همدستان خمینی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جمهوری اسلامی یک کابوس مفهوم آتش زدن سینما رکس آبادان برای ایرانیان

چگونه روزنامه کیهان و اطلاعات حکومت اسلامی را در ایران جا انداختند

پایه‌های قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران
همدستان خمینی در ایران

همدستان خمینی

در گفتارهای پیشین، از نقش رسانه‌های همگانی روزنامه‌ها و رادیو تلویزیون در ایران گفتیم که چگونه خمینی را در ایران بر سر کار آوردند. در این گفتارها نشان دادیم که در داستان نویسی‌های رسمی می‌گویند " این مردم ایران بودند که خمینی را بر سر کار آوردند و او را خواستند و به ایران دعوت کردند "، دروغ محض است. خمینی در کنار روزنامه‌ها و دیگر رسانه‌ها، همدستان و کمک رسانانی میان ملایان و در پهنه سیاست در ایران داشت. امروز می‌خواهیم درباره همدستان سیاسی خمینی بگوییم و بررسی نماییم.

با گفتارها درباره خیانت رسانه‌ها و روزنامه نگاران در ایران، یعنی قوه چهارم حکومت، گفتگوهای نوینی در این باره آغاز شده است، که چه نقشی رسانه‌ها در سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی برابر با ۱۳۵۷ خورشیدی در ایران داشتند و چه نقشی امروز رسانه‌های پارسی زبان برون مرزی دارند. همان کسانی که در روزنامه‌های کیهان و اطلاعات و آیندگان قلم به داشتند و تصمیم می‌گرفتند که چه نوشته و چاپ شود و چه حذف شود و دیگر چاپ نشود، امروز در رسانه‌های پارسی زبان برون مرز نشسته‌اند و به مردم ایران دیکته می‌کنند که باید چگونه بیاندیشند و فکر کنند و چه باید انجام دهند و انجام ندهند. این کسان با چنگ و دندان از انقلاب شوم اسلامی که به راه انداختند پدافند می‌کنند و کوشش می‌کنند که دوباره حکومت مشروطه شاهنشاهی در ایران برقرار نشود و قانون اساسی پر افتخار مشروطه شاهنشاهی ایران در جایگاه اعتبارش ننشیند.

بخشی از همدستان خمینی، پس از به انجام رساندن ماموریتشان به دستور خمینی اعدام و نابود شدند. نگاهی بیاندازیم به سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی که چگونه همدستان خمینی او را بر مسند قدرت نشاندند. گرانیگاه گفتگوی ما امروز جبهه ملی، نهضت آزادی و مهدی بازرگان می‌باشد. نهضت آزادی ایران در ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۳۴۰ خورشیدی از سوی مهدی بازرگان، یدالله سحابی، سید محمود طالقانی، محمد رحیم عطایی، عباس رادنیا، حسن نزیه، منصور عطائی، عباس سمیعی و احمد صدر حاج سید جوادی پایه‌گذاری شد. آرمان نهضت آزادی بنا بر آنچه که بازرگان باور داشت آن را "مخالفت با شاه و مبارزه با استبداد و کسب آزادی‌های اساسی مبنی بر ارزش‌های اخلاقی و اسلامی و تاکید و پافشاری بر هویت ایرانی و اسلامی و اعتقادات ملی و مذهبی و پیروی از اندیشه‌های مصدق و هواداری از دموکراسی نامیدند. رهبری نهضت آزادی از سال بنیانگذاری آن یعنی سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۷۳ با مهدی بازرگان بود و پس از مرگ بازرگان ابراهیم یزدی رهبری نهضت آزادی را به گردن گرفت. بازرگان در ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۳۴۰ در نامه‌ای دل‌انگیز به محمد مصدق بزرگ فئودال ایران، راه‌اندازی نهضت آزادی را به آگاهی رساند و با شعار "ما ایرانی هستیم، ما مسلمانیم، ما مصدقی هستیم!" کار نهضت آزادی را آغاز کرد. نهضت آزادی مادر سازمان تروریستی مجاهدین خلق است.

نهضت آزادی خارج از کشور از سوی علی شریعتی، مصطفی چمران، ابراهیم یزدی، صادق قطب‌زاده که هر چهار تن عضو کنفدراسیون دانشجویان ایرانی بودند و هم‌چنین فریدون سحابی، محمد توسلی و ابوالفضل بازرگان در سال ۱۳۴۱ بنیان شد. این سازمان زیر سایه سازمان مادر بعنی نهضت آزادی به رهبری مهدی بازرگان بود. شماری از فعالان این گروه، مصطفی چمران، بهرام راستین، پرویز امین، شریفیان و صادق قطب‌زاده در دی ماه ۱۳۴۲ برای آموزش نظامی با موافقت جمال عبدالناصر پرزیدنت مصر به این کشور فرستاده شدند. در مرامنامه این سازمان برای بدست آوردن پشتیبانی عبدالناصر، آرمان سازمان را "کوشش برای برقراری نظام جمهوری و رژیم اقتصادی سوسیالیستی استوار بر جهان‌بینی خداپرستی " بیان شده‌بود. احمد صدر حاج سیدجوادی و رحیم عطایی رابط تشکیلات نهضت آزادی در داخل کشور با این گروه بودند. در درازای چهار دوره آموزش چریکی، تروریستی، نظامی در مصر سی و یک تن از اعضای "نهضت آزادی خارج از کشور" آموزش دیدند. در سال ۱۳۴۵ سازمان به ارتباط با دولت مصر پایان داد و لبنان را مرکز فعالیت‌های تروریستی خود قرارداد. پس از چندی مصطفی چمران به لبنان رفت و سازمان چریکی شیعیان یا جنبش امل را بنیان نهاد. انیس نقاش و بسیاری دیگر از اعضای کنفدراسیون که در سازمان‌ها و گروهای گوناگون عضو بودند زیر نظر چمران آموزش تروریستی دیدند. از سال ۱۳۵۰ نهضت آزادی خارج از کشور دیگر حالت دانشجویی نداشت و گسترش پیدا کرد. ابراهیم یزدی و قطب‌زاده پیوسته به لبنان می‌رفتند و در سر راه نیز با خمینی دیدار می‌کردند. پیام مجاهد، ارگان نهضت آزادی خارج از کشور و انجمن‌های اسلامی در امریکا به چاپ می‌رسید.

کار میان نهضت آزادی و خمینی به دو بخش تقسیم شده بود، خویشکاری بازرگان در این بود که نهضت آزادی را به عنوان حزبی پیش ببرد که رهبری اپوزیسیون علیه شاهنشاه ایران را به دست گیرد. خمینی نیز ماموریت داشت که رهبری ملایانی که علیه شاهنشاه ایران بودند را داشته باشد. خمینی و همدستانش واژه « روحانیت مبارز » را در برابر روحانیونی که با دولت شاهنشاهی همکاری و هماهنگی داشتند، برگزیدند. کسانی که جامعه روحانیت مبارز را بنیاد نهادند: علی خامنه‌ای، مرتضی مطهری، محمد بهشتی، محمدجواد باهنر، علی اکبر رفسنجانی و مرتضی مفتح بودند و رهبری این گروه خبیث را خمینی به گردن داشت .

با این واژگان روحانیت مبارز یک طبقه نوین ملا ایجاد شد که خویشکاری پایه‌ای آنان این نبود که در مسجدها بالای منبر بروند و از اسلام بگویند بلکه برای اسلام سیاسی پروپاگاند کنند و آن را به اجرا درآورند و پیاده کنند. روحانیت مبارز یک طبقه نوین از ملایان بود که می‌خواستند انقلاب اسلامی راه بیاندازند. که کپی از فونکسیونرهای کمونیست بود، فونکسیونرهایی که انقلاب کمونیستی پیاده می‌کردند. روحانیت مبارز آموزش دیده‌هایی بودند که می‌توانستند رهبر دینی، رهبر سیاسی، رهبر گروه تروریستی و غیره باشند. کسانی مانند تروریست‌هایی که می‌شناسیم حسن نصرالله یا احمد یاسین

در ایران خویشکاری روحانیت مبارز این است که انقلاب اسلامی را زنده نگاه دارند و توجه کنند که ارزش‌های پایه‌ای اسلام مانند حجاب سفت و سخت بر جای بمانند. نمونه دیگر مقتدی صدر در عراق است که جیش المهدی را راه انداخت .

برنامه بازرگان و خمینی این بود که خمینی نقش شاه را بازی کند و بازرگان را به نخست وزیری منصوب نماید که دولت موقت را برگزیند. یعنی شاهنشاه ایران که ریاست قوه مجریه بر پایه قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران با اوست، نخست وزیر را برمی‌گزیند و نخست وزیر کابینه و برنامه اش را می‌آراید تا به مجلس شورای ملی معرفی نمایند. این بار خمینی نقش شاه را بازی می‌کند و بازرگان را به نخست وزیری دولت موقت منصوب می‌کند. از این توطئه، سردبیران روزنامه‌ها کمپینی راه انداختند که شاه باید برود دوم خمینی باید از آیت الله به چنان مقامی ارتقا یابد که همه باور دارند که اوست که باید دولت را تعیین کند. روزنامه نگاران خائن به ملت و کشور ایران از یک ملا حضرت آیت الله العظمی خمینی و رهبر شیعیان جهان و امام ساختند و از شاهنشاه آریامهر کسی ساختند که حکومت را ول کرده است و از کشور بیرون می‌رود. آرنگ‌ها در خیابان‌ها به مرگ بر شاه و باید برود دگرگون شد.

با روی کار آمدن دولت ژنرال ازهاری، روزنامه‌ها و رادیو تلویزیون اعتصاب کردند و کارزار علیه شاهنشاه ایران و حکومت مشروطه شاهنشاهی و صحنه سازی برای خمینی به عنوان رهبر نوین کشور به رادیو بی بی سی و رادیو مسکو و دویچه وله و دیگر روزنامه‌ها و تلویزیون‌های خارجی سپرده شد. پس از آن که ژنرال ازهاری کناره گرفت و روشن شد که شاهنشاه آریامهر از کشور خارج می‌شوند در روز ۱۶ دی ماه، خمینی به روزنامه‌ها دستور داد که اعتصاب را بشکنند و روزنامه‌ها دوباره به چاپ مقاله هایشان ادامه دهند تا ملت تکلیف خود را با دولت غیرقانونی روشن سازد. در روز ۱۶ دی ماه شاپور بختیار هموند جبهه ملی، کابینه خود را به پیشگاه شاهنشاه آریامهر معرفی کرد. در روز ۲۶ دی ماه، روز عزای ملی ایرانیان، شاپور بختیار از مجلس شورای ملی رای اعتماد گرفت و شاهنشاه آریامهر در فرودگاه مهرآباد برگه تاییدیه نخست وزیر را توشیح فرمودند. دولت شاپور بختیار آخرین دولت قانونی ایران بر پایه قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی بود. بی درنگ خمینی به دولت بختیار یورش برد و گفت که توطئه خطرناکی در راه است تا حکومت را حفظ و به قدرت شیطانی رسانده به غارتگری نفتخواران و سلطه اجانب ادامه دهند.

روزنامه‌های کیهان و اطلاعات و آیندگان و رسانه‌های همگانی غربی همه توجه خود را روی خمینی متمرکز ساختند. اینان بودند که این آخوند را بزرگ کردند و به جایگاه شاهنشاه ایران رساندند. بر پایه قانون اساسی مشروطه، در نبودن شاه در کشور، شورای سلطنت تشکیل می‌شود، با معرفی شورای سلطنت، خمینی نیز در روز ۲۳ دی ماه شورای انقلاب اسلامی را تشکیل داد. موازی سازی و کپی کردن خمینی و خمینی چیان و روزنامه نگاران را می‌بینیم. خمینی در درون کشور ایران نیست، خمینی شورای انقلاب اسلامی را اعلام می کند. شورای انقلاب اسلامی باید وظایف شورای سلطنت را به گردن بگیرد تا خمینی وارد ایران شود. بختیار با شورای انقلاب اسلامی به گفتگو نشست و قرار شد که بختیار به پاریس برود، با شرط اینکه از نخست وزیری کناره گیری کند. آنگاه خمینی بختیار را نخست وزیری برگزیند، همین کار را قرار شد که شهردار تهران انجام دهد تا خدمات شهری به نام خمینی انجام یابد. خمینی در روز ۱۲ بهمن ماه وارد تهران شد. و روز پسین گفت که دولت را به زودی معرفی خواهم کرد.

در روز ۱۷ بهمن ماه برنامه دولت بازرگان و نام‌های وزیران بازرگان و هموندان شورای انقلاب در روزنامه‌ها اعلام شد. بختیار نیز از سوی دیگر فعال ماند و لایحه‌های محاکمه وزیران پیشین و انحلال ساواک را به مجلس برد. در این جا می‌باید این پرسش را کرد این ملا که بود که نخست وزیر برگزیند، وزیران را برگزیند، شورای انقلاب اسلامی راه بیاندازد و عربده بکشد که دولت برگزیده شاهنشاه ایران غیرقانونی است، مجلس شورای ملی غیرقانونی است. در این زمان یادآور می‌شویم که ایران یک قانون اساسی معتبر داشت، یک دولت قانونی داشت و شاهنشاهی داشت که سفر کرده بود و شورای سلطنت را نامیده بود. خمینی این میان چه کسی بود؟

دوباره ما به همانجا می‌رسیم که خمینی را روزنامه نگاران خاین به کشور و ملت ایران، امام و برحق ساختند که همه این تصمیم‌ها را بگیرد. انقلاب فرانسه را با به اصطلاح انقلاب اسلامی مقایسه می‌کنیم. در سال ۱۷۸۹ میلادی، پارلمان فرانسه بنیاد نهاده شد به عنوان نماینده ملت فرانسه، در کشور ایران مجلس شورای ملی نمایندگان ملت ایران وجود داشت و همه نمایندگان قانونی از سوی ملت برگزیده شده بودند.

در روز ۱۴ جولای ۱۷۸۹ مردم به زندان بایستی حمله ور شدند، در تهران تروریست‌های چپ و راست از زندان به نام قهرمانان آزاد شده بودند. در ۲۶ اوت ۱۷۸۹ پارلمان فرانسه اعلامیه حقوق انسانی و شهروندی را تصویب کرد. در ایران خمینی از لغو کردن حقوق انسانی و شهروندی ملت ایران گفت و عربده کشید که تجربه مشروطه نباید تکرار شود. در سوم سپتامبر ۱۷۸۹ پارلمان فرانسه نخستین قانون اساسی فرانسه را تصویب نمود که با آن کشور فرانسه یک کانستیتوشنال مونارکی شد. ایران یک کانستیتوشنال مونارکی داشت که در روز ۲۲ بهمن ماه، یک آخوند هندی قانون اساسی مشروطه را از میان برداشت و روزنامه‌های کیهان و اطلاعات نوشتند پس از ۵۷ سال ظلم، رژیم متلاشی شد.

اگر ما آغاز این دو انقلاب را با یکدیگر مقایسه کنیم می‌بینیم که به اصطلاح انقلاب اسلامی یک مدیا ایونت یا سویدو ایونت بود این یک رویداد رسانه‌ای یک رخداد صحنه سازی شده بود که تنها هدفش تبلیغ برای خمینی بود. گام نخست این حکومت اسلامی که روزنامه نگاران ماه‌ها خود را برای آن تکه پاره کردند، تیرباران بزرگان کشوری و لشکری ایران بود:ژنرال نصیری، تیمسار خسروداد، تیمسار رحیمی و تیسمار ناجی بود و تا به امروز اعدام و تیرباران ملت ایران ادامه دارد. این انقلابیون و روزنامه نگاران در ایران خلافت اسلامی به راه انداختند و آن را جمهوری اسلامی نامیدند. همه قدرت‌ها در دست یک نفر است و آن رهبر است.

این ژورنالیست‌های خائن بی آزرم و بی وجدان، کارشان را در برون مرز با شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی با پول بیگانه ادامه دادند و چهره‌هایی را به عنوان کارشناس و اپوزیسیون در برنامه هایشان آورند، با آنها مصاحبه کردند، بزرگشان کردند، دوباره به عنوان رهبر اپوزیسیون، رهبر گروه، رهبر حزب، به مردم ایران فروختند. بیش از نود درسد ملت ایران این حکومت سفاک اسلامی را رد می‌کنند و نمی‌خواهند، فضای مجازی پر از فرتورها، ویدیوهای اعدام و کشتار و تجاوز به حقوق زن و مرد و کودک و پیر ایرانی است. فرتورها و ویدیوهای زخمی کردن ملت ایران، خراب کردن خانه هایشان، نابودکردن جای درآمدشان، حتی به دستفروش کنار خیابان نیز رحم نمی‌کنند. برای ژورنالیست‌ها و رسانه‌های پارسی زبان برون مرز اگر بخواهند هزاران تن فیلم و فرتور و نوشتار و سند وجود دارد که می‌توانند از وضعیت هولناک مردم ایران درون مرز و جنایات رژیم و پاسداران و بسیج و نیروهای وارداتی به ایران گزارش دهند. به جای اینکه از واقعیت‌ها بگویند، بحث و گفتگو درباره قانون اساسی جمهوری اسلامی راه می‌اندازند، جمهوری یعنی دمکراسی، مشروطه اسلامی است، و با هزاران یاوه بی سرو ته برنامه هایشان را پر می‌کنند و ملت ایران را مانند سال ۱۳۵۷ مغز شویی می‌کنند. پایان دهید به این جنون رسانه‌ای، پایان دهید به این خر پیرهای خائن به ملت و کشور ایران و دکتر فلان و استاد و عالیجناب و متخصص و کارشناس قانون اساسی و ، میکروفون‌ها را از آنان بگیرید و از پای این تلویزیون‌های بیگانه بلند شوید، همه اینها همان دروغ بزرگ رسانه‌ای هستند برای اینکه ملت ایران در تاریکی و بدبختی بمانند.