کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹
کودتای سوم اسفند - روز سوم اسفند ماه از سوی مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری بیست و یکم به نام روز رضا شاه کبیر نامگذاری شد و قرار شد که همهساله در این روز خدمات و فداکاریهای اعلیحضرت شاهنشاه ایران رضا شاه پهلوی بنیانگذار ایران نوین از رادیو و تلویزیون و مطبوعات برای آگاهی نسل جوان کشور یادآوری شود. [۱] این تصمیم بر لوحهای طلا حک و در آرامگاه اعلیحضرت شاهنشاه ایران رضا شاه پهلوی نصب گردید. در پگاه سوم اسفند ماه ۱۲۹۹ تیپ همدان با ۲۵۰۰ قزاق به فرماندهی "سرتیپ رضا خان" از غرب به تهران حمله کرد و وارد شهر شد. بیدرنگ مرکزهای مهم مانند تلگرافخانه، تلفنخانه و شهربانی و وزارتخانهها اشغال شدند. نیروی ژاندارم تهران بدون ایستادگی و نیروی پلیس پس از ایستادگی ناچیزی تسلیم شدند. بدین سان پایتخت از سوی نیروی کودتا اشغال شد و دولت سپهدار رشتی که زد و بندهایش را با استعمارگران انگلیس و روس کرده بود، سرنگون شد و خطر اشغال ایران از سوی ارتش سرخ و دیگر استعمارگران از میان برداشته شد. بیش از دویست تن از قاجاریان مغول بیگانه که زمینداران بزرگ[۲] بودند و هشتاد تن از رجال سیاسی چون تنکابنی، سعدالدوله، عینالدوله و عبدالحسین فرمانفرما و سید حسن مدرس برای جلوگیری از تبانی و توطئه بازداشت شدند.
۴ اسفند ماه به فرمان احمد شاه قاجار رضا خان میرپنج به پاس کاردانی و شایستگی و دلیری به مقام سردار سپه رسید و نخستین اعلامیه رهبر کودتا سرتیپ رضا خان به اهالی تهران صادر شد:
حکم می کنم:
- تمامی اهالی شهر تهران باید ساکت و مطیع اوامر نظامی باشند.
- حکومت نظامی در شهر برقرار و از ساعت هشت بعدازظهر غیر از افراد نظامی و ماموران انتظامی شهر کسی نباید در معابر عبور نماید.
- کسانی که از طرف قوای نظامی و پلیس مظنون به مخل آسایش و انتظامات واقع شوند فورا جلب و مجازات سخت خواهند شد.
- تمامی روزنامهجات و اوراق مطبوعه تا موقع تشکیل دولت به کلی موقوف و بر حسب حکم و اجازهای که بعدا داده خواهد شد، باید منتشر شوند.
- اجتماعات در منازل و نقاط مختلفه به کلی موقوف، در معابر هم اگر بیش از سه نفر گرد هم باشند با قوه قهریه متفرق و جلب خواهند شد.
- تا دستور ثانوی تمام مغازههای مشروبفروشی و تاترها و قمارخانهها و کلوپها تعطیل است و هر کس مست دیده شود به محکمه نظامی جلب خواهد شد.
- تا زمانی که دولت تشکیل نشده است، ادارات و دوایر دولتی به استثنای اداره ارزاق، تعطیل خواهند بود، پستخانه و تلگرافخانه و تلفونخانه هم مطیع این حکم خواهند بود.
- کسانی که در اطاعت از موارد فوق سرپیچی نمایند، به محکمه نظامی جلب و به سختترین مجازات خواهند رسید.
- کلنل کاظمخان به سمت کماندانی شهر انتخاب و معین میشود و او مامور اجرای مواد فوق است.
چهاردهم جمادیالثانی ۱۳۳۹، رییس دیویزیون قزاق اعلیحضرت اقدس شهریاری و فرمانده کل قوا ـ رضا»
روز ۸ اسفند ماه سردار سپه در کابینه دوم سیدضیاالدین طباطبایی وزیر جنگ شد. سردار سپه کسی که کشور ایران را از چنگ استعمارگران و خطر تجزیه شدن درآورد.[۳] و ایرانی نوین و مدرن ساخت.
وضعیت سیاسی ایران پیش از کودتا
در این زمان مجلس شورای ملی شش سال بود که بسته شده بود و در درازای این زمان ده نخستوزیر و کابینه بر سر کار آمد و کنارهگیری کرد. فتحالله اکبر سپهدار اعظم سپهدار رشتی در مهر ماه ۱۲۹۹ با پشتیبانی دولت انگلیس نخستوزیر شد و به انگلیسیها قول داد که انتخابات را برگزار کند و مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهارم را برقرار نماید تا قرارداد ۱۹۱۹ را که وثوقالدوله [۴] امضا کرده بود، در مجلس شورای ملی به تصویب برساند که قانونی شود.[۵] ارتش سرخ شمال ایران را اشغال کرده بود و میرزا کوچک خان جنگلی در روز ۱۵ خرداد ماه ۱۲۹۹ در رشت جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران را با پشتیبانی ارتش سرخ شوروی و با الگوی شوروی برپاکرد و برآن بود که با ارتش سرخ به سوی تهران یورش ببرند و حکومت مرکزی را سرنگون سازند. دو هفته پس از گزینش کابینه، سپهدار از سفیر انگلیس درخواست پول کرد تا پس از انتخابات میان نمایندگان مجلس شورای ملی پخش کند. نورمن سفیر انگلیس به لرد کرزن وزیر خارجه نوشت و پروانه خواست. در ۱۴ دی ماه ۱۲۹۹ در چنین وضعیتی، دولت انگلستان برآن شد که ارتش خود را از شمال ایران بیرون بکشد و بخشی از آن را در بغداد و بخشی دیگر را در جنوب ایران جای دهد. خطر یورش ارتش سرخ ایران به تهران و بدست گرفتن حکومت از سوی بلشویک ها آشکار بود.
کودتایی علیه دولت فتح الله اکبر سپهدار اعظم نخستوزیر برنامهریزی شد، این کودتا علیه احمد شاه و سلطنت نبود. کودتا در شب اول اسفند به روز دوم اسفند آغاز شد. سرکردگان کودتا سیدضیا طباطبایی و سرتیپ رضا خان فرمانده کل قزاق، مسعود کیهان، کاظم خان سیاح از افسران ژاندارمری ایران و کلنل احمد امیراحمدی فرمانده گردان سواره قزاق بودند. کودتای سوم اسفند به سرنگونی سپهدار اعظم و نخستوزیری سیدضیاءالدین طباطبایی[۶] به فرمان احمد شاه قاجار انجامید و همچنین با این فرمان مسعود کیهان وزیر جنگ شد، کاظم خان فرماندار نظامی تهران شد و رضا خان سردارسپه قزاق شد.
کودتا و انجام آن
فتحالله اکبر سپهدار اعظم در مهر ماه ۱۲۹۹ در ایران اشغال شده توسط ارتش روسیه نخستوزیر شد. در این زمان مجلس شورای ملی شش سال بود که بسته شده بود. سپهدار به انگلیسیها قول داد که انتخابات را برگزار کند و مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهارم[۷] برقرار شود. سپهدار اعظم به انگلیسیها همچنین قول داد که قرارداد ۱۹۱۹[۸] را که وثوقالدوله امضا کرده بود، در مجلس شورای ملی به تصویب برساند که قانونی شود. وضعیت سیاسی در ایران ناپایدار بود. ارتش سرخ شمال ایران را اشغال کرده بودند. میرزا کوچک خان جنگلی ۱۵ خرداد ۱۲۹۹ در رشت جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران با پشتیبانی ارتش سرخ شوروی و با الگوی شوروری برپاکرده بودند و برآن بودند که به سوی تهران یورش ببرند و حکومت مرکزی را سرنگون سازند. بلشویکها ارتش سرخ ایران را به سرکردگی احسانالله خان راه انداخته بودند. به ارتش انگلیسی که در شمال ایران علیه کمونیستها جنگیده بودند دستور داده شد که از شمال ایران عقبنشینی کنند. به ژنرال ادموند ایرونساید دستور داده شد که ارتش انگلیس را از شمال ایران به بغداد جا به جا کند. دولت ایران به نخستوزیری سپهدار شمال ایران را از دست رفته پنداشتند و برنامهای را برای جا به جا کردن نشستگاه دولت به جنوب ایران ریختند.[۹] احمد شاه برنامه فرار به اروپا را ریخته بود و سفارت انگلیس نیز برآن بود که سفارت انگلستان را از تهران به اسپهان جا به جا کند. نخستوزیر سپهدار با سفیر شوروی در گفتگو بود تا قرارداد دوستی بسته شود تا شاید ارتش شوروی از ایران بیرون رود. [۱۰]
۲۵ دی ۱۲۹۹ احمد شاه به آگاهی سفیر انگلیس رساند که برآن است که سپهدار را از نخستوزیری برکنار کند و کابینه نوینی را به نخستوزیری حسن مستوفی و وزیرانی مانند فرمانفرما و عبدالمجید میرزا عینالدوله تشکیل دهد. احمد شاه در دنباله سخنانش گفت که وی همچنین برآن است که کشور ایران را مانند یک شهروند ترک کند و افزود که با برادرش ولیعهد محمد حسن میرزا پیشتر در این باره گفتگو کرده که وی شاه ایران شود ولی محمد حسن میرزا پیشنهاد احمد شاه را رد کرد. احمد شاه به سفیر انگلیس گفت که "اگر من از ایران بیرون روم، ایران جمهوری خواهد شد."[۱۱]
آماده سازی کودتای ۱۲۹۹
سید ضیا در تابستان ۱۲۹۸ گروهی را گرد هم آورد که برخود "کمیته آهن" نام نهادند. کمیته آهن گروه سیاستمداران ضد بلشویک بودند. حسین خان عدلالملک (دادگر) و منصورالسلطنه (عادل) و معززالدوله (نبوی) و اپیکیان (از ایرانیان ارمنی)، کریم خان رشتی (زمیندار بزرگ گیلان)، دکتر مودبالدوله (نفیسی پزشک)، سید محمد تدین، محمود خان مدیرالملک (جم)، محمدتقی بهار (ملکالشعرا)، کلنل کاظم خان سیاح (افسر ژاندارمری)، سروان مسعود خان کیهان (افسر ژاندارمری ) از همبندان (اعضا) کمیته آهن بودند که پیوسته در نشستهای کمیته که در خانه سیدضیا برگزار میشد با یکدیگر دیدار و گفتگو میکردند. دولت مرکزی در تهران از دیدگاه سیاسی به پایان قدرت خود رسیده بود.
ارتش سرخ وارد رشت شد و پیشهوری و احسانالله خان کوشش کردند که تهران را اشغال کنند ولی نیروهای قزاق با فرماندهی رضا خان جلوی کمونیستها را گرفتند و تهران را نجات دادند. خرداد ماه ۱۲۹۹ سید ضیا به دیدار نورمن سفیر انگلیس در ایران رفت و درخواست کرد که اگر وی از سوی انگلیس پشتیبانی شود، رفرمی در ایران بوجود خواهد آورد. نورمن به وزیر خارجه انگلیس لرد کُرزون [۱۲] نوشت که "سید ضیا طباطبایی کاندیدای ارزندهای برای پست نخستوزیری میتواند باشد." در این هنگام وثوقالدوله نخستوزیر پیشین ایران در انگلستان بود. وی به دیدار کرزون رفت و از وی درخواست کرد که او را دوباره برای نخستوزیری پشتیبانی کند. سیدضیا دریافت که وی تازه واردی به دنیای سیاست است و نمیتواند با قاجاریان ثروتمند و سیاستمداران پیر دستپروده روس و انگلیس رقابت کند. سیدضیا برآن شد که خود با کودتایی دولت قاجار و وضع اندوهبار ایران را از میان بردارد. کلنل کاظم خان سیاح و مسعود کیهان از افسران ژاندارمری دو نکته را به آگاهی سید ضیا رساندند یکی که اگر کودتا کند آنان ژاندارمری را به پشتیبانی از وی آماده خواهند ساخت و دیگر اینکه اگر کودتایی انجام یابد، نیروی قزاق نیز باید از آن پشتیبانی کند. سیدضیا با محمد نخجوان تماس گرفت و از وی جویا شد که آیا آماده است که در کودتا علیه دولت ناتوان سپهدار اعظم شرکت کند؟ [۱۳]
نخجوان درخواست سیدضیا را رد کرد و همکاری نکرد. پس از آن سیدضیا با رضا خان وارد گفتگو شد. رضا خان، سیدضیا، مسعود خان و کاظم خان گِرد هم آمدند. رضا خان پذیرفت که با نیروی قزاق کودتا را به انجام برساند و پس از پیروزی فرمانده نیروی کل قزاق بشود. سیدضیا پذیرفت و پرسید که رضا خان به چه نیرو و ابزاری نیاز دارد. رضا خان گفت: "در گام نخست ما به رخت و کفش نیازمندیم." سیدضیا پذیرفت که رخت و ابزار برای سربازان فراهمآورد و پرسید آیا نیاز دیگری نیز هست؟ رضا گفت: "سه ماه است که سربازان و افسران حقوق دریافت نداشتهاند." سیدضیا پاسخ داد بیدرنگ حقوق افسران و سربازان پرداخت خواهد شد. مرتضی یزدان پناه از افسران قزاق در این گفتگو نیز بود. رضا خان به یزدانپناه گفت که سربازان قزاق را فراخوانید و به آنها خوراک دهید پس از اینکه آنها سیر شدند من سخنانی کوتاه خواهم گفت. پس از اینکه سربازان خوراک خوردند، رضا خان بر روی بلندی ایستاد و چنین گفت:
« | سربازان! شما شاهد وضعیت ما در گیلان بودهاید، ما تا گردن در گِل و لای فرو رفته بودیم. آنها به ما رخت برای پوشش ندادند، آنها حقوق ما را ندادند، آنها ما را فراموش کردند. ما باید به این اوضاع پایان دهیم. خداوند به من الهام داده است که این وضع توان فرسا را سامان دهم. | » |
سربازان و افسران قزاق کف زدند و سخنان رضا خان را ستودند. رضا خان با امیراحمدی از فرماندهان نیروی قزاق درباره کودتا به گفتگو نشست و به آگاهی امیراحمدی رساند که وی گرایش به سردار سپه شدن دارد. امیراحمدی به رضا خان گفت که دو افسر ارشد دیگر نیز در نیروی قزاق وجود دارند که برای فرماندهی کاندیدا هستند که یکی از آنان پدر زن خود او سردار محمد توفیقی سردار عظیم است. رضا خان دو نامه به امیراحمدی داد که به این دو تن افسران ارشد برساند. رضا خان در آن نامه از آنان خواسته بود که دیدگاه خود را درباره سردارسپه شدنش ابراز دارند. امیراحمدی با این دو نامه به تهران آمد و در نشست افسران ارشد قزاق درباره اینکه رضا خان جانشین سردار سپه کنونی یعنی سردار همایون بشود گفتگو شد. [۱۴]
کودتای ۳ اسفند
۲۳ بهمن ماه ۱۲۹۹ بیش از هزار افسر و سرباز قزاق در گوشه و کنار از قزوین در کمپهای ویژه در نزدیکی تهران گردهمآمدند. دوم اسفند ماه با خودرویی از تهران با ماژور جهانبانی و کلنل کاظم خان سیاح از ژاندارمری با رضا خان دیدار کردند. در خودروی دیگر سیدضیا و مسعود خان کیهان نیز از راه رسیدند. سیدضیا قرآنی درآورد و خود او با همه کسانی که آنجا بودند رضا خان، کاظم خان، امیراحمدی و مسعود خان کیهان سوگند خوردند که استقلال ایران را نگاهبانی کنند.
رضا خان با قدی بلند بر روی بلندی چه با شکوه ایستاد، نگاهش را به سربازان که بی حرکت در برابر ایستاده بودند دوخت و با صدای رسا و شمردهای سخنرانی میخکوب کننده خود را ایراد کرد و چنین گفت
« | برادران من، سربازان من، ما یکی دو ساعت دیگر عازم تهران خواهیم شد. به من الهام شده است، یک نیروی غیبی به من مژده داده است که ما پیروز میشویم و وطن را نجات خواهیم داد. با این همه، هدفی که ما را به این راه کشانده است، هدف مقدسی است. ما برای نجات مادر وطن دست به این کار خطیر میزنیم، اگر در این راه کشته شویم جزو شهدا حساب خواهیم شد و اگر موفق شویم، به یاری خداوند قادر متعال و ارواح ائمهی اطهار، آب خاک و وطنمان را از ذلت و پستی نجات خواهیم داد در راه رسیدن به این مقصود، باید ذرهای در انجام وظیفهای که بر عهدهی شماست تعلل نکنید، انشاءالله بعد از رسیدن به تهران وضع معاش همه روبراه خواهد شد و از خجالت شما در خواهیم آمد. | » |
سربازان هورا کشیدند و برنامه آن شد که ستون به ستون به سوی تهران حرکت کنند. اما هنوز شیپور به صدا درنیامده بود که دو خودروی لوکس از راه رسیدند. چهار تن پیاده شدند، معینالملک منشی ویژه احمد شاه به همراهی ادیبالسطنه معاون نخستوزیر، کلنل انگلیسی هیگ[۱۵] به نمایندگی از سوی سفیر انگلیس و کلنل فورتسکیو [۱۶] اَتَشه نظامی انگلیس از سوی ژنرال آیرون ساید فرمانده ارتش انگلیس در ایران، و سراغ سیدضیا و رضا خان را گرفتند. سیدضیا و رضا خان قرار گذاشتند که رضا خان به تنهایی با آنها گفتگو کند. دیدار در اتاق نیمه مخروبه پشت قهوهخانه انجام گرفت. رضا خان با قامت کشیده و گردن برافراشته و چهره بسیار مطمئن با آنها روبرو شد و پرسید فرمایشی است؟ ادیبالسلطنه با ملایمت پرسید "اتفاقا این سوالی است که ما میخواهیم بکنیم آقایان قزاق چه میخواهند؟ رضا خان در پاسخ گفت: خیلی ساده است. افراد قزاق بعد از یک سال در به دری در میدانهای جنگ، خسته شدهاند و قصد دارند برای دیدن کسانشان به تهران وارد شوند و ادامه داد که ما قزاقها برای ایران بسیار از جان گذشتگی کردهایم و علیه شورشیان و بلشویک جنگیدهایم چگونه احمد شاه میخواهد که ما به تهران وارد نشویم. گفتند: اما وضعی که ما این جا میبینیم یک وضع تهاجمی است. رضا خان گفت: "نه ما به هیچوجه قصد تهاجم نداریم. معین الملک به میان گفتگوی آنها دوید و گفت: نکند آقایان قزاق از نرسیدن حقوق ناراحت هستند؟ رضا خان گفت: "البته این هم یکی از دلایل حرکت ما به تهران است." ادیبالسلطنه نفسی کشید و گفت: خوب ای کاش این را زودتر میفرمودید، علاجش خیلی آسان است، اعلیحضرت مرا مامور فرمودهاند که به درد دل قزاق برسم، مشکل آنها را حل کنم، به عنایات مخصوص ایشان مستظهرشان دارم، خاطرشان را جمع کنم که هیچکس در فکر بدکردن به آنها نیست و دولت در نظر دارد که حقوق عقب ماندهی آنها را همین یکی دو روزه تهیه کند و بپردازد. معینالملک در ادامه گفت: آنچه را که شما انجام دادهاید و از خودگذشتگیهایتان را احمد شاه ارج مینهد ولی از آنجا که شما به سوی تهران میتازید در تهران آشوب شده است و ترس بر مردم غالب گشته است. در شمال بلشویکها میخواهند که به تهران حمله کنند، بهتر است که شما جلوی آنها را بگیرید به جای اینکه به تهران بتازید.
کلنل هیک و فورتسکیو نیز در تایید گفتههای ادیبالسلطنه و معینالملک به رضا خان گفتند حرکت قوا به این صورت و با این وضع به هیجوجه به صلاح قزاقهای قزوین و شخص رضا خان نیست و پافشاری کردند که رضا خان به قزوین بازگردد. رضا خان به گفتههای آنان پوزخندی زد و گفت "خیلی متشکریم، اما مثل این که دیر شده!!" کلنل هیگ گفت:"ولی دولت برآن است و دستور داده است که نیروی قزاق را به قزوین بازگردند". رضا خان دوباره پوزخندی زد و گفت که آهنگ کودتا برگشتناپذیر است.[۱۷]
درست همزمان با گفتن این جمله در بیرون اتاق هیاهویی بپا شد و صدای شیپور برخاست، ستونها به صدای فرماندهان خود جا به جا شدند و جلوداران (طلایهداران) ستون به حرکت درآمدند. ادیبالسلطنه با ترس پرسید: چه شده...؟ چه خبر است؟ هنوز واژگان پرسش در دهانش بود که ناگهان سیدضیا با کلاه وارد اتاق شد و با صدایی رسا و پیروزمندانه گفت: " سلام عرض میکنم. دولت و وزیران خائن به کشور و ملت ایران هستند. هیچکس نمیتواند جلودار ما شود که به تهران نیایم و این خاینین را از جایشان بلند کنیم و پاکسازی نماییم. شیپور زده شده و قوا حرکت کرد و کار تمام است."
حسن ارفع افسر ژاندارمری تلفنی از سوی فرمانده خود ماژور شیبانی آگاه شد که جنبشی از سوی نیروهای قزاقی که ماههاست حقوق دریافت نکردهاند، در راه تهران است و ژاندارمری غرب تهران میباید در آمادهباش برای ورود بیش از هزار افسر و سرباز قزاق باشند. ارفع پرسید که آیا ژاندارمری به نیروی قزاق تیراندازی نمایند یا نه؟ شیبانی گفت نه! تنها اگر آنها به ژاندارمری تیراندازی کردند شما نیز میتواند شلیک کنید.
احمد شاه ساعت هشت شامگاه دوم اسفند به حسن ارفع تلفن کرد و جویای وضعیت شد. ارفع به آگاهی رسانید که همه چیز آرام است. ساعتی پس از این گفتگوی تلفنی، پُست نگاهبانی ژاندارمری به آگاهی حسن ارفع رسانید که نیروهای قزاق به آن منطقه رسیدهاند. ساعت یازده شب، ارفع آگاه شد که در میان شهر تهران تیراندازی رخداده است. ارفع به شیبانی فرمانده خود تلفن کرد و وی را آگاه ساخت و جویا شد که چه باید انجام دهد. شیبانی گفت که وی از آنچه گذشت است آگاهی یافته است که بیش از هزار تن نیروی قزاق از دروازه گمرک وارد تهران شدهاند، در میدان توپخانه پاسبانها سنگر گرفته و به قزاقها تیراندازی کردهاند و پاسبانان کشته شدهاند. اکنون آرام شده است و وی (ارفع) میتواند سربازان خود را به سربازخانهها بازگرداند. روز پسین شیبانی خود به دیدار حسن ارفع رفت و گفت که دولت سرنگون شده است، نخستوزیر سپهدار به سفارت انگلیس پناهنده شده است، نخستوزیر نوین سیدضیاءالدین طباطبایی است و رضا خان سردار سپه نیروهای قزاق شده است.[۱۸]
ارزیابی سیاسی کودتای سوم اسفند
تا به امروز آنچه که در دوم و سوم اسفند ۱۲۹۹ گذشت کژدیس (تحریف) و دستکاری شده است. در بنگاشتن (ترسیم) کودتا به شرایط داخلی ایران اشاره نشده است ولی تنها از رخنه انگلیس در ایران سخن می گویند. گفته نمیشود که بلشویکها شمال ایران را اشغال کرده بودند، گفته نمیشود که بلشویکها ارتش مستقل سرخ ایران را بنیان کرده بودند، گفته نمیشود که ارتش کمونیستی سرخ ایران به سوی تهران روانه شده بود تا جمهوری کمونیستی ایران را راه بیاندازد، گفته نمیشود که ارتش انگلیس از ارتش سرخ شوروی شکست سختی خورده بود و ارتش ناتوانی که باقی مانده بود را به بغداد جا به جا کردند. به جای همه اینها با ذرهبین هر تلگراف یا نامه یا سندی بررسی شد تا به مردم بفروشند که کودتای سوم اسفند را انگلیسیها انجام دادهاند. وارونه ساختن و یا حذف رویدادهای تاریخی به آنجا کشیده است که کودتای سوم اسفند را کودتایی مینامند که در آن رضا خان به پادشاهی رسید و سید ضیا طباطبایی نخستین نخستوزیر کابینه رضا شاه بود.
نیروی قزاق همان ارتش خود گذشتهای بود که جلوی ارتش کمونیستی سرخ را در ایران گرفت و از کمونیستی شدن ایران جلوگیری کرد. این ممکن است که از دیدگاه انگلیسیها مثبت بوده باشد، ولی سربازان ایرانی به فرماندهی رضا خان و گروه سیاستمدارانی که گِرد سیدضیا بودند همگی این مبارزه را با آرمان میهنپرستی انجام دادند. اینان برآن بودند که کشور ایران را از اینکه در دهان استعمار سرخ بیافتد نگاهبانی کنند. همچنین برآن بودند که تمامیت ارضی ایران پاسدارند که به استانهای خودمختار تقسیم نشود.
با بررسی جزییات انجام کودتا آشکار میشود که سیاستمدارانی که از بلندپایگان کشور بودند و همچنین احمد شاه از روی دادن کودتا آگاه بودند، زیرا که کودتای سوم اسفند کار تنها دو تَن یعنی سیدضیا و رضا خان نبود بلکه بسیاری از دستاندرکاران، افسران قزاق، افسران ژاندارمری، اعضای دولت و پادشاه ایران احمد شاه راه را برای کودتا بازکردند. در کودتای سوم اسفند نخستوزیر سپهدار اعظم و کابینهاش سرنگون شدند. پس از صد روز که دولت سید ضیا بر سرکار بود به سبب دشواریهای سیاسی، سید ضیا وادار به کنارهگیری شد و احمد قوامالسلطنه[۱۹] نخستوزیر شد و دوباره همان آش و همان کاسه، قاجاریان مغول بیگانه دولت را به دست گرفتند.
نخستوزیری سیدضیاالدین طباطبایی
روز سوم اسفند ۱۲۹۹ با فرمان احمد شاه سیدضیاءالدین طباطبایی نخستوزیر شد. احمد شاه به سیدضیا پیشنهاد کرد که یکی از لقبهای قاجار را برای خود برگزیند. سید ضیا آن را نپذیرفت و گفت: "من میخواهم لقب دیکتاتور را داشته باشم". احمد شاه در پاسخ گفت که نه! واژه دیکتاتور به سلطنت آسیب میزند. احمد شاه روز سهشنبه ۴ اسفند در دستخطی نخستوزیری سیدضیاالدین طباطبایی را صادر کرد:
دستخط احمد شاه دایر بر نخستوزیری سیدضیا
- نظر به اعتمادی که به حسن کفایت و خدمتگزاری جناب میرزا سیدضیاالدین طباطبایی داریم معزیالیه را به مقام ریاست وزرا برقرار و منصوب فرموده و اختیارات تامه برای انجام وظایف خدمت ریاست وزرایی به معزیالیه مرحمت فرمودیم.
احمد شاه همچنین به همه حکام دستخطی همراه با دستخط فرمان نخستوزیری سیدضیا به ایالات و ولایات فرستاد:
- حکام ایالات و ولایات در نتیجه غفلتکاری و لاقیدی زمامداران دورههای گذشته که بیتکلیفی عمومی و تزلزل امنیت و آسایش را در مملکت فراهم نموده ما و تمام اهالی ایران را راز فقدان هیات دولت ثابتی متاثر ساخته بود مصمم شدیم که به تعیین شخص لایق و خدمتگزاری که موجبات سعادت مملکت را فراهم نماید به بحرانهای متوالی خاتمه بدهیم، بنابراین به اقتضای استعداد و لیاقتی که در جناب میرزا سیدضیاالدین سراغ داشتیم اعتماد خاطر خود را متوجه معزیالیه دیده ایشان را به مقام ریاست وزرا انتخاب و اختیارات تامه برای انجام وظایف خدمت ریاست وزرایی به معزیالیه مرحمت فرمودیم.
- جمادیالاخر ۱۳۳۹
- محل صحه همایونی
کابینه سیدضیاالدین طباطبایی
سپس سیدضیا نیز اعلامیهای برای همگان داد و نخستوزیر و کابینه اش را شناساند:[۲۰] وزیران سیدضیا تا آن زمان هیچ یک بجز نیرالملک هدایت، پست سیاسی نداشتند:
- سید ضیاالدین طباطبایی - رئیسالوزرا و وزیر داخله
- مسعود کیهان - وزیر جنگ
- نیرالملک (هدایت) - معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه
- مدبرالملک (جم) - وزیر خارجه
- میرزا عیسی خان - وزیر مالیه
- دکتر مودبالدوله (نفیسی) - صحیحه و خیرات عمومی
- مشیر معظم (خواجوی) - پست و تلگراف
- موقرالدوله - تجارت و فواید عامه
- عدلالملک (دادگر) - کفیل وزارت داخله
- منصورالسلطنه عدل - کفیل وزارت عدلیه
برنامه کابینه سیدضیاالدین طباطبایی
سیاست داخلی
- تجدید سازمان ارتش
- انحلال ادارات و دستگاههای دولتی که هزینه نگاهداری آنها برای کشور طاقفرسا است و تاسیس مجدد آنها بر پایه و شالوده سازمانهای عصر حاضر.
- انحلال محاکم قدیمی و تشکیل محاکم قضایی بر اساس متین و پایدار.
- تقسیم زمینهای خالصه میان کشاورزان و تهیه قوانین روستایی برای بهبود حال روستاییان.
- اصلاخات مالی.
- اصلاحات فرهنگی.
- توسعه امور بازرگانی.
- پایین آوردن هزینه زندگی با جلوگیری از احتگار و اجرای قوانین منع استعمال اشیای تجملی.
- اصلاح وسایط نقلیه.
- اصلاحات شهرداری.
سیاست خارجی
- حفظ روابط دوستانه با کشورهای همسایه و سایر دولتهای خارجی.
- الغای امتیازات اتباع خارجه پس از اجرای اصلاحات دادگستری به طوری که عدالت یک سان در میان آنها مجری گردد.
- تجدید نظر در برخس از امتیازنامهها.
- الغای قرارداد اخیر ایران و انگلیس.[۲۱]
- تخلیه ایران از ارتش بیگانه.
بیانیه سیدضیاالدین طباطبایی نخستوزیر ۸ اسفند ۱۲۹۹
بیانیه سیدضیاالدین طباطبایی در روز ۸ اسفند ۱۲۹۹[۲۲]:
هموطنان!
پس از پانزده سال مشروطیتی که به قیمت گرانبهاترین خون فرزندان ایران خریده شده؛
پس از پانزده سال امتحانات و تجربیات و تحمل انواع محن و مصائب؛
پس از پانزده سال کشمکش با اشکالات غیر قابل تصور داخلی و خارجی، وطن ما به روزگاری افکنده شده که نه تنها هیچ یک از سیاستمداران وقت نخواستند بار گران مسئولیت زمامداری را به عهده گیرند، بلکه حتی مبعوثین و وکلای ملت جرأت ننمودند که به وظایف خویش اقدام نمایند و از قبول تحمل این بار استنکاف ورزیدند.
آیا مسبب و مسئول این وضعیت و بی تکلیفی چه اشخاصی بودند؟
کسانی که ملت را به وعدههای مشروطیت و آزادی و استقرار قانون و عدالت فریب داده و در همان حال این مواعید را حجاب قرار دادند تا در سایه این رویه هرج و مرج اساس انتفاع شخصی و لجام گسیختگی اصول ملوک الطوایفی قرون وسطا – اصولی که با سیاسی و تیرگیهای فجایع و جنایات احاطه شده بود مستقر سازند.
چند صد اشراف و اعیان که زمام مهام امور مملکت را به ارث در دست گرفته بودند مانند زالو خون ملت را مکیده، ضجه وی را بلند میساختند و حیات سیاسی و اجتماعی وطن ما را به درجهای فاسد و تباه نمودند که حتی وطن پرست ترین عناصر، معتقدترین اشخاص به زنده بودن روح ملک و ملت امید خود را از دست داده کشور ما ایران را در میان خاک و خاکستر سرنگون می دیدند.
پژمردگی و افسردگی و بالاخره نزدیک شدن آخرین لحظات اندیشهوران ادامه وضعیات را غیر ممکن ساخت، موقع فرا رسید که این وضعیات خاتمه یابد.
موقع فرا رسید که عصر حکومت این طبقه سپری گردد.
مسببین فلاکت و پریشانی ایران که باز هم دست نالایق خویش را از عمارت فروریخته ایران نمیکشیدند به حساب دعوت شوند.
بالاخره روز واژگون شدن و انتقام فرا رسید.
در این روز تاریخی و هولناک است که اراده نیرومند اعلیحضرت اقدس شاهنشاه زمام امور را در دست من جای میدهد.
مرا روی کار میآورد.
اکنون قضا و قدر مرا تعیین کرده است که مقدرات و سرنوشت ملت خود را در این موقع بحران و خطرناک در دست گرفته وی را از آن پرتگاهی که حکومتهای بی اراده و نالایق پرتاب کرده بودند نجات بخشم.
با احاطه و اطلاع از مشکلات سهمگین وقت، من اطاعت امر تاجدار ارجمند و این پیش آمد را وظیفه مقدس وطن پرستی و انسانیت دوستی گرفته شانههای خود را حاضر برای قبول این بار مینمایم.
من امر خسرو متبوع معظم خویش را اطاعت و این بار را قبول میکنم نه از آن جهت که به لیاقت شخصی خود اعتماد میکنم بلکه اعتمادم
- اول- به خدای متعال بخشنده نیرو و دلیری است که خدمتگزاران و پاک نیتان را هدایت و راهنمایی مینماید.
- دوم- به شاهنشاه ایران است که پرتو علاقه وی به سعادت وطن مانند خورشید درخشان و قلبش از فرسودگی و ضعف ملت و مملکتش خونین است.
- سوم- بر قشون شجاع و وفاداری که دشت و هامون را با خونهای خویش در راه وطن گلگون کرده و بالاخره به حس فداکاری هموطنان عزیزی است که با چشمهای باز، گذشته را نگریسته و آینده را منصفانه قضاوت و حکمیت خواهند نمود.
هموطنان!
شما بهتر از همه کس واقف و مطلعید از وظایف شخصی که در یک چنین موقع سهمگین بار مسئولیت را به دوش میگیرد، زیرا شما هستید که حیات و موجودیت تان آغشته فلاکت، بدبختی، ناامنی، و بی تکلیفی است.
هموطنان!
لازم است عمارات متزلزل و لرزانی که مفتخواران در آن آشیانه نهادهاند سرنگون گردد.
لازم است اداراتی که تأسیس آنها برای اسراف و تبذیر مال و پولی است که با قطرات عرق توده ملت تحصیل شده، یا بالاتر و بدتر از همه به قیمت شرافت و استقلال ایران از اجانب قرض شده است از میان برود و به جای آن مبانی محکمی استوار گردد که وظیفه خدمتگزاری به مملکت را از عهده بر آید.
موقع فرا رسیده است که شرافت و استقلال وطن به شکل پول در جیب این مفتخواران فرو نرود.
باید سعی و کوشش نمود که مملکت با عواید داخلی خود اداره شود و برای گردش دوایر مفتخواران محتاج به قرض از اجانب نگردد.
انجام این امر یعنی محو و انهدام مفتخواری و مبانی امنیت و رفاه و استفاده کارگران از مشقت خویش اولین وظیفه من خواهد بود.
لازم است بنیان عدلیه ما که مرکز فجایع و جنایات است واژگون و معدوم گشته بر روی خرابههای وی یک عدالتخانه حقیقی که ارکانش مبنی بر عدل و نصفت باشد بنا گردد. زیرا فقط چنین عدالتخانهای میتواند شالوده یک حکومت عادلی باشد.
لازم است قیمت زحمت و مشقت کارگران و دهقانان سنجیده گشته و دوره فلاکت و بدبختی آنان خاتمه یابد.
برای حصول این مقصود اولین قدمی که باید به عمل آید تقسیم خالصجات و اراضی دولتی مابین دهقانان و همین طور وضع قوانینی که زارع را از املاک اربابی بیشتر بهره مند سازد و در معاملات ارباب با دهقان تعدیلی شود و موجبات صحی و زندگی آنان را تأمین کند.
لازم است وضعیت هرج و مرج مالیه و تشکیلات سوئی که مهمترین عامل اختلال آن بوده است محو گشته به جای آن تشکیلاتی برقرار گردد تا مالیاتهایی که از ملت گرفته میشود با رعایت کامل اقتصاد و صرفه جوئی صرف حوایج ملت گردد.
لازم است که اخلاق و قوای روحیه و احساسات ابناء وطن ما به وسیله تعلیمات ملیه وطن پرستانه نمو و ترقی نماید تا وطن ما موطن فرزندان لایق فداکار گردد. لازم است مدارسی تأسیس گردد که برای کشور ایران، آری برای ایران که مانند خورشید فروزان و آبادان بوده و اکنون از تمدن و ترقی دور افتاده است تدارک فرزندان لایق و شایسته نماید.
بهره مند شدن از نعمت تعلیم و تربیت نباید از حقوق مختصه طبقات متمول اولاد وارثان ظالمان بی لیاقت گردد. برعکس تمام طبقات مردم و دهقانان باید از نعمت تعلیم و تربیت بهره مند شوند.
لازم است تجارت و صناعت به طرق علمی تشویق گشته حیات تجارتی و صنعتی ما از ورطه کنونی که نتیجه ضعف اداری است خلاصی یابد.
لازم است سختی و گرانی زندگانی که به واسطه فقدان وسایل حمل و نقل و شدت احتکار و در عین حال زینت و تجملات بیهوده غیر قابل تحمل گردد، خاتمه یابد.
لازم است وسایل ترقی را که با استقرار وسایل حمل و نقل و ارتباطات میسر میگردد برقرار نمود. علاوه بر مراتب فوق و توأم با تغییرات متحتمه مقرر خواهد شد که اقدامات جزئیه برای خاتمه دادن به وضعیات فلاکت آمیز پایتخت و سایر مراکز ایران به عمل آید.
برای این مقصود بلدیه معاصری با تشکیلات وسیع و مهمی تأسیس خواهد شد که پایتخت ایران منظری شایسته کُرسی یک دولت شاهنشاهی را داشته و فلاکتهای بی حد و حصر سکنه آن خاتمه یابد.
همین اقدام نسبت به سایر بلاد ایران به عمل خواهد آمد زیرا نباید محروم از نعمتی باشند که پایتخت از آن متمتع است.
اما برای اینکه این اقدامات میسر گردد باید قبل از همه چیز و مافوق هرگونه اقدامی مملکت دارای قشونی گردد که دشمنان خارج و داخل را به حساب دعوت نماید.
لازم است امنیت در محوطه شاهنشاهی ایران حکمفرما گردد و این فقط در پرتو قشون و قوای تأمینیه میسر میشود.
فقط سپاهیان دلیر ما قادرند که حیات و هستی مملکت را تأمین نموده ترقی و سعادت و اقتدار را فراهم سازند.
قبل از هر چیز و بالاتر از همه چیز قشون.
هر چیز اول برای قشون و باز هم برای قشون.
این است اراده و مرام ما تا زمانی که قشون به درجات عالیه خود نائل گردد.
اما سیاست خارجی ما
در اینجا نیز یک تغییر اساسی لازم است
لازم است یک سیاست شرافتمندانه بر مناسبات ما با ممالک خارجه حکومت داشته باشد.
در این ایام هیچ مملکتی بدون ارتباط با جامعه ملل نمیتواند زندگانی نماید. بعد از جنگ بین المللی که مبانی تشکیلات جدیده دنیا اصول مشارکت و دوستی شده است اصول مزبوره در وطن صلحجوی ما بیش از سایر نقاط قابل اتخاذ است.
ملت ما انسان دوست است، نسبت به جمیع ملل خارجه مهربان و شفیق و صمیمی است، ملت ما وارث حکم و اندرزهای اعصار و قرون متوالیه است. حکمی که حسن مناسبات بین المللی را مقرر میدارد، ولی بدیهی است دوستی ما نباید وسیله استفادههای غیر مشروع اجانب گردد و در جامعه ملل به شرافت و استقلال ایران لطمه وارد آورد.
مناسبات ما با هر یک از دُوَل خارجه نباید مانع از حسن مناسبات و دوستی با سایرین گردد.
به نام همین دوستی کاپیتولاسیون را که مخالف استقلال یک ملت است الغاء خواهم نمود و برای موفقیت در این مقصود و اینکه اتباع خارجه از عدالت تام بهره مند بوده حقوق خود را بتوانند حقاً دفاع نمایند ترتیبات و قوانین مخصوصه با محاکم صلاحیت داری وضع و ایجاد خواهد شد تا همه نوع وثیقه داشته باشند.
بر طبق اصول فوق الذکر اعلام میدارم که بعضی از امتیازاتی که در گذشته به اجانب داده شده است باید اساساً مورد تجدید نظر واقع گردد. ما باید به تمام همسایگان به نظر دوستی نگریسته و با همه آنها مناسبات حسنه همجوارانه داشته باشیم و روابط مودت و تجارت را محکم کنیم.
در این تجدید تشکیلات ما بایستی در استفاده از مساعدتهای جمیع دُوَل اعم از آنکه مساعدتهای مزبوره به صورت مستشار یا سرمایه باشد آزاد باشیم و هیچ ملتی هر قدر قوی و نیرومند باشد نباید آزادی ما را محدود نماید. ما آزادیم و آزاد باقی خواهیم ماند.
به نام همین اصول و به خاطر همین اصول است که من الغاء قرارداد ایران و انگلستان مورخه اوت ۱۹۱۹ را اعلام میدارم.
قراردادی که موقع انعقاد آن وضعیات دنیا دگرگون بود و موجباتی که ما را ناگزیر به استفاده از آن مینمود دیگر وجود ندارد.
اراده قطعی اصلاحات داخلی و تصمیم به عظمت و نیرومندی قشون، ما را از احتیاج به قراردادهایی که در نتیجه وضعیات تغییر یافته دنیا و حوادث بر ما تحمیل گشت مستغنی میسازد.
من الغاء قرارداد ایران و انگلستان را اعلام میدارم تا تأثیرات سوئی بر سیره ما نداشته باشد زیرا در ظرف صد سال اخیر در سخت ترین دقایق تاریخ ما انگلستان به دفعات دست دوستانه خود را برای مساعدت نسبت به ایران دراز کرد و از طرف دیگر ایران نیز به دفعات نسبت به انگلستان صداقت و وفاداری خود را ثابت نمود.
بنابراین نباید گذارد یک چنین دوستی تاریخی به واسطه عقد قراردادی کدر گردد.
الغاء قراردادها هر نوع سوء تفاهمی را که مابین ملت ایران و انگلستان وجود داشته معدوم و شالوده جدیدی را برای مناسبات صمیمانه ما با تمام ممالک طرح ریزی خواهد نمود.
تخلیه ایران از قشون اجانب مهمترین موضوعی است که اساس مناسبات دوستی ما را با دُوَل همجوار مستحکمتر خواهد نمود.
و انتظار داریم پس از تصدیق قراردادهایی که نماینده ما با حکومت مسکو منعقد نموده باب روابط ودادیه با روسیه مفتوح و نگرانی توقف قشون اجانب به وسیله تخلیه هر دو طرف به عمل آید.
هموطنان!
به نام شاهنشاه جوان بخت ما که از اعلیحضرت وی جمیع اقتدارات و احکام ساطع است، به نام قشون دلیر و فداکار وی من شما را به انتظام و سعی و کوشش در نجات وطن دعوت مینمایم.
من اعتماد به مشارکت شما دارم.
من اعتماد به وطن پرستی شما دارم.
از تمام شماها درخواست مینمایم که به وسیله طرح پیشنهادها و تقدیم افکار و مشورتهایی که در نزد من کمال وقع و تعظیم را خواهد داشت، مرا مساعدت کنید.
اکنون اعلام میدارم که از این به بعد فرصت ملاقات کمتر خواهم داشت لیکن هرگونه مسایلی که کتباً ارسال گردد مورد توجه و مطالعه کامل واقع خواهد شد.
در همان حال اعلام میدارم که هیچ چیز و هیچ ملاحظهای مرا از مهمی که بر عهده گرفتهام باز نخواهد داشت زیرا پس از تفضلات سبحانی و تأییدات اولیای اسلام به توجهات قاهرانه شهریار ارجمند مستظهر و به نیات پاک متکی هستم.
حتی اگر برادرم در نجات مملکت از مصائب کنونی مخالفت ورزد به او رحم نخواهم کرد.
هموطنان!
شما را به انتظام و کار دعوت مینمایم.
س. ضیاءالدین طباطبائی- رئیس الوزراء
۸ حوت – ۱۲۹۹
دنباله این نوشتار انقلاب مشروطه - یک پارچگی کشور ایران از سوی رضا خان سردار سپه وزیرجنگ را بخوانید.
منبع
- ↑ قانون نامگذاری روز سوم اسفند به نام روز رضا شاه کبیر
- ↑ مالکان بزرگ ایران
- ↑ انقلاب مشروطه - یک پارچگی کشور ایران از سوی رضا خان سردار سپه وزیرجنگ
- ↑ قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس
- ↑ انقلاب مشروطه - جنگ جهانی اول در ایران - مبارزه برای آزادی علیه اشغال نظامی ایران از سوی دو کشور استعمارگر روسیه و انگلستان
- ↑ پروگرام کابینه سیدضیاالدین طباطبایی
- ↑ مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری چهارم
- ↑ قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس
- ↑ Cyrus Ghani, Iran and the Rise of Reza Shah, I. B. Tauris Publishers, London, New York, 2000, P. 190
- ↑ قانون اجازه مبادله عهدنامه دوستی منعقده بین دولتین ایران و جمهوری شوروی روسیه
- ↑ Cyrus Ghani, Iran and the Rise of Reza Shah, I. B. Tauris Publishers, London, New York, 2000, P. 130
- ↑ Lord Curzon
- ↑ Cyrus Ghani, Iran and the Rise of Reza Shah, I. B. Tauris Publishers, London, New York, 2000, P. 156
- ↑ Cyrus Ghani, Iran and the Rise of Reza Shah, I. B. Tauris Publishers, London, New York, 2000, P. 170
- ↑ Haig
- ↑ Fortescue
- ↑ Cyrus Ghani, Iran and the Rise of Reza Shah, I. B. Tauris Publishers, London, New York, 2000, P. 173
- ↑ Hasan Arfa, Under Five Shahs, London 1964, P.108
- ↑ پروگرام کابینه آقای قوامالسلطنه ۱۳۰۰
- ↑ پروگرام کابینه سیدضیاالدین طباطبایی
- ↑ قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس
- ↑ بیانیه سیدضیاالدین طباطبایی نخستوزیر ۸ اسفند ۱۲۹۹