مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۹ شهریور ۱۳۰۵ نشست ۱۱

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۱۳ توسط Zamzam (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری ششم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری ششم

قوانین بنیان ایران نوین
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری ششم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۹ شهریور ۱۳۰۵ نشست ۱۱

مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره ۶

جلسه: ۱۱

صورت مجلس یوم سهشنبه ۲۹ شهریور ماه ۱۳۰۵ مطابق ۱۳ شهر ربیعالاول مجلس ۱۳۴۵

مجلس ساعت قبل از ظهر بریاست آقای تدین تشکیل وصورت مجلس روز شنبه ۲۶ شهریور قرائت وتصویب شد.

غائبین بااجازه –آقایان :میرزا حسیخان جلائی –علیخان اعظمی-آقا سید زین العابدین فومنی.

غائیبی بی اجازه –آقایان :محمد ولی خان اسدی --شریعت زاده- میرزا ابراهیم خان قوام –ملک ایرج میرزا پور تیمور –محمد هاشم میرزا افسر –میرزا حسن آقا زاده سبزواری.

دیر آمده بااجازه –آقای حاج آقا اسمعیل عراقی.

یر آمدگان بی اجاهز –آقایان دکتر سیگ –میرزا سید مهدیخان فاطمی –فیرزو میرزا فیروز –مرتضی فلیخان بیات –حاج میرزا کحبیب الله امین.

آقای زوار راجع به لزوم بسط وتوسعه معارف وفوائد آن شرحی تقریر وآقای رییس الوزرا اظهار نمودندد ون از قرار معلوم آقای آقاا یدکتر مصدق وبعضی آز آقایان تصمیم دارند درموقع مذاکره درپروگرام دولت نسبت به عضی از آقاان وزرا مذاکراتی بنمایند واظهار آن مذاکرات درمجلس شواری ملی مصلحت نیست تقاضا می‌نمایم از اظهار آ، ها ضرف نظر فرموده وداخل مذاکره دراصل پروگرام شوند درضمن شور کلی آقای ددکتر مصدق اظهار نمودند نظر بیانکه قلوب از عملیات گذشته یکی دونفر از آقایان وزرا متوحش است چناچه آقای رییس الوززس الزرا اطمینان می‌دهند که درآتیه عملیات سباقه خود را تکرار ننموده ومملکت خدمت نمایند ممکن اس صرف نظر شود.

آقای رییس الوزرا مجددا اضهار نمودند بیهی است مئولیت اعمال آقایان وزرارا بعهده گرفته والبته درصورت عدم اعتماد آنان را بهمکاری خود دعوت می نمموده. آقای وزیر عدلیه اظهار داشتند چنانچه آقای دکتر مصدق نسبت بدولت ویا نسبت بعملیات گذشته بنده اعتراض دارند بفرمایند تا جواب آماده شده وحقایق معلوم شود.

آقای دکر مصدق شرحی راجع بعدم ناسب افراد دولت وانتخقاد از عملیات گذشته گذشه اآققایان :فروغی وزیر جنگ ومیرزا حس خان وثوق وزیر عدلیه تقریر واظهار مینودند:

آقا ی فروغی درموقع زمامداری خود بدون اطلاع وزرا مراسله بسفارت دولت وروی نوشته وموافقت خود را راجع بقضاوت دعاوی اتباع آن دولت دراداره محاکمات وزارت امور خارجه اظهار ومراسله دیگری بسافارت دولت انگیلیس ارسال داشته وبیست کرور دعاوی آ دولت را تصدیق نموده ونیز راجع به عملیات گذشته آقای وزیر عدلیه درموصوع اعطا امتیازات بخارجه از قبیل امتیاز رراه آهن جلفا ومععادن طرفین خط ومعادن جنوبی حبر خزر وپذیرفتن قرار داد ۱۹۰۷ روس وانگلیس وانعقاد قرار داد معروف اینران وانگلیس درمقابل اخذ وجوه وواجرا آن وحبس وتبعید اهالی ونعقاد قرار داد با بانگ شاهنشاهی ردزمان وزرات مالیه اخیر ایشان درخصوص اخذ مساعده از بانک باتعتبار وجوه قند وچای بر خلاف قانون اساسی شرحی تقریر وآقای مدرس اظهار می‌نمودند مسائل سیاسی نظر یبوده وبدیهی است اشخاص دارای عقاید مختلف هستند ومادام که دراین قبیل امور دمحاکم صالحه رسیدگی وتقصیری برکسی متوجه نشود اورا نمی‌توان مورد تنفید فرارداد وارجع بقرار داد وامثال آن هم مادم که به تصویب مجلس شوارای ملی نرسیده باشد وجهامن الوجوه منشا اثری نبود ورسمیت نخواهد داشت.

دراین موقع جلسه رای تنفس تعطیل وبفاصله نیمساعت مجددا تشکیل وآقای وزی رعدلیه راجع بخدامات خود درموقع مهمه ووجود مصائب ومشکلات درمملکت از قبیل قحطی واغتشاشات داخلی وفقر عمومی وغیره درزمان انعقاد قرار داد ایران ووانگلیس ولزوم استمداد از اخارج شرحی تقریر واظهار نمودند اصول قرار داد ۱۹۱۹ این است که دولت متعااهد تعهد نموده بود متخصصینین که لزوم استخدام آنها با توافق نظر طرفین ثابت شود به دولت ایزان بهند ومتخصصین مزبوره بموجب کنتراب با دولت قبول استخدام نموده واختیارات آنها با توافق نظر بین دولت ایران وخود متخصصین معین شود وچون تعهد اولی لکطرفی بوده وباری عدم توفق نظر طررفین نسبت بلزوم وعده لطوم استخدام متخصصین حکم خاصی معین نشده بود نتیجه عدم اجارای قرار داد از طرف دوالت ایران فقط الغا قرار داد بود وتالی افسد دیگری بر آن مترتتب نمیشده است به علاوه برحسب بیانات رسمی نایندگان طرن ین اجرا قطعی قرارداد منوط به تصویب مجلس شورای ملی شده بود واخذ وجوه راهم دراین خصوص تکذیب ننموده وچناچه ملس معقتضی بداند ممکن است کمیسیونی تشکیل واین کار رسیدگی شود وراجع بقرار داد ۱۹۰۷ نیز دراثر اولتیماتوم روس وتصویب مجلس شورای ملی مراسله مبادله شد که فعلا نمام آنها منفی شده است ومسئله امتیازات هم تنها درموقعیکه این بنده متصدی ریاست وزرا بوده‌ام داده نشد ودرکابینه‌های قبلی اعطا ودراثر بعضی تضییقات کابینه که بنده ریاست آنرا نموده‌ام مجبور بتصدیق آنها شده است که فعلا هم اثری از آ، ها باقی نیست بعلاوه کیمسیون مختلط که درآن زمان اختیارات نامحدودی درمالیه مملکت داشت زحمات این ینده الغا شد وراجع بقارر اد با بانک شاهنشاهی هم درخصوص اخذ مساعده باعتبار عوائد قند وچای بنده بکلی بی اطلاع هستم وارج به حتس وتبعید بعضی اشخاص هم بدیهی است کسانی که امنیت ممکلت را تهدید نمایند تعقیب خواهند شد دراین موقع بعضی از آقایان نمایندگان مذاکره درکلیات پروگرام را کافی دانسته وبعضی معتقد بختم جلسه بودند بوا بختم مذاکره درکلسات پروگرام خذ رای شده رد وبعد نسبت بختم جلسه رای گرفته تصویب وجلسه آتیه برز پنجشنبه ۳۱ شهریور ماه دستور آن بقیه مذاکره در پروگرام دول تتعیین ومجلس نیم ساعت بعد از ظهر ختم شد

درجلسه پنج شنبه ۳۱ شهریور قرائت وتصویب شد.

رییس مجلس شورای ملی –سید محمد تدین

منشی سید ابراهیم ضیا منشی نوبخت

صورت مشروح مجلس مورخه سه شنبه ۲۹شهریور ماه ۱۳۰۵مطابق ۱۳ربیع الاول ۱۳۴۵

(مجلس سه ساعت قبل از ظهر ریاست آقای تدین تشکیل گردید)

(صورت مجلس شنبه بیست وششم شهریو ررا آقای ضیا قرائت نمودند)

رئیس =آقای زروا (اجازه)

زوار –قبل از دستور عرض دارم.

رییس –آقای بامداد (اجازه)

میرزا محمد علیخان بامداد –قبل از دستور عرضی دارم.

رییس –آقای بهبهائی (اجازه)

آقا میرزا سید احمد بهبهائی –بنده هم قبل از دستور عرض دارم.

رییس –آقای آقا سید یعقوب (اجازه)

آقا سید یعقوب –بنده هم قبل از همه اجازه خواسته بودم وقبل از دستور عرض دارم.

رییس –اینها که اسم برده شد تمام جلوتر از شما خواسته بودند. آقای محقق (اجازه)

حاج مسدی جواد محقق –بنده دردستور عرض دارم.

رییس –آقای حق نویس (اجازه)

آقا میرزا علی حق نویس –قبل از دستور عرض دام.

رییس –آقای بهار اجازه)

بهار عرضی ندارم.

رییس –آقای امرحسینخان (اجازه)

امیر حسین خان ایلخانی –بنده را دیآمده بی اجازه نوشته‌اند تصور می‌کنم اشتباره شده است بنده مرتبا مسر وقت حاضر شده‌ام.

رییس –مراجعه می‌شود وپس از تحقیق اصلاح خواهد شد آقای طهری (اجازه)

طاهری –بنده راهم جزو دیآمدگان بی اجازه نوشته بودند درصورتیکه بنده اجازه خواسته بودم.

رییس –مراجعه واصلاح می‌شود نستب بصورت مجلس ذیگر اعتراضی نیست؟

(گفته شد خیر)

رییس –صورت مجلس تصوی بشد آقای زوار (اجازه)

زوار –مصائب مملکت بقدری زیاد است که تصور می‌کنم هر ناطق زیر دستی هم بخواهد تشریح وتفسر کند برای اوخالی از اشکال نیست بالخاص که ناطق دراصول پارلمانی هم بتدی باشد بالاخص ترکی زبانهم باشد زبسکه کشته فزون است چاره تنوان کرد. یکی دوتا سه تا چهار تا نیست خدا جزا دهد آنکس که چاره دل را بیک نگاه نکردند ومتوانستند. با مطالعات عمیقه که بنده دراطراف مسائل کرده‌ام روس مصائب مملکتی را درسه موضوع تشخیص داده‌ام نقصان کامل معارف درمملکت نعین تقریبا فقدان فقدان کامل عدالت این دوتا عدم مجازات خائینن مملکت این سه تارا که بهم بزنیم بز درنتیجه نقصان معارف است که آن دو علت را ایجاب داده است حقیتا بعداز بیست وپنج سال بیا بیست وسه سال مشروطیت.

یک نفر از نمانیدگان –بیست سال …

زوار –بسیار خوب بیت سال بررای یک مملکت خیلی ننگ است که یک نفر ناطق درپپشت گرمی خطا به فریاد بزند که علت العل تغیی ررژیم استبداد بمشروطیت فقط وفقط قسمت عمده اش برای معارف بوده وامروز ممقارف نقصان دارد چرا معارف را تکمی نکرده‌اند ؟برای انکه معارف را تکمیل می‌کردند ملت بحقوق خود شپی یمبرد ومملکت بایان روزسیاه نیمنشست یاید تصدیق کرد که ملکت ما فاقد تمام وسایل حیات است وفقط چیزیکه بنده تشخیص داده‌ام همان نقصان معارف است. مملکت قدیم ایران پس از بیست سال مظورطیت وپس از میلیارد‌ها ج کرج کرددن تازه هفتصد باب مدرسه دارد وی مملکت سوییس که چه لمرتبه از ایران کوچکتر است دارای پنجهزار مدرسه است ممکلکت مصر اخیرا چهارده ملیون لیره برا معارف خودش تخصیص داده است چرا ؟برای اینکه یگانه دارو ودرمان دردهای مزمن مملکت را تکمیل معارف دیده وفهمیده است اگر ملت عارف باشد عالم باشد هیچ قوهنه مقتدری نیم تواند بحقوق حقنه او دخالت کن ملت که عارف باشد هیچ کس درحق او نمی‌تواند ظلم بکن دبالاخره معلوم اس چیزیکه عیانستچه حاجت به بیان اس گمان نیم کنم هیچ محتاج بتوضیح باش که یگانه چاره دردهای بیدرمان مملکت توسعه معارف است اگر ماعراف بودیم اگر ما معرفت داشتیم خائن درمملکت یتعنی چه بچه مناسبت مظلوم واقعمیشویم بچه مناسبت بحقوق مدنی یا سیاسی یااقتصادی ما تجاوز می‌شد ؟اساسا بچه مناسبت آرا مملت را میدزدییدیم ؟برای چه اینقدراز فافله تمدن عقب می‌ماندیم ؟بلی اگر معرفت می‌داشتیم با مشت معرفت آن کسیکه نسبت بیکی از ایالات مهم ایران اطاله لسان کرد کرد خورد میرکیدم بالخره استدعا ا زهمکران محترم می‌کنم رفقا یانه چاره دردهای بیدرمان مملکت معارف است توسعه معارف است هنوز درمملکت ما مطبوعات درتضییقند. چیز غریب اس ؟بنابراین بنده استدعائ که دارم کی از رفقا اینجا نوشته‌اند از مالیه هم شرح عرض کنم ولی انشاءالله.

رییس –باحضور هیئت وزرا مقتضی این است که اصول نشامنامه حظ شود سئوالی دارید سئوال کیند جواب داده شود اینمذاکرکرت همیشه درعیبت هیئت وزرا بوده است.

رییس اوزرا –چون بنده احتمال می‌دهم که بعضی از می‌دهم که بعضی از آقایان محترمخصوصا عموزاده محترم ن آقای مصدق السلطنه نبتببعضی از آقایان محترم همکارهای من تصمیم داشته باشند که پاره مذاکراتی بفمایند که بنده آن مذکرات را اصلا درمجلس شورای ملی صلاح نمیدانم لهذا بنام مصالح مملکت از آن آقایانیکه این تصمیم را دارند ومخصوصا از مجلس شورای ملی تقاضا می‌کنم المذاکراتی که عرض کردم بعقیده بنده هیچ مطابق مصالح ممکت نیست که دراینجا مطرح مظرح شود صرف نظر فمایند وداخل دستور وحلاجی پروگرام دولت بشویم.

رییس –وارد دستور شویم؟

جمعی از نمایندگان –بلی.

رییس –دستور پرورام هیئت دولت است شور درکلیات است آقای مصدق قبلا اجازه خواسته‌اند

دکتر مصدق –درتعقیب فرمایشات حضرت آقای رییس الوزرا بنده هم صلاح مملکت را دراین میدانم که لوبی که نسبت به بعضی از اعضا کابینه متوحش است اطمنینان بدهند که درآتینه عملیات گذشته تکرار نشود ودراآتیه تمام اعضا کابینه به مملکت خدمت خواهند کرد. چون چون شخص بنده وهمقطارهای محترم بنده آقایان ننمایندگان غیر از اینکه بمملکت وافراد آ ن خدم ت کنند نظر دیگری ندارند. ولی اگ رحضرت عالی این اطمینان را مجلس شورای ملی نمی‌دهید هیچ کس نمی‌تواند حق نطق را از یک وکیلی سلب نماید بنده وکیل ملت هستم وبنام وصالح ملت ومصلاح مملکت هرچه راصلاح بدانم عرض خواهم کرد وفقط چیزیکه بنده را قانع خواهد کرد انی است که آآقای رییس الوزرا بخیزیند وبفرمایند :اشخاصی که سابقا یک خطاهای سیاسی کده ان بخطاهای خوشان متوجه شده‌اند ویگران خطاها را تکرار نخواند کرد ومن هم از این نظر بوده که آنها را داخل کابینه خودم کرده‌ام واگر غیر این باشد بنده تصور نیم کنم که یک کابینه که یک عده آن بمملکت معتقد باشند ویک عده آن نباشید دردنیا تشکیل شود دممالک اروپا درمواع فوق العاده یک کابینه هائی تشکیل می‌شود که آنها را می‌گویند کوالسیون یعنی اشخاص مختلف المسلک از احزا بمختلفه وارد درکابینه می‌شوند که بواسط نفوذ انها کابنیه کی قوت فوق العاده پیدا کن وبتواند کار یک ولی هیچووقت یک کابینه تشکی لنشده است که یک عده بمملکت علاقه مند باشند ویک عده نباشید بنده باز تکرار می‌کنم که ار آقای رییس الوزرا این اطمینان را می‌دهند کاملا موفقت می‌کنم والا اگر غیر از این با شدوحق نطق را از من بگیرند استیضاح می‌کنم.

رییس الوزرا –بنده احساسات وطن دوستی عموزاده عزیزم آقای مصدق السلطنه را تحسین وتقدیر می‌کنم وخاطر نشان می‌کنم یا اینکه ینم خواهم وارد یک مسائل بشوم وصلاح هم نیمدانم ورود درآن گونه مسائل رارا همین قردر ببطور سر بسته عرض می‌کنم ه خوب است آقا یدکتر مصدق وآقا یان کی قدری توجه بمواقع گذشته بفرمایند وبیش از این نم خواهم وارد دراین قضیه بشوم چون اصلا صلاح نیم دانم این مبث درمجلس مطرح شود وراجع باطمینانیکه فرمودند البته اگ ربنده همکارهای خودم اطمینان نداشتم مسئولیت تمام اعمال آنها را دردوش خودم بعهده نیم گرفتم البته بهمکاری خودم آن آقایان را دعوت نمکردم اذا بنده کمال اطمینان را نسبت به هکارهای خودم دارم ومئولیت اعمال آنها را کاملا بعهده می‌گیرم واز این حیث کاملا بآقایان اطمینان می‌دهم.

رییس –آقای مدرس (اجازه)

(آقای مدرس بطرف کرسی خطابه حرکت کردند)

وزیر عدلیه –عرض بنده مختصر است اجازه بفرمایید بنده یک توضیحی بور اختصا عرض می‌کنم ار چه خارج ازت ترتیب شد عقیده بنده این بود که آقای دکت رمصدق وسایر آقایان هرچه دارند نسبت به کلیه افراد کابینه مخصوصا نسبت به نده بفرمایند. اطمینانیکه قبل از وقت از عملیات آتیه بنده دادند صحیح نیست وایرادی واعتراضی دارن دبفرمایند بنده هم جو ب عرض کنم وبالاخره معلوم شود بنده صلاحیت نشستن روی این کرسی را دارم یا ندارم.

مدرس –حالا اگر آقای دکتر مصدق حرفی دارند بفرمایند تا جواب داده شود اجازه نبده محفوظ است (از پشت گرسی خطابه تطرف صندلس خودشان رفته جلوس نمودند)

دکتر مصدق –بنده هیچ نمی‌خواستم روز بیاید که درمقبل پروگرام کابینه حضرت آقای مستوفی الممالک ذره مخالفت نمایم ولی متاسفانه تکلیل این کابینه از ابتدا طوری شد ه بنده با آن موافق نبودم وکنون هم درپرورام آن نمی‌توانم موافقت نمایم پروگرام یعنی تعیین خط مشی دولت پروگرام یعنی پیش بین امور مفید وممکن الجرا هیچ پروگرایم قاعده بد تهیه نمی‌شود ولو اینکه پیشنهاد کنند ه نیت خوب نداشته باشد بلکه معمولا پروگرامها بر از مواد مشعشع ودرخشان لذا بنده به پورام آنقدر همیت نیم دهم که درمجریانش قضاوت می‌نمایم اگر ۱روگرامی عالی نبشد شناچه مجریان آن متخصص وصلاحیت داشته باشند نتیجه فوق مطلوب خواهد شد بر خلاف اگر پروگررام از آن بهتر نباشد ولی مجریانش بصیرت وصلاحیت نداشته باشند اجرای آن مفید واقع نیم شود وگاه بر خلاف مطلوب نتیجه یمبخشد. درممالک خارجه ره وقت وضعیات فوقق العاده ایت کابینه دولت ازز شاخاص مختلف المسلک تشکیل مشود تاینکه نظریات احزاب سیاسی دریک جا مرکزیت یافته وبواسطه اجتماع نمایندگان قوا مختلفه اجرا پروگرام سهل ومملکت از بحرانهای سیاست نجات یابد ولی دیه نشده که کابینه از اشخاصی تشکیل شود که بعضی به تقا وتعالی مملکت عیده مند بوده وبعضی نباشند معلوم نیست که درچنین کابینه مسئولیت مشترکه چونه محفوظ وپروگرام چطور اجرا می‌شود کدامیک از این دوسته نظریات دیگری را تعقی یمنایند (درجلسه قبل بنده می‌خواستم که عدم موافقت خود را نسبت بدونفر از اعضا کابینه آقا یوثوق الدوله واقای فروغی عرض نمایم نسبت بآقای وثوق الدولهااین فرمایشاتی که آقای رییس الوزرا درحضورشان نمودند عرض نیم کنم فقط امرزوز نسبت بآقای ففورغی نظریات خود راعرض مینایم) آقای فروغی که بسمت وزرات جنگ معرفی شدند مرتکب اعمالی شده‌اند که بعضی را درموقع عرض می‌نمایم ورداین جلسه فقط بدومراسله که مطابق اطلاعات من مسفارتخانه‌ها دول مجاور نوشته‌اند می‌پردازم اول –مراسله ئیست که بسفارت دولت شوروی نوشته. موافقت درقضاوت دعاوی اتباع آن دولت دراداره محاکمات وزارت خارجه اظهار نموده بعبارت آخری عهد نامه ترکمن چای وبر قراری کاپی تولاسیون را تجدید نموده است.

آقا سید یعقوب –هیچ صحیح نیست.

عراقی –بی ربط صرف است.

یک نفر از نمایندگان –باید حبس کرد کسی که اینکار را کرده است

دکتر مصدق بی مناسبت نیست عرض کنم درپنج سال قبل روزیکه بنده بخدمت وزارت مالیه مفتخر شدم اجاره نامه دیدم که بر طبق تصویب نامه هیئت وزرا وقت تجارتخانه دولت شوروی می‌خواست بانک استقراض روس راکه دراول ایام بر طبق عهدنامه بدولت ایران رسیده بود ماهی پانصدتومان اجاره نماید بنده از امضا خودداری نموده ودرجواب سوال نماینده مختار گفتم که تصرف بانگ ممکن است موجب سو تفاهم شده ومردم چنین تصور کنند که عهد نامه ایران وروس فقط درباغ سبزی است که میخواسته قبل از تمام دول باب شناسائی وروابط را با ایران باز نماید چون نماینده مختار شخص منصفی بود تجدید تقا ضا نکرده وقضیه را بلاتعقیب گذاشت حال معلوم می‌شود که مطلب همانطور هائیست که گفته شده زیرا بعضی از فصول این عهدنامه اجرا نشده ودربعضی هم مکاتباتی شده از آن جمله مراسله ئیست که عرض شد سابقا هروقت در خصوص کاپی تولاسیون مذاکره می‌شد میگفتند که چون ایران قانون اجرای دولتی ندارد دول مسیحی نمی‌خواهند اتباع خود را تسلیم قضات محاکم شرع نمایند ومتعذرند که دراین قبیل محاکم بواسطه احساسات مذهبی ممکن است بیطرفانه حکومت نشود حال می‌بینیم که بعد از انعقاد عهد نامه ایران وروس بااینکه قانون جزا تصویب نشده بود روسها به نسخ کاپی تولاسیون راضی شدند ولی درکابینه فروغی بااینکه فانون جزا هم از کیمسیون قوانین عدلیه گذشته بود از فروغی نوشته بر قراری کاپی تولاسیون گرفته‌اند

بعضی از نمایندگان –(با همهمه) انطور نیست

زوار –فروغی باید تسلیم دارمجازات شود. دوم مکاتبه ایست که فروغی باسفارت انگلیس نموده ودرآن قریب بیست کرور تومان دعاوی آن دولت رانست بایران تصدیق کرده است حقیقت چقدرمعامله خویست که بعضی برای اختناق وفروش ایران پول بگیرند واقای فروغی اصل را با فرع تصدیق نماید اگر درسایر ممالک وزیر با هیچ سفارتی مکاتبه نمی‌کند وبهیچ سفارتی سند نمی‌دهد مگر اینکه بعد از تصویب مجلس باشد متاسفانه دراین مملکت فروغی وامثالش اول ممضی این قبیل نوشتجات می‌شوند تابعد مجلس تصویب نماید بعبارت اخیر اول ریش دولت را بدست می‌دهند تا ریش ملت هم بعد بدست آید فروغی چون تصور مینموده که وزرا کابینه اش موافقت نمایند مطابق اطلاعات من این نوشتجات را بدون اطلاع آنها صادر نموده چناچه غیر از این است آقایان نمایندگان که درکابینه ایشان وزیر بود وامروز درمجلس حاضرند تکذیب فرمایند چی سبب است که تا ان درجه درخیانت تجاهر نماید بعقیده بنده جهل آن کسانیکه مدعی تجددند واز آن بوئی بمشامشان نرسیده ورویه ورفتار آن اشخاصی که بوطن خواهی مملکت دوستی معروفند ولی امتیازی بین فروغی ووغیر او نمی‌گذارند پس جهل است که مرا اسیر می‌کنند واین رویه است که خادم را بیچاره ومایوس می‌نماید والا بفورغی می‌گفتیم هیچکس نمی‌تواند اسلام را بغیر اسلام درشرایط غیر متساوی بگذارد باین معین که اگر مسلمی درروسیه خلاف نمود روس‌ها اورا بدار بزنند ولی اگر یک روسی درایران عملی خلاف قانون اسلام نمود محاکمات وزرات خارجه دردفترخود یادداشت نموده واورا بروس‌ها بقانون شرح عقیده ندارند تسلیم کند که درروسیه هر طور خواستند رفتار نمایند چون ما نمی‌خواهیم نه فرمایش رسول خدا را اجرا نما ییم که می‌فرماید (الاسلام یعلو ولا یعلی علیه) وله تشخیص امرا را از نظر قوانین بین المللی داده ودرنتیجه حیثیات اسلام وایران را حفظ کنیم فروغی را بعد از این اعمال درراس قوا دفاعیه مملکت قرار می‌دهیم که بااین عقیده حافظ ومدافع مملکت باشد ودرآتیه صلاح خود را دراین رویه ورفتار بداند واگر دفعه دیگری بریاست وزرا رسید آخرین چوب حراج را زده باشد کمااینکه از اول عصر جدید ایران تاکنون فروغی بواسطه همین اوصاف ضرری ندیده وهمیشه درکار بوده وبلکه گاهی هم مثل امروز غیر از وزارت یکی دوکار دیگر هم ریاست دیوان تمیز وریاست مدرسه حقوق را ذخیره نموده که اگر از مقام وزرات کناره جویی کرد کرد یااز مملکت از آثار وجودی ایشان مستفیض شود. مکاتبات فروغی چون مخالف عهدنامه ایران وروس وبر خلاف قانون اساسی است بنده بآنها وقعی نیمگذارم وکان لم یکن میدانم.

جمعی از نمایندگان –صحیح است.

دکتر مصدق –فقط از آقای رییس الوزرا سواال می‌نمایم که آیا آدم بیکار صحیح العمل وطن دوست درمملکت نیست که باید فروغی درمسافرت هم وزیر بوده واز حیثیات اینمقام استفاده نموده وحقوق آن را دریافت نماید ؟آیا این روبه مشوق خیانت است ؟وآیا این طریقه وطن خواهان را مایوس نمی‌نماید. اما نسبت باآقای وثوق الدوله که درصدرقوه قضائیه واقع شده‌اند بی مناسبت نیست عرض کنم وقتی که بنده درشیراز بودم روزی قونسول انگلیس برای امور اداری نزد من نشسته بود از آقا سید ضیا الدین بیانیه رسید پرسید چه نوشته گفتم که قرار داد را لغو کرده است خندید وگفت درانگلیس یک ضرب المثلی است که می‌گویند گربه مرده را کسی چوب نمی‌زند قرار داد مرده بود وحاجت لغو کردن نبود بنده هم چون نمی‌خواستم بگربه مرده چوب بزنم می‌خواستم که مطلقا آنرا فرموش نمایم وفقط ازفاعل وموسس قرار داد اطمینان حاصل نمایم که درآتیه دراین خطوط نباشد لذا یکی از شب‌های اخیر که آقای رییس الوزرا بمنزل من آمدند وفرمودند که به آقای وثوق الدوله مخالفت نکنم عرض کردم بشرط اینکه آقای وثوق الدوله هم درمجلس اظهار ندامت فرمایند درجواب من فرمودند عقیده ایشان این است که قرارداد درصلاح مملکت بسته شده حاضرند که درمجلس از این عقیده دفاع نمایند عرض کردم عقیده ملت ایران که خود حضرت عالی یکی از افراد هستید غیر از این بود وخواهد هم بود بنابراین فرمایش حضرتعالی را نمی‌پذیرم ونیز برای اینکه مخالفت من حم بر غرض نشود حاضر شدم که اگر آقای وثوق الدوله خجالت دارند آقای رییس الوزرا با حضور ایشان درمجلس فرمایشات بفرمایند باز بمقصود نرسیدیم ودراثنا اشخاص متلف با بنده مذاکراتی نمودند بعضی را عقیده این بود که اگر مجلس با شما موافقت نکند تصدیق ضمنی قرار داد است.

جمعی از نمایندگان –اینطور نیست.

دکتر مصدق –صلاح ومقتضی نیست که مذاکره شود وبرخی می‌گفتند این مطلب را باید موضوع هویت مجلس قرار داد واقعا اگر اعضای این مجلس که اکثریت آن از وکلای دوره چهارم وبیان حقیقت را امضا نموده‌اند بازهم باستقلال ایران علاقمندند استقامت می‌کنند وعقیده خود را درصلاح مملکت اظهار می‌نمایند. بنده هم چون نمی‌توانستم مخالفت خود را بدون دلیل استرداد کنم وبوطن پرستی تمام اعضا مجلس اطمینان دارم وعقیده اخیر موافقت واعتراضات خود را نسبت بقرار داد ودفاع آن عرض می‌نمایم. اینک اعتراضات من :جریده ستاره ایران درجواب لایحه دفاعیه ایشان درتاریخ ۲۵و۲۹ رمضان ۱۳۳۵،۱۵ فقره تصویبات وامتیازاتیکه از زاده‌های ایام فترتند درشماره ۱۴و۱۵ خود منتشر ومینویسد تقریبا تمام آنها به امضای آقای وثوق الدوله بوده وبدون اینکه از مسولیت ایشان بکاهد دومسولیت متوجه مشار الیه می‌سازد یکی مسولیت اختصاصی که بسمت وزیر امور خارجه امضا کرده دیگر مسئولیت اشتراکی که درقانون اساسی مصرح است. اگر آقای وثوق الدوله مدعی است بعضی از این امتیازات امضای او نبوده آیا می‌توان منکر شد که مقتضی از این امتیازات امضای اونبوده که مقدمه وزمینه آنها درزمان وزارت او حاضر وفراهم نشده است حصائیه امتیازات اعطا شد بخارجه درغیبت مجلس بخوبی معلوم می‌نماید که فروش ثروت طبیعی ایران درزمان مشروطیت بیشتر بدلالی ماهرانه وثوق الدوله انجام یافته واز آنجا که وقوع اتفاقات مکرر فلسفه محال بوده عقل تصدیق نیمکند که طبیعت وتصادف بطور تکرار یک فرد را بدون اراده او دریک موقعیت مخصوص قرار دهد ببداعت نظر معلوم می‌گردد که تصادف تقاضای امتیازات یازمان وزارت وثوق الدوله بلکه بی اطلاع او نبوده ومسلما قضا کنندگان از مساعدت وهمراهی وثوق الدوله اطمینان داشته‌اند که از موقع استفاده نموده ودرآن اوقات تقاضای امتیاز کرده‌اند وشاید میدانسته‌اند که وثوق الدوله هوادار منطق اگر من نکنم دیگران خواهند کرد "بوده وبلندی نظر وعلو همتش منابع ثروت طبیعی مملکت را چندا بزرگ ندیده ومهم نشمرده وحاضر شده است یکی را بعد از دیگری فدای استقلال مملکت سازد واین عملیات مکرر را ارتکاب اقل المحظورین خوانده ومجاز داند وثوق الدوله می‌گوید بنام سلامت وطن امتیازات داده شده این ادعا شبیه باین است که طبیبی بنام سلامت بیمار اعضای اورا یکی یکی قطع کرده وتمام خون او ر بگیرد چنانکه هنوز از خاطره‌ها محو نشده که یک روزی همین طبیب حاذق رای بشتاقلوس بودن حساس ترین عضو ایران (آذر بایجان) داده وتصریح فرمودند که این عضو فاسد باید قطع شود.

میرزا حسنخان وثوق وزیر عدلیه –این مزخرف است هیچ کس همچو حرفی را نزده است میرزا عبدالله خان معتمد –این وقاحت است

شیروانی –(خطاب به میرزا عبدالله خان معتمد –مردکه چرا توهین می‌کنی نمیگذاری حرف بزنند.

میرزا عبدالله خان معتمد –بنده اخطار دارم این شخص شرف مرا برده است.

شیروانی –بنده اخطار دارم معتمدالسلطنه بناطق توهین می‌کند

(صدای زنگ رییس –دعوت بسکوت)

آقای وثوق الدوله عمدا سهو می‌کنند که دادن امتیازات را مانع انجام سایر تقاضا‌های اجانب قرار می‌دهند چه تجربه ومخصوصا درزمان مشروطیت که خود وثوق الدوله غالبا مصدرامور بوده ثابت کرده که تسلیم محرک طمع بیگانگان ومایه تجری آنها است فقط مقاومت یک دولت است که می‌تواند حدی بتقاضا‌های غاصیانه دول مجاور بدهد این است مندرجات جریده مزبوره که درآن تاریخ منتشر شده وچون بنده تکذیبی نسبت بگفته‌های آن ندیدم عرض می‌نمایم.

وزیر عدلیه –جوابش هم درجراید همان روز بود شما ضبط نفرموده‌اید.

دکتر مصدق –چنانچه مطابق واقع نیست تکذیب فرمایند کمااینکه خود بنده هم چون مدتی ایران نبودم نمی دانم آقای وثوق الدوله چه وقت ودرچه هیئت رای بشتاقلوس بودن آذربایجان داده است شایعات کذب قدری زیاد است که من تا مدرک نباشد بهیچ چیز یقین نمی‌نمایم.از جمله تصویبات وامتیازاتی که جریده ستاره ایران به آقای وثوق الدوله نسبت داده

(۱) قرار داد ۱۹۰۷ راجع بمنطقه شمال وجنوب است که بمذاکراتی که درمجلس اول نسبت بقرار داد مزبور شده ومحمد علی میرزا هم آن را نشناخت آقای وثوق الدوله درزمان وزارت خارجه خود آن را تصدیق نموده‌اند.

(۲)امتیاز راه آهن جلفا واز هر طرفی ده فرسنگ امتیاز معادن آن وامتیازات راه آهن از جلفا بدریاچه ارومی.

(۳)امتیاز معادن حوزه بحر خزر به خوشتاریا. که اهمیت این امتیازات تا درجه بود که روسها از الغا آنها درعهدنامه ایران وروس منت عظیمی بملت ایران گذارده‌اند.

(۴)شناختن بلیس جنوب وغیره وغیره که بعد بالاخره این معالجات رابرای سلامت وطن کافی ندیده وتسلیم بلاشط آنرا بوسیله قرارداد ۱۲ ذیعقده ۱۳۳۷ که مطابق است ۱۷ اسد ۱۲۹۸ و۹اوت ۱۹۱۹ میلادی اصلح دانسته‌اند وچون جزائیون معتقدند که اگر کسی چند فعل خلاف نمود باید اورا برای فعلی تعقیب کرد که مجازاتش درقانون بیشتر باش بنده به بزرگترین خیانتی که ایشان مرتکب شده‌اند می‌پردازم که قرارداد است قرار داد یعنی تسلط دولت مسیحی به دول مسلمان وبزبان وطن پرستی امارت ملت ایران عقیده ما مسلمین این است که حضرت رسول اکرم وپیغمبرخاتم صلی الله علیه وآله وسلم پادشاه اسلام است وچون ایران مسلمان است لذا سلطان ایران است وبر هر ایرانی دیانتمندی وهر مسلمان شرافتمند فرض است که دراجرا فرموده پیغمبر خدا که می‌فرماید (الاسلام یعلو ولایعلی علیه) از وطن خود دفاع نماید اگر فاتح شد عالم دیانت وایرانیت را روحی تازه دمیده وچنانچه مقلوب ومفتول شد درراه خدا شربت شهادت را چشیده است "ولاتحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون". آقای وثوق الدوله برای اینکه تیرشان خطا نکند بخلاف اصل ۲۴ قانون اساسی که می‌گوید "بستن عهدنامه ومقاوله نامه‌ها اعطای امتیازات (انحصار) تجارتی وصنعتی وفلاحتی وغیره اعم از اینکه طرف داخله باشد یا خارجه باید بتصویب مجلس شورای ملی برسد قبل از تصویب برخلاف این اصل است زیرا تصویب مجلس یک امر تشریفاتی نیست که درموضوع موثر نباشد بلکه برای این است که مقاوله نامه‌های مضررا رد کند واعتبار ندهد هرگاه قراردادی قبل از تصویب مجلس اجرا شد ومجلس آنرا رد نمود وخسارتی متوجه طرف طرف قرار داد شد جبران خسارت باکی است ؟آیا امضا کنندگان یاد جبران کنند یا طرف قرار داد می‌تواند باعتبار امضای وزرا خسارت را از دولت بخواهد ؟باین لحاظ هیچ قراردادی بدون تصویب مجلس شورای ملی معتبر نیست وسندی هم که اعتبار ندارد نمی‌توان آن را اجرا کرد توضیحاتی عرض می‌کنم که فایده قرار داد آنقدرمحرز شده بود که حتی درآن تصویب مجلس هم قید نمودند وباز برای اینکه تیرشان کارگر شود غصب حقوق ملت مبادرت کرده درانتخابات مداخله وعده از وکلای مجلس رااز نظر تصویب قررار داد تعیین نمودند چقدرفرق است بین سپهسالار ووثوق الدوله که از سپهسالار وقتی دولتین تقاضای بر قراری کنترل نمودند بااینکه دارای معلومات وثوق الدوله نبود نوشته کنترل را بنوشتن عبارت بواسطه فورس ماژر امضا می‌کنم طی نمودن مراحل اداری طوری بی اثر کرد که از او صرف نظر کردند وبرای تحصیل اسناد دست توسل بدامان وثوق الدوله درازنمودند ولی آقای وثوق الدوله تمام هوش ومعلومات خود را صرف نمودند که یاچیزی بخارجه‌ها ندهند ویا اگر می‌دهند طوری شود که موثر باشد از رو این نظریه اقداماتی قبل از قرار داد وبعداز قرار داد فرمودند که بر خلاف قانون واخلاق ومصالح مملکت بود آقای وثوق الدوله درتمام ادوار زمامداری خود ضربه مهمی باخلاق مملکت وارد نمودند اخلاق حافظ نظام اجتماعی است چنانکه جاذبه حافظ نظام عالم است. خاتم انبیا (ص) نتیجه منحصربعثت خود را اتمام مکارم اخلاق می‌شمارد بعثت لاتمم مکمرم الاخلاق وقت بزرگترین بعثتها نتیجه اش تتمیم اخلاق کریمه باشد البته حاکی است که کلیه ادیان دنیا ثمره وجدوای منحصر شان همین بوده است آیا یک نظر اجمالی بکلیه کتب آسمانی وکلیه قوانین الهی درهر عصر وهر زمان این اصل را نشان نمی‌دهد وآیا تضییع وفساد اخلاق عموم مخالفت بین یاتمام ادیان نیست وآیا بواسطه وفساد اخلاق احزاب واجتماعات همان احزاب واجتماعاتی را که همیشه با اختلافات مرامی درمقابل منافع عمومی ووطنی ودینی مثل نفس واحد ایستادگی کردند متلاشی ننمودند ؟آقای وثوق الدوله اگر بهیچ قانونی معتقد نباشند آیا می‌توانند قانونی را که خودشان امضا نموده‌اند تردید نمایند چه ماده ۲۵۸ قانون جزای عرفی مگوید هرکس بدون حکمی از مقامات مقتضیه وخارج از مواردی که قانون جلب وتوقیف اشخاص را تجویز نموده شخص را توقیف یا حبس کند یاعنفا درمحلی مخفی نماید محکوم بحبس غیر دائم باقی خواهد بود "که اقل مدت سه سال واکثر پانزده سال است دراینصورت یا دستگیری هفده نفر از معترضین اعمال ایشان درمجلس روضه خوانی ودرخانه خدا یعنی مسجد شیخ عبدالحسین وخارج وتبعید وحبس چندمین ماهه آنها درحبس قزوین که مقصودشان تهدید جامعه برای زمینه عقد قرار داد بود مخالف قانون نیست توضیحا عرض می‌کنم که تبعید شدگان وثوق الدوله بقزوین همه صاحب یک نیت نبوده اختلاط اشخاص مختلف العقیده از نظر مشوب نمودن اذهان عمومی بود که افکار عمومی درقضاوت اشتباه نماید واعتراض اشخاص وطن پرست را مثل مخالفت بعضی که از نظر اغمراض بود بشمارد. وهمچنین تبعید چهار نفر از وزرا یعنی مرحوم ممتاز الملک وآقایان محتشم السلطنه وممتاز الدوله ومستشارالدوله وآقای حاج معین التجاربوشهری که از معترضین قرار دادبودند وحبس آنها برای مدت مدیدی درکاشان بر طبق کدام حکم وقانون بوده است همان تبعید وحبسی که ایرانیان را در ممالک اروپامفتخروسر بلند نمود وکمر قرار داد راشکست. ماده ۱۵۹ قانون جزای عرفی می‌گوید هریک از روسا واعضا واجزا ادارات ومحاکم عدلیه که برای انجام امری که از وظائف آنان بوده ولی قانونا رسومی بجهت آن مقرر نشده وعده یا تطمیعی را پذیرفته ویا هدیه وتعارفی را قبول نماید اگر چه انجام آن بر طبق حقانیت بوده از حقوق ملی محروم می‌شود وبعلاوه محکوم است بردتعارفی که قبول کرده است ودرمقابل هر یک تمان تعارفی که گرفته یا وعده باو داده شده است محکوم بیک روز حبس قبال ابتیاع خواهد شد درهر حال مدت حبس او کمتر از شش روز نباید با شود بر طبق ماده ۱۶۰کلیه اشخاص دیگری که مرتکب این اعمال شوند از یکسال الی سه سال محکوم بحبس تادیبی ومعادل آنچه که درماده قبل ذکر شد حبس قابل ابتیاع خواهند گردید وبعلاوه بعد از اتمام مجازات حبس از مجازات حبس از پنج سال الی ده سال از حقوق مذکوره درماده ۲۷ که یکی از آنها عضویت مجلس شورای ملی وانجمنهای ایالتی وبلدی است محروم می‌شوند. آیا پولهائی که برای دادن امتیازات وقرار داد به ایشان رسیده موجب نیست که ایشان را بمجازات این مواد حکوم واز حق وکالت محروم نباید بی مناسبت نیست عرض کنم مرحوم ممتاز الملک کسی بود که هدیه خوشتاریار بمعارف اعطا نمود وراز نهانی را آشکار کرد. آیا وثوق الدوله مشمول ماده ۷۲ نیست که می‌گوید هر گاه شخصی با دول خارجه یا مامورین آنها داخل دراسباب چینی شود یا آنهارا بخصومت یا جنگ یادولت وادار نماید یا وسایل آنرا برای آنها فراهم آورد محکوم بحبس دائم درقلاع خواهد گردید حکم مزبور مجری خواهد بود ولو آنکه اسباب چینی او موثر واقع نشود آیا مذاکرات دار السینگ وزیر خارجه دول متحده آمریکای شمالی درپاریس تاریخ ۱۵ اوت ۱۹۱۹ که اینطور گفته آمریکا بیهوده کوشش کرد که هیئت ایران درپایس درانجمن صلح حضور بهم رسیاند ومطالب ومقاصد خود را اظهار نماید وحتی سعی نمایندگان ملیون ایران هم درپاریس برای مذاکره با لرد کرزن بجائی نرسد دراین اثناسفیر انگلیس درتهران بایک دسته کوچک سیاسیون یک عهد نامه مخفی بست این دسته کوچک سیاسیون فورا پس از عقد صلح اداره اموررا بدست آورده بودند وهیئت ایرانی که در پاریس بود از کار افتاده ومنحل شد خلاصه یک بازی خطرناک ومحرمانه درآورده شد (ترجمه روزنامه کاوه غره جمادی الاخره ۱۳۳۸ مطابق با ۲۲ ژانویه ۱۹۲۰)کاشف از اسباب چینی نیست بموجب این مذاکرات دسته کوچک سیاسیون قرار داد را قبلا مخفیانه بسته‌اند ولی چون زمینه ابراز حاضر نبود در نه اوت ۱۹۱۹ آن را افشا نموده‌اند. وآیا ابلاغیه سفارت آمریکا که بر طبق تلگراف وزارت خارجه دول متحده درتاریخ ۱۳ ذی حجه۱۳۳۷ مطابق نهم سپتامبر درتهران منتشر شده مثبت اسباب چینی نیست اینک عین تلگراف قرائت می‌شود.دولت اتازونی سفارت امریکا بشما تعلیم می‌دهد نزد زمامداران ایران واشخاص علاقمند این مسئله را تکذیب نمایید که دولت اتازونی از مساعدت نسبت بایران امتناع ورزیده است آمریکا همواره علاقه خود را برای سعادت ایران بطرق بسیار اظهار وابراز داشته نمایندگانی که از طرف اتازونی درکمیسیون صلح پاریس عضویت داشته‌اند مکرر کوشش ومجاهدت کرده‌اند سخنان نمایندگان ایران را درکنفرانس صلح مورد استماع قرار دهند نمایندگان آمریکا متعجب بودندچرا مجهدات آنها بیش از این بتقویت ومساعدت تلقی نمی‌شود لیکن اکنون معاهده جدید معلوم می‌دارد که به چه علت آمریکاییها قادربودند سخنان نمایندگان ایران را باصغا برسانند ونیز معلوم می‌گردد که دولت ایران درطهران را با مساعی نمایندگان خود درپاریس مساعدت وتقویت کافی نزد دوت اتازونی معاهده جدید ایران وانگلستان راباتعجب تلقی می‌نماید معاهده مزبور معلوم می‌دارد با وصف آنکه نمایندگان ایران درپاریس علنا وموکدا طلب مساعدت وهمراهی آمریکا بودند ایران دراین زمینه مایل بکمک باتقویت آمریکا نمی‌باشد تهران سفارت آمریکا آیا اشخاص اسباب چین بخط ومهر خودسند می‌دهند که درمحاکمه مدرک باشد؟ بطور خلاصه بااینکه آقای وثوق الدوله می‌دانستند اگر آبادی مملکت بدست ملل دیگر برای اهل مملکت مفید بود هر ملتی برای رفع زحمت وجلب فایده که یکی از اصول مهمه اقتصادی است اجنبی را بخانه اش دعوت می‌کرد واگر رقیب خوب وبودهیچ ملتی نمی‌خواست بعد از اسارت یا جنگهای خونین وتلفات سنگین طوق رقیب را رها نماید –ویا اینکه دیده‌اند اگر کسی ده خرابی راخرید وآباد کرد نسبت بمالکین سابق خوش بین نیست وهیچوقت نمی‌خواهد که آنها ببابی از ابواب شرابع را بخوانند ومعین غین را بدانند بلکه میل دارند همیشه درجهل بمانند وادعائی ننمایند برای تهیه زمینه قرارداد از هیچ عملی حتی قتل‌های بدون محاکمه را وبصرف استنطاق مخفی نظمیه مضایقه نفرموده وآنچه را که ممکن بود نمود وتخم لقی دردهان بیگانگان شکسته‌اند اگر کسی بگوید که چون قانون جزای عرفی رسمیت ندارد درقانون شرح مطاع هم برای کسی که بخواهد بیرق اسلام را از رسول خدا گرفته با بیت المال مسلمین تسلیم دول غیر مسلمان نموده واسباب چینی وفساد نامید عقابی نیست من بگوینده با کمال پستی وحقارت نظرمیکنم ویااینکه از علم فقه اطلاعاتی ندارم درجواب آیه از ۳۷ سوره شریفه پنجم را می‌خوانم که می‌فرماید "الماجزا الذین یحاربون الله ورسوله ویسعون فی الارض فساد ا ان یقتلوااویصلبوااووتقطع ایدیهم وارجلهم من خلاف او ینغو امن الارض ذالک لک لهم خزی فی الدنیا ولهم فی الاخره عذاب عظیم "درصورتیکه آقای وثوق الدوله مشمول یکی از احکام اربعه نیستند حضرات حجج اسلام نمایندگان عظام بفرمایند چه حکمی از احکام شامل ایشان می‌باشد یکی از دوستان آقای وثوق الدوله را به عقد قرار داد مجبور کرد زیرا درآن ایام قشون انگلیس قفقاز وبین النهرین را متصرف بود وحتی درخود ایران هم اقامت داشت لذا هرکس غیر از ایشان به عقد قرار داد ناچار بود بنده یا چهار دلیل اورا مجاب نمودم. اولا –تصرفات فوق انگلیس دربین النهرین وقفقاز یک تصرفات دائمی نبود وفقط از نظر پیش آمد جنگ بین المللی بود کما اینکه قشون دولت مزبور فققاز را تخلیه کرد ورفت. ثانیا –تصرفات یک دولتی درحدود مجاور واقامت قضون او درداخله مملکت دلیل نیست که اهل مملکت را تسلیم نماید بواسطه ضعف وناتوانی عملا ممکن است تسلیم شد ولی نوشته تسلیم را نبایدامضا کرد فرضا هم مملکت دچار تهدید بود داعمی نبود ایران دراین عصر جدید خیلی دچار شده ولی استقامت باعث نجاب اوگردیده است حرف شمامثل این است که جمعی درکمین قبل کسی باشند واو قبل از کشته شدن انتحار نماید اگر کسی مقتول شد ورثه می‌تواند از قاتل دیه بخواهد ولی اگر کسی خود را کشت باید جهنم را طواف نماید هر تصرفاتی که بی مدرک شد غاصیانه وجای حرف باقی است ولی هر تصرفاتی که از روی مدرک شد جای سخن نیست مگر اینکه به یکی از جهات قانونی بی اعتباری مدرک ثابت گردد. تشخیص حسن سیادت وقبح اسارت چیزی نیست که معلومات عالیه بخواهد این مطلب مثل (الکل اعظم من الجز) از بدیهیات اولیه است وبا اندک فهمی هر کس می داند که حکومت داشتن دریک ده خراب بهتر از اسارت دریک مملکت آباد است بنابر این هر ایرانی که دیانتمند است وهر کس که شرافتمند است تا بتواندباید روی دواصل از وطن خود دفاع کند خود را تسلیم هیچ قوه ننماید که یکی از آن دواصل اسلامیت است ودیگر وطن پرستی ودرمملکت ما اصل اسلامیت اقوی است زیرا یک مسلمان حقیقی تسلیم نمی‌شود مگر اینکه حیات و قطع شود برای جلب این قبیل مسلمین است که دول مسیحی درپایتخت‌های خود مسجد بنا می‌نمایند ولی کیک متجدد سطحی وبی فکر را می‌توانند به یک تعارفی تسلیم نمایند اصل اسلامیت واصل وطن پرستی باهم متباین نیست ونسبت بین این دو از نسب اربعه عموم وخصوص مطلق است یعنی هر مسلمان وطن پرست است چه حب الوطن من الایمان ولی می‌شود که وطن پرستی مسلمان نباشد همچنانکه ممالک غیر مسلمان روی این اصل وطن خود را حفظ می‌نمایند. ثالثا –بنده نمی‌توانم قبول کنم که آقای وثوق الدوله مجبور بوده زیرا ماده اول قرارداد درخصوص استقلال دولت ایران حاکی است که ایشان با یک عبارات فریب دهنده خواسته‌اند طبقه عوام ملت را اغفال نمایند ولی خوشبختانه زود معلوم شد که ملتی که قشون ومالیه اش دست دیگری است است استقلال ندارد. رابعا –بنده نمی‌توانم مجبوریت ایشان را تصدیق کنم زیرا شخصی که پول گرفت راضی است واو را نمی‌توان مجبور دانست کما اینکه سپهسالار که پول نگرفته بود قید فورس ماژر را درنوشته کنترل نمود مجبوری خود را ثابت ونوشته را بی اعتبار کرد درجواب من مستمع گفت ادله شما صحیح است خصوصا اینک مساله پول زمان مرا الکن می‌نماید بالاخره از مطلب قدری دور شدیم اگر بگویند که تا محاکمه نشده هر نسبتی که به آقای وثوق الدوله می‌دهند اتهام است و تا محکمه صالحه حکم نکند نباید ترتیب اثر داد عرض می‌کنم که اتهام بر دوقسم است تهمت‌های وارد وتهمت‌های غیر وارد اگر اتهامی وارد نیست آنرا با دلیل باید رد نمود اگر وارد است تشکیل نشدن محکمه سبب نمی‌شود که شخص متهم درراس امور مهمه قرار گیرد بلکه بر خلاف اگر متهم شاغل شغلی است اورا معلق وقبل از محاکمه اورا حبس نمایند تا محکمه رای خود را برای مدت مجازات اظهار کند وحبس قبل از محاکمه را از آن بابت حساب نمایند. ای نمایندگان چشم ملت ایران سیاه شد بسکه از بعضی رجال خطاکاری وخیانت دید وای برگزیدگان همان چشم از انتظار سفید شد از بس محاکمه رجال وطن فروش را ندید در مملکتی که مسوولیت وزرا نمودی بی بود ودرمملکتی که ملتش این درجه فراموش کارند از خائنین خیانت بهمه سرایت می‌نماید مصالح مملکت ومنافع ملت وناموس جمعیت فدای اغراض وقربان کیسه اشخاص می‌شود ومملکتی که ریسمان دزد تعقیب می‌شود ولی وزرا را وسائل زبر دستانه خودرا از مجازات معاف می‌نمایند مشروطیت چون جسم بی روانی است که بمرور طعمه وحوش وطیور می‌شود مسئولیت وزرا وقتی تحقق دارد که مجلس شورای ملی اقدامات وعملیات هر وزیری را که منافی مصالح جماعت است تعقیب نماید این دفعه سوم است وآقای وثوق الدوله بواسطه عملیاتشان از صحنه سیاست دور شده وبازاپاگشا می‌شوند. اول دراول جنگ بین المللی درکابینه آقای مستوفی به سمت وزارت مالیه دوم درنتیجه تحصن جمعی به حضرت عبدالعظیم که منجر به تشکیل کابینه قرار داده شد اکنون هم بواسطه حق ناز شست هم وزیرشده وهم مخواهند وکیل باشند دراین سه مرتبه هیچکس از ایشان نپرسید که شما با چه عقیده سر کار می‌آیید یک حرف که دلالت بر پشیمانی وندامت کند از ایشان کسی نشنید ودرهیچ جریده منتشر نگردید ایشان همیشه بدون هیچ قید وشرطی پاگشائی شده وبعد از اینکه سیاست خودرا اجرا ننموده‌اند تطهیر کنندگان انگشت خود را جویده‌اند این عملیات را بنده تشبیه می‌کنم به آن کسی که شکارچی را سیرتر میاورد وبعد از کشته شدن شکار برای جسم او گریه می‌کرد حالا که مجازات درکار نیست حالا که خدمت با خیانت فرق ندارد وبلکه خیانت ترجیح دارد وتشویق می‌شود حالا که روح آزادیخواهان ووطن پرستان را خفه می‌کنیم آیا بهتر نبود که آقای وثوق الدوله اول با دوستان مجاور ما تفریغ حساب می‌نمودند بعد وزیر می‌شدند زیرا بر حسب تلگرافی که به آقای سپهدار نموده‌اند برای انجام قرار داد دویست هزار تومان گرفته‌اند بی متناسب نیست عرض کنم یکی از دوستان آقای وثوق الدوله چند روز قبل می‌گفت ایشان ابدا دراین پول تصرفاتی نکرده وآنرا برای دولت ایران ملک خریده‌اند یکی از علماعظام درجواب گفت که اگر برای دولت انگلیس گفته بودید پسندیده تر بود دولت مزبور برای انجام کار پولی داد چون صورت نگرفت باید استرداد نماید باوثوق الدوله سنگین است خواهشمندم از این سنگین تر نکنید این روزی که ایشان پول نمیگرفته که ملت کجا بوده که املاک رابرای ملت خریده باشد حالا هم ملت نیست وقبول املاک یک سابقه بدی است که برای برای مملکت ایران فوق العاده گران است زیراهر دولتی که وقت برای اجرا خیالش به خانی پول داد وموفق نشد به موجب این سابقه داده‌های خود را از ملت فقیر ایران مطالبه می‌نماید بیایید وبرای خدا دست از گریبان ملت بر دارید وبگذارید آقای وثوق الدوله پول را از هر کس گرفته‌اند به او رد نمایند ویا اینکه همین املاک را واگذار نمایند دوست آقای وثوق الدوله گفت دولت خارجی نمی‌تواند درایران تملک نماید وآقای وثوق الدوله هم دراروپا بواسطه بعضی معاملات متضرر شده می‌تواند وجه نقد ادا نمایند عالم محترم جواب داد که فتوای من این است تملیک نمایند زیرا تملیک آنها برای ما به قدر این سابقه مضر نیست دراینصورت دولت انگلیس حق دارد وجهیکه به ایشان داده مطالبه نماید چون هر مقروضی در مقابل طلبکار مستقل نیست خصوصا اینکه طمع کار هم باشد پس آنکس که آزاد نیست چگونه وزیر دولت ایران بشود ومنافع مملکت را حفظ نماید کما اینکه اخیرا درزمان وزارت مالیه ایشان با بانک شاهنشاهی قراردادی گذشته است که هم مخالف قانون است وهم به حال مملکت مضر که بنده لازم میدانم بعضی از فقرات آنرا عرض نمایم البته آقایان درنظر دارند که منطوق فقره دویم از ماده نهم قانون انحصارقند وشکر این است که بقیه عوائد حاصله منحصرا برای ساختن راه آهن واحتیاجات مربوطه به آن تخصیص داده خواهد شد وصرف آن درغیر ساختن راه آهن ومتعلقات آن همچنین استقراض از داخله یاخارجه به اعتبار وجوه مزبورممنوع است –عوائد حاصله به تصویب هیئت وزرا دریکی از بانکهای معتبر به حساب مخصوص ودیعه گذارده می‌شود مشروط به اینکه قبل از ودیعه بانک مزبور متعهد شود از حق تهاتر صرف نظر نماید اینک آقایان را به این عرض که می‌کنم متاثر می‌نمایم وآن این است که قوه مجریه قوانین مجلسی را لازم الاجرا نمی داند این ماده ی می‌گوید عایدات قند وچای باید به تصویب هیئت وزرا دربانکی بودیعه گذارده شود چنین تصویب نامه تاکنون صادر نشده بعد می‌گوید قبل از ودیعه بانک مستودع متعهد شود که از حق تهاتر صرف نظر کند به عایدات به بانک شاهنشاهی داده شده وچنین عهدنامه اخذ نشده است وبعد فقره چهارم قرار داد بانک شاهنشاهی درتحت فصل قروض مساعده واضافه دریافت دولت از بانک می‌گوید دربانک شاهنشاهی به اعتباروجوهات انحصار قند وچای ومالیات راهم مساعده هائی به دولت علیه خواهد پرداخت که میزان فرع آن نسبت به فرعی که بانک بابت وجوهات مزبور درامانت ثابت به دولت علیه می‌پردازد صدی دو علاوه خواهد بود بانک شاهنشاهی تا معادل مبلغ کل حسابهای امانتی ثابت دولت علیه که درهر موقع نزد بانک است مساعده‌های موقتی وقروضی وفاضل مدیونی درحسابهای دولت را خواهد داد وفرع آن از قرار صدی دو فوق فرع وجوه امانت ثابت یکساله که بانک شاهنشاهی می‌دهد خواهد بود درمواردیکه میزان مساعده‌های موقتی وقروض فاضل مدیونی درحسابهای دولت از جمع کلیه وجوه امانت ثابت دولتی نزد بانک شاهنشاهی تجاوز نماید فرع قسمت اضافه از قرار صدی سه فوق حداقل فرعی که به وجوه امانت ثابت تعلق می‌گیرد خواهد بود آیا جمله اول این اصل بانک شاهنشاهی به اعتبار وجوهات انحصار قند وچای ومالیات را مساعده هائی به دولت علیه خواهد پرداخت مخالف با قانون عایدات قند نیست که می‌گوید" استقراض از داخل یا خارجه به اعتبار وجوه مزبور ممنوع است".

شیروانی –صحیح است. مخالف با قانون است

وزیرعدلیه –همچو چیزی نشده است.

دکتر مصدق واما راجع بمضار این قرارداد درآنجا دونظریه هست نظریه اقتصادی ونظریه سیاسی نظریه اقتصادی محتاج به مطالعه نیست که اهل خبر یعنی اشخاصی بصیر به امورصرافی درآن بنمایند ولی نسبت به سیاسی نظریه بنده این است که فصل ششم این قرار داد که می‌گوید بنابر مقررات فوق الذکر وزارت مالیه موافق است که درتمام مدت اجرا این قرارداد کلیه معضلات بانکی دولت علیه درایران که دراختیار خود باشد وهمچنین معاملات مبادلاتی از ایران به خارجه ویا بالعکس که توسط دولت علیه انجام می‌گیرد (سوای معاملات مبادلاتی وزارت جنگ که درآن خصوص بانک شاهنشاهی ایران مختار است قرار داد علیحده منعقد نماید بلااستثنا توسط بانک شاهنشاهی ایران صورت خواهد گرفت از دولت ایران سلب آزادی کرده وتسلط بانک را درکلیه معاملات بانکی وزارت مالیه تصویب نموده است هر کس ماده چهارم ضمیمه قرار داد انگلیس وایران را که می‌گوید دولت ایران حق تادیه این فرض را درهر تاریخی از عایدات هر قرضی انگلیسی که ممکن است عقد کند خواهد داشت بخواند استنباط می‌کند که نویسنده این دو ماده یکی است این ماده از دولت ایران سلب آزادی می‌کند که از هیچ دولتی ولو به تنزیل کمتر نتواند استقراض نموده قرض دولت انگلیس را تادیه نماید فصل ششم قرار داد بانک شاهنشاهی هم دولت را ملزوم می‌کند که هیچ بانکی غیر از بانک شاهنشاهی هم طرف داد وستد نباشد مثلا اگر یک تاجر ایرانی برای معاملات تجارتی خود درلندن لیره محتاج شود بخواهد به نرخ روز از وزارت مالیه به حواله کمپانی نفت جنوب خریداری کند قرارداد وثوق الدوله یا بانک اورا از این نفع محروم ومحکوم به فقر اقتصادی نموده است ویا اگر بانک دیگری خواست با شرایط بهتری با دولت ایران معامله نماید چون این قرارداد مانع است دولت باید از این استفاده محروم باشد به عقیده بنده اگر این قرارداد سراپا بهره باشد این شرط مضر بمصالح است وهیچ دولتی از خود به اختیار سلب آزادی نمی‌کند که وزارت مالیه آقای وثوق الدوله از دولت ایران بنماید. دولت آزاد است که شرایط هر کس بهتر است با اومعامله نماید بنابراین اصل بنده عرض می‌کنم که شرایط اقتصادی هم تامین نیست زیرا هیچ اصل اقتصادی تامین نمی‌شود مگر اینکه قانون عرضه وتقاضا درکار باشد یعنی انحصار رقابت را از میان نبرد تا با ارزان فروش طرف شوند واز معامله با گران فروش اجتناب نمایند ولی اگر قانون عرضه وتقاضا در کارنباشد واز خود سلب آزادی نموده ومجبور باشند که همیشه با یک نفرطرف بشوند نرخ معاملات تجارتی دست بانک واین قرار داد فقط درمنافع او منعقد شده است وقسمت اول از فقره دوم این قرار داد که می‌گوید نرخی که بانک شاهنشاهی ایران ازاین قرار بروات تلگرافی یاکتبی را از دولت علیه خریداری می‌نماید از میزان نرخ فروش بانک درروز معامله صدی نیم کمتر خواهد بوده حاکی از این نظریه است زیرا هر موقع که دولت عایدات فقط جنوب را به بانک حواله می‌دهد که در لندن از کمپانی بگیرد لیره دولت به مبلغی تسعیر می‌شود که اینک شاهنشاهی درآن روز یک عدد لیره به نرخی که می‌خواهد درتهران بفروشند این قرارداد بر خلاف اصل ۲۴ قانون اساس است که مذکور شد زیرا هم انحصار است وهم درمالیه مملکت موثر لذا باید مجلس تصویب نماید تا آقایان محترم درآن موقع هر طور صلاح بدانند بفرمایند تا به تصویب مجلس نرسدنمی توانند آنرا اجرا نمایند ونظر به اینکه درقرارداد این شرط نشده لذا باقانون اساسی مخالف است این بود قرار دادی که درایام وزارت مالیه آقای وثوق الدوله بانک منعقد گردیده است که اگر آقای مستوفی الممالک از آن مطلع بودند نمی‌فرمودند :چون دراین کابینه از وزرا خود چیزی ندیده‌ام اخلاقا نمی‌توانم از آنها صرفنظر نمایم وحتی راضی هستم که آنهابمانند وخودم بروم واین بود اعمال آقای وثوق الدوله نسبت به سیاست بین لمللی درایام گذشته ونسبت به سیاست داخلی عرض نمی‌کنم زیرا می‌شود که اعتراضات بنده را حمل به غرض نمایند وبگویند که اعمال مستحق الاعتراض زیاد است پس چه شد که من فقط اعمال ایشان را موضوع اعتراض می‌نمایم این است که ادله وبراهینی که هست درسیاست دخلی ایشان ساکت واز ورود دراین قضیه به کلی اجتناب می‌نمایم دراینصورت انتظار نبود شخصی مثل آقای مستوفی الممالک که همیشه خودرا به خیر خواهی وطن پرستی معرفی نموده‌اند رفتار سیاسی ایشان را درنظر نگرفته بعد از چند مرتبه تجربیات شخصی اقدام می‌فرمایند که موجب که زیان باشد بلکه اشخاص مثل ایشان مکلفند که اصل مجازات ومکافات را عملا رعایت کنند تا اینکه دست خائنین از کار کوتاه شده ودیگران به خدماتی که می‌کنند درآتیه امیدوار باشند ولی متاسفانه عدم رعایت این اصل موجب تشویق خائنین ویاس خادمین خواهد شد خصوصا اینکه وضعیات امروز با دوره قرارداد طرف مناسبت نیست زیرا عناصر متنفذ مرعوب وعامه به فقر مبتلا گردیده‌اند حکومت نظامی وسانسور مطبوعات وآزاد نبودن اجتماعات که بهترین وسایل اختناق است به خود صورت عادی گرفته وسایل فقر تنگدستی از هر جهت فراهم گردیده است چنانچه کسی از مرکز مملکت بخواهد باطراف نزدیک رود باید چند روز برای اخذ جواز معطل باشد قبل از تشکیل کابینه ومجلس آقای رییس الوزرا می‌فرمودند کار را فقط برای اجرای قانون اساس قبول می‌کنند بنده به آتیه خیلی امیدوار بودم ولی باکمال تاسف می‌بینم که آنچه فرموده‌اند فراموش شده ومتابعت شخصی مثل ایشان از این رژیم بنده را بی نهایت نسبت به آتیه مایوس می‌نمایند چقدر فرق است که اگر ماموری مایملک کسی را گرفت جرات سخن نباشد تاایام قرارداد که با آن همه لیره‌ها وحبسها وقتل‌های بدون محاکمه وتبعید رجال وطن پرست باز درمردم رمقی بود که با قرار داد مخالفت نمایند امروز نه تنها اوضاع داخلی طرف منت نیست بلکه اوضاع بین المللی راهم نمی‌توان به آن ایام تشبیه کرد وهمین جهات آقای وثوق الدوله را به فکر شکار انداخته وآقای رییس الوزرا یا به اهمیت قضیه توجه نداشته‌اند ویا انکه وضعیات کنونی طوری ایشانرا مایوس نموده که بدست آقای وثوق الدوله انتحار می‌نمایند زیرا برای اشخاص وطن خواه مملکت کشی خود کشی است.

رییس –آقای مدرس (اجازه)

مدرس –اولا عذر می‌خواهم چون اسامی را حفظ نکرده‌ام دربین صحبت لقب بگویم چون بنده قانون مجلس را ولویی فلسفه هم باشد محترم می‌شمارم. به این جهت اول عذر می‌خواهم که اگر اسامی را حفظ نباشم به لقب صحبت کنم فرمایشات آقای مصدق السلطنه سه حیث را داراست یک حیث، حیث شخصی آقای وثوق الدوله ذکا الملک مثل پول یا قرارداد ومعاهده که البته از حیث شخصیشان شخص خودشان دفاع خواهند کرد مثلا این موادی که درآخر خواندند که بنده هیچ اطلاع ندارم.

وزیر عدلیه –خود بنده هم اطلاع ندارم.

مدرس علی ای حال دراین قسمتها خود ایشان دفاع خواهند کرد درمثل مناقشه نیست طرفین آقایان بدشان نمی‌آید دراسب دوانی معروف است که فلان کم از فلان نیست (خنده حضار) یک حیث، حیث دولت است که آقای مستوفی الممالک باشد وطرفداران ایشان که قریب هفتاد نفر که من هم یکی از آنها هستم بیاناتی که راجع به دولت بوده است رییس دولت وموافقین دولت که من هم یکی از آنهاهستم باید از آن دفاع کنیم باین هم یک حیث البته من هم از این حیث صحبت خواهم داشت یک حیث هم هست که یک جهت خصوصی اختصاصی بهمین دارد وآن حیث فقاهتی است به اصطلاح من وحیث حقوقی است به اصطلاح آقایان. توضیحش را عرض کنم دونفری که معارض همدیگر می‌شدند مزاحم همدیگر می‌شدند احد هما تنقید از یکدیگر می‌کند احد هما متعرض دیگری می‌شود چه حضورا چه غیابا بنده مخالف بودم که آقای رییس الوزرا فرمودند بعضی مذاکرات شود من عقیده دارم مجلس شورای ملی مجلس انس نیست تمام مطالب عقاید باید گفته شود وحل بشود دراین ده سال اخیر بعد از جنگ عمومی وقایع مهمه درایران اتفاق افتاد مهاجرت دودسته بودند بعضی عقیده بمهاجرت داشتند بعضی نداشتند بعد از مهاجرت که من تقریبا از اشخاصی بودم که زودتر آمدم قرارداد آمد درکار ویک مسائل بزرگ مملکتی بود تاریشه آن کنده شد بعد مساله جمهوری آمد درکار که آنهم یکی از مسائل بزرگ مملکتی بود بعداز مساله جمهوری مساله تغییر سلطان آمدکه آنهم یکی از مسائل بزرگ بود دراین هفت هشت ده سال این چهار مساله بزرگ مملکتی که سیاسی بود خیلی مایه دار عمیق که صورتی درزیر دارد آنچه دربالاستی تمام این مسائل صورتی داشت وسیرتی مسائل خردی هم که نظیر آنها بود پیش آمد مساله میرزا کوچک خان وآن وضعیات مساله ماژر محمد تقی خان و آن وضعیات مساله خیابانی با آن وضعیات اینها هم یک کوچکهای این ماده‌ها بود به عقیده من (با کمال تادب وکوچکی که دارم نسبت به آقای رییس الوزرا) این مسائل یک وقتی باید حل شود به عقیده بنده مقامی بهتر از اینجا ودولتی انسب از این دولت نمایندگان هم که همه خوبند بعضی دودوره بعضی سه دوره بعضی چهاردوره بعضی هم یک دوره درمجلس بوده‌اند این مسائل باید حل شود دریک وقت بنده بر نخیزم از خواب ببینم که روز نامه دیشب کار نداشته مساله مهاجرت را پیش کشیده است یا مطلبی نداشته است بنویسد قرارداد را پیش کشیده است این مسائل یک وقتی باید حل شود مسائل رابعه که عرض کردم که مهاجرت ومساله قرارداد ومساله جمهوری ومساله ومساله تغییر سلطنت یعنی تغییر سلطان همه از مسائل مهمه مملکتی است بنده که اینجا خدمت آقایان حاضرم درهر سه تای اول بازیگر میدان و پیشقدم آن جنگها بودم درمهاجرت آقا رییس الوزرا بودند بنده هم جزو مهاجرین با جمعی از آقایان مثل شاهزاده سلیمان میرزا وجمعی از آزادی خواهان یک مشت عقیده داشتند این صلاح مملکت است سیاست اقتضا می‌کند یک مشت عقیده داشتند مضر به حل مملکت است مساله سیاسی ونظری وبه دودسته شدند من از آن دسته بودم که عقیده‌ام برآن بود که خیر وصلاح مملکت است رفتیم هرگز هم تنقید نکردم از آن کسانی که مهاجرت را صلاح مملکت نمی‌دانستند وغیبت هم نکردم مساله سیاسی بود خودم صاحب عقیده بودم رفتم قم بعد کابینه مستوفی الممالک تغییرکرد کابینه‌های دیگری که آمد تعاقب کرد ما را پسمان بر نیامد ما زور شدیم پول هم گرفتیم ازآلمانها لیره گرفتیم وخرج کردیم ورفتیم ..

یک نفر از نمایندگان –خیانت کردید.

مدرس –خیر خیانت نبود صلاح مملکت بود وکردیم من عقیده داشتم وکردم.

رییس –به آقای عدلی اخطار می‌کنم کلماتی راکه منحصرا باید محاکم صالحه بگویند غیر از قاضی نباید بگوید.

مدرس-من عقیده‌ام این بود کردم ورفتم وقریب چهار هزارنفر هم همراه پیدا کردیم الان هم که اینجا ایستاده‌ام باوجود اینکه خسارتها وارد آمد ژاندارمری ضعف پیدا کرد الان هم که اینجا خدمت آقایان هستم عقیده‌ام بر این است که فوائد سیاسی داشت رجوع کنید به سیاسیون دنیابه فرموده آقا محکمه باید تشخیص بدهد که این عقیده من خوب بوده یا خطا کردم یا سهوکردم تا تقصیر کردم اگر محکمه دید خوب است یا بد است یا من خطا کرده‌ام یا اشتباه کرده‌ام معذورم ولی اگر محکمه دید من تقصیر کرده‌ام ومقصرم البته باید آن محکمه مرا مجازات کند بعد از مراجعت از مهاجرت از دول پنجدین تا تهران آمدیم با خوفهای زیاد وزحمات بسیار مملکت متشتت بود وهر فرسخش یک جائی داشت جنگ عمومی وبد مملکت با قحطی مواجه شده بود همانطورکه آقای مصدق اشاره فرمودند کابینه آقای مستوفی بود که بنده وارد شدم خدمتشان مشرف شدم وعرض حال دادم نسبت به مملکت که آقا از سرحد که من آمدم تا تهران اینطور قحط وغلا بود آثار قشون روس اغلب غرب را تمام کرده بود درمملکت نیم فرسخ نیم فرسخش چهار تا آدم پیدا نمی‌شود رشته اش از پاشیده شده است حالا چه مذاکره با شاه شد بماند وضعیات انگلیسها درایران چه بود همه تان میدانید من تاریخ نمی‌گویم از روز نامه نقل نمی‌کنم تمام مشهوداتم را می‌گویم بالاخره عقیده من با جمعی به این شد وبعداز یکمدتی کابینه آقای وثوق الدوله آمد قریب یکسال طول کشید یک نظم صوری درمملکت بر قرار شد همه تان بودید ودیده‌اید بعد مساله قرارداد پیش آمد همینطور که باقی مطالب مختلف شد درموضوع قرارداد هم دراین مملکت اختلاف نظر شد آنچه من تعداد کردم وتوانستم ضبط کنم درتمام ایران کارکن‌های قرارداد به هشتصدتارسید که درکتاب زرد که بعد از مردن من منتشرمیشود اسامی اشخاصش هست لکن خودم صاحب عقیده خلاف بودم همه آقایان هم بودند که مخالف کردم وکمر مخالفت را بستم هم سخت بو دبگیر وببندبود صاحبان عقاید مختلف بودند ولیکن خدا رابه شهادت می‌طلبم که تا حال به معتقدین قرار داد یک لفظ توهین آمیز نه حضورا نه غیابانه نگفته‌ام ونخواهم هم گفت زیرا آنرا نظر سیاسی میدانم اما من خود را مکلف می‌دانستم با کسی که این قرارداد را بست جنگ هم کردم وزدم از میدان درشان کردم اگر هم از میدان درنمیرفتند تلفشان می‌کردم ولواینکه این عقد فضولی بود تما أنهائی که آقای مصدق السسلطنه فرمودند معامله فضولی است (نمایندگان –صحیح است) حالا صحبت خواهیم کرد معامله فضولی چه اثر دارد خیلی از رجال ما رفته‌اند وبه خیال از این کارها کرده‌اند ولی مالک مال مائیم که اینجا نشسته‌ایم دیگر از کابینه آقای مستوفی که همه مان اعتماد داریم کابینه بالاترنیست با این وصف اگر بقدر یک خشخاش معامله فضول یک تمام آن کالعدم است اینجا هی فرمودند ذکاءالملک اوهم من لایعلم منه الخیرا (خنده نمایندگان) شما می‌فرمایید فلان کار را کرده ؟یا چه کرده بکند فایده اش چیست صاحب مال من هستم خوب دختر من را یک کسی برود توی خانه اش برای خودش عقد کند فایده اش چیست صاحب مال آنجا نشسته است مساله تا آنجا نیاید من بقدرسر سوزنی بهش اهمیت نمی‌دهم اینکه دیدید باقرارداد مخالفت کردیم برای این بود که جنگ عمومی درمملکت شروع می‌شود و مقداری اثر خواهد کردکمر بستم وخدا هم قدرت داد وبه کمک ملت لهذااینکه می‌گویم من یعنی ملت فردا نگویند مدرس تکیه اش به ملت نیست خیر اتکا من عموم ملت است منتهی چون من ارتباطم با مردم بیشتر است وبواسطه ارتباطاتی که دارم نظر آنها را خوب تشخیص می‌دهم به این جهت معامله فضولی را بهم زدیم آن ریشه‌ها آن جزئیات آن پلیس جنوب وآن مستشار مارپیچ وهر چه دیگر بود نگذاردیم اثری باقی ازش باقی بماند منتهی اگر کسی بخواهد وارد دراین مساله بشود الان موافقین قرارداد دراین مجلس هم هستند وبا آنها هم کار می‌کنم یکنفرشان را هم بنده شنیده‌ام رساله درخوب قرارداد نوشته است ولی بنده اورا هم تنقید نمی‌کنم زیرا مسائل، مسائل سیاسی است و نظری بله تکلیف ماکه خلاف اعتقادم بود این است نگذارم بشود ونشد هم الحمدالله آقا معامله فضولی که نگذاریم بشود این تتنقیدش درمجلس شورای ملی یادرروزنامه یعنی چه یکی معامله کرد وصاحبش هم نداشت بشود این دیگر تنقیدلازم ندارد این مساله فقیه است که برای شما می‌گویم تنقید قرارداد نتقید جمهوری نتقید مهاجرت اینهامسائلی است که بنده جلویش بوده‌ام ولی تنقیدش حکم است شهادت است تاریخ است چه چیز است مزاحم حق است یکی خواسته عبای مرا ببرد من زدم توی گوشش ونبرد حال چه کارش کنم

دشتی- می‌خواست ببرد دزد باید تنبیه شود.

مدرس –می‌خواست ببرد –می‌خواست در جنایات مجازات دارد نه درحقوق –من می‌خواهم تمام جواهرات دنیامال ماباشد حتی انگشتر دست شما را بگیرم اما شما بمن ندادید آنوقت باید بنده را مجازات کنند بنده حقوقی صحبت می‌کنم –آقا هم که می‌فرمایند دکتر حقوق هستند عبای من را آقای محتشم السلطنه می‌خواهد ببرد منهم می‌زنم توی گوشش ونمی گذارم –حالا بعد چه کنم ؟مسئله مهاجرت از بابت ضررنوعی ضرر سیاسی است یک دسته عقیده شان این بود که این برای حق اجتماعی نافع است یک دسته عقیده شان بر این بود که مضر است هنوز یک محکمه تشکیل نداده‌اید که بنده را با آقای مستوفی الممالک که راضی بودند به سکوت بیاورند با آقای فرمانفرما یاآقای سپهسالار ابیاورند وبگویند اینها راضی بودند به سکوت بیاورند وبگویند اینها راضی به مهاجرت بودند وشما راضی نبودید –شما دلائلتان را بگوئید آنها هم دلائلشان را بگویند –اگر یک همچو اتفاق یافتاد وزمانی اینطور شد آنوقت معلوم می‌شود –یک دسته معتقد بودند که قرار داد به مقتضای روز است می‌گفتند من چه میدانم قسم هم به حضرت عباس نمی‌خورم که عقیده شان این نبود من می‌گفتم قرارداد اسمش را هم نباید آورد شب آمدند پیش من از بعضی جاها گفتند چرا مخالفت می‌کنید ؟گفتم من سیاسی نیستم ونمی فهمم ولی یک ماده اش را من می‌فهمم که از جهت مخالفم گفتند کدام است گفتم آن ماده اولیش که می‌گوید من استقلال ایران را می‌شناسم من بااین ماده مخالفم گفتند چه طور می‌شود شما دست برداریدگفتم باید از بین برود دیگر علاج ندارد یک کسی می‌خواست یک کاری بکند یا عمدا یا ناصرا یاتقصیرا یا سهوا وجماعتی هم پیدا شدند ونگذاشتند آقای وثوق الدوله یا معتقدند یا خطا کردند یا قاصرند یا تقصیر کردند. من نمی دانم محکمه می‌خواهد که دلیلش را برسد وبگوید این دلیل خطا این دلیل سهو این دلیل قصور این دلیل تقصیر معامله فضولی که صاحب مال مردم هستند هم من هستم ونگذاشتند معامله فضولی بشود حتی آن ریزه‌ها وکوچک‌هایش را هم جمع کردن حالا باید دید این معامله فضولی را چه باید کرد وهکذا عقیده من این است که تنقید وتعرض باید یک عنوانی داشته باشد بله اگر خدای نخواسته معامله فضولی اثری اشت البته باید محاکمه تشکیل داد وبه آن رسیدگی کرد واگر تقصیری بر آقای وثوق الدوله ورا شد آنوقت متهم با شما موافقم. آخر بنده مهاجرت کردم چهار هزار پنجهزار ژاندار مری را به یاد دادم.

آقا سید یعقوب –دوازده هزار تا.

مدرس –ولی یک محکمه نیست که بیاید رسیدگی کند وبپرسند که من از روی غرض سیاسی این کارا را کردم یا از روی نفس آنها می‌گفتند که تا قصر شیرین ما نه کرور پول به شما داده‌ایم (منکه قبول نکردم) می‌گفتند یازده کرور دیگر هم می‌دهیم درعوض قبض رسید بدهید ماگفتیم پول را می‌گیریم اما قبض رسید نمی‌دهیم (خنده نمایندگان) اگر بگیریم قبض الواصل می‌دهیم برای اینکه اگر شما بخواهید پای صندوق خزانه تان حساب کنید بکنید چرا برای اینکه ما مشترکیم دریک غرضی شما پول دارید واسلحه ما هم یک آدمهای لختی می‌خواهید میائیم نمی‌خواهید میرویم اینها یک عقاید سیاسی است حال بای محکمه تشکیل شود تا معلوم شود بله منهم موافقم که درحین عمل شخص معتقد نباید بگذارد ولو به تلف کردن ولو به فدا کاری کردن باشد چنانکه کردیم مگر آقای وثوق الدوله نمی‌خواست من راهم مثل آقا محتشم السلطنه حبس کند ؟زورش نرسید اوزور داشت منهم زور داشتم هیاوزد ما هم زدیم او کرد ما هم کردیم تا این معامله فضولی را ریشه اش را کندیم وکیل بودیم ملا بودیم آخوند بودیم هرچه بودیم به مقتضای عقیده وصلاحمان کردیم خدا میداند از روزیکه آقای وثوق الدوله از باینجا تبعید شده من یک حرف بدی درغیابشان نزدم مگر وقتی که بفهمم عن تقصیر این کار را کرده است ومحکمه رسیدگی کند ولی مساله پول را خودش میداند من داخل درآن کار نیستم تمام پول بیرهای این مملکت را هم من نزدیکشان نیستم التفات بفرمایید اساسا این عرایضی که می‌کنم با وجودیکه مجلس هم طول کشیده ابدا نمی‌خواهم آقای مصدق السلطنه هم امساک کنند از اظهار عقیده من عقدیه دارمهر کس هر عقیده داشته باشد نسبت به آقایانیکه تشریف دارند باید بگوید ما بادست اینها انشاالله می‌خواهیم کارهای خوب بکنیم بعد از این انقلاب می‌خواهیم انشاء الله خدمتهای زیاد بکنیم البته عقاید را باید گفت وقضایا را صاف وروشن کرد مابا اینها انشا الله می‌خواهیم خدمت کنیم این دیگر گیر ندارد آقای وثوق الدوله بدرد اینکار نمی‌خورد اخوی شان بنده بدرد اینکار نمی‌خورم اخوی من چه فرق می‌کند وهکذا فعلل وتفعلل یک دستی بیرون آمد بغتتا وگفت جمهوری یکدسته معتقد بودند یک دسته معتقد نبردند از جمله مخلص که گفتم نه این صلاح مملکت نیست طرفین زور زدند وبالاخره دیدند صرفه ندارد دول کردند حالا من هرجا بنشینم آقا راتنقید کنم که آقا طرفدار جمهوری بودخیر آقا اینها نظریات سیاسی است آنجا اختلاف داشتیم گذشت ورفت اینجا اتفاق داریم وباهم کار می‌کنیم حالا اگر چهار تاشان آنروز دارای این عقیده بودند هر روز ما برای خدمت به مملکت وخدمت بدیانت همه را ول کنیم برای اینکه آنروز صلاح این عقیده بودند خیر آدم باید عقیده داشته باشد بلی تقصیر ومقصر اگر ثابت شد آنوقت حق شما وآقای مصدق السلطنه است که ریشه اش را بردارد –اما مجرد اعتقاد سیاسی واختلاف نظر درعقیده سیاسی من نمی‌توانم فحش بدهم من نمی‌توانم تنقید من نمی‌توانم بگویم آقای رییس الوزرا چون بعضی از وزرا شما یک عملیاتی کرده‌اند که عقیده سیاسی من بر خلاف آنها بود خوب است توبه کنند بیک مثلی عرض می‌کنم بلاتشبیه آمدن خدمت حضرت امیر که شما چرا راضی به حکمین شدید بیائید توبه کنید (بلاتشبیه گفتم) حضرت امیر گفتند که شما مراد وادار کردید که رای به حکمین شدم حالا مثل است می‌زنم عقیده سیاسی محکمه می‌خواهد وتقصیر عرض کردم من مهاجرت کردم چندین هزار ژاندارمری را لف کردیم چندین هزار تومان خرج کردیم وخسات وارد آوردیم ولی عقیده سیاسی من این بود اما محکمه کو بیاید ببیند من تقصیر کرده‌ام یا نه ؟وهکذا حالا که گفتم بقول ملاها طرد اللباب باقیش راهم می‌گویم تغییر سلطنت شد یعنی تغییر سلطان شد بنده دراین جنگ نبودم حلا هم نیست م ولی دستم را روی دستم گذارده‌ام نگاه می‌کنم بدهم چه چیز از آب بیرون میاید اگر انشاء الله این سلطان مشروطه موفق شد خدمتش را می‌کند ..عقیده سیاسی رودر بایستی بر نمی‌دارد هرروز قانون مملکت ما قانون اساسی است ما باید این راحرز خودمان بکنیم برای مملکت داری وبنده خیلی اظهار می‌کنم به آقای مصدق السلطنه که عقیده اش را بگوید وگفت هرکس باید عقیده اش را بگوید حاکم ما قانون اساسی است هرچه اوحکم کرد متبع است. قانون اساسی تکالیفی معین کرده است یک استیضاحی قرار داده است این هیئت دولت معین شده است در تحت یک سیاستی واین دولت مکلف است که جریان غیر عادی چهار ساله راروی جریان عادی بیندازد حالا درضمن یک حفظ الغیب هم کرده باشم وآن راجع به آقای ذکا الملک است که فرمودند –اگر چه این داخل مسئله دوم است ولی آنجا بالطبع می‌گویم جریان امور غیر عادی وعادی باید تدریجی باشد غیر تدریجی عملی نیست باید تدریجی باشد این را برسبیل اجمال عرض می‌کنم اینرا منهم که آخوندم می‌فهمم آقای رییس الوزرا هم که بدفعات عدیده رییس الوزرا که الان داریم اگر شاه مشروطه قانون اساسی شد بقدری محترم می‌داریم که حقیقتا نظریاتش را دربعض امور حکومت می‌دهیم اگر یک شاه مملکی میلش باشد که ذکا الملک وزیر جنگش باش چه ضرر دارد ؟از آقای ذکا الملک من بدنی دیده اما شما می‌فرمایید توی خانه اش معامله فضولی کرده است بکند باصطلاح قمار بازها هر وقت روآورد قبول است (خنده نمایندگان) تو خانه اش هر کاری کرده است بکند هرکس تصدیق پولی که دوسه سال است بیست سال است ادعا می‌کند وما یک دینارش را قبول ندارم اگر آورد این جا نشان داد آن صحیح است مثلی بگویم تا از کسالت بیرون بیایید شاعری در زمستان برای یک ملاکی قصیده گفت در مدحش برد توی خانه آن ارباب اوهم پای بخاری نشسته بود خواند وبرداشت حواله صد خروار گندم به ناظرش برای سر خرمن داد این شاعر بیچاره (ولی آقای ملک از شاعر‌ها نیستند)(خنده نمایندگان) قبض حواله را نگاه داشت تا سرخرمن برد پیش ناظر ارباب ناظر دید صد خروار گندم حواله کرده است فکری کرد دید اربابش گندم یک دفعه حواله کرده است گفت اجازه بنده من ارباب را به بینم رفت پیش ارباب وحواله را نشان داد ارباب گفت بله این حواله زمستان است زمستان من پای بخاری نشسته بودم این شخص یک حرفهائی زد که مرا خوش آمد ماهم یک چیزی گفتیم که اورا خوش آمد پاره کرد وانداخت توی بخاری ماها هم گندم را دانه دانه می‌شماریم –این را برایتان می‌گویم که نگویید مدرس کم نظر است یک وقت یک نیم پولهایی داشتیم که هشتادتایش یک قران می‌شد یک وقت یکدانه اش دست من بود افتاد توی حوض بعداز سه ماه که حوض را کشیدند من وقتی آمدم گفتم این نیم پول را نجستید (خنده نمایندگان) ما نیم پول نیم پول می‌شماریم ما نیم پولی شماریم ذکا الملک مرد محترمی است از او هم باید استفاده کردخدا کند خدا صدتا ذکاءالملک وصدتا مصدق السلطنه بما بدهد که هر صدتا هم بیایند تنقید بکنند همین فواید مملکت است که مسائل باز وروشن باشد اگر خدای نخواسته نیت بد داشته است واین کارها را کرده است دیگراین کار راکسی نکند یااگر خدای نخواسته سهو کرده است اشتباه کرده است بعداز این ملتفت شود که نکند (تاناکرده گناه درجهان کیست بگو –آن کس که گناه نکرد چون زیست بگو) دهسال است که دراین مملکت ما بنام مصالح مملکت خطاهائی کرده‌ایم ولی یک کاررا همه کرده‌ایم تا امروز بحمدالله با آنهم فشارها استقلال مملکت را محفوض داشته‌ایم (نمایندگان –صحیح است) از کجا من قسم بخورم که همانییکه می‌گویید یک الجائی اورا وادار نکرده است یا من یک کار دیگری کرده‌ام که بنظر شما خوب نمی‌آید یا یک کاری حضرت عالی کرده‌اید که بنشر بنده خوب نمیایدپای استقلال ممکلت هر کس بیک رویه نظر دارد وبالاخره مسئله بازگشت می‌کند بآن عرضی که بنده کردم بنده مسئله فقهی وحقوقی عرض کردم عرض کردم تنقید وتزاحم ومعارضه از برای حقوق شخصی واز برای حقوق اجتماعی درحال عمل برای منتقدین بهر قیمتی جایز است ولو طرف را تمام کند این بود که ما حاضربودیم اگر پیش نرود هرچه پیش بیاید بکنیم ولی بعد از وقوع یا وجود یا عدما اگر وجود شد مثل مهاجرت بایدمحاکمه کرد که مقصر کیست واگر واقع نشد (به آقای حائری زاده برنخورد) یک شترداری از اصفهان رفت به یزد شترش نزدیک آبادی بود ول کرد توی بیایان یکی از توی ده آمد بیرون شترها را بنا کرد بزدن ساربان گفت چرا شتر را می‌زنید گفت بلکه من اینجا را خریده بودم توچریده بودی گفت بلکه کاریده بودی ؟خوب بیابان بود تونکاشتی من هم چریدم آقای وثوق الدوله یا خیر آقای عدل الملک یک عقیده پیدا کردند باطنش را که من نیمدانم که این از قصور است یااز خطاست یاز سهو است یاتقصیر است من که نباید بد بگویم آقا دللیهائی آوردند بر تقصیرآن دلیلها را خو آقای وثوق الدوله جواب می‌دهند منهم قسمت پول را میدانم ونه این ماده‌ها وروزنامه‌ها وتلگراف آمریکا واینها را میدانم اگر هم باشد اثرش را نمی دانم درکجاست ولی من عرض می‌کنم اگر واقع شد البته محاکمه می‌خواهد ولی اگر واقع نشد …آقای شیروانی توی خانه شان عبای بنده را فروختند بآقای عدل الملک ومن قبول نکردم ونگذاشتم داده شود اینکه دعوایی ندارد قرارداد نشد جاری نشد از اول فضولی بوده هر معامله هر تصویب نامه همین حال را دارد خوب خوشش است توی سایه نشسته است یک کاری می‌کند چه دخلی بصاحب مال دارد صاحب مال شماهایید که اینجا نشسته‌اید اگر چه درانتخابات هم اشکال می‌کنند اما صاحب مال شما هستید که اینجا نشسته‌اید وکالی ملت شما هایید هر کس هرچه را آورد اینجا بعداز آنکه ما تصویب کردیم آن اثر خواهد داشت والا اثر ندارد این مطالبی که اینجا عرض کردم متعلق بشق ثالث بود شق ثالث هم قطعااز مسائل فقهی وحقوقی است از این جهت تنقید کردن این وقایع را بنده هیچ فلسفه ااریش نمی‌بینم زیرانه شهادتست نه مدعی است نه حاکم نه نقال یعنی تاریخ گو اینها را همه بلدیم وتاریخ را باید برای کسی بگویند که هیچ بلد نباشد این مذاکرات را داخل درهیچ عنوانی از این عناوین نمی‌شود کرد. اما شق ثانی وظیفه آقای رییس الوزرا وظیفه طرفداران ایشان که اکثریت قریب تمام مجلس امت ومن هم یکی از آنها هستم آن مملکت هر که ما می‌شنویم حزب دارند وعقیده سیاسی دارند اینها سر جای خودش اما مملکت ما یک جمعی جمع می‌شوند عقیده پیدا می‌کنند که مقتضای سیاست (آقای سهام السلطان شریف نبرید چون دوستتان دارم میل دارم باشید اینهارا بشنوید یک جمعی عقیده شان این می‌شود که امروز بمقتضای وضعیات وصلاح داخلی وخارجی فلان شخص خوبست زمام مملکت را دست بگیرد صاحب این عقیده هستند حالا درمورد خود آقا عرض می‌کنم بنده درهمین جا بود که همین آقای مستوفی استیضاح کردم البته حاضر آقایان هست آنروز شاید معتقد بودم که بجهت یک عرض خارجی یا بجهت حفظ خود آقای مستوفی امروز روز ریاست آقای مستوفی نیست وایشان را باید گذاشت کنار بنده آن روز صاحب این عقیده بودم وهمین جا بود که من واین آقا آمدیم استیضاح کردیم …

آقاسید یعقوب –از شجاع شماست

مدرس –ولی در این اواخر عقیده ما براین شد که باآقای مستوفی یا بعضی دیگر یعنی برحسب عقیده که داشتم مقتضای امروزیعنی روزی که بعد از مجلس موسسان باشد عقیده مان براین شد که باید رییس یکی از این دوسه تا باشد برای بعد خیلی کسها هستند ولی برای امروز وجود ایشان لازم است وخشنود شدیم که خیلی‌ها صاحب این عقیده شدند که حالا باید آقای رییس الوزرا باشند یعنی چه یعنی به مقتضای سیاست روز موادواشخاصی بجهت مملک مابیاورند وخدا میداند که اگر بنده باین آقای رییس الوزرا که اینجا هستند یک کلمه حرف زده باشم شما کسی را بیاوید چرا برای اینکه مسئول اجرای این سیاست شخص خودش است وقتی که مسئول شخص ایشانند وبفرمایش آقای مصدق السلطنه آقا کاملا سیاست را میداند …یک لفظی می‌گویم مجمل است که این را تمام داخله وخارجه میدانند که از این آقا انتفاع نمی‌شود برد (خنده نمایندگان) امروز همه ما همین را می‌خواهیم اگر ان شاءالله الرحمن خدمات دیگری هم با رفقایشان کردند دیگر نورعلی نور می‌شود باید این مملکت را بعد از چند سال روی جریان عادی بیندازند مثل چهار سال پیش از این چهار سال پیش از این چطور بودیم نه چیزی به کسی داده بودی ونه گرفته بودیم حالاهم اوضاع داخلی مثل همان روز روی جریان عادی باشند که مثلا نظام برود سرکار خودش عدلی مستقل بشود که یک کس دیگر از خارج انگشت نزند مالیه مستقل بشود وهرجا دلش می‌خواهد برود وتفتیش کند وهکذا فعلل وتفعلل اگر یک وقتی دیدند اجرای این سیاست دریک جا باشکال بر می‌خورد باید بیایند مصاحبانش بگویند صاحبانش شما هستید حالا آقا مناسب اجرای این سیاست هستند که مسئولیت را قبول فرموده‌اند وهمه تان هم اظهار اطمینان پایشان فرموده‌اید حالا اگر البته همچومستوفی یک کسی راصلاح نداند نمی‌تواند بیاورد حال خصوصیاتش بعهده خودشان است من نمی‌توانم خصوصیاتشان را بگویم لهذا من علاوه بر اینکه آقایان را واحد واحد بجهت امروز می‌پسندم چون ایشان مسئولند وبرایشان از هر جهت اطمینان داریم اسباب اطمینان است والا بنده نمی دانم شاید سه ماه دیگر چهار ماه دیگر مقتضی باشد آقا استعفا کنند از ریاست وزرایکی دیگر رییس الوزرا شود نمی‌شود سیاست روز را قیاس کرد لهذا بنده در مقام دوم هم باین مختصر بیان عرضی کردم دیگر حالا خود آقا هر صحبتی می‌خواهند بفرمایند بفرمایند خود آقای وثوق الدوله هم هم از آن امور شخصی که من اطلاع ندارم ممکن است بفرمایند شخص عرض کردم میدان اسب تازی است.

جمعی از نمایندگان –تنفس.

رییس –تنفس شود.

بعضی از نمایندگان-بلی

رییس –بسیار خوب چنددقیقه تنفس داده می‌شود

(درین موقع جلسه برای تنفس تعطیل وپس از نیم ساعت مجددا تشکیل گردید)

رییس –قبل از تنفس که نسبت به آقای مدرس یک نفر از آقایان اینجا یک کلمه گفتند وبنده اخطار کردم تصور کردم آقای عدل بودند واسم ایشان را اینجا بردم بعد معلوم شد گوینده این کلمه نماینده دیگری بوده وایشان بودند بایان جه لازم شد اینجا توضیح بدهم آقای میرزا حسن خان وثوق (اجازه)

وزیر عدلیه –بنده بعدا تشکر از فرمایشات حضرت آقای مدرس وصدیق آنها وقبل از آنکه جواب اعتراضات آقای دکتر مصدق را تا آن اندازه که قابل جوابست عرض کنم لازم میدانم یک مقدمه مختصری بعرض آقایان برسانم :آقایان میدانند بنده علاوه بر آنکه قسمت غالب عمر خودم را درخدمات دولت صرف کرده‌ام متجاوز از بیست سال آن را درخدمات مهم مملکت وسیاست عمومی مملکت بسر برده‌ام اتفاق اینطور افتاده است که غالب اشتغال بنده بامور دولتی مصادف شده است با مشکلترین مواقع تاریخ مملکت یامواقعی که مسائل از هرطرف مملکت ما را تهدید می‌کرد بلی بنده دراوقاتی مسئولیت کارهی عمومی را برعهده گرفته‌ام که احتمال خطرات وممالک برای مملکت ماخیلی زیاد بوده است وحال آنکه رجال سیاسی واشخاص بزرگ مملکت مادر آن مواقع اشکالات را باندازه وارد دیده‌اند صلاح ندانسته‌اند مسئولیتی برعهده بگیرند شاید بپاره ملاحظات هم حق باآنها بوده است دراین قبیل مواقع غالبا قضایا بااین نظر تلقی میشده است که چون ممکنن میشده است حل اشکالتا ورفع خطرات مملکت مطابق انتظار عامه صورت بگیرد وایراد واعتراض جلب نکنند کناره جوئی بصلاح نزدیکتر است اگر چه بنده یقین دارم که اگر آن اشخاص هم به حسن عدالت وانصاف وقضاوت حکم کنندگان درقضایا امیدوار بودند واعتماد داشتند که یک عده معلومی عامه بی غرض وبی آلایش را بفطرت خودشان واگذار می‌کنند تاقدر خدمترا بشناسند وجواب مدعی ومفتری را بدهند آنها هم البته در قبول از مسئولیت وخدمت بمملکت از هیچ نوع فداکاری درهمان ومواقع مضایقه نمی‌کردند درهر صورت بنده یک منطق دیگری داشته‌ام که از کناره گیری وتعطیل قطعا مضرات ومهالک بیشتر به مملکت متوجه می‌شود واجتهاد شخص بنده این است که ایراد واعتراض نباید اندیشید وبمشهور شدن یا نشدن مساعی هیچ نباید ترسید نتیجه این منطق چه بود این بود که بنده درشدید ترین مواقع قبول مسئولیت می‌کردم وبلاخره درهر موردی هم برحسب عقیده وجدان خودم درانچه بهترین وجوه واقل محظورها تشخیص می‌دادم اقدام می‌کردم البته تصدیق می‌کنم که بنده درهیچ مورد بر ارتکاب خیر مطلق موفق نشده‌ام زیرا آنچه موافق با آمال ما بوده است وسایلش برای ما موجود نبوده است پس ما بین اموری که حتم داشتم که البته محل ایراد واعتراض واقع خواهد شد آنچه را یقین داشتم با مصالح مملکت موافق است آنهارا اختیارمیکردم ولو اینکه می‌دانستم آن امور بیشتراز سار امور مورد تنقید واعتراض واقع می‌شود با همه اینها عرض می‌کنم بنده مدعی عصمت ومصونیت از خطا نیسم هیچیک از آقایان هم نباید باشند انسان هم هستم وجایز الخطا ممکن است کار خوب بکنم ممکن است کار بد بکنم خیلی ممکن است بنده درتشخیص خودم سهوکرده باشم ولی اطمینان می‌دهم که هیچووقت بعمد نخواستم ضرری بمملکت متوجه کنم بلکه مقصودم درهرحال جلوگری از ضرر بوده است یک عرض دیگر بنده این است که بعد از بیست سال زحمت وخستگیهای روحانی باراده خود از مملکت مهاجرت کرد درشمال مدت غیبت بنده دشمنهای بنده از اعتراض وتهمت من کوتاهی نکردند ودوستان من غالبا ساکت نشستند برای اینکه با مامور بمدافعه نبودند یا مامور بسکوت بودند البته پس از غیبت طولانی وآنچه درغیاب من گفتند یا نوشتند حتی درکرسیهای همین پارلمان الفاظ خیلی شدید برعلیه من استمال کردندومخصوصا بعدا زانکه دیدندبعد از مراجعت من یک قسمت از مردم درحق من اظهار حسن ظن کردندو بنده را بنمایندگی خودشان انتخاب کردند بنده هیچ منتظر نبودم که مخالفین بنده ساکت بنشینند واز حمله واعتراض خودداری کنند والا این که یک تناقضی بود بنده خیلی طبیعی میدانم که مروز مورد اعتراض واقع شوم لذا جوابهایی که دارم باید عرض کنم وقضاوت رابرا ی نمایندگان محترم وافکارعمومی مردم واگذار کنم این راهم باید بدانند که بنده ار اعتراض متاثر نیم شوم بلک از محومیت هم ملول نمی‌شوم زیرافرضا بنده در نزد شما آقایان بلکه درنزد تمام معاصرین خودم ملوم محکوم شوم اعم از اینکه این محکومیت ز نقطه نظرسهو درسیادی باشد یا از روی عدم اطلاع ازیک حقایقی که هنوز هم اظهار آنها موافق مصلحت مملکت نیست ولی بالاخره یک وقتی حقایق آشکار می‌شود واگر ما نباشیم تاریخ دنیا واخلاف ما قضایا را بایک نظر وسیعتر واذهان صافتر واطلاعات کاملتر محاکمه خواهند کرد بعد از آنکه این مقدمه راعرض کردم وارد قضایائی که مورد اعتراض معترض محترم است می‌شوم البته شاهکار وسر سلسله آن اعترضات مسئله قرارداداست اول درآن باب حرف می‌زنم قبل از انکه داخل درماهیت قرار داد شویم تصور می‌کنم لازم است قدری درکیفیات وخصوصیات آنموقعی که قرار داد درآن موقع منعقد شد حرف بزنیم البته آقیان نمایندگان محترم فراموش نکرده‌اند که دردوازده سال قبل یک حادثه بزرگی دردنیا واقع شد که اسمش جنگ بین المللی بود دراین کشمکش بزرگ دنیا دول ایران بیطرف نمود همه تان مسبوق هستید اما نظر باینکه پیش بینی یک جا همچو امر مهمی را نکرده بود والبته سابقه نداشت وسایل حفظ بیطرفی واجرای این تعهدی که کرده بود کاملا برایش موجود نبود نتیجه چه شد نتیجه این شدکه دول متخاصم از هر طرف بیطرفی ما را نقض کردند اراضی ایران هم یکی از میدانهای جنگ واقع شد دستجات ملت ومردم ما همانطور که آقای مدرس فرمودند بر اثر عدم توانایی وبی اسبابی دول ورود قشون اجنبی وتلبیغاتی که میکردندهرکدام یک سیاستی از روی عقیده برای خودشان اختیار کردند کار مملکت منتهی شد بیک نوع هرج ومرج فکری وعملی نتیجه این هرج ومرج چه شد اولا قوای تامینیه مملکت که ازحمات ومخارج زیادی تشکیل شده بود از بین رفت اغتشاش وناامنی دزدی وغارتری خودسر ی وطغیان وآنچه از این قبیل است درتمام نواحی مملک حالت طبیعی وعادی پیدا کرد حتی درشهر تهران قوای تروریسم آدم کشها مدعی حاکمیت شدند قحطی وگرسنگی ودراثر قحطی وگرسنگی امراض مهلک اینها هم عوامل بدتختی‌های دیگری بود درمقابل تمام این بدختی‌ها وسایل دولت چه بود دست دولتهای وقت تهی وسایل چاره از هر حیث مفقود مالیاتهای داخلی بر اثر وقایعی که عرض کردم لاوصول عایدا گمرکات شما بواسطه فلج تام تجارت منتهی بصفر تحصیل هرنوع عایدی درآنموقع حتی تسل باستقراض خارجی غیر مقدور بود بنده درشدیدترین موقع جریان این قضایا ودروقتی که هنوز جنگاروپا ناتمام ونتیجه اش نامعلوم وتمام عوامل بدختی درترقی بود باز مامور شدم که بدنامیهای تازه برای خود ذخیره کنم البته از نگرانی بامسولیت هیچ نترسیدیم وبالاخره درسایه یکسال مشقت وزحمت شبانه روز ومعانقه با یک سلسله موانع ناگفتنی که صلاح نیست از آنها ذکری امروز بکنم بتجدید تشکیل قوای تامینیه تهیه اسلحه برای آنها قلع و قمع اشرار ویاغیانی که از سلهای دراز امنیت عمومی را تهدید می‌کردند وبالاخره اداره کردن ارزاق عمومی وراه انداختن چرخهای از کار افتاده ادارات دولتی قدرت خودم کم یا زیاد موفق شدم دران بین جنگ اروپا خاتمه یافت اینجا لازم است نمایندگان محترم وشما مردمی که مراجعه بیطرفانه بحافظه خودتان بفرمایید بخاطر بیاورید که جنگ اروپا بچه صورت خاتمه پیدا کرد وضعیات دنیای آنروز وخصوصا وضعیات مملکت ما درآن روز چه بود سیاستهای فرادی مبهم غیر معلوم یا از روی بی مطالعه گی یااز روی عقیده چه موقعیتی برای ما ایجاد کرده بود بالاخره باری ادامه حیات روزانه خودمان وانتظار یک موقع مناسب تری ما چه وسائلی دست داشتیم همه اینهارا باید درنظر داشت وبالاخره باید دید این درخت کهن سال زندگی ام که از اثر تند باد حوادث جنگ واشتباهات خودمان شکسته وپژمرده شده بود از کدام منبع آبیاری می‌شد بلی جنگ اروپا خاتمه یافت اما هنوز خاک مملکت ما معسکرقشون اجنب بود مخاطرات بسیاراز انواع مختلف حیات مرا تهدید می‌کرد وهیچوقت برای شما آقایان وزندگی فردی خودتان اتفاق افتاده است که طوری اسیر سیل حوادث وبد نقشیها وبد بختیهای مختلفه بشوید که راه چاره وحتی فرار را ازهرطرف مسدود دیده باشید اگر یک همچو تجربه را درعمر خودتان دارید حال آنروز ممکلت ما وآن شخص که آن روز مسئول مملکت ما بود باید درنظر خودتان مجسم کنید بر هر تقدیر جنگ تمام شد ولیکن بدبختیهای ما تمام نشد واگر بر مشکلات ما نیفروزد از مشکلات ماهچی نکاست حتی اگر درایام جنگ یک سیاست بهتری هم اتخاذ کرده بودیم که خیلی هم بهتر بود بازهم ممکن بنود بمجرد تمام شدن جنگ گرفتاریهای ما بخصوص گرفتاریهای اقتصادی بدفعه واحده تمام بشود زیرا که مشکلات خود دول اروپا حتی دول غرب بعداز هشت سال که امروز از اختتام جنگ می‌گذرد هنوز خاتمه پید نکرده است وهیچ مملکتی هنوز بحالت عادی قبل از جنگ صعود نکرده است بدیهی است آن تدابیری که درموقع دوام جنگ صعود نکرده است بدیهی است برای ادامه حیات خودمان بانها متوسل می‌شدیم دیگر ممکن نبود بعداز تمام شدن جنگ موثر شود یک تدابیر دیگری لازم بود یک فکرهای دیگری لازم بود از همه این اشکالات مهمتراین بودکه درتحت تاثیرات وضعیات فوق و نظر بفقدان تمام وسایل درمملکت محتاج بتحصیل کمک خارجی بودیم عرض کردم درداخل چیزی باقی نمانده بود وبواسطه تاثیرات جنگ هر نوع استعدادی از مراکز دیگر با اوضاع آن روزه دنیا غیر ممکن اگر هم می‌گفتند بیایید ما با شما مساعدت می‌کنیم دروغ بود نمی‌توانستند بکنند بنده قطع داشتم مامورین ونمایندگان مادرکنفرانس صلح عمومی دچار اشکالات شده ویا اظهار مقاصد ملی ما موفق نشدند اضطرار حقیقی داعی شد که یا مامملکت را تسلیم حوادث بکنم واز معرکه بگریزیم یا بامرکز واحدی که درآنموقع استمداد از آن ممکن بودداخل درمذاکره شویم ویک قراری بگذاریم اینجا هم باز بدون ملاحظات شخصی بلکه بایقین بر اینکه حملات واعتراضات شدید بر خودمان جلب خواهیم کرد آنچه از نقطه نظر نوعی بعقیده مااقل محظورین بود انتخاب کردیم (ولی البته عقیده بود همانطور که گفته شد) وبالنتیجه چندین ماه مذاکره وتبادل افکار بعقد یک قراردادی که امروزمورد اعترا ض معترض محترم است عرض شد حالا برویم یکقدری خیلی بطور اختصار درماهیت این قرارداد مرده حرف بزنیم نکات اصلیه این قرارداد که علی الظاهر بیشتر مورد تنقید معترضین می‌تواند واقع شود اینها است که عرض می‌کنم آن دولت متعاهد ما بما وعده می‌داد که یک مستشار‌ها ومتخصصین که لزوم استخدام آنها باتوافق نظر طرفین ثابت شود بما بدهد این متن قرارداد است باز گفته می‌شد آنجاکه این مستشارها ومتخصصین باید بموجب یک کنتراتهایی که با خود مستخدمین منعقد می‌شود بخدمت ایران جلب می‌شوند باز گفته می‌شد که اختیاراتی که بآنها می‌دهیم بایستی با توافق نظر دول ایران وخود متخصصین بشود نه با توافق نظر دولت ایران وآن دول متعاهد که البته مضرتر واقع می‌شد پس چون آن تعهد اولی یکطرف بود ما که تعهدی نکرده بودیم درخصوص لزوم استخدام یا عدم حصول توافق نظر یک حکم خاص معین نشده بود حالا نتیجه عدم اجرا از طرف ما درهرموقع چه می‌شد فقط انتفاء یک شرایط دیگری از قبیل استقراض ویک تعهداتی که درمراسله ضمیمه کرده بودند وبالاخره لغو شدن قرار داد بنده هچ فکر می‌کنم یک تالی فاسدی در صورت عدم اجرای قرار داد اصلا موضوع پیدا نمی‌کرد رد شدن تالی فاسد قرارداد که مطلوب مخالفین ومعترضین قرارد داد بود. راجع باختیارات مستشارها هم همین قدراین نکته را بهتان عرض می‌کنم که آن اصلی که درقرار داد نوشته شده بود که موکول بتوافق نظر بین دول ایران وخود مستشار‌ها باشداین همان اصولی است که مابین ما مستشاران دیگری که داریم هست یعنی آنهارا استخدام می‌کنیم اختیارات آنهاباید با توافق نظ مابین ماوآنها باشد درقرارداد هم بیش از این چیز دیگری نبود از تمام این مراتب گذشته ما بین دو متعاهد که ماباشیم وانها این مسئله با تاکید هرچه تمامتر مفهوم ومسلم بود وبعد هم بر حسب بیانات رسمی نماینده‌های هر دوطرف تاکید شد اجرا قرارداد منوط بتصویب مجلس شورای ملی است این را بنده دربیانیه‌های خودم گفتم نماینده انگلیسی هم درنطق خودش گفت نماینده‌های ما در مهمانیها دراروپاگفتند درروزنامه گفتند درجراید انتشار پیدا کرد دیگر سوری نبود که بهیچ وجه بشود گفت مسکوت عنه بود حالا آمدیم واز نقطه نظر احتیاجات خودش که اصلش داعی بر اجرای امر شد بعضی از مواد آن را شروع کردیم باجرا این راهم بنده منکر نیستم حتی قابل نسخ بودن همان مواد موقتی هم درصورتیکه مجلس شورا ملی تصویب نکند یااز یبن طرفین معهود ومسلم بود یعنی بالاخره اگر مجلس آمد ودید که دونفر مستشاردر مالیه است وچهار نفر درقشون است وگفت اینهارا نمی‌خواهم حق داشته باشد عذرشان را بخواهد وبروند چنانکه عملا همین ترتیب واقع شد درساعت حاضر قراداد هرچه ودر ساعت حاضر قرارداد هرچه بوده است امضای هردو طرف ملغی شد واگر هم اثر یکی ازمواد آن باقی است آنهم التبه به نفع ما است وهر وقت بخواهید آن را هم لغو کنید البته می‌توانید اما فلسفه حقیقی قرارداد وعلل مهمتر وبزرگتری که انعقاد آن را ایجاب کرد ومشکلات ایفای به تعهدات برای یکی از دوطرف متعاهد وموجباتی که اصل مصالح را تغییر داد واین علت ومعلولهای تاریخی که بر اثر همدیگر واقع شد ودرتغییر عقاید وسیاستها تاثیر کرد وبالاخره اینکه عامل لغو شدن چه بود اینها یک مسائلی هستند که هم از حوصله بیان امروزی بنده وهم از مقتضا وصلاح وقت خارج است اصلش بحث در این مسائل صلاح نیست انشالله یکوقتی این مسائل را درآثار محققین سیاست خواهید خواند کتابها خواهند نوشت وآنوقت بافکریکقدری روشن تری درقضایا حکم خواهید کرد یکی از اعتراضات آقای دکتر مصدق این بود که بالاخره بنده پول گرفتم وقرارداد را امضا کردم واین رایک از نقطه‌های حساس فرض کردند بنده درین مجلس با حضور همه عرض می‌کنم که هر قدر آقای دکتر مصدق از این بابت پول گرفته‌اند بنده هم گرفته‌ام حاضر هم هستم ثابت کنم اگر مجلس صلاح میداند ممکن است کمیسیون معین کند حالا این مسائل عقیده‌ام این است که قابل این نیست که درمجلس علنی وقت مجلس را تضییع کند یک کمیسیونی از هر کس که می‌خواهید بنشینند ورسیدگی کنند وببینند پولی گرفته شده یا نشده وکی گرفته است یک مسئله را که من می‌گویم این طور دقت وتجسس کنند وبعد بیایند بمجلس راپرت بدهند گمان نمی‌کنم دیگر اینقدرقابل صحبت باشد ایشان راجع بقرارداد ۱۹۰۷ یک اظهاراتی کردند البته آقایان تشریف دارند وشاهد قضایا هستند اگر چه مدت خیلی زیادی گذشته است واگر چه آقای مصدق السلطنه اصول مرور زمان را فقط درباره عملیات خودشان قائل هستند ولی بالاخره همه می‌توانند تشخیص بدهند ونظر آقایان هست که روسها اولتیماتومی دادند وتهدید کردند که تمام مملکت شماومخصوصا پایتخت مملکت شما اشغال خواهد شد مدتها دراین موضوع مذاکره شد که چه باید کرد آنوقت هم این مجلس بود وهمینکه جماعتی از روسای از آزادیخواهان در این مملکت بودند وغالب آقایانی هم که الان حضور دارند بودند نشستند وشخصی دادند که باید اولتیماتوم روسی قبول شود بالاخره آمد بمجل ومجلس رای داد که اولتیماتوم روس باید قبول شود وبموجب رای مجلس آن اولتیما توم قبول شد وبعد البته یک عقباتی داشت مجلس مدتش تمام شده بود ورفت ودرنتیجه آن اولتیماتوم یک فشارها وتضییقات وبدختی‌های دیگری از دولت سابق روس برای ما واقع شد وآخر الامر برای مدافعه از آن تصمیمات (خطرناکی که همه قطع کردند که دولت آن روز درنظر گرفته بود) تمام وضعیات درتحت نظر گرفته شد خیلی مطالعات عمیق دراطراف ان مطالب بعمل آمد بنده هم آنوقت فقط یک از اعضا هیئت دولت بودم وریاست نداشتم هر چه واقع شد باشرکت تمام هیت دولت وقت بود وحتی نظر باینکه قضیه خیلی خیلی اهمیت داشت رییس وقت مملکت هم که کمتر دراین قضایا دخالت می‌کرد چون از میائل خارج بیشتر از ماها مطلع بود او هم در هدایت افکاربا ما مساعدت کرد وبا اطلاع واستحضار ایشان که درتحت امضا ضبط است بالاخره مبادله مراسله هم درباب عهدنامه ۱۹۰۷ که فعلا لغو شده واز بین رفته بعمل آمد وراجع بامتیازاتی که درزمان بنده داده شده اگر بخواهم داخل درآن قضایا بشوم البته خیلی طولانی است البته که امتیازاتی داده شده که بالاخره داده نشده یکی امتیاز راه آهن جلفا به تبریز که دریک کابنیه که تمام روسای وزرا آنوقت درآن کابینه عضویت داشتند وتمام اشخاصی که بعد رییس الوزرا شدن ویا مستحق وقابل این مقام بودند نشستند وتشخیص دادند که بایستی امتیاز راه آهن تبریز صادر شود امورزهم که آن امتیاز البته لغوشده است وآن راه آهن مال ما است وبالاخره اگر یک همچو امتیازی داده شده است بنده تنها نداده‌ام وهمه اشخاصی که البته لایق هستند که مملکت به آنها اعتماد داشته باشد درآن باب با بنده شرکت داشته اندامتیازات دیگری هم از قبیل امتیاز خوشتاریا درکابینه قبل صادر شده بود ونظر به تضییقاتی که آنروز بود ومحل ابتلا شده بود درکابینه بنده آنها تصدیق شد راجع به پلیس جنوب شاید آقایان مطلع هستند که بر قراری پلیس جنوب تشکیلات پلیس جنوب وازدیاد قوای قزاق دریک قراردادی که قبل از تصدی بنده ما بین یکی از زمامداران وقت ودودولت همسایه بود قبول شده بود وحتی که بنده آمدم هم قبول شده بود وهم بعملیاتش شروع شده بود قوای قزاقخانه درتهران وهمه جای شمال زیادتر شده بود تشکیلات پلیس جنوب هم شروع شده بود ومشغول عملیات بودند بنده متصدی ریاست وزرا شدم وقسمت مالیه آن را که فوق العاده مضرتر بود برای آنکه حاکمیت مملکت را درآن کمیا وکیفا با نماینده‌ها مستقیم سفارتخانه‌های خارجی بود مالیه را داده بودند زمان کمیسیون یعنی تهیه بودجه‌ها وضع مالیاتهای جدید. نسخ مالیاتهای کهنه تخفیف دادن پرسنل ادارات کم وزیاد کردن وتمام اختیاراتی که خود وزرا نداشتند وفقط مجلس شورای ملی داشت داده بودند بآن کمیسیون مختلط ووقتی که بده آمدم سر کار آن کمیسیون مشغول کار بود وبنده آن کمیسیون وآن قرارداد که به کنترل تعبیر می‌شد درآن موقع موفق شدم ولغو کردم وآقای دکتر مصدق آن قسمت را نفرمودند وهیچ لازم ندانستند بگویند که من آن را لغو کردم ایشان نظراشان بر این بوده است که هرچه بد بوده است بگویند وهرچه خوب بوده نگویند "حفظت شیئا وغایت علک اشیاء"اما اگر گفته شود پلیس جنوب درموقعی که بنده بودم یعنی درزمان بنده شناخته بشده بود وقبل از اینکه بنده بیایم شناخته نشده بود وآمدم شناختم اینطور نیست زیرا اورا شناخته بودند اولا یک قراردادی همینطور که این قرارداد اسمش قرار داد هزار ونهصد ونوزده است آنهم قرارداد هزار ونهصد وشانزده بود قرار داد بسته بودند که بایستی پلیس جنوب باشد وبنده آمدم اگر مقصود این است که من تحت یک مراسله هم رسمی نوشته باشم فلان سفارت که آقا ما این را برسمیت می‌شناسیم چنین چیزی وجود ندارد واگر هم می‌گویند ما ضمنا تصدیق کردیم برای اینکه تسلیم عملیات شدیم یا فرض کنند با آنها مراوده ومکاتبه کردیم ما این کارها را درموقع جنگ عمومی با ژنرال باراتف وژنرالهای دیگر هم کردیم این تقصیر نمی‌شود مسائل دیگری فرمودند درضمن فرمایشاتشان که بنده یادداشت کردم (یک حرف خیلی مبتذلی) که بنده گفته‌ام یک قسمت از مملکت ایران مجزا شود بله یک وقتی یک چنین تهمتی به بنده زدند البته این به قدری مبتذل ومستهجن بود که قابل جواب نبود روزنامه رعدی پیداشد واین را نوشت بعد از اینکه این را نوشت بنده یک کاغذی نوشتم به مجلس وآقای موتمن الملک درآن وقت رییس مجلس بودند نوشتم به ایشان ودر آن عریضه خودم به مجلس عرض کردم که اگر یک نفر بیاید وبه این مراسله ماله تفوه کند که چنین حرفی را من درمقابل او زده‌ام حاضرم که بگویم گفته‌ام وچنین کسی حاضر نشد حالا اگر آقای دکتر مصدق دلائلی دارند برای اثبات این امر که بنده همچو چیزی را گفته‌ام البته بگویند تا بنده جواب عرض کنم فرمودند که بنده احزاب مملکت را متلاشی کرده‌ام ودرباب اخلاق عمومی مملکت یک تاثیرات بدی داشتم این حرف ایشان بقدری فلسفی ومشکل است که فهمیدن آن هم مشکل است بنده نمی دانم چه تاثیری داشته‌ام دربرهم زدن احزاب وچه تاثیری داشته‌ام دربد کردن اخلاق مردم البته ایشان باید بدانند که اگر دریک مملکتی علل موجود شدن حزب موجود باشد معلولش هم که موجود شدن حزب است موجود خواهد شد ولو اینکه شاه مجلس هر کس بخواهد حزب موجود نشود واگر هم هنوز درمملکت مقتضیاتش موجود نباشد وعلل موجود نباشد (به قدری که باید باشد) اینهم مطابق قانون عقلی معلوم است که بی علت وجود معلول ممکن نیست احزاب خودشان آمدند خودشان هم متلاشی شدند ورفتند مجدادا منقعد شدند وباز متلاشی شدن ویک مدتی هم باز همینطور خواهد شد (تا خلاق عمومی اینطور است) البته یک موقعی هم خواهد رسید که احزاب سیاسی خیلی مهم خواهیم داشت وهر وقت خواهم بود می‌گویند بنده یک عده هفده نفری را دریک روز دستگیر کردم این راست است یک اشخاصی بودند که می‌خواستند شهر را شلوغ کنند وخسته شده بودند که چرا آدم کشی درشهر نمی‌شود خسته شده بودند که چرا شهر امن است می‌خواستند بهر قیمتی که شده شهر را برهم بزنند بنده هم به نظمیه گفتم هرکس مخل نظم است بگیرید وتبعید کنید آنها هم گرفتند وتبعید کردند اگر از این راه بر من تقصیری وارد است خودم اعتراف می‌کنم راجع به یک معاملات غریب وعجیبی فرمودند که اخیرا وزارت مالیه با بانک شاهنشاهی قرار داد کرده است وروح بنده از این قضیه اطلاع ندارد درهر صورت این قضیه نه درتحت امضا بنده واقع شده وه همچو اطلاعی دارم تحقیق بفرمایند از بنده امضائی داده‌ام بگویند بقدر این مساله غیر وارد بوده که بنده درست هم گوش ندادم درخاتمه بایستی به ایشان بگویم که آقا اعتراض وتنقید درصورتی مطلوب وموثر است که از روی بی طرفی وبی غرضی باشد بی غرضی درصورتی رعایت نمی‌شود که درعملیات شخصی که طرف تنقید است اگر یک چیزها خوبی هم است آنهارا هم طرف توجه وقدرشناسی قرار داده ایشان درمورد قرار داد ۱۹۱۶ که بنده لغو کردم هیچ نفرمودند بلکه فرمودند قبل از بنده لغو شده بود با خودش لغو کردم هیچ نفرمودند بلکه فرمودند قبل از بنده لغو شده بود یا خودش لغو شده بوده بدون مداخله بنده خیر بنده خیلی مساعی واهتمام کردم تا آن قضیه لغو شد البته آقای دکتر مصدق صلاح ندانستدند که اگر یک کارهای خوب دیگر برای اصلاح مملکت وآسایش اهالی کرده‌ام از آنها هم یک ذکری بفرمایند به این جهت بنده نمی‌توانم فرض کنم که تنقید ایشان به طور کلی از غرض مبرا بود منتقدین هم دردنیا خلیل زیاد هستند کتابهای بزرگ هم درتنقید خیلی چیزها نوشته شده است درتنقید شعر درتنقید تاریخ درتنقید صنایع درهمه چیز کتابها نوشته شده است ولی منقد باید اگر یک جهت خوبی هم هست بگوید اگر یک جهت بدی هم هست بگوید وبنده از فرمایشاتشان بجز الفاظ بد که غالب آنها هم غیر وارد بود چیز دگیری نفهمیدم در خاتمه عرایض خودم باید عرض کنم به ناطق محرم تذکر هم که این خیلی واضح است که محصلین ومبتدیان درسیاست دردوره تحصیلات خودشان یک دروه درس وجاهت وجنت مکان شدن لازم دارند بخوانند وایشان اگر فعلا درآن دوره از تحصیلات خودشان واقع شده‌اند بنده عرضی ندارم ولی بنده عرض می‌کنم دردوره تحصیلات خودم اصلش ازاین کلاس صرف نظر کردم یعنی از آن کلاس ما قبل طفره زدم ویکسره آمدم درما بعد وهیچوقت به این مسائل اهمیت ندارد وهر وقت بنده با شخصی که بخواهد عوام فریبی کند وگریه دروغی کند درمبارزه واقع شوم قطعا مغلوب می‌شوم وبالاخره این را باید بدانند که درمسائل عالیه مملکیت آیا بایستی دما کوژی کرد یا بایستی شاگرد بنده شد.

بعضی از نمایندگان –مذکرات کافیست

(بعضی گفتند کافی نیست)

رییس –اولا آقایان مسبوق هستند بصرف کفایت مذاکرت درکلیات پروگرام از بین نمی‌رود بعد هم باید داخل درقسمت‌هایش شد وقسمتهایش یکی یکی مطرح شود

داور –بنده پیشنهاد ختم جلسه می‌کنم.

آقا سید یعقوب – بنده مخالفم با کفایت مذکرات.

رییس –چه می‌فرمایید؟

آقا سید یعقوب –بنده مخالفم با ختم مذاکرت درکلیات این است که این مسائلی که دراینجا صحبت شد حقیقتا یک مسائل شخصی بود بنده هیچ منتظر نبودم که درموقعی که پروگرام مطرح است این قضایای شخصی مطرح شود واین مسائل تمام شخصی بود وقضایای گذشته دردوره چهارم هم آمدم وهمین جوابها داده شد وبالاخره بنده با کفایت مذاکرات مخالفم وعقیده دارم کسانی که در کلیات اجازه خواسته‌اند اظهاراتشانرا بکنند.

دکتر مصدق –اجازه می‌فرمایید؟

رییس –چه میمفرمایید؟

دکتر مصدق –آقای وثوق الدوله یک فرمایشی فرمودند که می‌خواهم توضیح عرض کنم.

رییس –فرمایشاتتا نرا طور دیگر جلوه دادند؟

دکترمصدق بلی بنده چون مذاکراتم مفصل شده نسبت به فرمایشاتی که آقا وثوق الدوله فرمودند عرض نمی‌کنم قضاوت آنرا بنظر ملت ایران واگذار می‌کنم ولی ایشان درضمن مذاکراتشان فرمودند که فلانی اگر چه امور زمانرا درباره خودش معتقد است این مسئله نسبت به بنده توهین آمیز بود بنده بخدای متعال وبتمام مقدسات عالم تا امروز یک امضا ویک عملی بر خلاف مصالح مملکت نکرده‌ام وهیچوقت هم بمرور زمان معتقد نیستم از بدو عمر تابحال حاضرم که اگر کسی بتواند به بنده نسبتی بدهد ولو اینکه قانونی دربین نیست ومرور زمان شاید مانع باشد بنده بر خلاف اینکه قانون نیست ومرور زمان مانع است خودم را تسلیم مجارات می‌کنم آقای وثوق الدوله وزیر عدلیه هستند بنده از ایشان استدعا می‌کنم که یک کمیسیونی از آقای موتمن الملک وآقای مشیر الدوله دیگران دعوت بفرمایند اگر برمن چزیی واردست (من بمرور زمان ابدا عقیده ندارم) بفرمایند تامن خودم را بمحکمه مجازات تسلیم نمایم.

رییس –ایشانهم گفتند شما بمرور زمان معتقد نیستید رای می‌گیریم بکفایت مذاکرات درکلیات.

شیروانی –ختم جلسه مقدم است.

رییس –دو پیشنهاد است هردو راجع بدستور

روحی –بنده پیشنهاد ختم جلسه می‌کنم.

رییس –اجازه بدهید اول رای گرفته می‌شود بقسمت اول بعد بقسمت دوم رای گرفته می‌شود بکفایت مذاکرات درکلیات.

شیروانی – اخطار نظامنامه دارم.

رییس –بفرمایید ..

شیروانی –ختم جلسه مقدم است .

رییس ماده نظامنامه رابخوانید.

شیروانی –الان عرض می‌کنم –(پس از پنج شش ثانیه) خوب مجلس را معطل نمی‌کنم …

رییس –پس من می‌خوانم :مذاکراتی که راجع بدستور است مقدم است اینجا دوپیشنهاد است یکی راجع بختم جلسه یکی راجع بکفایت مذکرات که هر دومنتهی بیک اصل می‌شود وراجع به دستور است بنابر این رای می‌گریم بکفایت مذاکرات آقایانیکه مذاکرات درکلیات راکافی میدانند قیام فرمایند.

(عده‌ای قیام نمودند)

رییس –تصویب نشد رای می‌گریم بختم جلسه آقایان موافقین قیام فرمایند.

(اغلب قیام نمودند)

رییس –تصویب شد جلسه آتیه رو پنجشنبه صبح چهار بظهر دستور هم بقیه دستور امروز.

(مجلس نیمساعت بعد از ظهر ختم شد)

رییس مجلس شورای ملی –سید محمد تدین

منشی - منشی -