مصاحبه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهربا سردبیر خارجی روزنامه لس آنجلس هرالد اگزامینر چاپ آمریکا در سن موریتس ۶ بهمن ماه ۱۳۵۳
سخنرانیهای محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بر پایه تاریخ | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران | تصمیمهای مجلس |
مصاحبه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهربا سردبیر خارجی روزنامه لس آنجلس هرالد اگزامینر چاپ آمریکا در سن موریتس ۶ بهمن ماه ۱۳۵۳
کمک به کشورهای در حال توسعه
برای به جریان افتادن درآمدهای اضافی کشورهای نفت خیز، پیشنهادی دارم و آن عبارت است از تشکیل یک مؤسسه بانکی جدید که با کمک بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول اداره خواهد شد. شاید این سئوال پیش بیاید که فایده این سازمان چیست، بخصوص با در نظر گرفتن این نکته که کلیه طرحهای توسعه اکنون در اختیار بانک جهانی است و آنها طی بیست سال گذشته، هزاران طرح را دریافت و بررسی کردهاند.
به عنوان توضیح باید بگویم که این مؤسسه جدید دارای سی و شش عضو خواهد بود، دوازده عضو از اوپک، دوازده عضو از کشورهای صنعتی، و دوازده عضو از کشورهای در حال توسعه که البته این گروه آخر دارای حق رأی نخواهند بود. آنها پولی در بانک نخواهند گذاشت و علت حضورشان در آن جا این است که دریافت کننده پول هستند.
بررسی و تصویب طرحهایی که اعتبار آنها به وسیله این صندوق تأمین خواهد شد، به عهده هیئت مزبور است. اعتبار فوق را ما کشورهای تولید کننده نفت و کشورهای پیشرفته جهان فراهم خواهیم کرد. این پول تحت شرایط بسیار مساعدی به کشورهای در حال توسعه وام داده میشود. مدت وام بیست تا بیست و پنج سال و بهره آن دو تا دو نیم درصد خواهد بود، این کار، مشکل کشورهای در حال توسعه را حل خواهد کرد. البته ما فقط برای طرحهای تصویب شده وام خواهیم داد. ما از خدمات بانک جهانی که تحت مقررات خاصی وام میدهد، استفاده خواهیم کرد. ایران در سال گذشته بالغ بر هفت میلیارد دلار به کشورهای در حال توسعه کمک کرده است.
سرمایه گذاری در کشورهای صنعتی
در مورد کشورهای صنعتی نیز ما اقدام به جریان انداختن درآمدهای اضافی نفت در آن کشورها خواهیم کرد. با آنکه ما میتوانیم دست بکار خرید و فروش مستغلات در ایالات متحده شویم، ولی من تمایلی به کارهایی از قبیل خرید یک رستوران در لاس وگاس ندارم.
اگر من بخواهم در بعضی کشورهای خارجی سرمایه گذاری کنم، این کار را به منظور کنترل کمپانیها انجام نخواهم داد، بلکه در جایی سرمایه گذاری خواهم کرد که به نفع کشورم باشد. مثلاً ما در کروپ آلمان سرمایهگذاری کردهایم. چرا؟ چون با خرید بیست و پنج درصد سهام کروپ، نمایندهای در هیئت مدیره آن خواهیم داشت و سرانجام خواهم توانست از دانش فنی آنها برخوردار شویم. ما به آن دانش احتیاج داریم، زیرا میخواهیم به یک کشور صنعتی تبدیل شویم.
ما ضمناً میتوانیم به عنوان مثال در شرکت هواپیمایی پان آمریکن سرمایه گذاری کنیم، البته نه به این منظور که آن شرکت را در اختیار بگیریم، بلکه به دلیل بحرانی بودن وضع پان آمریکن. اگر واقعاً به این سرمایه گذاری مبادرت کنیم، این فقط کمکی است به آمریکا و پان آمریکن. اینها نمونهای است از روش و برداشت ما که مثبت و سازنده است و تنها جنبه یک معاهده تجارتی را ندارد.
توازن بین قیمت کالاها
درباره ایجاد توازن بین قیمت نفت و قیمت سایر کالاهای اساسی، ابتدا بگذارید چند سئوال بکنم. قیمت یک تن شکر در ده سال پیش چقدر بود؟ اگر اشتباه نکنم قیمت آن در حدود تنی شصت دلار بود، ولی ما چند ماه قبل شکر را به قیمت هزار و هفتصد دلار خریدیم. این یعنی بیست و هشت برابر قیمت قبلی.
اکنون مایلم از افکار عمومی دنیا سئوالی بکنم. بعضی از اقتصاددانان گفتهاند که کشورهای اوپک میخواهند اقتصاد جهانی را فلج کنند، زیرا آنها در سال ۱۹۷۶، صد میلیارد دلار از نفت درآمد خواهند داشت. آیا میدانید که درآمد حاصل از فروش شکر در سال ۱۹۷۴ بالغ بر چهل میلیارد دلار بوده است.
شما با نگرانی از صد میلیارد دلار درآمد نفتی در سال ۱۹۷۶ یا ۱۹۷۷ صحبت میکنید، ولی به چهل میلیارد دلاری که از فروش شکر در سال ۱۹۷۴ به دست آمده توجهی ندارید.
به هر حال تورم مدتها قبل از افزایش قیمت نفت آغاز شده بود. فقط نیم درصد از تورم سال گذشته آمریکا و حداکثر حدود دو درصد از تورم جهانی به خاطر نفت بوده است.
سالی پانصد هزار تن مس
با آنکه اکنون نفت مهمترین کالایی است که ما صادر میکنیم، ولی در آینده چیزهای دیگری نیز صادر خواهیم کرد. به عنوان مثال ما مشغول توسعه معادن مس خود هستیم و قصد داریم در حدود سالی پانصد هزار تن مس تولید کنیم. اتفاقاً هنگامی که کمپانی مس آناکوندا از شیلی اخراج شد، ما بلافاصله همه مهندسین و تکنیسینهای آمریکایی آن را استخدام کردیم و برای کمک به توسعه صنایع مس خود به ایران آوردیم. ما نه فقط مس خام بلکه مصنوعات مسی هم صادر خواهیم کرد.
کنترل تورم غرب
با ایجاد ارتباط میان قیمت نفت و سایر کالاها، اگر قیمت کالاهای دیگر بالا رفت قیمت نفت هم بالا میرود، و اگر قیمت اجناس دیگر پایین آمد ما نیز قیمت نفت را به همان نسبت پایین خواهیم آورد. این پیشنهاد را ما به کشورهای بزرگ صنعتی دادیم و قاعدتاً بایستی عکسالعمل آنها مساعد باشد، زیرا این یک پیشنهاد منطقی است. انجام این کار و ایجاد وابستگی بین قیمتها موجب کنترل تورم در کشورهای غرب خواهد شد.
نفت، ماده گرانبها
ما مسلماً قیمت نفت را از روی خشم افزایش ندادهایم، زیرا گر چه جنگ اعراب و اسرائیل به بحران دامن زد، ولی چه این جنگ درمیگرفت و چه درنمیگرفت، قیمت نفت در هر صورت باید به حد طبیعی خود میرسید. در این مورد باید دید یک منبع انرژی مشابه، چقدر برای شما خرج خواهد داشت؟ حتی اگر بتوانید زغال سنگ یا انرژی اتمی و یا نوع دیگری از انرژی را تولید کنید چند ماده مشتق از آن میتوانید به دست آورید؟ شما میتوانید مشتقاتی از زغال سنگ کسب کنید، چون زغال دارای ترکیبات شیمیایی است، ولی چقدر؟ از نفت هفتاد هزار ماده دیگر به دست میآید. به این ترتیب میتوانم بگویم که برای نفت نمیتوان قیمت تعیین کرد.
همانطور که گفتم شما باید ببینید که تولید منبع انرژی دیگر، هر قدر هم که ساده باشد برای شما چقدر هزینه در برخواهد داشت؟ بنابراین چرا باید قیمت نفت که چنین ماده معجزه آسایی است، کمتر از بهای منبع انرژی دیگر باشد که مشتقات آن بسیار محدود است؟
با توضیحی که داده شد اکنون مسئله انصاف و اقتصاد سالم مطرح است، مخصوصاً با در نظر گرفتن اینکه نفت یک منبع پایان پذیر است و با آهنگ تولید فعلی، سی تا پنجاه سال دیگر به پایان خواهد رسید.
دموکراسی، یا هرج و مرج
بحران اقتصادی که دامنگیر کشورهای غرب شده، ناشی از افزایش قیمت نفت نیست، بلکه نتیجه وضع سیاسی آنها است که اجازه نمیدهد رهبران به نحو مؤثری وظائف خود را انجام دهند.
نفوذ اقلیت، آسانگیری، عدم انضباط، همه باعث شده است که دموکراسی در بعضی از کشورهای غرب، به سوی نوعی هرج و مرج سیاسی پیش برود.
البته در این مورد منظورم همه کشورهای غربی نیستند، بلکه بعضی از آنها است، در این باره ببینیم دموکراسی چیست؟ دموکراسی یعنی حکومت اکثریت. حکومت اکثریت چیست؟ حکومت اکثریت یعنی تهیه و تدوین قوانین و اجرای آنها بوسیله اکثریت مردم انجام یابد.
در یک نظام پارلمانی مردم به پای صندوق رأی میروند، نمایندگان خود را انتخاب میکنند و به این وسیله یک دولت شکل میگیرد. بعلاوه سیاستها و قوانین با رأی اکثریت تعیین و اجرا میشود. اگر آن سیاستها و قوانین با رأی اکثریت به مورد اجرا در نیایند، شما دیگر نمیتوانید آن را دموکراسی بنامید.
وقتی شما نتوانید تصمیمات حکومت اکثریت را پیاده کنید، در واقع به جای دموکراسی دارای استبداد اقلیت هستید، حتی دولت محافظه کار انگلستان با یک اکثریت قاطع با توجه به وضع و موقعیتی که اقلیت دارد نمیتوانست کشور را اداره کند. بنابراین چگونه میتوانید نام چنین چیزی را دموکراسی بگذارید؟ دموکراسی فقط زمانی وارد مرحله عمل میشود که اراده اکثریت، با انضباط کامل پذیرفته شود. در حالی که دموکراسی در بعضی از کشورهای غربی، عملاً تبدیل به هرج و مرج سیاسی شده، و همین امر مرا نسبت به آینده اروپا مردد میکند. چرا؟ زیرا اولاً من علاقمند به بقای دموکراسی غرب هستم. چون ما و آنها اصولاً دارای فلسفه زندگی مشابهی هستیم و ما نیز در پی همان نوع تمدن میرویم.
ثانیاً کشور من میتواند پنجاه درصد از گاز طبیعی و مقدار زیادی از نفت مورد نیاز اروپا را تأمین کند. از اینرو سرنوشت کشور من وابسته به سرنوشت اروپا است. به همین جهت است که احساس میکنم بقای تمدن اروپای غربی، و سازمانهای آن در وضع کشور من مؤثر است.
ولی کدام سازمانها؟ آن اروپای غربی دمکراتیک که ما قبلاً میشناختیم، یا چیزی که اکنون دموکراسی نامیده میشود در حالیکه حکومت اقلیت است؟
ملی کردن منابع طبیعی
دموکراسی باید مبتنی بر انضباط، اطاعت از قوانین کشور و اجرای تصمیمات اکثریت باشد. من در مقام کسی این را میگویم که اصلاحات انقلابی فراوانی در کشورش انجام داده است. در بعضی موارد ما حتی بیش از کشورهای اسکاندیناوی به سوی چپ گرایش پیدا کردهایم.
فولاد و نفت در کشور ما ملی شدهاند، همینطور راه آهن، پست و تلگراف، نیروگاههای برق، جنگلها، حتی آب، چون به حد کافی ما آب نداریم. از این رو شما نمیتوانید بدون اجازه چاه حفر کنید و آب آن را مورد استفاده قرار دهید. مردم ما این را میپذیرند، چون ضرورتش را احساس میکنند.
من رهبر کشورم هستم، ولی آدم کهنه پرستی نیستم. من معتقدم که منابع طبیعی خداداد کشور که هیچ فردی در آفرینش آنها دست نداشته، باید به همه مردم تعلق داشته باشد. هیچکس حق تملّک خصوصی آنها را ندارد. آنها نباید به دست افراد یا مؤسسات بیفتند.
ایدئولوژیهایی که کهنه شدهاند
در مورد اینکه برنامههای انقلابی ما یک برنامه سوسیالیستی است، باید بگویم که من به برچسب زدن و شعار دادن و از ایسمها پیروی کردن اعتقادی ندارم. دوره ایدئولوژیهای خشک و بدون انعطاف گذشته است. آنها نمیتوانند جوابگوی نیازهای جامعهای باشند که پیوسته در حال انقلاب و تحول است.
ما این اصل را پذیرفتهایم که با پیشرفت فراوان دانش و تأثیر آن در جامعه انسانی، بسیاری از افکار و اصول و ایسمهایی که در گذشته به عنوان حقایق ابدی و تغییرناپذیر به ما عرضه میشدند، کهنه شدهاند و دیگر نمیتوانند با نیازهای فعلی جامعه انسانی تطبیق کنند.
من معتقد به انجام کاری هستم که به نفع توده مردم باشد و آن عبارت است از پیشرفت با حفظ ثبات.
اشتباهات آمریکا
شما خون فرزندان خود را ریختید تا به کشورهای دیگر کمک کنید، مثلاً در ویتنام. شما در مقابل چیزهایی که در ویتنام از دست دادید چه چیزی میتوانید در برابر آن به دست آورید؟
آیا منظور شما محاصره کردن کمونیسم بینالمللی در آن جا بود؟ اگر چنین است شما باید زمانی که سوکارنو در اندونزی بر سر کار بود و آن گذشتها را نسبت به کمونیستها کرد به آن جا میرفتید.
من با آنکه گفتم از آمریکاییها خوشم میآید و با شما احساس نزدیکی میکنم، ولی این امر مانع از آن نمیشود که به اشتباهات بسیار بزرگ آمریکا در جنگ جهانی دوم و پس از آن در موقع تشکیل کنفرانس یالتا اشاره کنم.
در هندوچین شما ابتدا موقعیت فرانسه را با اعلام اینکه باید از آن جا خارج شوند تضعیف کردید. سپس به آنها گفتید که دست نگهدارند و خودتان در فکر استقلال کشورهای دیگر از جمله هندوستان، اندونزی، هندوچین بودید، ولی این سیاست را در یالتا حفظ نکردید. یالتا یک تراژدی بود.
شما باید در کارها و سیاستهای تان تصمیم خود را بگیرید و پای آنها بایستید و نگذارید به این سو و آن سو کشیده شوید.