بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۲۰

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۰:۲۶ توسط Bellavista (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران

بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر

درگاه انقلاب شاه و مردم
فرتور تاریخی ولیعهد دانشنامه فارغ‌التحصیلی خود را ۲۸ امرداد ۱۳۲۰ از پدر دریافت می‌‌کند
رضا شاه بزرگ و ولیعهد و نخست‌وزیر منصور
هواپیماهای شوروی با ریختن بمب بر شمال ایران نیروی دریایی نوپای ایران ناو جنگی ببر را درهم شکستند و بسیاری کشته شدند
رضا شاه بزرگ ولیعهد را می‌بوسند و بدرود می‌گویند
مراسم سوگند محمدرضا شاه پهلوی به نگاهبانی از قانون اساسی سکولار مشروطه ایران
اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی جانشین پدر می شود شهریور ۱۳۲۰
محمدعلی فروغی نخست‌وزیر
اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی سوگند پادشاهی را امضا می کند شهریور مجلس شورای ملی ۱۳۲۰
استالین برای تجزیه و اشغال ایران نقشه می‌کشد و ایران را در روز ۳ شهریور بمباران کرد و حزب توده را بنیادنهاد
ارتش شوروی و انگلیس تهران را اشغال می‌کنند شهریور ۱۳۲۰
ارتش انگلستان وارد کرمانشاه می‌شود


بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۲۰


۱۳۲۰ نخستین سال

  • سپیده‌دم سوم شهریور، نمایندگان سیاسی روس و انگلیس به خانه نخست‌وزیر رفتند و به آگاهی رساندند که در همان ساعت، مرزهای بی‌طرفی ایران شکسته‌شد![۱]

بیست‌وسه روز پس از اشغال ایران، رضاشاه ترک میهن کردند[۲] و جانشین بیست‌ودو ساله معظم‌له ولیعهد ایران زمام امور کشور را به‌دست گرفتند.[۳]

«من خداوند قادر متعال را گواه گرفته به کلام‌الله مجید و بر آنچه نزد خداوند محترم است، قسم یادمی‌کنم که تمام همّ خود را مصروف استقلال ایران نموده، حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم.
قانون اساسی مشروطیت ایران را نگهبان و بر طرق آن و قوانین مقرره سلطنت نمایم و در ترویج مذهب جعفری‌اثنی‌عشری سعی و کوشش نمایم و در تمام اعمال و افعال، خداوند عزشأنه را حاضر و ناظر دانسته، منظوری به جز سعادت و عظمت دولت و ملت ایران نداشته‌باشم ...»

با گفتن این سوگندنامه، که در ساعت چهارونیم پس از نیمروز چهارشنبه بیست‌وششم شهریورماه ۱۳۲۰ از پشت میز ویژه سخنرانی، و در نشست ویژه مجلس شورای ملی خوانده‌شد، اعلیحضرت محمدرضاشاه پهلوی در سن بیست‌ودو سالگی تکالیف و وظایف پادشاهی مشروطه ایران را بر پایه اصل سی‌ونهم متمم قانون اساسی، پذیرفته‌اند.[۴]


کناره‌گیری از شاهنشاهی ایران


یک روز پیش از آن (۲۵ شهریور)، اعلیحضرت رضاشاه پهلوی از مقام سلطنت کناره‌گیری کرده‌بودند و کناره‌گیری ایشان از شوس فروغی نخست‌وزیر در مجلس شورای ملی خوانده‌شد:

«نظر به اینکه من همه قوای خود را در این چند ساله صرف امور کشور کرده و ناتوان شده‌ام، حس می‌کنم اینک وقت آن رسیده‌است که یک قوه و بنیه جوان‌تری به کارهای کشور، که مراقبت دائم لازم دارد، بپردازد و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد.
بنابراین سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض نموده‌ام. از امروز که ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ است، عموم ملت، از کشوری و لشگری، ولیعهد و جانشین قانونی مرا باید به سلطنت بشناسند و آنچه از پیروی مصالح کشور نسبت به من می‌کردند، نسبت به ایشان منظوردارند.»


سوم شهریور ...


رویدادهایی که به کناره‌گیری رضاشاه بزرگ و روی کار آمدن جانشین بیست‌ودو ساله ایران انجامید، از بامداد سوم شهریور آغاز شد.

تا آن روز، گر چه اخگر جنگ دوم بین‌المللی از مسافتی دور به چشم می‌خورد و درباره نگرانی دولت‌های متفق از بودن کارشناسان آلمانی و ایتالیایی در ایران از رادیوها و خبرگزاری‌های خارجی سخن‌پراکنی‌هایی می‌شد، ولی بی‌طرفی ایران از سویی، و کوشش دولت برای از میان برداشتن دوستانه این گره و دادن اطمینان به متفقین که آلمانی‌هایی که در ایران هستند کارشناسان سیویل می باشند که در ساختن راه‌ها و کارخانه‌ها به دولت ایران یاری می‌دهند، مردم را به پایداری و ادامه صلح در ایران، دل‌آسوده می‌ساخت. به ویژه آنکه میدان جنگ هنوز از کشور ایران بسیار دور بود.

با وجود این، سپیده‌دم روز دوشنبه سوم شهریور، "بولارد"، وزیر مختار انگلیس به همراه "اسمیرنوف"، سفیر شوروی به خانه علی منصور "منصورالملک"، نخست‌وزیر ایران رفتند و هر دو به آگاهی وی رساندند که در همان ساعت، نیروهای مسلح شوروی و انگلستان از مرزهای شمال و جنوب به خاک ایران یورش برده‌اند.[۵]

نمایندگان سیاسی دو دولت همچنین یادداشت مشترکی برای دولت ایران به همراه داشتند، که گویای این بود که چون متفقین از بودن شمار زیادی آلمانی و ایتالیایی و هم‌پیمانان آنها در ایران بیمناک شده‌اند، بنابراین ارتش خود را وارد خاک ایران ساخته‌اند.

بی‌درنگ پس از دریافت این پیام، نخست‌وزیر از اعلیحضرت رضاشاه درخواست باریابی کرد و سپس به همراه وزیر خارجه جواد عامری، در کاخ سعدآباد حمله نیروهای بیگانه به خاک ایران را به آگاهی اعلیحضرت رضاشاه رسانید.


این تنها راه بود!


هر چند بی‌طرفی ایران به بهانه وجود کارشناسان آلمانی و ایتالیایی شکسته شده‌بود، اما به زودی آشکار شد که متفقین، ایران را تنها راه رسانیدن اسلحه و ابزار جنگی به شوروی در برابر حمله‌های سخت آلمان دانسته و به همین روی کشور ایران را اشغال نظامی نموده‌اند، زیرا بندر "ولادی‌وستک" و سایر بندرهای شوروی در خاوردور زیر نگهبانی سرسخت نیروی دریایی ژاپن قرارداشت و راه دریایی بندر "مورمانسک" در اقیانوس منجمد شمالی که از آن راه دولت شوروی کمکهای کوچکی دریافت می‌داشت، بسیار هولناک بود و همچنین رساندن کمک از راه دریای مدیترانه و تنگه "داردانل" نیز ناشدنی شده بود.

به هر روی، نیروهای متفقین از شمال و جنوب به مرزهای ایران تجاوز کردند و با وجود آنکه روز پنجم شهریورماه به ارتش ایران فرمان متارکه داده‌شد، چند روزی جنگ در ایران ادامه پیدا کرد و به ویژه شهرهای بی‌پدافند شمالی بمباران گردید. تا آنکه علی منصور از نخست‌وزیری کناره‌گیری کرد و به فرمان اعلیحضرت رضاشاه، محمدعلی فروغی ذکاءالملک، کابینه جدید را تشکیل داد.[۶] [۷]

روز هیجدهم شهریورماه، یادداشت‌های میان روس و انگلیس و دولت جدید ایران در مجلس شورای ملی خوانده‌شد و با پذیرش درخواست‌های متفقین، آنها نیز استقلال و حاکمیت سیاسی دولت ایران را به رسمیت شناختند.

در آن هنگام دولت‌های روس و انگلیس، نیروهای خود را دُور از پایتخت جای داده‌بودند. ولی چون بهانه‌جویی آنها ادامه داشت و سرانجام با فشار و ترساندن، نیروهای خود را وارد تهران کردند و همه وزارتخانه‌ها سازمان‌ها و اداره‌های دولتی و روزنامه‌ها را در دست گرفتند. اعلیحضرت رضاشاه بزرگ برای پایدار ماندن استقلال کشور و تجزیه نشدن آن به دست دو ارتش استعماری روس و انگلیس، از شاهنشاهی ایران کناره‌گیری کردند و محمدرضا پهلوی ولیعهد ایران در روز و ساعاتی که تهران به اشغال کامل ارتش روس و انگلیس درآمد در برابر مجلس شورای ملی سوگند پادشاهی را خواندند و شاهنشاه ایران شدند.[۸]


با مشتی خاک


در این هنگام اعلیحضرت رضاشاه با مشتی خاک که از جاهای گوناگون میهن خود برداشته‌بودند، با کشتی از بندر بوشهر ابتدا به جزیره موریس و سپس به ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی برده‌شدند و روز سی‌ام شهریورماه مجید آهی، وزیر دادگستری کابینه محمدعلی فروغی، متن سازش‌نامه ایشان و سپس فرمان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه جوان ایران را در مجلس خواند. [۹] [۱۰]

درونمایه فرمان شاهنشاه این بود که چون منظور اصلی اعلیحضرت شاه پیشین از واگذاری اموالشان این بود که به مصارف نیکوکاری برسد، کلیه مستغلات و املاک و کارخانه‌هایی که به ایشان واگذار شده‌است برای پیشرفت وضع کشاورزی و صنایع کشور به دولت گذارده می‌شود.

اشغال ناگهانی ایران، کناره‌گیری رضاشاه، پراکنده‌شدن ارتش و سایر پیشامدهایی که با خود در ایران بوجود آورد، آنچنان کابوسی در مملکت به راه‌انداخته بود که کسی به فردای خود امیدی نداشت. برنامه‌های عمرانی و اصلاحی که دسترنج بیست سال تلاش شبانه‌روزی بود، ناگهان بازایستاد. مرکزهای مهم و کلیدی کشور به دست بیگانگان افتاد. آوارگان جنگ چون یهودیان لهستان که به دنبال سپاه اشغالگر شوروی و انگلیس از هر سو به سوی تهران روانه گشته بودند، با خود تیفوس، قحطی، فساد و ناامنی به همراه آوردند. چشم‌ها نگران، دل‌ها ترسان، گام‌ها سست و آینده ناپیدا و تاریک بود. مدرسه‌ها بسته شد، سربازها از سربازخانه بیرون‌آمدند و در گوشه و کنار پراکنده‌شدند بدون آنکه برای یک روز خود جیره یا مزدی داشته باشند.


بنیاد حزب توده


استالین در انتقام از رضا شاه بزرگ که خاینین حزب کمونیست ایران را به زندان افکنده بود و دارندگان مرام اشتراکی در ایران ممنوع کرده‌بود، حزب توده را بنیاد نهاد و کمونیست های خطرناک را از زندان‌ها بیرون کشید.[۱۱] حزب توده یک حزب سیاسی نبود بلکه حزب توده گروهی خائن و جاسوس بودند که تا فروپاشی شوروی، ستون پنجم در کشور ایران به شمار می‌آمدند.

حزب توده ایران در ۱۰ مهر ماه ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی از سوی استالین در تهراد بنیان شد. این حزب سازمان اصلی چپ در تاریخ معاصر ایران است که جایگزین سوسیال دموکراسی زمان مشروطه و "حزب کمونیست ایران" (در دهه ۱۹۲۰) شد. بنیادگذاران حزب کمونیست ایران سلیمان میرزا اسکندری، ایرج اسکندری، بزرگ علوی، احسان طبری، خلیل ملکی، فریدون کشاورز، عبدالحسین نوشین و رضا رادمنش بودند که جزو ۵۳ چپ‌گرای ایران بودند. حزب توده از سوی شوروی پشتیبانی می‌شد و می‌شود. پس از نجات آذربایجان و شکست فرقه دموکرات، حزب توده منشعب شد و گروهی به اصطلاح روشنفکر تظاهر کردند که از حزب توده بیرون آمده‌اند و به سازمان‌های دولتی رخنه کردند و گروهی به شوروی و آلمان شرقی فرارکردند.


پیمان سه دولت


در این زمان، پادشاه بیست‌ودو ساله ایران زمام سرنوشت کشوری را به دست می‌گرفت که چندین هزار سال بر عمرش سپری گشته‌بود. دولت جدید ایران نیز رسمی وارد جنگ شد و در کنار متفقین قرارگرفت.[۱۲]

در این دوران هولناک که کشور ایران در اشغال نظامی ارتش شوروی و انگلستان درآمده بود، پیمان سه دولت با دوراندیشی شاهنشاه جوان ایران و هوشمندی نخست وزیر ایران محمدعلی فروغی بسته شد. پیمان سه دولت پیمانی است که سه دولت شاهنشاهی ایران و پادشاهی بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی ساعت ۱۸ و ۱۵ دقیقه روز پنجشنبه نهم بهمن ماه ۱۳۲۰ خورشیدی برابر با ۲۹ ژانویه ۱۹۴۲ در کاخ وزارت امور خارجه ایران امضا کردند و سپس به تصویب و توشیح اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی رسید.[۱۳]

پیمان سه دولت یا پیمان اتحاد میان دولت شاهنشاهی ایران و دول اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و انگلستان دربرگیرنده ۹ فصل و سه پیوست (شش نامه) می‌باشد و در تاریخ ۲۴ آذر ماه ۱۳۲۰ از طرف نمایندگی سه دولت پاراف شده و در نشست ۶ بهمن ماه ۱۳۲۰ قانون اجازه مبادله آن به تصویب مجلس شورای ملی رسید و به دولت پروانه داد که پیمان دستینه و مبادله شود.[۱۴] به موجب پیمان سه‌جانبه که میان دولت‌های ایران، انگلستان و شوروی بسته شد، ایران پذیرفت که به جنگ با دولت‌های محور بپیوندد و زمینه را برای ترابری اسلحه و ابزار جنگی و گذر نیروهای متفقین از میان کشور ایران را آماده‌سازد و متفقین نیز مژده دادند که پس از پایان جنگ، ایران را ترک کنند و آسیب‌های وارده به این کشور را بررسی و جبران نمایند. اما با وجود آنکه گذاشتن این پیمان سه‌جانبه جرقه امیدی به حساب می‌آمد، هیچ کس به آینده امید نداشت.

امید و آینده، در آن روزهای شوم دو واژه‌ای بود که هیچ کس چمی (معنایی) برای آن نمی‌شناخت و مردم ایران افسرده و ناامید سال ۱۳۲۰ را پشت سر گذاشتند!

منبع