تفاوت میان نسخه‌های «شاهنامه/گیومرت»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
 
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:
 
  | مؤلف = فردوسی
 
  | مؤلف = فردوسی
 
  | قسمت = (گیومرت)
 
  | قسمت = (گیومرت)
  | قبلی =
+
  | قبلی = [[شاهنامه/آغاز کتاب|دیباچه]]
  |بعدی =
+
  | بعدی = [[شاهنامه/هوشنگ|هوشنگ]]
 +
| سال =
 
  | یادداشت =
 
  | یادداشت =
 
}}
 
}}
  
 
== پادشاهی گیومرت سی سال بود ==
 
== پادشاهی گیومرت سی سال بود ==
{{ب|سخن گوی دهقان چه گوید نخست|که نام بزرگی به گیتی که جست}}
+
{{شعر}}
 +
[[پرونده:Kiomars 1.ogg||right|thumb|300px|'''پادشاهی گیومرت سی سال بود''']]
 +
[[پرونده:Kiomars 2.ogg||right|thumb|300px|'''سخن گوی دهگان چه گوید نخست''']]
 +
[[پرونده:Kiomars 3.ogg||right|thumb|300px|'''چو آمد به ماه بره آفتاب''']]
 +
[[پرونده:Kiomars 4.ogg||right|thumb|300px|'''سر بخت و تختش بر آمد به کوه''']]
 +
[[پرونده:Kiomars 5.ogg||right|thumb|300px|'''دو تا می‌شدندی بر تخت اوی''']]
 +
[[پرونده:Kiomars 8.ogg||right|thumb|300px|'''برفتند با سوگواری و درد''']]
 +
{{ب|سُخن گوی دهگان چه گوید نخست|که نام بزرگی به گیتی که جست}}
 
{{ب|که بود آن که دیهیم بر سر نهاد|ندارد کس آن روزگاران به باد}}
 
{{ب|که بود آن که دیهیم بر سر نهاد|ندارد کس آن روزگاران به باد}}
 
{{ب|مگر کز پدر یاد دارد پسر|بگوید ترا یک به یک در به در}}
 
{{ب|مگر کز پدر یاد دارد پسر|بگوید ترا یک به یک در به در}}
{{ب|که نام بزرگی، که آورد پیش|کرا بود از آن برتران پایه بیش}}
+
{{ب|که نام بزرگی، که آورد پیش|کرا بود از آن مهتران پایه بیش}}
{{ب|پژوهندهٔ نامهٔ باستان|که از پهلوانان زند داستان}}
+
{{ب|پژوهنده نامه باستان|که از پهلوانی زند داستان}}
{{ب|چنین گفت کابین تخت و کلاه|گیومرت آورد و او بود شاه}}
+
{{ب|چنین گفت کایین تخت و کلاه|گیومرت آورد و او بود شاه}}
{{ب|چو آمد به برج حمل آفتاب|جهان گشت با فر و آیین و آب}}
+
{{ب|'''چو آمد به ماه بره آفتاب'''|جهان گشت با فر و آیین و آب}}
{{ب|بتابید از آن سان ز برج بره|که گیتی جوان گشت از آن یکسره}}
+
{{ب|بتابید از آن سان ز برج بره|که گیتی جوان گشت از او یکسره}}
 
{{ب|گیومرت شد بر جهان کدخدای|نخستین به کوه اندرون ساخت جای}}
 
{{ب|گیومرت شد بر جهان کدخدای|نخستین به کوه اندرون ساخت جای}}
{{ب|سر بخت و تختش بر آمد به کوه|پلنگینه پوشید خود با گروه}}
+
{{ب|'''سر بخت و تختش بر آمد به کوه'''|پلنگینه پوشید خود با گروه}}
 
{{ب|ازو اندر آمد همی پرورش|که پوشیدنی نو بد و نو خورش}}
 
{{ب|ازو اندر آمد همی پرورش|که پوشیدنی نو بد و نو خورش}}
 
{{ب|به گیتی درون، سال سی شاه بود|به خوبی چو خورشید بر گاه بود}}
 
{{ب|به گیتی درون، سال سی شاه بود|به خوبی چو خورشید بر گاه بود}}
 
{{ب|همی تافت زو فر شاهتشاهی|چو ماه دو هفته ز سرو سهی}}
 
{{ب|همی تافت زو فر شاهتشاهی|چو ماه دو هفته ز سرو سهی}}
 
{{ب|دد و دام و هر جانور کش بدید|ز گیتی به نزدیک او آرمید}}
 
{{ب|دد و دام و هر جانور کش بدید|ز گیتی به نزدیک او آرمید}}
{{ب|دو تا می‌شدندی بر تخت او|از آن بر شده فره و بخت او}}
+
{{ب|'''دو تا می‌شدندی بر تخت او'''|از آن بر شده فره و بخت او}}
{{ب|به رسم نماز آمدندیش پیش|وزو بر گرفتند آیین خویش}}
 
 
{{ب|پسر بد مر او را یکی خوبروی|هنرمند و همچون پدر نامجوی}}
 
{{ب|پسر بد مر او را یکی خوبروی|هنرمند و همچون پدر نامجوی}}
 
{{ب|سیامک بدش نام و فرخنده بود|گیومرت را دل بدو زنده بود}}
 
{{ب|سیامک بدش نام و فرخنده بود|گیومرت را دل بدو زنده بود}}
 
{{ب|بر آمد بر این کار یک روزگار| فروزنده شد دولت شهریار}}
 
{{ب|بر آمد بر این کار یک روزگار| فروزنده شد دولت شهریار}}
{{ب|به گیتی نبودش کسی دشمنا|مگر بد کنش، ریمن اهرمنا}}
+
''{{ب|به گیتی نبودش کسی دشمنا|مگر بد کنش، ریمن اهریمنا}}
{{ب|به رشک اندر اهرمن بد سگال|همی رای زد تا ببالید بال}}
+
{{ب|به رشک اندر هرمن بد سگال|همی رای زد تا ببالید بال}}
{{ب|یکی بچه بودش چو گرگ سترگ|دلاور شده با سپاه بزرگ}}
+
{{ب|یکی بچه بودش چو گرگ سترگ|دلاور شده با سپاهی بزرگ}}
 
{{ب|جهان شد بر آن دیو بچه سیاه|ز بخت سیامک وز آن پایگاه}}
 
{{ب|جهان شد بر آن دیو بچه سیاه|ز بخت سیامک وز آن پایگاه}}
{{ب|سپه کرد و نزدیک او راه جست|همی تخت و دیهیم کی شاه جست}}
+
{{ب|سپه کرد و نزدیک او راه جست|همی تاخت و دیهیم کی شاه جست}}
{{ب|همی گفت با هر کسی رای خویش|جهان کرد یکسر بر آوای خویش}}
+
{{ب|همی گفت با هر کسی راز خویش|جهان کرد یکسر پر آواز خویش}}
 
{{ب|گیومرت زین خود کی آگاه بود|که تخت مهی را جز او شاه بود}}
 
{{ب|گیومرت زین خود کی آگاه بود|که تخت مهی را جز او شاه بود}}
 
{{ب|یکایک بیامد خجسته سروش|بسان پری پلنگینه پوش}}
 
{{ب|یکایک بیامد خجسته سروش|بسان پری پلنگینه پوش}}
{{ب|بگفتش ورا زین سخن دربدر| که دشمن چه سازد همی با پدر}}
+
{{ب|بگفتش به راست این سخن دربدر| که دشمن چه سازد همی با پسر}}
 
{{ب|سخن چون بگوش سیامک رسید|ز کردار بدخواه دیو پلید}}
 
{{ب|سخن چون بگوش سیامک رسید|ز کردار بدخواه دیو پلید}}
{{ب|دل شاه بچه بر آمد بجوش|سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش}}
+
{{ب|دل شاه بچه در آمد بجوش|سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش}}
{{ب|بپوشید تن را بجرم پلنگ|که جوشن نبود و نه آیین جنگ}}
+
{{ب|بپوشید تن را بچرم پلنگ|که جوشن نبود خود نه آیین جنگ}}
 
{{ب|پذیره شدش دیو را جنگ جوی|سپه را چو روی اندر آمد بروی}}
 
{{ب|پذیره شدش دیو را جنگ جوی|سپه را چو روی اندر آمد بروی}}
{{ب|سیامک بیامد برهنه تنا|بر آویخت با دیو اهرمنا}}
+
{{ب|سیامک بیامد برهنه تنا|بر آویخت با پور اهرمنا}}
 
{{ب|بزد جنگ وارونه دیو سیاه|دو تا اندر آورد بالای شاه}}
 
{{ب|بزد جنگ وارونه دیو سیاه|دو تا اندر آورد بالای شاه}}
 
{{ب|فکند آن تن شاهزاده بخاک|بچنگال کردش، کمرگاه چاک}}
 
{{ب|فکند آن تن شاهزاده بخاک|بچنگال کردش، کمرگاه چاک}}
{{ب|سیامک بدست خروزان دیو|تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو}}
+
{{ب|سیامک بدست چنان زشت دیو|تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو}}
 
{{ب|چو آگه شد از مرگ فرزند شاه|ز تیمار، گیتی بر او شد سیاه}}
 
{{ب|چو آگه شد از مرگ فرزند شاه|ز تیمار، گیتی بر او شد سیاه}}
 
{{ب|فرود آمد از تخت، ویله کنان|زنان بر سر و موی و رخ را، کنان}}
 
{{ب|فرود آمد از تخت، ویله کنان|زنان بر سر و موی و رخ را، کنان}}
 
{{ب|دو رخساره پر خون و دل سوگوار|دو دیده پر از نم چو ابر بهار}}
 
{{ب|دو رخساره پر خون و دل سوگوار|دو دیده پر از نم چو ابر بهار}}
{{ب|خروشی برآمد ز لسگر بزار|کشیدند صف بر در شهریار}}
+
{{ب|خروشی برآمد ز لشگر بزار|کشیدند صف بر در شهریار}}
 
{{ب|همه جامها کرده پیروزه رنگ|دو چشم ابر خونین و رخ بادرنگ}}
 
{{ب|همه جامها کرده پیروزه رنگ|دو چشم ابر خونین و رخ بادرنگ}}
{{ب|دد و مرغ و نخجیر گشته گروه|برفتند ویله کنان سوی کوه}}
+
{{ب|دد و دام و نخجیر گشته گروه|برفتند ویله کنان سوی کوه}}
{{ب|برفتند با سوگواری و درد|ز درگاه کی شاه برخاست گرد}}
+
{{ب|'''برفتند با سوگواری و درد'''|ز درگاه کی شاه برخاست گرد}}
 
{{ب|نشستند سالی چنین سوگوار|پیام آمد از داور کردگار}}
 
{{ب|نشستند سالی چنین سوگوار|پیام آمد از داور کردگار}}
 
{{ب|درود آوریدش خجسته سروش|کزین بیش مخروش و باز آر هوش}}
 
{{ب|درود آوریدش خجسته سروش|کزین بیش مخروش و باز آر هوش}}
{{ب|سپه ساز و بر کش به فرمان من|بر آور یکی گرد از آن انجمن}}
+
{{ب|سپه ساز و بر کش به فرمان من|بر آور یکی گرد از انجمن}}
 
{{ب|از آن بد کنش دیو، روی زمین|بپرداز و پردخته کن دل ز کین}}
 
{{ب|از آن بد کنش دیو، روی زمین|بپرداز و پردخته کن دل ز کین}}
 
{{ب|کی نامور سر سوی آسمان|بر آورد و بد خواست بر بد گمان}}
 
{{ب|کی نامور سر سوی آسمان|بر آورد و بد خواست بر بد گمان}}
{{ب|بر آن برترین نام یزدانش را|بخواند و بپالود، مژگانش، را}}
+
{{ب|بدان برترین نام یزدانش را|بخواند و بپالود، مژگانش، را}}
{{ب|وزان پس بکین سیامک شتافت|شب و روز، آرام خفتن نیافت}}
+
{{ب|وزان پس بکین سیامک شتافت|شب و روز، آرام و خفتن نیافت}}
 
{{پایان شعر}}
 
{{پایان شعر}}
  
 
== رفتن هوشنگ و گیومرث به جنگ دیو سیاه ==
 
== رفتن هوشنگ و گیومرث به جنگ دیو سیاه ==
{{ب|خجسته سیامک یکی پور داشت|که نزد نیا جاه دستور داشت}}
+
{{شعر}}
 +
[[پرونده:Kiomars 9.ogg|thumb|right|300px|'''سیامک خجسته یکی پور داشت''']]
 +
[[پرونده:Hooshang 2.ogg|thumb|right|300px|'''بهم‌بر فتادند هر دو گروه''']]
 +
{{ب|'''سیامک خجسته یکی پور داشت'''|که نزد نیا جاه دستور داشت}}
 
{{ب|گرانمایه را نام هوشنگ بود|تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود}}
 
{{ب|گرانمایه را نام هوشنگ بود|تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود}}
{{ب|به نزد نیا یادگار پدر|نیا پروریده مر او را را به بر}}
+
{{ب|به نزد نیا یادگار پدر|نیا پروریده مرو را به بر}}
{{ب|نیایش بجای پسر داشتی|جز او بر کسی چشم نگماشتی}}
+
{{ب|نیایش بجای پسر داشتی|جزو بر کسی چشم نگماشتی}}
 
{{ب|چو بنهاد دل کینه و جنگ را|بخواند آن گرانمایه هوشنگ را}}
 
{{ب|چو بنهاد دل کینه و جنگ را|بخواند آن گرانمایه هوشنگ را}}
{{ب|همه گفتنی ها بدو باز گفت| همه رازها برگشاد از نهفت}}
+
{{ب|همه گفتنی‌ها بدو باز گفت| همه رازها برگشاد از نهفت}}
{{ب|که من لشگری کرد خواهم همی|خروشی بر اورد خواهم همی}}
+
{{ب|که من لشگری کرد خواهم همی|خروشی برآورد خواهم همی}}
{{ب|ترا بود باید همی پیش رو|که من رفتنی ام تو سالار نو}}
+
{{ب|ترا بود باید همی پیش رو|که من رفتنی‌ام تو سالار نو}}
{{ب|سپاهی دد و دم و مرغ و پری|سپهدار برکین و کنداوری}}
+
{{ب|پری و پلنگ انجمن کرد و شیر|ز درندگان گرگ و ببر دلیر}}
{{ب|پس پشت لشگر گیومرت شاه|نبیره به پیش اندرون با سپاه}}
+
{{ب|سپاهی دد و دم و مرغ و پری|سپهدار برکین و گُندآوری}}
{{ب|بیامد سیه دیو با ترس و باک|همی باسمان بر پراگند خاک}}
+
{{ب|پسِ پشت لشکر گیومرت شاه|نبیره به پیش اندرون با سپاه}}
{{ب|به هم بر شکستند هر دو گروه|شدند از دد و دام دیوان ستوه}}
+
{{ب|بیامد سیه دیو بی ترس و باک|همی باسمان بر پراکند خاک}}
{{ب|بیازید هوشنگ چون شیر چنگ|جهان کرد بر دیو نستوه تنگ}}
+
{{ب|ز هرای درندگان چنگ دیو|شده سست و ز خشم گیهان خدیو}}
{{ب|کشیدش سراپای یکسر دوال|سپهبد برید آن سر بی همال}}
+
{{ب|'''بهم‌بر فتادند هر دو گروه'''|شدند از دد و دام دیوان ستوه}}
{{ب|به پای اندر افکند و بسپرد خوار|دریده بر او چرم بر گشته کار}}
+
{{ب|بیازید چون شیر هوشنگ چنگ|جهان کرد بر دیو نَستوه تنگ}}
{{ب|چو آمد مر آن کینه را خواستار|سرآمد، گیومرت را روزگار}}
+
{{ب|کشیدش سراپای یکسر دوال|سپهبد برید آن سر ناهَمال}}
{{ب|برفت و جهان مردری ماند ازوی|نگر تا کرا نزد او آبروی}}
+
{{ب|به پای اندرافکند و بسپرد خوار|دریدش برو چرم و برگشت کار}}
{{ب|جهان فریبنده را گرداگرد|ره سود بنمود و خود مایه خورد}}
+
{{ب|چُن آمد مرآن کینه را خواستار|سرآمد گیومرت را روزگار}}
{{ب|جهان سر بسر چو فسانست و بس|نماند بد و نیک بر هیچکس}}
+
{{ب|برفت و جهان مُردَری ماند ازوی|نگر تا که را نزد او آبروی}}
 +
{{ب|جهان فریبنده و گَردگَرد|ره سود بنمود و خود مایه خَورد}}
 +
{{ب|جهان سر بسر چو فسانه‌ست و بس|نماند بد و نیک بر هیچ کس}}
 
{{پایان شعر}}
 
{{پایان شعر}}
 
== منبع ==
 
<br />[http://www.shahnameh.com/Epic/01Kiyoomars/0101P.html سرای شاهنامه]
 
 
== پیوند به بیرون ==
 
{{ویکی‌پدیا|گیومرت}}
 
  
 
[[رده:شاهنامه فردوسی]]
 
[[رده:شاهنامه فردوسی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۲۰

دیباچه شاهنامه (گیومرت)
از فردوسی
هوشنگ


پادشاهی گیومرت سی سال بود

پادشاهی گیومرت سی سال بود
سخن گوی دهگان چه گوید نخست
چو آمد به ماه بره آفتاب
سر بخت و تختش بر آمد به کوه
دو تا می‌شدندی بر تخت اوی
برفتند با سوگواری و درد
سُخن گوی دهگان چه گوید نخست که نام بزرگی به گیتی که جست
که بود آن که دیهیم بر سر نهاد ندارد کس آن روزگاران به باد
مگر کز پدر یاد دارد پسر بگوید ترا یک به یک در به در
که نام بزرگی، که آورد پیش کرا بود از آن مهتران پایه بیش
پژوهنده نامه باستان که از پهلوانی زند داستان
چنین گفت کایین تخت و کلاه گیومرت آورد و او بود شاه
چو آمد به ماه بره آفتاب جهان گشت با فر و آیین و آب
بتابید از آن سان ز برج بره که گیتی جوان گشت از او یکسره
گیومرت شد بر جهان کدخدای نخستین به کوه اندرون ساخت جای
سر بخت و تختش بر آمد به کوه پلنگینه پوشید خود با گروه
ازو اندر آمد همی پرورش که پوشیدنی نو بد و نو خورش
به گیتی درون، سال سی شاه بود به خوبی چو خورشید بر گاه بود
همی تافت زو فر شاهتشاهی چو ماه دو هفته ز سرو سهی
دد و دام و هر جانور کش بدید ز گیتی به نزدیک او آرمید
دو تا می‌شدندی بر تخت او از آن بر شده فره و بخت او
پسر بد مر او را یکی خوبروی هنرمند و همچون پدر نامجوی
سیامک بدش نام و فرخنده بود گیومرت را دل بدو زنده بود
بر آمد بر این کار یک روزگار فروزنده شد دولت شهریار
به گیتی نبودش کسی دشمنا مگر بد کنش، ریمن اهریمنا
به رشک اندر هرمن بد سگال همی رای زد تا ببالید بال
یکی بچه بودش چو گرگ سترگ دلاور شده با سپاهی بزرگ
جهان شد بر آن دیو بچه سیاه ز بخت سیامک وز آن پایگاه
سپه کرد و نزدیک او راه جست همی تاخت و دیهیم کی شاه جست
همی گفت با هر کسی راز خویش جهان کرد یکسر پر آواز خویش
گیومرت زین خود کی آگاه بود که تخت مهی را جز او شاه بود
یکایک بیامد خجسته سروش بسان پری پلنگینه پوش
بگفتش به راست این سخن دربدر که دشمن چه سازد همی با پسر
سخن چون بگوش سیامک رسید ز کردار بدخواه دیو پلید
دل شاه بچه در آمد بجوش سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش
بپوشید تن را بچرم پلنگ که جوشن نبود خود نه آیین جنگ
پذیره شدش دیو را جنگ جوی سپه را چو روی اندر آمد بروی
سیامک بیامد برهنه تنا بر آویخت با پور اهرمنا
بزد جنگ وارونه دیو سیاه دو تا اندر آورد بالای شاه
فکند آن تن شاهزاده بخاک بچنگال کردش، کمرگاه چاک
سیامک بدست چنان زشت دیو تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو
چو آگه شد از مرگ فرزند شاه ز تیمار، گیتی بر او شد سیاه
فرود آمد از تخت، ویله کنان زنان بر سر و موی و رخ را، کنان
دو رخساره پر خون و دل سوگوار دو دیده پر از نم چو ابر بهار
خروشی برآمد ز لشگر بزار کشیدند صف بر در شهریار
همه جامها کرده پیروزه رنگ دو چشم ابر خونین و رخ بادرنگ
دد و دام و نخجیر گشته گروه برفتند ویله کنان سوی کوه
برفتند با سوگواری و درد ز درگاه کی شاه برخاست گرد
نشستند سالی چنین سوگوار پیام آمد از داور کردگار
درود آوریدش خجسته سروش کزین بیش مخروش و باز آر هوش
سپه ساز و بر کش به فرمان من بر آور یکی گرد از انجمن
از آن بد کنش دیو، روی زمین بپرداز و پردخته کن دل ز کین
کی نامور سر سوی آسمان بر آورد و بد خواست بر بد گمان
بدان برترین نام یزدانش را بخواند و بپالود، مژگانش، را
وزان پس بکین سیامک شتافت شب و روز، آرام و خفتن نیافت

رفتن هوشنگ و گیومرث به جنگ دیو سیاه

سیامک خجسته یکی پور داشت
بهم‌بر فتادند هر دو گروه
سیامک خجسته یکی پور داشت که نزد نیا جاه دستور داشت
گرانمایه را نام هوشنگ بود تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود
به نزد نیا یادگار پدر نیا پروریده مرو را به بر
نیایش بجای پسر داشتی جزو بر کسی چشم نگماشتی
چو بنهاد دل کینه و جنگ را بخواند آن گرانمایه هوشنگ را
همه گفتنی‌ها بدو باز گفت همه رازها برگشاد از نهفت
که من لشگری کرد خواهم همی خروشی برآورد خواهم همی
ترا بود باید همی پیش رو که من رفتنی‌ام تو سالار نو
پری و پلنگ انجمن کرد و شیر ز درندگان گرگ و ببر دلیر
سپاهی دد و دم و مرغ و پری سپهدار برکین و گُندآوری
پسِ پشت لشکر گیومرت شاه نبیره به پیش اندرون با سپاه
بیامد سیه دیو بی ترس و باک همی باسمان بر پراکند خاک
ز هرای درندگان چنگ دیو شده سست و ز خشم گیهان خدیو
بهم‌بر فتادند هر دو گروه شدند از دد و دام دیوان ستوه
بیازید چون شیر هوشنگ چنگ جهان کرد بر دیو نَستوه تنگ
کشیدش سراپای یکسر دوال سپهبد برید آن سر ناهَمال
به پای اندرافکند و بسپرد خوار دریدش برو چرم و برگشت کار
چُن آمد مرآن کینه را خواستار سرآمد گیومرت را روزگار
برفت و جهان مُردَری ماند ازوی نگر تا که را نزد او آبروی
جهان فریبنده و گَردگَرد ره سود بنمود و خود مایه خَورد
جهان سر بسر چو فسانه‌ست و بس نماند بد و نیک بر هیچ کس