تفاوت میان نسخه‌های «مصاحبه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر با سردبیر هفته‌نامه جوانان رستاخیز ۲۴ تیر ماه ۱۳۵۴»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
خط ۱: خط ۱:
 
+
{{سرصفحه پروژه
 +
| عنوان = [[محمدرضا شاه پهلوی آریامهر|اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران]]
 +
[[سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی آریامهر سال ۱۳۵۴ خورشیدی تازی]]
 +
| قسمت =
 +
| قبلی = [[برنامه عمرانی پنجم/سال ۱۳۵۴ خورشیدی دی تا اسفند ماه]]
 +
| بعدی = [[برنامه عمرانی پنجم/سال ۱۳۵۴ خورشیدی فروردین تا خرداد ماه]]
 +
| یادداشت = }}
  
 
[[پرونده:ShahanshahAryamehrInterview1354.jpg|thumb|left|200px|]]
 
[[پرونده:ShahanshahAryamehrInterview1354.jpg|thumb|left|200px|]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۰۵

برنامه عمرانی پنجم/سال ۱۳۵۴ خورشیدی دی تا اسفند ماه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی آریامهر سال ۱۳۵۴ خورشیدی تازی

برنامه عمرانی پنجم/سال ۱۳۵۴ خورشیدی فروردین تا خرداد ماه
ShahanshahAryamehrInterview1354.jpg

مصاحبه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر با سردبیر هفته‌نامه جوانان رستاخیز ۲۴ تیر ماه ۱۳۵۴


نشریه جوانان رستاخیز، نشریۀ تازه‌ای است که معلوم می‌شود برای آن زحمت کشیده شده و قسمت‌های جالبی دارد. مطالبی در آن دیده‌می‌شود که برای جوانان آموزنده و سودمند است، منتهی برای اینکه بتواند از هر لحاظ ارگان رستاخیز ملت ایران باشد و مرامنامه و فلسفه وجودی حزب در آن برای جوانان توضیح داده‌شود، وقت می‌خواهد و باید به اندازه کافی کادر ورزیده فراهم کند.
تجسم تمدن بزرگ
خط مشی این نشریه را البته باید حزب معین کند، اما باید برای جوانان و برای کسانی که حالا در سنین بین ده و پانزده سال هستند، مسائل اساسی را توضیح داد. اینها تحصیلاتشان که تمام شده، چه تحصیلات دانشگاهی و چه تحصیلات حرفه‌ای و کارآموزی‌های صنعتی، وقتی به سن فارغ‌التحصیلی یعنی بین بیست‌ودو تا بیست‌وپنج سال رسیدند، درست مصادف می‌شود با آغاز دوران تمدن بزرگ ایران، در این صورت در میان اینها، کسانی که جوان‌تر هستند به طریق اولی، و کسانی که دو سال یا چهار سال مسن‌ترند، خودشان را به آسانی می‌توانند با دوران تمدن بزرگ تطبیق بدهند. این جوان‌ها چطور باید خودشان را با دوران تمدن بزرگ ایران تطبیق بدهند؟ جوان‌هایی که حالا مشغول تحصیلات دانشگاهی هستند، باید دورنمای آینده را در نظر مجسم کنند و اگر لازم باشد، شما باید برای تجسم دورنمای آینده به آنها کمک کنید، با راهنمایی‌های شایسته خودتان مجسم بکنید که دوره تمدن بزرگ چیست و مملکت از لحاظ استخوان‌بندی و زیربنا و روی‌بنا چه خواهدشد؟ همچنین برای اداره کردن مملکت چه نوع اشخاصی لازم است؟ برای تربیت این نوع اشخاص چه وسایلی از لحاظ مادی و معنوی باید فراهم بشود؟ البته این، کار سنگینی است با ابعادی وسیع و شما از نظر نوشتن مطلب و مقاله، در این مورد مسئولیت خواهیدداشت، سایرین هم باید مسئولیت اجرایی این کار را داشته‌باشند، ولی لازم می‌دانم که مردم ایران، مخصوصاً جوانان، یعنی آنهایی که شما با آنان سر و کار دارید، بتوانند دورنمای این تمدن بزرگ را مجسم بکنند و خودشان را برای آن روز مهیا سازند و برای مقابله با شرایط آن تطبیق بدهند. تطبیق دادن، برای کسانی است که سنشان بالا است، و مهیا کردن، برای کسانی که بین ده تا پانزده ساله هستند.
مدیون مملکت
درمورد مسئله تطبیق دادن یا مهیا کردن، باید بگویم افرادی که در آن زمان زندگی خواهندکرد، نباید فکر کنند که فقط از مواهب و امکانات فوق‌العاده زندگی مشعشع و درخشان آن عصر استفاده خواهندکرد، به عبارت دیگر نباید فکر کنند که مملکت به آنها چیزی بدهکار است، بلکه این آنها هستند که صد درصد به مملکت بدهکارند، یعنی همه چیز خود را از این کشور دارند، و این آمادگی را باید داشته‌باشند که روح و جسمشان را بدون ریا در اختیار کشور و جامعه‌شان بگذارند. این سیستم و این دستگاه برای آنها حداکثر زندگی مرفه را فراهم خواهدکرد، آنها هم باید فکر و ذکرشان این باشد که خودشان را وقف این جامعه بکنند.
تکرار می‌کنم که آنها از مملکت طلبکار نیستند، بلکه صد درصد بدهکارند، نه فقط آنها، بلکه همه افراد کشور مدیون این آب و خاک هستند. حس میهن‌پرستی و جانبازی، اگر لازم باشد، باید روزبه‌روز قوی‌تر شود. خدمتگزاری و انجام وظیفه در واقع یک کار ساده و عادی است، هر کسی باید انجام وظیفه بکند، ولی خدمت صادقانه و حتی فداکاری برای افراد این کشور، چه پسر و چه دختر، باید یک لذت روحی و جسمی تلقی شود. در واقع نقش خدمت به مملکت باید یک تسلی باطنی و یک ارضای خاطر به آنها بدهد که اضافه بر ارضای زندگی مادی است که این مملکت برایشان تهیه خواهدکرد. در واقع باید شرایطی به وجود آورد که ارضای معنوی هم در حدی بالاتر از معنویات معمولی، برای آنها فراهم شود.
آزادی اندیشه
مسائل فکری برای جوانان در حدود تبادل نظر جناحین حزب است که اکنون تکمیل شده، یعنی در چهارچوب انقلاب شاه و ملت. ما آنقدر انعطاف برای مردم می‌گذاریم که عقاید خودشان را با وضوح کامل، در حدود همان سه اصل کلی رستاخیز اظهار بدارند و اگر نظرات بهتری از جانب یک دسته یا یک گروه ارائه شود، حتی یک فرد نظرات فوق‌العاده‌ای بدهد، این نظر از طریق حزب مورد سنجش و احیاناً مورد قبول قرار می‌گیرد. وقتی که قبول شد، تمام افراد حزب رستاخیز ملت ایران که فکر می‌کنم اکثریت کامل ملت ایران باشند، این نظر را خواهندپذیرفت و اجرا خواهندکرد. این است که هیچ کس نباید فکر کند هر کجا که صاحب فکری وجود دارد، فقط فکر او باید پذیرفته شود، بلکه باید به این حد راضی باشد که بتواند فکر را در آن چهارچوب، آزادانه مطرح کند و اگر صحیح بود، از طریق حزب مورد قبول قرار بگیرد.
مجالس بحث و گفت و شنود
برای مشارکت نسل جوان در سرنوشت سیاسی و اجتماعی کشور، هر کسی می‌تواند اظهار نظر کند و ما وسیله اظهار نظرها را روزبه‌روز باید بیشتر فراهم کنیم، برای این کار از گفت و شنود عادی باید شروع کرد تا مجمع و کنوانسیون‌ها و گردهمایی‌ها در سلسله مراتب حزبی، باید برای همه افراد وسیله گفت و شنود، و شرکت در بحث و توضیح پیرامون اوضاع مملکت فراهم کرد و وسایل ابراز علاقه فردفرد مردم به پیشرفت کار مملکت باید در اختیارشان باشد. معایب هر چه کمتر باشد، اظهار نظرها لابد کمتر خواهدبود، ولی ما می‌خواهیم معایب خیلی کوچک هم حتی‌المقدور نباشد. این معایب کوچک ممکن است به نظر یک فرد برسد، در صورتی که دستگاه‌های عریض و طویل آن معایب کوچک را به خاطر بوروکراسی که به هر صورت در دستگاه هست، نتوانند ببینند. ما می‌خواهیم بوروکراسی یا در واقع تار عنکنوتی را که یک دستگاه روزبه‌روز بیشتر به دور خودش می‌کشد، به وسیله همین اظهار نظرهای صمیمانه و واقع‌بینانه یک نفر، بشکافیم و دستگاه اداری خودمان را پاک کنیم.
تشریح سیاست مستقل ملی ایران
وظیفه شما است که ماهیت سیاست مستقل ملی ایران را نشان بدهید، به این معنی که وقتی می‌گوییم همه تصمیمات مملکتی در تهران گرفته‌می‌شود، یعنی چه؟ و اینکه سیاست مستقل ملی ایران نه فقط مستقل و جدا از قطب‌ها و سیاست‌های خارجی است، بلکه همه تصمیمات آن به نفع ایران است، و چگونه به نفع ایران است؟ بعد به دلایلی که ذکر خواهیدکرد، توضیح خواهیدداد که در اینجا و اینجا و اینجا، این تصمیم گرفته‌شده، علیهذا این قسمت نشان‌دهندۀ استقلالش است، این قسمت هم نشان‌دهندۀ آن است که چقدر به نفع مملکت بوده‌است. ممکن است خیلی از تصمیمات ظاهراً جنبه استقلال داشته‌باشد، ولی باطناً به ضرر مصالح مملکت باشد، و به عکس. علاوه بر این باید توضیح بدهید ایرانی که در زمان جنگ اشغال شد، در چه وضعی بود، و پس از جنگ به چه صورت درآمد و وضع ما در دنیا چگونه بود، و امروز ما دارای چه وضعی هستیم.
بهترین وسیله استدلال خیلی اوقات تشبیه و مقایسه است، متأسفانه باید ما نسل فعلی را با گذشته غمناک و اسفناک خودمان آشنا بکنیم، تا بفهمد امروز یعنی چه، دیروز یعنی چه، اگر دیروز را نشناسد، امروز را نمی‌تواند بشناسد و قدر آن را بدانند.
پس باید کمی گذشته‌مان را از زیر موفقیت‌های امروز بیرون بیاورید و برای آنها توضیح بدهید تا درست بفهمند که امروز چه خبر است.
رشد فکری و جسمی نسل جوان
نسل جوان را فقط با در نظر گرفتن سن افراد آن باید گفت جوان، در اینجا فقط سن شرط است، به همین جهت تمام وسایلی که برای توسعۀ دید و رشد فکر بدن هر ایرانی در هر نقطه ایران لازم است، باید فراهم شود. یعنی اگر مجموعه ورزشی تهران که شاید در دنیا بی‌نظیر است در این شهر وجود دارد، حداقل مجموعه‌های ورزشی هم که در شهرهای ایران باید ساخته شود و زمین‌هایی که در روستاها باید به وجود آید، نباید فراموش شود، تا به این ترتیب برای جوانان، در هر نقطه ایران امکان رشد فکری و جسمی وجود داشته‌باشد و ما بتوانیم بگوییم که نسل جوان فقط روی جنبه سنی حساب می‌شود، و امکانات برای همه و در همه جا یکسان خواهدبود.
تماس والاحضرت ولیعهد با مردم
والاحضرت ولیعهد در مدرسه تحصیل می‌کند و در آنجا عده‌ای از جوان‌ها هم هستند، بعد به اردوهای مختلف می‌رود، مانند اردوهای پیشاهنگی که در آنجا هم با افراد دیگر و با استاد و معلم تماس دارد. بعدها ولیعهد باید سفرهای زیادی در داخل مملکت بکند و با زندگی همه مردم آشنا شود. به وسیله رادیو و تلویزیون هم انسان حتی اگر در اتاق خودش باشد، می‌تواند با سایر مردم تماس بگیرد، به خصوص برنامه‌های رادیو تلویزیون ما که باید با رستاخیز و تمدن بزرگ تطبیق بکند. یکی از قسمت‌های عمده آن که موضوع مشارکت مردم است، نشان دادن افراد در تلویزیون و آوردن آنها پای رادیو برای دادن توضیحات و ذکر افکار و عقایدشان در چهارچوب رستاخیز ملت ایران است. پس انسان در اتاق خودش هم می‌تواند بنشیند و با مردم مملکت آشنا بشود، با وجود این در نظر است که ولیعهد مستقیماً و به طریق انسان به انسان، با تعداد هر چه بیشتری از افراد مملکت تماس داشته‌باشد.
تکنولوژی در خدمت مردم
در مملکت ما که یک رژیم سنتی، یعنی رژیم شاهنشاهی دارد، این یک رژیم تازه به دوران رسیده نیست. ما چند سال پیش دوهزاروپانصدمین سال شاهنشاهی ایران را جشن گرفتیم. ملت ایران نیز همیشه عکس‌العمل خود را در این باره نشان داده و عقیده باطنی‌اش را ابراز داشته که تا چه حد به این رژیم بستگی دارد. بنابراین تا موقعی که نظام شاهنشاهی و فرماندهی شاهنشاهی باقی است، تکنولوژی در خدمت مردم و ملت، یعنی در خدمت انسان خواهدبود و انسان در این مملکت اسیر تکنولوژی نخواهدشد.
یکی از مزایایی که ما برای خودمان قائل هستیم، همین سنت‌ها است که اجازه نخواهدداد ایرانی اسیر ماشین و تکنولوژی باشد، برای اینکه ما که این همه در راه ترقی و پیشرفت و عظمت کشور می‌کوشیم، مآلاً برای چیست؟ برای نیکبختی مردم ایران است، نیکبختی مردم در این است تکنولوژی اسیر او باشد، نه او اسیر تکنولوژی، و الا اگر او اسیر تکنولوژی شود، مثل آن ماشین بی‌روحی خواهدبود که از زندگی خود نه تنها چیزی نخواهدفهمید، بلکه ممکن است کم‌کم به یک نوع "فرانکشتین" تبدیل بشود که البته این وضع یعنی پایان تمدن بشری به آن صورت که ما می‌شناسیم.
نمونه‌های خوب تمدن غربی
در عصری که انسان می‌خواهد هم ترقی کند، هم از ماهواره برنامه‌های تلویزیونی بگیرد، هم هزاران هزار نفر از جوانانش برای تحصیل به خارجه بروند و برگردند، ناچار تا حدی تمدن ممالک خارجی هم در اینجا راه پیدا می‌کند، ولی قدرت تفکر مسئولان امر و اولیای جوانان و حتی می‌خواهم بگویم خود جوانان، باید آنقدر باشد که تشخیص بدهند چه چیزهایی را می‌شود اقتباس کرد، چه چیزهایی تا حدی قابل تحمل است، و چه چیزهایی را اساساً ایرانی بودن ما و خصائل ذاتی ما قبول نخواهدکرد؟ این امر دقیقی است، همان حد فاصلی است که گفته‌بودم انسان باید تکنولوژی را اسیر خودش بکند، نه آنکه خود اسیر تکنولوژی بشود. این هم در واقع همان است که ما چه چیزهایی را از لحاظ زندگی اجتماعی خودمان برای زندگی آسان‌تر و بهتر و راحت‌تر از ممالک دیگر بگیریم، بدون اینکه جنبه‌های بد و زشت آنها را اقتباس بکنیم.
روشن کردن اذهان جوانان
نفوذپذیری جوانان بستگی به این دارد که آنها در چه سنی باشند. عده‌ای که جداً بچه هستند، به خاطر همین بچگی و حاضرالذهن نبودنشان در برابر واقعیات، ممکن است تحت تأثیر عده‌ای خائن و گمراه قرار گیرند و از آنها بهره‌برداری‌هایی بشود. کاری که در این مورد باید کرد، این است که آنها با مملکتشان آشنا بشوند و وضعی را که در کشور هست، بدانند. از کارهایی که می‌شود و ترقیاتی که به دست می‌آید، آگاه گردند. بدانند که امروز در سراسر کشور چه خبر است، تا احیاناً اگر یک دکه یا یک خانه خرابه و یا ده خانه خرابه در جنوب تهران دیده‌شود، موجب نگردد که وطن و همه چیزش را فراموش کند و فکر کند که تبلیغات خارجی صحیح است و این یک خانه خرابه معرّف آن است که دستگاه مملکتی دستگاه فاسدی است. در صورتی که باید بفهمد در سایر نقاط دنیا که سیصد سال پیش از ما به کار سازندگی کشورشان پرداختند، الان چه وضعی دارند و در ایرانی که از انقلاب ششم بهمن تا به حال که سیزده سال بیشتر از آن نمی‌گذرد، ما اکنون به کجا رسیده‌ایم و فردا به کجا خواهیم رسید، به خصوص باید بفهمد که دوران تمدن بزرگ که در ایران فرا خواهدرسید، ما را به کجا خواهدبرد و ایران را مقایسه کند با هر جای دیگری که دلش می‌خواهد. ما برای چنین مقایسه‌ای حاضریم.
پس باید کاری کرد که قسمتی از افکار و عقاید او با تصورات بچگانه پیوند نخورده باشد، بلکه بر اساس علم و اطلاع باشد، روی پختگی باشد. همانطور که گفتم، باید گفت و شنود را با آنها شروع کرد. حزب می‌تواند سازمان‌های جوانان را گسترش دهد، خیلی‌ها می‌توانند با حزب پیوستگی داشته‌باشند، حتی درمورد آنهایی که سنشان اجازه ورود به حزب را نمی‌دهد، می‌توان از دوره دبیرستان شروع کرد و کاملاً آنها را وارد جریانات مملکتی کرد، تربیت میهنی به جای خودش، حقایق و وقایع را نیز آن طور که هست، باید برایشان به درستی توضیح داد، ولو اینکه به نظر تکراری باشد. این تربیت و آموزشی است که لازم است در گروه‌ها و کلوب‌ها و باشگاه‌ها و همه تأسیسات وابسته به حزب، به جوانان آموخت. آنها می‌توانند درباره همۀ مطالب بحث کنند، افراد مطلع و ورزیده‌ای هم باید در آنجا باشند که به سؤال‌های آنها جواب‌های صحیح بدهند، راه اساسی این کار همین تماس و گفت و شنود و توضیح واقعیات است.
شرکت جوانان در برنامه‌های عمرانی
تشکیل اردوگاه‌های عمران و فکر اینکه جوانان در سازندگی ایران شرکت کنند، یک فکر مثبت و عالی است. همین که یک جوان، چه دختر، چه پسر، فکر کند چند روزی از سال، در حالی که به او در اردوگاه‌ها خوش می‌گذرد، ضمن استفاده از تعطیلات، به قول آن سرود معروف، "سنگی روی سنگ" بگذارد. خودِ این کار، شرکت افراد در سازندگی مملکت است، به این جهت من از تشکیل این قبیل اردوها راضی هستم و هر قدر این کار وسیع‌تر بشود، آن را مفید می‌دانم.
محفل دوستانه
درمورد تشکیل جلسات گفت و شنود در دانشگاه‌ها، نمی‌شود توقع داشت که این کار یک روزه و به سرعت انجام شود. بعضی‌ها استعداد این گفت و شنود را دارند و بعضی‌ها ندارند. باید موضوع را از هر دو طرف مورد بررسی قرار داد. بعضی‌ها وقتی سؤال بی‌جایی می‌کنند، اگر جواب طوری دیگر باشد، اصلاً قانع نمی‌شوند که به آنها بگویند سؤال شما بی‌ربط بود. بعضی‌ها حوصله جواب‌دادن ندارند. عده‌ای هم که در مقابل سؤال صحیح نمی‌توانند جوابگو باشند، عصبانی می‌شوند و کسی که باید جواب بدهد، در واقع یک‌دندگی بی‌خود نشان می‌دهد. اینها مطالبی است که باید به مرور زمان درست شود، باید همه بدانند که این گفت و شنود است و مجلس مقابله و مبارزه، یا ایجاد یک صف در برابر صف دیگر نیست. اینها همه صفوف ملت ایران است و همه متعلق به یک مملکت هستند، به خصوص که اکنون در صفوف حزب رستاخیز ملت ایران قرار دارند. این جلسات در واقع محفل‌های دوستانه‌ای است که با سؤال و جواب و گفت و شنود یکدیگر را با مطالب منطقی قانع می‌کنند، این کار باید روزبه‌روز بیشتر شود و شاید هم تشکیل حزب رستاخیز ملت ایران به این امر خیلی کمک کند.
ورزش برای همه
جای تردید نیست که باید ورزش در سراسر کشور گسترش یابد، ولی ورزش دیگر فقط برای نسل جوان نیست، بلکه برای همه است. هر کس در هر سن یک نوع ورزش می‌تواند بکند، به خصوص که ما باید خودمان را برای آینده مهیا بکنیم. در دنیا مثل اینکه روال کار بر این است که تعداد روزهای کار در هفته کمتر بشود و اوقات فراغت و بی‌کاری افزایش یابد، شاید بزرگترین مشکلی که در برابر همه مردم دنیا هست، این است که اوقات فراغت و بی‌کاری را در آینده چطور پر کنند؟ البته یک قسمت آن را با دیدار از تشکیلات فرهنگی، مثل موزه‌های مختلف، نمایشگاه‌های گوناگون و سایر فعالیت‌های فرهنگی می‌توان پر کرد، قسمت دیگر را هم می‌توان به ورزش اختصاص داد، که هم برای سلامت جسم خوب است و هم برای روح و روان. ما نه فقط برای جوانان مملکت باید فکر بکنیم که در مدرسه‌ای میدان‌های ورزشی و همچنین کلوب‌های متعدد مجهز داشته‌باشد، بلکه در سراسر مملکت، از روستاها گرفته تا شهرها، برای تمام افراد کشور باید به فکر تهیه وسایل کافی جهت ورزش باشیم، البته این کار بسیار بزرگی است که باید در فکر آن بود و آن را به مورد اجرا گذاشت.
مسابقه برای ساختن ایران بزرگ
اکنون که برای هر کس، چه روستایی و چه شهری، تحصیلات مجانی شده‌است و به علاوه ما به فکر تغذیه اضافی هستیم که اگر امکانات مملکت اجازه دهد، نوع تغذیه را روزبه‌روز بهتر و دامنه آن را وسیع‌تر بکنیم، وسایل آموزشی را هم باید روزبه‌روز تکمیل نماییم، چه آموزش عملی و چه آموزش روانی، تا برای رسیدن به دوران تمدن بزرگ، جوان ایرانی تا سن بلوغ از لحاظ بهداشت و تحصیل و روحیه سالم میهنی و جسم سالم، در موقعیتی باشد که به او اجازه دهد درس‌هایش را به فراخور استعداد خویش، به بهترین وجهی یاد بگیرد. اگر مغز خیلی با استعداد باشد، باید برود در بالاترین رشته‌های تحقیقاتی و علمی، ولی کسی هم که می‌رود در رشته عملی، نباید هیچ نوع احساس حقارتی در خود بکند، زیرا هم او و هم آن دیگری، هر دو ایرانی هستند، منتها یکی در یک رشته کار خواهدکرد و آن دیگری در رشته دیگر و آنها با هم ایران را حفظ خواهندکرد، آنها فقط نوع کارشان با هم تفاوت دارد، و الا فرض بکنید اگر تمام مردم ایران پروفسور فیزیک اتمی بشوند، به چه درد می‌خورد؟ کارهای مملکت را کی اداره خواهدکرد؟ غذای شما را چه کسی فراهم خواهدساخت؟ فرآورده‌های صنعتی را کی فراهم می‌سازد؟ این است که میل دارم هر جوانی خودش را در واقع وارد یک مسابقه و یک مبارزه بکند. مسابقه‌ای که در مملکت گذاشته شده، این است که هر استعدادی بتواند به بهترین وجه خودش را نشان بدهد و چنین وسیله‌ای فراهم خواهدشد و برای همه یکسان خواهدبود، تبعیض وجود نخواهدداشت، بلکه وسیله تشویق و پیداشدن استعدادها با وسایل گوناگون فراهم خواهدشد.
مبارزه‌ای که در پیش خواهدبود، مبارزه‌ای است برای ساختن ایران ایده‌آل ما، در واقع هر فردی باید فکر کند که این مسابقه و مبارزه متعلق به شخص او است و همانطور که قبلاً گفتم، با جان و دل وارد این مبارزه بشود، وارد مبارزه و مسابقه‌ای اساسی برای ساختن ایران بزرگ و برای ارضای خاطر شخص خودش.