مذاکرات مجلس شورای ملی ۵ خرداد ۱۳۲۴ نشست ۱۲۷ دنباله برنامه دولت

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری چهاردهم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری چهاردهم

قوانین بودجه مصوب مجلس شورای ملی
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهاردهم


دوره چهاردم قانونگذاری

شماره مسلسل ۱۳۹۱

مذاکرات مجلس بقیه جلسه ۱۲۷

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز شنبه پنجم خرداد ماه ۱۳۲۴

مجلس یکساعت و نیم قبل از ظهر روز شنبه پنجم خرداد ماه بریاست آقای ملک مدنی نایب رئیس تشکیل گردید.

- تقدیم لایحه تفریغ بودجه سال ۱۳۲۱ مجلس

۳- تقدیم لایحه تفریغ بودجه سال ۱۳۲۱ مجلس

نایب رئیس – آقای نجومی

نجومی – لایجه تفریغ بودجه سال ۱۳۲۱ مجلس شورای ملی که تنظیم شده‌است تقدیم می‌کنیم که به کمیسیون مربوطه ارجاع شود.

نایب رئیس – به کمیسیون محاسبات مراجعه می‌شود. دو سه فقره پیشنهاد کفایت مذاکرات شده‌است (جمعی از نمایندگان – مخالفیم)

طوسی –بنده مخالفم.

اردلان – بنده هم مخالفم

نایب رئیس – آقای طباطبائی. تهرانچی آقای فیروز آبادی میگویند پیشنهاد کفایت مذاکرات را من داده‌ام و بایستی توضیح بدهم.

نایب رئیس – خیر اول آقای طباطبائی پیشنهاد کرده بودند. بفرمائید.

محمد طباطبائی – عرض کنم که تا به حال پیش من بی سابقه بوده‌است و ندیده بودم که دولتی بیاید در مجلس روزهای متعدد و هر روزری ساعتها مستمع آزاد باشد و هیچکس از طرف دولت هیچ اظهاری نکند و باین شکلی که ملاحظه فرمودید مطالب خیلی مفصل و زیاد که بنظر من اکثراً مربوط به مجلس نیست و متوجه دولت فعلی و مربوط به برنامه هم نیست گفته شود و دولت هم اصلاً حرفی نزند و این دولت را هم من نمی‌دانم کی آورده موافقینش کدام یک از آقایان هستند که تا بحال یکنفر از موافقین هم ندیدم صحبت کنند (اردلان – بنده صحبت کردم) نظر آقایان هست (آقای وزیر فرهنگ هم باید گوش کند) که در ایام فترت یک لایحه اینجا آمد به مجلس برای بودجه کل به مجلس می‌آید (صحیح است) حلا ملاحظه بفرمائید این دو ماه تمام شد و وارد خرداد شدیم و بودجه ادارات کارهای مملکت قوانینی که خود آقایان اصرار دارید که بگذرد کارهای جاری و لازم مجلس همه بی تکلیف، آشفته، درهم، بی نظم، مختل، و من خیال می‌کنم آقایان موافقت بفرمائید زودتر تکلیف ممکلت معین شود باید آقایان توجه بفرمایند باین عرض من این جا مجلس شواری ملی است این جا جای گذراندن لوایح و قوانین مربوط به ملت است اینجا با جاهای کنفرانس وعظ و خطابه و سخنرانی خیلی فرق دارد (صحیح است) خیلی ما فرق داریم با مجالس کنفرانس وخطابه و تبلیغ و گفتگوها و تصفیه خرده حسابها اینها جایش در خارج است – اینجا مجلس است اینجا باید قانون بگذرد راجع بهر لایحه و همان قانون ما می‌توانیم بحث کنیم ما آگر نظریاتی داریم مربوط به همان قانون باید صحبت کنیم (صحیح است) این طرز این شکل خلاف اصل است و خلاف شأن مجلس است مشروطیت معنیش این نیست تتوجه بفرمائید (فداکار – در اطراف پیشنهادتان صحبت بفرمائید) باین عرض من و موافقت بفرمائید که به همین اندازه که تا حالا صحبت شده‌است استفاده هم بردیم برای تاریخ هم کافی است همین جا مذاکرات را خاتمه بدهیم که مجلس مشغول کار شود بودجه مملکت مانده مجلس برای بودجه‌است اگر جمع و خرج مملکت در بین نبود ممکن بود بگوئیم مجلس هم لازم نیست باین اندازه بودجه مهم است.

این قانون اساسی است ملاحظه بفرمائید و آقایان توجه داشته باشند (گن‌آبادی –از ساعت ۹ جلسه را تشکیل بدهید) از ساعت نه بیائیم مجلس که هی مناظره و کشمکش گوش کنیم آخر اینها شایسته نیست بنابراین آقایان موافقت بفرمائید که زودتر تکلیف دولت معین شود اگر ماندنیست که تکلیفش معین شود و اگر هم رفتنی است که تکلیفش معین شود و اگر هم امروز موافقت نخواهید فرمود بنده تمنا می‌کنم لااقل برای فردا مجلس را مهیا بفرمائید که باین وضع خاتمه بدهد.

نایب رئیس – آقای طوسی

طوسی – بنده با یک قسمت از بیانات نماینده محترم کاملاًموافق هستم که صحبت خارج از موضوع کمتر بشود و در عین حال از نظر خیر خواهی بحال مملکت و کشور معتقدم که هر قدر بیشتر در اطراف برنامه صحبت شود البته بهتر و مفیدتر خواهد بود (صحیح است) یکی از نمایندگان در اطراف برنامه صحبت شود)صحیح است در اطراف برنامه اولا اینکه فرمودید در اطراف برنامه صحیح است ولی برای تذکر عرض می‌کنم تذکراتی که اینجا از طرف آقایان نمایندگان بدولت داده می‌شود اینها تذکرات مفیدی است چون بعضی تذکرات هست که شاید خود دولت هم متوجه نباشد بالاخص جناب آقای حکیم‌المک که بفرمایش خودشان مدتها از کار هم بر کنار بنده‌اند و حالا که تشریف آورده‌اند آقایان مطالبی می‌فرمایند البته از این تذکرات نمایندگان محترم برای منافع و مصالح کشور استفاده می‌نمایند باین جهت بنده معتقدم که هر قدر بیشتر صحبت شود بهتر است حتی اگر دو سه جلسه دیگر هم صحبت شود و راجع بآن بیان نماینده محترم باز مخصوصاً بنده تأکید می‌کنم و استدعا می‌کنم که آقایان ساعت ۹ تشریف بیاورند و سه ساعت چهار ساعت هم صحبت بکنند و سه چهار روزه تمام می‌شود و اما راجع به بودجه که آقای طباطبائی فرمودند (نایب رئیس – موضوع بودجه مطرح نیست) بنده عرض نمی‌کنم خواستم عرض کنم که امروز پنجم خرداد است و تا آخر خرداد خیلی وقت باقی است

نایب رئیس – پس رأی بگیریم بکفایت مذاکرات.

محمد طباطبائی – رأی نمی‌خواهد بنده اصراری ندارم نایب رئیس پس می‌گیرید؟

محمد طباطبائی – عرض کردم رأی نمی‌خواهد پس می‌گیریم

فیروز آبادی – آقا بنده مخالفم و موافقم که امروز مذاکرات خاتمه پیدا کند و زأی بگیریم به برنامه دولت.

نایب رئیس –آقای طباطبائی – پیشنهاد کردند و پیشنهادشان را پس گرفتند

فیروز آبادی- بنده پس نمی‌گیرم یکنفر از نمایندگان – ایشان پیشنهاد را قبول می‌کنند

نایب رئیس – میفرمائید رأی بگیریم

تهرانچی – بعد از یکنفر دیگر که حرف زد آنوقت پیشنهاد آقای فیروز آبادی رای بگیرید

نایب رئیس – آقای ایرج اسکندری

دهستانی- بنده پیشنهاد داده بودم در خصوص کفایت مذاکرات

نایب رئیس – چنین چیزی که اینجا نبود آقای پروین گنابادی نوبت خخودشان را داده‌اند بآقای ایرج اسکندری. بفرمائید

ایرج اسکندری – قبل از اینکه وارد بحث در خود برنامه بشوم لازم میدانم خاطر نمایندگان محترم را متوجه به چند نکته بکنم و آن این است که طبق اصول دموکراسی و مشروطیت در اجتماعات کنونی وجود اقلیت و اکثریت لازمه دارد اساساً با وجود مجلس شورای ملی یعنی نمی‌شود تصور کرد در مملکت مشروطه مجلس شورای ملی باشد و در آنچا اکثریت و اقلیت نباشد در اینصورت می‌رسد به دیکتاتوری یا سیستمی که در زمان شاه سابق حکفرما بود بنابراین همه آقایان نمایندگان محترم تصدیق خواهند کرد که اگر اقلیت وجود دارد در مجلس این لازمه حکومت دموکراسی است و باید باشد (صحیح است) زیرا ملت همیشه دلخوشیش این است که این اقلیت کری تیک بکند انتقاد بکند و مسائلی را تذکر بدهد و البته اکثریت هم اگر پابند باصول مشروطیت و قانون اساسی است فقط باید اجازه بدهد و تحمل بکندت که اقلیت مطالب خودش را بگوید ولو اینکه آن مطالب خوش آیند برای اکثریت نباشد و در غیر این صورت مثل این است که یک قسمتی از مجلس را از حق صحبت کردن محروم بکنند و این صحیح نیست و خیلی جای خوشوقتی است که آقایان نمایندگان امروز با وجود اینکه چند روز است خسته هم شده‌اند با وجود این اجازه دادند که در اطراف برناه باز صحبت شود و البته مسائلی که در مجلس صحبت می‌شود مخصوصاً آن قسمت هائی را که اقلیت می‌گوید چون این مملکت وضعیتش یکطوری است که البته تصدیق خواهید فرمود و بتصدیق آقای نخست وزیر که در برنامه‌شان ذکر کرده‌اند هیچ جای مملکت نیست که احتیاج به اصلاح نداشته باشد و مردم خیلی نگران هستند پس این طبیعی است که اگر یک نماینده انتقاداتی در اطراف اوضاع مملکت می‌کند و در مجلس راجع بیک وضعیاتی که پیش آمد کرده‌است کری تیک می‌کند و انتقاد می‌کند انعکاس این عمل در خارج برای مردم است که آنرا انعکاس درد خودشان و مرام خودشان میدانند بنابراین وقتیکه در مجلس گفته می‌شود برای مردم یک تشفی خاطری است که گمان می‌کنند درد مردم دوا می‌شود و این‌ها همه لااقل یک تذکراتی باید باشد که هیئت دولت و نمایندگان اکثریت توجه بکنند و لااقل یک اصلاحاتی در امور بشود بنابراین در مقابل این تأثیری که در خارج شده من تصور می‌کنم که هیچ احتیاجی نیست که از طرف اکثریت اعمال فشاری بشود و وضعیتی پیش بیاید که موجب یک تشنجاتی در مجلس بشود.

من یک موضوع را مخصوصاً می‌خواهم تذکر بدهم و آن این است که در موثعی که یکی ازهمکاران من دکتر کشاورز در اینجا نطق می‌کرد آقای کاظمی در ضمن فرمایشاتشان فرمودند (این عین عبارتی است که در صورت جلسه‌است اگر تاکنون اکثریت ارفاق کرده‌اند نباید سوءاستفاده بشود و اگر مایل باشید عملا نشان می‌دهیم که می‌توانند از موقعیتشان استفاده کنند) (کاظمی – صحیح است بنده عرض کرده‌ام باز هم عرض می‌کنم) بنده نمی‌توانم باور کنم که این جریان پریروز روی عمل نشان دادن بوده و امیدوارم اینطور نبوده (نایب رئیس – آقای اسکندری در برنامه صحبت بفرمائید) تمام شد آقا اوضاع کشور بمرحله رسیده‌است که ناچار این جا دو عقیده و دو طرز تفکر دو فکر در مقابل هم قرار گرفته یک فکر این است که اوضاع یعنی این اجتماع را می‌خواهند بهمین طریق که الان هست به همین نحو نگاه دارند و بگویند همین طور بماند این فکر را بلسان سیاسی بهش میگویند محافظه کرای استاتو کو یعنی وضع موجود به همین حال باقی بماند دسته دیگری طرز فکر دیگری دارند و عقیده دارند که این اوضاع با این وضعیت برای اجتماع ایران برای مملکت ایران مفید نیست و باید قطها یک تغییرات و یک تحولاتی بشود تا اینکه این اوضاع دلخراش که الان موجود است تغییر پیدا بکند و این مملکت هم سر و سامانی پیدا بکند این عده را ما بهش میگوئیم رفورمیست یا ترقی خواه یا هر چه اسمش را بگذارید بالاخره اشکالی ندارد و در تمام مجالس دنیا این وضع وجود دارد و مانعی ندارد یک عده هستند که محافظه کار هستند و در مجلس انگلستان حزب محافظه کار هم اکثریت دارد معتقد هم هست که باید وضعیت امپراطوری انگلستان به همین نهچ بماند و هیچ تغییر هم نکند یک حزبی است.

یک جمعیتی است که طرفدار فکر است و اکثریت هم دارد ملاحظه میفرمائید دسته مخالف هم هست که دسته کارگز انگلستان است که معتقد است بایستی همه چیز عوض شود و الان هم مشغول مبارزه انتخاباتی هستند پس بنابراین مقصود این است که اشکالی ندارد که آنجا دو طرز فکر وجود داشته باشد و عملا هم که وجود دارد ولی موضع این است که بایستی آقایان نمایندگان محترم توجه بکنند که بالاخره بایستی بیکی از این طرز فکرها منتسب باشند یعنی یا بگویند که ما طرفدار اصلاحاتیم یا بگویند ما طرفدار محافظه کاری هستیم و حالا موقع از این گذشتهه‌است که ما بگوئیم که ما می‌خواهیم وضعیتمان بین بین باشد باید بدانیم چکاره هستیم بنده یاد دارم که مرحوم ناصر الملک (البته آقایان بهتر اطلاع دارند) در همین مجلس اعلام کرد که هر وکیلی بیاید پشت این تریبون بگوید عقیده‌اش چیست برای این مملکت چه می‌خواهیم؟ دموکرات هستند بگوئید من دموکراتم محافظه کارید بگوئید که من محافظه کارم علناً بگوئید و تصریح بکنید که مردم بدانند شما چکاره هستید و چه می‌خواهید بکنید؟ و چه عقیده‌ای دارید؟ روی این فکر عمل شود من حتی خاطر دارم در موقعیکه نمایندگان مجلس انگلستان به تهران آمده بودند یک عده‌ای از فراکسیون کارگز مجلس انگلستان مخصوصاً دعوتی از اعضاء ما کردند برای اینکه صحبت بکنند و در آنجا یکیش هم عضو مجلس اعیان انگلستان بود. لرد بود و افتخار می‌کرد که عضو اتحادیه سپورهای انگلستان است و صریحاً در ضمن صحبتش وقتی راحع به انتخابات انگلستان صحبت شد (یعنی ابائی هم نداشت) او ادعا می‌کرد که حتی حزب محافظه کار انگلستان عقیده ارتجاعی دارد و حتی برای مستر چرچیل هم این عقیده را قائل بود این البته در تمام سیاست‌ها هم مانعی ندارد و می‌شود قائل شد کهبه یک کسی اطلاق بشود که این فکر را داشته باشد ممکن است که طرف مقابل هم یک اسم دیگری را برایش قائل بشود حالا غرض من این بود که دولت هم وقتی که تعیین می‌شود و می‌آید در مجلس و متکی به یک اکثریتی است باید دولت هم معلوم بکند که نظرش و در طرز اصول کارش یا رفورمیست است که اصلاح طلب باشد و الا شتر سواری دلا دلا نمی‌شود هم دلم می‌خواهد محافظه کار باشم و هم اصلاح طلب این درست نمی‌شود این تطبیق با هیچ یک از موازین سیاسی و عقلی نمی‌کند این برنامه دولت را ما وقتی مطالعه می‌کنیم مقدماتش ظاهراً بنظر می‌رسد که جنبه اصلاح طلبی دارد ولی وقتی که به موادش بر می‌خوریم و نگاه می‌کنیم می‌بینیم که خلاصه اش این است که همین اوضاع را یک سرپوشی رویش بگذارند و باری به هر جهت بگذرد و بعد یک طور دیگر شود اینجاست عللی که مخالفت‌ما جنبه اصولی دارد و از نظر اصول این طرز فکر را برای مملکت مضر میدانیم فایده‌ای ندارد برای اینکه یک مدت دیگری هم این بدبختیهای مردم را و این اوضاع ملالت بار مردم را به همین طریق باید ادامه داد و بعد از از چند ماه دیگر یک دولت دیگر می‌آید و باز یک برنامه‌ای می‌آورد و یک چیزهای کلی که مثلا قانون اساسی را ما می‌خواهیم اجرا کنیم خوب این یک چیز کلی است وظیفه‌تان است ولی چطور می‌خواهید اجرا بکنید؟ یک چیزی که برای ما مهم است این است که وقتی که می‌خواهید قانون اساسی را اجرا بکنید چه جور می‌خواهید اتجرا بکنید شما که می‌خواهید مشروطیت را در مملکت مستقر بکنید چه جور می‌خواهید اجرا بکنید پروگرام معینش این است پروگرام که مرام شما نیست که مشروطیت را حفظ بکنید این برنامه هر آزادیخواهی و هر مشروطه طلبی است ولی چطور می‌خواهید حفظ بکنید این مهم است این را نگفته‌اند چیست. مطالعه فوری در امور اقتصادی چطور. این را کابینه پیش هم گفت آن یکی کابینه هم گفت آخر مطالعه اقتصادیتان چه جور است؟ عقیده‌تان چطور است تئوریتان چیست؟؟.. شما عقیده‌تان این است که دولت باید در کار اقتصادی دخالت بگذارد باختیار افراد؟ اینها تئوریهای مختلفی است تفکر‌های مختلفی است آخر شما تئوریتان چه چیز است؟. طرز تفکرتان چطور است؟. چی می‌خواهید بکنید؟…

مطالعه فوری در امور اقتصادی برای استقرار وضعیت و تشکیلاتی که مناسب با اوضاع اقتصادی مملکت باشد ما همین را می‌خواهیم به بینیم برای اوضاع فعلی مملکت چه چیز مناسب است بفرمائید چیست؟ چه جور باید باشد؟ که نمایندگان و مردم هم ازش مطلع باشند من نمیدانم آیا تجدید نظر در مالیاتها و تعدیل بودجه‌است که همه همین‌ها را می‌گفتند تعدل بودجه بچه عنوان؟ اگر می‌خواهید مالیاتها را تجدید نظر کنید مثلا مالیات مستقیم را ترجیح می‌دهد یا مالیات غیر مستقیم را ترجیح می‌دهید بالاخره در امور اقتصادی چه سنخ فکر دارید؟ در تنظیم بودجه چه چور فکر دارید؟ شما بودجه مملکت را چه جور می‌خواهید برای آن موازنه در نظر بگیرید؟ آیا عقیده باستقراض دارید؟ از محل داخلی می‌خواهید بودجه را تامین بکنید؟ یا ندارید می‌خواهید قرضهای داخلی بکنید آخر اینها را باید معین بفرمائید والا هر کس عقیده‌اش این است.

تعدیل بودجه. آخر تعدیل بوجه چه طور و بچه طریق؟ خلاصه هر کدام از این مواد را بنده بخوانم همینطور است خلاصه موادی که ذکر شده بیشتر جنبه مرامی و تئوری و کلی و حتی از کلی هم یکدرجه بالاتر که هیچ مفهوم خارجی ندارد (صحیح است) این است طرز برنامه دولت؟ این هم مخصوص آقای حکیم الملک نیست زیرا ایشان هم روی همان جریان سابق تهیه نموده‌اند ولی اصولاً با رویه‌ای که الان برای وضع مملکت برای اوضاعیکه امروز پیش آمده بهیچوجه مناسب نیست که چنین برنامه‌ای بیاید و شما بجای همه اینها اگر یکدانه یک نحوه یک اصلاحیرا می‌فرمودید از تمام این کتاب بهتر بود اگر می‌گفتید که قانون استخدام را باین طریق و باین طریق می‌خواهم اصلاح بکنم اگر شما همین یک ماده را می‌آوردید و عمل می‌کردید کافی بود و از تمام این برنامه بهتر بود از برنامه دولت از مقدمه‌اش همانطور که گفتم بوی رفومیست استشمام می‌شود که گفته شده‌است ما می‌خواهیم اصلاحات بکنیم علاوه بر این چیزی نمی‌بینیم ولی بطوریکه گفتم معلوم نیست که چطور می‌خواهند اصلاحات بکنند و ظاهراً اینطور استنباط می‌کنم و یقین هم برایم حاصل است که این برنامه دولت اصلا صورت محافظه کاری دارد یعنی بهمان طریقی که هست ماست مالی و محافظه کاری کرده و اوضاع را همینطور باری بهر جهة کردند ما هم به همین نهج می‌خواهیم اوضاع همینطور بماند و برود و بهمین طریق باید بگذرد این موادیکه پیش‌بینی شده همینطور که گفتم بهیچوجه کافی برای منظور اساسی که اصلاح اوضاع کشور ایران است چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ اجتماعی برای هیچکدام کافی نیست و هیچیک از مشکلات ما را که رفع نمی‌کند هیچ حتی یک مشکلات دیگر هم اضافه می‌کند فقط یک فورمولهایی است که ذکر شده برای اینکه مطلب روشن شود بنده مقدمه برنامه را یک قسمتهایش را قرائت می‌کنم: (اینجانب درتمام عمر آسایش و رفاه ملت و استقلال کامل مملکت و قوام و قدرت دولت را همواره موقوف باستقرار کامل اصول مشروطیت و حکومت ملی دانسته‌ام … و بعد از چند سطر سعی در پیروی از این رویه دیرینه و جهه همت اینجانب خواهد بود) باعتقاد اینجانب عموم ملت در این اصل اتفاق دارند که صیانت استقلال تام ایران و سایر مصالح عالیه مملکت باید بوسیله اجرای واقعی اصول مشروطیت تأمین شود من از این فرمایش آقای نخست وزیر اتخاذ سند می‌کنم ازاین عبارتیکه اجرای واقعی اصول مشروطیت است: اصلاً اصول مشروطیت بمعنی واقعی در این مملکت وجود ندارد (صحیح است) زیرا اگر بود که ایشان در برنامه‌شان ذکر نمی‌فرمودند این یکی دوم اینکه آقای نخست وزیر خیال کردند و تصور می‌کنند که دولت کنونی با این برنامه و با این وضع خودش خواهد توانست که اصول مشروطیت را در ایران مستقر بکنند (فرمند – کوشش خواهند کرد) کوشش که همه خواهند کرد ولی ایشان باید راه را نشان بدهند و عمل بکنند. بعد جای دیگر میگویند.

و یک شرطی هم قائل می‌فرمایند اما زا آنجا که مخصوصاً در این ایام حتی اینگونه اختلاف نظرها هم … (چون در بالا اینطور فرمودند: با این وصف اگر در اذهان و افکار اختلافی در طرز اداره امور امملکت وجود داشته باشد منشا آن غالباً اختلاف رویه در طریقه اجرای اصول مزبور است گفته‌اند اینها میگویند اما از آنجا که مخصوصا در این ایام حتی این گونه اختلاف نظرها هم غالباً موجب ضعف دولت می‌شود و سکته بارکان مملکت وارد می‌آورد جای آن دارد که بالفعل تا وقتیکه صالح اساسی مملکت را از بیم هر گونه گزند و آسیب فراغت دست دهد هادیان افکار از هر گونه اختلاف نظر چشم بپوشند و صمیمانه دست یگانگی و وداد بهم بدهند این به نظر من جنبه ادبی بیشتر دارد تا جنبه سیاسی برای اینکه همانطور که عرض کردم این اختلاف نظر در دو سنخ فکر و در دو طرز فکر قوی است یکعده‌ای میگویند که اوضاع را اینطور باید گذاشت و یک عده‌ای میگویند باید این اوضاع را تغییر بدهیم در این صورت این دو فکر را چطور می‌شود با هم تلفیق کرد؟ شما چطور می‌خواهید بفرمائید که هادیان افکار از این اختلاف نظر جلوگیری بکنند؟ آن کسی که معتقد است که این اختلافات باید اصلاح بشود با آن کسی که می‌گوید اصلاح نشود یا اگر می‌شود در مسائل اصولی اصلا اصلاح نشود ایندو نفر با هم صحبت بکنند بگویند چه؟! اینها با هم چه توافق نظری می‌توانند حاصل کنند؟ آن مصالح سیاسی مملکت که میفرمائید آیا غیر از مصالح مردم این مملکت چیز دیگری هم هست؟ و اگر غیر از این مصالح مصالح دیگری هم هست؟ مگر مصالح مملکت یک مفهوم کلی خارج از دنیا است؟ خوب یک چیزی است که انسان باید بفهمد مصالح اساسی مملکت. همان منافع مردم است وضعیت مردم است و اصلاحات خود مملکت و امور سیاسی و اقتصادی است غیر اینکه دیگر چیزی نیست.

شما یک طوری بیان فرمودید که مثل اینکه این اختلاف فکرها برای یک چیزهای جزئی است و اینها باید بروند پی کارشان. مصالح اساسی میفرمائید غیر از مسائل حیاتی مردم این مملکت چیز دیگری است که من نمی‌فهمم توی این یک مفهوم حیاتی است یا اینکه یک مثل افلاطونی می‌شود تلقی کرد که آن بالا باشد و مصالح مملکت را رویش قالب بریزند و بگویند این مصالح اساسی مملکت است و باقیش حرف است. مصالح اساسی مملکت همان چیزهایی است که مردم احتیاج دارند و متاسفانه داد می‌کشند فریاد می‌زنند و کسی بدادشان نمی‌رسد و بیشتر هم همین اصلاحات امور اقتصادی و مالی بالاخره وضع اجتماعی‌شان اوضاع کشاورزی، دادگستری و مالی و همه چیز و بالاخره همه اینها مجموعش مصالح اساسی مملکت است. پس خلاصه از این حرفها می‌خواستم نتیجه بگیرم که آقای نخست وزیر یک شرطی قائل شده بودند برای اینکه مشروطیت را در این مملکت مستقر بکنند و آن شرط این بود که این اختلافات از بین برود. با این استدلالی که من کردم خیال می‌کنم که شاید این شرط منتفی است یا آقای نخست وزیر باید این شرط را اصلاح بفرمایند که نه حتما اگر این شرط عملی بشود مشروطیت را در این مملکت مستقر می‌کنند البته ما حرفی نداریم ولی اگر این شرط را گذاشتند معنی‌اش این است که من نمی‌توانم بکنم من عقیده‌ام این است که بایستی از نظر وطن پرستی از نظر ایمان به مملکت از نظر اصول کناره‌گیری بکند چون خودش هم می‌گوید آقا من نمی‌توانم بار را حمل بکنم و این کار را بعهده بگیرم یا این کار را بکنید یا من کناره‌گیری می‌کنم شما این کار را بکنید والا من نمی‌توانم و این از دو حال خارج نیست یا آن شرط قبول نشد لازم نیست که آدم خودش را بر دوش مردم سوار بکند و لازم نیست که خودش را تحمیل بکند وقتیکه که دید کار نمی‌تواند بکند یا دیگران مانع کار هستند و نمی‌گذارند باید با کمال سر بلندی بگوید آقا من خواستم کار بکنم ولی این موانع هست و من نمی‌توانم و می‌گذارم بعهده کسی که از من قویتر باشد یا اینکه این شرایط را احتیاج نداشته باشند و بدون این شرایط بتواند عمل بکند و مدعی باشد. علاوه بر این من خیال می‌کنم فرمایش آقای نخست وزیر در برنامه راجع برفع این اختلافات همان طور که قبلا عرض کردم با اصول مشروطیت که خودش می‌خواهد حفظ کند مغایرت دارد برای اینکه در مملکت طرز فکر مختلف باشد و در منافع طبقاتی اختلاف وجود دارد و لازمه‌اش اینست که افکار مختلف باشد و اصلاً لازمه دموکراسی و مشرطه این است.

در مملکت مشروطه که اونیفورم و یکنواخت نمی‌شود بود عقاید آزاد است هر کسی فکر خودش را می‌گوید تا اصلاح بشود جنابعالی می‌فرمایید اصلا نباید باشد این چیزها وقتی که نباشد اصلا مشروطیت نباید باشد بنابراین این تناقض دارد با آن چیزهایی که قبلا فرمودید این وضع کنونی اجتماع ما و این وضعی که الان هست و با قرار شخص آقای نخست وزیر که وضعیت طوری است که بایستی ایشان در برنامه‌شان بعد از چهل سال مشروطیت مرقوم دارند که استقرار واقعی مشروطیت این خودش اعتراف است باینکه مشروطیت نیست و این معلول همان علتی است که عده‌ای از نمایندگان توضیح دادند و ان این است که در مدت ۲۰ سال تمام و شاید بیشتر در این مملکت مشروطیت بتمام معنی از بین رفته‌است و تمام شئون مشروطیت و تمام آن چیزهایی که ما در شأن سیاسی بهش حکومت دموکراسی و حکومت عامه میگوئیم از بین رفت آزادیهای فردی و اجتماعی را از مردم گرفتند تمام اشخاصی که حرف می‌زدند و مدعی بودند از بین رفتند آنها را گرفتند و توی زندانها باسم و با انواع شکنجه و عذاب از بین بردند و از همه بالاتر طرز تفکر مردم را و طرز سازمان اداری ما که شالوده‌اش روی اصول مشروطیت ریخته شده بود و در اثر یک تحول اجتماعی و تدریجی بالاخره می‌رسد به یک سازمان دموکراتیک و حسابی می‌شد در این مدت بکلی از بین رفت و جایش را یک اصل تروریستی یک اصول دیکتاتوری و هرج و مرج گرفته بود که در این اصول حرف یعنی شخصیت افراد از بین رفته بود و جایش را امر نظامی گرفته بود که هر کس گوش نمی‌داد جایش توی زندان بود و شخصیت و ابتکار و قدرت شخصی تمامش از بین رفته بود اگر مستخدم اداره یا قاضی عدلیه تسلیم باین جنایات نمی‌شد فورا جایش زندان بود شخصیت و شرافت را از بین بردند در این رژیم و جایش را به یک اشخاصی دادند که مثل آلت و ابزار بودند و مثل چرخهای ماشین همه ممکن است حساب شوند چون فکر ندارند و شرافت را از بین بردند و یک همچنین اشخاصی رابه شما تحویل دادند و امروز شما وارد یک چنین سازمانی هستید و آنوقت با این سازمان می‌خواهید مشروطیت را مستقر بفرمائید با این آلات و ادوات می‌خواهید در این مملکت اصول مشروطه را برقرار کنید آنوقت شرط تا هم این است که هادیان افکار باهم کار بکنند من خیلی تعجب می‌کنم از جنابعالی که عمر خودتان را در مشروطیت گذرانیده‌اید و از اشخاصی هستید که واقعاً می‌شود گفت در ایجاد مشروطیت در ایران سهمی دارید و مخصوصاً بشخص بنده سمت پدری دارید برای اینکه دوستی با پدر من داشتید و همکاری که برای مشروطیت با پدر من کردید در صورتیکه جسارت است ازمن که به پدر خودم اعتراض کنم ولی تعجب می‌کنم از حضرتعالی که با این سوابق تشریف می‌آورید و می‌خواهید مشروطیت را در این مملکت درست بکنید این هم با این وضع یعنی بشرط اینکه هادیان افکار باهم اختلاف نداشته باشند این شرط بنظر من ملازمه دارد با اصول مشروطیت شما باید می‌گفتید بشرط اینکه به من کمک بکنید همه و شرایط دیگری که بنده عرض می‌کنم شما بایستی می‌گفتید که من آمدم اینجا که تمام آثار اصول دیکتاتوری را و تمام اوضاعی را که در زمان رضا شاه حکمفرما بود و تمام این زور گویی‌ها را از بین ببرم و تمام این شخصیت‌ها را بر کنار بکنم و آمده‌ام برای این مملکت فرد درست بکنم و شخصیت درست بکنم و یک فرد دموکرات هستم وسازمان دموکرات باید باشد با تصفیه دولت و تمام سازمانهای دولتی از عوامل ضد مشروطیت و از عوامل دیکتاتوری و از عوامل ضد دموکراسی. متأسفانه اینها را نفرموده‌اند امیدوارم که در عمل همینطور باشد برای اینکه شرط اساسی استقرار مشروطیت این است که سازمان و دستگاهی که کار می‌کند طوری باشد که بتواند که بساز مشروطیت برقصد در ضمن بیاناتشان استفاده می‌فرماید به قانون اساسی (حاذقی – بیاناتی نفرمودند) چرا در پشت تریبون برنامه‌شان را فرمودند اصلاح عبارتی هم اگر می‌خواهید بفرمائید مدرسه که نیست اینجا عرض کنم در ضمن بیاناتشان در برنامه‌شان راجع به قانون اساسی اشاره فرمودند و در ضمن اعلام فرمودند که اصول قانون اساسی را تصمیم دارند محترم بشمارند. ولی باید ببینم آن تصمیم‌تان را چطور می‌توانید عملی بکنید آیا می‌توانید عملی بکنید یا نه؟ و با چه قدرتی؟ قانون اساسی را اگر چه من خیال می‌کنم که محتاج به تذکر نیست ولی چون مدتی است فراموش شده‌است اصول کلی قانون اساسی را باید تذکر داد تساوی حقوق بین کلیه افراد کشور از هر طبقه و مقام که باشد اصل هشتم متمم قانون اساسی است و این تساوی در برابر کلیه قوانین و در برابر مالیات و دادگستری می‌باشد ولی شما نه تساوی در مقابل مالیات دارید نه تساوی در مقابل دادگستری دارید نه تساوی در مقابل قوانین دارید هیچ چیزی ندارید و خودتان بهتر از من میدانید اصل نهم متمم قانون اساسی افراد مردم را حیث جان و مال و مسکن و شرف مصون از هر نوع تعرض میداند همینطور اصل یازدهم دوازدهم سیزدهم چهاردهم پانزدهم شانزدهم هفدهم، اینها را که راجع به کلیه حقوق افراد و آزادی‌های آنها است به ما داده ولی متأسفانه هیچ کدامش وجود ندارد: اجرا نشده امنیت جان و مال و مسکن و شرف افراد موجود نیست اصلا نیست میفرمائید هست بنده حاضرم مواردی را بشما نشان بدهم موارد عدیده‌ای را که اصلا نیست ملاحظه فرمائید آزادی فرهنگ و تحصیل و تعلیم طبق اصل هیجدهم متمم قانون اساسی اصلا وجود ندارد برای اینکه آزادی فرهنگ مقصودش اینست که واقعاً هر فردی هم بتواند تحصیل کند و هم بتواند معلومات خودش را تدریس کند و به جامعه یاد بدهد و مردم را با سواد کند با اطلاع کند ولی اینجا بالعکس ما قوانینی داریم از زمان گذشته که تصویب شده و مقرراتی در این مملکت گذشته که بر خلاف این اصل جلوی تمام این توسعه فرهنگی را گرفته و نمی‌گذارد تعلیم توسعه پیدا کند همین طور ما قوانینی داریم یعنی قانون نداریم ولی مقرراتی هست و عملی شده‌است که من خیال می‌کنم کاملا بر خلاف قانون اساسی است برای اینکه یکی دو مدرسه که مال ملل متنوعه بوده‌است این یکی دو مدرسه را هم آمده‌اند و بسته‌اند واقعاً ننگ آور است که در این عصر و زمان درب مدرسه را به بندند شماها همانطور که به ملل متنوعه اجازه دادید که در مجلس شواری ملی نماینده داشته باشند و در مجلس ازحقشان دفاع بکنند مملکت ما قانون اساسی ما بآنها اجازه داده‌است که برای فرهنگ که خودشان برای زبان خودشان برای زبان مادریشان بالاخره اطفالشان بآن زبان درس بخوانند و تحصیل بکنند اینها را نباید ببندند و جلوگیری بکنند بر عکس این باعث تقویت فرهنگ است (حاذقی – ممکن اسم آن مدرسه‌ها را بفرمائید) ازآقای حکمت بپرس.

آزادی انجمنها و اجتماعات اصل بیست و یکم متمم قانون اساسی – متأسفانه در ظرف این سه سال و خرده ایکه از عمر مشروطیت ادعائی سوم می‌گذرد نه آزادی مطبوعات هست نه آزادی اجتماعات و انجمنها بلکه اینجا یک قانون حکومت نظامی هم در حکومت مشروطه و در زمان مشروطه وجود دارد. قانون حکومت نظامی در زمان استبداد صغیر برای جلوگیری از ارتجاع محمد علی میرزا و بازگشت او در مجلس تصویت شد برای اینکه آزادیخواهان متشکل باشند و مرتجعین و مستبدین را خورد کنند و نتیجه بگیرند ولی امروز حکومت نظامی را فقط برای جلوگیری از آزادی و مطبوعات و مخالفت با بقایای حکومت دیکتاتوری ازش استفاده می‌کنند در هیچ کجای دنیا حتی در ممالکی که وارد در جنگ بودند و قهراً احتیاج داشته‌اند که حکومت نظامی داشته باشند در هیج جای دنیا سابقه ندارد که سه سال و نیم حکومت وجود داشته باشد من می‌خواستم بپرسم که از اول جنگ دولت گفت که ما حکومت نظامی را لازم داریم خوب جنگ که تمام شد با خاتمه جنگ هم باز لازم خواهید داشت؟ اصلا حکومت نظامی معارض مشروطه و آزادی است اگر می‌خواهید امنیت را حفظ کنید و باین بهانه‌است برای حفظ امنیت چه مانعی دارد شما مدعی العموم دارید، قوای تامینیه دارید از تمام قوای تامینیه استفاده کنید و امنیت را حفظ کنید پس چرا اسمش را می‌گذارید حکومت نظامی این را بردارید ارتش که مال خودتان است پلیس که مال خودتان است شما می‌توانید از ارتش و قوای تامینیه اگر واقعاً امنیت مملکت یا شهرها به مخاطره افتد ازش استفاده بکنید

بنابراین من نمیدانم چرا حکومت نظامی را نگاه می‌دارید، مگر بگوئیم برای یک چیز و آن برای جلوگیری از آزادی و مطبوعات و اجتماعات و عنداللزوم برای رجعت دیکتاتوری تقویت می‌شود برای چه؟ برای اینکه حکومت نظامی موجب می‌شود که شما باین وسیله هر روزنامه‌ای را که دلتان می‌خواهد توقیف بکنید و مردم را از محاکمی که قانون اساسی بعنوان مرجع برایشان معین کرده و محاکم عمومی است و در آنجا باید محاکمه بشوند منحرف بکنید و ببرید توی محاکم نظامی که یکعده اشخاص بی اطلاع آنجا نشسته‌اند و ابداً از قضاوت اطلاع ندارند و بی خود یکعده مردم را یا تبرئه می‌کنند یا محکوم می‌کنند این را جز اینکه ما تعبیر بکنیم برای این است که شما می‌خواهید آن اصول را حفظ بکنید و نگهداری بکنید جور دیگر ما نمی‌توانیم برایش تعبیری بکنیم و الا حکومت نظامی هم یک حدی دارد وقتی در ممالکی که اوضاع اجتماعیشان اوضاع سیاسی‌شان شدیتر شد و در موقع جنگ حتی حکومت نظامی را از خیلی پیش نگاه نداشته بودند ما سه سال و نیم است حکومت نظامی داریم بیائید ببینید ملاحظه بفرمائید بعد از اینکه جنگ هم تمام شده‌است حالا مال تهران را کاری ندرام اخیراً هم آمده‌اند یک نوع حکومت نظامی دیگر بعنوان حکومت راهها و طرق و شوارع و راه آهن در تمام طول خط آن و جاده‌ها در تمام کشور درست کرده‌اند و یک مقرراتی هم وضع کرده‌اند که در تمام طول جاده‌ها تا ۶ کیلومتر و از آن طرف هم در داخل شهر حکومت نظامی مستقر خواهد بود این معنایش این است که در تمام شهرستانها من جمله مازندران که در طول خط آهن واقع شده‌است در تمام شهرها اصلا محاکم عادی از بین رفته برای اینکه حاکم نظامی طرق و شوارع هر کاری که دلش می‌خواهد می‌کند و دخالت در تمام امور دادگستری، امور اداری تمام اینها را باسم فرمانداری نظامی راهها مداخله می‌کنند پس شما در دادگستری و در محاکم را هم ببندید دیگر مدعی العلوم می‌خواهید چه بکنید دیگر قاضی چه می‌خواهید بکنید، مملکت حکومت نظامی است و اصلا من عقیده دارم که جناب آقای نخست وزیر و آقایان وزراء لباس نظامی به تنشان بکنند برای اینکه که با این ترتیبی که که عرض کردم اصلا حکومت مملکت از اول تا آخرش نظامی است دیگر حکومت غیر نظامی لازم نداریم چون دیگر