مذاکرات مجلس شورای ملی ۶ خرداد ۱۳۰۷ نشست ۲۴۸

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری ششم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری ششم

قوانین بنیان ایران نوین
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری ششم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۶ خرداد ۱۳۰۷ نشست ۲۴۸

مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره‏۶

جلسه: ۲۴۸

صورت مشروح مجلس یکشنبه ۶ خرداد ماه ۱۳۰۷ مطابق ۷ ذیحجه ۱۳۴۶

فهرست مندرجات:

۱-تصویب مرخصی آقای جمشیدی

۲- شور کلی نسبت به خبر کمیسیون قوانین مالیه راجع به اصلاح قانون ممیزی

(مجلس دو ساعت و سه ربع قبل از ظهر برپاست آقای پیرنیا تشکیل گردید) (صورت مجلس یوم قبل را آقای دولتشاهی قرائت نمودند)

غائبین با اجازة جلسة قبل آقایان: میر ممتاز ـ حیدری مکری ـ میرزا محمد تقی طباطبائی ـ امیر تیمور کلالی ـ ارباب کیخسور شاهرخ افسر ـ آقازاده سبزواری ـ محمد تقی خان اسعد ـ مخبر فرهمند ـ آقا میرزا هاشم آشتیانی ـ بهار ـ امامی ـ خوئی ـ ثقه الاسلامی ـ جهانشاهی لیقوانی ـ اسکندری ـ ملک آرائی ـ میرزا عبدالحسین کرمانی ـ ابراهیمی ـ ملک آرائی ـ میرزا عبدالحسین کرمانی ـ ابراهیمی ـ مولوی ـ سلطان محمد خان عامری ـ

غائبین بی اجازة جلسه قبل آقایان اسدی: ذوالقدر ـ دکتر طاهری ـ اعظمی قوام شیرازی ـ مهدوی ـ مقدم ـ عباس میرزا ـ احتشام زاده کنج بخش ـ حاج حسن آقا ملک ـ محمّد ولی میرزا ـ فرشی ـ عدل ـ جوانشیر ـ میرزا ـ حسن خان وثوق ــ حا ج غلامحسین ملک ـ محمود رضا تقی زاده ـ

دیر آمده گان بی اجازة جلسة قبل آقایان: مرتضی قلی خان بیات ـ ملک مدنی ـ افخمی

دیر آمده گان بی اجازةجلسة قبل آقای حاج میرزا حبیب الله امین

رئیس ـ آقای آقا سید یعقوب

آقا سید یعقوب ـ بنده هم در صورت جلسه عرض دارم و هم بعد از فرمایش آقای مصدق

رئیس ـ در صورت ملجس اعتراضی دارید بفرمائید بعد ثانیاً باید اجازه بگیرید

آقا سید یعقوب ـ راجع به قرار داد تجارتی بنده یک تذکری دادم وزیر مالیه هم جواب گفتند برای توضیح بایستی این تذکری دادم وزیرمالیه همجواب گفتند برای توضیح بایستی این تذکر در صورت مجلس نوشته شده باشد چون نبود می‌خواستم تذکر بدهم اصلاح بشود

رئیس ـ اصلاح می‌شود. صورت مجلس ایرداری ندارد

(گفته شد خیر)

رئیس ـ خبر کمیسیون عرایض قرائت می‌شود

(بشرح ذیل قرائت شد)

نمایندة محترم آقای جمشیدی نظر بعدم غیبت از اول دوره تاتاریخ حرکت برای سرکشی امورات شخصثی تقاضای دو ماه مرخصی کرده‌اند کمیسیون اظهارات ایشان را تصدق بامرخصی و ماهة ایشان از تاریخ حرکت موافق اینک خبر آنرا تقدیم می‌نماید

رئیس ـ آقانیکه این خبر را تصویب می‌کنند قیام فرمایند.

(اغلب قیام نمودند)

رئیس ـ تصویب شد. طرح قانونی راجع به ممیزی مطرح است.

آقای روحی بطوریکه نماینگان محترم مستحضرند اصلا مالیات ممیزی یک اشکالی دراین مملکت پیدا کرده است که هر قدر می‌خواهند اصلاح کنند نمی‌شود. و بالاخره یک مسئله بقرنجی شده است برای جامعه. و بطوریکه بنده شنیده‌ام سه میلین بیشتر عایداتش نیست و پنج کرور که و میلیون و نیم باشد وزارت مالیه خرج این کار می‌کند ما آن کاری که به نفع جامعه است و واقعاً مردم باید ازاو استفاده کنند نمی‌کنیم چرا اصلا این مالیات را الغاء نمی‌کنیم؟ اگر چنانچه آقایان توجه بفرمایند و از مخارج غیر لازمی که ر این مملکت می‌شد حذف کنند و بجای آن این مالیات را الغاء کنند فایده اش برای ما خیلی بیشتر خواهد بود. همه روزه می‌آیند و بدون اینکه به این کار مطالعه کنند یک تغییراتی می‌دهند باسم ممیزی و باز یک اشکالاتی تولیدمیشود همین اصلاحی که در قانون به نفع یک قسمت مملکت است که شمال و شمال غرب است و بضرر یک قسمت عمدة از مملکت است که جنوب باشد وبنده حاضرم این را ثابت کنم چیزیکه هست کمیسیون قوانین مالیه هم نخواسته‌اند که دو نفر از نایندگان جنوب را حاضر کنند و از آنها بپرسند در آنجاها چطور عمل می‌کنند که آنها هم اظهار عقیده کنند آنوقت فردا بنده و آقای آقا سید یعقوب و دیگران همه به تیر ملامت موکلین خود مانگرفتاریم که بک همچو قانونی از مجلس گذشت و ما متوجه نشدیم آخر مملکت یک جهات اربعه دراد بنده ثابت می‌کنم که این قانون به نفع شمال و بضرر جنوب است. و الان دلائل خودم را ذکر می‌کنم هیچ چارة جز اینکه ما این مالیات را لغو کنیم و در مقابلش یک مالیات دیگری وضع کنیم. نداریم بنده می‌بینم غالب وکلا با این طرح موافقند و دولت هم موافق است اما علت چیست؟ برای بنده مجهول است. اغلب اشخاص متمول هستند که معامله میگنند وصدی چهارده صدی پانزده تا صدی بیست و چهار بر خلاف قانون فرع می‌گیرند و از این معاملات عمدة که می‌کنند و فایده می‌برند یک شاهی بدولت نمی‌دهند. برای آنها هیچ گفتگوئی نیست اما آنوقت تا آمد و بیست هزار توما داد و یک ده خرید فوری با انواع و اقسام وبه صیغه‌های مختلف ازش مالیات می‌گیرند این همه کمپانیها سرمایه دارها که به انواع و اقسام منافع عمده می‌برند یکدینار بدولت نمی‌دهند بعلاوه از معارف مملکت و از تمام مؤسسات مملکت استفاده می‌کنند و یکشاهی بهیچ صسغه امالیات نمی‌دهند آنوقت آن رعیت بیچاره و آن طبقه زحمت کش به انواع و اقسام ازش مالیات گرفته می‌شود. بالاخره این مخالف حکومت شوروی است بنده عقیده‌ام این است که باید حکومت شوروی است بنده عقیده‌ام این است که باید مجلس و دولت با یک ترتیب خاص یک مالیاتی برای اشخاص متمول با بضاعت وضع کند و طبقه زحمت کش بدبخت را الی الابد معاف فرمایند امیدواریم که اخلاف مابیایند و بکنند آنچه که ما انتظار داریم. اما این قانون و اصلاحی که در آن شده است معایب بزرگ دارد که من جمله فرقی که ما بین شمال و جنوب گذارده شدهاست بنده اطلاع دارم و از جریا معاملات بین رعیت و مالک مستحضرم در شمال تمام زحمات بارعیت است بذر را رعیت می‌دهد، گاو را رعیت می‌دهد، کود را رعیت می‌دهد، مالک فقط آب و زمین رامیدهد و یک حقی استفاده می‌کند ولی در جنوب این طور نیست تمام مخارج با مالک است تخم را مالک می‌دهد، گاو را مالک می‌دهد، آب و زمین را مالک می‌دهد، آنوقت با این همه خسران و این همه ضرر و بدبختی باید صدی نه عوائد خود را بدولت بدهد. در دهات همدان و آذربایجان و عراق و در قسمتهای دیگرآنطوریکه بنده اطلاع دارم این قانون یک قانون با صرفه ایست امام در قسمت جنوب مخصوصاً یزد و کرمان و شیراز شاید اصفهان هم همینطور باشد.

شیروانی ـ اصفهان هم همینطور است.

روحی ـ اصفهان هم همینطور است و این قانون بضرر یک مشت مالکین تمام خواهد شد و بالاخره ان توجهی که نسبت ب عمران و آبادی شمال شده بجنوب نشده بده از کرمان اطلاع دارم یک نفر مالک نیست که س ملک شش دانگی مثل شمال و غرب ایران داشته باشد آنوقت این مالک بدبخت باید آب بدهد گاو بدهد زمین بدهد. کود بدهد. بذر هم بدهد آنووقت صدی سه هم از عایداتش کسر شود این بضرر اوست من مخصوصاً استدعا می‌کنم از آقای مخبر محترم که توجه بفمرایند و این قانون را پس بگیرند و ببرند در کمیسیون و وکلای جنوب را همبخواهند و نظریات آنها را همجلب کنند که یک قانونی از مجلس بگذرد که فردا صدای مردم لند نشود این است عقیدة نبده

فهیمی ـ مخبر کمیسیون قوانین مالیه بنده مقدمه باید یک مطلبی را خدمت آقایان تذکر بدهم آن اصل سی ام قانون اساسی است نمایندة مجلس تنها نمایندةحوزة انتخابیه خودش نیست بلکه نمایندة مجلس تنها نمایندة تمام نقاط مملکت است و البته تمام اهالی مملکت مساوی هستند و وقتی هم که قانون وضع می‌شود البته باید بحال همه علی بالسویه باشد این قانونیکه برای ممیزی وضع شده است بکلی مخالف این نظر است…..

کازرونی ـ یعنی مخالف قانون اساسی است؟

فهیمی ـ اجازه بفمرایئد بنده عرایضم را عرض کنم بلی همینطور که می‌فرمایند شاید برای یکی دو نقطه مملکت مقید ابشد ولی در عمل ملاحظه شد که یکقسمت عمده مملکت یعین قسمت حاصل خیزتر ایران ضرر فوق العاده از اینقانون می‌برند یعنی از استرباد و مازندران و تنکابن و گیلان تا حدود غرب که قسمت حاصلخیز تر ایران است همه از این قانون فعلی متضرر می‌شوند. ملاحظه بفرمائید در قسمت مازندان یک زمین برنج کاری را فرضاَ بیست و پنجتومان می‌دهند یا بیست تومان می‌دهند بمالک. چون رعیت تمام زحمات را می‌کشد و دویست پنجاه یا سیصد تومان از آنجا بر می‌دارد صدی سه و نیم عیدات کل آنجا که یازده تومان دوازده تومان می‌شود باید از سهم مالک داده شو تصدیق بفرمائید این مبلغ نسبت ب سهم مالک صدی پنجاه میوشد حالا اگر در جنوب بواسطة این قانونیکه اصلاح شده مالکین یک منفعت بیشتری نمی‌برند البته نمایندگان نباید راضی بشوند که یک قسمت عمدة مملکت نصف عایدی خودشان را بدولت بدهند….

بعضعی از نمایندگان ـ آنرا اصلاح کنید

فهیمی ـ اجازه بفرمائید این قسمتها راما ملاحظه کردیم و نظریات نمایندگان جنوب هم ملاحظه شده است در آذربایجان بعضی قسمتها هست که مالک باید یک چیزی هم علاوه بر آن چیزی که می‌گیرد رویش بگذارد تا بتواند آن صدی سه و نیم رابدهد. در باعات مخصوصاً جرییی پنجهزار یک تومان بمالک می‌دهند در صورتیکه صدی سه و نیم از کل عیدات همانور که میفرمایئد یکقدری فیاده دارد برای مالکین بجهت اینکه بعضی جاها تقسیماتشان صدی شصت و صدی هفتاد است بین رعیت مالک و اگر صدی سه و نیم رااز کل بگیریم البته نسبت تصدی نه یا صدی هشت از عیدات مالک متر است. باید کاری کرد که این مسئله را اصلاح کرد اما نباید مقید بود که حتماً برای منفعی که آنها می‌برند یک جمعیت زیادی را در ایران متضرر کرد دراین مجلس دو سه قانون وضع شده است که در حقیقت اعتبرات ملکی را زیاد کرده است یکی قانو ثبت اسناد است که ملکیت اشخاص را ثابت می‌کند. یکی قانون مرور زمان است که میدانید بعد از مدتی دعاوی بر علیه املاک نخواهد شد یکی هم قانون خالصجات انتقالی است که مالکین آنها از شر آن راحت شدند یک مرحله دیگر ماننده و آن مسئله مالیات است الان قیمت املاک شمال کمتر از آن مقداریست که سابق بوده بجهت اینکه مالیات اگر از روی صدی و سه نیم از کل عیدات حساب کنیم چیز دیگر برای مالک باقی نمی‌ماند که از روی عایدی قیمت ملک را معین کنند و اینکه فرمودند خوب وبد نمایندگان جنوب را ه در کمیسیون می‌خواستند عرض مینکم ما نمایندگان جنوب را هم خواسته‌ایم و با آبها هم مذاکره کرده‌ایم و چنانچه عرض کردم باید رعایت این مسئله را کرده همینطور که یک تبصره در ماده اول ذک شده که مالکین متصدی رعیتی هستند تقسیماتش را باید در نظر گرفت و از روی سهم اربابی مالیات آنرا معین کرد ممکن است شرایط دیگری هم به آن علاوه کرد که اگر در بعضی جاها مخارج رعیتب از قبیل بذر گاو بامالک است آنها را موضوع کنیم ولی نمی‌شود گفت که مالیات تمام املاک را بهمان حالی که هستندنگاه بداریم. فرمودند که چرا بر بعیدات اشخاص مالیات نمی‌بندند. مالیات بر عیادات خیلی خوبست اما یک ککغارمشکلی است و نمی‌شود که یکنفر یا دو نفر را در نظر گرفت و آنوقت تصور کرد که در تمام مملکت میوشد با مردم اینطور معامله کرد عایدات اضخاص را کسی نتوانسته است صورت بردارد زیرا یک اصول جاری برای معاملات و تجارت در ایران نیستکه بتوانند عایدات آنها را معین کنند و الا بنده هم میدانم یک اشخاصی هستند که در تجارت این مملکت مبتکرد یک منافع مهمی هم مبرند و یکدینار بدولت نمی‌دهند البته بایستی یک قانونی وضع کرد و یک مالیات ی در نظر گرفت از این گذشته لایحة راکه ابتدا دولت برای الغاء مالیات ممیزی پیشنهادکرده بود مستلزم این بود که یک مالیات دیگری بجای او تصویب شود بعضی انحصارات بعضی عوائد دیگر بجای او برقرار شود یک فقره اش را کمیسیون قوانین مالیبه راپرت داد ولی متاسفنه مسکوت مانده بنابراین نمی‌شود یک مبلغ کلی عیدات دولت را ازش صرف نظر کرد بدون اینکه جبران او از محل دیگی شده باشد. و اینهم و پنج کرور خرج اینطور نیست عایدات املاک ازیابی تقریباً پنج ملیون یاشش ملیون است. بودجه وزارت مالیه اگر سه ملیون است سه ملیون منحص به این مخارج نیست. یک ملیون و کسری بودجه گمرک است که مربوط به این نیست. و خارج از این است تقریباُ یک ملیون دیگر برای اداره تحدید و دوائر مرکزی است وقتی حساب کنید برای این مالیات شاید قریب یک ملیون بیشتر باقی نمی‌ماند….

مدرس ـ اشتباه می‌کنید دو ملیون است.

مخبر ـ یک ملیون بیشتر خرج نمی‌شود. بنده عرض می‌کنم این هم زیاد است یعنی صد بیست برای مخارج این کار زیاد اس. علت چیست. ؟ علت نبودن یک اصول ثابت و معینی است و همین اشکالاتیکه در نقاط مختلفه مملکت از حیث اجرالی قانو پیش می‌آید. اگر ما یک قانونی وضع کنتیم و ممیزی رابموقعاجرا گذاریم که تا ده سال الاق مالکین مطئین باشند که دیگر متعرض نها نهواهند شد بالاخره هم عایدات زیادترخواد شد و هم مخارج کم می‌شود و مردم هم راحت تر خوهند شد ولی بااین وضعی که حالا هست البته هم مخارج زیاد است و هم زحمت و هم عایدات دولت کسر می‌آید.

رئیس ـ آقای فیروز آبادی

فیروز آبادی ـ اولا بنده یک عقیده دارم که آن را عرض می‌کنم و آن اینستدر مملکتی که مثل ایران باشد مابایستی عایدات خودمان را از مناع طبیعی که داریم تهیه کنیم و صرف نظ از این مالیات‌ها و تحمیلات بمردم بکنیم چیز گرفتن از مردم در واقع یکنوع تکدی است و امیداواریم این تکری از مملکت ایران رفع شود از این نظر است که بنده مخالفم و امیدوارم که آقایان یک فکری بکنند که ما بتوانیم منابع طبیعی خودمان را استخراج کنیم و کار خانجات وراد کنیم حالا از این گذشته ما می‌بینیم نوشته است املاکی که تحت قاپو نشده‌اند بایستی الیات بدهند. بده عرضم این است که بعضی ایلات هستند که ممکن نیست بروند در یک نقطه منزل کنند بجهت اینکهمال دارند حشم دارند هر روز باید در یک نقطه ییلاق یا قشلاق مال و حشم خود را نگاهداری کنند و همینطور هم عادت کرده‌اند پس اینهائی که در بیابانها سرگدان هستند بایستی بیشتر مورد توجه و ترحم واقع شوند نه اینکه از اشخاص که خانه دارند زندگانی دارند نگیرند اما از اشخاصیکه در بیابانها سرگردانند چون خانه ندارند مالیات بگیرند! حالا بعضی عرایض دیگر دارم که در مواد عرض می‌کنم

رئیس ـ آقای کازرونی

یکنفر از نمایندگان ـ ایشان مخالفند

کازورنی ـ بنده موافقم قبلا بنده بایستی در اینجا جواب آقای فیروز آبادی و یک قسمت جواب آقای روحی را بدهم یک قسمت از این قانون که فوق العاده خوب و مهم است تخت قاپو شدن ایلیات است که بوسیلة وضع این قانون ممکن است ما باین مطلب و نتیجه نائل شویم این یک قسمت قسمت دیگر فرمودند که این مالیات نبایستی گرفته شود بنده عرض می‌کنم مقصود جنابعالی هم تقریباً حاصل است نهایت این است که این مالیاتی که می‌گیرند گمان می‌کنم تکافوء کند با مخارجی که برای وصولش لازم خواهد داشت در این صورت این مالیات فقط برای نان خوردن یک عده معدودی است برای مردم مملکت مفید نیست از این جهت آسوده باشید چیزی عاید دولت نمی‌شود؟ عرض می‌کنم قدری دقیق شوید این برای مملکت برای نان دانی یک عدة معدودی است بودجه اش اگر ضرری نکند نفعی هم ندارد. بالاخره بعد از آنکه جمع و خرجش را با هم مطابق کنیم توافق پیدا نخواهد کرد و اگر این مالیات را موقوف می‌کردیم و جان دولت بدبخت و بیچاره رااز شرش نجات میدادین برای مملکت اصلح بود و برای دولت هم نافع بود. اما در قسمت خصوصیش عرض می‌کنم از فرمایشات مخبر محترم که بنده صمیمانه خدمتشان ارادت دارم همچو معلوم منافع و مصالح یکقسمت از مملکت را درنظر گرفت! یعنی یک قسمت از مملکت را حالیه و یکقسمت دیگرش را بعد! اینکه تقدی و عاجل است برای یکقسمت آن قسمتی که وعده است برای آتیه. مگر شما آتیه قائل نیستید؟ مگر دنیا منحصر بامروز است؟ آتیه هم هست. عجالتاً جنوبی زیادتر می‌دهد صدی چهار می‌دهد. صدی پنج می‌دهد اماا شمالی صدی یک بدهداین جا را قبول کنید آخر خدای آنها هم کریم است. بعلاوه کدام زحمت و مشقت است که شمالی و جنوبی را با هم مساوی کرده است؟ تمام بدبختی و زورگار ساهی برای جنوبی بوده است در اینجا هم منظور باشد. عجالت ما این قانو را برای تأمین منافع یکعدهاز ملاحین می‌گذرانیم. جنوبی یعنی چه؟ هوی جنوب بد است مردم جنوب هم زندگانیشان زشت است ولشان کنید

رئیس ـ آقای کازورنی دو جا اسمتان ثبت است یکجا موافقید یکجا مخالف

کازورنی ـ بنده موافق بودم جواب آقای فیروز آبادی را دادم

ریئس ـ پیشنهاد آقای روحی

(بترتیب ذیل خوانده شد)

پیشنهاد می‌کنم که این قانون از دستور خارج شده و پس از اصلاح اسای یه مجلس رضه شود.

رئیس ـ بفرمائید

روحی ـ عرض کنم همانطور که گفته شد تمام آقایان وکیل تمام مردم هستند و انصاف نیست که ما بنشینیم در اینجا و یک قانونی بنویسیم که به نفع شمال و بضرر جنوب مملکت باشد. ما همه با این قانون موافت دریم ولی این را ببرند در کمیسیون قوانین مالیه بنده را هم احضار کنند استدلالاتم را خدمتشان عرض کنم اگر متقاعد شدند ماده اول را اصلاح کنند و بفاصله یکروز مجدداً میاید در مجلس وتمام می‌شود و باین عجله خوب نیست این قانون راگذراند که بنفع دستة مخصوص و بضرر دستة دیگر باشد. بنابراین بهتر این است آقایان هم با ما موافقت کند که این قانون از دستور خارجج شود تا در خارج رسیدگی کنیم. استدلالاتمان را بگوئیم و یک قانونی بگذرد که تبعیض نشده باشد. از آنطرف هم نمی‌شود یک قانونی برای شمال و یکی برای جنوب علیحده وضع کرد و اینهم خوش آیندنیست برای حکومت شوروی استدعا می‌کنم آقایان رأی بدهند این برود به کمیسیون و در آنجا اصلاحاتی بشود بعد بیاید بمجلس البته ما هم موافق هستیم و رأی می‌دهیم.

رئیس ـ آقای دادگر

دادگر – عرض کنم بنده می‌خواهم قدری مفصلتر حرف بزنم. اول آن منطق آقای روحی را تردید کنم. نگرانی جنابعالی از این حیث که این قانون چه وضعیتی خواهد داشت مورد ندارد برای اینکه این قثانون دو شوری است. خروج از ستور در قانون دو شوری معنی ندارد. در شور اول بایستی عقاید و نظریات فهم شود تا کمیسیون قادر باشد که آن قانون را بوفعی که تمایل مجلس است اصلاح کند پس بنابراین حالا که میفرمائید این قانون از مجلس شورای ملی برود بیرون باز با همان حال جمودتش بر می‌گردد. زیرا کسی روی آن اظهار نظر نکرده و نظریات معلوم نشده و کمیسیون هم باز تعقیب می‌کند همان فکر اول رابنابر این در منطق خودتان نقص است و بهتر این است که خود آقا موافقت بفرمائید که شور اول در این جا بشود چیزی راکه بنده آمدم در این جا مفصل عرض کنم این است که این قیافة سمال و جنوب خیلی بداست بنده یاد آوری می‌کنم آن حرفی را که آقای فهیمی اظهار کردند یک نفر وکیلی که مبعوث از طرف ملت است نباید تجزیه کند ملت را. بالاخره باید معنای اعم را بگیرد و برود جلو بنفع و ضرر هر کس شد بشود. بعلاوه این راجنابعالی فرموش نفرمائید تمام قوانین دنیا گاهی برای یک اقلیتی بضرر تمام می‌شود. شما که نمیدانید. بنده عرض می‌کنم این مسئله برای شمال در حکم اعدام است. یک مثال کوچک می‌زنم (حضرت آقای مدرس توجه بفرمائید)

مدرس ـ بنده که تمام راگوش می‌دهم

دادگر ـ یک صورتی فرستاده‌اند از بار فروش (بنده این مسئله را عرض می‌کنم بعد آقای کازونی هر طوری صلاح میدانید قضاوت و اصلاج کنید) هزار و صد تومان عواد یک مالکی است خورده مالک هم هست کاسب هم هست، چرا برای اینکه از گندم و پنبه و شلتوگ وارزن وجو وکلیه دوئیدنی هابمالکین چیزی نمی‌دهند و منحصرند از شالی می‌گیرند از شای هم یک قسمت قلیلی می‌گیرند و هر چه عایدی او است حاضر است عشر یا ربعش را از بابت این مالیات بدهد حالا این جا شما می‌خواهید صدی سه و نیم از کل عایدات بگیرید حساب صحیح کرده باید پنجهزار تومان بدهد برای تمام آن چیزهائی که متروک مانده و نمی‌گیرد و حالا صدی سه و نیم مجموع عوائد و مجموع روئیدنیها را حساب کرده‌ایم و این شخص اید پنجهزار تومان بدهد یعنی هزارتومان عوائد ر باید چهار هزار تومان هم بگذارد رویش و بدولت بدهد باید برای این کار چاره اندیشی کرد و فکری کرد که برای دولت و مردم ممکن بالاجرا باشد و یک مسئله دیگری هست که بنده توجهشان را بان جلب می‌کنم و آن مسئله مطالعه و تفتیش در عوائد صدی سه ونیم است نبده عرض می‌کنم خود جنابعالی که از حماه جنوب هستید و بده هم خودم را وکیل جنوب میدانم از قول موکلین شما عرض می‌کنم که آنها راضی هستند که ضعف بدهند و مامورین دخالت در زندگانیشان نکنند. شما آن مسئله که شکایت فلاح را تولید کرده استباید از بیش بردارید و ان رفتن مأمورین مالیه و مطالعة در عوائد است. این را بنده از طرف موکلین خودم می‌گویم. ممکن است مالیات را ضعف قرار بدهند. ما چک صندوق میاهیم بروند از بابک بگیرند ولی دخالت در زندگانی آنهانکنند بنابراین آقا بدانندکه این مسئله برای آنها مهیب و مشکل است برای شما اگر کم نفع است برای جماعتی دیگر اعدام است. اگر این را حضرتعالی باقیافة یک وکیل عمومی مطالعه بفمرائید تصدیق میفرمائید تصدیق میفرمائید که مخارج شدن این قانون از دستور برای مملکت نافع نیست و بهتر این است خود آقا موافقت بفرمایند که در این جا مذاکره شود و در شور دوم هر اصلاحی می‌خواهید بفرمائید.

رئیس ـ آقایانی که پیشنهاد آقای روحی را تصویب می‌کنند قیام فرمایند

(عده قیام نمودند)

رئیس ـ تصویب شد. آقای دهستانی

دهستانی ـ اولا بنده از آقایان خواهش می‌کنم که در قانون ممیزیوارد در عملیات ملک و رعیت نشوند که رعیت و مالک چطور با هم معامله می‌کنند. برای اینکه تقسیماتی ه ما بین مالک و رعیت است یک یتقسیمات مرضی الطرفین است. یعنی هر رعیتب وقتی وارد ملکی شد و تقسیمات آنجا را فهمید بتقاضای خودش وارد زراعت می‌شود. پس در قانون ممیزی این قسمت بیچاره رعیت بیچاره مالک راکنار بگذارید. اگر این داد را بخواهید بزنید بنده باید بیشتر این داد را بزنم. اما در قسم جنوب و شمال همینطور که آقایان فرمودند گمان می‌کنم در قانون ممیزی نباید گفت جنوب کجااست و شمال کجا. زیرانمایندگان محترم زیرا نمایندگان محترم عموماً هم وکیل جنوبند و هم وکیل شمال. یعنی خوب نیست گفته شودکه من وکیل جنوب هستم…

روحی ـ کی گفت؟ عمل اینطور است

دهستانی ـ عرض کنم در دورة پنجم یک عمری تلف شد از برای قانون ممیزی و تقریباً دو سال است که این قانون عمل می‌شود و بالاخره عیوبات این کار فهمیده شده. امروز نمایندگان محترم یکاصالحی بنظرشان رسیده پیشنهاد به مجلس کرده‌اند و عیوباتیکه در قانون ممیزی اس تنها بهمین لایحه رفع نخواهدشد واز آقایان تمنا می‌کنم که پیشنهاد خروج از دستور نفرمایند. نواقصی که در دوره پنجم حاصل شد از برای قانون ممیزی این بود که دکتر میلسپو از نقطه نظر اینکه عایدات و تقسیمات صحیحی این مملکت نداشت اظهار می‌کرد که مالیات این مملکت باید متحد الشکل باشد و همه وقت اعضاء کمیسیون پیشنهاد کردند که تقسیمات این مملکت متحد الشکل نیست که ما بر کل عیدات مالیاتی وضع کنیم. این بود که برحسب پیشنهاد ایشان این قانون ممیزی تصویب شد و در نتیجه معلوم شد که یک زحت فوق العادة ما بین رعیت و مالک تولید کرد. از جمله زحماتی که ما بین مالک و رعیت هست این است. در یکقسمت از مملکت مالک نصف عمل می‌کند. این مالک صدی سه و نیم مالیات می‌دهد. در نقطة دیگر اط صد خروار ده خروار می‌برد. از آنهم می‌خواهند سد سه و نیم بگیرند و این یک تبعیض و بی اعتدالی حاصل می‌کند. در این اصلاحی که شده نوشته شده از عایدات مطلق مالکانه صدینه گرفته شود. حالا آقایان این را زیاد میدانند باشد. پس مخالفت یا این قانون که امروز یک مشت مردم را در مضیقه دارد مورد ندارد. حالا اسم بخصوص نمی‌برم. اطلاعات خودم ار عرض می‌کنم در شهریار از از او هم صدی سه و نیم می‌گیرند وقتی که خوب حساب کنیم می‌بینیم که مالک از آن چیزی که بابت جریب باغات می‌گیرد باید یک چیزی هم رویش بگذارد و تبدیق بفمائید که این وضیعت وضعیت گوارائی نیست در این صورت وقتی مالک دید این تحمیل را باید بکشد به رعیت اظهار میکندنظر بانیکه نوشته شده از کل عایدات تو هم بیا از سهم این کار مالیات بده و تثدیق میفمرائید که وقتی باید برای سهم کار مالیا قائل شویم که از آن عمله روزی سه چهار قرانی هم مالیات بگیریم. پس در این قانون نظر مجلس هیچوقت این نبوده که از سهم کار مالیات بگیرد اصلاحی که در این قانون شده است این است که بالصراحه می‌نویسد از عایدات مطلق مالکانه. واقعاً قضایا و کشمکش که ما بین رعیت و مالک است رفع می‌شود و از روی صحت و عوائد مالکانه مالک مالیات می‌دهد بعضی از آقایان فرمایش می‌کنند که این رعیت بیچاره را نچاپیم را وازش چیزی نگیریم بنه گمان می‌کنم که این حرف‌ها خوب نیست آقایان اگر این نظر رادارند پس یک منبع عایداتی از برای مملکت حاصل کنند برای این که خیلی شرم اور است که گفته شود بودجة مملکت ما بیست و پنج میلیون یا سی میلیون است بودجة مملکت ما باید دویست میلیون باشد آقای فیروز آبادی می‌فرمایند که ایلات جا ندارند بنشینند چیزی که ما در این مملک زیاد داریم آب است و خاک بفرماید که مامشغول زراعت شویم آنها میل ندرند. آقا کدام رعیتی است که از بنده بیشترحشم داشته باشد؟ هم عوائد بدولت می‌دهد و هم مال وحشمتان زندگی می‌کنند. ایل بغدادی ساعتی که از ساوه حرکت می‌کند از برای قسمت زنجان یک مشت زراعتی را که مردم بهزار خون دل تهیه کرده‌اند تمام ار گوسفند می‌چرانند و خسارت وارد می‌آورند. آقایان باید وقت صرف کنند و کاری کنند که ایلات تخت قاپو شوند یعنی مشول زراعت بشوند که مشغولبعضی حرکات زشت و خسارت رساندن به مملکت نشوند خلاصه بنده از آقایان استدعا می‌کنم که لطفی کنید ک این مسئله قانون ممیزی با ایناصلای که شده است تصیب شود که رفع زحمت از جمعی مردم شده باشد

رئیس – آقای آقا سید یعقوب

آقا سید یعقوب ـ بنده کاملا توجه داشتم باین مخالف و موافقت هاولی بالاخبره درد مطلب را بیان نکردند. یک فرمایشاتی آقای دادگر اظهار کردند یک بیاناتی هم آقای مخبر فرمودند. باید حقیقت مجلس شورای ملی قدم اساسی بر ارد که بگیند مجل کار کرده است یک ترتیب مالیاتی سالهای سال در مملکت ما جاری بوده است. ما می‌خواهیم بگوئیم این ترتیب غلط است آنوقت شما میگوئید مداخله می‌شود در حق مالک و رعیت آقا اینها خارج از وظیفه ما است وظیفه ما اصلاح کردن مالیات است مالیات را بایداز چه و از کی گرفت؟ باید از یک چیزی گرفت که نقصان بآن چیز وارد نمی‌آید حالا شرح می‌دهم. آقایان عامند توجه بفرمایند. جنس عوائد زمین از پنج عامل حاضر می‌شود آب و زمین و تخم و گاو و کار. ازکار و تخم نباید مالیات گرفت. چرا برای اینکه آب و زمین تحلیل نمی‌رود و آن مالیات بر عوائد است. در وابع آن چیزی که عقلا و دانایان قدم برداشته انداز برای اصول مالیات این است که مالیات از چیزی گرفته شود که به تحلیل نرود و آن عوائدی است که هر سال مرتب می‌شود. یکنفر از ملاکین می‌گفت زمین همیشه آبستن است. این محصول دیگر، باید مجلس شورای ملی کاری کند که جنوب و شمال غرب و شرق تمام در تحت این معنی در آید که وضع مالیات بر چیزی باشد که آن چیز تحلیل نرود و آن کدا است آب است و زمین. آب و زمیندر دست کیست؟ دست هر کس هست باید مالیات بدهد. حالا این جا صد سه صد ده صد پنج هر کدام را ملاحظه کنید این فایده ندارد. بیائید اصل وضع مالیات را اصلاح کنید و بر آب وزمین قرار بدهید. این قانون و قانونی که در دروة پنجم نوشته شد هیچیک از این دو تا قانون ملاحظة این نکته را نکرد. اگر کرده بود این قانون باین محظورابر نمی‌خورد. در این جابنده خودم در فشار کاغذ ملاکین آذربایجان هستم. ملاکین آذربایجان یک هیئت نه نفری دارند شاید بهمه آقایان هم کاغد نوشته باشند هر هفته کاغذ می‌نویسند که‌ای داد ای بیداد مملکت از دست می‌رود. یعنی ده تومان دخل ما کمتر می‌شود. از آنطرف داد و بیدا و فریاد ملاکین جنوب بلند است. این برای این است که شما به اصل موضوع بر نخورده‌اید. اصل موضوع را شما در این جا وارد شوید. بنده عرض مینم دولت باید استفاده کند از یک محلس که مالیات بر ان محل تعلق گرفت آن محل تحلیل نرود. معنی ندارد که از رعیت و برزگر مالیات بگیریم. باین معنی که از کاری که می‌کنند مالیات بگیریم. هیچ نمی‌شود که ما بیائیم از گاو یا از تخم که بکلی از بین می‌رود مالیات بگیریم. پس خوبست بیائیم وضع مالیات را بر اب و زمین بکنیم آنوقت در تمام مملکت علی السویه هر قراری که می‌خواهید بدهید وقتی که اصل حکومت شوروی کاملا واقع شدنه آذربایجانی شکایت می‌کنیم. در اینجا برای استحضار خاطرآقایان عرض می‌کنم وضع مالکین و رعیت در قسمت جنوب یک شکل است. درطرف آذربایجان و مال غربی یک ترتیب دیگر در طرف ما این طور است که آب و زمین ار مالک می‌دهد گاو و تخم و کار با رعیت است. آن وقت ترتیب ما بینمالک با رعیت این است که در بعضی جاهایک قسمت مالک است دوقسمت رعیت چرا؟ چون گاو و کار و تخم را رعیت می‌دهد آنوقت قیمت می‌کنند دو قسمت را رعیت می‌برد یک قسمترامالک این قسمتیرا که مالک ببرد مال آب و زمین است در این قسمت گفته شد صدسه بدهند در آذربایجان این جور نیست. در آنجا تخم و گاو را ارباب می‌دهد آب و زمین راهم ارباب می‌دهد آنوقت اینطور که ما قرار می‌دهیم نفع برای ارباب است چرا برای اینکه اگر ده یک هم آمدیم گرفتیم ر این ده یک باز نفع برای او اسن. در صورتیکه در آنجا آمده‌ایم مالیات را بر آب و زمین و گاو تخم قرار دادیم (آقای وزیر مالیه. آقای مخبر توجه کنید) حقیقت یک کمیسیونی تشکیل بدهید و یک اصول و اطلاعاتی در اینکار تأسیس کنیم و در نظر بگیریم که مالیات را از آب و زمین گیریم و گاو و کار و بذر رابکلی خارج کینم. یک مالیات وحد صدد و صدسه درتمام مملکت باشد هیچ اشکالی وارد نمی‌آید و الا این را شما بفرائید بنده هم قبول می‌کنم در طرف مازندران و آذربایجان و گیلان اجرا می‌شود اما در فارس و کرمان اجرا نمی‌شود. چرا؟ برای اینکه ضرر صرف است برای رعیت و رعیت از بین می‌رود. نابود می‌شود. ماباید یک کاری کنیم که در تمام مملکت نظر ما علی السویه و یکسان باشد چطور می‌توانیم بیائیم یک قانونی بگذرانیم که بنفع ملاکین یک طرف و بضرر ملاکین جای دیگر است. دولت هم نباید نظر دیگری داشته باشد. اما اگر وضع مالیات بر آب و زمین باشد دولت هم حق دارد چرا که امنیت میدهه به اب و زمین و چون امنیت می‌دهد باید مالیات بگیرد. ولی نسبت بگاو و تخم نمی‌شود زیرا از بین می‌رود. این است که نه در این قانون و نه در قانون سابق این رعایت نشده است و باین ترتیب هم عملی هم نمی‌شود. دو مرتبه هم بگذرد باز زحمت دارد. غیر از گرفتن ی اصل متساوی در تمام مملک چراه دیگر ندارد.

رئیس ـ آقای دادگر

دادگر عرض کنم بنه در باب خروج از دستور که مطرح بود یک مقداری از مطالب را در آنجا گنجاندم ولی حالا سعی می‌کنم که منظم تر حرف بزنم شاید بتوانیم بیک حقیقتی برسیم. غاباً تعصب آدم ار از عدالت دورت می‌کند. این بالاخره یک مسئله ایست که درخمیره و نهاد بشر است. حالا بنده در قسمت خودم مثال می‌زنم در مازندران که خوزه انتخابیه بنده است برای این که موکلین بنده یک حرف‌ها و یک مسائلی از بنده شنیده باشند که مطلقاً صورتش درست است در این جا میگوثیم ولی وقتی دقت می‌کنیم می‌بینیم که در حقیقت و معین پوک است بنده در این جا استدلالات آقا را نفهمیدم اینکه قانون قدیم بر قانون جدید مرجح است نفهمیدم هیچکس نگفت که به جنوب چه ضرری و به شمال چه زیانی می‌رسد. بالاخره بنده این قاعده را نسخ می‌کنم و می‌روم روی دلائل استدلال می‌کنم. هر کدام استدلالهای ما قاطع تر بودآن طرف قانع می‌شود بنده این قاعده را نسخ می‌کنم و می‌روم روی دلائل استدلال می‌کنم. هر کدام استلالهای ما قاطع تر بود آن طرف قانع می‌شود بنده این جا یک مثال کوچک زدم اولا می‌خواهید قانون اجرا بشود یا نه؟ البته می‌خواهید که اجرا شود و ممکن الاجرا و خوب بشود. باید با عدالت و با تساوی باشد این مسئله راممکن است تحقیق بفرمائید در مازنداران در آذربایجان و بالاخره مازندران را بهتر میدانم یزیرا استشهادم در محل خودم بیشتر است درمازندران عوائد یک مالک از یک ملکی هزار تومان است اگر مالیات صدصه و نیم از تمام عوائد بگیرند وبر مالک تحمیل کنند می‌شود چهار هزا رتومان میفرمائید یک وجه حل بنظر می‌رسد آن این است که بنشینند ما بین مالک و رعیت قرار بگذارند تبانی کنند که این زیان جدیدی که عاید مالک می‌شود رعیت راهم بهره بدهند هر کسی که به اوضاع مملکت علاقه مند است این کلمه را تفوه نمی‌کند هر کس که بعادات و رسوم رعیت آشنا است این را تصدیق میکندبنایراین ماحصل از این اقدام این می‌شود بده در باب شمال استدلال می‌کنم این استدلال به را توجه کنید اگر این حرف بنده متعهداست قبول کنید و الاتحقق بفرمائید. دو ثقلث عایدات املاکشان مال رعیت استو مالک مثل یک مباشری است اما مالیات را باید مالک بدهد و این عملی نیست این مسئله منافی است یا آن نظری که در مجلس هست برای ترفید حال مردم. یک کلمه هماینجا گفت می‌شود این کلمه را هم درش بحث کنیم. بنده به معدودی کار ندارم ولی بطور کلی می‌گویم آقا مردم کثیر العائله هستند. نمیدانم چطور شاه یک خلق خوئی درما هست. بالاخره یکنفر کسیکه دو هزار توما عایدات دارد بیستنفر عائله هم دراد ولی تنها آن شخص مباشر را هدف قرار میهند این پول به بیست سهم تقسیم می‌شود. مالکین کل هم در واقع و نفس الامر خورده مالک هستند. بالاخره شما باآن لردها که هتل و منزل دراند و عوائد املاک خودشان را از یک بانک به بانک دیگر استقلال می‌دهند تطبیق نکنید اینها شوخی است؟ کیست آن مالک عظیم الشان که سه چهار تاملک شش دانگ دارد؟ این بیچاره بالاخره یک عوائد مختصری دارد و با یک وضعیت کثیفی خودش را اداره می‌کند. این نظر را تعدیل بفرمایند تا قدری نزدیک شویم. عرض کردم و چیزی که مردم از این مجل شورای ملی می‌خواهند و کمال علاقه را هم دارند ای است که مأمورین دولت طوری انتخاب شوند که مردم از مزاحم آنها برکنار باشد. هر سال یکنفر مأمور مالیه تمانند آنها نرود و عوائد سال و عایدات محل انها را حتساب کنند و آنها را بزحمت بیندازند. حتی ما در خالصجا انتقالی خیال کردیم بموکلین خودمان کمک کردیم ولی بعضیها بما می‌نویسد که آقا ما راحت بودیم حالا آمده‌اند در زندگانی ما مداخله می‌کنند ما حاضر بودی که یکقدری بیشتر بدهیم که به این زحمت ثانوی که تحقیق و تفتیش است برنخوریم بعلاوه برای مراجعه کردن و اینکه صدسه و نیم عایدات یک ملکی چقدر است آقا میانند که چه بابی باز می‌شود و چه اشکالاتی تولید میوشد. بنایراین خود بنده خیال می‌کنم که یکنفر آدم رضا می‌دهد که یک چیزی زیادتر بدهد و جان خودش را از این مشقت راحت کند. بعلاوه این مسئله یک طبقاتی را در شمال و شمال غربی از بین می‌برد. برای اینکه اینه باید ضعف عیداتشان را مالیات بدهند این مسئله شوخی نیست. این را بنده اختراعنکرده‌ام الا آدید فرمودید جنوب متضرر می‌شود ولی تعبیراتی که در این قست شد بنده نفهمیدم خواهش می‌کنم یکی از وکلای جنوب توضیح بدهند که چطر جنوب متضرر می‌شود. از نفعش می‌کاهد؟ ما میگئیم ان طبقه از بین می‌روند. شما میفرمائید یک کسی در نفعش نقص پیدا میوشد. شما نمی‌توانید برای حمایت از منافع بعضی کی طبقه را محو کنید. بالاخره بنه تکرار می‌کنم که اینمالیات صدسه و نیم برای مازندرانی که ما نمایندة او هستیم غیر قابل پرداخت است بعلاوه رجوع بزندگانی رعایا در این مملکت زحمت تولیده می‌کند. شما اینها را در نظر بگیرید آنوقت کلمة جنوب و شمال را صرف نظر بفرمائید و یک حکم کلی و عمومی در ای کار اجرا کنید

رئیس ـ آقای شیروانی

شیروانی ـ آقایان تصدیق می‌فرمایند که بند موضوع ندارد داخل جنوب و شمال بشوم. فعلا تمام مملکت از هر نقطه نظری حساب کنی پیش بنده و همة آقایان مساوی است. در ایجا اگر رفقا صحبتی از جنوب کردند برای اینست که ضرر ین قانون در جنوب محسوس تر است و الا بنده در اینجا خدمت آقای دادگر هم عرض کردم که شمالیها هم در ضر این اصلای که شده است بی بهره نمی مانندمنتها حالاا یک چیزی بنظر آقایان آمده است و اصلاح می کهنند اما یکسال دیگر بضررهایش بر خوردند انوقت. باز اصلاح می‌کنند. همیشه عیب قوانین ما هم همین است که یک دسته یک طبقه یا یک اشخاصی تصور میکرده‌اند که چون یک قانونی بمنافع یک جمعیتی که آنه در نظر گرفته‌اند اصطکالک دارد باید نوعی کرد که ان اصلاح بشود و وارد اصلاحش می‌شدند و فکر اساسی نمی‌کردند بعد دو مرتبه دچاره اشکال می‌شدند. حالا عوض اینکه بخودمان زحمت بدهیم و یک قانونی را راجع بنفع شمال یا جنوب اصالح کنیم باید ی فکر اساسیبکنیم برای مملکت. استدعا دارم آقای دادگر انفات بفرمایند. بالاخره بنده تصدیق می‌کنم یک عده در مجلس بوسیله شکایات موکلین خودشان و یک طبقاتی احساس کرده اندکه گرفتن صد سه ونیم از کل عایدات بضرر یک اشخاصی است شروع کردند به اقدمات و طرح قانونی تهیه کردند و از اول مجلس اقدام کردند حالا هم آورده اندبمجلس این را بنده تصدیق می‌کنم که بضرر یک عده بوده است ولی در عین حال این اصلاح هم بضرریک عده خواهد بود فرمودید دلیل نگفتید. فقط از منافع و محسنات ای قانون یک ذکر کردید ولی نمی‌فرمودید دلائلش چیست ولی نبده دلائل خودم را عرض میکنمبنده عرض می‌کنم این قانون بضرر خرده مالک وبنفع عمده مالک است. هم درشمال و هم در جنوب منتهاباین دلائلی که عرض می‌کنم در جنوب بیشتر بضرر خرده مالک است و در شمال کمتر. خورده مالکین در این مملکت تصدیق می‌کنید که همه چیز بعهدة خودشان است، زمین بعهدة خودشان است، آب بعهده خودشان است، وسائل زراعت و تخم را خودشان می‌دهند و بالاخره کار را هم باید خودشان بکنند اما عمده مالک در طرف شمال اینطور نیست. در شمال شاید هشت عشر عمده مالکین صاحبان اراضی دیم هستند یعنی نه تهیه قنات کرده‌اند نه زحمت برای کشیدن آب کشیده‌اند نه اراضیشان را باید کود بدهند و عمل بیاورند فقط یک قلل جبالی است در یک نقطه از آذربایجان یا در کردستان که یک شخصی می‌گوید من مالک اینجا هستم. این ارمیدهد بیک رعیتی آن رعیت بایدتخم بدهد بر خلاف عقیدة یکی از رفقا که می‌فرمودند گاو وتخم بامالک است. اینطور نیست در قسمت کرمان یا یزد یا اصفهان و کاشان و نطنز واردستان و تمام این خطه خشک ایران که بعقیده بنده اگر اقایان موافقت بفرمایند و از روی ادلة اکه بنده عرض می‌کنم بکلی مالیات آنجا را حذف کنندبنده موافقت می‌کنم هر جور در طرف شمال بخواهند مالیات بدهند. برای اینکه در آنجا یکنفر مالک چهل هزار تومانخرج می‌کند یک قنات می‌کند. چاه می‌کند شصت ذرع عمق دارد تا اینکه به اندازه آب دادن یک جربب زمین در شبانه روز آب تهیه کند. باید برای بیست تومان محصول ده تومان کود خرج کند تا محصول عمل بیاید. این دو قسمت را نمی‌شود با ه تطبیق کرد. آقای شریع زاده هیچوقت یاد ندارند که برای تهیة آب در املاک مازندران صد دینار خرج کرده باشند برای اینکه خواوند هر روز باران رحمت از اسمان بهشان می‌دهد و محتاج بتهیة قنات نیستند اراضی شان هم هیچوقت کود لازم ندارد. زراعت آنها فقط این است که بروند یک تخمی بپاشند بعد از شش ماه هفت ماه بروند ده برابر چهل برابر محصول جمع کنند ولی در اصفهان یا کرمان اینطور نیست قطع نظر از اینکه بیا برای یک جریب زمین این کارها را کرد تازه محصول اصفهان تخمی پنج تخم است، تخمی هیفت تخم است مثل محصول استراباد تخمی هفتاد تخم و هشتاد تخم نیست. اینها دلایل بده است. اینجا دو فقره استدلال است که طرفین می‌کنیم. بایدخود آقای دادگر و جداناً و انصافاً قضاوت کنند و بعد حق را به یکی از طرفین بدهند. یکی اینکه همه برای رعیت سنگ بیسنه می‌زنیم. بنده این را می‌گویم آقای دادگر هم هیمن را می‌فرمایند. ما باید ببینیم حرف کداممان حسابی است بنده می‌گویم رعیت بدبخت ایشان هم می‌گویند. بنده عرض می‌کنم این بضرر خرده مالک است که همه چیز را باید خودش تهیه کند و نفع آن مالکی است که جز دادن یک قسمت اراضی حاصلخیز استرآباد یا مازندان هیچ خرج ندارد. حالا به بینیم بنده راست می‌گویم یا رفقای مخالف. یکی هم دخالت دولت در عمل ارباب ورعیت است. این راهم طرفین می‌گویم که آقا دولت را می‌خواهید دخالت بدهید در تقسیم ارباب و رعیت؟ حالا این را بنده بطریق دو دوتا چهار تا عرض می‌کنم ما می گوئیم دولت بیاید از محصولی کهاز زمین بیرون می‌آید صدی سه ونیم بگیرد و برود و هیچ حق اینکهدخالت کند و به بیند حق مالکانه در این ده چقدر است یا در دهدیگر چقدر است ندارد. رعیت و ارباب خودشان میدانند. چون هنوز در مملکت ما یک قانون قوی در این موضوع موجود نیست. و اگر دولت بخواهد دخالت در سهم ارباب و رعیت بکند تولید یک زحمتی می‌کند برای مردم. دولت باید به بیند محصول یک زمین صد سه و نیمش چقدر است او راحساب کند و بگیرد. رعیتو ارباب مطابق معمول قدیم هر محلی هر طور که دلشان می‌خواهد با هم قرار می‌گذارند این عقیدة ما است و میگوئیم این دخالت خوب نیست برای اینکه در اصفهان ماه دهی داریم که در هر سه دانگش یک جور معامله می‌کنند همینطور ده بده فرق دارد، بلوک با بلوک، شهر بشهر فرق دارد در شمال هم هست. در یک ده می‌بینید دو سه جور معامله می‌کنند آنوقت شما که میگوئید از عایدات مالکانه بگیرند البته باید دولت تحقیق کند، مفتش بفرمستد و بفهمد عایدات مالکانه چقدر است عایدات آن یکی را هم باید بپرسد و بالاخره د لت مجبور است وارد زندگانی اشخاص بشد و بییند مالک با رعیت چه جور معامله می‌کند تا عایدات مالکانه را بفهمند. عرض کردم حالا آقایان از روی یک احساساتی ممکن است موافقت کنند و یک دلائلی بیاورند و رأی هم بدهند و ما هم مطیع ارادة رفقا باشیم ولی یقین دارم که همین رأی آقایان سبب می‌شود که یکسال دیگر اکر آن قبل از دستور شروع شود بعد طرح قانونی عقب سرش قانون را تغییر بدهیم چرا؟ برای اینکه دولت امده است دخالت می‌کنید و می‌گوید تو چرا صدهفت از رعیت می‌گیری و می‌خواهی بمن کم بدهی؟ یا آن یکی زیادتر می‌گیرد. و می‌خواهی بمن کم بدهی؟ یا آن یکی زیادتر می‌گیرد. بالاخره دخالت در زندگی فردی اشخاص خواهد شد دلائل زیادتری هم هست ولی بنده برای اینکه یهم بسایر رفقایم بدهم که بیایند و دلائل خودشان را بگویند به همین قدر قناعت می‌کنم ولی عقیده شخص بنده بهمان دلیلی که در ابتدای عرایضم عرض کردم این است که ما در عوض اینکه بیائیم و یک قانونی بضرر یک دسته یا منافع یک دسته یا یک گوشه مملکت بخواهیم بگذرانیم باید یک فکر اساسی بکنیم برای تمام مملکت که هم شمال راحت شود هم جنوب و این یک فکری است که از اول در این مجلس بنده و آقای حائری زاده که اینجا تشریف داشتند و خیلی از رفقای دیگر معتقد بودیم که در این مملکت با یان مأمورین و با این وضعیت باید مالیات ارضی از بین برود،. شما بیائید امروزه یک مالیات عادلانة را که بشر ترجیح داده بتمام مالیاتها وضع کیند و با یک تسهیلاتی اجرا کنیدشما مالیات بر عایدات را بگذارید جای این مالیاتهای غلط که هر قدر اصلاحش کنید باز خراب است. شما خودتان غلط که هرقدر اصلاحش کنید باز خراب است. شما خودتان الان فرمودید. آمدید برای مردم بیچاره زحمت خالصجات انتقالی را رفع کنید الان اسباب زحمتشان شده برای اینکه ما هر قانونی که بگذرانیم اجرایش وسائل می‌خواهد. فرشته که ندارند از آلمان بیاروند، همینها که در این مملکت هستند پس خوب است مالیات بر عایدات را از روی اصول عرضه و تقاضا آنهم با یک تسهیلاتی که مجلس شورای ملی قائل شود جانشین این قرار بدهید وقت مجلس را هم تضییع نکنیم شمال و جنوب را هم اسم نبریم. برای تمام مملکت هم نافع است و عایدات سرشار هم دارد

مخبر ـ یک قسمت از فرمایشان اخیر آقای شیروانی راجع بود بالغاء مالیات ارضی و بر قراری عوائد دیگر در اینجا اصل مطلب را اگر بخواهیم ملاحظه کنیم همان است که آقای آقا ید یعقوب فرمودند. آب و خاک مال عموم است. از اول اسلام و از اولی که خلفت شده‌ایم اینطور بوده است. آب و خاک مالک ندارد مال عموم است، هر کس در او عملیاتی کرد البته حق عمل دارد عموم هم که مالیات می‌دهند از بابت آب و خاک است. پس بهترین مالیاتی که اساس قانونی برایش می‌توان فرض کرد مالیات بر آب و خاک است. دولت آمد یک قانونی در دائر سابق وضع کرد و در ضمن عمل دیدند که تولید یک زحمتی کرد و بالاخره قسمت شمال از این قانون متضرر می‌شوند بنده هیچ عرض نمی‌کنم که ملاحظة ضرر قسمت دیگر مملکت نشود ولی آقایان باید ملاحظة ضرر این قسمت شمال را هم بکنند و یک ترتیبی در نظر بگیرند که هم رعایت این چون این طرف متضرر میشودد قسمت دیگر را همینطور باید در زیر تحمیلات نگاه داریم. در ضمن اجرای این قانون مثلا ملاحظه شد که باغات مطابق کلیة املاک اگر بخواهند مالیات بدهند یعنی صدسه و نیم از کل خیلی متضرر می‌شوند و مالکین باغات یک مبلغی ه باید دستی بدهند. در اصلاحی که ما در اینجا کردیم باغات را تغییر دادیم و صد پنج قرار دادی نه صد هشت و صد نه. مثلا قسمت اغام و احشام و مواشی که از مالیاتهائی است که فوق العاده اسباب زحمت همانه طبقه رعیت وزحمت کش است این اصلاحی که شده مالیات آنها را بکی موقوف کرده است که بکلی ملغی شود و از ایلاتی که تخت قاپو می‌شوند نگیرند. اما قسمتی را که آقای شیروانی اظهار کردند که در اینجا تفکیک سهم مالک از رعیت اسباب ملاحظه می‌شود این طور نیست قضیه بععکس است ملاحظه می‌شود این طور نیست قضیه بعکس است آنچه تا بحال معمول بوده است در این مملکت از چندین سال قبل تا بحال مالیات را از سهم ارباب میگرفته‌اند سهم رعیت هر چه بوده است کنار میگذاشته‌اند و از سهم مالک می‌گرفتند ولی قانون جدید از عابدات کل معین کرده است و این مئله تولید یک اختلافی ما بین ارباب و رعیت کرده است و زیرا همه جغ اربابها می‌خواهند مالیات را از کل برداند و بعد می‌گویند حالا بیائید تقسیم کنیم رعیت هم زیر این باو نمی‌رود و می‌گوید قبلا باید سهم من رابدهید حالا که شما مقید می‌کنید از کل بردارند بعد رعیت و ارباب خودشان میدانند این حرف را ما نباید بزنیم باید بگوئیم که مالک باید مالیات بدهد بدیهی است مالیات را کسی می‌دهد که انتفاع می‌برد یک حق می‌برد گاو بذر و اینها از عوغاملند و نباید مالیات بدهند قانونی که ما برای اینکار دارم این راه را بسته و در مواقع معینه مالکین می‌توانند اجحاف کنند و حرفشان صحسح است زیرامیگویند…. مخصوصاً در بعضی قسمتها می‌گوید اب این ترتیب که شما معین کرده‌اید من نصف عایداتم را مالیات باید بدهم. ملک من نه خالصه است نه چیزی خوب البته او هم برعیت فشار می‌آورد. این است که ما هم ناچار شدیم قید کردیم باید از سهم مالک بدهند حالا کار نداریم که تقسیم ما بین انها چیست. هر چه می‌خواهد باشد. تبصره هم که در ماده بعد ذکر شده پیش بینی این قسمت را کرده است حتی در جاهائی که خود مالک متصدی امر رعیتب است باید مطابق معمول محل سهم او معین شود و از آن سهم مالیات بگیرند. پس در این قانون جدید بر خلاف قانون ساق سعی شده است که تفکیک شود ما بین سهم رعیت و سهم ارباب برای اینکه مالیات بسهم ارباب تعلق می‌گیرد. در هر حال اینها یک مسائلی است که قابل مذاکره است در ضمن شور مواد. ولی اساساً در اینکه قانون ممیز فعلی یک زحمات و اشکالاتی دارد گمان نمکنم اقایان مالفت داشته باشند اماباید در مواد پیشنهاد بفرمایند که بیک قست هائی مالیات تعلق بگیرد یا کمتر باشد. اینها را باید طوری اصلاح کرد که هم از نقطه نظر کلی رعایت حال مملکت شده باشد و هم قانو اصلا شود

رئیس ـ آقای یاسائی

یاسائی ـ مذاکرات مفصلی از طرف موافقین و مخالفین راجع باصلاح این قانون شد ولی ما به الاختلاف مربوط باین موضوع آنطوری که مبیبایست گفته نشد وکلای قسمت شمال و غرب ایران شاید راضی باشند که باین ترتیب اصلح شود ولی وکلای جنوب و شرق ناراضی هشتند. چون وکلای شرق حاضر نیستند و عده شان کم است شاید آقای حاج امین و زوار و پور تیمور که چند نفر بیشتر حاضر نیستند نوبت بانها نرسیده والا آنها هم اظهارات خودشان را دائر بمخالفت می‌کردند. حالا علت مخالفت‌ها به اصلاح باین طرز چیست؟ و علت اینکه آقایان می‌خواهند اینطور اصلاح کنندچیست؟ هر دو حق داریم و بعقیدة بده راه حل هم داریم سر صد هفت و صدنه نیست. شکایت از این نیست. اینکه گفته می‌شود که ما نمخواهیم وارد تقسیمات زراعتی شویم مطلب این طور نیست. اصلا آن چیزی که باعث آوردن همچو طراحی به مجلس شورای ملی شده است این است که تقسیمات زراعتی درمملکت مختلف بوده و باعث شکایت آذربایجانیها و غیر ذالک شده ملاکین آذربایجان همانطور که آقای آقا سید یعقوب فرمودند بخود بده هم کراراً شکایت کرده‌اند شکایتشان را هم دارم ملاکین آذربایجان و شمال حق دارند ما هم حق داریم که مخالفت می‌کنیم. / شمالیها چه اعتراضی داند به این قانون؟ می گویند زراعتدر مملکت چند جور منقسم می‌شود در یک قسمت پنج یک است. چطور پنج یک است؟ چهار قسمت زارع و رعیت می‌برد یک سهم مالک در یک قسمت مملکت کاملا بر عکس است یعنی چهار قسمت از پنج قسمت را مالک می‌برد و یک قسمت رعیت

جلائی ـ با مخارج

یاسای ـ البته با مخارج و غیره ولی سهم آدم با سهم گاو یکی نیست. در یک قسمت مملکت سه قسمتی است دو ثلث رعیت می‌برد یک ثلث مالک. در یک قسمت کاملا بعکس است جاهاش را هم الان بنده عرض می‌کنم. در اذربایجان اینطوری که ما می‌شنویم تقسیمات همان سه قسمتی است دو ثلث رعیت می‌برد مخارج هم با رعیت است یک ثلث مالک. درخراسان قضیه معکوس است دو ثلث مالک می‌برد یک ثلث رعیت. می‌برد یک قسمت مالک در دامغن، قضیه معکوس است چهار قسمت مالک می‌برد یک قسم رعیت. آذربایجانیها چه شکایتی دارند؟ میگویندد شما نوشته‌اید صد سه و نیم از کل عایدات از سهم مالکانه در انیصورت این مالیات تعلق می‌گیرد بان یک ثلثی که هم مالک است و این یک تحمیلی است زیرا دو ثلث عیدات از مالیات معاف است و فقط تعلق می‌گیرد بیک ثلث سهم مالک. حق هم با آنها است. و این یک تحمیل زیادی است. چرا اینطور است؟ چون تقسیم زراعتیش این است. برای اینکه رعیت خودش عهد دار گاو بندی است و چون بذر و مخارج و اینها بعهدة او است این است که هیچوقت زیر بار نمیرفته است. شما هم که قرار داده‌ای از سهم مالکانه گرفته شود. باین جهت مالکین شاکی هستند. اماما که شکایت داریم از این طرز اصلاح این است. تعمیه هم نیست. دو دو تا چهار تا است. شما می‌گوید صد نه از سهم مطلق مالکنه. همان مثالی که بنته زدم آذربایجان و خراسان و بالمقابله و طرف مقایسه قرار می‌دهیم به بینیم نتیجه چه می‌شود فرض می‌کنیم یک دهی در خراسان هزار تومان عایدی مطلق مالکانه اش است. این چقدر مالیات بهش تعلق می‌گیرد؟ مطابق این قانون بحساب اینکه دو ثلث مالک می‌برد یک ثلث رعیت از هزار تومان عایدی هفتصد و خوردة سهم مالک می‌شود و صد نه هفقتصد و پنجاه تومان را باید حساب کرد. پس در خراسان از یک ده که هزار تومان عایدی دارد جزو جمعش اینطور است که دولت صد نه از هفت صد و پنجاه تومان را می‌گیرد ولی در آذربایجان تضیه معکوس است. صد نه ر از سیصد و پنجاه تومان باید حساب کرد چرا؟ برای اینکه آنجامالک ثلت می‌برد. شما میگوئید (سهم مطلق مالکانه) سهم مطلق مالکانة خراسانی دو ثلث است. سهم مطلق مالکانة آذربایجانی یک ثلث است درجزو جمع تفاوت پیدا می‌کند. شخصی کار نداریم. باین ترتیب یک ده در خراسان مالیات می‌دهد از روی هفتصد و پنجاة تومان. و سیصد و پنجاه تومان از مالیات معاف می‌شود و بر عکس نقطة دیگر از سیصد و پنجاه تومان مالیات می‌دهد. فرض بفرماید در قسمت کردستان می‌گیرند اما در دامغان سهم مالکانه صد و ضصت تومان است و شما مطابق این قانون صدی نه از صد و شصت تومان را می‌گیرند. عمل دو ده در کردستان و دامغان فرضاً دویست تومان است از این ده می‌گیرند از صدی شصت عایدات. از آنجا می‌گیرند از صد چهل عایدات که کاملامعکوس است. خیلی غریب است! آنجا از یک ده دویست تومانی مالیات صد نه بچهل تومان تعلق می‌گیرد در اینجا به صد و ضصت تومان. در هر صورت شکایات آقایان مازندرانی و استراباید و ولایات غرب و آذربایجان اینها است. در اظهارات آقای شیروانی هم بنده نمی‌خواهم وارد بشوم که زراعت تقسیمش درمملک چطور است چشمه سار تفاوتش با قنات چیست. قنوات یزد و کرمان مخارجش چقدر است. اینها یک قسمتهای کوچک و اصلاحات جزئی است اگر بخواهیم وارد شویم زیرا همانطور که زراعت در جنوب زحمت دارد البته در شمال هم دراد. شالی کاری را اگر آقایان به بینند که آن زنهای بدبخت چطور کار می‌کنند تصدیق می‌کنند که زحمت آنها خیلی بیشتر از زراعتگندم و جو و ای چیزها است. در هر صورت نمی‌خواهیم وارد این قسمتها شویم. فقط عرضی که ما داریم این است که شما بیائید یک قیدی در این قانون بکنید و ماده اول را بنویسید صد نه یا صد هشت یاصد هفت هر قدر دلتان می‌خواهد. از بابت سهم عایدی خالص مالک که تعلق بسهم آب و ملک دراد آن وقت در تمام مملکت یکی می برای این که ما مالیات بر خرج نمی‌بندیم بر گاو و بذر هم که نمی‌خواهیم مالیات ببندیم بر عایدی آب و ملک می‌خواهیم مالیات ببندیم. این قید را در این قانون بکنید که ره چه مالیات وضع می‌شود در هر دهی تعلق بگید به سهم آب و ملکانوقت با اختلاف تقسیماتی که در مملکت است آنقدها تفاوت حاصل نمیوشد و ما هم اینجا به سر هم نمی‌زنیم حالا که آقایان راضی هستند پس این قید را بکنید ماهم موافقیم و آنوقت تفاوتی د رجنوب و شرق و شمال حاصل نمی‌شود یعنی سهم مطلق مالکانه معنایش این است که این مالیات تعلق می‌گیرد بر آب و خاک آنوقت درست می‌شود.

جمعی از نمایندگان ـ مذاکرات کافی است.

رئیس ـ چون عده برای رأی کافی نیست تنفس داده می‌شود.

(در این موقع جلسه برای تنفس تعطیل و پس ازنیمساعت مجدداً تشکیل گردید)

معاون وزارت فوائد عامه ـ در موقعی که لایحة سندیکا در مجلس تصویب شد قانون پنج میلیون تومان تموجب تبصرة که بآن قانون اضافه شد لغو شد و یک مخارجی بود که باید بشود و چون بواسطة الغاء آن قانون ممکن نشد آن مخارج بشود لهذا این لایحه که برای بعضی مخارج و اعزام یک عده محصل به خارج است تقدیم می‌شود که برود یکمیسیون

وزیر مالیه ـ چند فقره لایحه است که تقدیم می‌کنم یکی راجع به بر قراری شثریه برای یکی از اعضاء ادارات که در سر خدمت بلف شده یک لایحه است برای اجازه فروش سه هزار و پانصد ذرع مربع زمین واقعة در شهر شیراز که بمزائده گذارده می‌شود یکی راجع بمؤسسات رهنی است یکی هم راجع به اعتبار مستحرک وزارت تخانها است یک لایحة هم هست راجع به تکمیل قانون که از مجلس گذشت راجع بخرید خنه برای سفارت خانه در سه نقطه مهم پاریس لندن و آنقوره و اجازه اینکه در بودجه ۳۰۸ و ۳۰۹ تعهدی برای پرداخت آن باقساط بشود ـ یک قانون دیگر است راجع به بلدیه

رئیس ـ گفته شد مذاکرات در کلیات کافی است

مدرس ـ کافی نیست ـ بنه مخالفم و اجازه خواسته بود.

رئیس ـ بفرمائید

مدرس ـ چون حقیقت این یک مسئلة خیلی مهمی است و در واقع باقیات صاحات این مجلس است به عقیدة بنده اگر آقایان اجازه بدهندکه در این باب قدری صحبت داشته شود خیلی خوب و بموقع است. بنده هم اجازه خواسته‌ام. استدعا دارم آقایان اجازه بدهند که بنده در این باب قدری مذاکره کنم تا بلکه انشاء الله در ضن این قانون را یا اصلا تغییر بدهیم یا اینکه بصورت بهتری اصلاح کنیم. لهذا اگر اجازه داده شود که بنده عرایضم را عرض بکنم خیلی بموقع است.

بعضی از نمایندگان- صحیح است

رئیس ـ آقای رفیع

حاج آقا رضا رفیع ـ ما همه موافقیم که آقای مدرس فرمایش خودشان را بفرمایند ولی چون نوبت سایر آقایان اس واگر بنا شود به ترتیب مذاکره شود امروز نوبت بایشان نمی‌رسد خوب است سایر آقایان نوبت خودشان را به آقای مدرس بدهند تا مطالب ایاشن گفته شود و مذاکرات هم کافی شود.

رئیس ـ رأی گرفته می‌شود بکفایت مذاکرات آقایانی که تصویب می‌کنند قیام فرمایند

(کسی قیام نکرد)

رئیس تصویب نشد. آقای مدرس

مدرس ـ عقیده من این است که ما هر خدمتی که در نظر داشته باشیم باین مملکت بکنیم چه برای اقتصاد، چه برای سیاست، چه برای دیانت. باید یک کاری بکنیم که این مملکت روبه آبادی برود بنده گمان می‌کنم تمام این مقاصد بسهولت درست شود وصورت بگیرد. ولی مادامی که این مملکت خراب است و مبنای خرابی هم بی بضاعتی مردم است اصلاحات آنطوریکه لازم است نمی‌شود و چون این مملکت یک مملکت زراعتی است ما باید راجع باین موضوع یک قدمهائی بر داریم البته یک کارهائی در نظر بوده و هست و کمالم این است که همه آقایان ملتفت هستند. یکی از آن کارها این بود که ما خالصجات را بفروشیم. خالصجات انتقالی را هم که اصلاح کردیم و انشاءالله الرحمن این خالصجات را هم اصلاح خواهیم کرد. ولی یکی از کارهای مهمی هم که باید اصلاح کرد مسئلة مالیات‌ها است. این مالیات کهنه اسباب خرابی است. در دو دوره مجلس دورة چهارم و پنجم خیلی افکار متوجه این مسئله بود. یک قانون ممیزی هم از مجلس گذشت ولی الحق و الانصاف ازجهاتی باشکالات برخورد الان هم اقایان این لایحه را پیشنهاد و مطرح کرده‌اند این هم بعقیدة بنده یک اشکالاتی دارد و باید اصلاح شود. اگر چه نواقصش را بنده عرض خواهم کرد ولی در این دورة ششمدر اول دوره یک کاری مجلس کرد که به عقیدة بنده خدمت خیلی خوبی بود و آن الغاء مالیات اصناف بود. بجهت اینکه یک چیز خیلی مختصری عاید دولت می‌شد ولی ضررهای خیلی زیادی متوجه مردم و افراد ضعیف این مملکت می‌شد. خاطر آقایان شاید باشد که یک وقتی گمرکات ایران یک وضعیت خاصی داشت و از هر شهری گمرک می‌گرفتند بنده خوب بخاطر دارم که این ترتیب خیلی اسباب زحمت مردم می‌شد تا آمدند گمرک را مکزیت دادند در سرحدات و با این ترتیب هم عایدات دولت زیاد شد و هم زحمت مردم کمتر شد الان هم این مالیات ازضی که می‌گویند پنج میلیون عایدات دارد بطور قطع به عقیدة بنده دو سه میلیون خرج دارد خیلی بیشتر از آنجه عاید دولت می‌شود برای مردم زحمت دارد بقاید رد این موضوع یک فکری کرد که رفع دردسر از مردم بشود و زراعت هم ترقی کند برای این مقصود به عقیدة بنده بهتر این است که موقتاً ما این مالیات را موقوف کنیم. تا ببینیم چه نتیجه می‌دهد. چون عقیدة ما این است کمما امکن مالیات را از جائی اخذ کنیم که طرفیت مأمورین دولتی با افراد کم شود. و از طرفی هم البته هر چه مخارج مملکت است باید افراد این مملکت بدهند حالا که مخارج پنجاه کرور است مردم می‌دهند. اگر پانصد کرور هم باشد باز باید اهل این مملکت بدهند فرقی ندارد. بالاخره مخارج هر مملکتی را اهل خود آن مملکت باید بدهند. منتهی باید حسابش را کرد از کدام طرق باید این مالیات را از مردم گرفت که هم عایدیش زیاد باشد وهم زحمتش برای مردم کمتر باشد. مطلب این است. این مالیات ارضی که فعلا گرفته می‌شود برای دولت عایدی زیادی ندارد برای مردم همزمت است. هر کدام از شماها که ملک دارید خوب ملتفت شده‌اید. اگر چه بنده خودم ملک ندارم ولی از حیث اتفاق زحمت ملک داری کشیده‌ام و میدانم. الان این موقوفه که در دست بنده است بعضی املاکش در سال خمس عایداتدارد. بعضی دو خمس و در غار و فشافویه نصف عایدی دارد. غرض اسن است که بنده از هر سه چهار جور ملک و طرز عایدی آن اطلاع دارم. اگر چه توفیق رفیق بنده است که هیچ ملک ندارم ولی از باب اتفاق از هر سه قسمتش خبر دارم و میدانم دولت چطور معامله می‌کند با مردم و چطور اسباب زحمت مردم می‌شود لهذا بنده عقیده‌ام این است که اگر دولت و مجلس در این مسئله مواففقت کنند و این مالیات را موقوف کنند یک خدمت خوبی باین مملکت کرده‌اند. اینکه می‌گویم موقوف کنند البته در این مملکت اشخاص بصیر و مطلع هستند و همه نظر اصلاحی دارند و این کار را بمرور می‌کنند ولی در دورة ششم اگر این خدمت به مملکت بشود در واقع مثل این است که این مملکت از فقر و مردم را از عسرت نجات داده باشند. ما باید از برای این چند ملیون عایدات مالیات ارضی یک محلی پیدا کنیم که ضررش برای مردم کمتر باشد ولی با این حال موافقم با ممیزی ممیزی را را باید کرد کتاب آنرا هم باید تهیه کرد منتهی باید عمل نکرد. بجهت اینه وضعیات دنیا همه روزه فرق می‌کند شاید یک وقتی برای ما اتفاقی بیفتد مثل اینکه در جنگ عمومی این اتفاق افتاد وعوائد غیر مستقیم و گمرک ماخیلی کم شد پس ما باید این کتابچه‌ها و صورت‌ها را داشته باشیمتا بتوانیم در موقعش استفاده کنیم ولی عملا باید یک فکری برای این مالیات کرد این است که به عقیدة بنده اگر آقایان موافقت بفرمایند دولت و وزیر مالیه هم موافق باشند یا این مالیات را لغو کنند و جای آنمحل مناسب تری بگذارند یا این که اقلا اصلاح کنند و پایه را روی میزان دو خمس عایدی قرار دهند که در تمام رتا سر ایران همان دو خمس را بگیرند تا هم از روی عدالت رفتار شد ه باشد و هم بین جنوب و شمال فرقی نشده باشد، حالا بیانش چیست؟ این مطلب ملازم این است که ما مالیات را باید از آب و زمین بگیریم. نه از عایدی بذر و کار ما از عایدی بر و کار. ما ز بذر و گاو و کار مالیات نمی‌خواهیم. از آب و زمین می‌خواهیم. اگر حسابش را بفرمائید همین مازندرانی که از بیست خروار برنج رعیت پانزده خروار می‌برد همان یک قسمتش که بمالک می‌رسد از بابت زمین است باقیش از بابت زحمات دیگر است و از آن قسمتی که راجع بآب و زمین است دولت حق دارد. آن قسمتی که مربوط بکار و زحمت خود رعیت است باید مال خود رعیت باشد. و دولت مستحق همانه مالیات چهار پنج خرواری است که از بابت زمین باید ببرد. زمین عدس دارد. و دولت باید عایدی واقعی زمین را ببرد بپس اگر آقایان مواققت بفرمایند و از آب و زمین عشر بگیرند غیر از املاک دیمی و مازندران که آب رودخانه اش بمنزله باران است و بید خمس بگیرند اگر از همه جا خمس و دو خمس بگیرند بایان ترتیب گمانم این است. که نه بشمال و نه بجنوب و نه بمازندارن بهیچ جا اجحاف نشده و از روی عدالت مالیات بسته می‌شود پس اگر آن پیشنهاد اولیة مرا قبول بفرمائید در کمیسیون حاضر شوید بنده را هم اگر صلاح بدانید حاضر می‌شوم در آنجا مذاکره می‌کنیم بلکه یک محل خوبی برای این چهار میلیون پیدا کنیم و اگر آنرا صلاح ندانستید و خواستید این لایحه را بگذارانید بمجب یک ماده واحده عایدات را بر آب و زمین قرار دهید و یک عشر بر مجموع عایدات را بر آب و زمین قرار دهید و یک عشر بر مجموع عایدات مالیات به بندید آنهم در غیر دیم و در قسمت دیمی و رودخهای دائمی خمس….

دشتی ـ خمس از عشر.

مدرس ـ بله بله نصف عشر. جهتش هم این است که در آنجاها آب ربطی بمالک ندارد. و عشر در جاهائی که قنات آب و امثال قنات آب است گرفته شود دیگر صد هفت و صد هشت و اینها هیچ فلسفه ندارد

وزیرمالیه ـ خاطر آقایان مستحضر است که اساس قانونی که چندی قبل از این مجلس گذشت و باسم قانون ممیزی یا باصطلاح مالیه مالیات و املاک اربابی تصویب شد در نتیجه یک نارضایتی‌ها و یک مشاهدات نا مطلوبی بود که از اوضاع مالیات سابق پیدا شده بود در صورتیکه جزو جمعی که قبلا معمول بود چیزی بود که خود مردم بآن عادت کرده بودند و در واقع جزو عادات بود و عات هم در قست‌های مالیاتی یکی از عوامل مؤثر است ولی بواسطه اینکه خود این جزو جمع‌ها مبنی بر یک ممیزی بوده که این ممیزی سالیان دراز و از منه قبل بعمل بآمده بود و وضاع مملکت هم فرق کرده بود حقیقتا لازم بود درآن تعدیل هائی بعمل اید. فکری که در این قضیه هادی دولت و مجلس شورای ملی بود این بود که یک عوادد زیادتری بقدولت عاید شود. این فکرهابود که وضع ان قانون را ایجاب کرد. ولی مسلم است که فکر اصل و اولی مسئله تعدیل و رفع بی رویه گی هائی بود که در کار بود. در این ضمن هایک فکر دیگری خیلی جریان داشت و آن این بود که طرز مالیات و مالیات گیری طوری بشود که خیلی ساده تر باشد بطوریکه حتی المقدور کمتر بین مأمورین دولت و مردم تماس پیدا شود. و عوائد مملکتی هم زودتر و سه ل تر بحیطه وصول در آید. در تنیجه‌ای افکار قانون مممیزی و مالیات بر املا اربابی ازمجلس گذشت که صد سه و نیم از کل محصول بود. در آن موقع البته آقای مدرس بخاطر دارند که بین خود ما که در مجلس بودیم و زمامداران وقت و اولیاء امور یک اختلافی در این ماخذ موجود تبود. عدة زیادی بودیم و عقیده داشتیم اگر بنای عایدات را روی کل محصول قرار ندهند سهل تر و بهتر باشد. ولی دلایل اقامه کردند و ا فشاری کردند تا بالاخره ما هم موافقت کردیم با نظر دولت و در ان موقع این ترتیب را قبول کردیم که مبدل شود به صد و سه نیم و این ترتیب متفق علیه همه شد. ولی آن قانون یک موعدی داشت که حداکثرش دو سال بود و این موعد هم برای این پیش بینی شده بود که ممیزی هائی که لازمه اجرای این قانون است در سرتاسر مملکت معمل آید ولی در ضمن عمل چه در موقع ممیز و چه در موقع وصول مالیات بواسطه همین مسائلی که آقایان اینجا تذکر دادند اختلاف پیدا شد. و این اختلافات هم ناشی از اختلافاتی بود که در تقسیمات بین مالک و رعیت در نواحی مختلفة مملکت معمول بوده از این جهع اجرای این قانون به مشکلاتی بر خورد. و بمرور در آن مطالعه کردیم و برای دولت مسلم شد که در این قانون اصلاحی لازم است. و طرق مختلفه که همیشه در نظر بود و در اطراف آن‌ها مذاکره می‌شد همه تحت مطالعه در آمد و اتفاقاً این ترتیب مصادف شد با موقعی که خود بنده متصدی امور مالیه شدم. مطالعاتی قبلا شده بود. مطالعاتی هم در موقع تصدی بنده شد. و بالاخره با رعایت جمیع نکات حاضر شدیم که یک لایحة بمجلس پیشنهاد کنیم و ان لایحه هماز طرف دولت تقدیم شد که لایحة وضع مالیات بر عایدات است که در نتیجة وضع مالیات بر عایدات این مالیات ارضی را از بین ببریم. زیرا عایدات اعم است. خواه از زمین باشد خواه از محلهای دیگر در هر حال بموجب آن لایحه عایدات اشخاص مأخذ و مبنای مالیات قرار می‌گرفت. منتهی برای اینکه تسهیلی هم شده باشدو مالیات ارضی عملا لغو شده باشد و این نظر هائی م که حالا آقا تذکر دادند تحت مطالعه در آمده باشد و کمک شده باشد باین نظریات ما آمدیم و یک میزانی از عایدات ارضی عملا لفو شده باشد باین نظریات ما آمدیم و یک میزانی از عایدات را از مالیات معاف کردیم که در مقام مقایسه شاید هفت دهم از مالیات ارضی این مملکت مشمول ان معافیت واقع می‌شد. و آن قسمتهای زراعتی که مقصودشان کمک به زراعتو فلاحت بود معاف می‌شدند. و در حقیقت معافیت برسنخ عایدی ارضی قرار نمی‌گرفت بلکه بر کم و زیاد عایدی قرار می‌گرفت اینهم یک اصلی است که البته تصدیق می‌فرمایند خیلی عادلانه است. البته ما که این لایحه را تهیه و تنظیم کردیم از نتایج قطعی ان اطمینان قطعی نمی‌توانستیم داشته باشیم برای اینکه این طرز یک طرز جدیدی بود که تاکنون هیچ وقت در مملکت عمل نشدهبود و یک احصائیه‌های صحیحی هم که در مملکت عمل نشده بود و یک احصائیه‌های صحیحی هم که در مملکت ما موجود نیست از این جهت ما نمی‌توانیم بگوئیم که این ترتیبی راکه وضع کرده‌ایم و مقرر می‌داریم چقدر عایدی دارد. از این جهت و برای اینکه در عایدات نقصانی حاصل نشود باید این عمل را توام کرد بیک یادو عمل دیگری که هر یک در مقام خودش یک بیک یا دو عمل دیگری که هر یک در مقام خودش یک محسناتی دراد. من جمله یکی انحصار تریاک است که از مسائل خیلی خیلی مهم است. و آقایان در نظر دارند که نسبت بمالیات غیر مستقیم این ترتیب انحصار بطور اکمل و اوفی خوب است. مخصوصاً نسبت به تریاک که هم عوائدش زیاد است. و هم بزراعتش تحمیلی وارد نیاید و هم تجارتش محفوظ بماند. و این ترتیب اگر حمل به مبالغه نشود مبالغ خیلی زیادی عایدی خواهد داشت ما این ترتیب را تحت مطالعه گذاشتیم ولی برای این که خوب در اطراف آن دقت شده باشد و این کاری که به عقیده ما راساً خوب است. این الیحه در کمیسیون قوانین مالیه مورد بحث واقع شد و مورد نگرانی واقع شد و مورد نگرانی واقع شد. بعضی از آقایان دلائلی اقامه کردند و یک ارقام صیحی را طالب شدند و یک مطالعات بیشتری را خواستند و چون ما هم خواستیم نظریاتمان را تکمیل کنیم و استدلالات خودمان رامحکم تر کرده و یک ارقام صحیح تری را عرض کنیم از این جهت مطلب همینطور ماند. یک قسمتازآن لایحه مربوط به مسئله خالصه انتقالی بود که بطور جداگانه به مجلس آمد و تصوی شد. راجع به قسمت انحصار هم از طرف کمیسیون قوانین مالیه با تغییر ماهیت و شکل یک خبری تقدیم شده ولی این را باید عرض کنم که آن خبری که تقدیم شده با نظر اصلی دولت تطبیق نمی‌کند. ولی قسمت مالیات بر عایدات که اصل مطلب بود ترتیبش همین بود که در ضمن تاریخچه عرض کردم و این عرایض برای این بود که مطلب بر آقا و سایر آقایان دیگر روشن شود سابقا یک طرحی به مجلس پیشنهاد شد و به کمیسیون فرستاده شد راجع باصلاح قانون مصوب روی پایه که فعلا این خیر تقدیم شده. بنده چون دیدم موعد دو سال دارد منقضی می‌شود و بایستی در مملکت ترتیب و صول مالیات متزلزل نباشد و باید طرفین معامله که دولت و مردم هستند بطرز مستفر و ثابتی معاملة خودشان را در روی پایة معینی قرار دهند و چون تصور می‌کردم که شاید مالیات بر عایدات باین دوره نرسد و تصویب نشد بدون اینکه دولت از عقیدة خودش صرف نظر کند و بدون اینکه بگوید آن لایحه را استرداد می‌کنم تنها مساعدتی ه بنده با نظر آقایان پیشنهد کنندگان می‌توانم بکنم (چون این قانون را موقتی میدانم و اساس مالیات را روی همان مالیات برعایدات میدانم) ولی برای اینکه موافقتی هم کرده باشم قبول می‌کنم که یک رژیم دیگری برای مالیات ارضی بر قرار شود که ضرر و خسرانی برای مالیات عمومی نداشته باشد و زحمتی هم برای مردم نباشد علی الخصوص در این موقع که سال عمل و سال مالیاتی و بودجة ما تازه شروع شده و باید موازنه و تعدیل جمع و خرج مملکتمان را از حالا شروع کنیم از آقایان نمایندگان در یک همچو موقعی خواهش می‌کنم که از پیشنهاد کردن صد هفت و صد فلان صرف نظر بفرمایند زیر ا اگر بخواهیم یک تقلیلی دراین مورد قائل شویم و مطابق آنچه که هست عمل نکنیم یک ضرری بخزانه وارد می‌شود حالا چون در این لایحه یک اختلاف نظرهائی موجود است. بنده در زمینة مالیات بر عایدات با هر نظری که از طرف آقایان اطهار می‌شود مخالفتی نخواهم داشت بلکه تکلیف دارم که موافقت کنم برای اینکه سیاست دولت و نظر دولت برروی همان لایحه ایست که تقدیم کرده‌ام. ـ در این لایحه هم اگر زمینه موافقتی بین خود آقایان حاصل شود که وسائل سهولت رافراهم نماید و نظر بنده هم ازحیث عایدی تأمین شود هیچ مضایقة نخواهم داشت. فقط استدعائی که در این دارم این است که هر کاری که می‌خواهید بفرمائید باید سریع باشد. برای اینکه نظر به تأخیری کهدر ممیزی شده ما الان مجبور شده‌ایم بهمان قانون عمل کنیم. چون تا وقتی که یک قانونی از طرف مجلس نگذشته باشد و به دولت ابلاغ نشده باشد ما ناچاریم مطابق همان قانون مصوب موجود که در دست است عمل کنیم پس برای بنده در این کار تزلزلی نیست و بهیچ مؤدی هم اجازه نمی‌دهم که تصور یک تزلزی نیست و بهیچ مؤدی هم اجازه نمی‌دهم که تصور یک تزلزلی در قانون بکند زیرا بر طبق همان قانونی که در دست ما هست عمل خواهیم کرد و اگر یک تذخیری هم تا بحال شده بود راجع باعتبار ممیزی بود که آنهم چند روز قبل تصویب شد. از اینجهت بنده مجبورم بطور علی الحساب عمل کنم و تصدیق هم می‌فرمایند که معاملات علی الحسابی خوب معاملاتی نیست و مالیة که پایه و اساسش روی کار محکم باشدچه از حیث وصول و چه از حیث مخارج از معاملات علی الحساب باید احتراز کهد. زیرا این رویه یک رویه ایست که اشکال زیاد تولید می‌کند ـ حالا که آخر جلسه است و این قانون هم ک امروز تصویب نمی‌شود. از اینجهت بنده تقاضا می‌کنم که در ضمن این فرصتی که در بین این جلسه تا جلسة دیگر خواهند داشت راجع باین مطلب عطف توجه کنند و در کمیسیون قوانین مالیه حاضر شوند. آقایان اعضاء کمیسیون نظر دولت را میدانند. خود بنده هم اگر لازم باشد حضوب بهم می‌رسانم آقایان هم تشریف می‌آورند و مذاکرات لازمه را در آنجا می‌کنیم بلکه انشاء الله موفق شویم بهر شکلی باشد یک راه عملی پیدا کنیم بشرط اینکه ان نظریة بنه هم محفوظ بماند در اینصورت هر نظری اتخاذ شود بنده حاضرم موافقت کنم

رئیس ـ پیشنهاد ختم جلسه شده

نمایندگان ـ صحیح است

رئیس ـ پیشنهاد هم راجع بدستور رسیده است

(بشرح ذیل خوانده شد)

پیشنهاد آقای بدر

پیشنهاد می‌نماید که خبرکمیسیون بودجه راجع بشهریه آقا میرزا لطف علی صدر جزو دستور جلسة سه شنبه شود.

رئیس ـ رذی به پیشنهاد آقای بدر می‌ماند برای جلسه بعد

بعضی از نمایندگان ـ صحیح است

مجلس نیمساعت بعد از ظهر ختم شد