مصاحبه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران با مدیران و سردبیران روزنامه‌های پایتخت و دیگر شهرهای کشور ۳ تیر ماه ۱۳۳۸

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
برنامه عمرانی دوم اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی آریامهر سال ۱۳۳۸ خورشیدی تازی

بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۳۸


۳ تیر ۱۳۳۸ بیانات شاهنشاه در مصاحبه مطبوعاتی با مدیران و سردبیران جراید پایتخت و شهرستان‌ها

نتایج مسافرت به اروپا قطعاً از روی اخبار خبرگزاری‌ها و گزارش‌های مطبوعات خارجی و به خصوص مطبوعات ایران از جریان مشروح مسافرت ما به اروپا اطلاع حاصل کرده‌اید.

ما اول به کشور انگلستان مسافرت کردیم و همانطور که می‌دانید در آنجا با گرمی و صمیمیت فوق‌العاده‌ای از ما استقبال و پذیرایی شد. این پذیرایی صمیمانه، هم از طرف خانواده سلطنتی و اولیای امور و هم از طرف ملت انگلستان صورت گرفت.

البته این همه احترام و اعزاز فقط نسبت به یک شخص نمی‌تواند باشد، بلکه این ابراز احترام و علاقه‌ای است که نسبت به یک مملکت و ملت می‌شود. باید دید چرا به مملکت و ملت ایران و من که نمایده این ملت هستم این طور احترام و اهمیت می‌گذارند؟ علت این است که توانسته‌ایم به کرات، حتی در همین دوران کوتاه شهریور تا کنون، خوب به دنیا نشان بدهیم که حتی مملکت زنده‌ای هستیم و اگر هم چند صباحی مقهور قوه قویتر بودیم و در زمان جنگ خاکمان اشغال شد (که البته این اشغال بعداً به اصطلاح تبدیل به قرارداد شد) و اگر ما به وسیله قوه قهریه مدتی مجبور به سکوت و تحمل جریاناتی گشتیم، آنها هیچ کدام از طیب خاطر نبود، بلکه ملت ایران همیشه خواهان استقلال کامل و حفظ منافع خود بوده و شرافتمندانه در این راه کوشیده‌است. این احترام را برای آن نسبت به ما قائل می‌شوند که به خوبی می‌دانند ما در راه حفظ استقلال و تمامیت ارضی خود حاضر به همه فداکاری هستیم.

این فقط حرف نیست، بلکه در عمل به کرات اثبات شده‌است. این سیاستی که ما در پیش گرفته به آن ناسیونالیسم نام داده‌ایم. سیاستی است که عملاً آثار خود را نشان داده‌است. ما در عین آنکه حداکثر مصالح ملی و مملکتی خود را چه در قسمت سیاسی و چه در امور اقتصادی و فنی تأمین می‌کنیم (چنانکه مثلاً در همین موضوع نفت موفق به انعقاد قراردادهای به کلی بی‌سابقه‌ای شدیم)، نشان دادیم که حاضر نیستیم روش آن گاوی را داشته‌باشیم که وارد دکان بلورفروشی شود و همه چیز را بشکند و خرد کند و فایده‌ای هم خودش نبرد، به عکس ما توانسته‌ایم با تأمین حداکثر منافع مملکتی و ملی و تاریخی خود همکاری نزدیکی بر اساس شرافتمندانه با دنیای آزاد برقرار کنیم.

اضافه بر اینها ما با کشور انگلستان هم‌پیمان هستیم. آنها توجه دارند که هم‌پیمان مملکتی هستند و بنابراین نسبت به آن مملکت به موجب همان پیمانی که امضا شده‌است، تعهدات و وظایفی دارند که باید آنها را انجام دهند. البته خوشحال می‌شوند که ببینند این وظایف را نسبت به کشوری انجام می‌دهند که خوشبختانه سیاستی شرافتمندانه دارد و به حرف و تعهد خود پایبند است و در راه ترقی قدم‌های بسیار سریع و بلند برمی‌دارد و از طرف دیگر می‌دانند متحد آنها مملکتی است که در آینده در این قسمت از دنیا قدرت قابل احترام و مؤثری خواهدبود. از انگلستان به کشور سلطنتی دانمارک رفتیم و چنانچه می‌دانید در آنجا نیز با محبت بسیار زیاد و احترامات فوق‌العاده و همچنین با احساسات گرم مردم مواجه شدیم. ما با این مملکت روابط قدیم داریم و روابط کنونی ما نیز بسیار خوب است.

جای تحسین و تعجب است که مملکتی تقریباً به طور کلی زندگی خودش را مانند دانمارک از راه کشاورزی تأمین کرده‌است. البته ما صنایع زیادی هم در این کشور دیدیم، ولی اساس حیات این مملکت بر روی کشاورزی است و جای ستایش است که ببینید چطور از هر وجب خاک در این راه استفاده می‌شود و تا چه اندازه سطح زندگی این مردم بالا است و چگونه در عین آزادی و دموکراسی و رفاهیت، همه مردم مطیع مقررات و قانون و تابع قوانین مملکتی خود هستند. امیدواریم روابط ما با آنها توسعه پیداکند، زیرا تقویت روابط ایران با این قبیل ممالک شرافتمند کار بسیار خوبی است و من یقین دارم که مردم و ملت دانمارک نیز درمورد ما همین نظر را دارند.

از دانمارک به کشور سلطنتی هلند رفتیم و در آنجا نیز پذیرایی بسیار مجلل و باشکوهی از ما شد. نه تنها استقبال رسمی، بلکه استقبال و برخورد مردم هلند با ما واقعاً بی‌نظیر و فوق‌العاده بود.

ما با کشور هلند نیز روابط قدیمی داریم که همواره بر پایه دوستانه استوار بوده‌است. هلندی‌ها در ممکلت ما از قدیم آمده و کار کرده‌اند و یقین دارم در آینده فرصت‌های بیشتری در پیش خواهدآمد که روابط نزدیکتری بین این دو مملکت و ملت در همه زمینه‌ها، چه فرهنگی، چه اقتصادی و چه سیاسی برقرار شود. به طور کلی هر قدر سایر ملل دنیا بیشتر با وضعیت ما آشنا شوند و برنامه‌های کار ما و سیاست شرافتمندانه مثبت و حیثیت ما را بهتر بشناسند، برای ما مغتنم‌تر خواهدبود. مطمئن هستیم که همچنان که ما بیش از پیش به سرنوشت این ممالک اهمیت می‌گذاریم و خیر و سعادت و رفاه در پیشرفت آنها را خواهانیم، این ممالک نیز از ترقی و موفقیت ما شادمان خواهندشد و ارزش پیشرفت سربلندی ما را بیش از پیش خواهند دانست.

این مختصری بود از جریان مسافرت رسمی ما به این سه کشور.

اما درباره دانشجویان ایرانی مقیم اروپایی، چه در انگلستان و چه در فرانسه و سوئیس که دانشجویان ایرانی در آنجا مشغول تحصیلند، به طور ساده و صریح با آنها صحبت کردم و ایشان را در جریان اوضاع مملکت گذاشتم، زیرا لازم است همه آنها بدانند که در کشورشان وضع از چه قرار است و آنها که الان درس می‌خوانند باید خودشان را آماده چه کار و مراجعت به چه مملکت و چه محیطی کنند.

اصول ناسیونالیسم مثبت ایران را برایشان تشریح کردم و گفتم که خوشبختانه در ایران اختلافی از لحاظ اسم و خانواده و طبقه در کار نیست، هر کس که لیاقت دارد می‌تواند به همه مدارج برسد.

این موضوع مربوط به امروز و دیروز نیست، زیرا از بدو پیدایش تاریخ ایران همیشه افراد قابل توانسته‌اند از پایین‌ترین مدارج به بالاترین موفقیت برسند و این در واقع برای ما سنت با ارزشی است که با کمال علاقمندی حفظ می‌کنیم. این نکته را هم به ایشان تذکر دادم که شاید هیچ کشوری در دنیا به اندازه ایران برای تحصیل جوانان خود در خارجه این قدر وقت و سرمایه صرف نمی‌کند و این برای این است که بایستی ساختمان ایران آینده به دست افرادی کاردان انجام گیرد و ما به وجود این قبیل افراد احتیاج حیاتی داریم.

دانشگاه‌های ما فعلاً به اندازه کافی محل ندارند و تا موقعی که نتوانیم جای کافی برای همه دانشجویان خود در داخل تهیه کنیم، ناچاریم قسمتی از آنها را به خارجه بفرستیم که با کسب معلومات بیشتری بازگردند و به این آب و خاک خدمت کنند. بعد راه این خدمت را به آنان تذکر دادم و گفتم که نه فقط همه گونه آزادی هست، بلکه هر تشویقی را هم که می‌توانیم خواهیم‌کرد، ولی اضافه کردم که ما مثل هر مملکت شرافتمند و مستقل نمی‌توانیم اجازه دهیم که افرادی بیایند و دانسته یا ندانسته به مملکت خود خیانت کنند.

خوشبختانه امروز دیگر این مسئله مطرح نیست که عده‌ای ندانسته به مملکت خیانت کنند، زیرا اکنون راه خدمت و راه خیانت کاملاً مشخص است و هر کس که در راه کج قدم بردارد، نمی‌تواند بگوید که ندانسته این کار را کرده‌است. امروز مصالح مملکت طوری واضح و روشن، و سیاست ما نیز به قدری مشخص و حتی خطراتی که احیاناً برای ما هست نیز به حدی روشن و آشکار است که هر کس تشخیص راه صحیح را از غلط به آسانی می‌دهد و بنابراین هر کس که قدم غلط برمی‌دارد، عالماً و عامداً به مملکت خیانت می‌کند و ما حق نداریم اجازه چنین کاری را به کسی بدهیم.

در ملاقات با دانشجویان ایرانی ما با احساسات خیلی پرشوری برخورد کردیم، نه تنها از گفته‌ها، بلکه از نگاه‌ها و حرکات آنان خوب پیدا بود که همگی مصمم هستند معلومات کافی فراگرفته و آن را در خدمت مملکت خود به کار برند. همه آنها مراقب و آگاه بودند که امروزه خدمت به مملکت از چه طریقی ممکن است. من در چهره این افراد به هیچ وجه حالت کسانی را که مطالب را تشخیص نداده‌باشند، ندیدم.

در حال حاضر قریب ۱۳۰۰۰ دانشجوی ایرانی در خارج از کشور تحصیل می‌کنند که از این عده سه‌هزار و خورده‌ای در امریکا و بقیه در اروپا هستند. در میان ۹هزار و خورده‌ای نفر که در اروپا به تحصیل مشغولند، با وجود تلاش فراوانی که منابع معینی برای گمراه کردن عده‌ای از آنان می‌کنند، تعداد گمراه‌شدگان بسیار ناچیز و محدود و در واقع فعلاً غیرقابل اعتنا است و این هم فقط مربوط به ایران نیست، زیرا می‌بینیم میلیون‌ها نفر مردم گمراه در جهان هستند که متأسفانه به مملکت خود صدمه می‌زنند.

ولی باید این نوید را هم به شما و به کلیه دانشجویان میهن‌پرست ایرانی بدهم که هویت آن عده انگشت‌شماری که متأسفانه دستورات خود را از منابع دیگری می‌گیرند و حدود فعالیت آنها بر ما مجهول نیست و به طور قطع اینها در آینده نخواهندتوانست با تظاهر به وطن‌پرستی و دولت‌خواهی به این مملکت بیایند و روزی ما را غافلگیر کنند.

ما همه در برخورد با دانشجویان، با اظهار انزجار فوق‌العاده آنها نسبت به بعضی ترهات و گفته‌های مغرضانه مواجه شدیم. ما همان احساساتی را که در ایران دیدیم با همان اندازه انزجار و نفرتی که در داخل کشور نسبت به این اراجیف می‌بینیم، در نزد افراد ایرانی خارج از ایران به خوبی مشاهده کردیم.

این بود مختصری از نتایجی که من در این مسافرت گرفتم و می‌توانم آنها را به این صورت خلاصه کنم که امیدواری من به آینده این مملکت بیش از پیش زیاد می‌شود، زیرا خوشبختانه هم خداوند ثروت‌های کافی به ما بخشیده و هم ما مردمی داریم که نه تنها باطناً و قلباً وطن‌پرست هستند، بلکه لیاقت آموختن فنون و علوم جدید و قدرت تشخیص مصالح وطن خود را دارند.


تبلیغات بیگانه همانطور که گفته‌شد واقعاً جای تعجب است که چطور دستگاه رادیویی یک دولتی به خلاف تمام اصول و موازین چنین مطالبی را انتشار می‌دهد.

وزیر خارجه جدید ما عن‌قریب خواهدرسید و البته مأمور مطالعه این کار خواهدشد که ما از راه سازمان ملل متحد چه کاری می‌توانیم بکنیم، ولی از همین جا خوب معلوم می‌شود که در دنیا هنوز اصول و مقررات چنانکه باید، رعایت می‌شود و متأسفانه کسانی که زور دارند فکر می‌کنند که می‌توانند از این زور در راه مقاصد و نظریات خود استفاده کنند، چنانکه من در پاریس نیز در کنفرانس مطبوعاتی خود گفتم، گاهی اوقات ما از شنیدن مطالب رادیوی همسایه شمالی خود این طور استنباط می‌کنیم که این رویه، رویه‌ای مستعمراتی است و مملکتی این طور فکر می‌کند که دارد با مستعمره خود حرف می‌زند و یادداشت می‌فرستد و البته این فقط به آن جهت است که آنها خودشان را قوی می‌دانند و ما را ضعیف، ولی ضعف ناشی از عدم تساوی اسلحه یا نداشتن موشک، مسلماً نخواهد توانست ما ایرانیان را از حس تساوی حقوق و از دفاع از حقوق ملی خود محروم بدارد. ما برای هیچ مملکتی در دنیا حقی بالاتر از آن حق که ما خود داریم قائل نیستیم و چرا قائل باشیم؟ چطور معقول است که مملکتی که عن‌قریب دوهزاروپانصدمین سال سلطنت خود را جشن خواهدگرفت، یعنی مسلم است که سابقه تمدنی از این حد نیز بیشتر دارد، در سال ۱۳۳۸ شمسی یا ۱۹۵۹ میلادی حاضر به فداکردن حقوق ملی خود در مقابل مطامع دیگران باشد؟ ما نمی‌خواهیم و نمی‌توانیم از ترس تهدیدهای بی‌اساس و از روی بزدلی، حقوق مملکت مستقلی را از دست بدهیم. این کار را تا به حال که کرده‌است که ما بکنیم؟ امروز مللی اسیر و مستعمره دارند از تساوی حقوق صحبت می‌کنند. ما هرگز مستعمره نبوده و پیوسته آقایی داشته‌ایم، چطور می‌توانیم این حق تساوی را از دست بدهیم و برای چه این کار را بکنم؟ این استدلال عموم افراد ملت ما است و به همین دلیل است که خوشبختانه طبق گزارش‌هایی که به من می‌رسد، این حملات از نظر ملت ایران نتیجه معکوس داده‌است.

حالا که این حرف پیش آمده، تذکر این نکته بی‌فایده نیست که در کشورهای دیگر اگر کسانی در همه عمر فقط یک کار عام‌المنفعه بکنند، یعنی مثلاً یک دبیرستان یا دبستان یا بیمارستان بسازند، مردم از آنها با علاقه تجلیل می‌کنند، برایشان مجسمه می‌سازند و یادبود می‌گیرند و در مراسم مرگشان شرکت و تظاهر می‌کنند. من در این مورد از خودم صحبت نمی‌کنم، زیرا احتیاجی به این تظاهرات ندارم، ولی کیست که نداند کار پدر من و کار من در این کشور محدود به ساختن بیمارستان و مدرسه نبوده‌است؟ قدری مطالعه کنید و ببینید که قبل از پدر من وضع این مملکت چه بود؟ به خوزستان نمی‌شد رفت، زیرا اختیار آنجا در دست دولت نبود. به خراسان از راه روسیه سفر می‌کردند. همینطور به آذربایجان، حتی در همین تهران در ساعت پنج بعداز ظهر در کوچه‌ها نمی‌توانستند آزادانه رفت و آمد کنند.

در دو فرسخی تهران نایب حسین کاشی و امثال او مردم را لخت‌می‌کردند. از تهران کسی نمی‌توانست به مازندران برود، و تازه به فرض هم که می‌رفت، چه می‌دید؟ یک مشت سنگلاخ و یک منطقه آکنده از پشه مالاریا. مملکتی که در سال ۱۹۰۷ به دو قسمت تقسیم شده و نیمی به شمالی‌ها دیگر به جنوبی‌ها تعلق گرفته‌بود، مملکتی که در ۱۹۱۹ موضوع قرارداد تحت‌الحمایگی آن مطرح بود که البته به جایی نرسید، چنین مملکتی را پدر من تحویل گرفت و وقتی که رفت مملکتی را تحویل داد که سراسر آن نظم و آرامش و امنیت و ترقی کار حکمفرما بود. اینها چیزهایی است که در تاریخ می‌ماند.

بعد از شهریور ۱۳۲۰ نیز کارهای بزرگی شد که هر چند خیلی طبیعی است که من آنها را به حساب خود بگذارم، ولی من نمی‌خواهم چنین بکنم، زیرا توجه و عنایت خداوندی بود که مرا در همه این موارد موفق کرد. در این مدت کارهایی شد که کاملاً ظاهر و مشخص است. ما موضوع اشغال مملکت و مقاومت خود را در مقابل اشغالگران نمی‌توانیم فراموش کنیم. اینها مطالب روشنی است. بارها استقلال کشور ما به آستانه نیستی رسید و ما هر دفعه برای حفظ این استقلال تا پای جان کوشیدیم و مبارزه کردیم و متأسفانه هر بار این مقاومت ما در مقابل همین قبیل تجاوزات بوده و کسانی که این تجاوزات را می‌کردند، طبعاً از این مقاومت ما خوششان نمی‌آمد، ولی مقاومت ما فقط در مقابل این رشته تجاوزها نبوده، بلکه در برابر هر متجاوزی بوده‌است.

همه شما می‌دانید وقتی که صحبت خلع ید از شرکت سابق نفت انگلیس در میان بود، گفتگو به میان آمد که کشتی جنگی انگلیسی و چترباز به آب‌های ایران می‌آید. من صریحاً به سفیر انگلستان اطلاع دادم که در صورت چنین تجاوزی من شخصاً پیشاپیش قوای ایران، چه رسمی، چه قوای چریک و ملی قرار خواهم‌داشت و با چنین تجاوزی خواهم جنگید.

به طور کلی در عرض این هجده سال حوادث خیلی زیادی روی داد. در طول سال‌های دراز من نه فقط صبح و عصر و شب، بلکه گاهی اوقات در نیمه شب و ساعت دو یا سه بعد از نیمه شب مجبور بودم در سر کار خود باشم و به دفاع از منافع مملکت بپردازم. اینها را اغلب مردم می‌دانند و مسلماً همین مردم وقتی که بعضی ترهات و دروغ‌ها را می‌شنوند، خوششان نمی‌آید. به این جهت است که این گفته‌ها عکس‌العمل معکوس می‌بخشد. اما درمورد این پیشنهاد که انتشارات و رادیو فقط جنبه دولتی نداشته‌باشد و مطبوعات و نمایندگان مجلسین و سایرین نیز در آن شریک باشند، این مطلبی است که مربوط به خود شما است، یعنی باید خودتان تشکیلاتی بدهید که نظریات مطبوعات و مردم ایران را به صورت مدون درآورید و مطالب لازم را تهیه کنید و مسلماً رادیو با کمال میل این مطالب را منتشر خواهدکرد.

مقیاس جواب‌های رادیو تهران، ذکر تاریخ و اعداد و ارقام قطعی است و این ارقام و شواهد به قدری مستحکم و مستدل است که در مقابل آنها غیر از دروغ‌پردازی چاره‌ای نیست.


هدایت افکار عمومی من با این نظر که خط مشی برای مطبوعات تعیین شود موافقت ندارم، چون این نوع هدایت و اداره مطبوعات مخصوص ممالک دیکتاتوری است و ما به هیچ وجه نمی‌خواهیم از چنین رویه‌ای پیروی کنیم.

چیزی که باید جای آن را بگیرد، یکی همین کنفرانس‌های ماهانه است که شما در آنها هر چه را مایلید آزادانه از من می‌پرسید، من نیز به همه آنها جواب می‌دهم و اگر خوب توجه کنید، همین گفتگوها خط مشی کلی کشور را نشان می‌دهد. دیگری کار خود شما، یعنی کار مطبوعات است. اگر خود شما توجه کنید که دچار انحراف نشوید و اخبار تحریک‌آمیز و بی‌اساس منتشر نکنید، این اشکال بر طرف خواهدشد. من به هیچ وجه میل ندارم در کار مطبوعات دخالتی بشود، زیرا یکی از افتخارات ما این است که رژیم ما در ایران به طوری طبیعی است، که احتیاجی به دیکتاتوری نیست.


توسعه فرهنگ چندین سال است که ما خود متوجه هستیم که باید در برنامه‌های فرهنگی مدارس ما تجدیدنظر شود. شاید هم اکنون نیز مشغول این کار باشند. من مدت‌ها پیش به وزارت فرهنگ گفته‌بودم که احتیاجات مملکت را از لحاظ کادر فنی و تخصصی معین کنند، تا فرستادن دانشجویان ایرانی به خارج بر اساس همین احتیاجات قرارگیرد. این دستور دنبال می‌شود و تشکیل مدارس حرفه‌ای نیز مدت‌ها است شروع شده‌است.

ولی این کار آسانی نیست، زیرا هم ساختمان لازم می‌خواهد و هم محتاج کادر فنی است. به همان تناسبی که کادر آموزنده پیدا کنیم و بتوانیم مدرسه بسازیم، مسلماً در این راه فعالیت خواهیم‌کرد.

افراد مملکت ما باید خود را آماده کنند که در آینده قسمتی از چرخ عظیمی را که باید از پیش به کار بیفتد، بگردانند. روزبه‌روز افراد هر مملکتی در دنیا بیشتر جنبه تخصصی و حرفه‌ای پیدا می‌کنند و ما هم طبعاً ناچار خواهیم‌بود که از این حیث آن طور که شایسته است اقدام نماییم.