیانی زاده - حسن اکبر-دکتر اعتبار- سلطانی- آقاخان بختیار- دکتر طبا- دکتر آشتیانی- ناصری- شریعت زاده- اسلامی- شهاب خسروانی- قهرمان- اسدی.
آقای حاذقی پیشنهاد جلسه گذشته خود را مشعر بر طرح اعتبار نامه آقای ارسنجانی مسترد داشته و آقای حائری زاده طبق ماده 108 نظامنامه اخطار نموده و عقیده داشتند وزراء و معاونین و مخبرین کمیسیونها مذکوریه در این ماده هم در حکم سایر ناطقین میباشند والا حق اقلیت ممکن است تضییع بشود، پس از پاسخ مقام ریاست بقیه مذاکره در برنامه دولت شروع شد.
آقای ممقانی به عنوان مخالف دولت پس از اشاره به اهمیت مقام نمایندگی شرح مبسوطی در باره عظمت حکومت اسلامی و ذکر خصائص آن از قبیل لزوم جها و دفاع از نظر اقتصادی و نظامی و همچنین ذکر امثله و شواهد تاریخی از طرز حکومت صدر اسلام و احترام قضات اسلامی و نیز لزوم حفظ بیت المال مسلمین و اشاره به اهمیت ومقام حاکمیت ملت و استناد بقول علمای حقوق که حق حاکمیت قابل تجزیه نبوده و منحصراً در دست دارالشورای ملی میباشد.
سپس با اشاره به نظر علمای حقوق دائر بر تقسیم حاکمیت دولت به سیاست داخلی و خارجی و ضرورت توجه به مسائل مربوط به استقلال مملکتی شرحی راجع به قضایای زمان تصدی دولت حاضر و مستقل و مسئول بودن وزراء در مقابل مجلس ولزوم عدم مداخله نخست وزیر در امور وزارت خانهها و شهرداری به منظور رعایت حفظ اصول بیان نموده وراجع به قانون استخدام عقیده داشتن بایستی بعوض اعطای رتبههای زیادی اشل را بالا میبردند و همچنین پس از تذکر در موضوع گرانی هزینه زندگی و ترقی ارز خارجی و لزوم جلوگیری از ورود اشیاء لوکس به منظور حفظ ثروت کشور و انتقاد از بازرسی نخست وزیری که مؤسسه زایدی است راجع به بودجه مملکتی با اشاره به لزوم تأدیه مخارج ضروری در زمان فترت عقیده داشتد با وجود فقر عمومی از تحمیل مخارج زاید از قبیل مخارج تبلیغات بایستی جلوگیری نمود.
در خصوص قضایای آذربایجان با مقایسه قیام ستار خان و باقر خان و با قیام پیشه وری و همچنین انتقاد از مندرجات جراید عملیات و اقدامات معاون سابق نخست وزیری در اصفهان و آذربایجان و تمجید از وطن پرستی آذربایجانیها عقیده داشتند اختلاف زبان به هیچ وجه ارتباط با وحدمت ملی ندارد راجع به مطبوعات نیز با تصدیق لزوم هفت قلم اظهار داشتند دولت هم نباید آزادی مطبوعات را محدود نماید.
آقای دکتر فلسفی بعنوان موافق با برنامه بدواً در جواب بیانات آقای کشاورز صدر راجع به لزوم تقویت قوه قضائیه با تصدیق به کمی حقوق قضات حتی نمایندگان و لزوم تقلیل هزینه زندگی با اشاره به ماده 9 برنامه و ضرورت تجدید نظر و وضع قوانین مذکوره در آن نموده پس از تشریح اهمیت انقلاب آذربایجان و اضطراب عمومی در آن زمان و لزوم قدردانی از اقدامات آقای نخست وزیر دررفع غائله آنجا و حفط تعادل و توازن سیاسی راج به اسراف و تبذیرهای مالی از اقدامات آقایان وزیر دارایی و اقتصادر ملی اظهار امیدواری نمودند و سپس در جواب هر یک از ایرادات آقای ممقانی از قبیل موضوع اتومبیلهای دولتی و حاکمیت مجلس نسبت به دولت و وضع مستخدمین اداری وگرانی هزینه زندگی و خصوصاً قضیه آذربایجان به ترتیب شرح مختصری بیان نموده پس از آن به شرح نظریات اصلاحی خود در برنامه پرداخته راجع به لزوم حفظ روابط خارجی و احترام متقابل با اشاره به صدمات وارده به کشور در زمان جنگ و همچنین لزوم توجه در اقتصادیات و بانک صنعتی و کارخانجات و بهبود زندگی زارعین و بهداشت آنها و تقلیل کارمندان و موضوع مالیات شرحی بیان نمودند در خاتمه احتیاجات حوزه انتخابیه خودشان گرگان را از قبیل لزوم توجه به بیمارستان مینودشت و آب مشروب گمیشان و لزوم تفکیک دشت از گرگان گوشزد نمودند.
آقای دکتر اعتبار بعنوان مخالف پس از اشاره به موضوع اقلیت و انتظارات از دولت بدواً به شرح ایرادات خود از قبیل سنگینی بودجه مملکتی و عدم استطاعت پرداخت مردم و زیادی هزینه زندگی در نتیجه تصویبنامههای دولت و نیز تنزل شخصیتها و مقام رواج رشه و صدور یک فقره جواز جو و امر انتخابات شهریار و ساوجبلاغ پرداخته به برنامه معتقد بودند رسیدگی به عمال گذشته بی فایده و رأی اعتماد به دولت شامل برنامه آیندهاست پس از آن با اشاره به مسافرت آقای نخست وزیر به مسکو بدون رأی اعتماد مجلس عقیده داشتند اگر اسنادی امضاء شده رسمیت ندارد ولی دولت میتواند برای این که مشمول قانون آذر 1323 نشود برای افتتاح باب مذاکره استجازه از مجلس بنماید.
و پس از اشاره به سیاست خارجی و عدم اطلاع به ملت و همچنین اهمیت سازمان ملل متفق برای اصلاحات مملکتی معتقد به یک انقلات قانونی بوده، راجع به شخص آقایان وزراء هم با اشاره به اصول 60 و 61 قانون اساسی تذکراتی دادند.
آقای مهدی ارباب بعنوان موافق پس از اشاره به اهمیت مقام و وظایف نمایندگی و لزوم وجود اقلیت راجع به عملیات و اقدامات دولت و پایین آوردن هزینه زندگی و ایجاد امنیت و لزوم قدردانی از رئیس دولت و حسن انتخاب همکاران به مقتضای وقت و تمجید از زحمات آقایان وزیر دارایی و وزیر اقتصاد ملی و لزوم همکری مجلس برای پایین آوردن سطح زندگی و انتخابات شهریارو ساوجبلاغ توفیق دولت در رفع مشکلات و موضوع رأی اعتماد و آزادی انتخابات شرح مبسوطی بیان نمودند.
پس از آن راجع به هریک از تذکرا اصلاحی خود از قبیل لزوم سازمان مخصوص در ادارات برای رسیدگی به تقاضاهای نمایندگان و قطع تماس مأمورین دولتی با مردم و لزوم هم آهنگی ادارات و جلوگیری از دزدی و وضع مقررات زاید و لزوم امنیت قضایی و سپردن امور بدست اشخاص لایق و توجه به امنیت عمومی برای پیشرفت عمران و آبادی و وضع مقررات شدید برای رانندگی و دقت در تربیت عمومی و لزوم تشویق از صادرات و رسیدگی به وضع گمرک و لغو انحصارها و جلوگیری از رواج قاچاق و لزوم عرضه وتقاضا شرح مختصری بیان نمودند.
آقای رئیس نسبت به ماده 108 نظامنامه مورد اخطار آقای حائری زاده شرحی توضیحاً بیان و اظهر نمودند طبق همین ماده رفتار شدهاست.
آقای دکتر اقبال وزیر بهداری صدور پروانه جو را که آقای دکتر اعتبار اظهار داشته بودند تکذیب نموده و با اشاره به صدور دیپلمهای تقلبی اظهار داشتند ممکن است این جواز هم نظیر همانها باشد آقای رضا تجدد معاون وزارت دادگستری نیز در جواب آقای مهدی ارباب نسبت به امور قضایی توضیح مختصر دادند.
دو فقره سئوال از طرف آقای دهقان تقدیم و آقای رئیس اظهار داشتند برای اطلاع دولت ارسال میشود جلسه آینده به روز سه شنبه 31 شهریور ماه موکول و مجلس یک ساعت و سه ربع بعد از ظهر ختم شد.
رئیس- نظری به صورت مجلس نیست؟ مهدی ارباب- نسبت به صورت جلسه نظری نداریم، یک اخطار نظامنامهای دارم.
رئیس- نسبت به چه مادهای؟ مهدی ارباب- راجع به ماده 109.
رئیس- بعد بفرمائید صورت مجلس روز یکشنبه 29شهریور تصویب شد.
آقای ارباب بفرمائید.
مهدی ارباب- البته به پاس خدمات گرانبهای دولت آقای قوام بنده موافق با دولت بودم و هستم، ضمناً یک تذکرات اصلاحی دارم دیروز آقای تجدد معاون محترم وزارت دادگستری جوابی دادند که به نظر بنده قدری جنبه کم لطفی داشت ول فرمودند بنده دادگستری را ستایش کردم بنده قضات پاکدامنی که در مقابل تمام مشکلات فداکاری میکنند آنها را ستایش کردم و خواهم کرد دوم فرمودند قاضی وقتی که قضاوت میکند توجه به کسی ندارد (بعضی از نمایندگان- این 109 نیست) رئیس- آقای ارباب این با 109 تطبیق نمیکند، همان روز اگر اخطاری داشتید بایستی میفرمودید این سابقه میشود که بعد از چند جلسه آقایان بیایند بعنوان 109 صحبت کنند همان روز میبایست بفرمائید.
ارباب-… عرض کنم این سابقه حالا نسبت به بنده دارد جلوگیری میشود میفرمایید صحبت نکنم نمیکنم.
رئیس- چون این سابقه میشود خواهش میکنم این صحبتها را بعنوان ماده 109 نفرمایید، آقای منصف تقاضای نطق قبل از دستور کردهاند(نمایندگان- دستور، دستور) منصف- اجازه میفرمایید؟ رئیس- ممکن است به جلسه آینده بگذاریم جلسه بعد آقایان اگر حرفی داشته باشند بفرمایند.
منصف- بنده تقاضای نطق قبل از دستور کردم چون گفته شد دستور بنده مخالفم با دستور و چون عرایض بنده مورد علاقه تمام نمایندگان است اجازه بفرمائید.
رئیس- آقای منصف آخر جلسه بفرمائید ممکن است آقایان تشریف داشته باشند آخر جلسه همین امروز شما بیاناتتان را بفرمائید. آقای دکتر متین دفتری.
- بقیه مذاکره در برنامه دولت دکتر متین دفتری
2- بقیه مذاکره در برنامه دولت
دکتر متین دفتری- نظر به اینکه مدت یک سال ونیم کشور ما دچار فترت بودهاست و در واقع اصول پارلمانی در این مدت تعطیل شده بود حالا که بحمدالله مجلس شورای ملی تشکیل شدهاست و دولت هم معرفی شدهاست و در مجلس یک اکثریتی هست و یک اقلیتی، بنده اجازه میخواهم از آقایان که یک چندکلمه راجع به این مسئله عرض کنم و در واقع حدود تکلیف این سه ارگان، این سه دستگاه که دستگاه هیئت دولت و اکثریت مجلس واقلیت مجلس است، روابطشان و حدودشان روی اصول ومقررات و رسوم پارلمانی مشخص بشود.
یک اکثریتی هست که قسمت اعظمش خودش رامتکی به یک حزبی میداند، یک اقلیتی هم هست که تشکیل شدهاست از یک فراکسیون موسوم به فراکسیون اتحاد ملی ویکعدهای هم از منفردین که منفردین با این فراکسیون اتجاد ملی در مشی اقلیت همکاری میکنند و ائتلاف دارند اما ما که در اقلیت هستیم از روش اکثریت یک قدری گله داریم، مثل اینکه کارها وارونه شده باشد، در پارلمانها همیشه اکثریت زمامداری میکند و اقلیت هم اعتراض میکند و این حق مشروع است و این حق را از اقلیت نمیشود سلب کرد در هر رژیمی یک اقلیتی، یک معترضی لازم است تااینکه تعدیل کند کارها را، بنده خوب خاطرم میآید یک شبی در هیئت وزیران اعلیحضرت فقید روکردند به ما فرمودند که دراین رژیم شما، در این دستگاه شما اقلیت نیست؟ این عین عبارتشان است، ما نمیدانستیم چه جواب بدهیم فرمودند چرا اقلیت هست، در اینجا هم اقلیت هست بعد خودشان فرمودند اقلیت در این دستگاه من هستم، شماها کارمیکنید و من هم به شما اعتراض میکنم و شما را تعدیل میکنم و با اعتراضات و مؤاخذههایی که از شما میکنم شما مجبور میشوید به کار کردن، پس وقتی که حتی در رژیم معروف به رژیم دیکتاتوری یک اقلیتی لازم باشد مسلماً در رژیم پارلمانی لازم است گله ما از اکثریت چیست؟ اکثریت، اتفاقاً در اکثریت بنده بعضی از آقایان را نمایندگان را میبینم که واقعاً حیف هستند برای اکثریت، حقش این بود که در اقلیت باشند(بعضی از نمایندگان – صحیح است) (بعضی از نمایندگان- خیر این طور نیست) (زنگ رئیس) ما اعتراض میکنیم رویه تا بحال این بوده که ما وقتی اعتراض میکنیم عوض اینکه جواب اعتراض رابدهند، شروع میکنند به ناسزا وبدگویی به معترض، به خودش، به پدرش، به کسانش، این رویه پارلمانی نسیت و ما حقیقتاً گله داریم از این مسئله اگر میخواهید اقلیت بشوید بیایید توی اقلیت و با ما همکاری کنید ما همه چیز را برای اکثریت قائل هستیم، همه وسایل دولتی، مزایا همه چیز دست شما است، یک اعتراضی هم برای ما است، این را عرض کنیم خدمت آقایان که اقلیت ما هم صرف این که یک عده دوره هم جمع شدهاند و اسمشان را گذاردهاند اقلیت نیست، همانطوری که آقایان اکثریت دارید و متکی به یک حزی هستید ما هم دارای فراکسیون اتحاد ملی که یک فراکسیون تشکیل شده ایست، یک مرامی دارد و روی یک اصولی ما جمع شدهایم و بقید شرافت متعهد شدهایم که این مرام را در مجلس شورای ملی تعقیب کنیم و بیاناتی که بنده امروز این جا میکنم، اعتراضاتی که بدولت خواهم کرد روی این مرام است و بنده انتظار دارم آقایان اکثریت هم در آتیه چون آنها متکی به مسلک حزبی هستند روی مرام به ما جواب بدهند و روی مرام با ما صحبت بکنند.
ما مخالف حزب نیستیم خیلی هم خوشوقت هستیم یک حزبی به اسم حزب دمکرات در ایران تشکیل شدهاست، ولی به شرط اینکه حزب به معنای احزابی که در کشورهای دمکرات است یعنی حق حیات برای دیگران هم قائل بشوند(صحیح است)و به وسائلی که در کشورهای دموکراسی مجاز نیست متشبث و متوسل نشوند، در این باب بیشتر توضیح عرض خواهم کرد، ما در این سرلوحه فراکسیون اتحاد ملی یک جملهای نوشتیم که میخواهم برای آقایان عرض کنم که درسیاست داخلی اولاً تقویت حکومت قانون، خیلی جای تأسف است که بعد از 42 سال مشروطیت یک امری که از بدیهیات باید باشد حکومت قانون، اصل مشروطیت حکومت ملی قانون است، ما مجبور شدیم که در سرلوحه مرام خودما بنویسیم حکومت قانون، برای چه؟ چی محرک ما شد که ما این را در سرلوحه مرام خودتان بنویسیم؟ این تجربیاتی است که درسنوات اخیر بخصوص در این یک سال و نیم فترت دیدهایم چندی پیش یکی از سران حزب یکی از احزاب آزادی خواه تهران صحبت میکرد و شکایت داشت از اوضاع و میگفت ملاحظه میکنید د این یک سال و نیم فترت صورت برداشته بود، که قریب 30 اصل از اصول قانون اساسی که به کلی نقص شدهاست در این مورد بحث کردیم او به من اینطور گفت که 41 اصل از اصول قانون اساسی در این دوره نقش شدهاست.
حالا بنده همه آنها را یادداشت نکردهام ولی او اینطور به من میگفت: میگفت مگر علی رغم اصل دوازدهم قانون اساسی در جلوی مجلس هتک مصونیت وکلا را در آخر در جلوی مجلس هتک مصونیت وکلا را در آخر مجلس نکرده و به ایشان، به آقای امیر تیمور ودیگران ضرب و شتم وارد نکردند؟ (محمد علی مسعودی- مظفر فیروز کرد) ما فعل را میگوییم به فاعل کاری نداریم.
آیا مرتکبین این عمل را مجازات کردند بعد از آن واقعه؟ میگفت مگر آزادی مطبوعات که بموجب اصل 20 متمم قانون اساسی تأمین شده محترم ماندهاست؟ مگر اصل شانزدهم قانون اساسی که وضع قوانین را از مختصات مجلس شورای ملی دانسته و با تصویبنامههای دولت زیر پا گذاشته نشدهاست؟ میگفت مگر جرح و تعدیل بودجه و تفسیر در وضع مالیاتها و رد و قبول عوارض بموجب اصل هیجدهم قانون اساسی و اصل نود و چهارم متمم قانون اساسی از حقوق مسلم مجلس شورای ملی نیست؟ و این حق در دوره فترت رعایت شدهاست؟ آیا بعضی مالیاتها را نسخ نکرده اندد مگر مطابق اصل نوزدهم قانون اساسی تقسیم ایالات ولایات کشور از وظایف مجلس نیست؟ بر خلاف قانون مصوب مجلس استانهای جدید در این دوره ایجادنکردهاند مطابق اصل هشتم متمم قانون اساسی اهالی مملکت در مقابل قانون مساوی نیستند در این حکومت در تقسیم مایحتاج زندگی بین مردم رعایت این موضوع را نکردهاند و با پروانهها برای معدودی بهشت و برای عامه مردم دوزخ فراهم نکردهاند مگر آزادی افراد مطابق اصل نهم و دهم و چهاردهم متمم قانون اساسی رعایت شده و افراد را بدون مجوز صحیح حبس و تبعید نکرده اندوقانون حکومت نظامی را بدون انطباق به موارد وسیله سلب آزادی افراد قرار ندادهاند مگر بر خلاف ال 62 متمم قانون اساسی وزارت کار و تبلیغات تأسیس نکردهاند و بعد آن را موجب اعمال نفوذ در امور انتخابات ننمودهاند؟ ما مخالف قانون کارنیستیم، قانون کار یکی از قوانین لازم بوده و ماهم با آن موافق هستیم ولی ممکن بود که به احترام قانون اساسی یک اداره مستقلی تابع وزارت پیشه و هنر به اسم اداره کار درست کنند چه لزومی داشت که وزارت کار و تبلیغات بدون تصویب مجلس در مملکت تأسیس بشود؟ اما حالا اگر از اینها بگذریم قانون اساسی، قانون اساسی است، واجب الاحترام است قابل زوال نیست(صحیح است) و اساس مملکت روی قانون اساسی است(صحیح است) ما یک گلهها بلکه اعتراضات مهمتر و اساسی تری داریم به آقای نخست وزیر، ایشان در مقدمه برنامه خودشان یک جملهای نوشتهاند که خیلی جلب توجه میکند مینویسند که« من اعتراف میکنم که هیچ گاه در صد سال اخیر ملت ایران تا این درجه عشق به میهن و وطن پرستی و وحد ت(مقصودم این کلمه وحدت است میخواهم آقایان بیشتر توجه بفرمایند) وحدت و اتفاق خویش را در مقابل مصائب خارجی آشکار نکرده» (صحیح است) بنده اعتراضی که میخواهم بکنم این است که آن موقعی که ایشان به زمامداری دعوت شدند همانطوری که خودشان در مقدمه برنامه شان اشاره کردند البته موقعی بحرانی بزرگی بود و اکثریت صلحای کشور، صلحای پایتخت معتقد شدند که برای نجات کشور در این موقع البته بایستی یک فکر اساسی کرد و اکثراً معتقد شدند که نظر بشیخوخیتی که آقای قوام دارند در بین رجال ایران ایشان توانایی شاید داشته باشند که همه را دور هم جمع کنند و وحدتی را که در همین جمله اشاره شدهاست آن وحدت را عملی بکنند وایجادبکنند که آن نقارها نقاصتهایی که بعد از شهریور در این چند سال این کشور را دچار بدبختی و مصائب کردهاست شاید ایشان آن توانایی را داشته باشند که وحدت را ایجاد بکنند، حالا ببینیم ایشان کردند یا خیر؟ متأسفانه این آرزوها حقیقت پیدا نکرد و ما انتظار داشتیم که ایشان وقتی که زمامدار میشوند تمام سوابق، هر چه سوابق و بغض دارند فراموش بکنند و همانطور که عرض کردم این وحدت را بین تمام ایرانیان و تمام صنوف و تمام طبقات و تمام دستجات ایجاد بکنند، ولی ایشان بر عکس از ابتدای زمامداری کار را طوری بر داشت کردند که با آن روحیهای که درمردم ایجاد شده بود، با آن روحیهای که حاضربودند استقبال بکنند هر کسی که بخواهد بوحدت کلمه ایران را جمع بکند این طور نشد.ایشان برعکس از ابتدای زمامداریشان شروع کردند به تولید نفاق و دودستگی و ترجیح دادن کی عده بر دیگران و جمع کردن دور خودشان یک اشخاصی را که اغلب آقایان میشناسند . بنده لازم نیست اسم ببرم.
پریروز آقای ممقانی اشاره به حجب آقای نخست وزیر کردند، من نمیدانم حجب است یا هر چه هست نتیجه اش یکی است، نتیجه اش این شد که در این کشور در هفده ماه یک حکومت ترور، یک حکومتی که زیر پا بگذارد تمام قوانین را بر پا کردند، رجال را حبس، تبعید کردند و آنهایی را هم که تبعید نکردند دچار یک وضعیتی مثل تبعید تحت نظر تفتیش بودند (مهندس رضوی- نمونه کوچکی از حکومت دوره رضا شاه) آن را باید جداگانه صحبت بکنیم (نراقی- زمان وزارت دادگستری شما) طوری طبقات را بجان هم انداخت این دستگاه سازمانهای چاقو کشی که حتی به جوانهای این کشور جوانهای دانشجوی این کشور هم رحم نکردند.
جوانها کشور در تمام دنیا مشعلدار اصلاحات هستند (صحیح است) مهندس رضوی- بنده تصدیق میکنم اما عملیات خود حضرتعالی را در آن دورهها فراموش نمیکنم.
دکتر متین دفتری-.هر وقت موضوع بنده طرح شد البته آن وقت دفاع خواهم کرد. حالا موضوع برنامهاست حتی کسانی که دور ایشان بودند که بر خلاف رژیم کشور بر علیه رژیم کشور با تجزیه طلبان مملکت توطئه داشتند تبانی داشتند، و اگر تکذیب بشود ما بتکذیب قانع نمیشویم وقتی که به پروندهها مراجعه شد آن وقت مطلب روشن میشود.
ممکن است آقای نخست وزیر بفرمایند که به من مربوط نیست، من مسئول اعمال کسانی که دور من بودند نیستم ولی این جواب دارد، مکرر در مکرر خیر خواهان ایشان به ایشان تذکر دادند ولی ایشان اظهار علاقه کردند به نگاهداری آنان و بعد هم ما فراموش نمیکنیم که آقای نخست وزیر در موقعی که یک قیامی در جنوب شد یک تلگرافی به ناصر خان قشقایی کردند، ایشان گفتند در آن تلگراف به ناصر خان که وزرای من ، وزرای کابینه من بدون اجازه من، هیچکاری نمیتوانند بکنند اطرافیان من بدون اجازه من هیچ کاری نمیتواند بکنند ، یعنی دولت من هستم.
حالا نمیدانم ایشان دراین عقیده خودشان باقی هستند؟ این حرف «دولت منم» آقایان همه میدانندکه «دولت منم» حرف یکی از مستبدین دنیا است و آیادر این عقیده خودشان باقی هستند؟ و ایا این هیئت وزرایی که امروز به مجلس معرفی کردند با این عقیده معرفی کردند؟ یا اینکه آقایان وزیر تمام مطابق قانون اساسی هستند.
باز هم تکرار میکنم که البته وجود حزب لازم است ما منفی باف نیستیم، ما خودمان که فراکسیون تشکیل دادیم روی یک مرامی فراکسیون تشکیل دادیم، بنده افتخار عضویت این فراکسیون را دار و همه مان در مجلس روی مرام همکاری میکنیم شما حزب دارید، حزبتان بایدروی یک اساس دموکراتیک باشد، ماهم شاید موفق بشویم، احزاب خارج، رفقای خارج، اینها با هم نزدیک شوند حزب درست کنند روی یک اساس شرافتمندانه مبارزه بکنند.
بنده قول میدهم که هر وقت مصالح عالیه کشور در خطر باشد حزب واختلافات حزبی را میگذاریم کنار، اختلافات فراکسیونی را میگذاریم کنار وبرای حفظ مصالح کشور حاضر به همکاری هستیم(صحیح است- انشاءالله) چندی قبل که در موضوع انتخابات صحبت بود یکی از نمایندگان محترم نسبت به فراکسیون دمکرات اینجا آمدند و اعتراف کردند که ما چاقو کش تجهیز کردیم، دستجات چاقو کشی تجهیز کردیم و گفتند که ما این چاقو کشها را تجهیز کردیم برای مبارزه با اشخاص ماجراجو،با دستجات ماجراجو با تجزیه طلبها بنده نتوانستم بفهمم در کشور، در یک کشور منظمی که دارای سازمان منظم باشداحتیاج به چاقو کشی نیست، چاقوکشی چاقو کش ایجاد میکند، آنوقت کارها سیاسی مملکت میافتد توی کوچهها، زنده باد مرده باد، خونریزی، آنوقت ما که فراموش نکردهایم آن روزهای آخر دوره چهاردهم را آن روزهایی که مجلس باید تصمیمات مهمی بگیرد لااقل یک تکلیفی برای دوره فترت معین بکند آمدند و ریختند و بعد هم به رئیس مجلس اخطار کردند که مجلس در خطر است مجلس حافظ و مستحفظ به قدر کفایت ندارد و وکلا را مرعوب کردند و وکلا متفرق شدند بدون آنک تعیین تکلیفی برای دوره فترت معین بکنند(صحیح است) حالا گذشتهها گذشت(دکتر معظمی- آقای دکتر وکیلی که میترسد لیاقت این کرسی را ندارد) (فولادوند- استدعا میکم این وکیل را اسمش را ببرید)(اردلان- ما تا آخرین دقیقه اینجا بودیم) حالا انتظار داریم که اقلا این تجهیزات این کارها بهش خاتمه داده شود.
حزب بایستی متکی به نیروی مالی هم نیروی سعی و عمل افراد خودشاباشد، روی مرام خودش تبلیغ بکند ما هم که اینجا مباحثه میکنیم اقلیت و اکثریت روی مرام باشد و این تجهیزات و تشکیلاتی که مملکت را به خطر میاندازد و مسائل سیاسی داخل کوچه و بازارها و زدو خوردها میشود اینها در این مملکت بایستی موقوف بشود، اینهایادگاریهایی است که متأسفانه از اشغال ایران پیش آمدهاست ما از این چیزها نداشتیم، خوب یادم میآید که یک شب اول سالی اروپایی بود شرکت هواپیمایی ایران دعوتی کرده بود در آنجا بعضی از نمایندگان خارجی هم بودند مصادف بود با زمان انتخابات تهران، آن هجومی که بدانشگاه آورده بودند و به جزب مردم و سایر دستجات هجوم آورده بودند، آنجا به اصطلاح موضوع صحبت روز بود وبعضی از آقایان صحبت میکردند، یکی از آقایان نمایندگان خارجی گفت من یک سئوالی دارم از شما گفتم چیست گفت آقا از شما میپرسم انتخابات شما انتخاباتی ایرانی نیست که شما اینقدر گله میکنید و یا این انتخابات ایرانی است یا تقلید از خارجهاست، ما گفتیم خیر انتخابات ایرانی نیست.
در دروههای گذشته هم انتخابات بود و این اتفاقات پیش نمیآمد چاقوکش نداشتیم این چاقوکشی در نتیجه اشغال ایران از طرف قوای خارجی بوجود آمده در این کشور .
در این کشور یک دستهای بوجود آمد دسته دیگر برای اینکه جواب او را بدهند تشکیل دادند، دسته دیگر هم برای اینکه همه اینها را از بین ببرد تشکیل دادند با این ترتیب نمیشود مملکت داری کرد، مملکت باید متکی به قانون باشند و به قوای تأمینیه کشور(صحیح است) تما احزاب هم که تابع قانون اساسی هستند و در حدود قانون اساسی فعالیت میکنند باید آزادی عمل داشت باشند و تحت حمایت قوانین باشند و دولت هم باید به همه آنها به یک نظر نگاه بکند و هر کدام خواستند از حقوق خودشان تجاوز بکنند قوای تأمینیه و محاکم تکلیفشان را معین کند(صحیح است) برای اینکه این بحث را خاتمه بدهم مجبور هستم به آقای نخست وزیر تذکربدهم که خاطرتان هست این دفعه اولی نبود که فترت در ایران پیش آمد فترتهایی طولانی تر ماداشتیم، درآن موقع باز یک رجال مملکت، رئیس الوزراهای وقت همیشه در مواقع فوق العاده مردم را باتحاد دعوت میکردند.بنده خوب بخاطرم میآید که وقتی مسائل مهمی در کشور پیش میآید نخست وزیرهای وقت از تمام رجال مملکت از تمام طبقات تجار، وزاری سابق، رئیس الوزراهای سابق، وکلای سابق، حتی وکلای آن آخرین دوره را که در تهران بودند جمع میکردند ، مشورت میکردند و با هم همکاری میکردند، حالا چطورشدهاست و ما به چه بدبختی گرفتار شدهایم که در مملکت ما عوض اینکه مسائل مشورتی رو به ترقی برود اینطور باید عقب برودم که در این دوره عوض اینکه رجال و طبقات مختلفه را دعوت به اتحاد بکنیم با این عنوانی که خودشان میکنند با این روحیهای که در ایرانیان بود عوض اینکه از مردم استفاده بکنند، همفکری بکنند و دعوت به اتحاد بکنند این کارها شد در این کشور؟ این مقدمهای از عرایض بنده بود، حالا وارد میشویم در بحث در مقدمات برنامه: آقای نخست وزیر در برنامه شان نوشتهاند که در این دوره فترت موقعیتهایی نصیبشان شده، لازم میدانم به اختصر موفقیتهایی که بدست آمدهاست گوشزد آقایان نمایندگان بسازم بنده راجع به همه اش صحبتی ندارم، بنده راجع به چند فقره از آن موفقیتها سه موضوع را آن را موفقیتها میخواهم صحبت بکنم.
اولیش راجع به این جملهاست مینویسد که «استقلال اقتصادی کشور که در مدت پنج سال لفظ بی معنایی شده بود کم کم مفهوم خود را بدست آورد مرزهای کشور تحت مراقبت و پاسبانی مأمورین ایرانی قرار گرفت تعرفه گمرکی که چند سال اجرا نمیشد به موقع اجرا در آمد و تجاوزات اقتصادی خاتمه پذیرفت» دست شما درد نکند(خنده نمایندگان) حقیقتاً که بایستی یک رئیس دولتی این طور اظهار خوشوقتی بکند و اعتراف بکند که ما راضی هستیم پنج سال کشور را اشغال کردند، تمام سازمان و استروکتور و تجهیزات و استقلال اقتصادی کشور ما را از هم پاشیدند، ما را بخاک سیاه نشاندند وحالا باید خوش وقت بشویم که دو سال و نیم بعد از جنگ الحمدالله مرزهایمان دست خودمان است؟، در صورتی که خیلی چیزهای دیگر هم هست خساراتی که به این کشور وارد آمدهاست باید جبران بشود.
در این مدت لااقل برای وصول خساراتی که به راه آهن وارد شده بود چه کردند؟ مطالبات راه آهن ما را بدهند ماهیچ کمک نمیخواهیم امروز حتی کشورهای مغلوب آنهایی که در صف مغلوبین بودند به آنها کمک میشود ولی ما در صف غالبین بودیم و لقب پل پیروزی به ما دادند(مهندس رضوی- خدا ما را به روز آنها نیندازد) موقعیت دوم که در برنامه اشاره شد موضوع مشکل و بغرنج آذربایجان و کردستان با تمام موانع و محظوراتی که در کار بود بحسن تدبیر و با زحمات و فداکاریهای شبانه روزی خاتمه پذیرفت(آصف- یعنی یک قسمت از کردستان)(اردلان- صحیح است، یعنی مهاباد) البته کسی نیست که از نجات آذربایجان خوشوقت نباشد، اگر کسی ایرنی باشد بایستی خوشوقت باشد که الحمدالله بعد از این مصائبی که به آذربایجان وارد شده بالاخره آذربایجان به ایران بر گشت.
اما اینجا مطلبی هست و آن این است که آذربایجانیها شکایت دارند، ناراضی هستند از اینکه نجات آذربایجان این مدت تأخیر افتاده، و معتقد هستند به دلایل که آذربایجان می بایسیتی در اول سال 1325 آزاد شده باشد، حالا بنده نمیخواهم وارد این مبحث بشوم که موجبان نجات آذربایجان چه بود، البته همه سعی کردند، هرکسی سهمی دارد در این کار تمام مقامات کشور البته سهمی دارند در این مسئله، ولی نمیشود انکار کرد که یک خبطهای بزرگی دولت کرد که نجات آذربایجان را به تأخیر انداخت و این خبطها طوری مؤثر بود که زبان من لال خدای نکرده ممکن بود آذربایجان از بین برود.
خبط بزرگ دولت همان تصمیمی بود که آن روز هم آقای ممقانی اشاره کردند به آن ، منتهی خیلی در پرده و آن را تفسیر کردند به کاپیتولاسیون.
یک دولتی دست خودش را ببندد، حاکمیت خودش را محدود بکند و بگوید من مکلف هستم با وسائل مسالمت آمیز قضیه آذربایجان را حل بکنم و به عبارت آخری خودش را منع بکند از استعمال قوه تأمینیه و این البته بدعت بزرگی است، بدعتی است که در حقوق بین المللی همچو چیزی سابقه ندارد.
پارسال دانشجویان از ما میپرسیدنداین چیست؟ این چه ترتیبی است؟ و با کدامیک از موازین حقوق بین المللی تطبیق میکند؟ و من نمیدانستم چه جواب بدهم به آنها، این خبط و خبطهای دیگری که حالا عرض میکنم اصولاً روحیه آذربایجان را متزلزی کرد در آذربایجان مردان و شیرانی هستند که میتوانند از خودشان دفاع بکنند و قتی که آنها مأیوس شدند از حمایت دولت، از مساعدتهای دولت و از تقویتهایی که دولت از متجاسرین و از تجزیه طلبان میکرد روحیه آذربایجانیها، قوه مقاومت اهالی آذربایجان از بین رفت، خبط دوم شناختن متجاسرین بود و مقاوله نامه بستن با آنها، اگر نمیبستند چه میکردند آنها؟ همان متجاسر باقی میماندند چه لزوم داشت دولت متجاسرین را بشناسد و با آنها مقاوله نامه و قرارداد ببندد؟ در اعلامیههای دولت چه لزوم آقای نخست وزیر بنویسد جناب آقای پیشه وری؟ برای خوش آمد آنها و برای اینکه فحش بدهند به وکلای دروه چهاردهم و به تمام رجال مملکت خودشان و آنها را مرتجع بخوانند فقط برای دلخوشی آقای پیشه وری؟ قدم سومش یعنی خبط سوم که باز روحیه آذربایجان را متزلزل کرد شرکت دادن طرفداران تجزیه آذربایجان را در کابینه خودشان بود، آقایان همه میدانند کسانی که طرفدار تجزیه طلبان بودند در کابینه ایشان وارد شدند و چندین ماه با ایشان همکاری میکردند، ملاحظه میفرمایید یک دولتی که طرفداران تجزیه طلبان در آن عضویت داشته باشند دیگر در آذربایجان چه روحیهای باقی میماند؟ خبط چهارم کمکهای مالی بود که به آنها میکردند، حتی از کمک مالی درباره متجاسرین دولت مضایقه نکرد، درست شاید یک ماه قبل از سقوط متجاسرین ود که به امر دولت مقرر شده بود دو میلیون تومان از تهران پول فرستاده شود بعنوان کمک به بودجه ادارات آذربایجان، در صورتی که متجاسرین را اگر به حال خودشان واگذار میکردند همه آقایان میدانند که دچار یک بحران مالی بزرگی شده بودند و همین بحران مالی ممکن بود آنها را از بین ببرد، خوشبختانه بواسطه مقاومت ادارات و آن کندیهایی که در ادارات هست موفق نشدند که این دو میلیون را بفرستند، یک قسمتش فرستاده شد و یک قسمتش هم ماند که لاوصول بود، قسمت کمش فرستاده شد.آقای هژیر در قسمت کمک مالی یک یادداشتی هم بنده داشتم که فراموش کردم عرض کنم چهار صد تن پروانه چای به آقای دکتر جاوید در مهر ماه 1325 داده شد(نقل از روزنامه کیهان حالا صحت و سقمش با روزنامه کیهان است و هیچ کس هم تکذیب نکرد) که تفاوت قیمتش با بازار هر کیلو یکصد ریال جمعاً مبلغ چهار میلیون ریال میشود و این یک کمک مالی است که به آقی دکتر جاوید شدهاست و اگر سکوت شدهاست باید جوابش را در روزنامه کیهان بدهد.
در صفحه چهار برنامه، آقای نخست وزیر مرقوم میفرمایند اگرچنان شده بود امروز معلوم نبود چه کسانی روی این صندلیها نشسته بودند این را ما نمیدانیم که باید ممنون ایشان باشیم یا ممنون حوادث ؟ برای اینکه ایشان تصمیم داشتند انتخابات آذربایجان را با حضور متجاسرین بدست متجاسرین انجام بدهند (مهدی ارباب- خیر اینطور نیست) مقاومت ملیون، مقاومت صلحای کشور، علما، تجار،فراموش نکردیم، آقای نیکپور کجا هستنداینجا تشریف دارند اینها تحریم انتخابات در آن دوره کردند، ما اینها را فراموش نکردهایم آقایان، بعد هم در مصاحبهای که دکتر جاوید در روز هشتم آبان 325 با مطبوعات طهران کرد در روزنامه کیهان منتشر شد عیناً همین عبارت را میگوید« انتخابات آذربایجان با دستور دولت عملی خواهد شد و حواله مخارج آن پس از مدتی دوندگی دیروز از طرف وزارت کشور بخزانه داری کل ارسال و امید است در این دو سه روزه به تبریز حواله شود» حالا از آقایان میپرسم انصاف هست با این تقویتهایی که دولت از متجاسرین کردهاست (مهندس رضوی – ما فکر میکنیم که اینها تاکتیک سیاسی بودهاست) (یکی از نمایندگان- بگذارید حرفش را بزند) (مکی- چطور از طرف شما مجاز است) با این تزلزل روحیه که در اهالی آذربایجان بود اگر یک بدبختهایی، چهار تا رعیت، کاسب، از نظر اضطرار و از نظر تأسی از دولت با دستگاه متجاسرین همکاری یعنی زندگی کرده باشد امروز اینها را تعقیب میکنند و بعضی از این اشخاص را حبس میکنند و آن مسببن واقعی این بساط تجزیه طلبی همینطور قرین افتخارات باشند و با کمال آزادی و خوشی زندگانی بکنند؟ حالا از اینها گذشته اینها تاکتیک سیاسی بود، بسیار خوب حالا ببینیم از زمان سقوط آذربایجان، در واقع برای این آذربایجانی که بیش از یک سال اینطور دچار زحمت شد، اینطور خونها ریخته شد و اموالش غارت شد برای مرمت این بدبختیها دولت چه کرده؟ از اطلاعاتی که به بنده رسیده از یک عده از شاگردان سابق خود بنده که از آذربایجان هستند از آنجا درد دلهایی میکنند و کاغذهایی مینویسند بنده یک قسمت از آنها را برای آقایان میخوانم میگوید که «عمال دولتی از روزی که پای بخاک آذربایجان گذاشتهاند به جای آنکه در جلب قلوب مردم بکوشند همچون غارتگران باگروهی از مالکین دست به یکی کرده و از هیچ ظلم و ستمی فروگذار نمیکنند، دهقانان نفهم و جاهل را که ندانسته وارد فرقه دمکرات شده بودند چون قرون وسطی و زمان تفتیش عقاید به چون میبندند و چهار میخ میکنند» (یکی از نمایندگان- اینطور نیست) بلی جوان است که نوشته (فولادوند- این را آقایان مالکین آذربایجان باید جواب بدهند) دیگری مینویسد « گله اهالی این است که مسببین اصلی نه تنها مجازات ندیدند(اسامی آنها را برده که بنده نمیخواه اسامی را بخوانم) و صدها نفر آنها آزادند همچنین دکتر جاوید و شبستری از طرف دولت حمایت میشوند (صحیح است) رسیدگی به وضع پروندههای متهمین و بازداشت شدگان بسیار کند پیش میرود» مینویسد که «مأمور خوی کسی که در خوی است از یک طرف کشاورزان را تهدید میکند که 15% حق شما است و از مالکین بگیرید و از طرف دیگر مالکین را تشویق میکند که چون هنوز تصویب نشده ندهید واین طور نفاق میاندازد و استفاده میکند» بلی بعد از توصیفهایی از طرف دارایی مینویسد« دیگر بالاخره صدور احشام از مرز به طرف ترکیه آذربایجان را دچار مضیفه زندگی خواهد کرد» و بالاخره میگوید« راههای آذربایجان در نتیجه کثرت رفت و آمد غیر قابل استفاده شدهاند خلاصه برای تهیه کار در آذربایجان اقدام مؤثری نشدهاست» راجع به بهداری مینویسد که «چهار ماهاست حقوق کارمندان بهداری آذربایجان را ندادهاند» اینطور مینویسد »از وزیر بهداری باید پرسید که این مأورین بیچاره از فروش داروهای شما نان بخوردن« بعد یک شرحی از مأمورد بهداری آنجا که راجع به شیر و خورشید سرخ یک مطالبی مینویسد و خلاصه آخرش این طور نتیجه میگیرد این جوان و میگوید که «اهالی آذربایجان با وجود تحمل اینهمه مفاسد یک نکته مهم را از نمایندگان خود انتظار دارند که به گوش ملت برسانند که علیرغم تمایلات بعضی از عناصر در تهران بساط پیشه وری به هیچ وجه و هیچ بهانه تکرار نخواه شد ولی اهالی آذربایجان بنام پاداش مقاومتها و خدمات خود انتظار توجه بیشتری دارند (صحیح است) یکی از انتظارات ما مسئله دانشگاه تبریز است که این متجاسرین با همه مظالمی که در آنجا کردند برای اینکه کار تبلیغاتی هم کرده باشند یک دانشگاهی تأسیس کردند که این دانشگاه همانطور بحال بلاتکلیفی مانده بالاخر هرچه هم دولت میگوید مقدمات دارد فراهم میشود، بالاخره امروز که روز آخر شهریور و اول سال تحصیلی است هنوز یک اقدام عملی برای تأسیس دانشگاه تبریز نشدهاست»(صحیح است) جوانها آنج بلاتکلیف هستند و دائماً به ماها مینویسند ولی ما گرفتار آن روتین وزارت فرهنگ و سایر دوایر مربوطه هستیم در صورتی که بایستی تصدیق بفرمائید آقایان که اساساً شهر تبریز نظر به اهمیتی که دارد میبایستی خیلی بیش از اینها در آنجا دانشگاه تأسیس شده باشد (صحیح است) بخصوص از همه قسمتها مهمتر دانشکده پزشکی است، بنده خاطرم میآید وقتی که خود بنده در کار دولت دخالت داشتم و در زمانی که در وزارت دادگستری بودم و ریاست کل بازرسی کشور با من بود در اغلب شهرستانهای ایران سرکشی میکردم نه فقط برای دستگاه قضایی بلکه برای تمام شئون کشور، مسئلهای که بیش از هر چیز توجه بنده را جلب میکرد مسئله بهداری بود چون بنده اساس اصلاحات این کشور را بهداری میدانم(صحیح است) تا ما مردم سالمی نداشته باشیم ممکن نیست هیچ اصلاحی در این کشور پیشرفت بکند،مثلاً بنده یادم می آی که یک وقتی در کردستان بودن در حوزه انتخابی آقای اردلان، گفتند به من که شهر سنندج بین چهار نفر کلیمی تقسیم شدهاست یعنی نقشه شهر را کشیدهاند گذاشتهاند جلو خودشان و شهر را تقسیم کردهاند به چهار منطقه که چهارنفر کلیمی که نمیدانم سابق عطا بودند اینها امور بهداری این شهر را به عده گرفتهاند و هیچ از مرز خودشان تجاوز نمیکنند و از صبح اول آفتاب این یهودی راه میافتد عقب مردم و آدم کشی باصطلاح، خیلی متأثر شده(آصف- حالا به کلی منع شدهاند) بنده عرض کردم این مال هشت سال پیش است آقا، بنده معتقد شدم که بایستی یک فکر اساسی برای بهداری کشور کرد، هر قدر بودجه به وزرت بهداری بدهند مادامی که عده کافی پزشک در کشور نباشد این عملی نیست، پولها تبذیر خواهد شد صرف امورد اداری و میز و صندلی و اتومبیل وسایر چیزها خواهد شد، به این مناسبت بود که دولت در آن وقت تصمیم گرفت اصلاح بهداری را از دانشکده پزشکی شروع کند وپرفسور ابرلین برای همین منظور خواسته شد و تمام اختیارات به پروفسور ابرلین داده شد برای اینکه بهداری را از پایه درست بکند.
برای بهداری یک ارتش طبیب لازم است برای مبارزه در این ولایات با این مرضهای بزرگ مثل مالاریا و سایر امراضی که هستند، اینها مبارزه بزرگ لازم دارد و ما بر خوردیم به این نکته که تکمیل دانشکده پزشکی در تهران کافی نیست برای اینکه فارغ التحصیهای دانشکده پزشکی در تهران اکثراً بیرون نمیروند، آقای حکمت هم یک قانون گذاردند مشروط بر اینکه دو سال در خارج توقیف کنند، و آن هم که وسائل تحریف قانون خیلی آسان است مثلاً میرفتند بیمارستان فیروز آبادی و میگفتند این خارج از تهران است، دو سال میماندند این بود که ما تصمیم گرفتیم که دانشکدههای پزشکی در پنج مرکز استان تأسیس کنیم و خود بنده مراقبت کردم و اولین دانشکده در شهر مشهد دایر شد به مناسبت بودن مریضخانه و بلافاصله در شهر تبریز و اصفهان و شیراز بنابود تأسیس بشود خلاصه مسئله دانشکده و بهداری چه برای آذربایجان باشد چه برای سایر جاها باشد خیلی لازم است وقتی که ما موفق بشویم که یک دانشکه پزشکی در شهر تبریز دائر بشود و اهالی آذربایجان آنجا تحصیل بکنند با این وضع وزارت بهداری موفق خواهدشد که در تمام نقاط جزء آذربایجان پزشک بفرستد ولی از تهران البته نمیروند… اینجا که اسم بهداری آوردم یک مطلبی یادم آمد که در آن مقدمه میبایستی عرض کرده باشم ولی فراموش کردم، برای بهداری کشور هر کس هر خدمتی میتواند بکند بایستی قابل تقدیر باشد، چند روز پیش به من خبر دادند که آقای حاج سید رضا فیروز آبادی مریضخانهای که باسم او است، مردم این شهر همه میدانند یک مریض خانهای است در در شهر ری و اسمش مریضخانه فیروز آبادی است و این مرد سالها درتأسیس این مریضخانه زحمت کشیده و شخصی هم هست که مورد احترام همه آقایان است در دوره پیش هم وکیل بودهاست در این مجلس ، بنده شنیدم که تصمیم گرفتهاند این مرد را به بیمارستان راه ندهند و چند روز پیش شاهدش ذکر میکرد که در حضور یکی از محترمین خواستهاست برود به مریضخانه و آنجا را دیدن کن حالا یا وزارت بهداری یا رئیس آنجا قدغن کرده که فیروز آبادی در مریضخانه فیروز آبادی نباید وار بشود بنده نمیدانم حالا این تشویقی است که از مردم میشود، بنده چه عرض کنم صحت و سقمش را باید آقای وزیر بهداری تحقیق کنند ازاین سه موضوع که گذشتیم وارد اصل برنامه میشویم بنده راجع به سه ماده از برنامه صحبت خواهم کرد یکی راجع به سیاست خارجی در برنامه این عبارت هست، مینویسند که : در روابط خارجی دوستی و اصل احترام کامل متقابل… این یک فرمول کهنه و کلاسیکی است که همیشه زینت تمام برنامههای دولت گذشته بود و در ادواری که فرشته صلح سرتاسر جهان را زیر بال و پر خود گرفته و به اصطلاح گرگ و بره ازیک جوی آب میخوردند یک همچو فرمولی برای سیاست خارجی در برنامه گذاشتن کافی است نه در عصری که رب النوع جنگ هنوز از آتشی که شش سال در جهان افتاده بود فارغ نشده باز ما را دچار دغدغه و اضطراب میکند، امروز تمام ملل عالم، اگر آقایان خوب توجه کرده باشند، تمام ملل عالم، متوجه یک نکته هستند وآن امنیت بین المللی است ، ملل نگران امنیت بین المللی خودشان هستند (صحیح است) حتی دولتهای آمریکا، دولت اتازونی حتی دولت اتازونی که آن ور اقیانوسها است از امنیت خودش اظهار نگرانی میکند چه رسد به ما با این وضعیت جغرافیایی که داریم، تشریح وضعیت جغرافیایی ایران مسائلی نیست که بنده بیاناتی بکنم، وقتیما تجربهای که در دوره جنگ بین المللی کردهایم در نظر بگیریم خوب مجسم میشود که وضعیت جغرافیایی ایران خیلی وضعیت دقیق و حساس و قابل توجهای است(بعضی از نمایندگان- همیشه بوده) بلی همیشه بودهاست در آن جنگ بین المللی اول البته دولت خودش را بی طرف اعلام کرد ولی بی طرفیش را رعیت نکردند و از همان اول کار قشونهای مختلف آمدند و ایران را اشغال کردند و فقط فرقی که آن جنگ با این جنگ داشت این بود که بواسطه تصادف و یا به واسطه عقل رجال و یا بواسطه انصاف متخاصمین آن اندازه ضرر اقتصادی در این جنگ که کشور مار وارد شد در آن جنگ واردنشد.
پول زیادی،بیشترش هم پول طلا، متخاصمین میآوردند در این کشور خرج میکردند به قیمت روز و پول فراوانی در این کشور جمع شد البته نمیخواهم عرض کنم که خساراتی باین کشور وارد نشد ولی بالنسبه در مقابل آن نهب وغارتهایی که در بعضی از نواحی ایران شده اقلا از نظر اقتصادی و از نظر پولی یک منافعی هم عاید این کشور شد، اما در این جنگ دوم بواسطه سهل انگاری دولتهای ما، دولتهای ضعیف یا مستضعف بگویم، طوری شالوده کار را ریختند از اول که واقعاً ما را سوق دادند به طرف انقراض اقتصادی (صحیح است) (مهندس رضوی- مخصوصاً لیره را از 8 تومان بردند به 13 تومان و خوردهای با یک دلایل واهی)(ملک مدنی-از 6 تومان و خوردهای) در این جنگ دوم تصمیم قطعی دولت حفظ بی طرفی بود و انصافاً بنده میتوانم به آقایان عرض کنم چون خودم قریب یک سال شاهد بودم و وارد بودم در کار و دیدم که واقعاً اعلیحضرت فقید بر حسب امر ایشان دولت ایران جازم و ساعی بود در حفظ بی طرفی این هیچ تردیدی ندارد (صحیح است) حتی در سال 1318، بنده یک مسائلی که شاید بعضیهایش هنوز افشا نشده باشد عرض کنم خدمتتان در سال 1318 موقعی بود که یک قوای بزرگی از طرف متفقین در سوریه جم شده بود و در تحت فرماندهی ژنرال ویگان، یک قوای زیادی هم در شوروی جمع کرده بود و مرز ایران ، در مرز آذربایجان، این دو قوه همدیگر را تهدید میکردند برای اینکه آن وقت آنها با هم متفق نبودند، اینها میخواستندی یک بهانهای بدست بیاورند که زودتر بتوانند خاک ایران را اشغال کنند و خودشان رازودتر به باد کوبه برسانند، آنها هم میخواستند پیش دستی بکنند و قبل از اینکه یک بهانهای بدست اینها بیفتد یک عملی بکنند زوتربیایند ، هر دو منتظر یک فرصت و یک بهانهای بودند و وضعیت ایران فوق العاده دچار مخاطره بود و ما هر روز انتظار اشغال ایران را داشتیم، خلاصه بنده خوب به خاطر دارم که آن روزها به حداکثر بحرانی رسید و انتظار وقوع این حادثه این سانحه را داشتیم حتی یک روزی اعلیحضرت فقید خیلی متأثر بودند و نگران بودند و به بنده مأموریت دادند که با بعضی از آقایان وزراء مشورتی بکنیم که هر چه باید کرد چه پیش بینیهایی باید کرد برای احتراز از این پیش آمد این پیش آمد حتمی الوقوع .
بنده با بعضی از آقایان صحبت کردم راجع به مناسبات خارجی و اینها که به ما حمله بکنند تکلیف ما چیست؟ و خلاصه بعضی از آقایان وزراء اخیراً این عقیده را دارند حالا چون جنگ تمام شده افشا این حرفها ضرورتی ندارد بعضی از آقایان وزراء این عقید ه را داشتند که ما به متفقین بفهمانیم که اگر به ما حمله کردند ما دفاع خواهیم کرد هیمن اندازه بنده گزارش کردم بعرض شاه رساندم شاه خیلی متغیر شدند فرمودند خیر ما از هرکاری از هر مذاکرهای که ما را وارد یک دسته بندیهایی بکند باید احتراز بکنیم، اگر بخواهیم وارد یک دسته بندیهای سیاسی بشویم حتماً در مخاطره واقع میشومی و ما را از بی طرفی خارج خواهد کرد و خیلی هم از این اظهار و از این تفوه ناراضی شدند، خوشبختانه مساعی بکار بردیم با حسن نیت (حالا این تفصیلی دارد) خوشبختانه موفق شدیم، که همان روز هایکه انتظار ورود قشون اجنبی را در ایران داشتیم و اگر واقعاً آمده بودند باور بفرمائید که یک اوضاع خیلی وخیمتر و بزرگتر از شهریور پیش میآمد برای اینکه در شهریور دو متفق ایران را اشغال کردند بر خلاف حق ولی آنجا صحبت بود که دو دشمت به هم میریختند، با هم مصادم میشدند و ایران وسط دو سنگ آسیا خورد و له میشد، موفقیتی پیداکردیم قراردادهایی بستیم و خلاصه تضمین کردیم، اطمینان دادیم چیزی که طرفین متخاصمین بخصوص دولت شوروی را قانع کرد اطمینان دادیم که ما وارد هیچکدام از دسته بندیهای بین المللی نیستیم مطمئن شدند که ما واقعاً بی طرفیم و میخواهیم بی طرف بمانیم در این جنگ، این سوابق را البته باید درنظر گرفت و بعقیده بنده همیشه مصلحت ایران تا هر وقت باشد اگر یک جنگی پیش آمد بایستی در درجه اول سعی کنیم بی طرف باشیم، وارد دسته بندی نباشیم، برای اینکه امتحانن کردیم که آن دفعه بی طرفی و در این جنگ اول بی طرفی بعد هم قرارداد اتحاد وارد جنگ شدیم ازاین کار هیچ چیزی عای ما نشد جز ضرر وزیان و هدف اصلی سیاست خارجی ما از امروز تا همیشه باید این باشد که امنیت بین المللی برای خودمان تأمین کنیم یعنی با وضعی جغرافیایی که ما داریم کاری بکنیم که در جنگهای آتیه خطراتی که ایران را اشغال بکند ازش احتراز بشود، این باید هدف اصلی سیاست خارجی ما باشد برای همیشه، بله بنده خوشوقتم که میبینم در این برنامه اضافه شدهاست که دولت ایران عضو صدیق سازمان ملل متفق میباشد اما بایستی بدانیم که برای اینکه اطمینان حاصل کنیم و از امنیت بین المللی خودمان بایستی متوجه دو نکته باشیم اولاً سازمان ملل متفق را درست بجا بیاوریم، بعد هم اشکالی نباشد، مبالغه نکنیم در این سازمان ملل متفق، بطور خیلی خلاصه عرض میکنم وقتی که هنوز جنگ تمام نشده بود و پیش بینی میکردندکه برای صلح یک زمینه همکاری بین المللی بیند دول متحد فراهم بکنند یک طرح منشوری که معروف شد به طرح دمبارتن اکس تهیه شد و فرستادند برای دول متحد که یکی هم ایران بود که خودشان را آماده کنند که در کنفرانس سانفرانسیسکو در انجمن سانفرانسیسکو این طرح تصویب بشود و قطعی بشود که زمینه همکاری بین المللی بین کشورهای دنیا برقرار بشود.
بجای جامعه ملل سابق در آن اوقات وزارت امور خارجه از بنده مشورت کرد این طرح را به من دادند و گفتند شما مطالعه کنید اظهار نظر بکنید بنده هم مطالعه کردم و مقایسه کردم با جامعه ملل سابق در موقع تشکیل دیدم که جامعه ملل سابق تشکیل میشود اساسش از دو هیئت یکی هیئت مجمع عمومی که همان دول درش شریک هستند، یکی هم یک شورایی که فقط دول بزرگ و چند تا دولت درجه دوم به تناوب در آنجا وارد میشوند منتها در آن جامعه ملل سابق این دو هیئت از حیث تکالیف و اختیارات و صلاحیت در واقع در عرض هم بودند بر خلاف در این طرحی که تهیه شده بود برای سازمان جدید متوجه شدم که تمام مرکز ثقل سازمان افتادهاست در شورای امنیت و مجمع عمومی تکالیف مهمی ندارد انتخاب تکالیف داخلی، انتخابات بعضی از قضات و از این چیزها، خلاصه در حفط امنیت بین المللی و حفظ صلح عالم این دستگاههایی که همه ملل درش شریک هستند یک رل مهمی بازی نمیکند بنده همان وقت اینها را تذکر دادم و گفتمی یک نکته مهم که باعث خوش وقتی ملل ضعیف بود و لااقل در اساسنامه جامعه ملل سابق دیده میشد این بود که تمام دول عضو جامعه متعهد شدند به مقابله به حفظ تمامیت ارضی و استقلال سیاسی خودشان و این اصل که معروف است به اصل امنیت دسته جمعی در این منشور نیست بعد راجع به حق وتو همین حق وتویی که امروز در اطرفش خیلی صحبت میشود و بعضیها هم هنوز نمیدانند که این حق وتو چیست در این موضوع ما اظهار نظرکردیم و تذکر دادیم که ما مسلماً از طرف مللی که در عرض ماهستند ملل کوچک به آنها همصدا بشویم و یک اصلاحاتی در این منشور بکنیم و به همت نمایندگان ما در سانفرانسیسکو و کمک سایر ملل تا اندازهای این اصلاحات در منشور سانفرانسیسکو که معروف است به منشور سازمان ملل متحد شداماباید بدانیم آقایان که آن امنیت دستجمعی بالاخره آن طوری که باید بشود نشد و فقط اصلاحی که کردند این بود که تمام دول در جامعه سازمان مل متفق احتراز میکنند از اینکه به تمامیت ارضی و استقلال سیاسی یک کشوری تعرض یا تجاوزی بکنند ولی اینکه ملتزم بشوند تمامیت ارضی وسیاسی یکدیگر را تضمین بکنند و تأمین بکنند همچو چیزی در منظور نیست، بنده حالا دیدم ، در سه روز قبل که تازه مستر مارشان باین فکر افتاده و در نطق خودش میگوید اعضاء انجمن ملل متحد بایستی در این فکر باشند که تمامیت ارضی و استقلال سیاسی یکدیگر را تأمین بکنند.
خلاصه وضع سازمان ملل متحد این است، آقایان متوجه باشید، درست به جا بیاورید سازمان ملل متحد را سازمان ملل متحد اختیاراتش دست شورای امنیت است شورای امنیت هم پایه اش روی اتفاق دول بزرگ است مادام که دول بزر گ با هم اتفاق دارند البته این سازمان مؤثر است ونافذ است و میشود کاملاً بهش اطمینان کرد اما آن روزی که بین دول بزرگ اختلاف شد آنوقت این یک اصل صحیحی در سازمان ملل متحد نیست مگر تدابیر سیاسی و مذاکرات دیپلماسی و از این قبیل (یکی از نمایندگان- کی اینجور نبوده؟) خلاصه این است نمیخواهم عرض کنم که اینجو نبوده میبایستی طوری دیگرباشد خواستم آنچه هست به آقایان عرض بکنم(صحیح است) البته تمام امیدواریهای ما امروز این است که همانطور که دولت در برنامه گفته ما عضو صدیق سازمان ملل متفق هستیم و البته باید عضو بی طرفی در سازمان ملل متفق باشیم و داخل هیچ گونه دسته بندیهایی نوشیم و از این سازمان مثل یک سازمان استفاده بکنیم(صحیح است) ولی البته این را هم باید بدانیم که آن روزی که پایه این سازمان که اتفاق دولت بزرگ است به هم خورد دیگر هر کس بایدفکر خودش باشد، خلاص اش این است، اگر خدای نخواسته در این دنیا جنگ شد بقول یکی از استادهای خودم که در اروپا در حقوق بین الملل میگفت که حقوق بین الملل در جنگ معنی ندارد.
جنگ که شد دیگر حقوقی در بین نیست،عرض کردم خدمت آقایان که فراکسیون اتحاد مالی روی مرامی است، ما درسیاست حارجی در فراکسیون اتحاد ملی در مرام خودمان اینطور نوشتیم ، مانوشتیم در ساست خارجی تعقیب یک سیاست مستقل ایرانی، البته خیلی موجز است این چند کلمه، خیلی ولی موجز است و مفید است وخیلی جامع و دارای معانی بسیاری است این اصل که ما اتخاذ کردیم، ما معتقدیم که کشوری مثل ایران با این وضع جغرافیایی که دارد بایستی در فکر امنیت خودش باشد، در ایران بایستی یک سیاست مستقل ایرانی یعنی حکومت ایران، دستگاه حکو مت ایران مطابق قانون اساسی بایستی همیشه در سیاست خارجی یک رویهای داشته باشد که آن رویه کاملاً ایرانی باشد، به این معنی که هیچ دولتی، دولتهای خارج که ذیعلاقه هستند در خاورمیانه بخصوص در ایران از نظر خودشان، بایستی اطمینان داشته باشند اینکه هر تصمیمی که دستگاه دولت ایران تمام دستگا کامل دولت ایران(دولت که بنده عرض میکنم مقصود دولت به معنای وسیع کلمهاست، وقتی دولت ایران عرض میکنم دولت و مجلس است، منظورم فقط دولت به معنای اخص نیست) تصمیماتی که اتخاذ میکند، تصمیمات ایرانی باشد یعنی ما طوری خودمان را معرفی کنیم طوری خودمان را نشان بدهیم، که هر تصمیمی مگیریم اگر یک روزی در مقابل یک دولتی مجبور شدیم یک تصمیمی اتخاذ کنیم هیچ وقت آن دولت فکر نکند، در فکرش خطور نکند که این تصمیم به تحریک یک دولت دیگراست(صحیح است)اگر موفق باین سیاست بشویم مطمئن باشید که کارهای ما پیشرفت میکند(صحیح است) بنده فراموش کردم ببخشید در قسمت امنیت بین المللی که عرض میکردم راجع به سازمان ملل متفق این نکته را فراموش کردم، یک نکته اساسی است، که بعد از اینکه سازمان ملل متحد در سانفرانسیسکو تشکیل شد یعنی اساسش ریخته شد صحبت از کنفرانس صلح پیش آمد یعنی جنگ تمام شد و بنا شد که کنفرانس صلحی تشکیل بشود آنجا البته همه ملل متوجه این بودند که در کنفرانس صلح چه نصیبشان میشود.
این مسئله در روزنامهها تهران هم طرح شد و در دو سال پیش روزنامه امید بود یک شرحی به بنده نوشت و تقاضا کرد بنده نظریات خودمرا راجع به اینکه دولت ایران که جزء متفقین بوده وبایستی در کنفرانس صلح دعوت بشود چه تقاضایی بکند؟ همان موقع که این دعوت به من رسید، بنده همیشه چون در این قسمت سازمان ملل متحد و مسائل مربوط به سازمان ملل متحد مطالعاتی دارم، متوجه یک نکته شدم و آن این است که ما بایستی فکری بکنیم که باز همان هدف اصلی ما که تأمین امنیت بین المللی ما است فراهم بشود، بنده به نظرم اینطور رسید آنوقت، باز نظر به تجربهای که در جنگ داشتم برای اینکه ایران همیشه در معرض اشغال هست مقایسه کردم این کنفرانس صلح را با کنفرانس وین، کنگره وین که اگر ما بتوانیم هیتلر را با ناپلئون مقایسه بکنیم و همان اوضاع که در زمان ناپلئون در اروپا پیش آمد شبیه آن هم دراین دوره پیش آمد، گفتند در آن موقع یک دولتی آمد و یک بلی گرفت وآن دولت سویس بود دولت سویس نظر به موقعیتی که شبیه به موقعیت ایران داشت از آن کنفرانس صلح تقاضا کرد که دول تضمین بکنند بیطرفی او را میگفت من اهل جنگ نیستم ما یک ملت کوچک و خیلی جزء هستیم که بین چند دولت بزرگ قرار گرفتهایم و ما میخواهیم که به صلح صفا زندگی کنیم و بیایید متعهد بشوید همه تان که دور این میز کنفرانس صلح نشستهاید متعهد بشوید که عیناً تقلید بکنید بکنم از وضیع بی طرفی سویس یا وضعیت دیگری، وضعیت خاصی داشتیم بنده به نظرم رسید که ما در کنفرانس صلح تقاضا بکنیم که ایران را یک منطقه ممنوعه بشناسند و برای اینکه هیچ لطمهای به استقلال سیاسی ما وارد نکنند این تقاضا را از طرف خود و ملت ایران بشود که ما میخواهیم باتمام همسایگن خودمان با تمام دول عالم، ما صلح و صفه زندگی کنیم، خاک ایران در معرض مخاطره نباشد اینجا چون سر راه واقع شدهاست صرفه همه در این است،صرفه دنیا در این است که همه تصدیق کنند ایرانی یک منطقه ممنوعه باشد، یعنی چه ممنوعه باشد، یعنی هیچ عملی در این سرزمین نشود که باعث تحریکات بین المللی بشود، نه درشمال، نه درجنوب، وسیله و بهانهای به دست همسایگان و دیگران که دراین ناحیه دنیا علاقمند هستند داده نشود.
تمام دول ملتزم بشوند که اینجا یک منطقه ممنوعه بشود، بی طرف به معنای منطقه ممنوعه، همه دول اقرار بکنند اینجااز یک کارهایی، یک تصمیماتی یک تأسیساتی نظامی و اقتصادی هرچه اسمش را بگذارید که دراینجا تحریکات و مسائل بغرنج بین المللی پیش میآید، اینجا ازش احتراز بکنند این نظر را بنده اظهار کردم و همینطور هم نوشتم و اتفاقاً در مطبوعات تهران هم خیلی انعکاس پیدا کرد، در اطرافش صحبت کردند، در مطبوعات خارجه درش صحبت کردند مورد بحث قرار دادند، ولی دولت ایران نمیدانم آنوقت مشغول چه کار بود باین نکته اساسی توجه نکرد؟ و متأسفانه در این دو ساله اوضاعی پیش آمده دردنیا که البته یک همچو نقشههایی راشاید مشکل بکند و ممکن است احتراز بکنند دولی که عضو سازمان دول متحد هستند که یک همچو سرزمین با این توصیف را قبل بکنند و شاید بگویند بی طرفی منافات داشته باشد با ورود در سازمان ملل متحد ولی این حرف است ، این حرف را راجع به سویس هم سابق میزدند در آن دورهای که جامعه ملل تأسیس شد و مملکت سویس با یک مهارتی توانسته یک فرمولی تهیه بکند که تطبیق بکند بی طرفی خودشان را باسازمان ملل متحد و آن را قبول کردند، حالا هم اینجا ما نباید ببینیم دیگران چه فکری میکنند، ما باید در فکر خودمان باشیم ماصلاحمان این است که ایران امنیتش تأمین بشود(صحیح است) و به هر قیمتی که هست تأمین بشود اساس سیاست خارجی ما باید این باشد و برای این کار برای که ما بتوانیم لااقل یک اقدامات اساسی بکنیم که ما را تا اندازهای به آینده خودمان، به امنیت خودمان مطمئن مکنند،ما بایستی سعی کنیم در سیاست خارجی خودمان همان طوری که در برنامه خودمان نوشته شده یک سیاست مستقل ایرانی داشته باشیم و بایستی سعی بکنیم که مورد اطمینان و ا حترام تمام دولی بشویم که با ماسروکار دارند،برای اینکار البته چند چیز لازم است، اولا صلاحیت رجال ما که در رأس سیاست خارجی ماهستند، رجال ما که در سیاست خارجی ما دخالت میکنند بایستی حتی المقدور رجال بی طرف و بیرنگی باشند (صحیح است) و شجاعت اخلاقی داشته باشند، صراحت لهجه داشته باشند، رفتارشان با مأمورین دول خارجی خیلی اهمیت دارد، بنده این جا مجبورم که باز یک پرانتزی باز کنم، در ایران قبل از الغاء رژیم کاپیتولاسیون، وقتی که ایران کاپیتولاسیون بود …آقایان تاوقتی که این مسئله را درک نکرده باشید که این کاپیتولاسیون دراین کشور ما را از دخالت در تمام شئون داخلی خودمان محروم میکرد تا اینرا کسی درک نکرده باشد نمیتواند بفهمد این یکی از یادگاریهای بزرگ سلطنت اعلیحضرت فقید است که این ننک را از ایران برداشت(صحیح است) و چون یاد کذشتکان میکنیم بایستی اینجا بند بگویم که دو نفر از رجال مملکت ما که امروز نیستند یکی مرحوم تیمور تاش و یکی مرحوم داور در این کار خدمت بسزایی کردند و سهم وافری داشتند و من خودم شاهد این کار بودم، خلاصه وقتی که کاپیتولاسیون دراین کشور برقرار بود رفتار مأمورین خارجه با مأمورین دولت هم البته در تحت تأثیر آن رژیم بود، بنده خوب خاطرم میآید یک تاجر باشی، یک کسی که معلوم نبود چه کارهاست که لقب تاجر باشی داشت بنده در وزارت خارجه بودم که این تاجر باشی میآمد آنجا جلو میز رئیس اداره و مشتش را محکم میزد روی میز برای اینکه یک تقاضایی داشت، در وزارت خارجه هر وقت میخواستند یک سفیری را ملاقات کنند، ولی بعد از الغاء کاپیتولاسیون و استقلال و استقرار حکومت رفتار ما با مأمورین خارجی تفاوت کلی کرد، مثل رفتاری که در تمام دول کشورهای راقیه میکنند،هر وقت(بنده خودم در وزارت خارجه بودم) هر وقت که کار داشتم با یک سفیری تلفن میکردم میخواستمش میآمد پیش ما، بر عکس آن زمان کاپیتولاسیون ولی بعد از وقایع شهریور 1320 و اشغال ایران یک قدری متأسفانه در بعضی از موارد رفتار و رویه مأمورین خارجی آنطوری که باید باشد نیست، مطابق رسوم بین المللی نیست البته شخصیت رجال ما است که اینها را نباید بگذارند که از حدود خودشان تجاوز بکنند، خود بنده در وقتی که رئیس دولت بودم یک روز وزیر مختار آلمان از بنده وقت خواست، آمد پیش بنده شروع کرد به گفتن یک مطلبی به محض اینکه شروع کرد به گفتن، گفتم آقای وزیر مختار شما این مطلب را به وزیر گفتهاید یا نگفتهاید؟ دیدم سرخ شد و گفت نگفتهام، گفتم پس به چه مناسبت با من صحبت میکنید برای امول خارجی؟ وزیر خارجه معین شدهاست من استیناف هستم شما باید حدود خودتان را بدانید، اگر شمامطالب را با وزیر خارجه میان گذاشتید و از آن ناراضی بودید و شکایت داشتید باید بیایید پیش من.
این تفکیک وزیر خارجه از رئیس الوزراء یک مسئله مهم اساسی است برای این کشور، من یکی از اعتراضاتی که به آقای نخست وزیر دارم این است که ایشان این مطلب اساسی را فراموش کردهاند که نخست وزیر حتی المقدور نبایستی خودش وزیر خارجه باشد، بایستی خودش را محفوظ نگهدارد که در موارد اختلافات سیاسی حکم بشود.(صحیح است) اگر بنا بشود که خود نخست وزیر با سفرا طرف مذاکره بشود اگر یک اشکالاتی مشاجراتی پیش آمد کی باید حل کند؟ ایشان وزیر خارجه نداشتند و اگر هم داشتند وزیر خارجهای به معنای وزیر خارجه مستقل نبوده خلاصه اساس این نکته که مأمورین خارجه را میشود در حدود خودش نگهداشت این است که شخصیت رئیس الوزراء یا وزیر خارجه بتواند آنها را بجای خودشان بنشاند، شخصیت را باید در مقابل اجانب نشان بدهند، شخصیت رئیس الوزراء در مقابل اجانب است والا اگر کسانی بخواهندوزرای مملکت را تحقیر کنند اجازه جلوس ندهند به یک وزیری، رئیس مجلس را در اطاق انتظار نگهدارند این شخصیت نمیخواهد (زنگ رئیس)( رئیس- هیچ همچو چیزی نبوده بنده تکذیب میکنم) در هر صورت اگر نبوده که بنده خیلی خوشوقتم رئیس مجلس باید خیلی محترم باشد، رئیس مجلس مظهر مجلس است… رئیس- اولا تا لازم نباشد بنده ملاقاتی نمی کن بعد هم این اظهاری که فرمودید تکذیب میکنم.
نخست وزیر- مقصودشان تفکیک کردن است.
دکتر متین دفتری- دوم مراقبت است در رفتار مستشاران خارجی البته اصولاً بایستی حتی المقدور ما خودمان را از داشتند مستشاران خارجی بی نیاز نشان بدهیم، (صحیح است) و یک ضرورتی الزام نکند که ما محتاج به داشتن مستشار باشیم ، در گذشه هم ما کاملاً ثابت کردیم که ایرانی وقتی وسائل کار برایش فراهم شود خیلی بهتراز اروپایی کار میکند(صحیح است) برای اینکه لااقل آن خارجیهایی که میآیند ایران آن صلاحیتی ، آن ازرشی که باید داشته باشند ندارند و ارزششان از ایرانیها خیلی کمتراست، سوم اینکه بایستی که وزارت خارجه مجهزی داشته باشیم، متأسفانه بنده خیلی متأثر هستم از اینکه میشنوم در وزارت خارجه ما که یک وقتی آشیانه بنده بودهاست و حق تربیت به بنده دارد آنگونه که باید و شاید از تحصیل کردهها و جوانها تشویق نشده تا بحال و بعضی از اشخاص از آنجا یک قدری ناراضی هستند و امیدوارم که وزارت خارجه ما یکطوری نباشد که بقول آن مثالی که سابق میزدند و بجای مینیستر دزافر اترانژه میگفتند مینیستر اترانژه اوزافر یعنی بیگانه از کار نباشد وزارت خارجه باید مرکز اطلاعات باشد، وزارت خارجه باید وزیر خارجه را بگرداند نه اینکه وزیر خارجه وزارتخانه را.
این مقدمات را برای این عرض کردم که در سیاست خارجی امروز بایستی مجلس شورای ملی یک توجه خاصی داشته باشد ما بایستی یک مطالعه دقیقی بکنیم و یک نقشه اساس بریزیم روی همین مرامی که ما نوشتیم یک سیاست مستقل ایرانی که تأمین امنیت بین المللی ایران باشد.
من باز هم تکرار میکنم ماباید تا وقتی که سازمان ملل متفق هست و کار میکند باید اتکاء مان به آنجا باشد، ولی در عین حال هم باید بدانیم که با توکل زانوی اشتر ببند صرف توکل نباشد باید فکر دیگرمان هم باشیم و مسئله امینت بین المللی خودمان را فراموش نکنیم امیدوارم که ما موفق بشویم در این دوره شبیه یک قطعنامه شبیه بدکتیرن منرو در دروه 15، یک دکترینی از نظر سیاست خارجی خودمان وضع بکنیم واین را بدنیا اعلام بکنیم و انتشار بدهیم که سیاست خارجی ما این است و با همه دول اینطور رفتارمیکنیم و سیاست ما یک سیاست مستقل ایرانی است و داخلی هیچ دسته بندی نمیشویم و فقط متوجه امنیت خودمان هستیم این عرایض بنده بود در قسمت سیاست خارجی اما قسم دوم راجع به سیاست اقتصادی، عرض کنم اینجا در برنامه نوشته شدهاست که سیاست اقتصادی کشور بر پایه اصلی و اساسی قانون انحصار تجارت خارجی و حمایت از صنایع داخلی قرارگرفته، ما چه نوشتیم در مرامنامه خودمان که تکیهام بر این مرامنامه فراکسیون اتحاد ملی است؟ما میگوییم تجدید نظر در رژیم اقتصادی کشور و تقویت صنایع ملی بطوریکه فعالیت افراد در مقدراتشان تأثیر داشته باشد و مداخله دولت در امور بازرگانی حتی المقدور سلب گردد و نفوذهای اقتصادی که منشاء مفاسد بزرگ است جای خود را به نفوذهای معنوی بدهد این شعار ما است وبنده هم مجبورم که روی این شعار صحبت کنم، البته یک هدف دیگری هم داریم که در اینجا بحث خواهم کرد و آن راجع به هزینه زندگی، پایین آوردن هزینه طاقت فرسای زندگی، و استقرار عدالت اجتماعی بطوری که مسکن و خوار وبار و پوشاک و بهداشت و فرهنگ برای طبقه سوم تأمین شود.
اینجا آقای نخست وزیر در برنام خودشان اشاره کردند بگرسنگی و به مرگ سیاه که مرجعش البته گرانی است و بنده میخواهم عرض کنم که سبب این گرانی غفلتهایی است که دولت در ایجاد گرانی کردهاست یعنی دولت دراین نوزده ماه زمامداری خودش نه فقط برای پائین آوردن هزینه زندگانی کاری نکرده بلکه اعمالی کرده که خود آن اعمال موجب گرانی شده البته این دلایل من دلایل عملی و دلایل اقتصادی است برای اینکه پایه گرانی روی وضعیت پول هر کشوری است. پول متعلق بدولت است وسیاست پول در دست همین دولت میباشد.
ما تردیدی نداریم که در نتیجه جنگ یک انفلاسیونی که حالا اسمش را تورم میگذارند یا انفلاسیون یا تورم خاصه پول زیاد توزیع شده و ارزش خودش را از دست دادهاست و اینرا نمیتوانیم ما فراموش کنیم که بهای اجناسی که ما میخریم با پولی که متورم است میدهیم و با این پولی که متورم هست اندازه گرفته میشود به اصطلاح اقتصادی بهترین قرینهای است که بنده دارم این است که طلا امروز در تهران، حتی خود بانک ملی طلا را تقریباً سه برابر بهای قانونی خودش میفروشد یعنی در واقع تنزل پول است یعنی اینقدر پول متورم است مثل اینکه سه برابر ارزشش کمتر شدهاست، در زمان اشغال کشور اختیار اقتصادیات و مثلاً گمرک و غیره در دست دولت نبود ودارندگان اجناس اعم از داخلی و خارجی برای تأمین سود خود از هیچ نوع اجحاف و گرانفروشی دریغ نکردند و اقداما غیر کافی دولتهای ضعیف مثمر ثمر نشده اما بعد از جنگ، ببینیم بعد از جنگ چه شده؟ دولت بجای اینکه بوسیله وصول مالیاتهای عادلانه و سایر تدابیر اقتصادی و مالی از تورم بکاهد، برای تبذیر و حاتم بخشیها خود را محتاج به پول دیدهاست و به وسیله دریافت عوارض قانونی و غیر قانونی بهای اجناس را ترقی دادهاست، عجب تر این است که دولت برای بدست آوردن پول کالاهای خودش را گران کردهاست، فراموش نمیکنم که در این دوره قیمت سیگار را دولت چقدر ترقی داد همینطور قند و همینطور بنزین، بنزین را نمیشود گفت که تأثیر ندارد در زندگی اقتصادی، تأثیر زیادی دارد، برای اینکه بنزین عامل مهم حمل و نقل است حمل و نقل هم تأثیر دارد بر زندگی اقتصادی، خود دولت شروع کرد به گرانفروشی، به گرانبازی، با این حال آیا انتظار داشتند که این عمل در نرخ سایر اجناس تأثیری نداشته باشد و لااقل گرانفروشان را جری تر نکند؟ الناس علی دین ملوکهم، بدیهی است وقتی که دولت فروشنده باشد و رحم نداشته باشد وخون مردم را بمکد سایر فروشندگان هم از دولت سرمشق گرفته برای بالا بردن قیمتها به همدیگر سبقت میجویند، خلاصه دولت زندگی را گرانتر کرد، با گرفتن این پولها، مخصوصاً طبقه زحمتکش را فقیر تر کرد، حالا هم همه این پولها را با این ولعی که دولت جمع آوری کرده صرف چی کردند؟ آیا بودجه را تأمین کردند، در بین هزینه و درآمد تعادل برقرار کردند؟ کسر بودجه را از بین بردند؟ البته خیر.
آقای نخست وزیر در چند ماه پیش در تاریخ 21 اردیبهشت همین امسال اعتراف کردند که میزان خرج مملکت در آخر سال 1324 به 456 میلیون تومان یعنی بیش از چهار میلیارد و نیم ریال رسیده بود و درسال 25 دولت ایشان این مبلغ را به 610 میلیون تومان ترقی دادند یعنی 154 میلیون تومان بر مخارج دولت اضافه کردند و با همه اجحافاتی که از راه گرانفروشی به مردم شد همین الان هم بیش از 200 میلیون تومان به اعتراف آقای وزیر دارایی در آن جلسه قبل تقریباً همین قدر کسر دارند(هژیر- که بنده همچو حرفی زدم) در قبال حرف آقای کشاورز صدر به ایشان گفتید سه میلیارد را ازکجا پیدا کردهاند و فرمودید دو میلیارد(هژیر- رقم را عرض نکردم که عملاً کسر است) حالا جواب میدهم در نتیجه این وضعی که در بودجه ما دارد یک اعتراف خیلی تلخی که آقای نخست وزیر کردند و بنده را ازخیلی از استدلالها بی نیاز کردند که خودشان در صفحه 11 برنامه شان میگویند« نه تنه حسن انتظام اداری مبدل به هرج و مرج شده بلکه قسمت کلی عواید دولت و بودجه مملکت به مصرف حقوق و مقرری رسیده و محل اعتبار کافی برای مصارف تولیدی و مخارج ضروری مملکتی در بودج باقی نماندهاست» بنده میخواهم اینجا ثابت بکنم روی موازین اقتصادی علم اقتصاد که علت العلل فلاکت مردم واین گرانی طاقت فرسای زندگی مردم در درجه اول همین بودجه ما است.
بنده وارد جزییات نمیشوم آقای نخست وزیر فقط یک نکته را توضیح میدهم ( نخست وزیر- بشوید آقا وارد جزئیات بشوید الان یک ساعت و نیم است ک وقت ما را گرفتهاید) اعتبار دولت به موجب آخرین بودجه مصوب مجلس آخرین بودجهای که به تصویب مجلس رسیده بود 14 میلیون ریال است، اعتبار یعنی یک مبلغی است دربودجه که به موجب تصویبنامه به مصرف برسد سابق که ما در کار بودیم سالی 200 هزار تومان بیشتر اعتبار نداشتهاست این اعتباری که 14 میلیون ریال بود به 60 میلیون ریال ترقی داده شد در این دوره فترت، نمیخواهم عرض کنم که این 60 میلیون ریال صرف چه چیزهایی شده،به عنوان پاداش حق السکوت این و آن خرید اتومبیل، از همه قابل تأسفف تر صرف دستگاهی شده که در نخست وزیری یک شهربانی جدید، یک شهربانی مخصوص خلاصه یک اداره جاسوسی برای مشوب کردن ذهن ایشان(نخست وزیر- چه شدهاست؟) خرج تجهیزات این دستگاه اطلاعاتی که در نخست وزیری هست (نخست وزیر-کجا شده؟) یعنی از این 60 میلیون ریالی که…(نخست وزیر- همچو چیزی نیست آقا) بنده آن بخششهایی که به موجب تصویبنامههای مختلف از این محل 60 میلیون ریال شدهاست واردش نمیشوم، فقط یکی رابرای نمونه خدمت آقایان عرض میکنم کاربخشش به جایی رسیدهاست یک تاجری یک قرض 60 هزار ریالی داشته و مقروض بوده ا ست به بانک رهنی ، لابد قرض بانک رهنی هم مربوط به قرضهای ساختمانی هست و بانک رهنی قرضهای دیگری نمیدهد تاجری که 600 هزار ریال قرض داشتهاست هیئت دولت بموجب تصویبنامه اگر آقای دکتر اقبال منشی هیئت بخواهند تکذیب کنند بنده نمره اش را هم ممکن است ارائه بدهم 600 هزار ریال به یک تاجری انعام میدهند که برود قرضش را به بانک رهنی بدهد، دولت ما اینقدر تمول پیدا کرده این قدر پول دار شده واین قدر دارایی پیدا کردهاست که میتواند به خودش اجاز بدهد که از این قبیل خرجها بکند(آشتیانی زاده – تاجر کی بودهاست آقا؟) بنده وارد اسم اشخاص نمیشوم از منشی هیئت خودتان بپرسید.
ما بخیل نیستیم که بخشش بکنند پول داشته باشند البته ببخشید عیب ندارداما فقط نتیجه اش این است که این ولخرجیها در کاستن ارزش پولی، پولی که بایستی اساس زندگی ما باشدتأثیر دارد هر تدبیر و هر اقدامیکه برای پایین آوردن هزینه زندگی باید بکنیم این است که باید پولمان را برایش ارزشی قائل شویم، پولمان را تثبت بکنیم، این حاتم بخشیهای دولت علت العلل کسر بودجهاست، علت العلل تمام این گرانبهایی است که لازم نیست بنده استناد بکنم بکتاب بانک ملی و شاخص بانک ملی را عرض کنم محتاج بدلیل نیست همه مردم که دراین شهر زندگی میکنند از نرخها اطلاع دارند، بنده محتاج به اقامه دلیل نیستم ولی چیزی که ثابت کنم این است که علت اصلی و اولی این کار همین بودجه این کشور است و میخواستم آقایان را متوجه بکنم که اساسیترین اقدامی که در این مجلس که باید بشود این است که یک بودجهای داشته باشیم که تعادل درش کاملاً محفوظ باشد به هر ترتیبی شده اولاً سازمان اداری وزاتخانهها را بایستی قانونی کرد و به موجب قانون معین کرد تا معلوم بشود هر وزارتخانهای چند مدیر کل دارد هر ادارهای چند کارمند رتبهای دارد و این به موجب قانون یک دفعه به تصویب مجلس برسد تا دیگر دولتها نتوانند از آن سازمان مصوب مجلس تجاوز بکنند و بودجه را هم روی آن سازمان منظم بکنند و مابایستی مقاومت بکنیم با این اصل یک دوازدهم و دو دوازدهم و مجلس پانزدهم دیگر اشتباه چهاردهم را نکند و قدم اول جلو دولت را ما بگیری و تقاضا بکنیم که هر کاری که دارند بگذارند کنار و بودجه مملکت را با تعادل هزینه و درآمد تقدیم مجلس کنند که یک دفعه تصویب بشود و کارهای مملکت به جریان بیفتد، این اولین قدمی است که شما میتوانید برای پایین آوردن هزینه زندگی مردم بردارید، اما البته علتها منحصر به این نیست ، علت گرانی علتهای دیگری هم دارد وقتی که شهرداری طهران بعناوین مختلف از بارفروشها برای مخارج سیاسی دولت روزی 20 الی 25 هزار تومان بگیرد مسلم است که البته آنوقت خوار و بار ارزان نمیشود (نخست وزیر- تکذیب میکنم آقا) با این تکذیبها قانع نمیشوم هر وقت که یک کمیسیون تحقیقی از مجلس تعیین شد و با بنده رفتیم این چیزها را تحقیق کردیم آنوقت معلوم میشود، بنده این حرفها را نمیفهمم فایده اش چیست؟ (ارسنجانی- انشاءالله همه چیز تحقیق بشود ) همه چیز باید تحقیق بشود.
بله دیگر حالا از جوازها و سایر چیزها صحبت نمیشود، یک مسئله اساسی که بنده در اینجا میخواهم عرض کنم این انحصار تجارت است، انحصار تجارت البته در آن روز آقای مهندس رضوی بودند که گفتند که انحصار خوب است البته از نظر تئوری اصول قابل دفا است اما در این کشور بدلائلی که بایستی یک ساعت صحبت بکنم انحصارها برای ما ضرر دارد در این کشور(صح بودند که گفتند که انحصار خوب است البته از نظر تئوری اصول قابل دفا است اما در این کشور بدلائلی که بایستی یک ساعت صحبت بکنم انحصارها برای ما ضرر دارد در این کشور(صحیح است) برای اینکه اساس انحصار داشتن یک دستگاه با تقوایی است که متأسفانه نیست(مهندس رضوی- کنترل نیست) وقتی که نیست ، نیست این است که ما حتی المقدور میبایستی انحصارها را محدود بکنیم و در مرامنامه فراکسیون اتحاد ملی هم درج شدهاست، ما نظرمان این است که انحصارهای دولت یعنی آنچه دخالتهای مستقیم و مباشرتهایی که دول در امور تجارت میکند حتی المقدور در صورت لزوم تنزل پیدا بکند، ولی اگر حالا انحصار را هم ما قبول کنیم بازار آزاد در مقابل انحصار مثل کوسه و ریش پهن است اینرا دیگر هیچ نمیشود هضمش کرد، یک چیزی که انحصاری باشد، تابع جیره بندی باشد، و در مقابلش بازار آزاد باشد، بازار آزاد برای این است که قاچاقهای انحصار را در آنجا آب بکنند(صحیح است) این را به هیچ وجه نمیتوانیم تحمل بکنیم، این باید بکلی از بین برود(ارسنجانی- این ربطی به انحصار ندارد) این مسئله مالی بود، و اما در قسمت اقتصادی با آنکه ناطقین قبل از بنده راجع به بانک صنعتی خیلی صحبت کردند بنده زیاد وارد جزئیات نمیشوم، وقتیکه این بانک را تأسیس میکردند بنده خیال میکردم بانکی است برای اینکه سرمایه بدهد به ارباب صنایع، به کسانی که بخواهند معادن را استخراج بکنند، وبرای اینکه در واقع کاپیتال برای پیشرفت صنایع بشود، ولی وقتی که شروع بکار کردند دیدیم که بکلی این انتظار ما بر خلاف بوده برای اینکه کارخانهها بموجب ماده 38 قانون متمم بودجه سال 1313 به وزیر پیشه وهنر سپرده شده بود که اوبیلان هر مؤسسهای را تهیه بکند و منتشر بکند، بعد در قانون 1321 برای احتراز از مقررات اداری که با کارهای صنعتی سازشی ندارد اجازه داده شد که این مؤسسات را با ترتیب بازرگانی اداره بکنند ابتدا یک بنگاه صنعتی درست کردند و بعد آن هم بهم زدند، خلاصه در خرداد 1325 بموجب تصویبنامه دیگری بانک صنعتی بوجود آمد، بانک با سرمایهای به مبلغ دویست و پنجاه میلیون تومان یک برآورد خیالی بود ازقیمت کارخانهها و متعلقاتش سرمایه نقدیش هم عبارت بود از محصولات موجود که سرآن نشستند و تدریجاً فروختند و خوردند خلاصه بنده حالا این جا نمیخواهم تنگ نظری بکنم و بگویم که مثلا بانک صنعتی بودجه اش قبل از تأسیس دویست هزا تومان اهمیتی ندارد، با اینکه اشخاص بانک اگر بانک بود و کارخانه و چرخهایش براه می افتا اینها حلالشان باشد اما وقتی که به معاملات بانک، به بضی از معاملات بانک بطرز نمونه مراجعه میشود آدم واقعاً متحیر میشود که چه جور میشود که یک بانک چنین معاملاتی میکند، مثلاً راجع به قند، سابق قندهایی که از کارخانجات دولتی به دست می آمده همه را تحویق وزارت دارایی میدادند که به نرخ دولتی توزیع میشد بعد بانک صنعتی اجازه گرفت که در حدود ماهی هزار تن به نرخ بازار، خودش به نرخ وقت بفروشد، حالا در این معاملات به چه اشخاصی فروخته شده اغلب آن اشخاص که طرف معامله بانک بودند هیچ کدامشان تاجر نبوده اندوازاین سیاست بافها بوده که بنده وارد آن نمیشوم(صحیح است) معامله راجع به پنبه، پیشنهاد اتی میگویند شده ، اینها را باید از روی پروندهها رسیدگی کرد، اینطور گفتند پیشنهاد اتی راجع به فروش پنب میشود 24 الی 25 ریال بعد از توش در میآید که پنبه را یک شخص معینی بخرد به قیمت 29 ریال حتی بیشتر از آن قیمتی که از مصر وارد ایران میشود.
راجع به گونی، میگویند گونیهایی که در کارخانه گونی بافی بوده آنها مورد احتیاج کارخانههای دیگر دولتی که محتاج به گونی هستند بود، آنها خریدار بودند بانک صنعتی ارزان تر از آن قیمتی که برای خودش تمام شده باز هم به یک شخص معینی میدهد بنده نمیفهمم این چه معاملهای است؟ خلاصه بنده از روی قرینه و مقایسه آنچه معاملاتی که این بانک کرده و معاملاتی که شنیدهام راجع به بانک صنعتی شدهاست میتوانیم اسم این بانک را بگذاریم بانک ملا نصرالدین، برای اینک ملانصرالدین از این کارها میکرد، حالا بودجه کارخانهها به صفر رسیدهاست کاری ندارم، خلاصه بنده این جا اینطور میخواهم نتیجه بگیرم که این بانک یک آلت معطله ایست که یک آلتی هست که روز به روز نکث پیدا خواهد کرد خلاصه یک عده از مهندسین شکایت داشتند و میگفتند که ما در این دستگاه بانک به کلی عاطل وباطل شدهایم، اصلا تئودولیت را فراموش کردهایم، تئودولیت را نمیتوانیم در دست نگهداریم، در صورتی که در مملکت ما اینقدر کار برای مهندسین هست میخواهم به عرض آقایان برسانم و توجه آقایان نمایندگان محترم را جلب بکنم مسئله اکتشاف معادن است، یکی از کارهای بزرگی که در مملکت باید بشود اکتشاف معادن است، وقتی این همه ذخایرتحت الارضی داریم و فقط یک اسمی است، معدن وقتی ارزشش معین میشود که از نظرفنی مهندسین بروند ارزشش را معلوم کنند این هم مهندس بیکار بنشینند در دوائر مختلفه بانک صنعتی یا جاهای دیگر و این همه کارها هم عاطل بماند خلاسه من نمیخواهم ایراد بگیرم به آن اشخاصی که این کارها را کردهاند و این بانک را ایجاد کردهاند و واقعاُ اینجور دولت به موجب دلایل متقنه که ما داریم دلائل علمی که ما داریم دوت نه تاجر خوبی است و نه کارخانه چی خوبی است هر کس وارد این کارخانه بشود من نمیخواهم ایرادی به اشخاص بگیرم که متصدی بانک هستند اصلا اینکارهای دولتی اینطور است که دولت نباید متصدی کارخانه بشود این کارخانهها را بایستی هر چه زودتر به وضعیتش خاتمه بدهیم این کارخانهها به عقیده بنده بایستی تبدیل بشود به یک شرکتهای سهامی اسهامش را بفروشند به اشخاصی که سرمایه کوچک دارند حتی بدهند به مستخدمین دولت، به مستخدمین بی بضاعت، به آنها یا در مقابل حقوقشان ویا با اقساط واگذار کنند تا دولت از شر این کارخانههای خلاص بشود(مهندس رضوی- بیفتیم گیر کارخانه چیهای عادی) بله موقعی که مردم ازش بهره نبرند، والا اگر قدری فکر کنید… بنده حالا نمیخواهم وارد خصوصیات اشخاص بشوم شما نمیدانید این کارخانجات با چه زحتمی برای ملت تهیه شده حالا دو نفر از وزراء در این هیئت دولت حاضرند یکی آقای حکمت ویکی آقای دکتر سجادی ایشان خاطرشان هست که اعلیحضرت فقید راجع به اسعار اجازه نمیداند …چون این کارخانهها باسعار تهیه شده چقدر ایشان دقیق بودن در مصرف اسعار حتی شما آقای حکمت نبودید که وزیر کشور بودید و برای معالجه رفتید به اروپا وبنده هرچه سعی کردم که اجازه خرید اسعار که یک وزیر مملکت بودید برای شمابدهند ندادند و نتوانستیم و آقای جم حاضرند که برای خانواده خودشان اجازه اسعار نمیدادند جز اینکه مصرف تجهیزات اقتصادی کشور بشود.
این کارخانهها اینطور تهیه شدهاست حالا بایستی که دست دولت و بانک صنعتی بیفتند ویک اشخاصی، سیاست بافهایی بیایند مبالغی یا بعنوان معامله ویا بعنوان حقوق بگیرند، بنده البته به مطبوعات خیلی احترام دارم خود بنده در مطبوعات سابقه زیادی دارم ولی هیچ انصاف هست که یک کارخانهای که به این خون جگر تهیه شده بدهند به یک اشخاصی، بنده سراغ دارم یک شخصی را که الان یک روزنامه دارد و دائماً هم به ما فحش میدهد که این شخص در عدلیه سوابقی داشت مدعی العموم بود یک وقتی یک جایی تمام پول صغار را برداشت برد بعد از آن رفت یک جای دیگر آنجا کارهایی کرد که نگفتنی است که رئیس استیناف محل میگفت وقتی که کارهایش کشف شد قرآنی پیش من آورد که آبروی من را نبرید و ما فقط اکتفا کردی که از عدلیه خارجش کردیم این آدم در آن یکساله روزنامه اش هم وقف تبلیغ برای پیشه وری و تجزیه طلبان بود و بعدمدلل 21 آذر گرفت حالا این شخص بایستی از بانک حقوق معنی در ماه بگیرد(یک نفر از نمایندگان- اتومبیل هم بهش میدهند) کسی که بایستی به موجب قانون 1310 تعقیب بشود.بنده این قانون را برای شما میخوانم میگوید: هر کسی به نحوی از انحاء برای جدا کردند قسمتی از ایران و یا برای لطمه آوردند به تمامیت و استقلال ایران اقدام نماید محکوم به حبس ابد با اعمال شاقه خواهد شده بعداً اینجور میگوید، هر کسی بنفع مجرمینی که مشمول این ماده هستند کوچکترین تبلیغی بکند محکوم به سه سال حبس میشود یک شخص یک چنین اشخاصی باید بروند به زندان، نباید دولت از یک چنین اشخاصی نگهداری کند، بهشان پول بدند، از بانک صنعتی که شریان حیاتی اقتصادی ما است اینجور انگلها بیایند واستفاده بکنند وبه ما فحش بدهند، ودر یک همچو موقعی روزنامههای آزادی خواه روزنامههایی که فقط گناهشان این است که بدولت اعتراض میکنند در همان موقعی که ما داریم در برنامه صحبت میکنیم توقیف میکنند؟ من از شما میپرسم روزنامه آتش چرا توقیف شدهاست؟ اگر راست گفتهاست که خوب بایستی اعتراض را بشنویم چرا توقیفش میکنید؟ اگر دروغ گفتهاست افترا زدهاست این محکمهاست، در موقعی که برنامه تان هنوز به تصویب مجلس شورای ملی نرسیده این کارها را میکنید(صحیح است) بعد چه خواهید کرد؟ خلاصه آقا بنده در مسئله اقتصادی راجع به گرانی زندگی معتقد هستم که دولت بایستی و خودم هم با جرأت این راادعا میکنم بوسیله یک نقشه اقتصادی نمیخواهم جزئیاتش را عرض کنم (نقشه اقتصادی که برای هزینه زندگی و پایین آوردند آن باشد اگر قبلاً افشاء شود دیگر اثری نخواهد داشت )بنده به شما اطمینان میدهم که دولت اگر یک تدابیر اقتصادی با حسن نیت شروع بکند میتوانیم در ظرف شش ماه حتماًهزینه زندگی را به میزان قبل از جنگ پایین بیاوریم، اما در آن حلسه آقای هژیز بی لطفیهایی کردند که مجبورم جوابشان را بدهم ایشان واقعاً مردی دانشمند فصیح، بلیغ هستند و من افسوس میخورم که حق این نعمتهای خداداد را خوب داده نکردید، فصاحت و بلاغت برای این است که در محل خودش اعمال بشود مجلس شورای ملی یک جایی است که هر کس ،وزیر، نخست وزیر، وکیل هر کسی که میآید پشت این تریبون بایستی که تمام حقیقت را بگوید و هیچ وقت حقیقت را کتمان نکند جنابعالی آقای هژیر آن روز راجع به قانون مالیات بر درآمد اظهاراتی فرموید که خلاصه قانون مالیات بر درآمد را ما زیاد نگرفتیم که گرفتیم همان قانون دکتر مسلپو است که ما کمتر گرفتیم، خلاصه یک بیاناتی فرمودید که خواستید بگویید هیچ کار بدی نشده در صورتی که کاری شدهاست که نقض صریح قانون اساسی و مشمول قوانین مجازات عمومی است(صحیح است) و جنابعالی که وزیر هستید این را نصب العین بکنید که آقا قوانین بایستی محترم باشند، لااقل توی مجلس یک حرفی زده نشود که دلیل بی احترامی و بی اعتنایی به قوانین بشد، شما قانون 1322 دکتر میلسپو (البته این مربوط به شمانیست) در کابینه اول آقای قوام این تصویبنامه صادر شده بنده الان خلاصه اش را برایتان میخوانم توجه بفرمائید این مسئله بسیار مهمی است حالابنده زیاد صحبت کردهام آقایان خسته شدهاند(نمایندگان- بفرمائید) در این تصویبنامهای که در فروردین 1325 صادر شده البته در کابینه اول آقای قوام مینویسد، از ابتدا سال جاری قانون مالیات بر درآمد مصوب آبان 322 که قانون دکتر میلسپو باشد و قانون اصلاحی آذر ماه 1324 که در مجلس 14 از کمیسیون قوانین دارایی گذشت برای واریز حساب دو سال مالیاتی 1323و1322 میگویند که این قانون ملغی و قانون مالیات بر درآمد سابق همان قانون منسوخ که مصوب 1312-1317 و آئین نامههای مربوط به قوانین مذکور با اصلاحات و تحقیقاتی که در طرح مصوب کمیسیون قوانین دارایی شده که به هیچ وجه صورت قانونی ندارد به موقع عمل و اجرا گذرارده میشود (هژیر- بنده آنوقت وزیر دارایی نبودم) گفتم آقا من خودم قبل از اینکه آقا بفرمائید عرض کردم در کابینه اول آقای قوام السلطنه شدهاست.
این نسخ صریعح و تغییر قانون اساسی است آقا(دکتر معظمی- هر کس کرده اشتباه کردن) قانون محاسبات عمومی یکی از قوانید صدر مشروطیت است قانون محاسبات عمومی میگوید هر کسی که مالیاتی غیراز مصوب مجلس شورای ملی وضع بکند یا امر به اخذ مالیاتهای غیر مصوب بدهد یا متصدی وصول آن شود در حکم سارقین اموال دولتی است و ماده 154 قانون مجازات عمومی مجازات این کار را تعیین کردهاست(عباس اسکندری- وزیر مالیه کی بودهاست؟) ماکه اشخاص را محاکمه نمیخواهیم بکنیم بنده تا بحال اسم هیچ کس را نبردم (عباس اسکندری- باید گفت پس شما مقصودتان چیست؟ ) بنده میخواستم متذکر بشوم که این کار نه فقط بر خلاف قانون اساسی است بلکه ماده 280قانون مجازات عمومی این عمل را جرم میداند میگوید هر گاه یکی از وزراء به وسیله وضع نظامنامه یا تصویبنامه قانون را تغییر بدهد یا تفسیر نماید از خدمات دولتی دائماً منفصل میشود، آقا قانون است شوخی که نیست، حالا ایرادی که به جنابعالی دارم که حقیقت را کامل بیان نفرمودید این است که فرمودید ما مالیات را زیادتر نگرفتیم کمتر گرفتیم اینطور نیست بنده ثابت میکنم که به موجب تصویبنامه شما زیادتر هم گرفتید در قانون دکتر میلسپو سه طبقه مردم بود که باید در نظرگرفت یکی از طبقه اول که تمول زیاد دارند و تمول سرشاری که میزانش زیاد بود اما طبقه دوم و سوم در طبقه سوم برای اشخاص یک میزان و یک حد بخشودگی داشت و بعد برای عیال و اولاد و اطفال یک میزانی تعیین کرده بود که از آنها کسر میشد و خلاصه در عمل طبقه سوم خیلی کم اتفاق میافتاد که مشمول مالیات بشوند(امیر تیمور- برعایا اصلاً تعلق نمیگرفت) طبقه دوم کسانی که یک درآمد کمی داشتند حداکثر مالیاتشان صدی پنج بود شما، شما که میگویم مقصود دولت است در این تصویبنامهای که صادر کردید میزان را تا صدی شش و صدی ده بالا بردید برای اشخاصی که عایدات کمتری دارند، عایدات متوسطی دارند چطور میفرمایید که ما قانون را نقص نکردیم و کمتر گرفتیم آن بیاناتی که راجع به مالیات بر درآمد فرمودید اخیراً سردفترهای اسناد رسمی شکایت میکنند که به موجب تصویبنامه هیئت دولت مقرر شدهاست که اولاً اینها مأمور مالیات بر درآمد بشوند و ثانیاً مالیات معاملات را حین المعامله از متعاملین بگیرند آن کسی که معامله میکند یک پولی قرض میدهد که یک سال دیگر منافعش را بگیرد یا این منافع وصول میشود یا نمیشود، موجب خواهد شد که حین المعامله سردفتر اسناد رسمی مأمور بشود که مالیات وصول کند، آقا در این وصول مالیات که نباید مردم را چاپید سردفتر که مأمور وصول مالیه نمیشود،سردفتر یک وظایفی دارد برای خودش، عرض سوم بنده در برنامه دولت راجع به قانون کار بود- البته در اساس قانون کار کاملاً موافقم و قدم خیلی مفیدی میدانستم که دولت برداشته و انشاءالله بزودی به تصویب مجلس برسد اما یک نکتهای را که میخواستم خدمت آقایان عرض کنم که البته برای حفظ طبقه کارگر و برای اینکه طبقه کارگر حداقل زندگی را داشته باشد خوراک و پوشاک و همه چیز داشته باشد منتها البته اساس قانون کار این است که باید حل اختلاف بین کارگر و کارفرما کرد نباید تولید اختلاف کرد، دراین موقع دنیا و در این موقع مملکت ما کاری نکنیم که طبقات مردم را به جان هم بیاندازیم ازاینکار احتراز بایستی کرد، کارگرها البته باید حمایت بشوند و امور خودشان حتی المقدور بخودشان واگذار شود، طبقه کارگر متولی و قیم حتی المقدور نباد داشته باشد، عرض میکنم که در این جا عرایض بنده راجع به برنامه تمام شد حالامیخواهم یک مسئلهای عرض کنم و آن توضیحی است که در اطراف رأی اعتماد بنده میخواهم بدهم البته آقایان میدانیدکه در همه کشورها بخصوص در کشورهای پارلمانی وزارت و صدارت برای کسی شغل دائم نمیشود یعنی تابع تحولات سیاسی است اگر کسی بخواهد شغل ثابتی داشته باشد باید مستخدم اداری باشد، مستخدم دولت باشد، استاد ناشگاه اداری باشد کار دیگری داشته باشد، آن وقت میتواند انتظار داشته باشد که همیشه سر این کارباشد اما خدمات سیاسی مخصوصاً مقام وزارت و صدارت اینها قابل تطبیق با استخدام نیست، رجال سیاسی مملکت مثل لباسهایی میمانند که هر کدام برای یک فصل دوخته میشوند، یک لباسی برای تابستان یک لباسی هم برای زمستان یک لباس هم برای فصلهای بهار و پاییز هیچ وقت لباس تابستان برای زمستان مصرف ندارد و همینطور هم لباس زمستان برای تابستان مصرف ندارد شما بهترین آستراکانها را که 50 هزار تومان قیمتش باشد اگر به شما بگویند چون این خیلی قیمت دارد این را در تابستان بپوشید البته نخواهید پوشید میگویید این را بگذارید کنار درصندوقخانه محفوظ بماند تا زمستان بیاید، البته رجال مملکت هم همینطور هستند، رجال مملکت هر کدام برای یک موقعی ذخیره میشوند، رجالی هستند که تندرو، رجالی هستند معتدل یک رجالی هستند که عقاید مختلف و مسلکهای مختلف دارند و هر وقت مقتضیات کشور اقتضا کرد آن رجلی که برای آن موق ذخیره شده میآید روی کار، هنوز چندی از جنگ نگذشته آقایان یک شخصی مثل مستر چرچیل با این خدمات بزرگ که به انگلستان کرد و در واقع عامل مؤثر پیروزی انگلستان بود همین که جنگ تمام شد ملت انگلیس تشخیص داد که این باید برود کنار، این دیگر مرد این کار نیست، رجلی بیاید، مرد دیگر بیاید ، کسی باید بیاید که آن چیزها را بگذارد کنار و حالا بساط صلح را فراهم بکند، تشکیلات صلح بدهد، البته این توهین نبود به چرچیل، وقتی به چرچیل گفتند آقا حالا نوبت شما تمام شد این توهین به او نیست پس به نظر بنده رأی اعتمادی که در مجالس به هیئت دولتها میدهند این هیچ دلالت بر این ندارد که وارد یک صلاحیت شخصی است از نظر قواعد عمومی هر رجل سیاسی یک شرایط اصلی باید داشته باشد صحت امانت و خیلی شرایط دیگر که برای رجال آن شرایط البته هست چه این دولت و چه دولتهای آینده اینها چیز بدیهی است البته هر رجل سیاسی بایدامین باشد هررجل سیاسی باید مطمئن باشد اینها را که نیمشود گفت جزء شرایط خصوصی قرار دارد اینها شرایط عمومی است اما شرایط خصوصی یک دولتی که بهش رأی اعتماد میدهند آن شرایط زمان است که این نخست وزیر و این هیئت متناسب با این زمان است والا در برنامهای که دولتها مینویسند ممکن است اختلاف مسلکی بعضی از اشخاص با برنامهها داشته باشند متأسفان اینها را به قدری کلی مینویسند و وارد جزئیات نمیشوند که اصطکاک با قسمتهای مسلکی پیدا نکند و این برنامه را همینطور نوشتند به طوری که در این برنامه ملاحظه میفرماید تمام برنامهها نسبتاً خوب نوشته شده اما نکته ایست که این برنامه آیاعملی هست یا نه؟ یا اینکه اطمینان به عملش هست یا نه؟ یعنی موجبات کار در دست این دولت هست دولتی که این برنامه را دادهاست شایستگی و وسائلش را دارد که این برنامه را عملی بکن یا خیر؟ چند روز قبل اینجا با همکاران محترم صحبت میکردیم منجمله آقای دکتر مصباح زاده رسیدند راجع به این برنامه و رأی اعتماد صحبت شد یک نظری اظهار کردند که قابل توجهاست به نظر بنده ایشان گفتند که من به دولتها کار ندارم این دولت یا هر دولتی که برنامه بدهد به شرطی که یک کار صجیح نشان بدهد ولو اینکه خیلی جزئی باشد یک کاری که جزئی باشدعمل بکند من به آن دولت رأی اعتماد میدهم مثلاً دولتی بگوید من چند کیلومترراه میسازم ولی بسازد این راه را واقعاَ بسازدو اطمینان باشد که این راه را میسازد و راه را با آن اسلوب علمی دنیا پسند بسازد من به هردولتی که یک چنین تصمیمی داشته باشد رأی اعتماد میدهم و الا برنامهها را نمیشود مأخد گرفت برای رأی اعتماد، رأی اعتمادی که به دولتها میدهند این است که این دولت با سوابقی که دارد با منشی که دارد با مسلکی که دارد این رجل سیاسی آیا متناسب با اوضاع امروز هست یا نیست اگر هست بهش رأی میدهند اگر نیست نمیدهند والا این رأی اعتماد در سوابق اشخاص اثری ندار مثلاَ اینجا آقای نخست وزیر در برنامه شان اشاره کردند که من عملیات گذشته خودم را در آینده گزارش خواهم داد و به اطلاع ملت و مجلس شورای ملی میرسانم البته هر وفت خواستند و دادند رسیدگی میشود و تحقیق میشود البته هر ذیحسابی وقتی که صورت حسابش را داد میتواند مفاصا حسابش را بگیرد تا ندادهاست آن حساب همانطور مراعی و معوق است و رأی اعتماد مجلس به هیئت دولت چه دولت حاضر و چه آینده این هیچ دلالتی بر گذشته و اعمال گذشته اشخاص ندارد و نخواهد داشت(صحیح است) اما نظر خودم را عرض کنم راجع به این هیئت دولت البته به دو دلیل وبه دو جهت بنده مخالفم و رأی اعتماد نمیتوانم بدهم.
یکی از لحاظ نگرانی است که دارم برای اینکه … باز برمیگردم روی مسئله حجب یا هرچه هست بنده از وضعیت کشور و امنیت مردم و آزادی افرا که حتی سرایت خواهد کرد به مجلس به سوابقی که داریم بنده نگرانم آقای نخست وزیر چگونه میتوانند به ما اطمینا بدهند آزادی افراد آزادی مطبوعات مصونیت مجلس را چطور تضمین میکنند که ما مطمئن باشیم که میتوانیم به آزادی کامل کار بکنیم و دچار یک حوادثی نظیر حوادثی که در دورههای چهارده اتفاق افتادنخواهیم شد از این جهت چون من تردید دارم و نگران هستم نمیتوانم رأی اعتماد بدهم دیگر مسئله سیاست خارجی است که بنده متأسفانه اینجا نمیتوانم زیاد توضیح بدهم کاشکی آقای نخست وزیر خودشان هم توجه میفرمودند به واسطه طول زمامداریشان یک پیشآمدهایی شدهاست و خلاصه حساب سیاست خارجی ما در این موضوع با وضع حسابهای شخص ایشان مخلوط شدهاست و بنده خیال میکنم با این بیاناتی که بنده عرض کردم خدمت آقایان ر اجع به مسئله امنیت بین المللی که ما باید هرچه زودتر در فکر آن باشیم و در تلاش این باشیم چه بهتر بود که این حسابها از هم تفکیک میشد یک شخص بیسابقهای (بنده هیچ کاندیدایی خودم ندارم خدا گواهاست)مثلاً یک نفر از آقایان وزرائی که اینجا هستند مأمور تشکیل کابینه شود یک آدمی باشد که فارغ باشد، آلوده به این سوابق نباشد، حسابهای شخصیش داخل حسابهای سیاسی مملکت نباشد، ما مسائل خیلی بغرنجی در پیش داریم و حق این است که یک آدم بیسابقهای بیاید تا اینکه بتواند یک سیاست مستقل ایرانی تعقیب بکند و امیدوارم که انشاءالله در این قسمت موفق بشویم بنده دیگر عرضی ندارم.
رئیس- آقای بهار بر طبق ماده 109 اجازه نطق خواستهاند همینطور آقای مشایخی بر طبق ماده 109 اجازه نطقی خواستهاند بفرمائید آقای بهار.
بهار- نو به نطق من حالا نبود لیکن ناطق محترم آقای دکتر درضمن فرمایشاتشان از لحاظ اینکه ایشان خیلی دقیقند که به همه جا دست ببرند و به همه جا اشاره بفرمایند و ذرهای فروگذار نمیکنند از بی مهری بی لطفی شرحی راجع به اکثریت و بعد هم شرحی راجع به حزب بیان فرمودند که ناچار شدم از لحاظ دفاع از فراکسیون اکثریت و همچنین دفاع از حزبی که منسوب به او است از ماده 109 استفاده کنم و از آقای رئیس وقت بخواهم (مکی ماده 109 برای شماهاست فقط خدا کند برای همه باشد) ناطق محترم شرحی از وحدت کلمه و اتفاق و اتحاد بیان فرمودند و خودشان را طرفدار و آرزومند اتحاد کلمه ملی نشان دادند لکن ملاحظه فرمودند که در عمل بدون جهت اظهاراتی نسبت به اکثریت مجلس و نسبت به حزبی که طرفدار اکثریت است نمودند که خود این دلیل بر این بود که از وحدت کلمه و اتفاق نظر که امروز یکی از امهات مسائل است و بعقیده من تنها درمان بدبختیهای مملکت است خودشان را دور کردند (صحیح است) فرمودند که از اکثریت گله دارم وبعد معلوم شد گله شان هم راجع به نطقی است که یکی از نمایندگان در دفاع از اعتبار نامه خودشان در اینجا نسبت به تاریخ زندگی بعضی از مهاجمین خودشان بیان کردند، آقای ارسنجانی باشد، وا لا اکثریت مجلس چنانکه مکرر عرض کردهام ما به افراد سپردهایم در موقعی که آقایان اقلیت صحبت میکنند به هیچ وجه تعرضی نکنند به آقایان و داد و فریاد راه نیندازند (صحیح است) چنانکه در عمل هم ملاحظه فرمودید به هیچ وجه ما عصبانی نمیشویم، همانطور هم که اشاره کردیم وظیفه مان نگهداری نظم مجلس و بالاخره قضاوت صحیح و دادن رأی قطعی است(صحیح است) ما به هیچ وجه نمیتوانیم اقلیت را تحبیب نکنیم، بزبان خودمان تمام میشود ما میل داریم که همیشه کاری بکنیم که اقلیت مجلس به ما محبت داشته باشند لکن متأسفانه از روزی که اکثریتی به وجود آمد و فراکسیونی سرو صورتی به خودش گرفت من حس میکنم از طرف بعضی از آقایان نه تمام آقایان اقلیت که یک عمدی در کار هست که نسبت به ما یعنی نسبت به فراکسیون مخصوصاً اهاناتی بشود و مخصوصاً مذمتهایی بشود، روزنامههایی که منسوب به اقلیت هستند دیگر چه دشنامی است آقای دکتر متین دفتری که به ما ندادند، انصاب بدهید خود جنابعالی مرد بزرگی هستند و روزنامه آتش که الان ازش اینطور دلسوزی فرمودند برداشت نوشت (محمد علی مسعودی- روزنامه آتش مستقل است مربوط به اقلیت نیست) آقا فرمایش نفرمایید، آقا ازش دفاع کردند و فرمودند منسوب به اقلیت است.
رئیس- آقای ملک راجع به همان بیاناتی که ایشان کردند بفرمائید.
بهار- همان بیانات است روزنامهها به اکثریت حمله کردند به افراد اکثریت بد گفتند مذمت کردند معذلک ما معارضه به مثل نکردیم یعنی اکثریت به هیچ وجه میل ندارد نسبت به اقلیت فشاری وارد سازد و یا تجاوزی بکند از روزی اول عرض کردم که بنا شد ما با هم متحد شویم و حالا و هم میگوییم و امیدوار هستیم افراد پاک اقلیت افرادی که واقعاً حیف است در اقلیت بمانند بیایند در اکثریت و مشغول حفظ مملکت باشند در چنین موقع مخوفی فرار نکنید از مسئولیت بیایید با ما همکاری کنید امیدوار هستم که اقلیت و اکثریتی در موقع رأی اعتماد ما نبینیم امیدوار هستم گلههایی که بعضی از آقایان مکرر و پی در پی میکنند اینها همه از لحاظ ادای وظیفه باشد و در عمل هم با هم برادرباشیم و همه با هم کار کنیم(انشاءالله) رئیس- آقای مشایخی طبق ماده 109 اجازه خواستهاند بفرمائید.
نورالدین امامی- بنده هم طبق ماده 109 اجازه دفاع میخواهم از طرف اقلیت میخواهم دفاع بکنم.
رئیس- به شما هم اجازه داده میشود.
مشایخی- آقای دکتر متین دفتری تحت اعتراضاتی که در برنامه دولت داشتند موضوع گرانی هزینه زندگی را متذکر شدند وعلل و دلایلی برای ما ذکر کردند گرچه من به استناد ماده 109 صحبت میکنم و نمیتوانم به تفصیل در اطراف این موضوع بحث کنم و فقط در حدود دفاع باید صحبت کنم ولی اجمالاً عرض میکنم که در زمان دولت جناب اشرف آقای قوام السلطنه به مراتب هزینه زندگی تنزل فوق العاده شدیدی کردهاست که به مراتب پایینتر از قبل از زمامداری ایشان بودهاست، با دلایل حاضر هستم ثابت کنم که در ظرف مدت نوزده ماه زمامداری آقای قوام السلطنه هزینه زندگانی در شهر تهران به هیچ وجه قابل مقایسه با سابق نبود برای نمونه میگویم شکر... (دهقان – بعد از ایشان نوبت یک مخالف است) (زنگ رئیس) اما راجع به موضوعی که متذکر شدند که شهرداری تهران روزی بیست و پنج هزار تومان ازصنف بار فروش دریافت میکردهاست و این موضوع یکی از علل گرانی هزینه زندگی بودهاست، بنده در دفاع از اعتبار نامه خودم در اطراف موضوعهایی که نسبت به شهرداری تهران اظهارمیشد و اتهاماتی که به شهرداری زده میشد آن طوری که باید وشاید جواب دادم و دفاع کردم و تمام آن اظهارات وارد نبود به همین دلیل که یکی بعدازدیگری را جوابهای مثبت و دندان شکن دادم به طوری که مورد قبول آقایان واقع شد.
اما راجع به این موضوع بنده میخواهم از آقایان تقاضا کنم که یک قضاوت منصفانه بکنید ببینید که اگر بیست و پنج هزار تومان در روز از طرف یک صنف بار فروش داده شود و در ازاء دادند بیست و پنج هزار تومان آن صنف چقدر باید استفاده بکند اگر بیست و پنج هزار تومان رشوه بدهد بیست و پنج هزار تومان رشوه به عقیده من حداقل برای این است که در روز دویست هزار تومان سوء استفاده کنند حالا ببینید بار فروش چه تأثیری در امر خواربار دارد در صورتی که بار و محصول متعلق به مالکین است بار فروش یک واسطه ایست بین مالک و کسی که خرده فروش یعنی موزعین کالای خورابار بین مردم بار فروش است فقط دلالی میگیرد و کمیسیون میگیرد بار فروش صاحب بار نیست که برای ترقی دادن قیمت بار خودش و برای اینکه محصول خودش را با علی القیم بفروشد واستفاده ببرد و سود نا مشروع ببرد بیاید به یک دستگاهی به یک سازمانی رشوه بدهد، بار فروش اگر رشوه بدهد برای این است که از کمیسیونی که میگیرد سوءاستفاده بکند و از کمیسیون قانونیش بیشتر بگیرد حالا من سئوال میکنم برای یک دستگاهی که دلال است و کمیسیون است از فروشنده و از خوارو بار فروش یعنی آن کسانی که این جنس را میخرند و به مصرف کننده توزیع میکنند آیا یک چنین دستگاه ارزش کارش اینقدر هست که بیست و پنج هزار تومان در روز رشوه بدهد؟ تصور میکنم نمیشود قبول بکنیم و منطق باید عقلایی باشد، گفتم 25000 تومان دستگاه بار فروشی تهران به شهرداری تهران میپرداخت مصرفش را هم تعیین نکردند اما این موضوع است که کراراً در جراید تهران بحث شده و موقع اعتراض به اعتبار نامه من هم گفتند 25000 تومان برای تقویت دستگاه حزبی از بارفروشهای تهران گرفته میشده من در آنجا توضیح دادم که بارفروشهای تهران از بدو زمامداری بنده در شهرداری از بنده شاکی بودند دلیلش چیست؟ وقتی بنده شهرداری تهران را در اختیار داشتم در شهرداری تهران خدمات فوق العاده گرانبها یی به شهر تهران کردم با ارقام و مدارک مثبت محرز و مسلم خواهد شد که به شهرداری تهران خدمت کردم اما راجع به پولی که گفتید بارفروشها به شهرداری تهران دادهاند بنده از آن اشخاصی بودم که معتقد بودم که دستگاه بار فروشی یکی از علل عمده گرانی خواروبار و تره بار در تهران خواهدبود، بر علیه بارفروشها که میدان شهرداری را اجاره کرده بودند عرضحال به دادگاه تعدیل مال الاجاره دادم و تقاضای خلع ید مستأجر را از میدان دادم دادکه تعدیل مال الاجاره حکم بر حقانیت شهرداری صادر شد و از این حکم تقاضای تجدید نظر کردند و در مراحل تجدید نظر باقیماند آقایان اینجا تشریف دارند اگر یک راه حل قانونی به نظر آقایان میرسد بنده حاضر هستم در مدت تصدی شهرداری عمل خلاف قانون نکردم و اینجا استفاده میکن که جواب آقای ممقانی را عرض کنم در آن موق که گزارش راحع به لوله کشی داده شد در آن موقع حناب اشرف سمت وزارت کشور را هم داشتند بنابراین در وقتی که بارفروشها ی تهران میآیند اقامه دعوی میکنند و میخواهن این شخص را از ملک متصرفیش خارج کنند آیا با این ترتیب میتوانند از دستگاه بار فروشی تهران سوء استفاده بکنند در زمان آقای آق اولی که وزیر کشور بودند در ظرف همان ده و پانزده روز همین بارفروشها شکایت مفصل و بلند بالایی از شخص بنده و دستگاه شهرداری به وزارت کشور دادند و در ماه خرداد گفتیم هزار و پانصد نفر از گران فروشان شهر تهران را که یک عدهای همین کمیسیونرها بودند .
رئیس- از حدود ماده 109 خارج نشوید و در حدود همان مطلب صحبت کنید.
مشایخی- بله در همان حدود است، بنده به دادگاه فرستادم مجازات کردند بنده در مدت تصدی خودم برای جلوگیری از گران فروشی از هر اقدامی که قانوناً مجوزی برایش داشت طبق قانون کیفر گران فروشان خودداری نکردم بناء علیهذا باستناد اینکه بنده برای تخلیه میدان بار فروشهای تهران به دادگاه تعدیل مال الاجاره رفتم و ورقه اجراییه برای اجاره معوقه بارفروشها صادر کردم و به وزارت کشور نوشتهام بایستی ید بار فروشها را از دستگاه شهرداری خارج کرد و خود صاحبان بار بایستی بارشان را در تهران بفروشند به این استناد میخواهم عرض کنم که فرمایشات آقای دکتر متین دفتری صد در صد خلاف قاعدهاست.
رئیس- آقای حکمت.
حکمت وزیر مشاور)- وقت خیلی گذشتهاست و آقایان هم خسته شدهاند و حال اینکه وارد مذاکرات مفصل بشویم نیست بعلاوه مذاکرات و بیانات آقای دکتر متین دفتری قسمتهای مختلف داشت که میبایستی اشخاص مختلف جواب بگویند آنچه بنده لازم میدانم که در همین موقع گفته شود دو موضوع است یکی موضوع آذربایجان بود.
در این دو ماه اخیر که افتخار شرکت در کابینه را داشتم خود بنده برحسب امر جناب آقای نخست وزیر وارد شدم در کارهای آذربایجان و شهادت میدهم آن طوری که ایشان گفتند که نسبت به کارهای آذربایجان اقدامات جدی نشدهاست تا یک حدی اینطور نیست و دولت از همان آذر 25 به این طرف که متجاسرین رفتند و اهالی شکایت زیادی کردند اقدامات جدی و مفیدی کردهاست چنانچه بعداً هم یک شکایاتی رسیدهاست و عدهای از شاگردهای آقای دکتر متین دفتری هم درد دلهایی کردهاند این شکایایت سه قسم است بعضی از اینها مربوط است به اشخاصی که بی غرضند و میل دارند واقعاً یک اقدامات سریع و عاجلی در کار آذربایجان بشود یک قسمت هم اشخاصی هستند ناراضی از انتخابات و میل داشتند وکیل شوند و وکیل نشدند و حالا این را شکایت عامه جلوه میدهند یک قسمت هم دعوای مالک و رعیت است که همیشه در آذربایجان بودهاست و حالا هم مأمورین دولت از طرف دولت دستور دارند که رسیدگی کنند نمایندگان آذربایجان هم شرکت دارند در این کار امیدوارم انشاءالله رفع شود، در این دو ماهه کمیسیونی بوده بسیاری از آقایان نمایندگان آذربایجان شرکت داشتند وبعضی از وزراء هم بودند و یک اقداماتی هم شد و هر کی که بگوید اقداماتی نشده خلاف واقع است و مخصوصاً بنده از آقای دکتر متین دفتری گله میکنم که چرا میگویند در آذربایجان بعضی عملیات در دوره پیشه وری شدهاست که حالا مردم یاد از آن میکنند(دکتر متین دفتری- بنده اینجور نگفتم بنده تکذیب میکنم) بنده گمال نمیکنم که هیچ وقت کسی یاد از پیشه وری بکند و اگر کسی بکندیاد او توأم است با نفرت و انزجار، و اما اینکه دانشگاهی که آنها ساختند واقدامی نشدهاست آقای وزیر فرهنگ بهتر میتوانند بگویند ولی بنده چون شاهدم میتوانم بگویم به مجرد اینکه قضیه آذربایجان خاتمه پیدا کرد دولت جناب آقای قوام علاقمند بودند به بقای دانشگاه البته کاری که آنها کردند یک ظاهرسازی بیشتر نبود(صحیح است) و چیزی نبود که اسمش را بشود گفت دانشگاه ونظر دولت این بود که یک دانشگاه به معنای حقیقی کلمه در آنجا درست بشود و افراد و جوانهای آذربایجان در آنجا درس بخوانند و بی نیاز باشند از آمدن به تهران و ورود به دانشگاه تهران، نه تنها از تبریز بلکه دانشگاهی بشود که از تمام آن ناحیه یعنی از قفقاز وترکیه و آنجاها هم بتوانند بیایند و در آنجا درس بخوانند و برای این مقصود فوراً بدون فوت وقت در صورتی که دولت پول کافی نداشت از برای دانشگاه آنجا هم اعتباری منظور شد که همه آقایان مسبوق هستند و جناب آقای وزیر فرهنگ با کمال عجله مشغول هستند برای انتخاب اساتید و دانشیارانی برای شعبه دانشگاه طب که مورد علاقه جنابعالی هست و همچنین برای دانشکده ادبیات ، انتخاب میکنند به زودی به تبریز میفرستند و ما امیدوار هستیم که در بدو سال تحصیلی همانطوری که مناسب مقام آقایان نمایندگان آذربایجان و بلکه تمام مردم ایران و علاقمندان بعلم و فرهنگ هست دانشگاه آذربایجان به زودی تشکیل بشود و ما امیدواری که هیچ کس خاصه آقایانی که منسوب به نمایندگی آذربایجان هستند هیچ وقت یاد از دوره متجاسرین و پیشه وری نکنند مگر با نفرت وانزجار که احساسات اهای آذربایجان است، اما موضوع دومی که بنده میخواهم عرض کنم موضوع سیاست خارجی بود سیاست خارجی یک مادهای دارد که در صدر برنامه واقع شده و آقای دکتر متین دفتری اسمش را گذاشتند یک فرمول آرکئیک و کلاسیک و آن این است که در روابط خارجی اصل دوستی با دول معظمه مراعات گردیده و در تشبید روابط حسنه و حسن تفاهم کامل با اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیای کبیر و ممالک متحده آمریکا با توجه به اصل مذکور سعی و کوشش لازم شده و خواهد شد بنده از آقایان انصاف میخواهم که آن فرمولی که ایشان گفتند که تعقیب سیاست مستقل ایرانی با این چه تفاوتی دارد؟ همین سیاست است هر ایرانی چه در اکثریت چه در اکثریت باشد چه در اقلیت باشد چه در شمال باشد چه در جنوب باشد همین رویه را تعقیب کردهاست که این سیاست مستقل ایرانی یعنی حفظ اصول در روابط خارجی و رعایت احترام متقابل اجرا بشود.
و اما اینکه چه جور اجرا بشود البته طریق ا جرایش مختلف است اینکه گفتهاند مسئولیت وزارت خارجه را بر دوش خودشان جناب آقای نخست وزیر گرفتهاند اینطور نیست برای اینکه در خود برنامه ملاحظه میفرمایید که ایشان وزیر خارجه تعیین کردهاند و در سابق هم وزیر خارجه داشتند و معرفی هم کردند و وزارت خارجه هم در سیاست خودش البته همان سیاست مستقل ایرانی راتعقیب خواهد کر و ما بحمدالله سرفراز هستیم که هیچوقت دولت ایران هیچ گونه تمایلی به هیچ یک از طرفین نداشته وبعد از این هم نخواهد داشت(صحیح است) و همیشه حافظ حدود و ثغور و گنجینههای مخفی زیر زمینی مملکت ما بوده و خواهد بود و هیچ گونه جای نگرانی نیست بنده خودم شاهد بودم و این شهادت را میدهم و با کمال انصاف عرض میکنم که آقای نخست وزیر به سفرای خارجی با کمال صراحت مکرر فرمودند که شما اگر حرف مشروع و مطلب مشروعی دارید ما حاضر از برای استماع آن هستیم والا گر بخواهید مثل ایام جنگ یا غیر ایام جنگ اعمال نفوذ بکنید یا تقاضاهای بی قاعده بکنید من به هیچ وجه من الوجوه گوش به حرف شما نمیدهم و نخواهم گذاشت آن مقاصدی که دارید اجرا شود(احسنت،احسنت) نمونه این منطق هم همان بیانیهای است که پارسال دادند و اجازه ندادند که هیچ کس هیچ گونه روابط نامشروعی یا هیچ گونه آمد و شد خلاف قاعدهای با مراکز خارجی داشته باشد امیدوارم این سیاست همیشه اقتضا بکند و یقین دارم که هر دولتی روی کار