مذاکرات مجلس شورای ملی ۳۱ اردیبهشت ۱۳۰۶ نشست ۱۰۸

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری ششم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری ششم

قوانین بنیان ایران نوین
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری ششم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۳۱ اردیبهشت ۱۳۰۶ نشست ۱۰۸

مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره‌ی ۶

جلسه: ۱۰۸

صورت مشروح مجلس یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ماه ۱۳۰۶ مطابق ۲۰ ذیقعده ۱۳۴۵

فهرست مندرجات:

۱- خبر کمیسیون معارف راجع به اصلاح قانون طبابت ماده ۱ و ۲

(مجلس سه ساعت قبل از ظهر به ریاست آقای پیرنیا تشکیل گردید)

(صورت مجلس روز گذشته را آقای بنی‌سلیمان قرائت کردند)

رئیس - آقای آقا سید یعقوب

آقا سید یعقوب - راجع به لایحه‌ی وزارت داخله در صورت مجلس اشاره نشده است که به کمیسیون داخله

ارجاع شد. اگر لازم است ذکر شود.

رئیس - درست ملتفت نشدم. چه فرمودید؟

آقا سید یعقوب - عرض کردم فوریت لایحه‌ی وزارت داخله را که مجلس تصویب کرد دز صورت مجلس همین قدر نوشته شده که که تصویب شد دیگر ننوشته است به کمیسیون داخله مراجعه شد اگر لازم است ذکر شود.

رئیس - اضافه می‌شود. صورت مجلس دیگر اعتراضی ندارد؟ (اظهاری نشد)

رئیس - صورت مجلس تصویب شد.

رئیس - وارد دستور می‌شویم. پیشنهاد آقای بامداد راجع به دستور قرائت می-شود. (این طور قرائت می‌شود)

پیشنهاد می‌کنم لایحه‌ی اصلاح قانون طبابت مطرح و مقدم بر دستور باشد. بامداد

رئیس - بفرمایید توضیح بدهید.

بامداد - نظر به این که موضوعی که در دستور بود ممکن بود دچار کشمکش بشود و وقت مجلس را تلف کند و لایحه اصلاح قانون طبابت هم فوق‌العاده مبتلابه است از طرفی مردم ولایات از بی طبیبی فریاد می‌زنند و از طرف دیگر امنای وزارت معارف به حکم وظیفه ممانعت و جلوگیری می‌کنند از اطبایی که غفلت کرده‌اند از اخذ اجازه نامه این بود که بنده پیشنهاد کردم این لایحه در دستور گذاشته شود و آقایان هم انشاءالله تصویب می‌فرمایند که این مشکل مهم حل شود.

روحی - بنده مخالفم.

رئیس - بفرمایید

روحی - لایحه اضافات چهار فقره بوده است دو فقره آن که راجع به وزارت معارف و وزارت پست و تلگراف بوده است تصویب شده و گذشته مال وزارت فوائد عامه و خارجه باقی است. راجع به وزارت فواید عامه در جلسه‌ی گذشته وقت مجلس را اشغال کرده است حالا بلا اثر گذاشتنش نمی‌دانم از چه نقطه نظر است؟ اگر آقایان نظری دارند ممکن است در ضمن مطرح شدن پیشنهاد کنند دولت هم موافقت می‌کند و جرح و تعدیل می‌کند. به علاوه آن قسمتی که راجع به جنگل محل اختلاف بود آن رتا دیروز بعضی آقایان و وکلا ذی‌نفع (آقای رفیع و سایرین) نشسته‌اند و ترتیبی برایش داده‌اند و این نظر هم تأمین شده است. گذشته از این الان برای تأمین قانون طبابت یک مدافعی از طرف دولت نیست. وزیر یا معاون نیست که دفاع بکند....

یک نفر از نمایندگان - مخبر که هست.

روحی - از این نظر بنده مخالف هستم و بهتر آن است همان لایحه‌ی اضافات وزارت فواید عامه که جزو دستور بوده مطرح باشد.

رئیس - رأی می‌گیریم به پیشنهاد آقای بامداد آقایانی که تصویب می‌کنند قیام فرمایند. (اغلب قیام نمودند)

رئیس - تصویب شد. خبر کمیسیون معارف قرائت می‌شود.

(به شرح آنی قرائت شد)

ماده‌ی اول - اطبایی که تاکنون موفق به اخذ اجازه نامه رسمی نشده‌اند چنانچه مدلل دارند مدت ده سال متوالی مشغول طبابت بوده‌اند می‌توانند در مجلس امتحانی که در وزارت معارف و مراکز عمده‌ی ایالات و ولایات تشکیل خواهد شد امتحان دهند در صورتی که امتحانات آنها مورد قبول واقع شود اجازه‌نامه‌ی طبابت به آنها داده خواهد شد و فقط حق استعمال ادویه خواهند داشت که در حدود معلومات آنها باشد.

تبصره - مدت امتحانات مذکوره از تاریخ تصویب این قانون تا یک سال خواهد بود.

ماده‌ی دوم - اطبایی که فقط اجازه طبابت دارند و دیپلم از مدارس طب دولتی داخله یا خارجه نگرفته‌اند حق استعمال کلمه‌ی (دکتر) را نخواهند داشت.

ماده‌ی سوم - وزیر معارف مأمور اجرای این قانون است.

رئیس - آقای دکتر سنک

دکتر سنک - بنده خدای خود را شاهد می‌گیرم که مخالفت من نسبت به این لایحه نه از نظر این است که زحمت کلاسی دیده‌ام بلکه برای این است که از این فن بهره‌ی دارم و ناچارم عقایدی را که راجع به این لایحه دارم اظهار کنم. عقیده من خوشبختانه یا بدبختانه مخالف است با این لایحه .....

کازرونی - چرا؟

دکتر سنک - حالا عرض می‌کنم. علت تقدیم این لایحه دو موضوع است یکی این که چون طبیب نداریم و دکتر به قدر کفایت نداریم و در بعضی از نقاط هم اگر اشخاصی مبتلا شوند به امراضی طبیب ندارند و باید برایشان طبیب تهیه کرد و به معالجه‌ی آنها وادار کرد. این یکی یکی دیگر این است که وزارت معارف حقیقتاً دچار مضیقه و فشار شده چون یک عده می‌گویند که ما از طبابت محروم مانده‌ایم با اینکخ اطلاعات داریم و طبیب هستیم و در آن موقعی که اجازه نامه داده می‌شد ما موفق به اخذ آن نشدیم حالا یک ترتیبی بدهید که به ما هم اجازه نامه داده شود این هم علت دیگر. اما قسمت اول که ما می‌گوییم چون طبیب نداریم باید به موجب این ماده که اینجا نوشته‌است اگر کسی ده سال متوالی مشغول طبابت بوده بتوانیم به او اجازه طبابت بدهیم به یک شرط که او بیاید و امتحان بدهد.

این شرط اخیر ممکن است قدری آقایان را قانع بکند ولی بنده چه می‌گویم؟ بنده عرض می‌کنم که این لایحه قانون طبابت غیر از آن لوایحی است که تاکنون آمده است به مجلس شورای ملی. این لایحه لایحه‌ی شنیدر و راه‌آهن و سایر چیزها نیست این لایحه مربوط به جان است. این لایحه لایحه‌ای است که ما باید تصدیق کنیم یک عده بروند و مشغول طبابت باشند و جان مردم را به دهیم به دست آنها. گرچه بنده کاملاً معترف هستم که یک عده اشخاصی هستند و می‌توانند از عهده-ی امتحان برآیند و کار کرده‌اند و حقاً هم بایستی به آنها تصدیق داد ولی یک عده هم هستن که شاید این طور نباشند. خوب اگر در سایر ممالک اینطور نباشد و ما برای کمی وسایل در تهیه‌ی اطباء ناچاریم این اصل را قبول کنیم باید خیلی شرایطش را سنگین قرار داد. آقا قضیه‌ی جان است در هیچ جای دنیا کسی نیست بتواند طبابت کند غیر از کسانی که از کلاس بیرون آمده باشند. آقایانی که اروپا رفته‌اند می‌دانند اگر دیده‌اند غیر از کسانی که از کلاس بیرون آمده باشند مشغول طبابت باشند بفرمایند؟

کازرونی - آن هم بعد از عمل.

دکتر سنک - اجازه بدهید شاید حضرتعالی که در هر فن متخصص هستید دیده باشید. ولی اجازه بفرمایید بنده هم در این موضوع عرایضی عرض کنم چون مسئله‌ی جان است و ما باید یک مسئولیت بزرکی را پیش چشم خودمان به بینیم و رأی به دهیم. خواستم عرض کنم که این موادی که اینجا نوشته‌اند که هر کس رساند که ده سال متوالی مشغول طبابت بوده اگر امتحان بدهد به او اجازه‌نامه طبابت داده خواهدشد. این چه مدرکیتی خواهد داشت؟ اگر مدرکی است که از طرف یک فاکولته یا یک مدرسه طبی یا یک اشخاص مطلع و بصیری باشد که بنده حرف ندارم و ایشان البته صالح‌اند که بی‌آیند اینجا و امتحان بدهند و پس از قبول شدن امتحان بروند و مشغول طبابت بشوند ولی اگر نباشد از کجا باید تشخیص ده سال طبابت را داد؟

اجازه بدهید یک حکایت کوچکی را خدمت آقایان عرض کنم:

یک وقت سر مریضی رفتم دیدم یک کسی آنجا نشسته است و به قول خودش طبابت است گفتم چه مرضی دارد؟ گفت حصبه دارد و سودای معده‌ی او زیاد شده است. گفتم خوب حالا چه می‌کنید؟ دیدم دارد خمیر گرم می‌کند ومی‌گذارد سر مریض حصبه‌ای که سرش درد گرفته گفتم آخر چرا همچو می‌کنی؟ گفت چون ذات‌الریه‌اش ورم کرده می‌خواهم سودا را از معده‌اش بیرون بیاورم (خنده‌ی نمایندگان) شما می‌خندید اما من نخندیدم یعنی اگر می‌شنیدم شاید من هم می‌خندیدم چون مضحک است ولی شما بفرمایید چرا؟ برای این که دو روز بعد رفتم دیدم آن آقایی که می‌خواست ذات‌الریه مریض را که ورم کرده‌بود معالجه کند یا سودای معده‌اش را می‌خواست بیرون بیاورد به واسطه سوءمعالجه‌اش مرض حصبه با منانژیت توام شده و منانژیت را مساعدت کرده و مریض را کشته است اما زن بد بخت او با چند بچه صغیر در اول شب با یک چراغ کوچک موشی نشته و گریه ¬می‌کردند. بنده عرض می‌کنم که آن زن گریه می‌کرد که چطور اطفال را اعاشه کند و بچه‌ها هم گریه می‌کردند و نان می‌خواستند و گرسنه بودند. گفتم آقا شما چطور طبابت کرده‌اید فوری یک استشهاد بیرون آورد که آقا نوشته است: این شخص را من دیدم که چند نفر مریض را معالجه کرد. آن یکی در گوشه‌ای دیگر اعتراف کرده بود (البته آقایان خودشان دچار این مضیقه‌ها شده‌اند که آورده باشند استشهاد را و در تحت تأثیر انسان را مجبور کنند) شاید در تحت تأثیر بنده‌ی گردن شکسته هم آن را امضاء کرده باشم که بلی این آقا خوب طبیبی است. حالا بنده خواستم عرض کنم که اینها را باید تماماً در نظر داشت و من نمی‌خواهم لایحه‌ای را که دولت آورده است آن هم در موقعی که آقای تدین وزیر مارف هستند رد بشود اما کار کار وجدانی است و امر جان است و من ناچارم در این جا اظهار عقیده بکنم چون از این فن بهره دارم البته آقای کازرونی با سایر آقایان بیشتر از من دیده‌اند و تجربه کرده‌اند ولی بنده هم کتاب دیده‌ام اگر چه ایشان فرمودند یک روزی که تجربه غیر از کتاب است ولی خواستم از ایشان استدعا به کنم که این قدر هم کلاس را خفه نکنند. شاگرد بدبخت که جان می‌گند و از مدرسه طب بیرون می‌آید اطلاعات دارد درس خوانده است عمل کرده است در مریض خانه. علی ای حال این که فرمودند در مراکز عمده‌ی ایالات و ولایات امتحان شوند بنده هم موافقم که یک مجلس امتحانی باشد شاید یکی از آسمان آمده باشد پایین و بگوید من حاضر هستم تمام برانش‌های طب را امتحان بدهم اگر امتحان داد البته باید به او تصدیق داد. ولی ملاحظه بفرمایید این که می‌نویسد: در مراکز عمده‌ی ایالات و ولایات باید امتحان شوند. خوب این ممتحن کی است؟ بنده به سایر قسمت‌هایش کار ندارم باید متخصصین امتحان کنند رئیس معارف که نمی‌تواند امتحان کند این کار او نیست. مرکز مازندان عجالتاً ساری است در آنجا یک نفر طبیب دیپلمه هست که دکتر بهرامی است که از این جا فرستاده شده برای ریاست صحیه‌ی مازندران. خوب چند نفر هم لابداز این اطبای غیر مجاز هستند. اگر بخواهند اینها را امتحان کنند حقاً می‌پرسم که این دکتر بهرامی که در سویس تحصیل کرده است و آمده با یک کسی که قانون بوعلی را خوانده باشد آیا دکتر بهرامی می‌تواند او را امتحان کند؟ خیر. در صورتی که او طبیب است. این یکی هم طبیب است. من مخاف با طب ایرانی نیستم من عرض می‌کنم که آن طبیبی که در فن طب ایرانی زحمت کشیده با بنده که از طب آمله‌ی پرورده را در کجا باید استعمال کرد و او میداند پس این نه مساوی مکی‌شود نه اجلی. بنابراین حالا که این کار را می‌خواهند بکنند باید مجلس امتحان را جوری تشکیل بدهند و در جایی تأسیس کنند که

در آنجا اطباء مختلف وجود داشته باشند یک نفر طبیب حاذق ایرانی باشد چند نفر طبیب دیگر باشند و در تحت نظر آنها و در تحت شرایط معین امتحان آنها شروع بشود. بعضی از آقایان می‌فرمایند اگر بخواهیم یک عده اشخاصی را از راه‌های دور دور بطلبیم که بیایند در مرکز و امتحان بدهند بر ایشان اسباب زحمت می‌شود ولی حالا باید به بینیم آیا این زحمت این قدر که مساوی با مرگ یک نفر بشود ؟! البته خیر. از آقایان می‌پرسم که اگر کلفت یا نوکر شما ناخوش باشد آیا او را می‌دهید به دست یک نفر طبیب با استشهاد؟ تصور نمی‌کنم همچو کاری بکنید. بنده عرض می‌کنم وقتی که ما به خودمان روا نمی‌داریم به دیگران هم روا نداشته باشیم. باید به رعایای بدبخت بیچاره که در آن صفحات افتاده‌اند و همه‌ی آقایان هم می‌دانند که آنها از امور صحی کاملاً بی‌نصیب ¬اند آنها را ملاحظه کرد و رعایت نمود و جان‌شان را حفظ کرد. باید آنها را خیلی خدمت بهشان بکنیم آنها هستند که به ما ثروت می‌دهند. آنها هستند که می‌توانند مملکت مارا رو به ترقی ببرند. و زراعت و فلاحت مملکت مارا تأمین کنند. ماها هم باید در مقابل وسائل صحیه آنها را فراهم کنیم. اما چه جور شما ضمانت می‌کنید این مطلب را؟ وقتی در این جا می‌نویسد به کسانی که اجازه‌نامه‌ی طبابت داده خواهد شد فقط حق استعمال ادویه‌ای را خواهند داشت که در حدود معلومات آنها باشد بنده می‌پرسم شما که این را می‌نویسید چطور اجرا می‌شود؟ خیلی خوب شما می‌گویید که حق ندارد جز فناستین و انتی یرین و پیرامیدون و آسپرین بدهید یا حق ندارید جز حصبه و مالاریا و سایر امراض را که مخم نیست معالجه نمایید ولی شما کجایید آن وقت که در دل کوه یا در دهات پرجمعیت و قصبات آن شخصی که مبتلا به پونومونی شد یا ذات‌الریه گرفت شما اطمینان دارید که این شخص می‌گوید که من نم‌توانم معالجه کنم و شخص دیگری را بیاورید؟ اگرشما این اطمینان را می‌دهید که خیلی خوب بنده هم حرفی ندارم. اگر می‌فرمایید این شخص مطابق معلوماتی که داشته به او اجازه داده‌اند و از آن تخطی نخواهد کرد و مسئولیت را آقایان به عهده می‌گیرند که بنده حرفی ندارم برای این که اینجا موقع مسئولیت است علی ای حال خواستم عرض کنم که این امتحانات باید اقلاً در جاهایی بشود که در آنجا یک عده‌ی طبیب مخصوصاً اطباء ایرانی هم باشند و دیگری هم که تازه از اروپا آمده و بر نخورده به استعمال ادویه ایرانی باشند اینها بنشینند با هم امتحان کنند اشخاص را و تصدیق صحیح بدهند نه آنطوری که در این لایحه نوشته‌اند مدت امتحانات مذکوره از تاریخ تصویب این قانون تا یکسال خواهد بود بنده خواستم استدعا کنم که آقایان اجازه بدهند که در اینجا اضافه شود پس از مدت یکسال هیچ کس به هیچ اسم و رسم حق نخواهد داشت طبابت کند مگر از کلاس بیرون امده باشد ....

بامداد - پیشنهاد کنید.

دکتر سنگ - چشم در موقعش پیشنهاد می‌کنم. حالا خواستم تذکر بدهم خدمت حضرت‌عالی و سایر آقایان که بهتر از بنده می‌توانید پیشنهاد بفرمایید. عرایض بنده برای این است که مختصر بهره‌ای از این فن دارم و بعد خودتان البته هر طور که صلاح می‌دانید همان طور رفتار می‌کنید. این بود عرایض بنده.

کتر طاهری (مخبر کمیسیون معارف) - نماینده محترم حقیقتاً مخالفتی با این لایحه نداشتند بلکه اهمیت مطلب را خواستند که قضیه حیاتی است و باید لایحه-اش با دقت تصویب شود. برای امر طبابت قانونی در سوم جمادی‌الاخر هزار و سیصد و بیست ونه در مجلس وضع شد که اطباء را محدود می‌کرده است به دو قسمت اطباء مجاز و غیر مجاز. اطبایی که از مدارس دولتی داخله یا خارجه دیپلم داشته‌اند مجاز بودند و بقیه را با یک شرایطی از قبیل اشتغال به امر طبابت مدت

پنج سال و ده سال اجازه می‌دادند و به واسطه این که در سوابق به قانون چندان اهمیت و وقعی گذاشته نمی‌شد اشخاصی بودند که بر طبق قانون طبابت برای اخذ اجازه‌نامه طبابت مسامحه می‌کرده‌اند. و غالباً در ولایات اشخاصی هستند در صورتی که سال‌های طولانی به طبابت اشتغال داشته‌اند اجازه نگرفته‌اند همین طور کسانی که بعد از آن قانون یک تحصیلاتی کرده‌اند که غیر منظم بوده و کلاسیکی نبوده پیش دکتر‌ها تحصیلات کلینیکی می‌کرده‌اند و عملیات را می‌دیدند و درس می‌خواندند. بر طبق قانونی که سابقاً از مجلس گذشته مدت دادن اجازه هم منقضی شده‌است و اشخاصی که دارای اجازه نیستند از طرف وزارت معارف و وزارت داخله جلوگیری از ایشان می‌شود از طرفی هم از دولت و صحیه و مردم به واسطه این که اطباء دیپلمه به قدر کفایت نیستند در مضیقه و فشار هستند و حالا که صحیه یک پیشرفتی کردموفق شده است که گاهی به یک ولایتی یک نفر طبیب بفرستد ولی بعضی از ولایات هست که هنوز هم طبیب دیپلمه ندارد مثل ترشیز که آقای زوار همه روزه شکایت می‌کنند بر فرض که یک نفر طبیب هم بفرستید برای آن شهر و حومه‌ی آن که کافی نیست از آن طرف هم وزارت داخله جلوگیری می‌کند از اطبای غیر مجاز محلی در صورتی که بین اینها هستند یک اشخاصی که حقیقتاً عالم و حاذق هستند البته اشخاص بی‌سواد هم دارند ولی کسانی هم هستند که ده بیست سال است مشغول طبابت‌اند مردم هم کاملاً به آنها اعتماد دارند ولی اجازه‌نامه هنوز نگرفته‌اند و بی‌سوادانی هم هستند که با شارلاتانی و تقلب داخل در طبابت شده‌اند البته باید از آنها جلوگیری بشود خلاصه به موجب قانونی که از مجلس گذشته و وزارت داخله و معارف جلوگیری می‌کنند مردم هم در مضیقه هستند و متصل شکایت می‌کنند به وزارت‌داخله و وزارت‌معارف و صحیه کل مملکتی که ما به بعضی از این اطباء خودمان معتقدیم اجازه بدهید طبابت کنند. دولت هم اگر بخواهد اجازه ندهد که طبیب ندارد به آنجاها بفرستد اگر هم بخواهد اجازه بدهد که مخالف قانون رفتار کرده است پس برای رفع این اشکال وزارت معارف صلاح دانسته که لایحه‌ای برای اصلاح قانون سابق تقدیم مجلس شورای ملی بکند لایحه را هم دادند کمیسیون هم درش نظر کرد و خبرش را داد به طوری که قرائت شد. به علاوه این لایحه دو شوری است و دوباره مطرح می‌شود مذاکره می‌شود و آقایان هر نظری دارند البته می‌فرمایند و پیشنهادات می‌دهند و می‌آید به کمیسیون در آنجا تجدید نظر درش می‌شود و ثانیاً به مجلس تقدیم می‌شود. اما فرمایشاتی که آقای محترم دکتر سنگ فرمودند اساساً صحیح است نظر به اهمیت طبابت هر جه بفرمایند کم گفته ¬اند ولی ایراداتی که فرمودند چیزی نبود که در این لایحه مؤثر و وارد باشد. یکی این که فرمودند که نوشته است که ده سال معالجه و اشتغال به طبابت را کافی دانسته‌ایم برای اجازه در صورتی که ممکن است ده سال اشتفال داشته باشد و سواد نداشته باشد. اینطور نیست برای این که در لایحه نوشته شده است که اگر ده سال سابقه داشته باشد تازه اجازه دارند بیایند امتحان بشوند نه این که ده سال اگر مشغول بود اجازه طبابت دارد. این ده سال را شرط این که در امتحان قبول شوند قرار داده-اند. اما این که فرمودند امتحان باید جایی باشد که طبیب باشد البته هیئت ممتحنه اطباء هستند و الا که غیر از طبیب از طب امتحان ممکن نیست، در هر ایالت و ولایتی که ممکن بود هیئت ممتحنه مطابق دستور وزارت معارف تشکیل می‌شود و امتحان می‌کند و هر جا که ممکن نشد به نقطه‌ی نزدیکتری که ممکن است می-روند مثلاً اکر طبیب قمشه یا ابرقو را بخواهند امتحان کنند هیئت ممتحنه‌اش از اصفهان می‌رود، اینجا می‌نویسد محل امتحان در

وزارت معارف و مراکز ایالات و ولایات تشکیل خواهد شد. مراکز ایالات و ولایات مقصود این است که در قراء و قصباتش دیگر نمی‌روند باید طبیب بیاید در مرکز آن شهر. این که فرمودند مدت امتحانات یک سال خواهد بود و باید تصریح شود که بعد از آن دیگر نمی‌پذیرند این البته واضح است و معلوم است که پس از یکسال دیگر پذیرفته نمی‌شود معهذا پیشنهاد بفرمایید مخالفی ندارد.

رئیس - آقای دادگر

دادگر - موافقم.

رئیس - آقای احتشام زاده

احتشام زاده - موافقم.

رئیس - آقای شیروانی

شیروانی - بنده تصور می‌کنم که نظیر این لایحه در هیچ پارلمانی در دنیا برای تصویب نیامده برای این که مخصوصاً فن طبابت یک فنی است که باید تأمین حیات جامعه را بکند و یک شخصی بدون این که مراحل عامی را در مدرسه طی کند به او جواز طبابت و دیپلم داده شود، این چیز عجیبی است! ما قانونی می‌خواهیم بگذرانیم کخ اشخاصی که مدرسه ندیده‌اند مثل اشخاص مدرسه دیده حق دارند دخالت در حیات مردم بکنند! ولی در عین حال از یک طرف همان طور که آقای دکتر فرمودند مملکت از حیث طبیب فقیر است و دولت را وادار کرده است که یک صورتی به این کار بدهد، این روی هم رفته یک کار سهل و آسانی نیست که بدون مطالعه اجازه داده شود به یک اشخاصی که به فرمایش آقای دکتر سنگ آن طور برود طبابت کند و خمیر روی سر حصبه‌ای بگذارد. ولی ممکن است در تمام مملکت پنج تا، ده طبیب وجود داشته باشد که در نتیجه تحصیلات قدیمه و در نتیجه امتحاناتی که در عمل کرده‌اند به قدر عشر یک نفر طبیبی که در مدرسه اطلاعات پیدا کرده معلومات و اطلاع داشته باشد، ولی در هر حال نمی‌شود این را شامل عموم قرارداد ممکن است یک کسی همان طور که فرمودند برود یم استشهادی بیاورد که ده سال آقا طبابت کرده است و در مجلس امتحنی که آقای مخبر اشاره فرمودند حاضر شود و با یک وسایلی امتحان داده و اجازه طبابت به او بدهند. آقای دکتر که مخبر محترم هستند خودشان تصدیق می‌کنند طبیبی که از مدرسه بیرون می‌آید و می‌خواهند به او دیپلم بدهند بالاخره باید برود در کلینیک‌ها و در مریضخانه عمل کند و تمتم مدارجی را که در طی تحصیل طی کرده است باید عملاً نشان بدهد باید جراحی و عمل‌های مشکل را به بیند تا این که دیپلم به او بدهند، بنده نمی دانم در ابرقو این وسایل را از کجا فراهم می‌کنند بر فرض یک نفر دیپلمه هم برود امتحان کند این وسایل و اسباب را از کجا فراهم آورد که امتحان کند، در هر صورت بنده همان طور که عرض کردم معنقد نیستم که ما یک قانونی را بگذارنیم که کسی که مدارج علمی را طی نکرده است به جای یمک نفری که مدارج علمی را طی کرده است به نشیند، این قبیل قوانین بی‌سابقه است. بنده معتقدم اقلاً ما یک مراحل بالاتری را قایل شویم، مثلاً این چند نفری را که آقای دکتر اسم بردند که بنده هم سراغ دارم در اصفهان دو سه نفرشان هستند طبیب خیلی خوب می‌باشند ولی مدرسه را طی نکرده‌اند اینها باید بیایند به مرکز و اقلاً یک سال در کلاسی که در مدرسه طب تأسیس می‌شود به طور عملی تحصیل کنند البته کسی که می‌خواهد یک ورقه در دست داشته باشد و به جای یک نفر طبیب زحمت کشیده کار کند و پول از مردم بگیرد باید یک سال هم زحمت بکشد یعنی پس از این که مدارجی را که ذکر شده طی کرد که ده سال طبابت کرده و امتحان داده تازه باید یک سال برود در مدرسه عملاً کار کند پس از یک سال عمل به بینند مایه علمی

و معلوماتش به قدری رسیده است که می‌تواند مثل سایرین ادویه فرنگی را از روی میزان صحیح استعمال کند آن وقت اجازه طبابت به او داده شود و الا اجازه داده نشود. ملاحظه بفرمایید این قبیل اطبایی که نمی‌تواننداسم ادویه فرنگی را بخوانند و اسم ادویه اروپایی را به فارسی می‌نویسند و آقایانی که با حروف زبان خارجی آشنایی دارند می‌دانند ممکن نیست یک کلمه اروپایی را که به زبان فارسی نوشته است بشود خواند، مقدارش را هم نمی‌دانند چون فرمول نمی‌دانند و کتاب ندیده‌اند و خیال می‌کنند همان طور که گنه گنه را می‌شود دو سه نخود استعمال کرد سایر ادویه را هم ممکن است استعمال نمود اینها اسباب یک خطراتی برای افراد مملکت فراهم خواهد کرد و بنده تصور می‌کنم به این آسانی ما یک قانونی را بگذرانیم صحیح نباشد. البته شور اول است این‌ها نظریاتی هست که می‌گویم و تا حدی که عدم اطلاع ما از فن طبابت اجازه می‌داده است بنده عرض می‌کنم البته کمیسیون باید دکتر‌هایی که در مجلس داریم دعوت کند و از اداره صحیه هم نماینده بخواهد درست است که این لایحه از وزارت معارف رسیده ولی مربوط به صحیه است از اداره صحیه نماینده می‌آید و در اطراف ین قضیه بیشتر مطالعه می‌کنند و با یک وضعی لایحه را تهیه می‌کنند که اشخاصی که در طی چندین سال معلوماتی پیدا کرده‌اند محروم از طبابت نباشند و آن را می‌آورند به مجلس ما رأی می‌دهیم و الا یک کسی یک استشهادی بیاورد که من ده سال طبابت کرده‌ام ودر مقابل اطباء دیپلمه کار کند تصور نمی‌کنم صلاح باشد.

مخبر - این که نماینده محترم فرمودند سابقه ندارد ایران فرانسه نیست سابقه‌اش همین است و این یک اختلاف لفظی است و اختلافی ما بین ما و شما نیست، شما می‌گویید کسی را بی امتحان قبول نکنند ما عم همین را می‌گوییم ....

شیروانی - امتحان عملی.

مخبر - در امتحان هر شرط را که می‌خواهی بکنید وزارت معارف پیشنهاد نکرده است که بدون امتحان به کسی اجازه داده شود بالاخره مأخذ امتحان است امتحان را می‌فرمایید در مرکز باشد، در مرکز امتحان شود، شرایط امتحان را سخت‌تر قرار به دهند، بالاخره این را باید همه قبول کنیم. که در مملکتی که وسایل تحصیل نداشته است به یک اشخاصی که یک اطلاعاتی پیدا کرده‌اند و یک زحمتی کشیده‌اند اجازه باید داده شود که امتحان بدهند و ممتحنین آن را امتحان بکنند و در حدود معلومات او اجازه بدهند که ادویه را استعمال کند. اما راجع به این که وقتی اجازه دایدم چطور محدود می‌شود، این جمله را که عبارت (فقط حق استعمال ادیه را خواهند داشت که در حدود معلومات آنها باشد) لایحه دولت نداشت، بنده در کمیسیون اظهار کردم که خوب است نوشته شود به آنها اجازه استعمال ادویه نباتی فقط داده می‌شود زیرا که ادویه نباتی یک ضرر معتنابهی نمی‌بخشد و موافقت شد که این طور نوشته شود که فقط حق استعمال ادویه را خواهند داشت که در حدود معلومات آنها باشد، اینها باید در نظامنامه این قانون که وزارت معارف برای هیئت ممتحنه تهیه می‌کند قید شود و اجازه‌ی آنها باید محدود باشد نه این که آنها اختیار داشته باشند که ادویه عالیه سمی از قبیل استرکنین و سایر ادویه مخدره استعمال کنند، البته بنده هم موافقم که باید محدود باشند ولی همه موافقیم که یک عده اشخاصی که زحمت کشیده‌اند و سالها مشغول طبابت بوده-اند و معی علم هستند امتحان شوند اگر از امتحان خوب بیرون آمدند به آنها اجازه داده شود والا اگر نتوانستند امتحان بدهند ممنوع می‌شوند و از یک طرف هم جلوگیری از اشخاصی که حقیقتاً عالم هستند نشده است و اهالی از وجود آنها استفاده می‌کنند. در ولایات طبیب دیپلمه نسیت و اطبایی هم که در

طهران هستند اگر رو برابر هم حقوق به آنها داده شود حاضر نمی‌شوند، سه برابر هم داده شود حاضر نمی‌شوند برون به ولایات ....

دکتر سنگ - مجبورشان کنید.

مخبر - این است که به عقیده بنده در اصل لایحه مخالفتی نداریم باید اینها امتحان شوند تا معلوم شود اگر از امتحان خوب بیرون آمدند در حدود معلومات آنها به آنها اجازه بدهند و اگر از امتحان بیرون نیامدند ممنوع می‌شوند.

رئیس - آقای بامداد

بامداد- موافقم.

رئیس - آقای احتشام زاده

احتشام‌زاده - موافقم.

رئیس - کازرونی

کازرونی - موافقم.

رئیس - آقای روحی

روحی - موافقم.

رئیس - آقای فیروزآبادی

فیروزآبادی - بنده به یک نظری با این لایحه مخالف هستم و الا مخالفت کلی ندارم و آن نظرم این است که همه آقایان مسبوقند که امروز در مملکت ما طبیب دیپلمه نداریم، یک عده در مرکز هستند هر چه بخواهیم بیرون بفزستیم بیرون نخواهند رفت مگر این که یک حقوق گزافی که از حدود وسع مملکت خارج است به آنها بدهیم، در خارج هم طبیبی نداریم غیر از همان‌هایی که در ضمن تجربیات وعملیات پنج ساله و ده ساله و بیست ساله یک عملیاتی کرده‌اند و با ریشه کاسنی و عناب و این چیزها معالجه می‌کنند، اگر این لایحه بگذرد در صورتی که ما طبیب دیپلمه در مدارس جدیده تهیه نکرده باشیم سبب خواهد شد اشخاصی که سالها است در سایه تجربیات و عملیات طبابت کرده‌اند و عجالتاً موفق شده‌اند (شاید خدای نخواسته یک وقت یک نفر را هم تلف کرده باشند اما با وجود این نفعشان بیش از ضررشان است) حالا آمدند در این ده گفتند این طبیب امتحان نداده است و حق ندارد طبابت کند طبیب دیگری هم نیست آن وقت اهل ده به که رجوع کنند؟ باید به همان حال بمیرند در صورتی که آن طبیبی که دارند با گل و بنفشه و روغن کرچک آنها را معالجه می‌کند حالا مقایسه کنیم کدام بهتر است این مسئله را هم در نظر بگیرید و رأی بدهیم.

رئیس - آقای بامداد

بامداد - آقایان مخالفین گرچه مخالفتشان در طرز عمل است معذالک کله اگر رجوع بفرمایند یکقدری به تاریخچه طبابت قبل از قانونی که در سال ۱۳۲۹ گذشته آن وقت تصدیق می‌فرمایند که وزارت معارف جاره نداشته جز این که این قانون را برای اصلاح قانون سابق به مجلس بیاورد طبابت ما عبارت از چه بود؟ عبارت از این بود یک یا چند نفری می‌رفتند در محکمه‌ی یک طبیب و شروع می‌کردند نزد او درس خواندن و نسخه نوشتن و بعد از چند سال شریک عملیات او شدن آن وقت یا خود او اجازه می‌داد که حالا وقتش است یا بدون اجازه می‌رفتند و یک محکمه باز می‌کردند. بعداز آن که مدرسه طب تأسیس شد البته باید به این قضیه خاتمه داده شود که هر کسی نرود یک دکان بازکند یا یک اطاق بیرونیش را محمکه قرار دهد. قانون سابق اجازه داد که در ظرف یکسال هر کسی که مشغول طبابت است باید بیاید اجازه بگیرد بدون امتحان قانون پیش بدون امتحان بود و بعد از این طبیب یا دیپلمه خارجه باشد یا مدرسه طب داخله، قوانین نزد مردم آنقدر مورد توجه نبود چنانچه الان هم مورد توجه نیست یعنی نمی‌خوانند که به بینند چه طور تدوین شده و عمل کنند. این بود که اطباء عقب اجازه نیامدند پس از یکسال شروع شد به منع کردن داد و بیدادها بلند شد. این بود که یک سال تمدید داده‌شد باز هم نیامدند. الان در ولایات (هر کسی که مبتلا شده

است خوب می‌داند) یک عده هستند که آنها را به هیچ کاری نمی‌شود کرد، در دوسیه‌های وزارت معارف که رجوع بفرمایید می‌بینید اقلاً پانصد حکم صادر شده که چرا قانون طبابت را اجرا نمی‌کنند. متحدالمآل‌ها صادر شده. امنای معارف هم به حکومت و نظمیه‌ها رجوع کرده‌اند و بالاخره نتوانسته‌ند اجرا کنند، در بعضی جاها مردم ایستادگی کرده‌اند که خیر ما این طبیب‌ها را می‌خواهیم و یک قسمت از اینها اشخاصی هستند که اهمیت دارند برای طبابت و از عمل آنها مردم راضی‌اند و امراضی که معمول به ایران است کاملاً از عهده معالجه آنها برمی‌آیند که حتی اطبای فرنگی در بعضی موارد به آنها رجئع می‌کنند....

دکتر سنک - چه می‌فرمایید آقا؟

بامداد - عرض می‌کنم در تیفوس و حصبه با آنها رجوع می‌کنند. مرض مملکتی است ....

دکتر سنک - پس شما منکر طبیب دیپلمه هستید !؟

آقا سید یعقوب - مرض مملکتی جهل است. (صدای زنگ رئیس)

بامداد - باری چون آن قانون عملی نشد وزارت معارف ناچار شد که این قانون را برای اصلاح قانون سابق به مجلس آورد و این قانون را فقط وزارت معارف پیشنهاد نکرده است و خود او تهیه نکرده است بلکه در نتیچه چند سال مذاکرات معلمین مدرسه طب که عموماً از اطباء دیپلمه معروف هستند تهیه شده و با نظر آقایان مخالفتی ندارد. می‌گوید: کسی که ده سال عمل کرده و از عهده امتحان برآمد به او اجازه داده می‌شود آن هم در حدود معلومات او به او اجازه می‌دهند و البته امتحان هم هم کاملاً در تحت تفتیش وزارت معرف به عمل می‌آید و در قانون هم تصریح شده مرکز امتحان هم در جوشقان تشکیل نمی‌شود که ممتحن صحیح نباشد. در مراکز ایالات و ولایات مهمه مرکز امتحان تشکیل می‌شود و یک متحدالمالی به تمام جاها می‌فرستد که هر کسی برای امتحان با داشتن شرایط حاضر است بیاید و امتحان بدهد هم مملکت محروم از طبیب نشده است و هم قانون سابق عملی شده است. با این حال تصور نمی‌کنم اختلافی بین آقایان باشد مگر آنکه تفتیش و دقت کامل نشود که آنهم مربوط به طرز اجراء است دخلی به قانون ندارد.

بعضی از نمایندگان - مذاکرات کافی است.

رئیس - مذاکرات کافی است؟ (گفته شد بلی)

رئیس - باید رأی بگیریم برای شور در مواد. عده کافی نیست. تنفس داده می-شود.

(در این موقع جلسه برای تنفس تعطیل و به فاصله‌ی نیم ساعت مجدداً تشکیل گردید)

رئیس - راجع به لایحه اصلاح قانون طبابت باید رأی گرفته شود به شور در مواد آقایانی که تصویب می‌کنند قیام فرمایند. (اغلب قیام نمودند)

رئیس - تصویب شد. ماده اول قرائت می‌شود (به شرح ذیل خوانده شد)

ماده اول - اطبایی که تاکنون موفق به اخذ اجازه‌نامه رسمی نشده‌اند چناچه مدلل دارند مدت ده سال متوالی مشغول طبابت بوده‌اند می‌تواننددر مجلس امتحانی که در وزارت معارف و مراکز ایالات و ولایات تشکیل خواهد شد امتحان دهند در صورتی که امتحانات آنها مورد قبول واقع شود اجازه‌نامه طبابت به آنها داده خواهد شد و فقط حق استعمال ادویه خواهند داشت که در حدود معلومات آنها باشد.

رئیس - آقای آقا سید یعقوب.

آقا سید یعقوب - بنده خیلی متأسفم که عرض کنم لایحه که دولت می‌آورد حقیقتاً نفی و اثباتش مضر است

مخصوصاً این لایحه که بنده گمان می‌کردم برای مملکت مفید است حالا می‌بینیم بودنش و نبودنش هر دو مضر است و الان با دلیل و برهان عرض می‌کنم. وزارت معارف یک مجلس امتحانی تشکیل می‌دهد و یک فضلایی که سال‌ها از طلب زحمت کشیده‌اندکه می‌توانم بگویم ثانی اثنین بقراط و جالینوس هستند پیش این اطبایی که تازه از توی مدرسه طب بیرون آمده‌اند امتحان بدهند. حالا این بودنش. اما نبودنش. در طهران آنهایی که هستند و قوت دارند شکایت می‌کنند، آقای مدرس را واسطه می‌کنند، جلوی آقای رئیس را می‌گیرند و مستثنی می‌شوند ولی در ولایات مأمور صحیه همان میر غضب‌هایی که خودتان می‌دانید جلوی آنها را می‌گیرند. آن وقت چه کار می‌کنند؟ طبیب و دکتر هم ندارند. یک اطبایی در ولایات هست که بفرمایش آقای دکتر سنگ که فرمودند گفت ذات‌الریه‌اش درد می‌کند. ولی البته یک دکترهای تازه‌ای هم هستند که آنقدر آدم کشته‌اند و در دفعه اول به محض این که آن نمک فرنگی را می‌دهند یکسر از کوی خرابات برندش به جهیم - خوب. اگر این لایحه نباشد در ولایات نمی‌دانم نسبت به مردم چه فشاری می‌آید؟ برای خاطر این که مأمورین معارف کاملاً برای اجرای این قانون و جلوگیری از اطبایی که سال‌های سال در آنجا طبابت کرده‌اند و امتحانات کرده‌اند و زحمات کشیده‌اند فوراً حاضرند (بنده نمی‌گویم همه آنها خوبند) ولی یک عده تجربه کرده-اند (خود آقای دکتر طاهری و آقای دمتر سنگ تصذیق دارند که بالاترین مرتبه علم طبابت تجربه است) فهمیده‌اند و مراحل معالجه امراضی که در ایران شیوع دارد وافر است طی کرده‌اند فوراً مطابق آن قانونی که در دوره دوم گذشته است اداره صحیه و وزارت معارف از آنها جلوگیری می‌کند، چرا؟ به علت این که می‌گوید این طبیب دیپلمه نیست و اجاز ۰ه ندارد طبابت کند و طبیب مجاز هم آنقدر نداریم که به ولایات روانه‌اش کنیم مرض هم که از بین نمی‌رود مأمور معارف هم نمی‌گذارد طبیب محلی مداوا کند مردم با این حال چه کار کنند؟ بنده در دوره دوم وکیل نبودم اما اخویم وکیل بود به او می‌گفتم رأی به این قانون ندهید، بنده اظهار سوءظن به دوره دویم نمی‌کنم ولی دکتر در مجلس خیلی بیشتر از این دوره بود. این دوره بحمدالله فقط دو تا بیشتر نیست آمدند دکترها یک قانونی را گذراندند در صورتی که تصور نکردند هنوز مملکت ما آنقدر دکتر ندارد، طبیب ندارد، آمدند آن قانون را نوشتند و در حقیقت طبابت منحصر شد به دکترهای مرکز. و در ئلایات مأمورین وزارت معارف ناچار شدند مطابق قانونی که از مجلس گذشته است جلوی آنها را بگیرند. تمام ولایات صدایشان بلند شد که شما چرا می‌خواهید جلوگیری کنید؟ مردم هم حق داشتند زیا آنقدر طبیب هم نداشتند که به ولایات بفرستند و مردم را معالجه کنند و در مدتی هم که آقای مشار اعظم معاون بودن شاید شکایات زیاد از این بابت رسیده است و دولت هم بنی و بین لله در اجرای این قانون آمده است این جا به عقیده بنده نفیاً و اثباتاً مضر است و دلیل آن را هم عرض کردم. حالا هم عرض می‌کنم که یک مجلس امتحانی معین می‌کنند. حالا آن مجلس امتحان چه باشد چه ترتیب باشد، در حال شاگردان لسان‌الحکما که یکی از فضلاء و دانشمندان است نمی‌آیند در آن مجلس امتحان بدهند والله نمی‌آیند. در فارس بنده می‌دانم اطبایی هستند که حقیقتاً دارای معلومات حقیقی طب قدیم هستند. می-خواهند آنها بیایند اینجا امتحان بدهند؟ هرگز نخواهند آمد، در تبریز همین طور، پس باید یک فکری کرد. بنده که با این ترتیب امتحان کردن مخالفم و عقیده‌ام این است که عجالتاً به این اطبایی که مشغول هستند یک سال دو سال اجازه بدهید که طبابت کنند کم‌کم اطباء دیپلمه را زیاد کنید که از وجود آنها مستغنی شوید و الا اگر بخواهید مجلس

یک امتحانی قرار بدهید و ممتحنین هم همین دکترهایی باشند که تازه دکتر شده-اند و از مدرسه بیرون آمده‌اند کسی زیر بار نخواهد رفت و با این حال گمان نمی-کنم این قانون عملی باشد و آن نظری هم که وزارت معارف دارد که از مضیقه قانون بیرون بیاید بیرون نخواهد آمد این است که با این امتحانات بنده مخالفم.

معاون وزارت معارف - بنده خیال نمی‌کردم آقای آقاسید یعقوب با اطلاعاتی که خودشان از این موضوع داشتند و این جا بیان فرمودند دیگر نسبت به این لایحه اعتراضی بفرمایند، معذلک جواب اعتراضاتی که فرمودند بنده لازم می‌دانم خدمتشان عرض کنم. دخالت وازرت معارف در این امر فقط و فقط به موجب آن قانونی بوده است که در سال ۱۳۲۹ از مجلس گذشته است در ماده اول ان قانون تصریح شده است که اطباء نمی‌توانند به این شغل مشغول باشند مگر این که اجازه نامه از وزارت معارف داشته باشند، و این وزارت خانه مرجع همه اطباء شده است. در ذیل این ماده مواد دیگری هم هست که در آنجا توضیح داده‌اند و تصزیح کرده‌اند که اطباء بعد از مدتی که برای آنها معین کرده‌اند و باید حاضر شوند اگر حاضر نشدند دیگر نمی‌توانند بعد از آن تاریخ طبابت کنند مگر این که از مدارس طبی داخله یا از مدارس طبی معروف دنیا دیپلم داشته باشند. در آنجا نیز محدود شده است اشخاصی که از مدارس طبی داخله یا خارجه دیپلم ندارند اگر کمتر از پنچ سال طبابت کرده باشند حق ندارند طبابت کنند. بعضی شرایط هم در قانون هست که به موجب آن شرایط می‌توانند اجازه بگیرند. این قانون وقتی که اجرا شد مفاد آن به گوش کسانی که مشغول طبابت بودند نرسیده و مطلع نشده‌اند از این جهت آنها به مقام شکایت برآمده‌اند و دولت‌های وقت هم به یک ترتیبی با آنها مدارا کرده‌اند که از شغل طبابت آنها به طور سختی جلوگیری نشده باشد ولی دولت مجبور بود برای این کار قطعاً تکلیفی معین کند در مقابل ان قانونی که وضع شده بود و در مقابل تقاضاهایی که از وزارت معارف می‌شد که آقایان نمایندگان مخصوصاً نمایندگان ولایات خوب مستحضرند که چقدر از طرف اطبای ولایات به آن آقایان مراجعه و تضییق می‌شود، از این جهت وزارت معارف مجبور شد که تصمیم دیگری برای این کار بگیرد، این بود که این لایحه را آورده و تقدیم کرده است. اما حالا اشکالی که برای این کار اظهار می‌شود این است که اطبایی که در طب قدیم یعنی طب ایرانی زحمت کشیده‌اند و معلومات دارند نمی‌توانند با اطبایی که طب جدید را تحصیل کرده‌اند امتحان بدهند و این ایراد به نظر بنده وارد نیست. اولاً حوزه امتحانی که در مراکز تشکیل می‌شود البته مرکب است از اطباء علوم جدیده و قدیمه هر دو. کما این که الان هم در مدرسه طب طب قدیم هم تدریس می‌شودو معلم برای این علم هم داریم. همین معلم البته در آن مجلس امتحان حاضر خواهد شد و امتحان خواهد کرد و به علاوه اطباء قدیم که مشغول به طبابت و معروف به حذاقت هستند و الان جواز طبابت دارند آنها هم در مجلس امتحان دعوت خواهند شد و رسیدگی می‌کنند و می‌بینند که آیا کسانی که داعیه این کار را دارند و می-خواهند طبیب باشند قوه علمی و عملی آنها به اندازه‌ای هست که به انها اجازه طبابت داده شود یا نه؟ این قدر مسلم است دیگر و البته برای این کار نظامنامه‌ای هم تدارک خواهد شد و موادی ترتیب می‌دهند. زیرا ذکر همه اینها (تصدیق می-فرمایید) در لایحه قانونی نمی‌شود ولی در نظامنامه همه اینها قید خواهد شد. بعضی از آقایان راجع به خارج طهران فرمودند. البته در آن جاها هم وقتی هیئت ممتحنه تشکیل می‌شود (یعنی در مراکز ایالات و ولایات) اطبای قدیمی که جواز طبی دارند و طرف اعتماد مردم و وزارت معارف هستند (به واسطه آن سابقه که در طبابت دارند) دعوت خواهند شد که به اتفاق اطبای جدید مجلس امتحان

را تشکیل بدهند این قدر مسلم و متیقن است که اگر امروز بخواهند نسبت به این قبیل اطباء امتحان کنند خیلی دقیق‌تر خواهد بود از امتحان کردن یا جواز دادن سنه هزار و سیصد و بیست و نه. این مسلم است. از این بابت نبای نگرانی داشت. حالا اینجا گفته می‌شود: اطبایی که می‌خواهند تحصیل اجازه کنند از نقطه نظر علمی شاید لیاقت نداشته باشند و باید وارد در تحصیلات صحیح شوند. البته خود وزارت معارف که این لایحه را تقدیم کرده است برای تعلیمات یک اصولی دارد تهیه می‌کند و امیدواری میرودکه بعد از این هر کس بخواهد وارددر مراحل علمی بشود و به یک مقصودی برسد. این فدر مسلم است ولی نسبت به اشخاص حاضر که الان در ولایات هستند و به امر طبابت اشتغال دارند و خیلی هم طرف توجه و رضایت مردم واقع شده‌اند بالاخره باید یک تکلیفی معلوم گرددیا نه؟ اگر این قانون نگذرد. خوب. ما مجبور خواهیم شد که بالمره آنها را از شغل خودشان ممنوع کنیم. وقتی هم ممنوع کردیم باید دید که آیا ما اینقدر طبیب دیپلمه داریم که از طهران بفزستیم یا نه؟ لالن هم می‌بینیم کخه این قدر طبیب نداریم که بفرستیم مردم را معالجه کنند و به علاوه این متضمن مخارج زیادی خواهد بود که ادراه صحیه فعلاً نمی‌تواند تحمل کند. این‌ها دلایلی بود که وزارت معارف را مجبور کرده است این لایحه را بیاورد اینجا و در این لایحه هم خیلی مشاوره شده است. با صحیه کل و با وزارت ¬داخله هم صحبت کرده‌اند و گمان هم نمی‌کنم این لایخه آن قدری که به نظر نمایندگان محترم با عظمت می‌آید آن قدر هم عظمت ندارد. یک لایحه ساده‌ای است منتهی از نقطه نظر این که دچار یک خلاف قانون‌هایی نشویم آورده‌ایم و استدعا می‌کنم آقایان هم موافقت بفرمایند و رأی بدهند.

رئیس - آقای افسر

افسر - البته برای هر یک از این مطالب که اینجا ذکر شد قانون لازم است و همان قانون ناقصی که به عقیده بنده در دوره دوم گذشته است خیلی مفید بوده است. البته آن وقت هم یک قسمت از لاعلاجی بوده است یعنی آن وقت هم فکر کردیم شش نفر از اطبایی که در مجلس بودند گفتند که احتمال می‌رود در تمام ایران صد و سی یا صد وچهل نفر طبیب لایق برای طبابت بیشتر نباشد و به این جهت دیدیم که یک ولایات خیلی بزرگ هیچ طبیب ندارد در صورتی که اگر به کلی ممنوع به داریم نمی‌دانیم عوضش را از کجا تهیه کنیم با این فقدان وسایل. مثلاً تصدیق می-فرمایید راه‌آهن البته بهتر از شتر است ولی اگر راه‌آهن نداشته باشیم نمی‌توانیم قدغن کنیم که دیگر نباید سوار شتر هم شد و باید پیاده راه رفت. خیر. این طور نیست. البته آن وقت خواستند موجبات این کار و تهیه اطباء دیپلمه به تدریج صورت بگیرد ولی متأسفانه آنطوری که انتظار داشتیم نشد و در ظرف این هیجده سال طبیب زیاد نشد بلکه یک عده هم که بودند رفتند به ادارات دولتی. ولی یک قسمت از علل مخالفت بنده راجع به امتحان است که در اینجا ذکر شده. در اجرای همین قانون آقایان ملاحظه فرمودند یک اشخاصی که دوا فروش بودند آمدند وبا این که یک اطلاعات خیلی قلیل و ناقصی داشتند تحصیل جواز کردند و مجاز شدند و شاید دویست نفر از روی استشهاد و مدرک اجازه طبابت گرفته‌اند ولی یک عده از اطبای محترم همان طور که یکی از آقایان فرمودند نیامدند دنبالش و ماندند بدون اجازه. مثلاً خاطر آقایان را متوجه می‌کنم به یک قضیه. در دوره دوم برای چهل نفر از آقایان اطباء به تصدیق مرحوم صدرالاطباء خراسانی که این جا وکیل بودند تصدیق و جواز وزارت معارف گرفته شد وقتی که به خود او رسید اجازه نمی‌دادند و می-گفتند دو نفر از همان اطبایی که همین شخص تصدیق طبابت آنها را

کرده باید تصدیق کنند. چیز عجیبی است! گفتند مثل او طبیب در خراسان نیست. وزارت معارف می‌گفت باشد آنها تصدیق کنند. هر چه می‌خواهیم بگوییم دور لازم می‌آید نشد تا بالاخره به یک زحمتی آن کار گذشت ومخالفت بنده هم در اینجا راجع به یک توضیحی است که می‌خواهم بدهند و آن این است که در این جا نوشته شده است در صورتی که امتحانات آنها مورد قبول واقع شود اجازه نامه طبابت به آنها داده خواهد شد و فقط حق استعمال ادویه را خواهند داشت که در حدود معلومات آنها باشد. اشکال بنده اینجاست که دواها مختلف است ممکن است یک دایی از نقطه نظر دواشناسی لثرات خوبی داشته باشد که بداند خوب دوایی است و مقدار خوراکش چقدر است ولی ممکن است در امراض مختلف استعمال شود یا این که دوایی باشد که برای مالیدن خوب باشد ولی خوردنش آدم را بکشد. یا یک دوایی که هم در امراض خیلی سخت و خم در امراض عادی تجویز شود آیا مقصود چیست؟ اگر مثلاً یک دوایی مثل استرکنین همین قدر بداند که در چه امراض مورد استعمال دارد مجاز خوهد بود؟ یا این که خیر باید خاصیت آن دوا و مقدار آنرا بشناسد یا این که اگرتمام امراضی را که آن دوا در آنها محل استعمال دارد نشناخت حق استعمال نخواد داشت؟ یا این که مقصود یک قسمت از امراض است. عقیده بنده این است که اگر یک ماده این طور تنظیم می‌شد که در هر یک از شعب طب که توتنست امتحان بدهد حق معالجه همان‌ها را داشته باشد این بهتر بود ولی به مجرد این که امتحان می‌دهد که فلان دوا مناسب با فلان مرض است این عموم و خصوص من‌وجه است زیرا ممکن است یک مرض چندین دوا داشته باشد خوب است این را توضیح بدهند که در موقع جریان اسباب زحمت نشود یک شخصی از نقطه نظر دواشناسی و تراپوتیک یک دوایی را می‌شناسد ولی تمام امراضی را که این دوا در آنها استعمال می‌شود نمی‌شناسد خالا بنده می‌خواهم بدانم آیا معلومات این شخص نسبت به او است یا نسبت به طبابت است یا نسبت به قسمت عمل این را توضیح بدهند.

مخبر - چنانچه قبلاً هم عرض کردم در کمیسیون یمک مذاکراتی شد بنده در اینجا یک پیشنهادی کردم (در لایحه دولت نبود) پیشنهاد کردم که نوشته شود این اطباء فقط حق استعمال ادویه نباتی را داشته باشند ولی چون بعضی ادویه جدیده است که مثل ادویه نباتی است ضرر زیادی هم ندارد از این جهت موافقت شد که در حدود معلومات آنها اجازه داده شود. البته این یک عبارت کلی است و همان طور که آقای معاون فرمودند در موقعی که نظامنامه مربوط به این قانون نوشته می‌شود باید تصریح شود که مقصود از این که در حدود معلومات آنها اجازه داده می‌شود چیست؟ این نظری که نماینده محترم اظهار کردند که تخصص در هر قسمتی که داشت به او اجازه داده شود این غیر از چیزی است که در اینجا نوشتیم و باید پیشنهادی بفرمایند که آن نظریه را هم تأمین کند و مقصود از این عبارت این است که اینها معلوماتشان لابد درجاتی دارد یکی هست که وقتی امتحان داد تمتم شعب طب را امتحان می‌دهد و مورد استعمال ادویه قدیم و جدید را هم می‌داند در این صورت به او اجازه داده می‌شود که مثل اشخاص دیپلمه طبابت کند یکی است که معلوماتش منحصر به طب قدیم است در اجازه‌نامه‌اش قید می‌شود که باید یر طبق طب قدیم طبابت کند و ادیه جدید را استعمال نکند و آن نظری را که حضرت والا می‌فرمایند که فرضاً اگر کسی در قسمت معالجه سالک امتحان می‌دهد بگویند تو فقط این قسمت را معالجه کن این غیر از آن است و البته می‌توانند پیشنهاد بفرمایند.

رئیس - آقای شیروانی

شیروانی - عوض این که یک تسهیلاتی نسبت به چند نفر از فضلا که آقای آقا سید یعقوب فرمودند

فراهم بیاوریم و به قول خو د ایشان به یک صورت قانون می‌آید در مجلس که ما مجبوریم با حق مشروع آن فضلا هم مخالفت کنیم در یک عصری که دنیا می‌خواهد دیپلم بدهد به طبیب پس از آن که طی تمام مراحل علمی را کرده است آن وقت باید برود و در یک رشته به خصوصی چتدین سال تحصیل کند و زحمت بکشد آن وقت به آن دکتر سندی می‌دهند که در همان رشته به خصوص حق طبابت دارد در یک چنین عصری که دنیا این طور کار می‌کند ما قانون بنویسم و به یک کسی که ده سال به قول خودش طبابت کرده اجازه بدهیم که در تمام امراض (که در اروپا هر یکیش را یک فرد به خصوص دخالت می‌کند دست. سر. چشم) مداخله بکند به قول آقای دکتر سنگ خمیر روی سر مریض بگذارند و یک جوازی هم در دستش می‌دهند و یک مجلس هم به طوری که در قانون نوشته تشکیل می‌شود که در آنجا امتحان بدهند بنده نمی‌دانم که این مجلس چه است. و چطور ممکن است در آن واحد به طوری که فرمودند یک نفر را امتحان کرد زیرا امتحان فنی باید در عمل معلوم شود و یک مدت مدیدی باید باشد تا معلوم شود که این شخص از عهده بر-می‌آید یا نه؟ نه این که چند نفر دکتر دور هم جمع شوند و به یک شخصی که ادعا می‌کند اجازه بدهند که برود و آدم بکشد در عصری که در سایر ممالک اینطور کار می‌کنند ما برعکس عمل‌کنیم و رو به ارتجاع برویم! یکی از رفقای مطلع می-گفت که در ارئپا شغل آزاد به طوری آزاد است که دولت‌ها همیشه سعی می‌کنند کمترمداخله در مشاغل آزاد بکنند مثل یک نفر مکانیک و یک نفر مهندس و کارخانه-چی باید به قدری آزاد باشد که دولت هیچ قسم تعرضی نسبت به ¬آنها نداشته باشد فقط دو شغل است که حتماً باید در تحت نظارت دولت باشد یکی طبیب دیگری وکیل مدافع (آو کا) یعنی کسانی که جان و مال مردم در دستشان است نباید به قسمی آزاد باشندکه هر کاری که دلشان می‌خواهد بکنند اینها باید در تحت قوانینی باشند که جان و مال مردم در دست اینها مصون باشد ما حالا آنها را کار نداریم شغل آزاد را برای همه کس آزاد گذاشته‌ایم در اینجا یکقدری هم راهش را بازتر کرده‌ایم که غیردکتر هم بتواند بگوید من دکترم یعنی به مجرد این که بگوید من ده سال طبابت کرده‌ام و تفاوت بین آسپرین و گنه‌گنه را هم اظهار کند آن وقت یک جواز آدمکشی در دستش بدهیم. چنانچه عرض کردم درست کارهای ما دارد رو به ارتجاع می‌رود. یک معایبی که در سایر قوانین یا نظامنامه‌های بی‌ربط می-بینند آنها را می‌چسبند و دو دستی حفظ می‌کنند. و برای این که آن قانون به آنها راه نمی‌دهد یک قانون دیگری که فوق آن غلط اولی است به دست ما می‌دهند که تصویب کنیم. تحصیلات در دنیا دو قسم است یک عده اشخاصی که وارد می‌شوند در مدرسه ابتدایی و متوسط و طب یا فنون دیگر و بالاخره مدارس عالیه را هم طی می‌کنند و دیپلم می‌گیرند و می‌روند پی‌کارشان و یک قسم دیگر هم تحصیلی است که تمام مدارس در موقع امتحان اعلان می‌کنند که تا کلاس چندم فلان مدرسه امتحان می‌کنند داوطلبان بیایند و امتحان بدهند آن وقت آن فضلایی هم که آقای افسر فرمودند اگر دیدند که دیپلم در دستشان می‌دهند و مثل سایر اطباء فاضل که طی تمام مدارج علمی را کرده‌اند با او هم همینطور معامله می‌شود البته او هم خیلی افتخار می‌کند که بیاید همچو سندی را بگیرد و می‌آید مثل همان اطبایی که از مدرسه ابتدایی به مدارس عالی رفته‌اند و بیرون آمده‌اند امتحان می-دهد و دیپلم می‌گیرد. شخص فاضل بیمی ندارد از این که امتحان بدهد خواه کلاسیکی تحصیل کرده باشد یا در خارج از روی تجربیات و کتاب معلومات پیدا کرده باشد. در موقع امتحان می‌آید امتحان می‌دهد و می‌رود مشغول طبابت می‌شود حالا برداشته‌اند یک نظامنامه نوشته‌اند کسی که می‌خواهد

وارد مدرسه طب بشود حتماً باید دوره متوسطه را دیده باشد بنده تصدیق دارم که برای فهمیدن یک معلومات عالی یک مقدماتی لازم است وای آیا طب تاریخ هم لازم دارد؟ با آن پروگرام‌های غریب و عجیب مدارش متوسطه باید یک دوره‌ی کامل ادبیات و فقه و اصول تمام اینها را باید بخواند تا برود مدرسه طب. بنده عرض می-کنم کسی که استعداد داشته باشد و ریاضیات را کامل کرده باشد شیمی و فیزیک را هم دیده باشد او می‌توانند مدرسه طب بشود تاریخ و جغرافی همان اندازه که در مدرسه ابتدایی خوانده است کافی است. شما در مدرسه طب را به روی همه کس بسته‌اید در این صورت چطور می‌تواند کسی از خارج بیاید و امتحان بدهد؟ و بالاخره اینها یک معایبی است که حالا دولت بهش برخورده و نمی‌داند چطور حل کند. حالا بنده یک مثلی عرض می‌کنم در اصفهان یک مدرسه‌ای است که میسیون مذهبی انگلیسی‌ها تأسیس کرده ¬است و یک مریضخانه خیلی عالی که در ایران نظیر ندارد دکترهای خیلی عالی آورده‌اند در آنجا و یک عده شاگردان مدارس ابتدایی بلکه کمتر یعنی در خارج یک تحصیلاتی کرده‌اند می‌روند در آن مریضخانه و کار می‌کنند. ما الان دکتر در اضفهان داریم که از تمام دکترها بهتر است آمد در اینجا دیپلم بهش ندادند رفت در انگلستان دیپلم گرفت و برگشت خوب این شخص بیست و یک سال در مریضخانه انگلیسی‌ها کار کرده‌بود و معلومات داشت رفت در آنجا امتحان داد و دیپلم گرفت الان در آن مریضخانه سالی چند نفر تربیت می‌کنند که هر یک ده پانزده سال کار کرده‌اند اگر بیایند در اینجا و امتحان بدهند خیلی بهتر است از شاگردان امروزه امنحان می‌دهند. اینها را نمی‌توانند بپذیرند چرا؟ برای این که نظامنامه در وزارت معارف را به روی اینها بسته است !! آن وقت در نظامنامه می‌نویسند که هر کس چهار کلمه رطب و یابس یادگرفته -است به او اجازه بدهند که برود ئو آدم کشی بکند. پس آن در را باز کنید که اینها هم بیایند و معلومات خودشان را اظهار کنندگناهی نکرده‌اند که این مدارس ناقص را ندیده‌اند و در خارج تحصیل کرده‌اند بنابراین چناچه عرض کردم این کار را نمی‌کنید و ان درب خطرناک را باز می‌کنید که به دست هر کس یک جواز آدم کشی بدهید. در اینجا آقای مخبر یک توضیحی دادند و فرمودند در کمیسیون ضمیمه شده که در حدود اطلاعات آنها باشد بنده نمی‌دانم این مسئله را چطور عملی می‌فرمایند زیرا هر طبیب مجازی دو نفر مفتش باید همراهش باشند که آن دو نفر طبیب عالی مقام باشند. که به بینند این شخص در خدود معلوماتش دوا می‌دهد یا نه؟ و باید بالای سرش به ایستند خوب این طبیب خودش معالجه کند دیگر لازم نیست مفتش او باشد آقای افسر را هم همین ایراد را کردند و جواب کافی بهشان داده نشد و بنده تصور می‌کنم که این مشکلات در نتیجه محدود کردن مدرسه طب و نظامنامه‌های غلط وزارت‌خانه پیش آمده است و بالاخره عقیده بنده این است که دولت این لایحه را پس بگیرد و برود نظامنامه مدارس را اصلاح کند یا بیاورند در مجلس اصلاح شود یا خیر نمی‌گویم در مجلس شورای ملی نوشته شود چون راجع به طبابت نمی‌توانم اظهار عقیده کنم فقط نسبت به خطراتی که ممکن است دچار شویم می‌توانم اظهار عقیده کنم. فکر کنید که یک عده فضلایی که ما در خارج داریم و عده معروری هم هستند و زحمت کشیده‌اند که چند نفرشان در خراسان هستند و دو سه نفر هم در اصفهان هست و بالاخره در هر شهری یکی دو نفر هستند برای این که هم اینها محروم نشوند از طبابت و هم مملکت از وجود اینها استفاده کند و همین طور اشخاصی که موفق نشده‌اند دور¬ مدرسه را طی

کنند و در خارج تحصیلاتی کرده‌اند بتوانند امتحان بدهند و خودشان را در مسابقه با یک کسی که تحصیل کلاسیکی کرده شریک کنند و سند لیاقت خودشان را دریافت دارند و بالاخره متخصصینی در وزارت معارف بیایند و بنشینند و یک لایحه تنظیم کنند و بدهند به وزارت معارف. وزارت معارف هم بیاورد اینجا و ما تصویب کنیم. وتا وقتی که این نظامنامه در آنجا گذشته شده در مدرسه طب را بسته‌اند و از این طرف هم سندی به دست اشخاص بدهند که هم آن مضر است و هم این. این بود عرایض بنده.

معاون وزارت معارف - آقای شیروانی یک مطالب کوچکی را خیلی طولانی می-کنند و این هم یک قوه‌ای است که مخصوص به خودشان است. در ضمن بیاناتی که فرمودند چیزی به نظر بنده قابل ملاحظه آمد این است که دواطلب‌ها همیشه در موقع امتحان در هر جای دنیا حاضر می‌شوند و می‌گویند ما داوطلب امتحان هستیم و البته فرمایشات ایشان صحیح است و هر کس هم که در این مسئله معلوماتی دارد در موقع امتحان حاضر می‌شود و قوه استعداد خود را بروز می‌دهد اما این مربوط به موضوع این لایحه نیست. موضوع این لایحه راجع به اطباء قدیم است آنهایی که تحصیلات طبی‌شان روی اصول قدیمی بوده است این اشخاص می‌آیند و داوطلب امتحان می‌شوند. آیا اینها می‌توانند در کلاس نهاای مدرسه طل امتحان بدهند؟ در صورتی که کسی که کلاس نهایی طب را امتحان می‌دهد می-بایستی چهار سال تحصیل کرده باشد یک سال هم در کلاس مقدماتی طب یک دوره هم مدرسه متوسطه و ابتدایی را دیده باشد و همه اینها باید کلاسیکی باشد زیرا اگر کلاسیکی نشد آن درس آخری یعنی کلاس نهایی طب را نمی‌فهمند. می‌فرمایند در مدرسه طب درس‌های زیادی هست و فرمودند ریاضی باید خوب بداند و طبیعیاتش هم باید کامل باشد تشریح هم باید بداند. خیلی خوب. بنده عرض می‌کنم که جغرافیا هم باید بداند برای این که اگر نداند امراض مناطق را نمی‌فهمند تارخ هم باید بداند چون مربوط به دروس قبل است اگر یک نفر وارد مدرسه ابتدایی می‌شود باید بگوید چون من می‌خواهم وارد مدرسه عالی طب بشوم تاریخ نمی‌خوانماین که معقول نیست و منطق ندارد. و بالاخره قواعد و اصول تعلیم یک چیزی است که اشخاص عالم و متفنن نشسته‌اند و نوشته‌اند و به عقیده بنده بحث در این موضوع در مجلس شورای ملی اصلاً موضوع ندارد. این یک مسئله علیحده‌ای است. و باید دناست چه ما را واداشته است که این قانون را بیاوریم به مجلس. ابتدا هم عرض کردم وزارت معارف به اطباء از یک راهی ارتباط دارد که مربوط است به علم و فضیلت آنها و همانطور که همه اشخاصی که در مدارش تحصیل می‌کنند باید فضل و معلومات آنها را وزارت معارف تصدیق کند و دیپلم بهشان بدهد همینطور هم اطبایی که درس می‌خوانند یا اشخاصی که در مدرسه حقوق یا مهندسی تحصیل می‌کنند مقامات فضلی آنها را باید وزارت معارف تصدیق کند. بالاخره وزارت معارف از این راه با اطباء ارتباط دارد و در قسمت‌های دیگر با آنها مربوط نیست قانونی¬ که در سنه ۱۳۲۹ در مجلس شورای ملی تصویب شده است آن قانون این ارتباط را ایجاد کرده است. بنابراین این قضیه مربوط شده است به وزارت معارف. حالا یک تپه خاکی ریخته‌اند در آنجا و می‌گویند این را بردارید. آخر ما وسیله لازم داریم. یک ناوه برای لازم است که کولمان بگذاریم و این خاک را بر داریم. قانونی وضع شده است و گذشته‌است اگر ذره تخلف از آن قانون بشود هزارگونه ایراد می‌شود که چرا برخلاف قانون رفتار شده است این است که وزارت معارف اجازه می‌خواهد که برخلاف قانونی عمل نکرده‌باشد و بالاخره باید راه حلی پیدا کرد و راه حلش هم همین است و همانطور که قبلاً ذکر کردم اینها یک عده معدودی هستند و امثالشان هم در مملکت

زیاد نیست و این هیچ اقدام ارتجایی نیست و آدم کشی هم نیست. و بالاخره تمام این مسایل مسلم است که اینها یک مردمانی هستند که در حدود یک معلوماتی که دارند همان گل گاوزبان و گل بنفشه را خواهند داد. و مردم هم از آنها و از نوع عملشان رضایت دارند و سالیان متمادی هم کارشان همین بوده‌است و اتفاقی هم نیفتاده است و حالا تحقیقات و تفتیشات بیشتر است زیرا حالا اگر یک نسخه را ملتفت نشود و بدهد آن دواخانه و دوا فروش که نسخه به آنجا می‌رود مچش را می‌گیرد و مورد ایراد واقع می‌شود و از این بابت جای نگرانی نیست که عقب او راه برود بالاخره کاری ندارد که مفتش لازم داشته باشد یک اشخاصی بوده‌اند و مشغول عملیاتی هم بوده و هستند. ما به مجلس شورای ملی عرض می‌کنیم به ما اجازه بدهید که ما برخلاف قانون عملی نکرده‌باشیم و به یک صورت مشروعی یک عملیاتی بکنیم. اگر مجلس شورای ملی نسبت به نظامنامه نظریاتی داشته باشند این محل بحث نیست و ممکن است در آن باب هم دقت کرد که نظامنامه را چطور باید عملی کرد این حرف صحیحی است که تگر مجلس شورای ملی بگوید من به نظامنامه اعتماد ندارم و باید در کمیسیون مطالعه بشود این یک حرفی است اساسی.

جمعی از نمایندگان - مذاکرات کافی است

دکتر سنک - اجازه می‌فرمایید

رئیس - عده برای رأی کافی نیست بفرمایید

دکتر سنک - بنده نمی‌دانم آقایان عرایض بنده را چطور تصور فرمودند بنده مقر و معترفم که اشخاصی هستند از اطباء قدیم که هیچ تصدیق و دیپلم ندارند. لیکن در معالجات بسیار خوب هستند و اگر در اینجا عنوان کردم که یک کسی را دیدم که یک ورقه استشهادی در دستش داشت و چه شد کار ندارم و البته آن کسی که زحمت کشیده و کتب قدمی را کاملاً دیده‌است بنده اعتراف دارم از این که او شخص عالمی است و بنده می‌توانم در مواقعی که گیر افتادم از آن شخص استمداد کنم. خیلی از این اشخاص هستند بنده منکر نیستم. فقط یک گناه ما داریم و نمی‌دانیم که این گناه را از چند سال قبل به این طرف مجلس مرتکب شده-است یا سایر آقایان. و آن گناه این است که قانون مدرسه طب را به طوری که باید تنظیم کنیم نکردیم. قریب بیست و دو سال است که مجلس باز است و دوره ششم است هنوز این مجلس نتوانسته‌است راجع به مدرسه طب قدیم اقدام بکند و بنده خوشوقتم که در موقع تصدی آقای تدین در وزارت معارف یک قدمهایی برداشته‌شده‌است که دارد مدرسه جلو می‌رود. و بالاخره گناه ما این بود که راجع به این مدرسه اقدامی نکردیم و حالا بنده می‌خواهم بدانم که با این اجازه‌نامه‌هایی که در دست یک اشخاصی می‌دهیم گناه ما پاک می‌شود یا خیر؟ اگر پاک می-شود بنده مخالف نیستم ولی چنانچه عرض کردم یکعده اشخاصی شاید باشند از اشخاص مختلفه که هیچ داخل در فن طبابت نیستند و بنویسند که این اشخاص خیلی خوب طبیبی است و آن وقت در عمل شاید خوب نباشند. و در مقابل اینها هم اشخاصی هستند که طب قدیم را تحصیل کرده‌اند و استفاده هم ازشان می-برند اما اگر شما بخواهید یک مجلس امتحانی درست کنید آیا سزاوار است یک کسی که رفته‌است و تحصیل کرده‌است و کسی است که به قول یکی از آقایان در یک کلینیکی مشغول عملیات بوده و در ضمن تحصیلات طبی قدیم و جدید را هم کرده است. آیا می‌شود این شخص را محروم کرد؟ بنده هم عرض می‌کنم نبایدمحروم کرد و حقاً باید طبابت کنند ولی با یک شرطی که بعد پیشنهاد خواهم کرد.

اصلاح ماده اول را به طور ذیل پیشنهاد می‌کنم:

ماده اول - حق طبابت اشخاصی خواهند داشت که مطابق پروگرام مدرسه طب تحصیلات طی کرده و امتحانات لازمه را داده و اجازه طبابت اخذ کرده باشند.

تبصره اول - اشخاصی که از سنه ۱۳۰۰ مشغول طبابت هستند باید به موجب پروگرام مدرسه طب امتحانات لازمه را داده اخذ اجازه طبابت کنند.

تبصره دوم - اشخاصی که تا سنه ۱۳۰۰ با اجازه رسمی طبابت کرده‌اند مجاز خواهند بود و الا باید مطابق پروگرام مدرسه طب امتحانات لازمه را داده اخذ اجازه نامه بکنند.

دکتر رفیع امین - بنهد پیشنهاد می‌کنم تبصره ذیل بر ماده اول اضافه شود.

تبصره - اطباء می‌توانند در هر یک از شعب طب که متخصص هستند وامتحان داده-اند و نسبت به همان شعبه اجازه نامه تحصیل نمایند و معالجات آنها محدود به همان قسمت باشد افسر

در این موقع که استعمال کلمه دکتر اختصاص به اشخاص معین خواهد داشت برای این که بین درجات اطباء فوق محدود باشد که مراجعه‌کنندگان به اشتباه نیفتند پیشنهاد ذیل را تقدیم می‌کند. اول برای اطبایی که در مدارس عالیه خارجه تحصیل نموده¬ به علاوه دیپلم مدنی هم که لازم بوده مشغول عملیات طبی بوده‌اند اسم خاصی گذاشته شود.

دوم - برای اطباء دیپلمه خارجه که عملیات طبی ندیده‌اند اسم دیگری کذاشته شود

سوم - برای اطباء فارغ‌التحصیل ایرانی هم که عملیات طبی دیده و داشته‌اند اسم خاصی معین شود.

چهارم - برای اطباء فارغ‌التحصیل بی‌عمل هم اسمی معین شود.

پنجم - برای اطبایی که رسماً تحصیل نکرده و طبیب مجاز هستند اسم دیکری معین شود و اضافه می‌کند که اگر تعیین اسامی مختلفه به نظر مشکل آید درجات را به این ترتیب معین کنند.

طبیب اول - طبیب دوم - طبیب سوم - طبیب چهارم - طبیب پنجم

رئیس - پیشنهادها زیاد است بیست فقره بیشتر است بفرمایی مراجعه شود به کمیسیون؟

جمعی از نمایندگان - صحیح است.

رئیس - ماده دوم قرائت می‌شود (به مضمون ذیل قرائت شد)

ماده دوم - اطبایی که فقط اجازه طبابت دارند و دیپلم از مدارس طب دولتی داخله یا خارجه نگرفته‌اند حق استعمال کلمه (دکتر) را نخواهند داشت.

رئیس - آقای افسر

افسر - بنده با این ماده مخالف هستم به جهت این که ناقص است و باید تکمیل شود زیرا الان هم معمول است که هر کس بر روی تابلویش می‌نویسد (دکتر) و البته در مواقع تعارف و احوالپرسی هم به فلان طبیب می‌گویند (دکتر) ما هم یاد می‌گیریم بنابراین در موقع احتیاج که بخواهیم معالجه کنیم ملتفت نیستیم که این شخص تحصیلاتش تا چه اندازه است و در کدام مملکت تحصیل کرده است. بالاخره در جه مرض متخصص است که به او مراجعه می‌کنند ولی بعد از این که یک درجاتی برای اینها قایل شدیم و یک اسامی مخصوصی برایشان گذاردیم گمان می‌کنم رفع این محظور بشود زیرا اینها پنج طبقه‌اند یک دسته از اطبایی هستند که در مدارس عالیه خارجه تحصیل کرده‌اند به علاوه در مدتی که لازم بوده‌است مریضخانه رفته‌اند و عملیات کرده‌اند اینها در مرتبه اول هستند و باید اسم خاصی بر ایشان گذارده شود. دوم آنهایی هستند که تحصیلات عالیه کرده‌اند ولی عمل ندیده‌اند. اینها با آنها فرق دارند

سوم آنهایی هستند که در ایران در مدارس طبی و دارلفنون تحصیل کرده‌اند و عمل هم دیده‌اند دو سال سه سال در نزد اساتید زحمت کشیده‌اند برای آنها هم اسم خاصی باید معین شود. چهارم آنهایی هستند که بعد از آن که تحصیلاتشان تمام شد فوراً رفته‌اند به ولایات و مشغول معالجه شده‌اند و جمعی را کشته‌اند. پنجم اطباء عادی یعنی همین اطبایی که در مدارج طبی جدید و قدیم را طی نکرده‌اند و چون پنج سال ده سال طبابت کرده‌اند به آنها اجازه داده شده است که طبابت کنند. البته برای اینها هم باید اسمی معین شود و بالاخره اگر بخواهیم به همان فلسفه که آقای شیروانی و بعضی آقایان فرمودند دقت کنیم که مردم اغفال نشوند. بهترین راه برای این مسئله همان پیشنهادی است که بنده عرض کردم. همان طور که در نظام هم یک درجاتی هست و یک اسامی بخصوصی است. نایب اول، نایب دوم، نایب سوم، به عقیده بنده باید در آن اجازه‌نامه که به او می‌دهند نوشته شود که این شخص متخصص فنی است و طبیب اول است و همچنین در سر درب منزلش نوشته شده باشد که این شخص متخصص فنی است و طبیب اول است که بنده بدانم این شخص چه سمتی دارد. نه این که در تابلوش بنویسدمتخصص در امراض و چشم و فلان و فلان و یک جمله‌هایی بنویسد مثل این که در تحفه حکیم مؤمن کاه را می‌نویسد که هفتاد وپنج خاصیت دارد در صورتی که هیج خاصیتی ندارد. پس به عقیده بنده بایستی یک اسامی به خصوص گذاشت که کاملاً بدانیم که این شخص چه عملیاتی می‌تواند بکند. و چنانچه اسامی خاص هم ممکن نباشد چناچه در پیشنهاد هم عرض کردم نوشته شود طبیب اول و دوم و سوم و چهارم و پنچم و معتقدم که لفظ دکتر را بردارید و همان درجات را قایل شوید که مردم اغفال نشوند.

معاون وزارت معارف - مقصود از کلمه دکتر برای اشخاصی است که از مدارس بیرون آمده‌اند و یک مراحل علمی را طی کرده‌اند که بالاخره می‌رسند به قسمت علمی وبه جایی می‌رسند که به آنها گفته‌می‌شود (دکتر) و دکتر به آنها اطلاق می‌شودو البته این کلمه نسبت به اشخاصی که این مراحل را طی نکرده‌اند و تحصیلات قدیمه کرده‌اند نباید اطلاق شود زیرا مربوط به او نیست و چنانچه عرض کردم این کلمه به اشخاصی اطلاق می‌شود که درجات علمی دارندو این مراحل را طی کرده‌اند.

رئیس - چون عده برای مذاکره کافی نیست جلسه را ختم می‌کنیم.

شیروانی - اجازه‌های مرخصی آخر جلسه باید تکلیفش معلوم شود در آخر جلسه اجازه ندهند که هر روز مجلس از اکثریت بیفتد.

رئیس - قرارش را بعد بیرون می‌دهیم. جلسه آتیه روز سه‌شنبه دستور هم بقیه دستور امروز. کسری کمیسیون‌ها را هم عرض می‌کنم که برای روز سه‌شنبه انتخاب شوند.

پست و تلگراف ۱ نفر مالیه ۲ نفر معارف ۲ نفر خارجه ۱ نفر نظام ۱ نفر فوائد عامه ۱ نفر

(مجلس نیم ساعت بعدازظهر ختم شد)