مذاکرات مجلس شورای ملی ۳۱ اردیبهشت ۱۳۲۴ نشست ۱۲۷ دنباله برنامه دولت
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری چهاردهم | تصمیمهای مجلس | قوانین بودجه مصوب مجلس شورای ملی |
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهاردهم |
روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران
شامل: متن قوانین - تصویبنامهها - صورت مفصل مذاکرات مجلس شورای ملی - سوالات- اخبار رسمی - فرامین - انتصابات - آئیننامهها - بخش نامهها - آگهیهای رسمی
سال اول - شماره ۷۹ مدیر - سیدمحمد هاشمی نماینده مجلس شورای ملی - ۳شنبه ۱ خرداد ماه ۱۳۲۴
دوره چهاردهم قانونگذاری
شماره مسلسل ۱۳۸۴
مذاکرات مجلس
دنباله جلسه ۱۲۷ گفتگو در برنامه دولت
مجلس یکساعت قبل از ظهر روز دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ماه مجددا بریاست آقای ملک مدنی نایب رئیس تشکیل گردید
نایب رئیس - آقای اوانسیان.
اوانسیان - مطلبی که دیروز میگفتم این بود که یکی از دهات یک نفر دهقان را بنام اینکه شما در یک متینگی اشتراک کردید برده بودند در یک طویله حبس کرده بودند و باو پهن اسب خورانده بودند (یکی از نمایندگان مجلس - در کجا) در آذربایجان» بطور کلی دوره بردگی از نظر حقوقی که انسانرا میفروختند خیلی قدیمها بودهاست و در ایران مدتها است که از بین رفتهاست و حتی یاده هست که حکومت یک تصمیمی گرفته بود درباره آن ساه هائی که در جنوب میفروختند و منظورم این بود که از لحاظ حقوقی در ایران اصول بردگی نیست ولی رفتاریکه عملا نسبت به دهقانان میشود نشان میدهد که اصول دموکراسی نداریم ما و صددرصد اجرا نمیشود در قدیم دوره بردگی دهقان کار میکردهاست لباسش را بهش میدادند نانش را بهش میدادند و از این لحاظ راحت بودهاست ولی حالا دهقان ما از لحاظ حقوقی برده نیست که او را بفروشند ولی اغلب میبینیم که نانش باندازه کافی نیست من خیال میکنم که طبقه حاکمه ما باید یک فکر اساسی برای دهقانان بکند تصور میکنم زمین ایران مال ملت ایرانست چنانچه ما در یک دهی بگوئیم این ده مال فلان صاحب این دهاست و مالکش است این یک قسمت حقوقیش است ولی قسمت دومش این است که این اراضی بطور کلی مال تمام ملت ایران است پس دولت ایران بایستی در اطراف دنیا یک فکری بکند ما در اینجا یک قانونی که مناسبات ارباب را با رعیت روشن کرده باشد نداریم (فرمند - حقوق مدنی روشن کرده) یک روزی در یکی از متبنکها یک زارع ساده گفت اجازه بدهید من یک سؤالی دارم گفت این مجلس که شما دارید و این همه قوانین دارد آیا راجع بزارعین هم چیزی نوشتهاست؟ ما باید حقیقة اعتراف کنیم که همچو قوانینی نداریم که وضعیات زارع را با مالک روشن کند (عماد تربتی - در حقوق مدنی قانون مزارعه داریم که راجع بزارع نوشتهاست و یک کتابی است) در خیلی از جاهای ایران نمیگویم همه جامیبینیم هر کسی هر رفتاری نسبت بزارع میخواه بکند میکند بیگاری هست شلاق میزنند در صورتی که قانونا نباید اینطور باشد (فولادوند - کجا شلاق میزنند) یک جا دو جا نیست (فداکار - در فریدن و چهار محال) حالا بنده میگویم در خیلی از جاها بودم و دیدم حتی بنده با دهقانان رفتم در تبریز بعدلیه و شکایت کردم در اطراف سراب نه فقط شلاق زده بودند بلکه کارهای بدتری هم کرده بودنداز این قبیل کارها یکی دو تا سه تا نیست اگر مجلس وقت داشت میتوانستم صدها نمونه بیاورم که خودم شاهد بودهام بنابراین حزب توده ایران طرفدار جدی یک قانونی است که وضعیت دهقانان را با مالکین روشن کند (صحیح است) اینکه هو میکنند و میگویند حزب توده اصلا مخالف مالکیت است این دروغ است حقیقت ندارد ولی وقتی شما میبینید که یکنفر ارباب ششصد هفتصد ده دارد (همهمه نمایندگان - آقا این هرگر نمیشود) ـ صدای زنگ رئیس) خوب میگوئیم پنجاه تا سی تا این که هست نمیشود ان را منکر شد و البته کسی که بیست تا سی تا ده دارد خیلی مشکل است اداره بکند من در وزارت کشاورزی بودم گفتند زمینهائی که بیش از همه و بهتر از همه اداره میشود زمینهائی است مختصر که خرده مالکین دارند چرا؟ برای اینکه همان زمین مختصری که دارد علاقه بآن زمین دارد و خودش کار میکند در هر حال من تصور میکنم که این دوره دوره ایست که باید حتما راجع باین موضوع یک فکری بکنند (سنندجی - قانون اسلام فرمودهاست الناس مسلطون علی اموالهم) و یک قانونی وضع بکنند و باید هر دولتی که میآید این موضوع را در نظر بگیرد اما راجع بکارگران سه سال و نیم است کفتند قانون بیمه کارگران هنوز هم که میبینید قانون کار تصویب نشده وضعیت کارگران رضایت بخش نیست دیروز یکعده از کارگران سیلو دعوتی کرده بودند چهارصد نفر پانصدنفر بودند صحبتی کردند در ضمن عریضه نوشته بودند که من مجبورم اینجا بگویم اینها وضعیتشان یک طوری است که بیش از هشت ساعت از اینها کار میخواهند یکعده را میخواهند اخراج کنند این کارگرهای سیلو هستند که خودشان نان میپزند و بمردم میدهند شکایت میکردند که نان ما نمیرسد زندگی ما تامین نمیشود کسی که خودش نان میپزد و بمردم میدهد باید زندگی او تامین شود با این که ما میگوئیم دموکراسی هستیم کارگر را اخراج میکنند که شما چون عضو حزب توده هستید شما را اخراج میکنیم پس از اینکه وارد حزب چیز شدید ما شما را وارد کار میکنیم این چیزها نباید البته تکرار شود با این عمل البته آزادی و دموکراسی کارگزار دستش گرفته شدهاست مملکتی که دموکراسی است نبایستی وجدان یک کارگری را آزادی او را با کار خرید این است اصول بردگی که ما میگوئیم نباید گذاشت کارگران ما مجبور شوند حق خودشان و آزادی خودشانرا برای یک لقمه نان بفروشند در کنفرانس سانفرانسیسکو صحبت از احترام بکار و زحمت میکنند صحبت این است که در دنیا پس از آنکه جنگ تمام شد هر فردی کار داشته باشد هر فردی نان داشته باشد حتی در انگلستان یک همچو قانونی را وضع کردند یک همچو پروژه هائی را پیشنهاد کردند که اصلا بیکار نباید باشد و هر شخص و هر فردی بتواند کار کند و نان داشته باشد دنیا چطور صحبت میکند ولی ما فلان کارگر را که عضو فلان حزب است باید اخراجش کنیم این هماه رژیم بیست ساله دیکتاتوری است که بعضی روسای اداره جات حاضر نیستند که ابدا احترامی بآزادی و دموکراسی افراد بکنند اینها را بایستس دولت در نظر بگیرد و قانون کار را هر چه زودتر عملا تصویب کند و بداد کارگرها برسند ما عملا دیدیم در جرائد هم گفته شد که ایران پل پیروزی بودهاست و در این جا هیچ شکی نیست و باید یگوئیم ملتایران در این دوره جنگ صدمات زیادی دیدهاست اما آن نانهائی را که مثل آجر میپختند و یک عده از وکلا هم شاید از آن نانها میخوردند اساس پیروزی را کارگران حمل و نقل و کارگران راه آهن فراهم نمودند و آنها بیشتر از همه این صدمات را کشیدهاند من خیلی از کارگرانی را دیدم در حین حمل و نقل اسلحه پاشان دستشان از دستشان رفتهاست اینها در این مدت چه چیزی گرفتهاند آیا زندکیشان تامین شده؟ حقوقشان تامین شده؟ آزادی دارند؟ و هر جا هم میروند صحبت در این است که اخراج بکنند پس بنابراین وقتی که به مناسبت پل پیروزی توقع هائی داریم که متفقین ما از لحاظ کارخانجات با مملکت ما بکنند شکی نیست که قبل از همه این حقوقی را که بدست میآوریم باید بخود کارگرها بدهیم.
یکی هم موضوع بیکاری است. موضوع بیکاری اهمیت فوق العاده پیدا کرده ما که نمایندگان توده هستیم روزی نیست که صدها نفر جلوی ما رانگیرند هر کجا میروید میبینید که میگویند اینها را دارند از کار خارج میکنند و اینها بیکار میشوند و کم کم عده زیاد میشود که شاید بصد هزار نفر دویست هزار نفر یک روزی برسد آیا دولت و دستگاه حاکمه ما یک فکری کردهاست ما و وکلای توده چندین دفعه برای این کار با هیئت وزرا ملاقات کردیم و این موضوع را گوشزد کردیم ولی باور بفرمائید بقدری خونسردی و بی علاقگی بخرج دادند که ما تعجب کردیم ولی این را بدانید که بیکاری وقتی که طول کشید کم کم یک جنبشی میشود عده که زیاد شد خطرناک میشود آدم گرسنه ایمان ندارد و باید دولت یک فکر اساسی بکند یکی از آن فکرهائی که باید بکند این است که بکارخانجات باید توجه زیادی بکند و در کارخانجاتی که داریم اولا درست کار شود برای اینکه اطلاعات کافی داریم که تخریب کردند در کارخانجات و یک قسمتش را از کار انداختند و آن قسمتی هم که کار میکنند ناقص است باید توجه کامل بشود دولت ما هیچوقت فکر این نشد که بوسائلی صنایع ایران را حفظ بکند و بگذارد که این صنایع رشد بکند زیاد شود که ما محتاج به بازارهای خارجه نباشیم البته بنظر من میلسیو طرفدار این بوده که ایران را یک بازار بکند در صورتیکه بر خلاف عقاید ملی ما است برخلاف سیاست ملی و مملکت ما و دموکراسی است.
ما میتوانیم چاههای ارتزین بکنیم میتوانیم معادنی که تعطیل شدهاست اینها را بکار بیندازیم هیچکدام از اینها را نمیکنند این بیکارها یک عده زیادی را تشکیل میدهند و خواهند داد و دولت هم عملا باید باینها توجه زیادی بکند نه با حرف بلکه باید عملا یک فکری برای آنها بکند کارهای کوچک برای آنها کافی نیست باید یک کارهای بزرگی برای آنها فکر کرد این این قانون کار باید هر چه زودتر تصویب بشود و عملا اجرا بشود. ما نبایستی منکر این باشیم که ثروت ملی ما درست تقسیم نمیشود حتی در تهران وقتی که شما از خیابانها عبور میکنید میبینید که یک قسمت اصلا هیچ چیز ندارد و یک قسمتدیگر زندگی خیلی عالی دارد و حد وسط در بین نیست و این خیلی محسوس است.
مسئول این قضایا کیست؟ البته دولت بایستی در اطراف این چیزها یک فکرهائی بکند که این پایه زندگی را از بین بردارد. این دولتهائی که تابحال روی کار آمدهاند هیچکدام فکر این نبودند اینها را باید صراحة گفت در این مملکت بایستی انسان ارزش داشته باشد ما وقتی که بتاریخ ایران نگاه میکنیم میبینیم اشخاص بزرگی از قبیل فردوسی از قبیل حافظ و ابن سینا و غیره زیاد داشتهایم و اینها مایه افتخار این ملت میباشند ولی من سؤال میکنم که آیا امروز ما این قبیل اشخاص بزرگ را داریم؟ بدبختانه مه که هرقدر جستجو کردم نتوانستم پیدا کنم و آیا این میرساند که این آب و خاک نمیتوتند این قبیل اشخاص را پرورش بدهد؟ خیر این آب و خاک ثابت کردهاست که از این قبیل اشخاص را میتواند بدهد ولی برای اینکه این قبیل اشخاص بوجود بیایند باید زمینه مناسب باشد و شرایط زندگی مناسب باشد و ما حالا این شرایط را نداریم مخصوصا شرایط اساسی همان زندگی اقتصادی است چند روز پیش در دانشگاه گه هریور صحبت میکرد بنده هم آنجا بودم از چندنفر از استادان که لباس رسمی نپوشیده بودند از آنها پرسیدم که شما چرا لباس رسمی ندارید اینها سرخ شدند و گفتند که زندگانی ما یک طوری است که نمیتوانیم بخریم (صحیح است) و بکفش آنها نگاه کردم دیدم شاید یک بقتای وسیله بهتری داشته باشد. یک مهندسی بود که اسمش را فراموش کردهام ارجمند بود کی بود که افتاد توی چاه از قراریکه میگویند این شخص شخص برجستهای بود و شاید اگر تشویقش میکردند و یک عمر بیشتری میکرد یک عمر بیشتری میکرد یک مخترع بزرگی میشد ولی من سؤال میکنم چرا قبل از اینکه این شخص بمیرد اسم او هیچ کجا نوشته نشده بود؟ اورا تشویق نکردند؟ پس بایستی گفت اوضاع طبقه حاکمه ما طوری است که وسیله رشد و نمو نمیدهد اکر ما میکوئیم استاد دانشگاه که آتیه مملکت در دست آنها است یا روشن فکرها و مهندسین اینها اگر زندگانیشان تأ مین نباشد چطور میتوانند فکر بکنند؟ وقتی که زندگانی آنها تأمین نباشد اطاق نداشته باشند چطور میتوانند بچهها را تربیت بکنند؟ این بدبختیها هست و یکی دو تا هم نیست و تمام اینها را بایستی در نظر بگیریم.
بنظر من بزرگان این مملکت این قبیل اشخاص هستند کریمی نقاش هست چهاست که رفته بود بشوروی در یکی از این متینکها که من در آنجا بودم صحبت میکرد میگفت بزرگان شهر مسکو بود کجا بود دعوت کردیم و بعد که آشنا شدیم معلوم شد بزرگان این شهر از نقاشان معروف هستند نویسندگان معروف هستند هنر پیشگان معروف هستند و اینطور بزرگی اشخاص را نشان میدهد وگفت در صورتیکه در مملکت ما سلطنهها و دولهها و اینها اشخاص بزرگ هستند.
من معتقدم که اشخاص عالم و این استادان اینها اشخاص مملکت هستند اینها اشخاصی هستند که بچه هایمان را بدست آنها میسپاریم باید بآنها احترام گذاشت. آنها را در امور مملکت دخالت داد. اصولا ما عادت کردهایم بمرده پرستی که پس از مردن تعریف میکنیم ولی در زندگیش او را تشویق نمیکنیم و زندگانیش را تأمین نمیکنیم و در جامعه او را تشویق نمیکنیم و یک چیزی که نقصان دموکراسی است و بایستی گفت بدولت چون در پروگرامش وارد نکرده آن قانون احزاب است اجتماعات است کلوپ است الی آخر مثلا فرض کنید شما کانون مهندسین یک تشکیلاتی است مفید بحال مملکت آیا این تشکیلات حق دارد یک کلوپی داشته باشد؟ بایدگفت بله ولی از لحاظ حقوقی این تشکیلات رسمیت ندارد و اگر اینها یک کلوپی داشته باشند هیچ قانونی این کلوپشان را و وضعیت اجتماعشان را تذمین نمیکند (مهندس فریور - قانون دارد رسمی است) (بعضی از نمایندگان - در قانون تجارت هست و به ثبت هم رسیدهاست) آنرا هیئت وزراء تصویب کردهاست از مجلس نگذشته و مجل تصویب نکردهاست.
بنظر من بایستی این قانون احزاب واجتماعات را مجلس تصویب بکند مملکت دموکراسی لازمه اش این است که این قبیل قوانین را تصویب بکند من آنقدر میفهمم که چه میگویم در ممالک اروپا این قبیل قوانین هست ولی ما نداریم اینها علامت رشد یک مملکتی است اگر ما هم یک همچو قوانین را تصویب بکنیم ما افتخار خواهیم کرد شاید حزب توده ایران اولین حزبی بود که بر علیه فاشیزم قیام کرد و از قراری که میگویند شاید نه تنها بزرگترین حزب ایران است شاید بزرگترین حزب شرق نزدیک باشد و این البته برای ما افتخار است حالا کاری نداریم که بعضیها ایراد میگیرند و میگویند که بعضی از افراد این حزب درست باسواد نیستند و معلومات کافی ندارند ولی البته در مملکتی که احزاب نبوده و ترادیسیون نبوده اینطور اجتماعات درست میشود و البته کم کم باید اصلاح بشود. این طبقاتی را که امروز حزب توده تربیت میکند اگر سوادشان کم است این نقص حزب توده نیست بیکه تقصیر دستگاه حاکمهاست که برای اینها مدرسه فراهم نکردهاست و حتی ما افتخار اینرا داریم که بین صدها نفر از کارگرو دهقانان ما که من خودم شخصا دیدهام بعضی از این کارگرها بسیار خوب نطق میکنند و حتی از بعضی از وزرای ما بهتر نطق میکنند میگوئید نه تشریف بیاورید در متینگها ببینید البته در حزب ما صدها نفر اساتید چیز فهم و با دانش هستند و آنها اشخاصی هستند که خدمت به طبقه زحمتکش را عهده دار شدهاند.
موضوع دیگری که میخواهم بگویم بگویم و در جراید هم نوشته شده و یک روزهم آقای دشتی اینجا صحبت کردند موضوع رنگ است که بما هم رنگ میزنند ما بایستی صراحت لهجه داشته باشیم بنده اینجا پشت این تریبون میگویم که ما رنگ داریم و منکرش هم نیستم اما چه رنگی؟ ما میگوئیم که هر نهضتی در دنیا آزادیخواه باشد و طرفدار دموکراسی باشد این به نفع استقلال کشور است مثلا حزب سوسیالیست چنانچه قدرت تو زیاد باشد و نیروی او زیاد باشد او در واقع در مقابل سیاستهای استعماری یک قدرتی است و این البته به نفع استقلال کشور است. در چین اگر یک نهضت آزادیخواهی و دموکراسی قوی باشد بر علیه استعمار این خود یک نهضتی است بر علیه استعمار پس بنفع استقلال ایران است پس در هر کشوری که این قبیل نهضتها باشد به نفع آزادی آن کشور است و عملا باید آن را مفید بحال کشور بدانیم و با کمال صراحت میگوئیم و از کسی هم باکی نداریم. اما اینکه یکی از ممالکی که اهمیت جهانی دارد و نهضت جخانی خیلی در او قوی است آن مملکت جماهیر شوروی است اولا باید گفت این افکار یعنی افکار سوسیلیستی هیچوقت از روسیه شروع نشد. بلکه اساس و پایه این افکار از انگلستان. فرانسه مخصوصا از آلمان شروع شده سوسیلیست خیالی که آنها را اوتوپیست میگویند از قبیل روبرت اوئن که در انگلستان بود که خودش یکنفر میلیونر بود و تمام املاک و تمام هستیش را برای حصول سوسیالیستی گذاشت و فوریه و سن سیمون فرانسوی بعد میآئیم کارل مارکس انگلس در آلمان بودهاند پس افکار سوسیالیستی چیزی نیست که منحصر بجماهیر شوروی باشد بنابراین این فکر هم ملی است و هم بین الملی است من میخواهم سؤال کنم اینکه بعضیها در جراید یک نسبتهائی بمن میدهند فرض کنید در انگلستان یک حزب سوسیالیست است آیا این حزب میرساند که ۰۰۰(فیروزآبادی - آقا در اطراف پروگرام صحبت بفرمائید) (بلی در اطراف برنامه صحبت میکنم) آیا این حزب سوسیالیست مملکت را میفروشد بکسی آیا نباید در مملکت حزب سوسیالیست باشد یا بالاتر حزب کمونیست نباید باشد آیا میشود گفت که اینها خائن هستند؟ خیر اشخاصی که این حرف رامی زنند یا نمیفهمند یا اینکه تعمد میکنند هر مملکتی میتواند احزاب دست راست و دست چپ داشته باشد حزب توده یک حزب دموکراسی است حزب باصطلاح کاملا غیر سوسیالیستی است بنابراین این حزب میگوید ما از تمام عوامل و جریان آزادی دنیا بنفع استقلال و آزادی و دموکراسی باید استفاده کنیم نباید یک تهمتهائی باو زد باید شهامت داشت با صراحت باید گفت برای اینکه وطن فروشی و مملکت فروشی ثابت شدهاست که اشخاصی که این کار را میکنند برای پول میکنند نمونه زیادش هست هیچوقت تا بحال دیده نشده که مملکت را مفت و ارزان بفروشند نمونه اش قرارداد ۱۹۱۹ و غیره بود هیچوقت اشخاصی که حاضرند فداکاری کنند و حتی حاضرند جانشانرا برای مملکت بدهند و عقیدهای دارند اینطور تهمتها نباید بزنند من بدولت فعلی میگویم و طبقه حاکمه هم این قسمت را در نظر بگیرد باید مردمردانه مارزه سیاسی بکنند ولی این حرفها را نزنند دیگر اینکه یک مختصری راجع بسیاست خارجه میخواستم بگویم هر چند رفیق ما آقای دکتر رادمنش گفت ولی ما مطالعه درستی نمیکنیم راجع باوضاع بین المللی و در این قسمت بایستی خیلی دقیق بود و مطالعه اقتصادی سیاسی کرد و تشخیص داد ما در میان یک همسایگانی زندگانی میکنیم که چنانچه اطلاعات کافی نداشته باشیم و همسایگان خودمان را نشناسیم ممکن است اشتباهات بزرگی رخ بدهد امتحانات بزرگ در دوره بیست ساله گذشته کردیم و ضررش را هم دیدیم بایستی من بعد این اشتباهات تکرار نشود اگر کسانی هستند که خیال میکنند سیاست سابق خارجی را میشود تعقیب کرد اشتباه میکنند و در عمل خواهند دید که اینطور نیست و دیگر نمیشود آن سیاست را تعقیب کرد بایستی سیاست عاقلانه توازن صددرصد اجرا شود ما موقعی بهمسایگان خودمان احترام میگذاریم که آنها هم متقابلا احترام بگذارند.
کلمه استعمار زیاد گفته میشود این کلمه استعمار را از لحاظ علمی یکقدری خواستم صحبت کنم اصلا کلمه استعمار لغت فرنگیس میشود امپریالیسم البته تمام دول سرمایه دار دول استعماری نیستند ولی وقتی یعضیها پیدا میشوند که اینها محتاج ببازار هستند محتاج بدست کارگری هستند بقیمت ارزان برای بازار این سیاستها را بپیش میبرند برای اینکه ما اوضاع همسایگان خودمان را خوب بشناسیم مخصوصا این بیست ساله که همسایگان خودمان را تا اندازهای بعضیها را خوب شناختهایم ولی بعضیها را که یکیش همان اتحاد جماهیر شوروی است هنوز مردم خوب نشناختهاند روی اطلاعات ناقصشان و روی آن سیاستهای سابق و اطلاعات و شایعاتی که بوده تشخیص میدادند این همسایگان البته منظور ترکیه و افغانستان نیست اینها موقعیتشان چندان زیاد نیست ولی ۲ دولت بزرگ یکی انگلستان و یکی جماهیر شوروی بطوریکه معلوم است رفتار این مملکت در این بیست ساله نسبت بانگلستان بد نبودهاست بیشتر موضوع اتحاد جماهیر شوروی است اصولا در سوسیالیزم کلمه استعمار وجود ندارد چرا دلایل اقتصادی دارد برای این است که هیچوقت جنس برای فروش در خارج نیست این یکی پس این ایجاب میکند که سیاست استعمار و بازار نباشد
دوم اینکه طبقهای که انجا بر علیه تزارها مبارزه کرده و اعلان جنگ داد فداکاری کرده خودش مظلوم بوده و هیچوقت طرفدار استعمار نمیتواند باشد استعمار هم نمیتواند باشد زیرا شما میدانید که در آنجا مخصوصا در سالهای اخیر در آنجا طبقات موجود نیست همه یک طبقه هستند همه تحصیل میکنند همه کار میکنند همه نان میخورند این را برای چه گفتم؟ برای اینکه درست تشخیص بدهیم و یفهمیم چه رژیمی هست؟ چه بساطی هست؟ چه اوضاعی هست؟ و چه سیاستی ممکن است داشته باشند ما نا همسایگان خودمان را خوب نشناسیم غیر ممکن است سیاست خودمان را درست تشخیص دهیم اینها را که گفتم از این لحاظ گفتم که باید ما اینها را در نظر بگیریم و مطالعه کنیم بعد اظهار عقیده کنیم معمولا میگویند وطن میهن حزب توده آزادیخواهان اینطور میفهمند ما اینطور میفهمیم وطن را، وطن موقعی معنی دارد که مال همه باشد فرض کنید بنده توی این مملکت نه نان داشته باشم نه خانه هیچ ندارم در صورتیکه هر ایرانی باید یک چیزی یک قسمتی داشته باشد (حاذقی - همه باید میهنمان را دوست داشته باشیم و لو نان نداشته باشیم) (صحیح است) این صحیح است و درش گفتگونیست ولی موضوع دوتا است اگر یکوقتی یگ خطرات خارجی پیش بیاید اینها باید شریک باشند و یکی باشند و دفاع کنند ولی وقتیکه ما میگوئیم که استقلال خارجی این مملکت را حفظ کنید همه ما عملا بایر سرباز و حافظ استقلال مملکت خودمان باشیم این سرباز که گرسنه شد میتواند استقلال را حفظ کند؟ سرابازی که دهاتی و تو سری خور شد علیل شد میتواند استقلال خودش را حفظ کند؟ نمیتواند ما میگوئیم که وطن بایو مال همه باشد همه باید زندگی کنند البته نگفتیم که مساوات باشد البته نمیشود در مدت کمی این مساوات را یرقرار کنیم نمیشود در عرض ۴ روز همه را مساوی کرد ولی یک چیزی هست که بنده همه جور وسایل داشته باشم ولی دیگری نتوتند یا نگذارند چرا؟ برای دهقان مدرسه باز نمیکنند آیا این بدیگری ضرر میزند؟ چرا؟
چون چشم و گوششان باو میشود؟ ما باید باینها نان بدهیم دکتر بایستی برای اینها تهیه کنیم بگذارید اینها زندگی کنند تا سالم و تندرست باشند تا بتوانند آزادی و استقلال میهن خودشانرا حفظ کنند والا سربازی که توسری خورد و آزاد نبود و گرسنه بود او نمیتواند نه ازادی و نه استقلال ما را حفظ بکند شما بردارید تاریخ مغول را وچیزهای دیگر را بردارید نگاه کنید جای دور نرویم همین قضایای شهریور را بردارید نگاه کنید البته وقتیکه میگوئیم سرباز منظور همین دهاتیها هستند ما بایستی با اینها طوری رفتار کنیم و بگوئیم و بفهمانیم که این وطن مال خودت است و این هم حق خودت است این را ما نداریم اگر راست میگوئیم عملا اینکار را بکنیم البته این کار هم خیلی مشکل نیست اگر بعضیها از منفع شخصیشان صزف نظر کنند و طمعشان طمع زیاد نباشد بایستی بیفتند بجان مردم از آن ده دور دست عقب مانده بگیریم بیائیم بالا من برای شما نمونه بیاورم بعقیده من ایلات و دهاتیها وطن پرست تر از شهریها هستند چون من عملا دیدهام دهاتیها خیلی با ایمان و خیلی فداکار هستند من یک بلوچی را دیدم توی زندان بندرعباس هیچ چیز نمیفهمید فقط میفهمید که وطن را باید حفظ کند وقتی که شما منزل او رفتید اگر یکی را کشته باشید از شما دفاع میکند و پذیرائی میکند این را میار میگویند مرد است، این قبیل دهاتیها ما زیاد داریم ولی توجهی بآنها نمیکنیم هر چه بشهر نزدیک تر میشویم میبینیم فساد اخلاق زیاد تر است هر چه به ده میرویم میبینیم مردمان درست، باایمان وطن پرست بیشتر است (صحیح است) اینها را باید بگویند اینها حقایقی است باید کوشش کنیم که دهاتیها را از هر گوشه ایران که باشند بکشیم جلو معلومات دهیم نان بدهیم یکقوانینی وضع کنیم که گرسنه نباشند مثلا یک عده زیادی هستند که از طرف جنوب میایند از طرف شمال به تهران هجوم میاورند اینها را شما مسبوقید اینها گرسنهاند یک اصطلاح علمی است میگویند پااوپریزاسیون یعنی فقیر شدن اینها فقیر هستند، نان ندارند و هجوم میاورند توی شهر کدام دولت این فکر را کرده؟ ما هم که هیچ فکر نیستیم این صحبتها بیشتر متوجه مجلس باید باشد ما باید یک فکری بکنیم که فکر اساسی باشد (صحیح است) با حرف هیچ چیز درست نمیشود.
دیگر اینکه چون من از حومه آذربایجان انتخاب شدهام در این مدتهائی که آنجا بودم خیلی از طبقات ستمدیده شاید صدها هزار نفر توی متینگها و کنفرانسها یک چیزهائی بمن گفتهاند که من مجبورم اینها را یادآوری کنم و این جا بگویم اولا آذربایجان در ایران یک وضعیت مخصوصی دارد بین معنی که در مشروطه آذربایجانیها پیشقدم بودهاند فداکار بودهاند و حالا هر حادثهای که برای ایران رخ بدهد پیش قدم اند برای حفظ استقلال ایران دموکراسی و آزادی ایران ولی شکایت آنها این است که میگویند در دوره رضا شاه چون اهالی آذربایجان آزادیخواه بودند و ممکن بود برای دیکتاتوری خطرناک باشند هر جا آذربایجانی یک حرف میزد توی زندان بود اغلب توی زندانها زبانی که بگوش ما میخورد آذربایجانی بود چرا؟ برای اینکه طرفدار دموکراسی بودهاند طرفدار آزادی بوده و یک حرف آزادیخواهی زدهاست دیگر چیزی که محسوس است وقتی بروید به تبریز و آنطرفها میبینید که در این ۲۰ سال اصلا دولت آنجا ساختمان نکردهاست و همینطور تا حالا خراب مانده و هیچ کار نکردهاند بر عکس طوری آنجا بیکاری تولید کرد، دوره دیکتاتوری که کارگران آنجا دهقانان آنجا گرسنه باشند بیایند بطرف شمال پراکنده بشوند تا آنجا قدرتی نباشد که یکروز بر علیه دیکتاتوری اقدام کنند حتی در مازندران اغلب این بدبختها باصطلاح از آب و هوای بد مازندران و از مالاریای آنجا تلف شدند اینها را نمیشود منکر شد و باید یک توجه خاصی بآنها بشود مخصوصا یک تلگرافاتی کرده بودند که کارخانجات تبریز وضعیتش طوری استکه مثل اینکه میخواهد تعطیل شود، ده هزار نفر کارگر وقتی بیکار شدند ببینید چه وضعی پیدا میشود؟
صاحبان کارخانجات هم شکایت میکنند و تا اندازهای هم حق دارند میگویند که دولت از ما حمایت نمیکند جنس از خارج میاید بقیمت ارزانتر میفروشند پس بنابراین باید کارخانه ما تعطیل بشود بایستی دولت در اطراف این موضوعات فکرهای اساسی بکند دیگر آنکه آنجا دریای آزادی است و در عین حال دریای ظلم و ستم است پس از شهریور در عرض یکی دو ماه که خود مدعی العموم بما میگفت، میگفت آقا ما چند هزار نفر از دهقانانرا گرفتیم آوردیم ۱۷۰۰ نفر را یک هو مرخص کردم معلوم شد که اینها تقصیری نداشتند ما سؤال کردیم خوب این دهقانی را که شما میگیرید هزار هزار اینها وقتی که آمدند در شهر تمام زمدگیشان و هستیشان ساقط میشود آنوقت همینطور میگویند برو آزادی؟ گفت مانعی ندارد بعد بروند شکایت کنند خوب این دهقان بیچاره یک چند ماهی توی زندان بماند یک عده شان از تیفوس تلف بشوند آنوقت شمت میگوئید تازه شکایت کند و یک چند ماهی دیگر دهاتش را ول کند بیاید شهر شکایت کند و یک چهار پنج ماهی هم سرگردان بشود بالاخره چی؟ همین خانه خرابی؟ چرا شما ظلم میکنید که اینطور یشود؟ (یکی از نمایندگان - چرا گرفته بودند؟) چرا گرفته بودند؟
همینقدر میگویم که بانواع و اقسام رویشان یک چیزهائی گذاشته بودند همینقدر مدعی العموم گفت که تبرئه شدهاند آخر هفتصد هشتصد نفر یک پارتی دهاتی تبرئه بشوند من نمیفهمم این قضیه پس از شهریور چرا اتفاق افتادهاست؟ در این دهات خیلی ظلم میشود آقایان فرمودند شلاق کجا زدهاند بیائید من صدها جایشرا نشان بدهم که چطور شلاق میزنند، بی ناموسی میکنند اینها ظلم و ستمی است که دیگر حد ندارد بایستی باین موضوع توجه زیاد کرد بنظر من همان عناصر ارتجاعی که ۲۰ سال مملکت را باین روز سیاه نشاندند اینها همه از آذربایجانی واهمه داشتند و همیشه نظرشان این بود که با آنها مبارزه بکنند این مشکلی است که پس از شهریور ایجاد شده اینها حقایق است که باید گفت برخلاف عقیده بعضی باید باید گفت تا عیبها برطرف شود بعقیده من باید از ملت ایران چیزیرا مستور نکرد همه مطالب را باید گفت باید عیب خودمان را بگوئیم و جلویش را بگیریم نه اینکه ماست مالی بکنیم ما خیال میکنیم که خارجیها نمیدانند خارجیها بهتر از ما میدانند برای اینکه ما یکمرتبه خبردار میشویم در لندن و در آمریکا یک چیزهائی منتشر میکنند که ممکنست مثلا بنده که نماینده مجلس هستم از آن بی خبر باشم عملا هم در دوره دیکتاتوری این را دیدیم این یک چیز مخفی نیست پس از نهضت آزادی آذربایجان و پس از شهریور عکس العمل فشار ۲۰ ساله همین شد که دهقانان هر جا که دیدند زنجیر ارتجاع و دیکتاتوری از هم پاشیده شد تشکیلات دادند مبارزه کردند جلو آمدند و شاید بعضی جاها دهقانان شلوغ کردند بعضیها گندم غارت کردند من بآن امیر لشگر که آنجا استاندار بود گفتم این خاف است هیچوقت دهقانان نباید غارت بکنند و یک حرکاتی بکنند که بر خلاف باشد ولی گفتم آقا شما از یک ملتی که ۲۰ سال در عذاب بودهاست نباید این توقع را از او داشته باشید زیرا این عذاب ممکن است عکس العمل داشته باشد این را باید شما علتش را پیدا کنید علتش ظلم و ستمی است که نسبت به مردم کردهاند و هنوز هم میکنند و هنوز میبینیم یکعده زیادی را که پراکنده هستند در همین تهران و فراری هستند چندین هزار نفرند باید یک فکر اساسی کرد و دولت بعنوان عضو یا هر طور دیگر باید بآنها راه بدهد و ظلم و تعدی را که در که پیشوای اجتماع بودهاند ما نمیتوانیم بمحصلین بگوئیم آقا شما حق اجتماع ندارید.
البته بین استادان هم پیدا میشوند که تابع اصول این دستگاههای فرهنگی نیستند. دستگاه وقتی میگویم البته منظورم معلمین و اشخاص جزء نیست وقتی که دستگاه میگویم منظورم آن کسانی هستند که بایستی دستگاه فرهنگی را اداره کنند، اصولا فرهنگ ما خوب اداره نمیشود وقتی که یک معلمین آزادیخواه و یک معلمین دموکرات باشند و از آزادی صحبت کنند باو میگویند برو درست را بده شاگردت را خوب تربیت کن این شاگردی که تربیت میشود طبق گفته یکی از فیلسوفهای یونانی هر شاگردی باید در یک علم بخصوص متخصص باشد و از علوم دیگر تا حذی اطلاع داشته باشد و باید خشک و جامد نباشد بنظر من نهت محصلین و نهضت معلمین مایه افتخار ملی است هیچوقت، بضرر مملکت نیست اما اغتشاش و شلوغی یک چیز دیگری است تمام مملک دنیا را که میبینید همه شان برای آزادی خون ریختهاند و زحمت کشیدهاند. آزادی را که مفت و مسلم باشخاص ندادهاند این پیش آمدها همیشه میکند چیزهای دیگری میدانم که گمان میکنم لازم نیست یادآوری کنم بطور کلی اینطور است در یک شهری فرض کنید رئیس فرهنگ یک حرفی که میزند عینا مثا رئیس پلیس مثلا بمعلم میگوید که شما حق ندارید فلان حرف را بزنید یا اینکه محصلین وقتی که یک صحبتی میکنند یا شکایتی میکنند میگویند که تو حق شکایت نداری حتی شنیدم که چندی قبل در بانک کشاورزی گفتهاند و هیئت عامه دستور دادهاست که کارمندان اصولا حق شکایت کردن ندارند و هر کس شکایت کرد باید اخراج شود اخیرا هم یک عده را باین اسم اخراج کردهاند آیا اصول پلیسی در دولت هم رسوخ کردهاست؟ من از آقای حکیمی میپرسم آیا شما قادر هستید عقیده دارید که این رژیم این بساطی را که اسمش را دموکراسی گذاشتهاند عملا از این قبیل عناصریکه بر علیه دموکراسی کار میکنند تصفیه کنید؟ من میبینم که در پروگرام دولت آقای حکیمی این نکات ابدا گفته نشدهاست و از این لحاظ است که ما مخالف با دولت و این پروگرام دولت هستیم.
دیگر چیزی که تا بحال نگفتهایم این است که دنیا روزبروز رو بترقی میرود امروز از فنلاند گرفته از هنگری گرفته، از فرانسه گرفته تمام خائنین را دارند دار میزنند، قوانین مضر را لغو میکنند ما میدانیم یک مقدار از قوانینی در دوره دیکتاتوری وضع شدهاست که با اصول و قوانین مشروطه وفق نمیدهد و ما باید این قوانین مضره را لغو کنیم و نسخ کنیم مثلا در تمام ممالک دیگر تمام احزاب و اجتماعات آزادانه حرفشان را میزنند ومی نویسند ما یک قوانین سیاسی داریم که صددرصد بر خلاف اصول مشروطهاست که اینها در دوره رضا شاه تصویب شدهاست مخصوصا قانون تیرماه ۱۳۱۰ که این قبیل قوانین بر علیه اصول مشروطهاست و باید لغو شود و قانون احزاب باید بیشتر روی مشروطیت و دموکراسی وضع شود (جمال امامی - قوانین مراعات هم بشود) البته مراعات هم بشود.
دیگر یک چیز دیگری که در اطرافش مختصری میخواهم صحبت کنم این حکومت نظامی است هر کس میداند حکومت نظامی را وضع میکنند برای حفظ اساس مشروطه و آزادی نه برای اختناق آزادی. دنیا برای آزادی آمد و جنگید و جنگ تمام شد ولی ما هنوز حکومت نظامی داریم برای چه داریم؟ بنظر بنده از روز اولی که این حکومت نظامی تأسیس شد برای اختناق آزادی بود و باید قانون تأسیس حکومت نظامی لغو شود من عجالتا صحبتهایم را تمام میکنم و در خاتمه میخواهم بگویم که در عرض سه سال و نیم اخیر ملت ایران ثابت کرد که ملت زنده ایست و برای حق خودش مبارزه میکند و دموکراسی در این ممالک دارد قوت پیدا میکند و مردم حق خودشانرا خواهند گرفت بچه معنی؟ بین معنی که ما میآئیم این جا میگوئیم تقصیر با مجلس بود یا با دولت بود همینطور وقتمان تلف میشود ولی عملا نتیجهای برای اصلاح مملکت گرفته نمیشود و این دستگاهی که ما میگوئیم باید اصلاح شود این دستگاه یکی از معایبش خود مجلس شورای ملی است موقغی وضع این مملکت خوب میشود که خود اهالی جمع شوند و قدرت و نیروی ملی را تشکیل بدهند و جبهه واحد ملی تشکیل بدهند و خودشان مقدرات خودشانرا بدست بگیرند یعنی تا وقتی که تشکیلات احزاب درست نشود کارها درست نمیشود احزاب هم فرق نمیکند راست و چپ فرق نمیکند در مملکتی که دموکراسی هست باید تمام احزاب باشند از محافظه کار، از محافظه کار آزادیخواه، چپ و راست همه باید باشند این علامت دموکراسی است (حاذقی - ولی بشرطی که همدیگر را نکشند) این حرف صحیح است و این حرف را عملا حزب توده ثابت کردهاست و ثابت کردهاست همیشه طرفدار آزادیست و این شایعاتی است که شما میخواهید صحبت کنید و من مجبورم این جا صحبت کنم اولا تصدیق میفرمائید یک حزبی که دستگاه حاکمه (بعضی از نمایندگان - اکثریت نیست) (نایب رئیس - آقای پوررضا تشریف نیرید اکثریت نیست) (در اینموقع چند نفر از آقایان نمایندگان وارد شدند و عده برای مذاکره کافی شد)
اوانسیان - یک حزبی که دستگاه حاکمه بر علیه آن مبارزه کرد حزب توده بود ما چرا علاقه زیادی به آزادی داریم برای اینکه عدهای که در حزب توده جمع شدهاست از همه احزاب بیشتر است ولی هیچوقت با زور و چماق و فحاشی کاری نمیکند ومیداند که کاری باین ترتیب پیشرفت نمیکند و دلیلش هم این است که در این مدت که از طرف حزب توده نمایشات داده شد. در این نمایشات که شاید در چهل، پنجاه شهر از اصفهان گرفته، یزد گرفته، تبریز گرفته تا نمایشاتیکه داده شد این طبقهای را که بعضی عملشانرا نمیپسندند طوری رفتار کردند که ثابت کردهاند خیلی منظم هستند و ابدا طرفدار اغتشاش نیستند حتی از اسلامبول وقتی اینکار کرها عبور میکنند بیستهزار ده هزار پنجهزار توی آنها البته روشنفکر هم خیلی هست و اینها ثابت کردند که خیلی طرفدار نظم هستند در صورتیکه در اسلامبول طلا ریخته میوههای خیلی هم آنجا پر است که اینکار گران شاید در سال یکدانه از آنرا نمیخورند ولی اینکارگران نگاه نمیکنند و با کمال آرامش عبور میکنند یک نفر کارگر را میشناسم که یک انگشت خود را از دست داده آمد شکایت کرد بعد گفتند لازمه این کار این است که یک نفر از نمایندگان کارگران باید برود از ارباب تقاضی کند که یک مبلغی برای جبران این انگشت بدهد چون هنوز قوانین ما از انگشت بریده دفاع نمیکند بعد گفت نمیارزد با ینکه یک نماینده کارگر برود از دیگری خواهش بکند من خیلی خوشم آمد از این کارگری که گرسنهاست و انگشت خودش را هم از دست دادهاست و حاضر نیست که کسی برای او برود خواهش بکند ما جدا مخالف اغتشاش و فحاشی و این چیزها هستیم و گمان نمیکنم که دیگر اینجا لازم باشد که صحبت بشود و تکرار بشود (هاشمی - صحیح است) دیگر اینکه در اول ماه مه و روز جشن پیروزی طبقات ستمدیده این کشور نمایش دادند و نظر خودشان را گفتند اول ماه مه یک روزی است در عین حال ملی و در عین حال بین المللی، ملی از این جهت است که در هر جا که کارگر است این جشن کارگری است، در ایران هم سابقه دارد وقتی که من خودم شاگرد مدرسه بودم در بیست و پنج سال قبل در مشهد در کوههای اطراف مشهد، در تبریز در تهران و در شهرهای دیگر این جشن را همیشه میگرفتند. در خاتمه میخواستم یک چیزی بگویم بنظر من تمام این کارها اصلاح میشود فقط از یک راه. آن فقط موقعی میشود که تمام مردم ایران تشکیات بدهند و مبارزه کنند و حق خودشانرا بگیرند اما اگر یک روزی چنانکه گفتم برای اصلاح مملکت لازم شد که یک عده را مجازات کنند و دار بزنند البته اشخاصی را که طبق همین قوانین مملکت ما مجرم هستند مملکت را غارت کردند مسموم کردند دستشان آلوده بخون است این عده را اگر روزی بدار بزنند این هیچ بحال مملکت مضر نیست و بهتر است از این وضعی که فعلا ما داریم و مردم تلف میشوند و نسل کم میشوند کدام یک از نمایندگان میتوانند بیایند اینجا پشت تریبون بگویند که نسل ما زیاد میشود یعنی احصائیه کامل ما میرساند که که در این کشور نسل ما روزبروز زیاد میشود و اتفاقا بر عکس است چندی قبل یک احصائیه از شیراز در دست آقای دکتر کشاورز دیدم که میرساند نسل کم میشود و در شیراز (فرمند - از تریاک کشیدن است که نسل کم میشود) بله آقا یک علتش هم این است و علتهای دیگر هم دارد حالا که ما میخواهیم اوضاع را اصلاح کنیم برای اینکه صدها هزار نفر از راه فقر و بیچارگی و گرسنگی نمیرند بگذاریم بیست سی نفر گردن کلفت را دار بزنیم تا بقیه راحت بشوند (پوررضا - مگر دیوان بلخ است؟) نه، مطابق قانون.
نایب رئیس - آقای ایپکچیان
اپیکچیان - در این موقع که برنامه دولت مطرح است و مجلس شورای ملی میخواهد زمام امور کشور را در این روزهای تاریخی که جنگ عالم سوز اروپا با فتح و پیروزی کامل متفقین ما خاتمه یافته و ستاره صلح از افق طالع گشتهاست بدست آقای حکیمی نخست وزیر و دولت جدید بسپارد و با تصویب برنامه دولت وقدرات امور کشور و مسئولیت تام و تمام آن را بعهده ایشان واگذار نماید لازم میدانم که در این موضوع نظریات خود را یعرض آقایان محترم برسانم: آقای نخست وزیر در جلسه علنی روز یکشنبه بیست و سوم اردیبهشت ماه بیاناتی فرمودند و برنامه دولت را تقدیم مجلس شورای ملی نمودند گرچه از مندرجات برنامه مقصود دولت کاملا روشن نیست و بیشتر به مرامنامه حزبی شباهت دارد و کرات عملا هم دیده شده هر دولتی که روی کار آمده و با گنجانیدن مواد بیشتری برنامه خود را بتصویب مجلس رسانیده پس از آنکه شروع بکار نمودهاند. هیچیک از آن مواد و طرحها لباس عمل بخود نپوشیدهاست، اکنون هم که آقای حکیمی نخست وزیر فعلی در چنین موقع باریک و مهم دولتی تشکیل داده و خودشان هم در رأس آن قرار دارند تصور نمیرود که بتوانند کوجکترین قدمی در راه اصلاحات کشور و سعادت ملت بردارند زیرا بطوریکه در ضمن بیانات خود اظهار داشتند (جمعی از نمایندگان ـ شما که موافق بودید) صبر کنید موافقت هم خواهم کرد مدتی است از مشاغل دولتی کنار بود و وارد در جریان سیا ست جهان فعلی نمیباشند بعلاوه از نظر کهولت سن و فرسودگی قوای روحی و جسمی چگونه میتوانند در این موقع باریک کشتی طوفان زده کشوررا که بیک سلسله عملیات ممتد خستگی ناپذیر احتیاج دارد بساحل نجات برسانند، حسن ظن آقایان نمایندگان در باره انتخاب ایشان و عهده دار شدن مسئولیت این بار سنگین را ما فوق قدرت و طاقت ایشان میدانم بجای اینکه در اوضاع اقتصادی کشور و حل کار گران بهبودی حاصل شود بیم آن خواهد رفت که فقر و فلاکت و بیکاری صد درجه بیش از این دامن گیر جامعه بوده و چرخهای اقتصادی کشور مزیدا علی ماسبق دچار وقفه گردد خوبست اقای نخست وزیر خودشان در این موقع باریک و پر مسئولیت این بار سنگین کناره گیری نمایند تا این حسن طن آقایان و عموم بدون این که بفاصله کمی بواسطه عرم موفقیت در پیشرفت کار از بین برود بر قرار و جاویدان بماند (در این موقع عده برای مذاکره کافی نبود و بعد کافی شد)آقای نخست وزیر جنا بعالی صرفنظر از پست نخست وزیری پست وزارت کشور را هم عهده خود گرفتهاید در صورتیکه پست این وزارتخانه بفعالیت و صرف وقت بیشتری احتیاج دارد و انجام این عمل ار نیز از قوه جنابعالی خارج میدانم بعلاوه وزیر پست و تلگراف را هم تعیین و معرفی نفرمودهاید این عمل نیز موجت نگرانی است زیرا در کشور ما آیا غیر از این اشخاص کس دیگری بوجود خواهد آمد که انتظار پیدا شدن آنها را دارید تا بسمت وزارت کشور و پست و تلگراف معرفی کنید چون حالا تلگرافات بواسطه پست و محمولات پستی هم بوا سطه مکاری ارسال میشود (خنده نمایندگان) میخواهیم بدانیم که وزیر جدید در این مورد اصلاحاتی را قائل خواهند شد یا نه؟ علاوه بر این فعلا ۴ نفر از وزراء در خارج کشور بوده و یا عدم تمایل خود را اعلام داشتهاند در واقع میتوان گفت از ۱۴ نفر وزراء فقط هشت نفر حاصر خدمت هستند آیا با این کابینه ناقص سیار میتوان کاری از پیش برد (پوررضا – آقا شما موافقید یا مخالف؟) صبر کنید آقا بموافقت هم میرسد.
موضوع دیگری که در درجه اول دولت باید مطمح نظر و مورد کمال توجه قرار دهد این است که نسبت بوضع کنونی آذربایجان توجه خاصی مبذول داشته و عرایضم را با نظر دقت مطالعه فرموده و اقدام نمایند زیرا مدتهای مدید است هر دولتی که روی کار آمده و زمام امور کشور را بدست گرفته کوچکترین توجهی نسبت به آذربایجان ننموده در صورتی که آذربایجان یکی از ایالات مهم و حاصلخیز ایران بشمار میرود و اکنون بطور کلی دچار بحران اقتصادی و بیکاری شده و اغلب کارخانجات آن تعطیل نموده و عده زیادی از کارگران بیکار و سرگردان ماندهاند با وصع این حال مامورین مالیات بر در آمده در نتیجه طرز عمل بسیار خشن و اجرای قانون مالیات بر در آمد که تصویب آن کار نا صواب بوده گویا در آن موقع بنا بمقتضیات جنگ وضع شده و جز فاج کردن چرخهای اقتخادی کشور قایده نشده و حالا بمناسبت اختتام جنگ مستلزم اصلاحات ضروری است مردم را دچار فشار و زحمت بیشتری نمودهاند با اینکه کرات اهالی آذربایجان مخصوصا تبریز در این باب به آقایان نمایندگان و وزارت دارائی شکایت نمودهاند مع التاسف اقدامات آقایان نمایندگان بلااثر و عقیم مانده و از طرف دولت ابدا عظف توجه نشده و تمامی طبقات تجار و کسبه و اصناف و صاحبان سهام کارخانجات و شرکتها از بین میروند و چنانکه آقایان اطلاع دارند یگانه محصول آذربانجان خشکبار است امرار معاش عده زیادی از اهالی آن سرزمین منحصر به این کالا میباشد و در حقیقت یکی از اقلام مهم صادراتی کشور محسوب میگردد ولی در اثر سوءسیاست دولت با داشتن یگانه خریدار این کالای صادراتی در انبارها متراکم و در شرف پوسیدن و ضایع شدن است و دولت تاکنون در تامین معاش عده کثیری آذربایجان کمک موثری نموده باشد و از خسارت اقتصادی کشور جلوگیری شود ساختمان راه آهن فیما بین میانه و تبریز که بیشتر از بیست و جهار فرسخ نیست ناقص مانده و کارخانهای قالی بافی یکی بعد از دیگری تعطیل نموده کارگرانش بیکار ما ندهاند و معدن مس سونگون ارسباران که سابقا عده زیادی کارگر مشغول کار بودند فعلا بحالت وقفه مانده و کارگرانش بیکار ماندهاند از بهداری و فرهنگ نیز در تبریز و شهرهای دیگر آذربایجان فقط اسمی بیشتر نیست در قصبات و دهات هم ابدا وجود ندارد استاندار و فرماندار و شهردار تبریز و فرماندار بعضی شهرهای آذربایجان مدتی است بدون جهة بمرکز احضار شده (دکتر مجتهدی –با جهت بودهاست)و تاکنون اجازه مراجعت به محل ماموریت ایشان داده نشده و یا مامور دیگری بعوض آنها تعیین و اعزام نکردهاند و اهالی بدون سر پرست بوده و تمامی کار هارا که ماندهاست و اغلب ادارات دولتی دچار هرج و مرج است وضع شهربانی تبریز ابدا رضایتبخش نیست بواسطه ضعف قوه قضائی کسی صاحب و مالک حقوق خود نمیباشد.
شهرداری تبریز هیچ گونه اصلاحاتی بعمل نیاورده و اهالی عموما دچار بلای بی آبی هستند و دولتهای وقت همواره و عدههای دروغ برای تهیه آب تبریز دادهاند مع التأسف تاکنون اقداماتی نشدهاست کثافات شهر باندازهای است که فصل زمستان از کثرت گل و لای و در فصل تابستان از فرط گردو غبار رفت و آمد در داخل شهر مشکل است چون بودجه شهرداری باندازه ناچیز میباشد که بحقوق مستخدمین خود شهر داری تکاعوء نمیکند کجا مانده که آبادی و عمران شهر و موضوع دیگر پخش سیگار و تو تون آذربایجان است در اثر اقدامات مغرضا به بعضیها که آلت انتخاباتی دوره پانزده فرض میکنند اداره پخش سیگار مرکز بشرکتی که طبق مقررات دولتی با سرما به شش میلیون ریال تاسیس شده نداده و هر روز به بهانهای امروز و فردا نموده و اهالی آذربایجان از این قسمت هم خیلی در مضیقه میباشد رفتار مأمورین نظام وظیفه باندازهای ننگ آور و غیر قابل تحمل است که زبان از گفتارش عاجز است و خیابانهای شهر تبریز تاکنون اسفالت نشده با همان خرابی باقی است آذربایجانیان تقریبا یک چهارم نقوص ایران را تشکیل میدهند انتظار دارند که دولت هر چه زودتر بتقاضاهای ایشان ترتیب اثر داده و برای راحتی اهالی و عمران و آبادی آن سامان اقدام مؤثری تعمل بیاورند تا برای بیکاران کار پیدا شده و این بحران اقتصادی که هم اکنون در آذربایجان حکمفرماست خاتمه داده شود و بهتر است که دولت مدتی درآمد حاصله آذربانجان از انتقال آن بطهران صرف نظر نموده و برای عمران و آبادی (پور رضا ـ چه فرمودید؟ دو مرتبه تکرار کنید) عرض کردم مدتی در آمد حاصله آذربایجانیان را از انتقال آن بتهران صرف نظر نموده و برای عمران و آبادی و رفع احتیاجات ان استان صرف نماید تا احتیاجات آذربایجانیان تامین شود (فرهودی ـ باید بگیرد که خرج کند)اگر آقای حکیمی در مجلس شورای ملی متعهد باشند که تقاضاهای آذربایجانیان را عاجلا عملی نمایند بنده با کابینه ایشان موافق بوده و رأی خواهم داد.
نایب رئیس – آقای گرگانی.
گرگانی – مخالفت بنده برای شخصیت آقای حکیم الملک نبوده چون با این وضعیت فعلی و با این هئیت دولت امیدوار نیستم نواقصات کشور اصلاح شود. بنده شخصا بجناب اقای حکیم الملک ارادت دارم چونکه از ابتدای دوره ششم یعنی از بدو ورود بمرکز تا بحال مختصر آشنائی پیدا کردهام که یک نفر از وزراء سابق و رجال محترم و فعال و وطن پرست میباشند اظهارات بنده از روی تظاهر نیست زیرا که خودشان جبله دارند امیدوارم حق جل جلاله بجناب ایشان توفیق افطا فرماید که بهمدستی و همفکری آقایان نمایندگان و همگاران خود دولت ایشان خدمات برجسته بکشور نموده و اسم نیکی در تاریخ یاد گار بگذارند. باری عرایض بنده راجع بامنیت و فرهنگ است البته دولت خیلی مایل است که امورات فرهنگی بطور خوبی اصلاح و توسعه پیدا کند. چنانکه جناب آقای صدیق وزیر سابق فرهنگ یکروز نمایندگان کلیه ایلات را خواستند در این خصوصو مذاکرات مفصل بعمل آمد باری اجرای این منطور ماده به ماده پرسش هائی فرمودند مبنی بر این که فرهنگ جامعی در ایلات دائر شود:
خلاصه در این مسافرت بدشت گرگان با آن که در اول وقت خیلی نا امن بوده آقای مظفر بخرد از آمدن میان ایلات خود داری نکرده خوشبختانه با تفاق ایشان در تمام دشت نقطه بنقطه حتی بسرز هم رفته آنچه شایسته و لازم بود برای پیشرفت فرهنگ با هالی از ایشان و بنده نصایح بعمل آمد.
ایلات تراکمه فوق العاده با اشتیاق استقبال کردند بلکه از انتظار ما زیادتر شوق و ذوق دارند فقط از معلمین بی لیاقت و از بی تربیتی اطفال عدم رضایت داشتند. دلیل میآوردند که چرا اخلاق رفتار شاگرد مدرسه که شش کلاس ابتدائی یا نه بلکه ۱۱ کلاس درس خوانده موجب عدم رضایت اولیایشان بشود چنانکه باشخاص بزرگ و حتی به پدر و مادر خود احترام نمیکنند زیرا از شخص تحصیل کرده بالاتر از اینها انتظار داریم تمنای ما این است که با ظفال ما تربیت جامع مؤثری بدهند یعنی معلم متدین که از هر حیث خوب باشد انتخاب نمایند که سر مشق حسن اخلاق و رفتار اطفال ما بشود. باری بنده در این خصوص بقاضای خودم را بوزارت فرهنگ گزارش میدهم و از جناب وزیر فرهنگ تمنا دارم توجه کامل فرمایند رضایت اهالی را جلب نموده که در آتیه اشخاص وطن پرست متدین خدمتگذار دولت و ملت در نتیجه این تحصیلات پیدا شود. البته آقایان نمایندگان محترم و اولیاء دولت و اشخاص فاضلتراز بنده بهتر میدانند که از دانش و فرهنگ هر چه تعریف و توصیف نمائیم کم است. مخصوصا در این زمان کسیکه علم و هنر ندارد عدمش بهتر از وجود است زیرا که داشتن علم و هنر است که بشر را با علا درجه ترقی میرساند. بحمد الله در این زمان در کشور ما اشخاصی هستند که داران علم و هنرند ولی با اینحال دولت آنطوریکه برای فرهنگ اقدام لازم است نمیکند چونکه ما امروز هر چه داریم باید برای فرهنگ خرج نمائیم یک ثلث بودجه کشور هزینه ارتش میشود با این وصف امنیت نداریم.
عقیده بنده اینست که همان خرج را مدتی مصرف فرهنگ نمازیم که توسعه و پیشرفت تامی حاصل کند. وقتیکه فرهنگ ما تکمیل شد البته ارتش هم تکمیل میشود و امنیت از هر حیث بر قرار و کلیه نواقص مرتفع خواهد شد. عرض دیگر بنده راجع به امنیت است. در این مسافرت اخیر که وارد بندرشاه شدم کلیه رؤسای ایلات جعفر بای بااصطلاح استقبال کرده بودند ضمنا شکایت و داد و فرناد از عدم امنیت داشتند و همچنین کلیه ایلات اعم از هر طایفه از نداشتن امنیت نگران بودند که در واقع تا بحال جنین ناامنی در آنجا دیده نشده بود چونکه سابقا که سلب امنیت میشد مقصود مفسدین و سارقین بردن اغنام و احشام و این قبیل چیزها بود ولی این دفعه عدم امنیت کار را بجائی رسانیده بود که شب و روز توی خانه مردم بطور آشکار رفته و اظهار میکردند که هزار یا دو هزار بومان بدهید اگرندهید شما را میکشیم مردم هم برای حفظ جان خودمی دادند.
حتی بعد از ورود بنده هم این اتفاق چند مرتبه برای مردم واقع شد که امید بجان خودشان نداشتند. نداشتن امنیت از عدم لیاقت ژاندارمری محل است. مسلم است مفسدین و سارقین وقتیکه ببینند کسی مانع از شرارت آنها نیست خورده خورده شرارت آنها بزرگتر میشود. بالاخره اقداماتی که بعمل آمد. روسای ایالت را دیده با نهایت شهامت با کمک نظامیان اتحاد جماهیر شوروی اشرار را قلع و قمع کرد چند نفر از آنها هم عودت کردند مابقی هم تسلیم شده اسلحه شان را تحویل داده و مشغول زرع و زراعت گردیدند. حال در عوض آنکه دولت در پاداش خدمات بنده که بدون خسارت این نا امنی بزرگ مرتفع و خاتمه یافته اظهار رضایت فرماید بعضی از روزنامهها که فکرشان کوچک است بدون غور در اطراف کار بر خلاف انتشار میدهند که محمد گرگانی اسلحه تقسیم میکند و تحریک بایجاد اغتشاش نتیجه این قبیل انتشارات خالی از صحت چنین معلوم است که خود این روز نامهها عرض مخصوصی و سیاستی دارند چونکه عقاید بنده با عملیاتم یکی بوده و مکرر امتحان خود ار بدولت نشانداده و میدهم که ظاهر ساز نیستم.
با این تفصیل قدردانی نشنیده بر عکس انتشارات بر خلاف که در جراید درج میکنند میبینم اما کارمندان وظیفه شناس دولت متفق اتحاد جماهیر شوروی از این اقدامات وطن پرستی این جانب و کیان بنده اظهار قدردانی فرمودند. بنده از دولت تقاضای اسلحه نکرده بودم که گرفته بمردم بدهم بلکه همانطور که فرض شد اسلحه اشرار را گرفته و تسلیم نمودم و تعحب میکنم که روزنامه ظفر چطور آشکارا توهین وارد میکند باین معنی که گرگانی مشغول پخش اسلجه و تحریکات ارتجاعی میباشد. البته تخدیق میفرمائید که این توهین را فقط تنها ببنده وارد نیاورده بلکه بدولت خودمان و بدولت همسایه اتحاد جماهیر شوروی هم وارد میکند زیرا که بنده کارخانه اسلحه سازی ندارم اگر چنین عملی کرده باشم بایستی اسلحه یا از دولت متبوعه خودم یا از مأمورین اتحاد جماهیر شوروی گرفته و بمردم داده باشم.
تعجب این جاست که دولت چرا این قبیل انتشارات بی صحت که معنیش غرض سیا ست و هوچی گری را میبخشد تعقیب نمیکند. خلاصه اگر یکوقت خدای نخواسته تقاضای اسلحه کنم آنهم صلاح و خیریت کشور را میبینم. چنانکه قبلا امتحان خود را بدولت و ملت دادم و چند مرتبه اسلحه گرفته و کارهای برجسته را انجام دادم که یکی دو قسمت آنرا برای استحضار بسمع اولیای دولت و نمایندگان ملت میرساند. در موقع اغتشاش و جنگ جنید خان حسب الامر اعلیحضرت سابق مرحوم تیمور تاش وزیر دربار وقت ببنده دستور دادند برای کمک فکری فرمانده تیپ و قلع و قمع جنید خان بدشت گرگان بروید. عرض کردم بشرط آنکه بفرمانده تیپ دستور فرمائید که نظریات بنده هم دخیل باشد بعد قبول فرمودند و (آقای فلسفی شما هم وکیل گرگان هستید گوش بدهید) بفرمانده تیپ هم آنطور که لازم بود دستور دادند.
سپس موقع زمستان در هوای سرد با هزاران مشقت و زحمت زیاد وارد گنبد کاوس شدم دیدم فرمانده تیپ کلیه روسای ایلات را احضار کرده بتصور اینکه آنهار با آدمهای جنید که بمیان ایلات آمده مردم را غارت میکردند همدست میباشند میخواستند تحت نظر بگیرند. بنده بفرمانده تیپ که جناب آقای سرتیپ زاهدی بودند عرض کردم که خوب است عوض تحت نظر گرفتن با یشان اسلجه بدهید من خودم ضامن میشوم که وقتی که اینها مسلح شدند یکنفر از عمال و آدمهای جنید خان باقی نماند. ایشان هم تقاضای بنده را قبول فرمودند از آن ساعتی که بآنها اسلحه دادند ده روز طول نکشید که جنید و اتباعش فراری و بافغانستان رفتند و همین طور در دوره هشتم وکیل نبودم یک اغتشاش در دشت بعمل آمد. آقای سرهنگ حکیمی که فرمانده تیپ و حکو مت نظامی بودند بنده را خواسته و فرمودند که بدون اینکه سرو صدایی باند شود بچه وسیله باید رفع این اغتشاش کرد و اظهار کردم قشون کشیدن و سر و صدا بلند شدن گذشته از آنکه طولانی میشود بعلاوه خسارت زیاد وارد میشود بایستی که بیک عده تراکمه اسلحه بدهیم. که خودشان مثل جنگ و دعوای ترکمنی اشراررا تعقیب کنند که با سرع وقت نتیجه حاصل شود. چون ایشان هم شخص سیاستمداری بودند پیشنهاد بنده را قبول فرموده فورا ترتیب اثر دادند. در مقابل خود بنده مخصوصا باسب سوار شدم برای تسلیم و نصایح اشرار در ظرف ۲۴ ساعت ۳۶ فرسخ را ه را طی کرده و اشخاصیکه از اول بهمراهی بنده آمده بودند با آنکه اسب سوار قابلی بودند خسته شده و طاقت نیاورده بین راه ماندند سپس از محل دیگر همراهی گرفتیم این طاقت و توانائی که در آن روز از بنده ظاهر شد فقط مقاومت اسب سواری بنده بوده که از هر جیث اسب درجه اول بود بهر حال هر کجا که لازم بود رفتم و اقدامات و نصایح لازمه را کردم خلاصه ده روز طول نکشید آن اشرار قلع و قمع شدند. بعد از طرف دولت دو نفر سرهنگ برای بازرسی این پیش آمد بدشت گرگان آمدند که یکی از آنها آقای سرهنگ شاهقلی بودند وقتی که عملیات بنده را مشاهد ه فرمودند اظهار کردند خوب شد که شما در این دوره وکیل نبودید زیرا که اگر در تهران بودید کسی نبود که این اقدام و عملیات را بنماید.
قسمت دیگر راجع به نظام وظیفه بود که ایلات از دادن سر باز خودداری میکردند. وضعیت دشت برای این پیش آمد خیلی بد شده بود. همانطور که عرض کردم چون آقای سرهنگ حکیمی مرد کاری سیاسی از روی فکر اصلاح الطلب بودند بوسیله دفتر مخصوص شاهنشاهی بنده را خواستند که شش ماه در دشت گرگان ماندم با روسای ایل همدست شده بهر وسایل بود ملت را تشویق کرده برای دادن نظام مقدس وظیفه راضی کردم و الاممکن بود به مثل واقعه مشهد مقدس پیش آمد بدی ایجاد شود. البته تصدیق میفرمائید واقعه پیش آمد خراسان و ریختن خون مردمان بی گناه از عدم لیاقت مامورین و روسای محل بود زیرا اگر نمایندگان خراسان را بمشهد احضار میکردند این وقایع پیش نمیامد چونکه آن نمایندگان سیاست ایام را در دست داشتند بهر وسیلهای بود مردم را قانع و از خون ریزی چلوگیری میفرمودند. خلاصه مقصود اینست که هر وقت هر کجا امنیت سلب میشود از کارمندان دولت ایجاد میشود همین طور قتل و غارت در ولایات در سال گذشته از قبیل شاهرود و کاشان و سایر جاهای دیگر که از آفتاب روشنتر و لازم بتذکر نیست. باز هم عرض میکنم عدم امنیت را غالبا مامورین و کارمندان دولت ایجاد میکنند که در این خصوص عرایضی دارم ان این است بعد از پیش آمد شهریور ۱۳۲۰ امنیت حوزه گرگان و دشت گرگان بطوری محفوظ ماند که جناب مرحوم فروغی نخست وزیر وقت از بنده و جمیع اهالی انجا اظهار تشکرفرمودند و نیز فرمودند که در این موقع بایستی تمام افراد کشور برای حفظ امنیت ساعی باشند بنده جواب بان مرحوم عرض کردم بیست سال است داخل سیاست هستم با خلاق و رفتار مامورین و کارمندان دولت صالح باشند و مردم را اذیت نکنند شخصا از هر حهت امنیت آن محل را عهده دار میشوم آن مرحوم عرایض بنده را تصدیق کرده فرمودند ما هم سعی میکنیم که کارمندان و مامورین صالح و خوب باشند و شما هم برای حفظ امنیت ساعی باشید باری بطوری که عرض کردم امنیت دشت گرگان تا کنون محفوظ بوده و آن هم از اصالت و نجات ملت تراکمهاست. متاسفانه مدتی است از تراکمه حوزه بجنورد شکایت متواتر تلگرافا و کتبا که بعضی به دفتر مخصوص شاهنشاهی و مجلس شورایملی و نخست وزیر و غیره بوده رسیده تمام حاکی از عملیات نا شایسته و خلاف قانون نظامیها و ظلم و ستم آنها با هالی است و گویا تا کنون دولت اقدام مؤثری در این خصوص ننموده اموال و اشیاء و وجوهی که با زور از اهالی گرفتهاند بصاحبا نش پس ندادهاند بنده با کنون از رفتار و عملیات زشت شرم آور مامورین دولت در مقابل نمایندگان محترم محلس خودداری نمودم و اظهار ی نکردم ولی چون تعدیات انها از حد گذشته و بعملیاتی دست زدهاند لذا در حضور نمایندگان محترم بسمع دولت میرسانم اگر پیش آمدی شود مسئول خود دولت است نه ملت.
یکی از اشخاصی که تعدیان زیادی به مردم نموده (سروان جمیدی نام است) (یکی از نمایندگان – کی؟) سروان جمیدی که با یکعده سرباز در میان ایلات بمنظور جمع آوری اسلجه دفته و تولید اغتشاش نموده و مردم را چپاول و غارت کرده غرض شخص مذکور جمع آوری اسلجه نبوده که باین عنوان در میان ایلات رفته بلکه فکرهای دیگری داشته بعرض آقایان میرسانم از وجوه و گوشفندو قالی که مشارالیه از قریههای مختلف گرفته با ذکر اسامی معین و معلوم
۱-از قریه نخورلی هزارپا (مربع) قالی و ۲۰۰ (دویست)رأس گوسفند
۲- از قریه دویدق هشتهزار تومان و جه نقد
۳- از طایقه گرکز دو هزار تومان وجه نقد
۴- از حصارچه و بچه دره تخته قالی عبارت از صد و پنجاه پا (مربع)
۵- از قریه طالار صد (مربع) قالی و
همچنین (سروان شریف زاده)که کلانتر غلامان (در مرز میباشد)از ملامراد نام یکهزار تومان وجه و بمساجت صد پا (مربع) قالی گرفتهاست. و نیز در قریه مذکور سرهنگ قهرمان نام بعنوان اخذ مالکانه از اهالی مطالبه مالکانه نموده که بدلایل زیر دولت حق مطالبه مالکانه ندارد که بدون جهت آقایان مامورین میروند اسباب اذیت و خسارت رعیت بی چاره را فراهم میآورند. (آقای هژیر شما وزیر دارائی هستید گوش بدهید).
اولا کلیه اهالی نامبرده خورد ه مالک هستند و هفتصد سال است که اجداد ا ویدا بید متصرف بود ه و میباشند. فقط در زمان شاه سابق اجبارا وجوهی بعنوان مالکانه از آنها در یافت میداشتند که آنهم مطلب معلوم و لازم بتذکر و تکرار نیست.
ثانیا کلیه مالکین آن حوزه عریضه بداد گاه مربوطه در موعد مقرره دادند که اکنون در جریان است و تکلیف قطعی معلوم خواهد شد و تا تعیین تکلیف قطعی دولت نبایستی عملیات زمان قبل از شهریور ۱۳۲۰ را تکرار نماید. ملت از رویه و طرز رفتار مامورین دولت نگرانند. بجای آنکه سیاستمداران و زمامداران کشور در مقابل نماینده بر عکس مردم را میرنجانند عرض دیگرم راحع به هیئت رسیدگی داد گاه املاک است تمنی دارم دولت مردم را داده و بیش از این مردم را سر گردان نکنند که بهانه در دست مامورین نالایق گردیده سوء استفاده نمایند. جناب اقای نخست وزیر خواهش میکنم توجه بفرمائید من برای جنابعالی عرض میکنم. گوش (در این موقع چون چند نفر از آقایان نمایندگان از جلسه خارچ شده بودند اکثریت برای مذاکره کافی نبود)