مصاحبه تلویزیونی اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر با خبرنگار شبکه تلویزیونی اِن بی سی ۴ اسفند ماه ۱۳۴۸

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
برنامه عمرانی چهارم اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی آریامهر سال ۱۳۴۸ خورشیدی تازی

روزشمار انقلاب شاه و مردم


۴ اسفند ۱۳۴۸

بیانات شاهنشاه در مصاحبه تلویزیونی با خبرنگار شبکه تلویزیونی N. B. C.

کشور من که دارای سه‌هزار سال سابقه تاریخی است، در پرتو تلاش و کوشش توانسته‌است در مدتی کوتاه به درجات شایان توجهی از توسعه و پیشرفت نائل گردد و سابقه ممتد تاریخی نه تنها هیچگونه مانعی برای پیشرفت و ترقی این کشور نشده، بلکه در بعضی موارد موجب رشد فکری و عقلانی ملت گردیده و نگذاشته‌است که کشور من، از یک پرتگاه به پرتگاه دیگر سقوط نماید، زیرا وقتی ما ترقیات عصر جدید را هدف خود قرارمی‌دهیم، از بسیاری از موانع عبور نموده و بدون هیچ گونه تأسف گذشته را با سرعت زیاد پشت سر می‌گذاریم و در عین حال در اتخاذ تصمیماتی که در بعضی موارد برای عصر جدید و جامعه مدرن چندان مطلوب نیست، به مبالغه نمی‌پردازیم و در همین‌جا است که به عقیده من رشد فکری و سابقه تاریخی مفید واقع می‌گردد.

در حدود شش سال قبل، یک روز کهنه‌پرستان کشور و نیروهای ارتجاعی سعی کردند موانعی در سر راه انقلاب سفید ایران ایجاد کنند. بدین منظور در خیابانها اجتماع کردند و کتابخانه‌ها را آتش زدند و اتوبوسهای پر از دختران مدارس را واژگون نمودند و بدین نحو باطن خود را بروز دادند. در آن روز بود که ما تصمیم گرفتیم در مقابل این نیروها ایستادگی کنیم. لذا قوای انتظامی به ناچار وارد عمل شدند و متأسفانه در آن روز عده‌ای به قتل رسیدند. اما روز بعد ماجرا به کلی خاتمه یافت و تمام نیروهای ارتجاعی و عناصر متعصب همان شب به کلی متفرق شده و از میان رفتند.

البته وضع آن زمان، وقوع چنین ماجرایی را ایجاب می‌کرد و اتخاذ تصمیم برای رفع آن نیز الزام‌آور بود. لیکن پس از وقوع این حادثه، انجام برنامه‌های انقلابی تقریباً آسان بود و از آن روز به بعد تقریباً همه ساله یا شاید هر ماهه گامهایی به سوی پیشرفت برداشتیم، و از جمله اعتبار و موقعیت زنان کشور خود را تا حدودی که در کشورهای بسیار مترقی و پیشرفته جهان معمول است، بالا بردیم و حال آنکه در بعضی از کشورها زنان حتی خواستار تساوی حقوق نیستند. به عنوان مثل در سوئیس زنان به محرومیت خود از حق انتخابات یا اموری مشابه آن رأی می‌دهند. در انگلستان نیز مدتها طول کشید تا زنان در انتخابات حق شرکت یافتند، یا از حقوق تملک برخوردار گردیدند. اما در کشور من، زنان حتی قبل از اجرای اصلاحات اخیر، همواره از حق تملک برخوردار بوده‌اند.

درمورد اینکه در انقلاب اجتماعی ایران کدام مسائل را بیشتر مورد توجه قرارمی‌دهیم، باید بگویم که قبل از هر چیز ما کوشش می‌کنیم همه افراد کشور از تعلیم و تربیت صحیح برخوردار شوند و از این راه حاکم بر مقدرات خویش گردند.

از جمله مدارس فنی و دانشگاهها را توسعه می‌دهیم. با بی‌سوادی مبارزه می‌کنیم، زیرا به نظر ما مردم یک کشور وقتی از علم و سواد بهره‌مند بودند، می‌توانند تحولات خود را درک کنند و در نتیجه سهم مؤثرتری در برنامه‌های اصلاحی داشته باشند.

امروز با وسایل ارتباط جمعی و مخابراتی، مانند رادیو و تلویزیون، انجام برنامه‌های آموزشی به طور محسوس آسانتر است. شاید به زودی ما از اقمار مصنوعی با کانالهای متعدد برای پخش اخبار داخلی و مطالب استفاده کنیم، زیرا در این عصر مردم می‌توانند حتی در خانه‌های خود به کسب دانش بپردازند. ما حتی قصد داریم یک دانشگاه تلویزیونی تأسیس کنیم. این یکی از موضوعاتی است که در درجه اول اهمیت قرار دارد.

اقدام دوم ما، تأسیس شبکه‌های مخابراتی، ساختمان جاده‌ها، راه‌آهن، ایجاد بنادر، فرودگاهها، و سایر سیستمهای ارتباطی و مخابراتی خواهدبود تا بدان وسیله مردم را با سهولت بیشتر به یکدیگر نزدیک سازیم.

ما ناچار بودیم برای اصلاحات ارضی اهمیت خاصی قائل شویم، زیرا اصل مالکیت در کشور ما به صورت ارباب و رعیتی درآمده‌بود. ما این اقدام را با عزمی راسخ و در نهایت قدرت انجام دادیم و فکرمی‌کنم که در این مورد به موفقیت نائل گردیده‌ایم.

هدف مرحله دوم اصلاحات ارضی، آن است که کشاورزانی را که تا چندی پیش برای ارباب خود کار می‌کردند و امروز خود مالک زمین شده و جزء خرده‌مالکان به شمار می‌روند، در شرکتهای روستایی به صورت یک گروه واحد درآوریم، زیرا زندگی بر روی یک قطعه کوچک خاک، توأم با موفقیت نخواهدبود. من در گزارشهایی که در این زمینه مطالعه نموده‌ام، خواندم که یک خانواده روستایی در کشورهای بسیار توسعه‌یافته، برای برخورداری از یک زندگی شایسته در دهات، باید بین ۱۲ تا ۳۰ جریب زمین داشته‌باشند. لذا برای جلوگیری از اینکه مالکان عمده، بار دیگر زمینهای این طبقه از روستاییان را بخرند و از چنگ آنها به در آورند، ما در حال تأسیس شرکتهایی هستیم که در آنجا دهقانانی که به تازگی مالک اراضی جدید شده‌اند، قطعه زمین خود را به ثبت رسانیده و سند آن را دریافت می‌کنند و بدین ترتیب در عین حال که از احساس مالکیت زمین برخوردار می‌گردند، حق ندارند زمین خود را به فروش رسانند، بلکه آنها فقط می‌توانند اسناد زمین را به اعضای شرکت، نه افراد خارجی بفروشند.

این شرکتها بین سه‌هزار و گاهی اوقات تا هشت‌هزار هکتار زمین در اختیار خواهندداشت. چنین ملک وسیعی را می‌توان به ماشین‌آلات مدرن مجهز نمود و می‌توان با علم به اینکه این ملک در تملک شرکت خواهدماند، برای استفاده از آن برنامه‌ای طرح کرد. در عین حال با این روش، دیگر سیستم ارباب و رعیتی به وجود نخواهدآمد و فقط شرکتهای روستایی وجود خواهندداشت و کشاورزان عضو آن شرکتها خواهندبود و اگر از کار خود خرسند نباشند، می‌توانند سهمشان را به دیگر اعضای شرکت بفروشند و خود از آن خارج شوند. کشاورزان علاوه بر اسناد زمین و میزان سهمیه خود، در مقابل کاری که در طول سال انجام داده‌اند، دستمزد دریافت خواهندداشت.

ما این روش را در چند منطقه از کشور خود آزمایش کرده‌ایم. لیکن این هنوز آغاز کار است و با این حال نتیجه‌ای که در سال اول به دست آمده، طبق اظهار خود کشاورزان این است که درآمد آنها در این سال سه برابر بیش از سال قبل بوده‌است.

هدف اصلی ما از اجرای این برنامه‌ها آن است که سطح زندگی ملت خود را ترقی دهیم و نیل به این هدف تنها از این طریق ممکن است که ما صنعت و کشاورزی را به سطح کشورهای پیشرفته جهان برسانیم. ما مشاهده می‌کنیم که امور کشاورزی مثلاً در ایالات متحده امریکا، حتی بیش از امور صنعتی پیچیده و مشکل است، زیرا علاوه بر مسأله ماشین‌آلات، تخصص و آزمودگی، عرضه کالا در بازار و تهیه غذا و غیره، اوضاع و احوال طبیعی نیز در امر کشاورزی مداخله دارند. بدین معنی که اوضاع طبیعی غالباً یک سال خوب و سال دیگر نامساعد است. گاهی سیل می‌آید و زمانی خشکسالی می‌شود. همه اینها در شئون مختلف کشاورزی مؤثر است. بنابراین کشاورزی از صنعت پیچیده‌تر است و ما می‌دانیم که برای دارابودن کشاورزی پیشرفته و به دست‌آوردن حداکثر محصول از زمینهای زیر کشت، باید از آخرین روشهای علمی کشاورزی و بهترین نوع ماشین‌آلات و حداکثر کودی که می‌توان به زمین داد، استفاده نمود.

ما باید کارهایی را که دیگران طی صد سال انجام داده‌اند، در ظرف چند سال به پایان رسانیم. البته ما از این امتیاز برخورداریم که از ثمره تجربیات و کوششهای دیگران در این راه حداکثر استفاده را به عمل می‌آوریم. برای مثال شصت سال طول کشید تا ژاپن بذر جدید برنج و روش نوین کشت آن را به وجود آورد و ما با به کار بستن روش آنان می‌توانیم به نتایجی که آنها پس از شصت سال تحقیق یا بیشتر به آن رسیدند، نائل گردیم.

اینکه چرا انقلاب اجتماعی ایران، انقلاب سفید نام گرفته‌است؟ علت آن فقط این است که انقلاب ما خونین به معنی واقعی کلمه نبوده‌است، مگر در آن روز که ذکرش قبلاً گذشت. در همان روز که نیروهای ارتجاعی می‌خواستند مانع اجرای برنامه ما گردند. البته این یک مقاومت منفی و ارتجاعی از طرف مردم نبود، زیرا وقتی من این اصلاحات را در روز ۶ بهمن ۱۳۴۱ به صورت رفراندوم به مردم عرضه کردم، آنها غرق در وجد و سرور و شادمانی شدند. آن روز به حقیقت تمام مردم کشور در این رفراندوم شرکت جستند. در آن زمان زنان هنوز حق رأی نداشتند و این حق در انحصار مردان، آن هم در سنین معینی بود. نتیجه رفراندوم پنج‌میلیون نفر در مقابل چهارهزار نفر به نفع اصلاحات بود.

درمورد اینکه آیا می‌توان انقلابی را از بالا شروع کرد؟ باید بگویم بلی. این کار موقعی امکان‌پذیر است که مردم به مقامات مافوق اعتقاد و اطمینان داشته‌باشند، لااقل درمورد کشور من چنین اقدامی ممکن است از این هم آسان‌تر باشد. مردم این کشور به شخص من به خاطر بیست سال تجربه در امور مملکت، دارای اعتماد و اطمینان بودند، زیرا من و ملتم با هم دوران سخت جنگ را گذرانیده بودیم و در مقابل انواع سختیها و فشارها دوشادوش یکدیگر قرارداشتیم. یک استان از دست رفته را با کمک یکدیگر مجدداً به دست آوردیم و با هم به مداخلات بی‌جای خارجی پایان دادیم. لذا یک اعتماد متقابل بین ما پدید آمده‌بود.

علاوه بر این نام شاه برای مردم ما جاذبه سحرانگیزی دارد. در دورافتاده‌ترین نقاط کشور، حتی آن پیرزن بی‌سواد که هیچ چیز نمی‌داند، شاه مملکتش را می‌شناسد. بنابراین انجام انقلاب در بعضی موارد، حقیقتاً بسیار آسان بود. لیکن درمورد مالکان شاید بتوان گفت که اصلاحات به آنها تحمیل گردید.

حتی درباره مالکان نیز می‌توانم بگویم که در خیلی موارد وقتی پیشنهاد اصلاحات ارضی را شنیدند، بسیاری از آنها آن را پذیرفتند و در انجام آن همکاری نمودند. موارد دیگر انقلاب به هیچ وجه تحمیل بر مردم نبود، بلکه پیشنهادهایی بود که مردم تشنه پذیرفتن آن بودند.

من اطمینان دارم که با بالابردن سطح فرهنگ عامه و دادن تعلیمات فنی به آنها، و آماده‌کردن آنان برای برخورداری از حقوق مدنی و در عین حال با توسعه روش واگذاری کار مردم به مردم از طریق ایجاد شوراهای روستایی و شهری و حتی شوراهای ایالتی، علاوه بر سیستم پارلمانی که در مرکز یعنی در پایتخت کشور قرار دارد، آینده اطمینان‌بخشی در انتظار ملت ایران خواهدبود و در ظرف چند سال، دوره هرگونه خطر یا سیر قهقرایی به کلی از میان خواهدرفت.

زمانی خواهدرسید که سلطان ناصالح دیگر نخواهد توانست به کشورش آسیبی برساند، زیرا قدرت در مملکت تقسیم خواهدشد و روشی پدید خواهدآمد که در آن کلیه امور چندین بار کنترل و بررسی خواهدگردید. ولی یک پادشاه خوب می‌تواند بسیار مفید واقع شود و به علاوه نیروی معنوی پادشاه ثباتی به کشور خواهدبخشید ولو اینکه او به طریق روزافزونی از اعمال قدرت و دخالت مستقیم در امور مختلف به نفع اشخاص با صلاحیتی که برای انجام کار تربیت شده‌اند، صرفنظر نماید.

موضوعی که در این کشور و شاید در هر کشور دیگر حائز اهمیت است، این است که کنترل نیروهای مسلح کشور باید در دست رئیس مملکت باشد، زیرا چیزی از این خطرناکتر نیست که ارتش در سیاست یا سیاست در نیروهای مسلح مداخله داشته‌باشد و طبیعی است که پادشاه با حائز بودن مقام فرماندهی کل نیروهای مسلح می‌تواند از دخالت ارتش در سیاست و برعکس جلوگیری نماید.


آموزش ولیعهد


به نظر من ولیعهد باید بعد از تحصیلات متوسطه یک رشته تعلیمات نظامی، و جامعه‌شناسی و اقتصاد ببیند، زیرا دنیای فردا بر این دو رشته متکی است و به عبارت دیگر عدالت اجتماعی و اقتصاد سالم است که تقسیم ثروت مولد هر کشوری را بین نفوس آن بر اساس مناسب و منصفانه مقدور و میسر می‌سازد.


دانشجویان ایرانی در خارج از کشور


درمورد رشته تحصیلی محصلین، دولت از دو سه سال قبل به این طرف رشته‌های مورد نیاز دانشجویانی را که برای ادامه تحصیلات به کشورهای خارج می‌روند و این رشته‌های تحصیلی ملازمه با پیشرفت و ترقی کشور دارد به آنها گوشزد نموده و می‌نماید. در صورتی که محصلین اعم از پسر یا دختر مایل باشند در مراجعت، شغلی به دست آورند، طبعاً متوجه خواهندبود که اگر در رشته‌های ارائه شده تحصیل نمایند خیلی راحت‌تر موفق به یافتن شغل می‌شوند.

رشته‌هایی که ما توصیه می‌کنیم عبارتند از رشته‌های فنی و پزشکی، یعنی آنچه کشور در حال حاضر نیاز مبرم به آنها دارد، ولی به قرار معلوم، محصلین خود رشته‌های مورد نظر را انتخاب می‌کنند.

اکنون ما در حدود ۷۰۰۰۰ محصل در خارج کشور داریم که این رقم بزرگی است. در سالهای قبل اغلب محصلین ایرانی وقتی به خارج می‌رفتند ابتدا از برخورد با فرهنگ خارجی دچار یک نوع ناراحتی و نگرانی می‌شدند، به طوری که در مراجعت نیز همین احساس را داشتند، ولی البته این موضوع مربوط به سالهای قبل بود. به طوری که می‌دانید من این موضع را در کتاب مأموریت برای وطنم که در سال ۱۹۵۹، یعنی ده سال قبل آن را نوشته‌ام، تذکر دادم. اما در ظرف این مدت اوضاع عوض شده و اکنون این ناراحتی و نگرانی روزبه‌روز کمتر حس می‌شود.

راجع به سطح زندگی آنها می‌توانم بگویم که امروزه جوانان ما که از دانشگاهها فارغ‌التحصیل می‌شوند، با حقوقهایی حتی بالاتر از آنچه که هم‌پایه‌های آنها در کشورهایی مانند آلمان غربی، سوئیس و حتی انگلستان دریافت می‌دارند، استخدام می‌شوند و می‌توان ادعاکرد که کشور ما حداقل در قاره آسیا، مرکزی برای جلب مغزها شده‌است، کما اینکه بسیاری اشخاص از سایر کشورهای آسیا به کشور ما می‌آیند، زیرا در اینجا امکانات حقوقهای بیشتر و سطح زندگی بالاتر برای آنها فراهم است.

درباره علت تظاهرات گروهی از محصلین در خارج کشور، ظاهراً مهمترین دلیل آن این است که کمونیسم بین‌المللی آنها را متشکل نموده و در برخی موارد به آنها تعلیم می‌دهد که کمونیست بودن خود را آشکارا اقرارنمایند، و در بعضی موارد ادعامی‌کنند که افرادی متدین هستند و محرک آنها دلایل مذهبی است. اینها طرق مختلفی است که آنها را مورد استفاده قرار می‌دهند، ولی ناگفته نمایند که بعضی از آنها، پسران و دختران رنجیده و خشمگینی بیش نیستند. همانطور که در کشور خود شما و سایر کشورها نیز نظایر آنها بسیار یافت می‌شوند. خوشبختانه درمورد ما تعداد آنها زیاد نیست. ما احتمالاً در آلمان پنج‌هزار نفر محصل داریم ولی فقط همان صد چهره‌ای که در مونیخ دیدیم، در شهرهای بن و برلین نیز با همان چهره‌ها روبه‌رو شدیم و می‌دانیم که حمل و نقل آنها به وسیله تعدادی اتومبیل و هواپیمای دربست صورت گرفته‌بود و بدیهی است که این امر با تشکیلات مرتبی انجام می‌گیرد.


همکاریهای ایران و شوروی


راجع به روابط رسمی ما با دولت شوروی و فعالیتهای سازمان کمونیستی، باید این دو را از یکدیگر جدا دانست، همچنان که خود آنها هم این دو را از هم تفکیک نموده‌اند.

ما با دولت شوروی دارای روابط حسنه هستیم و همکاریهای دوستانه‌ای را دنبال می‌کنیم. ما مشغول انجام پروژه‌های بسیاری با روسها هستیم، از قبیل: ایجاد کارخانه ذوب‌آهن، ساختمان سد بر روی یک رودخانه مرزی، تأسیس چند کارخانه ماشین‌سازی و فعالیتهای بسیار دیگر. ما به آنها مقادیر زیادی گاز طبیعی تحویل خواهیم‌داد و برای این پروژه سرمایه‌گذاری هنگفتی نموده‌ایم، یعنی برای ایجاد خط لوله گاز به اتحاد شوروی قریب ۷۰۰ میلیون دلار خرج می‌کنیم و از این موضوع کاملاً راضی هستیم، زیرا به جای وجود سوءرابطه و نگرانیهای دائمی، مرزهای ما با اتحاد شوروی به صورت مرزهای صلح و همکاری درآمده و این چیزی است که من به عنوان روابط رسمی به آن اطلاق می‌کنم، ولی از طرف دیگر حزب توده که حزب کمونیست ایران است، بیش از پیش جاروجنجال به پا کرده و مردم ما را به طغیان و انجام کارهای ناروا دعوت می‌کند که بدیهی است اظهارات آنها نه فقط مسخره‌آمیز است، بلکه از حرفهای بچگانه هم بی‌ارزش‌تر است. با این حال قصد آنها سرنگون کردن رژیم است.

مقامات شوروی اظهار می‌دارند که هیچ گونه نفوذی در حزب توده ندارند. در هر حال ما به جای آنکه میلیونها دلار صرف فعالیتهای اطلاعاتی و جاسوسی بکنیم تا به افکار آنها پی ببریم، می‌توانیم بدون صرف این وجوه، صرفاً با گوش‌دادن به گفتارهای فرستنده رادیویی آنها موفقیت بیشتری در این راه کسب کنیم. زیرا افکار آنها را همان گفتارهای رادیویی تشکیل می‌دهد، گفتارهایی که از یک فرستنده سیار پخش می‌شود و گاهی در یک شهر و زمانی در شهر دیگر است و به هر صورت در بعضی از کشورهای اروپایی قرار دارد.


رشد اقتصادی ایران


میزان رشد اقتصادی سالیانه ایران اکنون ۱۲ درصد است و طی چهار سال گذشته هم تقریباً ۱۲ درصد بوده‌است. طی سه سال اخیر هزینه زندگی به نسبت یک‌ونیم درصد افزایش یافته و فقط امسال هزینه زندگی رو به افزایش نهاده و به ۵/۳ درصد رسیده‌است و علت آن افزایش بهای پاره‌ای اجناس به خصوص فولاد و سایر محصولات در دنیا است.

این تقصیر ما نیست، بلکه تقصیر اقتصاد جهانی است. زیرا در غیر این صورت ما می‌توانستیم افزایش یک‌ونیم درصد را حفظ کنیم.

به هر حال ملت من که ملت رشیدی است، در برابر مشکلات و مسائل مربوط به جوامع صنعتی با تیزبینی و مآل‌اندیشی روبه‌رو می‌شود و هر چه را که مفید تشخیص دهد از دنیای نوین صنعتی و جامعه‌ای که من آن را جامعه نوین ترانزیستوریزه و کامپیوتریزه می‌خوانم، کسب می‌نماید و در ضمن تمام جنبه‌های مطلوب تمدن خود و نیز مبانی زندگی و روال مؤدبانه جامعه ایرانی را که همیشه مردم ما نسبت به یکدیگر رعایت کرده و صفا و آرامشی را که همیشه در خانواده وجود داشته، و نیز نزدیکی و صمیمیتی را که همیشه بین اعضای خانه و خانواده موجود بوده و من امیدوارم که ادامه یابد، حفظ می‌کند. اگرچه این اصول در اجتماعات مختلف رو به زوال است، ولی هنوز خانواده‌هایی هستند که به صورت خانوار زندگی نموده و همیشه با مستخدمین خود مانند اعضای خانواده رفتار می‌کنند و این مستخدمین نیز خود را از اعضای خانواده دانسته و به کودکان و حتی به صاحب و کدبانوی خانواده پندواندرز می‌دهند و برای آنها صمیمانه دلسوزی می‌نمایند.


ترافیک و جمعیت تهران


درباره امکان ساختن یک مترو در تهران ما مشغول مطالعه هستیم. درمورد وسایل نقلیه موتوری نیز به تدریج کلیه موتورهای دیزل را به موتورهای مصرف‌کننده L. P. G. که از بین‌برنده دود است، تبدیل می‌کنیم. به علاوه شهر تهران از گاز نیز استفاده خواهدنمود. بدین ترتیب گمان می‌کنم پنج سال دیگر هوای تهران از دود پاک خواهدشد و مسلماً این اقدام در شهرهای دیگر نیز صورت خواهدگرفت. با این حال تأمین سیستم حمل و نقل عمومی قطعاً ضروری است.

و اما L. P. G.، یکی از فرآورده‌های بسیار سبک نفتی است. مقداری از ماده خامی که نمی‌توانم اسم دقیق فنی آن را به شما بگویم، و هر چیز دیگر که دود ایجاد می‌کند و این دود معمولاً به وسیله سوخت سنگین یا سوخت دیزل ایجاد می‌شود، مورد تصفیه قرارمی‌گیرد. این ماده بسیار سبکی است که به هیچ وجه دود نمی‌نماید. اکنون دستگاهی به موتورهای دیزل فعلی اضافه کرده‌اند که در آن از L. P. G. استفاده می‌شود. این امر حتی باعث ازدیاد قدرت موتور می‌گردد، زیرا احتراق با سوخت سبکتر بسیار آسانتر انجام می‌گیرد.

درباره جمعیت شهر تهران ما می‌کوشیم که افزایش سکنه این شهر را در رقم پنج تا پنج‌ونیم میلیون نفر متوقف سازیم، زیرا قبل از هر چیز باید توجه داشت که تأمین احتیاجات جمعیتی بیشتر از این رقم، امری دشوار است و مهمتر از آن مسئله کمبود آب است که تهیه بیش از این مقدار آب غیر مقدور است. اینکه بعضیها تهران را از این حیث شبیه لوس‌آنجلس می‌دانند، باید بگویم که در لوس‌آنجلس دریا به شهر نزدیک است، و شما می‌توانید آب شور دریا را تبدیل به آب شیرین کرده و آب شهر را تأمین کنید. ولی در تهران با ارتفاع تقریباً ۴۰۰۰ پا از سطح دریا، چگونه چنین کاری مقدور است؟


جاذبه ایران


نام ایران برای عده‌ای خصوصیت سحرآمیز دارد، و معتقدند که ایران و چیزهای ایرانی همیشه جاذبه و افسون خاصی برای سایر نقاط دنیا داشته‌است. اینان نگرانند که با صنعتی‌شدن و مدرنیزه‌شدن این کشور مبادا جاذبه و افسون خود را از دست بدهد. در این مورد باید بگویم که با حفظ بناهای تاریخی و نگهداری آنها، و خواندن اشعار شعرای ایرانی، و رسانیدن آنها به گوش مردم از راه تلویزیون و رادیو و اجرای برنامه‌های دیگر، این خصوصیات ایرانی باقی خواهدماند و این وظایف وزارت فرهنگ و هنر است.

وزارت فرهنگ و هنر باید به پرورش و توسعه این خصوصیات بپردازد. دانشکده هنرهای زیبا و سایر دانشکده‌های مربوط به ادبیات باید سنن ملی ما را از زوال مصون بدارند. من فکر می‌کنم ما خودمان مسلماً اکثر آنها را حفظ خواهیم کرد.

درمورد علاقه مردم دنیا به جاذبه‌های ایرانی، تصور می‌کنم توریسم مقداری به این امر کمک خواهدکرد، زیرا وقتی جهانگردان به اینجا آمدند، مسلماً از بناهای تاریخی و مناظر زیبای این کشور نیز بازدید خواهندکرد. آثار گذشته ایران چیزی است که نظیر آن را در جای دیگر نمی‌توان دید، زیرا مثلاً کارخانه ذوب‌آهن تقریباً در همه جا هست، ولی آثار گرانبهای تاریخی که هر یک ویژگیهای خاصی دارد، در همه جا یافت نمی‌شود. از این رو مساعی و کوششهای ما از یک سو، و استقبال روزافزون توریستها از سوی دیگر، کمک خواهدکرد که این کشور جلال و شکوه و آثار خود را حفظ نماید.


توافق شرق و غرب


با کوششهایی که ایالات متحده امریکا در راه حصول توافق یا تفاهم با اتحاد شوروی درمورد مسائل مختلف از جمله در زمینه محدودیت سلاحهای هسته‌ای به عمل آورده، جهان در راه یک ترکیب جهانی نوین بین شرق و غرب گام نهاده‌است.

همه می‌گویند که وقوع جنگ برای مردم دنیا فاجعه‌ای بزرگ و غیر قابل تصور است. به همین جهت کشورهای بزرگ باید برای درک یکدیگر طرق و وسایل مؤثری برانگیزند. شما تغییراتی را که در همین جهت در آلمان غربی حاصل شده‌است، مشاهده می‌کنید. فرانسه هم مدتها است می‌کوشد چنین نقشی را ایفا کند. کشورهای اروپای خاوری نیز برای نزدیکترشدن به بقیه کشورهای اروپا، ابراز تمایل می‌کنند. به نظر من دنیا حقیقتاً در چنین راهی گام برمی‌دارد. هرگاه کشور ما بتواند به صورت پلی بین شرق و غرب درآید، ما از آن حسن استقبال می‌کنیم، زیرا هیچ کشوری در زمان ما نمی‌تواند از یک کشتار همگانی مصیبت‌بار هسته‌ای، پیروز درآید.

ما هرگز از فلسفه اساسی خودمان در سیاست خارجی که همانا حفظ استقلال و حاکمیت و آزادی فردی است، دست بر نخواهیم داشت و این چیزی است که آن را با هیچ کالای دیگر سودا نخواهیم کرد. در عین حال ما که در چهارراه شرق و غرب قرارداریم، همواره می‌توانیم درصورت بروز هر نوع سوءتفاهمی، به صورت یک رابط حسن نیت درآییم و بکوشیم که میانجی خوبی باشیم.


بحران خاورمیانه


درمورد رفع بحران خاورمیانه عربی، ما به طور غیرمستقیم می‌توانیم توصیه کنیم که تا آخرین لحظه و تا سر حد امکان طرفین متخاصم دریافتن راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز کوشش و مجاهدت کنند، و این چیزی است که در کنفرانس رباط نیز مورد توجه قرارگرفت.

ما به اسرائیلی‌ها گفتیم و باز می‌گوییم که در این عصر نمی‌توان اصل تصرف اراضی و اشغال سرزمینهایی را که با استفاده از زور صورت گرفته‌است، قبول کرد. از این رو ما می‌توانیم چنین نقشی را ایفاکنیم و اگر آنها از ما حرف‌شنوی داشته‌باشند، از حیثیت و نفوذ خودمان در حل این مشکل استفاده نماییم.

ولی موضوع مهمی که باقی می‌ماند، این است که سازمان ملل متحد بایستی نیرومندتر شود و این در بسیاری از موارد کاملاً اهمیت دارد.

راه حل دیگر آن است که چهار کشور بزرگ یا دو کشور بسیار مقتدر جهان حقیقتاً راه حل عملی و قابل قبولی برای این مسئله پیداکنند.


سازمان ملل وپیمانهای نظامی


حوادثی که در سالها قبل بر سازمان ملل متحد گذشته، و موانعی که در سر راه این سازمان جهانی به وجود آمده، از قبیل حادثه آذربایجان، ما را در سالهای پیش از سازمان ملل متحد مأیوس کرده‌بود. به این جهت ما معتقدیم با آنکه داشتن دوست و متحد برای یک کشور مغتنم است، و با آنکه وجود یک مؤسسه بین‌المللی چون سازمان ملل متحد بسیار خوب و مؤثر است، ولی هر کشور صاحب عزت نفس در جهان، باید در وهله اول متکی به خود باشد و این یکی از جنبه‌های ناسیونالیسم مثبت است، زیرا مشاهده شده‌است که برخی از دوستان که با ما پیمان منعقد کرده‌بودند در ساعات سخت و لحظات آزمایش نسبت به ما خشک و بی‌اعتنا باقی ماندند. ولی ما که با کشورهای دوست پیمان اتحاد داریم، با آنکه این پیمان فقط روی کاغذ است، با این حال هنوز به آن وفاداریم. این پیمان که همان پیمان سنتو است در زمینه یک جنگ جهانی است که وقوع آن خیلی بعید به نظر می‌رسد.

با این حال در هر پیشامد محلی، ما متکی به خود و قدرت نظامی خودمان هستیم، زیرا به نظر من اگر قرار باشد کشورهای بزرگ در کشمکشها و زدوخوردهای محلی مداخله کنند، این امر برای جهان بسیار ناراحت‌کننده خواهدبود. علت اینکه در خاورمیانه در تحلیل عینی هنوز پیشرفتی نشده‌است، شاید عقده‌ها یا خاطرات نامطلوب از گذشته باشد. برخی کشورهای این منطقه هنوز دوران استعمار و سلوک و رفتاری را که در آن زمان با آنها می‌شد، به خاطر دارند. شاید هم بعضی از این کشورها هنوز احساس می‌کنند که مورد استثمار واقع شده‌اند. نبودن تعلیم و تربیت و نداشتن دولت خوب و درستکار و منزه، مزید بر علت است.

به علاوه در بسیاری از موارد دولتهای فاسدی وجوددارند که فقط به فکر پرکردن جیبهای خود هستند. همه این عوامل دست به دست یکدیگر داده و محیطی ایجاد کرده که کمکی به تفکر و تعمق برای پیداکردن راه حل صحیح و آشکار درباره این مسائل نمی‌کند.


مشیت الهی


اتفاقات بسیاری که در زندگی من روی داده، مرا بیش از پیش به مشیت الهی معتقد نموده‌است، به طوری که هنوز هم نهایت اعتقاد را به آن دارم. شاید بعضیها این موضوع را مسخره‌آمیز بدانند، یا تصور نمایند که من مایلم توجه عده بیشتری را به سوی خویش جلب کنم، یا خود را شخص بزرگ و برجسته‌ای قلمداد نمایم، ولی اگر شما تاریخچه کشور مرا در دوران سلطنت من به دقت مطالعه نمایید، متوجه خواهیدشد که حداقل سه یا چهار بار ایران در آستانه سقوط، سقوط کامل، قرار گرفت و خیلی آسانتر می‌بود که من موفقیتهایی را که در رفع این خطرات نصیبمان شد، همه را جزو افتخارات شخصی خود به حساب آورم و ادعا نمایم این منم که با تیزبینی و هوشیاری خویش موفق به حل این مسائل و معضلات گردیدم و کشورم را از ورطه سقوط نجات دادم، ولی ناگزیر باید اذعان و اعتراف نمایم آن قدرتی که همیشه پشتیبان و نگاهدارنده من بود، من و کشورم را از کلیه این بلیات مصون و محفوظ نگه‌ داشت و مرا به اتخاذ روش صحیح در حل این مشکلات مشوق و رهنمون گشت.

حوادثی از قبیل بیماری شدید در دوران کودکی، سوءقصد به جان من، چند حادثه هوایی، خطر اضمحلال و نابودی کشور در دوران مصدق، از آن جمله‌اند.

درمورد دو بار سوءقصد نسبت به جان من، می‌توانم بگویم که در اولین سوءقصد حادثه به اندازه‌ای سریع صورت گرفت که تا پایان کار نتوانستم درست وضع را تشخیص بدهم، ولی در سوءقصد دوم صدای گلوله‌های مسلسل و انعکاس آن را در راهرو می‌شنیدم و چنین به نظر می‌رسید که ده یا بیست مسلسل در آن واحد، و برای مدتی طولانی مشغول تیراندازی هستند. در ظرف این مدت من مجبور بودم در دفتر کار خود بایستم بدون اینکه بدانم در خارج چه می‌گذرد. نمی‌دانستم آیا باید از اتاق بیرون بروم یا نروم؟ در این واقعه با آنکه من مسلح نبودم، به هیچ وجه خود را نباختم، ولی باید اذعان کنم که مدت آن بسیار طولانی به نظر می‌رسید، به طوری که یک حادثه چند ثانیه‌ای، به اندازه چند دقیقه به نظر می‌آمد.