تفاوت میان نسخه‌های «الگو:نوشتار برگزیده»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۴۶۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<!-- در اینجا نوشتاری برگزیده از میان درونمایه وبگاه مشروطه می‌آید. -->
+
<!-- در اینجا نوشتاری برگزیده از میان درونمایه وبگاه مشروطه می‌آید. -->
 
<onlyinclude>
 
<onlyinclude>
 
*
 
*
[[پرونده:RezaPahlavi4Aban1359 V2.mp4|thumb|left|240px|سوگند اعلیحضرت همایون رضا شاه پهلوی در قاهره ۹ آبان ماه ۱۳۵۹]]
 
[[پرونده:ShahanshahAryamehrValiahdRezaPahlavi1339.jpg|thumb|left|200px|شاهنشاه آریامهر و ولیعهد ایران]]
 
[[پرونده:ShahanshahRoyalfamily2537.jpg|thumb|left|200px|خانواده شاهنشاهی ایران]]
 
[[پرونده:RezaShahBozorg100thBirthdayEsfand2536d.jpg|thumb|left|200px|شاهنشاه آریامهر و ولیعهد ایران]]
 
  
'''[[والاحضرت رضا پهلوی ولیعهد ایران|والاحضرت همایون رضا پهلوی ولیعهد ایران در زادروز بیست سالگی خود در روز ۹ آبان ماه ۱۳۵۹ سوگند پادشاهی می خورند]]'''
+
[[پرونده:ShahanshahUSPresidentJohnson1347J.jpg|thumb|left|220px|]]
 +
[[پرونده:Stamps10thAnniversaryUWL.jpg|thumb|left|220px|تمبر دهمین سالگرد لژیون خدمتگزاران بشر]]
 +
[[پرونده:ShahanshahUSPresidentJohnson1347.jpg|thumb|left|220px|]]
 +
[[پرونده:MohammadRezaShahPahlaviArymehrSpeechHarvard1968.pdf|thumb|left|200px|شاهنشاه در دانشگاه هاروارد در سخنرانی خود پیشنهاد بنیاد "لژیون خدمتگزاران بشر" را می دهند]]
 +
[[پرونده:ShahanshahSpeechHarvardUni1347.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
[[پرونده:ShahanshahSpeechHarvardUni1347h.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
[[پرونده:ShahanshahSpeechHarvardUni1347b.jpg|thumb|left|200px|]]
  
:به نام خداوند بخشنده مهربان و بر مبنای قانون اساسی و متمم آن، از امروز نهم آبان ماه ۱۳۵۹ هجری شمسی [ برابر با ۲۵۳۹ شاهنشاهی ] که بیست و یکمین سال زندگی را آغاز می‌کنم آمادگی در قبول مسئولیت‌ها وتعهدات خود به عنوان پادشاه قانونی ایران اعلام می‌دارم و با توجه به وضع استثنایی کنونی ادای سوگند نامه مندرج در قانون اساسی را به زمانی موکول می‌کنم که تاییدات الهی شرایط آن را فراهم سازد، ولی از هم اکنون در برابر پرچم سه رنگ پر افتخار ایران سوگند یاد می‌کنم که در این مقام زندگی خود را یک سره وقف خدمت به مملکت و دفاع از استقلال و حاکمیت آن و حفظ حقوق مشروع ملت ایران کنم و همواره مجری قانون اساسی و عامل تحقق همبستگی ملی باشم. من با نظارت در اجرای دقیق مواد قانون اساسی که در آن ضمن تضمین کلیه حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی وظایف مقام سلطنت و قوای مجریه، مقننه، قضاییه و اختیارات قانونی هر یک از آنها کاملا مشخص شده است با آگاهی به همه وظایف و تکالیف آن به عهده می‌گیرم و از نظام مشروطیت ایران پاسداری می‌کنم .
+
[[پرونده:ShahanshahUSSenateUNV1347a.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
[[پرونده:ShahanshahUSSenateUNV1347b.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
[[پرونده:ShahanshahAryamehrUNV1349d.jpg|thumb|left|200px]]
 +
[[پرونده:ShahanshahAryamehrUNV1349f.jpg|thumb|left|200px]]
  
:هموطنان عزیز و برادران، این مسئولیت که با درگدشت جانسوز پدر بزرگوارم به عهده من محول شده است در یکی از تاریکترین ادوار تاریخ ایران آغاز می‌کنم که طی آن از یک سو اساس ملیت ایرانی و کلیه ارزش‌های تاریخ، تمدن و فرهنگ ملی ما از داخل مورد حمله قرار گرفته و از جانب دیگر بر اثر انزوای سیاسی، هرج و مرج اجتماعی، فاجعه اقتصادی و سقوط حیثیت بین المللی مملکت تمامیت ارضی میهن ما از خارج نیز دستخوش تجاوزی شده است که ما آن را محکوم می‌کنیم. خوب می‌دانم هیچ یک از شما که دل هایتان آکنده از میهن پرستی و غرور ملی است و عمیقا پایبند هویت ایرانی و آیین مقدس خویش در مفهوم واقعی اصیل آن و دل بسته به مفاخر تاریخی و میراث فرهنگ خود هستید خواهان پیدایش این وضع نبوده و نیستید زیرا اصولا هیچ ملتی تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند خواستار چنین وضعی برای خود باشد. بدین جهت است که رنج‌های درونی شما را کاملا احساس می‌کنم و اشک‌های پنهان می‌ریزم و خود را شریک همه غم‌های شما می‌دانم ، می‌دانم شما هم مانند من از ورای همه این تاریکی‌ها دیده به افق روشن فردا دوخته‌اید و در زوایای روح و قلب خود ایمان دارید که همانند سایر دوره‌های شوم گذشته در تاریخ کشور این بار نیز دوران کابوس به پایان خواهد رسید و در صبح درخشانی که از پس این شام تیره می‌دمد، ما با توجه کامل به تجارب تلخی که در همه زمینه‌ها آموخته‌ایم به یاری یکدیگر و با اتکا به اراده ملی از طریق اصلاحات منطقی که باید با مشارکت همه مردم صورت بگیرد به آرزوها و آرمان‌های خود پاسخی شایسته خواهیم داد و ایران تازه‌ای بر اساس آزادی قانون و عدالت و با برخورداری از معنویت محبت و گذشت خواهیم ساخت که سرزمین مردمی مرفه و سرفراز باشد و مقامی را که شایسته آن است در جهان احراز کند.
+
سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه هاروارد در بنیانگذاری سازمان خدمتگزاران حقوق بشر سازمان ملل متحد
  
:در این لحظه آغاز مسئولیتی بزرگ در برابر خاطره پر افتخار همه جانبازان و قهرمانان جان باخته این سرزمین که در راه دفاع از استقلال ایران جان سپردند و برای همیشه در مرز و بوم مقدس خود به خاک رفتند سر تعظیم فرود می‌آورم و شهیدان دلیر ارتش ایران و همه میهن پرستان دیگری که در بیست ماهه غم انگیز گذشته به جرم وفاداری به شرافت ملی خود جان باختند ادای احترام می‌کنم و خود را شریک آلام خانواده‌های رنج کشیده آنان می‌دانم که مانند خود من در ماتم وجود بسیار عزیزی هستند که او نیز در اندوه و نگرانی دایمی که از سرنوشت شوم وطن داشت شعله حیاتش با مرگ زودرس خاموش گردید. به همه افراد نیروهای مسلح که با وجود تحمل همه گونه بی عدالتی تحقیر و توهین به هنگام بروز خطر، دلیرانه به خاطر دفاع از مرزهای کشور خویش و حراست تمامیت ارضی آن به پا خاستند درود می‌فرستم و به شهامت آنان افتخار می‌کنم. در کشاکش .... مردم پاک سرشت ایران زمین، حماسه‌های فراوانی آفریدند شاید مقدر این باشد که ملت بزرگ ما امروز نیز به خاطر رهایی ایران حماسه دیگر بیافرینند و شناختی تازه از ایران و ایرانیان به جهانیان عرضه دارند. من که اکنون به فرمان تاریخ مرحله نوینی را در راه انجام وظیفه ملی خود آغاز می‌کنم با تار و پود وجودم سروش این حماسه سرنوشت ساز را به گوش شما می‌رسانم و به پاسخ مثبت شما که ندای شکوه مند هزاران سال افتخارات تاریخی است اطمینان دارم در آفرینش چنین حماسه‌ای شما را به یکپارچگی ملی بر پایه برابری و برادری دوری از کینه توزی و انتقام جویی و سایر جلوه‌های شوم اهریمنی دعوت می‌کنم برای همه زنان و مردان ایرانی در هر جا که هستند آرزوی بهزیستی و بهروزی دارم و از همگی می‌خواهم که امید و اعتماد خود را استوارتر سازند و در هر شرایطی با غرور کامل در دفاع از تمدن و فرهنگ و حفظ ملیت و اصالت مذهبی خویش بکوشند و به همه نیروهای ملی در داخل و خارج کشور توصیه می‌کنم که صفوف خود را در راه نجات وطن فشرده تر سازند ملت بزرگ ایران و سرنوشت تاریخ پرافتخار آن را که باید با سربلندی ادامه یابد به پروردگار یکتا می‌سپارم و از درگاه احدیتش مسئلت دارم که درهای رحمت خود را به روی همه ما بگشاید و با وجود دشواری‌های زیادی که در پیش داریم ما را در انجام وظایف ملی و انسانی خویش یاری فرماید خداوند نگهبان ایران باد.
+
تصمیم قانونی دایر به نام‌گذاری روز ۲۳ خرداد به نام روز لژیون خدمتگزاران بشر - مصوب ۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس شورای ملی و ۲۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۴۹ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.  
 +
روز ۲۳ خرداد که مصادف با ایراد بیانات حکیمانه اعلیحضرت همایون محمدرضا پهلوی شاهنشاه آریامهر مبنی بر تشکیل لژیون خدمتگزاران بشر در دانشگاه هاروارد است روز لژیون خدمتگزاران بشر (‌داوطلبان ملل متحد برای عمران و توسعهUnited Nation Volunteers  ) نامیده می‌شود.  
  
'''[[والاحضرت رضا پهلوی ولیعهد ایران|ولیعهد ایران نور چشم ملت ایران زاده می‌شود]]''' - والاحضرت همایون رضا پهلوی ولیعهد ایران در روز نهم آبان ماه ۲۵۱۹ شاهنشاهی برابر با  ۱۳۳۹ خورشیدی تازی چشم به جهان گشودند. اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران در این روز علیاحضرت شهبانو را با خودروی آلبالویی رنگی که خود آن را رانندگی می‌کردند به زایشگاه [[بنگاه حمایت مادران و نوزادان]] در خیابان مولوی جنوب تهران بردند. در ساعت ۱۱ و ۵۵ دقیقه آرزوی ملت ایران برآورده شد و غریو شادی در گوشه و کنار ایران زمین بلند شد. سدها هزار تن از مردم پایتخت در برابر زایشگاه گرد آمدند و بانگ سرور و شادمانی ملت ایران خیابان مولوی را به لرزه درآورد.  بزرگی و شکوه تمدن و فرهنگ دو هزار پانصد ساله شاهنشاهی ایران  که بر تمدن سراسر گیتی سایه افکنده با زاده شدن ولیعهد ایران والاحضرت رضا پهلوی پایدارتر شد. 
+
سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه هاروارد در بنیانگذاری سازمان خدمتگزاران حقوق بشر سازمان ملل متحد ۲۳ خرداد ماه ۱۳۴۷
+
 
در دومین سالگرد زادروز ولیعهد ایران روز نهم آبان روز کودک نامگذاری شد و از آن پس همه ساله در این روز علیاحضرت شهبانو برای نونهالان ایران پیامی می‌فرستند و آیینی در روز کودک برگزار می‌شود. والاحضرت رضا پهلوی  نخستین گام در انجام خویشکاری‌های ولیعهد را با پذیرفتن ریاست عالیه خانه‌های فرهنگ روستایی، برداشتند و پس از آن ریاست عالیه بازی‌های جوانان و ریاست عالیه بنیاد فرهنگی رضا پهلوی، ریاست عالیه پیشاهنگی ، ریاست عالیه کمیته ملی مسابقات مهارت فنی کارگران کشور، ریاست عالیه دانشگاه بوعلی همدان را به گردن گرفتند. در ۹ شهریور ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی والاحضرت رضا پهلوی ولیعهد ایران ریاست عالیه سازمان ورزش ایران را نیز بر عهده گرفتند.
+
آقای رییس دانشگاه، خانم‌ها و آقایان
  
در کنار خویشکاری‌های درون کشور، والاحضرت همایون رضا پهلوی با بازدیدهای رسمی از کشورها دیگر وظایف سنگین ولیعهدی خود را به انجام رساندند. نخستین سفر رسمی والاحضرت ولیعهد در روز سه شنبه ۱۳ خرداد ماه ۲۵۳۴ شاهنشاهی به فراخوان پرزیدنت انور سادات به کشور مصر برای بازگشایی کانال سوئز بود. پس از آن ولیعهد ایران ۴ تیر ماه ۲۵۳۵ به فراخوان اعلیحضرت بودوئن از بلژیک دیدار رسمی کردند. هم چنین ۱۰ تیر ماه ۲۵۳۵ به فراخوان هیات رییسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروری از شوروی و در سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی به دعوت ملکه الیزابت از انگلستان بازدید رسمی کردند.  
+
از دریافت دکترای افتخاری دانشگاه شما کمال خوشوقتی و افتخار را دارم. باید بگویم که این مقام عالی علمی که از طرف کهنسالترین دانشگاه امریکا به من اهدا می‌شود برایم ارزشی استثنایی دارد، زیرا اکنون بیش از ۳۳۰ سال است این دانشگاه شخصیت‌های ممتاز در زمینه‌های مختلف کوشش‌های انسانی پرورش داده است.
  
والاحضرت رضا پهلوی ولیعهد ایران زبان‌های فرانسه و انگلیسی را روان چون زبان مادری می‌دانند.
+
باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند
  
در روز ۳۰ خرداد ماه ۲۵۳۷ دربار شاهنشاهی به آگاهی ملت ایران رساند که والاحضرت همایون رضا پهلوی ولیعهد ایران برای فراگرفتن دوره خلبانی با سایر خلبانان نیروی هوایی شاهنشاهی به آمریکا سفر خواهند کرد.  
+
و خوشوقتم بگویم که قسمتی از آن را گنجینه میراث فرهنگی کشور خود من به صورت کتاب‌های خطی و چاپی فارسی تشکیل می‌دهد - کانونی است که مدارک قریحه و نبوغ آفریننده بشری را در رشته‌های مختلف علمی و ادبی و فکری یک جا گردآورده است و از این راه به صورت مظهر معنوی آن دنیایی درآمده است که ما در آرزوی تحقق آنیم، دنیایی که در آن همه اندیشه‌ها و نیروهای مثبت و خلاقه، دور از جدایی‌های جغرافیایی و نژادی و مذهبی و زبانی، دست در دست یکدیگر داده و در لوای حقیقتی بالاتر از همه این جدایی‌ها واحدی پدید آورده باشند که قبل از هر چیز مربوط به جامعه بشری باشد. چنین جامعه‌ای خواه ناخواه به وجود خواهد آمد، زیرا جبر تاریخ است که چنین ایجاب می‌کند. سیر تکاملی تمدن بشری، امروز طوری است که ما می‌توانیم دورنمای این دنیای آینده را به خوبی در افق ببینیم بی آنکه در این مورد به دوربین‌های نجومی احتیاجی داشته باشیم. در این صورت، هم منطق و عقل سلیم و هم نیک اندیشی و وجدان بشری به ما حکم می‌کند که استقرار چنین جامعه‌ای را هر قدر ممکن باشد تسهیل کنیم، تا جامعه سالمی بوجود آید که اجزای آن یعنی فرزندان ما و نوادگان ما برای همیشه از ابتلائات اجتماعی کنونی ما و رنج‌های روحی و جسمی که ما با آنها دست بگریبانیم خلاص شده باشند.
  
بازگشت والاحضرت همایون ولیعهد به ایران به سبب انقلاب اسلامی انجام نشد. والاحضرت همایون رضا پهلوی ولیعهد ایران به دیدار  پدر تاجدار خود شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو در مراکش شتافتند و در کنار پدر آریامهر و خانواده تا قاهره بودند. در روز ۵ امرداد ماه ۲۵۳۹ شاهنشاهی برابر با ۱۳۵۹ خورشیدی تازی پدر ایران اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در قاهره درگذشتند.  
+
چرا امروزه ما با این رنج‌ها دست بگریبانیم؟ برای اینکه متاسفانه جامعه کنونی ما، به خلاف آن اجتماعی که دورنمای آن را در برابر خویش داریم، جامعه‌ای بیمار است و این بیماری در تمام سطح‌های آن به چشم می‌خورد: چه در سطح بین‌المللی، چه در سطح ملی، چه حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی.
  
بر پایه اصل سی و هشتم [[قانون اساسی مشروطه]] "در موقع انتقال سلطنت ولیعهد وقتی می‌تواند شخصا امور سلطنت را متصدی شود که دارای بیست سال تمام شمسی باشد. اگر به این سن نرسیده باشد شهبانو مادر ولیعهد بلافاصله امور نیابت سلطنت را به عهده خواهد گرفت." از هنگام درگذشت شاهنشاه آریامهر تا ۹ آبان ماه ۲۵۳۹ علیاحضرت شهبانو نیابت سلطنت را به عهده داشتند.
+
البته مقصودم این نیست که این بیماری فقط امروز به وجود آمده است. آنچه جامعه کنونی بشری را دچار تشنج و پریشانی می‌کند، زاده عواملی است که ریشه مزمن دارند. محرومیت‌ها، تبعیض‌ها، ستمگری‌ها، تعصبات، کینه توزی‌ها و دشمنی‌ها، فقر، جهل، گرسنگی، بیسوادی همه اینها بیماری‌هایی است که از گذشته برای ما به ارث رسیده است. منتها تفاوت اساسی وضع امروز ما با گذشته این است که اکنون ما دریافته‌ایم وجود این آفات امری طبیعی و اجتناب ناپذیر نیست، درست به همان ترتیب که دریافته‌ایم بیماری‌هایی از قبیل وبا و طاعون بلایایی آسمانی و غیرقابل اجتناب نیستند
 +
.
 +
البته توجه بدین واقعیت، برای نوع انسان نگرانی و اضطرابی پدید آورده است که اتفاقا همان مایه نجات او است. تا وقتی که پدران ما امری طبیعی می‌دانستند که در صورت بروز وبا و یا طاعون خود را به دست تقدیر بسپارند و در انتظار مرگ بنشینند، طبعا حس سرکشی و عصیانی نیز نداشتند. ولی ما اکنون این عصیان را داریم، زیرا به خلاف آنها این بیماری را با همه وحشتزایی آنها چاره‌پذیر نمی دانیم و به همین جهت پیشاپیش به سراغ پیشگیری می‌رویم و در هنگام بروز اپیدمی، تمام افراد جامعه را برای مبارزه به آن بسیج می‌کنیم. نتیجه این نگرانی و این عصیان، این است که امروزه نوع بشر تقریبا گریبان خود را از این بلایا خلاص کرده است.
 +
اگر این حقیقت در مورد بیماری‌های جسمی صادق است، به همان اندازه می‌تواند در مورد بیماری‌های اجتماعی نیز صادق باشد، بدین دلیل ساده که هم اکنون نتایج موفقیت‌های بشری را در قسمتی از این زمینه‌ها به چشم می‌بینیم. مثلا قرن‌های دراز دنیای ما شاهد جنگ‌های خونین مذهبی بود که به نظر امری نه تنها طبیعی بلکه مقدس جلوه می‌کرد، اما اکنون بشر بدین حقیقت اعتقاد یافته است که همه مردم جهان، آفریدگان یک خداوندند و هر کدام حق دارند او را به صورتی که مایلند پرستش کنند. اگر در منشور ملل متحد تصریح شده است که افراد بشر درین مورد حق مساوی دارند، نه برای آن است که این منشور خواسته باشد این حق را به جامعه بشری تلقین کرده باشد، بلکه برای آن است که واقعیتی را بیان کند که بشر امروزی آن را قبول کرده است.
  
در روز ۹ آبان ماه ۲۵۳۹ شاهنشاهی والاحضرت همایون رضا پهلوی ولیعهد ایران بیست ساله شدند و در آیینی، سخنان رسایی  در قاهره ایراد فرمودند و به پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ایران سوگند پادشاهی یادکردند. والاحضرت همایون رضا پهلوی بیش از سی سال است که رهبر و مبارز آزادی ، دمکراسی و حقوق بشر برای هم‌میهنان خود می‌باشند. والاحضرت رضا پهلوی پیوسته با ایرانیان، چه در درون و چه در بیرون از کشور ، در تماس هستند. والاحضرت همایون رضا پهلوی در سفرهایشان به دیگر کشورها با رهبران کشورها ، قانونگذاران ، سیاستمداران و سیاست گذاران ، گروه‌های گوناگون مردم و گروه‌های دانشجویی دیدار می‌کنند و همواره یادآور سختی‌ها و آزار و سرکوبی‌های گسترده ایرانیان درون مرز زیر استبداد حکومت اسلامی می‌باشند. به شمار ایرانیانی که در این آرزو هستند که ایران همان ایرانی شود که در جهان احترام داشت هر روز افزوده می‌شود و به ویژه جوانان در آرزوی آن روزهای خوب  و باشکوه در ایران که همه شغل داشتند، همه در رفاه و آسایش و امنیت زندگی می‌کردند، زمانی که پول ایران پایدار و قابل تعویض در جهان بود، زمانی که بدون روادید به ۶۴ کشور گیتی وارد شوند افزوده می‌شود و اینان این زمان را « زمان شاه » نامیده‌اند. این رویا که « زمان شاه » بازگردد هر لحظه می‌تواند به حقیقت بپیوند. می‌باید قانون اساسی مشروطه به قدرت نشیند، انتخابات مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری بیست و پنجم انجام شود و والاحضرت همایون رضا پهلوی سوگند پادشاهی خود را در برابر نمایندگان مردم ایران در مجلس شورای ملی ایراد نماید. پس از آن شاهنشاه ایران اعلیحضرت همایون رضا شاه دوم نخست وزیر را برگزینند و نخست وزیر و کابینه و برنامه اش از مجلس شورای ملی رای اعتماد بگیرند. با آغاز شدن کار هیات دولت نوین در ایران، کشور ایران می‌تواند به جایگاه والایی که در جهان داشت بازگردد.
+
به همین ترتیب روزگاری وجود رژیم‌های استعماری امری طبیعی به نظر می‌رسید، زیرا منطق رایج این بود که دولت‌های زورمند ملل ضعیف تر را به زیر سلطه خود درآورند و آنها را به نفع خویش استثمار کنند. ولی امروز نه فقط ضعیفان چنین استثماری را طبیعی و اجتناب ناپذیر نمی دانند، بلکه حتی قسمت اعظم از دولت‌های استعماری سابق خود نیز به عدم امکان ادامه این وضع پی برده و آن را برای همیشه کنار گذاشته‌اند.
 +
بنابراین اگر اجتماع امروزی ما از گذشته مضطرب تر و آشفته تر است، برای این است که در عین آنکه به دردهای خود پی برده بدین حقیقت نیز پی برده است که هیچک از این دردها اجتناب ناپذیر نیستند، و لاجرم باید به عنوان یک بیماری راه درمان آنها را جستجو کرد. نگرانی و اضطراب بشر امروز، در واقع محرک آن تلاش مقدس است که باید جامعه انسانی را در زمینه اجتماعی نیز مانند زمینه جسمانی به صورت جامعه‌ای تندرست درآورد.
 +
متاسفانه این تلاش‌ها همیشه صورتی سنجیده و منطقی ندارد، و در نتیجه در بسیاری از موارد از طرف افراد مختلف به صورت عصیان‌ها و خشونت‌ها، یا به صورت سرخوردگی‌ها و واکنش‌های منفی بروز می‌کند. این عکس العمل‌ها بهر حال منعکس کننده این حقیقتند که این افراد از هر زاویه‌ای که به جامعه ما نگاه کنند آن را جامعه‌ای بیمار خواهند یافت.
  
'''۹ آبان ماه ۱۳۳۹ علیاحضرت شهبانو به همراهی شاهنشاه'''  ساعت ۹ و پنج دقیقه بامداد روز دوشنبه نهم آبان ماه رادیو ایران برنامه‌های خود را قطع کرد و ورود اعلیحضرت همایون و علیاحضرت شهبانو را به آگاهی ملت ایران رسانید. در کوتاه زمانی سراسر خیابان مولوی از انبوه مردم ایران موج می‌زد. سرانجام در ساعت ۱۱ و سی دقیقه علیاحضرت شهبانو به اتاق زایمان برده شدند و درست  در ساعت یازده و پنجاه دقیقه بامداد ولیعهد ایران پیشکش ایزدی به ملت ایران چشم به جهان گشود و فریاد  "پسر است، پسر است" در همه جا پیچید.  
+
فی المثل در عالیترین سطح، یعنی در سطح جهانی چه می‌بینند؟ یک جامعه بشری را که قانونا و اخلاقا همه افراد آن با حق مساوری به دنیا آمده‌اند، ولی عملا در آن عده کثیری از گرسنگی می‌میرند و عده قلیلی نمی دانند از فرط سیری چه کنند و دنیایی را می‌بینند که بین یک عده ملل مرفه و یک عده خیلی زیادتر ملل فقیر تقسیم شده است، دنیایی که در آن عایدی ملی ۵۰ درسد جمعیت دنیا فقط ۱۰ درسد عایدی جهانی، و در مقابل عایدی ملی ۴ درسد از همین جمعیت ۴۰ درصد عایدی جهانی است، دنیایی که در آن بر اثر کم غذایی مزمن که اکنون تقریبا سه ربع مردم جهان گرفتار آنند، از ۶۰ میلیون نفر که سالانه می می‌زند مرگ ۳۰ تا ۴۰ میلیون نفر ناشی از اثرات کم غذایی و تغذیه ناقص است، و این مسئله‌ای است که امروز برای سدها میلیون نفر از مردم جهان مسئله اصلی یعنی مسئله مرگ و زندگی است.
 +
به موازات مسئله گرسنگی، مسئله بیماری به چشم می‌خورد. آمار رسمی حکایت می‌کند که در حالی که امروزه نسبت مرگ و میر در امریکای لاتین ۱۷ درسد و در افریقا و آسیا ۲۵ تا ۳۰ درسد است. نسبت مرگ و میر کودکان در ایالات متحده ۳۰ در هزاررال و همین نسبت در افریقا ۲۰۰ تا ۲۵۰ در هزار است. حد متوسط عمر که در امریکای شمالی و اروپای غربی در حدود ۷۰ سال است در آسیا و امریکای لاتین کمتر از ۴۰ سال، و در برخی کشورهای افریقایی و آسیایی حتی کمتر از ۳۲ سال است.
  
ساعت ۱۲ و یک دقیقه ۴۱ تیر توپ در جلالیه شلیک شد و مژده زاده شدن ولیعهد ایران را به گوش میلیون‌ها ایرانی نژاده و میهن پرست رسانید. شور و هیجان ملت پس از شنیدن این خبر به اندازه‌ای بود که مردم در تهران و دیگر شهرها به خیابان‌ها ریختند و در بزرگداشت این رویداد خجسته پایکوبی و دست‌افشانی کردند. خودروها در خیابان‌ها و جاده‌ها چراغ‌ها را روشن کردند و پیوسته بوق می‌زدند. مردم یکدیگر را در آغوش می‌گرفتند و به یکدیگر از ژرفای دل تهنیت می‌گفتند. به فرخندگی زاده شدن ولیعهد ایران از سوی دادگستری دستور آزادی  ۹۸ تن زندانی داده شد. ساعت یک پس از نیمروز به فرتورنگاران و خبرنگاران ایرانی و خارجی پروانه یافتند در دسته‌های ده نفری از ولیعهد ایران فرتورنگاری (عکاسی) کنند. خبرنگاران این خجسته خبر را به سراسر گیتی فرستادند.  
+
آیا می توانیم امیدوار باشیم که لااقل این تفاوت فاحش در حال از بین رفتن است؟ متاسفانه واقعیت درست از عکس این حکایت می‌کند. شاید در این مورد تذکر گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد کافی باشد که "فقر و بیماری بیشتر مردمان کشورهای در حال رشد جهان رو به فزونی است. در این گزارش پیش بینی می شود که در سال ۱۹۷۰ شمار بیکاران و مردان و زنانی که از بیماری و گرسنگی رنج خواهند برد به مراتب بیش از امروز باشد."
 +
نتیجه این وضع، آن مشکل اساسی است که غالبا بدان اشاره شد و در کنفرانس‌های مختلف بین المللی به ویژه در آخرین کنفرانسی که اخیرا در دهلی نو برگزار شد به تفصیل مورد بحث قرارگرفته است. این مشکل این است که در وضع کنونی نه تنها فاصله ملل غنی و فقیر کم نمی‌شود، بلکه این فاصله روز به روز زیادتر می‌شود.
  
'''پیام شاهنشاه به ملت ایران به مناسبت تولد والاحضرت همایون ولیعهد''' : در این موقع که خداوند متعال با عنایت کامل خود نوزادی به خاندان سلطنت و ولیعهدی به تاج و تخت ایران مرحمت فرموده‌است، پس از شکرگزاری به درگاه قادر یکتا که توجهات کامل او همواره شامل حال من و ملتم بوده و در هر مورد این ملک و ملت را در پناه الطاف عالیه خود داشته‌است، مایلم مراتب خرسندی قلبی خود و ملکه و عموم افراد خاندان سلطنت را به ملت عزیز خودم که در این چند روز منتهای علاقمندی و صمیمیت خویش را نسبت به من ابراز داشتند و یک بار دیگر استواری رشته پیوند ملت و شاه را در این کشور به تمام جهانیان نشان دادند، اظهار دارم. این ابراز احساسات پرشور و بی‌شائبه که نه تنها ما مردم ایران شاهد آن بوده‌ایم و هستیم، بلکه امروز در سراسر جهان منعکس شده و همه بر آن اطلاع یافته‌اند، تجلی تازه‌ای از یک حقیقت بارز، یعنی از آن عامل پایداری است که راز اصلی بقا و دوام بیست‌وپنج قرن وحدت ملی و شاهنشاهی این کشور پر افتخار کهنسال به شمار می‌رود. از درگاه قادر متعال مسئلت دارم که مرا در آینده همچنان در خدمت صادقانه به این سرزمین و به ملت عزیز و شرافتمند خودم موفق بدارد و فرزند مرا که روزی به خواست و مشیت کامل الهی این بار سنگین مسئولیت را بر عهده خواهدگرفت، در پناه حمایت و عنایات خویش برای انجام این وظیفه بزرگ آماده فرماید.
+
اخیرا دبیرکل سازمان ملل گزارش داد که بین سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲ در حالی که درآمد سالانه در کشورهای پیشرفته در حدود ۱۰۰ دلار افزایش یافته، این رقم برای کشورهای در حال رشد حتی به ۵ دلار هم نرسیده است
 +
.
 +
در مورد مسئله خطیر بی سوادی، وضع به هیچوجه بهتر از این نیست. طبق آماری که توسط یونسکو تهیه شده در حال حاضر بیش از ۷۰۰ میلیون بزرگسال بیسواد و بیش از یک میلیارد نفر بیسواد به طور کلی در روی زمین وجود دارند که از آن‌ها ۹۰ درسد ساکن افریقا و آسیا و امریکای لاتین هستند، و این وضعی است که نه تنها از لحاظ اخلاقی و انسانی وحشتناک است، بلکه صرفا از لحاظ اقتصادی نیز یک سرمایه عظیم بشری را بر اثر جهل و بی اطلاعی توده‌های وسیعی از مردم جهان بی حاصل می‌گذارد.
  
'''اعلامیه دولت''': خداوند قادر و متعال که همواره ملت شریف و اصیل ایران را مشمول برکات و عنایات کامل خود قرارداده و در هر حال و هر موقع نعم بی دریغ و نامتناهی خود را به ایرانیان ارزانی داشته مشیتش بر این تعلق گرفت که باز یکی از آرزوهای ملت نجیب و شاهدوست ایران را که در انتظارش همه مردم از دل و جان روز شماری می‌کردند برآورد و همگان را با کرم و رحمت خود غرق شادی سازد. مژده مسرت بخش تولد میمون و مبارک فرزند اعلیحضرت همایونی محمدرضا شاه و علیاحضرت ملکه فرح در ساعت ۱۲ روز نهم آبان ماه هزار و سیصد و سی و نه که طبق اصل ۳۷ متمم قانون اساسی ایران حقا ولیعهد بلافصل پادشاه است برای قاطبه ملت ایران از خرد و کلان زایدالوصف، سرورآور و شادی‌بخش است به شکرانه این موهبت بزرگ و اینکه خداوند متعال در تمام ادوار و ایام عنایات کردگاری را به ایران کهن مبذول فرموده و چراغ سلطنت باستان ما را همیشه پرتو بیشتری می‌بخشیده و فروزان تر می‌ساخته است دولت به وسیله این اعلامیه سه روز تمام جشن و شادی اعلام می‌کند و این تولد فرخنده را به خاندان جلیل سلطنت و عموم ملت شاهدوست و وطن‌پرست ایران از دل و جان تبریک و تهنیت می‌گوید. نخست وزیر - مهندس شریف امامی
+
ترازنامه مجموع این آمارها و این واقعیت‌ها چه نشان می‌دهد؟ در یک طرف یک عده از مردم جهان راکه از رفاه اقتصادی، از بهداشت کامل، از غذای خوب، از دانش پیشرفته، از سطح زندگی عالی برخوردارند، در طرف دیگر توده عظیم مردمی دیگر را که با فقر، گرسنگی، بیماری، جهل و سطح زندگی کمتر از حداقل لازم دست بگریبانند. آیا براستی می‌توان گفت این دسته دوم نیز ار همان افراد انسانی هستند که خداوند آنها را اشرف مخلوقات نامیده است؟
 +
در آغاز قرن گذشته، شاعر بزرگ انگلیسی سموئل کلریج گفت: اعلا خد ارتقای بشری و شکوه نیمروزی ما، عبارت از این است که بدانیم ما اجزای یک کل اعجاب انگیزیم. ولی آیا وجدانا می‌توانیم قبول کنیم که آن فد مرفه، تندرست، سیر و باسواد بشری با این آدم ناتوان، گرسنه و بیسواد، هر دو عضو متساوی الحقوق یک واحد هستند؟ این است دورنمایی که یک فرد با حسن نیت، در یک نظر کلی به سطح بین المللی جامعه بشری در برابر خود می‌بیند.
 +
اما در سطح ملی و حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی نیز وضع غالبا بهتر از این نیست. تبعیضات نژادی، امتیازات طبقاتی، بی عدالتی‌های اجتماعی، تجاوز به آزادی‌های فردی هنوز در بسیاری از نقاط جهان رواج دارد. طرز تربیت صحیح نیست و به احتیاجات روحی افراد توجه کافی نمی‌شود. البته نباید این واقعیت را فراموش کنیم که اگر ما از توجه به بیماری اجتماع خویش ناراحت هستیم، اگر دنیا را تا حد زیادی تاریک می‌بینیم و مشاهده بی عدالتی‌ها و آلامی که نوع بشر با آنها دست به گریبان است ما را رنج می‌دهد، باید خواه ناخواه این فکر در ما بوجود آید که در برابر این رنج عمومی ناراحتی‌ها و رنج‌های خصوصی خود ما، چه در سطح خانوادگی و چه حتی در سطح شهری و مملکتی درجه دوم اهمیت را دارد، و وقتی "جزء" می‌تواند اصلاح شود که قبلا "کل" اصلاح شده باشد.
  
۱۰ آبان ماه ۱۳۳۹ سفیران کشورها در دربار شاهنشاهی ایران به زایشگاه آمدند و دفتر ویژه زادروز ولیعهد ایران را دستینه کردند. سیل تلگرام‌های تهنیت  از سوی پادشاهان و پرزیدنت‌ها و رهبران کشورهای سراسر جهان به دربار شاهنشاهی ایران سرازیر شد و ملل پنج قاره گیتی خود را در شادی ملت ایران شریک خواندند.
+
نتیجه تمام این مظاهر بیماری که در جامعه ما به چشم می‌خورد ایجاد حس سرخوردگی در نزد بسیاری از افراد است که آرزوی دنیای بهتر و جامعه‌ای سعادتمندتر را دارند و انسانی را می‌خواهند که به قول کنفوسیوس "فارغ از اضطراب، فارغ از تردید، فارغ از ترس" باشد.
 +
در این جاست که این افراد، بر حسب روحیه و بر حسب تربیت خود به دو طبقه متفاوت تقسیم می‌شوند: یک عده به دنبال مبارزه مثبت می‌روند تا از راه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، از راه فعالیت‌های علمی و یا فرهنگی، از راه فعالیت‌های اقتصادی و از راه‌های مشابه دیگر سعی در تعدیل وضع اجتماع و تبدیل آن به جامعه‌ای بهتر و سالمتر کنند، ولی عده‌ای دیگر به علت سرخوردگی راه منفی در پیش می‌گیرند. می‌کوشند تا ارتباط خود را با همه مقررات و سنن اجتماع قطع کنند، فقط بدین منظور که عصیان منفی خویش را نسبت به مقررات اجتماع از این راه بروز داده باشند.
 +
با این همه، راه خدمتگزاری واقعی به اجتماع و به عالم بشریت به روی این دسته از افراد نیز بسته نیست، زیرا اینان اگر هم نخواهند یا نتوانند خود را با سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود تطبیق دهند باز می‌توانند ار راه‌های بی واسطه تر و شاید کوتاه تر در نیل به هدف اصلی خویش بکوشند
 +
.
 +
باید تذکر دهم که مراد من از اشاره به سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود هیچیک از مرام‌های انعطاف ناپذیر و خشک سیاسی یا اقتصادی نیست، زیرا اصلی که ما در کشور خویش آن را به صورت یک واقعیت پذیرفته‌ایم این است که با پیشرفت عظیم علم و صنعت و با اکتشافات و اختراعات بی شمار، و با دورنمای قدرت روزافزون تکنوبوزی و تاثیر آن در جامعه بشری، دیگر بسیاری از افکار و اصول سیاسی و "ایسم"‌های گوناگونی که در گذشته به عنوان حقایق جاودانی و تغییرناپذیر به ما عرضه شده‌اند کهنه شده و جوابگوی نیازمندی‌های امروزی جامعه بشری نیستند. بر اساس این اعتقاد، ما در انقلاب اجتماعی همه جانبه کشور خودمان در سالیان اخیر این راه راه برگذیدیم که به جای پیروی از مقرراتی غیرقابل انعطاف، از میان همه اصول و مرام‌های موجود آنچه را برای خود مناسبتر تشخیص دهیم و بیشتر پاسخگوی احتیاجات خویش بیابیم برگزینیم، و در خارج از این مرام‌ها و اصول نیز عواملی را که مفید یا ضروری بدانیم خودمان با توجه به شرایط و مقتضیات ملی ابداع کنیم، و از ترکیب همه اینها برنامه تحول ملی خود را به صورتی که هر چه بیشتر و کاملتر بتواند منافع مادی و معنوی ما را تامین نماید طرح و تدوین کنیم و آن را مورد اجرا قراردهیم. البته اصولی هست که ما آنها را در هر شرایطی اصولی غیرقابل تغییر می‌شماریم. اولین این اصول احترام به شخصیت فرد و ایمان بدین حقیقت است که فرد برده دولت نیست، بلکه این دولت است که باید خدمتگزار افراد مملکت باشد. اصل دیگر این است که منابعی که خداوند - که ما عمیقا بدو اعتقاد داریم - خلق فرموده و آنها را در اختیار بشر قرارداده است بی آنکه خود افراد در این مورد زحمتی کشیده و تلاشی کرده باشند، از قبیل جنگل‌ها و مراتع و آب‌ها و به طور کلی ثروت‌های بزرگ طبیعی که مالکیت فردی آنها می‌تواند جنبه استثماری پیدا کند، نمی‌توانند به افراد معین تعلق داشته باشند، بلکه مال جامعه هستند. غیر از این اصولی که پایه‌های انقلاب اجتماعی ما هستند و از نظر ما حقایقی تغییرناپذیرند، سایر امور چون مربوط به پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی هستند نه تنها می‌توانند تغییر کنند، بلکه اصولا باید تغییر کنند، تا از این راه سیر تکاملی بشر بتواند به راه خود ادامه دهد و به اصطلاح "درجا" نزند.
  
۱۳ آبان ماه ۱۳۳۹ شاهنشاه آریامهر در زایشگاه بنگاه حمایت مادران و نوزادان از علیاحضرت شهبانو و والاحضرت ولیعهد دیدن فرمودند.  
+
این سیر تکاملی جامعه بشری یک شرط اصلی و قطعی دارد، و آن این است که به هر حال می‌باید بر پایه همکاری هر چه بیشتر جوامع بشری و بر اساس تفاهم متقابل و اشتراک مساعی عمومی در رفع مشکلات جهانی و ملی متکی باشد، و به همین جهت است که ما اعتقاد دارم بهترین راه این تشریک مساعی در هر اجتماع، با هر رژیمی و هر سیستمی، اصول تعاونی است که ما اکنون می‌کوشیم تا آن را اساس کار اجتماع نوین خود قراردهیم.
 +
البته همان طور که ما در اجرای اصول مختلف انقلاب اجتماعی خود از دیگران تقلید نمی‌کنیم، توقع آن نیز نداریم که دیگران چشم بسته از ما پیروی کنند. من در اینجا فقط واقعیت آزمایش وسیعی را که اکنون در کشور من در راه این تحول در جریان است مطرح می‌کنم، و بر دیگران است که مفید بودن یا نبودن چنین آزمایشی را برای خود تشخیص دهند. این واقعیت این است که اکنون اجتماع ایرانی به صورتی یک پارچه و با ایمان و اعتقاد و با هیجانی بی سابقه به راهی می‌رود که در عمل نتایجی از هر حیث مثبت و درخشان برای آن در برداشته است.
  
از سوی وزارت دربار شاهنشاهی جارنامه‌ای به چاپ رسید: وزیر دربار شاهنشاهی با کمال مسرت به اطلاع عموم می‌رساند که مراسم نامگذاری فرزند والاگهر شاهنشاه و علیاحضرت فرح پهلوی ملکه ایران در ساعت شش و پانزده دقیقه بعد از ظهر روز جمعه سیزدهم آبان ماه ۱۳۳۹ در زایشگاه حمایت مادران و نوزادان انجام گرفت و حسب الامر شاهنشاه به مبارکی و میمنت نام رضا برای والاحضرت انتخاب گردید.
+
از اصول این آزمایش، اصلاحات ارضی و سهیم شدن کارگران تا بیست درسد در سود ویژه کارخانه‌ها، و نیز ایجاد سازمان‌های متشکلی است که ما آنها را "سپاهیان انقلاب سفید ایران" نامیده‌ایم> اینها عبارتند از سه سپاه دانش، بهداشت، ترویج و آبادانی که افراد آنه به منظور آموزش بی سوادان و اشاعه اصول بهداشتی و نوسازی روستاها به دهات ایران می‌روند و اصول تمدن و پیشرفت را با خود همراه می‌برند. اکنون جوانان این سپاه‌ها، با ایمان و پشتکاری که نه تنها احترام عمیق مردم ایران را به خود جلب کرده، بلکه در مواردی مانند مورد سپاه دانش ایران شهرت و احترام بین المللی یافته است، به کار خلاقه خود در زمینه‌هایی که مربوط به هر یک از آنهاست اشتغال دارند، و با کوشش و تلاش قهرمانی خویش در سراسر کشور به صورت عالیترین مظاهر بشردوستی و خدمتگزاری به اجتماع درآمده‌اند. در این مورد، در کشوری که تا پنج سال پیش زنان آن حتی از حق رای دادن و انتخاب شدن در پارلمان محروم بودند به زودی دختران ایرانی نیز دوشادوش برادران خود در همه این تلاش‌ها شرکت خواهند جست.
  
۱۴ آبان ماه ۱۳۳۹ '''فرمان شاهنشاه درباره اعلام ولایتعهدی والاحضرت رضا پهلوی''' داده شد:  
+
بر اساس همین تجار کلی و باتوجه به موفقیت‌های مافوق انتظاری که در این مورد با اتکا به روح بشردوستی و فداکاری افراد پاکدل خود به دست آورده‌ایم، امروز من می‌خواهم به تمام کسانی که آماده جهادی موثر در راه خدمت واقعی به عالم بشریت هستند پیشنهادی بکنم که امکان چنین خدمتی را که لابد ایدآل قلبی آنان است بدیشان می‌دهد، بی آنکه مجبور باشند برخلاف میل خود از راه سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود بگذرند.
 +
همانطور که گفتم و همه ما خوب بدین واقعیت وقوف داریم - امروزه صدها میلیون نفر از مردم جهان در سراسر روی زمین از بیماری، از گرسنگی، از جهل، از تعصبات مختلف اجتماعی رنج می‌برند. این مردم احتیاج به نیکوکاراین دارند که با فداکاری و با روح بشردوستی به یاری آنها بشتابند. صدها میلیون مرد و زن و کودک و سالخورده در شمال و جنوب و شرق و غرب جهان دیده به راه دارند تا مگر کسانی از راه محبت در رفع آلام آنها بکوشند، و من یقین دارم که به موازات آنان، میلیون‌ها نفر نیز در همین شرق و غرب و شمال و جنوب جهان هستند که در قلب خویش آرزوی این خدمت بی شایبه و انسانی را به هم نوعان خود دارند. میلیون‌ها نفر هستند که آرامش روحی و رضایت وجدانی خویش را در این می‌بینند که احساس کنند به خاطر یک ایدآل عالی زندگی می‌کنند و در تلاش خویش از یک هدف واقعا انسانی، و به همین دلیل مقدس، الهام و نیرو می‌گیرند.
 +
باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند.
 +
   
 +
البته این راه آسانی است که بگویم وقتی که چنین سپاهی بین المللی بوجود می‌آید،حقا شایسته است که کشورهای مختلف جهان نیز قدمی ولو ناچیز در راه خلع سلاح بردارند و قسمنی از صرفه‌جویی را که بدنی ترتیب حاصل می‌کنند در اختیار این سپاه جهانی بگذارند. ولی تا وقتی که چنین روزی فرارسد، می‌توان امید داشتکه چنین اقدامی اقلا به صورت داوطلبانه انجام گیرد، یعنی نه تنها افراد و سارمان‌های بشر دوست بلکه دولت‌ها نیز ار طریق سازمان ملل به صورت عطیه به چنین لژیوینی که به خاطر سعادت نوع انسان ایجاد می‌شود کمک مالی کنند، زیرا به هر حال هزینه زندگی و کار این افراد داوطلب می‌باید از سوی سازمان ملل متحد فراهم گردد.
 +
از دوران امپراتوری روم تا همین عصر ما لژیون‌های بسیاری به خاطر پیروزی نظامی پدیدآمده‌اند. بیایید یک بار لژیونی بین المللی به وجود آوریم که هدفش پیروزی در پیکار با دشمنان واقعی بشر یعنی با فقر، با جهل، با گرسنگی و با بی عدالتی‌های اجتماعی باشد. بگذارید تاریخ آینده گواهی دهد که نیروی معنوی خدمتگزاران بشر از قدرت هر سپاه و نیروی تخریبی هر اسلحه‌ای قوی تر و پایدارتر است. بگذارید در دنیای مادی ما، آنهایی که می‌خواهند خود را وقف خدمت به بشریت کنند به دور هم گرد آیند و صدای معنویت را به گوش سدها میلیون از برادران و خواهران بی پناه و نومید خود در سرتاسر جهان برسانند. بگذارید در تاریک خودخواهی‌ها، حسابگری‌ها، تبعیض‌ها و ستم‌ها، فروغ یزدانی از خود گذشتگی و فداکاری و نوع پرستی به دست چنین نیرویی به درخشش درآید. بگذارید این گفته سعدی، شاعر بزرگ بشریت به دست افراد تحقق یابد که:
  
با تأییدات خداوند متعال - چون همواره در پرتو توجهات خداوند لایزال، افکار و تدابیر و اعمال ما از بدو سلطنت مصروف تحکیم استقلال و حفظ شعائر دینی و ملی و حدود و ثغور مملکت ایران و انتظامات این کشور و فراهم داشتن وسایل آسایش و ترقیات اهالی ایران بوده، درود و سپاس خداوند را، که به ما توفیق عنایت فرموده و ترقیات قابل تقدیری در هر رشته نصیب ایران و ایرانیان کرده‌است. یکی از قویترین ارکان سلطنت مشروطه ایران وجود ولایتعهد است که خوشبختانه خداوند قادر متعال با عنایت خاص خود پسری به ما اعطا و نظر اساسی ما و عموم ملت ایران را که با کمال اشتیاق انتظار آن را داشتیم، تأمین فرمود. علیهذا به مقتضای وظایف خودمان در ابقای سلسله شاهنشاهی ایران و تضمین مفاخر تاریخی و تکمیل ترقیات کشور و ملت ایران و نظر به اصل سی‌وهفتم متمم قانون اساسی، اینک که مقام ولایتعهدی مملکت ایران به عهده لیاقت و شایستگی فطری و جبلی فرزند ارجمندمان والاحضرت شاهپور رضا پهلوی است، به موجب این فرمان مقرر می‌داریم که کلیه خاندان ما و علمای اعلام و هیأت‌های دولت و نمایندگان مجلسین سنا و شورای ملی و استانداران و فرمانداران استان‌ها و شهرستان‌ها و عموم فرماندهان نیروهای مسلح زمینی و هوایی و دریایی و ارتش و ژاندارمری و شهربانی کل کشور و تمام طبقات کشور و قاطبه ملت بزرگ ایران وظایف مقرره و احترامات لازمه را درباره والاحضرت شاهپور رضا پهلوی ولیعهد کشور ایران به جا آورند - کاخ مرمر به تاریخ ۱۴ آبان‌ ماه ۱۳۳۹
+
تو کز محنت دیگران بی غمی
  
۱۴ آبان ماه ۱۳۳۹ هیات مدیره بنگاه حمایت مادران و نوزادان از پیشگاه علیاحضرت فرح پهلوی درخواست کرد که نام زایشگاه بنگاه حمایت مادران و نوزادان به « زایشگاه فرح پهلوی » دگرگون شود و علیاحضرت این درخواست را پذیرفتند.
+
نشاید که نامت نهند آدمی
  
۱۴ آبان ماه ۱۳۳۹ ساعاتی پس از نیمروز دوشنبه چهاردهم آبان ماه علیاحضرت فرح به کاخ شاهنشاهی بازگشتند. ساعت ۱۴ و سی دقیقه اعلیحضرت همایون شاهنشاه و علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران با ولیعهد ایران در آغوش، سوار بر خودرو شدند از زایشگاه تا کاخ شاهنشاهی هزاران تن از مردم ایران برای دیدار ولیعهد از ساعت‌ها پیش ایستاده بودند، گل‌ها بود که بر سر راه اعلیحضرت شاهنشاه و شهبانو فرح ریخته می‌شد. همه خیابان‌ها از سوی مردم آذین بسته شده بود. از چهارراه پهلوی تا چهار راه پاستور تا کاخ شاهنشاهی در خیابان پاستور « دروازه نور »  شکوه و خیره‌کننده‌ای به این خیابان بخشیده بود. خودروی اعلیحضرتین از این دروازه گذشت و وارد کاخ شاهنشاهی گردید.... '''[[والاحضرت رضا پهلوی ولیعهد ایران|زادروز اعلیحضرت همایون رضا شاه پهلوی، رضا شاه دوم، پهلوی سوم را به علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی و اعلیحضرت همایون رضا پهلوی و خاندان شاهنشاهی ایران تهنیت می گوییم و برای معظم‌له و ملت ایران آرزوی آینده ای درخشان در میهن خود ایران داریم]]
+
https://mashruteh.org/wiki/index.php...
'''
 
 
</onlyinclude>
 
</onlyinclude>
  
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۳۹


ShahanshahUSPresidentJohnson1347J.jpg
تمبر دهمین سالگرد لژیون خدمتگزاران بشر
ShahanshahUSPresidentJohnson1347.jpg
شاهنشاه در دانشگاه هاروارد در سخنرانی خود پیشنهاد بنیاد "لژیون خدمتگزاران بشر" را می دهند
ShahanshahSpeechHarvardUni1347.jpg
ShahanshahSpeechHarvardUni1347h.jpg
ShahanshahSpeechHarvardUni1347b.jpg
ShahanshahUSSenateUNV1347a.jpg
ShahanshahUSSenateUNV1347b.jpg
ShahanshahAryamehrUNV1349d.jpg
ShahanshahAryamehrUNV1349f.jpg

سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه هاروارد در بنیانگذاری سازمان خدمتگزاران حقوق بشر سازمان ملل متحد

تصمیم قانونی دایر به نام‌گذاری روز ۲۳ خرداد به نام روز لژیون خدمتگزاران بشر - مصوب ۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس شورای ملی و ۲۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۴۹ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید. روز ۲۳ خرداد که مصادف با ایراد بیانات حکیمانه اعلیحضرت همایون محمدرضا پهلوی شاهنشاه آریامهر مبنی بر تشکیل لژیون خدمتگزاران بشر در دانشگاه هاروارد است روز لژیون خدمتگزاران بشر (‌داوطلبان ملل متحد برای عمران و توسعهUnited Nation Volunteers ) نامیده می‌شود.

سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه هاروارد در بنیانگذاری سازمان خدمتگزاران حقوق بشر سازمان ملل متحد ۲۳ خرداد ماه ۱۳۴۷

آقای رییس دانشگاه، خانم‌ها و آقایان

از دریافت دکترای افتخاری دانشگاه شما کمال خوشوقتی و افتخار را دارم. باید بگویم که این مقام عالی علمی که از طرف کهنسالترین دانشگاه امریکا به من اهدا می‌شود برایم ارزشی استثنایی دارد، زیرا اکنون بیش از ۳۳۰ سال است این دانشگاه شخصیت‌های ممتاز در زمینه‌های مختلف کوشش‌های انسانی پرورش داده است.

باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند

و خوشوقتم بگویم که قسمتی از آن را گنجینه میراث فرهنگی کشور خود من به صورت کتاب‌های خطی و چاپی فارسی تشکیل می‌دهد - کانونی است که مدارک قریحه و نبوغ آفریننده بشری را در رشته‌های مختلف علمی و ادبی و فکری یک جا گردآورده است و از این راه به صورت مظهر معنوی آن دنیایی درآمده است که ما در آرزوی تحقق آنیم، دنیایی که در آن همه اندیشه‌ها و نیروهای مثبت و خلاقه، دور از جدایی‌های جغرافیایی و نژادی و مذهبی و زبانی، دست در دست یکدیگر داده و در لوای حقیقتی بالاتر از همه این جدایی‌ها واحدی پدید آورده باشند که قبل از هر چیز مربوط به جامعه بشری باشد. چنین جامعه‌ای خواه ناخواه به وجود خواهد آمد، زیرا جبر تاریخ است که چنین ایجاب می‌کند. سیر تکاملی تمدن بشری، امروز طوری است که ما می‌توانیم دورنمای این دنیای آینده را به خوبی در افق ببینیم بی آنکه در این مورد به دوربین‌های نجومی احتیاجی داشته باشیم. در این صورت، هم منطق و عقل سلیم و هم نیک اندیشی و وجدان بشری به ما حکم می‌کند که استقرار چنین جامعه‌ای را هر قدر ممکن باشد تسهیل کنیم، تا جامعه سالمی بوجود آید که اجزای آن یعنی فرزندان ما و نوادگان ما برای همیشه از ابتلائات اجتماعی کنونی ما و رنج‌های روحی و جسمی که ما با آنها دست بگریبانیم خلاص شده باشند.

چرا امروزه ما با این رنج‌ها دست بگریبانیم؟ برای اینکه متاسفانه جامعه کنونی ما، به خلاف آن اجتماعی که دورنمای آن را در برابر خویش داریم، جامعه‌ای بیمار است و این بیماری در تمام سطح‌های آن به چشم می‌خورد: چه در سطح بین‌المللی، چه در سطح ملی، چه حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی.

البته مقصودم این نیست که این بیماری فقط امروز به وجود آمده است. آنچه جامعه کنونی بشری را دچار تشنج و پریشانی می‌کند، زاده عواملی است که ریشه مزمن دارند. محرومیت‌ها، تبعیض‌ها، ستمگری‌ها، تعصبات، کینه توزی‌ها و دشمنی‌ها، فقر، جهل، گرسنگی، بیسوادی همه اینها بیماری‌هایی است که از گذشته برای ما به ارث رسیده است. منتها تفاوت اساسی وضع امروز ما با گذشته این است که اکنون ما دریافته‌ایم وجود این آفات امری طبیعی و اجتناب ناپذیر نیست، درست به همان ترتیب که دریافته‌ایم بیماری‌هایی از قبیل وبا و طاعون بلایایی آسمانی و غیرقابل اجتناب نیستند . البته توجه بدین واقعیت، برای نوع انسان نگرانی و اضطرابی پدید آورده است که اتفاقا همان مایه نجات او است. تا وقتی که پدران ما امری طبیعی می‌دانستند که در صورت بروز وبا و یا طاعون خود را به دست تقدیر بسپارند و در انتظار مرگ بنشینند، طبعا حس سرکشی و عصیانی نیز نداشتند. ولی ما اکنون این عصیان را داریم، زیرا به خلاف آنها این بیماری را با همه وحشتزایی آنها چاره‌پذیر نمی دانیم و به همین جهت پیشاپیش به سراغ پیشگیری می‌رویم و در هنگام بروز اپیدمی، تمام افراد جامعه را برای مبارزه به آن بسیج می‌کنیم. نتیجه این نگرانی و این عصیان، این است که امروزه نوع بشر تقریبا گریبان خود را از این بلایا خلاص کرده است. اگر این حقیقت در مورد بیماری‌های جسمی صادق است، به همان اندازه می‌تواند در مورد بیماری‌های اجتماعی نیز صادق باشد، بدین دلیل ساده که هم اکنون نتایج موفقیت‌های بشری را در قسمتی از این زمینه‌ها به چشم می‌بینیم. مثلا قرن‌های دراز دنیای ما شاهد جنگ‌های خونین مذهبی بود که به نظر امری نه تنها طبیعی بلکه مقدس جلوه می‌کرد، اما اکنون بشر بدین حقیقت اعتقاد یافته است که همه مردم جهان، آفریدگان یک خداوندند و هر کدام حق دارند او را به صورتی که مایلند پرستش کنند. اگر در منشور ملل متحد تصریح شده است که افراد بشر درین مورد حق مساوی دارند، نه برای آن است که این منشور خواسته باشد این حق را به جامعه بشری تلقین کرده باشد، بلکه برای آن است که واقعیتی را بیان کند که بشر امروزی آن را قبول کرده است.

به همین ترتیب روزگاری وجود رژیم‌های استعماری امری طبیعی به نظر می‌رسید، زیرا منطق رایج این بود که دولت‌های زورمند ملل ضعیف تر را به زیر سلطه خود درآورند و آنها را به نفع خویش استثمار کنند. ولی امروز نه فقط ضعیفان چنین استثماری را طبیعی و اجتناب ناپذیر نمی دانند، بلکه حتی قسمت اعظم از دولت‌های استعماری سابق خود نیز به عدم امکان ادامه این وضع پی برده و آن را برای همیشه کنار گذاشته‌اند. بنابراین اگر اجتماع امروزی ما از گذشته مضطرب تر و آشفته تر است، برای این است که در عین آنکه به دردهای خود پی برده بدین حقیقت نیز پی برده است که هیچک از این دردها اجتناب ناپذیر نیستند، و لاجرم باید به عنوان یک بیماری راه درمان آنها را جستجو کرد. نگرانی و اضطراب بشر امروز، در واقع محرک آن تلاش مقدس است که باید جامعه انسانی را در زمینه اجتماعی نیز مانند زمینه جسمانی به صورت جامعه‌ای تندرست درآورد. متاسفانه این تلاش‌ها همیشه صورتی سنجیده و منطقی ندارد، و در نتیجه در بسیاری از موارد از طرف افراد مختلف به صورت عصیان‌ها و خشونت‌ها، یا به صورت سرخوردگی‌ها و واکنش‌های منفی بروز می‌کند. این عکس العمل‌ها بهر حال منعکس کننده این حقیقتند که این افراد از هر زاویه‌ای که به جامعه ما نگاه کنند آن را جامعه‌ای بیمار خواهند یافت.

فی المثل در عالیترین سطح، یعنی در سطح جهانی چه می‌بینند؟ یک جامعه بشری را که قانونا و اخلاقا همه افراد آن با حق مساوری به دنیا آمده‌اند، ولی عملا در آن عده کثیری از گرسنگی می‌میرند و عده قلیلی نمی دانند از فرط سیری چه کنند و دنیایی را می‌بینند که بین یک عده ملل مرفه و یک عده خیلی زیادتر ملل فقیر تقسیم شده است، دنیایی که در آن عایدی ملی ۵۰ درسد جمعیت دنیا فقط ۱۰ درسد عایدی جهانی، و در مقابل عایدی ملی ۴ درسد از همین جمعیت ۴۰ درصد عایدی جهانی است، دنیایی که در آن بر اثر کم غذایی مزمن که اکنون تقریبا سه ربع مردم جهان گرفتار آنند، از ۶۰ میلیون نفر که سالانه می می‌زند مرگ ۳۰ تا ۴۰ میلیون نفر ناشی از اثرات کم غذایی و تغذیه ناقص است، و این مسئله‌ای است که امروز برای سدها میلیون نفر از مردم جهان مسئله اصلی یعنی مسئله مرگ و زندگی است. به موازات مسئله گرسنگی، مسئله بیماری به چشم می‌خورد. آمار رسمی حکایت می‌کند که در حالی که امروزه نسبت مرگ و میر در امریکای لاتین ۱۷ درسد و در افریقا و آسیا ۲۵ تا ۳۰ درسد است. نسبت مرگ و میر کودکان در ایالات متحده ۳۰ در هزاررال و همین نسبت در افریقا ۲۰۰ تا ۲۵۰ در هزار است. حد متوسط عمر که در امریکای شمالی و اروپای غربی در حدود ۷۰ سال است در آسیا و امریکای لاتین کمتر از ۴۰ سال، و در برخی کشورهای افریقایی و آسیایی حتی کمتر از ۳۲ سال است.

آیا می توانیم امیدوار باشیم که لااقل این تفاوت فاحش در حال از بین رفتن است؟ متاسفانه واقعیت درست از عکس این حکایت می‌کند. شاید در این مورد تذکر گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد کافی باشد که "فقر و بیماری بیشتر مردمان کشورهای در حال رشد جهان رو به فزونی است. در این گزارش پیش بینی می شود که در سال ۱۹۷۰ شمار بیکاران و مردان و زنانی که از بیماری و گرسنگی رنج خواهند برد به مراتب بیش از امروز باشد." نتیجه این وضع، آن مشکل اساسی است که غالبا بدان اشاره شد و در کنفرانس‌های مختلف بین المللی به ویژه در آخرین کنفرانسی که اخیرا در دهلی نو برگزار شد به تفصیل مورد بحث قرارگرفته است. این مشکل این است که در وضع کنونی نه تنها فاصله ملل غنی و فقیر کم نمی‌شود، بلکه این فاصله روز به روز زیادتر می‌شود.

اخیرا دبیرکل سازمان ملل گزارش داد که بین سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲ در حالی که درآمد سالانه در کشورهای پیشرفته در حدود ۱۰۰ دلار افزایش یافته، این رقم برای کشورهای در حال رشد حتی به ۵ دلار هم نرسیده است . در مورد مسئله خطیر بی سوادی، وضع به هیچوجه بهتر از این نیست. طبق آماری که توسط یونسکو تهیه شده در حال حاضر بیش از ۷۰۰ میلیون بزرگسال بیسواد و بیش از یک میلیارد نفر بیسواد به طور کلی در روی زمین وجود دارند که از آن‌ها ۹۰ درسد ساکن افریقا و آسیا و امریکای لاتین هستند، و این وضعی است که نه تنها از لحاظ اخلاقی و انسانی وحشتناک است، بلکه صرفا از لحاظ اقتصادی نیز یک سرمایه عظیم بشری را بر اثر جهل و بی اطلاعی توده‌های وسیعی از مردم جهان بی حاصل می‌گذارد.

ترازنامه مجموع این آمارها و این واقعیت‌ها چه نشان می‌دهد؟ در یک طرف یک عده از مردم جهان راکه از رفاه اقتصادی، از بهداشت کامل، از غذای خوب، از دانش پیشرفته، از سطح زندگی عالی برخوردارند، در طرف دیگر توده عظیم مردمی دیگر را که با فقر، گرسنگی، بیماری، جهل و سطح زندگی کمتر از حداقل لازم دست بگریبانند. آیا براستی می‌توان گفت این دسته دوم نیز ار همان افراد انسانی هستند که خداوند آنها را اشرف مخلوقات نامیده است؟ در آغاز قرن گذشته، شاعر بزرگ انگلیسی سموئل کلریج گفت: اعلا خد ارتقای بشری و شکوه نیمروزی ما، عبارت از این است که بدانیم ما اجزای یک کل اعجاب انگیزیم. ولی آیا وجدانا می‌توانیم قبول کنیم که آن فد مرفه، تندرست، سیر و باسواد بشری با این آدم ناتوان، گرسنه و بیسواد، هر دو عضو متساوی الحقوق یک واحد هستند؟ این است دورنمایی که یک فرد با حسن نیت، در یک نظر کلی به سطح بین المللی جامعه بشری در برابر خود می‌بیند. اما در سطح ملی و حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی نیز وضع غالبا بهتر از این نیست. تبعیضات نژادی، امتیازات طبقاتی، بی عدالتی‌های اجتماعی، تجاوز به آزادی‌های فردی هنوز در بسیاری از نقاط جهان رواج دارد. طرز تربیت صحیح نیست و به احتیاجات روحی افراد توجه کافی نمی‌شود. البته نباید این واقعیت را فراموش کنیم که اگر ما از توجه به بیماری اجتماع خویش ناراحت هستیم، اگر دنیا را تا حد زیادی تاریک می‌بینیم و مشاهده بی عدالتی‌ها و آلامی که نوع بشر با آنها دست به گریبان است ما را رنج می‌دهد، باید خواه ناخواه این فکر در ما بوجود آید که در برابر این رنج عمومی ناراحتی‌ها و رنج‌های خصوصی خود ما، چه در سطح خانوادگی و چه حتی در سطح شهری و مملکتی درجه دوم اهمیت را دارد، و وقتی "جزء" می‌تواند اصلاح شود که قبلا "کل" اصلاح شده باشد.

نتیجه تمام این مظاهر بیماری که در جامعه ما به چشم می‌خورد ایجاد حس سرخوردگی در نزد بسیاری از افراد است که آرزوی دنیای بهتر و جامعه‌ای سعادتمندتر را دارند و انسانی را می‌خواهند که به قول کنفوسیوس "فارغ از اضطراب، فارغ از تردید، فارغ از ترس" باشد. در این جاست که این افراد، بر حسب روحیه و بر حسب تربیت خود به دو طبقه متفاوت تقسیم می‌شوند: یک عده به دنبال مبارزه مثبت می‌روند تا از راه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، از راه فعالیت‌های علمی و یا فرهنگی، از راه فعالیت‌های اقتصادی و از راه‌های مشابه دیگر سعی در تعدیل وضع اجتماع و تبدیل آن به جامعه‌ای بهتر و سالمتر کنند، ولی عده‌ای دیگر به علت سرخوردگی راه منفی در پیش می‌گیرند. می‌کوشند تا ارتباط خود را با همه مقررات و سنن اجتماع قطع کنند، فقط بدین منظور که عصیان منفی خویش را نسبت به مقررات اجتماع از این راه بروز داده باشند. با این همه، راه خدمتگزاری واقعی به اجتماع و به عالم بشریت به روی این دسته از افراد نیز بسته نیست، زیرا اینان اگر هم نخواهند یا نتوانند خود را با سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود تطبیق دهند باز می‌توانند ار راه‌های بی واسطه تر و شاید کوتاه تر در نیل به هدف اصلی خویش بکوشند . باید تذکر دهم که مراد من از اشاره به سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود هیچیک از مرام‌های انعطاف ناپذیر و خشک سیاسی یا اقتصادی نیست، زیرا اصلی که ما در کشور خویش آن را به صورت یک واقعیت پذیرفته‌ایم این است که با پیشرفت عظیم علم و صنعت و با اکتشافات و اختراعات بی شمار، و با دورنمای قدرت روزافزون تکنوبوزی و تاثیر آن در جامعه بشری، دیگر بسیاری از افکار و اصول سیاسی و "ایسم"‌های گوناگونی که در گذشته به عنوان حقایق جاودانی و تغییرناپذیر به ما عرضه شده‌اند کهنه شده و جوابگوی نیازمندی‌های امروزی جامعه بشری نیستند. بر اساس این اعتقاد، ما در انقلاب اجتماعی همه جانبه کشور خودمان در سالیان اخیر این راه راه برگذیدیم که به جای پیروی از مقرراتی غیرقابل انعطاف، از میان همه اصول و مرام‌های موجود آنچه را برای خود مناسبتر تشخیص دهیم و بیشتر پاسخگوی احتیاجات خویش بیابیم برگزینیم، و در خارج از این مرام‌ها و اصول نیز عواملی را که مفید یا ضروری بدانیم خودمان با توجه به شرایط و مقتضیات ملی ابداع کنیم، و از ترکیب همه اینها برنامه تحول ملی خود را به صورتی که هر چه بیشتر و کاملتر بتواند منافع مادی و معنوی ما را تامین نماید طرح و تدوین کنیم و آن را مورد اجرا قراردهیم. البته اصولی هست که ما آنها را در هر شرایطی اصولی غیرقابل تغییر می‌شماریم. اولین این اصول احترام به شخصیت فرد و ایمان بدین حقیقت است که فرد برده دولت نیست، بلکه این دولت است که باید خدمتگزار افراد مملکت باشد. اصل دیگر این است که منابعی که خداوند - که ما عمیقا بدو اعتقاد داریم - خلق فرموده و آنها را در اختیار بشر قرارداده است بی آنکه خود افراد در این مورد زحمتی کشیده و تلاشی کرده باشند، از قبیل جنگل‌ها و مراتع و آب‌ها و به طور کلی ثروت‌های بزرگ طبیعی که مالکیت فردی آنها می‌تواند جنبه استثماری پیدا کند، نمی‌توانند به افراد معین تعلق داشته باشند، بلکه مال جامعه هستند. غیر از این اصولی که پایه‌های انقلاب اجتماعی ما هستند و از نظر ما حقایقی تغییرناپذیرند، سایر امور چون مربوط به پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی هستند نه تنها می‌توانند تغییر کنند، بلکه اصولا باید تغییر کنند، تا از این راه سیر تکاملی بشر بتواند به راه خود ادامه دهد و به اصطلاح "درجا" نزند.

این سیر تکاملی جامعه بشری یک شرط اصلی و قطعی دارد، و آن این است که به هر حال می‌باید بر پایه همکاری هر چه بیشتر جوامع بشری و بر اساس تفاهم متقابل و اشتراک مساعی عمومی در رفع مشکلات جهانی و ملی متکی باشد، و به همین جهت است که ما اعتقاد دارم بهترین راه این تشریک مساعی در هر اجتماع، با هر رژیمی و هر سیستمی، اصول تعاونی است که ما اکنون می‌کوشیم تا آن را اساس کار اجتماع نوین خود قراردهیم. البته همان طور که ما در اجرای اصول مختلف انقلاب اجتماعی خود از دیگران تقلید نمی‌کنیم، توقع آن نیز نداریم که دیگران چشم بسته از ما پیروی کنند. من در اینجا فقط واقعیت آزمایش وسیعی را که اکنون در کشور من در راه این تحول در جریان است مطرح می‌کنم، و بر دیگران است که مفید بودن یا نبودن چنین آزمایشی را برای خود تشخیص دهند. این واقعیت این است که اکنون اجتماع ایرانی به صورتی یک پارچه و با ایمان و اعتقاد و با هیجانی بی سابقه به راهی می‌رود که در عمل نتایجی از هر حیث مثبت و درخشان برای آن در برداشته است.

از اصول این آزمایش، اصلاحات ارضی و سهیم شدن کارگران تا بیست درسد در سود ویژه کارخانه‌ها، و نیز ایجاد سازمان‌های متشکلی است که ما آنها را "سپاهیان انقلاب سفید ایران" نامیده‌ایم> اینها عبارتند از سه سپاه دانش، بهداشت، ترویج و آبادانی که افراد آنه به منظور آموزش بی سوادان و اشاعه اصول بهداشتی و نوسازی روستاها به دهات ایران می‌روند و اصول تمدن و پیشرفت را با خود همراه می‌برند. اکنون جوانان این سپاه‌ها، با ایمان و پشتکاری که نه تنها احترام عمیق مردم ایران را به خود جلب کرده، بلکه در مواردی مانند مورد سپاه دانش ایران شهرت و احترام بین المللی یافته است، به کار خلاقه خود در زمینه‌هایی که مربوط به هر یک از آنهاست اشتغال دارند، و با کوشش و تلاش قهرمانی خویش در سراسر کشور به صورت عالیترین مظاهر بشردوستی و خدمتگزاری به اجتماع درآمده‌اند. در این مورد، در کشوری که تا پنج سال پیش زنان آن حتی از حق رای دادن و انتخاب شدن در پارلمان محروم بودند به زودی دختران ایرانی نیز دوشادوش برادران خود در همه این تلاش‌ها شرکت خواهند جست.

بر اساس همین تجار کلی و باتوجه به موفقیت‌های مافوق انتظاری که در این مورد با اتکا به روح بشردوستی و فداکاری افراد پاکدل خود به دست آورده‌ایم، امروز من می‌خواهم به تمام کسانی که آماده جهادی موثر در راه خدمت واقعی به عالم بشریت هستند پیشنهادی بکنم که امکان چنین خدمتی را که لابد ایدآل قلبی آنان است بدیشان می‌دهد، بی آنکه مجبور باشند برخلاف میل خود از راه سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود بگذرند. همانطور که گفتم و همه ما خوب بدین واقعیت وقوف داریم - امروزه صدها میلیون نفر از مردم جهان در سراسر روی زمین از بیماری، از گرسنگی، از جهل، از تعصبات مختلف اجتماعی رنج می‌برند. این مردم احتیاج به نیکوکاراین دارند که با فداکاری و با روح بشردوستی به یاری آنها بشتابند. صدها میلیون مرد و زن و کودک و سالخورده در شمال و جنوب و شرق و غرب جهان دیده به راه دارند تا مگر کسانی از راه محبت در رفع آلام آنها بکوشند، و من یقین دارم که به موازات آنان، میلیون‌ها نفر نیز در همین شرق و غرب و شمال و جنوب جهان هستند که در قلب خویش آرزوی این خدمت بی شایبه و انسانی را به هم نوعان خود دارند. میلیون‌ها نفر هستند که آرامش روحی و رضایت وجدانی خویش را در این می‌بینند که احساس کنند به خاطر یک ایدآل عالی زندگی می‌کنند و در تلاش خویش از یک هدف واقعا انسانی، و به همین دلیل مقدس، الهام و نیرو می‌گیرند. باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند.

البته این راه آسانی است که بگویم وقتی که چنین سپاهی بین المللی بوجود می‌آید،حقا شایسته است که کشورهای مختلف جهان نیز قدمی ولو ناچیز در راه خلع سلاح بردارند و قسمنی از صرفه‌جویی را که بدنی ترتیب حاصل می‌کنند در اختیار این سپاه جهانی بگذارند. ولی تا وقتی که چنین روزی فرارسد، می‌توان امید داشتکه چنین اقدامی اقلا به صورت داوطلبانه انجام گیرد، یعنی نه تنها افراد و سارمان‌های بشر دوست بلکه دولت‌ها نیز ار طریق سازمان ملل به صورت عطیه به چنین لژیوینی که به خاطر سعادت نوع انسان ایجاد می‌شود کمک مالی کنند، زیرا به هر حال هزینه زندگی و کار این افراد داوطلب می‌باید از سوی سازمان ملل متحد فراهم گردد. از دوران امپراتوری روم تا همین عصر ما لژیون‌های بسیاری به خاطر پیروزی نظامی پدیدآمده‌اند. بیایید یک بار لژیونی بین المللی به وجود آوریم که هدفش پیروزی در پیکار با دشمنان واقعی بشر یعنی با فقر، با جهل، با گرسنگی و با بی عدالتی‌های اجتماعی باشد. بگذارید تاریخ آینده گواهی دهد که نیروی معنوی خدمتگزاران بشر از قدرت هر سپاه و نیروی تخریبی هر اسلحه‌ای قوی تر و پایدارتر است. بگذارید در دنیای مادی ما، آنهایی که می‌خواهند خود را وقف خدمت به بشریت کنند به دور هم گرد آیند و صدای معنویت را به گوش سدها میلیون از برادران و خواهران بی پناه و نومید خود در سرتاسر جهان برسانند. بگذارید در تاریک خودخواهی‌ها، حسابگری‌ها، تبعیض‌ها و ستم‌ها، فروغ یزدانی از خود گذشتگی و فداکاری و نوع پرستی به دست چنین نیرویی به درخشش درآید. بگذارید این گفته سعدی، شاعر بزرگ بشریت به دست افراد تحقق یابد که:

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

https://mashruteh.org/wiki/index.php...