مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۳ شهریور ۱۳۲۶ نشست ۱۶

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۴ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۳۲ توسط Bellavista (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری پانزدهم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری پانزدهم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری پانزدهم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۳ شهریور ۱۳۲۶ نشست ۱۶

روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران

شامل: متن قوانین - تصویب‌نامه‌ها - صورت مفصل مذاکرات مجلس شورای ملی - سوالات - اخبار رسمی - فرامین - انتصابات - آیین‌نامه‌ها - بخش‌نامه‌ها - آگهی‌های رسمی

شماره تلفن: ۸۸۹۴ - ۸۸۹۵ - ۸۸۹۶ - ۵۴۴۸

سال سوم - شماره ۷۵۳

مدیر سید محمد هاشمی

شنبه ۲۸ شهریور ماه ۱۳۲۶

دوره پانزدهم قانونگذاری

شماره مسلسل ۱۴۹۸

مذاکرات مجلس شورای ملی

بقیه جلسه ۱۶

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز ۲۳ شهریور ۱۳۲۶ بقیه نشست ۱۶

فهرست مطالب:

۱- بقیه مذاکره در اعتبارنامه آقای ارسنجانی
۲- تعطیل مجلس بعنوان تنفس

مجلس ساعت یازده و بیست دقیقه صبح روز دوشنبه بیست و سوم شهریور ماه بریاست آقای ایلخان (نایب رئیس) تشکیل گردید.

- بقیه مذاکره در اعتبارنامه آقای ارسنجانی

نایب رئیس- چون جلسه قبل بعنوان تنفس ختم شد لذا آقای ارسنجانی بقیه مدافعات خودشان را بفرمایند. آقای ارسنجانی.

ارسنجانی- متاسفانه در جلساتی که بنده از اعتبارنامه خودم دفاع می‌کنم وقتیکه شروع بصحبت می‌کنم یک مدت مختصری که دفاع می‌کنم جلسه ختم می‌شود و بعضی از قسمتهای مطالب گفته شده یاد آقایان می‌رود و مجبور می‌شوم که یک قسمت از مطالب را در جلسات بعد تکرار کنم. در جسه قبل در ضمن مدافعات از اعتبارنامه خودم یکقسمت از مطالبی که آقای ناصرذوالفقاری فرموده بودند و آنمسئله تلون سیاسی بنده بود راجع به پیشنهاد اعلان جنگ بدول محور و مقالاتی که علیه متفقین بوده به زعم آقای ذوالفقاری آنها را هم توضیح دادم و حتی مقالاتی هم اینجا خواندم. دراین جلسه به مسئله‌ای که ایشان بهش اشاره کردند وحائز اهمیت است وآن موضوع نفت است من اشاره می‌کنم. توجه بفرمایید موقعی که روزنامه داریا منتشر می‌شد مصادف شد با تشکیل کنفرانس نفتی واشنگتن که از نماینده‌های انگلیس و امریکا در واشنگتن تشکیل شد واخبارش بوسیله خبرگزاری رویتر وسایر خبرگزاریها در دنیا پخش می‌شد موضوعش هم این بود که دول انگلیس وامریکا دور هم نشسته بودند و می‌خواستند منافع نفتی دنیا را بین خودشان تقسیم کنند. وقتی این خبر منتشر شد روی اطلاعاتی که من از جریان مذاکرات دولت داشتم با نماینده‌های کمپانیهای امریکایی و پیش بینی که می‌کردم از اوضاع سیاسی آینده مملکت.

یک مقاله منتشر کردم که در آنموقع اسباب تعجب همه شده بود مثل موضوع آن مقاله اعلان جنگ بنده پیش بینی کرده بودم که الان دنیا در حال جنگ است و ما در جوار یکدولتی قرار داریم که آن دولت هم صاحب نفت است وقرار داریم که آن دولت هم صاحب نفت است ودعاوی نسبت بما داشته دعاویش این بود در وقتی که پیمان ژانویه ۱۹۴۲ پیمان اتحاد بین ایران و شوروی و انگلیس بسته شد در پروتکلهای ضمیمه قرارداد یک نامه‌ای سفیر شوروی می‌نویسد برای آقای سهیلی که وزیر امور خارجه وقت بود ودر آنجا تذکر می‌دهد که نفت خوریان و مضافاتش را که سابقا به خشتاریا نامی داده شده بود (و آن جریان مفصلی دارد که آقایان میدانند) تقاضا کرده بود که بیایید وارد مذاکره شویم آقای سهیلی که آن موقع وزیر امور خارجه بود در یک نامه‌ای که بسفیر کبیر آن موقع شوروی می‌نویسد که در پروتکلهای آن عهدنامه موجود است می‌نویسد که ما نسبت بامتیاز خشتاریا هیچگونه رسمیتی قائل نیستیم ولی حاضر بمذاکره هستیم برای این موضوع اینها اسنادش اینجا است در پروتکلها ومواد دیگر قرار داد. بعد از زمان آقای سهیلی گویا سه کمپانی از کمپانیهای امریکایی نماینده بایران یمفرستند وقتی که آقای سهیلی رئیس الوزراء بودند وارد مذاکره می‌شوند برای تحصیل امتیاز استخراج نفت، این قضیه در زمان آقای سهیلی جریان پیدا می‌کند حتی ایشان برای اینکه بتوانند مذاکره کنند دو نفر مستشار استخدام می‌کنند از آمریکا منتهی آنوقت دیگر آقای سهیلی نخست وزیر نبودند وآقای ساعد نخست وزیر شده بودند در آن موقع مذاکراتی را که آقای سهیلی شروع کره بود ایشان دوام داده بودند و دو نفر مستشار نفت امریکایی هم آن موقع به طهران رسیده بودند. مصادف با این جریانات کنفرانس نفتی واشنگتن هم اولا بنده اینرا من باب یک جمله معترضه عرض کنم اطلاعات بسیار زیادی من راجع به نفت دارم و تمام کتابهایی که تا حالا نوشته شده بآن زبانهاییکه خودم می‌دانستم خوانده‌ام وآن زبانهاییرا هم که نمی‌دانستم ترجمه کرده‌اند و خوانده‌ام واین از آن موقعی بود که بنده مدرسه متوسطه می‌رفتم مدرسه سن لویی تهران می‌رفتم این کتابها را من می‌خواندم و یادداشتهای زیادی در این باره دارم. اطلاعاتی که راجع به نفت داشتم یعنی بواسطه علاقه‌ایکه در این موضوع داشتم من اهمیت این موضوع را بیش از این درک کرده بودم کتابهای جنگ گذشته که طبع و تهیه شده همه را خوانده‌ام نطقهای کلمانسو همه را من بخاطر داشتم وقتیکه کنفرانس نفتی واشنگتن تشکیل می‌شد من یک مقاله‌ای نوشتم و نوشتم که دولت ایران الان بهیچ وجه من الوجوه با هیچ نماینده کمپانی خارجی راجع به نفت مذاکراه نباید بکند. برای اینکه اگر اینکار را بکند دولت شوروی خودش الاان یک پا مدعی ممالک نفت‌دار دنیاست وچون در آن کنفرانس شرکتش نداده‌اند این رآکسیون نشان خواهد داد و منطقه رآکسیونش هم جز ایران هیچ جا نمی‌تواند باشد برای اینکه مملکتی که نفت خیز باشد ودولت شوروی بتواند در آنجا نفوذ داشته باشد غیر از ایران جائی نیست مقلالاتی که من درین زمینه نوشتم یکی دو سه تا از آنها را چند قسمتش را برای آقایان می‌خوانم و این را هم ضمنا عرض می‌کنم که من درضمن مسائل مربوط به نفت مقالاتیکه منتشر می‌کردم ووضعیت نفت را شرح می‌دادم وبعدا همه اش درست درآمد یک سلسله مقالاتی هم راجع بکیفیت امتیاز نفت جنوب نوشتم که آن مقالات البته نماینده‌های شرکت نفط را خیلی عصبانی کرد چون این مطلب را هم بنده زیاد لازم نمی‌بینم گفته شود آن دارسی معروف که امتیازگیرنده اصلی بود از ناصرالدین شاه امتیاز او را یک مامور آگاهی انگلستان (امیرتیمور و مکی: درزمان مظفرالدین شاه) بله مظفرالدین شاه، آن مامور بصورت کشیشی درمیآید و با دارسی همسفر می‌شود و اسنادش را از او می‌دزدد واسنادش هم هست که چاپ کردند (آشتیانی زاده: اسمش چه بود؟) اسمش هم سیدنی و یک چنین اسمی بود. اسمش هست توی کتابها.

عرض کنم که درضمن مقالاتی که بنده راجع باهمیت نفت خطاب بدولت نوشتم مقاله ایست در دوشنبه ۱۹ تیرماه ۱۳۲۳ (دهقان: وقتیکه جنجال نفت شروع شده بود) جنجال نفت دو ماه بعد شروع شد. حالا عرض می‌کنم «طبق آخرین خبری که بما رسیده‌است نمایندگان شرکت سینگلو کمپانی و استاندارد داویل کمپانی امریکایی برای مذاکره با مقامات دولتی ایران بمنظور تحصیل امتیاز واستخراج منابع نفتی ما اخیرا در تهران مشغول فعالیت شده‌اند متاسفانه چون دولت از انتشار هر گونه خبری در این مورد حیاتی خودداری می‌کند ما از جریان حقیقی مذاکرات اطلاعی نداریم پس از مذاکرات رسمی میان نمایندگان انگلیسی و امریکایی وحل مسئله نفت عربستان سعودی اخباری می‌رسید که نمایندگان کمپانیهای امریکایی بکشورهای خاور میانه از مدتی پیش مسافرت کرده وبرای کشف منابع نفتی جدیت کافی مبذول می‌دارند» یک مقالاتی است راجع به تاریخچه نفت که نوشته شده و منتشر شده «مسلم است که ایران یکبار دیگر میدان مبارزه اقتصادی خواهد شد و بر سر تحصیل امتیاز نفت ملت ایران خسارات فراوانی خواهد دید.

ملت ایران خیلی خوشوقت خواهد شد که یکروز بشرکت خود منابع ثروتی ایران مورد استفاده قرار گیرد و او را ثروتمند سازد بیشتر خوشوقت خواهد شد که اگر آنروز، امروز یا فردا باشد ولی تجربه تلخ قرن اخیر بما درسهای عبرت‌انگیری آموخته‌است. تحصیل امتیاز برای یک کمپانی امریکایی بآسانی میسر نخواهد بود مگر آنکه بتواند نظریات رقبای اقتصادی خویش راتامین کند اگر هم ظاهر امر حکم می‌کرد که دادن این امتیاز باین شرکت برای ما محظور سیاسی و اقتصادی نداشته باشد باید حتم داشته باشیم که با ورود مامورین استخراج شرکتهای امریکایی با دوره جدیدی از مبارزه‌های شدید سیاسی و اقتصادی دست بگریبان خواهیم شد و معلوم نیست با چه وضعیتی از این میدان کارزار که صددرصد بضرر ما و بنفع دیگران است بیرون خواهیم آمد.» این یک قسمت از اولین مقاله ایست که من درین زمینه نوشته‌ام باز مقاله دومی است تحت عنوان: پرده‌ها بالا می‌رود. موقعی است که دولت آقای ساعد خبر ورود یا حرکت مستشارهای نفت امریکایی را منتشر کرده بود بعد از اینکه آن خبر را نقل کردم این طور نوشتم: «این خبر را دیروز دولت تصادفایا به عنوان جواب غیرمستقیم به سرمقاله دیروز ما منتشر کرده‌است یعنی اطلاعات ما را مبنی بر وجود فعالیتهای زیاد نمایندگان کمپانیهای امریکایی برای تحصیل نفت تایید کرده وحتی برخلاف انتظار ما اطلاع داده‌است که دولت از بیش از دو نفر از مشهورترین رجال اقتصادی امریکا را برای مشاوره در امر نفت بایران خواسته‌است» بعد باز یک مقدماتی دارد اینجا می‌پرسیم و و مربوط به مسترهوور است «درینصورت علت اینکه ملت ایران را از جریان این مسئله مهم حیاتی غافل و بی اطلاع نگداشته‌اند چیست وباید ما یکبار دیگر هم در مقابل عمل انجام شده‌ای قرارگیریم وتسلیم سرنوشت شومی شویم که بدست زمامداران ما برای ما تهیه شده‌است معلوم نیست نمایندگان مجلس شورای ملی در طی جلسات متعدد خود چه کاری انجام می‌دهند(بعد باز یک چیز دیگری است) آیا دسته‌بندیهای سیاسی مجلس که در هفته قبل قیافه پارلمان را بکلی عوض کرد بستگی تام با موضوع نفت ندارد (این مربوط بدعواهای آقای آقاسید ضیاءالدین است) بهر حلا این گیر ودار وگرفتاریهای داخلی وخارجی که مسلما بیشتر آن تعمداً از طرف مقامات ذینفع اتخاذ شده‌است مسئله نفت و تعویض امتیازآن دردرجه اول اهمیت قرار گرفته‌است ممکن است نمایندگان بگویند نتیجه مذاکرات را دولت باطلاع مجلس خواهد رسانید وامتیازنامه اگر باید داده شود مورد تصویب مجلس قرار خواهد گرفت بنابراین وقت بحث ومطالعه در اطراف آن را خواهیم داشت ولی متاسفانه باید یادآور شد که تاکنون این قبیل مسائل یکمرتبه بمجلس پیشنهاد شده وتعزیه گردانان مجلس که از قبل آن استفاده می‌کنند بقدری حواس وطن پرستان را مختل خواهند کرد که مجال مطالعه برای آن باقی نمیماندومن نمی‌خواهم مسائلی که درش صحبت شده تکرار کنم» باز یک سرمقاله دیگری است مربوط به نفت روز ۵ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۲۳. یک مقدمه کوتاهی دارد از اینجا شروع می‌کنم «هرقدر ما نسبت باهمیت نفت بی‌اطلاع باشیم بیشتر می‌توانند استفاده کننداین است که بر علیه تمایلات اجانب ما باید بکوشیم در درجه اول قیمت خود را بدانیم و اهمیت واقعی آن را بشناسیم امروز در میان کسانی که بما پیشنهاد تفویضی امتیاز استخراج نفت می‌کنند غیر از نمایندگان کمپانیهای امریکایی دیگران هم هستند و تمایل بیشتری هم نشان می‌دهند حقیقت امر تجارت و سوداگری نیز بما حکم می‌کند که در میان مشتریان آنکه بهتر و نقدتر است انتخاب کنیم» خلاصه مسائلی است که اگرحوصله داشته باشید من تمام سرمقالات را برای آقایان می‌خوانم.

یک جریانی برای من پیش آمد استدعا می‌کنم آقایان یکقدری توجه بفرمایند در ضمنی که این مقاله‌های مربوط به نفت رامن می‌نوشتم یک روز در دفتر روزنامه بودم دو نفر آقا آمدند آنجا و درهمان موقع در روزنامه منعکس شد تشریف آوردند و گفتند که تو چرا راجع به نفت داری چیز می‌نویسی، و این را بنده باز تذکر می‌دهم وقتیکه من مسئله نفت را در روزنامه شروع کردم غالب اساتیدی که بنده کمال ارادت را بهشان دارم به بنده می‌گفتند نفت اهمیتی ندارد در دنیای امروز که آدم چند مقاله در روزنامه صرف اینکار بکند نامه‌هایی به نمایندگان مجلس نوشتم که یک نوشته اش رامن اینجا قرائت می‌کنم وجوابهایی که رسیده برای آقایان نمایندگان می‌خوانم. «آقایان تصور می‌کنم که موضوع نفت بیشتر از آن اهمیت دارد که بسکوت بگذرد این وظیفه نامه‌نگاری ماست که اذهان عمومی را راجع به نفت روشن کنیم و مانع از این شویم که ملت ایران در مقابل عمل انجام شده‌ای قرار گیرد ما تاکنون با تمام نیروی خود سعی کرده‌ایم اهمیت نفت را بملت ایران نشان بدهیم شما هم می‌توانید در این خدمت ملی شرکت کنید» این یادداشت رامن برای روزنامه‌ها نوشتم ویک یادداشتی هم بهمین مضمون برای نمایندگان مجلس شورای ملی که از جوابهایی که بمن رسید یکی جواب آقای دکتر مصدق بود که تشریف ندارند و متنش را نمی‌خوانم یکی هم از آقای دشتی است که نیستند و متنش را نمی‌خوانم یکی هم جواب آقای حاذقی بود که مختصرا نوشته‌اند و می‌خوانم «هیئت تحریریه روزنامه داریا.

در سرمقاله پریروز راجع به نفت شمال حقایقی مندرج گردیده بود» ملاحظه کردید از مراتب وطن پرستی هیئت تحریریه آن روزنامه متشکرم که دراین مسئله بسیار حساس و اسای وارد بوده وبنده بسهم خود موافقت خواهم نمود که دراولین فرصت نظر همکاران خود را باین مسئله حیاتی جلب نمایم که عبارت از حفظ منافع ایران از منع عقد قرارداد جدید تامین نمایم ابوالفضل حاذقی نماینده مجلس شورای ملی این یادداشتهایی که برای من رسیده بود که عرض کردم چون آقای دکتر مصدق دراینجا تشریف ندارند متنش را نمی‌خوانم. یک عده‌ای از آقایان بخصوص جلب توجهشان را کرده بود وبه بنده اطلاع دادند که از آنها ملاقات بکنم با آنها مذاکره کردم بهشان گفتم اوضاع چطور است در دنیا وضعیت نفت چیست اگر جنگ بین‌المللی تمام شود چه اوضاعی پیش خواهد آمد ونسبت به مملکت ما چه خواهد بود این مسائل رامن برایشان گفتم و در نتیجه آقای طوسی یکروز در مجلس دوره چهاردهم از دولت راجع به نفت سؤالی کردند آقایانی که نماینده دوره چهاردهم بودند شاید یادشان باشد (صحیح است) غرض این است که در آنموقع هم آمدند بدفتر روزنامه و بنده را تهدید کردند. اولا بنده صاف و بی پرده صحبت می‌کنم اولا یک نماینه از طرف یکی از کمپانیهای امریکایی آمد و یک نماینده هم از طرف شرکت نفت ایران وانگلیس آمدند بدیدن من قبلا با من صحبت کردند وازمن خواهش کردند که من راجع بنفت چیزی ننویسم بمن پول می‌دادند شخصی که در آن جریان و در آن جلسه بود و آن اشخاصی که با من صحبت می‌کردند حاضرند عرض کنم که بنده البته زیر بار نرفتم وعین این مسائل را بعد منعکس می‌کردم در روزنامه با اینکه می‌گفتند خطر دارد با اینکه گفتند تیمورتاش جانش را بر سر نفت گذاشت. داور جانش را روی نفت گذاشت اینها را برای من می‌گفتند معذالک کله من باز تعقیب می‌کردم این کار را، اذهان عمومی در آنموقع هیچ متوجه اینمسئله نبود برای اینکه مملکت ما یعنی یکعده‌ای عادت کرده بودند وقتی که خطر جلو چشمشان می‌رسد آنوقت میدیدند و بجنب وجوش می‌افتادند عادت نکرده بودند مثل آدمهای سایر ممالک دنیا که خطر را از چند قدمی متوجه باشند، روزنامه داریا ۵ روز تمام نتوانست چاپ شود چطور نتوانست اینها که آمدند مرا تطمیع و تهدید کردند نشد رفتند مطبعه را دیدند. همین موضوع کلاهبرداری را که آقای ذوالفقاری گفتند من اینجا عرض می‌کنم و توضیح می‌دهم رفتند مطبعه را دیدندو تطمیعش کردند. پول بهش دادند همینقدر که صفحه روزنامه چیده می‌شد (این را آقایان دهقان و مسعودی میدانند) صفحه روزنامه چیده می‌شد می‌رفت توی چاپخانه که چاپ شود صفحه می‌ریخت وهیچکاری هم نمی‌توانستیم بکنیم هر حرفی هم که می‌زدیم می‌گفت ما خواستیم روزنامه را چاپ کنیم صفحه ریخته شد یک قراردادی من داشتم با شرکت مطبوعات، این مطلبی که آقای ناصر ذوالفقاری فرمودند در روزنامه مرد امروز بود (اسم مرد امروز را نبردند)‌آنوقت بنده روز بعدش جوابشرا در دمکرات ایران دادم و روزنامه اش هست. عرض کنم که ما یک قرادادی با شرکت مطبوعات داشتیم (چون من پیش بینی می‌کردم) که اگر ۱۵ روز قبل از آن تاریخی که من نخواهم روزنامه در آن مطبعه چاپ شود روزنامه را بگیرم بدون اطلاع هزار تومان بدهم واگر آن نخواهد وبدون اطلاع از ۱۵ روز قبل روزنامه را چاپ نکرد هزار تومان بدهم حسابمانهم موجود است حسابهایی که بنده با شرکت مطبوعات می‌پرداختم با چک بود آخرین پولی که بنده بهش پرداختم دو فقره چک بود یکی هفتصد تومان و یکی هشتصد تومان که مصادف با این جریان شد صاف پوست کنده بمن گفت که من چاپ نمی‌کنم بنده هم یک شرحی نوشتم ببانک که از پرداخت این دو فقره چک خودداری کند چک هم خالی از وجه نبود این بود که آن رفت شکایت کرد البته این موضوع گذشت بعد یک دسته اشخاصی که متاسفانه مااول با هم همکاری می‌کردیم وبعد در یک جریانی من با آنها مبارزه می‌کردم موجباتی را فراهم کردند و تحریک کردند که الان موضوع منتفی است این جریان کلاهبرداری بنده بود که آقای ناصر ذوالفقاری خیلی با حرارت فرمودند و آنمرد را بنده تعقیب کردم که الان در عدلیه مشغولیم عرض کنم موضوع نفت را بنده می‌خواهم عرض کنم در آنوقت روزنامه من توقیف شد رفتم پیش فرماندار نظامی وقت (اسمش را نمی‌آورم) بهش گفتم آقا روزنامه داریا توقیف شده گفت بلی توقیف شده گفتم اگر چیزی دارد که برخلاف مصلحت مملکت است که شما تشخیص می‌دهید و یا به کسی اهانت کرد بفرستید بمحکمه واین را هم عرض می‌کنم که مایه افتخار من است که در تمام دوره روزنامه داریا سه سال روزنامه می‌نوشتم یک نفر از شکایتی در عدلیه نکرد ویک پرونده شخصی من ندارم.

سفارتخانه‌های خارجی همه‌شان شکایت کردند، سفارت شوروی، انگلیس، امریکا، ترک، تاجیک همه شان شکایت کردند در وزارت امور خارجه دوسیه اش هست مسائلی هم که مورد شکایت است الان در رزونامه هست ولی یکنفر بر علیه من شکایت نکرد چون من با اشخاص کاری نداشتم و بکسی فحش ندادم آن موقع گویا یک نامه‌ای سفارت انگلیس می‌نویسد برای نخست وزیر وقت که جناب آقای ساعد بودند ایشان هم رونوشت نامه را با یک کاغذ رویش می‌گذارد و می‌نویسد بفرمانداری نظامی – فرماندار نظامی که اهل سیاست نبود، یک سرباز ساده‌ای بود وارد این کارها هم نبود وقتی که من بهش گفتم چرا روزنامه را توقیف کردید بدون حکم محکمه گفت من حاضرم روزنامه را بفرستم. یک شکایتی از شما شد نامه را درآورد نشان داد متن نامه سفارت انگلیس را که اینجاست بعد چاپ شد. حالا می‌خوانم. عرض بکنم در این نامه سفارت انگیس همانطوریکه میل آقای ذوالفقاری است خیلی اعتراض شدید نسبت بمن کردند وگفته بودند که این روزنامه بسیار بسیار بد است و یک جمله عجیبی هم در آن کاغذ بود نوشته بودند که اگر شما تصور می‌کنید که این قبیل انتشارات در ذهن اکثریت غیر محترم مردم تاثیر ندارد اشتباه می‌کنید متن کاغذش هم هست بنده وقتی که این کاغذ را دیدم خواهش کردم از آن آقای فرماندار نظامی که دوسیه را شما بفرستید بدادسرا که موضوع تعقیب شود چون تعقیب کرده بود و در موردی هم حرف زده بود و گفته بود که من دارم کتاب فرمانروائی انگلستان در هندوستان را چاپ می‌کنم که بضرر انگلستان است آن چیزی که من چاپ می‌کنم باز الان موجود است مانوشته بودیم انگلستان بعد از اینهمه سالهای متمادی که در هندوستان مستقر شده و مستعمره اش کرده وچنددفعه پدر مردم را درآورده وگفته که استقلال می‌دهم ونداده‌است خوبست مستقل بشود و ول کند اینرا واین البته حالا اجرا شده یا ظاهرا یا باطنا.

درهر حال این کاغذ را نوشتند من متن کاغذ را حالا برایتان می‌خوانم. «آقای نخست وزیر محترما وصول نامه جنابعالی بشماره ۱۵۰۹ مورخ ۲۲ تیر ۱۳ ژوئیه در باب بعضی مقالات ضد انگلیسی که در مطوبعات تهران درج می‌شود اطلاع می‌دهم در حالی که از اطلاع مندرج در بند سوم نامه مزبور مبنی بر اینکه حال تعلیماتی بفرماندار نظامی تهران داده شده اطلاع حاصل کردم متاسفم از اینکه نمی‌توانم با عقیده جنابعالی درباب عدم اهمیت این قبیل مقالات از نقطه نظر روابط انگلیس وایران موافقت نمایم. بالعکس این قبیل عنان گسیختگی بلاحد عده زیادی از مطبوعات تهران را با نهایت اهمیت وعلاقه تلقی می‌نمایم و بیم آن را دارم که چنانچه اقدامات بسیار جدی وفوری برای اداره کردن ونظارت مطبوعات بحد صحیحی بعمل نیاید این وضعیت دیر یا زود تاثیر بسیار خلل آمیزی نسبت بروابط فیمابین مملکتی خواهد بخشید. پس از آنکه جناب سفیر کبیر اعلیحضرت پادشاه انگلستان در این باب رسما با جنابعالی مخابره نمودند که چند روزنامه جدید فحاش تری بر مطبوعات تهران اضافه شده‌است از این جمله روزنامه داریا که علنا رویه مخالفت آمیزی نسبت بکشور متحد انگلیس اتخاذ کرده بدترین این جراید است لیکن تنها جراید مخالف جدیدی نیست در دوسه نوبت دوستدار خود را ناگزیر دیده‌ام بر علیه این لحن بسیار شدید مخالف انگلیس شخصا بجنابعالی اعتراض نمایم لکن تا حدی که اطلاع دارم تاکنون اقدامی برعلیه مدیر آن بعمل نیاورده‌اند وحال مشارالیه از لحاظ کمک ومعاضدت بروابط فیمابین انگلیس وایران قسمتی از کتاب موسوم به فرمانفرمایی انگلیس درهندوستان را که بی نهایت جنبه طرفداری وغرض را دارد و مندرجات آن الحال صحیح نیست (بعد معلوم شد که صبح بوده) بشکل جزوه‌ای مجددا طبع کرده‌است باید اظهار دارم که این کار چند روز پس از وصول نامه فوق الذکر جنابعالی صورت گرفته‌است.

در طی چند ماه گذشته عده زیادی از این مقالاتی که قابل ایراد است از طرف جناب سفیر کبیر اعلیحضرت پادشاه انگلستان وخوددوستدار باستحضار خاطر جنابعالی رسیده‌است لکن نتیجه حاصل نشده‌است بعلاوه نمی‌توانم با نظریه جنابعالی دایر باینکه مخالفت مطبوعات ایران فقط در اثر بی اطلاعی آنهاست موافقت نمایم مسلما قسمت عمده مطبوعات دارای اطلاعات صحیحی نمی‌باشند لیکن سوء نیت بطور آشکار و بحد زیادی در مسائل سیاسی واخاذی شخص نیز وجود دارد بقراری که اطلاع یافته‌ایم بیش از ۶۰ روزنامه و مجلات فقط در تهران طبع و نشر می‌شود در حالیکه در همه جا لوازم طبع این قدر کمیاب است با فقدان ارگانهای معروف مطبوعات جهت هدایت افکار عمومی بزرگترین اشتباه‌است تصور شود که این تاثیر این قبیل مطبوعات نسبت باکثریت غیر محترم جمعیت ایران مهم نیست» توجه می‌کنید اکثریت غیرمحترم جمعیت ایران یعنی توده مردم (مکی: بد ترجمه شده)

بله بد ترجمه شده «عده زیادی از روزنامه‌های بی‌اصل و رویه بعامه مرتبا ومنظما چنین تفهیم وتعلیم می‌نمایند که متفقین ایران بالاخص بریتانیای کبیر را با نظر عدم اعتماد ونفرت تلقی نمایند» این مطلب را مستر ایدن در مجلس عوام انگلستان گفت: گفت که یک قرن ما سیاستمان را باخته بودیم و مواجه با نفرات ملل شرقی شده بودیم «این مسلما موضوع بسیار مهم وجدی است و دولت دوستدار که از جریان امر بخوبی مستحضرند ناگزیرند که دروقتی که صداقت دولت شاهنشاهی را در میل به معاضدت در مساعی جنگی مشترک ملل متحد سنجش می‌نمایند مراتب فوق را نیز در مد نظر قراردهند بنابراین امید واثق دارم که از لحاظ حفظ روابط انگلس وایران اقداماتی را که آن جناب بآن اشاره می‌فرمایند درحقیقت و بفوریت موثر واقع شود موقع را مغتنم شمرده احترامات فائقه را تجدید می‌نمایم. ددیلیو» عرض کنم این نامه وقتی بفرمانداری نظامی رسید من الحق باید اینجا از آقای ساعد تشکر کنم که هیچ اقدام شدیدی بر علیه مطبوعات نکردند وبا اینکه آن موقع من نسبت بیک موضوع در کابینه آقای ساعد با ایشان اختلاف نظر داشتم ودر روزنامه می‌نوشتم ولی این حقیقت را نمی‌توانم منکر شوم ایشان نامه را فرستاده بودند بفرمانداری نظامی البته یک کاغذ هم روی آن گذاشته بودندوقتی که جریان پیدا کردن این کاغذ (یکنفر از نمایندگان: اقدامی ندارد این کاغذ) دادسرای نظامی هم برداشت یک شرحی نوشت برای فرمانداری نظامی که نشر یک چنین مطالبی در یک روزنامه‌ای جرم نیست یک کتابی است یکی دیگر در یک مملکت دیگری نوشته و آنها برداشته‌اند ترجمه کرده‌اند راجع بیک مملکت دیگر کجاش اهانت شده که ما تعقیب کنیم، یک نامه دیگر هم بود که من نمی‌خوانم نامه ایست که ۲۰ سال پیش باز سفارت انگلیس برای دولت فرستاده‌است که با این نامه‌ای که خواندم قابل مقایسه نیست با این کیفیت یک جمله‌اش را می‌خوانم «نقل از شفق سرخ ۲۷ حوت ۱۳۰۱ محترما خاطر جناب اشرف را مراجعه می‌دهم بمقاله‌ای که یکی از روزنامجات تهران موسوم به عصر انقلاب در نمره ۱۰۶ مورخه ۱۹ جمادی‌الاولی ۱۳۴۱ در تحت عنوان (سفید کردن سیاه) طبع ونشر نموده‌است در ستون سوم این مقاله نشر شده‌است که در قحطی سال ۱۹۰۸ر۱۹۰۷ انگلیسها غله جمع‌آوری مینموده‌اند و وقتی که جمع‌آوری غله متروک شده و بجهات دیگر رفع قحطی شده‌است نمی‌خواهم شرح اقداماتی که مملکت» حالا من نمی‌خواهم چون اهمیت ندارد (مسعود ثابتی: رئیس الوزراء در آنموقع کی بوده) نمیدانم تاریخش ۱۳۰۱ است قسمت آخرش، «دولت ایران چنین اقدامی برای تخفیف عسرت فقرا ننموده» یعنی سفارت انگلیس می‌گوید ما اقدام کردیم برای اینکه مردم از قحطی نجات پیدا کنند و شما نکردید «و وقتی که در عوض اهظار امتنان نسبت بدولت دوستدار از طرف یکی از جراید تهران بآن دولت اتهام زده می‌شود که غله مملکت را جمع آوری نموده‌است نمی‌توانم بگذارم که این اتهام و این اظهارات برخلاف امتنان بطور بی اعتنائی بگذرد» اینجا را خواهش می‌کنم آقایان یکقدری توجه بفرمایید ۲۰ر۳۰سال پیش «وبا آنکه لااقل کتبا پروتست دراین باب ننمایم» (ناصر ذوالفقاری: این چه ربطی بعرایض بنده دارد) بشما مربوط نیست من اینجا هر چه دلم می‌خواهد می‌گویم «با گذشتن قانون هیئت منصفه جناب اشرف حال وسیله خواهید داشت که مدیران جراید را که اظهارات غیرواقعی و بی‌مأخذ بر ضد یک دولت دوست می‌نمایند عبرت سایرین سازند واز جناب اشرف خواهشمندم برای تعقیب جریده فوق الذکر اقدامات نموده بر طبق قوانین با مشارالیه اقدام نمایند موقع را مغتنم میشمارم» خلاصه لجن نامه سفارت انگلیس در ۲۰سال پیش بهر حال بعد از آنکه منتشر شد و من فهمیدم که یک چنین موضوعی در کار است رفت بدادسرای نظامی و دادسرای نظامی قرارمنع تعقیب داد رفتم پهلوی فرمانداری نظامی، فرماندار نظامی بمن گفت (حالا این جریان مدت یکماه و نیم طول کشیده ودر همین حیص و بیص کافتارازه هم به تهران آمده ومن در تمام مدتیکه کافتارادزه بتهران آمد و رفت حتی یکمقاله ندارم) عرض کنم آن آقای فرماندار نظامی فرمودند بمن که تو باید یک کار بکنی تا روزنامه ات آزاد شود گفتم چکار کن گفت بیا برویم سفارت انگلیس وشما آنجا یک تعهدی بسپار (یکنفر از نمایندگان: اسم ببرید) فرماندار نظامی تهران گفت یک تعهدی بسپر در سفارت انگلیس که دیگر مقالاتی راجع به نفت ننویسی بنده عرض کردم مقالات راجع به نفت آنچه مصلحت مملکت است من می‌نویسم روزنامه اگر از توقیف درنمیآید درنیاید حالا که من کاری ندارم جنجال نفت را نمی‌خواهم واردش بشوم روز بعد فرستاد پی من رفتم گفت بیا یک مقاله بنویس بر علیه یک چیزی، باز نمی‌خواهم بگویم چون ممکن است از نقطه نظر مصلحت سیاسی خوب نباشد، گفت یک مقاله‌ای بنویس بر علیه یک موضوعی و قول بده در اولین شماره که روزنامه ات درمیآید چاپ شود اگر اینکار را بکنی و روزنامه ات آزاد می‌شود. بعد این فهمیده بود که من رونوشت نامه را در حضور خودش (رونوشت نامه سفارت انگلیس را) برداشته بودم خودش فهمیده بود که ممکن است خوب نباشد و اسباب زحمت بشود اصرار و ابرام کرد ومن بهش قول دادم که این نامه را در روزنامه داریا چاپ نخواهم کرد بعدا شاید ۲۰ روز ۲۵روز طول کشید که گذشت و روزنامه من آزاد شد این نامه را من در روزنامه داریا چاپ نکردم در روزنامه پرورش چاپ کردم یک تفسیراتی هم در آنموقع در تمام جراید تهران داشت این نامه منتشر شد بعد که روزنامه من از توقیف خارج شد روزی که منتشر شد من تاریخش را حالا برایتان می‌گویم روزیکه توقیف شد و منتشر نشد آخرین شماره اش شماره ۲۲ سه شنبه ۲۷ تیر ماه ۱۳۲۳ درین شماره توقیف شد و بعد از شاید سه یا چهار ماه دیگر اولین شماره بعدش منتشر شد که کلکسیونش را نیاورده‌ایم ودر تمام این مدت هم یک سطر راجع به نفت در موقعی کافتارادزه تهران بود من ننوشتم و مقاله‌ای هم ننوشتم بعد کافتارازه از تهران رفته بود وآقای دکتر مصدق هم طرحش را آورده بود به مجلس بنده با آقای سید ضیاءالدین یک ملاقاتی کرده بودم یک مسائلی راجع به نفت گفته بود باز مصلحت مملکت نمی‌بینم که بگویم اینها پیش من بود که روزنامه من از توقیف درآمد یک تاریخچه‌ای هم نوشتم دراین مدت که این جریانات اتفاق افتاده، مسائلی که بنده در جنجال بین المللی نفت شرکت کردم عبارت از این بود یعنی پیش‌بینی کرده بودم که دو ماه یا سه ماه دیگر جنجالی در ایران پیدا می‌شود. وقتی کنفرانس نفتی واشنگتن تشکیل شده بود من پیش بینی کرده بودم که دولت ایران باید مواظب خودش باشد با دولتهای خارجی وارد مذاکره نشود بعد هم نتیجه اش معلوم شد. ایشان در ضمن بیاناتشان هم چنین یک نکته خیلی ظریفی گفته بودند گفتند که به بنده اطلاع داده بودند از دو سه ماه پیش که این مطالب را بنویسم، معلوم می‌شد که اطلاعات من از مرحوم روزولت واستالین و چرچیل بیشتر بود از این مسئله. اگر یک چنین چیزی باشد اسباب افتخار بنده خواهد بود حضورتان عرض کنم خیلی آدم باید مطلع از مسائل سیاسی باشد که حتی حاضر بشود من باب کنایه هم یک همچو حرفهایی بزند.

اینقدر مسائل سیاسی دنیا باز نیست که شما تصور بکنید. جریاناتی اتفاق افتاد در این شش سال جنگ، اشخاصی که وارد سیاست مملکت ما بودند و اشخاصیکه جراید خارجی را بدقت مطالعه می‌کردند خوب میدانند. مسائلی اتفاق افتاد در سیاستهای خارجی یا در سیاست مملکت فورا که تا دو سه روز قبل از آن کسی ازآن اطلاعی نداشت و بعلاوه چه حسابی بود که وقتی کنفرانس نفتی واشنگتن که آنجا تشکیل می‌شود بیایند بمن بگویند که تو بردار مقاله بنویس و پیش بینی کن دو سه ماه دیگر یک آدمی خواهد آمد بایران موضوع آقای کافتارادزه را هم بایران آقای ساعد که آنوقت رئیس الوزراء بودند از همه بهتر اطلاع دارند و الان مصلحت مملکت نیست که بنده بگویم و مذاکراتی را که چند نفر از آقایان نمایندگان از جمله آقای مسعودی، آقای موقر و چندنفر دیگر از آقایان با کافتارادزه کرده بودند برای آقایان عرض کنم. یک چیز دیگر اینجا عرض می‌کنم وآن این است که تا اینجا که من ایستاده‌ام در تمام مدت این شش، هفت سال هر کدام از آقایان یک مرتبه مرا در سفارت روس، انگلیس، امریکا، ژاپن و ترک و تاتار دیده باشند تمام حرفهای شما را تصدیق می‌کنم. اعتقادی من برای خودم داشتم و آن این بود که می‌گفتم در مواجهه با یک سیاست مدار خارجی ما که چیزی نداریم باو تحمیل کنیم او بما تحمیل خواهد کرد. بمحض اینکه من یک خارجی را ببینم با من خوش و بش می‌کند. همین‌قدر از من خواهش می‌کند که فلان نکته را ننویس اگر ننویسم مأخوذ بحیا می‌شوم یا اگر بنویسم بعدش دشمنی کردم با آنها بهمین دلیل در تمام این مدت حاضر نشدم با آنها ملاقات کنم که با یک چنین محظوراتی برخورد کنم، بروید بپرسید که اینها ریخت مرا دیدند؟ و یا با من مواجه شدند؟ در تمام این مدت در دو جلسه مطبوعاتی من رفتم یکی جلسه مطبوعاتی ویکتوری هوس یکی هم وکس، یکدفعه هم اخیرا در جشن استقلال سفارت افغانستان شرکت کردم. راجع به نفت مسائل دیگری هست چون مبتلا به مملکت ما است من مصلحت نمی‌بینم آنها را بگویم (صحیح است) چون صحبتهایی که گفته خواهد شد ممکن است اتخاذ سند کنند، کسانی که در خارج از مجلس هستندو نظر دارند من عرض نمی‌کنم و ازش می‌گذرم آقای ذوالفقاری اگر اطلاعات بیشتری در این زمینه می‌خواهند بآقای ساعد رجوع کنند واز ایشان بپرسند مطلب دیگری که باید اینجا عرض کنم موضوع آذربایجان است. یکی از رفقایمان یادداشتی به بنده نوشته‌اند که موضوع اقامت ارتش بیگانه راکه بنده دعوت کرده بودم در ایران بمانند قبلا بنده روشن کنم وحالا روشن می‌کنم عرض کنم آقایان نظرشان هست آقای آقاسیدضیاءالدین وقتی که وارد ایران شدند یکدسته‌ای با آقای سید ضیاءالدین (یکنفر از نمایندگان: کی آورد آقا؟) از آقای ناصر ذوالفقای بپرسید خواهش می‌کنم آقایان درست توجه بفرمایند آقای سید ضیاءالدین وقتی وارد ایران شد یکدسته‌ای از مردم این مملکت بر علیه سید ضیاءالدین شروع کردند بمبارزه، علتش این بود سیدضیاءالدین بعد از ۲۵، ۲۶ سال که بایران آمد با افکاری آمد که در همان موقعی که در ایران بود میگفتند مرتجع است مثلا یکی از مسائلی که تجویر کرده بود کتابی هم چاپ کرده بود شعائر ملی بود عرض کنم در آن کتاب داستانها است که حالا من نمی‌خواهم عرض کنم خلاصه یکعده زیادی از مردم این مملکت که شاید خیلی‌شان هم دراین مجلس هستند با سیدضیاءالدین شروع کردند بمبارزه.

البته در این جریان دسته‌های مختلف بودند حزب توده مبارزه می‌کرد، حزب پیکار مبارزه می‌کرد، عرض کنم دستجات دیگر هم مبارزه می‌کردند روزنامه‌های مملکت هم مبارزه می‌کردند با سیدضیاءالدین و اعتقاد داشتند که ورود سیدضیاءالدین در آن موقع بنفع مملکت نیست سیدضیاءالدین وقتی بایران آمد یک حرف بسیار خطرناکی زد که بعد پیشه وری آنرا عملی کرد کتاب شعائر ملی آقای سیدضیاءالدین، اولین کسیکه تقاضای تشکیل ایران متحد یعنی ممالک متحده ایران را نمود که ایران تقسیم بشود بممالک کوچک کوچکی که هرکدام زبان خودشان زبان رسمی آن ناحیه باشد اختیارات خودمختاری در آن مراکز خودشان داشته باشند، آقای آقا سید ضیاءالدین بود آنهم در شعائرملیش در بدو ورودش بتهران چاپ شد صفحه ۱۲ شعائر ملی. (مکی: وحی منزل که نیست) (یکنفر از نمایندگان: پرت گفته) «بنابراین ما ایرانیان سکنه این آب وخاک اگر براستی ودرستی خواهان یگانگی و وحدت ملی هستیم باید همگی با حفظ خصوصیات خود خویشتن را عضو جامعه ایرانی انگاشته وبدون کوشش در پرورش هوسهای ناپخته خود را دارای حقوق و شئون متساوی بدانیم باین ترتیب:

۱- بخصوصیات طایفه‌ای یکدیگر مداخله اجباری و زورگوئی نداشته درصد نباشیم که میل وعادت وتمایلات خود را با فشار بر سایر طوایف تحمیل کنیم
۲- هر لباس و عادتیرا محترم شمرده واگر نقایصی در آداب و خصوصیات سایر طوایف ملاحظه می‌کنیم بدون مجروح ساختن عواطف آنها را از طریق تعلیم وتربیت و نصیحت بتدریج درصدد رفع آن برآئیم
۳- عدالت، رفاهیت، امنیت و سعادت را در سراسر ایران ایجاد کنیم که هر طایفه منتها آمال یا باصطلاح تازه ایدآل خود را موجود شده یافته و وضع بهتری را برای خودمی‌تواند تصور کند
۴ - راهی را پیش گیریم که هیچ طایفه و عنصری تصور نکند در تحت عادات و تمایلات و برتری عناصر دیگری مقید گردیده‌است و سیاستی را پیش گیریم که بجای ممالک محروسه ایران حقیقت ممالک متحده ایران را بوجود بیاوریم (برزین: برای ایران مضر است)

عرض کنم که غرض این است که یکی از مسائلی را که علت مخالفت من با سیدضیاءالدین بوده البته موضوع کلاه را پیش کشیده بود وخیلی چیزهای دیگر که راجع باین موضوعها خودم آنروزها برایش مقاله می‌نوشتم این بود که می‌نوشتم برایش که مملکتی مثل ایران ممالک متحده نمی‌تواند باشد زیرا اگر ما مرکزیت نداشته باشیم واگر بخواهیم از همدیگر جدا بشویم بصورت ممالک متحده دربیائیم هر کدام از این قسمتهای کوچک بصورت مهره‌ای برای ممالک دیگر خواهد بود من باز کاری باین موضوع ندارم (یکنفر از نمایندگان: نسبت باشخاص غایب عقیده بنده این است که اهانت نکنید) بنده اهانت نکردم تاریخ را دارم می‌گویم عرض کنم که در هر حال وقتی که ایشان وارد ایران شدند مبارزه‌ای را ایشان شروع کردند و بعد بعضی از جراید دنبال کردند اولا دیگر این پوشیده نیست که مسائلی که در مجلس چهاردهم مطرح شد که یکیش موضوع نفت بود و بعد سبب ایجاد مشکلاتی در روابط خارجی ایران شد که همینطور دنباله پیدا کرد وکرد و کرد تا قضیه آذربایجان پیش آمد این که از نقطه نظر سیاسی برای هیچکدام از ما پوشیده نیست حالا عوامل دیگر کی بوده وچه شده‌است آنهم یک مسائل جزئی تر است ومعلوم است کی بوده‌است و چه شده‌است(محمد علی مسعودی: آقای مسعود ثابتی می‌فرمایند موضوع کلاه پوستی را زود گذشتید)

عرض کنم درآن موضوع که قضیه آذربایجان پیش آمده بود چون خارجیها هم درایران بودند جرایدی بودند در تهران که الفاظ بسیار رکیکی نسبت بزعمای ممالک متفقین ما منجمله شوروی می‌نوشتند در روزنامه شان، حالا من نمی‌خواهم اینجا بگویم و آن روزنامه‌ها را دارم در تهران هم همه آقایان یادشان است یکدسته مردم وطن پرستی بودند که از روی وطنپرستی با آذربایجان مبارزه می‌کردند یکدسته دیگر بودند که باعتقاد بنده که با مدارکی که دارم اینها برای یک نقشه معین این کار را می‌کردند وبنده اطمینان دارم آندسته بخصوص که اسمشان را نمی‌خواهم بیاورم از خدامی خواستند که قضیه آذربایجان پیش بیاید تا آنها هم بتوانند قصد خودشان را عملی بکنند چنانچه بعد هم تا قضیه آذربایجان پیش آمد آنهاهم نمیدانم قیام سعادت، حزب سعادت هم در خوزستان قیام کرد. (امیر نصرت اسکندری: چرا آنرا نمیگویید؟) خواهش نکنید از من بگذارید مسکوت بماند من نمی‌خواهم در مدافعات خود موضوعاتی را بزبان بیاورم که سر و صدا بلند شود عرض کنم اینها همه هست همه آقایان هم وارد هستند و میدانند جنگ هم تمام شده بود. دولت انگلستان یک یادداشتی، گویا صحبت بود از اینکه دولت انگلستان می‌گفت من قشونم را می‌برم از ایران بیرون، و امریکا هم که با ما قراردادی نداشت آن هم می‌گفت می‌روم، دولت شوروی هم می‌گفت بله (یکنفر از نمایندگان: نمیرم) نمی‌روم بیرون (خنده نمایندگان) عرض کنم که دلایلی برای خودش می‌تراشید. مقاله‌ای در روزنامه یراودا چاپ شده بود واشاره کرده بود که ما غیر از قرارداد ۱۹۴۲ که بایران داریم قرارداد دیگری هم داریم که متن آنقرارداد بایستی رعایت شود بنده درجریان این احوال درشماره ۱۰۶ روزنامه داریا مقاله‌ای نوشتم تحت عنوان تخلیه ایران که منشاء تمام این جار و جنجالی است که ملاحظه می‌فرمایید در آنموقع آقای صدرالاشراف رئیس الوزراء بودند اقلیت هم یکدسته ۳۰، ۴۰ نفری ابستروکسیون کرده بودند و آقای بیات رفته بودند آذربایجان خیال می‌کنم آنموقع بود وبرگشته بودند آمده بودند در جلسه خصوصی ومسائلی طرح کردند که من نمی‌خواهم آنهارا تکرار کنم و ارتش ما تسلیم شده بود در شمال به نیروی دمکرات آذربایجان و آن کیفیتها پنجشنبه ۲۶ مهر ماه ۱۳۲۴ مقاله تخلیه ایران این است که برای آقایان می‌خوانم. «رادیو پاریس پریشب خبری منتشر کرده‌است (اینجا رادرست دقت کنید) که راجع بتخلیه ایران باز هم یادداشتهایی بین دول انگلیس و شوروی مبادله شده ولی ظاهرا راجع بتاریخ تخلیه قوای متفقین از این کشور هنوز توافقی حاصل نشده‌است دراین باب هنگامی که کنفرانس وزرای خارجه در لندن شایع بود که روی ایران مذاکرات خود را آغاز کرده‌است نوشتیم که موضوع تخلیه ایران هیچ احتیاج این را ندارد که جنبه بحث در روی میزهای بین المللی را پیدا کند، (درست توجه بفرمایید بنده تقاضا کرده بودم که قشون خارجی درایران بماند) و تذکر دادم که این موضوع قبلا حل شده‌است زیرا دو دولت همسایه ما طبق قرارداد ۱۹۴۲ با ما قرارداد بسته‌اند نیروی آنها که صرفا برای تامین و مقاصد جنگی متفقین در ایران اقامت دارد حداکثر تا شش ماه پس از متارکه جنگ باید ایران را تخلیه کند همانطور که بارها نمایندگان رسمی انگلیس و شوروی اظهار داشته‌اند دو دولت مزبور جدا در صدد هستند که شرافت قول و امضای خویش را حفظ کنند و برای ما دلیلی در دست نیست که خلاف آنرا تصور کنیم هنگامی که متن یادداشتهای متبادله میان مستر بوبن ومسیومولوتف را در جریان کنفرانس لندن مورد مطالعه قرار دهیم باین نکته برمیخوریم که مستر بوبن یکی ازجملات نامه مسیو مولوتف را اینطور درک کرده بود که راجع بتخلیه ایران در خاتمه مدت مقرر مذاکره خواهیم کرد نامه ایست که مولوتف به بوبن نوشته و پس از توضیحاتی از طرف مسیومولوتف داده شده این نکته محرز گردید که مذاکرات مربوط بتخلیه قطعی ایران در اواخر مدت مذکور آغاز خواهد گردید بنظر ما تخلیه ایران اساسا از طرف قوای متفقین هیچگونه مذاکره‌ای لازم ندارد ودول متفق و متعاهد ما مجبور هستند که در راس مدت ایران را تخلیه کنند (درست توجه بفرمایید) ولی مطلبی که در باب آن دول مزبور ناچار از مذاکره هستند حدود سیاست آنها درایران می‌باشد (مربوط بخودشان) ما در اینجا در این جا بعضی از مطالب را که از نظر هموطنان ما پوشیده‌است و آنها را دچار سهو واشتباه کرده ولی از نظر خارجیها پوشیده نیست و روی آن مذاکره می‌کنند باید بحث بکنیم و خطراتی که آینده مملکت ما را تهدید می‌کند کاملا متوجه باشیم و با توجه باین حقایق هر اندازه تلخ باشد موقعیت حساس کشور را در نظر گرفته راه چاره‌ای برای آینده بیندیشیم دولت شوروی هر گاه در باب ایران صحبتی بمیان آمده تصریحا یا تلویحا اشاراتی کرده‌است باینکه ما نسبت باجرای تعهدات خود وفادار هستیم و میل داریم تمام قراردادهایی که با ایران داریم بموقع اجرا گذاشته شود طبق همان اتحاد ژانویه ۱۹۴۲ دولت شوروی ناچار است که نیروی خود را در مارس آینده از ایران خارج کند این مال پیش از مارس است ولی ما با دولت شوروی قرارداد دیگری هم داریم که باید بآن توجه کنیم آن قرارداد فوریه ۱۹۲۱ میان ما ودولت شورویست دراین عهدنامه فصول قابل ملاحظه‌ای یافت می‌شود که در سایر معاهدات ما بادول دیگر وجود ندارد وضمن حقوق مقابله ایکه در این پیمان برای دو طرف رعایت شده‌است دو ماده از قرارداد مزبور بنظر فوق العاده می‌رسد وآن فصل پنجم و ششم عهدنامه‌است قسمت اول از فصل پنجم عهدنامه مزبور چنین شروع می‌شود. طرفین معظمین متعاهدین تقبل می‌نمایند که، یک، از ترکیب یا توقف تشکیلات و یا دستجات، کروپها، بهر اسم که نامیده شوند و یا اشخاص منفرد که مقصود تشکیلات واشخاص مزبور مبارزه باایران وهمچنین با ممالک متحده با روسیه باشد درخاک خود ممانعت نماید این قسمت از فصل پنجم قرارداد مزبور حاوی نکات مهمی است که باید مورد دقت و توجه قرار گیرد فصل ششم همین پیمان بدولت شوروی اجازه می‌دهد که اگر دولت ثالثی بخواهد در ایران عملیات غاصبانه کند یا برعلیه شووری ایران را مرکز قرار دهد و اگر خطری سرحدات شوروی را تهدید کند دولت شوروی پس از تذکر بدولت ایران حق دارد ارتش خودرا برای دفع خطر وارد ایران کند» طبق همین فصل از قرارداد عدم تجاوز ما بود که در شهریور ۱۳۲۰ دولت شوروی استفاده کرد و بعنوان تهدید امنیت مرزهای خودارتش سرخ وارد ایران شد.

اعلامیه‌هایی که آنموقع باز منتشر کردند و با طیاره ریختند در آنجا شاید در آرشیو مجلس باشد و آنوقت هم در روزنامها چاپ شده با توجه به تبلیغاتی که اخیرا برعلیه دولت ایران از طرف جراید شوروی آغاز شده‌است (خواهش می‌کنم آقایان درست توجه بفرمایند) و با سوءتفاهمات شدیدی که هر روز بر غلظت آن افزوده می‌شود و فیمابین موجود است و با اصرار کودکانه‌ایکه اکثریت مجلس در ابقای کابینه‌های ضعیف و طرف سوءظن شوروی بخرج می‌دهد (همان حرفی است که دسته ۴۰ نفری اقلیت می‌زد که آقای مصدق السلطنه در راس آن بوده‌است) که دولت شوروی از این همه بهانه‌هایی که بدست خودمان فراهم کرده‌ایم استفاده کرده و همانطور که در روزنامه پروادا تهدید می‌کند یادداشتی بدولت ایران بدهد و تقاضا کند که فصل پنجم عهدنامه مزبور اجرا شود. در یک چنین صورتی دولت و ملت ایران در یک محضور فوق العاده خواهند افتاد وکار بجایی خواهد رسید که برای ما گران تمام خواهد شد، البته ما هیچوقت باجانب حق نخواهیم داد که در امور داخلی ما مداخله کنند ولی هنگامی که خودمان تا ایندرجه نسبت بحیثیات کشور خود بی علاقه باشیم و دستجاتی درایران صرفا برای حمایت از سیاست انگلستان تشکیل شود وتبلیغاتی کودکانه برعلیه شوروی آغاز کنند بعید بنظر نمی‌رسد که آخرالامردولت مزبور دست بیک چنین کار خطرناکی بزند اینها حقایقی است که علاقمندان بکشور ایران باید در نظر بگیرند وکسانی که مجری سیاستهای دیگران در ایران شده‌اند و هرروز زمینه تیرگی روابط ایران و شوروی را توسعه می‌دهند و با انتخاب فرخ به استانداری آذربایجان و سپردن خراسان بدست اغتشاشات درصدد تحریک سیاست شوروی برمیآیند(همان موقعی است که آقای منصورالملک را دولت احضار کرده بود ودر یک چنین موقعی خراسان از استاندار محروم بود آقایان شاید خاطرشان باشد) باید متوجه باشند و بدانند که با دست آنها چه دامی برای مملکت ما تعبیه می‌شود و یکچنین پیمانی را ما با انگلستان نداریم ولی شوروی با ما این قرارداد را امضاء کرده‌است و خودمان تعهد کرده‌ایم و چون همیشه تعهدات بین المللی بنفع طرف قوی خاتمه می‌یابد مخصوصا که موضوعی هم در بین باشد پس ما باید از عملیاتی که بهانه بدست شوروی می‌دهد پرهیز بکنیم واین نکته را متوجه باشیم که دول بزرگ امروز منتظر بدست آوردن یک چنین بهانه‌هایی هستند بنابراین در واقع باید اعلام خطر کرد و مجلس و دولت ایران را از آینده تاریک برحذر داشته و این مقاله ایست که بنده نوشته‌ام و آقا فرمودند که بنده تقاضا کرده‌ام ارتشهای خارجی داخل ایران بشوند. (دکتر مجتهدی: فوق العاده‌ای دارید با خط جلی نوشته‌اید) بفرمایید کدام است شماره اش را اسم ببرید بنده بخوانم عرض کنم حضورتان که مطالبی که آقایان باخیلی همچو زبردستی و مهارت آمده بودند تهیه کنند بر علیه من اینجور بود، در محاکم عدلیه رسم است آقایان غالبا اهل عدلیه وقضاوت هستند یک سند را هیچوقت تجریه اش نمی‌کنند بر علیه صاحب سند بکار ببرند یعنی مقدمه و مؤخره سند را با نتیجه اش میگویند و برمیدارند می‌آورند این همان قضیه لااله الی الله‌است که لااله بکدفعه شنیدندو الی الله رانگذشاتند بگویند مسائلی که من در روزنامه داریا نوشتم همه اش از این قبیل است یعنی بهیئت دولت تذکر می‌دادم بمجلس تذکر می‌دادم مواظب باشیداگر آنانا استفاده نکنند از این جریان این است که ما یک همچو پیمانی داشتیم با شوروی. آقایان که نمی‌شود منکرش بشوید. مجلس شورای ملی تصویب کرده‌است آن قانون را و هست و روزنامه پراودا این مطالب را نوشته بود آنرا هم نمی‌شود منکرش بشوید، مجس شورای ملی تصویب کرده‌است آن قانون را و هست و روزنامه پراودا این مطالب را نوشته بود آنرا هم نمی‌شود منکرش بشوید چون روزنامه پراودا هست (فولادوند: آن قرارداد مورد موافقت ایرانیان نیست)

این قضیه مربوط به ۱۳۲۰ بود که من اشاره کردم در جلسه قبل عرض کردم که آنها بدون هیچ دلیل موجهی به مملکت ما حمله کردند و از ما تشکر هم کردند بهانه‌شان این بود این که بنده اول جلسه عرض کردم که تنفس بین جلسات عیبش این است که مطالب از خاطر آقایان می‌رود همین است (یکنفر از نمایندگان: چرا تذکر دادید؟) چرا تذکر دادم آقا بشما چه مربوط است؟ بعد ازاین هر روزنامه نویس باید از جنابعالی اجازه بگیرد وچیز بنویسد راجع بقضیه آذربایجان بنده آن جلسه عرض کردم که آقای پیشه وری رامن کی شناختم یعنی وقتی که یک قطعنامه‌ای از طرف مدیران جراید طهران تنظیم شد و ۴۰ امضاء داشت و پیش بنده هم آوردند و بنده امضاء کردم و آقایان رفقا هم که اینجا تشریف دارند با پیشه وری آشنا شدند پیشه وری بعد آمد در اداره روزنامه داریا بنده دو اطاق باو دادم یکروز نشسته بود روزنامه اش را می‌نوشت و منهم روزنامه‌ام را می‌نوشتم ویک نقاضتهایی بین ما بود همانطوریکه عرض کردم مقاله روزنامه آژیر برعلیه من درست شد و بعد هم جریاناتی پیش آمد البته بعد از ۶ ماه هم پیشه وری جایش را از پیش من تغییر داد رفت خیابان جلیل آباد و روباطی هم ما با هم نداشتیم تا اینکه یکدفعه بلند شد و رفت بآذربایجان و فریدون ابراهیمی را که عرض کردم خدمت آقایان در روزنامه اطلاعات کار می‌کرد آنهم قبل از آن رفته بود (یکنفر از نمایندگان: بعد از آن) بله بعد از آن اولین مقاله‌ای که من راجع به نضهت آذربایجان نوشتم مقاله ایست که حالا می‌خوانم و شماره‌اش را هم یادداشت کرده‌ام مقاله ایست در شماره ۹۷ رزونامه داریا سه شنبه ۱۰ مهرماه ۲۴ تحت عنوان: آذربایجان. این مقاله چه موعقی نوشته شده؟ موقعی نوشته شده که یکعده زیادی که الان ادعای آنها زیاد است داشتند دست و پایشان را جمع می‌کردند. خیلی هم با احتیاط صحبت می‌کردند. آخر فرق ما با آقای ذوالفقاری این است که ما مردانه وارد میدان می‌شویم هر چه هم بخواهیم می‌نویسیم و بآقایان عرض کنم که اینجوری میخورندو پاک می‌کنند و تمیز می‌شود ومعلوم نمیشودقضیه (خنده نمایندگان) بنده خوشحالم که اینجاهست مقاله‌ای که بنده نوشتم برای حزب دموکرات آذربایجان که اعلام کردند «نهضتی اخیرا در آذربایجان تحت عنوان فرقه دمکرات آغاز شده‌است (یکی از نمایندگان: تاریخش را بگویید) (سه شنبه دهم مهر ماه ۱۳۲۴) که در مطبوعات تهران بصورت مبالغه آمیزی از آن یاد می‌شود بعضی از همکاران ما نچشیده قضاوت شوری و یا بی نمکی آنرا کردند و حزب دمکرات یا توده را وسیله آن قرار دادند که مقاصد سیاسی خویش را درلباس حمله بآذربایجانیها انجام دهند عقیده ما این است که دراین قبیل مسائل تعمق زیادتری لازم است زیرا قضاوت بدون دلیل و منطق گاهی اوقات مواجب زیانهای جبران ناپذیری برای مملکت می‌شود از جمله نوشته‌اند که فرقه دمکرات طرفدار استقلال آذربایجان و تجزیه آن از ایران می‌باشد این روح تجزیه طلبی که بزور از طرف جمعی بآذربایجانیها تزریق می‌شود و می‌خواهند بآنها تلقین کنند بهیچوجه در آذربایجان وجود خارجی ندارد یک شعار غلط حزب دمکرات که رسمیت دادن زبان ترکی است وسیله برای این جنجالها شده‌است برای پی بردن بنیات یک جمعیت باید دید اداره کنندگان آن کیانند و هدفهای واقعی آنها چیست چه میگویند و چه می‌خواهند؟ این اول فرقه دمکرات است حالا دیگر معما حل شده وبرای همه آسان شده از مطالبی که در جراید خاور نو ارگان سابق حزب توده تبریز و آذربایجان ارگان فرقه دمکرات چاپ شده‌است این طور فهمیده می‌شود که شعار تبیلغاتی این دمکراتها این است که تهران تاکنون توجهی بآذربایجان نکرده و با آنکه قسمت اعظم ثروت ملی را از این ناحیه تهیه می‌کنند همیشه در نظر تهرانیها فراموش شده‌است میگویند پس باید قطع امید از تهران کرد و آذربایجان را مستقیما تحت نظر انجمن ایالتی اداره کرد اگر فشار زمامداران فقط موجبی برای استقلال طلبی آذربایجان محسوب شود باید بلیدرهای فرقه دمکرات جدید یادآوری کرد که مازندران بیشتر ذیحق است یا آذربایجان؟ رضا شاه پهلوی اگر بآذربایجان ظلم کرد ولی مالک و رعیت آنرا از میان نبرد در صورتیکه درمازندران پس از قلع و قعمع کلیه مالکین آنجا را بدو دسته مزدور واگذار کرد که یک دسته مزدوران رسمی و آمر بودند و دسته دیگر رعایای مامور. بعلاوه از فارس وکرمان گرفته تا خراسان و تمام نواحی غربی از عدم رسیدگی کامل شکایت دارند پس باید بآنها هم اجازه داد که هر کدام فردا حزب دموکراتی تشکیل بدهند ودر زیر لوای استقلال طلبی کشور را دچار مخاطرات سیاسی سازند(یکنفر از نمایندگان: احسنت)

بعلاوه اعلامیه‌های حزب دمکرات معلوم میشود که هدف اداره کنندگان آن خیلی محدود و خیلی کوچک است آذربایجان هیچوقت تا این اندازه خودرا کوچک نشان نداده بودو مسلما این آذربایجان نیست که امروز حاضر شده‌است مصالح ایران را زیر پا گذارده در طلب آسایش خود باشد بلکه این عده معدودی هستند که تحت تاثیر احساسات تند و شدید خود قرار گرفته تنگ نظر شده‌اند آذربایجان همیشه افتخار این را داشته‌است که در میهن پرستی وآزادیخواهی پیشقدم سایر ایرانیان بوده و قیامهای دلاورانه آن برای نجات ایران از چنگال استبداد واستعمار خارجیها بوده‌است این قیامهای مردانه واین افکار بلند مردان وطنپرست آذربایجان بود که ایرانیان دیگر را نیز تحریک می‌کرد وهنگامی که صدای آزادیخواهی و قیام ملی از تبریز برمیخاست مردان وطنپرست ودلاور گیلانی، خراسانی، فارسی، اصفهانی آنرا لبیک میگفتندقیام آذربایجان برای مشروطیت ایران و خلع ید محمد علی میرزا که بسرپرستی سرداران بزرگ ملی ایران ستارخان و باقرخان آغاز شد از طرف گیلانیها تقویت گردید و بختیاریها نیز برای یاری هموطنان آزادی پرست خود براه افتادند شیخ محمدخیابانی برای ایران فداکاری کرد و بهمین دلیل بمحض آنکه قیام او درتبریز آغاز شد جنگلیهای گیلان باو تبریک گفتند در تهران جراید آزادی‌خواه او را پشتیبانی کردند نهضتهای آذربایجان تاکنون بهیچوجه جنبه محلی نداشته بلکه دارای هدف عالیتر وبلندتری بوده‌است که آن خلاصی ملت ایران از چنگ استبداد باشد (صحیح است) این نیت پاک واین نظر بلند است که آذربایجان را محبوب قلوب تمام ایران گردانیده واگر بگوییم که بیش از تمام قسمتهای ایران مورد علاقه و محبت ایرانیان از بندر آبادان تا جنگل ماصوله می‌باشد اغراق نگفته‌ایم پس حق داریم بگوییم که آذربایجان هیچوقت این ننگ را نمی‌پذیرد که چشم از منافع ملی پوشیده بقیمت از دست دادن استقلال ایران رفاه وآسایش شخصی خود را طالب باشد (صحیح است) ستارخان وباقرخان. شیخ محمد خیابانی که امروز مایه افتخار ایران وحزب دمکرات آذربایجان می‌باشند و فرقه مزبور در تمام انتشارات خود از آنها نام می‌برد برای ایران جانبازی کرده‌اند و اگر قیام خود را در تبریز آغاز کرده‌اند هدف آنها تمام ایران بوده‌است ما تعجب می‌کنیم از اشخاصی مانند آقایان آقازاده و شبستری که در انقلابات ملی آذربایجان شرکت داشته‌اند و همیشه تفنگ در دست حاضر برای جانبازی در راه آزادی ایران بوده‌اند چگونه حاضر شده‌اند پس از یکعمر وطنپرستی اینگونه نیات کوتاه و کوچک را بپذیرند (این طرفداری از فرقه دمکرات آذربایجان است؟) (خنده نمایندگان) مگر این غیرتمندان نبودند که برای مبارزه با پان‌تورانیزم جنگ کردند وبا یک حرص و ولع وافری برای ازمیان بردن آثار چنگیز یعنی زبان ترکی در آذربایجان فداکاری می‌کردند مگر کسانیکه با شیوه‌های امپریالیستی عثمانیها که زبان ترکی آذربایجانرا دست‌آویز مقاصد شوم خود قرار داده بودند مبارزه می‌کردند جز آذربایجانی بوده‌اند؟ مگر کسانی که در دوره مشروطیت ایران در سنگرهای آزادی جان سپرده‌اند و پا در میدان مبارزه سیاسی برای استقلال ایران فداکاری کرده‌اند بیشترشان غیرتمندان آذربایجان نبودند؟ این افکار کوتاه چیست که زبان ترکی زبان رسمی آذربایجان باشد یکروز این نغمه خطرناک از زبان یالچینها و نظیف بکهای عثمانی شنیده می‌شد و سراسر آذربایجان غرق خشم وغضب می‌گردید (اولین دفعه‌ای که من مقاله یالچین را خواندم در مقاله بسیار مهیج آقای دکتر شفق بود که در مجله ایران شهرچاپ شد) امروز آیا شرم آور نیست که چند نفر ایرانی آذربایجانی قصد اجرای نقشه دشمنان ایران را داشته باشند؟ زمانی که دنیا محدود و کوچک بود ارتباط نقاط تا این درجه بسط نداشت محیط فکر و نظر آذربایجان تا آخرین حدود بلوچستان را شامل می‌شد و امروز که دنیا تا این اندازه بهم نزدیک شده و نظرها بالاتر و والاتر گشته آیا تعجب‌آور نیست که فرقه دمکرات نظر ونیت خودرا محدود کند بخطی که شامل منطقه آذربایجان می‌شود؟ آذربایجان سر ایران است هیچوقت از آن جدا نخواهد شد مگر روزی که فاتحه این مملکت و ملت باستانی را بخوانند آذربایجان مهد زرتشت، مهبط احکام پیغمبر ایرانی هیچوقت آلوده باین پلیدیها نخواهد گذشت زمزمه‌های استقلال طلبی و تجزیه طلبی و قهرهایی که کوچک از مادر خود می‌کند بزودی پایان می‌پذیرد چه خوب است که ما با یک فرزند غیور وپرافتخار آذربایجان شیخ محمد خیابانی همصدا شویم وخطاب بآذربایجانیها بگوییم ای آذربایجان امروز چشم تهران بر جسد ملمع تو افتاده واز دور نظری ترحم‌آمیز بر پیکر سرخ و سفید تو می‌افکند زبانهای طهران و قلعه‌ای آن هموم وغموم ترا تشریح می‌کند اگر تو همان آذربایجان هستی که قوای مادی انقلاب و مبارزه را تهیه دیدی و بکار بردی اگر آن خونی که شالوده مشروطیت وآزادی ایران را عجین کرد و محکم ساخت از رگهای تو جاری شد باید دوره اصلاح و تعمیر وترمیم نیز که می‌رود در ایران شروع شود ترا همانطور آماده ومهیا بسعی و عمل پیدا کند دمکراسی ایران در مشی با زحمت خودش بطرف تجدد و تکامل تراهمیشه در پیش خود در موضع ارشاد و هدایت دیده و باز ترا در عقب خوداحساس کرده واطمینان بر تو را پیشه و آئین خود قرار داده‌است یعنی تو زره و سپر، تو سنان و سرنیزه ایران بوده‌ای این مسابقه نجابت وشرافت از تو تقاضای وفاو صداقت دارد، وفا بر وعده‌ای سابق صداقت بر خصائلی که همیشه دارا بوده‌ای آذربایجان نمی‌توانی از زیر تکالیف ملی شانه خالی کنی ای آذربایجان عزیز تو یک چشم بینا هستی که ایران بطرف دنیای متمدن دوخته یک قلب حساس و تاثرپذیر هستی که این وطن بطرف روشنائی جهان توجیه نموده، بنام آنهمه فداکاریها که تا امروز متحمل شده‌ای، بنام آن همه خونهای پاک که بر خاک تو جاری گردیده‌اند ای آذربایجان لایموت این انتظارات را تکذیب منما سرت را بلند دار و برای ایران زنده و پاینده باش» (یکی از نمایندگان: آفرین) این مقاله‌ای بوده‌است که آن وقت بنده در مدح دمکراتهای آذربایجان نوشتم.

یک مقاله دیگری هم روزنامه آذربایجان ارگان فرقه دمکرات آذربایجان نوشته بود و نوشته بود که نظامی ترک بوده و غرضش هم از ترک بودن قفقازی بوده باز اینجا من یک مقاله‌ای نوشتم آن موقعی که آقای ناصر ذوالفقاری در وزارت خارجه یقه آهاریشان را محکم می‌کردند (خنده نمایندگان) یک مقاله‌ای نوشته بود آقای دکتر افشار مدیر مجله آینده جواب داده بود. روزنامه بادکوبه‌ای که نوشته بود نظامی اصلا ترک است و بافتخار آن هم یعنی قفقازیست. واولا اینرا تذکر بدهم هیچوقت من در مورد آذربایجانیها لغت ترک را بکار نمی‌برم (صحیح است) و هیچ وقت نمی‌گویم که اینها ترک‌اند (صحیح است) زبان آذری هم که الان در آذربایجان متداول است هیچ ربطی به ترکی ندارد وآن اختلافاتی که شده‌است در اینمدت مدید اینست که من ترک که می‌گویم غرضم معلوم است (برزین: فارسهای ترک زبان هستند) (خنده نمایندگان) (زنگ رئیس)

وقتیکه آن مقاله را آن روزنامه بادکوبه‌ای می‌نویسد مجله آینده آقای دکتر افشار یک جوابی بآن داده بوده‌است آن مجله آینده را روزنامه آذربایجان ملل فرقه دمکرات گرفته بود و شروع کرد به فحاشی بدکتر افشار اینست مقاله اش (رئیس: آقایان خواهش می‌کنم از جلسه خارج نشوید. از اکثریت نیندازید) در آن روزنامه آذربایجان که ما ترجمه اش را چاپ کردیم و در معرض فروش گذاشته شده‌است نوشته شده، علت چیست که افکار کهنه دکتر افشار تجدید شده‌است، بیست و پنجسال پیش از این فلان افندی چه چیزهایی باو گفته‌است بیاد آوردم بعد از خرابی بصره زن آسا از پس پرده «خاک توسر» دشمنان می‌گفتند، این مقاله را دکتر افشار نوشته و روزنامه آذربایجان بعد جواب بآن داده بود. مقاله روزنامه فرقه دمکرات بقول خودشان دمکرات فرقه سی عنوان حمله بآقای دکتر افشار مدیر مجله آینده را دارد. نظریات مختصری که ما در مطالعه سطحی این مقاله ممکن است بدهیم در زیر می‌نگاریم ضمنا انتظار داریم که آقای دکتر افشار که یکی از رجال برجسته و دانشمند ایران هستند جواب کافی به نویسندگان آذربایجان بدهند. بعضی ملاحظات نسبت بمقاله روزنامه آذربایجان، این که اشعار نظامیرا دلیل برترک بودن آذربایجان آورده خیلی سخیف است نوشته بود که نظامی اشعارترکی هم گفته این هم دلیل ترک بودن آذربایجان و هم دلیل ترک بودن او نیست زیرا اولا اران غیر از آذربایجان است و بهمان دلایلی که آقای دکتر افشار در مجله آینده ذکر کردند و ثانیا در آن ایام اران هم جزء ایران بوده. نظامی ایرانی است بعلاوه اگر در آن ازمنه بعضی اشخاص در آن نقاط ترکی صحبت میکرده‌اند هیچ بعید نیست زیرا همه میدانیم که قبل از حمله مغول باز بارها ترکها بایران حمله کرده‌اندواز زبان و وحشیگریهای خود در این کشور نفوذ وآثار داشته‌اند و استنباط و استقلال آن روزنامه هم از اشعار نظامی باینکه آن شاعر می خواسته بزبان ترکی شعر بگوید و شروانشاء مانع شده بسیار بیمایه‌است، شما زحمت کشیده بروید به نجف اشرف در آنجا هم اشعاری بترکی کتبیه شده، اگر کسی بدهلی برود خواهد دید پس از چهار قرن پیش سلاطین مغول هندوستان که ترک نژاد بوده‌اند تمام کتبیه‌ها را در مسجددهلی و قلعه‌های دهلی بزبان فارسی نوشته‌اند و در ایران در همان عصر سلاطین صفویه کتبیه‌ها را بزبان عربی می‌نوشتند و همان موقع سلاطین عثمانی دراسلامبول بفارسی شعرمیگفته‌اند» خلاصه یک همچو مقاله‌ایست درهر حال غرض این است مقالات دیگری هم که بنده راجع بآذربایجان نوشته‌ام همه‌اش هست ویکی یکی را می‌خوانم یک چیز دیگری را که من می‌خواستم برایتان بخوانم چون آقای ذوالفقاری فرموده بودند که من چی روسا هستم (یکی از نمایندگان: چی؟) نمیدانم جاسوس روسها(ناصر ذوالفقاری: بنده همچو صحبتی نکردم آقا) نفرمودید؟ بسیار خوب عرض کنم در کار روزنامه‌نویسی یک مطالبی هست که آقای ملک‌الشعراء که متأسفانه تشریف ندارند در آن جلسه فرمودند و بعضیهابنظرشان تعجب‌آور آمد چون وارد نیستند، این است که سیاست آقایان میدانند هر روز تغییر می‌کند سیاست غیر از پرنسیب و مسلک است غیر از آن رویه اجتماعی است که آدم دنبال می‌کند هر روز یک موضوعی پیش می‌آید یک وقت دمکراتهای آذربایجان در آذربایجان بوجود می‌آیند دولت وقت مصحلت می‌بیند که یک چیزی امضاء کند و باینها بدهد که نهضت دمکراتیک است وبعد هم پدرشانرا دربیاورد، عرض کنم قبل از آن باز یک موقع مقتضی می‌شود که قشون نفرستند یکوقت مقتضی می‌شود که قشون بفرستند اینها موقعیت و مقتضیات دنیا را در نظر می‌گیرند هر سیاستمداری باید موقعیت ومقتضیات وضع مملکت خودش را هم درنظر بگیرد وآنوقت البته اظهار نظر بکند. در آن موقعیکه قضیه آذربایجان پیش آمده بود و قشون دمکراتها آمده بودند تا بالای قزوین از تهران هم دو گردان سرباز فرستاده بودند ونگذاشته بودند که رد شود واسباب نگرانی شده بود در تهران یک وضع سختی پیش آمده بود که همه آقایان یادشان است و خیلی‌ها هم چمدانها را بسته بودند یکی یکی میرفتندو چون مدتی تفریح داشته باشند در آنموقع ما در تهران بودیم در آذربایجان، این را می‌توانید تحقیق کیند، از خارج، از همین روزنامه هاییکه چپ مینویسندو بنده خودم را هم چپ میدانم. یک روزنامه اطلاعات را از یکطرف آتش می‌زدند وعلت اینکه روزنامه داریا را آتش می‌زدند این بود که پیشه‌وری خیال می‌کرد انگلیسهامرا مامور کرده‌اند که نمیدانم چه کار کنم. این حرفها رااشخاصی که وارد جریانات آذربایجان بودند خوب میدانند موقعیکه کنفرانس مسکو تشکیل شد یک فوق‌العاده‌ای که آقا زیاد بآن اشاره می‌کنند (مسعود ثابتی: خواهش می‌کنم تاریخش را بفرمایید) 24/10/3 (ناصر ذوالفقاری: تیترشرا بخوانید از اول) تیترشرا؟ چشم من معذرت می‌خواهم که اگر در آن مقالات اسمی از اشخاص هست که دراین مجلس نیستند و اسمشان برده شده‌است. چون در مقاله‌است. آنموقع بنده یکی از مخالفین جدی حکومت آقای حکیمی بودم واعتقاد داشتم یعنی بآن دسته چهل نفری اقلیت مجلس که آقای دکتر مصدق هم در راس آن بودند ما اعتقاد قطعی قطعی داشتیم که اگر آقای حکیم الملک استعفا نکنند و کنار نروند چون اوضاع عمومی همه آقایان واردند ومحتاج بتذکر نیست، بنده ششماه قبل از اینکه کابینه آقای قوام السلطنه بیاید در مجلس معرفی بشود تبلیغ می‌کردم دلیلش هم این بود که من می‌گفتم آقای قوام‌السلطنه یک آدمی است که مسلما در وطن پرستیش هیچکس تردید ندارد (صحیح است) اما روسها میگویند حکیم الملک زیر نفوذ انگلیسها است آقای صدر زیر نفوذ انگلیسها است (ملک مدنی: نیستند) بنده نقل قول می‌کنم. اینطور می‌گفتند. عرض کنم تنها کسیکه بهش ایراد نداشتند از اینجهت و می‌گفتند زیر بار هیچکس نمی‌رود آقای قوام السلطنه بود آنموقع اشخاصی در مجلس چهاردهم بودند و من نمیدانم بچه جهت سعی داشتند این وضعیت یعنی وضع تیرگی مناسبات ایران وشوروی پیش بیاید اصرار عجیبی کردند آقای حکیم الملک را یکدفعه آمده بود بمجلس خودشان آوردند و خودشان رای تمایلی داده بودندو یکمرتبه دیگر آمدند گفتند نه و بیچاره پای پیاده رفت بمنزلش بار دیگر رفتند با سلام وصلاوات آوردندش مجلس ودر موقعی آوردند که همه آقایان میدانند اوضاع مملکت روزبروز وخیمتر می‌شد اینرا اینجا صریحا عرض کنم که آن موقع سیاست دولت محافظه کار انگلیس این بود که در ایران دولتهایی تقویت بشوند که مخالفت صریح خودشانرا با شوروی نشان بدهند در صورتیکه ملت ایران با هیچ دولتی در دنیا دشمنی ندارد (صحیح است) و این قضیه را با مدارک وادله می‌خواستند ثابت کنند سر ریدربولار می‌خواست برود بمسکو کنفرانسی در مسکو تشکیل شده بود آقایان یادشان است بعضی از جراید تهران نوشتند که گفته بآقای حکیم الملک تو استعفا نکن تامن بروم و برگردم بیایم این در دوره حکیم الملک بود ودوره صدر علیحده‌است که بعد عرض می‌کنم بحکیم الملک گفت در موقع کنفرانس مسکو (مسعود ثابتی: آقا اینجور نیست اسم بیاورید) همین است. چون اسامی دارد اینجا اجازه بفرمایید نخوانم پس از آنکه دکتر فلان (ناصر ذوالفقاری: تیترش را بخوانید) تیترش؟ شراره‌های انقلاب از همه جا زبانه می‌کشد، خوب شد، حکیمی ایران را به پرتگاه وسق می‌دهد، با توقیف جراید و خفه کردن مردم و ازمیان بردن آزادی قیام ملی تحصیل خواهد شد، این تیترش است «پس از آنکه دکتر طاهری در مجلس شورای ملی عینا اظهار داشت که سرریدربولارد دستور داده‌است تا مراجعت من کابینه حکیمی بماند یکبار پرده‌های بازی هیئت حاکمه ما عوض شد، حکیمی که خود را تا آن تاریخ پشت پرده آزادیخواهی و بیطرفی مخفی کرده بود برای جلوگیریهای تازه موقع را مناسب یافت سید ضیاءالدین مفتن معروف هم دلیل دیگری برای مخفی نگاهداشتن روابط خودبا دولت ظاهرالصلاح حکیمی ندید (ملک مدنی: شما گفتید در مجلس علنی، در مجلس علنی نبوده‌است) بنده نگفتم در جلسه علنی بنده عرض کردم در مجلس(باتمانقلیچ: بهتر است خوانده شود) (ملک مدنی: در مجلس گفتند؟) نخیر من ننوشته‌ام در جلسه علنی نوشتم در مجلس گفته‌اند عرض کنم مسائلی را که بنده دراینجا نوشتم (دکتر معظمی: آقای رئیس چیزهایی که برخلاف مصلحت و مملکت است نباید اجازه بدهید خوانده شود) (مسعود ثابتی: حالا شما مجبور نیستید بخوانید) (ملک‌مدنی: حکیمی باین ممکلت خدمت کرده‌است و خائن نیست) (یمین اسفندیاری: فوق العاده چیست؟) فوق العاده روزنامه داریا (یمین اسفندیاری: دکتر طاهری در جلسه علنی اینطور گفتند؟ همچو حرفی نزده‌است) خیر بنده نوشتم در مجلس ننوشتم در جلسه علنی (فولادوند: آقای ارسنجانی اینرا بگذارید خود آقای ذوالفقاری بخوانند) اجازه بفرمایید آقایان مطلبی را که آقا فرمودند من می‌خوانم اگر خودشان میل داشتند می‌خواندند عرض کنم اینجاهائی را که دورش را خط کشیده‌اند می‌خوانم، امروز ایران یکپارجه مستعد انقلاب است، این چه موعقی است؟ تلگرافی است از رشت رسیده بامضاء چهارصد پانصد نفر از رجال رشت که ما انجمن ایالتی می‌خواهیم واگر بحرفهای ما رسیدگی نشود حالا ما دست بتفنگ می‌کنیم عرض کنم این است، توسط جناب آقای سید محمد صادق طباطبائی مجلس شورای ملی توسط فلان وفلان تشکیل یک دولت ملی که تمام افراد آن مورد اعتماد قاطبه مشروطه خواهان و ملیون ایران بوده تصفیه فوری لشکری و کشوری وامثال اینها این وقتی از آنجا آمده بود باز مصادف بود با قضیه‌ایکه در خراسان پیش آمده بود (امیرتیمور: درخراسان همیشه امنیت بوده، خراسان همیشه امن بوده و هیچ خبری هم نبوده‌است) ویکعده‌ای از افسران و سربازان سرو صدا بلند کرده بودند (امیرتیمور: آنها از خراسان به ترکمن صحرا رفتند و در خراسان نبودند) این جریانات را بنده برداشته بودم ونوشته بودم از هرجای مملکت سر وصدا بلند می‌شود. یک مطلب بنده صریحا در پشت این تریبون می‌گویم این است که تمام مردم وطن پرست ایران در اواسط کابینه آقای حکیم الملک، که در رأس آن دسته اقلیت بودند که آقای مصدق السلطنه هم بود اینها معتقد شده بودند که مملکت ما دو راه دارد که نجات پیدا کند، یکی اینکه قوام السلطنه باید زمامدار شود انگلیسها هم بهش اعتماد داشتند یکی هم اینکه اگر بخواهند قضیه انقلاب آذربایجان باینصورت تمام بشود و آذربایجان را از ایران جدا بکنند یک انقلاب ملی باید خود وطن‌پرستان در تمام ایران برپا کنند که هم‌آهنگ وهمرنگ کنند جریانرا، دولت وقتیکه آمد قضیه انقلاب آذربایجان را بیک صورتی دربیاورد قدم اولی که برداشت تقسیم خالصجات بود بین زارعین، برای چه اینکار را کرد برای اینکه آن عمل آذربایجان این بود می‌گفت ما اراضی را تقسیم می‌کنیم بین مردم بهمین دلیل هم بود که آقایان آذربایجانیها که درهمان حزب دمکرات بودند موضوع تقسیم اراضی که پیش‌آمد جدا شدند و در جهت مخالف قرار گرفتند (خنده نمایندگان) حضورتان عرض کنم غرض این است که مسائل گذشته را اگر ما بخواهیم اینجا عنوان کنیم حالا دیگر من خیلی حرفها را خواهم زد (محمد ذوالفقاری: خواهش می‌کنم بفرمایید شاهدهای ما اینجا هستند که این بالا نشسته‌اند) (ازلژ جراید عده‌ای از روزنامه‌نگاران هیاهو کردند) (جواد گنجه‌ای: امنیت نیست آقا) غرض این است که در آنموقع تمام کسانیکه روزنامه می‌نوشتند من آقای فرامرزی را تصور نمی‌کنم که آقایان طرفدار دمکرات آذربایجان بدانند روزنامه کیهان هم طرفدار دمکراتهای آذربایجان نیست (فرامرزی: صحیح است) ولی مقالاتی در همان موقع در روزنامه کیهان روی مصلحت وقت چاپ شده بود الان موجود است ولی آن کسانیکه در روزهای خطر می‌روند در تاریکی برقصند سوراخ موشی ایجاد کنند امروز حق دارند اگر ما یکروزی یک نکته را بمصلحت روز مملکت نوشتیم در اینجا عنوان کنند بر علیه ما؟ هیچ معنی ندارد، پس تمام خدماتی را که کردیم باطل است فقط برای یک حرف مصلحتی؟ پس دولت محکوم است باینکه چرا با اینها قرارداد امضاء کرده برای اینکه یک وقتی سرشان را زیر خاک کند. این حرفهای بچه گانه چیست می‌زنید در مجلس؟ یک چیزهایی در مجلس پیش آمده بود بدست کسانیکه نمی‌خواستند بیایند قضیه آذربایجانرا هم برای مملکت پیش آورده بودند این قضیه پیش آمده بود و می‌بایستی حل می‌شد بنده از اولین قدم برای دمکراتهای آذربایجان اولین مقاله‌ایکه نوشتم خواندم تمام مقالات دیگر هم هست در تمام ایران هم زمزمه‌هایی بلند شده بود در گیلان در مازندران که بعدا ترکید. عرض کنم در خرسان در تمام اینجاها زمزمه شده بود دراین باب (امیرتیمور: در خراسان امنیت بود) همان قضیه افسرها را عرض می‌کنم (امیر تیمور: از خراسان فرار کردند در ترکمن‌صحرا پیش رفتند) بله صحرای ترکمن، در هر حال در یک همچو موقعی که تمام آقایانی که امروز مدعی بنده هستند و سینه شان را سپر می‌کند یا آب خنگ می‌خوردند یا چمدانشان را می‌بستند که فرار کنند از مملکت آن موقع ما در میدان بودیم، آن موقع کی تصور می‌کرد که وضعیت مملکت اینطور بشود که ما مجلس داشته باشیم؟ کی تعهد می‌کرد که اوضاع بین المللی یکجور دیگر بشود؟ تمام ماها را می‌خواستند بدار بزنند، وقتی که پیشه وری آمد بتهران در جوادیه بنده بدیدنش نرفتم یکی از رفقای روزنامه نویس رفته بود بدیدنش گفته بود بفلانی بگو دارت می‌زنم، ما اینجا شده بودیم گوسفند قربانی که هم در عروسی، هم در عزا باید کشته شویم برای اینکه روزنامه نویسیم و برای اینکه بنفع مملکتمان می‌خواهیم حرف بزنیم (شادلو: آقای ارسنجانی آنهاییکه می‌خواستند فرار کنند اسم ببرید) آنوقت اسباب خجالت بنده میشوددر موقع خودش عرض می‌کنم. در هر حال مطالبی که بعنوان همکاری من با دمکراتهای آذربایجان گفتند از اولش این مسائلی است که گفتم بعد هم دو ماه، چند ماهی بود که حزب آیادی راما تاسیس کردیم، یکماه پیش از اینکه آقای قوام السلطنه زمامدار بشود حزب آزادی تاسیس شد در تهران، تاسیس حزب آزادی درتهران که آقای ملک الشعرا هم تشریف داشتند، آقای آشتیانی زاده تشریف داشتند، آقای امینی تشریف داشتند، آقای نریمان هم تشریف داشتند، عده‌ای از رجال مملکت هم در آنحزب بودند مرامنامه‌ای ما منتشر کردیم در همان موقع و مبارزه جدی را با حزب توده شروع کردیم نه برای اینکه یکروز آقای ذوالفقاری خوشش بیاید روی یک پرنسیبی، بنده ماموریت گرفتم که بروم در اصفهان حزب را تشکیل بدهم دوباره در آنجا ماندم و باحزب توده مبارزه کردم و در آنجا بنده در مخاطره بودم وتمام جریاناتش در روزنامه هست بعد هم برگشتم دیدم آقای قوام السلطنه هم دراین حین نخست وزیر شدند حالا من نمی‌خواهم بگویم در موقعیکه تمام این مملکت همه اش یکدسته طرف اقلیت را چسبیده بود و در دوره چهارده یکدسته هم طرف اکثریت را چسبیده بودند توی سر هم می‌زدند جراید، تنها روزنامه داریا بود که از شش ماه پیش اظهار نظر کرده بود که قوام السلطنه باید زمامدار شودیعنی تا آن ساعتی که آن مقالات را می‌نوشتم هیچ ارتباطی با قوام السلطنه نداشتم بعد از آن هم ارتباطی با قوام السلطنه نداشتم وقتی که من آن ملاقات را می‌نوشتم بعد از نوشتن آن مقالات قوام السلطنه رادیدم مبارزه بسیارز شدیدی هم کردیم یعنی آقای سید ضیاءالدین با روزنامه‌هاییکه مربوط بایشان بودمبارزه می‌کردند بالاخره هم مجلس بآقای قوام‌السلطنه رأی داد وایشان هم رفتند بمسکو. در ضمن این جریانات یک موضوع دیگر را من باید بگویم این موضوع است که در کابینه آقای حکیم الملک، نه کابینه آقای صدر بود، ارتش آمریکا می‌خواست ایرانرا ترک کند اموالی داشتند در راه آهن وسایر قسمتها، پیشنهاد کرده بودند به بیست و پنج میلیون دلار یا بیشتر بفروشند بدولت ایران کمیسیون خارجه هم تشکیل شده بود مذاکره کرده بودند آقای بدروزیر مالیه بعدا خودشان هم بمن گفتند که کار داشت تمام می‌شد بنده یک فوق العاده روزنامه منتشر کردم بنام فوق العاده داریا راجع بهمین مطلب که باز یک هفته روزنامه‌های تهران فحش می‌دادند آمریکاییها می‌گفتند ما وقتیکه وارد ایران شدیم تعهدی با شما نداشتیم چون دولت انگلیس و شوروی طبق قرارداد 1942 با ما قرار گذاشته بودند در عوض اقامت قشون خودشان در عوض کمکی که ما بایشان می‌کنیم تاسیسات غیرمنقول خودشان را موقع ترک ایران بلاعوض بدولت ایران واگذار کنند دولت آمریکا یعنی ارتش آمریکا می‌گفت که ما چون یک همچو قراردادی با شمانداریم بنابراین ما خودمان راملزم باین کار نمیدانیم و اجناس خودمانرا می‌فروشیم تاسیسات خودمانرا هم می‌فروشیم می‌خواهید بخرید می‌خواهید نخرید، بمردم می‌فروشیم، یا خراب می‌کنیم ومیرویم دولت هم آماده شده بود اینها را بخرد بنده آنموقع یک فوق‌العاده‌ای منتشر کرده بودم ودرروزنامه یک بحث فوق العاده‌ای شروع شده بود بنده نوشته بودم که اگر دولت آمریکا می‌گوید که من نسبت بشما متعهد وملتزم نیستم ما هم نسبت بشما تعهدی نداریم. چون قشون روس و انگلیس در ایران وارد است مصرفی خودشان را از عوارض گمرکی ومالیت معاف کرده‌اند در مقابل این معافیت قرار گذاشته بودند اموال غیرمنقولشان را درخاتمه جنگ بما واگذار کنند (باتمانقلیچ: یعنی دیوار خشتی‌ها را) دولت آمریکا چون با ما یک چنین قراردادی نداشت او از آن طرفش استفاده کرده بود و گفت متعهد نیستم که اموال غیرمنقولم رابدهم بنده هم نوشته بودم ما هم تعهدی در مقابل دولت آمریکا نداریم بنابراین بایستی دولت آمریکا برای اجناس خودش در ایران عوارض بدهد ومالیات و گمرک را هم حساب بکند اگر این مبلغ را بخواهد بپردازد شاید برابر آن مبلغی میشدکه از ما مطالبه می‌کرد در نتیجه اینکار دولت آمریکا یک یادداشتی بآقای صدرالاشراف داد واز من شکایت کرد که برخلاف دوستی ایران و آمریکا اقدام کرده آقای صدرالاشراف مرا خواست با اینکه صددرصد با این مرد مخالف بودم و با اومبارزه می‌کردم ولی این را نمی‌توانم کتمان کنم صدرالاشراف گفت که یک عملی کردی بنفع مملکت، کسی متوجه این نکته نشده بود واین قضیه سبب شد که یک معامله‌ای که داشت تمام می‌شد ما دومرتبه از سر مذاکرات را شروع کردیم از تو هم شکایت کرده‌اند روزنامه تو را هم ما مجبوریم توقیف کنیم ولی تو بتوقیف روزنامه خودت تن دربده وهیچوقت هم متاثر نشو خدمتی را که تو بمملکت کردی همیشه در نظر میهن پرستان واقعی هست روزنامه داریا توقیف شد فردا در جراید تهران هفت هشت تا از روزنامه‌ها چیزها نوشتند منجمله یکی از آنها نوشته بود وقتی بچه‌ها وارد میدان سیاست می‌شوند حرفهای گنده، گنده می‌زنند من یک جوابی بعدا برایش نوشتم که اگر بچه‌ها حرف گنده بزنند عیب ندارد عیب در این است که چرا گنده‌ها حرفهای بچه گانه می‌زنند (خنده نمایندگان) عرض کنم اینها جدا بمن می‌گفتند که تو می‌خواهی روابط ایران و آمریکا را مختل کنی چه کنی، برای اینکه من نوشته بودم، نسبت باین اموالی که آمریکائیها می‌خواهند بما بفروشند نباید پول بدهیم خلاصه قضیه این است آقای بدر حاضر آقای صدرالاشراف حاضر ازشان بپرسید نتیجه این عمل این شد که تخفیف کلی آمریکائیها دادند، یادداشتهایی مبادله شد (مهندس رضوی: نتیجه این شد دوازده میلیون از موجودی مملکت را دادند اسقاط خریدند و هیچ بدرد مملکت نخورد خیانت کردند) حالا در همین کار هم چه سیاستی در کار بود؟‌اینرا همه آقایان میداند که دلارهای ایران از بین رفت. حالا این را هم کار ندرایم. این هم یکی از خیانتهای من بمملکت بود؟ موضوعهای دیگری که فرمودند و من بایستی شرح بدهم چون رفقامان یادداشت فرستادند که مختصر کنید مختصرش می‌کنم البته باز اگر آقای ذوالفقاری فرمایشاتی داشتند دوباره می‌آیم اینجا جواب می‌دهم یعنی در جواب فرمایشات ایشان باقی حرفهای خودم را خواهم زد عرض کنم یکی از مسائلی که ایشان به بنده نسبت دادند این را عرض کنم وقتیکه حزب آزادی تاسیس شده بود و آقای قوام السلطنه برگشته بود از مسکو البته یک اختلاف بسیار شدیدی هم بین ما وحزب توده بود واز آن روزی که آقای قوام‌السلطنه آمد زمامدار شد با ایشان کار می‌کردم ونظریه ایشان را تعقیب می‌کردم در مسائل سیاسی و حال اگر آقای قوام السلطنه خیانت کرده‌اند که گمان نمی‌کنم هیچ آدم باشرفی پیدا شود که همچو حرفی بزند دراینمدت یکسال، بنده هم کرده‌ام، حزب دمکرات ایران هم تاسیس شد بنده هم عضو کمیته مرکزی حزب دمکرات بودم باز این را هم تذکر نمی‌دهم که موقعی که قضیه ائتلاف بین چهار حزب دمکرات ایران و توده ودمکرات آذربایجان و کردستان پیش آمده بود یکی از اشخاصی که شدیدا مبارزه می‌کرد با آن رفیق غایبمان که درایران نیست بنده بودم (محمدعلی مسعودی: مظفر فیروز را می‌فرماید) (حاذقی: اسمش را نبرید مجلس راملوث می‌کنید) (خنده نمایندگان) (امینی: اینمطالب راهم شمانفرمایید) عرض کنم علت مخالفت من با اینها یک مطلب دیگری بود و راجع بموضوع انتخابات همان روزها سر و صدایش بلند بود می‌گفتند ائتلاف بشود برای انتخابات عرض کنم یک روز منزل آقای دکتر امینی بودم آقای نیکپور هم تشریف داشتند همان موقع که موضوع انتخابات ایران پیش آمده بود، با ائتلاف چهارحزبی که عرض کردم آقای نیکپور آن روز شاید خیال می‌کردند که من خیلی طرفدار افکار چپ بودم یعنی چپ که بودم افکار من چپ است ولی طرفدار تجزیه آذربایجان نیستم وقتیکه گفتم که اگر انتخابات مجلس الاان شروع بشود و این قضیه سربگیرد و نماینده‌هایی از آذربایجان بمجلس ایران بیاید مثل این است که ملت ایران نهضت آذربایجان را تصدیق کرده‌است تعجب کردند. عرض کنم از این جریانات زیاد بود حالا بنده شاهد نمی‌آورم برای اینکه آقایان تشریف دارند بعدهم بنده مامور شدم رفتم بگیلان در آنجا حزب دمکرات را تاسیس بکنم از مشکلاتی که بنده در آنجا با آنها مواجه شدم و برای من پیش آمد صحبت نمی‌کنم همینقدر عرض می‌کنم که برای اینکه یک خانه‌ای بگیریم برای حزب دمکرات دو ماه یکماه ونیم ما معطل شدیم برای اینکه مامورین خارجی مانع می‌شدند یعنی ما یک خانه را که اجاره می‌کردیم فردا صبح صاحبخانه می‌گفت من نمی‌دهم من در محیطی فعالیت کردم که جان من در خطر بود راپرتهایی که شاید تیپ آنجا برای ستاد ارتش داده الان موجب است آقایانیکه ارتباط دارند می‌توانند بروند ببینند در جریان آذربایجان هم در آنجافعالیت من هست ومن نمی‌خواهم که در اینجا باز تذکر بدهم وتکرار کنم رفقای گیلانی من که اینجا تشریف دارند آقایان می‌توانند از آنها بپرسند جریان چه بوده‌است در تهران در پانزده روز قبل از حمله بآذربایجان یک نطقی کردم من که بوسیله رادیو منتشر شد راجع بآذربایجان متنش هست آنرا هم باز نمی‌خوانم بعدمیدهم به مجلس هر کس میل دارد برود ببیند آن نطق را، وقتیکه در رادیو منتشر شد تاسه چهار شب متوالی رادیوی تبریز از آن تعارفاتی که با خیلیها می‌کرد با من هم کرد. اینها را هم من همینطور فهرست وار می‌گویم ومیگذرم راجع بمسئله مهم دیگری که آقای ذوالفقاری درش بحث کردند (اگر راجع باینمطالبی که عرض کردم آقایان نقصی درش مشاهده کردند بفرمایند توضیح بیشتری خواهم داد) (یکی از نمایندگان: نخیر کافی است) راجع بقانون اساسی ایشان فرمودند که بنده گفتم قانون اساسی باید اصلاح بشود باز هم ایشان تفسیر می‌کنند (محمد ذوالفقاری: راجع باینموضوع گفتید) یک نکته دیگر می‌خواهم بگویم خواهش می‌کنم اجازه بفرمایید بنابراین من مجرم هستم و باید زندانی شوم اول بایستی معلمهای مدرسه حقوق ما را برای این کار زندانی کرد اگر یک چنین قضیه‌ای صحت دارد آقای دکتر معظمی اینجا تشریف دارند آقای دکتر مصباح زاده تشریف دارند آقای دکتر متین دفتری تشریف دارند (ناصر ذوالفقاری: این آقایان محترمند اسمشان را نبرید) خواهش می‌کنم توهین نکنید والا جواب شایسته بشما خواهم داد عرض کنم این آقایان در مدرسه حقوق کارشان بحث درقوانین بود معایب و نواقص قوانین را تذکر می‌دهند، یکی از مسائلی که باز درمدرسه مورد بحث است موضوع حقوق اساسی وقانون اساسی است که شاید آقای دکتر قاسم‌زاده استادش هستند وایشان بحث زیاد می‌کنند هر سال وهر دوره راجع بقانون اساسی که در مقایسه با سایر قوانین چه اشکالات وایراداتی دارند اینکه ایشان فرمودند یعنی من گفته بودم باید قانون اساسی ما اصلاح شود دلایل من این است همانطوریکه در جلسه اول عرض کردم قانون اساسی ایران وقتی نوشته شد که در تمام مملکت دویست سیصد تا آدم تحصیل‌کرده بیشتر نبود (محمدعلی مسعودی: کمتر هم بود) بله کمتر هم بود، آنطوریکه ما می‌فهمیم نبود. مجلس که داشت تشکیل می‌شد مربوط مشروطه طلبها یکدسته شان معنی مشروطه را هم نمی‌فهمیدند نمی‌دانستند مشروطه خوراکی است پوشاکی است اول رفته بودند گفته بودند ماعدالتخانه می‌خواهیم بعد گفته بودند مشروطه می‌خواهیم خودشان معانی کلمات رانمی‌فهمیدند یک چند نفری بین اینها بودند که می‌دانستند چه میگویند بعد هم مجلس اول که تشکیل شد برخلاف تمام قوانین اساسی دنیا که اصول مملکت‌داری را تعیین می‌کند و قوا را از هم تفکیک می‌کند و همیشه در مجلس مؤسسان تصویب می‌شود حتی در بعضی مواقع در بعضی از ممالک بعد از تصویب مجلس مؤسسان بآراء عمومی مراجعه می‌کنند مثل فرانسه. اگر آراء عمومی ردکرد دومرتبه مجلس مؤسسان تشکیل می‌شود برای مطالعه اش اگر قبول کردند که قبول می‌کند الان در فرانسه دومرتبه اتفاق افتاده (فرامرزی: خیلی از جاها هم خود مجلس می‌کند) عرض کردم بعضی جاها درهر حال قانون اساسی بلژیک را که مال هفتاد سال پیش از آن بود ترجمه کردند برای اینکه قسمتهایی مربوط بمسائل مذهبی را هم در آنجا بگنجانند یک موضوعی را هم در آنجا گنجاندند و قانونی گذراندند که آنروز خیال می‌کردند بنفع مردم است یعنی بدرد مردم می‌خورد و بعد در جریان عمل برخوردند که خیلی از موادش بایستی اصلاح بشود موضوع آن ماده اول یا دوم قانون متمم قانون اساسی است موضوع علمای اعلام که پنج نفر عالم بایستی در مجلس باشند، انجمنهای ایالتی، (سزاوار: تذکر نقض قانون که جرم نیست، نقض قانون جرم است این لازم نیست که بفرمایید) همینقدر توضیح می‌دهم و دیگر چیزی عرض نمی‌کنم همینقدر می‌گویم که اگر می‌بایستی این قسمت بخصوص از قانون اجرا نشود تمام قوانینی که از مجلس گذشته از اول تا حالا باطل است. عرض کنم یک مورد دیگری همان مطلب مربوط بانجمنهای ایالتی که آقا فرمودند، مواردیکه گفتیم تمام در اینجا هست. یک موضوعی که ایشان گفتند که بنده با سرهنگ مهتدی وسرهنگ وزیری و سروان روزبه جلسه داشتیم (قبادیان: گفتن انجمنهای ایالتی گناهی نیست) بنده که مخالف نبودم تذکراتی که دادند گفتند اجرا نمی‌شود، من چون اگر وارد متن قانون اساسی بشوم الان بعضی از آقایان مصلحت نمیدانند بعضی چیزهائیرا اینجا بگویم می‌خواستم تذکر بدهم که اگر در یک جا از قانون اساسی صحبت از تغییر سلطنت شده بنده تمام حرفهای ایشان را قبول دارم آقای ذوالفقاری خواستند یک موضوع مهمی را بدین ترتیب

نایب رئیس- آقای ارسنجانی کمتر در این باب صحبت کنید.

ارسنجانی – درهر حال موضوع قانون اساسی را نمی‌گذارند داخلش بشوم سروان خسرو روزبه که عرض می‌کنم هرکس ادعا بکند که من را با او دیده بنده تمام فرمایشاتشانرا قبول می‌کنم اولا من نه ریخت او را دیده‌ام نه سیمایش را اما آن دو نفر دیگر را که فرمودید با من رفیق هستند و در روزنامه داریا مقالاتی می‌نوشتند یکی از آنها آقای سرهنگ مهتدی است که دادستان ارتش است آدمی است حقوق‌دان اسپری دلوارا ترجمه کرده در مسائل حقوقی بحث می‌کند الان هم اگر مجرم بود نمی‌گذاشتند در مسائل ارتشی بحث کند و آن شخص دیگر هم که فرمودید الان باز سرهنگ است و در خود ارتش است و باز یک مسائل دیگری است که من نمی‌گویم عیب کار این است که شما در اعتراض خودتان آزاد بودید وهر چه خواستید گفتید و من برای دفاع خودم مجبورم خیلی چیزها را رعایت بکنم این هم مربوط بآن چیزهایی است که فرمودید. یک موضوعی را که آقای امامی فرمودند و بنده می‌خواستم تذکر بدهم ایشان فرمودند که وقتی بنده در رشت بودم در شهرداری رشت اقامت کردم. اگر جنابعالی از آدمهای تحقیق کرده در این مسئله بپرسید خود آقای قائم مقام الملک بهتر می‌توانند تحقیق کنند راجع باینموضوع بپرسید اگر بنده یک ساعت هم در شهرداری رشت بودم تمام فرمایشات شما را قبول دارم توجه فرمودید راجع بآن مطلب و سندیکه برای من درآوردید و کمر مرا شکستید بنده آنجا نوشته بودم، آنجایش را دیدید مصلحت نبود نخواندید، خودمن یادم است که چی نوشته‌ام، یک کسی بود عضو حزب دمکرات اسمش زعیمی یک چند نفر از افراد حزب توده او را زده بودند بعد مضروب را گرفته بودند وبهش می‌گفتند باید وجه الضمان بدهی تاآزاد شوی بنده یک شرحی برداشتم نوشتم که آقا چندنفر از افراد حزب توده این شخص را زده‌اند شما ضاربین را آزاد گذارده‌اید و مضروب را توقیف کرده‌اید. این اگر جرم است قبول دارم. یک بیانیه‌هایی هم هست که آنموقع من در رشت می‌نوشتم ومنتشر می‌کردم برای حزب و در اینجا سرتا پا خلاف آنچیزیکه آقای ذوالفقاری خیال می‌کردند مبارزه با نهضت آذربایجان است اینرا هم قرائت نمی‌کنم و تقدیم آقای رئیس مجلس می‌کنم. من خیلی چیزهای خواندنی وگفتنی دارم اینجا ولی چون سه چهار جلسه وقت آقایان گرفته شده بیشتر ادامه نمی‌دهم همینقدر عرض می‌کنم بآقای ذوالفقاری که اگر بعد از این خواستند بکسی حمله کنندروی یک متدی باشد حرفهاییکه می‌زنند پنجاه درصدش لااقل صحت داشته باشد. یعنی وقتی صددرصد گفتند و باز شد لااقل پنجاه درصدش درست باشد، من نمیدانم این اطلاعات را کی بشما داده بود ولی میدانم کی نوشته‌است آنها را یکیشان یک غرض شخصی شاید با من داشته یک مسائلی را بشما گفته بود مثلا گفته بودکه بنده مدال 21 آذر گرفته‌ام، مدال 21 آذر را هر کس می‌گرفت افتخار می‌کرد، سینه اش را سپر می‌کرد عکسش را هم چاپ می‌کرد هم رادیوی تبریز می‌گفت هم روزنامه‌های تبریز چاپ می‌کردند. بنده نه تنها مدال 21 آذر نگرفته‌ام بلکه مورد بغض شدید دمکراتها بودم واگر یکروز بتهران آمده بودند حساب مرا می‌رسیدند، پیش از شما، آنروزی که بنده مبارزه می‌کردم با دمکراتهای آذربایجان هیچوقت پیش خودمان حساب نمی‌کردیم که یک روزی مجلسی خواهد شد و بنده توش وکیل بشوم آقای ذوالفقاری هم یکطرفش را بگیرد و بر علیه من اعتراض بکند. آنوقت بقدری مردم گیج شده بودند و فشار مسائل بقدری زاید بود که وقت اینرا نداشتند ما بمیدان رفته بودیم و صمیمانه به نفع مملکتمان مبارزه می‌کردیم نه برای اینکه امروزبحساب شمایا بحساب دیگران بگذاریم – فداکاری می‌کردیم، عرض کنم در قضیه آذربایجان افراد شما جنگیدند وخیلی فداکاری کردند فرقش این بود که اگرشما جنگیدید می‌رفتند املاکتان راتصرف می‌کردید اما ما یکوجب ملک نداریم ولی مملکت خودمانرا دوست داریم. عرض کنم یک مسئله‌ایکه من می‌خواهم در خاتمه عرایض خودم توضیح بدهم اینست من در تمام مدتیکه مقاله نوشتم در روزنامه نبرد علت اینکه اسم مستعار انتخاب کردم برای خودم این بود بپرسید از رفقای من هر وقت میدیدند که یک جوانی چیزی نوشته وچیز مهمی است وقتیکه می‌فهمیدند نویسنده آن جوان است میگفتندآقا این که مهم نیست برای اینکه حرفهایمان را بشنوند اسم مستعار برای خودمان درست می‌کردیم و در خارج انتشار می‌دادند که یک پیرمرد هفتادساله‌است فلان و بیسار است در ایران به انواع وسایل جلو ترقی جوانها را گرفته‌اند و می‌گیرند (صحیح است) بنده در اینجا نظرم بآن دسته از پیش کسوتهای آزادی ایران و بآن دسته از مردم روشنفکری که الان در سنین پیری هستند ولی صمیمانه با طبقه جوان کمک کرده ومیکنند وحق بزرگی بگردن جوانها دارند نیست، مقامات اداری در مملکت ما آقا مختص شده به خانواده‌های معین هر کس از اهل آن خانواده‌ها نباشد سنگ جلو پایش می‌اندازند و نمی‌گذارند جلو برود (صحیح است) درایران میخواهنداستعداد جوانها را بکشند (فولادوند: بهمین جهت شصت نفر از وکلا دراین مجلس اند) حالا من این توضیحش را عرض می‌کنم مقصودم از اشخاصی نیست که الان لایق هستندودر مصادر امور هم هستندولی غرض من یک بحث کلی در این مورد بخصوص است واتفاقا این قضیه که بین ایندو دسته باسم مبارزه بین پیر وجوان عنوان شده بعقیده من عنوانش غلط است مبارزه پیر وجوان نبود ومبارزه‌ای بود که جوانها می‌خواستند جلوی آن پیرمردها را بگیرند و یک دسته دیگر بطرفداری از اینها می‌کوشیدند.

در روزنامه کیهان عنوان شده بود آقای دکتر مصباح زاده آقای دکتر شهید نورائی و استادهای دیگر دانشگاه همان موقع این مطلب را عنواتن کرده بودند مقالات مفصلی در روزنامه کیهان نوشته شد و جوابهایی داده شده ومفصلا در این باب بحث شد تا امروز خواهی نخواهی وضع مملکت ما این شده که اوضاع از دست آنعده اشخاصی که صاحب همه جور امتیاز بودند دراین مملکت دارد خارج می‌شود و یکعده از جوانهای تحصیل کرده هستند که از خانواده‌های این اشخاص و از خانواده‌های فئودار نیستنداین مطلبی را که من عرض می‌کنم سرلشکر ارفع هم که طرف اعتماد آقای ذوالفقاری هست یک مقاله‌ای چند روز پیش در روزنامه آتش نوشته بود یک تکه اش را می‌خوانم که ببینید آقا قضیه چقدر باز شده که آنها هم صحبت می‌کنند حتی خود سرلشکر ارفع هم که از همان طبقه اشراف است واز آن دسته‌است که استفاده کرده می‌نویسد و راجع بطبقات مملکت صحبت می‌کند می‌نویسد مقایسه طبقات:

  • الف – اعیان واشراف (طبقه اول) امروزه تحت این عنوان اعیان واشراف زمان قاجاریه وبازماندگان آنها نامیده می‌شوند که از انقلاب مشروطیت باینطرف عده متنفذ دیگر مانندکارمندان عالیرتبه دولت و بازرگانان مهم و روحانیون درجه اول نیز بآنها افزوده شده‌است. این طبقه بیشتر وضعیت آریستوکراتیک دربار قدیم را حفظ کرده اداره امور کشور را منحصرا حق خود میدانند جوانان این طبقه که تحصیلات خود را در خارجه یا داخله کامل نموده‌اند بدو قسمت تقسیم شده‌اند دسته پس از خاتمه تحصیل از نقطه نظر افکار وتمایلات ونظریات اجتماعی و سیاسی جزء طبقه اصلی خود مانده‌اند ولی قسمت دیگر در نتیجه تماس با ملل خارجی ویا طبقات مختلف اجتماعی و فهم و درک جریانات اجتماعی از لحاظ افکار از طبقه خود جدا شده بطبقه روشنفکران پیوسته‌اند. اکثریت افراد این طبقه نسبت باحساسات اجتماعی و تمایلات توده ملت باطنا بی اعتنا بوده برخلاف طبقات نظیر خود در کشورهای خارجی که دارای احساسات میهن پرستی وحاد و تعصب ملی افراطی مبارز می‌باشند اینان احساسات شدید را مخالف شئون طبقه خود و متانت و مقتضیات سیاست میدانندو اصولا معتقد بروابط مسالمت آمیز در هر مورد و بهر کس بوده ایستادگی را در مقابل تقاضاهای بیگانگان حتی اگر نامشروع باشد سوء سیاست و مضر تعبیر می‌نمایند (کافی است).

عرض کنم آقای سرلشکر ارفع دیگر نه روزنامه داریا می‌نویسد نه با دموکرتهای آذربایجان همکاری میکرده و نه کمونیست بوده، عرض کنم که مطلب بقدری در این مملکت باز شده که باید واقعا مجلس ایران یک فکری باینموضوع بخصوص بکند الان در خارج از این مجلس هزاران جوان تحصیلکرده هستند، چه کنیم؟ تعلیمات ما خراب است یک شاگرد یک محصل از وقتی که یمرود بمدرسه تا وقتیکه درمیآید یک آلت معطله بیشتر نیست این هیچ تقصیری ندارد آماده می‌شود برای اینکه برود پشت میز اداره بنشیند این ترتیب اتکالی این ترتیب لاتینی که ریشه ما را زده وشاید اگر بهمین منوال پیش برود واگر ما متوجه نشویم نسل ما رامنقرض کند (صحیح است) این موضوع باید مورد توجه قرار بگیرد وتا روزیکه این کار نشده تا روزیکه ملت ما هنوز نتوانسته نقشه‌هایی بدهد و اشخاص را طوری تربیت کند که مثل امریکا، مثل انگلستان که اصل حیات را مراعات می‌کنند یعنی آنطور بزرگ بشوند که بروند محیط را برای زندگی خودشان مناسب کنند نه اینکه بروند ودر محیط فرو بروند و مضمل بشوند تا روزیکه آنطور نشده ما مجبوریم جوانهایی را که خودمان بهمان کیفیت بار آورده‌ایم واینها دست شکسته وبال گردن خودمانند نگهشان داریم اینها تااز مدرسه درمیآیند همشان می‌ریزند بادارات و بعضی از آنها که موفق بشوند وارد ادارات بشوند بعداز 12 سال 13سال من اشخاصی را سراغ دارم در این مملکت که درجه دکترا دارند 14، 15 سال است دارند خدمت می‌کنند هیچ امتیازی از لحاظ اداری ندارند در صحت عملشان هیچ تردیدی نیست در صداقت وامانتشان هیچ تردیدی نیست فقط چیزی که هست این است که بستگی با یکی از خانواده‌های بزرگ ندارند (صحیح است) این عده افراد ملت این دسته جوانهایی که امید آتیه مملکت بهمین هاست واین جوانهایی که باید بعدا بیایند روی کار ما این دسته مردم را، باید مجلس ایران تصمیم بگیرد یا کار برای اینها پیدا کند وتساوی حقوق را در مقابل قانون رعایت بکند یا اصلا ول کند این صحبت‌ها را و بگویند این جوانها برگردند و تحصیلاتشان را فراموش کنند و بروند دنبال خیال خودشان، در بین طبقات تحصیل کرده ما جوانهای بسیار واردی هستند. کاملا صلاحیت دارند که در تمام مراکز اداری وسیاسی مملکت قرار بگیرند و خانواده‌هایی هستند که ملت ایران بآنها افتخار می‌کند کمک کرده‌اند به مملکت صلاحیت کمک بمملکت را دارند از خانواده اینها اشخاص برجسته‌ای در اقتصاد وسیاست پیدا شدند ولی این دلیل این نمی‌شود که جلو سایرین ویک عده دیگر را سد کنند (صحیح است) مونویل نباید بشود. وقتیکه اعتراض باعتبارنامه من شد علاوه از آن جهاتی که من فقط اشاره کردم و نمی‌خواهم بار دیگر تذکر بدهم که اعتراض باعتبارنامه من چه سوابق قبلی از مجلس داشته و از چه مراکزی اطلاع داشتم که مخالفت با اعتبارنامه من می‌شود قرار بر این شد که عمل مجلس شورای ملی را ما حمل بر صحت کنیم انشاءالله هیچکس قصد غرضی نداشته بمن گفتند آقای ناصر ذوالفقاری یک قدری آقا عادت کنید مردم را داخل حساب بیاورید. جوانهای تحصیلکرده مملکت را، این سیستم حکومتی را که در ایران داریم این سیستم حکومت طبقات ممتاز این دوام پیدا نخواهدکرد (مهندس رضوی: طبقات ممتازه‌ای نیستند یک عده دزد هستند) در انگلستان امروز یک رفورم اجتماعی شروع کرده‌اند دراین رفورم اجتماعی آن پوئنهای سوسیالیستی را گرفته‌اند رویش عمل می‌کنند بنفع طبقات بیچاره مردم والان جلوگیری کامل می‌کنند از طبقات زیاده از حد ثروتمند آن مملکت. که خودشان را با قانون بگیرند بنفع اجتماعشان، باید یکروزی پیش بیاید که ملت ایران هم لااقل مثل انگلستان این کار را بکند اگر ترس داشته باشیم ما از عواقب بعدش با اینکه خود انگلیسها هم داشتند وبا این اقدام جلو این حرفها را سد کردند. این نحوه اهانت بجوانهای مملکت که متاسفانه مد شده بود متداول شده بود و جسته گریخته باز هم دیده می‌شود امیدوارم بعد از این از بین برود وامیدوارم یکی از دلایل اعتراضات آقایان باعتبارنامه من این نباشد (یکی از نمایندگان: خیر) انشاءالله. بنده هم افتخاراینرا دارم که در مدت شش سال که از مدرسه بیرون آمدم و وارد سیاست شدم سابقه من هم دوسال یا سه سال در بانک فلاحتی است درآنجا هم که بودم یک راپروتی دادم یک پروژه تاسیسات روستایی من تهیه کردم که الان هم هست و من اعتقاد دارم که اگر یک روزی در مملکت عملی بشود چون مطالعات زیادی رویش شده بود صددرصد بنفع طبقا فلاح کشور است دراین مدت دو ساله آخر هم من همه جور می‌توانستم امتیاز داشته باشم همه جور می‌توانستم مثل بعضیها سوءاستفاده بکنم ولی دست از پا خطا نکردم. هر کس می‌تواند یک سندی دربیاورد برای من که یک دینار دزدی کردم یک دینار حقوق گرفته‌ام درایندوسه سال اخیرنشان بدهد هر کس می‌تواند ادعا بکند که کوچک ترین سوءاستفاده‌ای از جریانی که من واردش بودم درمدت دوسال کردم و دلیل این را می‌تواند اقامه کند و می‌تواند بگوید من همین الان می‌گذارم می‌روم از مجلس بیرون (یکی از نمایندگان: وظیفه تان را عمل کرده‌اید) بلی. وظیفه‌ام را عمل کرده‌ام منتی بسر کسی ندارم. بلی در مملکتی که اتهامات خیلی از مردم این قبیل مسائل است من هیچگونه اتهامی ندارم من سوابق زیادی هم در زندگی شخصی ندارم که بخواهیم برگردیم بچهل سال قبل از آنجا بگیریم یکی یکی بیاییم جلو جریانی هم که من واردش بودم درمسائل سیاسی بعد از شهریور معین و مشخص است من وارد حزب پیکار بودم تا موقعی که حزب پیکارمنحل شد وحزب آزادی تاسیس شد حزب آزادی هم بعد از حزب دموکرات منحل شد در حزب دموکرات هم بودم والان هم هستم از لحاظ سیاست خارجی هم من هیچوقت تابع هیچ دولتی نبودم روزنامهایی بودند، روزنامه‌هایی که مخالفت با ما می‌کردند شدیدا حمله بمن می‌کردند روی اعتراضاتی که من شاید بعقاید آقای آقا سید ضیاءالدین داشتم واز این قبیل مسائل. رادیو مسکو بمن فحش می‌داد این آقای ملک الشعرا بهار شاهد است.

عرض کنم بحضورتان که با این کیفیت من از آقای ذوالفقاری این تعجب را کردم که چرا بدون مطالعه این مطالب را گفتند ونوشتند روزنامه‌های راست می‌نوشتند که من با روسها هستم روزنامه‌های چپ می‌نوشتند که من نوکر انگلیسها هستم چیز عجیبی است و یک وقت دوتا روزنامه درآمد یکی رعد امروز ویکی رهبر یکی نوشته بودمرموز وجاسوس و نوکر اجنبی است یکی هم نوشته بود از عمال استبداد بین المللی است روزنامه‌هایش هست و من اینها را در روزنامه داریا نقل کردم و بقول یکنفر خارجی بود، امریکایی بود آمده بود بطهران که از طهران رفت یک جلسه مطبوعاتی دعوت کرده بودند من هم رفته بودم آنجا راجع بمسائل مربوط به نفت، مقالات مربوط به نفت من را هم خوانده بود گفت وقتی من فهمیدم تو آدم وطن پرستی هستی که این دو روزنامه را نسبت بتو خواندم وتو از اودو طرف فحش خورده‌ای من اعتقاد دارم که اگرکسی بخواهد برای مملکت خودش خدمت بکند وزحمت بکشد نباید هر روز پیراهن عثمان بکند و داد و بیداد راه بیندازد این یک ریا و تظاهر ساده بیش نیست هر کس هر کاری می‌کند تاریخ آتیه برایش قضاوت می‌کند مردم چیز فهم برایش قضاوت می‌کنند و این دسته مردم که خدمت می‌کنند فقط متکی باین عقاید هستند. من خیلی مسائل دگیری هم داشتم بنابر نصیحت بعضی از رفقا نمی‌گویم و اگر هم در ضمن صحبتهای خودم اشاراتی کردم باشخاصی که در مجلس نیستند ویا در مجلس هستند واینطور تعبیر شد که این اشارات اهانت انگیز بوده‌است، می‌خواهم بگویم که قصد من این چیزها نبوده و از آقایان معترضین خودم هم بسیار بسیار تشکر می‌کنم که این فرصت را بمن دادند که این مسائل طرح بشود اینجا و باز اگر اظهاراتی داشته باشند من می‌آیم دنباله صحبت خودم را خواهم کرد. عرض کنم این یادداشتها را که من اینجا دارم نمی‌خوانم می‌گذارم برای بعد عرایض خودم را خاتمه می‌دهم فقط یک خواهش از آقایان دارم خواهش بنده هم این است بنده بیش از اعتبارنامه و بیش از مجلس مقید بیک چیز بودم وآن حیثیت اجتماعی است اگردر مجلس عنوان نکرده بودند اینجور اعتراضات که سرتاپا مجعول بود من هیچوقت حوصله اش را نداشتم اینجا حرف بزنم زیرا نه نطق وبیان خوبی دارم (مکی: شکسته نفسی نفرمایید) ونه حوصله اش را دارم ولی یک مسائلی بمن نسبت دادند که توضیح این مسائل از نقطه نظر اجتماعی برای من اهمیت داشت والبته از آن جهت بنده توضیحات دادم و راجع بمن هم همانطور که آقای ذوالفقاری فرمودند جرایدی هم بودند که با اعتراضات ایشان همصدا بودند یعنی از قدیم. روزنامه آتش هم که یک روزی عکس من را هم کشیده بود نوشته بود ژنرال ارتسنجان اف از این قبیل هستند عرض کنم خیلی از اینحرفها نوشته بودند اینها یک زمینه بدی فراهم کردند که بنده خارجی بودم وطرفدار اقامت قوای خارجی بودم و از این صحبتها تا آنجایی که لازم بود بنده برایشان خواندم واگر باز بخواهند می‌خوانم فقط مطلبی را که من می‌خواهم عرض کنم این است که آقایان موقعی که می‌خواهند قضاوت بکنند فقط متوجه حقیقت امر باشند (صحیح است) یعنی دلایل طرفین را کاملا در نظر بگیرند تحت تاثیر نطق وبیان خیلی بلیغ و فصیح نروند چون صدای من که خیلی بلند نیست اما آقای ناصر ذوالفقاری ماشاءالله صدایشان رسا است صدایشان که خوب است اینجا هم آمدند نطق پرحرارتی هم کردند و بعدش هم ممکن است بکنندو بعد باز ممکن است من هم بیایم با این صدای شکسته خودم جواب بدهم چون صدای من رسانیست ولی چیزی که من از آقایان خواهش دارم فقط و فقط این است که موقع قضاوت رجوع کنند روی وجدانشان نه روی مسموعات و حب وبغض شخصی خودشان استدعای دیگری هم ندارم.

جمعی از نمایندگان- رای. رای

نایب رئیس- بعضی از آقایان می‌خواهند از ماده ۱۰۹ استفاده کنند و بعضی از آقایان هم معتقدند که رای گرفته شود اگر اجازه می‌دهید رای بگیریم. امامی- ماحق داریم دفاع بکنیم از خودمان طبق ماده ۱۰۹ و این رای لازم ندارد.

نایب رئیس- آقای ذوالفقاری بفرمایید ولی بنده استدعا دارم که مختصر بفرمایید.

ناصر ذوالفقاری – بروید دوره ناسخ التواریخ را بیاورید (بعضی از نمایندگان: لازم نیست) چون در جلسه گذشته آقای ارسنجانی کتاب آوردند اینجا و خواستند مجلس راتحت تاثیر آن کتاب قراربدهند من می‌خواهم ۱۴ جلد کتاب بیاورم اینجا و تحت تاثیر قرار بدهم.

نایب رئیس- آقای ذوالفقاری مطابق ماده ۱۰۹ بفرمایید.

ناصرذوالفقاری- اگر یک کلمه خارج شدم حق اخطار دارید.

نایب رئیس- ایشان دفاع از خودشان کردند حق داشتندولی شما

ناصر ذوالفقاری- ایشان راجع باجداد بنده نسبتهایی دادند فرمودند ادعای سلطنت می‌کردند (ارسنجانی: بنده چنین عرضی نکردم) اجازه بفرمایید ناسخ التواریخ را بیاورند و به‌بینند کجایش چنین چیزی نوشته شده که اجداد من مخالفت با دولت مرکزی می‌کردند اولا در ناسخ التواریخ چنین چیزی نوشته نشده کریمخان زند در ناسخ التواریم نیست ناسخ التواریخ ۱۲ جلد است ولی ازلحاظ اینکه ناسخ التواریخ هم برای مرتجعین خوب است ایشان نخواندند اطلاع ندارند(ارسنجانی: بنده عرض کردم که این را گفته‌اند) ولی بنده افتخارمیکنم که اجداد من ادعای سلطنت می‌کردند نادرشاه، کریمخان آقامحمدخان قاجار چطور بسلطنت رسیدند؟ در آن موقع که ملوک الطوایفی بود وهمه ادعای سلطنت می‌کردند جد من ادعای سلطنت می‌کرد.

اما راجع ببرادر بنده پریروز یک کاغذی آوردند دراینجا نشان دادند دیروز آقای ارسنجانی کاغذی را برای نمایندگان محترم قرائت کردند که پیش خود بی اندازه به تاثیرآن اطمینان داشتند و خیال می‌کردند که با این ورقه تاریخ یکساله اخیر ایران را تغییر داده‌اند این کاغذ راجوانکی که سوادی وکالت زنجان را پیموده در سر می‌پخت خدمت ایشان داده‌است من نمیدانم آقای ارسنجانی این بدشانسی را چگونه تلقی فرموده‌اند که هر کس می‌خواهد از او دفاع یا باو کمک نماید بزیانشان تمام می‌شود آقای بهار ایشان را به پیشه وری تشبیه می‌فرمایند و آقای نیز کاغذی می‌دهد که ما را باصطلاح

نایب رئیس- آقای ذوالفقاری استدعا می‌کنم شماجایی را که تحریف کرده‌اند طبق ماده ۱۰۹ بفرمایید و رعایت کنید.

ناصر ذوالفقاری- بنده اگر یک کلمه خارج شدم شما اجازه نفرمایید. بنده راجع بکاغذی که ایشان دادند دارم صحبت می‌کنم. جناب آقای ملک الشعراء بنده استدعا می‌کنم جنابعالی که در بعضی از جاها متاثر شده بودید تشریف داشته باشید چون بنده عرایضی دارم که نمی‌خواهم عرض کنم بهر صورت قضیه همان است که آنروز عرض کردم این کاغذ مربوط بفرقه دموکرات آذربایجان نیست سوابق و ولواحق قابل تاثیر ما این نهضت خنده‌آور رارد می‌کند. برادر ارجمند من، من خیلی خوشوقتم در مجلس راجع ببرادرم دارم صحبت می‌کنم برادر ارجمند من یعنی آقای محمود ذوالفقاری که افتخار فامیل ما است و از نظر خدمات و جان‌نثاریهایی که در راه حفظ تمامیت ایران عزیز ومبارزه وجهادی که با تجزیه‌طلبان نمود مورد غایت مخصوص ملت ودولت و شاهنشاه عظیم‌الشأن ایران است دو سه ماه قبل از تصرف زنجان بدست پیشه‌وری برای استقامت در مقابل ملت آنها حزبی بنام حزب دمکرات ایران تشکیل داد که نه با فرقه دمکرات آذربایجان ارتباط داشت و نه با حزب دمکرات ایران جناب آقای حکیمی نخست‌وزیر وقت از کلیه این جریانات اطلاع دارند تابلوئی که برای این حزب از زنجان نوشته شد و امروز نیز خوشبختانه وجود دارد با این مصرع فردوسی زنیت یافته بود، چو ایران نباشد تن من مباد، از آقای ارسنجانی می‌پرسم که این اشعار نتوانست مورد موافقت دمکرات فرقه سی قرار بگیرد و بعد قضیه مسجد زنجان پیش آمد و زلفعلی گاریچی و قربان رفقای مورد عنایت آقای ارسنجانی فرماندار دولت مرکزی را مضروب و خارج کردند عمال خارجی چون نتوانستند برادر اینجانب را بعدول از تصمیم خود مجبور سازند پیشنهاد کردند که لااقل دو شرط را بپذیرند وحزب خود را نگاهدارند. یکی اینکه حزب را تابع آذربایجان فقط سازد دیگر اینکه زبان رسمی بعوض فارس ترکی بشود ولی چون ملیت در نظر ما مرتجعین مثل آقای ارسنجانی پیشه وری اهمیت حیاتی داشت زیر بار نرفتیم تا ابد نیز نخواهیم رفت لاجرم پیش‌آمد آنچه نباید پیش بیاید و سرنوشت آنهائیکه بر علیه شعار چو ایران نباشد تن من مباد قیام کردند دیدند و دیدند. آقای ارسنجانی هم نسبت دروغ بمن داد و هم توهین کرد و هم اجداد مرا بباد ناسزا گرفت. (دراین موقع تظاهراتی از طرف تماشاچیان بوقوع پیوست).

نایب رئیس- خارج کنید زود اینها را.

محمدعلی مسعودی- آقای رئیس پیشنهاد دارم.

نایب رئیس- آقایان تماشاچیان باید رعایت نزاکت را بکنند. آقای ذوالفقاری شما هم باید مختصر بفرمایید.

ذوالفقاری- فقط ده دقیقه بنده حرف می‌زنم.

نایب رئیس- بفرمایید.

ذوالفقاری- آقای ارسنجانی هم نسبت دروغ بمن داد هم توهین کرد هم اجداد مرا بباد ناسزا گرفت و هم مانند مدافعین خود عرایضم را تحریف نمود باید عرض کنم که قصد خاصی در کار است تا جریان مطلب را از سیر اصلی منحرف ساخته بمباحث خارج از موضوعی بکشانند با اینکه در عرایضم، کوچکترین اشاره توهین‌آمیزی بفامیل آقای ارسنجانی نکرده‌ام معهذا متاسفم که مقام محترم ریاست مجلس شورای ملی اجازه دادند ایشان حدود توهین و دشنامرا باجداد اینجانب نیز برسانند و از همه مهمتر اذهان نمایندگان محترم را از اصل موضوع بشاخ وبرگهای خارج متوجه سازند گفتند که عرایض بنده را یکنفر دیگر تهیه کرده وایشان آن شخص را می‌شناسند خوب بود نام او راهم می‌فرمودند تا لااقل خود من نیز افتخار آشنائی با او را پیدا می‌نمودم (ارسنجانی: چشم عرض می‌کنم) آقای ارسنجانی باید بدانند که در این مجلس مسئله عدم صلاحیت و طرز غیرقانونی انتخاب ایشان مطرح است و نه موضوع فصاحت و بلاغت بنده فرض محال که محال نیست فرض فرمایید عرایض بنده را یک منشی مخصوص یاهمان شخصی که فرموده‌اید تهیه کرده باشد مگر نشنیده‌اید که از قدیم گفته‌اند، بنگر که چه می‌گوید ننگر که که می‌گوید (همهمه نمایندگان) (زنگ رئیس) (دماوندی: این آقا مربوط بماده ۱۰۹ نیست) امر مسلم این است که آنچه را بنده عرض کرده‌ام

نایب رئیس- آقا در حدود ماده ۱۰۹ بفرمایید.

ذوالفقاری – آنچه را که بمن نسبت داده‌اند باید جواب بگویم.

نایب رئیس- خواهش می‌کنم فرمایشاتتان را راجع بماده ۱۰۹ بطور اختصار بفرمایید.

ذوالفقاری- آقای رئیس ۵ دقیقه از روی ساعت دقت کنید. امر مسلم این است که آنچه راکه بنده عرض کرده‌ام زبان حال ملت ایران است واز زبان بنده نیز خارج می‌شود و حقایق بزرگی را در بر دارد که بنظر آقای ارسنجانی دروغ بزرگ هیتلری جلهو کرده‌است مانند تلون مزاج سیاسی آقا که حتی موردتایید و تمجید جناب آقای بهار مدافع ایشان قرار گرفته‌است. باجداد من تاختید و آنانرا مستبد خواندید واز خدا خواستید که این روایت درست باشد (ارسنجانی: من کی خواستم؟) که پدر من تزار روس را برای تصرف زنجان دعوت کرده‌است برای اثبات اینفرمایشات نیز دوستان ایران مآبی تان که طبق نوشته خودشان بجنابعالی هم ایمانی ندارند کند و زنجیری بمجلس آوردند قطعا شنیده‌اید که حتی فضایل پدر را به حساب پدر نمی‌گذارند تا چه رسد بگناه (ارسنجانی: اصل توارث) در سی چهل سال پیش افکار مردم ایران مثل حالا رشد نکرده بود و بقول معروف از مشروطه تصور نان سنگک و سیخ کباب می‌کردند ما آنوقت مشروطه نداشتیم و اصل آن بود که همه مستبد باشند مگر آنکه خلاف آن ثابت بشود و اما این که از خدا خواسته‌اید راست باشد که پدر من از تزار برای تصرف زنجان کمک خواسته باشد متاسفم که این آرزو را بگور خواهید برد خوب است که خودتان هم گفته‌اید که مدرکی در دست ندارید ولی بدانید که هیچ عقل سلیمی چنین تهمتهای ناروائی را نمی‌پسندد بعضی از نویسندگان ایران ما که حتی بجنابعالی هم ایمان ندارند کند و زنجیر بمجلس آوردند و شما گفتید که آنها را اجداد من بگردن رعایا و مخالفین خود می‌بسته‌اند چقدر خوب تهمت پیشه وری همکارتان و روزنامه رهبر و ایران ما را تکرار می‌فرمایید یک سال زنجان تحت تصرف و اشغال یاران شما بود وکلیه مایملک خانواده ما بغارت رفت چطور ممنکن است آنها همه چیز را ببرند ولی فقط این قلاده را برجای گذارند قلاده و زنجیری که اگر مربوط بما بود مانند شمشیر دو دم بدرد تبلیغات رادیوی فرقه رفقای آقای ارسنجانی می‌خورد. حالا بیائیم و پایه تخیلات را بالا بگیرم واصولا فرض کنیم اجداد من بمقتضای عصر و زمان از جمله مستبدین بودند این قلاده و زنجیر راهم بگردن رعایا می‌بسته آنها رفته‌اند واعمال وافکارشان نیز مربوط بخودشان است و با خودشان نیز سپری شده‌است. بهر صورت راجع باین قلاده و زنجیر من تکذیب می‌کنم ونظر آقایان نمایندگان محترم را به کند و زنجیرها وجنایاتی که پیشه وری آزادیخواه همکار آقای ارسنجانی آزادیخواه در آذربایجان که بر سر مردم آورده‌اند متوجه می‌سازم. شماچرا آقای ارسنجانی، آقای سوسیالیست، آقای آزادیخواه قرن اتم در روزنامه دمکرات ایران مخالفین دولت را بشکل سگ وانتقادات مردم را از دولت به عوعو سگ تشبیه می‌فرمایید؟ فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر سخن نوآر که نو را حلاوتی است دگر. چرا برای فرار از موضوع پای خود را باین در و آندر می‌زنید؟ چرا عرایض بنده را تحریف میفرمائید؟ کی من شما را آزادیخواه دانسته‌ام که شما از آزادیخواهی تعریف می‌کنید؟ کی من از ارتجاع طرفداری کرده‌ام که بارتجاع حمله می‌برید؟ کی من از سوسیالیست بد گفته‌ام که شما آنرا دودستی می‌گیرید؟ کی من از کمونیسم تعریف یا تکذیبی کرده‌ام که شما دنباله بحث را آنجاها میکشیدو حماسه سرائی می‌کنید؟ ایراد من بشما این است که شما طرفدار هیچ نوع عقیده و مسلکی نیستید وهر روز برنگی درآمده‌اید. همکار ومدافع پیشه وری بوده‌اید. از افسران فراری حمایت می‌کردید انضباط ارتش را از هم می‌پاشیدید، فرار افسران و سربازان فراری را می‌ستودید و آنان را تحریک به نافرمانی می‌کردید. مردم را به تمرد و طغیان بر علیه مرکزیت و قانون اساسی وامیداشتید. بهانه در دست بیگانگان می‌گذاشتید تا مملکت ایران را دیرتر تخلیه کنند. برای ورود ارتشهای بیگانه دلیل می‌تراشیدید و فوق العاده منتشر می‌کردید مدال ۲۱ آذر می‌گرفتید. مردم حتی بت پرستان باحترام ثبات وایمان وتعصب در عقیده احترام می‌گذارند شما شایسته احترام نیستید نه عقیده دارید ونه ایمان نه آزادیخواه هستید و نه مرتجع بموقع هم آزادیخواه می‌شوید وهم مرتجع. تاجائی که آقای بهار مدافع محترمتان نیز بتلون مزاجتان اقرار می‌کنند با این تفاوت که می‌فرمایند انجماد فکری خوب نیست و گویا که فکر روشن جنابعالی روزبروز تاریکتر و منجمدتر می‌شود تا جائیکه حق مخالفت با دولت را از ملت ایران سلب می‌فرمایید و بآنان سگ خطاب می‌کنید، عرایض بنده تمام شد و باز هم تکرار می‌کنم که آقای ارسنجانی و مدافعین ایشان از موضوع خارج شدند و سعی کردند اوقات گرانبهای مجلس را مصروف بحث ر اطراف محاسن آزادیخواهی ومعایب ارتجاع سازندو حال آنکه هدف عرایض بنده چیز دیگری بوده‌است نه ارتجاع و آزادیخواهی. ای ننگ بر آزادیخواهی که سرنوشت آن با سرنوشت اعتبارنامه ارسنجانی توأم باشد. آقایان نمایندگان محترم ارسنجانی سعی دارد از مفرداتی دفاع کند که قابل دفاع می‌باشد ولی این ضرب المثل را استماع فرمایید که میگویند مفردات خوب است اما مرده‌شوی ترکیب را ببرد آنهم ترکیبی که جامع اضداد است. آقای ملک الشعرای بهار یک شعری که در وصف حسن گفته‌اید سه خط بیشتر نیست می‌خوانم: هر کو در اضطراب وطن است بیچاره ونژند چون من نیست مرد از عمل شناخته گردد مردی بشهرت و بسخن نیست نام ار حسن نهند چه حاصل آنرا که خلق و خوی حسن نیست اما راجع بروزنامه اگر اجازه می‌فرمایید (همهمه نمایندگان) اجازه بفرمایید چون یک عده از آقایان را دیدم وقتی که آقای ارسنجانی مقاله راجع به آذربایجان را می‌خواندند با کمال تاثر از اینجا تشریف بردند بیرون این است که من خیلی مایل بودم این قسمتهای روزنامه را که آقا نوشته‌اند بخوانم (بعضی از نمایندگان: لازم نیست) لازم است چون ایشان هر چه که به نفع خودشان بود خواندند.

نایب رئیس- آقای آشتیانی زاده.

آشتیانی زاده – در جلسه گذشته آقای شریعت زاده نسبت باین ماده ۱۰۹ یک شرح مبسوطی فرمودند که مورد تصدیق مجلس وآقای رئیس واقع شد برای اینکه ماده ۱۰۹ اگر بنا باشد یکساعت در اطرافش بحث بشود آقای ذوالفقاری باز تمام اظهاراتشان را تکرار کردند و ممکن است باز آقای ارسنانی بروند پشت تریبون وجواب آنها را دوباره بدهند. این وضع نمی‌شود.

نایب رئیس- آقای شریعت زاده

شریعت زاده- عرض کنم بنده اخطار روز قبل را تجدید می‌کنم باضافه یک چیزی، اخطار جلسه قبل بنده راجع باین بود که نباید در مجلس از ماده ۱۰۹ سوء استفاده کرد و مطالبی که مشمول آن ماده نیست گفت. این یکی، اخطار دوم اخطار اصولی است وآن این است که الان اینجا مانند یک محکمه قضائی است باید آخرین دفاع از آن کسی که بر علیه او اعتراض شده‌است واینهمه صحبت شده‌است بشود و نبایستی اخطار نظامنامه کلیه استدلالات قبلی را برعلیه ارسنجانی تکرار کرد (صحیح است) بنابراین من اجازه می‌خواهم که برای آخرین دفاع از این جوان توضیحاتی بدهم.

نایب رئیس- اگر آقایان اجازه می‌دهند نظر به پیشنهادی که آقای شریعت زاده کرده‌اند آخرین دفاع از آقای ارسنجانی در چند کلمه شنیده شود.

دکتر اعتبار- پیشنهاد ختم جلسه را بخوانید که بر همه چیز مقدم است.

نایب رئیس- پیشنهادی هم برای ختم جلسه رسیده‌است که قرائت می‌شود. پیشنهاد می‌کنم جلسه ختم شود (دهقان).

امینی – مخالفم

نایب رئیس- آقای امینی مخالفید، بفرمایید.

امینی – بطور قطع ومسلم پس از دفاعی که آقای ارسنجانی کرده‌است مجلس حاضر است برای قضاوت با اینکه فردا هم برنامه دولت مطرح میشودو چندین روز درش صحبت می‌شود بنده استدعا می‌کنم قضیه را امروز تمام کنید (صحیح است)

نایب رئیس- استرداد کردید آقا؟

دهقان – بله بنده قبل از صحبت آقای امینی استرداد کردم.

نایب رئیس- آقای نورالدین امامی فرمایشی دارید بفرمایید.

امینی – دو مخالف که نمی‌شود آقا صحبت کند.

امامی- چه شد که وقتی ۱۰۹ را آقایان صحبت می‌کنند کسی حرف نمی‌زند (دکتر امینی: دو بعدازظهر است) سه ربع بعد از ظهر تشریف آوردید (قبادیان: یک جلسه فوق العاده امروز تشکیل بدهید که این موضوع خاتمه پیدا کند.) آقای فرامرزی فرمودند اسلحه اقلیت زبانش است (رضوی: اسلحه اکثریت هم زبانش است) ما حق داریم از ماده ۱۰۹ استفاده کنیم اجازه بفرمایید استفاده کنیم و زیاد هم حرف نمی‌زنیم اما بشرط اینکه هو وجنجال نکنید هو هم می‌خواهید بکنید من از میدان در نمی‌روم خدا رحمت کند مرحوم رضاشاه یک تشکیلاتی قبل از شهریور ۲۰ در این مملکت داده بود تشکیلات زیادی که اکثرش بنفع مملکت بود یکیش هم فرهنگستان بود مقصود از این فرهنگستان این بود که لغات قدیمه عربیرا بردارند از زبان فارسی ولغات فارسی بگذارند.

نایب رئیس- راجع بماده ۱۰۹ بفرمایید.

امامی- آقا این همه اش ۱۰۹ است این مقدمه‌است نتیجه اش ۱۰۹ است. شهریور ۳۲۰ تمام را واژگون کرد فرهنگستان که رفت. بعضیها خودشان یکفرهنگستان درست کردند از اینفرهنگستان مقصود این بود که عربیها را بردارند و فارسی بگذارند مقصود از این فرهنگستان این بود که بنشینند برای خودشان لغت درست کنند بنده را هم مثلا کردند مرجع. من کی هستم؟ این بنائی که آقایان زیرش نشسته‌اند پدر من خریده متمم قانون اساسیرا پدر من نوشته، قانون محاکمات را پدر من نوشته حالا میگویند بنده مرتجعم. بزرگترین افتخاریکه نصیب یکی از فامیلهای ایران شده این است که یک پدر سه پسر پشت سر هم اینجا خدمتگزار ملت است. ۴۳ سال پرچمدار آزادی ومشروطیت بودیم (بعضی از نمایندگان: راجع بماده ۱۰۹ بفرمایید.) اجازه بفرمایید عرضم راتمام کنم باز هم از ۱۰۹ اشاره خواهم کرد. آن وقت میگویند که ارتجاع می‌خواهد از آزادی انتقام بگیرد ما قائلیم باین حرف و آقای ملک استاد ما است فرمایشاتشان برای ما مطاع است ولی این ارتجاع و آزادی در همان فرهنگستان درست شده آن فرهنگستان منی که در هفت آسمان یک ستاره ندارم مرتجعم ولی آنهایی که دیروز یکشاهی نداشته و امروز میلیاردر هستند آزادیخواه هستند؟ آقای ارسنجانی فرمودند برای محاکمه بزرگ حاضر شده‌اند ما قائلیم خود آقا هم شاهدند برخلاف آن بیاناتشان که آنروز فرمودند کوچکترین نظری بشرافتم بوجدانم بشما ندارم. نویسنده خوبی گوینده خوبی هستی ماشاءالله ولی من عقیده‌ام این است که اینجا جای این حرفها نیست نویسندگی خوب است در روزنامه داریا گویند کی انشاءالله در خارج (گلبادی: وطن پرستی دراینجا) بعضی جمله‌ها فرمودند، فرمودند ناطق‌ها دو دسته‌اند یکی آزادیخواه یکی مرتجع من حرفی ندارم قضاوت این با مجلس شورای ملی است همان محاکمه تاریخی امروز است باید ملت قضاوت بکند حق را از غرض تشخیص بدهد رای اکثریت قاطع است والا آنوقت اگر شما با اکثریت وکیل شدید اولین وکیل که بشما تبریک می‌گوید من هستم همین آقای مشایخی که من با ایشان مخالف بودم ولی اعتبارنامه‌شان قبول شد اولین یادداشت را خودم فرستادم آنوقت دیگر ملت واکثریت او را وکیل شناخته‌اند ما حرفی نداریم ما مطاع حرف اکثریت هستیم (بعضی از نمایندگان: مطیع) ببخشید مطیع. راجع بپدر آقای دکتر مجتهدی یک حرفی زدند که حق این است من از ایشان دفاع کنم چند روز پیش آقای علی هیئت در منزل آقای حکمت تصادفا راجع بتاریخ اول مشروطیت ایران که صحبت می‌کردند انتخابات دوره اول طبقاتی بود. فرمودند اولین جلسه‌ای که در آذربایجان برای انتخاب وکلا تشکیل شد در منزل مرحوم مجتهد بود یعنی همان حاجی میرزا حسن خان اول قرار بود دو نفر را انتخاب کنند یکی مرحوم حاجی میرزا حسن آقا یکی مرحوم نثةالاسلام شهید ایشان فرموده بودند که سن من اجازه نمی‌دهد و من یک شخص دیگری را پیدا می‌کنم و پدر من را در خوی ایشان معرفی کرده بودند حالا بمن میگویند مرتجع دیگر بیش از این عرضی نمی‌کنم ولی بی انصافی کردند نسبت بیک مردی که ۱۵سال در فرهنگ خدمتگزار بوده حالا هم یکسال است مرده وهفتادسال خدمت کرده پس از هفتاد سال ۴۲ هزار تومان مقروض است وآنهم سرلشکر ریاضی است. ما هر چه داریم از این ارتش است امنیت ایران از ارتش است (صحیح است) ایستادن بنده اینجا در سایه ارتش است (آشتیانی زاده: بارتش کسی توهین نکرد) تامل کن قربان ما هم حرف نزدیم آقای آشتیانی زاده شماهم بعد از من بلند شوید اینجا حرف بزنید، استقلال ایران بسته بارتش است یک افسر اگر خائن بود محکمه او را محاکمه می‌کند یک کسی که وزیر بود یک کسی که ۷۰ سال زندگی کرد حق نبود نسبت باو توهین شود خدا رحمتش کند. بیش از این دیگر عرضی نمی‌کنم فرمودند ملاقاتی که آنشخص که فعلا در مجلس است بامن کرد و گفت اگر تو وکیل بشوی اعتبارنامه ات را رد می‌کنند (ارسنجانی: من نگفتم رد می‌کنند گفتم اعتراض می‌کنند) خدا پدرت را بیامرزد چرا اسمش رانگفتید چرا نفرمودید کی بود آن وکیل (ارسنجانی: عرض می‌کنم) بفرمایید استدعا می‌کنم بفرمایید ما استفاده کنیم مقاله مرد امروز را قرائت کردید بنده هم آن مقاله را خوانده بودم اما آن مقاله درسال ۲۲ نوشته شده بود چه مربوط بسال ۲۵ بود واین روزنامه‌های داریا که از هر کدام چند سطر می‌خواندید (ارسنجانی: چند سطر نخواندم همه اش را خواندم) اگر اجازه بدهید بنده هم می‌خوانم.

نایب رئیس- آقای امامی این مربوط به ۱۰۹ نیست.

نورالدین امامی- تمام مربوط به ۱۰۹ است همه اش ۱۰۹ است تمامش ۱۰۹ است ۱۰۹ دنباله اش دو قسمت است. بمن توهین کردند. بنده باید عرایضم را اینجا بکنم قضاوتش با نمایندگان ملت است (دراینموقع جلسه از اکثریت افتاد) (بعضی از نمایندگان: اکثریت نیست)

نایب رئیس- جلسه بعنوان تنفس ختم می‌شود جلسه آینده روز سه شنبه فردا ساعت هشت و نیم. (مجلس دو ساعت ویکربع بعد از ظهر بعنوان تنفس تعطیل شد.)