مذاکرات مجلس شورای ملی ۸ آبان ۱۳۰۹ نشست ۱۶۸
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری هفتم | تصمیمهای مجلس | قوانین بنیان ایران نوین |
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری هفتم |
مذاکرات مجلس شورای ملی ۸ آبان ۱۳۰۹ نشست ۱۶۸
صورت مشروح مجلس روز پنجشنبه هشتم آبانماه ۱۳۰۹ (۷ جمادیالثانیه ۱۳۴۹)
مجلس چهار ساعت و سه ربع بعد از ظهر به ریاست آقای دادگر تشکیل گردید
[۱ـ تصویب صورت مجلس]
صورت مجلس چهارشنبه هفتم آبانماه را آقای مؤید احمدی (منشی) قرائت نمودند
رئیس ـ در صورت مجلس نظری نیست؟ (خیر) صورت مجلس تصویب شد.
[۲ـ تصویب دو فقره مرخصی]
رئیس ـ دو فقره خبر از کمیسیون عرایض و مرخصی رسیده است قرائت میشود.
خبر مرخصی آقای هزارجریبی
نماینده محترم آقای هزارجریبی تقاضای هفت روز مرخصی از ۷ آبانماه ۱۳۰۹ نمودهاند کمیسیون با تقاضای ایشان موافق و اینک خبر آن را تقدیم میدارد
رئیس ـ مخالفی نیست؟ (خیر) موافقین با مرخصی قیام فرمایند
(اکثر قیام نمودند)
رئیس ـ تصویب شد خبر دیگر
خبر مرخصی آقای دکتر امیر اعلم
نماینده محترم آقای دکتر امیر اعلم تقاضای سه روز مرخصی از تاریخ ششم آبانماه ۱۳۰۹ نمودهاند کمیسیون با تقاضای ایشان موافق و اینک خبر آن را تقدیم میدارد
رئیس ـ موافقین با مرخصی آقای امیر اعلم قیام فرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد.
[۳ـ شور ثانی لایحه اصلاح قانون ممیزی]
رئیس ـ خبر کمیسیون قوانین مالیه مربوط به شور دوم لایحه ممیزی قرائت میشود:
خبر کمیسیون
کمیسیون قوانین مالیه با حضور آقای وزیر مالیه شور ثانی لایحه اصلاح ممیزی را به ضمیمه پیشنهادات واصله از طرف آقایان نمایندگان مورد شور و مداقه قرار داده و با اصلاحاتی که بعمل آمد راپورت آن را تنظیم و تقدیم مجلس مقدس مینماید.
مادة اول ـ از تاریخ تصویب این قانون به استثنای نقاطی که دولت به ملاحظه احتیاجات ارزاقی ابقاء مالیات جنسی را در آنجا صلاح بداند مالیات مزبور بطور دائم تبدیل به مالیات نقدی خواهد شد نرخ تسعیر برای تعیین اساس این تبدیل مطابق نرخ آزاد متوسط جنس در شصت ماهه اخیر بدون آفت در محل معین خواهد شد برای تعیین نرخ متوسط جنس در هر یک از ولایات جزء کمیسیونی به شرح ذیل تشکیل خواهد گردید
۱) حاکم یا نماینده او
۲) رئیس مالیه یا نماینده او
۳) رئیس بلدیه یا نماینده او و در نقاطی که رئیس بلدیه ندارد رئیس انجمن بلدیه
۴) دو نفر مالک از معتمدین محل و یک نفر تاجر غله که با توافق نظر حاکم و رئیس مالیه معین میشوند
رئیس ـ مادة اول مطرح است آقای فیروزآبادی
فیروزآبادی ـ بنده عرضم این است سه چهار سال پنج سال قبل یک قانون ممیزی آمد به مجلس دو مرتبه یا سه مرتبه هم اعتبار به جهت آن گرفته شد تقریباً یک کرور تجاوز خرج دولت و ضرر مردم شد تا این قانون ممیزی را یک سر و صورتی دادند یک نقطهای که دست خود بنده بود شش روز یا هفت روز گرفتار بودیم تا این نقطه عملش خاتمه پیدا کرد حالا دومرتبه آن قانون را تقریباً میخواهند بهم بزنند اولاً که یک خرج گزافی به جهت دولت خواهد شد این یک ضرری خواهد شد و این یک ضرری است دوم یک صدمه و زحمتی به جهت مردم تولید خواهد شد سوم بنده گمان نمیکنم هیچ به نفع دولت تمام شود چرا به جهت اینکه در آن ممیزی که شد زمانی بود که همه چیز تقریباً گران بود از روی قیمتهای گران و عایدات زیاد یک قراردادهائی بین مالک و دولت تمام شد و گذشت حالیه دومرتبه قانون ممیزی را میخواهند تجدید کنند یا اینکه این قانون ممیزی دومرتبه تجدید میشود تبعیض میکنند یا به تمام میکنند اگر تمام باشد که به ضرر دولت تمام میشود به جهت اینکه آنهائی که گذشته مگر کم جائی تمام به نفع دولت گذشته اگر بخواهند تبعیض بکنند هر جائی که به نفع دولت بوده باقی بگذارند و هر جائی که به ضرر دولت بوده تجدید کنند آنوقت این یک ضرری به ملاکین و فلاحین و رعایا تقریباً میشود از آنجائی که بنده عقیدهام این است که چون در این مملکت نه معادنی استخراج میشود نه کارخانجائی داریم و هیچ نداریم بجز یک فلاحت ناقصی و بر همه ماها فرض و لازم است که این فلاحت را ترویج کنیم فلاحین را تشویق کنیم آنها را خبردار کنیم علاقمند به فلاحتشان کنیم نه اینکه همه روزه اسباب زحمت و تولید اشکالی برای آنها بشود بنده با این قانون مخالفم وضع فلاحت و فلاحین را اگر بخواهم عرض کنم یک مجملی یک مختصری یک نمونه عرض کنم در سه هفته قبل بنده شب در فیروزآباد بودم که بهترین و معتبرترین دهات است همه میدانید (ملکآرائی ـ صحیح است) قند ما تمام شده بود گفتیم برویم پنج سیر قند بیاوریم هر جائی رفتند توی فیروزآباد به این بزرگی قند پیدا نکردند میگوئید نه هر کدام که این وضعیات را قبول ندارید بعد بروید بیرون ببینید این وضعیات رعیت است امروز از همه طرف به فلاحت و فلاحین فشار وارد میآید مالکین هم تقریباً حالشان دارد مثل آن فلاحین میشود چون فلاح و رعیت وقتی بیچیز شدند نمیگذارند گیر ما یک چیزی بیاید به هر وسیله شده است از عایدات مالک جلوگیری میکنند به این ملاحظه بنده عقیده ندارم این قانون ممیزی تجدید بشود همان قانون سابق را محکم (اگر صلاح بدانند) نگاه بدارند تا اینکه مردم
انشاءالله یک ثروتی یک عایدی پیدا کنند آنوقت میخواهند تجدید بکنند مختارند ولی حالا که مردم چیزی ندارند از چهار طرف فشار به آنها وارد میآید یک نفر چهار خروار کاه دارد در انبارش را مهر و موم میکنند یکی دم دروازه دوتا بارگاه دارد میآورد میگویند باید فلان قدر بدهی خودش هم چیزی ندارد که بدهد فکر بکنید ببینید آیا صلاح است که اینقدر سختگیری به مردم به فلاحین به تجار به کسبه صلاح هست بکنند اگر صلاح نیست یک اندازه باید با مردم مدارا کرد با مردم راه رفت سابقها عرض کردم با سیزده کرور این مملکت اداره میشد (حالا خوب اداره نمیشد آن را هم تصدیق میکنم) خوب با سیزده کرور چطور مملکت اداره میشد ولی حالا عایدات دولت از همه حیث از حیث انحصار و غیرانحصار متجاوز از صد و سی کرور است با وجود این این مملکت فقیر را بنده صلاح نمیدانم و عقیده ندارم از قبیل قانون ممیزی و قانون عتیقجات اینها به مجلس بیاید با مردم باید مدارا بشود با مردم باید مهربانی بشود تا انشاءالله صاحب ثروت که شدند مثل سایر ممالک سایر دول که وقتی دولتشان محتاج به پول میشد یکمرتبه هزار میلیون پول میداد ملت به جهت دولت خودش مردم را صاحب ثروت بکنید صاحب علاقمندی بکنید تا اگر یک پیشامدی بشود آنطور ملت فداکاری بکند به جهت دولت به این طریق من صلاح نمیدانم روزبروز اسباب دلتنگی و فقر مردم زیادتر میشود باید اینجور قوانین به مجلس نیاید و از مجلس نگذرد عقیده خود بنده است.
رئیس ـ آقای ملکمدنی
ملکمدنی ـ آقای فیروزآبادی لایحه را درست دقت نفرمودند تصور کردند که دولت یک لایحه جدیدی برای ممیزی تقدیم مجلس کرده و تمام نقطهنظرش هم این بوده است که یک تضییقاتی به زارع و رعیت کرده باشد در صورتیکه اینطور نیست بنده میخواهم برای رفع سوءتفاهم از حضرتعالی (یک نفر از نمایندگان ـ بلندتر) یکقدری مفصل مطالب را عرض کنم که خاطرتان از نگرانی دور شده باشد این قانون به عقیده بنده یک اصلاحی است در ممیزی و آن لایحه ممیزی سابق دو سه عیب داشته که دولت متوجه آن شده که خواسته آن معایب را مرتفع کند ضمناً هم یک نقطهنظری داشته است که آن نقطهنظرش را در قانون وارد کرده است. آن نقطهنظر قانون چه بوده است؟ این بوده است که در یک نقاطی که یک ممیزیهائی شده و یک اعمال نفوذهائی در آنجا شده و ممیزین بالاخره یک ممیزین درستکاری نبودهاند رفتهاند آنجا و منافع دولت را حفظ نکردهاند اصل مقصود دولت این بوده و آن چیزی هم که اسباب توهم اغلب شده این است و نقاطی هم که ممیزی آن از روی عدالت شده البته هیچ مورد تردید وزارت مالیه نبوده تجدیدنظر نخواهد شد بنده هم اینجا میخواهم عرض کنم که ما نظر نداریم که در این مملکت یک نقاطی ممیزی بشود که یک اشخاصی صدی سه و نیم را صدی دو داده باشند و یک نقاط خردهمالکی صدی سه و نیم را صدی چهار و پنج داده باشند حضرتعالی همانطوری که فرمودید تماس دارید با خردهمالکین و زارعین و فرمایشات و صحبتهایتان در این زمینه است که حفظ منافع آنها شده باشد دولت هم همین نظر حضرتعالی را دارد و در تقدیم این لایحه به مجلس هیچ این نظر را نداشته که باز نسبت به آن طبقه تضییقی کرده باشد هر جائی که ممیزی شده و ممیزی آن هم فرض کنید که زیاد تفاوت ندارد و بر دولت ثابت نشده است که ممیزین آنجا رفتهاند روی یک وضعیاتی بالاخره مالیات را کم کردهاند من قطع دارم که هیچ دست به آن ممیزیها نمیزند اصل رویه و عقیده دولت این است و خیال میکنم با این اصلاحاتی هم که در شور اول و شور دوم در کمیسیون مالیه با توافق نظر آقای وزیر مالیه شد که حقیقتاً اصلاحات بزرگی کردند و باز هم حاضرند که اگر یک چیزهائی نظر آقایان میرسد در این شور ثانی پیشنهاد کنند (مهدوی ـ انشاءالله) و موافقت بفرمایند آقایان بنظر بنده باید تقدیس کرد فکر آقای وزیر مالیه را زیرا ایشان یک نظری دارند و مقصودشان این است که مالیات دولت حفظ شده باشد و ضمناً هم البته این عواید حقیقی که در این مجلس قانونی برای آن وضع شده عاید دولت بشود بنده خیال نمیکنم نه حضرتعالی نه هر یک از ملاکین این مملکت نظرتان
این باشد که غیر از آنچه که عایدات قانونی است تحویل مالیه شده باشد این منظور را هم خود وزیر مالیه دارند اما آن دو سه قسمتی که عرض کردم مفید است و در این قانون اصلاح خواهد شد و مخصوصاً برای طبقه خوردهمالک و زارع که آقا متوجه است خوب است این است که اولاً این مالیات جنس یک مالیاتی بود که همه ماها مبتلا به ماه بود برای یک خروار یا پنج خروار مالیاتی که در یک ده یک خوردهمالکی یا مالک کل میخواست بدهد یک مأمور و یک تحصیلدار میرفت دو روز سه روز در آن ده توقف میکرد تا اولاً جنس را جمعآوری میکرد بعد حمل میکرد میآورد در مرکز بلوک یا یک شهری که انبار بود آنجا تحویل بدهد وقتی میآورد آنجا از هر خرواری ده من پانزده من کسر میکردند اینجا دولت متوجه شده و مجلس هم خیال میکنم با این فکر خیلی موافق باشد که این مالیات جنسی را نقدی کند که اساساً این آمد و رفت مأمور و تحصیلدار بکلی قطع شده باشد که مردم از این زحمت خلاص بشوند بنده یاد دارم که مکرر خود حضرتعالی همینجا آمدید صحبت کردید که این جنس که میآید آفت و مرگ و این حرفها چه چیز است چرا باید بالاخره در جنس اینقدر تضییق بکنند این به جهت آن است قسمت دوم به عقیده بنده یک اصلاح بسیار خوبی است که در کمیسیون شد و خود آقای وزیر مالیه موافقت کردند این است که در مراکز بلوک و یک نقاطی که تشکیلات مالیه نیست ما آمدیم حق دادیم به امناء مالیه که یک اشخاصی بنام قائممقام خودشان در محلها معین کنند که اشخاص مالیاتبده مالیاتشان را به آنها بدهند دیگر احتیاج نداشته باشند از سی فرسخ بیایند به مرکز مالیه و پول داده باشد که اگر فرض یک نفری دو تومان مالیات میخواهد بدهد دو تومان عوارض آمد و رفت داشته باشد در این قانون قید شده که شاید بنظرتان رسیده و یکی دیگر هم طرز پرداخت مالیات در این مملکت هیچ معلوم نبود هر امین مالیه هر رئیس مالیه هر طوری میخواست رفتار میکرد یک وقت اول سال میگرفتند یک وقت وسط سال میگرفتند بعضی را دلشان میخواست آخر سال میگرفتند حالا دولت در این قانون آمده است نظری گرفته است که با شش قسط متساوی این مالیات را البته از برداشت محصول مؤدیان مالیات بپردازند این است که بنظر بنده مورد نگرانی نیست و تصور میکنم این قانون با این اصلاحاتی که شده و اگر هم باز نظری باشد آقایان پیشنهاد کنند و اصلاح خواهد شد برای خود مالکین مفید است
رئیس ـ آقای طلوع
طلوع ـ متأسفانه از چندی قبل مذاکرات در مجلس یک شکل خاصی به خودش گرفته و البته نمایندگان محترم مجلس شورای ملی هیچ نظر و مقصودی ندارند جز اینکه از نقطهنظر اصلاحات و منافع و مصالح عمومی مملکت و دولت و ملت یک مذاکراتی در مجلس میکنند یک حرفهائی میزنند اساساً جواب هیچ مطابق با آن اظهارات نیست و میروند روی یک قضایای دیگر و روی کلیات و قضایا و حقیقتاً با تصدیق نمایندگان محترم که بنده دو دوره افتخار نمایندگی و همکاری با آقایان داشتم هیچوقت از حدود نزاکت و ادب خارج نشدهام بنده صحبت از خط میر میکنم جواب از تختجمشید و خرابههای شوش و سایر ابنیه تاریخی این مملکت میشنوم در صورتیکه که نه و نه آقایان نمایندگان مجلس شورای ملی هیچکدام مخالف نیستیم که آثار ملی ما حفظ بشود و مصون از هر تعرض باشد و حقیقتاً هر چه لازم نیست قدغن کند دولت که خارج نشود و بنده مخصوصاً راجع به مالیات صحبت کردم جواب میشنوم که اساساً مالیات نگیرند بنده با حضور آقایان با تصدیق خلاصه مذاکرات مجلس شورای ملی کی بنده عرض کردم مالیات نگیرند بنده عرض کردم مالیات بگیرند ولی در حدود استطاعت مردم و وسائل تسهیل طرز وصول مالیات را هم فراهم کنند این اصل مقصود بنده است و بنده نمیدانم حقیقتاً چرا آقایان تا این اندازه بعضی آقایان وزراء عرض کنم نسبت به
بنده بیلطفید و بنده علتش را هم نفهمیدم بنده عرض کردم در موقعی که آقای تقیزاده وزیر هستند و مورد توجه مجلس شورای ملی هستند و ما هم از ایشان انتظار داریم در زمان تصدی ایشان هیچگونه حیف و میل در راهآهن نخواهد شد ولی بنده عرض کردم هیجده میلیونی که ما به سندیکای راهآهن دادیم چه شده و چه کردند ولی بالاخره آقا فرمودند ما یک خانه ساختهایم صد هزار تومان خرج داشته است در و دیوار و اینها را درست کردهایم یک روزنه باقی مانده است خواستیم آن را درست کنیم بالاخره آن شد …
رئیس ـ داخل موضوع شوید.
طلوع ـ بله چشم مقصود عرض بنده این بود که بنده عرض نکردم مالیات گرفته نشود عرض کردم بقدر استطاعت مردم مالیات ازشان بگیرند و وسائل تسهیل و آسایش عمومی را فراهم کنید و طرز اجراء را هم یک طوری قرار بدهید که اسباب زحمت مردم نشود و بعد هم تذکر دادند که مالیات خون باید بدهید بنده از آقا سئوال میکنم ملت ایران به عقیده بنده و آقایان نمایندگان هیچوقت در پرداخت مالیات خون از دیگران عقب نماندهاند ما مالیات خون دادهایم و میدهیم خود آقای تقیزاده میدانند ما چقدر مالیات خون دادهایم و میدهیم چه خونهای گرانبهائی چه خونهای مقدسی. همین دو ماه قبل مگر از نظر ما محو شده است که حقیقتاً همین مالیات خون همین نظامیان رشید ما مگر کم رشادت و شجاعت بخرج دادند حقیقتاً داد شجاعت و رشادت دادند حقیقتاً اینها مالیات خون است که ملت ایران میدهد و در آتیه هم خواهد داد چنانکه از روزی که قانون نظام وظیفه از مجلس گذشت و اجراء شد اگر مراجعه بفرمائید یک نفر از نمایندگان از کسی توسط نکرد که شما فلان پسر یا برادر یا قوم و خویش یا رفیق یا فلان دوست بنده را معاف کنید اگر یک شکایتهائی هم کردهاند از طرز اجراء بوده میگفتیم هفتاد ساله را شما بیست و یک ساله ننویسید در قزوین پدر و پسر را مشمول قرار ندهید عرض ما از این قبیل است از اینها جلوگیری کنید وگرنه به عقیده بنده و همه آقایان نمایندگان ما در دادن مالیات خون از هر حیث از دیگران شاید مقدمتر باشیم و در اینصورت اگر یک مذاکراتی در مجلس شورای ملی میشود یا هر یک از نمایندگان محترم مجلس شورای ملی میکنند روی اصلاحات است و از نقطهنظر منافع و مصالح مملکت است از نظر مصالح عمومی است از نقطهنظر سرعت جریان کارهای خود دولت است حالا این قانون جدیدی که آمده بنده در آن جلسه عرض کردم که هم با قانون ممیزی مخالفم و هم با این قانون ولی آقای مدنی میفرمایند که تحصیلدار نباید برود و باید راحت باشیم از او به عقیده بنده این هم تحصیلدار را زیاد میکند هم مردم را با تحصیلدار دست به گریبان هستند هم حقیقتاً یک معایب دیگری دارد که بنده الآن عرض میکنم و استدعا میکنم آقای تقیزاده توجه به عرایض بفرمایند و بیلطفی نکنند و بعد هم نفرمایند که فلانی گفت مالیات نگیرند. مادة اول. اینجا نوشته است از تاریخ تصویب این قانون به استثنای نقاطی که دولت به ملاحظه احتیاجات ارزاقی ابقاء مالیات جنسی را در آنجا صلاح بداند مالیات مزبور بطور دائم تبدیل به مالیات نقدی خواهد شد این یک حقی است که دولت برای خودش قائل شده است بالاخره ما آمدیم مطابق این لایحه میگوئیم بله مالیات جنسی تبدیل میشود به نقدی در صورتیکه اینطور نیست بالاخره این اختیار ذوجنبتین نیست دارای یک طرف است یعنی اختیار دارد دولت هر جا را که صلاح بداند جنس بگیرد و هر جا را که صلاح نداند تبدیل کند به نقد حالا این حقیقتاً ممکن است مورد سوءاستفاده هم بشود یک جائی یک پیشکار مالیه اساساً آمده است میگوید بنده از نقطهنظر ارزاق میل دارم که جنس بگیرم در صورتیکه مطابق این قانون باید تسعیر بشود به عقیده بنده اولاً بنده معتقدم از نقطهنظر ارزاق ارزاق حقیقتاً در این مملکت یک طرز غریب و عجیبی شده است دولت ارزاق را برای چه
میخواهد البته برای تهیه احتیاجات عمومی میخواهد که خدای نخواسته اگر یک وقت یک پیشامدی بشود دولت ارزاق عمومی را تأمین کند ولی البته دولت میتواند از نقطهنظر مرکز یا ولایاتی که احتیاج دارد حقیقتاً تأمین کند ارزاق یکسال اهالی آنجا را و بعد گندم یا برنج یا سایر چیزها را آزاد بگذارد حقیقتاً مردم بتوانند از حاصل دسترنج خودشان استفاده کند حالا آمدیم در سر ارزاق استدعا میکنم اسم ببرید که در چه نقاط ایران در چند یک از ولایات و ایالات ایران شما از نقطهنظر ارزاق عمومی احتیاج دارید آنها را معین کنید که این را در عمل ما هم بدانیم که دولت جنس یک نقاطی را از نقطهنقطه ارزاق لازم دارد و آن را مستثنی کند و جنس بگیرد و سایر قسمتها را بدانیم که دولت موظف است تسعیر کند به نقد این از نقطهنظر عمل هم از برای دولت خوب است هم از برای مردم و چه ضرر دارد اگر دولت این کار را بکند یکی دیگر نوشته است: نرخ تسعیر برای تعیین اساس این تبدیل مطابق نرخ آزاد متوسط جنس در شصت ماهه اخیر بدون آفت در محل معین خواهد شد بنده اینجا نرخ آزاد را نفهمیدم نمیدانم نرخ آزاد عبارت از این است که یک حاصلی اساساً بازار آزاد داشته باشد و اینها اگر اینطور باشد و بالاخره خریدار داشته باشد ممکن است نرخ آزاد داشته باشد یک کسی میگوید یک من گندم را یک تومان میخرم یکی میگوید یازده قران میخرم این میشود بازار آزاد و به عقیده بنده از روزی که دولت اداره ارزاق را تأسیس کرده این شصت ماهه را هم که اینجا نوشته است اساساً بازار آزادی نداشته یعنی اساساً بازار آزادی که بتوانیم نرخ را روی آن بازار بیاوریم و تبدیل به نقد بکنیم اغلب جاها دولت اداره ارزاق داشته مخصوصاً طهران که اساساً هیچکس حق نداشت یک من گندم بفروشد مگر بیاورد به اداره ارزاق در چه مبلغ؟ در فلان مبلغی که خودشان معین کردهاند عیناً در سایر جاها بنده یاد دارم بعضی از نمایندگان شکایت میکردند که گندم در قزوین و سایر جاها شش تومان بوده ولی چون نرخ طهران بیست و دو تومان بوده از آنجا به یک قیمت میخریدند میآوردند اینجا به بیست و دو تومان میفروختند این شصت ماهه آخر چه جور باید معین بشود خیلی نقاط ایران که بوده است اداره ارزاق بوده است و منحصر به آنجا بوده است که باید بیاورند آنجا بفروشند آیا همان نرخ را نرخ آزاد میدانید؟ الآن که گندم بنده چهار تومان قیمت دارد در سال گذشته که شما اداره ارزاق داشتید بیست و دو تومان قیمت داشته گندم بنده را بیاورند بیست و دو تومان قیمت کنند و مالیات بیست و دو تومان بگیرند این عقیده خوب نیست و منصفانه نیست بنده معتقد هستم که اولاً دولت چه ضرر دارد که جنس را اساساً در هر سال حد متوسط یا حد اعلای قیمت آن را با تصدیق چند نفر از اهالی که اطلاعات دارند معین کند و مالیات جنسی را تبدیل به نقد کند ضررش کجا است؟ هم دولت راحت است هم مردم در هر سال میدانند که جنسشان چقدر قیمت داشته و مالیات را هم مطابق همان قیمت پرداختهاند این به عقیده بنده عادلانه است و اگر از نقطهنظر سایر قسمتهائی که دولت اشکالی در پیشنهاد بنده میداند در طرز عمل ممکن است یک راهحلی پیدا کنند که اصلاً قیمت قبل از تأسیس اداره ارزاق در این مملکت باشد یعنی آن موقعی که نرخ آزاد یعنی بازار آزاد داشته است آن نرخ را بگیرد و مطابق همان با مردم رفتار کند این عقیده بنده است و استدعا دارم که حقیقتاً خود آقا هم توجه بفرمایند عملی نیست برای این یک راهحلی پیدا کنند یکی هم موضوع حاکم یا نماینده او رئیس مالیه یا نماینده او رئیس بلدیه یا نماینده او در نقاطی که رئیس بلدیه ندارد رئیس انجمن بلدیه. دو نفر مالک از معتمدین محل و یک نفر تاجر غله که با توافق نظر حاکم و رئیس مالیه معین میشوند اینجا بالاخره گمان کردم که اقلاً آن یک نفر تاجر غله به اختیار مالک است که بنده گفته بودم چون سه نفر معین کرده بودند و دو نفر از طرف مالک است این از نقطهنظر عمل همیشه اکثریت با دولت است و همیشه البته اقلیت مطیع اکثریت است دو نفر البته در مقابل سه نفر هر چه بگویند بیفایده است ولی متأسفانه در این ماده
چهار نفر اساساً مال دولت است دو نفر مال مالک است و آن یک نفر تاجر غله را هم به اختیار مالک نگذاشتند آن را آوردهاند گذاشتهاند با توافق نظر حاکم و رئیس مالیه سه نفر آنجا یک نفر هم که خود حاکم و رئیس مالیه طرفدار دولت است دو نفر باقی میماند از برای مالک (کازرونی ـ برای مالک نیست چرا اشتباه میکنید؟) چرا دو نفر مالک از معتمدین محل (کازرونی ـ کی معین میکند؟) ها این هم یک موضوعی است که بنده الآن متوجه شدم این هم ممکن است بگویند معتمدین مح را هم با توافق نظر رئیس بلدیه و حاکم یا رئیس مالیه باشد پس هر شش نفر میشود منحصر به خود دولت و اساساً اینطور به عقیده بنده خوب نیست که خودتان معین کنید و آن وقت مالیاتی که بنده میخواهم بدهیم اگر اختلافاتی حاصل شد همان شش نفر تمامشان از طرف دولت باشد و این به عقیده بنده اساساً خوب نیست بنده استدعا میکنم از آقای تقیزاده توجه بفرمایند. در بعضی مواد دیگر هم بنده عرایضی دارم که در موقعش بعرض میرسانم.
رئیس ـ آقای وثوق موافقید.
وثوق ـ موافقم
رئیس ـ آقای ملکمدنی.
ملکمدنی ـ موافقم.
وزیر مالیه ـ داعی اصلی برای آوردن این لایحه به مجلس برای همه آقایان معلوم است آوردن لایحه به مجلس شورای ملی ناشی از حسننیت بوده است و قصد تعدی و اجحافی به مالکین یا رعایا نبوده است و از آن طرف هم حفظ منافع دولت و مخصوصاً بیدردسربودن یعنی یک کاری بکنیم فرض کنیم هیچ این لایحه را نیاورده بودیم به خود آقایان میگفتیم خواهش داریم جمع شوید یک کمیسیونی معین کنیم کاری بکنید که تحصیلدار نرود و مالیات مأخذش معین شود. یعنی مالیات مأخذش معین است صد سه و نیم را که ما زیاد و کم نمیکنیم اما چطور بکنیم که آن تحصیلدار خودش نرود و این تسعیر هر سال که خودش یک کار قرون وسطائی است موقوف شود و هر سال تجدید نشود و یک ترتیبی بکنیم. بنظر بنده اگر آقایان یک کمیسیونی معین میکردند و هیچ دولت هم نیامده بود و سایر آقایان وکلا هم آنجا جمع میشدند از آنجا همین درمیآمد برای اینکه آن چیزی که ما آوردیم اصولش هیچ اشکالی هیچ اشکالی در این نیست که هم مبنی بر حق نیست هم مبنی بر ارفاق و هم مبنی بر تنظیم و سادهکردن کار است و اگر اشتباهاتی داشت یا اشکالاتی در عمل داشته و یا بعضی جاها ممکن بود به سختی تسعیر شود تمام اینها را از اول تا آخر آقایان اصلاح کردهاند علاوه بر اینکه در مجلس اول یعنی قبلاً در شور اول اصلاحات زیادی کردند در مجمع آقایان وکلا هم اصلاحاتی شد و بعد در کمیسیون تدارکات زیاد شد و همه اصلاحات شد بعد که در مجلس آوردیم آقایان هفتاد و هفت پیشنهاد دادند و بنده شخصاً به حصة خودم هر پیشنهادی که مبنی بر ارفاق بوده و منافع دولت بکلی از میان نمیرفت یا زیاد به دولت تعدی نمیشد قبول کردم حتی میخواستم از بعضی آقایان گلهمندی کنم که وقتی یک حرفی یک چیزی را جمع شدیم و قبول کردیم آن اندازه دولت قبول کرد در جلسه آینده او را مناط چانهزدن، مأخذ اول چانهزدن گرفتند. دوباره روی او مذاکره شد. و دوباره اصلاح را از سر گرفتند هر چه ممکن بود بنده قبول کردم دولت قبول کرد این نرخ آزاد که الآن آقا بهش ایراد گرفتند ما نوشته بودیم نرخ متوسط سه سال آخر بعد گفتند سه سال کم است بکنند نرخ متوسط پنج سال گفتم خیلی خوب گفتند خوب پنج سال کدام وقت سال یکی از آقایان گفت شصت ماه اخیر. بعضی از آقایان گفتند جاهائی که اداره ارزاق بود آنجاها را چه کار بکنیم بنده گفتم دولت قصد ندارد مطابق نرخ ارزاق کار کند گفتیم بنویسیم مطابق نرخ آزاد حالا همان چیزی را که آقایان خودشان برای ارفاق نوشتهاند یکی دیگر اعتراض میکند که چرا نرخ
آزاد نوشتهایم اما اینکه نرخ آزاد را چطور معین میکنند و این اشکال دارد همین امروز در کمیسیون شور اول آن تمام شده و الآن آمده است همین امروز بعضی آقایان متوجه شدند که شاید اشکالی هم در تعیین نرخ آزاد پیدا شود چطور معین میکنند بعضی جاها است که نرخ آزاد نبوده او را هم شاید میشود به یک ترتیبی درست کرد که نرخ ارزاقی نباشد پس اینکه میفرمائید چطور میشود دولت هر وقت خواست تسعیر میکند هر وقت نخواست نمیکند بنده این اشتباه را رفع میکنم این را که بعضی آقایان خیال کردند ما نمیگوئیم که دولت هر سال بخواهد تسعیر میکند هر وقت بخواهد نکند این هم اینطوری نیست. یک دفعه که تبدیل شد به نقدی همیشه در نقدی خواهد بود مگر بعضی نقاطی که برای جلوگیری از قحط و غلا یافلان دولت ملاحظه کند. دولت هم درواقع پاسبان مردم یعنی همچو تصور میکند که دولت یک جائی را هیچ قحط و غلا هم در آنجا نیست میگوید تسعیر نمیکنم تبدیل هم نمیکنم، خیر اینطور نیست. یک جاهائی است معلوم است اگر این تسعیر واقع میشود تصور میرود مملکت دچار قحط و غلا بشود آنجاها را ما در نظر گرفتیم که این تبدیل نشود و گمان دارم بعد از چند سال بکلی این را هم رفع کنیم ولی عجالتاً نمیخواهیم این را تعیین کنیم در باب اینکه این کمیسیون باید معین شود این را باید اولاً از آقایان رفع اشتباه کنم روز اول هم عرض کردم که اینها یک مسائلی است راجع به موضوع حاکمیت دولت. ما اول از یک جائی میگیریم هی جلو میبریم هی ارفاق میکنیم آخرش هم میگوید بیائید یک محکمه درست کنید یا دولت خودش یک جائی که میخواهد نرخ را معین کند قاعده معمولیش این بوده است که بگوید اداره مالیه معین کند. سوءظنهائی و دغدغههائی و وحشتهائی در خاطرها هست که میگویند کار را بکلی به مأمور دولت و مأمور مالیهاش بگذارد یک مأمور مالیه دیگر هم آنجا روانه نکنید همراهش که آن کار را نکند بعد هم گفتیم خیلی خوب حاکم هم آنجا باشد بعد باز دامنهاش را وسعت دادیم گفتیم رئیس بلدیه هم باشد خوب چند نفر از مأمورین دولت هم که توافقشان بر تعدی و اجحاف شاید ممکن نباشد آنها را هم گفتیم بعد گفتیم دو سه نفر از مالک هم باشد بنده عرض میکنم آن دو سه نفر مالک و آن یک نفر تاجر غله اگر با توافق نظر حاکم یا رئیس مالیه معین میشود اگر دو سه نفر دیگر هم بخواهیم معین کنیم اینها هم باید به نظر رئیس مالیه و حاکم معین بشود ما اینجا به محاکمه و محکمه که نمیرویم که بگوئیم شما عده معین کنید ما هم عده معین کنیم و برویم محاکمه کنیم و به اکثریت رأی حکمیت بدهند در جای دیگر قانون آنجائی که بعد میآید که خبرهها جمع شوند و معین کنند که اساساً این ملک این محصول این عایدی را دارد یا ندارد آنجا ما اجازه دادیم که خود مالک هم خبره معین کند و مرضیالطرفین باشد اما اینکه ما برای تسعیر جنس یا تبدیل به نقدی در اینجا هم بیایند یک چیزی معین کنیم که طرفین بیایند چیز بکنند خیر نرخ شهر معلوم است دیگر اگر دو سه نفر آدمی که مسئولیت دارد در مقابل دولت و از مستخدمین مهم دولت است باشد کافی است که نرخ را معین کنند منتهی گفتیم از مالکین دو سه نفر هم باشند و ممکن است از نرخ شهر سررشته داشته باشند تاجر غله هم باشد که ممکن است او هم سررشته داشته باشد اینها را خود دولت پیشنهاد کرده است و البته راه دیگری نیست برای اینکه در شراکت قبول کردیم در این کار آن کسی که نرخ برای او معین میشود اولاً برای هر کسی که یک نرخ معین نمیشود. که هر صاحب ملکی یک نفر بیاورد در یک شهر تماماً یک نرخ معین میکنند این طرف را کی باید معین کند یعنی تمام مالکین شهر جمع میشدند یک جائی یک آدم را معین میکردند وقتی نرخ را معین میکنند متعلق به همه مالکین است. از این حیث البته نمایندگان دولت با هر قدر وسعتی که ممکن است معین میشود یا رئیس بلدیه یا رئیس انجمن بلدیه و مالکین دو سه نفر را دعوت میکند تاجر غله و نرخ را معین میکند البته همانطور است که فرمودید در نفر مالک هم باید معین شود باید توافق نظر رئیس مالیه و حاکم را جلب
کند. در خاتمه باز تکرار میکنم این ماده یک ارفاق زیادی است برای مردم بواسطه تبدیل به مالیات نقدی و تسعیر برای همیشگی و زحمت مردم را کم خواهد کرد یکباره مالیاتشان معین میشود و میدانند چقدر است و شش قسط برایشان معین شده و مسئله تسعیر هر سال هم برای وزارت مالیه هم برای تسعیرکنندگان هم برای مأمورین مالیه و تحصیلدارانی که بعضی اوقات اینقدر شکایت از آنها میشود دردسر دارد و برای تعیین نرخ آنجاهائی که آزاد نیست قید نرخ آزاد هم گذاشته شده است این اشکال رفع شود و برای اینکه تعیینکنندگان نرخ کم نباشد وسعتی داده شده است که عده زیادی باشند که کمتر احتمال غرضورزی یا چیز دیگر برود لذا بنده گمان میکنم تمام ملاحظات درش شده و دیگر اشکال جدیدی نمانده است
بعضی از نمایندگان ـ کافی است.
مؤید احمدی ـ بنده مخالفم.
رئیس ـ بفرمائید.
مؤید احمدی ـ عرض کنم بنده تصور میکنم یک موضوعی است که فراموش شده و اگر تذکر بدهم شاید قبول بفرمائید از این جهت اگر اجازه میفرمایند عرض کنم
بعضی از نمایندگان ـ پیشنهاد کنید.
بعضی دیگر ـ بفرمائید
مؤید احمدی ـ بنده از اشخاصی بودهام که واقعاً با این قانون کاملاً موافق بوده و هستم مخصوصاً با این مادة اول فقط یک اشکالی دارم که باید عرض کنم و آقای مخبر و آقای وزیر مالیه توجه بفرمائید و این اشکال را رفع بفرمایند. اولاً محسناب زیادی که تبدیل مالیات جنسی به نقدی دارد لازم نمیدانم عرض کنم برای اینکه همه آقایان میدانند که چقدر اذیت به مردم میکردند در سر تسعیر جنس (صحیح است) لکن اینجا نرخ را چه جور معین کردهاند؟ نرخ شصت ماه اخیر بدون آفت حالا اگر یک نقطهای پیدا شد که در این شصت ماه همهاش آفت بود آنجا چه باید بکنند نظیرش را الآن عرض میکنم الآن پنج سال است کرمان دچار ملخخوارگی است همه آقایان میدانند کرمانی که به اندازهای جنس داشت که همه ساله هفت هشت هزار خروار جنس از کرمان حمل به یزد میشد الآن پنج سال متوالی است که بواسطه ملخخوارگی حتی از عراق جنس به کرمان میرود از اصفهان تجار میبرند پارسال خود دولت از سیستان جنس به کرمان فرستاد حالا میخواهیم نرخ پنج سال اخیر را معین کنیم هر پنج سال آفت داشته در این قانون هم پیشبینی نکرده است که اگر جائی باشد که پنج سال متوالی آفت داشته باشد چه نرخی معین کنند (ملکآرائی ـ بدون آفت است) آخر قید اخیر دارد اگر قید اخیر نداشت بنده فرمایش سرکار را تصدیق میکردم هرگاه بود شصت ماه بدون آفت صحیح بود میگفتیم از هر سالی که باشد (ملکمدنی ـ بدون آفت را میگیرند) خیر قید اخیر دارد میگوید شصت، ماه اخیر خوب این توضیح را بدهید که غرض از این شصت ماه اخیر قبل از شصت ماه را هم میگیرد بنده عرضی ندارم این توضیح را آقای وزیر مالیه یا آقای مخبر بدهند این یکی یک عرض دیگری هم دارد اگر این توضیح را بدهید که شصت ماه اخیر قید از برای این پنج سال نیست و غرض این است که پنج سال اخیر بدون آفت ولوده سال قبل باشد آنوقت رفع اشکال میشود و اما در فقره ۳ از مادة اول که رئیس بلدیه نوشتهاند بنده نمیدانم چه غرضی داشتهاند از اینکه رئیس انجمن بلدیه ننوشتهاند مگر نه این است که رئیس انجمن بلدی با این ترتیب انتخابی که معین کردیم که مردم شصت و دو نفر را مثلاً در طهران یا چهل و چهار نفر در کرمان انتخاب کنند آنوقت هیئت دولت از بین آنها شش نفر یا دوازده نفر را معین میکنند رئیس انجمن بلدیه هم به حکم وزارت داخله منصوب میشود ولیکن چون یک جنبه ملی دارد هم از طرف مردم انتخاب شده و هم از طرف دولت و حکم از وزارت داخله در
دستش است اینجا دو نفر یکی حاکم یکی پیشکار مالیه از طرف دولت دو نفر معتمدین محل از طرف مالک یک نفر از تجار که درواقع مشترک است ولیکن رئیس انجمن بلدی را اگر رئیس بلدیه بنویسیم پاک از طرف دولت میشود سه نفر از آن طرف و دو نفر از این طرف این خلاف عدالت است اما اگر بنویسیم رئیس انجمن بلدی که هم منتخب مردم و هم منتخب دولت است دیگر دولت به او حکم داده است این بهتر است بنظر بنده آنوقت تعادل هم میشود دو نفر درواقع به انتخاب طرفین است دو نفر هم از طرف دولت دو نفر هم از طرف مردم. پیشنهادی هم عرض کردم
مخبر ـ اجازه میفرمائید؟
رئیس ـ بفرمائید
مخبر ـ در قسمت اول اشکالی که فرمودید نظر همان است خودتان اظهار فرمودید نظر این است که شصت ماه اخیر بدون آفت است ولو اینکه از بیست سال قبل هم باشد. در قسمت دوم هم نظر این بوده است رئیس بلدیه از نقطهنظر اطلاعات محلی و آن وظایفی که یک نفر رئیس بلدیه یک محلی دارد و سایر دلائلی که دارد مقدم است بر رئیس انجمن برای اینکه بالاخره وضعیت را او حفظ میکند و ارزاق بطور کلی دست اوست از این جهت ما اینجا نوشتیم رئیس بلدیه
رئیس ـ موافقین با کفایت مذاکرات قیام فرمایند
(اغلب قیام نمودند)
رئیس ـ تصویب شد. پیشنهادی از آقای آقا سید یعقوب رسیده است قرائت میشود:
پیشنهاد آقا سید یعقوب
پیشنهاد میکنم در مادة اول این نوع اصلاحات منظور گردد
عبارت به استثنای تا مالیات مزبور نوشته شود در نقاط ذیل و نقاط معین شود عبارت نرخ آزاد نوشته شود مطابق واقع مقرون بصرفه و عبارت شصت ماهه نوشته پنج سال اخیر
رئیس ـ بفرمائید
آقا سید یعقوب ـ چون نظر دولت به گذشتن این لایحه است و مجلس هم با اینکه دو سال تمام موافقت با دولت کرده است اگر هم نظری داشته باشد اینجا باز از جهت اشتراک مساعی با دولت رأی خواهند داد که نگویند مجلس با دولت اشتراک مساعی نکرده است خیر اشتراک مساعی میکند تا روز آخر هم هر چه لایحه بیاورید رأی میدهد اما ما یک نظریاتی داریم نظریاتمان را عرض میکنیم و آقای تقیزاده گمان میکنم چون بنده همیشه در طرف منفی بودهام همیشه طرف سوءظنم غلبه دارد بر حسنظنم بنده همیشه میدانم که هیچ وقت اگر گندم گران بود در طهران خرواری چهل تومان بود برای تبدیل گندم به نقد نمیآمدید امسال که خدا خواسته است و معلوم میشود خدا هنوز نظر رحمی به ما ندارد خدا خواسته است گندم در زنجان خرواری سه تومان و چهار تومان است در کرمانشاه خرواری بیست و چهار هزار است در عراق خرواری هشت تومان است در فلان جا فلان است در این موقع که دست قدرت الهی خواسته است سروقت این بدبختها بیاید و یک نان ارزانی مردم بخورند این دولت میگوید که خیر این مردم نباید نان راحت بخورند آمده است تبدیل میکند آمده است تبدیل را به مجلس پیشنهاد کرده است راست است آقا در دوره اول تشریف داشتید در دوره دوم بودید در دوره سوم و چهارم همیشه فریاد زدند تبدیل کنید چرا تبدیل نکردید این مدت برای خاطر این که این مالیات جنسی سیصد هزار خروار یا چهارصد خروار امسال به این عنوان رویهمرفته شد چهار کرور روی آن کشیده خواهد شد بنده سوءظن دارم که چه کار کنیم این یک مسئله مسئله دیگر این است نوشته است نقاطی که دولت مصلحت بداند آقا شما در ماده دوم و سوم نوشتید که اگر در موقع تخلف کرد و نداد این معاف است و باید فلان مجازات بشود اما آن نقاطی که جنس میدهد معین نکرده است معین نگردید در کدام نقطه است اصفهان است شیراز است آذربایجان است، کرمان است، عراق است کدام نقطه از نقاط است که از این قانون آن نقاط را استثناء میکنید و اینجا
نوشتید به استثناء نقاطی که دولت مصلحت میداند بعد مادة دومش این است که اگر در موقع آن مالیات را نداد مطابق شش قسطی که معین کردیم باید فلان عقوبت برش مترتب شود فلان مجازات را دارد باید نیم عشر و یک عشر و دو عشر جریمه شود خوب تکلیف او که معین نیست آقا. کرمان چه کار بکند پولش را قسط بدهد یا جنس است جنس را چه جور بدهد این ماده لاستیکی که غیرمعین است این نقاط کجاست که این صحیح نیست با آن ماده پس یک کاری بکنید که این ماده با آن ماده تلفیق پیدا کند مرتبط به هم میشود از این جهت است که بنده دیدم این ماده مخالفت دارد و با آن ماده جمع نمیشود پیشنهاد کردم که دولت معین کند آن نقاطی را که در نظر دارد که جنس در آنجا از حیث نقطهنظر ارزاقی که ملت از گرسنگی مرحوم نشود آن نقاط را معین کند کجاست نه اینکه ملاحظه کند که هر وقت هر جا جنس گران شد تبدیل نکند و اگر ارزان شد تبدیل کند اینکه نمیشود باید معین کند کجا جنس است و کجا نقد که دائماً معین و معلوم باشد این اولاً که عبارت به استثنای نقاطی که دولت به ملاحظه احتیاجات ارزاقی ابقاء مالیات جنسی را در آنجا صلاح بداند مالیات مزبور بطور دائم تبدیل این عبارت برداشته شود در نقاط ذیل و نقاط را هم معین کند این نقاط نقاط ارزاقی است که باید جنس بدهد و در مابقی دیگر باید تبدیل کند و آن عبارتی که نرخ آزاد همانجوری که بنده در کمیسیون خارجه فرمایشات آقای وزیر امور خارجه را استماص میکردیم و آنجا مشغول خدمت بودیم این کلمة آزاد معلوم شد که محل صحبت بود چون این کلمة نرخ آزاد هم یک کلمه است مثل کلمة آزادی که اول شنیدیم و ازش میترسم این را خوب است این کلمه آزاد را معین کنند مطابق واقع و مقرون بصرفه آن کمیسیون هم هست سه نفرش از طرف دولت است سه نفرش از طرف مؤدی است اینجا یکقدری تعادل میشود یکقدری صرفه دولت را ملاحظه میکنند این تعادل میشود والا نرخ آزاد کلمة لولا میشود به این معنی که بنده میگویم اگر این میز طلا بود دو کرور قیمت داشت اما فرع این است که طلا باشد اگر اینجا نرخ ارزاقی نبود همانطور بشود این مسئله محل اختلاف میشود نکنید آقا نه کمیسیون میتواند معین کند نه مأمور مالیه اما اگر ما بگوئیم مطابق واقع مقرون بصرفه آنوقت دو طرف مینشینند و واقع را در نظر بگیرند و صرفه را در نظر بگیرند و معین میکنند نظر بنده این است و اما کلمه که اهمیت دارد و باید تصدیق بفرمائید کلمه شصت ماهه است آقای مخبر شما توجه بفرمائید این شصت ماه را ملاحظه کنید در ایران گندم در اول خرمن یک قیمت دارد دو ماه از اول خرمن گذشت قیمتش تفاوت میکند پائیز قیمتش تفاوت دارد زمستان تفاوت میکند همینطور میماند در زمان گل سرخ میگویند گندم تا خرمن جدید خیلی گران میشود درواقع دوازده ماه بنده میتوانم عرض کنم که در هر سال نرخ گندم دوازده جور است آنوقت شصت ماه شصت نرخ خواهد شد فکر کنید همهمان در ایران هستیم میدانیم کار مشکلی میشود هم بر کمیسیون کار مشکل میشود هم بر مأمورین مالیه که نمیتوانند معین کنند اما اگر سال را در نظر گرفتیم و دوازده ماه را یکی کردیم در پنج سال آنوقت اشکال رفع میشود و آنوقت پنج نرخ را در نظر میگیرند و اینجا شصت نرخ را در نظر گرفتهاند. آقای فهیمی گویا این را پیشنهاد کردهاند بنده عقیدهام این است که اگر نرخ را پنج سال قرار بدهند اشکالش کمتر است اینجا هم بنده اصلاحی در نظر گرفتهام یک نظر هم در آن شور اول پیشنهاد کرده بودم که این کلمه که با توافق نظر حاکم و رئیس مالیه شما همینجور که فرمودید ما ملاحظه میکنیم که به عدالت پیش برود این کلمه که با توافق نظر حاکم و رئیس مالیه محتاج نیست برای اینکه ما یک کمیسیونی میخواستیم تشکیل شود و این کمیسیون تعیین نرخ کند سه نفر از طرف دولت است و از طرف مأمور مالیه سه نفر هم از طرف مؤدی این سه نفر از طرف مؤدی دیگر لازم نیست قید میکنید که با توافق نظر حاکم و رئیس مالیه این هم بنظر بنده توضیحی بدهید بلکه اصلاحی بشود والا خیلی مشکل است.
مخبر ـ فرمایشات اول آقا بنظر بنده عملی نیست برای اینکه احتیاجات ارزاقی را امروز نمیتواند دولت
در نظر بگیرد و معین کند به جهت اینکه هر سال تفاوت میکند و دولت باید در آتیه ببیند کجا احتیاجات ارزاقی دارد در آنجا مالیات جنسی را ابقاء کند. راجع به کلمه مقرون بصرفه بنده گمان میکنم همین کلمه آزاد جامع آن فرمایش سرکار هست. راجع به تبدیل شصت ماه به پنج سال این قسمت را قبول میکنم برای اینکه فرقی نمیکند هم آن شصت ماه و هم آن پنج سال نظر ما در کمیسیون یکجور بوده است و بنده این قسمت را قبول میکنم و راجع به معتمدین محل و اینها هم بنظر بنده آن معتمدین محل و تاجر غله از خود محل انتخاب میشوند و اینها هرگز نمیآیند برخلاف صرفه مالک یک رأئی بدهند و بنده عقیده دارم که نظر آقا کاملاً تأمین شده است.
رئیس ـ پنج سال را تبدیل میکنید آقا (مخبر ـ بلی)
رئیس ـ (خطاب به آقای آقا سید یعقوب) نسبت به دو قسمت دیگر رأی میگیریم
آقا سید یعقوب ـ خیر آقا رأی نمیدهند مسترد میکنم پس میگیرم (خنده نمایندگان) مسلم میدانم و یقین دارم رأی نمیدهند
رئیس ـ پیشنهاد دیگر:
پیشنهاد آقای مؤید احمدی
بنده پیشنهاد میکنم در فقره سوم از مادة اول نوشته شود رئیس انجمن بلدی.
مؤید احمدی ـ عرض کنم که بنده در نطقی که کردم این موضوع را توضیح دادم که دو نفر اینجا از طرف دولت هستند یکی رئیس مالیه یکی حکومت دو نفر از معتمدین محل را مالک معین میکند یک نفر از تجار غله را هم طرفین با توافق انتخاب میکنند آنوقت اگر رئیس انجمن بلدی نباشد و رئیس بلدیه باشد او میشود نوکر دولت و آن طرف سه نفر میشوند و این طرف دو نفر لکن اگر رئیس انجمن بلدی باشد رئیس انجمن عرض کردم غیرمستقیم از طرف مردم انتخاب شده و مستقیماً از طرف دولت و حکم وزارت داخله را هم در دست دارد چه اشکالی دارد که عوض رئیس بلدیه نوشته شود رئیس انجمن بلدی که دچار آن اشکال هم نشوند که در آخر ماده نوشتهاند که در جاهائی که رئیس بلدیه نیست رئیس انجمن بلدی باشد و چون در بعضی شهرها هم همان حکومت رئیس بلدیه است از این جهت بنده پیشنهاد کردم که عوض رئیس بلدیه نوشته شود رئیس انجمن بلدی این چیزی نیست که به جائی ضرری داشته باشد.
مخبر ـ بنده گمان میکنم رئیس بلدیه بهتر است باشد و عملیتر است برای اینکه در اغلب نقاط هنوز انجمن بلدی تشکیل نشده است (مؤید احمدی ـ اگر نشده که رئیس بلدیه هم ندارد) آن را چه میکنید؟ از این جهت رئیس بلدی بهتر است و بنده این پیشنهاد را نمیتوانم قبول کنم و بسته به رأی مجلس است
رئیس ـ آقایانی که پیشنهاد آقای مؤید احمدی را قابل توجه میدانند قیام فرمایند
(اغلب قیام نمودند)
رئیس ـ قابل توجه شد وقتی که پیشنهاد قابل توجه شد در آن جلسه رأی قاطع به آن نمیشود گرفت اگر موافقت میفرمائید پیشنهادات دیگر را هم بفرستیم به کمیسیون و مادة دوم را بخوانیم. آقای اعتبار فرمایشی دارید؟
اعتبار ـ اینکه میفرمایند در شور اول ممکن است ولی در شور دوم اگر پیشنهادی قابل توجه نمیشد سابقه نداشته است به کمیسیون برود بعلاوه پیشنهادات که میفرمائید رسیده است باید قرائت شود و نسبت به آن رأی گرفته شود اگر مجلس نسبت به آنها رأی داد که کمیسیون روی آن عمل میکند والا کمیسیون در شور دوم چطور نظر مجلس را نسبت به پیشنهاداتی که مطرح نشده بداند
رئیس ـ آقای ملکمدنی
ملکمدنی ـ بنده تصور میکنم اینجا اشتباه شده است. معمولاً سوابقی که هست وقتی پیشنهادی قابل توجه باید البته به کمیسیون ارجاع میشود لیکن سایر پیشنهادات هم باید تکلیفش در مجلس معین شود که ما هم تکلیف
خودمان را بدانیم والا سایر پیشنهادات هم همینطور به کمیسیون رجوع شود ما نظرمان در کمیسیون همین بوده است که آوردهایم به مجلس و البته باید پیشنهاداتی که میشود اگر موافقت میفرمائید بفرمائید در اینجا خوانده شود که بدانیم کدامشان مورد توجه مجلس میشود که مجدداً اگر راپورتی میآید باز در اینجا مورد اشکال نشود بنابراین اگر اجازه بفرمائید پیشنهادات را بخوانند هر کدام که قابل توجه شد ما تکلیفمان را بدانیم در کمیسیون.
رئیس ـ مادة شصت و سه برای استحضار خاطر آقایان قرائت میشود:
مادة ۶۳ ـ اصلاحاتی که در ضمن شور ثانی پیشنهاد میشود در صورتیکه از طرف کمیسیون ارجاع آن خواسته نشود صاحب اصلاح بطور اختصار آن را توضیح و استدلال میکند و فقط اعضاء کمیسیون حق جواب دارند پس از آن مجلس در باب قبول یا عدم قبول توجه رأی میدهد در صورت قبول توجه آن اصلاح به کمیسیون فرستاده میشود درباره این قبول اصلاحات نمیتوان همان روز که پیشنهاد شده است رأی داد (صحیح است)
رئیس ـ حالا میفرمائید پیشنهادات را بخوانیم؟
اعتبار ـ خیر قربان برود به کمیسیون مانع ندارد اگر مخبر کمیسیون تقاضا کند مانعی ندارد
مخبر ـ بنده موافق هستم با اینکه پیشنهادات بیاید به کمیسیون.
رئیس ـ بسیار خوب سایر پیشنهادات ارجاع میشود به کمیسیون. مادة دوم قرائت میشود:
مادة دوم ـ مالیاتهای مستقیم در هر سالی در ۶ قسط ماهانه متساوی اخذ خواهد شد و عموم مؤدیان مالیات مکلف میباشند که مالیات خود را در رأس اقساط مقرره بدون انتظار مطالبه به مالیه محل یا به وزارت مالیه بپردازند ولی هر مؤدی حق دارد که مالیات خود را قبل از مواعد مقرره یکجا و یا در مدت کمی بپردازد
تاریخ شروع به تأدیه مالیات به تناسب مقتضیات هر محل از طرف وزارت مالیه معین خواهد شد اخذکنندگان مالیات مکلف میباشند در مقابل دریافت وجه قبض رسمی صادر و به مؤدی تسلیم نمایند.
تبصره ـ امناء مالیه میتوانند بشرط قبول مسئولیت نمایندگان مجازی در بلوکات یا قراء تعیین و قائممقام اداره مالیه در تحویلگرفتن مالیاتها نمایند.
رئیس ـ آقای آقا سید یعقوب
آقا سید یعقوب ـ در اینجا بنده در شور اول هم عرض کردم حالا که نظر ارفاقی داریم چون کسانی که میخواهند مالیات بدهند مردم ایران هستند اینها که دارای یک بودجه و دفاتر مرتبی نیستند که سر ماه آن اندازه پول دارد و فلان قدر مالیات جنسی یا نقدی باید بدهد که این را متساویاً بدهد شش ماه ظرف است از برای دادن مالیات نه اینکه متساویبودن در این مسئله شرط هستند و گمان میکنم خود دولت هم قبول کند که با قیدکردن متساویبودن این تکلیفی است و زحمتی است بر مردم بدون اینکه نفعی هم برای دولت داشته باشد در ظرف ۶ ماه باید مالیات را بپردازد اگر در ظرف شش ماه نپرداخت و آن مالیاتی که باید بدهد نداد آن مجازاتی که در مادة سوم مقرر است بر آن متوجه میشود دیگر معینکردن متساوی گمان نمیکنم که یک تکلیف فوقالعادهای باشد این یک موضوع. موضوع دیگر اینکه در اینجا خواستم آقای وزیر مالیه توضیح بدهند مالیاتهای مستقیم شامل مستغلات هم میشود یا نمیشود چون شنیدم هنوز مستغلات را مأموری مالیه با اینکه مستغلات جزو بلدیه شده است در ولایات هنوز مأمورین مالیه اخذ میکنند این آیا داخل در مستقیم است یا نیست؟ اگر هست آن قانون مستغلات را پس باید اصلاح کنیم یا اینکه باید نسخ کنیم که در آنجا هم متساوی باشد این است که اینجا این را بنده پیشنهاد کردم و دیگر در پیشنهادم هم عرض نمیکنم اگر قبول میکنید کلمه متساوی برداشته شود و نوشته شود ظرف شش ماه است برای پرداخت مالیات و اگر ۶ ماه تمام شد و نداد آن مجازات که در مادة سوم است شامل او خواهد شد
همینطور راجع به مستغلات معین کنند که داخل در عنوان مالیات مستقیم است یا نه و مال بلدیه است؟
مخبر ـ عرض کنم همان ترتیبی که نوشته شده است بنده گمان میکنم که قابل ارفاق باشد برای اینکه یک مؤدی مالیات اگر بطور متساوی در اقساط معین مالیاتش را بدهد بطور تساوی عملیتر و بهتر از این است که یک مرتبه بدهد برای اینکه ما این را امتحان کردیم که هیچکس عادت ندارد که بدهیش را همینطور به اقساط بدهد میگذارد و یک دفعه تا آن وقتی که آخر مهلت است آخر ۶ ماه میدهد و هرگز حاضر نیست زودتر بدهد ولی وقتی که بطور اقساط ماهیانه و مساوی شد خیلی منظمتر و به سهولت خواهند داد خیلی هم برایشان بهتر است و آسانتر است
رئیس ـ آقای یاسائی
یاسائی ـ موافقم
رئیس ـ آقا سید یعقوب مخالفید؟
آقا سید یعقوب ـ عرضی ندارم
رئیس ـ آقای اعتبار
اعتبار ـ موافقم
ملکمدنی ـ کافی است مذاکرات
رئیس ـ آقای هزارجریبی موافقید؟
هزارجریبی ـ بنده یک توضیحی میخواهم بدهم …
رئیس ـ اگر مخالفید بفرمائید؟ (اظهاری نشد) پیشنهادات قرائت میشود.
پیشنهاد آقای آقا سید یعقوب
پیشنهاد میکنم در مادة دوم در سطر اول عوض کلمه ۶ قسط ماهانه متساوی نوشته شود شش قسط ماهانه اخذ الی آخر
آقا سید یعقوب ـ بنده توضیحم همان بود که عرض کردم حالا بسته به نظر مجلس شورای ملی است.
وزیر مالیه ـ برای اینکه این هم قابل توجه نشود لازم است عرض کنم مقصود این است که مالیات را (که دین مردم است) در همان ماه اول که مکلف میشوند بیاورند بدهند میشود نصفش را بدهد در اول یا همهاش را و بالاخره باید بدهد اینجا مثل یک ارفاقی شده است که بتواند در ماه اول یک سدسش را بیاورد بدهد و اگر کمتر از شش یکش را در ماه اول بیاورد به او جریمه تعلق میگیرد و او واقعاً در شش ماه مکلف است که این را بدهد اگر غفلت کرد جریمه میشود بنابراین غفلت نباید بکند ماه اول میتواند پنج یکش را بدهد عوض شش یک اگر میسرش شد که ماه دوم تواند شش یکش را بدهد و اگر میترسد که ماه دوم نمیتواند بیاورد بدهد که زودتر تمام شود و زودتر راحت شود و خواهید دید که در مقام عمل خیلی از مردم برای اینکه نروند به مرکز بلوک و زحمت بکشند میآورند و میدهند اگر دارند که یکدفعه میدهند اگر ندارند که گفته شده است تا شش ماه که به او ارفاق شده باشد
آقا سید یعقوب ـ بنده استرداد میکنم
رئیس ـ پیشنهاد دیگر
پیشنهاد آقای فیروزآبادی
بنده پیشنهاد میکنم در ماده نوشته شود: در ظرف شش ماه
فیروزآبادی ـ این طرز که در ماده نوشته شده در ظرف شش ماه متساوی این احتمال میرود که هم اسباب زحمت مالک بشود و هم اسباب زحمت دولت به جهت اینکه خوب از شش قسط اگر مالک یا مؤدی یک قسط را کمتر داد آنوقت هم از برای دولت اسباب اشکال میشود از برای اینکه مکلف میشود که جریمه از او بگیرد و تولید اشکال میکند هم از برای رعیت و مالک که باید جریمه بدهد از طرفی هم برای دولت فرقی نمیکند چه یک مرتبه داده شود چه بتدریج خلاصهاش در ظرف شش ماه باید داده شود نظر دولت هم لابد نظر ارفاقی است با مالک و رعیت لذا بنده این پیشنهاد را کردم که در ظرف شش ماه داده شود اگر توانست در ماه اول نتوانست در ماه دوم همینطور تا آخر خواست به یک قسط
خواست به دو قسط به شش قسط دیگر از شش ماه عقب نیندازد بنده این را پیشنهاد کردم و گمان میکنم قابل قبول باشد
مخبر ـ اگر نظر آقا مساعدت با آنها است همین ترتیب را قبول کنند بهتر است برای اینکه بطور قطع پنج ماه و بیست و نه روز نخواهد داد و در روز آخر دچار زحمت است ولی اگر از اول بدهد بهتر است
رئیس ـ عده برای رأی کافی نیست. (پس از قدری تأمل) اگر اجازه میفرمائید پنج دقیقه تنفس داده شود؟
عدهای از نمایندگان ـ خیر
دشتی ـ نمیشود
رئیس ـ بالاخره آقا بنده نیمساعت نمیتوانم منتظر آقایان بشوم. چه بکنم آقایان. آقای دشتی بفرمائید.
دشتی ـ به عقیده بنده تنفس فایده ندارد و تنفس لازم نیست. معنی ندارد آقا تنفس چند نفر رفتهاند بیرون باید تذکر داد بیایند تو اگر هم نمیآیند مجلس ختم شود آقا اینکه معنی ندارد تازه نیمساعت است مجلس تشکیل شده حالا از اکثریت بیفتد این واقعاً خوب نیست و واقعاً اگر ما بخواهیم اینطور رفتار کنیم سخریه میشود.
(چند نفر از آقایان نمایندگان وارد مجلس شدند و عده کافی شد)
رئیس ـ آقایانی پیشنهاد آقای فیروزآبادی را قابل توجه میدانند قیام فرمایند
(عده کمی برخاستند)
رئیس ـ قابل توجه نشد رأی گرفته میشود به مادة دوم موافقین قیام فرمایند
(اکثر قیام نمودند)
رئیس ـ تصویب شد. مادة سوم قرائت میشود:
مادة سوم ـ هر مؤدی که اقساط مالیات خود را بموقع مقرر تأدیه نماید ملزم خواهد بود که برای هر مبلغی که تأدیه ننموده است به شرح ذیل علاوه بر مالیات مقرره تأدیه نماید
سی روز تأخیر ـ نیم عشر اضافه
شصت روز تأخیر ـ یک عشر اضافه
نود روز تأخیر ـ یک عشر و نیم اضافه
یکصد و بیست روز تأخیر ـ دو عشر اضافه
تأخیر تأدیه مالیات علاوه بر صد و بیست روز جایز نبوده و مأمورین مالیه مکلف خواهند بود از حاصل املاک سهم مؤدی و در صورت عدم کفایت آن از بقیه دارائی مستنکف بطور مزایده با دعوت سه نفر از معتمدین محل بفروش رسانده و مطالبات دولت و هرگونه مخارجی که برای این مقصود پیش آید برداشت نماید.
تبصره ۱ـ فروش از دارائی مستنکف موقعی بعمل خواهد آمد که پانزده روز قبل از انقضای مدت صد و بیست روز به مؤدی اخطار کتبی شده باشد
تبصره ۲ـ در صورت بروز اختلاف بین مؤدیان و مالیه در عدم تأخیر در پرداخت جرائم موقتاً موقوفالمطالبه خواهد ماند وزارت مالیه اختلاف را رسیدگی خواهد نمود در صورت محقبودن مؤدی اخذ جریمه معاف خواهد شد.
رئیس ـ آقای مؤید احمدی
مؤید احمدی ـ عرض کنم حضور مبارک که در شور اول هم بنده نظر خودم را پیشنهاد کردم و معلوم شد در کمیسیون طرف توجه اعضاء کمیسیون نشده است این است که حالا عرض میکنم همان فرمایشی که آقای تقیزاده فرمودند که باید مردم مالیات را دین خودشان بدانند و بیاورند بدهند بنده فرض میکنم یک دین قطعی شرعی دارم مؤدی دیگر از اینکه بالاتر نیست وقتی زیدی بعمر وی هزار تومان مشغولالزمه شد از عدلیه هم حکم صادر شد به اجراء هم رفت آیا بدون هیچ ترتیبی مال او را میبرند؟ (عدهای از نمایندگان ـ نخیر) هیچ همچو چیزی نیست اگر نداد خانه و تمام دارائی و ملک او را میفروشید و میبرند گاو رعیت را میبرند؟ اینجا نوشته است از بقیه دارائی او این همه چیز او را شامل میشود این است که بنده پیشنهاد کردم لااقل مستثنیات دین را
استثناء کنند حتی این را هم قبول نکردند بنده عرض میکنم که یک دین مسلمی را فرض میکنیم باشد بنده الآن مادة ۶۳۰ قانون اصول محاکمات حقوقی راجع به اجرای احکام را الآن مجبورم بخوانم:
مادة ۶۳۰ ـ اشیاء مفصله که از مستثنیات دین است توقیف نمیشود:
۱ـ لباس و اشیاء و اسبابی که برای ایفاء حوائج ضروریه مدیون و خانواده او لازم است
۲ـ آذوقه موجوده به قدر احتیاج یک ماده مدیون و نفقه و کسوه اشخاص واجبالنفقه
۳ـ اسناد مدیون به استثنای کاغذهای قیمتی و سهام شرکتها
۴ـ لباس رسمی و نیمرسمی مدیون همچنین اسلحه و اسب اهل نظام حاضر خدمت
۵ ـ اسباب و آلات زراعتی و حرفتی و صنعتی که برای شغل مدیون لازم است و همچنین دوابی که برای زراعت لازم است.
از یک دین حقیقی و قطعی اینها باید استثناء شود اما حالا ۵ تومان مالیاتبده ندارد بدهد گاوش فرشش اسبابش را بفروشد برسانند آذوقهاش را بفرستند این دیگر از آن تندتر که نباید برود ما فرمایش آقای وزیر مالیه را قبول میکنیم که مالیات دین اشخاص است و باید بپردازند اما خوب یک استثنائاتی هم دارد یک بیچارهای فرض میکنیم پنج من زمین دارد و یک جفت گاو خوب مالیاتش را نتوانست بپردازد فوری بروند گاو و زمین او را بفروشند و از هستی ساقطش بکنند بنده عرض میکنم آقا بنده خودم عضو مالیه هستم آقای تقیزاده نیستند در جیرفت آقای تقیزاده نیستند در سیستان یک مأمور ماهی ۱۵ تومانی است و ما این اختیار را بدهیم به دستش او هستی مردم را میبرد یکقدری رعایت کنید مردم را لااقل رعایت کنید مراحل مستثنیات دین را (صحیح است)
رئیس ـ آقای آقا سید یعقوب موافقید؟
آقا سید یعقوب ـ خیر
رئیس ـ آقای فیروزآبادی موافقید
فیروزآبادی ـ نخیر مخالفم
رئیس ـ آقای اعتبار موافقید؟
اعتبار ـ بلی
رئیس ـ آقای وزیر مالیه فرمایشی ندارید؟
وزیر مالیه ـ خیر بفرمایند
اعتبار ـ عرض کنم که اینجا همانطوری که آقای مؤید احمدی فرمودند در قانون ممیزی در همه جایش موافق بودند در شور اول و خیلی هم موافق بودند اینجا هم خوب است موافقت بفرمایند اما درخصوص مستثنیات دین این را تصور میکنم موضوعی است محرز و ما نبایستی یک موضوع محرز و قطعی را دومرتبه اینجا تجدید کنیم بعلاوه با اینکه محرز است بنده طرز فکرم غیر از این است طرز فکر بنده این است و بنده عقیدهام این است که بدهی به دولت که صرف احتیاجات عمومی میشود از هر دینی مقدمتر است (صحیح است ـ مذاکرات کافی است)
آقا سید یعقوب ـ بنده مخالفم
رئیس ـ بفرمائید در کفایت مذاکرات
آقا سید یعقوب ـ بنده آقا نظرم در کفایت مذاکرات این است از بیانی که آقای مؤید احمدی کردند و تفسیری که آقای اعتبار فرمودند هنوز بنده استفاده نکردم که آیا این ماده قانون اصول محاکمات که در اینجا نوشته شده است و همینطور اگر نظر آقایان باشد قانون تأمین مدعی به که از مجلس گذشت یک اشیائی را باید در موقع تأمین استثناء کرد اگر آنها به قوت خودش باقی است بنده عرضی ندارم والا اگر قبول نمیکنند آقای مخبر و وزیر مالیه بنده عرض دارم حالا نمیدانم اگر آقایان اجازه میدهند که چون در این ماده قطع نظر از آن فرمایش آقای اعتبار بعد از بیانات آقای مؤید احمدی بعضی عرایض دیگر که در اینجا میدارم چون آقایان این اصل ماده است اصل مجازات و جریمه است بگذارید بیشتر صحبت بشود
آقای وزیر مالیه هم جواب بدهند بعد در نظامنامه نوشته شود تا به ولایات که میرود مأمورین مالیه نظر آقای وزیر مالیه و نظر مجلس را میبینند و در مقام عمل یکقدری سهلتر و سادهتر رفتار میکنند پس بگذارید یکقدری بیشتر مذاکره شود حالا بسته است به نظر آقایان.
رئیس ـ آقایان موافقین با کفایت مذاکرات قیام فرمایند.
(عده قلیلی برخاستند)
رئیس ـ معلوم میشود کافی نیست
وزیر مالیه ـ مقصود آقا راجع به آن ماده از قانون اصول محاکمات حقوقی که آقا فرمودند …
طباطبائی دیبا ـ ما ملتفت نمیشویم آقا
وزیر مالیه ـ آن ماده البته در این موضوع منطبق نمیشود. برای اینکه اینجا مسئله مالیات است ادعای کسی از کسی که قرض کرده است و نداده است که نیست گفتهاند از محصول فرض بفرمائید صدی سه و نیمش را بدهد در ظرف شش ماه هم بدهد اگر ۶ ماه نداد چهار ماه هم برش مهلت میدهند بعد جریمه و اینها باید بدهد و بالاخره اگر نداد از محصولش بردارند و این درواقع نود و شش من و نیم چیز دارد از آن برمیدارند اگر محصولش کافی نشد و در آن موقع موجود نبود البته باید از چیزهای دیگرش بدهد والا اگر اینطور نباشد که مالیات دولت وصول نمیشود و مستثنیات دین اینجا مورد ندارد.
رئیس ـ آقای آقا سید یعقوب.
آقا سید یعقوب ـ خوشم میآید از آن روح آزادی و عدالتی که در آقای وزیر مالیه هست که نتوانست علناً بگوید آقا این رعیت بدبخت زراعت ندارد چیزی ندارد این بدبخت آخر باید برای شما باقی بماند اینکه نان ندارد بخورد دارائی او ده من گندم است و نتوانست بدهد آخر این را هم باید برود دستاس کند و بخورد او را هم اگر از او بگیرید که از گرسنگی میمیرد خوب سال دیگر کی زراعت کند و کی مالیات بدهد؟ این عبارت از بقیه دارائی را که اینجا نوشتهاید او که چیزی ندارد مأمور میرود فردا شلوارش را درمیآورد میبرد (خنده نمایندگان) آخر بابا نکنید اینجور والله به مردم رحم کنید اصل اینجا است آقا. مستثنیات دین اصلی است و در همه جا که نمیشود همه چیز را گرفت از مردم اساساً آقای تقیزاده تصدیق بفرمائید این مالیات مستقیم مالیاتی نیست که بتواند اداره مملکت را بکند و از این شش کرور اگر چیزی عقب افتاد کار دولت و خرج دولت از بین برود این شش کرور نهایت یک کرور یا دو کرورش هم به تأخیر بیفتد و اینطور نیست که چرخ دولت را از کار بیندازد که اینطور برمیدارید و مینویسید این را تصدیق بفرمائید که با آن روح عدالتی که در شما هست که نتوانستید علناً بیان کنید نمیشود و مناسبت ندارد و آقا مستثنیات دین را ناچارید در نظر بگیرید یکی دیگر اینکه در ماده نوشته شده است هرگونه مخارجی و بطور مزایده وقتی که بنا شد دارای لوازم معیشت زیادی باشد مزایده میکنند خوب برفرض که مزایده شد همین که نوشتیم هرگونه مخارجی آن مستخدمین و آن اشخاصی که جمع شدهاند یک خرجهائی تهیه میکنند پس خوب است مقدار این مخارج را هم معین کنید و بنویسید که هرگونه مخارج کدام مخارج است. بطور اطلاق مضر است و اسباب زحمت میشود صدی یک صدی دو صدی سه معین کنید که اسباب زحمت بدبخت رعیت نشود این است که پیشنهادی هم در این موضوع کردهام که بعد از آنکه آمدیم و تشخیص مستثنیات دینش را در خارج دادیم اگر یک چیزهای زیادتری داشت و در مقام مزایده برآمدیم دیگر مطلق مخارج را ننویسیم که شامل هرگونه مخارجی باشد بنویسیم صدی چند هم بابت مخارج نیم عشر ربع عشر که دست مأمورین باز نباشد که هرگونه تجاوزی نسبت به مالک و این بدبختی که رعیت ایران شده است بکنند.
وزیر مالیه ـ بفرمائید پیشنهاد آقا را یک دفعه دیگر هم قرائت کنند
رئیس ـ هنوز پیشنهادی ندادهاند شفاهاً مذاکره کردند
وزیر مالیه ـ بسیار خوب بنده خیال کردم پیشنهادی
قرائت شده است
اورنگ ـ بنده پیشنهادی در همین موضوع دارم
رئیس ـ ولی منافاتی ندارد با فرمایش شما ممکن است پیشنهادشان قرائت شود
جمعی از نمایندگان ـ مذاکرات کافی است
رئیس ـ پس پیشنهادات قرائت میشود:
پیشنهاد آقای مؤید احمدی
بنده پیشنهاد میکنم در مادة سه نوشته شود به استثنای مستثنیات دین که در قانون محاکمات حقوقی مصرح است
رئیس ـ آقای اورنگ هم شبیه به این پیشنهاد پیشنهادی کردهاند که قرائت میشود.
پیشنهاد آقای اورنگ
مقام منیع ریاست عالیه مجلس دامت عظمه
در مادة سیم پیشنهاد میکنم در صورت استنکاف مالکی از تأدیه مالیات دولت از حاصل همان ملک مالیات خود را برداشت و اخذ میکند و جمله (در صورت عدم کفایت آن از بقیه دارائی مستنکف) تا آخر ماده حذف شود
وزیر مالیه ـ بنده همان پیشنهاد اولی را قبول میکنم
عراقی ـ پیشنهاد آقای اورنگ هم همان است
رئیس ـ پیشنهاد آقای اورنگ با پیشنهاد آقای مؤید احمدی تفاوت زیاد دارد ایشان میگویند مستثنیات دین را که قانون معین کرده است ـ آقا مینویسند جمله از در صورت عدم کفایت آن از بقیه دارای مستنکف گرفته میشود حذف شود این دو موضوع است آقا. آقای اورنگ توضیح میخواهید بدهید بفرمائید.
اورنگ ـ بنده استدعا میکنم که آقای وزیر محترم مالیه و مخصوصاً مخبر کمیسیون دقت بفرمائید عرض کنم که ما فرض مطلب را اگر بکنیم مطلب زود حل میشود. چطور فرض مطلب را بکنیم؟ دولت آمده است میگوید من صدی سه و نیم مالیات میگیرم صد خروار گندم سه خروار و نیم مالیات میگیرم. اینطور است؟ خیلی خوب حالا یک دهی که من باید از آنجا سه خروار و نیم مالیات بدهم یعنی نود و شش خروار و پنجاه من مال من باشد و سه خروار پنجاه من آن را به دولت بدهم دولت میآید تسعیر میکند این سه خروار و پنجاه من را و میگوید خرواری ده تومان سه ده تومان سی تومان پنجاه منش هم پنج تومان این سی و پنج تومان سی و پنج تومان را تو به من بده نود و شش خروار و پنجاه من مال تو قاعده و متعارف این است که من میدهم از برای سعادت و خوشی خودم و برای قطع گفتگوی من و مالیه حالا اگر مالیاتبدهی آمد و نتوانست این سی و پنج تومان را بدهد و بازار فروش پیدا نکرد که سه خروار و پنجاه من جنس بفروشد یا ده خروار از این جنس را نتوانست بفروشد که پول آن سه خروار و پنجاه من را بدهد نتوانست تدارک کند و بیاورد و بدهد به مالیه خوب امروز دیگر در غالب از بلدان ایران که یک خروارش هم محل فروش ندارد یک هزار خروارش هم محل فروش ندارد. حالا در همچو موقعی دولت برود و همه این صد خروار جنس او را ضبط کند و خودش بفروش برساند و به مقدار سی و پنج تومان که رسید بردارد و برود ولی این ماده میگوید که خیر زاید برآن صد خروار جنس هم دولت از مایملک دیگرش هم جمع کند تا سی و پنج تومانش را بردارد و ببرد این در چه صورتی است؟ در صورتی است که صد خروارش را در بازار کسی نخرد به سی و پنج تومان خوب اگر صد خروار جنس را در بازار به سی و پنج تومان نخریدند یا اینقدر آفت به ده رسیده باشد که آنقدر مقدورش نباشد از عین محصول همان ملک سی و پنج تومان به دولت بدهد دولت از همچو دهی میگوید من مالیات میخواهم این را میگوید؟ اینکه برخلاف هر عدالتی است بلکه برخلاف هر ظلمی است (خنده نمایندگان) به جهت اینکه وقتی که بنا شد دهی که صد خروار محصولش باشد صد خروار آنقدر بهش آفت برسد که کسی او را به سی و پنج تومان نخرد و نتواند اینقدر پول تدارک کند با آنقدر جنس در بازار و اینقدر بیقیمت باشد که از فروش آن جنس نتواند پول تهیه
کند و به دولت بدهد دولت از همچو ملکی مالیات میخواهد و میگوید گلیمت کو بزن او میگوید گوشوارهات کو و برای این دین مسلم شرعی و عرفی که دارای تدارک کن از هر جا شده و سی و پنج تومان به من بده بنده غرضم این است که این ده مطالبه شده است ازش مالیات یا من میدهم یا مستنکفم اگر مستنکفم که عین محصول ملک از من مطالبه شود چون این مالیات را زمین مقروض است به پنبه روی زمینش چه چیز است هر چه هست جمع کنید و بقدر مالیاتتان ببرید مزایده بگذارید در سمساری چوب حراج بهش بزنید و بفروشید بالا و پائین تا سی و پنج تومان بشود این که ما نوشتیم در ماده که از زاید مایملک مالک از مالک بگیرند این برخلاف عدالت است حالا این ماده را میخوانم اگر درست بود با من موافقت کنید من مالیاتبده نیستم آقایان ولی یک همچو امر مهمی دارد از مجلس ایران میگذرد و پسفردا دست و ریش و کلاه تمام افراد این مملکت گیر این ماده است. ماده این است آقا. مادة سوم:
مادة سوم ـ هر مؤدی که اقساط مالیات خود را در موقع مقرر تأدیه نکند ملزم خواهد بود که برای هر مبلغی که تأدیه ننموده است به شرح ذیل علاوه بر مالیات مقرره تأدیه نمایند:
سی روز تأخیر ـ نیم عشر اضافه
شصت روز تأخیر ـ یک عشر اضافه
نود روز تأخیر ـ یک عشر و نیم اضافه
یکصد و بیست روز تأخیر ـ دو عشر اضافه
تأخیر تأدیه مالیات علاوه بر ۱۲۰ روز جایز نیست (خیلی خوب) و مأمورین مالیه مکلف خواهند بود که از حاصل املاک سهم مؤدی در صورت عدم کفایت آن محصول از بقیه دارائی مستنکف بگیرند. ببینید همان است که بنده اول عرض کردم یا نه؟ (صحیح است) این توضیح من دلبستگی با این پیشنهاد ندارم که بشود یا نشود مربوط به شخص من نیست مربوط به مردم است مربوط به ایران است
وزیر مالیه ـ البته آقا این فرمایشی که فرمودند مبنی بر اشتباه است برای اینکه مقصود این نبوده است که تمام حاصل ملک را دولت آنجا برود یک کسی بگذارد که هیچکس دست به آن نزند و تمام آن را جمعآوری کند و آن کافی نباشد و دولت برود املاک خانه او را بفروشد و بردارد همچو فرضی ببخشید فرض است ولی خیلی مستبعد است اگر محال نباشد خیلی مستبعد است که دولت سه خروار و نیم طلب دارد صد خروار از این بگیرد و این سه خروار و نیم را هم امسال تسعیر کرد بیست و چهار تومان و یک سالی بیاید که صد خروار را به بیست و دو تومان هم نخرند این خیلی بعید است فرض محال است (اورنگ ـ آن قسمت ماده را بزنید) اصلاً این محال است و نظیر ندارد مقصود از اینکه اینجا نوشته شده است این است که اگر حاصل دست دولت آمد در صورتیکه اینطور شد آن چیزی که دست دولت آمده اگر حاصل است برمیدارد و اگر حاصل نیست و کفایت نکرد و یک عشرش مانده روی زمین از مابقی چیزهایش برمیدارند مقصود این است
اورنگ ـ بنده پس از این توضیح آقای وزیر مالیه که عیناً این توضیح در صورت مجلس طبع میشود و منتشر خواهد شد پیشنهادم را مسترد میدارم برای اینکه مقصود من تأمین شده است دیگر
رئیس ـ پیشنهاد آقای آقا سید یعقوب
پیشنهاد میکنم در مادة سوم در سطر آخر عوض کلمه هرگونه مخارجی نوشته شود دو عشر
رئیس ـ بفرمائید
آقا سید یعقوب ـ این همین بود آقای وزیر مالیه که عرض کردم چون اینجا هست که اگر مستنکف واقع شد باید برود از بقیه دارائی بطور مزایده با دعوت سه نفر از معتمدین محل بفروش رسانده و مطالبات دولت و هرگونه مخارجی که فلان بنده عرض کردم این (و هرگونه مخارجی) کلمه مطلق است و دست مأمورین را باز
کرده است و زیادتی خرج میکنند دلشان که نسوخته است اما اگر ما یقین کنیم و بگوئیم از برای خرج نیم عشر بیشتر حق ندارد آنوقت محدود میشود والا با این ترتیب دستشان باز است. شما خیال نفرمائید که کمتر خرج کنند مسلم نیم عشر قبول کنید آن بیچاره از خدا میخواهد و با این شکل مسلم بیشتر خواهد شد این است که بنده پیشنهاد کردم که این را تبدیل کنند به نیم عشر بهتر است حالا مختارید
مخبر ـ اینجا نوشته شده است و هرگونه مخارجی که برای مقصود وقتی که ما اینجا این قید را کردیم که برای این مقصود قطعاً تجاوز نخواهد کرد بعلاوه آمدیم ربع عشر شد آنوقت چه کار کنیم بنابراین بنده تصور میکنم جای نگرانی نباشد
رئیس ـ آقایانی که پیشنهاد آقای آقا سید یعقوب را قابل توجه میدانند قیام فرمایند
(عدهای قیام نمودند)
رئیس ـ قابل توجه نشد. پیشنهادی از آقای شریعتزاده رسیده است قرائت میشود
پیشنهاد میکنم مادة سوم به ترتیب ذیل اصلاح شود
مادة سوم ـ هر مؤدی که اقساط مالیات خود را در مواقع مقرره تأدیه ننماید اقساط عقبافتاده را به اضافه مبلغی که از صد دوازده اقساط مالیات تجاوز نخواهد کرد بپردازد ولی هرگاه تأدیه اقساط زیاده از چهار ماه به تأخیر افتاد مأمورین مالیه مجاز خواهند بود الی آخر ماده
شریعتزاده ـ بنده نظر دولت را متوجه میکنم به اینکه در هر پیشنهاد قوانین نه فقط باید رعایت مقتضیات را کرد بلکه رعایت اصولی که متناسب و موافق با ماهیت آن قانون باشد باید رعایت نمود اینجا این جریمهای که نوشته شده است البته جریمه جزائی یک چیزی است که مردم را مکلف میکند که بروند مالیات بدهند و از آن طرف نظر قانونگذار باید این باشد که کارهای ناشی از تأخیر تأدیه جبرانش بر طبق اصولی باشد این کارهای ناشی از تأخیر تأدیه بر طبق یک اصلی در همه جا مطابق یک ترتیبی معین شده است فرض کنید یک کسی پرداخت یک دینی را به موجب حکم یک محکمه ملزم شده باشد ببینید قوانین چه جور و چطور تعیین و عمل میکنند. اساساً راجع به فروش بنده موافق نیستم که مأمورین دولت مکلف باشند زیرا که اگر مأمور دولت تشخیص داد که یک آدم معتبری نظر به یک حوادثی نمیتواند بپردازد و یک ماه دیگر میپردازد این کلمه مکلف او را مجبور میکند که با او موافقت بکنند زیرا که اینجا یک حکمی است و هیچ مأمور دولتی نمیتواند تخلف از آن بکند بنابراین حق دادن مهلت را ندارد اما کلمه مجاز است این تجویز را میکند وقتی که دید مؤدی مالیاتی نمیتواند بدهد و مالیاتش یک ماه به تأخیر افتاد یک ماه هم بهش مهلت میدهد بنده میخواستم عرض کنم که قانون همیشه نتیجهاش وقتی خوب است که صحیحاً استعمال بشود ترتیب نتیجه خوب بر قوانین فرع بر حسن اجراء و حسن استعمال است (صحیح است) و حتی معتقد هستم که اگر قوانین موجوده هم صحیحاً اجراء شود مالیات به تأخیر نمیافتد به جهت اینکه اهل این مملکت علاقه به مملکت خودشان دارند و برای اصلاحاتی که در این مملکت جریان دارد هیچوقت استنکاف از تأدیه مالیات نمیکند. بنده سه دوره در مجلس نماینده بودهام آدم مؤثری هم هستم املاک هم دارم با این حال مالیات بنده پرداخته شده پس هیچکس نیست که بخواهد مالیاتش را نپردازد و اگر یک مقاومتی میشود در نتیجه یک تحمیلات بیمورد مأمورین مالیه است. این است که بنده امیدوارم که در آتیه مملکت و دولت در سایه حسن استعمال قوانین بر تمام مشکلات غلبه پیدا کنند (صحیح است)
وزیر مالیه ـ راجع به مسئله مقایسه این با دینهای حقوق و مجازات این عرض میکنم یک اختلاف بزرگی هست وقتی که کسی دین خود را ادا نکرد البته مطابق قوانین حقوقی تعقیب میشود و ممکن است در صورتیه نتواند بدهد حبسش بکنند محبوس بشود صاحب دین مجبور نیست که فوراً طلب خودش را وصول کند برای اینکه هر وقتی که وصول کرد دیر یا زود وقتی محکمه حکم کرد
به وصول وصول میشود. ولی اینجا مالیات است و مالیات اگر میخواهید منظماً وصول شود غیر از این ترتیبی که نوشته شده است راه دیگر ندارد یعنی باید در یک سال معینی در مقابل مخارج معین این وصول شود در صورتیکه مخارج معینی دارد در هر سال نمیشود که یک تأخیر غیرمحدود برای او قائل شد و با دیون حقوقی مقایسه نمود و به دیون دیگر شباهت داد ما مدیون را که حبس نمیکنیم و بعد اگر در مذاکرات شخصی استعمال لفظ دین کردم درواقع دین است و به پرداخت آن مقید است و اگر نداد جزو بقایا میشود و هر وقت باشد وصول میشود. شباهت با دین همین است و این چیزی است که خود اهل مملکت برای اشتراک در مخارج باید بدهند در ظرف آن سال و در مقابل وکلای ملت تصویب کردهاند که این مخارج بشود و هر چیزی هم که گرفته نشود و مصرف نرسد باید وصول شود و داده شود لهذا میخواهم خواهش میکنم که آقا این قسمت را اصرار نفرمایند ولی در قسمت دوم بنده هم عرضی ندارم اینکه میفرمایند مکلف است را مجاز است بکنند چون فرقی نمیکند و با مجاز است هم مقصود حاصل میشود بنده قبول میکنم.
رئیس ـ نظر آقای مخبر هم همین است که تبدیل شود؟
مخبر ـ بنده هم قبول میکنم.
رئیس ـ این قسمت تبدیل مکلف است به مجاز است را که خودشان قبول کردند رأی گرفته میشود به بقیه پیشنهاد ایشان یعنی به قابل توجهبودنش آقایان موافقین قیام فرمایند
(اغلب قیام نمودند)
رئیس ـ قابل توجه شد. پیشنهاد آقای دهستانی قرائت میشود.
پیشنهاد میکنم در مادة سوم بعد از کلمه مکلف است نوشته شود عوامل و سایر مصالحالاملاک زراعتی و اشیائی که جزو مستثنیات دین است الی آخر.
رئیس ـ آقای دهستانی
دهستانی ـ پیشنهاد آقای مؤید احمدی نظر بنده را تأمین کرد و دیگر وقت مجلس را تلف نمیکنم (رئیس ـ تندنویسان میگویند نمیشنویم بلندتر صحبت کنید) فقط در پیشنهاد خودشان اضافه کنند قانون محاکمات حقوقی
رئیس ـ پیشنهاد آقای وثوق
مقام عالی ریاست مجلس شورای ملی دامت شوکته در تبصره دوم پیشنهاد میکنم در جمله خیر بعد از کلمه مؤدی کلمه (از) اضافه شود جمله به این ترتیب اصلاح شود
(مؤدی از اخذ جریمه معاف خواهد شد)
آقا سیدمرتضی وثوق ـ بنده توضیح ندارم فقط این عبارت چندان مقصود را نمیفهماند. مینویسد: در صورت محقبودن مؤدی اخذ جریمه معاف خواهد شد این معنی ندارد آن روز هم بنده پیشنهاد کردم نوشته شود از اخذ جریمه معاف خواهد بود
وزیر مالیه ـ لازم است عرض کنم که دولت با این تبصره موافق نیست و این تبصره را هم بنده در کمیسیون قبول نکردم و الآن در موقعی که این را ملاحظه میکنم میبینم که این چاپ شده است و شاید کمیسیون قبول کرده است و این را خودشان رأی دادهاند و چاپ کردهاند این تبصره را آقایان باید ملاحظه بفرمایند که در اصل مطلب ما هر قدر مباحثه و مذاکره کنیم یک مطلب را یا قبول داریم یا نداریم در اصلش هر قدر باید مذاکره بکنیم میکنیم ولی اگر اصلش را قبول کردیم آنوقت دیگر نیم عشر بدهد یا یک ربع بدهد یا اینکه هیچ ندهد این یک چیزی ولی اگر بنا باشد بدهد و جریمه هم لازم باشد برای اینکه تأثیری در انتظام کار داشته باشد دیگر بعضی چیزها بر آن اضافه کنند که آخرش خودش بشود و خودش این معنی ندارد وقتی که از یک طرف گفته شد سی روز تأخیر نیم عشر نود روز تأخیر یک عشر و نیم یکصد و بیست روز فلان بعد از یکصد و بیست روز هم از حاصلش بردارند و مزایده و
فلان و همه اینها آنوقت میگوید در صورت بروز اختلاف یعنی درواقع یک محکمه باز برقرار میکند که اگر این اختلاف داشته باشد که او بگوی من آوردم دادم اولاً همچو چیزی متصور نیست برای اینکه وقتی در کمیسیون این را گفتند بنده گفتم بلی فرضش ممکن است ولی در ماده دیگر مینویسد در جای مخصوص خودش که وقتی داد قبض میگیرد و قبض هم تاریخ دارد آمدیم یک فرض دیگر قرار دادند گفتند که مأمور مالیه درب ادارهاش را میبندد و درمیرود میرود به شهر دیگر محض غرضی که با مؤدی دارد که اگر آمد او را آنجا پیدا نکند همچو فرضی خیلی مستبعد و محال است گفتیم آن طرف مینویسیم که به مالیه محل یا به مالیه مرکز یا وزارت مالیه هم میتواند بدهد همه این چیزها بنظر رسیده است یعنی یک کسی که مالیات خودش را که برد بدهد اولاً که مالیه محل همیشه آنجا نشسته است مالیه است امین مالیه دارد وقتی که میآورند میدهند دلیل ندارد که نگیرد مالیات دولت را میگیرند وقتی هم که میگیرند قبض میدهند قبض هم تاریخ دارد چطور میشود بعد بیاید بگوید که من تأخیر نکردم و او میگوید تأخیر کردی مؤدی یک ماه بعد از موقع میآید میدهد و میگوید خیر در موقع دادم یا اینکه مأمور مالیات را در موقعش میگیرد و بعد ادعا میکند که دو ماه بعد داده این خیلی مستبعد است لهذا بنده عرض میکنم که دولت با این تبصره دو موافق نیست
رئیس ـ آقایانی که پیشنهاد آقای وثوق را قابل توجه میدانند قیام فرمایند
(عده قلیلی قیام نمودند)
رئیس ـ قابل توجه نشد. پیشنهاد دیگری رسیده است قرائت میشود
پیشنهاد آقای قاضی نوری
مقام منیع ریاست مجلس شورای ملی شیدالله ارکانه
بنده پیشنهاد میکنم مادة سه اینطور اصلاح شود ـ تأخیر تأدیه مالیات علاوه بر صد و بیست روز جایز نبوده و مأمورین مالیه مکلف خواهند بود از حاصل املاک مؤدی با دعوت سه نفر از معتمدین محلی بفروش رسانیده و در صورت عدم کفایت از دارائی منقوله مؤدی در همان محل یا در جای دیگر داشته باشد به اندازه کسر مالیات مؤدی حراج نمایند و چنانچه کفایت نکند املاک مؤدی توقیف و در سال آینده دو برابر آنچه نپرداخته باشد با مالیات آن سنه وصول و بقیه محصول را به اختیار صاحب ملک بگذارند الخ
رئیس ـ بفرمائید
قاضی نوری ـ البته خاطر محترم آقایان مستحضر است که وضعیت فلاحت ایران (نمایندگان ـ بلندتر) مذاکره شد که اگر مؤدی نتواند مالیاتش را بپردازد دولت از اموال منقول و غیرمنقول او به اندازه آن مالیاتی که طلب دارد حراج میکند و میگیرد. بنده نظر میکنم به این قسمت که اگر بنا باشد یک کسی دارای یک ملکی باشد و او بواسطه اتفاقی نتواند مالیاتش را بپردازد یعنی نکس زراعتی داشته باشد که نتواند بپردازد و آن کسانی که از طرف او بودند اطلاع نداشتند که به مالیه اطلاع دهند که محصول آنها از بین رفته است یا بواسطه اتفاقاتی یا خرمن او سوخته یا کسی برده باشد که نتواند مالیات را بپردازد آنوقت شاید اموال منقول هم نداشته باشد دولت بیاید ملک او را حراج کند این بکلی قانونی مالکیت را لغو میکند متزلزل میکند و اشخاص دیگر نه رغبت میکنند ملکی را بخرند و نه ملکی را آباد کنند برای اینکه چیزی که در اختیار او نباشد او هرگز اقدام به آن کار نخواهد کرد این بود که روی این قسمت بنده تقاضا کردم که اگر چیزی داشته باشد اموال منقولی داشته باشد که جای دیگر باشد آن را حراج کنند و اگر نداشته باشد حاصل آن سنه را دو برابر از او بگیرند ولی ملک او حراج نشود بنده عقیدهام این است و این قسمت را اگر آقای وزیر مالیه یا آقای مخبر توضیح بدهند که تأمین بشود بنده پیشنهادم را مسترد میکنم والا خیر
بعضی از نمایندگان ـ رأی رأی
رئیس ـ رأی میگیریم به پیشنهاد آقای قاضی نوری آقایان موافقین قیام فرمایند
(عدهای قیام نمودند)
رئیس ـ قابل توجه نشد. پیشنهاد آقای اعتبار
در تبصره دوم پیشنهاد میکنم بعد از کلمه تأخیر کلمه (در) حذف شود و بعد از کلمه (پرداخت) کلمه مالیات اضافه شود
عدل ـ بنده هم یک پیشنهادی در همین موضوع کردهام
اعتبار ـ عرض کنم که این یک اصلاحی بود که بنده در این تبصره دو کردم و محتاج نبود که بیایم اینجا وقت آقایان را بگیرم ولی فرمایشات آقای وزیر مالیه و این پیشنهاد هم چون اول مال بنده بود لازم دانستم که یک توضیح بیشتری بدهم تبصره دو را که ما پیشنهاد کردیم نظرمان این نبود که در مالیات و اخذ مالیات ممکن است تأخیری بشود بلکه نظرمان روی همان فلسفه ارفاقی بود که خود آقای وزیر مالیه توضیح فرمودند و نیتمان همینطور است که حتیالامکان مردم را از اخذ جریمه معاف بدارند البته یک کسی که اختلاف پیدا میکند با مأمور مالیه به یک صورتی است حالا یکی از این صورتها ممکن است این باشد که مأمور مالیه در موقع پرداخت در آن محل نبوده یا مثلاً (کازرونی مریض بوده) یا یک مؤدی به توسط پسر خودش قسطش را فرستاده یا دو روز تأخیر شده علاوه بر سی روز یا نود روز این اختلاف در چه وقت پیدا میشود در موقع جریمه در موقعی که مالیاتش را داده است. در سر جریمه اختلاف است در سر خود مالیات اختلاف نیست میگوید این مالیات را در فلان تاریخ در سه روز بعد از آن سی روز دادهام پس جریمه به من تعلق نمیگیرد مأمور میگوید خیر چون تو سه روز تأخیر کردی جریمه به تو تعلق میگیرد حالا ما اینجا گفتیم حق داشته باشد به وزارت مالیه مراجعه کند و وزارت مالیه قضیه را برسد ببیند اگر چنانچه واقعاً تأخیر نکرده او را معاف کند نگفتیم بکلی معاف باشد گفتیم رسیدگی کنند و تمامش را هم نمیشود فرض کرد که مأمورین مالیه یا سرتحصیلداران یک مردمان بیغرض بینظری هستند و بالاخره از همه چیز دور اتفاق افتادهاند و هیچ نظری ندارند که در یک جا بگویند که فلان موقع تو پنج روز تأخیر کردی و برای او یک عشر سه عشری قائل شوند و بعد هم بیایند یک حل و عقدهائی هم بکنند نظر ما این بود که این تبصره را اینجا بگذاریم که حتیالامکان از سوءنظر مأمورین جلوگیری کرده باشیم ولی درضمن هم همانطوری که عرض کردم که این هیچ نباید اسباب نگرانی دولت بشود که ممکن است با این تبصره آنوقت در مالیاتها و پرداخت اقساط یک تأخیری بشود زیرا مؤدی موقعی میتواند از این تبصره استفاده کند که مالیاتش را پرداخته باشد و در سر جریمه دعوی بکند.
وزیر مالیه ـ عرض کنم ظاهر عبارت طور خوبی نیست اگر مقصود و منظور ایشان جریمه است که مطلب فرق میکند منظور تأخیر درباره جریمه است؟ چون که این عبارتی که اینجا نوشته است (اعتبار ـ منظور جریمه است بنده اصلاح کردم) ظاهر عبارت این است که راجع به تأخیر در پرداخت مالیات یک لفظ مالیات علاوه کنند و این هم که میفرمایند مالیاتش را داده از کجا میفهمند که داده است میفرمایند تا موقع قسط آینده از کجا معلوم میشود خوب اگر مالیات را نداده این جریمه تعلق میگیرد پس باید عبارت را اصلاح کنید.
اعتبار ـ اصلاح میکنم.
رئیس ـ بالاخره پیشنهاد چه شد.
ملکآرائی ـ یکبار دیگر قرائت شود.
(مجدداً به شرح سابق خوانده شد)
اعتبار ـ صحیح است
رئیس ـ نظر آقای مخبر
عدل ـ بنده هم یک پیشنهادی در این زمینه کردهام
رئیس ـ بعد قرائت میشود. بنده برای سهولت کار راهنمائی میکنم چون به ماده نمیشود رأی گرفت برای اینکه پیشنهاد آقای شریعتزاده قابل توجه شده است به استناد مادة ۶۳ رأیگرفتن در این جلسه به این ماده
میسر نیست اگر آقای مخبر قبول کنند این هم به کمیسیون میرود طبعاً
مخبر ـ قبول میکنم.
رئیس ـ پس بنابراین دو پیشنهاد دیگری که رسیده است میخوانیم که این ماده را تمام کنیم.
پیشنهاد آقای عدل
عبارت تبصره ۲ به ترتیب ذیل اصلاح شود:
در صورت بروز اختلاف بین مؤدیان و مالیه نسبت به عدم تأخیر در پرداخت جرائم مطالبه جرائم فوق موقتاً موقوف خواهد ماند.
پیشنهاد آقای کازرونی
بنده پیشنهاد میکنم جمله (و هرگونه مخارجی) الی آخر از آخر مادة سه حذف شود
رئیس ـ قبول میکنید که برود به کمیسیون مادة سه میماند برای بعد. آقای وزیر امور خارجه فرمایشی دارید؟
[۴ـ شور اول معاهده صنعتی ایران و آلمان]
وزیر امور خارجه ـ بنده با معذرت از اینکه داخل میشوم در شور این قانون میخواهم جلب توجه آقایان محترم را بکنم که وزارت خارجه یک لایحه دارد در مجلس شورای ملی که دو شوری است و یک ماده واحده هم هست و امروز اگر شور اول آن بعمل نیاید آنوقت آن لایحه میماند میخواهم تقاضا کنم از آقایان که شور اول آن ماده واحده را بفرمایند و گمان میکنم معطلی هم نداشته باشد چون در باب یک قراردادی است که دولت ایران با دولت آلمان بسته است و مذاکره ندارد اگر توجه بفرمایند که این شور اول را بفرمایند بنده خیلی متشکر میشوم.
نمایندگان ـ موافقیم اشکالی ندارد.
رئیس ـ اشکالی نیست (خیر) خبر کمیسیون امور خارجه در این موضوع قرائت میشود.
کمیسیون امور خارجه در جلسه هشتم آبانماه لایحه نمره ۱۴۹۹۵ ـ ۷۱۳۱۱ دولت راجع به معاهده علائم صنعتی بین ایران و آلمان را تحت شور درآورده پس از مذاکرات زیادی اکثریت کمیسیون با لایحه مزبور موافقت نموده و ماده واحده ذیل را تقدیم ساحت مجلس شورای ملی مینماید:
ماده واحده ـ مجلس شورای ملی قرارداد حمایت تصدیقنامههای اختراع علائم صنعتی یا تجارتی و اسامی تجارتی و طرحها و حقوق مالکیت صنعتی مشتمل بر دو ماده را که در تاریخ ۲۴ فوریه ۱۹۳۰ (۵ اسفندماه ۱۳۰۸ شمسی) بین دولتین ایران و آلمان امضاء شده است تصویب و اجازه مبادله نسخ صحهشده آن را به دولت میدهد.
رئیس ـ مذاکرات در کلیات است مخالفی نیست فقط اعتراضی از آقای آقا سید یعقوب رسیده است که باید آن اعتراض ۲۴ ساعت قبلاً طبع و توزیع شود بعد برای ارجاع آن به کمیسیون رأی بگیریم این است که در شور ثانی مطرح میشود رأی میگیریم به ورود در مواد موافقین قیام فرمایند
(اغلب قیام نمودند)
رئیس ـ تصویب شد. مادة اول مطرح است اعتراضی نرسیده است مادة دوم. اعتراضی نرسیده است رأی میگیریم به ورود در شور دوم موافقین با ورود در شور دوم قیام فرمایند
(اکثر برخاستند)
رئیس ـ تصویب شد. مادة چهارم لایحه ممیزی قرائت میشود.
[۵ ـ بقیه شور ثانی لایحه ممیزی از مادة ۴]
مادة چهارم ـ کلیه مالکین و یا نمایندگان آنها مکلفند که شصت روز بعد از تصویب این قانون منتهی در ظرف سه ماه اطلاعات ذیل را کتباً به اداره مالیه محل و یا نماینده آن تسلیم نمایند اداره مالیه هم مکلف به دادن رسید خواهد بود
۱) اسم ملک و ولایتی که در آن واقع است
۲) اسم یا اسامی مالکین
۳) میزان متوسط انواع محصول ملک بر طبق عملکرد ملک در سه سال از سالهای اخیر بدون آفت
۴) عواید نقدی و جنسی مالک در سال عادی بدون آفت
۵) عده جفت گاو و یا عوامل متشابه
۶) تناسب تقسیم محصول بین مالک و رعیت
۷) مخارج معمولی ملک در هر سال
نسبت به املاکی که در اجاره هستند اطلاعات مذکوره باید به امضای مالک و یا نماینده آن و مستأجر ملک باشد وزارت مالیه مکلف است که از تاریخ تصویب این قانون منتهی تا دو ماه تمام وسائل انجام اظهارنامههای فوق را در هر محل تهیه و اعلانات لازمه را چه بوسیله مأمورین خود و کدخدایان قراء و چه بوسیله نشر در جراید منتشر سازد و اوراق اظهارنامهها را تهیه و به دسترس مالکین بگذارد.
رئیس ـ برای مذاکره اکثریت نیست
بعضی از نمایندگان ـ ختم جلسه
بعضی دیگر از نمایندگان ـ تنفس
در این موقع جلسه به عنوان تنفس تعطیل و به فاصله ۲۰ دقیقه مجدداً تشکیل گردید
[۶ ـ موقع جلسه بعد ـ ختم جلسه]
رئیس ـ برای کارکردن اکثریت نداریم برای آنکه هفتاد و پنج نفر از آقایان در مجلس حاضر هستند و ما برای رأی هشتاد و یک نفر لازم داریم و بنابراین کار نمیتوانیم بکنیم …
یاسائی ـ برای مذاکره که عده کافی است
رئیس ـ گفته میشود برای مذاکره. برای مذاکره چه نتیجه خواهد داشت چون باید رأی گرفت. این در تشخیص است که قسمتی از رفقا میگویند که ما در تعیین وقت مرجح این بوده است که از صبح عدول نمیکردیم حالا هم ما تعقیب کنیم عقیده اکثریت آقایان را اگر موافقت میفرمائید جلسه را ختم کنیم (صحیح است) جلسه آینده شنبه سه ساعت قبل از ظهر
(مجلس هفت ساعت و نیم بعد از ظهر ختم شد)
رئیس مجلس شورای ملی ـ دادگر