مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۳ اسفند ۱۳۳۴ نشست ۲۲۱

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۴۱ توسط Bijan (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری هجدهم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری هجدهم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی
مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۳ اسقند ۱۳۳۴ نشست ۲۲۱

روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران

شامل: کلیه قوانین مصوبه و مقررات - گزارش کمیسیون‌ها - صورت مشروح مذاکرات مجلس - اخبار مجلس - انتصابات - آگهی‌های رسمی و قانونی

شماره

شنبه ماه ۱۳۳۴

سال یازدهم

شماره مسلسل

دوره هجدهم مجلس شورای ملی

مذاکرات مجلس شورای ملی

مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره‏۱۸

جلسه: ۲۲۱

صورت مشروح مذاکرات مجلس عصر روز چهارشنبه ۲۳ اسفندماه ۱۳۳۴

فهرست مطالب:

۱- بقیه مذاکره در لایحه بودجه کل کشور

۲- تعیین موقع و دستور جلسه بعد - ختم جلسه

مجلس ساعت پنج و سی دقیقه بعداز ظهر به ریاست آقای اردلان (نایب رئیس) تشکیل گردید.

نایب رئیس- اسامی غائبین جلسه صبح قرائت می‌شود.

(به شرح زیر قرائت شد):

غائبین با اجازه- آقایان: دکتر جزایری، تفضلی، میراشرافی، فرود، رضائی، عبدالرحمن فرامرزی، ثقةالاسلامی، صدقی، نصیری، قرشی، پناهی، یدالله ابراهیمی، جلیل‌وند، عبدالحمید بختیار، بزرگ ابراهیمی، مکرم، مصطفی ذوالفقاری، سنندجی، دکتر سعید حکت، کی‌نژاد، اورنگ، یارافشار، پیراسته، لاری، دکتر شاهکار.

غائبین بی‌اجازه- آقایان: عرب شیبانی، قوامی، خزیمه علم، درخشش، مهندش شاهرخ شاهی، امید سالار، دکتر حمزوی، دکتر پیرنیا، کاشانیان، دکتر بینا، سرمد.

دیرآمدگان و زودرفتگان با اجازه- آقایان: اخوان، مهندس جفرودی، سلطانی، محمود افشار، سهرابیان، دکتر عمید، هدی، اسفندیاری، معین‌زاده، دولت‌شاهی، غضنفری، داراب، کیکاوسی، امیر تیمور کلالی، تجدد، صراف‌زاده، خاکباز، نقابت، مسعودی.

نایب رئیس- آقایان نظری ندارند؟ (اظهاری نشد) آقای شیبانی بفرمایید.

شیبانی- آقای دکتر بینا دو روز است مریض هستند بنده هم عیادت کردم از ایشان و نتوانستند حاضر بشوند.

نایب رئیس- بسیار خوب اصلاح می‌شود. آقای دکتر افشار بفرمایید.

دکتر افشار- بنده هم همین موضوع را خواستم عرض کنم.

۱- بقیه مذاکره در لایحه بودجه کل کشور.

نایب رئیس- اصلاح می‌شود. آقای حائری‌زاده بفرمایید.

حائری‌زاده- تصور می‌کنم صبح دراطراف اوضاع وزارت خارجه خودمان صحبت بود خوشبختانه جناب معاون و نایب نخست وزیر و وزیر مشاور هم تشریف آورده‌اند صبح تا این‌جا صحبت بود اگر ما وزارت خارجه به معنای خودش داشته باشیم و تشکیلات حسابی به آن ندهیم این بودجه‌ها به دردش نمی‌خورد، باید یک مأمورین آبرومند و دیپلمات‌های عالی‌مقام با یک اعتبارات کافی و با یک اختیارات صحیح بروند در خارج و خدمت کنند ولی اگر این دستگاه موجود باقی بماند من پیشنهاد می‌کنم که این بودجه هم حذف بشود، برای این که اسباب آبروریزی است و یک‌شاهی هم فایده ندارد اگر یک‌شاهی فایده داشته و به من گفتند منهم قانع می‌شوم، ما سال‌های سال است سر یک چیزهای کوچک با همسایه‌های خودمان برای تحدید حدود هی بحث می‌کنیم، هی کمیسیون‌ها تشکیل می‌دهیم، من نظرم هست مرحوم مستشارالدوله مأمور تحدید حدود بود برای مرز شوروی و ایران در سی، چهل سال پیش داستان مسافرت تحدید حدود و اشکالات این جور مسائل را با وزارت خارجه که بایستی موجبات حلش را فراهم کند برای من نقل کرد، این دستگاه به قدری زنگ زده و خراب بود که وسط کار ناتمام می‌ماند، نسبت به افغانستان تحدید حدودی که شد ماشاءالله خیلی به نفع ایران تمام شد که ما در اطرافش دیگر بحث نمی‌کنیم حکمیت دادیم به رفقای خودمان آن‌ها هم رفتند حدود مرزی ما را دیدند و ممکن است آن نمکزارها را افغان‌ها بیشتر لازم داشته باشند به آن‌ها دادند این هم از خدمات برجسته وزارت خارجه ما بود چیزهایی که من نظرم هست یکی این بود، یک تحدید حدودی هم که حالا در قسمت بلوچستان صحبت آن هست من تصور می‌کنم پاکستانی‌ها با یک حسن‌نیتی وارد مذاکره هستند ولی من چشمم آب نمی‌خورد از این دستگاه وزارت خارجه که آن هم به یک جایی برسد همین طور که پنجاه شصت سال ۲۰۰ سال مانده باز هم می‌ماند و دستگاه زنگ زده ما وسیله پول طرح کردن است ما باید وزارت خارجه حسابی بسازیم یک دستگاه حسابی با یک اعتبارات کافی و وافی ولی با این که هست یک‌شاهی برای ما ارزش ندارد و در این موضوع من بیشتر بحثی نمی‌کنم. راجع به وزارت پست و تلگراف من شهادت می‌دهم که در بیست و چند سال پیش که جزو هیئت تفتیشیه بودم به استان خراسان و شهرستان‌های دیگر به ناحیه‌ای رسیدم که ادارات آن‌جا که بازرسی می‌شد اداراتی که کار درست تقسیم شده بود و درست رویش عمل می‌کردند با حقوق کم، و دستگاه مرتبی داشت پست و تلگراف بود، خوب یک قسمت بود که نمی‌شد درستش کنند، مثلاً در مشهد من دیدم که تلگرافات را تلگرافخانه می‌گیرد و هفته‌ای یکی دو بار که طیاره به تهران می‌آمد می‌دهد به آن طیاره که بیاورد به تهران چون می‌گفتند که سیم ما خراب است نمی‌توانیم کار کنیم (بعضی از نمایندگان- حالا خوب شده است در سابق آن‌طور بود) یک سیم کهنه‌ای که مال زمان ناصرالدین شاه بود مع‌الوصف مأمورین به وظیفه خودشان عمل می‌کردند و گزارش‌هایی که ما از این‌ها می‌خواستیم، اطلاعاتی که ما از این‌ها می‌خواستیم خیلی منظم بودند و افرادی که برای این کار تربیت شده‌اند شایستگی برای آن کاری که تربیت شده‌اند دارند منتهی بودجه‌اش کم بوده است سیم نداشتند و بایستی با طیاره تلگرافات را بیاورند آن دوسیه‌ای علیحده است حالا الحمدالله یک تغییراتی داده شده، کار ما به جریان افتاده و یک وعده‌هایی هم جناب وزیر پست و تلگراف فعلی که در سابق هم وزیر پست و تلگراف بودند دادند تصور می‌کنم یک لایحه‌ای هم در آن موقع به مجلس دادند برای این قسمت که به کلی سیستم تلگراف وتلفن و این‌ها را با یک تشکیلات مرتبی عوض کند که بشود با همه دنیا ارتباط داشته باشند صحبت کنند و تصور می‌کنم لایحه‌اش هم در مجلس بود ولی کم کم فراموش شد و حالا امیدوارم که دنبالش را بگیرند تا به یک جایی برسد. موضوع دیگری که دیروز هم من راجع به آن صحبت کرده بودم گفتم که اگر برای یک نفری این‌جا اجازه داده می‌شود که وزارت پست و تلگراف نسبت به استخدام او اقدام کند من مخالف قوانین خاصی برای اشخاص به خصوصی هستم شرحی که به من رسید این بود که در قانون سال ۱۳۲۰ ماده ۱۲ اشخاص فنی که از وزارت جنگ انتقال پیدا کرده‌اند به وزارت پست و تلگراف برای این که حقوق و مقام رتبه این‌ها را تطبیق بکنند اجازه داده است و این شخص مورد نظر کسی بوده است که او را در آن موقع فرستاده بودند به اروپا برای تکمیل اطلاعاتش به خرج وزارت پست و تلگراف و حتماً باید در همان موقع آن نقل وانتقال انجام شده باشد و حال آن که این موضوع انجام نشده، خوب قانونی که آن روز باید انجام شده باشد حالا انجام می‌شود محتاج به قانون خاصی به عقیده من نبوده (صارمی- صحیح است) این کار لازم بوده و حق داشته‌اند می‌توانسته‌اند این کار را انجام بدهند (صارمی- قانون خاصی که برای اشخاص نباید وضع شود).

راجع به قسمت وزارت فرهنگ آن‌جا یک کانونی است که اگر درست بشود همه چیز ما درست خواهد شد و اگر درست نشود همه چیز ما خراب است من نگاه می‌کنم می‌بینم در ۵۰ سال پیش که عده محصلین، دکتر و لیسانس و این طبقات ما خیلی کمتر از حالا بود ولی برای کارهای اجتماعی تربیت شده بودند بیش‌تر به درد می‌خوردند، امروز برنامه ما همچو صورتی هست که هر کس بیرون می‌آید از مدرسه دنبال یک کارهای تولیدی، یک کارهای عمرانی کمتر می‌رود و نودونه درصدشان دنبال این هستند که ببیند همین آقای وزیری که حالا هست بلندش کنند و جایش بنشینند و اگر به او زورش نرسد سراغ معاونش برود و او را بلند کند و جایش بنشیند زورش اگر نرسید به معاون مدیر کل را بلند کند بنشیند جایش مگر غیر از این دستگاه حکومت و تشکیلات مملکت ما کارهای دیگری لازم ندارد؟ مع‌التأسف برنامه طوری هست که در مغز محصلین ما این طور وارد شده، در صورتی که به عقیده من باید این برنامه اصلاح شود، محصلینی هم که به خارج می‌فرستیم، در اوایل سلطنت شاه سابق یک قانونی برای اعزام محصلین به اروپا گذشت یک اعتباری برای این کار تخصیص داده شد و در اول کار یک چند نفری برای هر قسمتی که لازم بود می‌فرستادند به آن‌جا البته کسانی که برنامه کافی و استطاعتی داشتند اولادهای خودشان را با خرج خودشان می‌فرستادند ولی کم کم دستگاه سرپرستی و مواظبت چون خیلی وسیع شد دیگر کم کم موفق به سرپرستی و مواظبت نشدند، فقط خواستند اداره‌شان را نگاه بدارند و امروز محصلین ما درآن جایی سرپرست مانده‌اند که گاهی آن‌جا منشاء فسادی در نتیجه سوءجریانی که در تهران هست می‌شوند، من دوسال پیش که رفتم به هامبورگ مریض بودم رفتم به قنسول‌گری دیدم که در آن بسته است زنگ زدم دیدم یک کسی از آن بالا نگاه می‌کند گفتم آقا یک نفر بیاید در را باز کند من را راه بدهد بیایم تو پرسیدم قنسول‌گری همیشه باید باز باشد ما تبعه و تجار زیاد داریم در هامبورگ آن‌ها مراجعه دارند چرا در این‌جا را می‌بندید؟ گفتند این‌جا ما امنیت و آسایش و راحتی از دست ایرانی‌ها نداریم چند دفعه شاگردهای ایرانی در این‌جا بلوا کرده‌اند علیه مأمورین دولت، آقای صدر گفته بود که آقا آبروی ما را نریزید ما تازه آمده‌ایم، ما را اذیت نکنید حالا علت چه بوده؟ محصلینی که از این‌جا روانه شده‌اند برای تحصیل یک برنامه و بودجه مخصوصی برای تحصیل آن‌ها بوده وسط کار یک دفعه می‌گفته‌اند که ما ارز نداریم واین بچه‌ها سرگردن در ولایت اجنبی دست کمک به طرف کی دراز بکنند؟ می‌آیند سراغ قنسول، قنسول و سفیر هم که کاری دستش نیست اثری ندارد، خوب یک دستگاه زنگ زده‌ای است که اشخاصی دارند آن‌جا راه می‌روند کاری دست‌شان نیست و بی‌اثر می‌ماند و یک دردسری می‌شود برای فرهنگیان ما و در این قسمت باید توجه بیشتری بشود ما تقلید از برنامه‌های ممالکی که نوکر تربیت می‌کردند به عقیده من لازم نیست بکنیم ما پنجاه شصت سال آمدیم نوکر تربیت کردیم ۱۰ مقابل این هم که لازم داریم از توی مدرسه‌ها شاگرد بیرون آمده همه‌شان را باید با سرنیزه بزنند ببرند حبس‌شان کنند یا آلت دست یک عده جنایتکارهای داخلی و خارجی بشوند یا تحمیل به بودجه مملکتی باشند و هی مالیات از مردم بگیرید و بدهید برای اسکات این طبقه‌ای که آمده‌اند بیرون و این سیستم برای مملکت ما مضر است وضع این دستگاه را باید عوض کرد این وضعی نیست که قابل تحمل باشد ما یک مقررات خوبی داریم، دکترهای ما با دکترهای عالی‌مقام برابری می‌کنند ولی تشکیلات ما یک جوری است که از وجود این دکترها استفاده‌ای که باید بشود نمی‌شود دکتر خارجی هم که بیاوریم به همین درد مبتلا می‌شویم یک پروفسوری بود به نام دکتر بلومنفلد که او از یهودی‌های آلمان بود موقعی که هیتلر آمده بود این‌ها فرار کرده بودند این هم سهم ایران شده بود این آدم استاد دانشگاه بود آن‌جا مرد عالی‌مقامی بود من دیده بودم این پیرمرد خیلی مرد فهمیده عالی مقامی بود ولی آدم مدیری نبود این شخص را باید برای تدریس و سرپرستی مرضی بگذارند، او را مأمور کردند برای ریاست مریض‌خانه مشهد و یک هرج و مرجی اطبای خراسان از جهت این که نمی‌خواستند زیر بارش بروند راه انداختند که مجبور شدند او را بردارند و سرگردان مانده بود و از مقام علمی او استفاده نمی‌شد، ما یک مقرراتی داریم هر چیزی برای یک موقعی مفید است اگر خواسته باشند نشان سرلشکری روی شانهٔ من بزنند این یک هارت و هورت و چیزهای دیگری می‌خواهد که بنده ندارم یک کسی که پهلوان است می‌رود در مسکو کشتی می‌گیرد اگر خواسته باشند این منصبش را به من بدهند بنده این کاره نیستم بنده این‌جا نیم ساعت بیشتر می‌ایستم خسته می‌شوم باید بروم دو روز بخوابم، مدیر کسی است که هر کس و هر چیزی را در جای خودش بگذارد و در محل غیرخودش نگذارد، این وزارت فرهنگ ما اگر قسمت دانشگاهش را، دانشکده‌اش را، بیمارستان‌هایش را به یک اصولی نه برای اشخاص و برای مقام، فکر نکنند که مقام به آنان بدهند برای آن کاری که مناسب هست از وجودشان بهره‌برداری کنند مملکت ما به این روز سیاه نمی‌افتد. پری‌روز دیدم که این غلامحسین‌خان لقانطه که از مشروطه‌خواهان قدیم بود و من حالااز کاغذش فهمیدم که او فلج شده و مریض شده کاغذی نوشته بود راجع به مریض‌خانه نمازی که از بهترین مریض‌خانه‌های ایران است یک شکایتی نوشته بود حالا آن کسی که مدیر آن‌جا بوده است فرضاً ممکن است دکتر خوبی بوده ولی مدیر خوبی نبوده یک شکلی رفتار کرده که مریضی که از تهران رفته است آن‌جا و برگشته متأثر شده است و یک کاغذ ناله چاپ کرده است این حُسن انتخاب که هر کسی را در هر مقامی که مناسب هست بگذارند اگر نشود این مملکت بارش به منزل نمی‌رسد ولی هر کس را به نحوی من فرمان برایش صادر می‌کنم که امام جمعه بشود این شخص سواد پیدا نمی‌کند اگر چه چهل تا فرمان سواد هم برایش صادر کنند باید هر کسی را برای کاری که تخصصش هست در نظر بگیرند، برنامه‌ای که ما در وزارت فرهنگ داریم باید آن را اصلاح بکنید که شاگردهای ما که از مدارس بیرون می‌آیند دنبال کارهای تولیدی بروند، دنبال کارهای فنی بروند، در این شهر یک نفر جوشکار و آهنگر که درست کار بند و تحصیلات حسابی داشته باشد عایداتش در ماه بیش از یک نفر وزیر است ولی شاگردان مدرسه ما به کلی طوری تربیت شده‌اند که دنبال کارهای فنی که برای خودشان و مملکت مفید باشد نمی‌روند همه‌اش می‌آیند این‌ها را بلند کنند به جایش بنشینند این اصول باید اصلاح بشود، همین وزارت کشاورزی ما، وزارت کشاورزی و بنگاه مستقل آبیاری با این بودجه مختصری که هست امید هیچ کاری که انجام بشود من که ندارم. اگر آقایان دارند بحث دیگری است ما گرفتار یک اغراض خصوصی هم بدبختانه می‌شویم. ساختن یک سدی سال‌ها صبحتش شده بود که دولت آمده بالای کرج آن‌جا که گردنه تنگ می‌شود یک سدی ببندد که آب‌های آن‌جا ذخیره بشود. آب‌های سیلاب بهاری برای پاییز جمع بشود و ذخیره داشته باشند یک منافعی هم ذکر می‌کردند و من رفتم دیدم یک عده آمریکایی هم هستند و نماینده کمپانی و مشغول عملیات مقدماتی هستند و آن‌ها دارند راه می‌سازند و یک کارهایی انجام می‌شود. چندین سال است اگر شروع نکرده بودند و حرف می‌زدند من حرفی نداشتم، ولی شروع می‌کنند خرج را می‌کند ولی یک قدم به جلو نمی‌روند، همه‌اش در جا می‌زنند حالا چرا این‌جور می‌شود من نمی‌دانم اختلاف سلیقه بین من و جناب آقای اخوی اگر هست نباید کار مملکت لنگ بشود سازمان برنامه با وزارت کشاورزی مال دو مملکت که نیستند، مال یک مملکت هستند باید کارش حل بشود که کار مملکت جریان داشته باشد. وزارت کشاورزی کارش چییست؟ کارش این است که موجبات دفع آفات نباتی و حیوانی از این قبیل چیزها را فراهم کند. از طرفی جهل مردم که هنوز آشنا نیستند که خودشان دنبال این کار بروند، از طرف دیگر نبودن وسایل، از طرفی کمی بودجه ما یک شیر بی‌سر و دُم و اشکمی را اسمش را گذاشته‌ایم وزارت کشاورزی، چه کاری می‌کند این وزارت کشاورزی؟ من هر چه فکر کردم عقلم به جایی نرسیده است اگر یک برنامه کوچکی بود می‌گفتند که فلان قسمت را حلش بکنیم، حالا آن‌چه شده مسئولیت‌ها لوث شده مثلا موضوع کوه‌رنگ این فکر سد کوه‌رنگ در زمان سلاطین صفویه بوده است و عملیات هم با ابزار و آلات آن روزه کرده‌اند که کوه را سوراخ کنند تا آب‏ را بیاورند به این طرف قسمت زاینده رود، منتهایش عمر سلاطین و بودجه آن دقت و علم آن کافی برای این که این کار عملی بشود نبود، در ۸ سال پیش که سازمان برنامه در کابینه مرحوم قوام‌السلطنه قرار شد این کار را درست بکند یک مهندسینی از ماوراءبحار آوردند در این مملکت و یک مطالعاتی کردند یک جلد از کتاب‌های آن‌ها که در قسمت کشاورزی مطالعاتی کرده است من مطالعه کردم راجع

به اصفهان مطالعات مفصلی دارد، آن‌جا یک برنامه‌ای معلوم کرده‌اند یکی از آن برنامه‌ها شکافتن کوه است و بیرون آوردن آب کوه‌رنگ ولی قبل از آن یک برنامه دیگری هم بوده برای زهکشی و آماده کردن اراضی برای زراعت یک نقشه مرتبی برای آن‌جا تهیه کردند که آخر دستش قسمت کوه‌رنگ بود که آن آب را می‌آورند ضمیمه کنند که به سطح کشت زاینده‌رود افزوده بشود، خوب، از همه جا نسبت به این کار اظهار علاقه می‌شد، من نظرم هست که در دوره چهارم یک قانونی از مجلس گذشت که مرحوم امین‌التجار اصفهانی و جمعی دیگر از آقایان اصفهانی آمده بودند این‌جا مرحوم مدرس هم کمک کرد، یک قانونی هم برای این کار گذشت ولی عملی نشد اعانه‌ها و پول‌هایی برای این کار داده شد که خرج آب کوه‌رنگ بشود ولی وزارت کشاورزی نقشه‌ای که این آب را بیرون بیاورد چه جور تقسیم کند چطور ممیزی کند نداشت این اراضی که اطراف زاینده‌رود هست فرضاً هزار جریب باغات ارد، اراضی تابعه‌اش را هم رفته است ثبت کرده است و حتی تا قلل جبال آن‌جا ثبت شده است این آب که بیرون می‌آید هزار جریب می‌شود هزار و پانصد جریب و این مقدار جریب اضافی خرج آبی را که مملکت داده و داده‌اند به آن‌ها، باید این خرج را بدهند که بتواند یک همچو سدی یک همچو تونلی از نایحه خراسان، فارس، کرمان ببندند، یک نقشه مرتبی طرح نشد همین جور ماند که چندی پیش من شنیدم که آن تونل را بسته بودند که آب نیاید برای این که آب خور زاینده‌رود را پولش را نمی‌داند و آن‌ها هم آب را بسته بودند بروی مردم، این مملکت باید در تمام شئون اجتماعی‌اش یک تجدید نظری بشود. این مشکلی که ما چرت می‌زنیم و جلو می‌رویم این قافله تا به حشر لنگ است این مملکت یک روزی پیشرو قافله تمدن دنیا بوده امروز کار ما به جایی رسیده که ما را جزو ملل عقب مانده حساب می‌کنند و اعانه می‌دهند که زیر بازوی‌مان را بگیرند که به قافله بشریت بتوانیم قدم به قدم نزدیک شویم این مال چیست؟ مال مهمی ماست مال چرت زدن ماست اگر ما یک قدری به وظیفه‌مان بیشتر عمل بکنیم ما جدی باشیم ایمان به کار داشته باشیم یک کار کوچولو را درستش بکنیم این را بعد می‌شود توسعه داد ولی روز اول یک لایحه‌ای رسید با این شندرقاز اعتبار کار مملکت به جایی نمی‌رسد ولی اعتبار را زیاد کنیم این آفتابه لگن هفت دست شام و نهار هیچ چی است هی تشکیلات و تشریفات و بخور و ببر و بپاش آن محصول عملی که برای این جامعه باید داشته باشد چون برنامه صحیح و نقشه صحیحی نیست، نیست و این اشکالات یک وقتی باید گفته شود، گفتنش موقع بودجه مملکتی است، یک وقتی باید عملی شود و آن وقتی است که یک هیأت دولت صالح همفکر هم‌آهنگی بتواند کار کند ولی دستگاهی که خودش بتواند تصمیم بگیرد این دستگاه می‌خواهد همه‌اش گردن دیگری بگذارد همه‌اش بگوید حسب‌الامر چنین اقدامی شده، این بارش به منزل نمی‌رسد قانون اساسی ما گفته وزیر مسئول است که ما گوش‌مان حرف حسب‌الامری نشنود باید هر کسی وظیفه‌اش را عمل کند افراد آقایان را همه‌شان را من مردمان خوبی می‌دانم حالا یکی دوتاشان مردمان بدی باشند اکثرشان مردمان خوبی هستند، ولی در عمل می‌بینیم که کارها لنگ است چرا لنگ است برای این که متکی به نفس نیستند آقایان همه‌شان منتظرند که ببینند چه می‌شود یک هفته پیش یک کسی به من تلفن کرد که ممکن است تا روز پنجشنبه بعضی از آقایانی که به اتهام دوسیه‌سازی قشونی راجع به رزم‌آرا گرفتار هستند آزاد بشوند امروز به من گفتند که آزاد شدند در این یک هفته نتوانستند تصمیم بگیرند منتظر بودند باز به مقامات عالیه مراجعه شود بابا اگر کسی مقصر است باید بگیرید محاکمه و مجازاتش کنید به مقامات عالیه چه کار دارید؟ و اگر یک کسی بی‌تقصیر است باید آزادش بکنید مربوط به مقامات عالیه نیست (صارمی- آقای حائری‌زاده این‌طور هم نیست) این اصلاح نیست بارش‏ به منزل نمی‌رسد وزارت بازرگانی یک اداره چای پشت درش چه چیز ننوشته است که من رویش حرف بزنم خیلی کارها دارد، وزارت بازرگانی که چایی‌اش را من این‌جا می‌بینم (صفاری- راجع به همین چای بفرمایید) این چای را که من می‌بینم در حدود ۲۷ یا ۲۸ یا ۳۰ میلیون تومان چند سال پیش پول داده چای خریده بود ولی چون دولت تاجر خوبی نیست اشخاصی هم که سر کارها می‌گذارد و روی این که به درد این کارها بخورد نیست یا این است که من سفارش می‌کنم به برادرزاده من شغل نان و آب داری بدهند می‌گذارند سر انبار چای او هم می‌رود کامیون کامیون می‌فروشد این وضع مملکت مشکل شده است این چای را توی انبار نگاه می‌دارند سه سال پیش بود یک نفری که اطلاعاتش راجع به چای خیلی خوب است و مرد درستی است به من مراجعه کرد و گفت دولت در حدود ۲۷ و ۲۸ یا سی چهل میلیون پول داده است این چای را خریده است و چون وضع انبارهای چای خوب نیست و در جاهای مرطوب گذاشته‌اند چای‌ها فاسد شده و حالا می‌خواهد در مزایده هم پنج شش میلیون تومان بیشتر مشتری پیدا نکرده است که ۲۰ میلیون تومان تقریبا ضرر این کار است این پولی که داده‌اند و چایی خریده‌اند حالا که می‌خواهند بفروشند ۲۰ میلیون تومان ضرر می‌کند برای تجارتی که دولت کرده است و موضوع ملانصرالدین خیلی عالی‌تر تکرار شده است من این کار را می‌توانم عهده‌دار بشوم و با همین دستگاه فلجی که هست بیاییم چای‌ها را طبقه‌بندی بکنیم قسمت‌هایی که به درد می‌خورد بفروشیم به بازار قسمت‌هایی هم که به درد کود می‌خورد می‌فروشیم برای کود بالاخره مصرفش می‌کنیم من خیال می‌کنم در کابینه اسبق در کابینه دکتر مصدق که تصور می‌کنم جناب نریمان هم وزیر دارایی بود به ایشان گفتم که این طور گزارش به من رسیده باید برویم روی این کار تصمیم بگیریم مال مملکت است نگذاریم تلف شود بعد که با ایشان مجدداً صحبت کردم دیدم ایشان هم ترسیده‌اند روی این کار تصمیم بگیرند که مبادا فردا دیر شود که چند ملیون ضرر داده است این موضوع مال چند سال پیش است حالا که خوشبختانه دستگاه دولت طوری است که خبر صحیح به من نمی‌رسد رادیو هم که می‌گوید من مطمئنم که خلافش صحت دارد نه آنچه او می‌گوید و در اعلامیه‌ها هم چیز مثبتی نمی‌بینم مگر چیزهای واقع شده و مختومه‌ای را می‌بینم من که دستگاه خبری، اطلاعی، رکن دومی ندارم ولی این خبری که من دارم مال پنج شش سال پیش است یکی از رفقا حالا نمی‌دانم آقای فرامرزی بود یا دیگری بود به من می‌گفت که فرق ما بین شمال و جنوب این است که همیشه از طرف شمال یک اشخاص مهمی در کارهای دولتی در کار وکالت و سیاست بوده‌اند و از طرف جنوب نبوده‌اند برنج اگر می‌خواهد که فاسد شود فوراً هیاهو می‌شود که دولت چرا نمی‌خرد که بدهند به دولت و پولش را از دولت بگیرند یعنی ضرر را دولت بدهد چای اگر چنانچه مشتری پیدا نکند داد و فریاد می‌شود که زراعت چای آن‌جا مختل شده و ورشکست شده‌اند زارعین آن‌جا را دولت چای را نمی‌خرد (عمیدی نوری- این را که قبلاً فرمودید چای چه جور می‌شود؟) ولی در طرف جنوب برنج را نه اجازه‌اش می‌دهند حمل بکند برود کویت بفروشد نه وقتی شپشه می‌گیرد و فاسد می‌شود دولت حاضر است که حاصل دسترنج این زارع را بخرد این باید از گرسنگی تلف بشود، چرا نمی‌خرد؟ برای این که کسی که دفاع ازحقش بکند این‌جا نیست یک نفر آدمی که در قسمت گرمسیر و نقاط جنوبی بلوچستان حالا جسارت نشود به ارباب، آقای ارباب وکیلش بوده آقای کیکاوسی، اگر هم یک بلوچ آمده بلوچی بود که بلوچ‌ها با او مخاف بوده‌اند کسی که دلش برای مردم بلوچستان بسوزد و وضعیت اقتصادی و اجتماعی آن‌ها را درست مسلط و مطلع باشد مع‌التأسف در مجلس نداشته‌اند یک وقت خیال می‌کنم مرحوم سردار اسعد وکیل بلوچستان بود این‌جا توی مجلس پهلوی من می‌نشست می‌گفت تو وکیل کجا هستی گفت من وکیل بلوچستان هستم خوب وقتی که یک کسی مزرعه‌ای در بلوچستان دارد و در آن مزرعه ممکن است بهترین محصول گرمسیری که در هندوستان هست آن‌جا عمل بیاورند این‌جا در تهران در مقامات مؤثر مملکتی نباشد وقتی هم وکیل می‌فرستند این‌جا وکیل در آن‌جا یک وجب آب و خاک ندارد فقط یک عده‌ای دوست و طرفدار داشته و به او گفته‌اند بابا تو وکیل ما باش (یک نفر از نمایندگان- ارباب وقتی وکیل آن‌جا بود آب و خاک هم داشت کار حسابی هم کرد) حالا یکی بود همه که ارباب نمی‌شوند (مشایخی- ارباب به بندرعباس خدمت کرده است) همه که ارباب نمی‌شوند، اجازه بدهید هر کس که به او وکالت بدهد زیادتر از موکل به سینه‌اش می‌زند، همه ارباب نمی‌شوند یک اربابی توی مملکت هست که این حال را دارد وقتی وکیل بلوچستان باشد بیش از یک بلوچ فعالیت می‌کند، وقتی هم وکیل بندرعباس باشد هر پیشنهادی می‌شود می‌گوید که یک مریض‌خانه‌ای هم در بندرعباس درست کنید (صحیح است) این منحصر است این ارباب منحصر است ولی این را من باب مثال عرض کردم، من دیدم اگر غیر ارباب را مثال قرار بدهم آقایان می‌رنجند، این بود که رفیق خود را مثل قرار می‌دهم (مشایخی- همه یزدی‌ها هم این‌طور نیستند فقط ارباب این‌طور است) (ارباب- این هم صحیح است) این وزارت بازرگانی منحصر به چای و برنج نباید باشد این باید وضع اقتصاد مملکت را درنظر بگیرد و برایش هم گیلان و مازندران بلوچستان و خوزستان فرق نکند تعادل صادرات و واردات را هم همیشه داشته باشد، این فرع این است که یک اداره آمار حسابی هم تحت اختیارش باشد که بتواند تشخیص بدهد که امسال گندم ایران به واسطه خوبی آب و هوا و بارندگی چند تن اضافه شده از پارسال، و می‌تواند چندین هزار تن هم صادر کند یا این است که امسال آفت دیده و خرابی پیش آمده باید گندم وارد کند، من خواستم از جناب وزیر تجارت بپرسم که این گندمی که ۱۲ میلیون دلار از آمریکا وارد گردید شما حساب دارید که کسر ما همین است یا برای جبران قاچاقی است که خارج می‌شود، این را عوض می‌خواهید به مردم بدهید؟ بایست وزیر تجارت نبض مملکت در دستش باشد که ببیند این مملکت ما امسال چه تولید کرده چه صادر شده این قسمتی که صادر شده آیا برای محل باز کسری پیدا کرده

که دو مرتبه دستور ورود بدهد، کسری نیست جلو ورود را بگیرد، اما وزیر تجارت که نداند که امسال ما گندم کم داریم یا زیاد داریم یک گندمی در آمریکا زراعت کردند زیادشان بود آن‌جا دولت آمریکا برای این که زراعتش ورشکست نشود یک نرخی برای محصول تعیین کرد که اگر کسی محصول را نخرید من می‌خرم و یک مصرفی برایش پیدا می‌کنم یک گندمی را روی سیاست اقتصادی و فلاحتی، دولت آمریکا خریده دولت ایران هم که در همسایگی کمونیست‌هاست باید مردمش گرسنه نباشد که سر و صدایش بلند شود گفتند این گندم را شما بگیرید این وزیر تجارت ما در این‌جا چه رلی دارد؟ او باید تشخیص دهد که آیا حاجت داریم یا حاجت نداریم، اگر حاجت داریم اجازه ورود بدهد اگر حاجت نداریم بگوید ما گندم لازم نداریم گندم خودمان می‌گذاریم سعی می‌کنیم که صادرات‌مان هم بیشتر شود مالیات املاک مزروعی را برمی‌داریم جایزه هم می‌دهیم به زارعی که زراعت گندم را توسعه می‌دهد که صادرات داشته باشیم به گندم اجازه ورود نمی‌دهند ولی فصلی که راجع به واردات تجارت ما هست کافی برای برنجش هم نیست یک اصلاحی هم هست که اسمش را نمی‌دانم (صفاری- کنتن ژان Contingcant) که امسال فلان چیزهایی می‌خواستند خوشبختانه این هم یک عده رنود و شیادهایی هستند که پیش از این که تصویب‌نامه از هیأت دولت بگذرد خبر دارند این‌ها انبارها را پُر می‌کنند این انحصار می‌شود که دو مرتبه مردم باید بروند حق وحساب به آن‌ها بدهند و بگیرند این فایده‌ای است که ما از وزارت تجارت می‌بریم ما دل خوش کرده‌ایم که وزارت تجارت داریم، آن بحثی است که در دنیا وزارت تجارت دارند ما هم داریم ولی وزارت تجارت تا اصلش مجهز نباشد هیچ کسی نمی‌تواند نفیاً واثباتاً نظر بدهد این را ما باید درستش کنیم یا باید ولش کنیم پس این پولی هم که خرجش می‌کنیم نکنیم، این یکی از مسائلی است که باید حل شود. این عرایضی که من می‌کنم منافی نیست که من به شخص وزیر تجارت ارادت داشته باشم، اصولاً باید فکر کرد که آیا با این اوضاع واحوال وزارت تجارت ما چه کاری می‌تواند برای ما بکند یک دفعه هست که وزیر تجارت، وزیر تجارت نیست این شخصی است مأمور مطالعه است که یک وزارت تجارتی در ایران باید تأسیس شود. یک وظایفی آن وزارت تجارت خواهد داشت یک تشکیلاتی برای آن لازم است، یک وسایلی برای آن باید فراهم کند برای این کار است خیلی خوب، این کار هم برایش زیادی است یا کافی است نمی‌دانم و اگر وزیر تجارتی است که باید خودش برود و مجری باشد و نقشه اقتصادی ایران را بریزد و اجرا کند این هیچ چیزی نیست، این پولی که داده‌اند حرام می‌شود یک‌شاهی نمی‌ارزد و همچنین وزارت صنایع و معادن (داراب- اصلاً وزیر ندارد) وزارت صنایع و معادن قانونش را برای ما آوردند نمی‌دانم مجلس رأی داد یا نداد ولی هنوز وزیرش را من زیارت نکرده‌ام (داراب- ما هم نکرده‌ایم) این باید دید که چه عملی دارد، این مملکت یکی از صنایع خیلی مهم درجه اولش نفت است که خوشبختانه در اغلب نقاط هم هست منتهی محظورات سیاسی باید مرتفع شود موجبات استخراج و بهره‌برداری فراهم شود تا این که این مملکت بتواند خیلی سریع‌تر جلو برود. اگر یک وزیر معارفی است که مسئول کار نفت هم هست خوب یک مبحثی است، یک اطلاعی به من رسیده بود که وزارت بازرگانی و وزارت کشاورزی ما بی‌کار نیستند یک اعلانی در کیهان چند روز پیش شده است که در نظر دارند در نقاطی که پنبه‌کاری می‌شود یک بذری بدهند که به درد این قسمت بخورد حالا نیتش را داشته باشند خوب است ولی در فیلستان من مطلع هستم که زحماتی می‌کشیدند و آن شکلی که باید تشویق بشوند و زیاد شود نشده است موضوع عرض من وزارت معادن بوده اگر یک وزیری بود این‌جا که کار معادن ایران در رأسش نفت بود، این بودجه و این حرف‌ها هم برای او زدن شعر بود این بودجه‌ای را که شما برای شرکت ملی نفت گذاشته‌اید می‌گذاشتید برای او می‌آمد این‌جا مسئول بود حسابش بود کتابش بود، همه چیزش تحت نظر او بود، تحت نظر می‌گرفت این چیزی بود حسابی و این کار نفت یک چیزی است علیحده که اصلاً اسمش را هم نباید برد که این محیط مسموم می‌شود و آتش می‌گیرد، آن وقت معادن من نظرم است در چهل سال پیش یک زردشتی بود ساسان یا ساسانی همچو اسمی داشت این آمده بود در یزد و معادن سطح‌الارضی را از وزارت فواید عامه وقت اجاره کرده بود به سالی سیصد تومان که هزار ریال بدهد و معادن سطح الارضی یزد را که تقریبا ۵۰۰ کیلومتر طول خاکش بود اجاره کند و این رفته بود تمام فخارها که می‌خواستند خاک بردارند آجر بسازند می‌گفت این‌ها امتیازش با من است یک چیزی به من بدهید سنگ مرمر می‌خواستند برای حوض‌شان وعمارت‌شان بسازند می‌گفت که این اجاره من است باید یک چیزی به من بدهید این سه هزار ریال را دولت علیه ایران گرفته و وزارت فواید عامه وقتش به آن آقای ساسان تمام معادن حوزه یزد را اجاره داده بود و آن یک مصیبت و بلایی شده بود برای مردم خوشبختانه حکومت مرکزی چندان قوتی آن روزها نداشت ما هم نگذاشتیم این دستور حکومت مرکزی اجرا بشود و نفهمیدم که بالاخره چه کرده اگر وزیر معادن کارش این باشد که بیاید اشخاصی که از معادن سطح لارضی دارند برای آبادی و معاش خودشان استفاده می‌کنند این‌ها را یقه‌شان را بچسبند که حقی به من بدهید. این اصلاً لازم نیست همچو وزیر معادنی، ما کاری به او نداریم ولی اگر یک وزیر معادنی است که وسایل استخراج معادن را فراهم می‌کند، یک مهندسینی دارد تحت نظر آن‌ها مشغول توسعه بهره‌برداری از معادن می‌شوند، این با این بودجه‌ها امرش نمی‌گذرد و من تصور می‌کنم اگر دولت با مشورت من کار می‌کرد وزیر معادن وقت همان کسی بود که او را برای ریاست شرکت ملی نفت برد، او را می‌آوردیم وزیرش می‌کردیم. (شوشتری- آقای بیات را؟) حالا غیر بیات باشد فرقی نمی‌کند وزیر روز پیدا می‌کردیم بیات پیدا نمی‌کردیم یک وزیری برای معادن که نفت هم دستش باشد این چیزی بود حسابی، مهندسینی، تشکیلاتی و الساعه هم هست، اگر مقصود نتیجهٔ عمل است باید آن سیستم رفتار شود ولی من از روزی که صحبت وزیر معادن شده چیزی از این موضوع نشنیده‌ام مثل این که نفت علیحده است، نفت مال ایران نیست. (شوشتری- اخلاقاً یک قدری فکر می‌کردید که به بعضی از مخالفین دیگر هم وقت می‌رسید) من فکر می‌کنم که مخالفین دیگر صحبت نخواهند کرد من ثابت می‌کنم که ...... (شوشتری- من حتماً صحبت می‌کنم) (عمیدی نوری- مخالف دوم بنده هستم و حتماً صحبت می‌کنم) این است که این که در این‌جا نوشته شده است این عصاره تشکیلات مملکتی است که صورتش را آورده‌اند به نام بودجه کل مملکتی ۳۵ به ما داده‌اند تویش بودجه وزارت صنایع و معادن نوشته شده است با یک مبلغ پنجاه و یک میلیون و دویست وچهل و شش هزار ریال این معادن ایران را یک صورت آبادی به آن نخواهد داد مثل وزارت‏ بازرگانی ما می‌شود، مثل وزارت کشاورزی ما می‌شود فقط یک اسمی خواهد بود بی مسمی، اگر واقعاً بخواهیم وزارت صنایع و معادنی باشد همان شرکت ملی نفت را اسمش را عوض کنید اسمش را بگذارید وزارت معادن یک نفر وزیر هم بیاید این‌جا و مشغول این کار باشد، وزیر معادن هم وسایل حفاری و ابزار و وسایل مهندسی و مطالعات دارد، همه چیز دارد ممکن است یک چیزی باشد والا با این صورت فعلی که توی این بودجه نوشته‌اند یک‌شاهی ارزش ندارد و وزیر موهومی که بعد می‌آید یک‌شاهی نمی‌ارزد، وزارت راه و حومه بودجه‌اش ۶۸ میلیون و نهصد و پنجاه وشش هزار ریال این را من صبح عرض کرده‌ام که یک نقصی بودجه ما دارد که اگر آن نقص را مرتفع کرده بودند من این‌جا حرفی نمی‌زدم وآن نقص این است که ما یک سازمان برنامه‌ای داریم که آن کمیسیون‌ها، آن کمیسیون‌های مشترک رفته‌اند یک قوانینی گذرانده‌اند و اختیاراتی به یک شخص دادند که یفعل مایشاء و به حکم ما یرید است، این یک چیزی هم ممکن است توی برنامه‌شان ببینید، یک کمپانی جاسوسی انگلیسی‌ها دارند جان مولم که این بیشتر در آن موقعی که نفت دست انگلیس‌ها بود این بنگاه برای اداره جاسوسی نفت جنوب در عشایر آن‌جا می‌رفتند و هر وقت می‌خواستند فساد کنند وسیله فراهم می‌کردند، این کمپانی نمایندگانش آن‌جا کار می‌کردند حالا دایره‌اش الحمدالله توسعه پیدا کرده در تمام ایران شش هزار کیلومتر به اختیار آن گذاشته شده که راه بسازد خوب البته من ندیده‌ام کنتراتش را شنیده‌ام کنتراتی که با او بسته شده خیلی بدتر از عهدنامه ترکمن چای است که با روس‌های قدیم بسته شده بود. یکی از رفقا نسخهٔ انگلیسی این قرارداد را که دیده بود مواردی درش بوده که آدم عاقلی پای این مواد را امضاء نمی‌تواند بکند گفتند یک همچو کنتراتی با یک کمپانی که برای جاسوسی آمده این‌جا شش‌هزار کیلومتر راه به او داده‌اند، وزارت راه خوب بود جاهایی که باید سازمان برنامه خرجش کند و این جور بشود گفته می‌شد. من نمی‌بینم ایشان را، این یک چیزی است که خدا می‌داند، من خبرش را ندارم اما این که این جا هست این که برای تعمیر این راه‌آهن موجود ما که عمله‌جات بروند و پیچ و مهره‌ها را روغن بزنند که از هم در نرود این کافی نیست، این مبلغ جزیی چیزی نیست که دردی دوا بکند، من سال گذشته که می‌رفتم به قزوین تابستان در کوهستان الموت که می‌رفتم دیدم جاده ساخته‌اند، حالا چند روز پیش یک روزنامه‌ای نوشته آن‌جا یک باطلاق عظیمی شده، آب‌هایی که آمده گِل و شُل شده و آن‌جا باطلاقی شده، اسم وزارت راه را هم وزارت اقیانوسیه گذاشته یک روزنامه‌ای را دیدم که یک سرمقاله‌ای در این موضوع نوشته بود، البته باید هماهنگی در مملکت بین تشکیلات باشد نمی‌شود یک قسمت خیلی کت و کلفت وقوی و پرقدرت باشد یک تکه هم به قدری ضعیف و بی‌جان که قابل تکیه نباشد، مثل سایر کارهای مملکتی که من در نطق‌های قبل از دستور سابقاً عرض کردم این را که دولت باید برای تشکیلات مملکتی خودش یک حداقل معیشتی را در نظر بگیرد، این فرق نمی‌کند سرباز حداقل معیشت را لازم دارد دبیر لازم دارد، قاضی و دکتر و استاد هم لازم دارد یک حداقل معیشتی را باید برای همه ایرانی‌هایی که در خدمت دستگاه دولت هستند در نظر بگیرد، نمی‌شود که دو برادر از یک پدر ومادر از یک مدرسه بیرون آمده‌اند یکی برود سازمان برنامه اشلش

حداقل هفتصدو هشتصد باشد، یکی دیگر برود وزارت کشور اشلش شصت هفتاد هشتاد تومان باشد، این نمی‌شود، این بار به منزل نمی‌رسد، این وزارت راه (در این موقع آقایان عمیدی نوری و صدرزاده و یک نفر دیگر از آقایان نمایندگان عازم خروج از تالار جلسه علنی بودند)

نایب رئیس- هر سه آقایان با هم نروید (صدرزاده- کمیسیون برنامه است) باشد بودجه مهم‌تر از کمیسیون است بفرمایید کمیسیون را تعطیل کنند (عمیدی نوری- ما حاضریم این‌جا از کمیسیون فرستاده‌اند عقب ما) کمیسیون فرع مجلس است.

حائری‌زاده- خوب این هم یکی از مزایای ماست، یک کمیسیونی حکومت می‌کند در مشروطیت، چرا برای این که پول‌های موجود را آن‌جا حواله کرده‌اند که آن‌ها دارند تکلیفش را معلوم می‌کنند بابا یک شهر و دو نرخ که نمی‌شود، هر وزارتخانه‌ای برای خودش یک اشلی دارد، هر سری برای خودش یک سازی می‌زند این صحیح نیست، این مشکل مملکت‌داری نیست در زمان شاه سلطان‌حسین هم این طور نبوده که چهار تا افغان پابرهنه آمدند و همه چیز را از بین بردند این هرج و مرجی که حالا در دستگاه دولتی هست آن وقت نبوده است این معنی ندارد یک شهر و چند نرخ، اشل قاضی یک جوری است، اشل دبیر یک جوری است، اشل دکتر یک جوری است، کارمند کشوری یک جوری است، کارمند لشکری یک جوری، این‌ها مگر مال غیر این آب وخاک است؟ آن کسی که در سازمان برنامه کار می‌کند یک جوری، آن دیگری که جای دیگر کار می‌کند باید پدرش دربیاید.

یکی از آقایان می‌گفت که شما آمدید کار همه وزارتخانه‌ها را مختل کرده‌اید، وزارت پست و تلگراف مثلاً نه مشمول دکتر است نه مشمول لیسانس است نه مشمول قاضی است و نه مشمول سازمان برنامه، هیچ چیز، این بدبختی که زحماتش طاقت‌فرساست و بایستی اتصالاً این چکش آهنی را بزند برای خبر دادن و خبر گرفتن اگر من این کاره بودم بعداز ۲ ماه باید بروم دارالمجانین، این کار باین سختی به این تحویل می‌دهند آن وقت کمترین حقوق را به او می‌دهند برای این که مشمول مقررات نیست، نه اشل قاضی شاملش هست نه اشل دبیر شاملش هست نه اشل سازمان برنامه شاملش است آخر تکلیف این بدبخت چیست باید فهمید که چرا این بدبخت باید این همه زحمت بکشد و حقوقش تکافوی ۱۰ روز از زندگیش را نکند و بقیه‌اش گرفتار بدبختی و بیچارگی باشد این یک شهر و چند نرخ را باید بهم زد این وزارت راه، این قلمی که نوشته شده هم راه شوسه را دارد و هم راه‌آهن را، این‌جا ما باید ...... آقای وزیر دارایی تشریف ندارند؟

وزیر دارایی (فروهر)- چرا هستم.

حائری‌زاده- اگر شما جمعاً و خرجاً بودجه سازمان برنامه را آورده بودید این‌جا من اعتراض کمتر می‌توانستم بکنم، برای این که در این‌جا من می‌دیدم برای راه سازمان برنامه ده میلیون دلار تخصیص داده است وزارت راه هم یک بودجه‌ای برایش تخصیص داده است، این را که روی هم حساب کنیم خوب یک چیزی است، یک اشخاصی فنی را یک حقوق بیشتری داده‌اند استخدام کرده‌اند از سویس آورده‌اند از سوئد آورده‌اند از آمریکا و انگلستان و از فلان جهنم دره آمده حقوق بیشتر به آنان داده‌اند ولی این ترتیب غیر از این که لابه بکنیم، هیچ نتیجه مثبتی از این مذاکرات حاصل نمی‌شود، آن قانونی را که در سی سال پیش تقریباً برای همین قند و شکر و چای گذشت برای راه‌آهن، اگر همان قانون را رویش عمل می‌کردیم تا امروز و آن عواید تخصیص به همین کار داشت تمام شبکه راه‌آهن ما الان در جریان استفاده بود. قانونی برای شبکه راه‌آهن از مجلس گذشت فقط یکی دو خطش نیمه‌ساز است که آن هم هنوز تمام نشده موقع جنگ فرسوده شده و از بین رفته، روضهٔ بیشتر در این موضوع به عقیده من جز دردسر برای آقایان فایده دیگری ندارد.

آقایان مخالفین هم من خیال می‌کنم صحبت نمی‌کنند (عمیدی نوری- اگر جناب‌عالی اجازه بدهید ناطق مخالف دوم بنده هستم وحرفم را خواهم زد) (شوشتری- سومیش هم بنده هستم) یعنی مجلس به کفایت مذاکرات رأی نمی‌دهد؟ بلی، یکی دیگر موضوع وزارت بهداری است، موضوع بهداری یک قلم در این بودجه نوشته شده است، یکی تشکیلات وزارتخانه است، یکی هم توسعه بیمارستان نمازی است، یکی هم بنگاه پاستور باز عیبی که در سایر قسمت‌ها بود در این‌جا هم داریم، یک خرج‌هایی برای امور بهداشت در این مملکت غیر ازاین ۳ قلمی که این‌جا نوشته شده است و توی این بودجه است می‌شود.

من مطلع شدم یک کمیسیون‌هایی تشکیل می‌شود که نماینده وزارت بهداری هست نمایندگان خارج هم اشخاصی هستند و یک تشکیلات بهداشتی را به خرج آن‌ها اداره می‌کنند. آیا این خرج ثابت است یا موقت است؟ اگر خرج ثابت است باید در بودجه هم بیاورند، اگر خرج موقت است خوب روزی که این کمک موقت نرسد باید فکر آن روز را هم بکنیم، چون یک مذاکره‌ای اصل ۴ می‌کرد که یک تأسیساتی در مملکت کارهایی کرده بوده مذاکره شده که اصل ۴ دستگاهش را جمع می‌کند و این تأسیساتش را تحویل دولت می‌دهد. این حرف خیلی حسابی و پسندیده است ولی خرج نگاهداری آن دستگاه با خرج نگاهداری ما دوتاست شما یک نفر ماشین‌نویس را در وزارت بهداری یا وزارت پست و تلگراف چند حقوق می‌دهید؟ در اصل ۴ چقدر حقوق می‌دهید؟ آن تشکیلات را هر وقتی که به شما تحویل دادند آن حقوق را یا نمی‌توانید بدهید یا می‌توانید، اگر می‌توانید محلش کجاست؟ و اگر نمی‌توانید یک دسته ناراضی تحصیل کرده مجهز در مملکت علیه اصلاحات حاضر و موجود کرده تحویل گرفته‌اید، این حرف را من دیشب شنیدم که ما راه‌آهن‌مان چهار هزار و پانصد تا موقعی که این دوستان ما جناب انگلستان و دیگران سرزده و مثل دزد شبانه نیامده بودند ما با ۴۵۰۰ نفر دستگاه راه‌آهن وسیع را اداره می‌کردیم و آن‌ها آمدند پدرمان را درآوردند و یک منصب پل پیروزی به ما دادند و آن وقت وقتی رفتند ۳۵ هزار نفر کارمند برای ما ارث گذاشتند که دولت باید این ۳۵ هزار نفر را حقوق و مواجب بدهد ولی عوایدش که اضافه نشد، راه‌آهن ما که با ۴۵۰۰ نفر اداره می‌شد این ۳۵۰۰۰ نفر که تحمیل شد به بودجه مملکت، این فقر و دستگیری و اعانه این جریانی که پیش آمده این‌ها ارث جنگ است که این مملکت را به روز بدبختی انداخته است. این تحفه‌هایی است که رفقای ما داده‌اند که گرفتار این بدبختی هستیم، این را باید در بودجه پیش‌بینی کنند، مثلاً همان سازمان خدمات شاهنشاهی که برای کارهای بهداشتی هست بودجه آن جمعاً و خرجاً باید در بودجه وزارت بهداری بیاید مگر برای کارهای بهداری نیست این‌ها برای کارهای مخصوصی یک عواید به خصوصی دارند این باید در بودجه مملکتی بیاید بهداشت مملکت ما وضعیت متحدالشکلی داشته باشد یک جناب وزیر و دو تا گوشش می‌شود وزیر بهداری یک بنگاه پاستور دارد و یک کمک خرجی هم به بیمارستان نمازی می‌کند که غلامحسین‌خان لقانطه از مدیرش شکایت می‌نویسد و چاپ می‌کند.

این که درست نشد مملکت غیر از این‌ها چیزهای دیگر هم دارد، چرا یک چیزهای خوبی که داریم آن‌ها را نمی‌آوریم به دنیا بگوییم که این‌ها را داریم توی صندوق‌خانه مخفی بکنیم، چه لزومی کرده؟ این خدمت به اجتماع باید در بودجه ما ذکر بشود و دنیا متوجه بشوند که مردم ایران با فروش بلیط لاتاری پول جمع می‌کند و فقرای‌شان را در نقاطی جمع‌آوری و نگهداری می‌کنند معالجه می‌کنند این افتخاری است برای مملکت، چرا نوشته نشود؟ این پول را مگر مردم ایران نمی‌دهند؟ مگر خرج این مردم نمی‌شود چرا جمعاً وخرجاً بودجه وزارت بهداری نیست؟ اگر علتش این است، سیستم حقوق دو جور است وزارت بهداری به زحمت می‌افتد می‌گوید دکتری را که آن‌جا استخدام می‌کنند ماهی فلان مبلغ می‌دهند دکتری را که من استخدام می‌کنم ثلث آن مبلغ را الان به او بدهم (میراشرافی- لایحه‌اش را الان آورده‌اند) آن وقت تازه اول مصیبت و بلاست این را باید رفعش بکنید یک شهر و دو نرخ یک مملکت و پنج جور، ده جور اشل استخدامی این صلاح مملکت ما نیست، ما اگر نداریم باید همه با هم شب گرسنه بخوابیم، اگر داریم همه زندگی مرفهی داشته باشیم، این تبعیض‌ها را باید به کلی برداشت و این را باید در لایحه بودجه اصلاحش کنیم جای دیگر ما نداریم که در اطراف این چیزها بحث بشود، یکی این‌جا راجع به وزارت کار است، وزارت کار فقط یک قلم خیلی روشن هست که چهار میلیون تومان برای وزارت کار، وزارت کار من اطلاعاتی که دارم کارمندانی که در کارخانه‌ها کار می‌کنند صدی چنداز حقوق آن‌ها کسر می‌شود صدی چند هم از حقوقی که کارفرما به آن‌ها می‌دهد اضافه می‌شود و این صدی هیجده، روی هم مبلغی می‌شود در حدود هیجده درصد از حقوق آن‌ها که در ماه وارد صندوق می‌شود شما چند هزار کارگر دارید؟ پنجاه هزار تا کارگر دارید؟ این منحصر به کارخانجات دولتی نیست (وزیر کار- یکصد و نود و دو هزار، با خانواده شان هشتصد هزار نفر می‌شود.) ۱۹۲ هزار نفر، دویست هزار نفر کارگر دارید که شما از حقوق این‌ها کسر می‌کنید و هستند کارمندانی که حقوق‌شان نزدیک به حقوق وزیر است من موقعی که می‌آمدم توی راه‌آهن، یک خانواده‌ای بودند یکی به من معرفی کرد و گفت این خانواده‌ای که شما می‌بینید پدر و زن و دختر و پسر و این‌ها به اسامی مختلف حقوقی که می‌گیرند روی هم رفته که حساب بکنید به اندازه حقوق وزیر است، کار هم نمی‌کنه، یک روز جزء حزب اراده ملی هستند یک روز جزء حزب توده هستند، یک روز حزب شاه‌پرست هستند یک روز جزء حزب بت‌پرست هستند هر روز به یک رنگی درمی‌آید این‌ها برای پول گرفتن مهیا هستند، شَم‌شان هم بسیار خوب است که می‌فهمند امروز باد از کدام طرف می‌وزد این شیرهای علم را نگاه می‌کنند که کدام طرف می‌روند آن‌ها هم عقبش راه می‌افتند، شما کارگرهایی دارید که حقوق زیاد می‌گیرند کارگری که حقوق کم بگیرد کمتر از روزی پنج، شش تومان خیال نمی‌کنم کمتر داشته باشید، از این دویست هزار نفر حساب کنید صدی هیجده حقوق این‌ها (سلطان‌مراد بختیار- کارگر روزی یک تومان هم دارید) حالا من قلم و کاغذ ندارم که حساب بکنم مسلماً از پنجاه شصت میلیون تومان کمتر نمی‌شود، مسلماً کمتر نمی‌شود، همین جور دیمی که من فکرش را می‌کنم، حساب

نکرده‌ام، بیشتر می‌شود این هم البته یک مصارفی دارد، باید مریض‌خانه باشد، باید دوا باشد، باید برای کمک به این‌ها در موقع پیش آمدهایی که برای زن و مردشان می‌شود باید کمک بشود، این بودجه و تشکیلات دارد این کجاست حسابش؟ این‌جا اعتبار چهار میلیون تومانی نوشته‌اند برای وزارت کار برای تشکیلاتش که افرادی را این طرف و آن طرف بفرستند خوب یک پولی است، و این عوائد وزارت کار که جمع می‌کند و مخارجی که می‌کند چرا نباید توی بودجه مملکت منعکس بشود؟ باید منعکس بشود. (داراب- مستقل است) همه مستقل‌اند مگر وزارت کشور شما دستگاه ژاندارمری‌اش مستقل نیست؟ دستگاه شهربانی‌اش مستقل نیست؟ دستگاه آمارش مستقل نیست؟ دستگاه را یک جایی باید میخ طویله‌اش را بکوبند که بداند کجاست تکلیفش چیست؟ امروز چرا جزء بودجه مملکتی نمی‌آید؟ (وزیر کار- مجلس ناظر دارد در آن‌جا) (داراب- صندوق تعاون است) این‌ها یک قدری وزن شعر است، این توی بودجه اگر وارد بشود که در مملکت نظارت بشود که نیایند چند نفر سرشان را توی هم بکنند هر جور بخواهند تکلیف این پنجاه شصت میلیون پول را معلوم کنند، کارگر این‌جا داد و فریادش بلند، کارفرما هم که می‌گوید من پول داده‌ام نفله شده است این درست نیست این از نقایصی است که در بودجه است باید جناب وزیردارایی توجه کنند، بودجه‌ای که با فکر خودشان تهیه می‌فرمایند این نقایص را کمتر داشته باشد که من بی‌سوادی که هیچ اطلاعات مالی ندارم با بی‌سوادی‌ام این نقایص را تشخیص می‌دهم، اگر به دست یک آدم فنی بدهید هزار نقص فنی دیگر هم پیدا می‌کند که من نفهمیده‌ام و مدتی باید به من حالی کند که بفهمم، برای وزارت دارایی یک دستگاه‌های دیگری این‌جا ذکر شده است غیر از خود وزارت دارایی که بودجه‌اش در حدود ۶۷۶ میلیون است یک دیوان محاسباتی دارد، یک دادسرای دیوان محاسباتی دارد اداره کل گمرکی دارد، اداره کل انحصار دخانیات و خرید مواد دخانیه‌ای دارد یک ضراب‌خانه شاهنشاهی دارد، یک اداره صادرات تریاک دارد، یک کمیسیون ارزی دارد که روی هم رفته بودجه آن را که ما حساب می‌کنیم، دستگاه وصولی هر مملکتی بایستی یک تناسبی داشته باشد با عایدات و خرج آن مملکت، شما یک تجارت‌خانه‌ای دارید اگر چنانچه نمایندگی دادید که مطالبات شما را وصول کند تومانی صد دینار، سه شاهی، یک‌شاهی حق‌العمل می‌گیرد که این مطالب را جمع بکند و به حساب شما بیاورد، خوب یک مباشری که معلوم می‌کنید، برای کارهای کوچولو ممکن است صدی ده حق‌العمل معلوم بشود ولی اگر چنانچه عوائد زیاد را باید جمع‌آوری بکند بیش از صدی پنج به او حق‌العمل نمی‌دهید برای وصول عوائد، یک وزارت دارایی که بودجه ده، پانزده میلیاردی دارد عایداتش را جمع بکنید ده، پانزده میلیاردی که این‌جا هست که توی این، نفتی که سازمان برنامه می‌برد نیست پولی که مال تعاون هست نیست، پولی که مال سازمان خدمات شاهنشاهی و نظایرش در این مملکت به انواع و اقسام گرفته می‌شود نیست این فرع زائد بر اصل است من اگر یک صورت جزیی بود در کار املاک مزروعی که بیشتر وارد بودم و از ۳۵ سال پیش به این طرف راجع به مالیات‌ها صحبت کرده‌ام مدلل می‌گردم که نقص از مالیات‌ها است که خرج و صورش بیشتر از عایداتش است و این منطق ندارد که ما یک پولی را از یک اشخاصی بگیریم و زائد بر آنچه می‌گیریم باید خرجش بکنیم، این را باید مثل باز کریم‌خان ولش کنید سی خودش شکار کند، سی خودش بخورد که یکی از آن‌ها مالیات املاک مزروعی است، حالا زحمتش دوسیه علیحده‌ای دارد، اساساً از نظر عقلایی آن قسمت مالیات‌هایی که مخارج وصولی‌اش زیاد و عایداتش کم است این را باید به کلی لغو بکنید ولی البته با یک روز، دو روز و با عجله نمی‌شود این کارها را تنظیم کرد باید ۶ ماه، یک سال مطالعاتی بشود یک لایحه‌ای برای این کار تنظیم بشود که من بی‌اطلاع این بودجه‌ای را که چاپ کرده‌اید و دست من داده‌اید نمی‌توانم اظهار بکنم در چه قسمت باید این قسمتش را تغییر بدهند ولی لازم است در لایحه یک تغییراتی داده بشود، یک ستون بودجه دارد این‌جا که وجوه مخصوصه از محل درآمدهای مربوطه جمعاً و خرجاً این ستون خیلی ناقص است و خیلی باید تکمیل بشود، شهریه و هزینه بقاع متبرکه و تعهدات فلان مبلغ، سهمیه شیر و خورشید مشهد فلان مبلغ، که این‌ها وصول می‌شود و صرف محل خودش می‌شود. این قسمت‌ها یک، دو سه قلم دارد این‌جا مال اعتبارات است یکی اعتبار دولت است به طور مطلق که در حدود شش میلیون تومان پیش‌بینی شده است، اعتبارات دیگر هم هست، اعتبارات هزینه‌های پیش‌بینی نشده، از این قبیل اعتبارات داریم، من نظرم هست بیشتر که این مملکت مشروطه بود و حکومت پارلمانی داشت و مرحوم مستوفی‌الممالک رئیس‌الوزرایش بود، ممکن است من توی کاغذهای کهنه‌ام پیدا بکنم و به نظر آقایان برسانم که همان اعتبارات محرمانه را برای اطلاع نمایندگان سه ماه به سه ماه کسی که خرج می‌کرد چاپ می‌کرد می‌داد به مجلس که این اعتبارات محرمانه را این‌طور خرج کرده‌ام برای این که نمایندگان ملت در مخارج مملکت نظارت داشته باشند بدانند دولت پولی را که محرمانه هم خرج می‌کند به نفع مملکت دارد خرج می‌کند این برای دوسیه‌سازی خرج نمی‌کند برای پاپوش‌دوزی خرج نمی‌کند، این اعتبارات دولت کم بود زیاد هم نبود ولی صورتش را سه ماه به سه ماه مرحوم مستوفی من نظرم هست که رئیس‌الوزراء بود صورتش را تهیه می‌کرد و می‌داد به مجلس همین طور مثل لوایح چاپ می‌کردند و به ما می‌دادند ولی پس از خرج، اعتبار بود برای این که اجازه دارد که خرج بکند و به هر مصرفی می‌خواهد برساند، (شوشتری- پس این چه جور سری بوده است؟) پس‏ از خرج دیگر از محرمانه بودن خارج می‌شد آن روز اگر می‌خواست بیاید اجازه بگیرد که این خرج را بکنم چون موقعش می‌گذشت رئیس دولت هم که مورد اعتماد بود چند میلیون تومان که تحت اختیارش بود هر جا خرجی که لازم بود می‌گیرد ولی بعد اطلاع می‌داد که من این کار را کردم، رئیس دولت چه کاره است؟ یک مباشر است از طرف شما، چیز تازه‌ای نیست شما خودتان می‌گویید ما وکیل این مردم هستیم که مالیات می‌دهند دولتی هم که شما به او اعتماد دارید مباشر است از طرف شما که برود خرج بکند و صورت دخل و خرجش را به شما نشان بدهد منتهی به این مباشرتان شما اعتماد می‌کند و به او اجازه می‌دهید که اگر خرج‌های فوق‌العاده‌ای پیش آمد لازم نیست که بیاید از مجلس کسب تکلیف بکند و به او اعتماد می‌کنید و می‌گویید در حدود چند میلیون تومان خرج‌های فوری را برو بکن ولی بعد صورت بده، که من بفهمم درست است یا نه و چه جور خرج شده است و اگر صورت ندادی من سلب اعتماد از تو می‌کنم این یک روزی ما یک مشروطه‌ای داشتیم، دمکراسی داشتیم، حکومت پارلمانی داشتیم و این رویه را داشتیم و امیدواریم یک روزی بعدها این را پیدا بکنیم ولی مع‌التأسف حالا نداریم یک مبلغی هست این‌جا که در بودجه مجلس هم نوشته بود این‌جا هم دو مرتبه نوشته شده است. نمی‌دانم چه جوری شده است ما وقتی یک رأیی داریم به لایحه بودجه مجلس اعتبار طبع فرهنگ دهخدا را رأی دادیم و توی بودجه مجلس هست، این‌جا مجدداً اعتبار طبع کتاب فرهنگ دهخدا را من می‌بینم که یک میلیون و چهارصد هزار ریال این‌جا دو مرتبه پیش‌بینی شده است مگر دو دستگاه دارد این طبع؟ (یکی از نمایندگان- این همان است) آن را که شما یک ستون داشتید این‌جا که مخارج مجلس شورای ملی و سنا را، نوشته‌اید مخارج مجلس شورای ملی را نوشته‌اید هشتاد و شش میلیون و هفتصد و هشتاد ویک هزار و هشتصد تومان (یک نفر از نمایندگان- هشت میلیون است، یک صفر اشتباه است) (شوشتری- آن غیر از مخارج طبع فرهنگ است) آن هم توی شکم همین است، بودجه مجلس که تصویب شد اقلامی بود، مطبعه داشت، نمی‌دانم روزنامه، مجله رسمی داشت، کارمندان اداری داشت، حقوق وکلا داشت، گل‌خانه داشت، هر چه داشت این هم یکی‌اش بود، که جمعاً وخرجاً ما رأی دادیم و گذشته است حالا ممکن است آقایان این بودجه را ازآن کسر کرده باشند، دو مرتبه این‌جا نوشته‌اند ممکن هم هست که اشتباه شده باشد در هر صورت اشتباه یا تکرار، یا من اشتباه می‌کنم این مسئله موضوع طبع فرهنگ مرحوم دهخدا یک خدمت بزرگی بوده که در مجلس آمده‌اند گفته‌اند که این فرهنگ چاپ بشود (صحیح است) و آن مرحوم هم یک یادداشت‌هایی که برای تکمیل آن کتاب بوده آن‌ها را تسلیم مجلس کرده و امیدواریم که بعد هم تمام بشود ولی این‌ها را بیایند چاپ بکنند و توی انبار ذخیره بکنند این به عقیده من صحیح نیست، (شوشتری- باید رایگان در اختیار علما بگذارند) من معتقد هستم که این را یک قسمتی را باید به کتابخانه‌های دنیا، به کتابخانه‌های عمومی مجانی بدهند این یادگاری‌ها در آن‌جا باشد (پورسرتیپ- الان به کتابخانه‌های عمومی می‌دهند) یک قسمت دیگرش را هم توی انبارها بگذارند. کتابفروشی‌ها یک رویه‌ای بین خودشان دارند که اگر یک کسی کتابی چاپ کرد می‌آیند می‌گویند مثلاً این هزار صفحه است یک قیمتی رویش می‌گذارند با کتاب‌های دیگر مبادله می‌کنند و روی نرخ هم خودهای‌شان می‌روند می‌فروشند این را باید اگر اعتبار دارند به اختیار آن‌ها بگذارند و بفروشند، در انبار ماندن که یک کسی مراسله‌ای بنویسد این به عقیده من مصلحت نیست و این ترویج فرهنگ نیست من نمی‌گویم مجانی بدهند، مجانی صحیح نیست، ولی این خرجی که مملکت می‌کند از نظر فرهنگی نه از نظر کسب و کار که خواسته باشیم عایداتی دولت پیدا بکند باید شروع بشود و برای فروش این از تمام مؤسسات و کتابخانه‌ها کمک بگیرند یک مقداری هم البته باید به عنوان هدیه بدهند، یک کار خیری که عاقلانه انجام شد من برای شاهد مثال عرض می‌کنم در دوره پنجم بود خیال می‌کنم که اداره مباشرت که حالا کارپردازی اسمش شده آن وقت ارباب کیخسرو یک عضو ثابتی بود که کارهای محاسباتی را او عهده دار بود در هر دفعه تجدید انتخابات که می‌شد دو عضو دیگر تغییر می‌کردند یک دوره هم من بودم موقعی که کتابخانه تأسیس شد من خودم در اداره مباشرت بودم سعی کردیم و آن کتابخانه تأسیس شد یک دوره هم جناب آقای‏ افشار آقای میرزا رضاخان افشار ایشان در مباشرت بودند و برای این که

کتابخانه را آبرو بدهند، سر و صورتی دهند یک فکر بکری کردند که خیلی هم مفید واقع شد که این کتابخانه پر از کتاب شد، دوره قوانین ما پنج شش دوره بیشتر نداشتیم این چاپ شده بود، این قوانین را برای تمام پارلمان‌های دنیا برای هر کدام یک دوره قوانین را فرستادند و خبر دادند که ما یک کتابخانه‌ای در مجلس داریم این هم قوانین که داشتیم برای یادبود فرستادیم، سر کتاب باز شد و کتابخانه پر شد بدون این که یک‌شاهی پول بدهیم، یک رقابت‌هایی هم ایجاد شد بین بعضی از ممالک و کتاب‌های زیادی آمد وارد کتابخانه شد یک کار عاقلانه فرهنگی و ادبی انجام داد، ارتباط برقرار کرد و کتابخانه پر از کتاب شد (شوشتری- آن خرید خانه را هم بفرمایید ۲ هزار متر بود، به بیست هزار تومان خرید با آن عمارات) سابق یک جور دیگر فکر می‌کردند حالا یک جور دیگر فکر می‌کنند همین پارلمان که شما الساعه تویش نشسته‌اید، به سوابق که مراجعه بکنید خیال می‌کنیم که مرحوم امام جمعه خوئی بودند که امضاء کردند از پول جرایم وکلا این تهیه شد، وکلا دیر آمدند، از حقوق‌شان کسر شده حرام هم نیست، ما تعهد می‌کنیم همه کار را انجام بدهیم هر مقدار که کار انجام ندادیم از حقوق ما کسر می‌شود این ذخیره می‌شود رفتند این عمارت را از این پول خریدند این هیچ حرمتی هم ندارد خیلی هم حلال و طیب بوده یک چیزی این‌جا پیدا کردم یک قلم خرجش را پیدا کردم اعتبار کمک به سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی پنج میلیون و پانصد هزار تومان و پنجاه و پنج میلیون ریال، این خرج را یک قلم این‌جا نوشته‌اند خیلی خرج‌های دیگر و عایدات دیگر هم هست که از خزانه عمومی این‌جا پیش‌بینی شده من نظرم هست مال گمرک بود، یک چیزهایی بود که آن‌ها یک چیزهایی اضافه کرده بودند برای خدمات شاهنشاهی، این بلیط‌ها هم هست من می‌گویم این را، این قلم خرج را این‌جا نوشته‌اند بقیه‌اش را هم پیدا بکنند در ستون دخل وخرج این‌جا منظور بشود جمعاً و خرجاً به حساب مملکت بیاید ما دو مملکت نیستیم که یک مملکت سازمان خدمات اجتماعی شاهنشاهی درست کرده و یک مملکت هم هست که اعانه به آن بدهیم چنین چیزی نیست یک مملکت است، یک مردم است، یک مالیات است، همه‌اش کمک به یک دستگاه است همه هم باید کمک بکنیم به این دستگاه یک قلمی این‌جا هست اعتبار کمک حقوق بازنشستگان و منتظرین خدمت پانصد هزار تومان، این قلم را من می‌خواستم یک قدری روشن بشود، یک شرکت‌های بیمه‌ای در دنیا هست که شما می‌روید آن‌جا بیمه می‌شوید پنج سال، ده سال، بیست سال، سی سال، ماهی پنج تومان، ده تومان، بیست تومان می‌دهند این می‌شود مثلاً صد هزار تومان بعد از سی سال یک قلم به شما می‌دهند اگر هم مردید آن وسط‌هایش به وراث شما یک قلم می‌دهند ممکن است یک بیمه‌ای هم باشد که ماه به ماه بدهند آن را من خبر ندارم آن شرکت‌های بیمه که من بعضی اساس‌نامه‌های‌شان را دیده‌ام، یک قلم می‌دهند این قانون تقاعدی که برای کارمندان دولت است این یک نوع بیمه است برای کارمندان که صدی چند از حقوق کارمند کسر می‌شود برای موقع پیری و کوری و بی‌کاری و مرگش و وراثش واین حرف‌ها این صندوق تقاعد اوائل امر هی روز به روز اضافه می‌شد، علتش این بود که قانون که وضع شده بود مستخدمینی که امروز وارد کار شده بودند حقوق به آن می‌دهند مستخدمین پیش که حقوقی به آن‌ها نداده بودند که بیایند از صندوق پول بگیرند، هی این پول جمع شد یواش یواش قوانین فرق کرد مثلاً بیشتر یک شصتم حقوق ضرب در سنوات خدمت بوده خیال می‌کنم حالا کم کم شده یک سی‌ام حقوق ضرب در سنوات خدمت یادم نیست یک چهلم بود شد یک سی‌ام تا کمی آمد پایین و سیاست‌ها هم که عوض شد در این سیاست‌ها یک عده اشخاصی که با آن دستگاه نمی‌توانستند با هم کار کنند جوان هم بودند متقاعد شدند حقوق بگیر صندوق تقاعد زیاد شده است، البته دولت شد بیمه‌گر و این کارمندها بیمه شدند باید کسر صندوق تقاعد هر چه هست دولت بدهد و این یک مبلغ جزیی پانصد هزار تومان برای منتظرین حقوق تقاعد به عقیده من اگر پیش‌بینی کردند که امسال پیش از پانصد هزار تومان کسر ندارد این حرف حسابی است گاهی این حرف‌ها به گوش من خورده‏ که صندوق تقاعد دارد تمام می‌شود صندوق تقاعد چرا تمام بشود؟ دلیل ندارد صندوق تقاعد دولت است پولی که مردم دارند می‌دهند یعنی کارمندها دارند می‌دهند به کسی می‌دهند که ضامن است این تعهدات را انجام بدهند مثل کارگری که مبلغی از حقوقش کسر می‌کنند یک تعهداتی می‌کند در مقابل این بیمه‌های اجتماعی که مریض هم می‌شود معالجه‌اش بکنند، اولاد هم پیدا بکند کمک به او بکنند یک پیش‌آمدهایی برایش بکند تمام حقوقش را بدهند این بیمه‌های اجتماعی برای همین است منتهی این‌جا بیمه‌گرش دولت است دولت برای کارمندانش یک صندوق بیمه‌ای دارد واین صندوق بیمه‌ای که دولت دارد کارمندان تقاعدی ما اگر زیاد شده باشند یا آن‌هایی که به گوش من خورده که صندوق دارد تمام می‌شود این پانصد هزار تومان وافی و کافی نیست اگر چنانچه پیش‌بینی می‌کند که کسر صندوق امسال بیش از این مبلغ نیست من حرفی ندارم ولی اساساً باید رفت دید کسر صندوق چه مبلغ است این کسر صندوق باید از خزانه عمومی آن کسر را جبران بکنند، یک قلم دیگر این‌جا است که من نفهمیدم امیدوارم جناب آقای وزیر دارایی توضیح بدهند اعتبار فرع وام دریافتی از بانک کشاورزی برای خرید کاخ والاحضرت شاه‌دخت اشرف پهلوی مگر کاخی والاحضرت نداشته؟ (یکی از نمایندگان- خریده‌اند) دولت خریده؟ (وزیر کشور- برای نخست وزیری خریده‌اند همین جایی است که برای نخست وزیری خریده‌اند) (وزیر دارایی- از بانک کشاورزی قرض کرده‌اند حالا باید فرعش را بدهند) چرا خریدند؟ والا حضرت اشرف خودش در منزلش بود، عیبش چه بوده؟ چه عیب داشت؟ چرا خریدند؟ (سلطان‌مراد بختیار- سپهبد زاهدی خریده است) خوب زاهدی هم کار بدی کرده مگر هر کاری سپهبد زاهدی کرده خوب کاری کرده است؟ (سلطان‌مراد بختیار- خواستم اطلاع داشته باشید) این اعتبار فرع وام دریافتی از بانک کشاورزی برای خرید کاخ والاحضرت شاه‌دخت اشرف پهلوی، این بنایی که برای نخست وزیری خریده‌اند این عبارت را من نفهمیدم بنده خیال نمی‌کنم که برای نخست وزیری بخرند (یکی از نمایندگان- حالا بیشتر ارزش دارد) نمی‌دانستم مال والا حضرت اشرف است، اطلاع نداشتم، یک موضوعی است من پشت تریبون یک روز دیگر هم این حرف را زدم، گویا آقای وزیر اسبق مالیه میل نداشتند که این حرف گفته شود یک روزی سپهبد زاهدی به من گفت موقعی که ۲۸ مرداد آن حوادث اتفاق افتاد و ما آمدیم توی عمارت نظمیه، و بعد کلوپ افسران و در خزانه هم یک شاهی پول نبود و دستگاه ما به کلی فلج بود نماینده‌ای از طرف یکی از دُوَل بزرگ که اعانه‌های زیادی به ایران داده آمد آن‌جا و یک چک پنج میلیون دلاری آورد برای من که این را تقریباً یک هدیه‌ای است یک چیزی است که برای شما جناب رئیس جمهور مرحمت کرده گفت من دیدم خزانه ما پول ندارد و خرج هم هست این پول هم رسیده من یک نفر را فرستادم دنبال خزانه‌دار گفتم این پول را شما بگیر و خرج را راه بینداز تا بعد ببینیم چه می‌شود و از این محل یک خرج‌هایی که ما در بودجه نمی‌توانستیم پیش‌بینی بکنیم و فوری و فوتی پیش آمد می‌کرد- از آن محل پرداخت می‌کردیم که یکی دو فقره‌اش خود من حاضر و ناظر بودم این را شهادت می‌دهم که شخصی بود خیلی صدمه دیده بود و در محبس بود روزی که این واقعه پیش‌آمد کرد و آزاد شد این توقع یک کمک‌های جدی داشت از سپهبد زاهدی و می‌گفت کسانی که از حیث مقام و علم و وضعیت از من کوچک‌تر بودند یک مقام‌های عالی به آن‌ها داده شده چرا به من یک کار مهم‌تر داده نمی‌شود، سپهبد زاهدی گفت من روزی که آمدم تمام ماشین‌ها به هم ریخته بود، هر کسی که آمد گفت که فلان کار را بروم انجام بدهم گفتم برو برای این که کار به راه بیفتد و ماشین معطل نماند ولی حالا من نمی‌توانم یک اشخاصی بدون این که صلاحیت آن‌ها را برای این کار تشخیص بدهم سر کار بفرستم ولی این آدم هم راست می‌گوید باید یک فکری برایش بکنیم این را من شاهدم من رفتم اروپا و برگشتم همان شخص کاغذی برای سپهبد زاهدی نوشته بود و توسط من برای سپهبد زاهدی فرستاده شد که شب عیدی من گرفتارم و اثاثیه‌ام در بانک است و چنین است و چنان است سپهبد زاهدی زیر کاغذ به رئیس نظمیه نوشت که شما ده هزار تومان بهش بدهید من دنباله این دیدم که یک ولخرجی‌هایی می‌شود خوب راست است‏ که این آدم زحمت کشیده و انصافاً باید به او کمک بشود ولی از جیب عمومی برای یک کسی که سر عید پلاسش گرو است ده هزار تومان بدهید صحیح نیست آن وقت ایشان این داستان را در دنبال این اقدام برای من گفت که یک همچو پولی بود در اختیار من، و من هم می‌توانستم این را به حساب خودم انتقال بدهم و بروم اروپا ولی من برای مملکت فداکاری کردم آمدم و این پول را به حساب کمک گذاشتم و یک خرج‌های لازم هم هست اشخاصی که صدمه دیده‌اند و باید به آنان کمک بشود از این محل کمک کردم من خیال می‌کردم که یک همچو پولی و این خرج‌ها است که این کاخ از آن پول خریداری شده است حالا معلوم می‌شود که این پول و وام غیر از آن حرف‌ها است و این هم کلمه برای نخست وزیری ندارد عبارت این است که اعتبار فرع وام دریافتی از بانک کشاورزی برای خرید کاخ والاحضرت شاه‌دخت اشرف پهلوی یعنی کاخ برای والاحضرت خریده شده یا کاخ را از والاحضرت خریده‌اند اگر اصلاح بشود از والاحضرت برای کاخ نخست وزیری اشکالش رفع می‌شود (شوشتری- ازش افتاده است) (وزیر دارایی- عبارت صریح است آقا) این موضوعاتی بود که من به عرض آقایان رساندم حالا یک چیزهای کلی می‌مانده من امروز صبح که آمدم مجلس دیدم جلسه هنوز تشکیل نیست نشستم حساب کردم مخارج دو ساله ۳۳ و سی چهارمان با خرج دو ساله ۳۳ و سی وچهارمان که اولی اسمش را عایدات و درآمد می‌گذاریم و آن را هم هزینه اسمش را می‌گذاریم مال دو ساله هزینه‌مان شده ۲۸ میلیارد و ۲۱ میلیون و ۷۶۹ هزار ریال این مال دو سال ۳۳ و ۳۴ گذشته است سال ۳۵ هنوز واردش نشده‌ایم عوایدی که آن‌جا پیش‌بینی اگر راست باشد این عواید چون من اطمینانی به آن پیشنهاد دهنده ندارم علتی آمده یک دروغی گفته برای خوش آمد کی، نمی‌دانم آن‌جا ۲۲ میلیارد و ۹۱۴ میلیون و ۵۴۸ هزار ریال مال این دو سال گذشته

است و کسر بودجه این دو سال ما ۰۰۰ / ۲۲۱ / ۱۰۷ / ۴ ریال می‌شود، این کسر را از چه محل داده‌ایم من می‌خواستم این را جناب وزیر دارایی روشن کنند که در سنه ۳۳ و ۳۴ این چهار میلیارد و کسری که کسر بودجه این ۲ سال ماهست چطور شده؟ لایحه تفریغ بودجه که هیچ‌وقت نمی‌آید به مجلس که ما عواید وصولی را با خرج حقیقی ببینیم و در آن قضاوت بکنیم، ما روی همین اقلامی که خیالی است و به دست ما می‌دهند باید روی خیال بنشینیم و حساب کنیم، من که راه دیگری ندارم، از یکی از آقایان اعضای کمیسیون بودجه پرسیدم گفتند که صورت وصولی ۹ ماه، ۸ ماه از سال ۳۴ را آوردند به کمیسیون چند ماه بقیه را هم قیاس کردیم و یک صورتی نوشتیم ولی این صورتی که چاپ شده است و به دست ما دادند و من درش مطالعه کردم آن حاکی از این معنی نیست، ما فقط روی هوا داریم حرف می‌زنیم، من می‌خواستم ببینم این کمک‌های بلاعوض یا با عوض چون یک قانونی آوردند این‌جا و گفتند مبلغی قرض بکنیم حالا بلاعوض باشد قرض باشد یا یک روزی پس بدهد ملت ایران، این را نمی‌دانم عجالتاً یک پول‌های بلاعوض وارد صندوق دولت شده است، یک پول‌هایی هم طبق قانون قرض کرده‌اند وآن هم وارد صندوق دولت شده است در ظرف این ۳۲ و ۳۴، این دو سال من می‌خواستم بفهمم چه مبلغ قرض کرده‌اند؟ کسر بودجه ما معلوم است چقدر بوده، تفریغ بودجه که به مجلس نیامده که روشن بشویم، قاعدهٔ تفریغ بودجه باید کسر بودجه را بیاورد پایین‌تر برای این که اعتباراتی که می‌گیرند تمامش خرج نمی‌شود، مسلم کسر دارد، در بودجه‌نویسی خرج را حداکثر در نظر می‌گیرند عایدات را حداقل در نظر می‌گیرند اصول بودجه‌نویسی در دنیا این‌جوری است حالا در مملکت ما وارونه باشد این دوسیه علیحده‌ای دارد، ما این کسر بودجه‌ای که داریم این پول را می‌خواهیم ببینیم کجا رفته است، این چند میلیون دلاری که به صورت قرض گرفته‌ایم یا به صورت بلاعوض به ما داده‌اند این کسر بودجه چه مبلغ بوده و پولی که به دستگاه خزانه دولت رسیده چه مبلغ بوده و باقی‌اش کجا است، چون من یک رقم‌های درشتی را دیدم که پول داده‌اند، من صورت حسابی ندارم. یک وقتی گفته شد که ما سیصد میلیون دلار دادیم حالا راست است یا دروغ من نمی‌دانم، این را ما باید بفهمیم که در ظرف سال‌های ۳۳ و ۳۴ چقدر به عنوان استقراض یا به عنوان کمک بلاعوض پول داده شده و وارد خزانه مملکت شده چقدرش به کسر این بودجه خورده و باقی‌اش کجا است، باقی دارد یا ندارد، اگر دارد کجا است و این را به موجودی سال بعد باید انتقال بدهیم این باید یک قدری روشن بشود این هم یکی از مسایل خیلی تاریکی است که من در بودجه دیدم و این را باید روشن بکنند، من می‌بینم آقایان خیلی خسته شده‌اند (صحیح است) من هم پایم درد آمده (شوشتری- زبان آقا که درد نیامده) ولی یک شعری هست ممکن هم هست که من غلط بخوانم، حدیث وصف تو را آب بحر کافی نیست که تَر کنند سر انگشت و صفحه بشمارند، این دستگاه فاسد مملکت، بنده که خیر، همه آقایان هم که بیایند این‌جا دردها را بگویند در ظرف دو سال و چهار سال هم که بعد می‌شود، اگر بگویند تمام نمی‌شود، من دیگر خسته شدم و بیشتر اذیت خودم را خلاف شرع می‌دانم به جهت این که آدم سلامت خودش را باید تا یک حدودی حفظ بکند تا بتواند برای اجتماع قدم بردارد. این است که این مسایلی را که برای من یک قدری تاریک است عرض کردم، خواهش می‌کنم که یک قدری روشن بشود و الا ناچارم که با دادن پیشنهاد باز بیایم و در اطراف این موضوعات روی پیشنهاد صحبت بکنم.

نایب رئیس- آقای مسعودی.

مسعودی (مخبر کمیسیون بودجه)- بیانات جناب آقای حائری‌زاده در دو جلسه مجلس (کریمی- سه جلسه) (شوشتری- یعنی دو روز) بلی در سه جلسه مجلس روی چهار موضوع دور می‌زد، یکی تاریخ تنظیم بودجه‌های مملکتی در ادوار گذشته مجلس شورای ملی بود، مطلب دیگر مربوط به بودجه سال ۱۳۳۵ و مقایسه آن با سال‌های ۱۳۳۴ و ۱۳۳۳ بود. یک مطلب دیگر که ایشان بیان کردند راجع به بودجه‌های مؤسسات و بنگاه‌هایی بود که این‌جا در بودجه مملکتی راجع به دخل و خرج آن‌ها ذکری نشده است، قسمت چهارم که فوق‌العاده مفصل بود مذاکرات وانتقاداتی بود که از وضع کار ادارات و وزارتخانه‌ها و مؤسسات فرمودند اما آن‌چه که به بنده مربوط است و به عنوان مخبر کمیسیون بودجه باید توضیح عرض کنم مطالب مربوط به بودجه سال ۱۳۳۵ است. آن‌چه که راجع به بودجه‌های گذشته فرمودند البته یک اطلاعاتی بود که برای بنده هم ذی‌قیمت بود و در محضر ایشان کسب فیض کردم که چه جور بودجه‌های سابق را آوردند و چه کسانی در این کارها دخالت داشتند اما راجع به بودجه سال ۳۵ به طور قطع همه آقایان گزارش کمیسیون بودجه را قرائت فرموده‌اند. در این گزارش به طوری که ملاحظه می‌فرمایند یک اشاره مختصری به ۱۴ سال اخیر و به خصوص اواخر سال ۱۳۲۹ تااوایل سال ۱۳۳۲ شده که باز هم بنده توضیح نمی‌دهم که در این سال‌ها چه گذشت ولی دراین سه سال واقعاً طوری مملکت ما را از نظر مالی و اقتصادی به زانو درآوردند که حقیقتاً جبران آن سال‌ها طول می‌کشد، بنابر همین توضیح مختصر بنده عرض می‌کنم که به دولت حاضر نمی‌توانیم ایرادی بگیریم که چرا بودجه متعادل به ملجس نداده برای این که واقعاً این هرج ومرج و لجام گسیختگی به طوری در مملکت تعمیم پیدا کرده که تازه ما می‌بینیم که بیش از یک‌سال نیست که یواش یواش دارد این‌ها ترمیم می‌شود، تمام آقایان توجه دارند که هر کشوری که خواسته بودجه متعادل داشته باشد اول امنیت را در کشور برقرار کرده برای این که مردم بتوانند کار بکنند و فقط بر اثر تولید کار است که می‌شود وضع اقتصاد مملکت را رو به راه کرد و بودجه‌های متعادل آورد به مجلس (صحیح است) در غیر این صورت اگر ما خدای نکرده، چون همه آقایان شاهد و ناظر بودند خود جناب آقای حائری‌زاده هم خوشبختانه در جریان بودند و مبارزه کردند می‌دانند اگر آن هرج ومرج و آن آشوب دوام پیدا می‌کرد اصلاً از مملکت چیزی باقی نمی‌ماند، بنابراین بنده می‌خواهم عرض بکنم که واقعاً آقای فروهر و دولت فعلی به هیچ وجه تقصیری ندارند در این که بودجه‌ای که به مجلس شورای ملی دادند تعادل ندارد ولی مطلبی که تذکر آن حتماً لازم است موضوعی بود که جناب آقای حائری‌زاده خیلی تکیه به آن فرمودند و گفتند بلی آن آقای وزیر فلان یک بودجه تخیلی نوشتند و آوردند و آقای فروهر هم در ظرف ۱۵ روز که آمدند با تلفن دستوراتی دادند و این بودجه گرچه مثل آن تخیلی و واهی نیست ولی نزدیک به همان است، بنده برای این که واقعاً ذهن آقایان روشن بشود چون ما هم در سه جلسه‌ای که در کمیسیون بودجه داشتیم و بیش از ۲۰ ساعت وقت صرف کردیم تمام اقلام بودجه را مورد دقت قرار دادیم وحقیقتاً رسیدگی کردیم و برای این که این مطلب برای آقایان روشن بشود خوب است بودجه چهاردیواری که دولت داده به مجلس با آن ماده واحده و آن تبصره‌ها آقایان اگر مطالعه کرده باشند و قطعاً کرده‌اند تردید نخواهند کرد که کمیسیون بودجه نهایت دقت را کرده و وظیفه خودش را به وجه احسن انجام داده چنانچه بیش از ۱۵ تبصره این بودجه بعضی‌هایش عوض شد، چندتایش حذف شد و چند تا هم اصلاح شد و این فقط در نتیجه دقت و مطالعه دقیق اعضای کمیسیون بودجه بود که آن‌ها هم افتخارشان این است که جزیی از خود آقایان هستند یعنی مأموریت داشتند که این کار را اجرا بکنند. عرض کنم بنده قبل از این که وارد جزئیات ایرادات آقای حائری‌زاده بشوم یک مطلبی را عرض می‌کنم که نفهمیدم از کجا پیدا کرده بودند این مطلب راجع به بودجه ارتش بود که فرمودند در سال ۳۵ دو برابر و نیم هم زیادتر شده است عرض کنم که بودجه سازمان ارتش در سال ۳۴ (حائری‌زاده- سال ۳۳ را ملاحظه بفرمایید) نسبت به سال ۳۴ فقط ۱۳۷ میلیون علاوه شده (حائری‌زاده- من نسبت به ۳۳ عرض کردم) بلی نسبت به ۳۳ البته آن هم به نظر بنده زیاد مهم نیست دلیلش هم این است که شما بودجه هر کشوری را که ملاحظه بفرمایید می‌بینید که متجاوز از صدی شصت بودجه آن کشور خرج تأسیسات دفاعی کشور می‌شود. هر کشور مستقلی امروز در دنیا بودجه دفاعی خودش را در درجه اول اهمیت می‌دهد (صحیح است) مورد مثال خیلی روشن است. تمام کشورها بدون استثناء در هر بلوکی که باشند چه بلوک شرق و چه بلوک غرب بودجه‌های‌شان را که ببینیم و مطالعه بکنیم می‌بینیم که هیچ یک از آن‌ها کمتر از صدی شصت، بودجه دفاعی‌شان نیست، کشورهای همسایه ما همین‌طور، بنابراین به نظر من نیروای که حافظ استقلال و شرف مملکت است باید تقویت بشود و از هر جهت به آن کمک بشود. بودجه سال ۱۳۳۵ برای وزارت جنگ به طوری که آقایان ملاحظه فرمودند ۱۳۷ میلیون نسبت به بودجه سال ۱۳۳۴ که در آن سال ۴۵۰ میلیون تومان بوده است اضافه شده و امسال یعنی در سال سی و پنج ۵۸۰ میلیون تومان است درصورتی که بودجه کل مملکت ما در حدود ۲۰ میلیارد ریال است و بودجه قشون مملکت ما نزدیک به ششصد میلیون تومان و این را وقتی حساب بفرمایید اصلاً قابل مقایسه نیست با بودجه‌ای که سایر کشورها برای قوای تأمینیه‌شان به کار می‌برند، اتفاقاً در بودجه امسال اگر جناب آقای حائری‌زاده توجه عمیق می‌فرمودند می‌دیدند که نسبت به وزارت فرهنگ و دانشگاه و مؤسسات فرهنگی ۸۰ میلیون تومان علاوه شده است یعنی ۸۰۰ میلیون ریال البته ما می‌دانیم که وزارت فرهنگ بودجه‌اش باید زیادتر باشد ولی واقعاً این عمل دولت فوق‌العاده قابل تقدیر است و بایستی دولت را برای این که یک توجه خاصی به فرهنگ در این‌جا مبذول داشته تحسین کرد. بدون تردید وزارت فرهنگ سازنده نسل‌های آینده است و تا افراد واقعاً تربیت نشوند و علم و دانش نیاموزند نمی‌شود در تمام شئون پیشرفت کرد، در قسمت‌های دیگر بنده این‌جا صورتش را دارم، جناب آقای حائری‌زاده فرمودند که این بودجه خیالی سال ۳۴ هشتصد میلیون مالیات بر ارث پیش‌بینی کرده است و در بودجه فعلی سی میلیون و به نظر بنده خوب یک وزیری آمده دیده که بودجه سابق داده شده به مجلس و بودجه صحیح‌اش را چون پیش‌بینی کرده و آورده باید مورد تقدیر قرار بگیرد نه این که بگوییم این هم خیالی است نه این طور نیست برای این که ما یک صورت وصولی سال ۳۴ را در کمیسیون

مورد مطالعه قرار دادیم که متأسفانه این چاپ نشده بود که به دست جناب آقای حائری‌زاده برسد و اگر آن را مطالعه فرموده بودند تصدیق می‌کردند که بودجه‌ای که فعلاً از طرف وزیر دارایی داده شده است با مطالعه در وصولی‌هایی است که در سال ۳۴ دستگاه‌های وصولی عاید کشور کردند ایراد دیگر آقای حائری‌زاده راجع به مالیات بر درآمد متفرقه بود که در بودجه ۳۴ باز ۲۸۳ میلیون ذکر شده بود ولی در بودجه‌ای که جناب آقای فروهر به مجلس تقدیم کردند ۳۵ میلیون است و باز این رقم می‌رساند که ایشان تلفنی دستور ندادند بلکه با یک مطالعه و دقت صحیحی آمده‌اند این بودجه را به مجلس داده‌اند. باز یک مورد دیگر داریم درآمد انحصار دخانیات در سال ۱۳۳۴ سه هزارو ششصد میلیون ریال پیش‌بینی شده بود و آقای فروهر در بودجه‌ای که به مجلس شورای ملی دادند ۲۵۰۰ میلیون تومان بنابراین جناب آقای حائری‌زاده در سال ۳۴ عایدی ما از دخانیات یعنی ۹ ماهه‌اش که صورتش را به کمیسیون بودجه داده‌اند و با توجه به آن ۹ ماه سه ماه را هم که علاوه کردیم ۲۵۰ میلیون تومان وصولی خواهیم داشت و آقای فروهر در سال آینده ۲۸۰ میلیون پیش‌بینی کرده‌اند یعنی سی میلیون علاوه کرده‌اند و این که فرمودید من نمی‌دانم چطور شده که عایدات دخانیات این همه اضافه شده آیا سیگارکش علاوه شده؟ نه، الان اگر آمار بگیریم ممکن است این را از اداره دخانیات لطفاً بخواهید آمار به شما خواهند داد می‌بینید که میزان فروش سیگارشان الان ۲۲ میلیون است و روز به روز هم رو به ازدیاد است و این پیش‌بینی سی میلیون روی همان ازدیاد فروش دخانیات است، انواع سیگار پیش‌بینی شده است و بنده هیچ تردید ندارم که مطابق این ارقامی که به ما روی وصولی‌های سال گذشته در کمیسیون بودجه نشان دادند، این پیش‌بینی‌هایی که شده واقعاً حداقل پیش‌بینی است که شده که ما اظهار امیدواری کردیم در گزارش‌مان که حتماً وصول بشود بعضی قسمت‌ها را هم جناب آقای فروهر و آقای انواری که در کمیسیون تشریف داشتند اظهار امیدواری می‌کردند که حتماً زیادتر خواهد بود و برای این که بودجه‌مان از نظر وصولی ارقام موهومی تویش نباشد آمدیم حداقل پیش‌بینی وصولی را گرفتیم یک موردی را راجع به گمرک عرض می‌کنم. گمرک، جناب آقای حائری‌زاده ۹ ماهه‌اش ۴۲۰ میلیون تومان وصولی داشته (تیمورتاش- ۹ ماهه بوده؟) ببخشید ۴۲۰ میلیون تومان ۱۲ ماهه (وزیر دارایی- این پیش‌بینی است) عرض می‌کنم پیش‌بینی ۴۲۰ میلیون تومان بوده است ولی ۴۴۲ میلیون تومان‏ وصول شده است (تیمورتاش- یعنی اضافه بر پیش‌بینی) بلی اضافه بر پیش‌بینی وصول شده، توجه فرمودید؟ در سال ۳۴ چهارصد و بیست میلیون تومان پیش‌بینی شده بود و ۴۴۲ میلیون تومان وصولی دارد و برای سال ۳۵ در بودجه ۴۷۸ میلیون تومان پیش‌بینی کرده‌اند که وصول کنند بنابراین ملاحظه می‌فرمایید ارقام خیلی به هم نزدیک است و فقط چهل میلیون تومان در سال آینده وصولی گمرک را پیش‌بینی کرده‌اند که زیادتر وصول بکنند و به طور قطع با سازمانی که دارند می‌دهند و توضیحاتی که در کمیسیون دادند ما امیدواری داریم که عایدات دخانیات و عایدات گمرک بیش از مبلغ پیش‌بینی شده باشد اما راجع به وزراتخانه‌های بهداری، کشاورزی، فرهنگ و راه بایستی به عرض آقای حائری‌زاده برسانم که در بودجه سازمان برنامه که متأسفانه منعکس نشد در بودجه کل مملکتی برای این وزارتخانه‌ها مبالغ عمده‌ای پیش‌بینی کردند که برای وزارت بهداری در طی ۷ سال هفتصد میلیون تومان یعنی برای هر سال صد میلیون تومان، برای وزارت فرهنگ ۲۰۷ میلیون تومان برای ۷ سال و ۸۰ میلیون هم فعلاً وزارت فرهنگ از کمک‌های فوری سازمان برنامه استفاده کرده برای وزارت پست و تلگراف برای ۷ سال ۱۴۰ میلیون تومان برای وزارت راه برای ساختمان راه‌ها و راه‌آهن و فرودگاه‌ها و سایر طرق ارتباطیه ۳۶۰۰ میلیون تومان در طی ۷ سال پیش‌بینی شده برای وزارت کشاورزی برای ۷ سال ۷۰۰ میلیون تومان، وزارتخانه‌های دیگر هم کم و بیش دارند مثل وزارت کار که برای سازمان بیمه‌های اجتماعی ۱۵ میلیون تومان و برای قسمت‌های دیگر هفت میلیون تومان پیش‌بینی شده (شوشتری-توضیح بدهید برای وزارت جنگ چیزی اضافه نشده) بنده که بهتر از شما می‌دانم آقا بگذارید که بنده عرضم را بکنم (شوشتری- الان یادتان رفته که توضیح بدهید برای وزارت جنگ چیزی در نظر نگرفته‌اند) بنده گفتم که به این‌ها کمک شده.

نایب رئیس- شما بیان‌تان را بفرمایید.

مسعودی- توجه فرمودید که در سال به وزارت بهداری علاوه بر بودجه‌ای که در این‌جا ملاحظه می‌فرمایید که در بودجه عمومی هم به آن اضافه شده است مبلغ صد میلیون تومان درسال ۳۵ از طرف سازمان برنامه به بودجه‌اش علاوه شده است صد میلیون تومان به وزارت کشاورزی اضافه شده (یک نفر از نمایندگان- که چه کار بکنند؟) به وزارت راه همین طور، عرض کردم برای راه‌آهن و طرق و اسفالت جاده‌ها و سایر چیزهای ارتباطی ۳۶۰۰ میلیون تومان در هفت سال و در این قسمت که ملاحظه فرمودید و خودتان قانون برنامه را مطالعه کرده‌اید به وزارت جنگ از طرف سازمان برنامه، در بودجه سازمان برنامه، کمکی نشده با مقایسه این بودجه‌ها که به عرض‌تان رساندم تصدیق می‌فرمایید که واقعاً بودجه وزارت جنگ فوق‌العاده کم است، شما یک کشوری دارید که از نظر وسعت یک میلیون و ششصد و بیست هزار کیلومتر مربع است، شما ملاحظه بفرمایید که با چند کشور هم‌جوار هستید مرزهای‌شان را در نظر بگیرید و واقعاً پیش خودتان فکر کنید که آیا یک کشوری به این وسعت که فقط در شمالش شما ۱۸۰۰ کیلومتر مرز دارید که اگر دریای خزر هم علاوه شود دو هزار و خورده‌ای کیلومتر مرز با شوروی دارید، افغانستان را ملاحظه بفرمایید از تجن بگیرید تا برسد به عمان، و با پاکستان هم‌مرز هستید همین طور با عراق و ترکیه و جاهای دیگر یک کشور با این وسعت واقعاً ششصد میلیون تومان برای وزارت جنگش زیاد است، آن هم حساب بفرمایید در مقابل بودجه کل مملکتی چند درصد می‌شود به نظر بنده، این توضیحاتی که بنده عرض کردم برای این بود که توجه جناب‌عالی را جلب کنم که بودجه کل مملکتی را به این صورت که داده‌اند ما معتقد بودیم که بودجه سازمان برنامه و سایر مؤسسات مثل راه‌آهن و مثل شیلات جمعاً و خرجاً اگر همه ذکر می‌شد در این‌جا ما همه بهتر روشن می‌شدیم و می‌دانستیم که واقعاً هر وزارتخانه‌ای بودجه‌اش چقدر است و هر مؤسسه چقدر خرجش است این ایراد را البته ما در کمیسیون به جناب آقای فروهر گرفتیم ولی چون بودجه‌ای بود که داده شده بود و مقدور نبود و از نظر قانونی هم تصدیق می‌فرمایید که مجلس طبق قانون اساسی موظف است در آخر هر سال بودجه را تصویب کند با این که دولت هم بودجه را در موقع خود نداده بود یعنی سه ماه قبل از ختم سال باید بودجه را به مجلس بدهد و نداده بود، واقعاً وظیفه‌مان را از روی کمال دقت انجام دادیم و این تذکر جناب عالی را هم، قبلاً در کمیسیون بودجه دادیم که بودجه‌های سایر بنگاه‌های دولتی و مؤسساتی که تحت نظر و با بودجه دولت اداره می‌شوند می‌بایستی حتما جمعاً و خرجاً در بودجه کل باشد در این قسمت بنده و سایر اعضا کمیسیون بودجه با شما موافق بودیم و هستیم اما ایراداتی که جناب‌عالی نسبت به تبصره‌ها گرفتید یکیش راجع به تبصره اول بود که بنده در خارج هم عرض کردم که اگر توضیح لازم است داده بشود فرمودید که باید توضیح در مجلس داده بشود که همه روشن بشوند به هرحال این‌جا نوشته‌اند تبصره ۱ بودجه تفصیلی سال ۱۳۳۴ وزارتخانه‌ها و ادارات و بنگاه‌های دولتی در حدود رقم اعتبار مربوطه منظور در صورت شماره ۲ پس از رسیدگی و تصویب کمیسیون بودجه قابل اجرا خواهد بود. مادام که بودجه‌های تفصیلی سال مزبور به تصویب کمیسیون بودجه نرسیده براساس اعتبارات مصوب ۱۳۳۴ به شرط این که از حدود اعتباری که برای هر وزارتخانه یا اداره یا بنگاه مستقل دولتی ضمن بودجه پیشنهادی سال ۱۳۳۵ منظور شده تجاوز ننماید قابل پرداخت خواهد بود.

منظور این است، مثلاً دقت بفرمایید بنده مثال می‌زنم بودجه سال ۳۴ وزارت کار صد هزار تومان است و بودجه سال ۳۵ وزارت کار ۱۵۰ هزار تومان است مقصود این است که تا بودجه جزء این وزارتخانه را نداده‌اند در حدود همان صد هزار تومان ۳۴ می‌تواند پرداخت کند یعنی در حدود صد هزار تومان حالا عکسش را می‌گیریم فرض بفرمایید که وزارت کشاورزی بودجه‌اش در سال ۳۴ بوده ۱۵۰ هزار تومان در سال ۳۵ شده صد هزار تومان این هم بیش از صد هزار تومان، این که نوشته‌اند در سال ۳۵ این قدر منظور شده تجاوز ننماید یعنی نمی‌تواند بیش از صد هزار تومان بدهد با عرض این مثال مقصودم این بود که این مطلب روشن شود، بنابراین در هر دو صورت ما حداقل را منظور کردیم و ماده اول بودجه را که ملاحظه فرموده‌اید ماده بودجه تقدیمی به دولت و این تبصره به کلی با هم فرق دارد و دقت شد و یک چیز تازه‌ای درآمد راجع به اتومبیل‌های سواری فرمودید، این البته تصریح شده در این‌جا فقط و فقط مشمول اتومبیل‌های شخصی سواری است والبته وانت و کامیون و این‌ها مستثنی است ولی جیپ تویش هست، این را هم بنده تصور می‌کنم که در آینده دچار اشکال نشوند فقط مربوط به صاحبان اتومبیل شخصی آن هم سواری است وانت و کامیون هم مستثنی است جیپ و اتوبوس‌های لوکس تویش هست.

نایب رئیس- آقای مخبر اجازه بفرمایید جلسه را باید تعطیل کنیم برای این که تندنویس‌ها بیش از پنج ساعت این‌جا کار کرده‌اند و نمی‌توانند بیش از این کار کنند.

مسعودی- بیش از دو سه دقیقه حرف ندارم.

۲- تعیین موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه.

نایب رئیس- اجازه بدهید بعد از این که نطق شما تمام شد آقایان وزرا هم صحبت دارند. بنابراین جلسه را ختم می‌کنیم جلسه آینده ساعت ۹ صبح از آقایان اعم از حاضرین و یا غائبین تقاضا می‌کنم سر ساعت ۹ تشریف بیاورند که انشاءالله فردا بودجه را تمام کنیم.

(مجلس ساعت ۸ بعدازظهر ختم شد).

نایب رئیس مجلس شورای ملی- اردلان‏