مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۸ مهر ۱۳۳۳ نشست ۵۸

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۲۴ توسط Bellavista (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری هجدهم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری هجدهم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی
مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۸ مهر ۱۳۳۳ نشست ۵۸

روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران

شامل: کلیه قوانین مصوبه و مقررات - گزارش کمیسیون‌ها - صورت مشروح مذاکرات مجلس - اخبار مجلس - انتصابات - آگهی‌های رسمی و قانونی

شماره ۲۸۳۲

۲شنبه ۱۰ آبان ماه ۱۳۳۳

سال دهم

شماره مسلسل ۵۸

دوره هجدهم مجلس شورای ملی

مذاکرات مجلس شورای ملی

جلسه ۵۸

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۳۳ نشست ۵۸

مجلس دو ساعت و نیم قبل از ظهر بریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید. فهرست مطالب:

فهرست مطالب: ۱- تصویب صورتمجلس جلسه 25 مهر ماه. ۲- بقیه مذاکره در گزارش کمیسیون خاص راحع بقرارداد فروش نفت. ۳- تعیین موقع ودستور جلسه بعد، ختم جلسه.

- تصویب صورت مجلس جلسه ۲۵ مهر ماه

(۱- تصویب صورت مجلس جلسه ۲۵ مهر ماه)

رئیس – صورت غائبین جلسه قبل قرائت می‌شود. (بشرح زیر قرائت شد.)

غائبین با اجازه، آقایان: دکتر سید امامی، حشمتی، بیات، ماکو، اکبر، سنندجی، جلیلوند، احمد صفائی.

غائبین بی اجازه، آقایان: کدیور، دکتر جزایری. دیرآمدگان و زودرفتگان با اجازه، آقایان: معین زاده، بهادری، صدرزاده، اسفندیاری، دکتر سعید حکمت، دهقان، محمودی، حمیدیه، پیراسته، خاکباز، سلطانی، مقدس اردبیلی.

دیرآمدگان و زودرفتگان بی اجازه، آقایان: کریمی ۲۵ دقیقه، مهندس شاهرخشاهی ۴۵ دقیقه، دکتر پیرنیا یکساعت.

رئیس- نسبت بصورتمجلس روز یشکنبه که توزیع شده نظری هست آقای خرازی بفرمائید.

خرازی- آنچه بنده اطلاع دارم آقای دکتر جزایری از مقام ریاست کسب اجازه کرده‌اند.

رئیس- بلی به کمیسیون رفته البته تصویب می‌شود تا تصویب کمیسیون نرسد نمی‌شود با اجازه نوشته شود بعداً اصلاح می‌شود آقای کریمی بفرمائید.

کریمی – بنده دیروز دیر نیامده بودم اشتباه شده‌است که بنده را دیرآمده نوشته‌اند.

رئیس – اگر اشتباه شده‌است اصلاح می‌شود دیگر نظری نسبت بصورتمجلس نیست؟ (اظهار نشد) صورتمجلس روز یکشنبه تصویب می‌شود چند نفر از آقایان تقاضای نطق قبل از دستور کرده‌اند البته نوبت آقایان برای نطق قبل از دستور محفوظ است (بهادری: نوبتشان که محفوظ نمی‌ماند) چون آقایان آمده‌اند اسم نوشته‌اند.

- بقیه مذاکره در گزارش کمیسیون خاص راجع بقرارداد فروش نفت

(2- بقیه مذاکره در گزارش کمیسیون خاص راجع بقرارداد فروش نفت.)

رئیس- آقای خلعتبری.

خلعتبری- چون آقایان ناطقین محترم قبلی وقت زیادی گرفته‌اند سعی می‌کنم که نطق خودم را بخوانم وخیلی تند و با عجله بخوانم برای اینکه فرصتی باشد برای سایر آقایان (دکتر بینا: با عجله نفرمائید) شاید آقایان دیگر هم فرصتی بخواهند بنابراین بنده اگر بخواهم صحبتی کنم باز وقت زیادی خواهد گرفت. مقدمه: اول: اکنون 5 سال است نفت از جمیع مسائل مملکتی مهمتر شده و همه چیز را تحت الشعاع خود قرار داده‌است روز اول مقصود اولیه ما این بود که از درآمد نفت ما که بوسیله یک شرکت خارجی برده می‌شود و سهم قلیلی بما داده می‌شود استفاده کنیم واز این درآمد مخصوصا اوضاع اقتصادی کشور را اصلاح کنیم.

اول هم صحبتی از ملی شدن صنعت نفت نبود نمیدانم نمی‌دانستیم یا هنوز این فکر عنوان نشده بود اول کسی که در سال 27 اینمطلب را عنوان کرد کتابی نوشت که صنعت نفت باید ملی شود و بعد این مطلب شایع شد تابجائی رسید که این آرزو تحقق یافت و صنعت نفت ملی شد ولی با کمال تأسف بعد از ملی شدن نتوانستیم از نفت خود بهره برداری کنیم و نگذاشتند آن خیالی که برای اصلاح اوضاع اقتصادی خود با درآمد نفت داشتیم عملی شود و بجای نفع و اصلاح اوضاع اقتصادی ضرر برد یم و وضع اقتصادی ما هم خرابتر شد. از همان روزهای اول من پیش بینی می‌کردم که ممکن است این مسئله باعث اخلال اوضاع داخلی و کشاندن ما بجائی شود که از قدرت ما خارج باشد و روز اولی که آقای دکتر مصدق نخست وزیر شدند در حضور اعضاء جبهه ملی بایشان عرض کردم که شما ممکن است راجع بنفت در بن بست قرار بگیرید و برای شما مشکل باشد زیرا آنطور که آرزو دارید حل فرمائید نخواهد شد و عقیده نداشتم ایشان بهتر بود در مجلس می‌ماندند وحتی به تعرض بایشان عرض کردم «باز با قبول نخست وزیری ما را در مقابل امر انجام شده قرار داده‌اید» که آقای حائری زاده و عده دیگر شاهداند و مخصوصا گفتم امریکا در این مسئله از ما حمایت نخواهد کرد ولی آن اظهارات را همه رفقای من استهزا نمودند، اما طولی نکشید که معلوم شد مسئله نفت بآن سادگی نبود که ما تصور می‌کردیم و هیچکس هم در آنموقع نمی‌دانست که مسئله تجارت و توزیع نفت چیست وچه اشکالی وجود دارد و وضعیت نفت در دنیا و نقش شرکتهای بزرگ چیست والا اگر کسی می‌دانست با احتیاز عمل می‌شد یکی از کارمندان شرکت ملی نفت هفته گذشته می‌گفت آقای مهندس حسیبی در آبادان قبل از خلع ید می‌گفت اگر انگلیسها را بیرون کنیم تا 15 روز دیگر تسلیم می‌شوند. خلاصه نفت از نظر اقتصادی حل نشد و برای ما یک مسئله مهم و دشواری از نظر سیاسی و اقتصادی گردید اکنون که 5 سال از آغاز مبارزه ما برای ملی شدن می‌گذرد مقداری از مجهولات معلوم شده مقداری هنوز بهمان صورت مجهول باقیمانده ولی هر چقدر مطالب معلوم و روشن شود بهتر است. مسئله نفت ایران از نظر دولت سابق و یا یان دولت با دلتنگیها و احساسات له وعلیه و عقاید سیاسی شخصی نباید مورد بحث قرارگیرد این مسئله مربوط بتمام مردم مملکت است ومردم باید فارغ از احساسات و تعصب و کدورتهای سیاسی یا شخصی باین مسئله توجه داشته باشند. (صحیح است) حساب غلط: هیچکس نمی‌تواند منکر شود که دولت سابق و شخص آقای دکتر مصدق تمام کوشش خود را کرده ولی بیش از مقداری قلیل نفت بفروش نرفت و بالاخره دولت ایران مأیوس از امکان فروش نفت گردید این است عین عبارت آقای دکتر مصدق در گزارشی که در اول سال 1322 بوسیله رادیو خطاب بملت ایران صادر نمودند «ضمنا این نکته را یادآور می‌شود که در قسمت امور مالی و اقتصادی کشور با وجود اینکه عایدات نفت جنوب رفته و حتی مخارج این دستگاه سربار بودجه مملکت شده دولت بحمدالله توانسته روی پای خودش بایستد» بنابراین انتظار سالی یکصد میلیون لیره یا روزی سیصد هزار لیره باینجا رسید که ماهی بیست میلیون تومان حداقل بودجه شرکت ملی نفت هم می‌بایستی از بودجه شرکت ملی نفت هم می‌بایستی از بودجه دولت داده شود بعلاوه در ظرف چهار سال اخیر اصلاحاتی ممکن نشد وکلیه کارهای تولیدی معطل گردید و مخارج عادی دولت سابق با انتشار اسکناس تأمین می‌شد (در سال آخر) دلائل این عدم موفقیت چه بود؟ قبلا حسب نکردن و بدون حساب وارد میدان شدن و بعد د ر مواقعیکه می‌بایستی تصمیم اتخاذ شود تصمیم بموقع و مقتضی اتخاذ نکردن (صحیح است). در مبارزه همیشه عوامل و وسائل و نتیجه را باید در نظر گرفت تا برای خود متحدی تهیه نکنند بجنگ نمی‌پردازند بدون وسائل و عوامل مبارزه کردن نتایج خوبی نمی‌دهد.

انگلستان حساب کرد که متحد و کمک شرکت سابق نفت کارتل عظیم بین المللی نفت بود دولت امریکا بود قدرت صنعتی و تجارتی خودش بود قدرت سیاسی خودش بودو با مجموع این عوامل بود که وضع خود را خوب کرد و مقاومت کرد سه تصفیه خانه در استرالیا و لندن و عدن ساخت بازارهای خود را با کمک شرکتهای بزرگ حفظ کرد ششصد میلیون دلار از امریکا گرفت با اعمال نفوذ سیاسی مانع فروش نفت ما بژاپن، بایطالیا و آلمان شد، شرکتهای بزرگ را واداشت نفت ما را تحریم کنند و بالاخره نگذاشت که ما نفت خود را بفروشیم دولت سابق ومشاوریش تصور می‌کردند که انگلستان بزودی بزانو خواهد درآمد اما انگلستان 50 درصد نفت کویت و 23 درصد نفت عراق را هم داشت و با افزایش استحصال نفت توانست احتیاج فوری خود را رفع کند (صفائی: صددرصد) بهر حال حسابی که ما راجع باحتیاج فوری و قدرت مقاومت انگلستان کردیم غلط بود (عاملی: غلط بود) شرکت نفت انگلیس و ایران همان سال اول هم 28 میلیون لیره نفع داشت و سال بعد از 40 میلیون لیره تجاوز کرد. اما ما حساب خودمانرا درست نکردیم. اولا ما متحد داشتیم یا نداشتیم اگر داشتیم که بود فقط می‌توان گفت حساب دولت سابق این بود که کمک ما امریکا بود شاید همین حساب دولت سابق را باشتباه انداخت علت این بود که ما درست پیش بینی نکردیم ما نمی‌توانستیم از آمرکیا انتظار داشته باشیم این حساب را که کرده بود من نمیدانم ولی بعد از یازده ماه خود آقای دکتر مصدق گفت که ما اشتباه کردیم و سیاست امریکا هم در دست انگلستان است و حتی آن یکنفری هم که با ما دوست بود او را هم از وزارت خارجه بفشار انگلیسها برداشتند. اما از نظر اقتصادی و مالی، ما مملکتی بودیم محتاج باصلاحات، پول و درآمد برای کارها و مخارج عادی بقدر کفایت نداشتیم، بنابراین بین ما و انگلستان تساوی قوا نبود، کسی هم بما کمک مالی نکرد ما سرمایه برای استخدام کارشناسان خارجی بهره برداری و بعد کشتی نفت کش نداشتیم، حساب ما این بود که می‌آیند از بندرهای ما کشتیها مثل روزهای شلوغی دکان نانوائی خودمان پشت سر هم ایستاده و نفت می‌برند اما یک حساب نکرده بودیم که ممکنست طرف ما یعنی دولت انگلستان و شرکت سابق نفت نگذارند و فکر نکردیم که اگر نفت درآوریم، با کدام کشتی حمل کنیم و در کدام بازار بفروشیم. فقط فکر کردیم چون انگلیسها محتاجند کا ر باینجاها نمی‌کشد و نفت ما را خواهند خرید ودنیا منتظر است که نفت ایران آزاد شود وببازارها برسد و هزار هزار مشتری خواهد آمد. بلی نفت ما هزاران مشتری می‌داشت و خواهد داشت اما بشرطی که مانع در جلو نباشد. انگلیسها هم با کمک آمریکا و کارتل بین المللی احتیاج فوری خود را برطرف کردند و ما یک طریقه دیگر ی برای مبارزه فکر نکرده بودیم. پس این حساب غلط درآمد یعنی فکر نکردیم که شرکت نفت سابق و دولت انگلستان مانع خواهند شد که بیایند و نفت ما را ببرند آنوقت دیدیم کسی نیامد نفت ما را بخرد نه آمریکائیها کمک کردند نه انگلیسها خودشان جز با همان شرائطی که می‌خواستند حاضر شدند و هیچکس را هم نگذاشتند تهدید کردند و عمل شدید کردند کارتل بین المللی نفت هم پشت سر آنها بود. آمریکا، ما نمی‌توانستیم از آمریکا منتظر باشیم که در مقابل انگلستان از ما حمایت کند انگلستان متحد نظامی آمریکا است برای خاطر نفع مشترک و تمدن مشترک با انگلیسها در دو جنگ عظیم دنیائی شرکت کرده الان هزارها بمب افکن امریکائی در انگلستان متمرکز است و در جنگ آینه انگلستان اولین هدف قوای مهاجم است آمریکا اگر درخاور میانه با انگلستان اختلافاتی و رقابتهائی داشته باشد بآن درجه نخواهد بود که برای خاطر ما از انگلستان ترک علاقه کن شرکتهای بزرگ نفت در داخله آمریکا نفوذ زیادی دارند و چون از نظر ملی شدن نفت با انگلیسها و جلوگیری از وقوع آن در ممالک دیگر نفع مشترک دارند برای اینکه ایران از نتایج کامل ملی شدن بهره مند نگردد با انگلستان مساعدت کرده‌اند. شرکتهای بزرگ نفت، بنده چون معتقد بحل مسئله نفت هستم خواستم این مطلب را بعرض آقایان برسانم که آقایان وضعیت سابق فروش نفت و حالا را در نظر بگیرید و تمام هم بدانند ما در مبارزه اصلا وجود شرکتهای بزرگ نفت را کهنفت خاور میانه را در اختیار و کنترل انحصاری خود دارند بحساب نیاوردیم. ما می‌بایستی دانسته باشیم که شرکت نفت سابق عضو کارتل عظیم بین المللی نفت است این شرکتهای بزرگ بین خود قراردادهئی را دارند که نسبت بحوزه امتیازات یکدیگر تجاوزی و طمعی نکنند بنابراین مسلم بود شرکتهای بزرگ نفتی عضو کارتل که نتف خاور میانه منحصراً بدست آنها است اگر بکمک ما میامدند برخلاف قرارداد بود و بضرر خودشانهم بود زیرا در آینده بر سر حزه عمل اگر دعوی می‌کردند همگی از آن متضرر می‌شدند ومنافع فرد فرد آنها بخطر می‌افتاد علاوه از اتفاق در تعیین قیمت و عدم رقابت در قیمت در یک مسئله دیگری هم شرکتهای نفتی اتفاق نظر و عمل دارند و آن اینست که نمی‌گذارند نفت آزاد و ارزانی بغیر از مجرای خودشان ببازار بیاید و اگر نفت ایران با قیمت ارزانتر از آنچه که خودشان در ممالک دیگر بدست می‌آوردند ببازارهای دنیا می‌رسید با آنها رقابت می‌شد این کارتل عظیم مدتهاست در این زمینه عمل می‌کند و خود را مجهز ساخته و عظیمترین تشکیلات را برای منظور فوق داراست و حتی در خود آمریکا هم این مسئله مورد تصدیق است و من چند جمله از گزارشی را برای شما می‌خوانم. برای اینکه واقعاً وضع ایران را در مقابل شرکتهای بزرگ نفتی از لحاظ معامله نفت وامکان انجام یافتن معامله فهمیده بشودبنظر بنده دلایلی بایدارائه شود و فقط صحبت و حرف نباشد چون در آن مطلب تأثیر دارد، این یک مجله‌ای است که آقای مجیدیان عضو هیئت مدیره بانک ملی بمن داده‌است جزوه چاپی است، یک کنگره‌ای بعد از ملی شدن نفت ما در هلند تشکیل شد که تمام شرکتهای بزرگ نفت جهانی در آن شرکت داشته‌اند در امریکا مسئله شرکتها و تأسیسات مستقل و کوچک و تجارت خرده و جزئی نفت از لحاظ تجارت عمده نفت مورد مطالعه‌است از برای اینکه همانطوری که ما در مقابل این شرکتها مواجه هستیم تجارتخانه‌ها و شرکتهای مستقل و مردم امریکا هم در مقابل این نفت در امریکا با مشکلات عظیمی روبرو هستند کمیته مجلسین سنا و مجلس نمایندگان امریکا یکنفر را مأمور کرد که از لحاظ تجارت جزئی نفت در مقابل تجارت کلی نفت ایران مسئله را برود در کنگره لاهه گزارش بدهد این آقا یعنی یتمن رفته در کنگره گزارش داده که آن گزارش در امریکا هم چاپ شده و یک نسخه اش را آقای مجیدیان بمن داد و برای اینکه آقایان توجه کنند که این شرکتهای نفت از لحاظ نفت چه تسلط و قدرتی دارند که در مقابل آنها نمی‌شود نفت خودمان را بفروشیم بنده یک قسمت از آن را استخراج کردم و بعرض آقایان میرسانم معروف است باین که امریکا تجارت آزاد دارد و برخلاف سایر جاها در آنجا رقابت در تجارت آزاد است و تجارت هم خیلی آزاد است اما در این گزارشی که به کمیته مجلسین داده‌است ملاحظه بفرمائید می‌نویسد «در اروپا راجع بتز ما در باره اقتصاد آزاد ناشی از رقابت تردید می‌کنند و دلیل آنرا عملیات کارتل مرکب از کمپانیهای بزرگ بین المللی نفت میدانند که ورود هر شخص مستقلی را در تجارت نفت از زمان تولید تا رساندن ببازار محال نموده‌اند» و در جای دیگر همین گزارش شخص مزبور می‌نویسد «وقتی شرکت نفت انگلیس و ایران اعلان نمود که بر علیه خریداران نفت ایران اقدامات قانونی خواهد نمود شرکتهای بزرگ موافقت نمودند که یک بشکه نفت ایران را هم نخواهند خرید وضع فعلی نفت ایران بهمان حال باقی است وقتی ایران از مشتریان مستقل دنیا بعلت تحریم پنج شرکت بزرگ و ترس خریداران مستقل از پنج شرکت مزبور که بیش از نود درصد کشتیهای نفت کش دنیا را هم یا مالک اند و یا در اختیار دارند قطع شد بنظر می‌رسد که فقط یک مشتری برای ایران باقیمیماند که همسایه نزدیکش روسیه شوروی است» آنرا هم سفارت رومانی گفته بود که ما اصلا نفت نمی‌خواهیم و دیگر کسی باقی نمی‌ماند گزارش فوق که بعنوان حمایت از تجارت جزئی امریکا در مقابل تجارت عده و کلی بکمیته مجلسین داده شده وضع قدرت توانائی شرکتهای بزرگ نفت وعملی را که در مقابل خریداران مستقل می‌کنند ثابت می‌کند و دیگر محتاج بحث بیشتری نیست. این مدارک را هم آقای مجیدیان عضو هیئت مدیره بانک رهنی بمن داده‌اند و ایشان در امریکا نماینده بانک ملی ایران بوده‌اند. پس ما بدون حساب قبلی در مقابل چنین قدرتی قرار گرفتیم و بعد بدون حساب مقاومت کردیم یعنی عمل ما از نظر اقتصادی و اگر می‌خواستیم و غرض این بود از نفت استفاده کنیم و صرف حوائج مملکت خلاصه امور تولیدی کنیم غلط بود و منشاء آن هم نداشتن اطلاع بوده‌است. یکی از حسابهای غلط امیدوار بودن آمریکا بود دولت آمریکا مایل بکمک بایران بود اماتا حدی که مورد رنجش انگلیسها نشود مثلا پول اصل 4 را در ایران از دو میلیون دلار بعد از ملی شدن به 23 میلیون دلار بالا برد با اینکه مورد اعتراض انگلیسها واقع شد از این حیث کمک کرد اما کمکی که مؤثر در مبارزه ما باشد نمی‌کرد این شخص گزارش رسمی داده‌است که بین شرکتها قدرت عظیمی دارند در خود دولت آمریکا نیز شرکتهای بزرگ نفتی نفوذ و تأثیر داشتند که در صفحه 9 گزارش نماینده مجلسین آمریکا در کنگره سوم نفت منعقد در لاه بآن اشاره شده و چنین می‌نویسد: «مساعی دولت آمریکا و موضوع وساطت راجع باختلاف ایران و انگلیس بمناسبت نفوذ غیر قابل تردید دولت آمریکا در خاور میانه می‌توانست مؤثر واقع شود ولی باید در نظر داشت مأمروی که متصدی امور خاور میانه وزارت خارجه بود بابت سببی با مدیران 5 شرکت بزرگ داشت» این شخص می‌خواهد بگوید درحل کردن اختلاف بین ایران و انگلیس شرکتهای آمریکائی شاید بینظر نبودند ایضاً در گزارش چنین نوشته: «واقتر لوی رجل اقتصادی که همراه مستر هریمن بتهران آمد در آنموقع حقوق بگیر یکی از 5 شرکت بزرگ بود» (یعنی در استخدام آنها بود) رئیس کمیته اداره تدارک نفت خارجی امریکا استوارت کلمن یکی از مدیران رسمی استاندارد بود» این مأموری که قرابت سببی با آنها داشت گویا همان کسی بوده که به ظاهر بایران اظهار دوستی می‌کرد و (خرازی: تاریخ آن چیست؟) 1951 بعد از ملی شدن نفت که از لحاظ مبارزات خیلی قابل اهمیت است. (یکنفر از نمایندگان: آنشخص کیست؟‌) (بعضی از نمایندگان: هوور) خیر جرج ماک کسی بود که در آمریکا دوست ایران شناخته می‌شد (پورسرتیپ: خودش که چنین ادعایی نمی‌کرد دکتر مصدق می‌گفت) «وقتی دکتر مصدق بآمریکا آمد و تقاضای کمک کرد تعجب آور نبود که تنها پیشنهاد رسمی که وزارت خارجه باو کرد آن بوده که شرکت شل یکی از پنج شرکت بزرگ از طرف ایران عهده دار تصدی امور نفت شود.» با این جریان بخوبی می‌توان فهمید که شرکتهای بزرگ در آمریکا هم نفوذ زیادی دراند و نفوذ خد را شاید برای جلوگیری از جریان یافتن آزاد نفت ایران بکار برده باشند حتی می‌توان تصور نمود که در آن زمان مانع شدن از جریان نفت ایران هم مساعدتی بهمکار خودشان یعنی شکرت سابق نفت عضو کارتل بوده و هم نفع شرکتهای بزرگ را در بر داشته زیرا آنها استخراج بیشتری بعد از تعطیل دستگاه نفت ایران می‌کردند و منافع بیشتری عایدشان می‌شد در اینجا اشتباهی که بعضیها می‌کنند اینستکه دولت سابق تز اقتصاد بدون نفت را در نظر داشت این صحیح نیست زیرا همیشه دولت سابق سعی می‌کرد این مسئله را خاتمه دهد بعد از شکست مذاکرات با انگلیسها در دو نوبت با بانک بین المللی بمذاکره پرداخت و بعد از حکم لاهه باز با آمریکا و انگلستان مذاکره نمود که این مذارات معروف است بمذاکرات پیام مشترک ترومن و چرچیل و باز یکعدفعه دیگر با آقای هندرسن سفیر کبیر آمرکا مذاکره کرد و دست آخر بوسیله آقای فؤاد روحانی با مستر راس وارد مذاکره شد پس حل مسئله نفت همیشه مورد نظر بود اما دولت موافقت با پیشنهادات و وساطتها نمی‌کرد. بنظر من خاتمه ندادن این مسئله و طولانی شدن قضیه برخلاف مصلحت بود خاصه از نظر اقتصادی هر چه زودتر و در آن زمان خاتمه می‌یافت بهتر و بمصلحت نزدیکتر بود. شرایط مبارزه: وقتی بین دو دولتی و یا دو نفر ی مبارزه ونزاع می‌شود ایدآل و احساسات را باید با تدبیر توأم ساخت در مبارزه وقتی تساوی شرائط نبود و قدرت یکطرف بر دیگری محرز گردید مقاومت نتایج خوبی ندارد و بسا اوقات نتایج وخیمی هم دارد مثلا آلمان در 1918 وقتی دید جنگ را می‌بازد قبل از آنکه قشون خارجی وارد آلمان شود به نزاع خاتمه داد و شرائطی را هم پذیرفت واگر نمی‌پذیرفت باز باو تحمیل می‌شد بعلاوه خسارات زیادتری، اما در سال 1945 هیتلر مقاومت تا آخرین نفس و نفر کرد عمل مقاومت بنفسه مذموم نیست اما از مصلحت خارج است زیرا ضرر زیادتری بمردم می‌رسد اگر آلمان قبل از رسیدن قشون روس بلهستان تسلیم می‌شد اینهمه خسارات و تلفات باو وارد نمی‌آمد. دولت سابق اگر در آن حدی که بیش از آن امکان نداشت جلو برود می‌ایستاد و از درآمد نفت استفاده می‌کرد بهتر از آن بود که از استفاده از درآمد نفت کشور را محروم کند زیرا آن وضعی بود که دربرابر آن راه و چاره دیگری نبود با استفاده از درآمد نفت برای اصلاح اقتصادی مملکت موفقیت حاصل می‌کرد وقتی بعب برگردیم می‌بینیم که قرارداد امتیاز عربستان سعودی و عراق و کویت با امروز تفاوت زیادی دارد و پانزده سال قبل کمپانیها فکر نمی‌کردند که پنجاه درصد از منابع نفت نصیب کشورهای خاور میانه خواهد شد اما بعد از جنگ بین الملل دوم اوضاع جهانی تغییر یافت لزوم رعایت حقوق ممالک کوچک و اصلاح اقتصادی و اجتماعی آنها محرز گردید و بدون اینکه عربستان سعودی یا عراق و کویت تقاضائی و اصراری کنند میزان درآمد آنها به پنجاه درصد ترقی داده شد واین فکر امریکائیها بود این عمل را بنا بمصالحی کردند ولی اکنون بیشتر آرامش خاطر دارند تا قبل از آن، چه این قراردادها ه بسته می‌شود اثرش تا وقتی باقی استکه وضع عمومی دنیا و کشورها تغییری نکند ولی دیگر دنیا بعقب برنمیگردد و ممالک بزرگ ناچارند بیشتر رعایت حقوق ممالک کوچک را بکنند و هر قراردادی امروز امضاء شود بدون تردید تا ده سال دیگر که ممالک بجول می‌روند شرائط آن محتاج بتجدید نظر خواهد بود (صحیح است) آلمان غربی بعد از جنگ اخیر همین تغییر را بکار برد خود را با شرائط زمان مطابق ساخت و از امریکا و انگلیس استفاده کرد وضع اقتصادی خود را اصلاح کرد و وقتی وضع اقتصادی مملکتی اصلاح شود آن مقدمه اصلاح بسیاری از امور دیگر است زیرا سیاست بسا اوقات تابع اقتصاد است و اگر وضع اقتصادی خوب نباشد وضع سیاسی یک جامعه مختل خواهد شد واین همان مثالی استکه اینجا آقایان میگویند شکم گرسنه ایمان ندراد. پس اگر وضع اقتصادی جامعه خوب شود مقاومت در برابر خارجی بهتر صورت خواهد گرفت. خارجی بیشتر احترام خواهد گذارد با مطالعات زیاد بعد از جنگ اخیر آمریکائیها طرح مارشال را برای همین منظور اجرا کردند که بممالک اروپائی کمک کنند تا وضع اقتصادی آنها اصلاح شود و حالیه وضع اقتصادی ممالک اروپا بهتر شده و دیگر خطر سیاسی برای آنها احساس نمی‌شود. نفت از نظر اقتصادی: من از ابتدا نظر داشتم که با مسئله نفت باید از نظر اقتصادی روبرو شد والان هم بهمین عقیده هستم باید احساسات و حب و بغض را کنار گذاشت من از ابتدا معتقد بتعطیل دستگاه نفت نبودم روزی هم با آقای دکتر مصدق در همین مجلس موقعیکه متحصن بودند ملاقات کردم و بایشان عرض کردم تعطیل آبادان برخلاف مصلحت است باید از درآمد نفت استفاده کرد والا مملکت دچار وضع دشوار اقتصادی خواهد شد و منظور شما باید تحصیل درآمد کافی از نفت باشد نه تعطیل دستگاه.

ایشان این مطلب را تصدیق کردندو قصدشان هم تعطیل نبود اشخاصی که مشاور و همکارانشان بودند احساسات تندی داشتند بی اطلاع بودند و من نمیدانم بعضی دیگر تحت تأثیر چه چیزهائی و چه اشخاصی بودند نتیجه آن درآمد که مقصود و منظور هیچکس از اول کار نبود من تازه این عقیده را ندرام من از اول معتقد بحل مسئله نفت از نظر اقتصادی و تعطیل نشدن دستگاه نفت بودم و در اردیبهشت ماه 31 یعنی شانزده ما قبل از سقوط حکومت آقای دکتر مصدق عقاید خود را در پنج مقاله در ایران ما نوشته‌ام و اشتباهات دولت وقت و متصدیان امور نفت را تذکر داده‌ام جریان ملاقات با آقای دکتر مصدق در مجلس را هم نوشته‌ام تز اقتصاد بدون نفت را در آن مقالات رد کرده‌ام و صریحاً نوشته‌ام باید تأسیسات نفت آبادان بکار بیفتد و اکنون هم اصولا موافق با حل مسئله نفت هستم زیرا از نظر اقتصادی زیان عظیمی بما رسدیه و می‌رسد این ضرر و زیان امری مسلم و حتمی است که نمی‌توان با حرف و احساسات جلوی آنرا گرفت ولی احتمال ماخله شرکتها در امور داخلی ایران حتمی نیست و قابل جلوگیری است و شخص عاقل واقع و حتم را فدای احتمال و خیال نمی‌کند همین قرارداد با کنسرسیوم که بعضی از شرائط آن نامناسب است و چو راهی وچاره دیگر در جلو نیست قبول خواهد شد در سال سوم هفتاد و دو میلیون لیره درآمد خاصل بدولت یاران می‌دهد که با لیره 23 تومان می‌شود قریب یکهزارو هفتصد میلیون تومان (کریمی: لیره باید 10 تومان بشود و اگر دولت نگردد ما طرحی می‌آوریم و لیره را تنزل می‌دهیم) یعنی دو برابر درآمد فعلی ایران و اگر هم لیره تنزل کنمد این درآمد بهر حال دو برابر درآمد واقعی دولت ایران است وقتی راهی برای فروش نیست و چهار سال هم در انتظار مشتری ماندیم و وضع فروش و حمل و بازار نفت در اختیار چند شرکت است و آزادی عمل نیست و سالی متجاوز از 200 میلیون تومان هم بودجه شرکت ملی نفت را از بودجه مملکتی باید پرداخت 80 هزار کارگر بیکار است، دستگاه تصفیه باید ضایع شود و از میان برود (نوشته‌ای بدستم رسید که امضاء نهضت مقاومت ملی را داشت در صفحه شش آن نوشته «نسبت ببعد از سه سال بعید نیست کم کم تصفیه خانه آبادان متوقف و تعطیل شده برای ما یکمشت آهن پاره یادگار بماند» هر شخصی که از وضع پریشان مملکت نگران شود دچار این فکر می‌شود که چگونه می‌توان با وجود آنکه برای بهره برداری از نفت هیچ راهی و چاره باقی نمانده مملکت را از این درآمد محروم نموده و از خدماتیکه با این درآمد می‌توان بمردم محتاج و محروم نمود صرف نظر کردوقتی بهمین نشریه نهضت مقاومت ملی نگاه می‌کنم میبینم نوشته‌است «با نظارت و اختیاریکه کنسرسیوم روی بازارهای جهانی یعنی خریداران دراد» ایضاً می‌نویسد کنسرسیومی که تعیین کننده قیمت در دنیا است و بازار دنیا را در دست دارد» توجه می‌کنم که اشخاص بخوبی واقف بر حقیقت اند خود میدانند تعیین قیمت نفت با شرکتهای بزرگ نفت است و بازارهای جهان در اختیار و دست شرکتهای بزرگ است بنابراین ما متاعی داریم که اگر سرمایه و دستگاه و کارشناس برای استخراج هم داشته باشیم تازه قیمت آنرا باید شرکتهای بزرگ معین کنند و بازار و اختیار بدست آنهاست پس راه استفاده برای ما بدون آنها بسته‌است چگونه می‌توانم خود را قانع سازم که تا چند سال دیگر هم صبر کنیم که شاید وضع دنیا و شرکتهای بزرگ عوض شود اگر عوض نشد آن وقت محروم کردن مملکت از چنین درآمدی چه جوابی دارد زیرا ما فعلا در سال چهارم هستیم و از مراحل آزمایش گذشته‌ایم آیا می‌توان دید که در سنوات آینده، عراق و عربستان و کویت از نفت استفاده کنندو آن ممالک روبجلو بروندو ما بهمین حال باقی بمانیم و مردم بانجا مهاجرت کنند و از فقر بآنجا پناه برند این است که من درعین آنکه ملکت و وطن خود را می‌خواهم می‌توانم اظهار کنم که تنها مبارزه بدون نتیجه و بیهوده یا خارجی دلیل وطنپرستی نیست بلکه بسا اوقات این احساسات بدون تعمق و بدون پیش بینی مملکت را بخطر می‌اندازد و بعواقب بدتری از آنچه وطنخواهان نگران از آن می‌شوند مبتلا می‌سازد بدین جهت من از روز اول و امروز و همیشه مسئله نفت را یک مسئله اقتصادی می‌دانستم و میدانم که باید با درآمد حاصل از آن اصلاحات لازم را در مملکت نمود و اینکه میگویند استقلال مملکت بواسطه شرکتهای خارجی در خطر خواهد افتاد من این نظریه را نمی‌پسندم و وارد نمیدانم بلکه در شرائط فعلی اگر منظور از استقلال حفاظت مملکت است ذینفع بودن شرکتهای بزرگ امرکائی و انگلیسی و هلندی و فرانسوی خود علاقمند بودن آنها و دول آنها بحمایت از ایران در مقابل هر تجاوز بر علیه استقلال ایران خواهد بود و اگر مقصود این است که شرکتها در امور داخلی ایران ممکن است دخالتهائی کنند از این استدلال متعجب می‌شوم ما که مغز شرکت سابق را کوبیدیم و له کردیم هر کس بعداً بخواهد این عمل را بکند مردم ایران که عوض نشدند همان عمل را خواهندکرد آیا در هیچ کجای دنیا ممکن است که از نفت خود بهره نبرند بتصور اینکه عمال شرکتها ممکن است در کارهای داخلی اعملا نفوذ کنند و بفرض که شرکتها بخواهند اعمال نفوذ کنند مردم نباید بگذارند امروز در دنیا ممالک با هم ارتباط دارند مؤسسات بازرگانی و فرهنگی و بهداشتی دارنددر ممالک غیر صنعتی هزارها متخصص و عالم از ممالک دیگر وجود دارد اگر خارجیها بخواهند در امور مملکتی مداخلاتی بکنند راههای زیادی دارند مؤسسات زیادی هست وسایل زیادی دارند احتیاجی بشرکت‌های نفت نیست در تهران بیمارستان انگلیسی هست بیمارستان شوروی هست ادارات بازرگانی شوروی هست اصل 4 هست هزارها مؤسسه دیگر هست اگر بخواهند دخالت می‌کنند به متخصصین اکتفا نمی‌کنند وآنگهی وضع دنیا عوض شده سازمان ملل متحد به وجود آمده روابط دول تحت قواعد است چگونه می‌تواننداستقلال ما را از میان ببرند بنابراین از نظر من اشکالی نیست که مسئله نفت ایران از نظر اقتصادی خاتمه یابد از نظر استقلال اقتصادی هم این عمل نه فقط ضرر ندارد بلکه مفید است زیرا اگر درآمد نفت صرف تولید و کشاورزی وعمران شود باستقلال اقتصادی کمک هم خواهد نمود چه پایه استقلال اقتصادی بینیازی است و قدرت تولید و داشتن درآمد بعلاوه محرومیت چند سال دیگر از درآمد نفت متضمن ضررهای اقتصادی و اجتماعی غیر قابل جبران است و یکی از این خطرات خطر پیشرفت کمونیزم است.

پیشرفت کمونیزم: الف: این مطلب آشکار شده که سیاست کمونیستها توسعه انقلال جهانی است بعد از جنگ بین الملل اول کمین ترین دستور توقف را بعمال خود داد و دستور داد که با ملیون در هر کشوری کمک نمایند و با جنبشهای ملی کمونیستها کمک کردند مثل چین که بدستور آنها کمونیستهای چین جزو کومین تانک شدند (حزب حکومت ملی) رو به استالین سوسیالیزم در یک کشور بود بنابراین انقلاب کمونیستی از روسیه صادر نمی‌شد ولی بعد از این جنگ نقشه کمونیست بین الملل توسعه انقلاب است پس در این مملکت باید بفوریت دست باصلاحات زد سطح زندگی مردم را بالا برد بهداشت را توسعه داد وضع کشاورزان و کارگران و مستخدمین و مزدبگیرها را بهتر کرد این سیل هجوم مردم را از ولایات بتهران در اثر فقر مگر نمی‌بینید این بیکاری و خطر آن را در تهران و جاهای دیگر مگر متوجه نیستند برای مردم باید کار تهیه کرد اینکارها را نمی‌توان به ده سال دیگر موکول کرد زیرا عدم رضایت مردم را بگمراهی و اغفال شدن سوق می‌دهد بلکه باید سعی کرد تا چند سال دیگر وضع زندگی مردم اصلاح شده باشد و ده سال جلو باشیم برای این اصلاحات هم هیچ درآمدی فعلا غیر از نفت نداریم وامروز هم احتیاج شدید به اصلاح اینوضع و رفع این خطر داریم و با تز اقتصاد بدون نفت که اصلا عملی نیست هیچوقت وسائل اصلاح و ترقی را نمی‌توان تهیه نمود خاصه نظر آقای دکتر مصدق هم در چند سال اول اقتصاد با نفت بوده زیرا در نطق خود در جلسه 140 مجلس شورای ملی می‌گوید «مخصوصاً اینکه از نظر اقتصادی روزی سیصد هزار لیره از تأخیر کار متضرر می‌شویم» پس تعطیل شدن دستگاه صنعت نفت هیچوقت پیش بینی نمی‌شد و اساس حساب ایشان بر درآمدروزی سیصد هزار لیره بوده یعنی معکوس تز اقتصاد بدون نفت و بعبارت دیگر ایشان تز اقتصاد با نفت داشته‌اند تکیه ایشان بر اقتصاد نفت بوده و بوسیله اقتصاد نفت اصلاح امور اقتصادی دیگر را فرض و پیش بینی می‌کردند.

پس اگر استفاده از نفت ممکن باشد تز اقتصاد بدون نفت خود بخود محکوم است. باز در جلسه 167 مجلس شانزدهم آقای دکتر مصدق می‌گوید «من میدانم کار نفت سرآمد همه کارهاست اگر این کار تمام شد ملت ایران بهر چه می‌خواهد خواهد رسید ولی اگر اینکار نشد برای ما هیچ اصلاحی ممکن نیست زیرا هر اصلاحی محتاج بپول است» هر کس تصدیق می‌کند که وضع اقتصادی ما بعد از چهار سال یعنی در این تاریخ بدتر از زمان ملی شدن است اگر آنموقع اصلاحات لازم بود اکنون لازمتر است چطور آنموقع اصلاحات با پول فقط ممکن بود ولی الان بدون پول ممکن است پس لزوم اصلاحات و احتیاج بپول برای اصلاحات مسئله تصدیق شده ایست و وقتی احتیاج بتصدیق و مسلم شد انسان ناچار می‌شود شرایطی را قبول کند که مطابق میل قبلی اش هم نباشد مثل آنکه وقتی طفل مریض است پدر انگشتر هزار تومانی را اضطراراً بقیمت نازل می‌فروشد برای اینکه لزوم و مصلحت فعلی را جواب بدهد. آقای دکتر مصدق در جلسه 144 مجلس شانزدهم می‌گوید «آن اصلاح اساسی که ما در نظر گرفتیم هم از حیث معاش و هم از حیث اخلاق مردم مؤثر باشد ملی کردن صنعت نفت بود ما اگر اینکار را بکنیم هم عایدات فوق العاده بدست می‌آوریم که بتوانین در واقع معاش مستخدمین دولت را تأمین بکنیم هم کارهای تولیدی د راین مملکت ایجاد کنیم و فقر و بدبختی را از این مملکت برکنار کنیم و هم دست شرکت نفت را از سیاست مملکت خارج کنیم» با این بیانات نیت و نقشه آقای دکتر مصدق معلوم بود اقتصاد بوسیله نفت است من با نهایت ایمان می‌گویم که اگر بعضی از مواد این قرارداد راکه مطابق میل من نیست قبول می‌کنم برای خاطر یک مصلحت کلیتر و بزرگتری است و آن احتیاج به درآمد نفت برای اصلاح امور اقتصادی و اجتماعی مردم و بهتر کردن زندگی مردم و افزایش تولید و جلوگیری از خطر کمونیزم است که موفقیتش در ممالک فقیر بیشتر است و در ممالک صنعتی برخلاف آنچه کارل مارکس گفت پیشرفت ندارد زیرا کارل مارکس ممالک صنعتی را مستعد رشد کمونیزم دانسته در صورتیکه در آمریکا و انگلستان که دو مملکت صنعتی درجه اول هستند جز عده قلیل کمونیست دیده نمی‌شود زیرا آنچه را که کمونیزم چهل سال است در ممالک دیگر وعده می‌دهد و خود نمی‌تواند انجام دهد در آمریکا و انگلستان اصلاحات اجتماعی بدون خونریزی و آمدکشی و حبس و از بین بردن طبقات مخالف انجام داده‌است این آقایانی که با کمونیستها همصدا میشند و بعضی از آنها اهل بازار و دیانت و کسب هستند خبر ندارند که در حکومت کمونیستی طبقات متوسط هم محکوم بفنا هستند و در روسیه از احزاب مخالف کمونیست یکنفر برای یادگار و ذکر وقایع باقیمانده و تمام طبقات متوسط هم از بین رفتند و از گرسنگی مردند و حتی زارعین متوسط را نیز ای بین بردند تا کسی از طبقات دیگر باقی نماند حالا عده‌ای از همین آقایان تشخیص مصلحت نمیدهندو نمی‌خواهند این مسئله نفت حل شود بدون اینکه بفهمند اگر این مسئله نفت حل نشد بعد چه باید بشود و با کدام پول و درآمد باید اصلاحاتی را که ضروری است انجام داد و باقیماندن این اختلاف با اوضاع فعلی ایران چگونه مقدور است و اگر حل نشد هیچ فکر نمی‌کنند که آیا می‌توان بهمین وضع ادامه داد و تحمل تشنجات و صدماتی را نمود که ممکن است این امر در بر داشته باشد و آیا ایران باز می‌تواند در مقابل ممالک قوی و نیرومند صنعتی بمقاومت خود ادامه دهد و آیا صلاح است که باز مقاومت بیهوده شو و اگر مقاومت بیثمر شده ونفت ما از بین رفت و دستگاه آبادان به آهن پاره مبدل شد چه باید کرد؟ و چه کسی مسئول است و مملکتی که با خطر کمونیزم روبروست آیا از سالی حد متوسط پنجاه میلیون لیره می‌توان صرفنظر کرد. در نشریه که نهضت مقاومت ملی منتشر کرده نوشته‌است «اگر انگلستان جلوی ایتالیا و ژاپون و خریداران دیگر نفت را نمی‌گرفت آنوقت معلوم می‌شد که دنیا بنفت ایران بینیاز است یا محتاج» بعد می‌نویسد «ثانیاً قفلی بوده‌است که خودشان بسته بوده و اینک چون از بابت تأمین منافع مورد نظر امیدوار شده‌اند آنرا باز می‌کنند» من هم همین را می‌گویم این قفلی است که بروی نفت ما زده‌اند برای ما وسیله استفاده نیست جز آنکه قفل را باز کنند پس اختیار بدست ما نیست تشکیلاتی عظیم در دنیا بوجود آمده که در خود آمریکا هم نفت را کنترل می‌کند در آن کشور بزرگ صنعتی جهان این تشکیلات اختیار نفت را بدست دارد و تمام نفت خاور میانه بدست اینهاست و در انحصار اینهاست ما وسیله استخراج و تصفیه و حمل و ارسال ببازار و فروش در بازار نداریم و فقط اینها هستند که دارند در چنین شرایطی هر خریداری نظر خود را بفروشنده دیکته می‌کند وقتی خریدار منحصر شد با این شرائط و در این سیزده ماه بعد از آقای دکتر مصدق هم یک پیشنهادی نرسیده یا باید از درآمد نفت تا چند سال استفاده کرد ویا نکرد و راه دیگری رفت این راهی که پیشنهاد می‌کنند هیچ راهی نیست جز دو چیز اول صبر – دوم اقتصاد بدون نفت اول صبر اولا اختلافی داریم که قبول کرده‌ایم غرامت بدهیم فلسفه صبر فلسفه خوبی نیست زیرا انگلیسیها از عامل زمان استفاده کردند و به اولین چیزی که امیدوار بودند همان عامل زمان بود که به ضرر ما تمام شد ودر آینده هم معلوم نیست به نفع ما باشد فرض کنیم صبر کردیم غرامت را چخ بکنیم از صبر کردن باید دید چه نفعی برای ما عاید می‌شود آیا شرکتهای نفتی دست از رویه‌های خود برمی دارند آیا در دنیا تغییری پیدا می‌شود که به نفغ ما باشد آیا به انتظار جنگ باید بود آن هم چه ثمری به حال ما دارد؟ آیا وضعی مثل مکزیک و ژاپن و آلمان و ایتالیا فراهم می‌شود که دول محور نفت او را معامله ی تهاتری کنند؟ چه امیدی هست که فعلا در انتظار آن باشیم و این بودجه سنگین شرکت ملی نفت را تحمل کنیم آقای بیات می‌گفت به آقای دکتر مصدق دو سه ماه قبل از 28 مرداد گزارش دادیم که شرکت ملی احتیاج به ماشین آلاتی دارد والا دستگاه به کلی تعطیل خواهد شد وپولی برای خرید آن نبود و شرکت نفت جلوی فروش آن راهم به ایران گرفته بود بعلاوه احتیاجات مملکت فوریت دارد و نمی‌توان صبر نمود فرض عمومی دیگر نمی توان کرد اسکناس نمی توان انتشار داد و انتشار اسکناس علاج نیست ده ماه آخر حکومت آقای دکتر مصدق با انتشار اسکناس گردش می‌کرد – ارز خارجی لازم داریم از کجا بیاوریم – مستخدمین اضافه حقوق می‌خواهند این وعده سر خرمنی که به دبیران و آموزگاران داده شده از کجا تأمبن باید بشود زندگی کمر شکن شده یک دستگاه عظیم تبلیغاتی که کمر دنیا را خم کرده مراقب و مشغول بهره برداری از این اوضاع است البه به انگلیستان و آمریکا بد گفتن عده‌ای از مردم را راضی می‌کند اما این علاج نیست آلمان غربی – من معتقد نیستم که بد گوئی به خارجی‌ها کنیم هر زمان مقتضیاتی دارد که تغییر می‌کند هندیها تا ده سال پیش به انگلیسیها دشنام می‌دادند و رویه خاص داشتند اما دنیای امروز یعنی بعد از جنگ آن رویه را نمی‌پسندد جون از دشنام دادن استفاده نمی‌شود کرد از احساسات مردم باید استفاده کرد برای اخذ نتیجه ما برای ملی شدن صنعت نفت از احساسات مردم استفاده کردیم ولی برای کارهای فنی و اقتصادی نمی‌شود از احساسات استفاده کرد زیرا همه مردم همه مسائل را نمی‌توانند بفهمند و احساسات بر عقل چیره خواهد شد و در آلمان غربی بعد ازجنگ با انگلیسها بد نمیگویند زیرا فائده ندارد در مقابل خارجی باید کار کرد وضع مملکت را باید درست کرد آلمان آنهمه صدمه از انگلستان در جنگ دید بعد از هر دو جنگ روابط خود را با انگلستان خوب نمود در این جنگ اخیر بزرگترین دشمن آلمان انگلستان بود اما بعد از جنگ آلمان بانگلستان نزدیک شد بآمریکا نزدیک شد زیرا دو خطر در جلو داشت که با کمک آنها میسر بود حل شود یکی فقر دوم کمونیزم ملل دشمنیها را نباید ذخیره کنند امروز در دنیا باید ببینیم ایران از چه و که می‌تواند برای اصلاح امور خود و حفاظت خود کمک بخواهد اگر یک راهی باشد استفاده از ممالک غربی است بنابراین تنها راه اینستکه عاقلانه از این ممالک غربی استفاده کنیم حسن رابطه داشته باشیم این طریقی استکه امروز باید توصیه کرد. و جلب دوستی و توجه ممالک بزرگ موجب پیشرفت و کمک بحفظ استقلال ماست مگر در قضیه آذربایجان از ما حمایت نکردند واستقلال ما را پشتیبانی نکردند؟ پس من می‌گویم این رویه بدگوئی بانگلیس و آمریکا برخلاف مصلحت است و جدائی از آنها بر ضرر ماست ولو آنکه نفت ما را مثل نفت عراق و عربستان سعودی بخرند ما یک مصلحت کلیتری داریم که بقای کشور و ترقی کشور است و احتیاج بکمک داریم امروز طریق نیل بمقصد استفاده از این ممالک بزرگ است بس و از طریق حسن رابطه و اعتماد و محبت بهتر میتانیم آنها را به دوستی خود امیدوار سازیم. پس سیاست آینده ایران از این حیث باید روشن و صریح باشد من بصراحت می‌گویم داشتن یک سیاست روشن و صمیمانه با ممالک غربی و داشتن روابط حسنه متقابل و احترام ودوستی متقابل در این گیرودار بنفع ایران است و موجب نجات ایران از بسیاری از مشکلات خواهد گردید بمرحوم فروغی در شهریور 20 مردم فحش می‌دادند آن مرحوم از عصه مرد اما بعد از خاتمه جنگ معلوم شد چه خدمتی بکشور خود کره بود زیرا تشخیص صحیح داده بود که باید با دول غرب دوستی کرد و در موقع خاتمه جنگ همان قراردادی که برای آن در مجلس سنگ خورده بود ایران را نجات داد مگر سیاست بعضی از طرفداران آقای دکتر مصدق صحیح بود که در مجلس می‌گفتند چرا نفت به دول غربی بدهیم که ببرند بر علیه شوریها مصرف کنند مگر شورویها نفت خود را می‌فروشند. حساب می‌کنند که مبادا بر علیه ایران بکار برده شود؟ یا انگلیسها وقتی بچین کمونیست آذوقه و نفت و لاستیک می‌دادند در تجارت حساب دوستی آمریکا را می‌کردند در صورتی که با همان وسائل سربازان انگلیسی هم در کره نابود می‌شدند این حرفهای بی ثمر بر علیه غرب نتیجه اش این بود که انگلیسها آمریکائیها را وادار کنند که 17 میلیون دولار پول اصل 4ر1 بآمریکا برگردانند. با فحش دادن در ماههای اخیر دولت سابق بآمریکائیها و زدن اعضاء اصل 4 در خیابانهای تهران مگر کار خوبی بود؟ در تمام روسیه یک شعار بدر و دیوار بر علیه آمریکا دیده نمی‌شود اما در ایران همه جا پر از این شعارها بود این عمل چه نتیجه داشت جز نزدیک کردن بیشتر انگلیس با آمریکا و اثبات این ادعا بوسیله انگلیسها که ایران تحت سلطه کمونیستها خواهد درآمد. من می‌گویم اولین شرط وطنپرستی رعایت مصلحت است و در نظر گرفتن وضع و شرائط زمان مملکت را بجائی بردن که ننتیجه اش معلوم نیست ممکن است از شور و عضق وطنپرستی با شد اما هیتلر هم مملکت خود را طرف با چند دولت بزرگ کرد بدون اینکه فکری از عاقبت کند و عاقبت آلمان آن شد که زیر تانک قوای روس بلرزه درآمد و بر مردم آن، آن گذشت که خواندید و دیدیدو شنیدید علماء ایران در زمان فتحعلیشاه اعلام جهاد کردند ثمره اش چه بود؟ جز از دست رفتن قفقازیه همه اینها هم وطنپرست وهم خیرخواه بوده‌اند. من عقیده دارم مسئله نفت باید جداً از این مسائل حل شود و جنبه اقتصادی آن در نظر گرفته شود. آقای دکتر مصدق اگر نتوانست مسئله نفت را حل کند برای همین مسئله بود که تابع همکاران احساساتی شده بود و مانع حل شدن نفت بعضی همکاران ایشان بودند که تصور می‌کردند اگر پیشنهاد جاکسون پذیرفته شود و یا داخل بحث شوند مردم خوششان نخواهد آمد حاضر نشدند حتی داخل مذاکره شوند در صورتیکه پیشنهاد جاکسون که از غرامت صرفنظر می‌کرد راه حلی بودکه از پیشنهد دومی بهتر بود و در عین حال قابل مطالعه بود و نمی‌بایستی بدون مذاکره و مطالعه رد شود مگر اینکه پیشنهاد بهتری قبلا می‌رسید. دوم: تز اقتصاد بدون نفت: تز اقتصاد بدون نفت برای ایران یک تزی است که فقط ممکن است در عراق و عربستان سعودی و کویت و جاهای دیگر طرفدار داشته باشد زیرا تزی است که بنفع آنها است و تزی است که از تصدق سر آن در سال اخیر کویت یکصد و پنجاه میلیون دلار یعنی متجاوز از 50 میلیون لیره درآمد از نفت داشته‌است (خرازی: عراق هم همینطور است) و اگر این تز دنبال شود هر ساله این درآمد افزایس می‌یابد اما اگر این تز قبول نشود دیگر بر درآمد آن ممالک افزوده نمی‌شود. خوابیدن نفت آبادان بزرگترین ارمغان است برای ممالک مجاور ایران. تز اقتصاد بدون نفت ایران را بعقب می‌اندازد و ممالک مجاور او را بالا می‌برد زیرا آنها از درآمد نفت خود باصلاحات اقتصادی می‌پردازند و ما از اصلاحات اقتصادی محروم خواهیم بود. این عمل از عق مخارج است که کسی درآمد داشته باشد محتاج اصلاحات هم باشد ولی از درآمد فعلی استفاده نکنند بلکه از نظر اقتصادی هم مطرود است زیرا هر گونه اصلاحی محتاج بسرمایه‌است بنابراین باید سرمایه را که داریم بکار بریم تا سرمایه ما زیاد شود اگر امسال بیست میلیون لیره خرج کارهای تولیدی و تا پنج سال هر سالی همین مبلغ خرج کنیم مسلماً نتایج خوبی خواهد داد واما اگر تا 5 سال پولی نداشته باشیم که خرج کنیم 5 سال از حیث نتیجه عقب هستیم خلاصه کسی اگر سرمایه دارد آنرا راکد و زیرزمین نمی‌گذارد که این نسل حاضر فقیر و مفلوک وعقب مانده بماند ونسل بعد هم تازه از همان جا شروع کند که ما عقب ماندیم و همیشه یک مدتی از سایر ممالک عقب تر باشد. ما هر قدر تلاش برای عمران و آبادی کنیم یکسال درآمد نفت ما برابر با سالها تلاش خواهد بود و شاید ده سال تلاش ما باندازه یکسال درآمد نفت ثمر ندهد بنابراین کدام عقل سالمی تجویز می‌کند که ما آنچه را که از دهسال نمی‌توانیم بدست آوریم اگر در یکسال مقدور باشد بدست بیاوریم آنرا از دست بدهیم بتصور اینکه ممکن است شرکتهای نفت در کارهای مملکت ما مداخله می‌کنند؟ اقتصاد بدون نفت را با جه اجرا می‌توان نمود مسلماً اولین برنامه آن توسعه کشاورزی است اینرا مخصوصاً آقایان مالکین و کشاورزان باید توجه کنند این مملکت و کشاروزان باید توجه کنند این مملکت با قاطر و الاغ قنات آباد و رودهای خشک در اغلب فصول سال همین است که هست و فرضاً مقداری بر آن افزوده شود تأثیری چندان در وضع اقتصادی نخواهد داشت و با گلو و الاغ و اسباب زراعتی ششهزار سال قبل نمی‌توان درآمد نفت را از کشاورزی تأمین کرد (صحیح است) چنین اقتصادی ایده آلی و خیالی است برای کشاورزی تراکتور و خرمنکوب می‌خواهد تعمیرگاههای تراکتور می‌خواهد برای دفع آفات وسائل و لوازم می‌خواهد، موتور آب می‌خواهد، سد می‌خواهد، برق می‌خواهد، اینها وقتی تأمین شد آنوقت تز اقتصاد بدون نفت را می‌شود اجراء کرد اما هیچ میدانید ساختن یک سد متوسط حداقل صد میلیون تومان پول می‌خواهد و بدون سد آبیاری نمی‌شود کرد و سدهای بزرگ تا پانصد میلیون تومان خرج برمیدارد و تراکتو و خرمنکوب و تلمبه موتور آب و همه اینها را بدون پول نمی‌توان تهیه کرد و ما نه فقط ارز خارجی نداریم بلکه حقوق مستخدمین دولت راهم پول نداریم بپردازیم آنهائیکه میگویند مستخدمین را باید بیرون ریخت در اشتباه‌اند چرا خودشان اینکار را نتوانستند بکنند. تز اقتصادی بدون نفت باید بر اساس تولید باشد تولید محصولات صنعتی کارخانه‌ها برق برای تولید قوه می‌خواهند. بفرمایید بدون داشتن پول وارز خارجی چگونه می توان کارخانه وارد نمود باید توجه نمود که آیا در وضع حاضر مملکت احتیاج به اصطلاحات مصلحت است؟ مسلمامصلحت اقتضای اصلاحات فوری رادارد شک عده می گویند باید از نفت چشم پوشید برای این مصلحت که در آینده مبادا شرکتها در امور مملکت دخالت کنند اما اگر معلوم شد اصلاحات ضروری است و برای اصلاحات احتیاج به پول است می گویید آن مصلحت آینده را باید رعایت کرد و دومی را که عبارت از لزوم اصلاحات باشد نباید رعایت کرد وخطر موجود را به انتظار مصلحت آینده احتمالی نباید دفع کرد؟ امروز علاوه از توسعه کشاورزی و تولید مردم احتیاجات مادی دارند مدرسه می‌خواهند - پل می‌خواهند – بیمارستان می‌خواهند – راه می‌خواهند دفع آفت می‌خواهند – وسیله نقلیه می‌خواهند – کار می‌خواهند بی کاری در شهرها و دهات قابل تحمل نیست اینها را باید برای مردم تأمین کرد که جز با پول نمی‌شود شما فرض کنید مالیات رازیاد کنید خودتان را بکشید بیش از صد میلیون تومان نخواهد شد پس یک درآمدی راکه موجود است نمی توان از دست داد و چنین کاری از نظر اقتصادی خلاف مصلحت است. آمدیم تز بدون اقتصاد نفت راقبول کردیم بعد از ده سال تازه همین آش است و همین کاسه فقط یک فرض ممکن است که رژیم انگلیس و آمریکا عوض شود ویا آمریکا کمونیست شود تازه دولت آمریکا جای شرکتهای بزرگ نفتی را می‌گیرد مگر روسیه کمونیست شد شرائط تجارت با روسیه شوروی سخت تر از سابق نشد. بنابر این بعد از ده سال در همین مرحله که امروز هستیم خواهیم بود مگر با این بودجه که حقوق مستخدمین را به سختی تأمین می‌کند می توان کشتی نفت کش خرید – تصفیه خانه را نگهداشت و بکار انداخت – اگر وضع عالم تا ده سال دیگر عوض نشد آنچه که از درآمد نفت نگیریم (طبق تز اقتصادی بدون نفت) ار کیسه ما رفته و خرج این مملکت نشده اما اگر ده سال دیگر وضع عالم عوض شد با در آمد ده ساله از نفت وضع خود را بهتر کرده‌ایم آنوقت بهتر می‌توانیم از وضع مناسبی که پیدا می‌شود استفاده کنیم زیرا وسائل بیشتری خواهیم داشت و دنیای بعد از ده سال هم ناچار خواهد بود بیشتر حقوق ما را رعایت کند اما اگر آنروز هم دست به دهان باشیم معلوم شده که هر قدر کشوری یا شخصی ضعیفتر باشد کمتر با و توجه می‌شود تا ده سال دیگر از کجا معلوم است وضع شرکتهای بزرگ و کارتل بین المللی نفت محکمتر نشود و آنها قوی تر از امروز نشود؟ پس روی حسابی که بر اساس پیش بینی صحیحی نباشد نمی توان از درآمد مسلم نفت امروز صرف نظر کرد درست است مقداری از حق ما را به ما می‌دهند و ما قدرت و وسیله و سرمایه نداریم که از تمام حق خود استفاده کنیم و طرف قدرت و وسیله و سرمایه دارد اما این مقدار از حق را که بدان احتیاج داریم من باب ضرورت مصلحت نیست از دست دهیم و قاعده الضرورات تبیحالمحظورات در همین مورد است که مصداق دارد امروز در خوزستان وبنادر جنوب ایران بیکاری و فقر حکمفرما ست اگر وضع باین قرار بگذرد اکثر مردم به کویت و جاهای دیگر خواهند رفت – من می‌ترسم عراق تا ده سال دیگر از درآمد نفت خود وضع خود را آن چنان اصلاح کند که مردم ایران هوس مهاجرت به آنجا رابکنند. آقایانیکه طرفدار این تز هستند چرا خود آن را اجرا نکردند امروز مملکت با سابق فرق کرده مردم رادیو می‌خواهند – تلفن می‌خواهند – وسائط نقلیه خوب می‌خواهند – خوراک مردم پوشاک مردم با سابق تفاوت دارد همه مردم برق می‌خواهند آیا یک مملکت هست که نفت داشته باشد و از آن استفاده نکند؟ این حوائج را هم با سرمایه و پول باید برای مردم تأمین کرد.

تز اقتصاد بدون نفت چون موجب محرومیت مملکت از درآمد حاصل نفت می‌شود و یک تز منفی است نه مثبت مورد قبول هیچکس نمی‌تواند واقع شود خاصه آنکه عدم توجه باصلاحات ضروری مملکت برای مملکتی که فقر و بیکاری در آن شیوع دارد موجب خطر است این همان خطری است که همیشه در ذهن آقای دکتر مصدق بود و در یادداشتی که آقای دکتر امینی بخط آقای مهندس طالقانی وزیر کابینه آقای دکتر مصدق خواند از قول آقای دکتر مصدق منعکس بود که گفتند «این فقر و بیکاری برای مملکت خطر دارد» پس این خطر مورد قبول خود آقای دکتر مصدق هم بود ایشان همیشه متوجه اینموضوع بودند خوب بیاد دارم روزی در زمان نخست وزیری آقای منصور ایشان در یکی از جلسات جبهه ملی می‌فرمودند که چنین خطر کمونیزم مملکت را تهدید می‌کند باید دولت را در مورد کارهای خوب وا صلاحات تقویت کرد زیرا خطر کمونیزم بیشتر از خطر شرکت نفت است. امروز توجه ما بمملکت باید باشد که اگر اینکار صورت نگیرد و این اختلاف باقی بماند و از همین درآمد هم محروم بمانیم چه خاکی بسر بریزیم و مملکت را با چه اصلاح کنیم و پول و سرمایه از کجا بیاوریم؟ تز اقتصاد بدون نفت جواب ما را نمی‌دهد بلکه در حکم نسخه ایست که طبیعی بدست بیمار بدهد و بجای دوا در آن بنویسد «انشاءالله شفا خواهید یافت». رضایت انگلیسها، آن چیزی که در حل مسئله ایران دخالت داشت رضایت انگلیسها در نظر امرکائیها بود اگر انگلستان با ایران رفع اختلاف نمی‌کرد. هیچ راهی برای جریان یافتن نفت ایرن وجود نمی‌داشت زیرا علاوه از اینکه دولت آمریکا نمی‌خواست عملی مرتکب شود که حمایت از ملی شدن صنعت نفت تلقی شود در یک مسئله مهم اشتراک منافع بین آمریکائی و انگلیسی وجود داشت و آن رفع اختلاف در مورد غرامت بود که میزان علاقه آمریکا باین مسئله در نامه رئیس جمهور فعلی آمریکا خطاب بدکتر مصدق موجود است که صریحاً در مورد غرامت اظهار عقیده کرده‌است.

از نطر ایران هم مهمترین مسئله همین غرامت بود که کسی بدان توجه نداشت انگلستان هم در حقیقت میلی نداشت که مسئله غرامت حل شود زیرا در آنصورت دیگر عذری و بهانه برای جلوگیری از فروش نفت ایران نمی‌توانست داشته باشد با کمال تأسف همکاران آقای دکتر مصدق هم تصور می‌کردند اگر مسئله غرمت قسمی حل شود که رقم سنگین باشد مضر بوجهه آنها است غاف از آنکه این مسئله هر چه زودتر حل می‌شد بنفع ایران بود چه با جریان نفت در ظرف چند سال از درآمد نفت پرداخته می‌شد. آقای دکتر مصدق در اینمورد درست تشخیص ندادند و نتیجه آن شد که انگلیسها همیشه اختلاف را بعنوان اختلاف در مسئله غرامت باقی میگذاردند و در دنیا جلوه می‌دادند که ایران حاضر بحل مسئله غرامت نیست آقای دکتر مصدق کار صحیحی کرد که غرامت را قبول نمود ولی در حل اختلاف راجع بغرامت زیاد تردید کرد مخصوصاً بعد از صدور حکم دیوان بین المللی این تردید جائز نبود اما راجع به دیوان بین المللی دادگستری من عین بیان آقای دکتر مصدق را که در رادیو تهران در اوایل فروردین 32 نمودند نقل می‌کنم «اولا دیوان بین المللی دادگستری بیطرفی و حق پرستی خود را در قبضه نفت ایران با صدور حکم عدم صلاحیت بدنیا ثابت کرد» بعد از صدور آن حکم که انصافاً قضات بین المللی سلامت و شرافت خودشانرا نشان دادند می‌بایستی دولت داوری دیوان بین المللی را قبول کرده باشد واصرار بانگلستان که دعاوی خود را قبلا تعیین کند امر لازمی نبود و ضرری هم بحق ایران نمی‌توانست داشته باشد زیرا در قرا رداد داوری هر طرفی می‌تواند هر چه می‌خواهد مطالبه کند و ذکر دعاوی بهر عنوانی باشد نه مثبت حق اوست و نه مضیع حق طرف دیگر بلکه تشخیص وقضاوت با داور است ولی در این مسئله که چگونه قرارداد داوری نوشته شود اختلاف شد واگر انگلیسها قصد اطاله و دوام اختلاف را نداشتند آنها می‌بایستی پیشنهاد دولت ایران را قبول کنند و مطالبات خود را با رقم تعیین نمایند زیرا چه فرق می‌کرد رقم را قبلا و یا بعداً نزد هیئت داوری تعیین کنند و غرض از این اختلاف هم این بود که مسئله غرامت حل نشده باقی بماند چه وقتی اختلاف حل می‌شد آنوقت انگلستان چاره نداشت جز آنکه موافقت با فروش نفت ایران کند اما انگلستان نمی‌توانست این رضایت را بدهد مگر اینکه وضعی که بعداً بوجود می‌آید مورد قبولش باشد بعلاوه انگلستان کارتل بین المللی را هم با خود همراه داشت که در مسئله غرامت از خود انگلستان و شرکت نفت علاقمندتر باصل غرامت بود. پس بدون حل غرامت رضایت انگلستان حاصل نمی‌شد و بدون رضایت انگلستان نفت ایران نمی‌توانست بفروش برسد و البته انگلستان باز در درجه اول و هم عرض با مسئله غرامت می‌خواست نفت ایرانرا منحصراً در اختیار خود داشته باشد و این مزیت انحصاری را نمی‌خواست از دست داده باشد ولی مطلبی دیگر هست و آن اینکه اگر مسئله غرامت حل می‌شد امریکائیها هم بیمیل نبودند که نسبت بنفت ایران سهمی داشته باشند و چیزی که این مسئله را بوجود می‌آورد این بود که اگر نفت ایران تماماً و منحصراً بدست انگلیسها می‌آمد این اثر خوبی در احساسات و افکار ایرانیها نمی‌داشت کما آنکه آقای دکتر مصدق هم در نطق رادیوئی خود در فروردین 32 اشاره باین مطلب باین عبارت نموده‌است «و بعلاوه می‌خواستند باز هم انحصار فروش نفت ایران عملا بدست انگلیسها بیفتد» این قسمت از نطق مربوط بمذاکرات با استوکس است پس افتادن انحصار فروش نفت ایران بدست انگلیسها یکی از نگرانیهائی بود که وجود داشت جاکسون و استوکس هم در مذاکرات خود طالب تحصیل نفت ایران برای فروش انحصاری بوسیله شرکت نفت سابق بودند اما انگلیسها هم سعی می‌کردند انحصار فروش ایران بدست خودشان باشد و در مذاکراتیکه در موقع آمدن نمایندگان بانک بین المل کردند در برگشتن کارشناسان انگلیسی پافشاری کردند گفتند برنگشتن کارشناسان برای انگلستان یک مسئله پرستیژ است در صورتیکه ابداً مسئله پرستیژ نبود زیرا انگلستان بعد از جنگ چندین کشور را از دست داده بود ونفت ایرنرا هم از دست داده بود و اگر هم دویست کارشناس انگلیس بایران برنمیگشتند ابداً به پرستیژ انگلیسهای خونسرد برنمیخورد ولی چون برگشت کارشناسان انگلیسی می‌دانستند در نظر آقای دکتر مصدق براهنمائی همکاران بی اطلاع مسئله پرستیژ است این بود که پافشاری بیمورد در آن خصوص نمودند زیرا همکاران آقای دکتر مصدق که اخراج کارشناسها را خدمتی فرض می‌کردند نمی‌توانستند بر خلاف نظر خودشان برگشت کارشناسها تن دهند و اینجا همان چیزیکه انگلیسها می‌خواستند بوقوع پیوست یعنی بهانه آنها کارگر افتاد و پای بانک بین الملل قطع شد زیرا با حل شدن مسئله غرامت با بودن کارتل بین المللی دشوار بود یک شرکت بزرگی داوطلب نفت ایران شود پس تنها راهی که بموجب آن نفت ایران از انحصار انگلیسها بیرون می‌آمد تشکیل یک شرکت بین المللی بود و اگر شرکت بین الملل تشکیل نمی‌شد راه منحصر بهره برداری از نفت ایران بمیزان سابق همان شرکت نفت سابق بود و بس. مسئله دیگر آنکه آمریکائیها مقدار زیادی از نفت خود را برای جنگ مصرف کرده بودند و برای از دست دادن ذخائر خود می‌خواستند ذخائر دیگری بدست آورند یکی از این ذخائر ایران بود و مستر برنز که بعداً وزیر امور خارجه شد یادداشتی در 15اکتبر 1943 موقعیکه وزیر تدارکات زمان جنگ بود برای مرحوم روزولت فرستاده که قسمتی از آن نقل و ترجمه می‌شود (باید مذاکرات جدی با بریتانیا برای تحصیل یک نفت از منابع نفت ایران بشود که در ازای نفتهائیکه بعنوان وام و اجاره به بریتانیا داده شده و همینطور در عوض احداث یک لوله از منابع نفت ایران تا بندر حیفا که هزینه تقریبی آن دویست میلیون دولار است بامریکا منتقل خود این لوله برای استفاده کامل از نفت ایران لازم خواهد بود.

اینکه چرا نفت بشرکتهای بین المللی داده شده و انگلیسها چقدر در این معامله دخالت دارند بنده چند جمله‌ای خواستم خلاصه خدمت آقایان عرض کنم وقتی که نفت ملی شد انگلیسها از جریان آن مانع شدند ما که نمی‌توانستیم نفت خودمان را بانگلیسها بدهیم برای اینکه آنها تمام نفت ایران را می‌خواستند و با در دست گرفتن تمام نفت ایران همان وضع سابق دومرتبه تجدید می‌شد حالا اگر با 40 درصد مخالفت دارید آنوقت صددرصد می‌شد پس اگر تمام دست انگلیسها می‌افتاد همان وضع سابق می‌شد بنابراین اگر انگلیسها تمام نفت ایران را می‌بردند برای ایران قابل قبول نبود، انگلیسها هم که نمی‌گذاشتند کس دیگری ببرد (صحیح است) و راه منحصر به این بود که نفت ایران از طریقی جریان پیدا کند که انگلیسها راضی باشند انگلیسها هم نمی‌خواستند راضی بشوند مگر اینکه یک کسی یک راهی جلویشان بگذارد و بگوید آقا این راه صحیحی است و اعتماد بیکدیگر می‌کردند، برای اینکه اگر راه صحیحی پیدا می‌شد عمل میرکدند و اینراه هم همان مسئله بانک بین المللی است، قضیه بانک بین المللی را برای آقایان می‌خوانم خوب اگر توجه بفرمائید می‌بینید این فکر فکر امریکائیها بود که بوسیله تشکیل یک مؤسسه بین المللی خواسته که نفت ایران را بجریان بیندازند و درعین حال هم خود شان استفاده کنند (دکتر بینا: خود دکتر مصدق هم تصدیق کرد) اجازه بفرمائید بنابراین ملاحظه میفرمائید اینجا قسمت حساسی است بنابراین ملاحظه میفرمائید وقتی میسیون جاکسون و استوکس شکست خوردند و والتر لوی متخصص امریکائی هم که باو اشاره شد در جریان مذاکرات استوکس شرکت داشت و افکار عمومی ایران هم نمی‌توانست تقاضاهای جاکسون و استوکس را قبول کند زیرا آنها تمام نفت ایران را می‌خواستند آنوقت راه حل بکلی بسته می‌شد خاصه آنکه مسئله غرامت هم حل نشده باقیمانده بود شرکتهای دیگر هم بمناسبت عضویت شرکت نفت سابق در کارتل بین المللی حاضر نمی‌شدند، بنابراین دو راه باقی می‌ماند یکی جریان نیافتن نفت ایران که این عمل در ایران اثرات خوبی نداشت و امریکا هم می‌خواست برای آنکه وضع داخلی ایران مختل نشود درآمدی از نفت بایران برسد اما انگلیسها هم که رضایت نمی‌دادند دیگری بیاید و جای آنها را بگیرد لذا راه حل طبیعی اداره شدن نفت ایران بدست یک مؤسسه بین المللی اداره شدن نفت ایران بدست یک موسسه بین المللی بنظر می‌آمد که با علاقه سابق دولت امریکا نسبت بنفت ایران هم تا اندازه‌ای مطابقت می‌کرد و انگلیسها هم دیگر جواب قانع کننده نداشتند که بامریکا بدهند واین بودکه بعد از شکست مذاکرات با جاکسون و استوکس و گذشتن مدتی راه حل جدید پیدا شد و آن رورد بانک بین المللی ترمیم و توسعه (که اکثریت سرمایه آن با امریکا است) بیمدان عمل بود در گزارشی که بانک مزبور داده و نسخه‌ای از آنرا آقای حائریزاده بمن دادند صریحاً نوشته شده که بتشویق رئیس جمهور امریکا بانک بین المللی مسئله دخالت در نفت ایران را قبول نمود این مسئله مؤسسه بین المللی که در مقابل آن انگلیسها راهی نداشتند این فکر آقای دکتر امینی نیست (صحیح است) که آقای دکتر امینی فکر کرده باشند یک همچو قراردادی ببندند (صحیح است) (نورالدین امامی: عقلشان قد نمی‌دهد) این یک مسئله بین المللی بود که بعد از ماهها فکر و یک نقشه‌های معینی با علاقه مخصوص بنفت ایران برای راه حل این مسئله پیدا شد که هم انگلیسها راضی باشند و هم بغرامت برسند و هم نفت ایران بجریان بیفتد و ایران بدرآمدی برسد چون راه دیگری بر ای هیچ شرکت دیگری نبود اینراه را همان موقع پیدا کردند (صحیح است) ولی در ایران متأسفانه کسی اهمیت این موضوع را تشخیص نداد جمعیتهای تابع کمونیستها هم بشدت ببانک بین الملل حمله می‌کردند و بعضی از جراید هم ندانسته باین عمل آقای دکتر مصدق اعتراض می‌کردند غافل از اینکه راه حلی پیدا شده بود که انحصار نفت ایران را از دست انگلیسها بیرون می‌آورد و هر چند یک قرارداد موقت دو ساله بود اما فوائد زیادی داشت. فوائد آن محاصره ایران برداشته می‌شد میزان استخراج و بهره برداری از 32 میلیون تن شروع می‌شد و نفتهای کویت و جاهای دیگر جای نفت ما را نمی‌گرفت بودجه شرکت ملی نفت از خانه ما برداشته می‌شد طبق حساب آقای مهندس حامی 72 میلیون لیره درآمد ما می‌شد که بعداز وضع سی میلیون لیره برای 25 درصد غرامت 42 میلیون لیره خالص عاید ما می‌شد برای مخارج داخلی میلیونها دلار خرج می‌شد و ارز خارجی ما زیاد می‌شد با داشتن 40 میلیون لیره درآمد وضع اقتصادی ما بهتر می‌شد نفت ما ببازارهای جهان راه می‌یافت و خلاصه در مدت دو سال فرصت خوبی داشتیم با انگلستان اختلاف را حل کنیم واگر در دوسال حل نمی‌شد بودن بانک بین المللی برای ما هیچ ضرری نداشت و چون قرار بود نفت ایران زیادتر استخراج شود زیرا شرکت سابق هشتصد میلیون و یک دویست میلیون بشکه برای مدت بیست سال بدو شرکت امریکائی فروخته بود که می‌بایستی تحویل بدهد علیهذا برای ازدیاد استخراج بازار بود و استخراج نفت ما در ظرف سه سال تا 50 میلیون تن می‌توانست برسد و می‌رسید و عایدات ما بعد از 25 درصد غرامت به شصت میلیون لیره می‌رسید وغرامت هم در ظرف چند سال پرداخته می‌شد و راه حل قطعی که پیدا می‌شد مسلما خیلی بهتر از راه حلهای بعدی و قرارداد امروزی بود اما افسوس بعد از آنکه آقای دکتر مصدق مذاکرات با بانک را قبول کرد و در هیئت دولت هم با آن اظهار موافق نموده و آقای دکتر محمد علی ملکی وزیر بهداری کابینه آقای دکتر مصدق بمن گفتند که در هیئت دولت آقای دکتر مصدق موافقت خود را اظهار کرد و ما هم اظهار مسرت کردیم ایشان گفتند باید با همکاران هم مشورتی بشود ولی از آن اطاق مشاوره رأی آقای دکتر مصدق برگشت (فرامرزی: در کتاب ورشکستگان سیاسی علتش بتفصیل نوشته شده) زیرا همکاران موافقت نکرده بودند پس یک راه حلی که بخوبی پیدا است برای حل مشکل نفت پیدا شده بود بدون تعمق و مشورت با اشخاص مجرب و یا مجلس سنا که در آنموقع منعقد بود از بین رفت این تنها راهی بود که موقتاً منافع ایران را تأمین می‌کرد و بعد از دو سال هم چون فروش انحصاری نفت ایران بوسیله شرکت نفت در ایران آثار خوبی نداشت یا بانک بین الملل تصدی خود را ادامه می‌داد که باز بنفع ما بود یا اگر قراردادی دیگر بسته می‌شد در محور تشکیل یک شرکت بین المللی فقط می‌توانست باشد زیرا آمریکائیها هم با چنین راه حلی در نفت ایران ذینفع می‌شدند. اما چرا آقای دکتر مصدق اول اصول بانک بین المللی را قبول و بعداً رد کرد دلیل ردش چه بود و؟ (بزرگ ابراهیمی: دکتر شایگان) عرض کنم مسئله بانک بین المللی بوسیله آقای دکتر مصدق حل شده بود یک امر تمام شده‌ای بود علت این که حل نشد چه بود؟ دو علت داشت یکی اینکه انگلیسها اصرار به برگشتن کارشناسان انگلیسی مرکدند بانک می‌گفت که ما احتیاج فوری برای استخراج نفت داریم باید فوراً نفت را استخراج کنیم که بتوانیم بشما درآمد بدهیم، انگلیسها هم باطناً مخالف بودند برای اینکه اگر دست بانک باز می‌شد نفت ایران بلافاصله ببازارهای دنیا بوسیله بانک بین المللی می‌رفت این بود که موافت نکردند کارشناسان بین المللی بایارن بیایند اما اینکه یک دلیل پیشنهاد آمدن مجدد کارشناسان انلگیسی بایران بود این دلیل را کسی نمی‌تواند قبول کند زیرا هشت ماه قبل آقای دکتر مصدق اصرار در ماندن کارشناسان کردند و در مذاکرات مجلس شانزدهم جلسه 175 درج است که گفته بودند رؤسای انگلیسی شرکت با همان اختیارات و اقتدارات سابق خود بمانند و یک هیئت مدیره مختلطی از ایرانیها و متخصین بین المللی اروپا تشکیل شود و رئیس هیئت مدیره هم یک خارجی غیر انگلیسی باشد، بنابراین برای رد پیشنهاد بانک بعلت آنکه کارشناسان انگلیسی بایران برگردند دلیلی وجود نداشت خاصه آنکه ما اعلام کرده بودیم با شرکت نفت طرف هستیم و با ملت انگلیس طرف نیستیم. دلیل دوم این بودکه آقای دکتر مصدق می‌خواست در قاررداد با بانک بین المللی قید شود که بانک بنمایندگی ایران نفت ایرانرا اداره می‌کند و بانک می‌گفت من چون مؤسسه بیطرف بین المللی هستم در نزاع بین دو عضو سازمان ملل تصدیق صریح بحقانیت هیچکدام نمی‌توانم بکنم مسئله سبب شد که آقای دکتر مصدق مذاکرات با بانک را قطع کند در صورتیکه عدم قید نمایندگی هیچ ضرری بحقوق ایران نداشت و طبیعت این مسئله یک قرارداد موقتی بود برای بهره برداری از نفت بمدت دو سال و هیچ مخالفتی هم با قانون ملی شدن صنعت نفت ایران نداشت و بلکه ضمناً شناسائی آن بود. گذشته از آنکه صنعت نفت ایران بوسیله قانون ملی شده بود و جز بوسیله قانون نمی‌توانست از وضع ملی شدن خارج گردد اصولا خود قراردادیکه منعقد می‌شد دلیلی بر ملی شدن بود زیرا بانک هر یک بشکه نفت خام را 175 سنت می‌فروخت و پولش را بدینترتیب تقسیم می‌کرد 58 سنت یعنی یک ثلث از قیمت بعنوان تخفیف خریدار کل (شرکت سابق نفت) 30 سنت برای هزینه تولید یک بشکه نفت خام 50 سنت برای دولت ایران بابت بهره برداری از معادن 37 سنت سپرده بخود بانک برای پرداخت غرامت، پس آنچه بشرکت سابق نفت می‌رسید یک ثلث بعنوان تخفیف قیمت بود که دلیل بود بر مالکیت ایران نسبت به نفت و 50 سنت که بخود ایران داده می‌شد باز دلیل مالکیت نفت بود و 37 سنت بعنوان پرداخت غرامت خود باز دلیلی بر ملی شدن و بقای آن بود که مستلزم غرامت بود اقلام فوق را جناب آقای دکتر مصدق در لایحه که بدیوان کشور نوشته‌اند ذکر نموده و اینجانب عبارت و اقلام را عیناً از آن ناحیه که نسخه چاپی آن برایم فرستاده شده برداشته‌ام بنابراین قبول پیشنهاد بانک بین المللی حل کنند، مشکل نفت بود و یک فرصت مناسبی بدون مطالعه از دست ما رفت. من چون معتقدم که آقای دکتر مصدق در مسئله نفت با نهایت صمیمیت و صداقت عمل کرده و آنچه توانسته کوشیده و برای دفاع از حق ایران هیچ کوتاهی ننموده و حتی اشتباهاتیکه در مسئله نفت کرده بخیال دفاع بیشتر از حق ایرن بوده همیشه مترصد بودم که بد انم این اشتباه را در مورد بانک بین الملل چرا کرده چه چیز سبب شده که از فکر موافق خود عدول کنند خوشبختانه بعد از آنکه در روزنامه ایران ما مقاله‌ای نوشته بودم بمقصود رسیدم زیرا نامه از طرف دبیرخانه حزب ایران برایم رسید نامه از آقای مهندس حسیبی ضمیمه داشت من نسبت به آقای مهندس حسیبی اگر آقایان مخالف هستند و اگر کار خطائی کرده باشد احترام می‌گذارم و اسم ایشان را با احترام می‌آورم چون آدم تحصیل کرده ایست (نورالدین امامی: عقلش کم است) یک قسمت از نامه مربوط به مسئله بانک بین المللی است من برای اینکه معلوم باشد مسئولیت قطع مذاکرات بانک وجداناً با آقای دکتر مصدق نیست و دکتر مصدق چطور کار نفت راتمام کرده بود و یک مشورت غلط کار را بانجام نرسانید این است متن نامه «بانک بین- الملل حاضر بود که اداره تأسیسات را از طرف دولت ایران بطور موقت عهده دار شود قطع مذاکرات و شکست آنهم همین موضوع بود اینکه نوشته‌اید همه موافق بودند جز یکی دو نفر و بالاخره عقیده دکتر مصدق را تغییر دادند یعنی عقیده دیگری داشت که تغییر دادند تا اندازه با حقیقت وفق می‌دهد زیرا با تذکر نکته بالا که بنده از طرح پیشنهادی بانک بین المللی از همان روز اول استنتاج نمودم و نظریه من مورد تأیید هیچکس در اوایل امر نبود بالاخره برای رفع شبهه روز آخر پیشنهاد شد که در طرف فقط کلمه ((On B ehalf)) یا از طرف دولت ایران یا بحساب دولت ایران اضافه شود تا اطمینان حاصل شده و راه پیشنهادی بانک بطور موقت با توجه باشکالات مالی قبول شود (اشکالات مالی همیشه سبب قبول شدن است) ولی بانک بمحض اظهار این طلب قویاً استنکاف کرد و گفت این قید در حکم شناسائی اصل ملی شدن است و ما تن باین موضوع نمی‌دهیم و چون دکتر مصدق و سایر اعضاء میسیون این موضوع را دریافتند در آخرین جلسه همه بمن حق دادند و نظر این بود که کار با بانک بین المللی تمام شود ولی در آخرین جلسه و مذاکرات با شکست مواجه گردید (این است که من از جوانمردی ایشان خوشم می‌آید) حال اگر در نظر آقا چنانچه نوشته‌اید این رودست خوردن از انگلیسها یا بی اطلاعی یا هر چیز دیگری که اسم آنرا می‌گذارید باشد بلی تقصیر من است و مرا بایستی گناهکار شناخت)). (بعضی ازنمایندگان: تاریخش چیست؟) شماره 202 حزب ایران در تاریخ 22ر3ر33 در این اواخر که من در مجلس نطق کردم راجع بنفت نوشته‌است (فرامرزی: اینرا بمسخره نوشته‌اند) مرحله دوم تشکیل شرکت بین المللی بعد از شرکت مذاکرات بانک بین المللی یک پیام مشترک ترومن و چرچیل بآقای دکتر مصدق رسید که در آن راجع بفروش نفت ذکری نشده بود ولی باز مذاکرات بین آقای دکتر مصدق و هندرسن سفیر کبیر آمریکا واقع شد که معروف بمذاکرات اخیر است از قضا آقای دکتر مصدق در پیام رادیوئی فروردین22 راجع باین مذاکرات بیاناتی کرده‌اند که قسمتی از آنرا نقل می‌کنم «در باره مذاکرات مربوط بفروش نفت کافی است بطور اختصار عرض شود که مذاکرات مزبور مبنی بر این بود که پس از امضاء ورود بمرحله قرارداد بین دولت ایران و دولت انگلیس در موضوع غرامت یک مؤسسه امریکائی مقداری نفت با تخفیف کلی بارزش 133 میلیون دلار از شرکت ملی نفت ایران خریداری نماید و مبلغ پنجاه دولار پس از امضای قرارداد مزبور بشرکت ملی نفت ایران بعنوان مساعده پرداخت کند ضمناً بصورت شرط فروش نفت و پرداخت مساعده قید شده بود که یک شرکت و یا سازمان بین المللی که در آن شرکت سابق نفت هم عضویت داشته باشد تشکیل گردد و دولت ایران موافقت کند که با این شرکت بین المللی شرکت ملی نفت ایران بمنظور انعقاد قرارداد برای فروش نفت خام و تصفیه شده بمقادیر زیاد طی سنوات و با شرائطی که بتوانفق طرفین معین گردد وارد مذاکره شود «مذاکرات مزبور نیز بنتیجه منتهی نشد و معلوم نیست مذاکرات مزبور که باز منتهی بتشکیل یک شرکت بین المللی می‌شد که نتیجه آن قطع ید شرکت سابق نفت از ایران بصورت انحصار می‌گردید چرا مورد توجه واقع نشد. شرائط حل مسئله نفت ایران: وقتی بسوابق مراجعه کنیم می‌بینیم برای بهره برداری از نفت ایران بعد از سه سال تجربه و امتحان و عدم موفقیت در فروش نفت دو راه وجود داشت یکی شرکت نفت سابق دیگری شرکتهای دیگر یا منفرداً و یا بصورت یک تشکیلات تجارتی بین المللی وقتی شرکت نفت سابق در کنسرسیوم چهل درصدی سهم است و مورد مخالفت است باعث نگرانی مخالفین حل مسئله نفت بصورت فعلی پس استفاده انحصاری شرکت سابق از نفت ایران بطریق اولی مورد مخالفت خواهد بود واگر تشکیل یک مؤسسه و شرکت بین المللی نیز موکول برضایت انگلستان است بنابراین تنها راه حلی که برای بهره برداری از نفت ایران با شرائط و اوضاع فعلی دنیا باقیمانده همان تشکیل یک شرکت بین المللی است از شرکت نفت سابق و شرکتهای بزرگ نفتی که بصورت کنسرسیوم درآمده‌اند وچون شرکتهای بزرگ نفت آمریکائی هستند باستثناء شرکت شل بنابراین شرکت آمریکائیها هم حتمی است اگر اینراه حل عملی نشود راه دیگر دادن نفت منحصراً بشرکت سابق نفت است زیرا شرکت سابق نفت منحصراً بشرکت سابق نفت است زیرا شرکت سابق نفت شرکتهای بزرگ دیگر در یک مسئله اتفاق نظر دارند و آن جلوگیری از فروش نفت هر کسی است که بخواهند نفت ببازارهای دنیا برسانند و وضع آنها را برهم بزنند چه ایران باشد چه دیگری و ما هم نمی‌توانیم بعنی نمی‌گذارند نفت خود را بفروشیم پس یا باید بدنبال تز اقتصاد بدون نفت برویم که عاقلانه نیست و وضع ما را بدتر خواهد کرد و یا اصلا شرکتهای بزرگ نفت ما را از میان خواهند برد و کشور ما بدون صنعت نفت خواهد شد همه ممالک آرزو دارند که دارای صنعت نفت بشوند ما چگونه می‌توانیم یک صنعت موجود را که از مهمترین در نوع خود و از نظر اهمیت بشمار می‌رود از دست بدهیم و برای همیشه تعطیل کنیم اینرا آقایان توجه فرمودند تا برسیم به کنسرسیوم پس اینکه اینراه حل نفت را جناب آقای دکتر امینی و جناب سپهبد و جناب وزیر خارجه درست کرده‌اند این حرفها نیست چون هیچ راه حلی نداشت این آخرین راه حل بود و حالا هم از لحاظ واقع تا آخر اگر انگلیسها راضی نشوند شرکتهای بزرگ راضی نمی‌شوند و اگرشرکتهای بزرگ راضی نمی‌شوند و اگرشرکتهای بزرگر راضی می‌شوند این آخرین راه حلش است چون دو نفر از دوستان می‌خواهند بعد از من صحبت کنند بنده دیگر عرایض خودم را در یک وقت کمی خاتمه می‌دهم کنسرسیوم و آمریکائیها: اینکه عده‌ای از مخالفین قرارداد وجود شرکتهای امریکائی را مضر دانسته‌اند در اشتباهند بنده اینجا نظرم بوکلای مجلس نیست مقصودم اشخاص خارج هستند البته کمونیستها و آمریکائیها در دنیا طرف هستند ولی بما مربوط نیست ده سال پیش روزولت و استالین مثل دو برادر بودند روسیه شوروی بعد از جنگهای داخلی در سال 1922 با کمک و فشار آمریکائیها قوای ژاپن را توانست از شرق دور خارج کند آنموقع بامریکا احتیاج داشت از آمریکا استفاده کرد یک مطلبی را می‌خواستم خدمت آقایان از لحاظ تاریخ عرض کنم که آقایان بذهنشان بسپارند. این کنسرسیوم که در اینجا تشکیل شده در 1910یک کنسرسیوم تشکیل داد برای اینکه در مقابل روسیه تزاری قیام کند و مرکب از آمریکا و انگلستان و فرانسه و آلمان بود در دنیا این قبیل راه حلها هست برای دول ضعیف و تقریباً شبیه بهم است در سال 1922 قوای ژاپون قسمت عمده سیبری شرقی و بندر ولادیوستک و منچوری را تصرف کرده بود و تخلیه نمی‌کرد لینین برای اینکه ژاپونیها قسمت شرقی شوروی را تخلیه کنند هیچ راهی نداشت جز فشار آمریکائیها بژاپون با اینکه آنموقع دولت شوروی و امریکا همدیگر را نشناخته بودند ولی برای اینکه دست ژاپنیها از روسیه شوروی کوتاه کنند لنین با آمریکائیها رابطه پیدا کرد و روسیه شوروی آنروز از قدرت دولت آمریکا برای اینکار استفاده کرد حتی برای جلب نظر آمریکائیها وارد مذاکره شد که امتیاز نفت کامچاتکا را شصت ساله بآمریکائیها بدهد که شر ژاپونیها را از سر خود بکند.

اینها یک مسائل تاریخی است جریانهای بین المللی همیشه یک جهات و موضوعاتی دارد. امروز هم کنسرسیوم از نظر ما یک راه حلی است واگر راه حل دیگری پیدا شود کسی عاشق کنسرسیوم نیست. اما با در نظر گرفتن آنچه که در این 4 سال واقع شده و درست در موقعیکه ممالک مجاور ما از نفت خود بهترین استفاده را می‌برند و شروع اصلاحات نموده‌اند کسی می‌تواند ادعای مخالفت کند که بگوید آقا این قرارداد در 3 سال 168 میلیون لیره درآمد دارد سالی حد وسط آن 55 میلیون لیره می‌شود من این پیشنهاد را دارم که اینکار را بکنید و سالی 50 میلیون لیره از این پیشنهاد بشما می‌رسد. پیشنهاد را باید کسی بدهد که بعد هم بیاید ونفت ببرد و پول بدهد و با کارتل بین المللی و با انگلیس هم مبارزه کند آیا در این 13 ماه اخیر و در سه سال حکومت آقای دکتر مصدق همچو پیشنهادی رسید؟ نه پس چه باید کرد؟ اینرا کسی نیست بگوید و جواب بدهد بمن تاکنون یکنفر نگفته چه باید کرد و نفت را بکه و چه چور باید فروخت. اما اینکه یک شرکت برای بردن نفت باشد یا چند شرکت وقتیکه مسلم باشد نمی‌گذارند مانفت خود را بفروشیم و ما قدرت بهره برداری از نفت خود را نداریم بنظر من وجود چنین شرکت بهتر از شرکت واحد است. بچهار دلیل بنده عرض می‌کنم:

  • الف: مشتری متعدد بهتر از مشتری واحد است.
  • ب: اگر بخواهند کارهائی بکنند که مضر بحال ما باشد باید اتفاق نظر داشته باشند اتفاق نظر بین چند شخص مشکل است ولی تصمیم شخص واحد آسان.
  • ج: از نظر سیاسی ممکن است یک شرکت تابع خیالات دولت خود باشد ولی با بودن شرکتهای متعدد یک دولت نمی‌تواند تمام کنسرسیوم را تحت تأثیر خود قرار دهد.
  • د: از نظر سیاسی ذینفع شدن چندین مملکت در نفت ما بهتر است تا از ذینفع شدن یک مملکت. هـ: برای خرج کردن و استفاده بیشتر یک شرکت ممکن است کمتر سرمایه بگذارد ولی شرکتهای متعدد سرمایه بیشتری می‌توانند بگذارند.

اگر بخواهید کاری بکنید که این صنعت نفت از مملکت ما برود و اهالی عراق و کویت وعربستان و سایر جاهای خاور میانه تا ابد دعاگوی ما باشند و در ممالکت مجاور ما اقدامات عمرانی شروع شود واز درآمدی که بما می‌بایستی برسد آنها ممالک خود را آباد کنند یا اینکه این صنعت باید بکار بیفتد و از میان نرود آنها که میگویند نسل آینده بما نفرین می‌کند اگر نفت خود را بشرکتها بدهیم و این قرارداد را تصویب کنیم مثل اینستکه از کره مریخ آمده واز وضع این مملکت بیخبرند و میدانند مملکت ما در چه وضعی قرار دارد و ما در چه وضعی هستیم آخر کدام بهتر است اگر کسی حقی دارد واستفاده از تمامش از قدرت و توانائی او خارج است ولی نصف آنرا می‌تواند بدست آورد آنرا بگیرد و زندگی خود را اصلاح کند و بکار و آبادی بپردازد و خود را برای مقاومت در آینده آماده سازد یا آنکه آنرا ممکن است نگیرد و در فقر و پریشانی بسر برد بنظر من ما چون هیچ درآمدی جز نفت برای اصلاحات نداریم و این درآمد بعد از چند سال در بهتر کردن ما تأثیر بیشتر خواهد داشت و جریان مصرف نفت در دنیا نشان می‌دهد که نفت ما بمیزان بیشتری استخراج خواهد شد و درآمد بیشتری خواهیم داشت علیهذا می‌توانیم با این درآمد یک مملکت بهتری بنسل آینده برای زندگی تحویل بدهیم و اگر صنعت نفت در ایران از میان برود ودر ممالک مجاور این صنعت بجلو برود و ما از درآمد این منبع خداداد نتوانیم استفاده کنیم و بهداشت و فرهنگ و احتیاجات ضروری و اصلاحات اساسی را تأمین کنیم بنظر من آنوقت نسل آینده می‌تواند بما نفرین کند والا اگر با این سابفه که 3 سال تلاش آقای دکتر مصدق منتهی بهیچ شد و حتی یکنفر نیست که بگوید که یک بشکه نفت را بکه و چه جور بفروشیم از دست دادن حد وسط سالی 50 میلیون لیره درآمد عقلائی نیست مخصوصاً اینکه هیچ راهی و چاره در جلو نباشد. من با آنهائیکه معتقدند نباید اینقرارداد را تصویب نمود می‌گویم آقایان شما دیدید دکتر مصدق سه سال تلاش کرد نفت بفروشد و بهره برداری کند اما نتوانست و دستگاه عظیم صنعتی ما تعطیل شد و خودتان معترف هستید انگلستان نگذاشت ما نفت بفروشیم و آلمان وایتالیا و ژاپن را مانع شد میگوئید شرکتهای بزرگ چنین اند و چنان اند و قدرت دارند و نفت را در انحصار دارند خوب بفرمائید در مقابل اینها چه باید کرد پس چرا این حرف را نمی‌زنید که چکار باید کرد اگر میگوئید از نفت صرفنظر کنیم اینکه مخالف اظهارات و بیانات روزهای اول صحبت ملی شدن صنعت نفت است که همه حسابها بر اساس روزی سیصد هزار لیره وسالی یکصد میلیون لیره درآمد بود منظور ما از اول این نبود که خود را از عایدات نفت محروم کنیم تا انگلستان هم از آن محروم شود بلکه اساس حرف ما این بود که از درآمد نفت استفاده برای اصلاحات کنیم و آقای دکتر مصدق هم در بیانات مکرر خود این مطلب را تأیید نمود. پس حال که باینجا رسیدیم اگر دستگاه نفت تعطیل بماند ما از درآمد نفت محروم شویم آنوقت خواه ناخواه باین نتیجه می‌رسیم که تز ملی شدن صنعت نفت شکست خورده و بحال ملت ایران ضرر داشته زیرا هیچ ملت عاقلی در دنیا قبول نمی‌کند که گنج طلا در زیر پا داشته باشد ولی از آن استفاده نکند این شکست نه شکست مربوط بالان است این شکست شکستی است که تا روز 28 مرداد وجود داشت یعنی دولت ایران نتوانست از نفت ایران بهره برداری کند و او را نگذاشتند و اگر قرار باشد که همیشه نگذارند و ما هم نتوانیم از این درآمد استفاده کنیم آنوقت باید بشکست تز ملی شدن نفت اذعان کنیم ولی اگر مسئله نفت حل شود ولو آنکه با شرائطی که قبلاً بآن میل نداریم ولی راهی دیگر جز قبول نداریم با همین قرارداد غیر ایده آل در سه سالی اولی سالی حد وسط 55 میلیون لیره درآمدداشته باشیم و بعد از سه سال هم درآمد ما بیشتر شود در آنصورت است که تز ملی شدن بنتیجه رسیده زیرا درآمد زیادتری از سابق عاید ما می‌شود. اما راجع بملی شدن، بنظر من این قرارداد با قانن ملی شدن صنعت نفت مخالفتی ندارد (احسنت، صحیح است) و جهت ندارد ما خود حق خودمان را در اینمورد تردید و تنزل کنیم قراردادی که در آن سمت کنسرسیوم و شرکتها بعنوان نمایندگی دولت ایران و شرکت ملی نفت ایران قید شده و یکطرف قرارداد هم شرکت ملی نفت ایران است بعنوان اینکه برای استخراج واکتشاف قراری با شرکتها گذارده شده نمی‌توان گفت خلاف اصل ملی شدن است زیرا گرفتن نماینده برای انجام واظیف و تصدی بر امور از طرف صاحب مال خاصه در مواقعی که خود فاقد کادرهای فنی مجرب بقدر لازم و کافی باشد مخالفتی با مالکیت صاحب مال ندارد و تکذیب یک حق مسلمی که بعداً بطور اختصار عرض می‌کنم. اما یک دلیل دیگری که این قرارداد مخالف اصل ملی شدن نیست اینرا درست توجه بفرمائید این استکه بطوریکه گفته شد اختلاف آقای دکتر مصدق با بانک بین الملل بر سر دو مطلب بود که اول آن لزوم قید نمایندگی ایران در موافقتنامه بود و بانک بین- الملل نمی‌خواست بالصراحه این قید را بپذیرد و اگر بانک بین الملل قید عنوان نمایندگی ایرانرا در موافقتنامه و قرارداد پذیرفته بود وانگلیسها هم اصرار بمودت کارشناسان انگلیسی نمی‌کردند بین آقای دکتر مصدق اختلاف با بانک بین المللی مرتفع می‌شد پس قید عنوان نمایندگی ایران در زمان آقای دکتر مصدق در قرارداد بانک بین الملل آن قرارداد را مطابق با عنوان ملی شدن می‌کرد در صورتیکه طبق آن مذاکرات در مدت دو سال تأسیسات نفت ایران مطلقاً در اختیار بانک بین الملل در می‌آمد و بانک برای اداره کردن آن همه گونه اختیار بلامانع داشت. چگونه‌است که قید ملی شدن در قرارداد بانک بین المللی آنرا با وصف ملی شدن منطبق می‌نمود ولی در اینقرارداد عنوان نمایندگی کنسرسیوم مخالف ملی شدن است؟ پس باید مخالفت را مخالفت صحیح کرد (صحیح است) خود دولت می‌گوید این قرارداد قراداد ایده آل نیست و اینکه آقای فرامرزی دیروز راجع به ایده آل ایراد فرمودند این ایراد صحیح نیست خیلی اشخاص هم هستند که یک قراردادی را راضی نیستند میل قلبی ندارند تحت شرایط زمان و مکان می‌آیند قبول می‌کنند این اظهارات را در کمیسیون هم آقای وزیر دارائی بیان کردند و ما ایشانرا تحسین کردیم و گفتیم حقیقتاً آقا کاری کردید که از گرده مجلس باری برداشتید چون گفتید راهی دیگر نبود (فرامرزی: تحریف کردند عرایض من را آقای رئیس من می‌خواهم توضیح دهم) کمونیستها ونفت کمونیستها با هر قراردادی که اختلاف نفت را ممکن بود خاتمه دهد مخالف بودند و هستند و مخالفت تبلیغاتی و فعالیت برای خنثی کردن مذاکرات آقای دکتر مصدق با نمایندگان بانک بین المللی می‌کردند زیرا آنها اطلاعات کافی داشتند و می‌دانستند بانک بین المللی با تشویق واقدام دولت آمریکا واسطه شده‌است چنانچه در گزارش بانک بین المللی در این باره چنین نوشته شده «چون دولت آمریکا نسبت باین مسئله اقدام می‌کرد موضوع با مأمورین دولت مزبور مورد مذاکره قرار گرفت و آنها نیز بانک را در انجام اینخدمت تشویق کردند» و می‌دانستند دولت آمریکا با این عمل هم اقدام برفع محاصره اقتصادی ایران و تأمین درآمدی از نفت برای ایران موقتاً خواهد کرد و هم آنکه چون دولت ایران مصمم است که نفت خود را منحصراً بانگلیسها واگذار نکند راه حل دومی که سوم هم ندارد این است که شرکتهای آمریکائی خریدار نفت ایران شوند و آمریکا در نفت ایران ذینفع شود چند مطلب راجع به بعض از مواد قرارداد لازم بتذکر میدانم و آن اینستکه چون من موافق مشر وط بودم و موافق مشروط هم اسم نوشتم این است که تقاضا می‌کنم آقای وزیر دارائی باین سه ماده توجه بفرمایند اگر از نظر اینکه شرکتها نمی‌توانند در ممالک مختلف از رویه خود صرفنظر کنند و در قرارداد با ایران سهم بیشتری بایران از بابت فروش نفت بدهند معذلک باید خود را حاضر کنند که نسبت بچند ماده با دولت مذاکره مجدد نموده تجدید نظر کنندو با مبادله یادداشت منظور مرا تأمین نمایند.

هر چند اطلاع دارم و آقای وزیر دارائی هم گفتند که اعلیحضرت همایونی هنم در چند مورد به دولت تأکید در پافشاری نموده‌اند و با مباحثات زیاد کنسرسیوم راضی بتجدید نظر در پیشنهاد خود نشده معذلک من از نظر وظیفه خود لازم میدانم این چند نکته را تذکر دهم.

1- اینکه سهم شرکتهای آمریکائی بجای دلار بلیره پرداخته می‌شود در نظر من صحیح نمی‌آید آقای وزیر دارائی گفتند که قرار تبدیل این لیره‌ها بدلار با بانک انگلستان داده شده و این چهل درصد با دلار در اختیار ایران قرار خواهد گرفت و انگلیسها هم که نمی‌خواهند این چهل درصد را بدلار تبدیل نکنند وال قرارداد با بانک ملی ایران نمی‌بندند پس چرا برای اینکه این محدودیت بیمورد برداشته نشود کنسرسیوم و انگلستان که شاید این شرط در اثر اصرار آنهاست پافشاری بیخو می‌کنند من از آقای وزیر دارائی می‌خواهم که نظر مرا بآنها ابلاغ کند.
2- مسئله مهمی که جلب نظر می‌کند مدت قرارداد است که بیست و پنج سال است ولی پانزده سال در سه مرتبه یعنی هر پنج سال برای کنسرسیوم قابل تجدید است، در دنیای امروز یک قرارداد چهل ساله بنظر زننده می‌آید و بفرض که تا بیست و پنج سال دیگر هم ما استعداد و توانائی بهره برداری کلی از نفت خود را نداشته باشیم قید این مدت طولانی زیبنده نیست خود کنسرسیوم هم میداند تغییرات دنیا زودتر از آن صورت می‌گیرد که چهل سال بآخر برسد وضع زمان این مدت را برطرف خواهد نمودولی برای اینکه در شروع بکار حسن تفاهم و امیدواری باشد. مصلحت خود کنسرسیوم هم اقتضا دارد که از زائد بر 25 سال صرفنظر کند و در مذاکرات با استوکس هم مدت 25 سال در نظر گرفته شده بود اگر کنسرسیوم در این مدت حسن عمل و سلوک نشان دهد و صنعت نفت را ترقی دهد و تولید را بالا برد بعد از 25 سال ممکن است مردم ایران با میل تا پانزده سال دیگر باو واگذار کنند (دکتر عمید: بسیار صحیح است راه عاقلانه‌است‌) و آن واگذاری از این واگذاری برتری دارد من از آقای وزیر دارائی می‌خواهم که جداً یکمرتبه دیگر این مسئله را در میان نهد وحتی ممکن است راه حلی هم پیدا کرد وآن این است که بعد از 25 سال اگر دولت خود نتواند از دستگاه نفت خود بهره بردرای کلی کند ودیگری داوطلب نمایندگی ایران شد کنسرسیوم بر آن شخص یا شرکت مقدم باشد و خلاصه بعد از 25 سال بایران هم حق تجدید نری داده شود واین هیچ حقی از آنها تضییع نمی‌کند این 25 سال و 20 سال حدود عادلانه‌است که در دینا عمل می‌شود

چنانچه دو شرکت از این شرکتهای کنسرسیوم در سال 1949 از شرکت سابق خریدند یکی شرکت استاندارد اویل بود که هشتصد میلیون بشکه خرید یکی هم شرکت سوکونی و اکیوم که دویست میلیون بشکه خرید واز 1952 شروع می‌شود و مدت قراردادشان بیست ساله بود پس وقتی بین دو شرکت بزرگ که آن تشکیلات را دارند و با هم روابط دارند و بهم اعتماد دارند قرادادی بیست وپنج ساله را می‌توانیم تحمل کنیم اما زائد بر 25 سال را یک حق تجدید نظری بما بدهند اینرا گمان می‌کنم که تمام مردم ایران تقاضا داشته باشند و امیدوار باشند. 3- مسئله سوم راجع بشرح ارز است قانون ارز ما تغییر نکرده ولی هر موقع راجع بنرخ گواهینامه تصویبنامه صادر می‌شد در سابق قید می‌گردید لیره هائیکه شرکت سابق نقت برای احتیاجات ریالی می‌فروشد گواهینامه بدان تعلق نمی‌گیرد و شرکت نفت لیره‌های خود را در نود ریال می‌فروخت و دولت از تفاوت آن استفاده می‌کرد ولی طبق این قرارداد این درآمد از میان رفته‌است واین مسئله در عده‌ای ایجاد نگرانی کرده‌است چه طبق این قرارداد بهای گواهینامه ارزی جزء ارز محسوب می‌شود ونتیجه این می‌شود که ارز کمتری می‌آورند ریال بیشتری نسبت به سابق می‌گیرند وزیر دارائی می‌گوید چون نصف خرج بحساب ماست بنابراین شرکت ملی نفت هم از این عمل منتفع می‌شود اما استفاده کنسرسیوم از نصف بلاجهت است دول زرگی که نیت مساعدت را همیشه با ما ابراز می‌دارند باید شرکتهای خود را وادار سازند که ما را از این منبع درآمد محروم نسازند خو ب اگر این باشد که کنسرسیوم یا ممالکی که میگویند ما بشما حسن نیت داریم 8 شرکت هستند اگر سالی 40 و 50 میلیون تومان از تفاوت لیره که حق مشروع ما هم هست بدهند این در خانه مور شبنمی طوفان است و برای ما خیلی مهم است اما 7:8 تا شرکت هر سالی دو سه میلیون تومان کمتر منفت داشته باشد (صحیح است).

البته نگرانی از این ماده قابل رفع است و راه اصلاح وجود دارد زیرا ما می‌توانیم برای ارز خود نرخ واحدی درست کنیم و موضوع گواهینامه را از میان برداریم تا مسئله ارز ما هم از نظر داشتن نرخ واحد مطابفت با سایر ممالک داشته باشد اگر با تعیین نرخ واحد ارز و الغاء گواهینامه تصور صدمه صادرات می‌رود اگر چند رقم صادرات باشد که نتواند با نظائر خود در بازارهای خارجه رقابت کند دولت باید از راههائی امتیاز بدهد و کمک بصادرات کند همانطور که در سایر ممالک از این قبیل کمکها بصادرات می‌شود پس تعیین نرخ واحد ارز برای ما امکان دارد و در صورت الغاء گواهینامه و اعلام نرخ واحد ارز مقررات این ماده از قرارداد بخودی خود منتفی خواهد شد و بهمین جهت بهتر است که بوسیله یادداشت از استفاده از آن صرفنظر شود.

خاتمه من چون همیشه در مسئله نفت نظر منیت داشته‌ام و معتقد بوم باید در حدود قدرت و امکان حل این مسئله را در نظر گرفت و از تعطیل دستگا ه نفت جلوگیری نمود اینک که چهار سال از تاریخ ملی شدن صنعت نفت می‌گذرد عقیده‌ام این است در شرائط و وضع کشور ما واحتیاجات اقتصادی و لزوم اصلاح اینوضع و اهمیت درآمد نفت با مقایسه و تناسب بدرآمد واقعی دولت و مصارف ضروری و اوضاع و احوالیکه تفصیلا بیان گردید بامید آینده غیر معلوم و بدون اینکه ایندفعه با حساب صحیح از آینده پیش بینی کامل کنیم در شرائط فعلی نمی‌توان این درآمد را که با آن می‌توان دست باصلاحاتی زد از دست داد و میل باطنی ما هم که قرارداد بهتری داشته باشیم قابل نیل بمقصود نیست زیرا برای ما بهره برداری از نفت امکان ندارد و از طرفی من مصلحت نمیدانم که دستگاه نفت ما بیش از این در حال تعطیل باشد وبکار افتادن این دستگاه را ولو بر طبق قراردادیکه حق کامل ما را تأمین نمی‌کند بر تعطیل ترجیح می‌دهم زیرا اگر دستگاه نفت ما بکار بیفتد هم از درآمد مقدور فعلی استفاده می‌کنیم وهم امیدوار بآینده بهتری می‌توانیم باشیم ولی اگر دستگاه نفت ما تعطیل شود واز میان برود یک ضرر عظیم غیر قابل جبرانی است بمملکت. این یک مطلب اساسی و قابل تفکر و تعمق است که آیا یک مملکتی که در عداد مهمترین ممالک دارای صنعت نفت بوده مصلحت اقتضا می‌کند که از این صنعت استفاده نکند و آنرا تعطیل و منقرض کند؟ آیا ممالک خاور میانه که از نفت خود استفاده می‌کنند و با همین شرکتها روبرو هستند تشخیص نمی‌دهند که برای استفاده از نفت خود راه دیگری جز آنچه امروز در دنیا هست ندارند؟ من یک نکته را می‌خواهم تذکر بدهم و آن توجه باین حقیقت است که ما و کشورهای خاور میانه از حیث صنعت عقب افتاده هستیم اما کشورهای بزرگ صنعتی در نتیجه یک قرن کوشش و کار مرحله تکامل صنعتی را طی میکننددر صورتیکه ما هنوز در مرحله شروع هستیم اینرا باید گفت که در زندگی تنها ایده آل کافی نیست باید قدرت و امکان را هم در نظر گرفت ما در مقابل این تشکیلات مجهز و مقتدر و وسیع و بزرگ صنعتی و تجارتی با دست خالی نمی‌توانیم موفق بآنچه می‌شویم که ایده آل ماست تلاش و صبر بیش از آن نمی‌شود که آقای دکتر مصدق کرد اما موفق نشده بنابراین همان امتحان را بار دگیر نمی‌شود کرد بعضیها هنوز میگویند اگر باز مقاومت کنیم برای اینکه کمونیستها غلبه نکنند امریکا چنین و چنان خواهد کرد این مرتبه هم عده فکرشان بخطا می‌رود آنموقع که کمونیستها نزدیک بود بر ایران در اثر سیاست سوء دولت مسلط شوند امریکا ترسی بخود راه نداد اکنون که آن نگرانی برطرف شده‌است شرکتهای امریکائی نخواهند گذاشت امریکا در مورد نفت هر کاری می‌خواهد بکند آخرین پیشنهاد هندرسن بدکتر مصدق و آخرین پیشنهاد چه بود، اولی مال بانک بین المللی بود و آخری مال هندرسن بود فروش نفت به 133 میلیون دلار ولی شرطش این بود که بفوریت مذاکرات شروع شود برای تشکیل یک شرکت بین المللی برای خرید نفت ایران این مرحله سومش هست که پیشنهاد شرکت بین المللی می‌شود. من هر چه فکر می‌کنم میبینم مثل اینستکه این یک فرمولی است که هم به نتیجه رسیده برای ما و هم اگر بین خودشان اختلافاتی دارند رفع می‌شود وراه سوم برای ما باز نیست که در اطرافش بحث کنیم در چند ماه آخر حکومت ایشان بود و آن ایامی بود که اصل چهار را آتش می‌زدند و غارت می‌کردند و امریکائیها را در خیابانهای تهران کتک می‌زدند وامریکائیها پیاده در خیابانهای تهران نمی‌توانستند عبور کنند فعالیت جمعیتهای توده‌ای در همه جا آزاد بود ودر خیابانهای تهران وحشت و ترس از جمعیتهای توده‌ای همه مردم را فرا گرفته بود معذالک در همان ایام آخرین پیشنهاد هندرسن بآقای دکتر مصدق این بود که یک شرکت بین المللی برا ی نفت ایران تشکیل شود که شرکت نفت ایران و انگلیس هم در آن شریک باشند. من که در اینجا سند رسمی از قدرتهای شرکتهای بزرگ نفتی را خواندم دولت امریکا خودش در مسئله نفت تابع این شرکتهاست زیرا خود دولت امریکا در دنیا تشکیلاتی برای اینکار ندارد واین کمپانیهای بزرگ هستند که منافع امریکا را در دنیا مراقبت می‌کند این شرکتها از کمک دولت امریکا و دولت انگلیس بهره مندند دولت امریکا و انگلیس هم از عواید آنها بوسیله مالیاتهای هنگفت منتفع می‌شوند و آنها که اختیار قطرات نفت را پیدا کرده‌اند و اگر ما از نفت بخواهیم استفاده کنیم راهی دیگر بنظر من نمی‌رسد و بسیاری از آشنایان من هم که تجربیات سیاسی و مملکتی دارند عقیده دارند که قبول شرایط فعلی بر رد آن ترجیح دارد من از یک جهت هم معتقد شده‌ام که از نظر فنی و بحث و دفاع آنچه مقدور بوده کوشش بعمل آمده زیرا آقای سهام السلطان بیات نخست وزیر ایران بوده پیرمردی است که لااقل بدخواه کشور بود نیست ایشان و سایر نمایندگان در مذاکرات که در شرکت ملی نفت بودند در دولت سابق هم مورد اعتماد و وثوق بودند و بهمین جهت مشاغل سیاسی داشتند آقای دکتر فلاح جزء هیئت مدیره بود و آقای فئواد روحانی مشاور حقوق شرکت و وکیل مدافع ایران در دادگاههای رم و توکیو و ونیز و مورد اعتماد آقای دکتر مصدق بوده که مأمور مذاکره با مستر راس از طرف آقای دکتر مصدق در دو ماه قبل از سقوط حکومت ایشان شد این آقایان بمن گفتند که تمام تلاش و کوشش شده بیش از این مورد قبول واقع نگردید و قبول این قرارداد تنها راه حل استفاده از نفت است و غیر از این استفاده از نفت امکان ندارد. این بود مطالبی که لازم بوددر این موقع بعنوان یکنفر نماینده تذکر بدهم تا مردم از حقیقت جریان مطلع شوند من از روز اول با تعطیل دستگاه نفت مخالف بودم و با اینکه بمقداری از شروط این قرارداد اعتراض دارم معذلک برخلاف میل قلبی بحکم ضرورت موافق هستم که با همین شرائط فعلا نفت ایران جریان یابد و این مسئله بزرگ که شش سال است ما را مشغول کرده‌است از جلوی ما برداشته شود زیرا نفت را برای مملکت می‌خواهیم نه مملکت را برا ی نفت (احسنت) و من خاتمه یافتن این اختلاف را بعد از یک مبارزه طولانی که منتهی بعدم موفقیت ما شده ترجیح بدوام آن می‌دهم.


چه مزاج مملکت برای ادامه این اختلاف مستعد نیست (تفضلی: صحیح است) و آینده نویدبخش خیلی نزدیکی که که مرا امیدوار سازد من در جلوی چشم و در خیال خود نمی‌بینم من چون راهی می‌بینم نیست می‌گویم انسان مصلحت موجود را بگیرد تا بعد که راه پیدا شد البته هر ملتی خورش میداند چه جور حقش را بگیرد. اشخاصی در خارج هستند که راجع بمواد این قرارداد بحث تفصیلی می‌کنند اما جای بحث و صحبت از مواد نیست این یک وضع استثنائی است دولت در مجلس و کمیسیون آمده می‌گوید فروش نفت مقدور نیست الا با این قرارداد واین شرائط خریداران هم غیر از این حاضر نیستند این قرارداد را یا رد یا قبول کنید پس ما بحث در مواد نداریم اشخاصی که در حاشیه نشسته‌اند باید حقیقت وضع را در نظر بگیرند بحث فنی و غیر فنی سه سال تمام شد ونتیجه آن شد که همه دیدند نفت فروش نرفت مگر مقداری قلیل که خرج یکماه از سه سال شرکت ملی نفت را هم نتوانست تأمین کند پس باید وضع روز را در نظر گرفت. پس اساس مسئله این است که ما نفت داریم اما سرمایه برای استخراج و تصفیه را درام و تا این اختلاف باقی است طرف نمی‌گذارد که ما نفت بفروشیم (حمیدیه: آقای دکتر مصدق هم نتوانست نفت بفروشد) و علاوه از آن وسیله و راه و بازار فروش در دست شرکتهای بزرگ است که همه مخالفین هم آنها را مقتدرترین دستگاههای روی زمین میدانند. این شرکتهای نفت یهم طبق دلخواه ما و بدون تخفیف پنجاه درصد حاضر نیستند نفت ما را ببرند این نفت مثل آن سه سال بفروش نمی‌رود این عمل را اینها در جاهای دیگر هم می‌کنند آنها منطقشان این است که اگر نباشند و وسائل آنها نباشد نفت ممالک خاور میانه بفروش نمی‌رود و این حقیقت هم واضح شده و موافق و مخالف داخلی و خارجی حتی نماینده کمیته مجلسین امریکا هم تصدیق دارند که کنترل و اختیار بازار نفت بدست اینها است پس تا اینها هستند نفت ما بفروش نخواهد رفت و اینها هم معلوم نیست باین زودی از بین بروند ولی احتمال هست قویتر و بزرگتر بشوند پس یا باید از فروش نفت صرفنظر کنیم یا مثل ممالک دیگر خاور میانه پیشنهاد پنجاه پنجاه را قبو کنیم اگر قبول کنیم درست است که از مقدار زیادی از نفع که حق ما است و شرکتها بعنوان حق العمل خود می‌برند محروم می‌شویم ولی باقی نفع بما می‌رسد و اگر قبول نکنیم آنوقت نفت هم نمی‌توانیم بفروشیم پس 50 درصد را ضرر می‌کنیم و در مورد ضرر این قاعده عقلانی قبول اقل ضرر است چون راه دیگری نداریم این مسأله نسل آینده را هم توجه کنید بعلاوه عمل ما برای وضع موجود است ما وضع امروز مملکت را باید در نظر بگیریم و نسل آینده خودش باید با مشکلاتی که روبرو می‌شود مبارزه کند مملکتی که از بیست میلیون نفر 15 میلیون نفرش گرسنه و برهنه و بیدوا و بی غذا و 5 میلیون نفرش اقلا بیکارند نمی‌تواند این مردم را بهیمن حلا بگذارد و فدای نسل آینده کند نسل آینده باید خود کار کند و از نتیجه کار خود بهره برد از طرفی نسل آینده را باید ما برای آینده مهیا و آماده کنیم نسل آینده باید با فرهنگ صحیح تربیتی خوب بنیه سالم و روحی قوی درست شود وقتی دولت وسائل این منظور را نداشت و خانواده‌ها هم از فقر و پریشانی نتوانند نسل آینده را تربیت و مهیا و آماده نمایند پس منظور ما یعنی تأمین سعادت برای نسل آینده تأمین نخواهد شد و تأمین این منظور با اصلاح وضع اقتصادی و تهیه وسائل تربیت نسل آینده میسر خواهد بود پس اصلاح وضع اقتصادی از این جهات هم ضروری است و نمی‌توان اهمیت و ترجیح آنرا بر هر مسئله دیگری از نظر دور داشت. اینرا هم توجه کنید، بعضی از مخالفین میگویند اینکار را بکنیم برای اینکه شرکتهای بزرگ ممکن است در امور ما مداخله کند و این از مصلحت ما خارجست که شرکتهای بزرگ در کار ما مداخله کنند بنده عرض می‌کنم وقتی که یک مصلحت فعلی را چطور رعایت نکنیم و مصلحت احتمالی را در نظر بگیریم؟ بنابراین در هر کشوری هر تصمیمی که گرفته می‌شود برای زمان و وضع موجود و رفع مشکل در موارد ضروری است در همه قراردادها با سنجش قوا شرایطی را قبول می‌کنند که وضع موجود را نجات دهد یک مسئله دیگر هم هست که دوام این اختلاف از نظر سیاسی هم مصلحتی در بر ندارد و بلکه وقتی معلوم شد ما نمی‌توانیم نفت بفروشیم و تا این اختلاف باقی است طرف نمی‌گذارد پس دوام این اختلاف و استفاده نکردن از 50 درصد از همه جهات متضمن یک مصلحت عقلائی که مبنی بر دوراندیشی عاقلانه و حساب مطمئنی و با نتیجه باشد نیست بلکه موجب نگرانی ممالک غربی از وضع کشور ما و شاید آینده نفت ممکنست بشود. این را آقایان توجه بفرمایند برای نفت حسابی در بین است آن حساب حسابی استکه کار نفت را باینجا کشانده آن حساب که اگر شما نفت خودتان را بخواهید بفروشید و سختگیری کنید این نگرانی سیاسی برای مملکت ایجاد خواهد کرد و هیچ وضع بهتری جلو شما نیست چه از لحاظ نفت وچه از نظر سیاسی و اگر از طریق عاقلانه و حسن تفاهم پیش نیاید بنظر من بر خلاف مصلحت ایران است اینستکه بنده عرایضم را خاتمه می‌دهم. آقایان میدانند از سال 1320 باینطرف بنده در کاهای سیاسی بعنوان آماتور وارد شدم من آدم سیاسی نیستم ولی راجع به اصلاحات اجتماعی و مملکتی و اصلاحات سیاسی در هر موقع اگر نظری داشته‌ام می‌گفتم. در ورد مسئله نفت هم که این دستگاه بکار بیفتد صریحاً بآقایان عرض کنم من پیش خودم فکر می‌کنم یک مملکتی غرامت می‌دهد و یک دستگاهی باین عظمت که در دنیا بینظیر است در اختیار دارد اینرا نباید خاموش گذاشت (صحیح است) ولو اینکه ضرر بکند این صنعت از ایران نباید برود بعضیها میگویند که در اقیانوس و سایر جاهای خلیج فارس که نفت استخراج می‌کنند نفت ایران از زیر کشیده می‌شود من اینرا نمیدانم. حالا شرکت بما کم می‌دهد ولی اگر نکنیم این تصفیه خانه از بین می‌رود. جدا یا تو شاهدی این قرارداد مطابق میل باطنی ما نیست مطابق میل بنده که نیست و گمان می‌کنم که آقایان هم همینطور باشند (صحیح است) اما اینرا چه می‌شود کرد جز اینکه از این نفت صرفنظر کنیم ولی هر آدم عاقلی در وضع موجود آن مقداری که هست می‌گیرد و خود را مهیا می‌کند تجهیز می‌کند که بعد تمام حق را بگیرد و روزی می‌آید که تمام حق ملت ایران گرفته شود (انشاءالله) مسلماً روزی خواهد رسید در خاور میانه که روزی 70 یا 80 درصد بدهند آقایان هر ه سطح زندگی شما بالا برود ترقی مملکت ما بیشتر شود بمقصود نزدیکتر می‌شویم هر قدر فعالیت داشته باشیم فعالیت اقتصادی داشته باشیم کار کنیم، آن ما را نزدیکتر بمقصود می‌کند. من می‌خواهم عرایضم را خاتمه بدهم، اینجا خدمت جناب آقای نخست وزیر هم عرض کردم که این پول چه باید بشود باید این پول صرف مملکت بشود نباید تفریط بشود (میراشرافی: مشرف الدوله درست می‌کند) بنده می‌خواهم عرض کنم طرز فکر مردم چیست، یک نوکری دارم باسم مختار بعضی از آقایان او را می‌شناسند یک مرد دهاتی است دیروز صبح موقع چائی خودرن یادداشتهائی می‌کردم از او پرسیدم خب مختار عقیده ات راجع بنفت چیست؟ یک فکری کرد و گفت آقا چقدر پول گیر ما می‌آید گفتم سال سوم 1700 میلیون تومان ولی حد متوسط امسال هزار و صد میلیون تومان تقریباً هزار میلیون تومان ولی بعد از 3 سال دو هزار میلیون تومان گفت دو هزار میلیون تومان؟ گفتم بله، گفت اگر این خرج مملکت بشود خیلی خوبست. حالا آقایان محترم حقیقت تلخ است و ممکن است خیلیها خوششان نیاید ولی حقیقت را باید گفت در شرائط فعلی راهی غیر از این نداشتیم و این حداقل را نباید از دست داد فقط بامید اینکه بلکه یک آینده بهتری داشته باشیم شما را بخدا فکر کنید هزارها چیز را در نظر بگیرید این آوانتوریه‌های بین المللی از فردا می‌آیند و پیشنهد می‌دهند و می‌خواهند بنجول آب کنند شما را بخدا این امانت را نگذارید تفریط بشود مثل چشم خودتان مثل فرزندتان بخرجهای لازم مملکت برسانید ما چه جوری بمردم جواب بدهیم که قرارداد 40 ساله را تصویب کنیم آخر بگذارید سه سال دیگر بگوئیم وضع شما بهتر شده من نمیدانم این شرکتهای نفتی چطور در کارهای مملکت ایران ممکن است دخالت کنند ولی اینجا می‌گویم ما که با این قرارداد امروز موافق هستیم ولی آنها هم باید بدانند که با یک ملت زنده‌ای طرف هستند ملتی است که در ظرف دو سال حساب 50 ساله شرکت نفت را رسید باید حسن سلوک و تفاهم داشته باشندوظیفه خودشان را انجام بدهند سرمایه بیاورند و این مملکت را آباد کنند کمکهائی که دول غربی بما می‌کنند ملت ایران باید همانطور که حسن تفاهم دارد امیدوار به نتیجه هم باشد من بیش از این عرضی ندارم وخیلی معذرت می‌خواهم که وقت آقایان را گرفتم (احسنت) و از نصف مطالبم هم گذشتم و عرض نکردم (احسنت).

رئیس- آقای دولت آبادی.

دولت آبادی- آقایان نمایندگان محترم. در اطراف قرارداد نفت که دو هفته‌است در مجلس شورای ملی مطرح می‌باشد موافق و مخالف بیاناتی کردند که هر یک بتناسب طرز استدلال و ارزش حقیقی خود مورد توجه قرار گرفت و البته شایسته بود که این موضوع روزها و ساعتها وقت گرانبهای مجلس را اشغال نماید زیرا در یک امر اساسی و حیاتی کشور هر چه بیشتر بحث و فحص شود حقایق بهتر روشن می‌گردد و چنانچه سابقاً ذکر شد برای قضاوت تاریخ و نسل آینده این مباحثات لازم و ضروریست. اما اگر بخواهیم مطلب را خلاصه نموده و آن خلاصه را برای قضاوت نهائی جلو چشم خود قرار دهیم تا با توجه باوضاع و احوال سیاسی و اقتصادی کشور و جهان در باره آن تصمیم بگیریم. موضوع قرارداد و مدت و حاصل آن این خواهد بود. که قراردادی برای فروش نفت جنوب ایران یعنی حوزه عملیات مندرج در ضمیمه شماره 1 قرارداد منعقد می‌گردد که سالیانه پانزده میلیون تن نفت در سال اول و بیست و سه میلیون تن در سال دوم و سی میلیون تن در سال سوم و از سال چهارم ببعد مقداری زائد بر آن صادر و بمصرف فروش می‌رسد و بطور تخمین از این محل و عایدات تصفیه خانه و متفرقه در سال اول بیش از 38 میلیون لیره برابر یکصد میلیون دلار و با تسعیر بنرخ ارز آزاد بیش از هشت میلیارد ریال میشودو سال دوم پنجاه و هفت میلیون لیره برابر یکصد وپنجاه میلیون دلار و دوازده میلیارد ریال و سال سوم هفتاد و دو میلیون لیره برابر دویست میلیون دلار و شانزده میلیارد ریال عایدات آن خواهد شد. و حسابهای کنسرسیوم و شرکتهای مربوطه همه وقت برای رسیدگی آماده و با کوچکترین تردید در صحت ارقام آن از وجود حسابدارهای قسم خورده برای کنترل و رسیدگی استفاده خواهد شد. مدت قرارداد بیست و پنج سال است و بموجب ماده 49 تحت شرائطی برای سه دوره پنجساله قابل تمدید است که البته مجموع این مدت یعنی چهل سال بنظر زیاد می‌رسد ولی با لزوم تجهیزات کافی و سرمایه مهم برای استخراج واکتشاف و تصفیه و توزع و امیدواری کامل باینکه جزائر جنوب ایران که فعلابدبختانه بصورت خرابه‌های رقت باری درآمده‌است آباد و معادن آن بکار خواهد افتاد واینکه قرارداد بازرگانی حاضر هیچگاه رنگ سیاسی بخود نگیرد و با توجه بسایر مشکلات موجوده که امکانات موفقیتهای بهتری را از میان برده‌است قابل تحمیل می‌باشد.

موضوع تسعیر ارز از طرف کنسرسیوم و شرکتها که محدودیتی ندارد یعنی بنرخ آزاد بازرگانی تسعیر شود از نقاط ضعف این قرارداد است و کوشش نمایندگان ایران در این باره بدبختانه بجائی نرسیده‌است ولی این نکته مهم و راه جبران آن یکی توسعه صادرات و دیگری جلوگیری از ورود اشیاء تجملی غیر ضروریست تا تعادلی میان واردات و صادرات حاصل شود بلکه صادرات ما بر واردات افزونی یابد تا ریال ارزش واقعی خود را بدست آورد. بدین معنی که ما سالیانه در حدود هفتاد میلیون لیره یا دویست میلیون دلار احتیاج به ارز خارجی داریم و اگر بکوشیم که این ارزها را از محل صادرات نفت، سنگهای معدنی، فرش، کتیرا، مغز و نظائر ان تهیه کنیم بآسانی می‌توانیم نرخ ارز را در دست داشته و از این تورم و کم ارزشی ریال خود جلوگیری نمائیم. چنانچه در این کشور روزی لیره طلا با سی ریال تسعیر میشده و متأسفانه امروز بهشتصد ریال رسیده‌است یعنی ارزش پولها یک بیست و پنجم آنزمان گردیده و تمام مایحتاج ضروری زندگی بهمین نسبت گران شده‌است.

دیگر مطالبی که در سنجش مفاد این قرادراد با امتیازنامه دارسی با قرارداد 1933 و پیشنهادات دیگر نظیر پیشنهاد جکسن، هریمن، استوکس، بانک بین المللی و غیره اظهار شده و بدون تردید هر یک دارای مضار ومزایائی بوده‌است که نمی‌توان انکار کرد ولی با از دست دادن آن فرصتها باید منصفانه اذعان کرد که دولت فعلی ضمن حداکثر استفاده از توجه و کوشش مقامات عالیه کشور و همچنین مساعی رجال بزرگ جهان توانسته‌است دستگاه خاموش نفت آبادان را براه اندازد و بازار از دست رفته آنرا بصورتی که از نصف محصول بآن مأخذ خواهد رسد بدست آورد (همهمه نمایندگان) (زنگ رئیس) گمان می‌کنم آقایان را خسته کردم برای اینکه متأسفانه ما حوصله حرف شنیدن هم نداریم (صحیح است) (قنات آبادی: همین بلا را سر مخالفین هم درآوردند گوش بحرفشان هم نمی‌دادند و می‌رفتند بیرون). برای ما که بعلت عدم توازن عایدات با مخارج مدتهاست نمی‌توانیم لایحه بودجه را مورد رسیدگی قرار دهیم. کدام عاقل علاقمند بمیهن فتوی خواهد داد که از عایداتی معادل تمام بودجه اسمی خود صرف نظر و آنرا برای نسلهای آینده ذخیره نمائیم؟ بلکه وظیفه وجدانی ما و هر فرد باشرف علاقمند بمصالح کشور این است که در چنین اوضاع واحوال با فقر مادی کشور نموده و آنرا سرمایه نجات مردم از بدبختی و درماندگی قرار داده بسیاری از معادن سرشار دیگر را هم بکار اندازیم تا بتربیت نسل حاضر و آینده و تأمین آسایش و رفاه آن موافق گردیم.

من از آقایان معترضین خواستم که اگر رویه عملی و پیشنهاد مثبتی برای نجات میهن عزیز از این اوضاع دشوار دارند ارائه کنند تا همگی بکار بندیم اما مسئولیت اداره کشور و انجام عمل مثبت یا منفی بافی فرق بسیار دارد. در کشوری که هفتاد درصد زندگی مردم را بدبختانه باید از راه حقوقهای دولتی یعنی خزانه عمومی پرداخت و سی درصد دیگر هم کار مثبتی ندارند وتمام منابع ثروت کشور و قوای عامله مردم بهدر می‌رود دیگر چه مجالی برای ریاکاری و تسلیم بسیاست غلط امروز و فردا کردن باقی مانده‌است. من بآنها که برای ناتوانی زبونی ما غمخواری می‌کنند و دیگران را صاحب نیروی عظیم و قدرت بزرگ جلوه می‌دهند میگویم که ملت ایران ضعیف و زبون نیست قدرت و عضمت ملتها بسته بنیروی ایمان واراده و مبارزه آنها برای استقلال و حیات و شرافتشان می‌باشد و در ملت ما بحکم چند هزار سال تاریخ و گذشته پرافتخار این نیروی عظیم بیش از هر کشور موجود ونهضت مقدس ملت ایران در مقابل تعدیات یک شرکت خارجی بهترین نمونه این رشد ملی است و یقیناً در طرز سلوک شرکتهائی هم که بموجب این قرارداد با ما طرف معامله می‌شوند درس عبرتی خواهد بود تا با احترام بحقوق ملی ما اعتماد و عواطف ملت نجیب ایران را همواره بخود جلب نمایند. آقایان بنده در بیانات سابق خودراجع بخرابی وزارتخانه‌ها و یأس مردم از آن تشکیلات مطالبی گفتم که همه و همه درد دل مردم بود وهیچکس نمی‌تواند منکر آن باشد و برای هر یک هزاران شاهد زنده دارم ولی این وضعیت مطلقاً مربوط بدولت حاضر نیست و چنانچه تذکر دادم دولت فعلی وارث آن اوضاع رقت بار بوده سالها سابقه ممتد و ریشه کهن دارد ودر حکومت سه ساله دولت سابق بیش از حد این ریشه‌ها آبیاری شده‌است النهایه دردها را گفتیم تا دولت فعلی بدمان آن فوراً بکوشد و مطمئن باشید که از عوامل موجود فقط همان کاری ساخته‌است که تا حال کرده‌اند واگر بخواهد بماند و خدمت خود را مورد قبول و پسند ملت ایران قرار دهد باید هر چه زودتر افرادی را بر سر کار بیاورد که دارای ایمان و تقوی باشند و دو دست بمیز وزارت نچسبند و برای نگاهداری آن شریک جرائم گذشته باشندو از ارائه نقشه‌های عملی غمض عین می‌شود نسبت بچند موضوع اساسی بدولت نقشه می‌دهم که اگر آنرا فوراً مطالعه نموده و بکار بست باز هم در تمام شئون و امور کشور نظریات اصلاحی خود و رفقاء محترم را که خوشبختانه نظر اکثریت مجلس است از پشت تریبون باطلاع ملت ایران و دولت میرسانم تا در راه سعادت ایران همگام شده وظائف خود را با روشندلی و عقل و اتکاء بخداوند انجام دهیم.

اینجانب ضمن تشریح اوضاع داخلی و بیان دردهای مردم وعده دادم که بذکر علل و درمان دردها بپردازم و بآن مقدار که در حوصه این جلسه باشد مختصراً عرض می‌کنم که علت العلل فقر و درماندگی و بینظمی جامعه ما ضعف ایمان ما است که آنهم خودبخود پیش نیامده بلکه با کمال تدبیر وتزویر بدست دشمنان ما بنا بنقشه دقیق بیش از 50 سال است عمل شده تا بجای توجه بحقایق قرآن و فرائض دینی که خمس و ذکات و دفاع و امر بمعروف و نهی از منکر از فروع آنست در میان ما استعمال افیون و شرب مسکرات و اشتغال بقمار رواج یافت و در اینراه نیروی عقل و اندیشه و قدرت بدن و بازوی ما از بین رفت و بمبادی دینی و اخلاقی بی اعتنا شدیم و بروز سیاه فعلی افتادیم. بنابراین لازم و واجب است که هر چه زودتر و توأم با امور جاری روزانه خودمان بجبران گذشته قیام و با کندن ریشه‌های فساد مردم و مخصوصاً نسل جوان را بحقایق اسلامی آشنا ساخته و آنها را بسلاح ایمان و تقوی مجهز سازیم. کارهای دیگر که دولت فعلی وهر دولت اصلاح طلب عاقل باید بکند این است که نیروی فعاله مردم را بکار مثبت مشغول سازد که این بیکاری منشاء هزاران فساد می‌باشد. اینهمه تحریکات، دسته بندیها و نادانیها نتیجه بیکاریست واگر مردم بکار مشغول شوند هیچوقت دل بحرف یاوه بیگانگان و بیگانه پرستان و عوامل خائن بوطن نمی‌دهند تا احیاناً برخلاف مصالح واقعی میهن عزیز خود قدمی بردارند. برای ایجاد کار دولت فعلی و هر کس داهیه اصلاح طلبی داشته باشد مواجه یا اولین وظیفه بلکه فریضه وجدانی است و خوشبختانه با حل مشکل نفت می‌شود در تمام اطراف و اکناف مملکت دست بکار مقید و مؤثر زد بهترین راه اینست که تمام تشکیلات سازمان برنامه را بدون فوت وقت بده استان کشور تقسیم و توزیع نمود اعتبار مالی آنهم باضافه آنچه دولت می‌تواند بنام بودجه تولیدی و انتفاعی بپردازد بده استان متناسب با جمعیت و استعداد آن تقسیم شود آنگاه در مرکز هر استان شرکتهای مختلفی از سرمایه دولت و مردم تشکیل شود که هیئتهای مدیره آن متشکل از معتمدین و مطلعین مردم و مهندسین و کارشناسان فنی دولت باشد. نام این شرکتها نیز شرکت کار و تعاون خواهد بود بدینمعنی که شرکتها متناسب با هر استان و فعالیتهای مؤثر و مقید که در آن میسر است شروع بکار نمایند مثلا در آذربایجان برای کشاورزی غرس اشجار، تربیت اغنام، در کرمان برای اکتشاف و بهره برداری معادن همچنین صادرات فرش و تهیه مرکبات، در گرگان و مازندران برای تهیه توتون، پنبه برنج، کنف و تربیت احشام، در فا رس برای تهیه غلات و مرکبات، اغنام و در سایر استانها به تناسب اوضاع و احوال طبیعی آن شروع بکار شود. این کارها دو جنبه دارد یکی راهنمائی کشاورزان و کارگران برای مبادرت بکارهای مفید وحمایت آنها از جهات مالی و بهداشتی و دادن وسایل کار و وامهای ساده کم سود و دیگر مباشرت در ایجاد مزارع نمونه و اکتشاف معادن و اصلاح نژاد دام و غیره، تا مردم از کمکهای مادی و معنوی این شرکتها بشایستگی برخوردار شوند. اینگونه شرکتها که با سرمایه سازمان برنامه و بودجه انتفاعی دولت و قسمتی از پول مردم و بدست مردم اداره خواهد شد حس اعتماد مردم بسازمانهای دولتی تقویت خواهد کرد و خودبخود یکنوع فعالیت بیسابقه توأم با امیدواری کامل در کشور ایجاد خواهد نمود که عملا با سوء ظن و بدبینی مبارزه شده‌است. و برخلاف گذشته مردم عموماً دولت و سازمانها را از خودشان دانسته و متفقاً برای سعادت افراد کشور کوشش خواهند کرد. عواید این شرکتها برای اداره کردن خود شرکت و توسعه فعالیت آن و همچنین قسمتی برای امور خیریه عمومی مصرف می‌شود.

مثلا بیست درصد از عایدات شرکت استان خراسان که ممکن است طبق نقشه مطالعه شده بدو میلیارد ریال برسد بالغ بر چهارصد میلیون ریال خواهد بود واگر این منبع بمصرف واقعی خود برسد ریشه فقر و مسکنت و بیماری را می‌شود از آن استان از بیخ و بن برکند. همچنین در استانهای دیگر هر یک بتناسب خود می‌توان دست بکارهای مفید و مهمی زد که بعد از 5 سال دیگر از فقر و درماندگی اثری در سراسر کشور باقی نماند. بعد از 5 سال کشوری آسوده و مردمی توانا درجای این بیغوله‌های وحشت زار و مردم عریان بی قوا ایجاد نمود. در این کشور استعداد و لیاقت طبیعی بحدی است که می‌شود از صادرات غله و برنج، پوست کتیرا، روغن، چوب، فرش، سرب، ذغال سنگ، مس، گوگرد و غیره سالیانه میلیاردها ارز بدست آورد و مملکت را از این رنج گران نجات داد تنها باین شرط که میزنشینهای تئوریسین با اندکی انصاف و تقوی قدم در میدان کوشش گذارده و با مردم صمیمانه شروع بکار نمایند. توضیحی که عرض شد تأسیس شرکتهای کار و تعاون در استانها بزرگترین و مؤثرترین قدم عملی و اقدام مهمی است که دولت می‌تواند آغاز نماید. این نکته نیز شایان توضیح است که یکی از نواقص بزرگ موجود در این کشور عدم همکاری صمیمانه میان سازمانهای دولتی و مردم است که متأسفانه مأمورین دولت ندانسته یا نتوانسته‌اند همکاری صمیمانه واعتماد واقعی مردم را بخود جلب نمایند. مردم نیز روی همین عدم توجه اولیای امور از سازمانهای دولتی دوری گزیده‌اند تا کار بیانجا رسیده‌است که تمامی این سازمانها را مانند تار عنکبوت دام صید خود میدانند و مادام که مأمورین دولت ندانند بزرگترین وظیفه آنها جلب اعتماد و توجه مردم یعنی اربابهای واقعی خودشان است و مردم نیز سازمانهای دولتی را عامل اصلاحات و خدمتگذار خود نیندازند کاری بمفهوم واقعی خود از پیش نخواهد رفت زیرا کار درست حتماً باید بر شالوده علم، تجربه، نظم و صمیمیت استوار باشد واگر یکی از این پایه‌ها سست شد یا بنائی بوجود نخواهد آمد یا موجودی مفید نخواهدبود.

اما خاصیت و نکته دیگری که در این تشریک سعی ملحوظ می‌باشد توأم ساختن علم و تجربه‌است اگر چه علم غیر از تجارب مدون چیزی نیست ولی چون طریقه بکار بستن آن در زمان و مکان واوضاع واحوال با تجربه درآمیخت تا حاصل آن مفید و مؤثر باشد. برای اینجانب تردید نیست که تشکیل شرکتهای کار و تعاون با سرمایه‌های مادی مزبور و سرمایه‌های معنوی هست و نظم و علم و تجربه و تفویض کار مردم بخودشان آنهم برای مقصد عالی و هدف طبیعی معاش و زندگی نه سیاست باقی و دسته بندی یک عمل صحیح واساسی خواهد بود که صددرصد مشکلات موجود و نگرانیهای زندگی و فقر مادی را که منشاء فقر معنوی می‌باشد ازبین خواهد برد (نقابت: از لایحه دفاع کنید شما که دارید مصرف تعیین می‌کنید آیا اینها نظریات کمیسیون است؟) بنده هم مخبر کمیسیون هستم و هم نماینده (نقابت: اجاره‌ای که بطور استثنائی و آزاد بشما می‌دهند برای دفاع از لایحه‌است) تکلیف مرا شما تعیین نکیند. اگر دولت دو میلیارد ریال از عایدات نفت دو میلیارد هم از محل سرمایه نقدی و جنسی سازمان برنامه بپردازد و مردم نیز یک میلیارد اوراق سهام شرکتهای کار و تعاون را تعهد کنند که در ظرف سه سال بتدریح بپردازند یک میلیارد هم از اعتباراتیکه بعناوین مختلف در کشور بنام خیریه می‌گیرند بدهند بدهند می‌توان ده شرکت کار و تعاون جمعاً با سرمایه پانزده میلیارد ریال و چهل درصد آن پرداخت شده باشد درده استان متناسب با جمعیت و موقعیت هر استان تشکیل داد که تمام کارهای تولیدی و انتفاعی هر استان را خودشان مطالعه و تشخیص و اجرا واداره نمایند و از این هجوم مهیب بیکاران بپایتخت و تخلیه شهرستانها که اکثراً بحال خرابی و ویرانی افتاده‌است عملا جلوگیری و در جای کشوری خراب و تهرانی شلوغ کشوری آباد و پایتختی آرام بوجود آورد که هر کس بکار و زندگی با آسایش حقیقی مشغول شود و بفهوم واقعی حیات یا رفاه برسد در آن موقع باید سهمیه‌های واردات کشور را هم باستانها و شهرستانها عادلانه تقسیم کرد تا بازرگانان نیز بتوانند در شهر و دیار خود مانند سابق بکسب و کار مشغول گردند و بلای انحصار همه چیز بتهران زایل گردد. من در پایان این قسمت فهرستی از کارهای پرسود و مفیدی که بآسانی می‌شود در استانهای مختلف کشور شروع کرد و از آن بهره- برداری نمود بیان می‌نمایم: الف، استان 1 و 2: غله، برنج، مرکبات، حبوبات، کنف، ابریشم، چای، کتیرا، چوبهای صنعتی اغنام و احشام و طیور، ماهی و خاویار، معادن ذغال سنگ، سرب، گوگرد و غیره. ب، استان 3 و 4: غله، حبوبات، مغز، کتیرا، فرش، اغنام و احشام، کشمش، ابریشم، رنگ، سرب، میوه. ج، استان 5: غله، حبوبات، اغنام، معادن. د، استان 6: غله، حبوبات، برنج، خرما، نیشکر، مرکبات. هـ، استان 7: غله، حبوبات، برنج، مرکبات، اغنام و احشام، خرما، ماهی، سنگهای معدنی. د، استان 8: مرکبات، غله، خرما، فرش، سنگهای معدنی مهم از قبیل سرب، مس، نیکل، گوگرد، نقره، طلا، خاک نسوز و ماهی، خاک سرخ. ز، استان 9: غله، حبوبات. اغنام، میوه، مغز، فرش، معادن. ح، استان 10: حبوبات، فرش، کتیرا، مغز، میوه. و خلاصه از بیانات امروز خود را بدولت می‌دهم که مورد توجه فوری قرار دهند. همچنین برای اصلاح برنامه فرهنگ، ایجاد بهداری و بهداشت عمومی، اصلاح تشکیلات وزارت دارائی و کشور و دادگستری کشاورزی و دیگر سازمانها که بصورت مفید و مؤثر باشد مطالعات و پیشنهاداتی شه‌است که قریباً باطلاع مجلس شورای ملی خواهم رسانید و بدولت می‌دهم تا مورد مطالعه و استفاده قرار دهند و از راه خدمت صادقانه بمردم گذشته‌ها جبران و صداقت و صمیمیت جانشین ریا و عوامفریبی گردد. د ر پایان امیدوارم آقایان نمایندگان محترم مجلس با تبانی کامل و روشندلی به انجام وظیفه مهمی که اکنون در برابر آن قرار گرفته‌اند اقدام و بعداً هم از دولت بخواهند که در راه رفاه استقلال مملتک مخصوصاً تشویق خدمتگذاران صدیق و مجازات تبه کاران قیام مجدانه نمایند. از خداوند برای میهن عزیز و ملت رشید وآنها که از جان و مال خود درراه بقاء استقلال ایران فداکاری کرده‌اند مزید توفیق و عزت وافتخار مسئلت دارد.

رئیس- پیشنهاد کفایت مذاکرات رسیده‌است. (وزیر دارائی: اجازه میفرمائید؟) بفرمائید.

وزیر دارائی- آقایان محترم، صمیمانه عرض می‌کنم که بیش از همه آقایان من مشتاق شنیدن انتقادات مخالفین قرارداد فروش نفت بودم. و میل داشتم بدانم چه نکاتی در تنظیم این قرارداد از نظر ما مخفی مانده که بنظر موشکاف منقدین رسیده‌است و اگر واقعاً ترک واجبی شده فورا درصدد جبران آن برآئیم. زیرا همانطور که چندین بار عرض کردم من که مسئول مذاکرات با نمایندگان کنسرسیوم بودم و باتفاق هیئت نمایندگی ایران شش ماه مجاهدت کردیم هیچوقت مدعی نبوده‌ام که ما توانسته باشیم تمام اطراف و جوانب کار را مراعات کنیم و احتمال می‌دادم که مسائلی از نظر ما مکنوم مانده باشد که خوشبختانه فضیلت رژیم دمکراسی و بحث و انتقاد و مشورتی که در باب این قرارداد بوسیله آقایان می‌شود باحتمال قوی آن نقاط تاریک را روشن می‌نماید.

مخصوصاً که می‌شنیدم آقایان مخالفین همانطور ه شیوه پسندیده هر انسان منطقی است برای تنظیم نطق خود با عده‌ای کارشناس مشورت کرده‌اند پس حق داشتم منتظر شنیدن بیانات جالب و مؤثری باشم و خود را آماده قبول آن نمایم (تیمورتاش: ولی را نفرمائید دیگر.) متأسفانه شنیدن فرمایشات آقایان آب سردی بود که روی انتظارات من ریخته باشند حقیقتاً دچار حیرت شدم و متعجب ماندم که چطور می‌شود کسانی که داعیه مخالفت و انتقاد از قراردادی باین اهمیت را دارند تا این انمدازه در بیانات خود از منطق دور بیفتند. من نه بعنوان اینکه وزیر دارائی هستم و آقایان نه بعنوان اینکه وکیل مجلس هستند بلکه بعنوان یکعده آشنا و دوستی که می‌خواهند راجع بیک امر مهمی مشورت کنند و تصمیم بگیرند وانتقادات را تجزیه وتحلیل نمایند سعی کنیم این بیانات آقایان محترم را تجزیه و تحلیل کنیم مسلماً شما هم در اظهار تعجب با من شریک خواهید شد. (درخشش: دلیل.) شش ساعت آقای درخشش حرف زدند (درخشش: 7 ساعت.) دو سه ساعت آقای شمس قنات آبادی و یکساعت آقای حائری زاده و مدتی هم آقای مصطفی کاشانی صحبت کردند. قسمت اعظم فرمایشات آقایان در جملات زیر خلاصه می‌شود: اولا شرکتهای نفتی دنیا ثروتمند و زورمند هستند. ثانیاً انگلیسها در دنیا خیلی مقتدر هستند، ثالثاً تمام رجال ایران بزعم آقایان نوکر انگلیسها بوده‌اند و هستند (کاشانی: اینطور نیست) رابعاً انگلیسها، آمریکا و شوروی را نیز اداره می‌کنند و بعد از ذکر این مقدمات باین نتیجه می‌رسند که ما مردم ضعیفی هستیم. پول نداریم، نان نداریم، زور نداریم، قیام کردیم که انگلیسها را شکست بدهیم و حالا انگلیسها برگشته‌اند.

رجال ایران همه ثروتمند هستند، طبقه حاکمه فاسد است. بنده که وزیر دارائی هستم ثروتمند هستم، خانواده من ثروتمند هستند، ما جزو هیئت حاکمه هستیم و آقای شمس قنات آبادی جزو هیئت محکومه قرارداد نفت بد است، مضر است و همان امتیاز است بدلیل اینکه کارشناسان نفتی آقایان گفته‌اند (قنات- آبادی: دلیل دیگر هم دارد.) حوزه عملیات نفت در قرارداد فروش سه برابر قرارداد امتیاز شده‌است. چرا؟ دلیل نمی‌خواهد، برای اینکه آقای شمس قنات آبادی و کارشناسان ایشان دلشان خواسته اینطور بگویند. قرارداد فروش همان قرارداد امتیاز است چرا؟ بدلیل اینکه بعضی از مواد این دو قرارداد بهم شبیه‌است و هر کس ریش دارد بابای ما است!

پیشنهاد هندرسن بهتر از قرارداد با کنسرسیوم است بچه دلیل؟ برای اینکه مطابق پیشنهادهندرسن ما برای سی میلیون تن نفت 50 میلیون لیره می‌گرفتیم و مطابق قرارداد حاضر 76 میلیون خواهیم گرفت. بعلاوه هزار میلیون دلار غرامت می‌پرداختیم و حالا فقط 4 میلیون لیره غرامت پرداخته‌ایم. و از این قبیل استدلالات عجیب وغریبی که آقایان محترم در ضمن بیانات خود فرموده‌اند. (میراشرافی: صحبت اقلیت است نه اکثریت). چرا! یک نکته دیگر هم در بیانات آقایان محترم شنیده شد و آن این بود که دولت ایران از دستگاه آبادان و نفت خوزستان که مورد دعوای شرکت سابق بوده‌است بکلی صرفنظر کند و برود دنبال یک سرمایه داری بگردد که با او در سرمایه و عملیات و منافع شریک بشود تا از نو آبادان تازه‌ای بسازیم چون خودمان سرمایه نداریم نفت درنیامده را چندین سال بآن سرمایه دار پیش فروش کنیم و از محل آن فروش قبلا پول از سرمایه دار بگیریم و پنجاه درصد سهم سرمایه خودمان را بدهیم. (قنات آبادی: کی چنین حرفی زد؟) بعقیده من اگر بتوانیم کور و کر پولداری دردنیا کنیم باین ترتیب معامله با دسته کورها برای ما مناسب خواهد بود زیرا در شرائط حاضر دنیا و با وضعی که ما داریم کسی که پول داشته باشد، بازار فروش داشته باشد و چشم و گوش حسابی هم داشته باشد این معامله را که آقا می‌گوید قبول نخواهد کرد.

یک پیشنهاد دیگر آقایان هم این بود که ما نفت را به قیمت خلیج مکزیک بفروشیم البته پیشنهاد بسیار خوبیست ولی ما اگر خودمان را مجبور کنیم که نفت را بقیمت بالاتر از سطح عادی منطقه خلیج فارس بفروشیم هیچ خریداری خود را ملزم نمیداند وقتی نفت ارزان عراق و عربستان و کویت وجوددارد از ما گرانتر بخرد. عجب تر اینست که آقایان با وجود تمام این پیشنهادات فنی که داده‌اند عقیده دارند اطلاعی از امور فنی و اقتصادی نفت ندارند و گویا فقط نذر داشته‌اند که تشریف بیاورندمشتی فحش وتهمت بمن و سایر کسانیکه برای حل این مشکل زحمت کشیده اند نثار کنند (درخشش: کسی فحش نداد) (کاشانی: هیچ همچو چیزی نیست) (میراشرافی: هوچیگری می‌کنند) (زنگ رئیس) که لابد وسیله آمرزش روحشان در دنیای دیگر باشد و بقول خودشان ضبط تاریخ شود که این مردان بزرگ روزی آمدند و فحش دادند و تهمت زدند و از هیچ مبنای اخلاقی هم نهراسیدند و تشریف بردند (قنات آبادی: آقای رئیس حق ندارد یک وزیری اینقدر توهین کند بوکلا یک فحش نامه ارسنجانی نوشته داده دستش شما حافظ حقوق مائید مگر اقلیت باید فحش بخورد آقا) البته افرادی که خود را وجداناً مسئول مملکت و سرنوشت مردم نمیدانند، می‌خواهند معروف شوند حالا واقعیت و حقیقت چیست؟ هر چه باشد! مملکت چه خواهد شد؟ برای آنها فرق نمی‌کند ولی کسانیکه مسئول مملکت هستند دور از انصاف است از این حرفهای بی منطق بزنند و شایسته نیست مصلحت مردم و مملکت را فدای زبان بازی و شوخیهای لفظی این و آن بکنند در مملکتی که اکثر کارها جنبه شوخی دارد البته شوخی کردن و فحش دادن و نیش زدن در مسائل حیاتی مملکت یک نوع تفریح است و مانعی هم ندارد. (قنات آبادی: از اول تا آخر جز فحش چیزی ندارد، آنوقت میگویند اقلیت فحش می‌دهند. همه کار را می‌خواهند با فحش پیش ببرند.)

رئیس- آقای وزیر دارائی جوابها باید در حدود ایرادات آقایان باشد، از موضوع خارج نشوید.

وزیر دارائی- بحرف که مالیات نبسته‌اند. هر چه بخواهند میگویند و میدانند که عنوان کسی که خود را اخلاقاً و عملاً مسئول هیچ چیز نمیداند با کسی که خود را مسئول میداند خیلی فرق دارد. خلاصه اینست که آقایان منقدین محترم همه چیز فرمودند و ازهمه چیز حرف زدند جز از قرارداد فروش نفت بود فراموش کردند. و کسانیهم که به آقایان کمک کردند آنقدر همیت نداشتند که بجای این قبیل شوخیهای سیاسی و تفریحات پارلمانی چند پیشنهاد مفید و صحیح و منطقی پیش ما بگذارند که ما از آن استفاده کنیم و قدم دیگری بنفع مملکت برداریم. حقیقتاً چه بدبختی بزرگی است که همه ما خودستا و خودخواه هستیم و همه چیز را در قالب خودخواهیهای خویش فراموش می‌کنیم. تمام معایب اخلاقی ما ناشی از همین عیب است مردمیکه از لحاظ فرهنگ رشد کافی نکرده‌اند و مفاهیم مملکت و ملت ومنافع عمومی در نظرشان روشن نیست اسیر بندهای زبون کننده خودخواهی هستند. بسیار خوب آقایان محترم کار خودتان را کردید. همه شناختند که شما خوب حرف می‌زنید. خوب تهمت می‌زنید، حق را خوب پایمال می‌کنید ولی خودتان پیش وجدان خودتان اقرار کنید که وظیفه اخلاقی خودتان را انجام ندادید. انتقاد صحیح و منطقی را که وظیفه شما بود فراموش کردید نتوانستید راهنمائی عاقلانه و صحیحی بفرمائید که مملکت از آن بهره مند شود. مطالبی که فرمودید کتاب افسانه ایست که سالهای سال دیگران پیش از شما آنرا گاه و بیگاه می‌خواندند و شما آنرا تکرار کردید (قنات آبادی: شما که دنبال آنها راه افتاده بودید) (درخشش: انشاء فارسی نخوانید دلیل بیاورید) اگر راست میگوئید چرا بجای تکرار این افسانه –های کهن (قنات آبادی: افسانه کجا گفتیم؟ شما که گوش نکردید) راه علاج و رهائی مردم را نشان نمی‌دهید؟

رئیس- آقای دکتر امینی از موضوع خارج نشوید، (قنات آبادی: وزیر اقتصاد دیگران بوده) آقای قنات آبادی، (قنات آبادی: حق ندارد توهین کند یک فحش نامه ارسنجانی تهیه کرده داده‌است بدست او باقلیت که نباید فحش داد.)

وزیر دارائی- چرا نمیگوئید چه بکنیم که از این منجلاب خلاص شویم. اگر راه بهتری برای بجریان افتادن نفت سراع دارید بگوئید کدام است؟ (قنات آبادی: پس بگذارید همینطور فحش بدهند و بروند) وقتی شما فحش می‌دادید بنده که چیزی نگفتم (قنات آبادی: فحش ندادیم این افسانه هائی که ما گفتیم چه بود؟) خودتان پیش بیفتید قبول مسئولیت کنید. ما کنار می‌رویم. (قنات آبادی: والله اگر کنار بروید از هر در که شمار را برانند از در دیگر درمیآئید) و مسئولیت کار مملکت را بشما میسپاریم. اطمینان داشته باشید که در آنصورتما نه بشما فحش می‌دهیم و نه تهمت می‌زنیم (قنات آبادی: وجودتان تهمت است) بلکه هر چه از ما در مساعدت بشما ساخته باشد در طبق اخلاص خواهیم گذاشت (سعید مهدوی: آقای رئیس اینطور بوزیر فحش می‌دهند آنوقت میگویند که فحش می‌دهند).

رئیس- هر دوش غلط است.

وزیر دارائی – اگر هم خودتان راه عملی بهتری سراغ ندارید (قنات آبادی: سراغ داریم مردم را بحال خود بگذارید) و انتقاد صحیحی هم نمی‌توانید بکنید پس بجای دشنام گوئی بما کمک کنید تا کار مملکت سرانجا م گیرد و از این فقر و فلاکت خلاص شویم. آقایان چندین با ر صحبت از قانون ملی شدن صنعت نفت کردند واظهار داشتندکه امضای قرارداد فروش نفت مخالف قانون ملی شدن صنعت نفت است (درخشش: صحیح است) من نمی‌خواهم تز آقای دکتر مصدق را تکرار کنم که می‌گفت قانون برای ملت است نه ملت برای قانون من نمی‌خواهم باین فلسفه قدیمی اشاره کنم که انسان نباید بنده و زنجیر شده مخلوقات ذهنی خود باشد. من نمی‌خواهم بگویم که قانون ملی شدن قرآن خدا نیست که غیر قابل تغییر باشد. بنده ابداً باین اصول اشاره نمی‌کنم ولی می‌خواهم یک مطلب را سؤال کنم و آن اینستکه آیا آقایان واقعاً این قانون را خوانده‌اید، فلسفه وضع آنرا در نظر گرفته‌اید، آیا قانون نه ماده ملی شدن صنعت نفت برای این وضع شده‌است که چاههای نفت ایران بخشکد و ما مثل اژدها روی گنجهای نفت خود چنبر بزنیم تا یک قطره آن به کسی نرسد و خودمان هم از گرسنگی روی آن جان بدهیم؟ آیا مقصود از ملی شدن صنعت نفت این نبود که ما از منابع زیرزمینی خود استفاده بیشتری بکنیم و سعی نمائیم این صنعت را تا جائی که مقدور است در دست خود بگیریم؟ الان آقای خلعتبری اشاره فرمودند بطور تفصیل دکتر مصدق واضع قانون ملی شدن صنعت نفت به میسیون بانک بین المللی پیشنهاد می‌کند که آنها نفت ایران را بعنوان عامل دولت ایران و شرکت ملی نفت اداره کنند و مهندس حسیبی در بیانیه‌ای که منتشر کرده علت قطع مذاکرات با نمایندگان بانک بین المللی را که پیشنهاداتی سنگین تر از پیشنهادات کنسرسیوم داشته‌اند عدم قبولی آنها بعنوان عامل شرکت ملی نفت دانسته‌است و همه میدانند که بانک بین المللی می‌خواست صنعت نفت ایرانرا خودش اداره کند و در استخدام کارشناسان آزادی کامل داشته باشد.

آیا آقایان از آقای دکتر مصدق هم بیشتر بفلسفه قانون ملی شدن صنعت نفت آشنائی دارید؟ دکتر مصدق می‌دانست که با نداشتن کارشناس و سرمایه و وسائل حمل و نق و بازرا فروش ما نمی‌توانیم خودمان تمام اعمال تصفیه و فروش نفت را مباشرت کنیم باین جهت میل داشت بطریقی با میسیون بانک بین المللی کنار بیاید. اینکه آقایان میفرمائید صنعت نفت باید در دست خودمان باشد ممکنست جواب بدهید که تا چند سال دیگر ما خواهیم توانست چند صد نفر کارشناس درجه اول تربیت کنیم ولی حالا که نداریم (درخشش: استخدام می‌کنیم) اجازه بفرمائید اگر توانستیم در مدت چند سال این عده را تربیت کنیم مطابق قرارداد فروش تمام آنها را بجای کارشناسان خارجی خواهیم گذاشت عملا صنعت نفت را در دست خواهیم گرفت. شما میگوئید دستگاه آبادان را خودمان براه بیاندازیم با چه سرمایه‌ای اینکار را بکنیم و از کجا بیاوریم؟ و نفت آنرا بچه کسی بفروشیم؟ خواهید گفت بمیزان کم استخراج و تصفیه می‌کنیم و کمتر از آن می‌فروشیم. اینه از لحاظ بازرگانی صرف نمی‌کند. نصف مخارج آبادان را نخواهد داد و اگر عملی بود دولت سابق می‌کرد.

آخر چرا باید حرف بیهوده بزنیم و چرا باید مردم را دچار اشتباه کنیم؟ شما که میدانید آنچه میگوئید شوخی و تفریح است. شما که میدانید آنچه ادعا بکنید عملی نیست. پس چرا میگوئید چرا برای خودستائی خودتان یک ملتی راباشتباه میاندازیدمگرحرف آبراهام لینکلن را فراموش کرده‌اید؟ هم را می‌توان برای مدتی فریب داد. عده‌ای را می‌شود برای همیشه فریفت (صحیح است، احسنت) (درخشش: این عمل شماست) برگردیم به متن قوانین مربوط بملی شدن صنعت نفت. طبق مندرجات صورت مجلس کمیسیون نفت روز پنجشنبه 17 اسفند ماه تصمیم نامه کمیسیون بشرح زیر به تصویب امضای کمیسیون نفت رسیده‌است. ((نظر باینکه ضمن پیشنهادات اصله بکمیسیون نفت پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور مورد توجه و قبول کمیسیون قرار گرفته و از آنجائیکه وقت کافی نیست کمیسیون مخصوص نفت از مجلس شورایملی تقاضای دو ماه تمدید می‌نماید. مجلس شورای ملی در جلسه 24 اسفند طی ماده واحده زیر نسبت بپیشنهاد کمیسیون نفت رأی قانونی خود را اعلام کرده‌است.

  • ماده واحده: مجلس شواری ملی تصمیم مورخ 17ر12ر1329 کمیسیون مخصوص نفت را تأیید و با تمدید مدت موافقت می‌نماید. (قنات آبادی: مقدمه اش را هم بخوانید) (کاشانی: پیشنهادی بود که در کمیسیون تصویب شد بنام سعادت ملت ایران).

پیشنهادی که دادند بنام سعادت ملت ایران در مجلس تصویب نشد. اگر تصویب می‌شد میآمد در مجلس، خوب بود آقای کاشانی بصورت جلسات کمیسیون رجوع می‌کردند ببینند چه تصویب شده اگر قرار بود عین آن تصویب شده باشد (قنات آبادی: فرمول هریمن چه می‌شود؟ معنی بفرمائید صنعت نفت چیست؟) جنابعالی که وقتی اینجا تشریف می‌آورید انتظار ندارید که کسی حرف شما را قطع کند پس اجازه بدهید منهم حرفم را بزنم روز آخر که می‌خواستند رأی بگیرند. اگر اتفاق آراء بود که تصویب می‌شد (کاشانی و قنات آبادی: روی آن دولت رأی اعتماد گرفت.) بنده نمی‌خواهم وقت آقایان را تلف کنم و عبارتی که بود حالا قرائت می‌کنم آقای دکتر مصدق که رئیس کمیسیون بودند اظهار می‌کنند که پیشنهاد ما مقدم است رأی بگیرید. یکی از آقایان که گویا تشریف داشته باشند حالا، میگویند من می‌ترسم که این پیشنهاد رد شود ما باید سعی کنیم که توافق نظر واتفاق آراء باشد بالاخره جناب آقای جمال امامی پیشنهاد می‌کند و تصویب می‌شود بالاخره این عبارتی که آقایان چندین سال فرمودند و نوشتنداین بود. (درخشش: انگلیسها قبول کردند شما چرا قبول نمی‌کنید) (قنات آبادی: پس ملی شدن صنعت نفت یعنی چه؟ صنعت نفت را معین کنید) ایسنت آن قانونی که آقایان بآن اشاره می‌کنند که بموجب آن مجلس شورایملی فقط نظر کمیسیون را دائر به ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور اعلام کرده‌است بدون اینکه موضوع اکتشاف و استخراج وتصفیه را در آن گنجانیده باشد (قنات آبادی: صنعت نفت یعنی چه؟) برای اجرای قانون مورخ 24ر29 اسفند کمیسیون خاص نفت بعد از مدتی مطالعه طرحی تهیه کرده و برای تصویب به مجلس شورای ملی تقدیم نموده‌است که همان رح معروف نه ماده‌ای است که طرز اجرای ملی شدن صنعت نفت را معین کرده‌است. قانون نه ماده‌ای مزبور در ماده اول تشکیل هیئت مختلط مجلسین را پیش بینی می‌کند و در ماده دوم خلع ید فوری و تأمین غرامت شرکت سابق را دستور می‌دهد و در ماده سوم بدعاوی متقابل دولت ایران اشاره می‌نماید و در ماده چهارم طرز رسیدگی بحساب شرکت و بهره برداری از نفت را بوسیله هیئت عامله روشن می‌کند و در ماده پنجم تنظیم اساسنامه شرکت ملی نفت ایران را پیش بینی می‌نماید ودر ماده ششم از جانشین کردن کارشناسان ایرانی در محل کارشناسان خارجی بتدریج که آماده می‌شوند صحبت می‌کند و در ماده هفتم امتیاز حق خرید را بخریداران سابق نفت می‌دهد (میراشرافی: امتیاز نمی‌دهد حق تقدم می‌دهد اسم امتیاز رویش نگذارید) و در ماده هشتم معین می‌کند که کلیه پیشنهادهای هیئت مختلف باید قبلا بتصویب کمیسیون نفت برسد و در ماده نهم ضرب – الاجل عملیات هیئت مختلط را برای مدت سه ماه معین می‌کند (قنات آبادی: شما که وزیر دارائی هستید معنای صنعت نفت را چه میدانید؟) از متخصص خودتان بپرسید. چنانکه ملاحظه می‌شود در تمام این مواد نه گانه و در قانون ملی شدن صنعت نفت ابداً اسمی از استخراج و تصفیه و فروش نفت و انحصار آن در دست دولت نیست و تمام این حرفها مخلوق تبلیغات خارج از متن قانون است که بوسیله آقایان از مدتها پیش بعمل آمده‌است. اساساً معلوم نیست که اینگونه تبلیغات را چه کسانی و برای چه منظوری از مدتها پیش آغاز کرده‌اند (میراشرافی: آنها که وزیر دربار بودند و شاه مملکت را می‌خواستند خارج کنند.

اخوی گرامتان) غالباً کسانی که تحت تأثیر این تبلیغات قرار گرفته‌اند وقتی به متن قانون مراجعه می‌کنند متحیر می‌مانند که چطور چیزی که در قانون وجود ندارد اینطور در ذهن مردم جا داده‌اند. در هر صورت آقایان محترم مطمئن باشند آنچه عمل کرده‌ایم مطابق قانون ملی شدن صنعت نفت ودر چهار دیوار آن بوده‌است و برای اینکه خیال آقایان آسوده تر باشد توجه آقایانرا بقانون اساسنامه شرکت ملی نفت ایران جلب می‌کنم اجازه داده استکه قرارداد استخدامی یا مقاطعه کاری با اشخاص و مؤسسات داخلی یا خارجی بمنظور تجهیز متخصصین برای اکتشاف و جستجوی منابع نفتی منعقد کند و این همان کاری است که بموجب قرارداد فروش شکرت عامل اکتشاف و استخراج به آن عمل می‌کند همچجین در ماده نهم اساسنامه بشرکت ملی نفت اجازه داده شده‌است که با شرکتهای خارجی نفت همکاری داشته باشد. پس آنچه ما کرده‌ایم منطبق با قانون ملی شدن و طرز اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت بوده‌است که خارج از آن و اگر هم در قانون مزبور مطالبی بود که کار تجارت نفت ایرانرا فلج می‌کرد منطق حکم می‌کرد که آن موانع قانونی بوسیله مجلس برداشته شود در صورتی که فعلا چنین موانعی هم وجود ندارد. آقای شمس قنات آبادی در خاتمه بیاناتشان بیست صفحه مدادی تسلیم مجلس کردند(درخشش: اوراقتان رابخوانید) بله چشم مثل همه وگفتند که دیگران نوشته‌اند ای کاش خودشان آن نوشته دیگرانرا می‌خواندند. زیرا مطمئن هستم اگر یکبار قبلا آنرا خوانده بودند تقدیم مجلس نمی‌کردند.

کسانیکه آن بیست صفحه را نوشته‌اند فرق میان «امتیاز» و «عاملیت» را نمیدانسته‌اند. در حقوق مدنی و اداری معانی این کلمات نوشته شده‌است. ((امتیاز)) حق استفاده انحصاری توأم با حقوق مالکیتی است که بموجب آن امتیاز دارنده تمام حقوقی را که دولت دارد دارا می‌شود واعمال حق مالکیت می‌کند. حق تملیک دارد وتا خاتمه امتیاز این حقوق باقی می‌ماند. در صورتی که قرارداد جدید شرکتهای تصفیه و استخراج عامل و مباشر شرکت ملی نفت ایران هستند. حق تملیک ابداً ندراند هرچه می‌کنند بنمایندگی از طرف شرکت ملی نفت است (جمعی از نمایندگان: صحیح است) (کاشانی: صحیح نیست) (نراقی: پنجاه نفر گفتند صحیح است) (کاشانی: صد نفر هم رأی می‌دهند). شرکت سابق بموجب امتیاز نامه حق خرید و فروش املاک و اراضی نقاط مورد امتیاز خود را داشت و اسناد مالکیت بنام شرکت بود در قرارداد فروش چون شرکتهای عامل نماینده شرکت ملی نفت هستند چنین حقی ندراند و شرکت ملی نفت است. عملیات شرکتهای عامل با نظارت کامل شرکت ملی نفت انجام می‌شود. شرکتهای عامل رأساً فاقد هر گونه هویتی هستند و هویت آنها فقط بوسیله شرکت ملی نفت احراز می‌شود و عنوان کار آنها نمایندگی است و بس. حالا اگر آقایان نمی‌خواهند میان ((امتیاز)) و ((عاملیت)) فرقی بگذارند بحثی بر ما وارد نیست فقط اطلاعات حقوقی لازم دارد یعنی تشخیص این مسائل جنبه فنی قضائی دارد و تا کسی اطلاعات قضائی نداشته باشد متوجه معانی این کلمات از نظر نتایج آن نمی‌شود. برای اظهار نظر در این مسائل آقایان باید با کارشناسان حقوقی مشورت کند و از آنها بپرسند اگر مورد تصدیق حقوقدانان واقع نشد آنوقت اعتراض کنند. نظریه کارشناسان حقوقی بزرگ خارجی را من در اختیار دارم از جمله آقای کارابییر و دوان پرت است که عنوان عاملیت شرکتهای عامل را توجیه کرده وکیفیت فروش و عاملیت این قرارداد را تصریح نموده‌است. آقای کاشانی در ضمن فرمایشاتشان فرمودند که یکی از خبطهای هیأت نمایندگی ایران این بود که چرا از آمریکا و فرانسه کارشناس آوردند.

بنده عرض می‌کنم کارشناس متخصص در فن است و مثل ایشان نیست که بهیچوجه من الوجوه وارد نیستند اینهم یکی از ایرادهای غیر وارد است (کاشانی: با کشوری که می‌خواهید قرارداد ببندید چرا کارشناس از آنجا می‌آورید از کشور دیگری بیاورید) اگر ما از یک کشوری می‌آوردیم که بهیچوجه من الوجوه اطلاعاتی از امر نفت ندارند به چه درد ما می‌خورد؟ مشاور حقوقی که می‌خواستیم بیاوریم رفتیم از فرانسه آوردیم و بعد گفتیم اگر اختلاف فنی باشد بآنجا مراجعه شود واگر اختلاف در حساب باشد بآن دستگاهی که هست بهر حال بنده می‌خواستم در یک موضوع از جنابعالی گله کنم و خواهش کنم که جبران بفرمائید و آن جمله‌ای بود که راجع به کارشناسان ایرانی بیان فرمودید، بنده سؤال می‌کنم جنابعالی که مدعی هستید آبادان و مناطق نفت خیز بدست ایران وایرانی اداره شود این متخصینیکه در ظرف سه سال آبادان و تصفیه خانه را نگهداری کردند نفت مصرف داخلی شما را تأمین کردند بحدی که خارجیها و کارشناسان خارجی از زحمات آنها تقدیر کردند، آنوقت جنابعالی پشت این تریبون میفرمائید که یکی از خبطهای ما ونقض بعضی از مواد این قرارداد بدست اینها بوده‌است. (قنات آبادی: صحیح است) (عبدالصاحب صفائی: دکتر فلاح یکی از مفاخر ایران است) آقای کاشانی بنده می‌خواهم که از آقا تقاضا کنم که اگر علاقمندید که غرور ملی ما را تحریک کنید باید در نظر داشته باشید که اینها بزرگترین خدمت را بمملکت کرده‌اند و بنده افتخار می‌کنم که قسمت عمده این قرارداد و این مواد مرهون زحمات شبانه روزی آنهائی است که شما از زحمات آنها اینجور تقدیر می‌کنید. بجائی که شما از اینها تقدیر کنید اینها را مورد فحش و تهمت قرار می‌دهید (قنات آبادی: آقای بیات هم بود) آقای بیات هم در این کار خیلی زحمت کشیدند با تمام کسالتیکه داشتند صبح تا شب بودند و با تمام محظورات اخلاقیکه این پیرمرد داشت حاضر شد و چون این قرارداد را بنفع مملکت تشخیص می‌کرد امضاء کرد (صحیح است) (میراشرافی: آقای بیات تبریز را هم داد دست پیشه وری و با طیاره فرار کرد) (نورالدین امامی: مرد شریفی است) (مرآت اسفندیاری: آقای بیات مرد شریفی است توهین نکنید) آقایان میدانید که اختلاف این عناوین بیشتر از نظر نتایج حقوقی مترتب بر آن است و من در صدد آن نیستم که با قرائت متن نظریه کارشناسان مزبور موجب تصدیع بشوم. اگر اختیاراتی که بشرکتهای عامل برای اجرای عملیات در قرارداد فروش داده شده‌است موجب نگرانی بعضی از آقایانست. آقایان باید بدانند که در امور خصوصی هم هر مالکی بمباشر یعنی نماینده خودش در اداره امور زراعتی اختیاراتی می‌دهد و هر قدر میدان عمل وسیعتر باشد این اختیارات را زیادتر می‌کند و این اختیارات هر اندازه زیاد باشد دلیل آن نیست که مباشر عنوان مالکیت پیدا کند بلکه همیشه مباشر و نماینده مالک خواهد بود وآقایان تصدیق می‌کنند که در امر مهمی مانند نفت اگر ما بمباشر و عامل خودمان اختیار کافی برای عملیات ندهیم موجب رکود کارها و عدم اطمینان تزلزل معامله خواهد شد واین اختیارات که از طرف شرکتهای عامل بنمایندگی از طرف شرکت ملی نفت اعمال می‌شود برای حسن جریان امور نفت نهایت لزوم را دارد ضمناً دراین کمیسیون خاص نفت که بیش از 10 روز طول کشید بنده خوشوقتم که آقای قنات آبادی در تمام این جلسات شرکت داشته و حاضر بودند و همچنین آقای کاشانی در غالب جلسات حاضر می‌شدند و معذلک کنه با برداشتن یادداشت با توجه خیلی عمیق ودقیق این عنایت را نفرمودند که آنچه عرض کردم توجه کامل بآن بفرمایند شاید هم عرایض من قاصر بود ولی حس کردم آنقسمتهای فنی که عرض می‌کردم ابداً مورد توجه قرار نگرفت و رفتند روی توضیحات کلی.

در مورد تسعیر لیره‌های مورد احتیاج کنسرسیوم و شرکتهای عامل برای مخارج تولید به ریال اشکالی در نظر آقایان پیدا شده‌است. همانطور که در کمیسیون خاص نفت توضیحات کافی داده شد لازم است مختصری توضیح بدهم تا رفع اشکال بشود. آقایان میدانند بانک ملی ایران دو نرخ برای ارزهای خارجی دارد. یکی ارز صادراتی و یکی ارز غیر صادراتی. ارز حاصل از فروش صادرات مملکت را بانک ملی از تاجر بقیمت بالاتری خریداری می‌کند وارزهائی که سفارتخانه‌ها و اتباع خارجی در ایران می‌فروشند بقیمت نازلتری می‌خرد. نرخ ارزها هم قابل تغییر است چنانکه نرخ ارز صادراتی (دلار) یکوقت 100 ریال بودو بعد 96 ریال شد وحالا 84 ریال است بازرگانانی که جنس از ایران صادر می‌کنند در مقابل هر دلار حاصل از فروش اجناس خود 84 ریال از بانک ملی ایران دریافت می‌کنند. کنسرسیوم و شرکتهای عامل لیره‌ای که در ایران تسعیر می‌کنند حاصل از فروش نفت ایران است یعنی ارز صادراتی است که باید بقیمت روز خریداری شود. کنسرسیوم انتظار ندارد میان او و سایر بازرگانان صادرکننده از لحاظ نرخ ریالی ارز تبعیض قائل بشویم. تغییر نرخ ارز نیز در دست خود ما است و آنها نمیگویند که نرخ را تنزل ندهیم بلکه فقط اصرار آنها در اینست که مورد تبعیض نباشند. اینکه بعضی از آقایان تصور کرده‌اند که لیره‌های شرکت سابق عنوان ارز غیرصادراتی داشته اشتباه می‌کنند.

بنده اینجا خواستم بیک قسمتی از بیانات آقای دکتر متین دفتری در جلسه سنا استناد کنم موقعی که قانون 9 ماده‌ای مطرح بود البته استناد بنده به بیان ایشان از نظر سمتی بوده‌است که ایشان آنموقع داشته‌اند. برای روشن شدن ذهن آقایان قسمتی از بیان ایشان را در جلسه روز دوشنبه نهم اردیبهشت 1330 نقل می‌کنم: در کابینه بنده نرخ لیره از 90 ریال به 68 ریال بموجب این تصویب نامه تقلیل داده شد و کمپانی از حیث فروش لیره برای تهیه ریال مورد احتیاج خود د رایران بزحمت افتاد و وزیر دارائی حاضر شده بود لیره را از قرار یکصد وهفتاد ریال نرخ لیره‌های غیر صادراتی که بمنظور جلوگیری از قاچاق برای سیاحان و مسافرین خارجی در بانک مقرر شده بود از کمپانی بخرد (میراشرافی: کی وزیر دارائی بوده؟) نمیدانم قطعاً بنده نبودم (میراشرافی: شاید آقای مشرف الدوله بوده‌اند خوب بگوئید که بوده؟) شاه از این مذاکرات سخت خشمگین بود و بنده رئیس کمپانی را خواستم و باو گفتم وزیر دارائی اشتباه کرده و لیره‌های کمپانی ارز صادراتی است و بیش از 68 ریال حساب نخواهد شد. منتهی در مورد لیره‌های شرکت سابق با وجود ارز صادراتی بودن عمل استثنائی می‌شد که چون نحوه معامله کنسرسیوم با نحوه عمل شرکت سابق فرق دارد و با درآمد و مخارج با کنسرسیوم شریک هستیم کنسرسیوم می‌خواهد که لیره‌ها یا دلارهای حاصل از فروش نفت ایران را که در داخل ایرن برای مخارج تولیدی بکار می‌برد به قیمت ارز صادراتی تسعیر کند. قیمت ارز صادراتی هم در دست خود ما است و هر وقت مصلحت اقتصادی مملکت اقتضا کرد می‌توانیم آنرا تغییر دهیم. بنده اینجا یک توضیح اضافی هم برای روشن شدن ذهن آقای خلعتبری و یکعده از آقایانیکه نسبت بموضوع اعتراض داشتند عرض کنم همانطوری که عرض کردم مقررات ارزی مملکت حالا دو نوع ارز داریم (خرازی: قیمت ارز طبق قانون معین است اضافه آن نرخ گوهینامه‌است)ملاحظه میفرمائید. بنده نمی‌خواهم حالا وارد این جریان بشوم که عمل با شرکت سابق اساساً منطقی و معقول بود یا نه، برای اینکه یک بام و دو هوا نمی‌شود برای اینکه ممکن است برای جلب ارز در مملکت بساحان و سفارتخانه‌ها آنطور که در جاهای دیگر کردند عمل کرد یک موقعی هم در زمان مرحوم رضا شاه کردند معذلک شرکت سابق را اسثناء کردند چون ارز را بنرخ رسمی نمی‌فروشند و در بازار آزاد می‌بردند و می‌فروختند گفتیم که نرخ ارز را بالا می‌بریم و بآنها گواهینامه بدهیم جناب آقای خرازی هم وارد هستند که بآنها هم گواهینامه می‌دادیم خوب شرکت نفت هم بلافاصله استفاده می‌کرد.

آمدند یک ماده‌ای گذارندند باستثنای شرکت نفت همیشه شرکت نفت اعتراض می‌کرد واعتراضش هم صحیح بود اما یک نکته هم بود که چون ما از شرکت سابق تنی 4 شلینگ تن شمار می‌گرفتیم و صدی بیست هم روی منافع کلی شریک بودیم که حسابش معلوم بود بجبران اینکه تنی 4 شلینگ ما کافی نبود و آنها استفاده سرشار می‌بردند این در واقع یک تحمیلی بود بآنها برای جبران آن ضرر که آنها هم اعتراض می‌کردند ولی ضمن اعتراض حرفی هم نداشتند اما امروز وضع کنسرسیوم جور دیگری است ما با آنها سهیم و شریکیم درصدی پنجاه درآمد خالص و بنده می‌خواهم از آقایان تقاضا کنم که باین امر توجه کنید که در یک قرارداد تجارتی آن اصول کلی را باید محترم شمرد و اگر ما می‌توانستیم بیش از 50 درصد باشد می‌کردیم که 60 درصد باشد پس بنابراین اصل 50 در 50 را رعایت کنیم (میراشرافی: اگر امر تجارتی است پس چرا بصورت ماده واحده درآورده‌اید؟) در ضمن قرارداد توضیحی در کمیسیون عرض کردم که ما در مخارج شریک هستیم یعنی مخارج برآورد می‌شود و از درآمد کسر می‌شود پنجاه درصد مال ما و پنجاه درصد مال آنها می‌شود و بعلاوه این لیره حاصل از ارز صادرات است بنده از جناب آقای خرازی خواهش می‌کنم توجه فرمایند به چه عنوانی می‌شود گفت که آقا ارز صادراتی شما باید یک وضع خاصی داشته باشد بخصوص که در ماده مربوط بقرارداد ذکری نشده که نرخ ارز چه باشد نرخ ارز باختیار دولت است وقتی ما مصلحت اقتصادی خودمان را تشخیص دادیم و ذخیره ارزی و ریالی را حساب کردیم و دیدیم که برای ما صرف می‌کند که ارز باشد 50 ریال و 30 ریال فرق نمی‌کند آنها که حقی ندارند وضعیت خاصی داشته باشند یکچیز اضافی برای اینکه اینجا هست گفتیم مطابق نرخ ارز کالای درجه یک، الان آقایان مسبوق هستند که آنچه بانک ملی می‌خرد و می‌فروشد ارز صادراتی کالای درجه یک است والا ارز کالای درجه 2 در بازار آزاد معامله می‌شود و حالا در بازار آزاد 90 ریال است آنها اینرا از ما می‌خواهند آن ارزی که بانک می‌خرد میفروشد یا نرخی که بانک تعیین می‌کند.

بنده مجبورم خدمتتان عرض بکنم با این رویه اقتصادی که ما داریم و این نرخهای مختلفه از برای ما سهم مهلک است بنابراین یک عملی که خود ما از آن راضی نیستیم و صحیح نیست این عمل را می‌شود بدیگران تحمیل کرد؟ الان ملاحظه بفرمائید نرخ دلار چند جور است سی و دو و چهل و پنجاه و 84 ریال و بهیچوجه من الوجوه نه مردم، نه صادر کننده، نه وارد کننده نه محصلین نه مرضی هیچکدام راضی نیستند (مهندس اردبیلی: چرا نورچشمیها راضی هستند) بنابراین بنده خدمت آقایان عرض می‌کنم که ما تعهدی نکرده‌ایم نسبت بنرخ ارز که ملزم باشیم آن تعهد را انجام بدهیم، تعهد ما اینست که تبعیض نکنیم و در سابق نسبت بشرکت سابق اگر تبعیض می‌شد دلیل اخلاقی این تبعیض بر این بود که باندازه کافی از درآمد نفت استفاده نمی‌کردیم پس بنابراین اگر یک طرفی از شما می‌خواهد که نسبت بمن تبعیض نکنید اینکه خیلی زور نیست آقای خرازی ممکن است اینکار در زمان وزارت بنده نباشد و امیدوارم که بدست بنده نباشد آقای میراشرافی (میراشرافی: بدست مشرف الدوله باشد) هر کس که واردتر است و فاضلتر است، نرخ ارز را باید تثبیت کند و نرخ و قیمت واقعی ریال بایستی متناسب با ارز باشد حالا نمیدانم قیمت چه باشد ولی قدر مسلم اینست که ما تقاضا کرده‌ایم از صندوق بانک بین المللی پول که خودمان هم عضو آن هستیم از متخصصین خودمان که این مطلب را مطالعه کنند و حساب کنند و قیمت واقعی ریال معین باشد (صفائی: و یک نرخ تعیین شود) بر یک نرخ ثابتی تعیین شود دلیلش واضح است در سایر کشورها تنزل پول در نتیجه عوامل مختلف اقتصادی که پیش آمده یک اثر حتمی است و اشکالی هم ندارد یک وقتی فرانک فرانسه معادل یک لیره بود حالا هر هزار فرانک یک لیره‌است می‌آیند تثبیت می‌کنند در یک نرخ میگویند قیمت فرانک فرانسه اینست والا قیمت فرانک فرانسه از زمان ناپلئون اگر بخواهید بسنجید تا الان خیلی فرق کرده‌است بنابراین 32 ریالیکه میفرمائید در قانون هست و بنده هم موافقم که این نرخ نرخ واقعی نیست (صحیح است) و بنابراین اگر آقایان قبول دارند که نرخ ارز صادراتی کنسرسیوم بایستی مطابق ارز صادراتی باشد جز این چاره‌ای نیست و می‌گوید تعهدی نداریم و من صریحاً خدمت آقایان عرض می‌کنم که پس ازتصویب این قرارداد دولت ناگزیر از تثبیت نرخ ارز و متحد- الشکل کردنش است (صحیح است) بنابراین با این توضیح شما هر نرخی را که تعیین کنید کنسرسیوم مجبور است قبول کند (میراشرافی: مشرف الدوله باز می‌شود وزیر دارائی که ببرد تا چهل تومان) موضوع دیگری که موجب نگرانی بعضی از آقایان بوده‌است موضوع مدت قرارداد است که می‌ترسند مبادا در طول مدت منافع ما پایمال شود. البته من از جنبه احساساتی قضیه می‌گذرم زیرا کارها مواجهه با حقایق منطقی است نه احساسات از نظر منطق یک نگرانی ممکن است برای طول مدت در میان باشد و آن اینست در طول مدت بر اثر افزایش قیمت کنسرسیوم منافع ما بیفزاید و ما از افزایش احتمالی قیمت نفت نتوانیم استفاده کنیم. ما برای نفت قیمت ثابتی را در نظر نگرفته‌ایم که یکچنین پیش آمدی بضرر ما تمام شود قیمتی که برای نفت معین کرده‌ایم قیمت خلیج فارس است که نتایج تنزل وترقی آن مستقیماً عاید ما خواهد شد و از این لحاظ جای هیچگونه نگرانی نیست اما فلسفه اینکه چرا مدت را زیاد گذاشته‌ایم اینستکه کنسرسیوم در سال اول یکصد میلیون دلار و در سالهای بعد مبالغ هنگفت دیگری صرف امر تولید و تصفیه نفت می‌کند که باید مستهلک شود. اگر استهلاک مبالغ مزبور در مدت کوتاهی بشود قیمت تولید نفت گران می‌شود وصرف نمی‌کند و ناچار دستگاه آبادان می‌خوابد در صورتیکه وقتی مدت زیادتر باشد استهلاک به تناسب سالهای طویلتر بمیزان کمتری حساب میشود و بار سنگینی روی قمیت تمام شده نفت نمی‌گذارد. در مدت نگرانی دیگر که ممکنست پیش بیاید اینستکه کنسرسیوم بعد از بیست و پنج سال اول در صدد عملیات اکتشاف برنیاید و چاههای موجود را خشک کند و منابع تازه‌ای را کشف ننماید.

برای جلوگیری از این نگرانی علاوه بر اینکه در بند 2 ماده 4 قرارداد پیش بینی لازم شده در ماده 49 نز تصریح گردیده که شرکت اکتشاف باید مبلغی که در پنج سال اول و دوم و سوم بعد از بیست و پنجسال حداقل معادل شصت میلیون لیره می‌شود خرج اکتشاف منابع تازه بکند و باین ترتیب از هر نوع نگرانی در این مورد جلوگیری می‌شود. گذشته از اینها چه امروز چه چند سال دیگر تا وقتی که کارتلهای نفتی وجود دارند و پایه دنیا روی این اساس استوار است ما برای فروش نفت خود ناچار به سازش با کارتلها هستیم و از این لحاظ کم یا زیاد بودن مد ت تغییری در این اصل نمی‌دهد مگر آنکه ترتیبی پیش آید که کارتلها منحل شوند و در آنصورت خودبخود قرارداد فروش لغو می‌شود و ما خودمان قادر خواهیم بود بهر ترتیب صلاح میدانیم نفت خودمان را معامله کنیم. یک نکته‌ای را که خارج از موضوع می‌خواهم عرض کنم اینستکه از نظر ممالک تولید کننده نفت وجود کارتلها مضر نیست. زیرا تا وقتی که انحصار فروش و توزیع در دست آنهاست قیمت نفت بنفع فروشندگان ثابت است و رقابتی درکار نیست ولی اگرکارتلها منحل شوند و بازار رقابت پیش بیاید ما گرفتار مشکلات فوق- العاده‌ای در امر قیمت خواهیم شد و همین کشورهای نفت خیز همجوار اسباب زحمت ما خواهند بود وجود کارتلها مسلما برای مصرف کنندگان نفت مضر است ولی برای تولید کنندگان از نظر تثبیت قیمت چندان مضر نیست و اگر روزی کارتلهای جهانی منحل شدند ما باید سعی کنیم با کشورهای حوزه خلیج فارس وارد مذاکره شویم و آنها را متقاعد کنیم که یک کارتل واحدی از چند مملکت نفت خیز حوزه خلیج تشکیل دهیم تا قیمت فروش را بتوانیم کنترل کنیم و رقابت بزیان ما تمام نشود. یک چیزی می‌خواستم عرض کنم که آقای خلعتبری در آن نطق جامع و کافی خود توجه اساسی فرمودید بحقیقت و آن اینستکه این کنسرسیوم در کشورهای نفت خیز خاور میانه مخارج هنگفتی دارد البته تاجری که می‌خواهد یک سرمایه عظیمی را در یکجا بگذارد و آنگاه بکند این باید حساب بکند که در ظرف چه مدت این سرمایه را می‌تواند مستهلک کند اگر بنا شود که مدت کوتاه باشد همانطور که عرض کردم هم از نظر استهلاک باری خواهد شد بر قیمت که قیمت زیاد می‌شود و دیگر قابل رقابت نخواهد بود با کشورهای خاور میانه و یکی دیگر هم اینستکه اگر تاجری بتواند در عراق و کویت و عربستان سعودی که امتیازش تا 90 سال است آنجا سرمایه بگذارد و برای مدت طولانی مستهلک کند این برای مدت 20 یا 25 سال در ایران این سرمایه را نمی‌گذارد پس بنابراین از لحاظ صنعتی و تجارتی اگر توجه فرمایند ملاحظه خواهند فرمود که مدت قرارداد بهیچوجه موجب نگرانی نیست.

آقایان روز اول اعضای کنسرسیوم چهل سال بیشتر مطالبه می‌کردند، آقای فرامرزی تشریف ندارند یکی از آن کارهائیکه کردیم این بود که گفتیم چهل سال زندگی دارد واین ممکن است در افکار مردم حسن اثر نداشته باشد از طرف دیگر دلایل اقتصادی و تجارتی و صنعتی که آنها بنفع خودشان ذکر می‌کردند قابل توجه بود، ناچار گفتیم که آن قرارداد 25 سال باشد منتهی تمدیدش برای 15 سال دیگر تحت یک شرایطی باشد جنابعالی دقت فرموده‌اید که در بعضی قراردادها می‌نویسند که تمدید یا توافق نظر طرفین و یا می‌نویسند که اگر شرایطی بوجود آمد که آن شرایط اتوماتیک خواهد بود این چیز عجیبی نیست که ما گذاشته باشیم گفتند چهل سال تمام شد ما گفتیم اصل قرارداد 25 سال است منتهی برای 15 سال اضافی که 5 سال به پنجسال خواهد بود یک شرایطی داریم شرط اول اینستکه کنسرسیوم خبط و خطائی نکند یعنی همانطور که فرمودید اگر در مدت 25 سال ما دیدیم که آنها مردمان خوبی هستند وامیدوارم که ثابت بشود و آقای درخشش از نگرانی دربیایند چه بهتر که آدم یک مشتری خوبی را از دست ندهد، اغلب تجار سعی می‌کنند که مشتریها را بهر قیمتی که هست ولو اینکه یک چیزی بهشان بدهندو کمک کنند و برای خودشان حفظ کنند خوب چه بهتر از اینکه یک مشتری باین خوبی که حسابش هم درست است و آمده‌است و زحماتی هم کشیده‌است او را از دست ندهیم یک شرط دوم اینستکه اینها در سال بیست و سوم که می‌خواهند تقاضای 5 سال تمدید بکنند بایستی معادل آن حق العملی که گرفته‌اند برای اکتشاف نصف آنرا بعد از وضع مالیات نفت که برای اکتشاف خرج می‌کنند بدهند چون در دو ماده قرارداد جزء وظائف کنسرسیوم و شرکتهای عامل ذکر شده که حتماً بادی اکتشاف بشود بترتیبی که از نظر اقتصادی منافع ما تأمین بشود یکی هم اینجا تأکید شده که علاوه بر آن پول این مخارج را هم کرده باشد و در اینمدتهای تمدیدی این مبالغ را بدهند بنابراین این مخارج در سه قسمت بالغ بر 68 میلیون لیره می‌شود بنابراین 68 میلیون لیره خرج اکتشاف کردن کم پولی نیست یک قسمت سوم هم اینستکه هرپنج سال یکمقدار از این اراضی حوزه عملیات خودشان را باید پس بدهند اگر تحولاتی پیدا شد و فرمایش آقای خلعتبری را که خیلی باید توجه کرد اگر تحولاتی پیدا شد در کشورهای دیگر که ما از آن تحولات بهره مند توانستیم بشویم با این قرارداد بدانید که این قرارداد قابل بقا و دوام نیست و تجربه ثابت کرده و مخصوصاً بنده اینجا می‌خواهم یادآوری کنم بیان یکی از مشاورین حقوقی خود کنسرسیوم را که وفتی بنده می‌خواستم مطابق یک نامه‌ای شرایطی قائل شوم که اگر بنا باشد در یکی از کشورهای خاور میانه تناسب پنجاه پنجاه ازبین رفت ما از این تناسب استفاده کنیم از مجموع قرارداد برمیآید و در آن کاغذ هم تصریح شده‌است ایشان گفتند که شما از این جهت نگران نباشید برای اینکه تاریخ بما ثابت کرده که اگر بنا باشد در کشورهائیکه یک واحد اقتصادی را تشکیل می‌دهند یا از نظر اقتصادی با هم مشابه هستند و مجاور هستند یک عملی در یکی از این کشورها پیش بیاید قطعاً در سایر کشورها هم باید این عمل بشود بنده اظهار کردم که تجربیات گذشته متأسفانه برای ما خیلی خوب نبود و تشویق کننده نبود اگر شرکت سابق در آن موقعی که ملت ایران می‌گفت سهم من کافی نیست آمده بود حاضر شده بود مذاکره کرده بودو حق ما را داده بود این پیش آمدها نمی‌شد حالا می‌ترسم این پیش آمد دوباره تجدید شود ایشان گفتند که آنوقت شما با یکنفر طرف بودید حالا با چند نفر طرف هستید اگر یکنفر نخواهد دیگران آنرا تشویق خواهند کرد مجبور خواهند کرد که وضعش را تغییر بدهد اینستکه بنده خواستم به آقای خلعتبری عرض کنم بودن چند نفر و اینکه تصمیم یکنفر قاطع نباشد مسلماً از لحاظ اقتصادی و سیاسی بصرفه و صلاح ما است بهرحال بنده عرض می‌کنم که از نظر مدت هم جای نگرانی نیست که هر تحولی که در صنعت نفت بوجودبیایدکه احیاناً ما متضرر بشویم چون ما مقید هستیم به چهل سال از آن بهره مند نخواهیم شد این بنظر بنده یک نگرانی بیمورد است (میراشرافی: پس خوب نظرتان را ضمن یک تبصره بقرارداد اضافه کنید) (درخشش: اگر منفعت دارد پس صد سالش کنید)آقای درخشش آن آمفی تئوز می‌شود و آمفی تئوز شبیه مالکیت است مثل قراردادهای 9 ساله یک نوع آمفی تئوز می‌شود ممکن است آقای دکتر شاهکار خدمتتان توضیحات بیشتر بدهند (درخشش: خیلی متأسفم) راجع بقسمت نفت حوزه خلیج فارس بعضی از آقایان اظهار داشتند که ما قیمت را به اختیار کنسرسیوم گذاشته‌ایم، در صورتی که باید قیمت نفت در دست خودمان باشد. آقایان باید بدانند چه در زمان شرکت سابق و چه امروز ایران و ممالک حوزه خلیج فارس و چه هر نقطه دیگر دنیا قیمت نفت روی عرضه و تقاضا در انحصار همین شرکتهائی است که با ما معامله می‌کنند. بازار خرید و فروش هر دو در دست اینهاست و قیمت خلیج فارس و مکزیک هر دو را اینها معین می‌کنند. قسمت معین شده هم علاوه از موضوع عرضه و تقاضا بستگی با قیمت دارد در امریکا و حوزه خلیج مکزیک که ما و کارگر ده برابر مزد کارگران ممالک حوزه خلیج فارس است مسلما قیمت تولید زیادتر است و نفت گرانتر تهیه می‌شود و گرانتر بفروش می‌رسد. بعلاوه در حوزه خلیج مکزیک نفت بیشتر برای مصرف خود آمریکا تهیه می‌شود در صورتی ه در حوزه خلیج فارس بواسطه ارزان بودن دستمزد نفت ارزانتر بدست می‌آید و ما اگر بخواهیم که اساس قیمت نفت خود مان را بر پایه خلیج مکزیک بگذاریم خریداران نذر نکرده‌اند از ما بخرند. از آنطرف شط العرب یعنی در عراق و کویت خواهند خرید یا با عربستان سعودی معامله خواهند کرد و بازار ما از میان خواهد رفت چنانچه از بین رفته بود عرض کنم اینها توضیح کلماتی بود که آقایان فرمودند ولی یک مطالب دیگری هم در ظرف امروز گفته شد که اگر حوصله آقایان سر نرفته باشد و خسته نشده باشند بنده بطور اختصار عرض می‌کنم (بفرمائید) (اورنگ: اگر قابل امساک است نفرمائید)

آقای کاشانی در ضمن بیانات خیلی مفصلی که فرمودند واز ماده اول قرارداد تا ماده 54 همه را تجزیه و تحلیل کردند چند قسمت برجسته بنظر من رسیده آنقسمتهای دیگر را جواب دادم و شاید چند قسمت دیگر هم بود که اشتباه‌است وانشاءالله در خارج توضیحات لازم بایشان می‌دهم که جنابعالی نظرتان جز خیر مملکت و. مردم و روشن شدن مطلب چیزی نیست با کمال تشکر تمام اسناد و مدارک را خدمتتان تقدیم می‌کنم که مطالعه بفرمائید حالا که این موضوع مخالفت و موافقت تمام شده هیچ مانعی در بین نیست یک چیزی که خیلی آقای کاشانی در آن پافشاری واصرار فرمودند و اگر اشتباه نکنم فرمودند ابوالمواد یا ام المواد است ماده 48 است که ما نوشتیم متن فارسی و متن انگلیسی هر دو معتبر است ولی در صورت اختلاف در حقوق و وظائف، بین دو متن، متن انگلیسی مقدم است جناب آقای کاشانی در توضیح خودشان فرمودند که ما آمدیم آن متنی کا ما نمیدانیم که انگلیسی هست گرفته‌اند و گرچه انگلیسی و فارسی هر دو تقدیم مجلس شده بنده می‌خواستم که آنعبارت را بخوانم البته بنده مخالف هیچ ایراد نمی‌گیرم می‌تواند هر چه دلش می‌خواهد بگوید ولی بشرطی که تحریف در بیان و مطلب نشود در جزء الف ماده 48 می‌گوید متن فارسی و انگلیسی این قرارداد هر دو معتبر است در صورتیکه اختلافی پیش آید و بداوری ارجاع شود هر دو متن به هیأت داوری با داور واحد (هر کدام مورد داشته باشد) عرضه خواهد شد که قصد طرفین را از روی هر دو متن تفسیر نمایند. هرگاه بین دو متن مزبور اختلافی در مورد حقوق و وظایف طرفین پیدا شود متن انگلیسی معتبر خواهد بود.

اولا در مراجعه بحکم در موقعی که اختلافی پیدا می‌شود وقتی که پهلوی حکم رفتیم متن فارسی و متن انگلیسی هر دو را می‌بریم و حکم هم که انشاءالله مترجم فارسی دارد هر دو را می‌خواند واز مجموع این دو تا استنباط می‌کند که حق با کیست بنده خیال می‌کردم برای اینکار جنابعالی تقدیرنامه برای ما صادر کنید چون در قرارداد 1933 متن فارسی را امضائ نکردند فقط متن فرانسه را امضاء کردند و فقط متن فرانسه بود که اعتبار داشت (کاشانی: همچو چیزی در قرارداد 1933 نداریم بنده تا آخرش نگاه کردم همچو چیزی نیست.) حالا عرض کردم برای اینه ذهن شما روشن باشد مدارک را ارائه می‌کنم بنابراین ما کاری که اینجا کردم و از نقطه نظر پرستیژ ملی خودمان گفتیم که متن فارسی هم باید معتبر باشد و برای متن ترجمه فارسی که بنظر اغلب آقایان تاریک است و بنده هم موافق هستم ولی برای اینکه متن فارسی معتبر باشد زحمات خیلی زیاد کشیده شد آنها هم مترجمینی آوردند کنترل کردند و بعضی از کلماتی را که ممکن بود معانی مختلف داشته باشد از گذاشتنش اجتناب کردیم بنابراین تمام این زحمات کشیده شد. فقط در قسمت حقوق و وظائف آنها اظهار کردند و گفتند که آقا ما انگلیسی دان هستیم وظیفه یک کسی را اگر کسی بخواهد خوب عمل بکند باید مطلب را خوب بفهمد تا این وظایفی که در این قرارداد که زبان مادی خودمانست انجام بدهیم ولی اگر بنا باشد که اختلافی پیش آمد آنچه ما فهمیدیم و بنده بجنابعالی اطمینان می‌دهم با دقت و مطالعه‌ای که در متن فارسی شده اختلافی پیش نخواهد آمد و اگر هم اختلاف در این دو تکست Texte پیدا بشود بداوری مراجعه می‌کنیم (کاشانی: این اختلاف را بهمان داور پلی تکنیک زوریخ مراجعه می‌کند آنها هم آلمانی هستند) عرض کنم حضرت آقای کاشانی بنده نمی‌خواهم تطویل کلام بکنم ولی برای اینکه مورد تاریکی در ذهن آقا نماند عرض می‌کنم بنده خیال می‌کنم در فصل داوری زحمات فوق العاده زیاد کشیده شده و ما تمام نکات تاریکی را که سابق بوده آنها را از بین بردیم آمدیم سه دسته تقسیم کردیم یکی اختلاف فنی، یکی اختلاف حساب، یکی اختلاف حقوقی. اختلاف فنی را اگر فرض بفرمائید ببنده مراجعه کنند که فنی نیستم و حقوقدان هستم جز اتلاف وقت چیز دیگری نیست گفتم اختلاف فنی را ببریم بدستگاه فنی مراجعه بکنیم حالا اختلاف بنده و جنابعالی اینستکه آقا تمام خلق خدا را نوکر انگلیس میدانند (کاشانی: بنده همچو عقیده‌ای ندارم) گفتم برای تعیین داور در این اختلاف فنی مراجعه بکنیم به پلی تکنیک زوریخ و آن یکنفر را تعیین می‌کند وامیدواریم که در دنیا یکدستگاهی باشد که بیطرف باشد در قسمت حسابداری مراجعه می‌کنیم بهمان دستگاه حسابداری که فرمودید و از او یکنفر حکم می‌خواهیم برای رسیدگی بحساب، بنده فکر نمی‌کنم که این ضرری دارد و آنچه که مربوط بمسائل حقوقی است البته از خصائص محاکم است برای حکمیت که یکنفر حکم ما معین می‌کنیم یک حکم هم آنها معین می‌کنند و یک سرحکم بتراضی طرفین معلوم خواهد شد بنابراین بمراجع مختلف که بنده نمی‌خواهم توضیح بیشتری بدهم مراجعه می‌شود و راجع بحکمیت بنده خیال می‌کنم که روشنترین فصولش است و در اینمورد هم اینکه فرمودند که فلان حکم فرانسوی جانبداری از آمریکا یا انگلستان کرد چندین روز و شاید چندین هفته با آنها سر و کله زدیم و انواع و اقسام مواد مختلف پیشنهاد شده که ما عجالتاً آن اوراق را حفظ کرده‌ایم و اگر مراجعه بفرمائید ملاحظه خواهید فرمود که چه زحماتی کشیده شده در قسمت دیگر آقای کاشانی راجع باین شرکتهای عامل فرمودند که شرکت نامه را بنده خدمتتان نفرستادم اساسنامه را خدمت آقا فرستادم شرکت نامه چیزی نیست که بنظر آقا عجیب آمده دو نفر می‌نشینند و یک کاغذی می‌نویسند که ما قصد کردیم شرکتی تشکیل بدهیم برای یک امری، آنچه مهم است در شرکت موضوع اساسنامه شرکت است (صحیح است) که بنده اینرا می‌دهم خدمتتان بفرمائید از انگلیسی برایتان ترجمه بکنند (دکتر بینا: بلدند آقا.) (کاشانی: نه آنقدر که شما میدانید)

این شرکتهای عامل همان اعضای کنسرسیوم هستند واعضای کنسرسیوم هستند که این شرکتهای عامل را بوجود آورده‌اند و تناسب سهامشان را می‌خوانم گلف بیلدنیک 8 درصد، سوگونی واکیوئوم ویل کمپانی 8 درصد، استانداراویل کمپانی 8 درصد، ذی تکساس کمپانی 8 درصد، استاندار اویل کمپانی کالیفرنیا 8 درصد، انگلو ایرانین اویل کمپانی چهل درصد، رویال دوج شل 14 درصد کمپانی فرانسز دویترول 6 درصد. ضمنا برای اینکه از موقع استفاده کنم عرض می‌کنم این آقای دکتر افشار فرمودند که ما اقدام بکنیم که اسم شرکت سابق عوض بشود بشرکت جدید اینرا عرض می‌کنم که خودشان این اقدام را دارند می‌کنند و مشغول هستند بنابراین خواستم عرض کنم قبل از اینکه ما اقدامی بکنیم خود آنها دارند اقدام می‌کنند و نظر آقایان تأمین است یک بیانی هم فرمودند هم آقای درخشش و هم آقای قنات آبادی شرکت سابق لاحق شد شرکت مرده زنده شد و بهترین دلیل واقوی دلیل این است که اسمش ماند شرکت تجارتی اسمی دارد شرکت تجارتی اسمش نمی‌میرد مگر اینکه مجمع عمومی صاحبان سهام جمع بشوند و تصمیم بانحلال آن بگیرند و انحلالش را اعلام کنندو تصور می‌کنم که آقایان مردن شخص حقوقی را با مردن شخص عادی و طبیعی فرق نمی‌دهند و اشتباه می‌کنند (قنات آبادی: معلوم می‌شود موقعی که بنده صحبت می‌کردم شما داشتید چرت می‌زدید) بنابراین این شرکت در موقعی که آقایان ما داریم صحبت می‌کنیم و با ما قرارداد امضاء کرده یک شرکت تجاری ثبت شده بود ما که روی گذشته بیخود نمی‌توانیم یک قلم 9 بکشیم اما وجود شرکت تجارتی باین اسم اینکه دلیل نمی‌شود که بگوئید فلان کس گفت مرده و این زنده‌است بنده عرض کردم به عنوان صاحب امتیاز مرد جناب آقای فرامرزی دیروز فرمایشاتی فرمودند که مقدمه اش این بود که بنده عرض کرده‌ام این قرارداد قرارداد ایده آل نیست یعنی خراب است بد است البته مثلی فرمودند در مقایسه بین زن و دیپلمات بنده نمی‌خواهم تکرار بکنم می‌خواستم خدمتشان عرض کنم که جنابعالی اهل فضل هستید اهل ادب هستید واین توضیحات را جنابعالی قطعا بهتر از من می‌توانید بفرمائید ایده آل را ارگ اسمش را کمال مطلوب می‌گذارید که انشاءالله آقا هم کمال مطلوب زیاد دارید اگر ترسیدید به کمال مطلوب و بمطلوبش رسیدید اینرا باید گفت که یک چیز مزخرف بیقاعده‌ای است؟ چون من بکمال مطلوب نرسیدم یا چون دکتر امینی گفت ایده آل نیست یعنی خراب است بنده همچو عرضی نکردم بنده تفسیر کردم گفتم ایده آل ملت ایران یک موقعی است که خودش بتواند نفت خود را استخراج بکند اکتشاف بکند با وسائل خودش صادر بکند و تمام ملت ایران است حالا ما اگر باین ایده آل نرسیده‌ایم نباید بگوئیم خراب است وهیچ چیز نیست بنده عرض کردم قراردادی که ما منعقد کرده‌ایم اطمینان دارم در وضع حاضر دنیا در وضع حاضر بازار نفت بهترین قرارداد است (عبدالرحمن فرامرزی: ایده آل یعنی همان) خوب پس بنده ایده آل گفتم این قرارداد از همه قراردادهای خاور میانه بهتر است و ا ز تمام پیشنهاداتی که در دولت سابق داده شده مزایایش بیشتر و ارجح و مرجح است بنابراین ایده آل را بنده نفهمیدم که شما اینجور تعبیر فرمودید که برویم یک کاری بکنیم که بهش بتوانیم برسیم مطلب دیگری فرمودید آقای فرامرزی که ما نفعمیدیم که غرامت چه شد؟ و آنچه آقایان می‌گیرند از کجا می‌گیرند و آن مثل زن را در اینمورد فرمودند درهر حال خواستم توضیح بدهم که روشن بشوید آنچه که ما به عنوان غرامت میگوئیم 25 میلیون لیره بیشتر نمی‌دهیم آنهم در ماده اول یا دوم است در ضمیمه قرارداد (فرامرزی: شرکت چقدر می‌گیرد؟) یک مبلغ دیگر هم که در خود قرارداد تصریح نشده بعنوان غرامت (فرامرزی: سرقفلی) بعنوان استهلاک بنده تصور می‌کنم که شما حوصله خواندن تمام این قرارداد را نداشته‌اید چون با طبع شاعرانه آقا سازگار نیست (فرامرزی: اگر نخوانده بودم توجه نمی‌کردم)

مطلب دیگری که در ماده 6 آن قرارداد پیش بینی شده آن مبلغی است که بابت تأسیسات شرکت سابق است که در مدت ده سال پرداخته می‌شود و این جمع کلش اگر اشتباه نکنم 67 میلیون لیره‌است این مبلغ کل است و این مبلغ را یک قمستش مربوط به مناطق است و یک قسمتش مربوط بتصفیه خانه‌است اینرا هم بآقا قول می‌دهم که با نهایت دقت با حسابداران قسم خورده بدفاتر شرکت رسیدگی شده‌است بعد از اینکه انی معین شد باز هم چانه زدیم کما اینکه کارمان همیشه هست تا اینکه آوردیم باینجا که ملاحظه میفرمائید تورمش را هم قبول نکردیم چون اینها تورم بیشتری برایش قائل بودند از این 67 میلیون یک قسمت مربوط به تصفیه خانه‌است یکقسمت مربوط به مناطق در قسمت مناطق چون نصف و نصف شریک هستیم نصف این بما تعلق می‌گیرد در قسمت تصفیه خانه هم یک دهم مخارج را ما شریک هستیم بنابراین یک دهم می‌شود بطور کلی در ظرف ده سال آنچه از کیسه ما بیرون می‌رود هفده میلیون و صد هزار لیره‌است از بابت استهلاک یک مطلبی که در افواه‌است و در روزنامه‌ها هست (قنات آبادی: کدام روزنامه شما روزنامه‌ای باقی نگذاشته‌اید) کنسرسیوم مقدار زیادی بشرکت سابق سرقفلی داده (فرامرزی: کیهان) عرض کنم آقای فرامرزی راجع باین مبلغ و راجع بسرقفی ما بهیچوجه اطلاعی نداریم و اطلاعاتمان از مجرای همین روزنامه‌ها است حالا فرض می‌کنیم که آنها هم سرقفلی داده‌اند (درخشش: بشما چه مربوط است) وقتی که اینها آمدند 60درصد را گرفتند و چهل دردص مانده‌است باجی باو داده‌اند حالا باید ببینیم آیا این باج از کیسه ما می‌رود اگر اینطورباشد باید اعتراض کنیم ولی اگر از کیسه ما نرفت بچه دلیل داده‌اند بما مربوط نیست در این مدت امریکا بانگلستان کمکهای خیلی زیادی کرده میلیاردها ریال بما چه مربوط است بنده عرض می‌کنم که اگر واقعا سوءظن را کنار بگذارید آقای فرامرزی همه که حساب ساز نیستند ممکن است یک حسابی باشد یک عده حسابدار هم بروند بآنجا رسیدگی بکنند بنده می‌گویم که این 25 میلیون که مشخص و معین است و این مبلغ هم که روی خرج شرکتهای عامل است پس بنابراین راه مضر این کجا است که از کیسه ما بردارند یا بحساب ما بگذارند اینرا بنده راستش شخصا نمی‌توانم بفهمم و به جنابعالی هم قول می‌دهم که بهیچوجه من الوجوهخ در این موضوع نه کلاهی سر ما خواهد رفت و نه مبلغی است که در ظرف دهسال باید مستهلک کنیم (جفرودی: بعد از دهسال هزینه بهره برداری را کی می‌دهد) (نورالدین امامی: آقا توی خانه ات هم اینقدر حرف می‌زنی بس است خسه کردی ما را) (مسعودی: توضیحات خیلی کافی بود) یک مطلب را هم برا ی استحضار آقای فرامرزی عرض می‌کنم که فرمودند در ظرف این 8 ماه چه می‌کردید کنسرسیوم چه گفت و ما چه گفتیم کنسرسیوم خیلی حرفها زد که من فهرست وار تهیه کرده‌ام بعد خدمتتان می‌دهم ولی مطالب اساسی این است که می‌خواستند بطور مطلق در اینکارهار دخالت داشته باشند پیشنهاد اولشان اجاره بود یعنی مناطق وتصفیه خانه را اجاره بکنند و یک مبلغی بما بدهند و ما برویم کنار اینرا ما مطابق قانون ملی شدن قبول نکردیم (احسنت) گفتیم غیر ممکن است شما اگر میآئید باید بعنوان عامل شرکت ملی نفت و دولت بیائید (احسنت) مدتی آقایان زیر بار شناسائی شرکت ملی نفت نمی‌رفتند میگفتند ما قبول داریم ما اینجا حقرا از طرف دولت ایران قبول می‌کنیم ولی گفتیم نمی‌شود شرکت ملی نفت که این اساس و این سرمایه بهش داده شده از طرف دولت ایران است این اساس نامه شرکت است (عبدالرحمن فرامرزی: اینکه علی خواجه خواجه علی است)

در قسمت عاملیت کار ما به بن بست رسید و مطلب پاره شد راجع بحقوق و اختیارات لایحه توافق کردیم واینرا هم قبول نکردند تا رفتند در لندن ومذاکره با هم کردند در مراجعت قبول کردند عرض کنم که در قسمت تصفیه خانه و در قسمت قیمت نفت خام در قسمت نفت خام بنده لیست خیلی مفصلی دارم که فهرست وار تنظیم کرده‌ام که ما چه گفتیم آنها چه گفتند علی ایحال آنها که با یک طرح قطعی نیامده بودند که پنجاه بیست یا صد ماده داشته باشد که بگویند قبول می‌کند بسم الله برخلاف اینکه آقایان می‌فرمایند که این قرارداد تنظیم شده و آماده بود این اشتباه‌است راجع بهر ماده‌ای شاید 50 دفعه آن ماده عوض شده‌است و برای تنظیم ما مطالعه کرده‌ایم و آنها مطالعه کرده‌اند برای یک قرارداد وقت زیادی باید مصرف شود و تمام نازک کاریها در موقع تنظیم مواد است (درخشش: مواد را کی تنظیم می‌کرد) یکی از اختلافات ما با شرکت سابق این بود که سوخت تصفیه خنه را بحساب نمی‌آوردند در آنجا تمام سوخت تصفیه خانه یعنی نفتی که وارد تصفیه خانه می‌شود سوخت حساب می‌کردند ولی حالا پولش برای ما پرداخته می‌شود بهترین قیمت را گرفتیم که بعد از اجرای این قرارداد ارقام مختلف نفت مودر احتیاج مملکت بیک قیمت خواهد بود بنابراین اگر بجای گازوئیل بنزین بسوزانند همان قیمت است در قیمت تخفیف آنها از ده و پانزده درصد پایین نمی‌آمدند و آنها این تخفیف را نمیدادندو می‌خواستند از حداقل بالاتر بشود (قنات آبادی: بفرمائید که قیمت گازوئیل می‌رود بالا قیمت بنزین می‌آید پائین) این بسته بطمع دولت است (قنات آبادی: اینرا خواهش می‌کنم روشن بفرمائید که قیمت بنزین می‌آید پائین یا قیمت نفت می‌رود بالا) اگر بنده خواستم مالیات بگیرم حرف دیگری است عرض کنم راجع بناحیه عملیات که آقای قنات آبادی که بجای صد هزار میل سیصد هزار میل و اشتباهی هم فرمودند در قسمت عرض جغرافیائی که اگر مراجعه بشود بغلطنامه بجای 27 بیست و هشت است و اینرا بنده خیال می‌کنم چون بنده نمیدانم سیصد هزار را از کجا آورده‌اند (قنات آبادی: 28 غلط است؟) 27 غلط است و 28 است عرض کنم ما آمدیم در این قسمت حوزه عملیات تغییراتی دادیم و گفتیم حوزه عملیات سابق بهمان ترتیب یک تجدیدی است یک یادآوری است از یادگارهای گذشته آنرا ما قبول نکردیم تغییر و تبدیلهائی دادیم راجع بجزایر که فقط مورد علاقه آقای فرامرزی است و ما یک ابتکاری بخرج دادیم در این قسمت و مورد تصویب اعلیحضرت همایونی هم واقع شد که ما جزایر را که پنج جزیره بیشتر نیست وسابق هم بود و مطابق نقشه که بآقای قنات آبادی ارائه دادیم وایشان تشریف آورند و واقعاً با نهایت دقت آن نقشه‌ها را مطالعه کردند و متقاعد شدند و بعد آمدند گفتند که صدهزار میل نیست و سیصدهزار میل است برای اینکه جزایر زودتر آباد بشود و معلوم بشود که نفتی برای اهالی آنجزایر هست یا نیست و شاید در سایه این عملیات عده‌ای از اهالی این مملکت که مهاجرت کرده‌اند برگردند. کنسرسیوم طبق یک نامه علیحده‌ای متعهد است که از 7 سال بعد از این قرارداد اکتشاف بکند از 7 سال تا 15 سال استخراج بکند واز 15 سال تا 23 سال قطعاً باید کشتی بیاید در بندر برای بردن نفت بنابراین در هر کدام از جزایر دو طرف 7 سال اول اکتشاف می‌کند از 7 تا 56 سال استخراج و در بین 15 تا 23 سال آماده بکنند برای صدور یعنی نفت صادر بکنند (فرامرزی: ما نخواهیم دید) انشاءالله عمر وطلانی می‌کنید که ببینید بنابراین اگر نفتی وجود داشته باشد در این جزایر زودتر استخراج می‌شود و بهره مند می‌شوید بنابراین در این قسمتهای منطقه که اینهم یکی از کارهای بسیار مشکیلی بود که آقایان ابتدا قبول نمی‌کردند و هیئت نمایندگی ایران یک وضع خاصی برای این محوطه داشت تا این نتیجه را بدست آوردیم عرض کنم در قسمت مالکیت تأسیسات آنها اول قبول نداشتند جنسهائی که وارد می‌شود بایران بلافاصله ملک ایران باشد البته آنها اگر می‌روند یک ماشینی را یک میلیون لیره می‌خرند ووارد می‌کنند مطابق این قرارداد از روز اول ملک شرکت ملی نفت خواهد بود و بعد بتدریج مستهلک می‌کنند و می‌گذارند به مخارج اینها کارهائی است که ما کردیم و خیلی کارهای دیگر بنابراین کارهای این 8 ماه را اگر بنده بخواهم در ضمن یکساعت بآقایان توضیح بدهم هم مقدور نیست و هم وقتشان گرفته خوهد شد ولی امیدوارم که صورت مذاکرات را تهیه بکنیم و منتظر کنیم تا تمام مردم از زحمات هیئت نمایندگی ایران و مجاهدت که در این راه شده‌است مستحضر بشوند (احسنت) یک مطلبی را خواستم راجع بقرارداد ترکیه بآقای درخشش عرض کنم (درخشش: مجلاتش حاضر است) بنده کتابش را دارم شما که انگلیسی میدانید (فرامرزی: ترکی است نه انگلیسی)

اولا در ترکه برای اکتشاف و استخراج مدت امتیاز دهسال است و برای اکتشاف و استخراج چهل سال علاوه می‌شود برا ی تولید و استخراج علاوه بیست سال با یک شرایط دیگر پس بنابراین ده و چهل می‌شود پنجاه سال و بیست سال هم علاوه می‌شود، می‌شود 70 سال از لحاظ مالیات که مورد نظر آقای درخشش بو و شاید یک عده از آقایان هم در این قسمت نگران شدند دیدم آقای عرفانی هم یک چیزی منتشر فرمودند که جوابش را بنده گذاشتم که سر وقت منتشر کنم که مردم هم روشن بشوند چون میدانم که ایشانهم نظر خاصی ندارند ایشانهم مثل دیگران دچار اشتباه شده‌اند (درخشش: مجلات هم اشتباه کرده‌اند؟) عرض می‌کنم در همان مجله بماده 109 قانون نفت ترکیه مراجعه بفرمائید معلوم خواهد شد که ترکیه بصاحب امتیاز تأمین داده‌است که جمع کلیه وجوهی که بعناوین مختلف از صاحب امتیاز گرفته می‌شود از پنجاه درصد خالص تجاوز نکند بعلاوه در قانون ترکیه بیست و هفت نیم درصد بعنوان پیپلیشن Piplation یعنی بعنوان پهن شدن مخازن از خرج برداشته می‌شود در اینجا بنده یک مقایسه خیلی مختصری کرده‌ام که اگر آقایان خسته هستند اجازه بفرمایند اینرا بنده بعد می‌دهم به آقای درخشش (درخشش: شما هم این مجلات را بخوانید) با هم می‌خوانیم پس بنابراین اگر بر اساس مالیات و قانون نفت ترکیه حساب بفرمائید درآمد بمراتب بیشتر است واینکه ترکیه پنجاه درصد بیشتر می‌گیرد و یا چنین و چنان کرده و اینها جز خواب و خیال هیچ چیز دیگری نیست واقعا از آقایانی که اهل مطالعه هستند تقاضا می‌کنم چون کاملا مطالعه شده‌است و ما یک مطالعاتی کردیم تشریف بیاورید و اسناد و مدارکی که ما داریم مطالعه بفرمائید وآنها را ببینید بنده روز اول که جناب آقا ی قنات آبادی اعلان کردند در روزنامه‌ها که اشخاص مختلف بیایند اطلاعاتی بمن بدهند خدمتشان تلفن کردم عرض کردم با لطف و مرحمتی که ببنده دارید ببنده منزل تشریف نیاورید که اسباب زحمتتان بشود در کمیسیون این اسناد و مدارک را تقدیم می‌کنم بخوانید ولی متأسفانه تشریف نیاوردند (درخشش: عوض و بدل می‌کنیم این مجله‌ها را می‌دهم بخوانید و آن کتاب را می‌گیرم.) آقایان محترم توجه فرموده‌اند که عنوان من در مذاکرات مربوط به قرارداد فروش نفت عنوان یک وکیل مدافع نبوده‌است. من از ساعت اول سعی کرده‌ام بجای دفاع حقایق را بگویم و آقایانرا در جریان واقعیات بگذارم و غیر از این هم انتظاری ندارم که آقایان محترم در قضاوت خود منصف باشند و مصلحت مملکت را مقدم بر هر چیز بدانند. در جریان این مباحثات اگر زیاده روی در اظهارات من شده‌است معذرت می‌خواهم (درخشش: اهانت شد) و آقایان بهتر میدانند که من اهل تعرض و مشاجره نیستم و به مظاهر مشروطیت احترام می‌گذارم (احسنت). آقایان همه در نظر من عزیز و محترم هستند (احسنت) و ما همه وقتی در نظر مردم محترم و عزیز خواهیم بود که با توفیق خداوند موفق شویم خدمتی به مملکت و مردم بکنیم (صحیح است، احسنت) امیدوارم همه آقایان مشمول عنایت باریتعالی در انجام خدمت به خلق باشند (انشاء الله، احسنت).

- تعیین موقع و دستور جلسه بعد، ختم جلسه

(4- تعیین موقع و دستور جلسه بعد، ختم جلسه.)

رئیس- در جلسه پیش آقای کاشانی بیانات خود را با کمال متانت و بدون اهانت بکسی ایراد کردند (صحیح است) و من در قسمت خودم از ایشان رضایت دارم و مورد علاقه مجلس شورای ملی هم هستند(صحیح است) ومن امیدوارم همیشه نمایندگان محترم بتوانند در مجلس عقاید و افکار خود را با کمال آزادی ابراز بدارند پیشنهاد کفایت مذاکرات رسیده‌است اول جلسه فردا مطرح خواهد شد (قنات آبادی: ماده 87 چطور می‌شود؟) آنهم محفوظ است در جلسه فردا آقایان ساعت 9 تشریف بیاورند. (مجلس یکساعت و بیست دقیقه بعد از ظهر ختم شد.) رئیس مجلس شورای ملی – رضا حکمت.