مذاکرات مجلس شورای ملی ۳ دی ۱۳۰۶ نشست ۱۸۳
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری ششم | تصمیمهای مجلس | قوانین بنیان ایران نوین |
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری ششم |
مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره۶
جلسه: ۱۸۳
صورت مشروح مجلس یکشنبه ۳ دی ماه ۱۳۰۶ مطابق سلخ جمادیالثانی ۱۳۴۶
فهرست مندرجات:
۱-اعلام اسامی اعضاء منتخبه کمیسیونهای قوانین عدلیه- امور خارجه – داخله قوانین مالیه
۲- شور کلی نسبت به خبر کمیسیون قوانین مالیه راجع به خالصهجات انتقالی
۳- تقدیم لایحه تقلیل مدت مناقصه لوازم و ساختمان موسسه ذوبآهن از طرف آقای وزیر فواید عامه به قید فوریت و تصویب لایحه مزبور
۴- شور اول در ماده خبر کمیسیون قوانین مالیه راجع به خالصهجات انتقالی
۵- قانون تقلیل مدت مناقصه لوازم ساختمان موسسه ذوبآهن
مجلس دو ساعت و نیم قبل از ظهر به ریاست آقای پیرنیا تشکیل گردید
صورت مجلس روز پنج شنبه ۳۰ آذر را آقای نگهبان قرائت نمودند
غائبین با اجازهٔ جلسهٔ قبل آقایان:
حاج علی اکبر امین – محقق شیرازی- شیروانی – شیخ الاسلام ملایری – معتضد استرآبادی دشتی – آشتیانی – مدرس – حاج شیخ بیات
بهبهانی – بنی سلیمان – آیه الله زاده اصفهانی
غائبین بی اجازه جلسهٔ قبل آقایان:
اعتبار – اسدی – مرتضی قلی خان بیات ذوالقدر – حاج میرزا حبیب الله امین – امام جمعه شیراز – اعظمی – نظام مافی – زارع – میرزا سید مهدی معتمد – قوام شیرازی – افسر – فیروز آبادی – دکتر مصدق – حاج حسن آقا ملک – جوانشیر – میرزا حسن خان وثوق – حاج غلامحسین ملک – زعیم – حاج آقا حسین زنجانی
دیر آمدگان با اجازهٔ جلسه قبل آقایان:
بهار – جهانشاهی – محمود رضا دیر آمدگان بی اجازهٔ جلسه قبل آقای دیوان بیگی
رئیس – آقای بامداد
بامداد – عرض کنم که در صورت مجلس اولا دو قسمت نطق میبایستی یادداشت میشد و حذف شده است یک قسمت نطقی بود که آقای آقا سید یعقوب کردند که نوشته نشده یکی هم بیانات آقای یاسائی بود چون نطقهای قبل از دستور در صورت مجلسهای چاپی نوشته نمیشود خوب بود که این قسمتها این جا نوشته میشد دیگر این که آقای قوام را در صورت مجلس غائب بی اجازه نوشتهاند در صورتی که ایشان اجازه خواستهاند خوشبختانه حقوقشان را هم تقدیم کتابخانه کردهاند خوب است کمیسیون عرایض هم موافقت کند
رئیس – آقای آقا سید یعقوب
آقا سید یعقوب – در جلسه قبل بنده یک سؤالی از آقای رئیس الوزراء کرده بودم چون موقع پیدا نمیکردم تذکر بدهم که وزراء حاضر نمیشوند جواب سؤالات را بدهند لذا خواستم در اینجا درج بشود تا مقام ریاست هم متذکر باشند و بگویند آقای رئیس الوزراء بیاید و جواب بدهد
رئیس – سؤالتان همان روز فرستاده شد
آقا سید یعقوب – سؤالات سابق را عرض کردم
رئیس – آقای حاج آقا حسین
حاج آقا حسین – بنده را غائب بی اجازه نوشتهاند در صورتیکه اجازه خواسته بودم
رئیس – یادداشتی دادهاید اصلاح میشود صورت مجلس ایرادی ندارد
گفتند خیر
رئیس – صورت مجلس تصویب شد اشخاصی که به عضویت کمیسیونها انتخاب شدهاند اسامی شان قرائت میشود بقیه را هم باید امروز انتخاب کنیم به ترتیب آتی قرائت شد
کمیسیون قوانین عدلیه – عدهٔ حضار ۹۶
آقای حاج شیخ بیات –۵۴ رأی
آقای مولوی – ۵۳ رأی
آقای دیبا – ۵۰رأی
کمیسیون قوانین مالیه – عده حضار ۹۵
آقای شریعت زاده – ۵۵ رأی
یک نفر کسری است. اکثریت نداشته است
کمیسیون امور خارجه عده حضار ۹۵ نفر
آقای طباطبایی وکیلی ۴۸ رأی
کمیسیون داخله عدهٔ حضار ۹۶ نفر
آقای اسکندر خان مقدم ۶۲ رأی
آقای حشمتی ۴۹ رأی
یک نفر کسر است
رئیس – فعلا شروع میشود به انتخاب سه نفر برای کمیسیون فوائد عامه آقای آقا سید یعقوب
آقا سید یعقوب – اگر مقام ریاست موافقت فرمایند برای بعد از تنفس بهتر است
رئیس – مخالفی ندارد
گفتند خیر
رئیس میماند برای بعد از تنفس جمعی از آقایان پیشنهاد کردهاند که لایحهٔ خالصجات انتقالی مطرح شود مخالفی ندارد؟
روحی – بنده مخالفم
رئیس – بفرمایید
روحی – بنده در این قبیل لوایح خیلی مهم عقیده دارم که وزیر مربوطه اش حاضر باشد به جهت این که ممکن است بعضی از آقایان نمایندگان یک نظریاتی اظهار بکنند در صورتیکه وزیر مسئول نباشد آن نظریه تعقیب نمیشود و آن نظریه در آن قانون تأمین نمیشود حالا ممکن است که ما خودمان با نبودن وزیر مسئول این کار را بکنیم این البته اشکالی ندارد ولی همان زحماتی تولید می شودکه درقانون ممیزی عملا حاصل شد از این جهت بنده تمنا میکنم که آقایان موافقت بفرمایند به ماند بعد از تنفس که وزیر مالیه هم حاضر بشود و فردا تولید اشکال نشود
رئیس – رأی میگیریم برای جزو دستور شدنش آقایانی که تصویب میکنند قیام فرمایند
اغلب قیام کردند
رئیس – تصویب شد شور در کلیات است آقای روحی
روحی – عرض کنم که غالبا دیده میشود گاهی یک وضعیاتی در مملکت پیش آمد میکند که یک قضایائی باعث تأسف و تأثر میشود این که دولت از عهده بر نیامده است خالصجات مملکت را به طور خوبی اداره کند این باعث شده است که آقایان درصدد بر آمدهاند خالصجات را بفروشند …
عدل – اشتباه میکنید این خالصجات انتقالی است نه خالصجات دولتی
روحی –خواهش میکنم اجازه بفرمایید آقا شور در کلیات است آقای رئیس هم این جا تشریف دارند
عمادی – فروخته شده است اینها
روحی – همان که فروخته شده است عرض میکنم آقا عرض کنم که تا ارزاق عمومی در مملکت تأمین نشود بنده مخالف با این عقیده هستم بایستی دولت کاملا ارزاق را در مملکت تأمین نماید و قوانینی بیاورد که از احتکار جلوگیری کند بعد مبادرت به این کار بکند امروز غالب آقایان می دانند که این خالصجات غالبا جنس بده هستند خیلی هم جنس زیاد میدهند اگر این خالصجات انتقالی نبود در کرمان شاید نان خیلی ترقی کرده بود دولت و وزارت مالیه تعهد کرده است در مقابل خبازان که هر روز یک مقداری جنس به خبازها بدهند که نان بپزند و بدهند به مردم این مطلب باعث شده است که مردم و طبقه سوم مملکت که حقیقتا وسیلهٔ زندگی ندارند مرفه باشند بنده عقیده دارم قبل از این که این لایحه مطرح شود دولت ابتداء این قانون راجع به منع احتکار بیاورد که ارزاق عمومی تأمین بشود بعد این قانون را بگذرانند
رئیس – آقای عدل
عدل – اولا این که آقای روحی در مقدمه فرمایشات فرمودند که در قانون ممیزی وزیر مسئول حاضر نبود که این قانون اشکال پیدا کرد تصور میکنم فراموش کرده بودند که قانون ممیزی مدنی در دورهٔ پنج مطرح بود وزیر مالیه هم همیشه در مجلس حاضر بود و دفاع میکرد مثل هر قانونی که نوشته میشود نواقص و معایبی دارد که در عمل معلوم میشود و بعد باید اصلاح بشود ولی این مسئله که میفرمایند تأمین ارزاق عمومی تصور میکنم اشتباه میفرمایند آنچه مربوط است به ارزاق عمومی راجع به خالصجات دولت است نه خالصجات انتقالی اینها مال مردم است و لفظ خالصهٔ که در سر اینها گذاشته شده است به این جهت بوده است که یک وقتی خالصه بوده است و دولت فروخته است حالا به واسطهٔ این که اینها جزو جمع زیادی پیدا کرده است و در این انقلابات اخیر هم این املاک به کلی خراب شده و حالا مالکین نمیتوانند از عهدهٔ
مالیاتها بر آیند این است که این املاک همه ویران و خرابه مانده و مالکین نمیتوانند آنها را آباد کنند و دولت هم مجبور است هر ساله از آنها مطالبهٔ مالیات بکند و مالکین هم نمیتوانند بدهند یعنی ندارند و ملکشان آباد نیست که بدهند این است که مهاجرت میکنند و میروند به طور خلاصه هرجا خالصه انتقالی است خواهید دید که به کلی خراب و ویران است این است که دولت در نظر گرفته است یک کاری بکند که هم ضرری به مالیات دولت نخورده و هم یک منافعی به دولت رسیده باشد و هم این املاک آباد شود این است که این لایحه را آورده است ودر کمیسیون قوانین مالیه هم مطرح شد و نواقصش اصلاح شد و حالا خبرش تقدیم شده است اشکالی هم ندارد و البته آقااین هم هر نظری دارند پیشنهاد میفرمایند
رئیس – آقای کازرونی
کازرونی – طرز معامله و مبادلهٔ خالصجات انتقالی که یک طرفش دولت است و یک طرفش اشخاص و بیشتر هم قبل از مشروطیت واقع شده اگر چنانچه بکنند و حقیقتش انسان بخواهد برسد شباهت به هیچ یک از این معاملاتی که در دنیا وجود دارد ندارد دولت چطور مالک بوده است معلوم نیست از روی چه میزان وچه مدرک و چرا انتقال به مردم داده است معلوم نیست بعد از انتقال هم چه نوع با مردم معامله کرده است در آن املاک آن هم معلوم نیست تمام اینها را باید دقت کرد و چون این خالصجات انتقالی تعلق دارد به بعضی اشخاص بنده خیلی روی آن نمیخواهم حرف بزنم لکن بعضی موضوعات است که به زندگانی یک قسمت اعظم از این مردم توجه دارد و بنده میخواهم تذکر بدهم این جا اگر چنانچه جواب مساعدی بشنوم خیلی خوب ساکت میشوم بنده هیچ مدعی و بخیلی نیستم که ببرند چه فرق میکند چه عیب دارد اگر هم نشنیدم آن وقت بایستی استدعا کنم که این عدم موافقت با عرض بنده اقلا تطبیق با یکی از موازین جاریه در یکی از اقطار دنیا بکند خالصجات انتقالی انواع متشتته دارد و در ایران فرد اکمل و اعلایش این است که دولت یک ملک شش دانگی را مالک و متصرف است بعد او را به دیگری انتقال میدهد بنده در این جا فعلا عرضی ندارم یک خالصجات دیگری هم هست که فقط و فقط یک کلمه از لغت گرفته شده است و اطلاق بر آن شده است و آن خالصه است و این املاک بیشتر در قسمت فارس و عربستان است که من نمی دانم چه شده و چه بوده که دولت در تمام نقاط فارس و عربستان
موقر – عربستان نیست آقا خوزستان است
کازرونی بلی خوزستان (خوب ضرر ندارد عربستان هم آقا جان مال ما است حالا یک قسمتش را هم بردهاند دیگران غلط کردهاند عیب ندارد وحشت نکنید) در تمام نقاط فارس و عربستان خالصه خودش تصور کرده است مثل کازرون میگویند تمامش خالصه اس دشتی و دشتستان میگویند خالصه است عربستان تمامش خالصه اس پس این مردمی که در آنجا متوطن هستند از کجا آمدهاند از آفریقا آمدهاند از زنگبار آمدهاند از آسمان نازل شدهاند پس این خانه و لانه و زندگانی اینها مال کیست پس اینها چه کارهاند مدتی است این املاک در دست مردم است یدا بید ابا عن جد پانصد هفتصد ششصد سال که متصرف بودهاند الان هم متصرف اند باز میگویند خالصه است عجب در این جا است که میخواهم عرض کنم درست دقت کنید به عرض بنده ببینید چه میخواهم عرض کنم شاید ناطقهام نتواند ایفاءکند عرض میکنم چنانچه یک کسی که مدعی مالکیت یک ملک با یک بلوک عمده است یک قبری برای دفن خودش بخواهد تهیه کند باید پول بدهد و بخرد اصلا زمینی نیست که مال کسی باشد همه مال مردم است مال مردم بوده است و هست و همین طور هم جاری بوده بعد حکام مخصوصا در بعضی قسمتها که رفتهاند و حکومت کردهاند انتخاب
کردهاند بعضی نقاط خوب را که اتفاقا آب داشته است وحاصل خیز بوده است آن ملک را به یک ترتیباتی که می دانید هیچ وقت هم منسوخ نمیشود نه این که ادعا کنم در زمان استبداد بوده است فرق نمیکند خیر لباس فرق کرده است یک فرمانی یک قبالهای به یک وسیلهای درست میکند ه این ملک مال من است آن وقت این آدم سالها هم درش تصرف می کرده است خوب و مردم چرا ساکت بودند به واسطهٔ این که یکی از شرایط این بود که همان صورت جزو جمع مالیاتی را در نظر بگیرند و همانطوری که بوده است با مردم معامله بکنند مردم هم غافل از این که این جا خالصه شده است و انتقال داده شده است به اشخاص به کلی بی خیال بودند بعد هم هر سال هم میآمدند و مالیات را از مردم مطالبه میکردند و سند میگرفتند و میگفتند که خوب ملک مان است و اصلا فکر نمیکردند که این طور شده است حالا بیدار شدهاند و متوجه شدهاند و فهمیدهاند که چه خبر است بنده میخواهم عرض کنم یک چنین املاکی که ملک متصرفی مردم بوده است و هست و خودتان هم تصدیق خواهید فرمود که بعد از این هم باید باشد معذالک باز تصدیق میفرمایید که ملک مثلا متعلق به یک حسن قلی بیک نامی بوده است دو مالک مستقل توارد دو علت مستقل هر یک معلول واحد این چطور میشود چطور تصورش را میکند مالک یک ملک دو نفر باشند هم مالکیت او صحیح باشد و هم مالکیت این این چطور میشود علاوه بر این باید عرض کنم که آقایان بایستی یک قدری نظریات تان را دقیق تر کنید بایستی مردم را از قید این اسارت خلاص کنید ببینید آنهایی که به غصب و جبر و ظلم مدعی مالکیت مردم هستند اسم شان را هم نمیآورم که کیستند شاید انشاءالله اسمشان محو بشود ببینند اینها چه معاملهای با مردم میکنند زمین مردم مال مردم آب مردم را میبرند همین مردم میروند درخت غرس میکنند آن وقت میآیند و این را خرص میکنند چطور میآیند این باغ را خرص میکنند بعد خروار خرما صاحبش هرچه فریاد میکند که باباجان این باغ من صد خروار خرما ندارد پنجاه خروار هم ندارد میگوید خیر خراص من گفته است صد خروار است و باید بدهی بالاخره این طرف و آن طرف میگوید خیلی خوب نصفش مال من و نصفش مال تو آن وقت این مالک بدبخت بیچاره باید تمام ثمرهٔ باغش را تسلیم مالک دیگر یعنی آقای حسنقلی بیک بکند آخر این چه کاره است چه اثری در جامعه دار هیچ هیچ هیچ چه کاره است هیچ هیچ هیچ کاش یک آدم زورمندی بود که مملکت از زور او استفاده میکرد کاش یک آدم بذالی بود که از بذلش ملت و مملکت استفاده میکرد بالاخره این آدم هیچ در هیچ بر جان مردم بر مال مردم ابقا نمیکند و این مردم نمی دانند تکلیفشان در این مملکت چه چیز است و چکار کنند و به کجا فرار کنند برده هستند بنده هستند چه هستند اینها کی هستند میخواهم عرض کنم یک بلوک دو بلوک سه بلوک ده بلوک صد بلوک نیست این بلیه در تمام مملکت هست بدتر از این را عرض کنم مسئله خشت راآقایان می دانند که یکی از بلوکات مهمه است کسانی که متصدی و مباشر خشت بودهاند در سنین متوالیه سرحد دار مملکت بودهاند اگر مراجعه به تاریخ بفرمایند در زمان مرحوم کریم خان وکیل رحمه الله علیه آنها یک خدمات شایانی به مملکت کردهاند به قسمی که مثلا رستم خان را رستم سلطان خواندند این آدم بزرگ دشتی و دشتستان بود و خودش هم یک خان مستقل و صحیحی بود مردی بود بذال و سخی از روی همان مناعت طبع و بزرگی فطرت با مردم سلوک و معامله میکرد این املاک هم بعد با حفاد و نژادش منتقل شد در این دفتر پوسیدههای دیوانی هم نمی دانم رقبات است چه است اسمش نیست که اینها جزءخالصه است یا به غلط یا به غیر غلط بعد رنود آمدند و در تحت این عنوان که شما بقایای مالیاتی دارید سند مالکیت آن جا را برای خودشان صادر کردند
والان مالک و متصرفند دیگر کسی نمیپرسد چرا بعد هم چه تدبیری برای این کار کردهاند حالا عرض میکنم رفتند و گفتند ما آمدیم پول به شما میدهیم ملک تان را آباد کنید ملکتان در تصرف خودتان است پول هم به شما میدهم ملک هم در تصرف خودتان باشد ما که از شما نمیگیریم مال مال خودتان است بعد یواش یواش بردند ملک را و حالامالکین ملک باید بروند وگدایی کنند چون خانه ندارند لانه ندارند زندگانی و معاش ندارند باید تمام اراضی و املاک و اشجار مثمره همه چیز اینها را دیگری من غیر حق ببرد و بخورد آخر چرا اقلا آقا میخواست یک نفر حق شناس و حق پرور برود بپرسد بگوید آقا این بقایای مالیات مال که بوده است چقدر است این املاک قیمتش چقدر است چرا بردهاند آخر اقلا به قدر بدهی که قرض کردهاند این شخص بیچاره دارد از ملک اینها بگیرند و ملکش را پس بدهید هیچ اینها نشده است امثال اینها هم آقا زیاد است.
آقا سید یعقوب آقا این لایحه را بخوانید هیچ ربطی به این مطالب که میفرمایید ندارد
کازرونی – اگر جنابعالی یک قدری شیطانیتان خوب میشد بد نبود شور در کلیات است آقای بزرگوار بگذار بگویم حرفم را قطع نکن مقام ریاست این جا تشریف دارند والله خیلی بردباری میفرمایند والا ریشه این حرکات را از مجلس شورای ملی قطع میفرمودند اگر ریشه این حرکات قطع میشد نفعش عاید دولت و ملت و همه میشد صحیح است و بالاخره آقا امثال این املاکی که عرض کردم در فارس زیاد است یکی و دو تا و سه تا نیست
احتشام زاده – در همه جا هست فارس تنها نیست
کازرونی – بسیار خوب من خبر نداشتم و باید تکلیف همهٔ اینها معین بشود املاکی که مردم یدا به ید متصرف و مالک بودهاند خورده مالک بوده است یکی صد ذرع داشته است یکی دویست ذرع داشته است یکی دویست و پنجاه ذرع داشته است یکی یک جریب داشته است یکی دوجریب داشته است هیچ دلیلی آقا وجود نداشته که به دیگری انتقال یافته باشد یک مرتبه یک کتابچهای پیدا شده است که من مالک این بلوکات شما هستم و درعین حال شما هم مالکید این معما استها اگر چنانچه کمیسیون و دولت در نظر گرفتهاند که حقیقتا رعایت حقوق این مردم را کرده باشند بسیارخوب توضیح بدهند بنده هم قانع میشود توضیح بدهند این توضیح هم در صورت مشروح مذاکرات مجلس قید بشود که مردم در صورت لزوم و برای احقاق حق مشروع شان بتوانند استناد بهش بکنند اگر این طور است که ساکت میشوم بنده والا البته به قدر مقدور باید از حیات و زندگانی و جان و مال مردم و از تجاوزات این عده هیچ و پوچ مدافعه بکنم
فهیمی مخبر کمیسیون قوانین مالیه – مقدمه لازم است این قسمت را عرض کنم که آقای کازرونی در جلسهٔ ششم مهرماه صحبتی فرمودند که حالا عرض میکنم پیشنهادی در آن جلسه بنده و جمعی از آقایان کردیم که راپرت کمیسیون قوانین مالیه راجع به خالصجات انتقالی مطرح شود آقای کازرونی مخالف بودند و اظهاراتی کردند که حالا میخوانم.
بنده راستی به قدری تأثر دارم که نمیتوانم تأثرات قلبی خود را کماکان به عرض برسانم بالاخره بگذارید کم کم حکومت مشروطهٔ ملی شویم آخر این قانون بلدی مربوط است به این که ما کم کم حکومت مشروطهٔ ملی را تشکیل داده باشیم شما ببینید کارها چطور میگذرد ولایات در چه حالند مردم وضعیتشان چطور است آقا میفرماید که لایحهٔ نمی دانم املاک انتقالی را که من میفهمم یعنی چه ایشان هم میفهمند برای چیست و بالاخره نتیجه اش چه خواهد شد به منفعت کی و ضرر کی تمام خواهد شد جزو دستور بکنند تصدیق بفرمایید که این عبارت یک قدری موهن است ولی در هر موقعی که در کار بودهاند همه سعی داشتهاند که زحمات و ضررهایی که برای مردم در
کار بوده است مرتفع بکنند البته همه یم ماها هیچ وقت مقید نبودیم که یک اصول جاریهای را که هرقدر هم بد باشد با هر فشاری که ممکن است به جریان بیندازیم یکی از مسائلی که فوق العاده بنده او را مهم میدانستم از نقطهٔ نظر این که برای مردم اسباب ضرر و زحمت برای دولت اسباب ضرر وزحمت و برای مأمورین هم وسیله استفاده است همین مسئله خالصجات انتقالی است و این را هم مطمئن باشید که بنده شخصا نه یک وجب خالصه انتقالی دارم و نه غیر انتقالی و هیچ منفعتی هم از این کار ندارم و لیکن خیلی سعی داشتم که این زحمت را از سر مردم برداریم در دورهٔ چهارم در موقعی که متصدی وزارت مالیه بودم اول دفعه این لایحه را بنده پیشنهاد کردم بعد هم در مدتی که سرکار نبودم به وسایل دیگری این کار را تعقیب کردم در جرائد و غیره نوشتم تذکر دادم و الحمدالله افتخار این را دارم که مدافع این لایحه در مجلس شورای ملی هستم خوشبختانه نمایندگان محترم هم متوجه این ضررها و زحماتی که از این راه به مردم و دولت شده است شدهاند و امیدوارم که این نتیجه را بگیریم که اقلا این لایحه را برای رفع این زحمات بگذرانیم آقای کازرونی اگر در یک موقعی در یک مطلبی مخالفت دارند البته آزادند مطالب خودشان را هم میتوانند بفرمایند لیکن در تحت عنوان مسایل تهمت آمیز تقریبا عقاید دیگران را تروریزه کردن و مورد تهدید قرار دادن خوب نیست سرکار در مخالفت آزادید بنده هم در موافقت وهمین طور هم دیگران امیدوارم در آتیه رعایت این نکته را بفرمایید اما آمدیم در اصل موضوع خود حضرتعالی در ضمن بیان مخالفت تمام آن مقصودی را که از پیشنهاد شدن این لایحه در نظر هست بیان فرمودید دولتهای قدیم به تدریج به عناوین مختلفه صاحب یک خالصجاتی شدهاند و هیچ دولتی در صدد این برنیامده است که برود در محضر شرع بنشیند یک ملکی را قباله کند و بخرد نه در ایران نه در هیچ دولت دیگری دولت فرانسه هم خالصجات خیلی زیاد داشته ولی هیچ کدام خریداری نبود تمام در نتیجهٔ انقلابات و تغییر وضعیات و ضبط املاک مهاجرین با مخالفین حکومتهای وقت صاحب یک خالصجاتی شدهاند دولت ایران هم به همین طور یا یک اشخاصی یاغی بودهاند که املاکایشان را دولت ضبط کرده یا یک اشخاصی بودهاند از بابت بده مالیاتی یا غیر مالیاتی املاکشان ضبط شده هر چه بوده است خالصجات دولت در تحت این عناوین بوده است
کازرونی – انواع دیگری هم دارد
فهیمی مخبر – وهمان ملاحظاتی که در همه جا هست برای این که خالصجات را دولت از دست بدهد در اینجا هم بود به این معنی که دولت وقت ملتفت شد که دارای یک املاک زراعتی فوق العاده زیادی است اولا برای اداره کردن آنها یک مخارج فوق العاده زیادی را باید تحمل بکند در صورتی که در دست اشخاص بودن این مخارج را متضمن نیست ثانیا اشخاصی را بایستی بگمارند برای اداره کردن این کارها که ملاحظهٔ توصیه و خصوصیات آنها در استخدام آنها بیشتررعایت میشد تا لیاقت و تخصص برای امر فلاحت و در نتیجه این میشد که از یک طرف محصول املاک فایدهٔ املاک متدرجا از بین برود و از طرفی دیگر یک اشخاصی فشار بیاورند که داخل در استخدام دولتی بشوند و بالاخره به جای این که مردم کاردان متخصص در مملکت ترتبیت بشوند یک دسته هوچی یا اشخاصی که به وسایل غیر مشروع بخواهند املاک را بدست بیاورند پیدا شود از هر حیث خرده مالک شدن املاک معلوم است که فایده اش هم برای خزانهٔ مملکت بیشتر میشود هم برای ثروت مملکت زیرا قیمت ملک بیشتر ترقی میکند و ترقی قیمت ملک موجب اعتبار مملکت میشود این بود که در صدد بر آمدند که املاک را متدرجا از دست دولت منتزع کنند و بدهند به دست اشخاص راهای مختلف به نظر رسید در بدو امر که شاید قریب صد سال پیش بود یا هشتاد سال قبل مسئلهٔ اقطاعی بود یعنی خالصجات را
حسب المقاطعه می دانند به یک اشخاصی و معین میکردند که شما باید در سال فلان مبلغ نقد و فلان مقدار جنس بپردازید و ملک را به شما واگذار میکنیم این اسم را اقطاعی میگذاشتند
امیر اسدالله خان عامری – چی؟
فهیمی – اقطاعی، یعنی حسب المقاطعه ابتدا انتقال خالصجات در تحت این نظر بود بعد مسبوقید که سابقا دولت در خیلی از ولایات و ایالات دارای سوار و سربازان محلی بود و مجبور بود به آنها حقوق محلی بدهد یعنی تا وقتی که بر میگشتند به خانه خودشان دولت باید به هرکدام ماهی سه تومان یا شش تومان حقوق بدهد برای شش ماههای که در محل هستند و مسئول این عده سرباز هم همیشه رؤسا و خوانین محلی بودهاند دولت فکر دیگری که کرد این بود که خالصجاتی که در هر قسمت هست به آن رؤسای محلی به اسم مواجب سوار و سرباط واگذار کنند به عنوان تیول سرباز و سوار که از عوائد آن حقوق محلی مأمورین را بردارند و با دولت حساب بکنند این هم یک قسم انتقال شد از طرف دولت یک قسم دیگر که تقریبا فرمایش سرکار هم فی الجملهای مشمول آن میشود این بود که ایلاتی را از محلی به محل دیگری می کوچانیدند و میآوردند یک ملک خاصله را به آنها میدادند که پرت خودشان قرار دهند همین الان در اردبیل همدان استرآباد جاهای دیگر خیلی از این قبیل خالصجات هست همینجا در لار مراتعی هست که مخصوص یک ایلاتیست که از جاهای دیگر کوچانیدهاند آوردهاند به اینجا که در این چندین سال محل سکنای ایشان آنجاست
کازرونی – عرض بنده غیر از این هاست مقصود عرض من ایلات نبود
فهیمی – خوب حالا در عرض جواب مانعی نیست یک قدری دقت به عرض بنده بفرمایید آنها در سال یک حق سکنی باید به دولت بدهند خودشان در آنجا بیایند و سکنی کنند آن هم یک قسمت است از هزار و سیصد هزار و سیصد وسه به این طرف مسئله فرمان انتقال پیش آمد که عوائد یک املاکی را به یک اشخاصی جمع میکردند مثل اقطاعی اول منتهی به موجب فرمان واگذار می کردهاند به اشخاص اینها اسمش خالصجات انتقالی است و آن موضوع همین لایحهٔ فعلی است و این که گفته میشود یک خالصجاتی را مفت دادهاند به اشخاص اینها چندان حرف با اساسی نیست به جهت این که عوائد ملک را مالیات آن ملک قرار دادهاند و به اشخاصی واگذار کردهاند و در واقع مثل یک اجارهٔ دائمی است آن هم نه عوائدی که آن وقت داشته استزیرا که عوائد ی که در روز اول تصرف دولت آن ملک داشته اس زیاد بوده است و بعد در موقع انتقال به واسطهٔ بی مبالاتیهایی که کردهاند کمتر شده بود منتهی درجزو جمع دفتری همان جزو جمع روز اول ثبت است مثلا یک ملکی را در دفتر مینویسند صد خروار جنس دارد و فلان مقدار نقد ولی روزی که منتقل کردهاند شاید خیلی کمتر از این بوده است با وصف این در موقع انتقال همان جزو جمع دفتری را جمع آن مالک جدید کردهاند و آن ملک را به او واگذار کردهاند این اسخاص پس از متصرف شدن ملک غالبا از عهدهٔ پرداخت آن جمع دیوانی برنیامدهاند و در صدد اصلاح این کار بر آمدهاند باز وزارت مالیهٔ وقت و دولت وقت نخواستهاند که وضع خودشان را تغییر بدهند و به شکل جدید بکنند راههای دیگری برای او پیش آوردهاند یکی از آنها مسئلهٔ تسعیر بود که مثلا جنس خرواری دو تومان تسعیر میکردند ولی جزو جمع همان صد خرواری بود ولی به جای پانصد تومان یک براتی صادر میکردند که از بابت قیمت تسعیر فلان دویست تومان اخذ شود یا برای تخفیف صادر میکردند مثلا هزار تومان اصلی را مینوشتند در جمع ولی یک برات تخفیف پانصد تومان علی حده صادر میکردند که جزء جمع اولیه از بین نرود به آنها هم مساعدتی شده باشد مجلس اول دورهٔ تقنینیه
یک مرتبه تیولات و تسعیرات و تخفیفات را موقوف کرد و برگشتند به حال اول همان موقع در اجرای اقن قانون غالب اشخاص دیگر نمیتوانستند از عهده بر بیایند چنانکه اگر در دوسیههای سابق مراجعه شود خیلی اشخاصی هستند که حاضر شدهاند ملک خودشان را واگذار بکنند و برگردانند به دولت به جهت این که از عهدهٔ آن جمع دفتری نمیتوانستند بر آیند یک موضوع دیگر ی هم در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه پیش آمد و آن این بود که یک شخص مازندرانی پیدا شد و یک فرامین ساختگی و تقلبی ساخت برای انتقال خالصجات از آن روز کلیهٔ فرامین املاک خالصه و ملکیت خالصجات انتقالی مورد تزلزل و مرافعه واقع شد که دولت ناچار شد برای رسیدگی به فرامین و مدارک خالصجاتی که منتقل شده بود تحقیقاتی بکنند این مسئله اسباب رحمت جدیدی برای مردم تولید کرد که در همه جا مأمورین مالیه به یک اشخاصی که یک ملکی را شاید هفتاد هشتاد سال هم متصرف بودهاند متعرض میشدند که شما باید سند تصرفتان را نشان بدهید بدیهی است که یک فرمانی در شصت سال هفتاد سال هشتاد سال قبل صادر شده باشد امروز برای آن مالک فعلی که چند پشت گذشته است و شای مالک پنجم و ششم باشد مشکل است که بتواند در دست داشته باشد یک زحمتی هم ازین راه برای مردم پیدا شد و ایجاد شد این بود که در عرض این چند سال دولتهای وقت در صدد بر آمدند که اولا این زحمات را از مردم رفع کنند ثانیا یک فکری بکنند که اصلا مالیات ارضی در مملکت همه جا مساوی باشد نه این که یک دسته به عنوان خالصجات انتقالی یک قسم مالیات بدهند یک دسته به شکل دیگری و البته این صحیح نبود صرف نظر کردن از آن عوائد هم باز منطقی نبود زیرا دولت که مالک بوده است با این شرط ملک را واگذار کرده است به دیگری و نمیتوان گفت که دولت از آن حق خودش صرف نظر کند حالا مقصود از این لایحه و منظور از این قانون چه چیز است اولا این که یک ترتیبی داده شود که مالکیت یک اشخاصی که چندین سال متصرف این ملک بودهاند من بعد دیگر متزلزل نباشد که هر روز مورد تعرض واقع شوند حالا آقایان هر طور که میخواهند باشد در موقع مذاکره در ماده نظرشان را پیشنهاد میفرمایند که هر قسم صلاح است تنظیم شود ثانیا آن که تکلیف مالیات آنها معلوم شود الان غالب این املاک را مأمورین مالیه ممیزی میکنند و همه ساله متعرض میشوند بعد میگویند عجالتا صدی شصت صدی هفتاد از آنچه هست بدهید ولی این صحیح نیست چجون شاید تمام عایدی ملک هم کفایت نکند از این که به دولت صدی شصت یا هفتاد ندهند تصدیق بفرمایید که این بار سنگین هیچ وقت اجازه نمیدهد به یک مالکی که در صدد آبادی ملک بر آید باید کمک کرد که تکلیف مالیات آنها هم معلوم شود که چه باید باشد آیا بادی بگیرن باشد کمتر باشد زیادتر باشد این قسمت هم معلوم شود بعد مرحلهٔ سوم ایناملاک به صورت املاک اربابی در بیاید یعنی آن تفاوت مالیات را دولت یا خودش تصرف کند یا بفروشد به مالکین و این املاک به صورت املاک اربابی در بیاید این کلیهٔ مقصودی است که از نوشتن این قانون در نظر بوده است در این ضمن البته این قسمت فرمایش خودتان هم مورد پیدا میکند که در مالکیت این اشخاص و مالکیت دولت چه قسم ما میتوانیم حکومت کنیم وقتی به مواد رسیدیم ملاحظه میکنید که ما تعریف خالصه انتقالی را این طور کردهایم ملکی که ملک متصرفی دولت بوده و بعد به تصرف اشخاص در آمده است اگر یک ملکی را دولت ضبط کرده است تصرف کرده است مدتی هم در دستش بوده بعد به اشخاص انتقال داده بخشیده این یک قسم اما بنده هم اطلاع دارم املاکی هست که از اشخاصی منتزع کردهاند ولی به تصرف دولت در نیامده و درهمان بینی که منتزع میکردند به تصرف یک کسی در آمده است به عنوان خالصهٔ انتقالی البته این یک
صورت دیگر ی پیدا میکند واین که این جا یک ماده برای حکمیت تعیین شده است که اگر اشخاص اعتراضی دارند به آن صورتی که دولت منتشر خواهد کرد برای خالصجات انتقالی بیشتر برای همین مقصود بوده است لازم نیست که حتما یک کسی بیاید بگوید ملک من اربابی است خالصهٔ انتقالی نیست که اینجا نوشته یا یکی بیاید بگوید اصلا ملک من از اول مال خودم بوده است بی ربط از اول تصاحب شده است به عنوان خالصهٔ انتقالی و حالا این طور معوق گذاشتن و لوث گذاشتن مطلب و تحمیل زیادی بر اشخاص کردن البته تصدیق میفرمایید که خوب نیست باید راهی پیدا کرد که قضیه را حل کرد اگر حق آنهاست باید داد اگر حق آنها نیست چرا ببرند در هر حال این عناوین مختلفه را که هر روز مأمورین مالیه و غیره اسباب زحمت مردم میشوند باید موقوف کرد و بار گرانی را که به دوش مردم هست ازحیث مالیات باید برداشت که مالیات در تمام مملکت یک نوع و یک صورت پیدا کند و مردم بتوانند با امیدواری کاملی اسباب ترقی و آباد کردن املاک را فراهم بکنند حالا اگر آقایان دقت بفرمایند قسمت غالب این مذاکرات مدلول مواد این لایحه است باید داخل شور بشویم و یکی یکی در هر ماده نظریات را بفرمایند البته کمیسیون قوانین مالیه همه را محترم می شمارد و تعقیب میکند
بعضی از نمایندگان – مذاکرات کافی است
بعضی دیگر – کافی نیست
دکتر سنگ – مخالفم
عراقی – در کار به این بزرگی به این زودی نمیشود گفت مذاکرات کافی است
رئیس – رأی گرفته میشود به کفایت مذاکرات …
کازرونی – بنده مخالف هستم اجازه میفرمایید
رئیس – بفرمایید
کازرونی – عرض میکنم بنده عقیدهام این است که این مسئله فوق العاده مهم است یعنی تخمین میکنم و حدس میزنم که یک لایحهٔ صد میلیون تومانی است
زعیم – صد میلیون تومان
کازرونی – بنده همچو گمان میکنم زیاد عرض کردم؟ بسیار خوب حالا تخفیف میدهم پنجاه میلیون تومان خالصهٔ انتقالی اعم از آن چیزهایی که تصرف شده و آنهایی که نشده یک همچو کار به این مهمی با آن که فرمودند طرق مختلفه و انواع متشتته دارد آن وقت با این که هنوز مذاکرات زیادی نشده است به قدر یک قانون عادی فوق العاده کوچک هم اجازه نمیدهند که اقلا در کلیاتش یک مذاکراتی بشود و یک توضیحاتی بدهند و یک تصمیماتی گرفته بشود که وارد شور مواد بشویم بنده مخالفم و بنده نصیحتا جسارت میکنم تذکرا عرض میکنم که نگذارید این قانون به این شکلی که حالا تظاهر شد از مجلس بگذرد و الا گفته خواهد شد که اکثریت مجلس طرفدار این قانون بود و انعکاسش بد است
رئیس – آقای دادگر
دادگر – بنده هم کافی نمی دانم
رئیس – آقای دکتر سنگ
دکتر سنگ – بنده هم مخالفم با کفایت مذاکرات
رئیس – آقای حق نویس
حق نویس – بنده هم مخالفم
رئیس – آقای آقا سید یعقوب
آقا سید یعقوب – میخواهم توجه بدهم آقایان مخالفین را که شور در کلیات یعنی چه معنایش نفی و اثبات است اصلاح مواد نیست معنایش این است که این لایحه باید قبول شود یا رد شود و گمان نمیکنم در مجلس هیچ کس قائل باشد که این لایحه باید رد شود همه مان قائل هستیم که این لایحه باید باشد منتهی در موادش ایراد داریم شور در کلیات شور در نفی و اثبات است که مثلا آقای دادگر بفرمایند که من مخالفم فعلا این لایحه بیاید باید برود اصلاح بشود بعد بیاید
بنده که طرفدار هستم شور در کلیات کافی است و عقیده مندم که باید وارد شور در مواد لایحه بشویم و اگر موادش نقصانی دارد اصلاح کنیم برای این مسئله نه این که بنده بگویم که این لایحه حتما بدون اصلاح کردن مواد بگذرد بنده برای این که می دانم این لایحه دو شوری است و یک مسائل دیگر هم در مجلس داریم این است که خواهش میکنم آقایان موافقت بفرمایند از شوردر کلیاتش گذشته وارد در شور موادش بشویم هر اصلاحی که دارید در همان مادهٔ اول و دوم پیشنهاد کنید به کمیسیون میرود در شور ثانی کامل میشود از این جهت بنده عرض کردم که کافی است مذاکرات مقصودم این است که داخل در عمل شویم
رئیس – رأی گرفته میشود به کفایت مذاکرات آقایانی که مذاکرات را در کلیات کافی می دانند قیام فرمایند
عدهای از نمایندگان قیام نمودند
رئیس – تصویب نشد آقای دادگر
دادگر عرض کنم که آقای خبر محترم میفرمودند من نه خالصهٔ انتقالی دارم نه در معرض این کارم بناء علیه حرفم بی طرفانه است بنده معکوس این را عرض میکنم که ما نمایندهٔ مازندران هستیم که خالصهٔ انتقالی زیاد دارد بالاخره مکلف هستیم به مدافعهٔ آنها و دلیل مان به قدر صحیح و روشن است که آقای مخبر را هم میتوانیم اقناع بکنیم که درین موضوع باید بیش از این عطف توجه بکنند بنده یک مسئلهای را واقعا میخواهم بفهمم شاید ضعف فهم دارم یک کلیات واصولی گفته میشود و با آن موافقت میشود و اینها هم منظم میشود ولی در موقع مصادیقش گیر میافتیم اینجا متصل فریاد زده میشود که مملکت مملکت فلاحتی است و باید به فلاحها هم کمک کرد و باید تقلیل کرد زحمات و خسارات آنها حتی طرفدار الغاء هم خیلی داریم میگویند مالیات ارضی را بابد الغاء کرد میبایستی بالاخره خالصجاتی که در دست دولت است بردم فروخت و در فروخته آن هم به قدری تسهیلات کرد که از عایدات چند ساله اش بدون این که از جیبش هم چیزی بپردازد حسابش را بدهد بالاخره این مملکت فلاحتی باید عمل به آن چیزی بکند که برای آن چیز ساخته شده آن وقت یکی از مصادیقش اینجاست اینجا یکی از آن مواردی است که باید این کلیات در این مورد تطبیق شود یعنی ارفاق به فلاح و تعمیر زارعین و تسهیلات برای طبقهٔ فلاح مسئلهٔ خالصجات انتقالی آقا یکی از مسائل مشکله است و برای مردم بسیاری از زحمات تولید کرده است خود حضرتعالی اگر با بنده بیایید بیرون یک مسافرتی بکنیم حالا اگر صورتا ممکن نیست و هما و خیالا مسافرت کنیم درهر موقعی که شما از مقابل یک خالصهٔ انتقالی عبور میکنید می بینید که آن خالصهٔ انتقالی راکد و بی حاصل و درحالت تعطیل است چرا چون صاحبش جسارت تعمیر و آباد وعمرانش را ندارد و طاقت تحمل موانعی را که همه روزه در مقابل زندگانی آنها تولید میشود ندارد و باید واقعا مردم را خلاص کرد و گذاشت که زندگانی بکنند و فلاحت بکنند این نظر را باید داشته باشیم که د ولت و ملت از هم مفروز و جدا نیستند البته چند نفری از طرف ملت مبعوثند و کارهای عمومیشان را میکنند بنابراین اگر این فلاحین هم در ملکشان مستقل شدند به ایران ضرری نمیخورد اینها کجایی هستند ایرانی هستند دیگر توسعهٔ زندگانی آنها عاید میشود به خود مملکت و خود دولت بدون زیید ثروت وتولید ثروت برای ملت مالیات گرفتن که نمیشود باید برای مردم تولید ثروت کرد آن وقت از غنای آنها بهره گرفت و غیر از این ممکن نیست عرض کنم که خالصجات انتقالی بنده نمی دانم شاید در مبادیش یک اشکالاتی هست شاید یک نفری آمده است و رفته است به یک اقتضایی یک ملکی را از یک جایی به یک ثمن بخسی گرفته است ولی این کس کو آن کس مرده است چندین طبقه بعد از او
شاید یدا بید خریدهاند این مالک حقیقی فعل این را بیایید به شما احصائیه و صورت منظم میدهم ملک را مساوی یا مرجح از قیمت واقعی آنجا خریده است
بعضی از نمایندگان – صحیح است
دادگر – آباد هم نشده است تعمیر هم نشده است این نگرانیها سبب شده که حالت وقفه دارد حالا میخواهیم چاره جویی کنیم بنده با این لایحه و طرز تنظیم این لایحه مخالفم این لایحه تبدیل قیود است و الا قید را رفع نکردهاند یک نوع مشکلاتی را به یک نوع مشکلاتی از مقولهٔ دیگر تبدیل کردهاند اولا در مقدمهٔ این لایحه شروع به یک تردیدی و مالکیت اشخاص شده که اگر این قدر متصرف باشد این طور اگر آن قدر متصرف نباشد آن طور و بالاخره یک حد و فصلهایی تهیه کردهاند که اسباب زحمت مردم میشود و بنده توجه آقایان نمایندگان را جلب میکنم که گاهی میشود انسان به عنوان عطوفت و ارفاق مشکل تولید میکند برای این که تشخیص نمیکند که این اسباب زحمت مردم میشود ثانیا این قیود هم مسئلهٔ توسعهٔ فلاحتی را تأمین نمیکند واقعا ما یکی از دو حرف را باید اصولا قبول کنیم یا بگوییم این مذاکراتی که میشود که املاک را به مردم بدهیم مالیات ارضی را برداریم بر عایدات بگذاریم بالاخره خالصجات انتقالی را بدهیم به مردم تجزیه کنیم تقسیم کنیم اگر اینها شوخی است آن وقت این را تطبیق کنیم برآن والا اگر این فکر واقعا در کمیسیون و درمجلس شورای ملی و در هیئت دولت موجود است باید متشابه با همان فکر یک وضعیتی اینجاد بکنند که مردم به ادارهٔ کارشان قادر باشند عرض کنم اگر وزارت مالیه چنین صورتی دارد ارائه بدهد و الا بنده حاضرم در عرض دو هفته این صورت را به وزارت مالیه بدهم که این کسانی که الان مالک و متصدی این خالصجات هستند اعلی القیم را دادهاند بزرگترین قیمتها را دادهاند این کسانی که خالصجات انتقالی را امروز متصرفند کسانی هستند که تمام دارایی و بضاعت خودشان آنجا را می دانند با یک نقصی که جرأت آبادی آنجا را هم نکردهاند نمی دانم چرا این طور شده است که هر وقت یک طرف قضیه دولتست طرف دیگر دچار خوف بوده است و خودداری می کرده است و همه روزه مترصد بوده است به یک مشکلی بربخورد وزارت مالیه هم که حالا یک مقدار لوایحش را توی جیبم دارم و حالا همه اش را نمیخوانم و قناعت میکنم که مفادش را عرض کنم پیشنهاد میکند که مالیات ارضی را بیندازید و بالاخره مالیات را بر یک چیز دیگر تحمیل بکنید که فلاح از این مسئله معاف باشد و یک چند سالی مجال داشته باشند و به تعمیر زندگانی خودشان بپردازند اگر این لوایح واقعا روح و معنی دارد دیگر این مشکلات چیست بسیار خوب برای شناسایی خالصهٔ انتقالی این قدر تردید کردهاید و در زمان و شرایطش قیودی کردهاید که بسیار ی از مردم به زحمت جدید خواهند افتاد وقتی که این مواد تصویب شد برای خاطر این که همین موارد را تعیین کنند مأمورین دولتی یک مشکلاتی تولید خواهند کرد و آن وقت این را از خاط نگذرانید و فراموش نفرمایید که برای تطبیق خالصجات برین موارد که تعیین شده قلم و مداد دست میگیرند و اعلان و مشکلات اینها را بادی از حالا در پیشتان محفوظ بدارید ثانیا نوشتهاند که صدی پنجاه عایدات ملک را مالیات بدهند و بعد صدی پنجاه را که مالیات دادهاند مازادش را هم بخرند و من نمی دانم این تسهیلات که برای مردم در نظر نود اسمش چیست این تسهیلات نیست که برای مردم شده است نوع مشکلات را تغییر دادهاند قیود را به یک شکل دیگری به مردم تحمیل میکنند به نظر نبده آن تعبیری هم که آقای مخبر فرمودند که اینها را تقریبا اجارهٔ ابدی دادهاند این طور نیست …
کازرونی – خیالیست آقا
دادگر – وبنده هم عرض میکنم تعبیر مطلب را
اصلاح نمیکند به علاوه این تعبیر هم سابقا بوده بنده یک ملکی داشتم به یک مستاجر اجارده دادم به دویست تومان حالا تشخیص میکنم که مستأجر فقیر شده است استطاعت دادن مال الاجاره را ندارد بسیار خوب آن مقصود را تبدیل میدهم دولت متصل این مالیاتهای صنفی و مالیاتهای دیگر را تخفیف میدهد برای چیست برای ارفاق به مردم است نه افزودن عایدات دولتی فرضا هم یک چنین نظری بوده است حالا جای آن است که این نظر را باید تعدیل کرد بالاخره خود بنده یک مناظری دیدم که دیدن آن مناظر بنده را مأمور کرد به گفتن این حرفها و آن مناظر مقایسهٔ املاک اربابی و املاک مردم است با خالصهٔ انتقالی چون این هی متصل در کشمکش است روزی با وزیر مالیه یک صحبتهایی کردم که آن الحمدلله تأمین و اصلاح شد و آن این بود که یک بابی در ادارهٔ مالیه بود که هر روزه این ملک خالصه هست یا نیست که بنده ترجمه و معنایش را به نظر خود آقایان وا میگذارم ولی گمان میکنم حالا یک تغییراتی پیدا شده است که این کلاهها را کمتر میدوزند اما حالا داریم به یک مشکل دیگر بر میخوریم بنده اصرار میکنم که مقصودم را حالی کنم شاید هم موفق بشوم و آن این است که این خالصجات انتقالی آباد نشده و تمام اینها از روزی که به مرم داده شده اس وضعیتش بدتر شده است و اگر منظور این است که این مردم بتوانند این مزارع را آباد کنند و ضمنا مملکت هم منتفع بشود با این قیودی که شده است نمی وشد باید یک قدری شرح صدر داشت باید یک قدری فکر را وسیع تر گرفت باید یک مقداری نظر داشت که کار مردم را تسهیل کرد خیلی خوب ما آمدیم بالاخره صدی پنجاه و با آن فرمولهایی که ما میشناسیم با آن قواعدی که می دانیم که اگر سال آفت آمد چه میشود مازندران ما مثال آن جا را مثال میزنم باید باران همان طور دستوری بیارد تا حاصل موافق دلخواه بشود اگر یک قدری زیاد باشد ضایع میشود یک قدری کم هم بشود ضایع میشود اینها را که کسی احتساب نمیکند کسی گوش نمیدهد مخصوصا آقا یک مطلب دیگری در خالصجات انتقالی هست که در املاک اربابی این طور نیست و آن مطلب قابل مماسات است یعنی در املاک اربابی گرفتن مالیات به طور نسبی یعنی به تناسب فائده ملک است ولی در اینجا قرار دادی است ومی گوید جهنم که حاصل نیاورد تو باید مالیات قرار دادی خودت را بدهی و همین مطلب باعث شده است که بالمره خالصجات انتقالی ضایع مانده است و ترقی نکرده است توسعه پیدا نکرده است و اگر منظور این است که آنها را آباد کنیم این راهش نیست به نظر بنده باید دو عشر سه عشر یا نمی دانم چقدر آن را بعد فکر میکنم قرار داد این قدر را تصمیم گرفت و برای مردم این قدر اشکال تراشی نکرد ثم ماذا آمدید و شما دو هزار دلیل اقامه کردید و دو هزار محاکمه کردید و نتیجه این شد که این خالصه مال دولت است تازه شما در معرض این هستید که خالصه را بفروشید بالاخره معنای این عمل لغو چیست و مقصود از این عمل لغو چیست هی تشکیلات کنید که ثابت کنید این خالصه مال دولت است بعد این را بفروشید مقصود از این عمل لغو چیست بنده توجه آقای وزیر مالیه را جلب میکنم و اگرهم میل داشته باشند اقوال خودم را مستند به دلایل میکنم و صورت آن املاکی را که امروز در دست مالکین است از روی دفاتر شرعیه و دفاتر دولتی تحصیل میکنم و تقدیم میکنم که تمام این املاک را به قیمتهای گران و گزاف مردم خریدهاند و معذالک آباد نشده و نامعموره افتاده است برای چه برای خاطر همین نگرانیها که همه روزه هست وبرای این حرفهایی که در مقابل این املاک زده میشود بنده تصور میکنم وزارت مالیه که یقینا ذمه دار است که برای مردم تسهیلات بکند و برای مردم تولید ثروت کند و آن وقت
از آن ثروت بهره بگیرد باید با مردم مماشات کند این اشکالات و این موادی را که برای شناسایی خالصجات درست کرده است خوبست اینها را مسامحه کند و یکی دو عشر از آنها بگیرد و نگران هم نباشد از این که یک پولی به جیب یک نفر ایرانی برود منتها به وضع دیگری از جیبش بیرون میآید اشکالی ندارد تفاوتی پیدا نمیشود البته مملکت وقتی حوائجی پیدا کرد مالیات وضع میکنیم وزارت مالیه میگیرد اشکالی ندارد ارفاقی که آقای مخبر در ضمن عقایدشان فرمودند در این لایحه نیست بلکه نوع مشکلات را به یک ترتیب دیگر در میآورد
وزیر مالیه – اساس مطلب همین طور که نمایندهٔ محترم اظهار فرمودند البته مبنی بر این است که تسهیلات بشود همان طوری که فرمودند کمک به حال زارع و رعیت و بالاخره توسعه و تهیه وسایل ترقی فلاحت و زراعت در مملکت این یکی از مسائلی است که بایستی بر ذمهٔ هر مصلحی خواه دولت و خواه مجلس و خواه افراد مملکت باشد البته ما قبل از هر کاری بایستی فکر فلاحتمان و فکر فلاح باشیم و همین طوری که فرمودند نظریهٔ دولت در یک اقداماتی که کرده است و در یک لوایحی که پیشنهاد کرده است این بوده است که روی این خط و این سیاست مشی کند حالا ممکن است که در رسیدن به این مقصود یک اختلاف سلیقههایی باشد آن را البته بایستی در ضمن مذاکره و عمل رفع کرد اختلاف اصلی در اصل موضوع و مطلب نیست همنی ناطق محترم را که به عنوان مخالفت صحبت کردند بنده مخالف با اصل لایحه با موافقین ندیدم یعنی در کی قسمت از فرمایشاتشان بنده خودم درست مطلب را درک نکردم گرچه این قانون چنانکه اظهار شد دوشوری است و مواد که مطرح میشود ممکن است تمام پیشنهادها و اصلاحات در مواد بشود بعد هم برود به کمیسیون و البته پیشنهاد کنندگان و دولت و کمیسیون سعی میکنیم که توافق نظر حاصل کنیم ولی اینجا یک چیزی است به طور کلی که بنده درست ملتفت نمیشوم و آن لازمست اینجا گفته شود تنها ارفاق به حال فلاح و مالک و خرده مالک و غیره این نیست که ما بیاییم مالیات خالصجات انتقالی را کمتر کنیم این تنها کافی نیست و آن عیبی را که نمایندهٔ محترم فرمودند که مردم نگرانی داشتهاند و به واسطهٔ آن نگرانی که داشتهاند در صدد آبادی بر نیامدهاند و به همین جهت این املاک امروز مخروبه مانده است آن به این مطلب طرف نمیشود یک موضوعی است موجود این را نمیشود انکار کرد یک املاکی بوده مال دولت حالا عنوانش هر چه بوده نمی دانم دولت در تصرف داشته در یک کتابچهها و دفاتر عظیم الجثه هم به قول یکی از رفقا این اسامی همین طور از قدیم الایام ثبت و ربط شده است و شاید هم یکی از منابع شکایات و زحمات مردم آن دفاتر بوده
کازرونی – شاید ندارد
وزیر مالیه – اما این عرض را که بنده میکنم تایید فرمایش سرکار نیست آقای کازرونی آن فرمایش شما چیز دیگری است که بعد به آن میرسیم بنده حاضرم که به مردم ارفاق شود اما دولت در ضمن هم باید اگر یک کلاهی دارد قایم نگاه بدارد عرض کنم که بایستی البته سعی کرد چیزی که موجود است یعنی خالصه انتقالی ما یعنی آن املاکی که یک مردمی از دولت گرفتهاند و دولت به آنها داده و به این جهت با املاک دیگر یک تفاوتی کرده و آن تفاوت هم در سنگینی مالیات است آن عنوان از بین برود باید برگردد این ملک ملک اربابی بشود وهمان معاملهای که با تمام مردم و رعایا در مملکت ازحیث زراعت و فلاحت میشود باید با آنها هم بشود حالا اگر بنده اشتباه نکرده باشم این طور استنباط کردم که نمایندهٔ محترم میخواستند در ضمن صحبتهاشان راهنمایی کرده باشند که اگر میخواهید ارفاق بکنید این مقدمات و عناوین و این باز خرید و اینها را بیندازید دور و بگویید این ملک
مثلا عوض این ترتیب صدی سه ونیم یا صدی فلان قدر مالیات بدهد
دادگر – همین است
وزیر مالیه – بنده تصور نمیکنم که اگر این منظور را آقا داشته باشند این مطلب با آن مقصودی که دارند کاملا وفق بدهد گذشته از این از نقطه نظر عمل و از نقطه نظر اداره و از نقطه نظر وزارت مالیه و معاملهٔ با افراد تا کی میخواهید آقا در این مملکت این دو صورت و سه صورت و چهار صورت باشد و مالیات مختلف باشد که یکی صدی سه بدهد و یکی صدی شش بدهد امروز وقتی وارد یک کاری میشوید باید کار را به یک ترتیبی منظم کرد که تمام این معایب مرتفع شود پس اگر بخواهید این کار را بکنید ما فکر کرده بودیم که راهش این است که با یک ترتیب سهل و ساده که مشکل نباشد باید سعی کرد که این تفاوت مالیات بین مالیات معمول به مملکتی با آن مالیات غیر عادلانهای که برای خالصهٔ انتقالی معمول بوده است ازبین برود یعنی آن مالیات جزء جمعی و فرمانیها برای این ه آن مالیات بعضیهایش به تناسب امروز صدی دویست است صدی سیصد است به این ملاحظه است که ملک خراب وویران است ومالیات هم نمیدهد اما این صدی پنجاه را که دراینجا ذکر میفرمودند آن را برای این در نظر گرفتیم که در آن املاکی که این قبیل مالیاتهای گزاف هست اگر چه در عمل نظر به یک شکایات و نظر به یک سوابقی که هست یک تخفیفاتی در آن املاک از حیث مالیات داده شده است آورده است پایین استمهال کرده است مأخذ کمتری معین کرده است اما ما خواستیم اینجا مأخذ را صدی پنجاه قرار بدهیم آن وقت این صدی پنجاه را وسیله باز خرید به او بدهید تا آن میزان صدی ده که مالیات متوسط اربابی میگیریم آن املاکی هم که اصلا مالیاتشان کمتر از صدی پنجاه بوده است خیلی هستند مخصوصا آقایان خوب می دانند که در قسمت مازندران مردم اغلب این املاک را باعلی القیم خریدهاند برای این که اصطلاح خودشان محفوظ مانده باشد مالیاتهایش هم سبک است صدی دوازده دارد صدی ده و نه هم دارد اگر به موارد مختلف نگاه کنیم بالنسبه در این املاک مالیاتها سبک است ما آمدیم گفتیم آنهایی که مالیاتش سبک است کسی به آنها کاری ندارد صدی بیست است صدی سی است مناسب محصول صدی ده است باشد هرچه میخواهد باشد اما اگر از میزان صدی ده بیشتر بود صدی پانزده صدی بیست و بیست و پنج و سی و پنج وچهل بود این تفاوتش را به یک قیمت میبایستی در یک مدتی بخرد که این ملک از صورت فعلی بیرون بیاید و ملک اربابی بشود گویا کمیسیون محترم هم یک تسهیلی در این باب کردهاند که آن را دولت پیشنهاد نکرده است در هر حال نقطه نظر ما هم تسهیل است حالا اگر آقایان در نظر دارید که این کافی نیست این قدر تسهیل کافی نیست خیلی خوب مینشینم حرف میزنیم پیشنهاد میفرمایید دقت میکنیم اما در قسمت مبدأ در زمان و تاریخ و اینها وقتی که یک معاملهای را مجلس و قانون مقرر میکند این باید بالاخره از یک جایی شروع بشود یک مبدأیی لازم دارد باید یک شرط و ضمانتی هم درش باشد اگر نباشد که این صورت خارجی پیدا میکند صورت عملش مشکل م شود تشخیص مشکل میشود شما زیاد می دانید مشکل می دانید یک چیزهای دیگری به نظرتان میرسد که از اینها بهتر است اینها را پیشنهاد بفرمایید در کمیسیون مینشینیم با هم درست میکنیم روی همر فته بنده خواستم توجه آقایان را روی این مطلب جلب کنم که اصل مقصود به عقیدهٔ بنده یکی است مقصود کمک زراعت و فلاحت است و تسهیل این مطلب صحیح است به علاوه یک چیز دیگری هم هست که از مقاصد اساسی وزارت مالیه است و آن بر طرف کردن این اشلهای مختلف مملکتی است راجع به مالیات مقصود متحدالشکل کردن مالیات است این دو مسئله را در نظر بگیرید
و به هر شکلی که آقایان میخواهید این لایحه را اصلاح کنید ما حاضریم موافقت کنیم
جمعی از نمایندگان – مذاکرات کافی است
حق نویس – بنده مخالفم
رئیس – بفرمایید
حقنویس – هنوز مذاکره کافی در این موضوع نشده است به علاوه یک مخالف که آقای دادگر بودند اظهاراتی که فرمودند از یک منطقی بود که مخالفین دیگر منطق مخالفتشان کاملا مباین با آن منطقی بود که ایشان در مخالفت فرمودند آنها هنوز اظهاری نکردهاند ایشان منطق مخالفتشان در اطراف تفریط بود آقای وزیر مالیه هم یک اظهاراتی فرمودند منطق مخالفین دیگر که به کلی غیر از منطق ایشان است هنوز اظهار نشده آقایان دیگر هم منطق مخالفتشان را اظهار کنند دلایلشان را اظهار کنند آن وقت آقایان با یک قضاوت جامع الاطرافی قضاوت کنند
رئیس – آقای ملک مدنی
ملک مدنی – این لایحه دو شوری است و به عقیدهٔ بنده اکثریت مجلس موافقت دارند که این لایحه زودتر از مجلس بگذرد آقایان هم که مخالفت دارند در ماده اول میتوانند اظهارات خودشان را بفرمایند به نظر بنده این قدر قضیه اشکال ندارد که آقای حقنویس میفرمایند بگذارید مذاکرات کافی بشود بعد هم دو شوری است در شور دوم هم هر قدر مذاکره دارند میکنند و از طرف دیگر اساسا عقیدهٔ بنده این است نظر به این که بودجه مملکتی هم باید مطرح بشود موافقت بفرمایند وارد شور در مواد بشویم در ماده اول هر مذاکراتی دارند بفرمایند
رئیس – رأی گرفته میشود به کفایت مذاکرات آقایانی که موافقند قیام فرمایند
اکثر قیام نمودند
رئیس – تصویب شد رأی گرفته میشود به شور در مواد آقایانی که ورود در شور مواد را تصویب میکنند قیام فرمایند
عدهٔ کثیری قیام نمودند
رئیس – تصویب شد
بعضی از نمایندگان – تنفس
رئیس – میفرمایید بقیهٔ مذاکرات بماند برای بعد از تنفس؟
صحیح است
در این موقع جلسه برای تنفس تعطیل وپس از نیم ساعت مجددا تشکیل گردید
وزیر مالیه – لایحهای است برای تقاضای اعتبار راجع به متخصص بانک تقدیم میشود
وزیر فوائد عامه – لایحه ایست راجع به چاه آرتزین در یزد لایحه ایست راجع به قانون اتومبیل رانی که مطابق قرار داد بین المللی وضع شده است لایحه ایست که عینا عرض میکنم نظر به این که اعلان مناقصهٔ تهیه ادوات و ساختمان مؤسسه ذوب آهن برای درج درجرائد و ارسال به ممالک خارجه حاضر است و نظر به این که حداکثر مدت لازم برای وصول پیشنهادات کارخانجات مختلفه از چهار ماه تجاوز نمینماید و چنانچه مدت شش ماهی را که به موجب ماده شش قانون ساختمان راه آهن برای مناقصهٔ اداوات و لوازم راه آهن مقررگردیده است شامل اعلان مناقصه ادوات ذوب آهن بنماییم بی جهت مدت دو ماه آن هم از فصل تابستان که موقع عملیات است اتلاف وقت خواهد شد لذا وزارت فلاحت و تجارت و فوائد عامه برای این که هر چه زودتر به تأسیس کارخانهٔ مزبور موفقیت حاصل شود
مادهٔ واحدهٔ ذیل را به مجلس شورای ملی پیشنهاد و تصویب آن را به قید دو فوریت تقاضا مینماید
مادهٔ واحده – مدت مناقصه لوازم و ساختمان مؤسسه ذوب آهن از تاریخ انتشار اعلان کمتر از چهار ماه نخواهد بود
رئیس – تقاضای دو فوریت شده است راجع به این لایحهٔ اخیر
یک نفر از نمایندگان – یک مرتبهٔ دیگر خوانده شود مادهٔ واحده به شرح سابق خوانده شد
رئیس – آقای حاج آقا رضا رفیع رفیع – موافقم
رئیس – آقای روحی
روحی – موافقم
رئیس – آقای آقا سید یعقوب
آقا سید یعقوب – موافقم
رئیس –آقای احتشام زاده
احتشام زاده – موافقم
رئیس – آقای فیروز آبادی
فیروز آبادی – عرض میشود بنده در اصلش موافقم و کاملا هم موافقم و آرزویم این است که عملی بشود ولی خواستم یک تذکری بدهم که وقتی که میخواهند کسی را بیاورند و لوازمش را بخرند طوری بکنند که عملی بشود و نتیجه بگیریم نه این که مثل آن متخصص مؤسسه فلاحت بشود که دو سال بود و نتیجه نگرفتند شش ماه قبل هم مرخصش کردند رفت در آن موضوع هم یک سؤالی از آقای وزیر مالیه کردهام اگر حاضر بشوند جواب بدهند که ببینیم چه شد که مرخصش کردند رفت
یک نفر از نمایندگان – راجع به فوریت مذاکره بود
بعضی از نمایندگان – ایشان مخالف نبودند
فیروز آبادی – خیر مخالفتی نداشتم فقط تذکری دادم که مثل سایر چیزهای دیگر نشود
رئیس – رأی گرفته میشود به فوریت قسم اول آقایانی که تصویب میکنند قیام فرمایند
عدهٔ کثیری قیام نمودند
رئیس – تصویب شد در فوریت دوم مخالفی نیست خیر رأی به فوریت قسم دوم گرفته میشود آقایانی که فوریت قسم ثانی را تصویب میکنند قیام فرمایند
اکثر قیام نمودند
رئیس – تصویب شد اصل ماده قرائت میشود ماده واحده
به شرح گذشته خوانده شد
رئیس – آقای آقا سید یعقوب
آقا سید یعقوب – بنده رأی به فوریتش دادم برای این که عقیدهام این بود وقتی که این لایحه آمد و مطرح شد بنده به آقای رئیس الوزراء و وزیر فوائد عامه عرض کردم عوض گذراندن این بودجه خوب است اعلان مناقصه بدهند آقایان مستحضرند که در این باب کاملا بنده جدیت داشتم که دولت تعقیب بکند آن روز آقای وزیر فوائد عامه جوابی که دادند جواب دیپلماسی بود چون دولت ما یک اساسی پیدا نکرده است که نسبت به مجلس حقایق را بگویند همه اش نسبت به مجلس دیپلماسی صحبت میکنند ما صحبت دیپلماسی نداریم ما یک عقایدی داریم صریح و ساده با دولت صحبت میکنم همه آقایان وزراء دیپلماسی صحبت میکنند یک کارهایی که دراند تشریف میآورند کارشان را صورت میدهند بعد میروند حاجی حاجی مکه تشریف نمیآورند بنده میخواهم در این کارهایی که این چند روزه کردهاند استیضاحشان کنم اما اعلان مناقصه را برا ی چه میدهیم برای این میدهیم که تمام دنیا مستحضر بشوند از تمام دنیا اعلانات بیاید ما منافع را ملاحظه باید بکنیم ما نظر به فوائد مملکت و خزانه داریم دو ماه است که آن لایحه بودجه گذاشته است و اگر آن وقتی که آن بودجه گذشت در آن وقت اعلان شده بود ما از این شش ماه اعلان مناقصه استفاده کرده بودیم و منافع را ملاحظه کرده بودیم به این معنی واضح تر عرض میکنم بنده میخواهم راجع به این کارهای راه آهن عنوانات و عبارات و یک چیزهایی که هست از بین برود و همچو صرف و پوست
کند اعلان بشود که این اعلان راجع به راه آهن است این اعلان نسبت به کارخانهٔ ذوب آهن است اما حالا این طور صورت ندادهاند و آمدهاند دو ماهش را کسر کردهاند بنده نظر به حفظ پول خزانهٔ مملکت عرض میکنم این که اعلان را دو ماهش را کسر کردهاند آیا در چهار ماهه اعلان به همه جا میرسد منافعش برای ما بیشتر است این را از کجا بنده می دانم و چطور مقایسه کنم که اعلان مناقصه در چهار ماه یا شش ماه کدام منافع دارد مگر این که یک توضیحی وزراء بدهند که ما که مدت مناقصه را کم کردهایم منافع خزانه را بیشتر ملاحظه کردهایم والا همانطوری که ما نسبت به تمام چیزهایش مدت را شش ماه قرار دادیم از نظر منافع خزانه باید این را هم ملاحظه کنیم من درست نفهمیدم که چرا دو ماه آن را عقب انداختهاند و حالا این دو ماه را از آخر انداختند بنده نفهمیدم وزیر فوائد عامه – این که نمایندهٔ محترم اظهار فرمودند در دو ماه قبل بایستی این اعلان منتشر میشد و سؤال هم کردند وجواب دیپلماسی به ایشان داده بودند تصدیق میفرمایند بنده در اظهارات خودم اساسا بدون هیچ لفافه و قید و شرطی صحبت میکنم یعنی هنوز عادت نکردهام به دیپلماسی و به طور خلاصه خدمتشان عرض کردم که العان مناقصهٔ ما باید با یک مطالعاتی داده شود و شاید یک منافع و مصالح دیگر ی هم در نظر بود بالاخره نظر به مذاکراهٔ با مسیو مارتین و مطالعهٔ در اطراف این کار قرار شد اعلان مناقصه داده شود و برای این که کاملا اطمینان پیدا کنیم که این اعلان به محلهای لازمه خواهد رسید باز مذاکره به عمل آمد و قرار شد که یک مقدار زیادی نسخ فرانسه و انگلیسی و آلمانی در همین جا ترجمه کنیم و به وسیلهٔ نمایندگان خودمان در آنجاها منتشر کنیم و هم چنین به وسیلهٔ نمایندههای خارجه در مرکز منتشر کنیم که هرچه زودتر به مقصود خودمان برسیم غیر از این مقصودی نبوده است و حالا اگر باز منظوری دارید بفرمایید
جمعی از نمایندگان – مذاکرات کافی است
رئیس – رأی گرفته میشود به ماده واحده آقایان موافقین قیام فرمایند
اکثر نمایندگان قیام نمودند
رئیس – تصویب شد
وزیر مالیه – بنده اجازه میخواهم از آقایان استدعا بکنم با بنده موافقت بفرمایند که در این قسمت اخیری که از مجلس امروز باقی مانده خبر کمیسیون بودجه راجع به اضافات هزار و سیصد و پنج مطرح بشود در چندی قبل از این بنده این تقاضا را کردم و موافقت شد و چون آقایان میل داشتند که لایحه خالصجات مطرح شود بنده هم موافقت کردم و حق تقدم را بر آن لایحه قائل شدم ولی حالا آن لایحه مطرح شده است و کلیاتش هم مذاکره شده است و تمام شده است و این قسمتی که ازامروز باقی مانده بنده این تقاضا را از آقایان میکنم چو این فوق العاده طرف احتیاج فوری است تا تصویب نشود جریان کار بعضی ادارات معوق و معطل است
رئیس – مقصود کدام اضافات است؟
وزیر مالیه – مدتی است خبرش طبع و توزیع شد ه است اضافاتی است راجع به بودجهٔ ۱۳۰۵
رئیس – چون لایحهای که سابق داده بودند پس گرفتند دوباره یک لایحه داده شده است و هنوز خبر ش حاضر نیست
وزیر مالیه – خبر ش از کمیسیون بودجه خیلی بیشتر از این داده شده
مخبر – خبرش داده شده ولی طبع نشده
وزیر مالیه – اگر حاضر نیست پس تقاضا میکنم در اول دستور جلسهٔ آتیه باشد
رئیس – مادهٔ اول خبر کمیسیون قوانین مالیه راجع به خالصجات انتقالی
به شرح ذیل قرائت شد
مادهٔ اول – خالصهٔ انتقالی املاکی است که ملک متصرفی دولت بوده و بعد به تصرف اشخاص در آ، ده است املاک مزبور در صورت داشتن یکی از شرایط ذیل خالصهٔ انتقالی ملکی متصرفین شناخته میشود
۱- خالصجاتی که تا این تاریخ سی سال متوالی در تصرف اشخاص بوده اعم از این که از طرف دولت مورد تعرض واقع شده یا نشده باشد توضیح آن که توقیف از طرف دولت در ظرف مدت مزبوره جزو تعرض محسوب است و مانع توالی تصرف نمیشود
ب – خالصجاتی که بیست سال متوالی بدون تعرض از طرف دولت در تصرف اشخاص بوده است در مورد مذکور فوق مردک مالکیت همان تصرف است و سند دیگری مطالبه نخواهد شد
ج – خالصجاتی که متصرفین آن اسناد رسمی دفتری شده داشته باشند
رئیس – آقای ملک مدنی
ملک مدنی – بنده موافقم
رئیس – آقای یاسائی
یاسائی – مخالفت بنده با این راپرت از جهات عدیده است یکی این که اغلب نمایندگان در موارد عدیده متذکر شدهاند که باید ماها یک کاری بکنیم که رفاهیت رعایا و دهاقین را از هرجهت فراهم کنیم این که کرارا در اینجا گفته شده است و طرفداری شده است از الغاء مالیات ارضی و آرزو داریم که زودتر این مالیات ملغی بشود تصدیق میفرمایید که از نقطه نظر اصل مالیات نیست یعنی اگر زارع مالک صد خروار عایدی داشته باشد سه خروار و نیمش را بدهد این قدرها ضرری به او وارد نمیشود و این قدرها به زندگانی زراعتی او تأثیری ندارد ولی طرفداری ما از الغاء مالیات ارضی از نقطه نظر رفع زحمات وزارت مالیه است نسبت به مردم و از نقطه نظر رفاهیت مردم است آن بیشتر مورد توجه است تا خود اصل مالیات زحماتی که از ناحیهٔ مأمورین مالیه متوجه مردم میشود اگر به حساب دقیق رسیدگی شود قیمتا از حیث خسارت خیلی بیشتر تمام میشود برای مردم تا اصل مالیات به این جهت ما همه طرفدار الغاء مالیات ارضی هستیم و در نظر داریم که یک منبع دیگری از عایدات پیدا کنیم که جای آن را بگیرد این نظریه در مسئلهٔ خالصجات انتقالی هم هست خالصجات انتقالی هم هست خالصجات انتقالی را ما ابتدا باید فکر کنیم که از کجا آمده است و چه شده است که دست دولت افتاده است؟ حالا ما میخواهیم چه کنیم؟ در گذشته در ادوار استبداد همیشه به واسطه ناامنیهای زیادی که در مملکت بوده است به واسطهٔ طرز حکومت استبدادی که طغیای پرور بوده است چون فشار حکام و مأمورین دولتی به حدی بوده است که یاغی تراشی میکرد یک عدهای از مظالم مأمورین دولت و حکام دورهٔ استبداد عاجز میشدند و بالاخره با دولت طرف میشدند آن وقت دولت آرزوی آنها را حواله میکرد به حضرت عباس و خلعت هم میداد و عصای مرصع هم میداد و یک قسمت از مملکت را هم واگذار به آنها میکرد مثل اغلب از نقاط سرحدی یا اگر یک یاغی بود که این قدرها زورمند نبود قلع و قمع میکرد اورا املاکش را هم به اسم املاکه خالصه ضبط میکرد ما اگر بخواهیم کاملا دقیق شویم تصرف دولت در این املاک خالصه غالبا صورت مشروعی ندارد مال یک اشخاص بیچارهای بوه است که کسی رفته است قضاوت بکند و تحقیق و رسیدگی بکند ببیند طرفیتی که آن شخص کرده است با مأمورین دولت از روی حق بوده است یا نه البته حالا هم نمیخواهم به قهقرا برگردیم و آن علل را جستجو کنیم ولی روی هم رفته میشود تصدیق کرد که خالصجات را که دولت ضبط کرده و اسمش را خالصه گذاشته است این تصرف نامشروعی است ولی روی هم رفته وقتی که قانون ممیزی را گذراندید و
دادید به دست وزارت مالیه که اجرا کند در موقع اجرا ابتدا یک بدبختی برای مردم ایجاد شد و آن این بود که دفتر پوسیدههایی به اسم رقبات دولتی بود رفتند یک صورتی از آنها استخراج کردند دادند دست مأمورین دولتی و پیش از تصویب قانون ممیزی شاید قضیه مسکوت عنه بود و کسی متعرض املاک مردم نمیشد ولی حالا یک عده زیادی از قری و املاک این مملکت مورد تعرض مالیه است و ممیزی نمیکنند به اسن این که معلوم نیست اینها ملک اربابی باشد و اسباب زحمت مردم است و اصراری هم دارند که این رقبات سندیت دارد و اعتبار دارد دفتر رقبهٔ دورهٔ نادری دوره صفوی و دورهٔ ناصری را پیدا کردهاند و مستندا به آن دفاتر و آن رقبات و آن ارقام متعرض املاک مردم میشوند و تصدیق بفرمایید که مالکین که در یک جایی سکونت دارند اعم از خرده مالک یا مالک بزرگ وقتی که یک مرتبه بشنود که دولت میخواهد ملکش را خالصه کند بدون این که او بداند مبدأش چیست ونقل و انتقالهایی که قبل از او شده است چیست یا این که به ارث به او رسیده است قهرا وضعیت زندگی او را به هم میزند و افکارش را پریشان میکند و آن رغبتی که به فلاحت و زراعت داشت دیگر ندارد پس این اقداماتی را که دولت میکند از نقطه نظر توسعهٔ امور فلاحتی غالبا نتیجه معکوس میدهد اخیرا هم آقای وزیر مالیه یک ادارهٔ مستشاری در مالیه درست کردهاند که بنده اول خیال میکردم که این اداره اسباب رفاهیت مردم میشود ولی متأسفانه به همین زودی معلوم میشود که این اداره یک بلایی برای مملکت خواهد شد ادارهٔ مستشاری یعنی ادارهٔ درست کردهاند که آنها شب و روز میگردند دفترها و رقبات را و تا مردم بفهمند که چه شده است این اداره مراسم اقامهٔ دعوی را تهیه میکند و مردم را به عدلیه تحویل میدهد و باید مردم درجات ابتدایی و استیناف و تمیز را طی کنند دیگر واویلا نمایندگان صحیح است خلاصه این که با آن نظری که در همهٔ آقایان محترم بنده سراغ دارم که باید موجبات ترقیه مردم را از نقطه نظر رفع زحمت مأمورین مالیه فراهم کرد والا اصل مبلغ مالیات و کم و بیش آن قدرها تأثیری در زندگانی مردم ندارد خواستم آقایان را توجه بدهم به این ماده که دقت فرمایند و ببینند که چه قدر این ماده بد تنظیم شده است نوشته است خالصجاتی که تا این تاریخ سی سال متوالی در تصرف اشخاص بوده است تازه این کلمهٔ اول دعوا و اول مرافعه است یک ملکی را فرضا بنده خودم یک روزی از دولت خریدهام و در تصرف من هم بوده است حالا باید تازه بیایم و ثابت کنم که سی سال است این ملک در تصرف من است و یک دکتر حسن خانی هم در مؤسسهٔ تقاعد در مؤسسهٔ خالصه پیدامی شود و حساب ساعت وروز آن را میکند و بنده باید هی بدوم وبگویم که این سی سال تمام است او میگوید خیر یک روزش کم است
آقا سید یعقوب – اوخوب میکند انجام وظیفه میکند
یاسائی – اگر چنانچه اتفاقا یک غاصبی در ظرف این سی سال پیدا شد و یک ماه این ملک را از تصرف اوخارج کرد دیگر آن ملک مشمول این قانون نیست و چون سی سال متوالی نیست ممکن است مورد تعرض وزارت مالیه واقع شود و همین طور راجع به مدت بیست سالی که معین کرده به عقیدهٔ بنده اگر این لایحه با این ترتیب که هست بگذرد زحمت مردم از نقطه نظر خالصجات انتقالی صد برابر میشود و ما به جای این که مردم را آسوده کرده باشیم بیشتر آنها را به زحمت میاندازیم اساسا عوائدی که ما از حالصجات انتقالی میبریم یعنی دولت به حساب عایدات بودجهٔ عمومی میآورد سیصد و بیست هزار تومان است الان هم صورت بودجه را نگاه کنید عایدات خالصجات انتقالی نقدی و جنسی سیصد و بیست هزار تومان است که دویست هزار تومان نقدی و صدو بیست هزار تومان جنسی …
مدرس – عایدات خالصجات تمام یا انتقالی؟
یاسائی – عایدات خالصجات انتقالی سیصد و بیست هزار تومان است عایدی خالصجات دولتی علیحده است این صورتی است که دولت داده است و بنده برای سیصد و بیست هزار تومان عقیده ندارم که حاضر شویم و رأی بدهیم و یک زحماتی برای مردم تهیه کنیم بنده عقیدهام این است که بروندو این املاک را ممیزی کنند مثل سایر املاک اربابی چرا؟ برای این که یک قسمت از این املاک را سلاطین وقت بخشیدهاند هدیه دادهاند عطیه بوده است هبه کردهاند مثلا یک ملای خیلی مورد تقدیس و تکریمی در یک درباری بوده است و به عنوان هدیه یک ملکی را پادشاه وقت به او هبه کرده است حالا آن ملک به یک اشخاصی انتقال پیدا کرده است یا به ورثه او رسیده است با این فلسفه دیگر سزاوار نیست حالا آن انتقال را متزلزل کنیم بنده نمی دانم دولت چه چیز را در نظر گرفته است؟ بالاخره در معاملات و مبایعات معمولهٔ مملکتی مگر یک بیع مخصوصی را ما باید اجازه بدهیم دولت اختراع کند؟ ملک خالصه را دولت به یک نحو مخصوصی و با یک شرایطی که در بعضی قسمت فلانقدر مالیات جز جمعی باید بدهد فروخته است اگر حساب جزء جمعی امروز را با آن روز بکنید بنده گمان میکنم که آن قدرها تفاوت حاصل نمیشود
دادگر – بلکه پایین تر است
یاسائی – بله شاید کمتر هم بشود به هر حال اگر یک کسی یک ملکی را خریده است و ده پشت هم گذشته است و حالا دست یک کسی آمده است که بنچاقش هم در دست او نیست و صاحب اولیه اش را هم نمیشناسد حالا چطور میشود که بروند وبچسبند که این ملک خالصهٔ انتقالی است و فلان قدر اضافه مالیات باید حساب کنید و اضافهٔ مالیات را هم چه جور قسمت کنید بنده خیال میکنم این کار یک زحمات زیادی برای مردم تولید میکند و نتیجهای هم حاصل نمیشود اگر عایدات خالصجات انتقالی از بابت این اضافه مالیاتی که این جا پیش بینی کردهاند بیشتر از سیصد وبیست هزار تومان بود بنده شاید موافقت میکردم که خوب دولت این اضافه را بفروشد ولی مشا این سیصد و بیست هزار تومان را میخواهید به مردم بفروشید یعنی آن چیزی را که عایدی آن سیصد و بیست هزار تومان است و اگر دقیقا حساب کنیم خیال میکنم که در سال سیصد و بیست هزار تومان بیشتر خرج این کار خواهد شد
بعضی ازنمایندگان – صحیح است
یاسائی – برای وصول این سیصد و بیست هزار تومان قطعا سیصد و بیست هزار تومان خرج خواهند کرد و با این زحماتی که عائد مردم میشود بنده عقیدهام این است که املاک خالصهٔ انتقالی را مثل املاک ارباب بروند و صدی سه و نیم ممیزی کنند و هیچ متعرض مردم هم نشوند و در این بین اگر چند نفر هم یک انتفاعی میبرند ببرند چه اهمیت دارد اگر از روز اول که سلاطین این املاک را به اشخاصی دادهاند شما بخواهید حساب طرز دادن آن را هم بکنید که چرا در مقابل صد اشرفی دادهاند یا چرا بخشیدهاند و هیچ نگرفتهاند و پادشاه حق این کار را نداشته است و اجازه از ملت نگرفته بوده است پس باید این املاک را به ملت برگردانید این که نمیشود در هر حال بنده خیال میکنم که هر طریقی را که در اینجا پیش بینی کنیم و هر دقتی را که لازم است بکنیم باز در موقع عمل و اجرا وزارت مالیه زحماتی برای مردم تولید خواهد کرد در صورتی که این املاک آن قدرها برای مملکت و خزانهٔ مملکت عایدی ندارند بنده عقیدهام این است که قانونی بگذرانیم که املاک خالصهٔ انتقالی را هم دولت مثل سایر املاک اربابی برود و ممیزی کند و مردم را راحت بکند و تفاوتی از این راه از حیث بودجهٔ عمومی مملکت حاصل نخواهد شد و خزانهٔ ما از این سیصدو بیست هزار تومان غنی و فقیر نمیشود این
عقیدهٔ بنده است
مخبر – مقصود از این لایحه و آقایان موافقین و مخالفین این لایحه کلیهٔ استراحت حال زارع و مالکین و ترقی فلاحت بوده و مقصودی جز ارفاق در بین نیست لکن مقصود یک جا است که آیا ببینیم حق کسی را ببخشیم یا خیر آقای دادگر در ضمن فرمایشاتشان اظهار فرمودند که این خالصجات را یک اشخاصی در سابق گرفتهاند و یک اشخاص دیگری رفتهاند و پول دادهاند و این املاک را خریدهاند بنده هم قبول دارم که قسمت عمدهٔ مالکین امروز خالصجات انتقالی اشخاصی هستند که پول دادهاند و خریدهاند ولی چه خریدهاند؟ عایدات مالکانه ملک را خریدهاند به عبارت اخری با جمع دیوانی خالصگی خریدهاند مثلا یک ملکی اگر هزار تومان عایدی داشته است و هفتصد تومان مالیات می داده است آن سیصد تومان را خریدهاند نه هزار تومان را به طور دیگر عرض میکنم که دولت در موقع انتقال این ملک یک حقی را برای خودش نگاه داشته است بنده اگر امروز یک ملکی داشته باشم و دو دانگ آن را بفروشم و چهار دانگ دیگر را برای خودم نگاه دارم و این ملک هم دست به دست بگردد مالک دست دهمی نمیتواند ادعای همهٔ شش دانگ ملک را بکند و همان دو دانگ را باید به او داد و چهار دانگ دیگر را اگر بخواهد مالک بشود باید به موجب یک قبالهٔ خریداری دیگر باشد دولت هم در این املاک یک میزانی را برای خودش محفوظ نگاه داشته است که امروز آن مقدار حق جامعه و مال ملت است البته مجلس شورای ملی میتواند رأی بدهد که این حق را من به این اشخاص واگذار کردم لکن آن کسانی که ابتدای امر این املاک را داشتهاند و ضررها کشیدهاند و خرج کردهاند آنها از بین رفتهاند و این ارفاق و این مساعدت را ما امروز با یک شخصی میکنیم که شاید استحقاق هم نداشته باشد حالا از طرف دیگر اشکالاتی که مواجه به مسئله مالکیت اشخاص میشود در بین است و تمام اشخاصی کهای خالصجات انتقالی را امروز مالک هستند نمیشود گفت که با یک صورت صحیح و مشروع و قانونی این املاک را مالک شدهاند خیر خیلی اشخاص هم بودهاند که شاید به دولت تجاوز کردند و املاک دولت را ضبط کردهاند و درخیلی از جاها است که املاک را اشخاصی من غیر حق آمدهاند و ضبط کردهاند و در دست خود نگاه داشتهاند شاید از این قبیل در قسمت جنوب باشد در قسمت شمال هم باشد در هر حال نمیشود که حالا بیاییم یک قانونی وضع کنیم که این اشخاص در کار غیر مشروع خودشان کاملا ذی حق باشند بنده یک قدری از انصاف دور می دانم که این کار را بکنیم و از اول تا آ÷ر این قانون اگر درست ملاحظه بفرمایید رعایت حال اشخاص شده است و باید یک شرایطی برای تصرف و مالکیت این جا معین کنیم و اگر هم مجلس بگوید اصلا هر کسی ملکی را تصرف کرده است مالک باشد یک رأیی است داده میشود و تکلیف آنها هم معلوم نمیشود ولی آنچه که به نظر رسیده است این است که باید یک حدی از زمان از برای تصرفشان قائل شویم و مدت سی سال آن قدر اشکال ندارد املاک را هر کس متصرف است یا خودش مالک شده است یا به ارث به اورسیده است یا به موجب قبالهٔ و بنچاق خریده است پس یک ملاکی برای تصرف اشخاص در بین هست و میتواند معین کند که سی سال متصرف بوده است به خصوص این که این سی سال بیست و دو سالش مال مدت مشروطیت است و در مدت مشروطیت دیگر ملکی انتقال نشده است مگر با تصویب مجلس و بدون تصویب مجلس دیگر ملکی را دولت انتقال نداده است و قبل از آن هم به طوری که عرض کردم مدت سلطنت مظفری بوده است و در همان موقعی بود که آن فرامین جعلی بیرون آمدو اسباب زحمت برای مردم شد حالا ما بیاییم آن فرامین را تصدیق ضمنی کنیم و یک تصرفات غیرمشروعی را
تصدیق کنیم؟ این صحیح نیست پس این طور به نظر رسید که اگر در سی سال اخیر در تصرف اشخاص بوده است و مدارک هم دارند اعم از این که از طرف دولت مورد تعرض واقع شده یا نشده باشد فرمان انتقال از آنها بخواهند وآن ملک ملک شخصی آنها باشد قباله داشته باشند یا نداشته باشند ممکن است ملک در دست مالک قبلی باشد و ممکن است در دست اشخاص دیگری باشد که به او منتقل کرده باشند ولی البته قباله و بنچاق مطلب ثانی است یا این که بیستسال بدون تعرض در دست اشخاص بوده است و دولت هم تعرض نکرده است البته تصدیق مالکیت این شخص خواهد شد و آنچه هم که در کمیسیون به نظر رسید که بهترین راه برای رفع تعرض مأمورین دولت باشد کمتر از این که معین شده چیزی به نظر نرسید حالا اگر آقایان نظریاتی دارند در این باب که سهلتر است البته پیشنهاد خواهند کرد و کمیسیون هم مطالعه خواهد کرد ولی به طور کلی بخشیدن این عوائد را بلا عوض بنده یک قدری زیاده ازحد می دانم
رئیس – آقای مدرس
مدرس – بنده اگر همچو سخاوتی در خودمان ودولت سراغ داشتم عقیدهام همان عقیدهای بود که آقای یاسائی اظهار داشتند ولی حالا چون آن سخاوت را در خودمان سراغ ندارم عرض میکنم که این لایحهای را که دولت و کمیسیون ترتیب دادهاند از مادهٔ اول تا آخرش به قدری تولید زحمت خواهد کرد برای مردم که چه عرض کنم آقا فرمودند که عایدی خالصجات انتقالی سیصد وبیست هزار تومان است به عقیدهٔ بنده اگر سی کرور هم بود نمیارزید لیکن از طرف دیگر همچو سخاوتی نه در خودمان سراغ دارم و نه در کسی دیگر بناء علیهذا مخلص این قانون را در عرض چهار ماده به نظرم آمده است و عرض کردم که حالا چون موضوع مادهٔ اول است مادهٔ اول را عرض میکنم مادهٔ اول را بنده این جور پیشنهاد کردم که ما آن چیزهایی را که توی کاغذها نوشته است اصلا قبول نداریم توی یک دفتری یک چیزی نوشتهاند خیلی چیزها خیلی جاها نوشتهاند ولی ما به آنها کاری نداریم آن چیزهایی که عمل خارجی درش شده است یعنی یک ملکی را دولت داده است به یک کسی و قبل از این هم که بدهد معاملهٔ ملکی با آن املاک کرده است یعنی عایدات ملکی ازش اخذ کرده است این را به عقیدهٔ من باید حل کرد این را که عرض کردم که قبلا ملکی را دولت معاملهٔ ملکیت می کرده است و عایدات ملکی از اواخذ می کرده است عایدات ملکی غیز از عایدات دولتی و مالیات و مقاطعه و اینها است عایدات ملکی این است که مثلا ما خودمان در اصفهان که بودیم می دیدیم هر سال یک ضابطی زیر چوب بود میگفتیم که چرا این شخص را چوب میزنند میگفتند خالصجات دولتی کسر کرده است و زراعت نشده است و آنچه بر آورد کردهاند کسر شده است این بوده است معاملات ملکی خالصجات آنچه ما خاطرمان اس از زمان ناصرالدین شاه به تدریج شروع شده به خالصه فروختن
کازرونی – بخشش
مدرس – بخشش و فروش و نقل وانتقل به غیر یا هر چه به قول آقا که فرمودند نقل و انتقال ما یک چیز تازهای که نیست و شب و روز مشغولیم و تمام اینها نقل وانتقال است وقتی یک کسی چیزی میدهد به یک کسی یک دفعه طرف ثمن المثل میدهد و یک دفعه هم مسامحه میکند این خالصجات هم انتقال شده است ولی امروزه اسباب زحمت شده است چرا؟ برا ی این که امروز من یک ده خالصه دارم اما اعتبار یک ده را ندارم نه کسی از من درست میخرد و نه کسی اطمینان میکند که در مقابل آن به من پول قرض بدهد و نه من دل خوش دارم که این ملک را آباد کنم این را میخواهم یک منفعت سه پهلو برایش درست کنم یعنی ملک طلق من بشود که صاحب پنجاه هزار تومان بشوم وحالا یک ملکی دارم ولی به اعتبار آن کسی پنج تومان هم به
من قرض نمیدهند چرا؟ به علت این که این ملک خالصهٔ انتقالی است و یک دفعه دولت بازی در میآورد و خودم هم دل خوشی ندارم که یا از یک کسی پولی بگیرم یا پولهای خودم را خرج تعمیرش کنم از آن طرف ملک بلا تکلیف در دست من افتاده است اگر ما همچو همتی داشتیم این مالیات را میبخشیدیم اما حالا که همچو همتی را نداریم به عقیدهٔ من پیشنهاد کمیسیون ودولت و بیست سال و سی سال وچهل سال واینها اسباب زحمت مردم خواهد شد. لهذا من پیشنهاد کردم و پیشنهاد البته در کمیسیون میرود وکمیسیون نظر میکند با آن مذاکراتی که مجلس میشود مطالعه میکند پیشنهاد من این است که خالصهٔ انتقالی املاک است که قبلا در تصرف دولت بوده و هرساله عایدات مالکانه مطالبه و اخذ می نموده واز تاریخ هزار و سیصد تا این تاریخ نقل به غیر شده و به تصرف اشخاصی در آمده و فعلا در تصرف آنها است این سیصد اولش معلوم است و آخرش هم معلوم است
یک نفر از نمایندگان – کدام سیصد؟
مدرس – سیصد هجری قمری، و هیچ اختلاف یک ساله و یک ساعه هم پیدا نخواهد کرد این مادهٔ اول است در مادهٔ دوم هم این است که اگر اختلاف شد رفع اختلاف را چگونه به طریق حکمیت بکنیم مادهٔ سوم هم راجع به قیمتش است که راجع به قیمت من یک نظری دارم که این صدی شصت و صدی پنجاه و غیره را که در لایحه قطار کردهاند اسباب زحمت است در مادهٔ چهارم هم که راجع به دادن پولش است آن را هم یک پیشنهادی کردهام لهذا عقیده من این است که این ماده اسباب زحمت مردم است و این پیشنهاد را عرض کردهام
رئیس – آقای آقا سید یعقوب موافقید؟
آقا سید یعقوب – بلی موافقم
رئیس – بفرمایید
آقا سید یعقوب – مسئله به قدری طرف افراط وتفریط میرود که چه عرض کنم آقای مدرس اول یک آهنگی بلند کردندکه آن بیچارههایی که گرفتارخالصجات انتقالی بودند خوشحال شدند بعدا یشان انداختند به یک سوراخی که خیلی هم عقب انداختند به علت این که کمیسیون سی سال را معین کرده است ولی آقا سی وشش سال معین کردند
بعضی از نمایندگان – چهل و شش سال
آقا سید یعقوب –بله چهل و شش سال مردم را این پیشنهاد باز توی زحمت خواهد انداخت این راجع به فرمایش آقای مدرس اما راجع به فرمایش آقای یاسائی عرض میکنم که بنده مخالف آن هستم چون که خود آقا تصدیق دارند که حکومت مشروطه که پیش آمد برای چه پیش آمد برای این که ما حقیقتا یک قدمهایی بر داریم که قدم دموکراسی باشد وهمه انتفاع ببرند عامه ملت در دورهٔ استبداد می دیدند که یک اشخاصی خودشان رابه دربار نزدیک کردهاند یا این که خود را به یک مقاماتی نزدیک کردهاند که با هزار لطایف الحیل به قول آقای کازرونی بخششهایی ببرند ولی مردم خواستند که همه در یک نسق واحدی باشند نه این که یک جماعتی بیایند و یک کلاههایی بردارند بنده عقیده ندارم که این کلاههایی که برداشتهاند به همان جور باقی بماند بنده میگویم حالا که امروز یک کلاههایی برداشتهاند کلاه را داشته باشند ولی نه مفت مفت باید یک ترتیبی برای آنها قائل شد که ملاحظهٔ طرفین را کرد یک مطلبی را دربین فرمایشاتشان آقای یاسائی فرمودند که حالا بنده عرض میکنم که درمالیه دو نفر هستند که خوب حقیقتا مته به خشخاش میگذارند وخوب مال دولت را ضبط میکند که یکی دکتر حسنخان و دیگری میرزا ابوالقاسم خان بودجه است که این دونفر واقعا خوب دو عضوی هستند که کاش در تمام وزارتخانهها از این عضوها بودند پس این که فرمودند که آنها حساب ساعت
وروز را میکنند خواستم بگویم که آنها به وظیفه عمل میکنند راجع به نظریهٔ آقای مدرس که پیشنهاد کرده بودند که از چهل وشش سال قبل از این بنده می دانم که این اسباب زحمت مردم را زیادتر خواهد کرد راجع به این مادهٔ اول بنده خودم هم یک اشکالاتی داشتم و بعد هم پیشنهاد خواهم کرد ولی باید ببینیم که آن طور که آقای یاسائی فرمودند مجلس موافقت میکند که خالصجات انتقالی را هم مثل املاک اربابی ممیزی کنند یقین دارم که تا این اندازه موافقت نخواهیم کرد و آن هم که آقا فرمودند که اگر غیر از این بکنیم اسباب یک گفتگوها و اسباب زحمت خواهد شد میگویم نمی شود چرا؟ چون که موقع و مورد تعارض را ماده معین کرده است دولت اعلان میکند که هر ملکی که از سی سال قبل به این طرف در دست کسی بوده است به کلی مال خودش است و ترتیب وترتیب ممیزی آن مثل سایر املاک است و قانون ممیزی شامل آن است و اگر اختلاف مابن مالک و دولت یعنی وزارت مالیه پیش آمد که دولت گفت این سی سال تمام در در تصرف این شخص نبوده است اما متصرف گفت که بوده است برای محاکمهٔ آنها هم طریق سهلی معین کرده است که فورا رجوع میشود به حکم یک حکم آن شخص معین میکند یک حکم هم دولت معین میکند یک سرحکم هم از دیوان عالی تمیز معین میشود و دیگر جریان محاکمه وجریان عدلیهای در بین نیست این قدم را کمیسیون برداشته است و خیلی قدم را هم عملی کرده است ثالثا به آقای یاسائی و همین طور به آقا ی مدرس عرض میکنم که ما در این جا وکیل عمومی هستیم وکیل عمومی یعنی چه؟ یعنی امانت دار اموالی که متعلق به عامه است ما امانت دار خزانهٔ مملکتی هستیم امانت دار چهار نفر یا ده نفر یا صدنفر که خالصهٔ قبلا تهیه کردهاند وبردهاند وجزء املاکشان کردهاند نیستیم و طرفدار آنها نیستیم و باید به قدر امکان حفظ خزانهٔ مملکت را بکنیم و باید سعی بکنیم که ادارات ما یک اشخاص لایق و قابلی کار کنند که حفظ خزانهٔ مملکت بشود و نباید این حقوق عامه را به آن اشخاص معینی که در یک دورههایی دارای یک خالصجاتی شدهاند ببخشیم و باید یک ترتیبی بدهیم که عادلانه باشد پس بنده عقیدهام این است که این لایحه که دولت و کمیسیون تهیه کرده است عادلانه است که هم رفع گفتگو میشود و هم حقی را که دولت دارد وهم حقی را که صاحبان خالصجات انتقالی دارند و هم مقداری را که باید بدهد در مواد آن معین کرده است که چه اندازه باید بدهند بهتر از این چه میشود؟ بنده که بیشتر از این چیزی به نظرم نمیآید.
بعضی از نمایندگان – مذاکرات کافی است
رئیس- چند نفر از آقایان پیشنهاد ختم جلسه کردهاند نمایندگان صحیح است بقیهٔ مذاکرات میماند به روز سه شنبه
مجلس سه ربع ساعت بعد از ظهر ختم شد
قانون
تقلیل مدت مناقصه لوازم ساختمان مؤسسه ذوب آهن
مصوب ۳ دی ماه ۱۳۰۶ شمسی
ماده واحده – مدت مناقصه لوازم وساختمان مؤسسه ذوب آهن از تاریخ انتشار اعلان کمتر از چهار ماه نخواهد بود
این قانون که مشتمل بر یک ماده است در جلسه سوم دی ماه یک هزار و سیصد و شش شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید.
رئیس مجلس شورای ملی: حسین پیرنیا